قرائت و تفسير
در ميان علوم اسلامى،اولين علمى كه تكون يافت علم قرائت و پس از آن علم
تفسير بود.علم قرائت مربوط به لفظ قرآن است كه چگونه خوانده شود،و علم
تفسير مربوط به مفاهيم و معانى كلام الله مجيد است.
در علم قرائت،اصول و قواعد وقف و وصل و مد و تشديد و ادغام و غيره بيان
مىشود.بعلاوه بعضى از كلمات قرآن كريم كه به شكلهاى مختلف قرائتشده
است،شكلهاى مختلف قرائت آنها بيان مىشود.
صحابه قرآن را از پيغمبر اكرم مىآموختند.رسول اكرم بعضى از صحابه را
مستقيما تعليم مىدادند و آنان را كه قرآن را آموخته بودند مامور تعليم
برخى ديگر مىكردند.تابعين كه عصر رسول اكرم را درك نكرده بودند قرآن را از
صحابه آموختند.در همين وقتبود كه گروهى متخصص قرائت و تعليم صحيح قرآن به
وجود آمد و عامه مسلمانان كه در اين هنگام زياد شده بودند و با حرص و ولع
شديد به تعلم قرآن رو كرده بودند،به اين متخصصان رو مىآوردند.اين متخصصان
كيفيت قرائتخود را از ائمه يا از صحابه روايت مىكردند و هر كدام به نوبه
خود شاگردان و متخصصانى تربيت مىكردند كه در كتب تواريخ و تراجم ضبط شده
است. اين كه علت اختلاف قرائات چيست،آيا در زمان رسول اكرم هم قرائات مختلف
وجود داشته يا نه،و به فرض اول آيا خود آن حضرت اجازه داده بودند كه برخى
كلمات به وجوه مختلف قرائتشود و به عبارت ديگر آيا از اول برخى كلمات قرآن
با وجوه مختلف به آن حضرت وحى شده است و يا آنكه علت اختلاف قرائات همان
چيزى است كه در ساير كتابها به واسطه اختلاف نقل راويان پيدا مىشود،مطلبى
است كه در جاى ديگر بايد بحثشود.آنچه مسلم است اين است كه مسلمين نهايت
كوشش را به كار مىبردند تا قرآن كريم را آنچنان قرائت كنند كه شخص رسول
اكرم قرائت مىكردهاند.لهذا قرآن را نزد كسانى مىآموختند كه بلا واسطه يا
مع الواسطه از رسول اكرم آموخته بودند.
در ابتدا قاريان شفاها و سينه به سينه فن قرائت را از اساتيد و معلمان
خويش فرا مىگرفتند و به شاگردان تعليم مىدادند.سپس در اين علم كتابهايى
تاليف شد.
بعضى مدعى شدهاند اول كسى كه در علم قرائت كتاب تاليف كرد ابو عبيد
قاسم بن سلام، متوفى در 224 هجرى بود،ولى اين نظر مردود شناخته شده است.
حمزة بن حبيب كه شيعه و از قراء سبعه است و در حدود يك قرن قبل از قاسم
بن سلام مىزيسته است،پيش از او به تاليف كتاب در فن قرائت پرداخت.
همچنانكه علامه بزرگوار آية الله مرحوم سيد حسن صدر تحقيق كردهاند و از
كلام ابن النديم در الفهرست و كلام نجاشى در فهرست او شاهد آوردهاند،ابان
بن تغلب كه از اصحاب و شيعيان امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام
است،پيش از همه اينان به تدوين علم قرائت پرداخت.
مرحوم صدر اثبات مىكنند كه اول كسى كه قرآن را جمع آورى كرد و نوشت
امير المؤمنين على عليه السلام بود.اول كسى كه قرآن را نقطه گذارى كرد-تا
آن وقت نقطه گذارى در خط معمول نبود-ابو الاسود دئلى از اصحاب امير
المؤمنين بود.اول كسى كه در علم قرائت،كتاب تصنيف كرد ابان بن تغلب بود،و
هم او اول كسى است كه در معانى قرآن و توضيح لغات مشكله قرآن كتاب
نوشت.اولين كسى كه در فضايل قرآن كتاب نوشت،ابى بن كعب صحابى معروف است كه
شيعى است.اول كسى كه در مجازات قرآن تاليف كرد فراء،نحوى معروف است كه شيعى
و ايرانى است.اول كسى كه در احكام قرآن كتاب نوشت محمد بن سائب كلبى
است.اول كسى كه در تفسير تصنيف كرد سعيد بن جبير بود (1) .
به هر حال در ميان تابعين و شاگردان تابعين كه در قرن اول و دوم
مىزيستهاند،ده نفرند كه به عنوان متخصص فن قرائتشناخته شدهاند.هفت نفر
از آن ده نفر معروفتر و مشهورتر و معتبرترند و به«قراء سبعه»معروفند.آنان
عبارتند از:نافع بن عبد الرحمن،عبد الله بن كثير،ابو عمرو بن العلاء،عبد
الله بن عامر،عاصم بن ابى النجود،حمزة بن حبيب،على كسائى.
