ذوق و صنعت
آنچه در بخش علم و فرهنگ بيان كرديم،مظاهر خدمات فكرى ايرانيان به اسلام
بود،نشان داد كه ايرانيان تا چه اندازه فكر و انديشه خود را در راه اسلام و
تمدن اسلامى به كار انداختند. آنچه در اين بخش بدان اشاره مىكنيم مربوط
استبه مظاهر خدمات ذوقى و احساسى و هنرى و فنى ايرانيان.
خدمات ذوقى و احساسى بيش از خدمات فرهنگى مىتواند نشان دهنده احساسات
پاك و خالصانه ايرانيان بوده باشد،زيرا بيش از آنها سرو كارش با عشق و
ايمان است.به طور كلى شاهكارها مولود عشقها و ايمانهاست.زر و زور هرگز قادر
نيستشاهكار خلق كند،تنها عشق و ايمان است كه شاهكار مىآفريند.اين قاعده
درباره شاهكارهاى فكرى هم صادق است و بسيارى از آثار ايرانيان در بخش علوم
و فرهنگ اسلامى شاهكار است،اما درباره شاهكارهاى ذوقى و احساسى خيلى روشنتر
و واضحتر است.
شاهكارهاى صنعتى ايران در دوره اسلامى اعم از
معماريها،نقاشيها،خوشنويسىها،تذهيب كارىها،خاتم كارىها،كاشيكارىها و
معرقسازىها و غيره بيشتر در زمينههاى دينى اسلامى بوده است.
اين بنده به هيچ وجه در صلاحيتخود نمىداند كه وارد اين مقوله
بشود.افراد ذى لاحيتبايد در اين باره داد سخن بدهند و خود،موضوع يك كتاب
مستقل است.
آنچه بر همه واضح است اين است كه شاهكارهاى فوق،همه در مساجد و مشاهد و
مدارس و قرآنها و كتب ادعيه تجلى كرده است.معمارها هنر خود را در مساجد و
مشاهد و مدارس اسلامى بروز دادهاند،همچنين كاشيكارها،خاتم كارها و كتيبه
نويسها.گنجينههاى قرآن كه در موزههاى مختلف كشورهاى اسلامى و احيانا
كشورهاى غير اسلامى هست،ارج هنر ايرانى را در زمينههاى اسلامى و در حقيقت
جوشش روح اسلامى را در ذوق ايرانى مىرساند.
ايرانيان نه تنها در ايران،در غير ايران نيز آثار هنرى و فنى اسلامى
زيادى به وجود آوردهاند. در برخى كشورهاى غير اسلامى كه مسلمانان در
اقليتند مانند هند و چين،آثار اسلامى زيادى هست كه با دست ايرانيان به وجود
آمده و سند اخلاص ايرانيان نسبتبه اسلام است.ما در اينجا به همين اشاره
قناعت مىكنيم و تحقيق و تفصيل آن را بر عهده اهل فن مىگذاريم.
يكى از مظاهر خدمات ذوقى و احساسى ايرانيان به اسلام خدماتى است كه از
راه زبان فارسى به اسلام كردهاند.ادبا و عرفا و سخنوران ايرانى،حقايق
اسلامى را با جامه زيباى فارسى به نحو احسن آرايش دادهاند،حقايق اسلامى را
با تمثيلاتى لطيف مجسم كرده و معانى لطيف قرآنى را در قالب حكاياتى شيرين
بيرون آوردهاند.مثنوى مولانا بهترين شاهد اين مدعاست.
خدمات زبان فارسى درى به اسلام،خود موضوع بحث و تحقيق جداگانهاى
است.اگر كسى در اين موضوع مطالعه كند مىبيند اين زبان در طول عمر تقريبا
هزار و دويستساله خود در دوره اسلام،بيش از هر چيز ديگر در خدمت اسلام
بوده است.اگر كسى تنها در صدد جمع آورى اشعار عالى فارسى درباره توحيد
اسلام،توصيف قرآن،مدح رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و مدح اهل البيت
عليهم السلام برآيد چند جلد كتاب خواهد شد،تا چه رسد به اشعارى كه در لباس
غزل يا قصه يا پند و اندرز،حقايق اسلامى را بيان كرده است.
شعر فارسى و نثر فارسى در طول دوازده قرن،از مضامين قرآن و حديثبه شدت
متاثر بوده است.اغلب مضامين عالى عرفانى و موعظهاى فارسى ريشهاى قرآنى يا
حديثى دارد و تحت تاثير قرآن و سنت راه تعالى را طى كرده است. دشمنى برخى
عناصر با زبان فارسى درى-كه گاهى با پيشنهاد بيرون كردن لغات عربى و گاهى
پيشنهاد تغيير خط ابراز مىشود-همه براى اين است كه اين زبان بيش از هر چيز
ديگر يك زبان اسلامى است و نمايانگر فرهنگ اسلامى است.مبارزه با اسلام بدون
مبارزه با اين زبان-البته در لفافه مبارزه با لغات بيگانه و يا خط معمول
امروز-ميسر نيست.
ما در بحث از خدمات ارزنده زبان فارسى به اسلام نيز به همين اشاره قناعت
مىكنيم و بحث تفصيلى آن را بر عهده دانشمندانى مىگذاريم كه از ما
صلاحيتبيشترى دارند.