اولين بامداد زندگى
پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم در بامداد شب زفاف با
ظرفى پر از شير به حجله حضرت فاطمه عليهاالسلام رفت ، ظرف شير را به
دستش داد و فرمود: بخور، پدرت به فدايت .
سپس به اميرالمؤ منين عليه السلام داد، فرمود: تناول كن ، پسرعمويت به
فدايت .(181)
آنگاه از حضرت امير عليه السلام پرسيد: همسرت چگونه بود؟
گفت : بهترين كمك براى اطاعت خدا.
از حضرت فاطمه عليهاالسلام پرسيد: شوهرت چطور است ؟
گفت : بهترين شوهر است .(182)
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم ديگر تا روز چهارم به خانه حضرت
فاطمه عليهاالسلام نرفت . روز چهارم به حجله حضرت زهرا عليهاالسلام رفت
و با او خلوت كرد و پرسيد: همسرت را چگونه يافتى ؟
فاطمه عليهاالسلام گفت : پدر جان خدا بهترين مرد را نصيب من كرده ولى
زنان قريش كه به ديدنم آمدند به جاى تبريك ، عقده اى بر دلم نهادند و
گفتند: با اين كه ثروتمندان خواستار تو بودند، اما پدرت تو را به عقد
مرد فقير و تهيدستى درآورد.
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم دخترش را دلدارى داد و فرمود: نور
ديده ام پدر و شوهر تو فقير نيستند. به خدا سوگند گنجهاى زمين را بر من
عرضه داشتند ولى نعمت هاى آخرت را بر ثروت و مال دنيا ترجيح دادم . من
براى تو همسرى برگزيدم كه از همه زودتر اسلام آورده ، از حيث دانش و
حلم و عقل بر تمام مردم برترى دارد. خدا در بين تمام بشر، من و شوهرت
را برگزيد. همسر خوبى دارى ، قدرش را بدان و از فرمانش سرپيچى نكن !
سپس حضرت امير عليه السلام را خواند و فرمود: با همسرت مدارا كن و
مهربان باش . بدان كه فاطمه پاره تن من است ، هر كس او را آزار دهد مرا
اذيت كرده و هر كس او را خشنود گرداند مرا خشنود نموده است . شما را
وداع مى كنم و به خدا مى سپارم .
مرحوم علامه مجلسى مى گويد: عقد ازدواج حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت
اميرالمؤ منين عليه السلام در ماه رمضان خوانده شد و در اول يا ششم ذى
الحجة مراسم عروسى انجام شد.(183)
آن دو بزرگوار مدتى كوتاه در منزلى كه كمى از خانه حضرت رسول صلّى الله
عليه و آله و سلم دور بود، زندگى كردند اما تحمل اين دورى ، بر رسول
خدا صلّى الله عليه و آله و سلم دشوار بود. روزى به منزل حضرت فاطمه
عليهاالسلام رفت و فرمود: قصد دارم تو را به نزديك خودم منتقل سازم .
حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت : با حارثة بن نعمان گفتگو كنيد شايد منزلش
را به ما بدهد.
فرمود: حارثة بن نعمان آن قدر منزل هايش را براى ما تخليه نموده و از
ما دور شده كه ديگر از او خجالت مى كشم .
هنگامى كه خبر به حارثه رسيد، خدمت حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و
سلم آمد و عرض كرد: يا رسول الله من و اموالم در اختيار شما هستيم .
دوست دارم على و فاطمه را به منزل من منتقل سازى .
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم نيز آنها را به منزل حارثه منتقل
ساخت .(184)
خانه دارى حضرت فاطمه
عليهاالسلام
خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام
به حق كانون صفا و صميميت بود. زن و شوهر با كمال صداقت در اداره خانه
همكارى داشتند و در امور خانه دارى به يكديگر كمك مى كردند. در آغاز
زندگى ، خدمت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم رسيدند و از آن
حضرت خواهش كردند كه كارى هاى خانه را ميان آنان تقسيم كند. رسول خدا
صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: كارهاى داخل خانه را فاطمه انجام
دهد و كارهاى خارج بر عهده على باشد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام مى گويد: خدا مى داند كه چقدر خوشحال شدم از
اين كه كارهاى خارج خانه به عهده من نيفتاد.(185)
حضرت زهرا عليهاالسلام به حدى در خانه زحمت مى كشيد كه خود اميرالمؤ
منين عليه السلام برايش دلسوزى مى كرد.
روزى به يكى از اصحاب فرمود: مى خواهى از وضع خودم و فاطمه براى تو
تعريف كنم ؟ آنقدر آب براى خانه آورد كه آثار مشك بر بدنش ديده مى شد.
آن قدر آسيا مى كرد كه دست هايش تاول زد. آنقدر در نظافت و تميز كردن
خانه و پخت نان و غذا زحمت مى كشيد كه لباس هايش كثيف مى شد. به اين
دليل كار بر او سخت شد.
گفتم : خوب است نزد پيغمبر بروى و جريان را برايش بيان كنى ، شايد
خادمى برايت تهيه كند تا در خانه دارى به تو كمك كند.
