راه اصلاح يا امر به معروف و نهي از منكر

آيت اللّه العظمى حاج شيخ لطف‏اللّه صافى(مد ظله العالى)

- ۶ -


بزرگان جامعه و امر به معروف و نهى از منكر

كارهايى را كه بشر براى رسيدن به نتايجى انجام مى دهد يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده در رسيدن به نتيجه، دخالتى ندارد و هر كس آن كار را انجام دهد به آن نتيجه نايل مى شود و يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده، در حصول نتيجه يا كمال آن مؤثّر و دخيل است; مانند امر به معروف و نهى از منكر كه شخصيت اشخاص و تعينات آنها در حصول كمال موفقيت و تماميت فايده و نتيجه آن بسيار مؤثّر است.

اگر مالك يك ده كشاورزان ده، يا صاحب يك كارخانه، كاگران كارخانه و يا يك عالم روحانى و يك شخص متنفذ در محيط نفوذ خود، يا يك رئيس اداره، كارمندان اداره و يك افسر، نفراتى را كه تحت سرپرستى او هستند و يا يك نفر رئيس دولت، بلكه بالاتر، يك نفر پادشاه تمام افراد كشورى را كه بر آنها پادشاهى مى كند امر به معروف و نهى از منكر نموده دعوت به خير و اصلاح و درستى نمايد با امر به معروفى كه يك فرد عادى مى نمايد از حيث اثر تفاوت بسيار دارد به هر قدر كه يك كارگر كارخانه با رئيس آن و يك رعيّت ده با مالك ده، يك نفر سرباز با يك سپهبد و يك فرد عادى با يك عالم عاليمقام روحانى متفّذ و يك پادشاه مقتدر، به حسب ظاهر فرق دارند به همان اندازه تأثير كلام و نفوذ كلمه آنان در دلها فرق مى كند.

مردم اگرچه داراى عقل و ذكاوتند و مى توانند خوبى و بدى هر چيزى را تشخيص دهند، اما بيشتر مقهور امور حسّيه و تسليم مظاهر ماديه و افتخارات و اعتبارات ظاهريه اين و آن هستند و بيشتر به بزرگان و سران جامعه نگاه مى كنند. اخلاق و عادات و كارهاى يك ملت زيادتر موافق اخلاق و عادات و روش بزرگان و زمامداران و رؤساى قوم است در هر جامعه فساد از بالا شروع و به طبقات پايين مى رسد: «ماهى از سر گنده گردد نى ز دم».

وقتى فساد و اختلال و تجاوز از قوانين و نابكارى و فحشا در ميان بزرگان ملت و زمامداران رايج شد، ديگران هم به راه آنها مى روند و از روش آنها سرمشق مى گيرند.

چونكه ربّ البيت دف گيرد به كف *** بيت و مافى البيت رقاصى كنند

بدبخت ترين مردم آن كسانى هستند كه فسّاق و فجّار و نابكاران و ستمكاران بر آنها فرمانروا باشند. از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ مروى است كه فرمود:

«اِذا ساد القوم فاسقهم وكان زعيم القوم الذلّهم واكرم الرّجل الفاسق فلينظر البلاء»(51)

يعنى: «هرگاه فاسق قوم، بزرگى و آقايى يافت و فرومايه ترين ايشان، زمامدار و سرپرست گرديد و نابكاران، مورد اكرام و احترام شدند پس بايد آن جامعه منتظر بلا شود».

از اين جهات بايد بزرگان قوم و مصادر كارها و صاحبان قدرت و نفوذ و بطور كلى هر كس كه ديگرى از كار او تقليد و از سخن او پيروى مى نمايد، اولا: در تعديل روش خود اهتمام نموده سرمشق ايمان و امانت و درستكارى و حيا، عفت و عدالت و نوعپرورى براى ديگران گردند.

و ثانياً: در امر به معروف مسامحه ننموده و از تمام وسايلى كه دارند براى اصلاح امور و ترويج اعمال صالحه و ريشه كن كردن معاصى و فساد استفاده نموده، زيردستان خود را راهنمايى كنند. ولى در عين حال زيردستان هم نبايد مسامحه زبردستان و ارباب مكنت و قدرت را عذر خود شمرده در امر به معروف و نهى از منكر به انتظار آنها بنشينند; زيرا غالب اين طبقه به نوعى سرگرم امور مادى و دنيا هستند كه از انجام تكاليف غفلت دارند.

