ورود به قم
قم در آن روز مهمان بزرگي داشت، مهماني كه براي هميشه اين شهر را دگرگون كرده و
دل هاي مؤمنان را شيفته آن مي ساخت، مردمان قم در آن روزگار با قدرشناسي درخور
تحسين از آن حضرت براي استقبال از ايشان آغوش گشودند و از سر شوق به ديدار ايشان
شتافتند.
در تاريخ قم در اين باره چنين آمده است:
«و روايت صحيح و درست آن است كه چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتفاق كردند كه قصد
ستّي(1) فاطمه كنند و از او خواهش نمايند
كه به قم آيد از ميانه ايشان موسي بن خزرج تنها هم در آن شب بيرون آمد و چون به شرف
ملازمت ستي فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود در شهر
فرود آورد و هفده روز در حيات بود...»(2)
در تاريخ قم به همين مقدار بسنده شده و نكته اي ديگر در اين باره گزارش نشده
است. بر طبق روايت ديگري كه گروهي آورده اند، حضرت معصومه عليها السلام به همراه
تني چند از برادران خود و با همراهي گروهي از علويان به سوي خراسان رهسپار شدند و
چون به ساوه رسيدند ساوه اي ها كه شافعي مسلك بوده و با شيعيان و اهل بيت دشمني مي
ورزيدند به آنان حمله ور گشته و مردان آنان را به شهادت رساندند و حضرت معصومه
عليهاالسلام كه شاهد درگيري و شهادت مظلومانه برادران غيرتمند خود بود، چون ديد
آنان در خاك و خون غلطيده اند و مظلومانه و در غربت جنازه هاي خون آلود آنان را
تماشا كرد امواج حزن و اندوه جانش را فرا گرفت و روح لطيفش بسي آزرده خاطر گشت و
اين شدت غم و ناراحتي او را بيمار ساخت از اين رو پرسيد تا قم چند فرسخ است و از
همراهانش خواست او را به قم ببرند.(3)
با اين حال بايد توجه داشت اين خبر با گروهي از شواهد و قرائن نمي سازد زيرا بر
پايه اين گزارش ساوه اي ها شافعي مذهب بودند؛ امام شافعي (م 205 ه .ق.) گرچه در
زمره امامان فقهي اهل سنت قرار دارد، ليكن بسيار به اهل بيت عصمت عليهم السلام
ارادت داشته است و اين محبت را علناً در اشعارش آورده است؛ شافعي از كوفه به يمن
رفت و در آن به جمع شيعيان مبارزي پيوست كه براي سرنگوني خلافت هارون، خليفه مقتدر
و ستمگر عباسي مبارزه مي كردند و در اين راه تا مرز از دست دادن جان خود نيز پيش
رفت؛ وي در يكي از اشعارش چنين مي گويد:
«اگر قلب مرا شكافند خواهند ديد كه بر ديوار آن ... و محبت اهل بيت عليهم السلام
نوشته شده است.»(4)
به عبارت ديگر شافعي در كوفه نتوانست براي خود جايي باز كند و از آن جا به مصر
رفت و روش فقهي او بعدها طرفداران بيشتري يافت و تا حدودي شايع شد.(5)
با اين حال قراين و شواهد و اوضاع و احوال سياسي بررسي منويات مأمون خليفه عباسي
نشان گر درستي اين خبر است و اين شافعيان نبودند كه به كاروان اهل بيت در ساوه حمله
كردند بلكه نيروها و دست نشاندگان مأمون بودند كه به كاروان اهل بيت عليهم السلام
حمله ور شدند و آن را به نام شافعي ها تمام كردند تا احتمالاً بيشتر از گذشته آنان
را در مقابل قمي ها قرار دهند.
