بعض انواع معروف و منكر از نظر دين اسلام
تعاليم اسلامى اگر چه تمام داراى يك روح است و
به دور يك هسته و نقطه مركزى كه توحيد خالص و بى شايبه و ايمان به
خداى يگانه است دور مى زند، متوجه سه جهت است: اصلاح عقايد، اصلاح
اخلاق و معنويات، اصلاح اعمال و كردار.
در موضوع اصلاح عقايد، نظر اسلام اين است كه
واقعاً بشر، موحّد و معتقد به خدا گردد و از شرك و پرستش غير خدا
هر چيز و هر كس باشد نجات يافته عقايدى پيدا كند كه همان عقايد،
مؤثر در وجود و متصرّف در امور او باشد و بفهمد كه همه بنده يك خدا
هستند، همه را يك خدا آفريده و همه را همان خدا، روزى مى دهد و
همان خدا مى ميراند و پس از مرگ در هنگام معين زنده مى كند و مالك
همه و صاحب اختيار همه و برپادارنده و خالق همه اوست. خدا مى بخشد
و خدا مى ستاند و خدا گناهان را مى آمرزد و به هر كارى توانا و به
هر چيز و هر مطلب آگاه و داناست و از باطن و نيت هر كس با خبر است:
«يَعْلَمُ خائِنَةَ الاْعْيُنَ وَما تُخْفِى
الصُّدُورُ»(72)
علم و قدرت و همه صفات كماليه او نامحدود و بى
انتهاست. تمام كاينات در قبضه قدرت او هستند و هيچيك از خود مالك
نفع و ضررى نيستند. خدا هميشه بوده و هميشه خواهد بود:
«هُوَ الأوّلُ وَالاخِرُ وَالظّاهِرُ
وَالْباطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَىء عَليمٌ»(73)
بايد چنين خدايى را پرستش كنند و از اعمال و
كارهاى خود رضا و خشنودى او را بخواهند، جز به درگاه او به درگاه
ديگرى اظهار عبوديت و بندگى و پرستش روا نيست. حكومت و پادشاهى
مختص اوست و مخلوقات از شاه و گدا و سفيد و سياه به او محتاج
هستند. او از همه بى نياز و غنى بالذّات است. هر كس تقوايش بيشتر و
عملش صالحتر باشد به درگاه او مقرّبتر است:
«قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى
كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلاّ اللهَ
وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلايَتَّخِذَ بَعْضُنا أرْباباً مِنْ
دُونِ اللهِ».(74)
يعنى: «بگو اى اهل كتاب بياييد از آن كلمه
حقّ كه ميان ما و شما يكسان است پيروى كنيم كه به جز خداى يكتا
هيچكس را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و برخى، برخى را
بجاى خدا تعظيم نكنيم».
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ
فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ
اَحَداً».(75)
يعنى: «و هر كس به لقاى او اميدوار است بايد
نيكوكار شود و هرگز در پرستش خدا احدى را به او شريك نگرداند».
«اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ
اَتْقيكُمْ»(76)
يعنى: «بزرگوارترين شما نزد خدا، با
تقواترين مردمند».
و همچنين اسلام مى خواهد به بشر بفهماند كه
مسئول سعادت و شقاوت او، خود اوست و هر كس در گرو عملى است كه
انجام مى دهد و ميوه درختى را كه بكارد مى چيند و آثار كارها و
اعمالش را مى بيند و همه اعمالش مضبوط و محفوظ است كه:
«وَعِنْدَنا كِتابٌ حَفيظُ».(77)
زندگى انسان منحصر به اين زندگى محدود و پر از
ملالت، محنت و رنج و غم دنيا نيست، بلكه يك جهان ديگر و يك زندگى
عاليتر و جاودان در پيش دارد كه سعادت و شقاوت او در آن جهان با
اعمال و رفتارش در اين جهان پيوستگى و ارتباط دارد و هر كس در آن
عالم كه عالم آخرت نام دارد و خداوند خلق اولين و آخرين را در آن
محشور مى سازد به پاداش يا كيفر كارهايش مى رسد.
