فوايد و منافع اخروى دعاى فرج
1 - رسيدن به شفاعت حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم .
2 - شفاعت حضرت فاطمه عليهاالسلام .
3 - رسيدن به شفاعت حضرت صاحب الزمان عليه السلام .
4 - دعاى به آن حضرت ، اظهار محبت به آن جناب است .
5 - دعا علامت انتظار است و از براى انتظار ثواب هاى بسيار است .
6 - سبب سرور شخص در قيامت مى شود.
7 - دور شدن شيطان از شخص دعاكننده .
8 - اداى بعضى از حقوق امام .
9 - با آن ، تعظيم خداوند منان حاصل مى شود.
10 - دعا نوعى از توسل به وسيله الهى است :
وابتغوا اليه الوسيلة .
11 - اداى مزد رسالت است .
12 - آمرزش گناهان است .
13 - داخل شدن در زمره برادران خاتم پيامبران صلّى الله عليه و آله و
سلم است .
14 - دعاى به آن حضرت پيروى و اقتدا به ائمه طاهرين عليهم السلام است .
15 - وفاى به عهد است .
16 - رعايت امانت الهى است كه آن وجود مبارك است .
17 - باعث زيادتى اشراق نور امام در قلب او مى شود.
18 - نوعى كمك بر برّ و تقواست .
19 - باعث هدايت يافتن به نور كتاب الله مجيد مى شود.
20 - قبولى اعمال صالح انسان .
21 - با اين دعا، ثواب طلب علم حاصل مى شود اگر مقصود انسان بهره بردن
از دانش الهى امام زمان عليه السلام باشد.
22 - ايمنى از عقوبت ها و شدت هاى روز قيامت .
23 - اجابت دعوت خدا و رسول صلّى الله عليه و آله و سلم .
24 - قرار گرفتن در درجه و مقام حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در روز
قيامت .
25 - محبوب ترين خلق نزد خداوند شدن .
26 - عزيزترين مردم نزد خاتم پيامبران صلّى الله عليه و آله و سلم بودن
.
27 - اهل بهشت مى شود.
28 - دعاى حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم شامل حال او مى شود.
29 - خداوند او را در عبادت يارى مى فرمايد.
30 - ثواب كمك مظلوم را دارد.
31 - ثواب اجلال و احترام كبير را دارد.
32 - ثواب طلب نمودن خون به ناحق ريخته شده مظلوم كربلا و ساير مظلومان
را دارد.
33 - توانايى تحمل احاديث ائمه طاهرين عليهم السلام را مى يابد.
34 - در قيامت نورى از او ساطع مى شود كه ديگران از آن بهره مند مى
شوند.
35 - براى هفتاد هزار نفر از گناهكاران شفاعت مى كند و شفاعتش قبول مى
شود.
36 - اطمينان قلب و آرام بودن او در روز قيامت .
37 - مواظبت و اهتمام در دعاى تعجيل فرج و ظهور آن حضرت ثواب بيست حج
يا بيشتر دارد.
38 - ثواب عمره دارد.
39 - ثواب دو ماه اعتكاف در مسجدالحرام را دارد.
40 - ثواب دو ماه روزه با اعتكاف در مسجدالحرام را دارد.
41 - برتر از آزاد كردن هزار بنده در راه خدا است .
42 - بهتر است از دادن هزار اسب به جهادكنندگان در راه خدا.
43 - برتر از ده مرتبه طواف دور خانه كعبه مشرفه است .
44 - صدهزار حاجت او در روز قيامت روا مى شود.
45 - محشور شدن در زمره حضرت رسول و ائمه طاهرين عليهم السلام .
46 - بشارت در وقت مردن .
47 - ملائكه در حق او دعا مى كنند.
48 - اين دعا سبب جراحت دل شيطان مى شود.
49 - در محشر از غذاهاى بهشت بهره مند مى شود در حالى كه مردم مشغول به
حساب هستند.
50 - از آفتاب قيامت محفوظ مى ماند.
51 - در عالم برزخ از عذاب ها و هول هاى آن عالم ايمن است .
52 - سبب سرور حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم است .
53 - در عالم قبر و برزخ همنشين نيكو پيدا مى كند.
54 - باعث آسانى حساب در قيامت است .
55 - درهاى بهشت براى او گشوده مى شود.
56 - دعاى حضرت سيدالساجدين عليه السلام شامل حال او مى شود.
57 - اعتصام به حبل الله است .
58 - توسل و تمسك به عترت طاهره خاتم پيغمبران صلّى الله عليه و آله و
سلم حاصل مى گردد.
59 - باعث رسيدن به شبيه يك سوم ثواب عبادت تمامى عبادت كنندگان مى
شود.
60 - باعث كامل شدن ايمان است .
61 - ثواب شهادت در حضور خاتم انبياء صلّى الله عليه و آله و سلم را
دارد.
62 - ثواب شهادت در حضور حضرت صاحب الزمان عليه السلام را دارد.
63 - ثواب احسان نمودن به امام را دارد.
64 - ثواب اكرام عالِم را دارد.