در آيات قرآنى و اخبار و احاديث شريفه يكى از بزرگترين عوامل اصلاح همه شئون اجتماعى و رواج اخلاق و اعمال حسنه، صلاحيت بزرگان و زعما شمرده شده است كه فعلا از ذكر همه آن اخبار و احاديث بواسطه كمى فرصت و ضيق مجال، معذوريم و فقط به نقل مفاد روايتى كه در بحارالأنوار از كتاب تحف العقول روايت نموده است از حضرت اميرالمؤمنين و از حضرت سيّدالشهداء ـ عليهماالسّلام ـ كه بطورى كه از مضامين روايت استفاده مى شود مخاطب امام ـ عليه السّلام ـ بزرگان و رجال اسلامى بوده اند اكتفا مى كنيم:

اى مردم عبرت بگيريد به چيزى كه خداوند اولياى خود را به آن وعظ نموده و آن سرزنش و توبيخ اوست نسبت به اخبار يهود و نصارى كه فرمود:

«لَوْ لايَنْهيهُمُ الرَّبّانِيّونَ وَالاَْحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ»(52)

يعنى: «چرا نهى نمى كنند ايشان را، يعنى اهل كتاب را احبار و دانشمندان آنها از سخن گناه و ناروا».

و فرمود:

«لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى اِسْرائيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ كانُوا لايَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْكَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ماكانُوا يَفْعَلُونَ«(53)

يعنى: «آن كسانى كه كافر شدند از بنى اسرائيل بر زبان داوود و عيسى بن مريم لعن شدند براى آنكه مرتكب عصيان و تجاوز گرديدند و از كار زشت يكديگر را باز نداشتند و هر آينه بد بود كارهايى كه مرتكب مى شدند».

خدا آنها را به عيب نسبت نداد مگر براى آنكه از ظلمه و ستمكاران كارهاى زشت و فساد و منكرات را مى ديدند و آنها را براى رغبتى كه به دنيايشان داشتند و منافعى كه از آنها مى بردند و رعب و بيم نهى از منكر نمى كردند و حال آنكه خداوند مى فرمايد:

«فَلا تَخْشَوُالنّاسَ وَاخْشَوْن»(54)

يعنى: «از مردم نترسيد و از من بترسيد».

و هم فرموده خداست كه:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(55)

يعنى: «مؤمنين و مؤمنات ياوران و اولياء يكديگرند امر به معروف و نهى از منكر مى كنند».

خدا از آن امر به معروف و نهى از منكر را نخست نام برد كه اگر اين فريضه ادا شد همه واجبات كوچك و بزرگ آسان و دشوار بر پا مى شوند; زيرا امر به معروف و نهى از منكر، دعوت به اسلام و ردّ مظالم و مخالفت با ستمكاران است با آن فىء و غنيمتها عادلانه تقسيم مى گردد و صدقات و مالياتهاى اسلامى از موارد معينه گرفته مى شود و در موارد لازمه صرف و خرج مى گردد و از حيف و ميل بيت المال مسلمين جلوگيرى مى شود.