تسبيح حضرت زهرا
عليهاالسلام
فاطمه عليهاالسلام نزد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم رفت
و ديد كه ايشان با گروهى از اصحاب صحبت مى كند، خجالت كشيد حاجتش را
بيان كند و بدون آنكه چيزى بگويد به خانه بازگشت .
پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلم احساس كرد كه فاطمه حاجتى داشته ،
از اين رو بامداد روز بعد به منزل آنان رفت ، سلام كرد، آنان پاسخ
دادند. وارد خانه شد، نزد آنها نشست و فرمود: فاطمه جان ديشب براى چه
كارى به منزل ما آمدى ؟
فاطمه عليهاالسلام خجالت كشيد حاجتش را بگويد، حضرت على عليه السلام
گفت : يا رسول الله ! فاطمه آن قدر آب آورده كه بند مشك در سينه اش اثر
گذاشته ، آن قدر آسيا گردانده كه دست هايش آبله زده ، آن قدر در نظافت
خانه كوشيده كه لباس هايش گردآلوده و كثيف شده ، آن قدر غذا پخته كه
لباس هايش چرك شده ، من گفتم خدمت شما برسد شايد خادم و ياورى به وى
عطا كنى .
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: فاطمه جان مى خواهى كارى
به شما بياموزم كه از خادم بهتر باشد؟ وقتى خواستى بخوابى 33 مرتبه
بگو: سبحان الله ؛ 33 مرتبه بگو: الحمدلله ؛ 34 مرتبه بگو: الله اكبر.
اين ذكر صد مرتبه بيش نيست ولى در نامه عمل هزار حسنه دارد.
فاطمه جان اگر اين ذكر را هر روز صبح بگويى ، خدا كارهاى دنيا و آخرتت
را اصلاح خواهد نمود.
فاطمه در جواب پدر گفت : از خدا و رسول راضى شدم .(186)
در حديث ديگرى چنين آمده است : حضرت زهرا عليهاالسلام وضعيت زندگى اش
را براى پدر بيان كرد و تقاضاى كنيز نمود. رسول خدا گريه كرد و فرمود:
فاطمه جان به خدا سوگند چهارصد فقير كه نه غذا دارند و نه لباس در
مسجد سكونت دارند؛ مى ترسم اگر كنيز داشته باشى اجر و ثواب خدمت در
خانه را از دست بدهى . مى ترسم على بن ابى طالب عليهماالسلام در قيامت
از تو مطالبه حق كند. سپس ذكر تسبيح را به او ياد داد.
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: براى طلب دنيا نزد رسول خدا صلّى
الله عليه و آله و سلم رفتيم ولى ثواب آخرت نصيبمان شد.(187)
يك روز پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلم به خانه فاطمه آمد و ديد على
و فاطمه مشغول آسيا كردن هستند.
پرسيد: كدامتان خسته تر هستيد؟
حضرت امير عليه السلام فرمود: حضرت فاطمه عليهاالسلام .
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم جاى فاطمه نشست و على را در آسيا
كردن كمك نمود.(188)
جابر مى گويد: پيغمبر فاطمه را ديد كه لباس كم ارزشى پوشيده ، با دستش
آسيا مى كند و بچه اش را در دامن نهاده شير مى دهد. از ديدن اين
منظره اشكش جارى شد و فرمود: دختر عزيزم سختى و تلخى دنيا را بچش تا به
شيرينى نعمت هاى آخرت برسى .
فاطمه عليهاالسلام گفت : يا رسول الله ! خدا را بر نعمت هايش سپاس مى
گويم .
پس اين آيه نازل شد: خدا در قيامت آن قدر به تو عطا مى كند كه راضى شوى
.(189)
امام صادق عليه السلام فرمود: على بن ابى طالب عليهماالسلام هيزم و آب
خانه را تهيه مى كرد و خانه مى روفت ، و فاطمه عليهاالسلام آسيا مى كرد
و خمير درست مى كرد و نان مى پخت .(190)
يك روز بلال ديرتر از وقت معمول به نماز صبح رسيد. رسول خدا صلّى الله
عليه و آله و سلم علت دير آمدن را پرسيد، بلال گفت : وقتى به مسجد مى
آمدم از كنار منزل فاطمه عليهاالسلام عبور مى كردم ديدم مشغول آسيا
كردن است و بچه اش گريه مى كند. عرض كردم : اى دختر پيغمبر يكى از
كارهايت را به من واگذار كن ، تا به شما كمك كنم .
فرمود: بچه دارى از من بهتر ساخته است ؛ اگر ميل دارى در گرداندن آسيا
كمك كن .
من آسيا كردن را بر عهده گرفتم ، براى همين ديرتر به مسجد آمدم .
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: به فاطمه ترحم كردى ،
خدا به تو ترحم كند.(191)
شوهردارى حضرت زهرا
عليهاالسلام
حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام مى فرمايند: جهاد زن اين است
كه خوب شوهردارى كند.(192)
وقتى رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم از جنگ احد برگشت شمشيرش را
به حضرت فاطمه عليهاالسلام داد و فرمود: خون هايش را بشوى .