65 - ثواب اكرام كريم را دارد.
66 - سبب جبران برخى از احسان هاى آن حضرت در حق ما مى شود.
67 - اطاعت ((اولى الامر))
حاصل مى شود.
68 - سبب رسيدن به درجات شهدا، بلكه شهداى در خدمت اميرالمؤ منين عليه
السلام است .
69 - حاضر شدن فرشتگان در مجلسى كه در آن ، دعا در حق امام زمان عليه
السلام كرده مى شود.
70 - به مقتضاى احاديث و روايات ، دعا نمودن به آن حضرت در اين زمان
افضل و بهتر است از دعا كردن به آن حضرت در زمان ظهور و استيلاى آن
جناب .(1441)
ديدار امام
مرحوم شيخ طوسى در كتاب اءعلام الورى گروهى از كسانى را كه موفق
به زيارت و درك معجزات امام عصر عليه السلام شده اند برمى شمرد و مى
فرمايد: سيزده نفر از آنان از وكيلان و كارگزاران امام در بغداد و كوفه
و اهواز و قم و همدان و رى و آذربايجان و نيشابور بودند، و حدود پنجاه
نفر از اهالى بغداد و همدان و دينور و اصفهان و صيمره و قم و رى و
قزوين و جاهاى ديگر بودند.(1442)
مرحوم حاجى نورى ، از علماى بزرگ اوايل قرن چهاردهم و مؤ لف كتاب
مستدرك الوسائل ، در كتاب شريف نجم الثاقب 120 نفر را بيشتر از آنچه
مرحوم طبرسى نقل فرموده ، نام مى برد كه يا حضرت مهدى عليه السلام را
مشاهده نموده اند و يا معجزه اى از آن جناب ديده اند و يا به هر دو فيض
رسيده اند.
اعتقاد به حضرت مهدى
موعود عليه السلام در اديان مختلف
اعتقاد به حضرت حجت عليه السلام ، كه مصلحى الهى و جهانى است ،
در بسيارى از مذاهب و اديان وجود دارد و نه تنها شيعه كه اهل تسنن و
حتى پيروان اديان ديگر مانند يهوديان و نصرانيان و زردشتيان و هندويان
به ظهور يك مصلح بزرگ الهى اعتقاد و اعتراف دارند و در انتظار آن به سر
مى برند.
در كتاب ديد كه نزد هندويان از كتاب آسمانى است آمده است : پس از خرابى
دنيا پادشاهى در آخرالزمان پيدا مى شود كه پيشواى خلايق باشد و نام او
منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد و همه كس را،
مومن و كافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد برآيد.(1443)
و در كتاب جاماسب ، شاگرد زردشت ذكر شده : مردى بيرون آيد از زمين
تازيان از فرزندان هاشم ، مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق ، و بر
دين جد خويش بود با سپاه بسيار و روى به ايران نهد و آبادان كند و زمين
را پر از داد كند و از داد وى باشد كه گرگ با ميش آب خورد.(1444)
در كتاب زند، كه از كتاب هاى مذهبى زردشتيان است ، آمده : آنگاه فيروزى
بزرگ از طرف ايزدان مى شود، و اهريمنان را منقرض مى سازند و تمام
اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند و بعد از پيروزى
ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان ، عالم كيهان به سعادت اصلى خود
رسيده بنى آدم بر تخت نيكبختى خواهند نشست .(1445)
و در تورات در سفر تكوين از دوازده امام كه از نسل اسماعيل پيامبر به
وجود مى آيند سخن گفته شده است : و در حق اسماعيل ترا شنيدم اينك او را
بركت داده ام و او را بارور گردانيده به غايت زياد خواهم نمود و دوازده
سرور توليد خواهم نمود و او را امت عظيمى خواهم نمود.(1446)
و در مزامير حضرت داود عليه السلام نوشته است : و اما صالحان را خداوند
تاييد مى كند، صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا هميشه ساكن
خواهند بود.(1447)
و در قرآن كريم نيز ذكر شده است :
و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر اءنَّ
الاءرض يرثُها عبادى الصّالحون ؛(1448)
در زبور داود به دنبال ذكر (تورات ) نوشتيم كه بندگان شايسته ما وارث
زمين خواهند شد.
اعتقاد به مهدى موعود
عليه السلام در منابع اسلامى
على بن محمّد دخيل در كتاب الامام المهدى پنجاه نفر از صحابه
پيامبر و نيز پنجاه نفر از تابعين (كسانى كه صحابه پيامبر را ديده اند)
كه احاديث مربوط به حضرت مهدى عليه السلام را نقل كرده اند نام مى برد.(1449)
برخى از شاعران بزرگ و معروف ، مضمون اين احاديث را ده ها سال بلكه بيش
از يك قرن پيش از تولد حضرت مهدى عليه السلام در اشعار خود بيان كرده
اند.