چهار نفر از اين هفت نفر ايرانىاند و سه نفر غير ايرانى.از چهار نفر
ايرانى دو تن شيعهاند و از سه نفر غير ايرانى نيز دو تن شيعهاند.
علامه جليل،مرحوم سيد حسن صدر در كتاب تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام
(2) از شيخ عبد الجليل رازى نقل مىكنند كه اكثر پيشوايان علم قرائت
اعم از مكى،مدنى،كوفى و بصرى و غيرهم از عدليه(شيعه يا معتزله)بودهاند.به
هر حال چهار نفر از هفت قارى معروف ايرانى بودهاند:
1.عاصم.عاصم به اصطلاح از«موالى»است.در علم قرائتشاگرد ابو عبد الرحمن
سلمى است و او شاگرد امير المؤمنين على عليه السلام بوده است.قرائت عاصم را
بهترين قرائات مىدانند. در ريحانة الادب مىنويسد:«اصل مصاحف را كه نوعا
اصل معمولى در كتابت است موافق قرائت عاصم نوشته و قرائات هر يك از قراء
ديگر را با تعيين اسم قارى آن با خط سرخ در حواشى مىنوشتند» (3)
.عاصم در كوفه مىزيسته و در همان جا در گذشته است.صاحب مجالس
المؤمنين و بعضى ديگر و از آن جمله علامه سيد حسن صدر (4) به
تشيع او تصريح كردهاند.وفاتش در حدود سال 130 هجرى واقع شده است.
2.نافع.ابن النديم در الفهرست تصريح مىكند كه نافع اصفهانى الاصل است و
ساكن مدينه بوده است.در ريحانة الادب مىنويسد كه نافع بسيار سياهرنگ بود و
در فن قرائت امام اهل مدينه بود و راى و قرائت او مورد اعتماد ايشان بود.او
قرائتخود را از يزيد بن قعقاع كه يكى از قراء دهگانه است اخذ كرد.نافع در
سال159 و يا169 در گذشته است.
3.ابن كثير.ابن النديم مىگويد:«گفته شده است كه ابن كثير از اولاد
ايرانيانى است كه انوشيروان آنها را به يمن فرستاد تا حكومت را از حبشيان
گرفتند و به سيف بن ذى يزن كه به تظلم به دربار انوشيروان آمده بود
سپردند».
ما قبلا نقش مهم اين ايرانيان را در ترويج و توسعه اسلام در آن منطقه
بيان كردهايم.
در ريحانة الادب مىنويسد:«ابن كثير اصول قرائت را از مجاهد،از ابن
عباس،از على عليه السلام اخذ نمود.وفات ابن كثير در سال 120 هجرى واقع شده
است».
4.كسائى.مطابق آنچه در الفهرست ابن النديم آمده است نام وى على است و
پدرش حمزة بن عبد الله بن بهمن بن فيروز است.كسائى از مشاهير ادب عربى و از
اكابر نحويين است.او معلم فرزندان هارون بود.در سفر هارون به خراسان همراه
وى بود و در رى درگذشت و از قضا محمد بن حسن شيبانى فقيه و قاضى القضاة
معروف كه او نيز همراه هارون بود،در همان روز درگذشت و در رى دفن شد.هارون
گفت امروز فقه و عربيت را در رى دفن كرديم.وفات كسائى در اواخر قرن دوم
هجرى واقع شده است.كسائى نيز شيعه بوده است.
اما تفسير.در زمان رسول اكرم طبعا مسلمانان مشكلات خود را درباره معانى
و مفاهيم آيات قرآن از آن حضرت مىپرسيدند.برخى از صحابه بيش از ديگران در
فهم معانى قرآن بصيرت داشتند،لهذا از همان اول به عنوان«مرجع»در تفسير
آيات قرآن شناخته شدند.عبد الله بن عباس و عبد الله بن مسعود از اين
افرادند.ابن عباس در اين جهتشهرت بيشترى دارد.آراء او در كتب تفسير زياد
نقل مىشود.ابن عباس شاگرد امير المؤمنين على عليه السلام بود و به اين
شاگردى افتخار مىكرد و به خود مىباليد.ابن مسعود نيز شيعه و شاگرد على
عليه السلام است.در كتب فهرست از يك كتاب تفسير تاليف ابن عباس ياد
مىشود.برخى مدعى هستند كه نسخهاى از اين تفسير هم اكنون در كتابخانه
سلطنتى مصر موجود است (5) .ابن عباس با همه تبحرى كه در تفسير
داشت مىگفت:«در مقابل على همچون قطرهاى در مقابل دريا هستم».
