امام حسن مجتبى عليه السلام
امام دوّم، در يك نگاه:
نام حسن عليهالسلام
پدر على عليهالسلام
مادر فاطمهعليهاالسلام
كنيه ابومحمد
لقب زكّى، مجتبى
مكان ولادت مدينه
روز ولادت سه شنبه 15 رمضان سال سوم هجرى
نقش انگشتر العزّة للَّه
مدت امامت 9 سال و 5 ماه
اولاد 15 فرزند
سن 48 سال
مكان شهادت مدينه
روز شهادت پنج شنبه 28 صفر سال 49 هجرى
سبب شهادت زهرى كه معاويه توسط همسر او(جعده)به امام خورانيد
محل دفن قبرستان بقيع
ميلاد سبز
پيشواى دوم شيعيان، سبط اكبر
پيامبر، حسن بن على عليه السلام ، پدرش اميرالمؤمنين و مادرش فاطمه زهرا سلام
الله عليها بود. در نيمه ماه رمضان سال سوّم هجرى در
مدينه به دنيا آمد. تولّد او شادى و سرورى عظيم در خانه حضرت على و فاطمه زهرا
پديد آورد. هفت سال از دوران زندگيش همراه با پيامبر خدا صلی الله عليه و آله و
سلم و در آغوش پر مهر او و برخوردار از حمايت و هدايت و
تربيت او سپرى شد. او و برادرش امام حسين عليه السلام ، مورد علاقه شديد حضرت
رسول بودند و پيامبر، اين دو عزيز را -سرور جوانان بهشت- مىناميد. -مجتبى- كه
يكى از لقبهاى اوست به معناى برگزيده است.
با رحلت حضرت رسول صلی الله عليه و
آله و سلم ، امام مجتبى به وجود پدر و مادر خويش دلگرم بود. پس از چند ماه،
مادرش مظلومانه شهيد شد. از آن پس تحت تربيت پدر بزرگوار خويش قرار گرفت.
در دوره سه خليفه، شاهد مظلوميت پدر
خويش و اهل بيت پيامبر بود. وقتى حضرت على عليه السلام به
خلافت رسيد، او يكى از بازوهاى پر توان پدر در اداره امور حكومت بود. در سال 36
هجرى، در حالى كه 33 سال داشت، همراه پدرش به بصره رفت و سپس همراه اميرمؤمنان
در كوفه اقامت گزيد. در جنگهاى جمل، صفّين و نهروان در ركاب پدر، با
پيمانشكنان و متجاوزان جنگيد.
پيشواى مردم
چون حضرت على عليه السلام
در سال چهلم هجرى شهيد شد، امام مجتبى عليه السلام
به خلافت رسيد و با مردمى كه با وى بيعت كردند، راه پدر
را كه نبرد با معاويه و فتنه انگيزان بود در پيش گرفت و سپاهى آراست و آماده
نبرد شد، زيرا معاويه كه دشمن اين خاندان و دشمن پنهانى اسلام بود، پيوسته به
بهانه خونخواهى عثمان و در نهايت با دعوىِ خلافت، به قلمرو حكومت حضرت مجتبى
عليه السلام لشكر مىكشيد و غارت مىكرد و شبيخون
مىزد.
حضرت مصمّم بود تا با معاويه بجنگد،
ولى تبليغاتِ تفرقه افكنانه معاويه و تطميع برخى از فرماندهان سپاه امام و
كشاندن آنان به سوى خود و سست عهدى و خيانت برخى از ياران حضرت، شرايطى را پيش
آورد كه امام حسن عليه السلام ادامه نبرد را به صلاح
نديد و بىنتيجه يافت و مظلومانه تن به پيشنهاد صلح و ترك جنگ داد و با شرايطى
حكومت را به معاويه واگذار كرد. مدّت خلافت او حدود هفت ماه طول كشيد. از آن پس
به مدينه بازگشت و تا پايان عمر، در اين شهر ماند و دوران تلخ و سختى را
گذراند.
سالهاى تلخ
معاويه به هيچ يك از تعهّدات خويش
در صلحنامه عمل نكرد. بر سختگيرى خويش نسبت به هواداران امام و اهل بيت افزود و
در ملأ عام و آشكارا در خطبهها، ناسزاگويى به اميرالمؤمنين را رواج داد و به
خطيبان هم دستور داد كه چنين كنند. امام حسن عليه السلام در
اين مدّت خون دل مىخورد و صبر مىكرد و چارهاى هم نداشت.