شما اى گروهى كه در دانش مشهور و به نيكوكارى مذكور و به خيرخواهى مردم معروفيد! خدا در دل مردم مهابت و احترام شما را قرار داده است كه اشراف و بزرگان از شما بيمناك و حساب مى برند و ضعفا از شما تكريم مى نمايند و كسانى كه شما را بر آنها امتيازى نيست و نه حقى بر آنها داريد شما را بر خود مقدم مى دارند و شما را واسطه قضاى حوايج خود قرار مى دهند. شماييد كه در راهها به هيئت و روش پادشاهان و عزّت بزرگان راه مى رويد. شماييد كه مردم تعظيم و احترامشان مى كنند و شما را جلو مى اندازند. آيا اين همه مناصب و شئون و احترامات و تكريماتى را كه به دست آورده ايد جز براى اين است كه شما را طرفداران و برپادارنده حقوقى كه از طرف خدا معين شده گمان مى كنند، با آنكه شما در خيلى از حقوق خدا و وظايفى كه در حفظ مقررات و حفظ نواميس و قواعد الهيه داريد كوتاهى مى كنيد. شما به حق پيشوايان و امامان خود استخفاف مى نماييد و حق ضعفا را پايمال و ضايع مى كنيد، ولى اگر به گمان خود حقى داشته باشيد آن را مطالبه مى كنيد، شما نه مالى بذل مى نماييد و نه مردمى هستيد كه در راه خدا فداكارى و جانبازى و گذشت داشته باشيد. نه در راه خدا و حمايت از حق با كسى خصومت و دشمنى مى كنيد. و با وجود اين تمنّاى بهشت خدا و همجوارى با پيغمبران خدا و نجات از عذاب داريد. من از آن مى ترسم كه برخلاف اين آرزو به نقمتى از نقمات و عذابى از عذابها گرفتار شويد. براى آن كه شما از موقعيت خود سوءاستفاده مى كنيد شما به نام دين و به نام خدا (و به نام انتظام امور جامعه و اصلاح احوال خلق) بر مردم آقايى و سرورى و برترى و فضيلت يافته ايد، در حالى كه مى بينيد عهدهاى خدا را كه عبارت از واجبات و محرّمات و تكاليف شرعيه باشد نقض شده است، تكان نمى خوريد و مضطرب نمى شويد، در حالى كه نسبت به عهدهاى پدرانتان اگر نقض شود و حرمت آن را نگاه ندارند متغيّر شده بر خود مى لرزيد.

دستورات و عهدهاى پيغمبر حقير و پست گرديده است. شما مى بينيد كه بيچارگان و عَجَزه و ناتوان در ميان شما بى سرپرست مانده و بر آنها رحمى نمى شود. نه در شغل و منصب و منزلتى كه داريد وظيفه خود را انجام مى دهيد، و نه در كارهاى زشت، كسى را ملامت و سرزنش مى كنيد. با ظلمه و ستمكاران با مدارا و مسامحه زندگى مى نماييد.

تمام اين مفاسد براى آن است كه شما از نهى از منكر غفلت كرده ايد آشكار شده است. شما از همه مردم از جهت مصيبت بزرگتريد، براى آنكه از شما مقامى كه حق علما و دانشمندان است انتزاع شده است با آنكه بايد جريان كارها و اجراى احكام به دست علما باشد كه امناى خدايند، بر حلال و حرام او اين حق و منزلت سلب نشده، مگر براى تفرقه و اختلاف و عدم اتفاق شما بر حقّ.

شماييد كه اگر بر رنج و اذيت، صبر و شكيبايى مى داشتيد و متحمل مؤونه در راه خدا مى شديد كارها را به دست مى گرفتيد و مرجع و مصدر امور مى گشتيد، ولى ستمكاران را در كارها تسلط داديد و مناصب را به آنها تسليم و واگذار كرديد تا آنكه آنها مطابق شهوات و نظريات پست خود رفتار نمايند. آنها را تسلط داديد براى فرار و گريزى كه از مرگ داريد و براى علاقه اى كه به اين زندگى زايل و فانى داريد. پس ضعفا را به دست ظلم آنها سپرديد تا انواع مصيبات و فشارا بر آنها وارد شود و آنها را با هر چوب كه بخواهند برانند و مانند جبّاران و زمامداران خدانشناس بى مانع و دافعى در روى زمين به ميل خويش رفتار نموده در هر شهر و ناحيه دست ظلم آنها دراز باشد و بندگان خدا را استخدام و استعباد كنند.

همانا در شگفتم و چگونه نگيرم و تعجّب نكنم و حال آنكه روى زمين را ستمكاران و خائنين و ولات و فرمانروايان و فرمانداران نامهربان گرفته اند، خدا حاكم و قاضى است در آنچه كه در ميان ما آشكار شده و در آن منازعه داريم.