على بن ابى طالب عليهماالسلام نيز شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون
هايش را بشوى .(193)
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام هميشه شوهرش را تحسين و تشويق مى كرد و
فداكارى ها و شجاعت هايش را مى ستود.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام مى فرمايد: وقتى به خانه مى آمدم و
به حضرت زهرا عليهاالسلام نگاه مى كردم ، تمام غم ها و غصه هايم برطرف
مى شد.(194)
حضرت فاطمه عليهاالسلام هرگز بدون اجازه حضرت امير عليه السلام از خانه
خارج نشد. هيچ گاه او را خشمگين نكرد، زيرا مى دانست كه اسلام مى گويد:
هر زنى كه شوهرش را خشمگين كند، خدا نماز و روزه اش را قبول نمى كند،
تا اين كه شوهرش راضى شود.(195)
حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه اميرالمؤ منين عليه السلام هرگز دروغ
نگفت و خيانت نكرد و هيچ گاه از دستوراتش سرپيچى ننمود.
حضرت امير عليه السلام مى فرمايد: به خدا سوگند هرگز كارى نكردم كه
فاطمه خشمگين شود. فاطمه هم هيچ گاه مرا به خشم نياورد.(196)
اميرالمؤ منين عليه السلام در آخرين ساعات وداع حضرت زهرا عليهاالسلام
به اين نكته اشاره كرد. حضرت فاطمه عليهاالسلام در آخرين ساعت هاى
زندگى خويش به حضرت امير عليه السلام گفت : پسرعمو! هرگز مرا دروغگو و
خائن نيافتى . از روزى كه با من معاشرت كردى با دستورات تو مخالفت
نكردم .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخ فرمود: اى دختر پيامبر پناه بر
خدا كه تو در خانه من بدرفتارى كرده باشى ، زيرا خداشناسى و نيكوكارى و
پرهيزكارى و بزرگى و خداترسى تو به حدى است كه جاى ايراد و خرده گيرى
نيست . همسر عزيزم دورى و جدايى از تو براى من بسى ناگوار است ، ولى
مرگ را چاره اى نيست .(197)
شهادت حضرت فاطمه
عليهاالسلام
شيخ صدوق از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه : بسيار
گريه كنندگان پنج تن بودند:
آدم و يعقوب و يوسف و حضرت فاطمه دختر محمّد و على بن الحسين صلوات
الله عليهم اجمعين . و اما فاطمه عليهاالسلام براى وفات رسول خدا آن
قدر گريست كه اهل مدينه از گريه او خسته شدند و به او گفتند: از گريه
فراوان خود ما را آزردى .
پس آن حضرت به مزار شهداى احد مى رفت و هر چه مى خواست مى گريست و به
سوى مدينه برمى گشت .(198)
و همچنين از امام صادق عليه السلام روايت است كه : حضرت فاطمه
عليهاالسلام بعد از پدر بزرگوار خود هفتاد و پنج روز در دنيا ماند و از
دورى پدر خود بسيار محزون بود، جبرئيل نزد او مى آمد و او را تسلى مى
داد و خاطر او را خوش مى كرد و از حال پدرش و جايگاه او و آنچه بعد از
او در فرزندانش روى خواهد داد، خبر مى داد و حضرت اميرالمؤ منين عليه
السلام مطالب را مى نوشت و اين نوشته ها همان ((مصحف
فاطمه )) است .(199)
و ابن قولويه از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است :
وقتى كه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم را به معراج بردند خدا
به او وحى كرد كه : من تو را در سه چيز امتحان مى كنم تا مشاهده كنم كه
صبر تو چگونه است ... و سوم آن است كه بعد از تو اهل بيت تو كشته
خواهند شد. و به دخترت ستم خواهد شد و او را از ارث تو محروم خواهند
كرد و حقى را كه تو براى او قرار دادى از او غصب خواهند كرد. و هنگام
حاملگى در را، بر شكم او خواهند زد و بدون اجازه به حريم و منزل او
وارد خواهند شد و مذلت و خوارى او را احاطه خواهد كرد و هيچ كس ،
اشقياى امت تو را، از آنچه نسبت به او انجام مى دهند باز نخواهد داشت و
از آن ضربه ، فرزندى كه در شكم اوست سقط خواهد شد و او از شدت آن ضربه
و جراحت ، شهيد خواهد شد.
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اءنّا لله و انا اليه راجعون ؛ پروردگارا پذيرفتم و گردن نهادم
و از درگاه تو طلب توفيق و صبر مى نمايم .(200)
ابن شهرآشوب روايت كرده است كه : پس از رحلت سيد انبياء به عالم بقاء،
حضرت سيده نساء، پيوسته غمگين و محزون بود و دستمالى بر سر مى بست و
جسم مباركش ضعيف و نحيف گشته و پيوسته اشك از ديده هاى مباركش جارى
بود. با دلى سوخته و جگرى افروخته ساعت به ساعت بيهوش مى شد و با حسن و
حسين عليهماالسلام مى گفت : كجاست پدر شما كه شما را ساعت به ساعت در
بر مى گرفت ؟ كجاست پدر شما كه از همه مردم به شما مهربان تر بود و نمى
گذاشت كه شما بر روى زمين راه برويد؟ هميشه از شما مى خواست كه بر دوش
او قرار گيريد. ديگر هرگز نخواهيم ديد كه اين در را بگشايد و وارد بيت
الاحزان من گردد. ديگر نخواهيم ديد كه شما را به دوش خود گذارد چنان كه
پيوسته با شما چنين مى كرد؟(201)
علامه مجلسى رحمة الله مى فرمايند: درباره مدت زندگى آن حضرت پس از پدر
بزرگوار خود در ميان شيعه و سنى اختلاف بسيارى هست كه از شش ماه بيشتر
و از چهل روز كمتر نيست . اما احاديث معتبر دلالت دارد كه آن حضرت بعد
از پيغمبر هفتاد و پنج روز زنده بوده اند.(202)
نوشته اند كه : حضرت فاطمه عليهاالسلام به حضرت اميرالمؤ منين عليه
السلام وصيت نمود كه بيمارى او را پنهان كند و مردم را از احوالش آگاه
نگرداند و حضرت به وصيت او عمل نمود و خود از او پرستارى مى كرد. اسماء
بنت عميس نيز آن حضرت را يارى مى كرد و احوال او را از مردم پنهان مى
داشت .