اين مدّت تلخ، ده سال طول كشيد. ده
سالى كه امام حتى در خانه خويش از تعرّضِ دشمن در امان نبود و همسرش جعده دختر
اشعث با دشمنان همدستى و همكارى مىكرد و نقش يك جاسوس خانگى را داشت.
صلح امام مجتبى عليه السلام
با معاويه و واگذارى خلافت به او، گر چه براى شيعيان و
برخى از ياران انقلابى و پرشور حضرت، تلخ و غير قابل تحمّل بود، ليكن امام، با
درايت خويش بدين وسيله هم جلوى ريخته شدنِ بى جهت و بى ثمر خونهاى زيادى را
گرفت، هم مانع اجراى توطئههاى خطرناكتر معاويه شد كه مىخواست به نحوى ريشه
اسلام را بخشكاند و اهل بيت و فرهنگ نورانى آنان را نابود سازد. زمينه ساز اين
عقب نشينى از صحنه مبارزه با باطل هم، كوتاهى و دنيازدگى و خيانت برخى از
فرماندهان و سربازان امام و شايعه پراكنى و نفاق افكنى معاويه در جبهه سربازان،
امام مجتبى عليه السلام بود و شرايط، حتى براى شهادتى
خونين و تحوّل آفرين و رسوا ساز هم فراهم نبود. اين بود كه آن حضرت براى مصلحت
اسلام و مسلمين جام تلخ صلح را سر كشيد و در اين راه، زخم زبانهايى از
نزديكترين يارانش هم شنيد و صبورانه به خاطر رضاى خدا تحمّل كرد.
امام در مدّت باقى مانده از عمرش،
به تبيين مكتب اهل بيت و معارف قرآن و تربيت شاگردان و نيروهاى فداكار پرداخت و
موقعيت والا و ارزشىِ اهل بيت را با اخلاق كريمانه و نوع رفتارش، در حدّ مطلوب
حفظ كرد. هر چند در برخى نقلها، نسبتهاى نادرست و داشتن همسران فراوان و... به
حضرت مىدادند، ولى زندگى سراسر زهد و عبادت و سخاوت حضرت، دور از اين آلايشها
و تشكيل حرمسرا بود.
اخلاق والا
شخصيت اخلاقى والاى امام حسن عليه
السلام ، از او الگويى براى كمال و معرفت و پارسايى ساخته است. نمونههاى مهمّى
از سيره او را مىتوان به عنوان درس زندگى قرار داد.
آن حضرت با فقيران و محرومان همدردى
مىكرد و در حدّ توان، زندگى آنان را تأمين مىنمود. با حلم و بردبارى شگفت،
بدرفتارىهاى ديگران را نسبت به خويش مورد عفو قرار مىداد، ناسزا گويى جاهلان
را با نرمترين بيان و عاطفىترين برخورد، پاسخ مىداد و با اين شيوه، دشمن را
به دوست و بيگانه را به خودى تبديل مىكرد.
كرم و سخاوت او در حدّى فراگير و
گسترده بود كه به وى لقبِ -كريم اهل بيت- داده بودند و كسى از در خانه او دست
خالى و نااميد بر نمىگشت و در همه اين بخششها حيثيّت و آبروى سائل و نيازمند
را حفظ مىكرد، تا او شرمنده نشود.
امام حسن عليه السلام
با آن همه تبليغات مسموم و توطئههاى دشمن، به خاطر
فضايل و كراماتى كه داشت، محبوب دلها بود و هر كس يك بار با او برخورد مىكرد،
شيفته اخلاق والا و شخصيت معنوى و علمى او مىشد و عظمت رسول خدا را در سيماى
پاك و فروزان او مشاهده مىكرد.
آن حضرت، در خانه خويش، برنامه
گستردهاى براى پذيرايى از فقيران و غريبان و ميهمانان داشت و سفره جود و سخاوت
او باز بود و همين ويژگى، دلهاى زيادى را جذب خاندان پيامبر مىكرد.