جرجى زيدان مدعى است كه تا آخر قرن اول هجرى،تفسير قرآن زبان به زبان
نقل مىشد و نخستين كسى كه تفسير قرآن را به صورت كتاب درآورد مجاهد
بود(متوفى در 104 هجرى). سپس امثال واقدى و طبرى در قرن دوم و سوم
تفسيرهايى نوشتند (6) .
ولى البته اين نظر صحيح نيست.ابن عباس و حتى سعيد بن جبير پيش از مجاهد
به نگارش تفسير قيام كردهاند.اين نظر جرجى زيدان تابع يك نظر كلىترى است
كه مدعى است مسلمين در تمام قرن اول هيچ تاليفى نداشتهاند.نظر جرجى زيدان
با دلايل قطعى مردود شناخته شده است.ما در ضمن فصول آينده به بطلان نظر او
اشاره خواهيم كرد.
ايرانيان همان طور كه به فن قرائت قرآن اهتمام ورزيدند به فن تفسير نيز
اهتمام ورزيدند.
اهتمام ايرانيان به تفسير و فقه و حديث كه مستقيما با متن اسلام مربوط
بوده است از هر مورد ديگر بيشتر بوده است.براى ما فعلا ممكن نيست همه
مفسران ايرانى را از صدر اسلام تا عصر حاضر معرفى كنيم.اگر بناى چنين كارى
باشد«مثنوى هفتاد من كاغذ شود».در هر قرنى صدها و هزارها مفسر وجود داشته
است و صدها تفسير نگاشته شده است.تحقيق درباره همه آنها و جدا كردن
ايرانيان از غير ايرانيان يك عمر وقت مىخواهد.ولى براى اين كه نمونهاى از
خدمات ايرانيان در تفسير ارائه داده شود كافى است كه نظرى به تفاسير برجسته
و مفسران مشهور و معروف ميان مسلمين بيندازيم،خواهيم ديد اكثر اين مفسران
ايرانى بودهاند.
ما اين افراد را از ميان كسانى انتخاب مىكنيم كه يا چون از مفسران
اوليهاند،اسمشان و راى و نظرشان زياد در تفاسير ذكر مىشود و يا تفسيرى
برجسته و قابل توجه از آنها به يادگار مانده است.
دسته اول يعنى مفسران اوليه كه آرائشان در كتب تفسير زياد نقل
مىشود،بعضى صحابى و بعضى تابعى و بعضى از شاگردان و يا شاگردان شاگردان
تابعين بودهاند از قبيل ابن عباس، ابن مسعود،ابى بن
كعب،سدى،مجاهد،قتاده،مقاتل،كلبى،سبيعى،اعمش،ثورى،زهرى،عطاء، عكرمه،فراء و
غير اينها.
بعضى از اينها شيعهاند و بعضى غير شيعه و همچنين بعضى ايرانىاند و
بعضى غير ايرانى. بديهى است كه در اين طبقه غلبه با غير ايرانيان است.تنها
چند نفر از اينها يعنى مقاتل و اعمش و فراء ايرانىاند و باقى غير ايرانى.
مقاتل بن سليمان از اهل خراسان و يا از اهل رى است.در قرن دوم مىزيسته
و در سال 150 درگذشته است.مقاتل از اهل تسنن به شمار مىرود.شافعى
دربارهاش تعبيرى مبالغه آميز دارد،مىگويد:«مردم در تفسير،عيال مقاتل
مىباشند».
سليمان بن مهران اعمش به نقل ريحانة الادب (7) اصلا اهل
دماوند است و در كوفه متولد شده و در همان جا سكنى گزيده است.سليمان شيعه
است و علماى اهل تسنن نيز او را ستودهاند. اعمش به لطيفه گويى معروف
است.داستانهايى از لطايف او نقل مىشود.اعمش در حدود سال 150 هجرى درگذشته
است.
فراء،يحيى بن زياد اقطع از معاريف لغويين و نحويين است.نامش در كتب ادب
عربى زياد برده مىشود.فراء شاگرد كسائى و مربى فرزندان مامون بوده
است.صاحب رياض العلماء و همچنين صاحب تاسيس الشيعة به تشيع وى تصريح
كردهاند.فراء ايرانى است.پدرش،زياد اقطع در وقعه معروف فخ همراه شهيد
فخ،حسين بن على بن حسن بود،دستش را به مجازات بريدند و از اين رو
به«اقطع»معروف شد.فراء در سال207 يا 208 هجرى درگذشت.
از اين طبقه كه بگذريم مىرسيم به طبقهاى كه در تفسير،كتاب تاليف
كردهاند.همچنانكه قبلا اشاره شد،كتب تفسيرى كه در شيعه و سنى نوشته شده
است از حد احصاء خارج است. تنها به ذكر معروفترين تفاسيرى كه هم اكنون در
ميان شيعه و سنى رايج است اكتفا مىنماييم.بحثخود را از تفاسير شيعه آغاز
مىكنيم.