حضرت فاطمه عليهاالسلام نزديك وفات وصيت كرد كه حضرت اميرالمؤ منين
عليه السلام او را غسل دهد و كفن نمايد و شبانه او را دفن كند و قبرش
را هموار كند.(203)
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام
حضرت فاطمه عليهاالسلام را شبانه دفن كرد؟
فرمود: زيرا حضرت فاطمه عليهاالسلام وصيت كرده بود كه آن دو مرد اعرابى
كه هرگز به خدا و رسول ايمان نياورده بودند بر او نماز نگذارند.(204)
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت است كه : هفت تن بر جنازه
حضرت فاطمه عليهاالسلام نماز خواندند: ابوذر، سلمان ، مقداد، عمار
ياسر، حذيفه ، عبدالله بن مسعود و من امام ايشان بودم .(205)
درباره عمر شريف حضرت فاطمه عليهاالسلام و همچنين زمان وفات او اختلاف
بسيارى وجود دارد؛ اما بيشتر روايات معتبر دلالت مى كند بر آنكه عمر
شريف او در آن وقت هجده سال بود. اگر چه بعضى 23 و بعضى 30 و بعضى 28 و
بعضى 35 سال نيز گفته اند.(206)
دادخواهى محشر
آنجا كه جبرئيل با صداى بلند گويد كه : ديده هاى خود را بر هم
نهيد تا فاطمه عليهاالسلام دختر محمّد صلّى الله عليه و آله و سلم
بگذرد، تمام پيغمبران و رسولان و صديقان و شهيدان ديده هاى خود را بر
هم مى نهند تا حضرت فاطمه عليهاالسلام از صحراى محشر عبور نمايد. همين
كه به زير عرش پروردگار در آيد، خود را از شتر به زير مى افكند و عرض
مى كند: اى خداوند من و سيد من ميان و آنهايى كه بر من ستم كرده اند
حكم كن ، خداوندا ميان من و آنهايى كه فرزندان مرا شهيد كردند حكم كن .
ناگهان از ناحيه حق تعالى ندا مى رسد كه : اى حبيبه من و فرزند رسول من
از من سؤ ال كن تا عطا كنم و نزد من شفاعت كن تا شفاعت تو را روا كنم ،
به عزت و جلال خود سوگند ياد مى كنم كه امروز ظلم هيچ ظالمى از من نمى
گذرد.(207)
و بنا به روايتى از حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم چون قيامت
برپا شود، حضرت فاطمه عليهاالسلام با گروهى از زنان شيعه خود وارد محشر
مى گردد. پس به او مى گويند: داخل بهشت شو، مى گويد: نمى روم تا ندانم
كه با فرزندان من چه كرده اند.
پس به او مى گويند: در ميان جمعيت نگاه كن ! چون نگاه مى كند امام حسين
عليه السلام را مى بيند كه بى سر ايستاده است پس فرياد برمى آورد و من
از فرياد او فرياد برمى آورم و از همه فرشتگان فرياد برمى آيد در اين
وقت خدا به خاطر ما غضب مى كند و امر مى كند آتشى كه آن را
((هبهب )) مى گويند و
هزاران سال آن را افروخته اند تا سياه شده است و هرگز نسيمى داخل آنت
نمى شود و غمى از آن بيرون نمى رود كه : قاتلان حسين و حاملان قرآن را
كه دست از اهل بيت رسالت برداشته اند و قرآن را وسيله ظلم و تجاوز كرده
اند بربايد. آتش آنان را مى ربايد هرگاه آتش به فرياد آيد آنان نيز به
ناله مى آيند و هرگاه آتش خروش برمى آورد ايشان مى خروشند و هرگاه آتش
زبانه مى كشد آنان نعره مى زنند و به سخن در مى آيند و با زبان شيوا مى
پرسند: خدايا چرا آتش را قبل از بت پرستان بر ما واجب كردى ؟
پس از سوى خدا جواب مى رسد كه : كسى كه ندانسته بد كند همانند كسى نيست
كه دانسته بد كند.(208)
گوشه اى از فضيلت هاى
حضرت زهرا عليهاالسلام
1 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : بهترين زنان عالم چهار
نفرند: مريم ، فاطمه ، خديجه و آسيه .(209)
2 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : خشم فاطمه ، خشم خدا و
خوشنودى او خوشنودى خدا است .(210)
3 - امام باقر عليه السلام : به خدا سوگند! خداوند فاطمه را به وسيله
علم ، از فساد و بدى ها بازداشت .(211)
4 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : بهشت مشتاق ديدار چهار زن است
: مريم ، آسيه ، خديجه و فاطمه .(212)
5 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه پاره تن من است .(213)
6 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه پاره تن و قلب و روح من
است .(214)
7 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه اولين كسى است كه وارد