پيوسته در عبادت و اطاعت خدا بود و
عاشقانه به نماز مىايستاد و همواره لبهاى مباركش به ذكر خدا گويا بود. با ياد
مرگ، به خوف و گريه مىافتاد و در نماز و وضو، حالتى منقلب داشت و هنگام
ايستادن به نماز، رنگ از چهرهاش مىپريد و خشوع و خضوعى عظيم داشت. بيست و پنج
بار با پاى پياده به زيارت خانه خدا و سفرحج مشرّف شد و اين نشانه عشق او به
معبود بود. تلاوت قرآنش همراه با تدبّر و سوز و حال بود. اهل صدقه و انفاق
بسيار بود. دو بار همه دارايىاش را به نيازمندان بخشيد. با اين همه در زهد و
پارسايى و دلبسته نبودن به دنيا و ارزشمند شمردن سراى آخرت، الگو و پيشتاز بود.
هيبت و وقار او همه را تحت تأثير قرار مىداد و يادآور مهابت رسولاللَّه بود.
شهيد مظلوم
با آنكه امام مجتبى عليه السلام
حكومت را بر اساس قرارداد صلح به معاويه واگذاشت، ولى
از امر به معروف و نهى از منكر كوتاهى نمىكرد و از خلافكارىهاى معاويه انتقاد
داشت. بارها در برخورد با معاويه با او بحث كرد و از زشتىهاى بنىاميّه گفت و
جايگاه والاى خاندان پيامبر را ستود و بر شايستگى اهل بيت: براى امامت تأكيد
كرد.
وجود آن حضرت براى معاويه آزار
دهنده و حسد برانگيز بود. از اين رو معاويه به فكر از ميان برداشتن آن پيشواى
پاك افتاد. توطئه معاويه براى كشتن امام حسن عليه السلام ، گواه روشنى بر فعّال
بودن امام در عرصه مسائل فكرى و سياسى بود.
امام حسن عليه السلام ، تداوم نسل
پيامبر بود. از فرزندان او كه در كربلا به شهادت رسيدند، مىتوان از حضرت قاسم،
عبداللَّه، ابوبكر و زيد نام برد. شجره نامه بخشى از سادات به آن حضرت منتهى
مىشود و به سادات حسنى و طباطبايى معروفند.
بارى... امام مجتبى عليه السلام ،
پس از عمرى حيات پر بركت، در سال 50 هجرى در مدينه به شهادت رسيد. هنگام شهادت
47 سال داشت. شهادت او با توطئه معاويه و به دستِ همسرش جُعده انجام گرفت كه
امام را مسموم ساخت.
خونىكه خورد درهمه عمر، ازگلو
بريخت
دل را تهى زخون دل چند ساله كرد
بدخواهان كينتوز و فتنهگر، اجازه
ندادند كه پيكر مطهرش را در كنار قبر جدّش رسولخدا صلی الله عليه و آله و سلم
دفن كنند و تابوت آن حضرت را تيرباران كردند. ناچار در
قبرستان بقيع مظلومانه به خاك سپرده شد.
اين مظلوميت هنوز هم باقى است و
قبور ويران و بىسايبان امامانِ مدفون در بقيع، صحنهاى جانگداز و شاهدى
برخصومتِ آشتىناپذير دشمنان اهل بيت، با اين خاندان نور و پاكى است.
امام حسين عليه السلام
امام سوّم، در يك نگاه:
نام حسين عليهالسلام
پدر على عليهالسلام
مادر فاطمه صلى الله وعليه وآله
كنيه ابوعبداللَّه
لقب شهيد، سيدالشهداء
مكان ولادت مدينه
روز ولادت 3 شعبان سال 40 هجرى
نقش انگشتر انّ اللَّه بالغ امره
مدت امامت 12 سال
اولاد 6 فرزند
سن 55 سال و پنج ماه
مكان شهادت كربلا
روز شهادت دوشنبه (روز عاشورا) دهم محرم سال 61 هجرى
سبب شهادت جنگ با لشكر يزيد بن معاويه (عليهما اللعنة)
مرقد مطهر كربلا
ميلاد پيشواى سوم
شيعيان حسين بن على عليه السلام ، سالار شهيدان، دومين فرزند على بن ابى طالب
عليه السلام و حضرت فاطمه بود كه در روز سوم شعبان سال
چهارم هجرى در مدينه چشم به جهان گشود.