بر پايه روايتي ديگر در ساوه زني آن حضرت را مسموم ساخت و از اين رو ايشان بيمار
گشت و پس از هفده روز اقامت در قم، روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست. اين گزارش نيز
سند قابل اعتمادي ندارد، ليكن تحليل اوضاع و احوال سياسي آن روزگار و خطي مشي خاصي
مأمون خليفه عباسي در برخورد با خويشان و نزديكان امام رضا عليه السلام داشت، تا
حدودي اين گزارش را تأييد مي كند، چه اين كه مأمون مي دانست فاطمه معصومه عليها
السلام داراي فضيلت ها و دانش بسيار است و داراي شخصيتي ممتاز و اصولاً زنده ماندن
او به ويژه در كنار برادرش امام رضا عليه السلام مي تواند خطري براي حكومت و خلافت
او به حساب آيد از اين رو برنامه شهادت آن حضرت را به دست زني از ساوه اجرا كرد.
توضيح مطلب ياد شده آن است كه امام موسي بن جعفر عليه السلام 39 فرزند داشت(6)
و گروهي از آنان مانند احمد بن موسي و فاطمه معصومه عليهما السلام بسيار ممتاز
بودند(7) و ميان شيعيان شناخته شده و در
اين ميان فاطمه معصومه عليها السلام به اندازه اي مراتب كمال علمي و معنوي را
پيموده بود و خود را به فضيلت هاي گوناگون آراسته و از رذيلت ها پيراسته بود، با
اين كه ايشان زن بود و در آن روزگار زنان موقعيت چنداني نداشتند و به آنان كمتر
اعتنا مي كردند، كه امام صادق، امام كاظم، حضرت رضا عليهم السلام و برادران و
خواهران ايشان و ساير بني هاشم به ايشان توجه خاصي داشتند و آن حضرت را بسيار گرامي
و ارجمند مي دانستند در واقع آن حضرت موقعيتي - صد البته در حد خود - شبيه حضرت رضا
عليه السلام داشت از اين رو مأمون كه بسيار ماهرانه و زيركانه عمل مي كرد به خوبي
دريافته بود كه اگر همراهان او در جنگ شهيد شدند آن بانو به ظاهر و آشكارا نبايد به
شهادت رسد لذا او را مسموم ساختند. چون كشتن فاطمه معصومه عليها السلام مي توانست
لكه ننگي بر دامن خلافت مأمون باشد و مشكلاتي براي او پديد آورد زيرا مردم قم
همسايه ساوه اي ها بودند و رواياتي كه امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام در فضيلت
آن حضرت بيان كرده بودند به آنان رسيده بود و احترام خاصي كه به آن حضرت كردند نشان
از موقعيت بسيار ممتاز آن حضرت در ميان قمي ها دارد. از اين رو به شهادت رساندن
ايشان براي كارگزاران مأمون در منطقه دردسر و خطر آفرين بود. لذا آنان ناگزير بودند
آن حضرت را زيركانه و منافقانه به شهادت برسانند.
چون آن حضرت بيمار شد به قم آمد گو اين كه در انتظار سرنوشت خود بود و ديگر - تا
آن جا كه اسناد و مدارك نشان مي دهد - سخني از رفتن به مرو به ميان نياورد و پيامي
براي حضرت رضا عليه السلام نفرستاد حتي در تاريخ نيامده است كه آن حضرت در پي
مداواي خود باشد؛ به عبارت ديگر ايشان مي توانست بلافاصله قاصدي نزد حضرت رضا عليه
السلام روانه كند و براي بهبودي خود و انتقال به مرو از برادر خود كمك بطلبد. در
تاريخ در اين باره چيزي نيامده است. به نظر مي رسد آن بانوي بي بديل تصميم گرفت در
قم بماند، او روايات بسيار مهمي درباره قم شنيده بود و شايد مي دانست كه قم مدفن او
خواهد شد و موعد آن وعده بزرگ الهي كه پرواز به ملكوت اعلي در قم است رسيده باشد.
