زندگانى تحليلى پيشوايان ما

استاد عادل اديب
ترجمه: دكتر اسد الله مبشرى

- ۱۸ -


فعاليت امام و زمينه‏هاى آن

فعاليت امام در دو زمينه پنهانى و آشكار صورت ميگرفت.

فعاليت‏سرى

پايدارى و ايستادگى امام(ع)در مقابل اوضاع،دو راه‏داشت.نخستين آن:مقاومت منفى كه از آن سخن گفتيم و آن در اين امر نمودارگرديد كه امام(ع)به هواداران و طرفداران و رابطان خود فرمان داد كه بادستگاه حكومت قطع رابطه كنند و هيچ معامله‏اى در هيچ سطحى از سطوح‏با آنان نداشته باشند(آن سان كه در داستان صفوان به آن اشاره شد).

اين مقاومت با وجود اين كه نمودار مقاومت منفى،به جاى روى‏در رو شدن و مقابله و مبارزه مسلحانه بود،اما مقاومت و معارضه‏اى حتى در صورت منفى،براى حمايت اسلام و پشتيبانى از آن،عملى بزرگ و مثبت‏بود،چه،انحراف حكمرانان از رسالت و مكتب،صورتى زشت از اسلام منعكس‏مى‏ساخت و رهبرانى كه از اهل بيت بودند ناچار مى‏بايست چهره بى‏آلايش‏و نورانى اسلام را منعكس كنند و پيوسته تفاوتهاى ميان مكتب و حكومت‏وقت را در عمل،به تاكيد باز نمايند و به اين ترتيب،اسلام در سطح نظرى،خالى از هر گونه انحراف نمايان گرديد،هر چند مراحل اجرا و تطبيق آن صورتى‏زشت به خود گرفته بود (1) .

سازماندهى برخى از گروههاى شيعه،از روش گروهى از دلاوران كه‏در كنامهاى خويش به سر مى‏بردند،رنگ مى‏گرفت و در آنجا بود كه فهرستهاى‏خصوصى و سرى نامهاى شيعيان،نزد بعضى از ياران پيشوايان (2) نگاهدارى‏ميشد.ماموران حكومت در آن وقت كوشيدند كه آن اسامى را به دست آورنداما نتوانستند.

در هر صورت،آن گروهها،تشيع را در سراسر كشورهاى اسلامى،دوراز چشم حكومت و مراقبت آن منتشر ساختند تا آنجا كه به صورت نيروئى‏بزرگ در آمده و ديگر دشوار بود كه بتوانند آنان را به اطاعت از حكومت واداركنند و بزودى قدرت حاكم ناچار گرديد،چنانكه بعدا در عهد امام رضا(ع)

خواهيم ديد،به امام رضا(ع)پناه جويد و ولايت عهد را به او واگذارد. (3)

امام(ع)با اين روش،حق خود را در حكومت مؤكد گردانيد و به نگاهدارى‏ياران و پايگاههاى خود از آلودگى در آن وضعيت فاسد و نظارت بر آنان وبرنامه ريزى براى آنان و رشد و آگاهى و مدد رسانيدن به آنان در همه روشهاى‏مقاومت و هدايتشان تا سطح پيشتازى آگاهانه و آشنائى به زمان و وظيفه مكتبى خود،عمل كرد.

روش پنهانى امام به دو صورت نمودار گرديد:

الف-تائيد جنبشهاى انقلابى و پشتيبانى از وفاداران آن جنبشها وشورشهائى كه انقلابيان خاندان او آن را رهبرى ميكردند و به امر بمعروف‏و نهى از منكر مى‏پرداختند.چنانكه موضع او را(ع)در واقعه‏«فخ‏»كه‏حسين بن على بن حسن كه نسبش به امام على بن ابيطالب مى‏رسيد رهبرى آنراعهده دار بود،ديديم.

اين شورشها بطريقى،به اذن امام(ع)و موافقت او مرتبط ميشد.تمام‏اين كوششها بهم مربوط بود و امر حكومت را براى‏«رضا از آل محمد»تبليغ ميكردند. (4)

ب-بدست گرفتن قدرت رهبرى و نظارت مستقيم بر امور شيعيان،وراهنمائى آنان از نظر عقيدتى و فكرى و از لحاظ رفتار،تا از آنان پايگاهى‏نيرومند براى جنبش خود آماده سازد و در درون امت نفوذ بهم رساند تاهدفهاى امام(ع)به ثمر رسد و انحرافها و كجرويهايى كه در درون امت به‏وقوع مى‏پيوست اصلاح كند.