پيامبر اكرم
صلی الله عليه و آله و سلم ، نام اين مولود خجسته را حسين عليه السلام
ناميد. به او و برادرش امام حسن، بسيار علاقه داشت و
اغلب آنها را در دامان پر مهر خويش داشت. به آنان مهر مىورزيد و دوستى با آنان
را به همه سفارش مىكرد و آن دو نورچشم را -سرور جوانان بهشت- مىدانست. درباره
حسين عليه السلام فرموده بود: -حسينٌ منّى و انا مِن
حسينٍ-.
امام حسين
عليه السلام كه به -سيدالشهدا-، -اباعبداللَّه- و
-ثاراللَّه- معروف است، شش سال از شيرينترين دوران زندگىاش را در كنار جدّش
رسول خدا گذراند. در كودكى جدّ بزرگوار و مادر مهربانش را از دست داد و در سايه
پدر بزرگوارش بزرگ شد، ولى نامهربانىهايى را از سوى مخالفان نسبت به اهل بيت
پيامبر تحمّل كرد.
زير سايه پدر و برادر
وقتى پدرش
در سال 35 هجرى به خلافت رسيد، بازويى پرتوان براى پدر بود و در حكومت و جهاد،
در كنار اميرمؤمنان حضورى فعّال داشت. پس از شهادت پدرش در سال 40 هجرى، فصل
تازهاى در زندگى او پديد آمد.
دوران ده
سالى كه برادرش امام حسن مجتبى عليه السلام پيشواى
شيعيان بود، ياورى فداكار و همدمى صبور براى حضرت بود. روحيه ظلم ستيزى
سيدالشهدا، بسيار شديد بود و تحمّل حكومت كسانى چون معاويه را بر مسلمانان
نداشت، امّا به احترام قرار داد صلحى كه امام حسن عليه السلام با
معاويه بسته بود، صبرى تلخ در پيش گرفت و كاملاً در اطاعتِ برادر بزرگوارش بود
و پس از پيمان صلح، همراه برادرش به مدينه آمد و تا آخر عمر، در اين شهر و در
جوار قبر مطهّر جدّش پيامبر خدا زيست و در سختترين شرايط، به حفظ اسلام و
تربيت اصحاب پرداخت.
وى صحنههاى
تلخى را در دوران عمر خويش شاهد بود. هتك حرمت خاندان پيامبر پس از وفات آن
رسول گرامى، شهادت مظلومانه مادر، خانه نشينى و انزواى سياسىِ پدرش در دورانِ
حكومت سه خليفه، تبعيد دردمندانه ابوذر غفارى، فتنهانگيزىهاى رياستطلبان بر
ضدّ خلافت الهى پدرش اميرالمؤمنين، شهادت پدر و بسيارى از عزيزترين اصحاب و
ياران در حوادث و درگيرىهاى فتنه جويان، مظلوميت و تنهايى برادرش امام حسن و
داستان صلح تحميلى و شهادت مظلومانه امام مجتبى و تيرباران شدن جنازه وى و
خاكسپارى در بقيع، از جمله اين صحنهها بود.
دوران امامت
امام حسين
عليه السلام پس از شهادت برادرش به امامت رسيد. وى
همچنان با ستمها و فريبكارىهاى معاويه رو به رو بود و زمينه هيچ فعاليت سياسى
آشكار وجود نداشت. در عين حال، حضرت گاهى نسبت به خلافكارىهاى دستگاه خلافت
اعتراض و نهى از منكر مىكرد. از جمله نامه اعتراضآميز شديد به معاويه، به
خاطر به شهادت رساندن حُجر بن عدى و يارانش و كشتن مظلومانه عمرو بن حَمِق كه
از ياران وفادار اميرالمؤمنين بود، از اين موارد است.
هر چند
عدّهاى از وى مىخواستند كه بر ضدّ معاويه قيام كند، ولى حضرت به عهدنامهاى
كه امام مجتبى عليه السلام با معاويه امضا كرده بود
وفادارى نشان مىداد و نمىخواست تا معاويه زنده است، آن را نقض كند و بهانه به
دست دشمن بدهد.