كميت ، شاعر مبارز و نستوه شيعى درگذشته به سال 126 قمرى ، شعرى در
مورد امام موعود در حضور امام باقر عليه السلام قرائت كرد و از زمان
قيام آن گرامى سؤ ال نمود.(1450)
اسماعيل حميرى ، درگذشته به سال 173 قمرى ، پس از تشرف به خدمت امام
صادق عليه السلام و هدايت يافتن به دست آن گرامى ، قصيده اى طولانى
سرود و در ضمن آن گفت : پروردگارم را گواه مى گيرم كه قول تو (حضرت
جعفرصادق عليه السلام ) بر همه خلق ، چه مطيع و چه گناهكار، حجت است
(كه فرموده اى :) ولى امر و قائمى كه جانم مشتاق اوست ، غيبتى دارد و
بدون ترديد غايب خواهد شد، درود خدا بر اين غايب باد.(1451)
و دعبل خُزاعى ، شاعر تواناى قرن سوم درگذشته به سال 246 قمرى ، در
قصيده اى كه در خدمت حضرت امام رضا عليه السلام خواند چنين سروده است :
خروج امام لا محالة خارج |
|
يقوم على اسم الله والبركات |
اميد به قيام امامى است كه بدون ترديد قيام خواهد كرد و با نام خدا و
همراه با بركات الهى قيام مى فرمايد.
(1452)
هنگامى كه دعبل به اين بخش از قصيده اش رسيد، امام رضا عليه السلام
سربرداشت و فرمود:
((اى خزاعى ! اين اشعار را
روح القدس بر زبان تو جارى ساخته است
))
آنگاه فرمود: آيا مى دانى آن امام كيست ؟
دعبل عرض كرد: نمى دانم ، فقط شنيده ام كه امامى از دودمان شما خروج مى
فرمايد و زمين را پر از عدل و داد مى سازد.
فرمود: اى دعبل ! امام بعد از من ، پسرم محمّد و بعد از او پسرش على و
بعد از او پسرش حسن است و پس از حسن پسرش حجت قائم است كه در غيبت او
انتظارش را مى برند و به هنگام ظهور مطاع خواهد بود و اگر از دنيا جز
يك روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را طولانى مى سازد تا قائم خروج
نمايد و زمين را پر از عدل و داد سازد، چنان كه از جور پر شده است .
(1453)
بسيارى از علماى اهل تسنن و علماى شيعه احاديث و اخبار مربوط به اعلى
حضرت بقية الله الاعظم روحى فداه را در كتاب هاى خود ذكر كرده اند.
(1454)
مسند احمد بن حنبل (درگذشته 241 قمرى ) و صحيح بخارى (درگذشته 256 قمرى
) از جمله كتاب هاى معتبر اهل سنت است كه قبل از تولد امام قائم عليه
السلام نوشته شده اند و احاديث مربوط به امام قائم عليه السلام را نقل
كرده اند.
(1455)
كتاب مشيخه تاءليف حسن بن محبوب نيز از جمله كتاب هاى شيعه است كه به
گفته مرحوم طبرسى بيش از يكصد سال قبل از غيبت كبراى امام زمان عليه
السلام تاءليف شده و در آن اخبار مربوط به غيبت امام عصر عليه السلام
ذكر شده است .
(1456)
و نيز مرحوم طبرسى تصريح مى كند كه محدثان شيعه در زمان امام باقر و
امام صادق عليهماالسلام اخبار غيبت را در نوشته هاى خويش ذكر كرده اند.
(1457)
و نيز گروهى از دانشمندان شيعه و سنى در مورد حضرت مهدى منتظر عليه
السلام به طور مستقل كتاب نوشته اند،
(1458)
كه برخى از اين كتاب ها پيش از تولد امام عصر تدوين شده است ؛ رواجنى
درگذشته به سال 250 قمرى از علماى اهل تسنن است كه كتاب اخبارالمهدى را
پيش از تولد امام زمان عليه السلام نوشته است .
(1459)
و نيز برخى از اصحاب ائمه عليهم السلام مانند انماطى و محمّد بن الحسن
بن جمهور پيش از تولد و غيبت امام زمان عليه السلام درباره آن حضرت و
غيبت ايشان كتاب نوشته اند.
(1460)
احاديث و اخبار مربوط به آن حضرت آنقدر زياد است كه كمتر موضوعى از
مسائل اسلامى به اين پايه مى رسد، و قطعيت اين احاديث از نظر شيعه و
سنى مسلم است و علاوه بر علماى شيعه ، گروهى از علماى اهل تسنن نيز به
تواتر و قطعى بودن آنها تصريح كرده اند.
(1461)
از آن جمله سجزى صاحب كتاب مناقب الشافعى ، متوفاى سال 363 قمرى ، مى
گويد: اخبار مربوط به حضرت مهدى عليه السلام كه از رسول گرامى اسلام
نقل شده ، به حد تواتر رسيده است .
(1462)
مؤ لف كتاب امام مهدى عليه السلام مى نويسد: اگر اخبار رسيده از طريق
شيعه و سنى شمارش شود، در مجموع درباره حضرت مهدى عليه السلام به بيش
از شش هزار روايت برمى خوريم كه مسلما تعداد بسيارى است و حتى در مورد
بسيارى از مسائل بديهى اسلام ، كه مسلمانان در آنها ترديد ندارند و
مورد پذيرش هستند، اين مقدار روايت وارد نشده است .