مفسرين شيعه تقسيم مىشوند به مفسرين عصر ائمه و مفسرين عصر غيبت.بسيارى
از اصحاب ائمه كه بعضى از آنها ايرانى هستند تفسير نوشتهاند از قبيل ابو
حمزه ثمالى،ابو بصير اسدى،يونس بن عبد الرحمن،حسين بن سعيد اهوازى،على بن
مهزيار اهوازى،محمد بن خالد برقى قمى،فضل بن شاذان نيشابورى.
مفسرين عصر غيبت فراوانند.ما در اينجا به عنوان نمونه تنها به ذكر نام
كتب تفسير معروف ميان شيعه مىپردازيم.از همين نمونه معلوم مىشود بيشتر
تفاسير شيعى را شيعيان ايرانى تاليف كردهاند:
1.تفسير على بن ابراهيم قمى.اين تفسير از معروفترين تفاسير شيعه
است،اكنون موجود است و چاپ شده است.پدر على بن ابراهيم از كوفه به قم منتقل
شد.بعيد نيست كه على بن ابراهيم يك ايرانى عربنژاد باشد.وى از مشايخ شيخ
كلينى است و تا سال سيصد و هفت در قيد حيات بوده است.
2.تفسير عياشى.مؤلف اين تفسير محمد بن مسعود سمرقندى است.اول مذهب اهل
تسنن داشت و بعد به تشيع گراييد.معاصر شيخ كلينى است.از پدرش سيصد هزار
دينار به او ارث رسيد،همه را صرف نسخ و مقابله و استنساخ و جمع كتاب
كرد.خانهاش به شكل يك مدرسه در آمده بود،هر كس به يك كار علمى گماشته شده
بود و كار خود را انجام مىداد و هزينه همه را عياشى تامين مىكرد.عياشى
علاوه بر تفسير و حديث و فقه،در طب و نجوم دستى داشته است.ابن النديم در
الفهرست از او ياد كرده و كتابهاى فراوانى از او نام برده و مدعى شده كه
كتب عياشى در خراسان رواج زيادى دارد.عياشى ايرانى است ولى ظاهرا عربنژاد
است.ابن النديم مىگويد:گفته شده كه تميمى الاصل است.عياشى از علماى قرن
سوم هجرى محسوب مىشود.
3.تفسير نعمانى.مؤلف اين تفسير،ابو عبد الله محمد بن ابراهيم است.احيانا
به نام ابن ابى زينب خوانده مىشود.شاگرد شيخ كلينى است.صاحب تاسيس الشيعة
مىگويد:نسخهاى از تفسير نعمانى در كتابخانه ايشان هست.نعمانى معلوم نيست
كه اهل عراق(حدود واسط) استيا اهل مصر.نعمانى از علماى قرن چهارم محسوب
مىشود.
نعمانى دخترزادهاى دارد به نام ابو القاسم حسين معروف به ابن المرزبان
و وزير مغربى (8) . اين مرد به يزدجرد ساسانى نسب مىبرد و نظر
به اينكه چند نوبتبه وزارت رسيده ستبه«وزير مغربى»معروف است.ابن
المرزبان در چهارده سالگى قرآن مجيد را حفظ كرد،در نحو و لغت و حساب و جبر
و هندسه و منطق و برخى فنون ديگر ماهر بود،اديب و نويسندهاى توانا بود.
ابن المرزبان كتابى دارد به نام خصائص القرآن.در سال 418 و يا 428
درگذشته است و طبق وصيتخودش جنازهاش را از بغداد به نجف منتقل كردند و در
جوار مرقد امير المؤمنين على عليه السلام دفن نمودند.
4.تفسير تبيان.مؤلف اين تفسير شيخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن بن
على الطوسى است.در ادبيات،كلام،فقه،تفسير،حديث،امام و پيشوا بوده است.در
سال 385 تولد يافت و بنابر اين اكنون در حدود هزار سال از تولد اين ستاره
درخشان اسلام مىگذرد.سال گذشته به همين مناسبت كنگره هزاره وى در مشهد
تاسيس شد و گروه زيادى از دانشمندان اعم از مسلمان و غير مسلمان و اعم از
شيعه و سنى در آن شركت داشتند.شيخ طوسى در سال 460 هجرى درگذشته است.اين
مرد بزرگ در23 سالگى از خراسان به عراق آمد و از محضر شيخ مفيد و سيد مرتضى
علم الهدى استفاده كرد و سپس خودش پيشواى تشيع در عصر خود گشت.در اعصار بعد
نيز همواره در صف مقدم علماى شيعه قرار داشته است.دوازده سال آخر عمر خود
را به واسطه حوادث ناگوارى كه در بغداد رخ داد،از آنجا به نجف منتقل
شد.حوزه علميه نجف را اين مرد بزرگوار تاسيس كرد كه هم اكنون پس از هزار
سال به حيات علمى و دينى خود ادامه مىدهد.