وى در همين
دوره از زندگىخويش، بر ضدّ جنايتها و گناهان حكّام در جامعه، انتقاد مىكرد،
حتى نسبت به شرابخوارى يزيد در دوره پدرش معاويه نيز اعتراض كرد و در مورد تلاش
معاويه براى جانشينى يزيد هم برخوردى اعتراضآميز داشت. بعدها هم كه يزيد خليفه
شد، حضرت زير بار خلافت او نرفت و سرانجام شهادتى با عزت نصيب او گشت. مدّت
امامت وى ده سال طول كشيد.
سيره اخلاقى
سيدالشهدا
عليه السلام مىكوشيد به عنوان پيشواى شيعه و يادگار آل
محمد، رفتارى كريمانه و برخوردى سخاوتمندانه، همراه با عفو و گذشت و ايثار،
مردم دوستى، يتيم نوازى، كمك به محرومان و حمايت از بى پناهان داشته باشد و با
اخلاق شايسته خويش، تبليغات سوء دستگاه معاويه و دشمنان اهل بيت را خنثى كند و
مردم را شيفته كرامتها و بزرگوارىهاى خاندان پيامبر بسازد. اين بود كه در
قضاوتِ مردم با انصاف، او به عنوان پاكترين، بخشندهترين، پارساترين و بهترين
انسان زمان خويش شمرده مىشد.
از سوى
ديگر، عبادت و نيايش، زهد و تقوا، علم و دانش بى پايان، حلم و بردبارى و
جلوههاى ديگر فضيلتها در سراسر زندگى او موج مىزد و با ثروت و امكاناتى كه
داشت، صدقه و انفاقهاى بسيارى نسبت به نيازمندان انجام مىداد. فصاحت و زبان
آورى و شجاعت و تواضع، از خصلتهاى بارز او بود.
رويارويى حق و باطل
وقتى معاويه
در سال 60 هجرى از دنيا رفت و پسرش يزيد به خلافت رسيد، نامهاى به والى مدينه
نوشت و از او خواست كه به هر قيمت، از حسين بن على عليه السلام
بيعت بگيرد.
سيدالشهدا
كه هرگز نمىخواست زير بار حكومت ننگين يزيد و بيعت با او برود و اين كار را
گناهى بزرگ مىدانست، ناچار همراه گروهى از بستگان و خانوادهاش، به عنوان
اعتراض مدينه را ترك كرد و به سوى مكّه رهسپار شد و چند ماه در مكّه ماند. در
آن مدّت، با بسيارى از چهرههاى سرشناس و تودههاى مردم تماس مىگرفت و ديدگاه
منفى خويش را نسبت به يزيد و حكومت او اظهار مىكرد.
مردم كوفه
كه از شيعيان و هواداران آن حضرت و پدرش على بن ابى طالب عليه السلام
بودند، او را به كوفه دعوت كردند تا در ركاب او با
امويان بجنگند و يزيديان را از بين ببرند. هزاران نامه دعوت كه به او فرستادند،
امام را واداشت كه به آن دعوتها پاسخ گويد.
ابتدا مسلم
بن عقيل را كه پسر عموى خود بود، به عنوان نماينده فرستاد تا اوضاع كوفه را
ارزيابى كند. نامه هايى هم به بزرگان كوفه و بصره نوشت و از آنان يارى خواست.
وقتى نامه مسلم، مبنى بر مساعد بودن شرايط و بيعت هزاران نفر با او براى يارى
حسين عليه السلام به دستش رسيد، روز هشتم ذىحجه سال 60
مكه را به قصد كوفه ترك كرد.
در اين
فاصله، اوضاع كوفه دگرگون شد و مردم بى وفايى كردند و پيش از آنكه امام به كوفه
برسد در سرزمين كربلا به محاصره انبوهى از سپاه كوفه درآمد كه راه پيش و پس را
بر او بستند و از او خواستند كه يا تن به بيعت با يزيد بدهد و تسليم شود، يا
آماده نبرد باشد.
امام حسين
عليه السلام راه دوم را برگزيد. روز دوّم محرم به
سرزمين كربلا رسيده بود. يكهفته آنجا ماند. گفتگوها به جايى نرسيد. روز عاشورا
صف آرايى دو گروه حق و باطل، جنگى سخت را پيش آورد. سيدالشهدا همراه ياران اندك
ولى با ايمان خويش كه جمعى از آنان برادران و برادرزادگان و عموزادگان و بستگان
خودش بودند و بقيه از شيعيان خالص و وفادار، به مقاومتى حماسى دست زد. كوفيان
با يك رفتار غيرانسانى راه آب را به روى خيمهگاه او بستند تا با تشنه نگه
داشتن امام و همراهانش آنان را به زانو درآورند.