ازينرو بود كه امام(ع)و پيش از او پدران ايشان(ع)پيوسته تحت‏تعقيب و مراقبت و فشار و آزار بودند.

قسمتهاى دشوار و گرفتاريهاى بسيار كه شيعيان در آن روزگاران سياه‏با آن روبرو بودند و براى ابراز كردن دردهاى خود و رساندن شكايتهاى‏خويش راهى نداشتند،چندان بود كه بر در و ديوار شكايات خود را مى‏نوشتندتا مردم بر آن آگاه گردند (5) ،و بدانند كه چه مايه رنج و شكنجه بر آنان مى‏رود.

پاره‏اى از شعارهاى نوشته شده،دلائل علويان را در حقانيت‏شان در امرخلافت و رعايت‏شؤون مسلمانان نشان ميداد،و بيان ميكرد كه آنان از همه‏به نبى اكرم(ص)نزديكترند و در امت جانشينان اويند (6) .

فعاليت آشكار

فعاليت آشكار،براى امام(ع)اين فرصت را به وجود آورد كه به‏درمان نادانى امت از عقايد و احكام اسلام پردازد و شبهه‏هاى الحادى و كفر آميزرا كه جنبشهائى به وجود آورده بود كه نتيجه گشوده شدن دروازه‏هاى كشورهاى‏اسلامى آنروز بر روى جريانهاى بيگانه و غربى بود، پاسخ گويد (7) .

و اين مساله از دشواريهاى بزرگى بود كه امام(ع)با آن روبرو گرديدو ميان او با هدفش جدائى و دورى به وجود آورد.لذا در برابر عقايد مزبوربه مقاومت و مخالفت پرداخت و به ابطال نظريات مخالف اسلام دست زد.

در زمينه‏اى ديگر،با پيشوايان مذاهب اسلامى و رهبران آن،در جلسه‏هاى‏بحث و مناظره و اعتراض علنى،در مراكز و اماكن عمومى باب مذاكره واستدلال و توجيه نظريه امامت را گشود.اين بحثها و مناظره‏ها بر عهده‏هشام بن حكم و هشام بن سالم و مؤمن طاق بود و نتيجه اين شد كه فكر تشيع‏انتشار يافت و افكار آن در ميان مسلمانان رايج گرديد و آن حجتهاى قوى وبرهانهاى قاطع كه بر منطق و بحث موضوعى تام استوار بود، انديشه‏هاى‏تشيع را بهر سوى پراكند و«كريدى فوا»آنان را صاحبان افكار آزاد توصيف‏كرده است (8) .

شك نيست كه عمل امام(ع)درين دو زمينه كه قبلا گفتيم،او را به هدفى‏نزديك ميكرد كه مقام علمى امامت ايجاب مى‏نمود و توانائى و نيروى لازم رابراى گسترش افكار و آماده كردن زمينه مناسب براى پذيرفتن دعوت او آماده‏ميساخت.

سخن چينى درباره امام(ع)

پاره‏اى از فعاليتهاى امام(ع)بوسيله سخن چينان به هارون الرشيدمى‏رسيد و اين امر كينه و خشم او را بر مى‏انگيخت.يك بار به او خبر دادند كه‏از سراسر اطراف جهان اسلام،اموالى هنگفت بنزد امام موسى بن جعفر(ع)جمع آورى مى‏گردد و از شرق و غرب براى او حمل ميشود و او را چندين‏بيت المال است. (9) .

هارون به دستگيرى امام(ع)و زندانى كردن او(ع)فرمان داد.يحيى‏برمكى آگاه شد كه امام(ع) در پى كار خلافت براى خويشتن افتاده است وبه پايگاههاى خود در همه نقاط كشور اسلامى نامه مى‏نويسد و آنان را به خويش‏دعوت ميكند و از آنان ميخواهد كه بر ضد حكومت قيام كنند.يحيى به هارون‏خبر برد و او را عليه امام(ع)تحريك،كرد.هارون،امام را به زندان در افكندو از شيعيانش جدا ساخت و امام(ع)روزگارى دراز(شايد شانزده سال) در زندان هارون گذراند تا در زندان به ديدار پروردگار خود نائل آمد.

امام(ع)رنجهاى بسيار تلخ و شكنجه‏هاى بسيار سخت تحمل فرمود.

امام(ع)در زندان دلتنگ شده و از درازى روزگار زندان به ستوه آمده بودو به جهت بيمى كه از ارتباط او با شيعيان ميرفت،از زندانى به زندانى،زير نظر و محافظت پاسبانان و جاسوسان روزگار ميگذرانيد.