5.مجمع البيان.مؤلف اين تفسير فضل بن حسن طبرسى است.اصلا اهل تفرش
است.در ذى القعده536 از تاليف اين تفسير فراغتيافته است.مجمع البيان از
نظر ادبى و حسن تاليف بهترين تفسير است.شيعه و سنى براى اين تفسير اهميت
فراوان قائلند.مكرر در ايران و مصر و بيروت چاپ شده است.طبرسى تفسير مختصرى
دارد به نام جوامع الجامع.طبرسى پس از فراغ از مجمع البيان به تفسير كشاف
كه توسط معاصر نامدارش جار الله زمخشرى تاليف يافته بود وقوف يافت و پسنديد
و در آن نكاتى از جنبههاى ادبى يافت كه از خودش در مجمع البيان فوت شده
بود.تفسير جوامع الجامع را با توجه به لطايف كشاف نگاشت.
البته اهل فن تفسير مىدانند هر چند برخى نكات خصوصا از جنبه فن بلاغت
در كشاف هست كه در مجمع البيان نيست،نكات زياد ادبى و تفسيرى در مجمع
البيان يافت مىشود كه در كشاف وجود ندارد.
6.روض الجنان،معروف به تفسير ابو الفتوح رازى.اين تفسير به زبان فارسى
است و از معروفترين و غنىترين تفاسير شيعه است.فخرالدين رازى و-به ادعاى
بعضى-طبرسى نيز از اين تفسير زياد استفاده كردهاند.اين تفسير در چهل سال
اخير مكرر در ايران چاپ شده است. ابو الفتوح نيشابورى الاصل است ولى در رى
مىزيسته است.ابو الفتوح از ايرانيان عربنژاد است.نسبش به جناب عبد الله
بن بديل بن ورقاء مىرسد كه از صحابه امير المؤمنين على عليه السلام بود و
در صفين افتخار حضور ركاب آن حضرت را داشت.
ابو الفتوح معاصر طبرسى و زمخشرى است و نزد شاگردان شيخ طوسى تحصيل كرده
است. تاريخ دقيق وفاتش در دست نيست.قدر مسلم اين است كه در اواسط قرن ششم
هجرى مىزيسته است.قبرش هم اكنون در شهر رى معروف است.
7.تفسير صافى.مؤلف اين تفسير حكيم و عارف و محدث و مفسر معروف ملا محسن
فيض كاشانى است.از مشاهير علماى شيعه است و در قرن يازدهم هجرى مىزيسته
است.اين مرد بزرگ عمر پر بركتى داشته و به كثرت وجودت تاليف معروف است.
مرحوم فيض در آغاز عمر در قم اقامت داشت.مدرسه فيضيه به نام او معروف
شد.از قم به شيراز مسافرت كرد و علم حديث را نزد سيد ماجد بحرانى،و فلسفه و
عرفان را نزد حكيم و عارف بلند قدر صدر المتالهين آموخت و دختر صدرا را به
زنى گرفت.وفات فيض در سال 1091 در كاشان واقع شده است.
8.تفسير ملا صدرا.صدر المتالهين يا ملا صدرا شهرتش به فلسفه و عرفان است
و خود در اين رشته صاحب مكتب است،ولى در تفسير و شرح احاديث هم تبحرى بسزا
داشته است.اصول كافى را شرح كرده است و سوره بقره را تا آيه 65: و لقد
علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت... و همچنين سورههاى الم
سجده،يس،واقعه،حديد،جمعه،طارق،اعلى،اذا زلزلت،و آيههاى آية الكرسى،آيه نور
و آيه و ترى الجبال تحسبها جامدة... (9) را تفسير كرده
است.تفسير ملا صدرا هر چند تمام نيست ولى مفصل است و تقريبا به اندازه
تفسير صافى است.چندين بار در ايران چاپ شده است.وفات ملا صدرا در بصره در
سال 1050 در هفتمين سفر وى به حج كه همواره پياده مىرفته است اتفاق افتاد.
هواى كعبه چنان مىكشاندم به نشاط كه خارهاى مغيلان حرير بنمايد
9.منهج الصادقين.اين تفسير به زبان فارسى است و در سه جلد بزرگ در تبريز
به چاپ سنگى چاپ شده است.تا سى چهل سال اخير يگانه تفسير فارسى متداول
بود.مؤلف اين تفسير مرحوم ملا فتح الله بن شكرالله كاشانى است كه در قرن
دهم هجرى مىزيسته است. غالب تاليفات اين مرد به زبان فارسى است،از جمله
آنهاستشرح نهج البلاغه كه البته ترجمهاى است فارسى با شرحى مختصر.
10.تفسير شبر.مؤلف اين تفسير سيد عبد الله شبر است.اين مرد شريف معاصر
كاشف الغطاء و ميرزاى قمى بوده است.مردى بسيار متتبع و متبحر و متعبد بوده
است.تاليفات زيادى در فقه و اصول و كلام و حديث و رجال و تفسير داشته
است.وى در سال 1242 هجرى وفات يافت و در جوار كاظمين عليهما السلام دفن شد.