(1463)
در اين جا ما به عنوان نمونه آمارى اجمالى از احاديثى كه در اين باره
وارد شده است مى آوريم :
1 - امامان دوازده نفرند، اولشان على بن ابى طالب عليهماالسلام و
آخرشان مهدى است ؛ 91 حديث .
2 - امامان دوازده نفرند و آخرشان مهدى است ؛ 94 حديث .
3 - امامان دوازده نفرند 9 نفرشان از نسل حسين و نهمين امام ، قائم است
؛ 107 حديث .
4 - مهدى از عترت پيغمبر است ؛ 389 حديث .
5 - مهدى از فرزندان على است ؛ 214 حديث .
6 - مهدى از فرزندان فاطمه است ؛ 192 حديث .
7 - مهدى از فرزندان حسين است ؛ 185 حديث .
8 - مهدى نهمين فرزند حسين است ؛ 148 حديث .
9 - مهدى از فرزندان على بن الحسين است ؛ 185 حديث .
10 - مهدى از فرزندان امام محمّدباقر است ؛ 103 حديث .
11 - مهدى از فرزندان امام جعفرصادق عليه السلام است ؛ 103 حديث .
12 - مهدى ششمين فرزند امام صادق است ؛ 99 حديث .
13 - مهدى از فرزندان حضرت موسى بن جعفر است ؛ 101 حديث .
14 - مهدى پنجمين فرزند حضرت موسى بن جعفر است ؛ 98 حديث .
15 - مهدى چهارمين فرزند حضرت على بن موسى الرضا است ؛ 95 حديث .
16 - مهدى سومين فرزند امام محمّدتقى است ؛ 90 حديث .
17 - مهدى از فرزندان امام هادى است ؛ 90 حديث .
18 - مهدى فرزند امام حسن عسكرى است ؛ 145 حديث .
19 - نام پدر مهدى ، حسن است ؛ 148 حديث .
20 - مهدى همنام و هم كنيه رسول خدا است ؛ 47 حديث .
هر يك از اهل بيت پيامبر درباره حضرت بقية الله الاعظم سخن گفته اند كه
به ذكر آمارى از آن ، كه از كتاب منتخب الاثر استخراج شده است ، مى
پردازيم :
1 - اميرالمؤ منين على عليه السلام 51 حديث .
2 - حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام 4 حديث .
3 - امام حسن عليه السلام 5 حديث .
4 - امام حسين عليه السلام 14 حديث .
5 - امام سجاد عليه السلام 11 حديث .
6 - امام باقر عليه السلام 63 حديث .
7 - امام صادق عليه السلام 124 حديث .
8 - امام كاظم عليه السلام 6 حديث .
9 - امام رضا عليه السلام 19 حديث .
10 - امام جواد عليه السلام 6 حديث .
11 - امام هادى عليه السلام 6 حديث .
12 - امام عسكرى عليه السلام 22 حديث .
(1464)
ويژگى هاى حضرت صاحب
الزمان عليه السلام
1 - امتياز نور ظل و شبح آن جناب است در عالم اظله بين انوار
ائمه عليهم السلام چنان كه در اخبار معراجيه و غيره آمده است كه نور آن
جناب در ميان انوار ائمه عليهم السلام مانند ستاره درخشان بود.
2 - شرافت نسب ؛ نسب همه پدران طاهر آن حضرت شريف ترين نسب ها است و
نسب آن حضرت از طرف مادر به قيصرهاى روم مى رسد كه آن هم جناب شمعون ،
وصى حضرت عيسى عليه السلام منتهى مى گردد.
3 - دو فرشته آن حضرت را در روز ولادت به سراپرده عرش بردند و خداوند
متعال خطاب به آن حضرت فرمود: مرحبا به تو اى بنده من ! براى نصرت دين
و اظهار امر من و هدايت بندگان من ، قسم خوردم كه به تو بگيرم و به تو
بدهم و به تو بيامرزم و به تو عذاب كنم .
4 - بيت الحمد خانه اى است كه از روز ولادت آن حضرت تا روز خروج آن
حضرت با چراغى روشن است و خاموشى ندارد.
5 - كنيه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم و اسم مبارك آن حضرت
يكى است .
6 - بردن نام آن حضرت حرام است .
توضيح :
موضوع حرمت بردن نام حضرت ولى عصر عليه السلام از ديرباز، مورد بحث
متكلمان و اصحاب حديث بوده و بر سر حرمت و حليت آن بحث زيادى شده و حتى
بعضى از علما كتاب هاى مستقلى در اين باره نوشته اند، همچون شرعة
التسمية مرحوم محقق داماد، و كشف التعمية شيخ حر عاملى و تحريم التسمية
از شيخ سليمان ماحوزى و فُلك المشحون از سيدباقر قزوينى .