چرا فاطمه معصومه عليها السلام به قم آمد
از مطالب پيشين علت مهاجرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم روشن گرديد؛ به طور
كلي دليل هجرت ايشان را به قم دو گونه مي توان تحليل كرد؛ اول آن كه قمي ها از
طرفداران پر و پا قرص اهل بيت عصمت عليهم السلام بودند، آن حضرت قمي ها را مي شناخت
و همو بود كه سال ها قبل پاسخ پرسشهاي شرعي آنان را نگاشته بود و روايات متعددي در
فضيلت قم و قمي ها از اجداد طاهرينش شنيده بود و مبارزه قمي ها با دستگاه جبار
خلافت عباسي شهره آفاق اسلامي بود و بالاخره قم پايگاه ستم ستيزان و آشيانه شيفتگان
و عاشقان اهل بيت عليهم السلام بود، از اين رو آن حضرت راهي قم شد تا از مشكلات و
سختي هاي بيشتري كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام و دست نشاندگان خلافت عباسي براي
ايشان پديد مي آورند، برهد و آن جا را به عنوان پايگاهي مناسب و زمينه اي آماده
براي اقدامات خود قرار داد.
دوم آن كه - همان طور كه پيش از اين اشاره شد - علت ورود آن حضرت فراتر از عوامل
مادي است و دست كم مهم ترين دليل انتخاب قم، فرا مادي است؛ بر پايه برخي از روايات
آن حضرت پس از احساس ناامني و مريضي در ساوه فرمود مرا به شهر قم ببريد زيرا از
پدرم شنيدم كه شهر قم مركز شيعيان ما است.(8)
اين حديث نشان گر آن است كه روايات نقل شده از ائمه عليهم السلام در انتخاب ايشان
تأثير داشته است بلكه او در انديشه آينده تشيع و آينده قم به عنوان يكي از بزرگترين
كانون هاي توليد انديشه و معنويت اسلام بود، در اين باره يكي از محققان معاصر چنين
نوشته است:
«بي ترديد مي توان گفت كه آن بانوي بزرگ روحي ملتهم و آينده نگر داشت و با توجه
به آينده قم و محوريتي كه بعدها براي اين سرزمين پيش مي آيد؛ محوريتي كه آرامگاه
ايشان مركز آن خواهد بود، بدين ديار روي آورد. در تاريخ به ثبت رسيده است كه حضرت
فاطمه معصومه عليها السلام در ساوه بيمار شد در اين هنگام از قم و فاصله آن با ساوه
پرسيد و دستور داد او را به قم بياورند و بدين گونه خود را به قم رسانيد و در اين
سرزمين مدفون گشت اين جريان به خوبي روشن مي كند كه آن بانوي الهي به آينده اسلام و
موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب به اين سرزمين رسانده است و
محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي كرده است.»(9)
حتي بررسي نه چندان عميق فضيلت ها و زندگي و شخصيت حضرت فاطمه معصومه عليها
السلام به آدمي اطمينان مي بخشد كه ايشان مسائلي از اين دست را به خوبي مي دانسته
است، لقب «معصومه» را كه حضرت رضا عليه السلام به ايشان داده از شواهد اين ادعا
است؛ در واقع از اين زاويه نيز او را مي توان به حضرت زينب عليها السلام تشبيه كرد
كه به امام سجاد عليه السلام فرمود نگران مباش در آينده كربلا و قتلگاه سرور
شهيدان، حسين بن علي عليه السلام مزار و مطاف حق طلبان و مردمان فراوان و مركز خير
و بركت خواهد شد(10)؛ فاطمه معصومه عليها
السلام نيز اين نكته را به خوبي مي دانست بلكه مي توان گفت كه بي توجهي به عوامل
فرا مادي در اين تصميم گيري بزرگ و سرنوشت ساز، نوعي ساده انديشي مي نمايد.