راجع به پيغمبران خدا ـ عليهم السّلام ـ، اسلام
مى خواهد مردم را معتقد به حقانيت همه آنها از آدم تا حضرت خاتم
الأنبياء ـ صلوات الله عليه وعلى جميع المرسلين ـ بنمايد. در قرآن
مجيد مى فرمايد:
«قُلْ آمَنّا بِاللهِ وَما اُنْزِلَ
اِلَيْنا وَما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهيمَ واِسماعيلَ وَاِسْحاقَ
وَيَعْقُوبَ وَالاْسْباطِ وَما اُوتِىَ مُوسى وَعيسى وَالنَّبيّونَ
مِنْ رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ
مُسْلِمُونَ».(78)
يعنى: «بگو اى پيغمبر به خداى عالم و كتاب و
شريعتى كه به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق
و يعقوب و فرزندانش نازل شد و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر
از جانب پروردگارشان آمد به همه ايمان آورده ايم فرقى ميان هيچيك
از پيغمبران خدا نگذاريم; زيرا مطيع فرمان خدا هستيم».
و همچنين به آنچه از طرف خدا نازل شده مانند
ولايت ائمّه اثنى عشر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و ثواب و عقاب و
بهشت و جهنّم و صراط و ميزان عقيده مند مى سازد.
امّا در قسمت اخلاق، مقصودش اين است كه انسان
را از تحت تسلّط و نفوذ عادات زشت و اخلاق ذميمه كه بزرگترين مانع
پيشرفت و سد راه ترقّى و كمال است، نجات دهد. و به اخلاقى نيكو كه
مناسب مقام انسانيت است آراسته سازد و به آزادى روحى و حقيقى و
حريت ضمير، راهبرى نمايد و حدّ وسطى را كه افراط و تفريط در آن
نباشد به او بياموزد و به عدالت و ميانه روى دعوتش نمايد:
«اِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ
وَالإحْسانِ»(79)
«اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتّقْوى»(80)
و خلاصه بشر را به جميع مكارم اخلاق بطور واضح
و روشن هدايت مى كند و بقدرى پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ
به شأن اخلاق اهميت داده است كه مى فرمايد:
«اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ
الاْخلاق».(81)
يعنى: «همانا من براى به كمال رساندن فضائل
اخلاقى برانگيخته شدم».
و امّا در قسمت اعمال و كردار، هدف اسلام اين
است كه اعمال و كارهايى كه از انسان سر مى زند، ملايم با كمال و
ترقى او باشد و اخلاق او را تحسين و تقويت نمايد و از كارهايى كه
با كمال و ترقى واقعى او موافق نيست و باعث تقويت يا تكوين و
پيدايش ملكات رذيله مى شود، دور بماند.
براى كسانى كه بخواهند از اين مطلب كاملا مطلع
و آگاه گردند و بدانند كه اسلام مى خواهد افراد را چگونه تربيت كند
و جامعه را چطور بسازد، بهترين راه، مراجعه به آيات قرآنيه و
احاديث و اخبار و دستورات و مقرراتى است كه در دين حنيف اسلام راجع
به همه كارها و امور زندگى داده شده است. و همچنين مطالعه تاريخ
احوال پيغمبر اكرم و ائمّه طاهرين ـ صلوات الله عليهم ـ و رجال
بزرگ اسلامى است.
تعداد كتابهايى كه علما و فقها و فلاسفه و
ارباب علم اخلاق و روانشناسان و محدّثين و مورخين و اهل اطلاع راجع
به تعاليم اسلامى نوشته و در دسترس مطالعه عموم و حكومت افكار
گذارده اند بيش از آن است كه بتوان احصا نمود.
تغييرات و اختلافات ازمنه و امكنه و تبديلات
مظاهر عالم ماده و عوض شدن سبك و روش زندگى بشر و پيشرفت او در
تكميل وسايل معيشت و حل مشكلات و كشف اسرار عالم طبيعت، احتياج او
را به اين تعليمات سلب نمى كند و اكنون كه هزار و سيصد و شصت و نه
سال از هجرت حضرت خاتم الانبياء ـ صلوات الله عليه وآله ـ مى گذرد،
تفاوتى در جنبه احتياج او به اين تعاليم عاليه حاصل نگشته و بلكه
حاجت او از روز اول و آغاز ظهور اسلام به مراتب شديدتر و بيشتر شده
است.
يك روز بود كه بشر مى توانست تنها زندگى كند و
يا جامعه خاصى پديد آورد و با جمعيتهاى ديگر اصلا رابطه و آشنايى و
تفاهم نداشته باشد، ولى امروز اين حرفها از ميان رفته است و همه
مردم دنيا مانند يك جامعه و ساكنين يك شهرستان هستند و در نفع و
ضرر با هم شريكند و منافع آنها در تماس و اصطكات است. يگانه
تعاليمى كه مى شود با آن اين همه مردم را كه از نژادهاى مختلف
تشكيل شده اند به هم نزديك و مربوط ساخت و مانند يك جامعه زنده
قرار داد كه در ميان آنها آشنايى و تفاهم صحيح و منطق عادلانه
برقرار گردد تا در نتيجه همه از هم كمك بگيرند و غمخوار هم و تابع
يك هدف و يك نقطه شوند و انديشه و قدرت خود را صرف اذيت يكديگر و
خراب كردن شهرها و بيچاره ساختن افراد نكنند، قواعد دين اسلام است.