احاديثى كه بر اين حرمت دلالت دارد، ظاهرا بيش از پانزده حديث مى باشد،
چنانكه در نجم الثاقب سيزده حديث و در بحارالانوار نيز همين تعداد و در
كتاب هاى ديگرى چون الزام الناصب و كافى و... تعداد كمترى نقل شده است
؛ اما رواياتى كه در آنها به اسم اشاره و يا خود اسم حضرت تصريح شده
نيز قابل توجه است ، اما اين موضوع ذهن نويسندگان متجدد و برخى از
علماى ما را متوجه اين كرده كه حرمت تنها در غيبت صغرى بوده است ، ولى
اغلب علماى محدث ما، به خصوص در گذشته ، حرمت آن را تا زمان ظهور
دانسته اند، و استدلال قائلان به جواز هم همين بوده كه در بعضى از
روايات به نام حضرت تصريح شده چنانكه على بن عيسى اربلى ، صاحب كشف
الغمة از سخن شيخ طبرسى و شيخ مفيد تعجب كرده و مى گويد: عجب است كه
اين دو شيخ گفته اند كه ذكر اسم و كنيه جايز نيست و از طرفى مى گويند
كه اسم پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلم است و ايشان گمان مى كنند كه
اسم و كنيه را ذكر نكرده اند.
اما محدث نورى رحمة الله در نجم الثاقب در پاسخ اين كلام گفته است : از
تعجب على بن عيسى بايد تعجب كرد كه ميان تلفظ به اسم و كنيه كه حكم به
حرمت فرمودند و اشاره به اسم و كنيه فرق نگذاشته است .
علامه مجلسى رحمة الله نيز در مورد اين بحث مى گويد: احتياط در ترك آن
به طور مطلق است ، و محدث نورى فرموده است كه سيد نعمة الله جزائرى در
شرح عيون الاخبار قول به حرمت را نظر اكثر علما دانسته است ، از طرفى
لازم به تذكر است كه اين بحث در ابتدا هيچ گاه مورد اختلاف نبوده ، و
همه قايل به حرمت بودند تا زمانى كه در عصر شيخ بهائى بين فلاسفه و
علماى نظرى مورد تشكيك قرار گرفت .
7 - ختم وصايت به آن حضرت .
8 - غيبت از روز ولادت و سپرده شدن به روح القدس .
9 - عدم معاشرت و مصاحبت با كفار و منافقان و فاسقان و نداشتن خوف و
تقيه .
10 - بيعت نكردن با هيچ يك از جباران .
11 - داشتن علامتى در پشت ، مانند علامت پشت مبارك حضرت رسول صلّى الله
عليه و آله و سلم .
12 - خداوند متعال در كتب آسمانى و اخبار معراج ، آن حضرت را به لقب
ياد نموده و نام شريفش را نبرده است .
13 - ظهور نشانه هاى عجيب و غريب آسمانى و زمينى براى ظهور آن حضرت .
14 - به گوش رسيدن اسم آن حضرت در آسمان .
15 - كندى حركت افلاك .
16 - آشكار ساختن مصحف اميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام .
18 - سايه انداختن پيوسته ابر سفيد بر سر آن حضرت و به گوش رسيدن صدايى
از آن ابر كه : اوست مهدى آل محمّد عليهم السلام كه زمين را از عدل پر
مى كند.
19 - ملائكه و جن در سپاه آن حضرت مى باشند و ياران حضرت ، آنان را مى
بينند.
19 - كاهش نيافتن بنيه آن حضرت در گذشت زمان .
20 - از بين رفتم وحشت و نفرت از ميان حيوانات و انسان ها.
21 - زنده شدن بعضى از بزرگان هنگام خروج ايشان .
22 - ظاهر شدن گنج ها و ذخاير زمين .
23 - زياد شدن نعمت هاى الهى .
24 - كامل شدن عقل مردم به بركت وجود آن حضرت .
25 - نيروى خارق العاده در چشم ها و گوش هاى اصحاب آن حضرت .
26 - طول عمر اصحاب و انصار آن حضرت .
27 - زدوده شدن آفت ها و بلاها از بدن انصار آن حضرت .
28 - اصحاب آن حضرت قدرت چهل مرد را دارند.
29 - بى نيازى مردم از نور آفتاب و ماه با نور آن حضرت .
30 - پرچم پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم با آن حضرت است .
31 - زره پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم فقط بر قامت آن حضرت
اندازه است .
32 - در اختيار قرار دادن ابرى كه در آن رعد و برق است ، از طرف خداوند
متعال به آن حضرت .
33 - برداشته شدن تقيه .
34 - سلطنت حضرت بر تمام زمين .
35 - پر شدن تمام روى زمين از عدل و داد.
36 - به علم امامت خود در ميان مردم حكم مى كند.
37 - اعلان احكام جديد مانند رجم زانى محصن ، گردن زدن مانع الزكاة و
ارث بردن برادر از برادرش در عالم ذرّ يعنى هر دو نفرى كه در آنجا
ميانشان عقد اخوت بسته شده در اينجا از يكديگر ارث مى برند.
38 - باز شدن تمام درهاى علم (27 حرف ).