بهشت مى شود.(215)
8 - امام صادق عليه السلام : فاطمه را به اين دليل فاطمه ناميدند كه
مردم قدرت ندارند حقيقت او را درك كنند.(216)
9 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : توسل به فاطمه عليهاالسلام
موجب قبولى توبه آدم بود.(217)
10 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : اگر على نبود براى فاطمه
شوهر لايقى وجود نداشت .(218)
11 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه حوريه اى است به صورت
انسان .(219)
12 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه و پيروانش از آتش دوزخ
در امانند.(220)
13 - امام صادق عليه السلام : فاطمه از ميوه هاى درخت طوبى است .(221)
14 - پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم : فاطمه عليهاالسلام در روز
قيامت بر مركبى از نور سوار است .(222)
15 - برگزيده خدا.(223)
16 - آفرينش حضرت زهرا عليهاالسلام همانند پدر و همسر و فرزندانش قبل
از خلقت ديگران بوده است .(224)
17 - آفرينش حضرت زهرا عليهاالسلام از نور عظمت حضرت حق تبارك و تعالى
است .(225)
18 - سبب آفرينش آسمان ها و زمين و بهشت و دوزخ ، عرش و كرسى و فرشتگان
و انس و جن بوده است .(226)
19 - نامگذارى حضرت زهرا عليهاالسلام از طرف خداوند متعال بوده است .(227)
20 - نام فاطمه برگرفته از نام هاى خداى تبارك و تعالى است .(228)
21 - انبياء به حضرت فاطمه عليهاالسلام و نام هاى او توسل كرده اند.(229)
22 - نام حضرت فاطمه عليهاالسلام بر كناره عرش و درهاى بهشت نوشته شده
است .(230)
23 - وجود شبح حضرت زهرا عليهاالسلام در عرش الهى و تصويرش در بهشت .
24 - دوست خداوند و راهنما و مرجع و دستاويز و پناهگاه هر فرد مسلمان و
مؤ من .
25 - عصمت بر طبق آيه تطهير.
26 - امانت عرضه شده بر آسمانها و زمين و كوهها.(231)
27 - ركن اميرالمؤ منين عليه السلام .(232)
28 - مجاز بودن براى ورود به مسجد پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و
سلم و پاك بودنش در هر زمان و در هر حال .
29 - محدّثه بودن .(233)
30 - موجب نجات و رهايى شيعيان و دوستدارانش از عذاب .(234)
31 - سواره محشر شدن حضرت زهرا عليهاالسلام در روز قيامت .(235)
32 - علم به گذشته و آينده .(236)
33 - رشد حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام همسان با ائمه اطهار در هر روز
به قدر يك ماه و در هر ماه به اندازه يك سال . (ممكن است مقصود رشد و
نمو معنوى و روحى باشد).(237)
34 - وجوب دوستى فاطمه عليهاالسلام بر همگان حتى بر رسول خدا صلّى الله
عليه و آله و سلم .(238)
35 - ورود به بهشت قبل از همه .(239)
36 - حضرت فاطمه عليهاالسلام يكى از افرادى است كه آيه مباهله در شاءن
آنها نازل شده است .(240)
37 - همتا بودن حضرت فاطمه عليهاالسلام با اميرالمؤ منين على عليه
السلام در صفات و ارزشهاى معنوى .(241)
38 - كفر دشمن حضرت زهرا عليهاالسلام .(242)
39 - حضرت زهرا عليهاالسلام در فضيلت سوره ((هل
اءتى )) شريك و سهيم است .(243)
40 - داراى بزرگترين مقام شفاعت در قيامت .(244)
41 - بهترين زنان اهل بهشت .(245)
42 - محبوبترين زنان نزد پيامبر.(246)
43 - سلام ملائكه به حضرت زهرا عليهاالسلام هنگام عبادت .(247)
44 - نزول طعام آسمانى براى ايشان .(248)
45 - خداى متعال به حضرت فاطمه عليهاالسلام سلام مى رساند.(249)
46 - حضرت فاطمه عليهاالسلام زينت خود را به محضر پيامبر فرستادند تا
در راه خدا صرف نمايد.(250)
شفاعت حضرت زهرا
عليهاالسلام
فرات بن ابراهيم در تفسير خود از امام جعفر صادق عليه السلام
روايت كرده است كه : روزى جابر بن عبدالله انصارى از پدرم امام محمّد
باقر عليه السلام از فضائل حضرت فاطمه عليهاالسلام سؤ ال كرد: امام
باقر عليه السلام فرمود: حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
چون روز قيامت شود منبرهايى از نور براى پيغمبران و رسولان برپا مى
كنند و منبر من از منبرهاى ايشان بلندتر است ، آنگاه حق تعالى مرا ندا
مى كند: ((اى محمّد خطبه بخوان !))