مرور قرون و طول ازمنه و خضوع و تسليم بزرگان
عالم و فلاسفه و علما و صاحبان عقول كبيره در برابر اين تعليمات
آسمانى، اين حقيقت را روشن ساخته است كه جامعتر از اين احكام تصور
نخواهد شد. چنانچه ظهور عجز رجال و دانشمندان و مردان و زمامداران
بزرگ عصر حاضر در اصلاح امور جامعه و اداره عالم و برقرار كردن صلح
و آشتى و محبت و صفا ميان بنى آدم و قصور آنها را از وضع قوانين و
قواعدى كه براى تعيين مصالح و منافع ملل و امم و جلوگيرى از ستم و
حقكشى وافى و كافى باشد، بهترين شاهد است كه بشر را با قوانين
موضوعه و مقرراتى كه ساخته فكر خود اوست، اداره نمى توان كرد و كسى
براى آن ارج و احترامى قايل نمى شود.
ما، در اين موضوعات نمى توانيم حق مطلب را در
اين رساله كه به منظور ديگر نگاشته ايم ادا كنيم. مقصود اشاره و
جلب توجه خوانندگان محترم به اين مطالب است و اينكه بدانيم راستى
ما در برابر پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ و اولياى اسلام و
خدمتگزاران عالم ديانت و حضرت ولى عصر، امام زمان ـ ارواح العالمين
له الفداء ـ بايد سرافكنده و خجل باشيم. و اعتراف كنيم كه بسيارى
از ما با اعمال و اخلاق و كارهايى كه داريم به اسلام و جامعه بشريت
خيانت مى كنيم.
ما اگر بى كم و زياد دستورات دينيه را به كار
مى بستيم و سليقه ها و نظريات خود را در آن وارد نمى نموديم و جمال
نورانى اسلام را به دنيا نشان مى داديم، علاوه بر آنكه جامعه خود
را سربلند و نيكبخت مى نموديم باعث مى شديم كه ديگران هم از روش ما
سرمشق گرفته به دين مبين اسلام بگروند. ما بايد التزامات دينى و
اخلاقى خود را محكم و استوار سازيم و حقايق اسلامى و علوم و معارف
قرآنى را در اين دنيايى كه وسيله تبليغ از هر زمان فراهم تر است به
جهانيان بفهمانيم.
براى تكميل مطلب و روشن شدن ذهن بعضى از
خوانندگان محترم و كسانى كه مواظب اداى فريضه امر به معروف و نهى
از منكر هستند. بطور اجمال بعضى از اخلاق و كارهاى نيك و واجبات و
مستحباتى را كه شرع مقدّس به آنها دستور داده و ترغيب و تحريص
فرموده است، نام مى بريم و سپس به بعض از منكرات و اخلاق و كارهاى
زشتى كه هر مسلمانى موظف است از آنها اجتناب و پرهيز نمايد، اشاره
مى كنيم. و از خداوند توفيق علم و عمل به دستورات مذهبى و امر به
معروف و نهى از منكر را براى عموم خواستاريم.