39 - آوردن شمشيرهاى آسمانى براى اصحاب آن حضرت .
40 - اطاعت حيوانات از ياران آن حضرت .
41 - بيرون آمدن دو نهر آب و شير در پشت كوفه .
42 - نزول حضرت عيسى از آسمان براى ياران آن حضرت و اقتداى حضرت عيسى
به آن حضرت در نماز.
43 - قتل دجال لعين كه براى مسلمانان از عذاب هاى الهى به شمار مى آيد.
44 - جواز هفت تكبير بر جنازه آن حضرت .
45 - تسبيح آن حضرت از هجدهم ماه تا آخر ماه است و تسبيح اين است :
سبحان الله عدد خلقه سبحان الله مداد كلماته
سبحان الله زنة عرشه و الحمدلله مثل ذلك .
46 - پايان سلطنت جباران و ستمگران در دنيا.
(1465)
گريه حضرت حجت عليه
السلام بر جدش امام حسين عليه السلام
حضرت بقية الله با دلى پردرد و حزين مى فرمايد:
فلاءندبنّك صباحا و مساء و لاءبكينّ عليك بدل
الدّموع دما حسرة عليك و تاءسفّا على ما دهاك و تلهُّفا حتى اءموت
بلوعة المصاب و غصَّة الاءكتياب ؛
((صبح و شام بر تو مويه مى كنم و به جاى اشك
براى تو خون گريه مى كنم ، تا جايى كه از فرط اندوه مصيبت و غم و غصه و
شدت حزن جان مى سپارم .
))
آنچه كه اين گونه حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را در مصيبت
جد مظلومش غصه دار نموده است در فرازهاى زيارت صادره از ناحيه مقدسه
آمده است :
لو يرعوا لك ذماما و راقبوا فيك اءثاما فى قتلهم
اءوليائك ؛
((حرمتى براى تو مراعات نكردند و از هيچ گناهى
در مورد تو خوددارى ننمودند، چه در كشتن دوستانت ، و چه در غارت اثاثيه
خيمه هايت ، (بارى ) تو در گرد و غبارهاى جنگ پيش تاختى و آزار و اذيت
هاى فراوانى تحمل نمودى ،
))
آنچنان كه :
قد عجبت من صبرك ملائكة السماوات ؛
((فرشتگان آسمان ها از صبر و شكيبايى تو به شگفت
آمدند، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند و تو را به سبب زخم
ها و جراحت ها ناتوان نمودند و راه خلاص و رفتن بر تو بستند تا آنكه
هيچ ياورى برايت نماند، ولى تو حسابگر (عمل خويش براى خدا) و صبور بودى
! از زنان و فرزندانت دفاع و حمايت مى نمودى ، تا آنكه تو را از اسب
سرنگون نمودند، پس با بدن مجروح بر زمين سقوط كردى ، در حالى كه اسب ها
تو را با سم هاى خويش كوبيدند و سركشان با شمشيرهاى تيزشان بر فرازت
شدند، پيشانى تو به عرق مرگ مرطوب شد، و دستان چپ و راستت به باز و
بسته شدن در حركت بود، پس گوشه نظرى به سوى خيمه ها و حرمت گرداندى ،
در حالى كه از زنان و فرزندانت روگردانده و به خويش مشغول بودى
))
و اءسرع فرسك شاردا الى خيامك قاصدا سافرات و
بالعويل داعيات و بعد العزّ مذلّلات و الى مصرعك مبادرات ؛
((از پس پرده ها خارج شدند در حالى كه گيسوان بر
گونه ها پراكنده نمودند، بر صورت ها سيلى مى زدند و نقاب از چهره ها
افكنده بودند و به صداى بلند شيون مى زدند، و از اوج عزت به حضيض ذلت
درافتاده بودند و به سوى قتلگاه تو مى شتافتند:
همه از خيمه گه بيرون دويدند |
|
ولى سالار زينب را نديدند |
در همان حال شمر ملعون بر سينه مباركت نشسته و شمشير خويش را بر گلويت
سيراب مى نمود، با دستى محاسن شريفت را در مشت فشرد و با دست ديگر با
تيغ آخته اش سر از بدنت جدا كرد، تمام اعضا و حواست از حركت ايستاد و
نفس هاى مباركت در سينه پنهان شد:
(1466)
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان |
|
بر پيكر شريف امام زمان فتاد |
بى اختيار نعره هذا حسين از او |
|
سرزد چنانكه آتش از او در جهان فتاد |
پس با زبان پرگله آن بضعه رسول |
|
رو در مدينه كرد، كه يا ايها الرسول |
اين كشته فتاده به هامون حسين توست |
|
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست |
وين نخل تر كز آتش جانسوز تشنگى |
|
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست |
اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست |
|
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست |
اين خشك لب فتاده ممنوع از فرات |
|
كز خون او زمين شده جيحون حسين توست |
اين غرقه محيط شهادت كه روى دشت |
|
از موج خون او شده گلگون حسين توست |
اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه |
|
خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين توست |
اين قالب طپان كه چنين مانده بر زمين |
|
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست |
تعيين وقت ظهور
پيشوايان معصوم ما در روايات بسيارى تصريح فرموده اند كه براى
ظهور وقتى تعيين نمى شود، و آن وقت را خدا مى داند و ناگهان و به فرمان
خدا روى خواهد داد، و هركس وقتى تعيين كند دروغگو است .