پس من خطبه اى خواهم خواند كه هيچ كس از پيغمبران و رسولان چنين خطبه
اى نشنيده باشند.
پس براى اوصياى پيغمبران منبرهايى از نور برپا مى كنند و در آن ميان
منبرى براى وصى من على بن ابى طالب عليهما السلام نصب مى كنند كه از
همه آنها عالى تر است پس خدا مى فرمايد: اى على خطبه بخوان !
و او خطبه اى مى خواند كه هيچ يك از اوصياء چنان خطبه اى نشنيده باشند.
پس از آن براى فرزندان پيغمبران و رسولان منبرهاى نور برپا مى كنند و
پس از آن براى دو پسر و دو گل بوستان من حسن و حسين عليهماالسلام دو
منبر نصب مى كنند و حق تعالى به ايشان امر مى كند كه خطبه بخوانند و
آنان خطبه اى مى خوانند كه هيچ يك از فرزندان پيغمبران چنان خطبه اى
ادا نكرده باشند.
پس از آن جبرئيل ندا خواهد كرد: فاطمه عليهاالسلام دختر محمّد صلّى
الله عليه و آله و سلم كجاست ؟ خديجه دختر خويلد كجاست ؟ مريم دختر
عمران كجاست ؟ آسيه دختر مزاحم كجاست ؟ امّكلثوم مادر يحيى كجاست ؟
پس آنان برمى خيزند و خداوند ندا خواهد كرد: اى اهل محشر! امروز كرامت
و بزرگوارى از براى كيست ؟
پس محمّد و على و حسن و حسين گويند كه : مخصوص خداوند يگانه و قهار است
.
خداوند تبارك و تعالى ندا مى كند كه : اى اهل محشر! من امروز كرامت و
بزرگوارى را براى محمّد و على و حسن و حسين و فاطمه قرار دادم ، اى اهل
محشر سرها را به زير افكنيد و ديدگان بپوشانيد كه فاطمه به سوى بهشت مى
رود.
سپس جبرئيل شترى از شترهاى بهشت را براى آن حضرت خواهد آورد كه پهلوهاى
آن را به ابريشم بهشتى پوشانده اند و مهار آن از مرواريد و جهاز آن از
مرجان است . پس آن را نزديك آن حضرت مى خواباند و حضرت بر آن سوار مى
شود. آنگاه خداوند صدهزار فرشته مى فرستد كه در طرف راست او قرار گيرند
و صدهزار فرشته ديگر كه سمت چپ او بروند و صدهزار فرشته ديگر كه او را
بر بالهاى خود برداشته و به سوى بهشت پرواز كنند. وقتى به در بهشت مى
رسد نگاهى به پشت سر مى افكند. خداوند مى فرمايد: اى دختر حبيب من براى
چه مى نگرى و حال آن كه امر كرده ام كه تو را به بهشت برند؟
حضرت فاطمه عليهاالسلام مى گويد: اى پروردگار من ، مى خواستم كه قدر و
منزلت من نزد تو در اين روز براى مردم معلوم شود.
پس خداوند مى فرمايد: اى دختر حبيب من به سوى محشر برگرد و هر كس كه
محبت تو يا محبت يكى از فرزندان تو در دلش باشد، پيدا كن ، دست او را
بگير و وارد بهشت گردان .
حضرت امام محمّد باقر عليه السلام سپس فرمود: اى جابر! به خدا سوگند كه
حضرت فاطمه عليهاالسلام در آن روز شيعيان و دوستداران خود را از صحراى
محشر برمى گزيند همانند مرغى كه دانه خوب را از دانه بد جدا مى كند.
چون شيعيان آن حضرت به در بهشت مى رسند، خدا در دل ايشان مى افكند كه
به عقب توجه نمايند. پس خداى متعال از آنان مى پرسد: اى دوستان من !
براى چه به عقب توجه مى كنيد و در حالى كه شفاعت فاطمه دختر حبيب خود
را درباره شما قبول كردم ؟
آنان مى گويند: پروردگارا مى خواستيم كه در اين روز قدر ما نزد تو بر
اهل محشر ظاهر گردد.
پس خداى متعال مى فرمايد: اى دوستان من ! به سوى محشر برگرديد و هر كس
كه شما را براى دوستى فاطمه دوست دارد و هر كه شما را براى محبت فاطمه
غذا داده باشد و هر كه براى محبت فاطمه به شما جامه پوشانيده باشد و هر
كه براى محبت فاطمه به شما جرعه اى آب داده باشد، بياييد و دست او را
بگيريد و داخل بهشت كنيد.
امام محمّد باقر عليه السلام آنگاه فرمود: به خدا سوگند كه در صحراى
محشر به جز شك كننده يا كافر يا منافق كسى نخواهد ماند.(251)
ويژگى ها
يكى از ويژگى هاى ايشان در نقش و نوشته انگشترى آن حضرت است .