خدايا! تو مى دانى كه آنچه مى گوييم و مى كنيم نه براى رغبت و طمع به سلطنت و پادشاهى است و نه براى داد گرفتن از دشمنان، بلكه مى خواهيم بلاد و شهرستانها اصلاح و معمور گردد و معالم دين تو اظهار شود و مظلومين و ستمديدگان در ضمان امان زندگى كنند و سنن و احكام و فرايض تو عملى گردد. شما اى مردم! اگر ما را يارى نكنيد و انصاف ندهيد، ستمكارها بر شما مسلط مى گردند و در خاموش كردن نور پيغمبر اقدام مى نمايند. وحسبنا الله وعليه توكّلنا واليه انبنا واليه المصير(56)

اولياى خانواده ها و امر به معروف و نهى از منكر

بى شبهه محيطى كه انسان در آن زندگى مى كند در صفات، اخلاق، رفتار و روش و خلاصه تكوين شخصيت او مؤثر است. سطح فكر و احساسات هر كس بيشتر متناسب با محيطى است كه در آن بزرگ شده و پرورش يافته است. آن كسى كه در محيط ايمان و خداپرستى و پارسايى تربيت شده و هر چه ديده مردان متّقى و پرهيزكار و درستكار و مظاهر امانت و صداقت و فضيلت ديده است با شخصى كه در يك محيط آلوده و فاسد، پرورش يافته حتماً مثل هم نيستند.

عادات و روحيات يك نفر بيابانگرد بى علم و اطلاع مانند يك نفر شهرى متمدن نيست. فرزندانى كه از نعمت تربيت پدران خداپرست و دانشمند و با اخلاق و مادران پارسا و با ايمان و عفت و طهارت برخوردارند، با فرزند يك مرد فاسق و بى ايمان و يك زن خيابانگرد بى عفّت و تقوا بسيار تفاوت دارند.

آن كسى كه معاشرت و همنشينى او با نيكان و صلحا و اهل معرفت است و قسمتى از عمر خود را در مجالس موعظه و مساجد و تلاوت قرآن و ادعيه و قرائت كتابهاى مفيد دينى و اخلاقى مانند معراج السعادة و مصباح الفلاح و مطالعه تاريخ احوال بزرگان دنيا و دقت در سير تحولات اوضاع ملل و امم گذرانده باشد، هيچگاه طرف نسبت با كسى كه با اراذل و اشرار و اهل شرب خمر و قمار و ترياكيها و چاقوكشها مجالست دارد و به جز با محفل طرب و سينما و تئاتر و تماشاخانه و مناظر مهيّج شهوت و كتابهاى داستانهاى عشقى و نغمات موسيقى و خيانت و روزنامه ها و مجلاّت و از اين قبيل آشنايى ندارد، نيست.

البته، نبايد انكار نمود كه گاهى اشخاصى پيدا مى شوند كه علاوه بر آنكه تحت نفوذ و تأثير محيط واقع نمى شوند، در فوق آن قرار گرفته و شخصيت و روحيه آنها بقدرى بزرگ و تواناست كه محيط را عوض مى نمايد، يا اينكه كسانى هستند كه بواسطه پاره اى جهات، تأثير محيط در آنها كمتر وسعى دارند كه با حفظ فطرت و نورانيت ضمير خود، حساب اعمال و اخلاق خود را با ميزان و ترازوى عقل و شرع در يك فضايى كه مصون از مداخلات اين عالم مادى باشد، بنمايند. اما اين اشخاص در جامعه عدّه انگشت شمار و معدودى بيش نيستند. اكثريت افراد تابع وضع محيط و روش عمومى و رويه عامّه هستند وقتى ببينند ديگران به نيكى و راستى و درستى اقبال دارند آنها هم نيكوكارى را پيشه مى سازند. و اگر ببينند سايرين در مقام دغل و خيانت و ستم و جمع منافع هستند به آنها متمايل مى شوند. از اين رو براى تهذيب و اصلاح افراد يكى از بهترين راهها موافق ساختن محيط است.