شهادت
در روزى
گرم، با لبى تشنه و در جنگى نابرابر امّا شجاعانه، امام و هفتاد و دو تن از
يارانش در نزديكى رود فرات به شهادت رسيدند و سرهاى پاكشان از بدنها جدا گشت و
به كوفه، سپس به دربار يزيد فرستاده شد. پس از آتش زدن خيمههاى امام، زنان،
كودكان و دختران كاروان حسينى را به اسارت به كوفه و شام بردند و در معرض
تماشاى مردم قرار دادند، امّا سخنرانىهاى امام سجاد و حضرت زينب، مردم را
بيدار ساخت.
امام حسين
عليه السلام هنگام شهادت 57 سال داشت. روز شهادتش دهم
محرم سال 61 هجرى، به عنوان روزى تلخ و غمانگيز و البته حماسه آفرين و
عبرتآموز و الهام بخش، در تاريخ باقى ماند و عاشوراى او به مكتب آزادگى و وفا
و شجاعت و مبارزه با ستم تبديل شد.
امام و
يارانش در همان سرزمين كه به شهادت رسيدند، دفن شدند و امروز كربلاى او
زيارتگاه شيفتگان حرّيت و فرزانگى و ايثار است و شهادت او سرمايه قيام و ظلم
ستيزى همه آزادگان جهان است.
سر سلسله مردم آزاد، حسين است
آنكسكه در اين ره سر و جان داد، حسين است
مردى كه چو كوهى به برِ تيشه بيداد
دامن به كمر بر زد و اِستاد، حسين است
امام سجاد عليه السلام
امام چهارم، در يك نگاه:
نام على عليهالسلام
پدر حسين عليهالسلام
مادر شاه زنان يا شهربانو و يا جهانشاه، دختر يزدگرد
كنيه ابومحمد
لقب سجّاد و زين العابدينعليهالسلام
مكان ولادت مدينه
روز ولادت يك شنبه، پنجم شعبان سال 38 هجرى
نقش انگشتر العزّة للَّه
مدت امامت 34 سال
اولاد 15 فرزند
سن 57 سال
مكان شهادت مدينه
روز شهادت 12 يا 18 و يا 25 محرم سال 95 هجرى
سبب شهادت زهرى كه عبدالملك به او خورانيد
محل دفن قبرستان بقيع
شكوفه عصمت
امام على بن الحسين عليه السلام ،
پيشواى چهارم شيعيان است كه با لقب -سجاد- و -زين العابدين- مشهور است. چون
سجده و عبادت او در پيشگاه خداوند بسيار بود، زينت پرستشگران و عابدان لقب
يافت.
او فرزند امام حسين عليه السلام
بود و مادرش -شهربانو- نام داشت. در سال 38 هجرى روز
پنجم ماه شعبان در مدينه متولّد شد (هر چند برخى هم زادگاه او را كوفه
دانستهاند، چون امام حسين عليه السلام در آن زمان،
همراه پدرش حضرت على عليه السلام ، در كوفه مىزيست.)
امام حسين، به دليل علاقهاى كه به
حضرت على عليه السلام داشت و به خاطر مقابله با تبليغات
سوء بنى اميّه كه نام على را به زشتى مىبردند، نام اين فرزند و فرزندان ديگرش
را -على- گذاشت (على اكبر، على اصغر، دو برادر امام سجاد بودند).
از القاب ديگر امام سجاد عليه
السلام ، مىتوان -سيّدالعابدين-، -ذوالثّفنات-، -امين- و -زكىّ- را نام برد.
از آنجا كه مادرش شهربانو دختر يزدگرد بود، ايرانيان بين خود و اهل بيت پيامبر
از اين جهت احساس خويشاوندى مىكردند و به اين خاندان محبّت و علاقه خاصّى
داشتند. مادرش در كودكى امام از دنيا رفت و امام حسين، تربيت و نگهدارى از او
را به يكى از بانوان پاك سرشت سپرد.