بنا به قولى نقش انگشترى آن حضرت الله ولىُّ
عصمتى بوده است ، يعنى خدا نگاه دارنده من از خطا و گناه مى
باشد. و به قولى نعم القادر الله و به
قولى اءمِنَ المتوكّلون بر انگشتر آن
حضرت نوشته شده بود. و برخى گفته اند كه نقش نگين آن حضرت نقش نگين
سليمان پيغمبر بوده است ، يعنى سبحان من اءلجَم
الجنّ بكلماته و نوشتن اين كلمات بر نگين انگشتر، براى دفع دشمن
و حفظ اموال و اولاد و بدن از جن و انس و اهريمن و از تمام ناملايمات
تاءثير بسيارى دارد.
ويژگى ديگر، دعايى است كه به آن حضرت اختصاص دارد كه دعا چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم يا حىّ يا قيّوم برحمتك
اءستغيث فاءغثنى و لا تكلنى الى نفسى طرفة عين و اءصلح لى شاءنى كلّه .
و ويژگى ديگر دو نوع نماز است كه براى هر خواسته و حاجتى تاءثير سريع
دارد:
1 - دو ركعت ، در هر ركعت بعد از حمد سوره قل هو
الله را بخواند.
2 - دو ركعت در ركعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره
انّا انزلناه و در ركعت دوم بعد از حمد
صد مرتبه سوره قل هو الله بخواند و پس از
پايان نماز بگويد:
سبحان ذى العزّ الشامخ المنيف ؛ سبحان ذى الجلال
الباذخ العظيم ؛ سبحان ذى الملك الفاخر القديم ؛ سبحان من لبس البهجة و
الجمال ؛ سبحان من تردّى بالنور و الوقار؛ سبحان من يرى اءثر النمل فى
الصفا؛ سبحان من يرى اءثر الطير فى الهواء؛ سبحان من هو هكذا و لا هكذا
غيره .
و از ويژگى هاى ديگر انتساب روز يكشنبه به آن حضرت و حضرت اميرالمؤ
منين عليه السلام است كه سزاوار است انسان خود را در اين روز مهمان آن
دو بزرگوار بداند و زيارت هر دو بزرگوار را بخواند.
از آن حضرت روايت شده است : رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به من
فرمود:
يا فاطمة مَن صلى عليكِ غفر الله له و اءلحقه بى
حيث كنت فى الجنة ؛
هر كه تو را زيارت كند و بر تو صلوات فرستد، خداوند گناهانش را بيامرزد
و هر جايى از بهشت كه منزل من باشد، او را به من ملحق خواهد ساخت .
و همچنين از آن حضرت نقل شده است : از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و
سلم شنيدم كه هر كه سه روز بر او و بر من سلام كند، خدا بهشت را براى
او واجب گرداند.
شخصى گفت : آيا اگر اين سلام در حيات شما باشد چنين است ؟
فرمود: خواه در حيات ما باشد و خواه پس از مرگ ما باشد.
پيام حقيقت
كسى كه پهلويش از در شكست من بودم |
|
كسى كه محسن او شد ز دست من بودم |
كسى كه بازوى او از غلاف تيغ ستم |
|
به راه مكتب قرآن شكست من بودم |
كسى كه بين زنان مهاجر و انصار |
|
لب از پيام حقيقت نبست من بودم |
كسى كه فصل جوانى ز جور اهل ستم |
|
به دهر رشته عمرش گسست من بودم |
(252)
شعله غم
پدرم رفت و غمش بر جا ماند |
|
اسوه صبر على تنها ماند |
من كه از شعله غم در تعبم |
|
مرگ خود را ز خدا مى طلبم |
پيكرم شمع صفت آب شده |
|
قلبم افسرده و بى تاب شده |
كرد در بيت ولايت دشمن |
|
آتش بغض و عداوت روشن |
تا كه با يك لگدش در وا شد |
|
سند سقط جنين امضاء شد |
غنچه ام وانشده پرپر شد |
|
محسنم كشته ز ضرب در شد |
در صدف گوهر يكتا بشكست |
|
يك جهان عاطفه يكجا بشكست |
باغبان ديد ز جور گلچين |
|
شد گل و غنچه او نقش زمين |
چه بگويم كه در آن دم چون شد |
|
ظلم بيدادگران افزون شد |
گفتم اى فضه مرا يارى كن |
|
به دل غمزده غمخوارى كن |
فضه آمد ز پى يارى من |
|
كرد آن غمزده غمخوارى من |
كمك كرد كه تا برخيزم |
|
يك تنه ضد ستم بستيزم |
در پى يارى مولا رفتم |
|
بى محابا بر اعدا رفتم |
از على دفع خطر مى كردم |
|
بهر او سينه سپر مى كردم |
(253)
زبان حال على عليه السلام
بتاب اى مه دلم از غصه خون شد |
|
كه ماه من ز دست خود برون شد |
تو را اى مه مكان در آسمان است |
|
مه من زير خاك امشب نهان است |
بتاب اى مه كه ماه من سفر كرد |
|
جدا شد از من و ياد پدر كرد |
بتاب اى مه تو بر كاشانه ما |
|
كه تاريك است امشب خانه ما |
بتاب اى مه كه تا با روى نيلى |
|
بشويم در دل شب جاى سيلى |