امام(ع)مدتى دراز در زندان هارون گذرانيد.زندان،سلامتى او رااز ميان برد و كالبدش تحليل رفت.تا آنجا كه بدن شريفش را ضعف و لاغرى‏فرا گرفت و هنگامى كه در پيشگاه پروردگار سجده ميكرد،مانند پيراهنى‏بود كه بر زمين گسترانيده باشند.روزى در آن حال فرستاده خليفه منحرف‏بر او وارد شد و گفت‏خليفه از تو پوزش مى‏طلبد و به آزادى تو فرمان ميدهد.

اما بايد به ديدار او روى و ازو پوزش طلبى و اسباب خشنودى او را فراهم‏آورى.امام(ع)ابرو در هم كشيد و با كمال صراحت به او پاسخ منفى داد.

او تلخى جام ناگوار زندگانى را تحمل ميكرد،تنها براى اين كه هدف رهبرى‏منحرف،محقق نگردد. (10)

امام(ع)از زندان نامه‏اى به هارون فرستاد و در آن نامه نفرت و خشم‏خويش را بر او ابراز فرمود.اينك متن نامه:

«هرگز بر من روزى پر بلا نمى‏گذرد،كه بر تو روزى شاد سپرى ميگردد.

». (11)

امام(ع)در زندان،عذابهاى گوناگون و شكنجه‏هاى فراوان تحمل‏كرد.دست و پاى مباركش را به زنجير مى‏بستند و فشار بسيار و آزارهاى‏كشنده بر او روا ميداشتند و زان پس كه همه رنجها و دردهاى جانفرسا را بر اووارد كردند،زهرى كشنده به او خوراندند كه پس روزش بسر آمد و به سوى‏پروردگار خود شتافت.وفات آن شهيد سعيد(ع)به سال 173 هجرى،پنجروزبه ماه رجب مانده اتفاق افتاد. (12)

مرحله سوم

گفتيم كه در مرحله نخستين،همه كوشش پيشوايان(ع)متوجه برنامه ريزى و به وجود آوردن گروهى بزرگ ومتحد از شيعيان گرديد تا به روش آنان تربيت‏شوند و ازوجودشان پشتيبانى به عمل آيد و آگاهى شان بالا گيردو پايگاههاى مردمى شان يكپارچه گردد و چهار چوب‏معالم فكرى و اجتماعى شان در جهان اسلام با برنامه‏عقيدتى قرين شود.آن مرحله با شهادت امام موسى بن‏جعفر-شهيد زندانى-پايان گرفت تا مرحله جديدى آغازگردد.

مرحله جديد را امام على الرضا(ع)هنگاميكه گروه شيعيان‏و پايگاههاى مردمى آن در سطحى قرار گرفت كه تقريبامى‏توانست مهار حكومت را به دست گيرد و كار سياسى راتجربه كند،گشود.درين مرحله خواهيم ديد كه پايگاههاى‏مردمى و گسترش آن عليه حكام آن روز، خطر سياسى‏بوجود آورده بود.

خصوصيت اين مرحله همبستگى شديد بين امام به عنوان‏رهبر،و پايگاههاى او و ياران و پيروانش بود كه انواع‏شكنجه‏ها و كشتارها و دربدرى‏ها را متحمل شده بودند.

حاكمان وقت،توطئه‏هاى رياكارانه‏اى پيش گرفتند تاامام(ع)را بر كنار كنند و او را در برابر مردم و يارانش‏در تنگنا قرار دهند و با هر شكل و روشى و با هر نيرنگ‏و تزويرى،مردم را از پيرامون امام(ع)دور سازند.


پى‏نوشتها:

1- دائرة المعارف اسلامى.بحث آغاز زمان امامان(ع)

2- رجال نجاشى.

3- زندگانى امام موسى كاظم(ع)شريف قريشى ج 2 ص 188.

4- شخص مخصوصى را نام نمى‏بردند تا مورد شتم و آزار خلفا واقع شود ولى در هرحال از جاذبه آل محمد(ص)در ارواح مردم استفاده ميكردند.(م)

5- زندگانى امام موسى از قريشى ص 190.

6- به شعارهايى كه در مقاتل الطالبين ص 411-412 به تفصيل نوشته شده است مراجعه شود.

7- جريانهاى كفر آميز در كتاب حيات امام موسى نوشته قريشى ص 126.

8- تمدن اسلامى ج 1 ص 127.

9- عيون اخبار رضا.

10- فصول مهمة ص 252.

11- بدايت و نهايت ج 10 ص 138 و تاريخ بغداد.

12- ابن خلكان ج 2 ص 173 و تاريخ بغداد.