سرمشق خوبىها
امام سجاد عليه السلام
بتدريج بزرگ شد و هيبت و وقار خاصّى يافت و از چهرهاش
نشانههاى بزرگوارى و شخصيت والاى او آشكار بود. آن حضرت كه در دو سال اولِ
كودكىاش از عنايت ويژه حضرت على عليه السلام كه جدّ او
بود برخوردار شده بود، پس از آن نيز از عنايت و توجّه خاص عمويش امام مجتبى
بهرهمند بود. شخصيت اخلاقى و اجتماعى او اينگونه شكل گرفت و در ميان خانواده،
به نيكوكارى و مهربانى نسبت به همه معروف بود. به پدر و مادر خويش احترام خاصّى
قائل بود. يكى از دعاهاى او درباره والدين خويش بود.
با خدمتگزاران خود هم رفتارى عاطفى
داشت و آنان را مثل فرزندان خويش به حساب مىآورد و به آنان نيكى مىكرد و
رفتار شايسته و احسان او نسبت به همسايگان نيز معروف بود.
با همنشينان، با ادب و احترام رفتار
مىكرد، به تازه واردين احترام مىگزارْد و براى شيعيان خود نيز الگويى والا در
اخلاق و ايمان و عمل بود و آنان را به پارسايى و حسن خلق سفارش مىكرد.
آن حضرت آن قدر اخلاق والا و
بزرگوارانه داشت كه نسبت به دشمنان هم رفتارى آميخته به عفو و گذشت داشت و هرگز
به فكر انتقامجويى از آنان نبود.
حلم و بردبارى از صفات بارز او بود.
در مشكلات و ناملايمات، صبور و مقاوم بود و با عزّت و سربلندى زندگى مىكرد و
از شجاعتى بسيار كه ويژه اين خاندان بود بهرهها داشت. تحمّل مصيبتها و
شهادتها در حادثه عاشورا و خطبه خوانى دربارگاهِ طاغوتى همچون يزيد، آن هم در
حال اسارت، شاهد آن دلاورى و شهامت است.
سخاوت، از ويژگيهاى خاصّ و روشن او
بود. بسيارى از نيازمندان از عطاى دست بخشندهاش بهرهمند مىشدند. خانه و
آستانهاش پناهگاه محرومان و درماندگان و غريبان بود و سفره اطعام او در مدينه
هنگام ظهر، براى همگان گشوده بود. هيچ سائلى را دست خالى بر نمىگرداند. صدقات
او شامل بسيارى از نيازمندان مىشد، بخصوص صدقههاى پنهانى و نيمه شب و ناشناس
او كه به درِ خانه بينوايانِ آبرومند مىبرد و همه اينها براى خدا بود و از كسى
چشمداشت كمترين تشكّر و سپاس نداشت.
عبادتها و نيايشهاى طولانى او و
ناليدنهايش به درگاه خداى متعال و توكّلش بر او، وى را عزيز و محبوب ساخته
بود. هر يك از خوبيها و فضيلتها را كه بر شماريم، امام سجاد عليه السلام
در آن زمينه سرآمد مردم بود.
همسفر كربلا
امام سجّاد عليه السلام
همراه پدر خويش از مدينه به مكّه و از آنجا به كربلا
رفت و صحنههاى غمانگيز كربلا و حوادث عاشورا و پس از آن را شاهد بود و همسفر
اسيران اهل بيت از كربلا به كوفه و شام و از آنجا به مدينه بود.
مصلحت الهى در آن بود كه حضرت سجّاد
در حادثه كربلا بيمار شود و از شركت در جهاد مُعاف گردد، تا او وارث رسالت و
امامت باشد و نسل پيامبر و دودمان اهل بيت، نابود نگردد. آن امام در حادثه
كربلا حدود 23 سال داشت. پس از شهادت سيدالشهدا در روز عاشورا، امامت به وى
منتقل شد. امام زين العابدين عليه السلام
هم مسؤوليت پيشوايى شيعه را عهده دار شد، هم هدايت آن
كاروان غمزده را در سفرِ اسارت.