بتاب اى مه كه تا با قلب خسته |
|
دهم من غسل پهلوى شكسته |
بتاب اى مه گلستانم خزان شد |
|
به زير خاك زهراى جوان شد |
بتاب اى مه حسن مادر ندارد |
|
حسين من كسى بر سر ندارد |
بتاب اى مه كه تا كلثوم و زينب |
|
ببينند در دل شب روى مادر |
مها دارم ز تو اين گونه خواهش |
|
كه مادر رفته را بنما نوازش |
(254)
ايام فاطميه
گذارم سر به كوى فاطميه |
|
ز خون گيرم وضوى فاطميه |
صداى ضجه مى آيد به گوشم |
|
ز پشت درب كوى فاطميه |
دوباره بوى هيزم بوى آتش |
|
مشامم پر ز بوى فاطميه |
فضاى مبهم و دلگير امشب |
|
پر است از خلق و خوى فاطميه |
غلاف و ميخ و خون و تازيانه |
|
فرو شد از سبوى فاطميه |
سوالى بى جواب از كوچه دارم |
|
چرا نيلى است روى فاطميه ؟! |
حكايتهاى تلخى مى شود خواند |
|
پس از هر جستجوى فاطميه |
ميان كوچه ها بى آبرو شد |
|
تمام آبروى فاطميه |
شكسته از فشار درب و ديوار |
|
نهال آرزوى فاطميه |
تمام شعله هاى خشم تاريخ |
|
هجوم آورده سوى فاطميه |
غم تنهايى مولا نشسته |
|
چو بغضى در گلوى فاطميه |
نشان قبر يك پهلوشكسته |
|
بود راز مگوى فاطميه |
(255)
شفيعه محشر
اى بهشت قرب احمد فاطمه |
|
ليلة القدر محمّد فاطمه |
از كرامت بر جبين ما همه |
|
ثبت كن هذا محب الفاطمة |
اى خدا مشتاق يا رب يا ربت |
|
اى سلام انبيا بر زينبت |
مشعل شبهاى احياى على |
|
نقش لبخندت مسيحاى على |
خاك را فيض تو آدم مى كند |
|
فضه ات اعجاز مريم مى كند |
آسمانى ها مسلمان تواند |
|
بنده مقداد و سلمان تواند |
انبيا را رهبرى كن فاطمه |
|
اوليا را مادرى كن فاطمه |
آنچه هست و نيست فيض عام توست |
|
خوشترين ذكر امامان نام توست |
از نبى تا حضرت مهدى همه |
|
ذكرشان يا فاطمه يا فاطمه |
روز محشر كار ما با فاطمه است |
|
نقش پيشانى ما يا فاطمه است |
بى كسيم و جز تو ما را نيست كس |
|
روز وانفسا به فريادم برس |
(256)
كاش محسن
اى خوش آنروزى كه ما در خانه مادر داشتيم
|
|
ديده از ديدار رخسارش منور داشتيم |
هر كسى جسم عزيزش روز بردارد |
|
ولى ما كه جسم مادر خود را به شب برداشتيم
|
كاش آنروزى كه زهرا گفت پهلويم شكست |
|
ما دم در حق حفظ جان مادر داشتيم |
كاش محسن را نمى كشتند تا ما غنچه اى |
|
يادگار از آن گل رعناى پرپر داشتيم |
كاش آن ساعت كه ما ديديم بى مادر شديم |
|
جاى آغوشش به خاك تيره بستر داشتيم |
اين در و ديوار مى گريد به حال ما كه ما
|
|
مادرى بشكسته پهلو پشت اين در داشتيم |
مادر ما رفت از اين دنيا در آن حالى كه ما
|
|
گريه بر خاك سر قبر پيمبر داشتيم |
(257)
درياى نور فاطمى
1 -
من اءسعد الى الله خالص عبادته اءهبط
الله عز و جل له اءفضل مصلحته ؛
هر كس عبادت خالصانه اش را به سوى خدا بفرستد، خداوند عزيز و جليل ،
برترين مصلحت او را به سويش نازل مى كند.
(258)
2 -
حبّب الىّ من دنياكم ثلاث : تلاوة كتاب الله
والنظر فى وجه رسول الله و الانفاق فى سبيل الله ؛
سه چيز از دنياى شما محبوب من است : خواندن قرآن ، نگاه به صورت رسول
خدا، و انفاق در راه خدا.
(259)
3 -
اءن لاترى رجل ولا يراها رجل ؛
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم از حضرت زهرا عليهاالسلام
درباره بهترين چيز براى زن پرسيد، حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد: اين
كه هيچ مرد نامحرمى را نبيند و هيچ مردى نيز او را نبيند.
(260)
4 -
يا اءباالحسن ! انّى لاءستحيى من الهى اءن
اءكلِّف نفسك ما لا تقدر عليه ؛
اى ابوالحسن ! از خداى خويش شرم مى كنم كه تو را به كارى بدارم كه قدرت
بر آن ندارى .
(261)
5 -
قالت فاطمة الزهرا عليهاالسلام لعلى عليه
السلام : روحى لروحك فداء و نفسى لنفسك الوقاء يا اباالحسن ! اءن كنت
فى خير كنتُ معك و اءن كنت فى شر كنت معك ؛
حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كرد: اى
اباالحسن ! روحم فداى تو و جانم به قربان تو باد! اگر در آسايش باشى من
در كنار تو هستم و اگر در سختى باشى باز هم در كنار تو هستم .
(262)