پاره اى از اخلاق حسنه و اعمال صالحه
ايمان به خدا، ايمان به پيغمبران، ولايت و محبت اهل بيت
پيغمبر، نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، احسان و نيكى به پدر و مادر، صله
رحم، تحصيل علم و دانش، وفاى به عهد، صدق و راستى، اداى امانت، عفت و
پاكدامنى، تواضع و فروتنى، حيا، صبر، جوانمردى، كرم، ايثار، تقوا، عدالت،
نوع پرورى، دوست داشتن بندگان خدا، خوبى معاشرت با مردم، خوش سلوكى با اهل
و عيال، تربيت اولاد، اعانت و يارى مظلومين و ستمديدگان، نگهدارى راز و سرّ
مردم، نگاهدارى يتيمان، كفالت بيوه زنان و عَجَزَه و ناتوانان، پرستارى و
عيادت بيماران، مواسات با فقيران، رحم آوردن بر ضعيفان، احترام كردن از
پيران، تشويق و توقير نيكان و خدمتگزاران، سپردن مشاغل اجتماعى به اهل
لياقت و شايستگان، سير كردن گرسنگان، سيراب كردن تشنگان، سوار كردن
پيادگان، همكارى با اخبار و نيكان، تحصيل روزى حلال و تهيه شغل و كسب و
كار، توسعه دادن بر اهل و عيال، يادگرفتن صنعتهايى كه براى جامعه لازم است،
اقتصاد و ميانه روى در مخارج زناشويى و ازدواج، نظافت و پاكيزگى و رعايت
بهداشت، قرض دادن، حوايج بندگان خدا را برآوردن، انواع خيرات و مبرّات از
قبيل تأسيس دارالمساكين و دارالايتام و دارالعجزه و بيمارستان و درمانگاه،
سعى در آسان كردن زندگى بر مردم، كوشش در بسط و توسعه علم و فرهنگ و بالا
بردن سطح علم و اخلاق جامعه، تهيه كار براى اشخاص بيكار، اصلاح ذات البين،
حضور در مساجد و جماعات و مجامع دينى و علمى و تعظيم از شعائر مذهبى، دفع
شرّ از مسلمانان، آماده بودن براى دفاع از حدود و مرزهاى كشور اسلامى،
تسليم بودن در برابر مقررات و احكام الهى، هدايت و راهنمايى و نصيحت و
خيرخواهى مردم، عفو و گذشت و امر به معروف و نهى از منكر.
بعض از انواع منكر و گناهان و اخلاق ذميمه
شرك به خدا، قتل نفس و آدمكشى بى مجوّز شرعى،
رنجاندن پدر و مادر، قطع رحم، ظلم و ستمكارى، خيانت، دروغ، نفاق و
دورويى، تكبّر، حسد، غيبت، حبّ جاه و رياست، حبّ دنيا، رياكارى،
سوء خلق، زنا و لواط و هر نوع اعمال شهوت از راه نامشروع، نسبت زنا
و بى عفتى به كسى دادن، كينه مسلمانى را در دل گرفتن، ايجاد اختلاف
و پراكندگى ميان جامعه، خوددارى از اداى شهادت، قسم دروغ ياد كردن،
شهادت دروغ دادن، حقوق مردم را ضايع ساختن، عجب و خودبينى، كم
فروشى، دزدى، رباخوارى، شرب خمر و هر چيز مست كننده، قماربازى،
تبذير و اسراف مال، همكارى با اجانب و بيگانگان و دشمنان اسلام،
گرويدن به ظلمه و ستمكاران، يارى و اعانت ظالم، بدعت نهادن،
خوددارى از اداى حقوق مردم با تمكّن، دشنام و ناسزا به مردم گفتن،
مداخلات و تصرفات نامشروع در موقوفات، ساحرى و شعبده بازى و
جادوگرى، مسلمانى را مسخره كردن، كسى را بى جهت خوار و خفيف و سبك
نمودن، رشوه گرفتن و رشوه دادن، به ناحق ميان مردم قضا و حكومت
كردن، سوء استفاده از شغل و مقام خود نمودن، راهها و شوارع را تنگ
كردن، بى قيدى به مصالح اجتماعى، راهزنى و مخلّ امنيت و آسايش
جامعه شدن، سخن چينى و نمّامى، فرار از جهاد، غش و تلبيس و تقلّب و
كلاهبردارى، حقّ نشناسى، مال حرام خوردن، خوردن گوشت خوك و مردار و
هر حيوان حرام گوشت و حيوانى كه نام خدا در موقع ذبح آن برده نشده
باشد، بيكارى و ولگردى، دخالت و تصرف عدوانى در اموال غيّب و قصّر
و محجورين، كسبهاى حرام مانند فروختن و ساختن مى و آلات قمار و لهو
و لعب مثل نرد و شطرنج و ورقهاى قماربازى و تار و ساز و غيره،
استعمال ظروف طلا و نقره، بى حجابى زنان، معاشرتهاى نامشروع مردان
و بانوان همچنانكه در اين عصر در بين بعضى مرسوم شده، اذيت همسايه،
نقض عهد و شكستن پيمان، مقام و منصبى را با فقدان صلاحيت عهده دار
شدن، مال يتيم خوردن، از رحمت خدا نوميد بودن، نماز يا يكى ديگر از
واجبات را ترك كردن، اشتغال به ملاهى و لهو و لعب و استماع غنا و
اصوات آلات طرب، فساد و اغتشاش و آشوب برپا كردن، راز كسى را فاش
كردن، تفحص و جستجو از عيب مردم نمودن، آبروى مردم را ريختن و ترك
امر به معروف و نهى از منكر.