در كوفه و دمشق، سخنرانىهاى
افشاگرانهاى كرد كه لرزه بر پايههاى حكومتِ امويان انداخت. اگر خطبههاى
روشنگر آن حضرت و عمّهاش حضرت زينب نبود، خونهاى مطهر شهداى كربلا هدر مىرفت
و آن حماسه خونين تحريف مىشد و اثر الهام بخشى و بيدارگرى خود را از دست
مىداد.
سفر طاقت فرسا و بسيار تلخ كوفه و
شام سپرى شد و امام سجاد عليه السلام همراه با
بازماندگان كاروان حسينى به مدينه آمد. از آن پس پيوسته به احياگرى و ياد
عاشورا و شهادت مظلومانه پدر و برادرانش اهتمام مىورزيد و باگريههاى
هميشگىاش به مدّت 20 سال، آن مظلوميّت را زنده نگه مىداشت، تا دشمنان اهل بيت
رسواتر شوند. به هر مناسبتى از حادثه قتل عامِ كربلا و شهادت پدر و برادرانش و
اسارت اهل بيت ياد مىكرد و مىگريست.
پس از عاشورا
در حادثه قتل عام مردم مدينه كه يك
سال پس از عاشورا، بر ضدّ والى وابسته به يزيد شورش كردند و يزيد سربازان خود
را براى سركوبى انقلابيون مدينه فرستاد، هزاران نفر كشته شدند، امام سجاد عليه
السلام به قبر مطهّر رسول خدا پناه برد و دعا كرد و
خداوند او و همه كسانى را كه در خانه آن حضرت گرد آمده بودند، از شرّ سربازان
يزيد حفظ كرد. اين واقعه در تاريخ به -واقعه حرّه- مشهور شد.
در همين سالها توّابين به رهبرى
-سليمان بن صُرد- در كوفه، براى قيام و خونخواهى شهداى كربلا زمينه سازى
مىكردند. سرانجام پس از چند سال كسب آمادگى، در سال 65 هجرى قيام كردند.
در سال بعد -مختار- در كوفه قيام
كرد و از جنايتكارانى كه حادثه كربلا را به وجود آورده بودند به سختى انتقام
گرفت.
قيام مختار در كوفه در سال 66 و
كشته شدن عمر سعد، ابن زياد، شمر، خولى، سنان و ديگر جنايتكاران، دل شيعيان را
آرام كرد. وقتى مختار، سر -ابن زياد- و -عمر سعد- را نزد امام سجاد عليه السلام
فرستاد، آن حضرت خدا را شكر كرد و مختار را دعا نمود.
امام زين العابدين عليه السلام
پيوسته مىكوشيد خطّ و مرام اهل بيت را زنده نگه دارد و
مردم را به خاطر يارى نكردن حجّت خدا در كربلا و عهدشكنى و ترك وظيفه دينى
نكوهش كند، اين بود كه هر گونه حركت وى زير نظر ومراقبت خلفا بود و از سوى او
پيوسته احساس خطر مىكردند و در پىبهانه براى از بين بردن او بودند.
پايان زندگى
امام سجاد عليه السلام
پس از واقعه عاشورا به مدّت 34 سال امامت كرد. در آن
مدّت با حاكمانى همچون يزيد، عبدالله زبير، مروان حكم، عبدالملك مروان و وليد
بن عبدالملك مواجه بود.
اين دوران خفقان بار، امكان هر گونه
تلاش فرهنگى و سياسى را از آن حضرت گرفته بود. ناچار با استفاده از شيوه -دعا-،
به نشر حقايق و معارف والاى دين مىپرداخت. كتاب
-صحيفه سجّاديه- كه مجموعه 54 دعا از نيايشهاى زيبا و پر معناى آن حضرت است و
به -زبور آل محمد- معروف است، بخشى از آن دعاها را در بر دارد. مناجاتهاى
پانزده گانه (مناجات خمسة عشر)، همچنين حديث بلند و مهمّ -رسالة الحقوق-
گوشهاى از يادگارهاى علمى و ميراث معنوى امام زين العابدين براى شيعه و
انسانيت است.
آن حضرت، سرانجام در 12 محرّم سال
95 هجرى{ . شهادت او را در 18 يا 25 محرّم هم
گفتهاند. }
توسّط وليد يا هشام بن عبدالملك
مسموم شد و به شهادت رسيد. قبر مطهرش در مدينه و در قبرستان بقيع است.