11.تفسير برهان.مؤلف اين تفسير مرحوم سيد هاشم بحرينى است كه از محدثين
و متتبعين معروف شيعه به شمار مىرود.اين تفسير طبق مذاق اخباريين است كه
قرآن را تنها با حديث قابل تفسير مىدانند بدون هيچ توضيح ديگرى و حتى بدون
اين كه كوچكترين توضيحى درباره همان احاديث و كيفيت تفسيرى آن احاديث داده
شود،بلكه صرفا به اين صورت كه احاديث مربوطه نقل گردد و به همان نقل اكتفا
شود.سيد هاشم بحرينى در سال1107 يا1109 در گذشته است.
12.نور الثقلين.نويسنده اين تفسير يكى از علماى حويزى است كه در شيراز
مسكن داشته است.معاصر مرحوم مجلسى و شيخ حر عاملى است.در اين تفسير نيز
عنايتبه نقل اخبار و احاديث است.نام مؤلف شيخ عبد العلى ابن جمعه
است.تاريخ دقيق وفاتش معلوم نيست.
تفاسيرى كه نام برده شد معروفترين و مشهورترين تفاسير شيعه تا قرن13
هجرى است كه چاپ شده و تقريبا در دست همه كسانى كه به تفاسير شيعى
علاقهمندند موجود است و اگر افراد غير شيعى بخواهند به تفاسير شيعه مراجعه
كنند،به اين تفاسير مراجعه مىكنند.در قرن چهاردهم نيز تفاسير زياد و پر
ارجى تاليف يافته است و يا در حال تاليف است،ما از ذكر آنها خوددارى كرديم.
اگر كسى بخواهد آمارى تا حدود امكان از تفاسير شيعى به دست آورد،بايد به
كتاب بسيار پر ارج الذريعة الى تصانيف الشيعة تاليف علامه جليل مرحوم حاج
شيخ آقا بزرگ تهرانى(اعلى الله مقامه)مراجعه كند.
از نمونهاى كه به دست داديم معلوم شد تقريبا همه تفاسير معروف امروز
شيعه يا از ايرانيان ايرانى نژاد است و يا از عرب نژادانى كه ايرانى شده
بودند و يا از شيعيان ساكن سواحل خليج فارس كه در ايران مىزيستهاند.
تفاسير اهل تسنن
1.جامع البيان فى تفسير القرآن،معروف به تفسير طبرى.مؤلف اين تفسير طبرى
مورخ و محدث و فقيه معروف است.طبرى از علماى طراز اول اهل تسنن به شمار
مىرود.در بسيارى از علوم زمان خود امام و پيشوا شمرده مىشود.طبرى در
ابتدا از نظر روش فقهى تابع شافعى بود اما بعدها خود مكتب فقهى مستقلى
تاسيس كرد و از هيچيك از پيشوايان فقه اهل تسنن پيروى نكرد.مذهب فقهى طبرى
تا مدتى پيرو داشت و تدريجا از بين رفت.ابن النديم در الفهرست عدهاى از
فقها را نام مىبرد كه پيرو مذهب فقهى طبرى بودهاند.
طبرى اهل آمل مازندران است.در سال 224 هجرى در آمل متولد شد و در سال
310 در بغداد درگذشت.تفسير طبرى در قاهره چاپ شده است و در زمان نوح بن
منصور سامانى به امر او به وسيله وزير عرب نژادش معروف به وزير بلعمى به
فارسى ترجمه شد.ترجمه تفسير طبرى اخيرا در تهران چاپ شده است.
2.كشاف.اين كتاب معروفترين و متقنترين تفاسير اهل تسنن است.از نظر نكات
ادبى، بالخصوص نكات بلاغتى در ميان همه تفاسير ممتاز است.مؤلف اين تفسير
ابو القاسم محمود بن عمر زمخشرى خوارزمى ملقب به جار الله است.زمخشرى از
اكابر علماى اسلام به شمار مىرود.كتابهاى زياد در ادب،حديث و موعظه تاليف
كرده است.با اينكه اين مرد از بلاد شمالى ايران و سرزمينهاى سردسير
بود،سالها در مكه معظمه مجاور شد و گرماى طاقت فرساى هواى آنجا را تحمل
كرد،زيرا معتقد بود مجاورت بيت الله آثار معنوى فراوانى دارد.چون سالها
مجاور بيت الله بود به«جار الله»معروف گشت و ظاهرا در همان وقت تفسير
كشاف را نوشت.