از نگاه ديگر مي توان گفت حضرت رضاعليه السلام مأموريت داشت قم را به پايگاهي
عظيم و جاودان براي تشيع تبديل كند از اين رو از سويي خواهر كم نظيرش فاطمه معصومه
عليها السلام را به قم رهنمون ساخت و از طرفي از زكريابن آدم كه از دانشوران بزرگ
جهان اسلام و از رجال عظيم الشأن شيعه بود خواست در قم بماند و در رشد و بالندگي
معنوي و علمي مردم آن ديار بكوشد و بدين سان بود كه آن حضرت آينده قم را رقم زد و
محور شدن و پايگاه شدن آن را ماندگار ساخت.
به طور فشرده هجرت حضرت معصومه عليها السلام به قم و دفن ايشان در اين شهر مقدس
يك حادثه تصادفي نبود، بلكه از پديده هاي مهم آن دوران بود كه با دقت بسيار آن را
برنامه ريزي كرده بودند؛ در واقع مي توان هجرت ايشان را به مهاجرت حضرت رضا عليه
السلام به مرو و از پاره اي زوايا به هجرت اميرمؤمنان از مدينه به كوفه و به هجرت
پيامبر خدا از مكه به مدينه تشبيه كرد. تحليل دقيق تر اوضاع و احوال آن روزگار و
علل هجرت ايشان به قم پژوهش هاي گسترده و مشروح تري را مي طلبد كه اين مختصر گنجايش
آن ها را ندارد.
غروب خورشيد در ديار عاشقان
هفده روز از توقف فاطمه معصومه عليها السلام در قم گذشت ايشان در اين مدت بيمار
بود و براي ديدار برادر به ايران آمده بود. اما تقدير الهي به گونه اي ديگر بود و
خداوند مقدر ساخته بود آن حضرت در قم از دنيا برود و شهر قم مدفن او گشته و آستان
او ميعادگاه بندگان وارسته خدا و عارفان به حق و شيفتگان و عاشقان اهل بيت عليهم
السلام گردد. بدين سان آن بزرگوار با دل و جاني لبريز از اندوه برخاسته از دوري و
دلتنگي برادر و شوق ديدار او از دنيا رفت و روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست. در
تاريخ قم در اين باره چنين آمده است:
«هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد، پس از تغسيل و تكفين و نماز، موسي
بن خزرج در زميني كه او را به بابلان بود آن جا كه امروز روضه مقدسه است دفن كرد.»(11)
مطالبي كه در منابع قديم و جديد درباره قم و وفات حضرت معصومه عليها السلام آمده
است، نشان گر آن است كه رحلت آن حضرت مردم متدين قم را در آن روزگار به سوگ نشانيد
و اندوه و غم را در چهره ها و دل هاي آنان پديدار ساخت و آنان به ويژه آل سعد به
تدفين آن حضرت عليهاالسلام پرداختند.
پي نوشت:
1) ستّي، مخفّف «سيّدتي» است.
2) تاريخ قم، ص 213.
3) در كتاب تاريخ قم درگيري همراهان حضرت معصومه عليها السلام با اهل ساوه نيامده
است و ليكن شواهد و قرائن نشان گر درستي اين خبر است. رياض الانساب، ج 2، ص 201؛
قيام سادات علوي، ص 8 - 161).
4) ديوان شافعي، ص 101 به نقل از المذهب الشافعي، وهبه ذحيلي، ص 554، چاپ شده در
المذاهب الاسلاميّة الخمسة.
5) ر. ك: المذهب الشافعي، ص 494.
6) درباره تعداد فرزندان ايشان اختلاف نظر است برخي 37 و برخي 39 و... دانسته اند.
7) ر.ك: ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص
8) تاريخ قم، ص 213.
9) حضرت معصومه عليها السلام و شهر قم، محمد حكيمي، ص 40.
10) ترجمه نفس المهموم، ص 494.
11) تاريخ قم، ص 413.