در شريعت مقدس اسلام، همان گونه كه با كمال شدّت با بى ايمانى و اعمال زشت و اخلاق رذيله مبارزه شده است و به سوى خير و نيكى دعوت مى شود، در اصلاح محيط هم اهتمام شده است; مثلا نه تنها خواندن نوشته هايى كه موجب فساد اخلاق و تهييج شهوات و دعوت به خيانت و جنايت و بى نظمى است منع گرديده، بلكه نوشتن و طبع و نشر و خريد و فروش اينگونه كتابها و نوشته ها را ممنوع فرموده اند. و نه فقط قمار و ميخوارگى و زنا و اين قبيل اعمال زشت حرام شده، بلكه ساختن مى و آلات قماربازى و خريد و فروش آنها و تأسيس اماكن فحشاء و بى عفّتى و معاشرتهاى نامشروع مردان و بانوان را تحريم كرده است. نابود كردن و شكستن آلات لهو و لعب و قمار بر همه كس واجب گرديده و براى مجالستها و معاشرتها آداب و قواعد خاصى معيّن شده است. راجع به تأسيس مجالس وعظ و سخنرانيهاى مفيد و توسعه مدارس و بسط علم و فرهنگ و تعليم احكام و آداب و يادگرفتن و ياددان قرآن مجيد و احاديث و اخبار ترغيب بسيار شده است و تعظيم از شعائر مذهبى و حفظ ظواهر و حضور در جماعات و مساجد و مجالس علمى و اخلاقى را از وظايف هر فرد قرار داده اند، تا در نتيجه، احساسات حسنه مردم زنده و افراد متمايل به خيرات و متوجه به خدا گردند و البته در چنين جامعه امر به معروف و نهى از منكر بطور سهل و بى پيرايه انجام مى شود.

انسان در زندگى محيطهاى مختلفى را مى بيند مانند محيط خانه، بازار، مدرسه، شهر، كشور و بالأخره در دنياى كنونى محيط همه جهان بايد هر يك از اين محيطها را براى ترقى و كمال او مساعد ساخت، مثلا محيط مدرسه را با استخدام آموزگاران كاردان، باتجربه، عالم، خداپرست و علاقه مند و برنامه صحيح و اساسى بايد براى تكامل و تربيت افراد مهيا ساخت. محيط اداره را با سپردن مشاغل حسّاس به اشخاص صحيح العمل و درستكار و جدّى و تشويق مردمان امين و طرد خيانتكاران مساعد نمود.

يكى از بزرگترين محيطها، بلكه اولين محيطى كه بشر در اين دنيا آن را مى بيند و آن را به منزله مدرسه ابتدايى يا اطاق اول زندگى او در عالم دنيا بايد شمرد «خانه» است كه مقدمه سعادت و زمينه نيكبختى و تعالى و ترقّى يا مايه بدبختى و انحطاط و فساد اخلاق، بيشتر از آنجا آغاز مى شود. چگونگى تربيت خانوادگى و احساسات و صفات و اخلاق و اعمال اولياى خانواده، ساير افراد را تحت تأثير قرار مى دهد. كه اگر مراحل بعدى مانند مدرسه و جامعه او را تغيير ندهد و عوض نكند، همان تربيت اوليه پدر و مادر كار خود را خواهد نمود.

پس يكى از بزرگترين وظايف كسانى كه علاقه مند به اصلاح و ترقى افراد خانواده خود هستند، مراقبت در اخلاق و رفتار آنها و وضع خانه و منزل است.

اولا: رفتار خود را طورى قرار دهند كه براى ساير افراد خانواده سرمشق نيكوكارى و حسن عمل باشند.

ثانياً: از گذاردن وسايل معاصى در دسترس اهل خانه، خوددارى كنند; زيرا با فراهم بودن وسيله، نگهدارى از فساد و رفتار ناروا دشوار مى شود.

ملحد گرسنه و خانه خالى و طعام *** عقل باور نكند كز رمضان انديشد

و در عوض وسايل تكميل قواى معنوى و ملكات فاضله را براى آنها فراهم سازند. معلوم است در خانه اى كه سفره شراب و بساط قمار انداخته مى شود، يا نقشه ظلم و ستم و قانون شكنى در آنجا طرح گردد، و در عوض تلاوت قرآن و تشكيل مجالس موعظه و درس اخلاق، صداى آلات طرب و موسيقى بلند كنند يا مجالس لهو يا ميهمانيهاى خانوادگى به وضعى كه اكنون در ميان بعض مردم بى غيرت شايع است برپا كنند، اخلاق افراد آن متناسب با همين وضعيت مى شود.