زمخشرى در جلد سوم كشاف،ذيل تفسير آيه56 از سوره عنكبوت كه مىفرمايد:
يا عبادى الذين امنوا ان ارضى واسعة فاياى فاعبدون (اى بندگان مؤمن من،زمين
من فراخ است،پس تنها مرا پرستش كنيد)،پس از آنكه تشريح مىكند كه مؤمن بايد
مناسبترين سرزمينها را از نظر حفظ دين و عبادت پروردگار براى سكونت انتخاب
كند،مىگويد:
«به جان خودم سوگند كه سرزمينها از اين نظر تفاوت فراوان دارند.ما
آزمايش كرديم، پيشينيان ما نيز آزمايش كردهاند:سرزمين حرم خدا و مجاورت
بيت الله الحرام تاثير فراوانى دارد بر روح و دل از نظر مقهور ساختن نفس
اماره و تمركز فكر و خيال و پيدايش روح قناعت و...»
زمخشرى در يكى از مسافرتهاى علمى زمستانى خود در خوارزم يك پاى خود را
از دست داد. پس از اين واقعه از پاى چوبى كمك مىگرفت.با همان حال
مسافرتهاى طولانى كرد و چند سال مجاور بيت الله بود.تولد زمخشرى در سال467
هجرى و وفاتش در سال 538 واقع شده است.
3.مفاتيح الغيب يا تفسير كبير،تاليف محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على
معروف به امام فخر رازى.
فخر رازى نيز از مشاهير علماى اسلام است.خودش و تفسيرش و برخى افكار و
آرائش در فلسفه و كلام در ميان شيعه و سنى معروف است.تاليفات فراوان در
رشتههاى مختلف دارد. فخر رازى در مازندران متولد شد و در رى سكنى گزيد و
به هرات و خوارزم مسافرت كرد و در زمان خود به كمال شهرت و اعتبار نايل
گرديد.فخر رازى در سال543 متولد و در سال606 در هرات درگذشت.
4.غرائب القرآن،معروف به تفسير نيشابورى.اين تفسير نيز در رديف تفاسير
درجه اول اهل تسنن به شمار مىرود.مؤلف اين تفسير حسن بن محمد بن حسين
معروف به نظام نيشابورى يا نظام اعرج است.نظام اهل قم و ساكن نيشابور بوده
است.وى مردى جامع بوده است.در رياضيات و ادبيات تاليفاتى داشته است.وفات او
در حدود سال 730 واقع شده است.
5.كشف الاسرار.اين تفسير به فارسى است و ده جلد است.چند سال پيش در
تهران چاپ شد. اين تفسير تاليف ابوالفضل رشيد الدين ميبدى يزدى است كه در
اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم مىزيسته است.كشف الاسرار اخيرا چاپ شده
است و كم و بيش جاى خود را ميان اهل فضل باز كرده است.
6.انوار التنزيل و اسرار التاويل معروف به تفسير بيضاوى.مؤلف اين تفسير
عبد الله بن عمر بن احمد معروف به قاضى بيضاوى است.اهل بيضاى فارس
است.تفسيرش خلاصه و زبدهاى است از كشاف و مفاتيح الغيب.اين تفسير مورد
استفاده مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى بوده و شيخ بهايى بر آن حاشيه
نوشته است.بيضاوى معاصر محقق طوسى و علامه حلى است و در اواخر قرن هفتم
درگذشته است.
7.تفسير ابن كثير.مؤلف اين تفسير همان ابن كثير معروف مورخ است كه بيشتر
به كتاب تاريخش به نام البداية و النهاية معروف است.كنيهاش ابو الفداء
است.ابن كثير اصلا قرشى است.ساكن شام و شاگرد ابن تيميه بوده است.تفسيرش در
قاهره چاپ شده و خودش در سال 774 در گذشته است.
8.الدرالمنثور تاليف جلال الدين سيوطى كه از متبحرترين و پر تاليفترين
علماى اسلام است.برخى تاليفات او از قبيل الاتقان فى علوم القرآن از كتب
نفيس شمرده مىشود. درالمنثور تفسير به ماثور است،يعنى آيات را با اخبار و
رواياتى كه در احاديث آمده تفسير كرده است و از اين جهت كه جامع احاديث
تفسيرى اهل تسنن استبى نظير است.درالمنثور در تفاسير اهل تسنن از نظر
گردآورى احاديث مربوطه در ذيل آيات كريمه نظير تفسير برهان است در شيعه.
سيوطى اهل مصر است.گويند در هفتسالگى قرآن را حفظ كرد (10)
.در ريحانة الادب هفتاد و نه تاليف از او نام مىبرد.وفات سيوطى در 910 يا
911 واقع شده است.
9.تفسير جلالين.اين تفسير تاليف دو نفر است:از حمد تا سوره كهف را كه در
حدود نصف قرآن است،جلال الدين محمد بن احمد بن ابراهيم محلى كه اصلا اهل
يمن است و از اكابر علماى شافعيه است تاليف نمود.جلال الدين محلى در سال
864 درگذشت و موفق به اتمام آن نشد.از سوره كهف تا آخر قرآن را جلال الدين
سيوطى سابق الذكر به همان سبك جلال الدين محلى تكميل كرد و از همين رو
به«تفسير جلالين»معروف شد.
تفسير جلالين بنا به نقل ريحانة الادب (11) بارها در ايران و
مصر و هند چاپ شده است.