فضيل از امام باقر عليه السلام پرسيد: آيا براى اين امر وقتى تعيين مى
شود؟
امام سه بار فرمود:
كذب الوقّاتون ؛
تعيين كنندگان وقت دروغگويند.
(1467)
اسحاق بن يعقوب توسط جناب محمّد بن عثمان عمرى نامه اى خدمت امام زمان
عليه السلام فرستاد، و سؤ الاتى نمود و امام در فرازى از پاسخ ، در
مورد وقت ظهور فرمودند:
و امّا ظهور الفرج فانّه الى الله تعالى ذكره و
كذب الوقّاتون ؛
و اما ظهور فرج به فرمان خداى متعال وابسته است ، و تعيين كنندگان وقت
دروغگويند.
(1468)
البته منظور از تعيين وقت ، تعيين دقيق ظهور است و اين گونه تعيين وقت
را پيشوايان معصوم عليهم السلام به هيچ وجه جايز نشمرده اند و آن را از
اسرار الهى دانسته اند؛ ولى نشانه هايى را ذكر فرموده اند كه چون آنها
واقع شوند نزديك بودن ظهور را نويد مى دهند.
نشانه هاى ظهور
نشانه ها بر دو قسم است نشانه هاى قطعى و نشانه هاى غيرقطعى ،
كه به طور فشرده از اين قرار است :
نشانه هاى قطعى
1 - خروج دجّال
او كسى است كه ادعاى خدايى مى نمايد و با وجود نحس او خونريزى و
فتنه در عالم اتفاق خواهد افتاد. چشم راست او ماليده است و چشم چپ او
در ميان پيشانى اش قرار گرفته و همانند ستاره مى درخشد و لكه خونى در
چشم او هست و در سحر و جادوگرى بسيار ماهر است و شياطين و ديگر سركشان
مانند ظالمان و منافقان و ساحران و پيشگويان و كافران و زنازادگان
اطراف او را گرفته و با انواع سازها و آوازها قلب پيروان خود را مشغول
مى نمايند و در روايت است كه خداوند متعال آنان را در شام ، در عقبه اى
كه معروف به عقبه افيق است ، در سه ساعت از روز جمعه به دست كسى كه
حضرت عيسى در پى او نماز مى خواند خواهد كشت و پس از آن قيامت كبرى
برپا خواهد شد.
(1469)
در روايت ابوامامه آمده است كه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم
فرمودند: هر مؤ منى كه دجال را ببيند آب دهان خود را بر روى او بيندازد
و سوره مباركه حمد را بخواند تا سحر آن ملعون در او اثر نكند.
2 - صيحه و نداى آسمانى
يكى ديگر از نشانه هاى مشهور، نداى آسمانى است و آن ، چنان است
كه پس از ظهور امام غايب عليه السلام در مكه ، بانگى بسيار مهيب و رسا
از آسمان شنيده مى شود كه امام را با اسم و نسب معرفى مى كند و اين ندا
از آيات الهى است ؛ در اين ندا به مردم توصيه مى شود كه با امام بيعت
كنيد تا هدايت يابيد و با حكم او مخالفت ننمائيد كه گمراه مى شويد.
(1470)
و نداى ديگرى قبل از ظهور به گوش مى رسد كه براى تثبيت حقانيت حضرت
اميرالمؤ منين على عليه السلام و شيعيان او خواهد بود.
(1471)
3 - خروج سفيانى
از نشانه هايى كه پيشوايان معصوم ما بر آن بسيار تاكيد كرده و
صريح و روشن بيان فرموده اند، خروج سفيانى است .
سفيان طبق پاره اى از روايات مردى اموى و از نسل يزيد بن معاويه بن ابى
سفيان و از پليدترين مردم است ، نامش عثمان بن عنبسته است و با خاندان
نبوت و امامت و شيعيان دشمنى ويژه اى دارد، سرخ چهره و كبودچشم و آبله
رو و بدمنظر و ستمگر و خيانت كار است ، در شام قيام مى كند و به سرعت
پنج شهر را تصرف كرده و با سپاهى بزرگ به سوى كوفه در عراق مى آيد و در
شهرهاى عراق و به ويژه نجف و كوفه جنايت هاى بزرگى مرتكب مى شود و
سپاهى ديگر به سوى مدينه در عربستان مى فرستد، سپاه سفيانى در مدينه به
قتل و غارت مى پردازند و از آنجا به سوى مكه مى رود و در بيابانى ميان
مدينه و مكه به فرمان خداى متعال به زمين فرومى رود؛ آنگاه امام قائم
كه پس از جرياناتى از مكه به مدينه و از مدينه به سوى عراق و كوفه مى
آيد، سفيانى از عراق به شام و دمشق فرار مى كند، و امام سپاهى را به
تعقيب او مى فرستد كه سرانجام او را در بيت المقدس نابود كرده و سرش را
جدا مى سازند.
