مراسم دفن
همان طور كه اشاره شد رحلت غريبانه فاطمه معصومه عليها السلام غبار غم بر در و
ديوار قم نشانيد؛ آنان ناباورانه در پي تغسيل و تكفين ايشان برآمدند. با اين كه قم
در آن روزگار داراي چند قبرستان بود، موسي بن خزرج تصميم گرفت آن حضرت را در باغ
شخصي خود در بابلان به خاك سپارد؛نقطه اي كه الان به حرم مطهر حضرت معصومه عليها
السلام تبديل شده است.
به هر حال آل سعد گرد هم آمده و سردابي براي دفن ايشان كندند آنان به درستي حضرت
معصومه عليها السلام را داراي حرمتي خاص مي دانستند، از اين رو ميان آنان اختلاف
افتاد كه چه كسي شايستگي دارد كه جنازه آن بزرگوار را در قبر گذارد. علت اين اختلاف
اين بود كه آن حضرت بانويي عظيم الشأن از اهل بيت عصمت عليهم السلام بود و قريب و
محرمي نداشت و آل سعد كه قدر گران او را مي شناختند هراس داشتند كه مبادا با دفن
ايشان توسط مردان نامحرم حريم او را پاس نداشته و به ساحت آن بانوي جليل القدر بي
ادبي كرده باشند. از اين رو پس از گفتگو و مذاكره، به اين نتيجه رسيدند كه پيرمردي
به نام قادر جسد پاك ايشان را در قبر گذارده و دفن كند، اما فاطمه معصومه عليها
السلام نزد خداوند متعال و امامان معصوم عليهم السلام از منزلتي ويژه برخوردار بود
و جايگاهي استثنايي داشت؛ از اين رو مي بايست دفن او نيز به نوعي ويژه و استثنايي
باشد؛ بدين جهت در هنگامه تحير و تصميم عجولانه اي كه گرفته شده بود. ناگهان چهره
دو اسب سوار از افق دور شن زارها نمودار شد، آنان به سمت جسد مطهر فاطمه معصومه
عليها السلام آمدند، و با چهره پوشيده و ناشناس آن بدن پاك را در داخل سردابه قبر
نهاده و به خاك سپردند و بي آنكه با كسي سخن بگويند بر اسبان خود سوار شده و از آن
جا فاصله گرفته و از چشمان بهت زده ناظران ناپديد شدند.
فاطمه معصومه عليها السلام بانويي است يگانه كه دست تقدير الهي وي را پرورده و
سرنوشت ايشان را چنين رقم زده است كه به سوي مرو عزم سفر كند، در ساوه بيمار شده و
به قم آيد و در آن جا از دنيا برود و دفن شود تا قبر مطهرش ميعادگاه عاشقان اهل بيت
عليهم السلام در سراسر جهان گردد. جسد چنين كسي را نشايد كه مردان نامحرم آل سعد در
خاك نهند بلكه مي بايد انسان هايي شايسته و معصوم عليهم السلام آن حضرت نماز
گذاردند و با كمك يكديگر دفن كنند، چه اين كه بر طبق عقايد شيعه معصوم را تنها
معصوم مي تواند به خاك بسپارد؛ در تاريخ قم در اين باره چنين آمده است:
«روايت كرد مرا حسين بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه از محمد بن حسن بن احمد
بن وليد كه او را روايت كردند كه چون فاطمه را وفات رسيد و بعد از غسل و تكفين او
را به مقبره بابلان بر كنار سردابي كه از براي او ترتيب كرده بودند، حاضر آوردند.
آل سعد با هم ديگر خلاف كردند در باب آنكه، سزاوار آن است كه در سرداب رود و فاطمه
را بر زمين بنهد و دفن كند. پس از آن اتفاق كردند بر آنك خادمي به غايت پير از آن
يكي ازيشان، قادر نام را حاضر گردانند تا فاطمه را در گور نهد و كسي را به طلب او
بفرستادند. در ميان اين گفتگوي از جانب رمله دو سوار برآمدند دهن بر بسته و روي
بدين مردم نهادند چون به نزديك جنازه فاطمه رسيدند از اسب فرود آمدند و بر فاطمه
نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن كردند پس از گور بيرون آمدند و بر
نشستند و برفتند و هيچ كس را معلوم نشد كه آن دو سوار كه بودند.»(1)
سه نكته درباره دفن فاطمه معصومه عليها السلام
نكته اول: دفن حضرت معصومه عليهاالسلام به طور خاص؛ يعني آمدن ناگهاني دو شخصيت
ناشناخته براي دفن آن بزرگوار در منبع معتبري چون تاريخ قم آمده است؛ و همان طور كه
امام موسي بن جعفر عليه السلام به طور غير عادي به نيشابور آمد و در مراسم بانو
شطيطه شركت كرد(2) و به تعبير ديگر همان
طور كه فاطمه زهرا عليها السلام را اميرالمؤمنين خود مراسم غسل و دفن ايشان را عهده
دار شد(3) و مريم صديق را خود عيسي بن
مريم(4)؛ فاطمه معصومه عليها السلام را
نيز دو سوار نقابدار ناشناخته براي اهل قم كه برخي احتمال داده اند آن دو حضرت رضا
و حضرت جوادالائمه عليهما السلام بوده اند كه براي دفن آن معصومه آل موسي حاضر شده
اند و اين از فضيلت هاي بزرگ آن حضرت به شمار مي آيد.
نكته دوم: گفت وگو و اختلاف ميان شيعيان قم درباره كسي كه مي خواهد فاطمه معصومه
عليها السلام را دفن كند، نشان گر آن است كه براي ايشان بسيار احترام قايل بوده اند
و مقام و منزلتش را ارج مي نهاده اند و گرنه يك زن غريب مسافر چه اهميتي دارد كه
بحث شود چه كسي او را دفن كند، بلكه اين گفتگو و اختلاف نظر ميان شيعيان نشان گر آن
است كه مردم قم حق آن حضرت را تا حدودي شناخته اند و از مصاديق «عارفاً بحقها» بوده
اند.
نكته سوم: در آن زمان در قم چند قبرستان بوده است و زنان و مردان شيعه نيز در
قبرستان مدفون مي شده اند، دفن آن حضرت در محلي خاص و نه در قبرستان ها نيز نشان گر
اهميت خاصي است كه به ايشان مي داده اند.
پي نوشت:
1) تاريخ قم، ص 214 - 213.
2) الخرائج والجرايح، ص 295؛ بحارالانوار، ج 47، ص 251 وعوالم العلوم، ج 21، ص 175.
3) اصول كافي، ج 1، ص 8 - 457.
4) همان. (عن المفضّل، عن ابي عبدالله قال: قلت: لأبي عبدالله 7: من غسّل فاطمة؟
قال: ذاك اميرالمؤمنين... فقال: لاتضيّقن فانّها صديقة و لم يكن يغسلها الا صدّيق
اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسي.)