10.تفسير قرطبى.مؤلف اين تفسير ابو بكر صائن الدين يحيى بن سعدون اندلسى
است كه گويند در حديث و نحو و لغت و تجويد و قرائت و تفسير از اكابر وقت و
مرجع استفاضه مشايخ عصر خود بوده است.
قرطبى اهل قرطبه اندلس(اسپانيا)است.در سال567 در گذشته است.
11.ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم،معروف به تفسير ابو
السعود.ابو السعود مؤلف اين تفسير از اكابر علماى عثمانى در قرن دهم
است.سلطان با يزيد دوم از او به واسطه تاليف اين تفسير قدردانى و تجليل
فراوان كرد.پس از اشتغال به مقام قضا و جلوس به مسند قاضى القضاتى در سال
952 مفتى و شيخ الاسلام بلاد عثمانى شد.تفسير ابو السعود مكرر در قاهره چاپ
شده است.من اين تفسير را نديدهام ولى بعضى از محققين و اساتيد درجه اول
تفسير عصر ما براى اين تفسير ارزش فراوانى قائلند.ابو السعود در سال 982 در
گذشته است.
12.روح البيان.اين تفسير به فارسى و عربى مخلوط است.اشعار فارسى عرفانى
زيادى در آن گنجانيده شده است.مؤلف اين تفسير شيخ اسماعيل حقى از علماى
عثمانى است.در استانبول به وعظ و ارشاد مشغول بود و بعد به شهر بروسه از
شهرهاى تركيه رفت.اين مرد صوفى منش است،تفسيرش نيز ذوقى و عرفانى است.به
واسطه عقايد صوفى مآبانه مورد آزار معاصرينش واقع شد.شيخ اسماعيل حقى در
سال1127 درگذشته است.
13.روح المعانى.اين تفسير تاليف سيد محمود بن عبد الله بغدادى حسنى
حسينى معروف به آلوسى است.آلوسى شافعى مذهب بوده اما در بسيارى مسائل از
فقه حنفى پيروى مىكرده است.آلوسى قصيده عينيه معروف عبد الباقى موصلى عمرى
در مدح امير المؤمنين على عليه السلام را شرح كرده است.اين قصيده همان است
كه سيد كاظم رشتى معروف نيز آن را شرح كرده و كتابش به شرح القصيده معروف
است.آلوسى اهل عراق است.گويند طايفهاى هستند در عراق به اين نام كه
مشهورند و آلوس نام نقطهاى است در ساحل فرات (12) .آلوسى در
سال 1270 در گذشته است.
14.فتح القدير.اين تفسير تاليف محمد بن على بن محمد بن عبد الله شوكانى
يمنى است. شوكانى در شهر صنعاى يمن بزرگ شد و در همان جا به مقام تدريس و
افتاء رسيد.شوكانى كتابى دارد به نام نيل الاوطار من اسرار منتقى
الاخبار.بيشتر شهرت شوكانى به واسطه اين كتاب است.شوكانى در سال 1250 در
گذشته است.
چهارده تفسيرى كه نام برديم،ظاهرا معروفترين و مشهورترين و رايجترين
تفاسير اهل تسنن تا قرن سيزدهم است.در قرن چهاردهم در ميان اهل تسنن نيز
تفاسير مهمى در مصر و ساير بلاد اسلامى نگارش يافته كه ما از ذكر آنها
خوددارى كرديم.از چهارده مفسر نامبرده، شش نفر-چنانكه ديديم-ايرانى
مىباشند.بعضى از تفاسيرى كه ايرانيان نوشتهاند در درجه اول قرار دارد و
غالب آنها قبل از قرن هفتم نوشته شده است.دو نفر از چهارده نفر،يمنى،دو نفر
از بلاد عثمانى،يك نفر اندلسى(اسپانيايى)،يك نفر شامى،يك نفر مصرى و يك نفر
عراقى است.
چنانكه ملاحظه مىشود در اين خدمت گرانبها به اسلام يعنى قرائت و
تفسير،غلبه با ايرانيان است.ايرانيان مسلمان از همه مسلمانان ديگر بيشتر
شور و نشاط و ايمان و اخلاص نشان دادهاند.
2- ص346.
3- ريحانة الادب،ج 4،چاپ دوم،ص426.
4- تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام،ص346.
5- كتاب مفسران شيعه،از انتشارات دانشگاه شيراز،تاليف دكتر محمد
شفيعى،ص46.
6- تاريخ تمدن،ترجمه فارسى،ج3/ص 95.
7- جلد اول،چاپ سوم،ص 154.
8- رجوع شود به تاسيس الشيعة،ص336 و ريحانة الادب،ج 8/ص 201 و 202.
9- نمل/88.
10- ريحانة الادب،جلد سوم،چاپ سوم،ص 148.
11- همان،جلد پنجم،چاپ سوم،ص 250.
12- همان،چاپ سوم،ج 1/ص59.