(1472)
4 - قتل نفس زكيّه در بين
ركن و مقام
(1473)
5 - قيام سيد حسنى
بنابر روايت ائمه عليهم السلام ، سيد حسنى مردى از بزرگان
شيعيان است كه در ايران و از ناحيه ديلم و قزوين
(1474) قيام مى كند.
وى مردى خداجو و بزرگوار است كه ادعاى امامت نمى كند و فقط مردم را به
اسلام و روش ائمه معصومين عليهم السلام دعوت مى نمايد و كارش بالا مى
گيرد و پيروان بسيارى پيدا مى كند و از محل خود تا كوفه را از ظلم و
جور و فسق و فجور پاك مى سازد، و مطاع و رئيس است و مانند سلطان عادلى
حكومت مى كند و هنگامى كه با سپاهيان و ياران خود در كوفه است به او
خبر مى دهند كه امام قائم عليه السلام با ياران و پيروان خود به نواحى
كوفه آمده است ، سيد حسنى با لشكريان خود با امام عليه السلام ملاقات
مى كند.
امام صادق عليه السلام فرموده اند كه سيد حسنى امام را مى شناسد اما
براى آنكه به ياران و پيروان خود امامت و فضايل امام را ثابت كند،
آشنايى خود را آشكار نمى سازد، و از امام عليه السلام مى خواهد كه
دلايل امامت و مواريثى كه از پيامبران نزد اوست ارايه دهد، و امام عليه
السلام آنچه او خواسته ارائه مى فرمايد و معجزاتى آشكار مى نمايد و سيد
حسنى با امام عليه السلام بيعت مى كند و پيروان او نيز با امام عليه
السلام بيعت مى كنند، به جز گروهى حدود چهارهزار نفر كه نمى پذيرند و
به امام عليه السلام نسبت سحر و جادوگرى مى دهند. و امام عليه السلام
پس از سه روز موعظه و نصيحت آنان ، چون نمى پذيرند و ايمان نمى آورند،
دستور قتل آنها را صادر مى فرمايند و همه آنان به فرمان امام زمان عليه
السلام كشته مى شوند.
(1475)
6 - ظاهر شدن كف دست
و آن كف دستى است كه در آسمان طلوع مى نمايد و در روايت ديگر
صورت و سينه و كف دستى در نزد چشمه خورشيد ظاهر مى گردد.
(1476)
7 - گرفتن خورشيد و ماه
خورشيد در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن مى گيرد.
(1477)
8 - نشانه هايى در ماه
رجب پديدار مى شود
چون ظهور آن حضرت نزديك شود در ماه رجب سه ندا از آسمان به گوش
مردم مى رسد به طورى كه همه مى شنوند،
نداى اول :
اءلا لعنة الله على الظالمين
نداى دوم :
اءزفت الآزفة
و صداى سوم : آنكه بدنى در پيش روى آفتاب ظاهر مى گردد
و ندايى مى رسد كه مى گويد: اميرالمؤ منين على عليه السلام به دنيا
برگشته است براى نابودى ستمكاران .
(1478)
نكته :
در پاره اى روايات فرموده اند حتى نشانه هاى قطعى هم ممكن است تغيير
يابد، و آنچه تغييرپذير نيست چيزهايى است كه خداوند متعال وعده فرموده
و خداوند خلاف آن عمل نمى كند:
انّ الله لا يخلف الميعاد.(1479)
بديهى است رواياتى كه نشانه هاى قطعى را نيز قابل تغيير مى داند، حالت
انتظار را در جامعه شيعه قوى تر مى سازد تا هميشه منتظر باشند و خود را
آماده سازند زيرا ممكن است نشانه ها واقع نشده باشد و در عين حال آن
حضرت ظهور نمايد.
نشانه هاى غيرقطعى
1 - خراب شدن ديوار مسجد كوفه .
2 - جارى شدن نهرى از شط فرات در كوچه هاى كوفه .
3 - آباد شدن شهر كوفه پس از ويرانى .
4 - پر آب شدن درياى نجف .
5 - جارى شدن نهرى از فرات در نجف .
6 - پيدا شدن ستاره دنباله دار در نزديكى ستاره جُدَى .
7 - قحطى شديد پيش از ظهور.
8 - وقوع زلزله و طاعون در بسيارى از ممالك .
9 - آراسته شدن قرآن ها و مساجد و ساخت مناره هاى بلند.
10 - خراب شدن مسجد براثا.
11 - پيدا شدن آتشى در مشرق كه تا سه يا هفت روز ميان زمين و آسمان
افروخته مى شود.
12 - سرخى شديد در آسمان .
13 - بسيارى قتل و خونريزى .
14 - مسخ گروهى به شكل ميمون و خوك .
15 - حركت پرچم هاى سياه از خراسان .
16 - باران شديد در جمادى الثانيه و رجب .
17 - افسارگسيختگى عرب .
18 - غلبه كفر و فسق و فجور.
(1480)