ثالثاً: اگر از كسان و بستگان خود رفتار زشت و گناهى ديدند آنها را نهى از منكر كنند و اعمال و اخلاق آنان را تحت نظر مستقيم خود بگيرند تا هم وظيفه شرعى و اخلاقى خويش را انجام داده و هم نيكبختى آنان را تأمين نمايند. خداوند متعال مى فرمايد:

«يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَكُمْ وَاَهْلِكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لايَعْصُونَ اللهَ ما اَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مايُؤْمَرُونَ».(57)

يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد نگاه بداريد خودتان و كسان و فاميل خود را از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ است و فرشتگان غلاظ و شداد كه خدا را در فرمانى كه به آنها بدهد مخالفت نمى كنند و به فرمان او رفتار مى نمايند بر آن گماشته شده است».

و در سوره مريم در مدح اسماعيل صادق الوعد ـ كه يكى از پيغمبران است ـ مى فرمايد:

«وَكانَ يَأْمُرُ اَهْلَهُ بِالصَّلوةِ وَالزَّكوةِ».(58)

يعنى: «كسان و بستگان خود را امر به نماز و اداى زكات مى کرد».

در كتب احاديث روايت كرده اند كه از حضرت ابى عبدالله ـ عليه السّلام ـ از آيه «قُوا أنفُسَكُمْ» سؤال شد كه چگونه اهل خويش را نگاهدارى كنيم؟ فرمود: «آنها را امر به معروف و نهى از منكر نماييد».(59)

به موجب آيات كريمه و اخبار و روايات، يكى از تكاليف هر مسلمانى، اهتمام در حسن اخلاق و ادب و تربيت عائله است. مخصوصاً در اين عصر كه افكار و اخلاق به واسطه نزديكى ملل و اقوام به يكديگر دائماً در معرض تغيير و تحوّل است و با به كار بردن انواع وسايل براى تخريب مبانى مذهبى و اسلامى و تضعيف عقايد حقّه و تبديل احساسات و عواطف پاك مسلمانان و محو حيثيات و استقلال آنان از طرف بيگانگان اهتمام مى شود، و يگانه راه وصول به اين مقصود را آموزش و پرورش اطفال و جوانان شناخته اند، و مى كوشند كه وضع تعليم و تربيت را طورى قرار دهند كه ايمان به خدا و اعتماد به نفس و حسّ طرفدارى از حقّ، صراحت لهجه و شجاعت اخلاقى و عفت و پاكدامنى و پارسايى و پرهيزكارى كه از خصايص بارز مسلمانان است از آنها سلب و در عوض مردمانى نادان و ضعيف الاراده و سست عنصر و تنبل بار آورند تا به جاى علم و دانش و صنعت و اخلاق، محصول چندين سال مدرسه ديدن و دبستان و دبيرستان طىّ كردن براى آنها از دست دادن حسّ اعتماد به نفس و نادانى و ميخوارگى و شهوترانى و صفات پست ديگر و تحمل ظلم و ستم و قبول نوكرى و خدمتكارى اجانب گردد تا آنها را بر سر هر كارى گماردند در اطاعت اوامر دشمنان سعادت جامعه و مسلمانان و تضييع حقوق بيچارگان و ايجاد هرج و مرج و هزاران معايب ديگر، مهيا و آماده باشند.

بايد اولياى اطفال و خانواده ها پيش از پيش متوجه وضع معاشرتها و رفتار تمام كسان خود مخصوصاً فرزندانشان باشند و وضع اخلاقى و ايمانى و علمى آموزگاران و معلمين فرزندان خود را كاملا مورد دقت و اهميت قرار دهند و نگذارند پسران و دختران آنها فاسد و آلوده بار آيند و كارى نكنند كه به جاى آنكه فرزندان آنها صالح و امين و رشيد و دانشمند و خدمتگزار شوند، مردمانى خيانتكار، وطن فروش و نابكار از كار بيرون آيند.