زندگى و حيات پس از مرگ

على محمد اسدى

- ۹ -


فصل هشتم پرسشهاى برزخ

بازرسان قبر

«پرسش قبر» از مهم‏ترين موضوعات اين مبحث است كه در بسيارى از روايات اين باب، از آن سخن رفته است و در اهميت اين موضوع همين نكته بس كه انكار كننده آن، شيعه اهل بيت(ع)نيست.
امام صادق(ع) فرمود: «هر كه سه چيز را انكار كند، شيعه ما نيست: 1 - معراج، 2 - پرسش قبر، 3 - شفاعت».(1)
از روايات استفاده مى‏شود كه پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نكير و منكر انجام مى‏دهند:
پيامبر خدا(ص) فرمود: «خداوند تعالى، دو فرشته به نامهاى نكير و منكر، جهت پرسش به قبر مى‏فرستد».(2)
از پيامبر اكرم(ص) پرسيدند: سيماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا(ص) فرمود: «بسيار تندخو و زشتند؛ صدايشان همچو رعد غرّان و چشمانشان چون برق تابان است.
موهايشان (به گونه‏اى بلند است كه از پشتشان آويزان و) به روى زمين كشيده مى‏شود؛ دندانهايشان (به گونه‏اى تيز است كه وقتى آنها) را در زمين فرو كنند، گودالى پديدار شود».(3)
امام كاظم(ع) فرمود: «هنگام ورود مؤمن به قبر، بازرسان قبر(با احترام) او را نشانند و سؤالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نيكى شنوند) قبرش را تا چشم كار مى‏كند، بگشايند و از طعامهاى بهشتى برايش (ارمغان) آورند».(4)


حال اين سؤال به ذهن مى‏رسد كه آيا سيماى فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نيكان و بدان يكسان است يا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به اين سؤال، به نكاتى چند اشاره مى‏شود:
الف - بازرسان قبر با اين سيماى وحشتناك و هراسنده، فقط به سراغ بدكاران مى‏آيند و اين ديدار ناميمون سزاى كمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب - سيماى بازرسان قبر نسبت به نيكوكاران بسيار زيبا و برخورد آنها همراه با مهربانى و محبت است.
ج - در برخى اخبار و ادعيه نيز بين بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدكاران «نكير و منكر» و نسبت به نيكوكاران «بشير و مبشر» ناميده شده‏اند.(5)
«نكير و منكر» را بدين سبب نام نهاده‏اند كه از منكران خدا، پيامبر، امام و... همچنين از انجام دهندگان منكرات و زشتى‏ها سؤال مى‏كنند.
«بشير و مبشر» را از اين رو كه بشارت دهنده و مژده آور براى اهل ايمان و نيكوكاران هستند، بدين اسم نام نهاده‏اند.
شايان ذكر است كه گاهى از فرشتگان بشارت نيز، تعبير به «نكير و منكر» مى‏شود.

آزمونى سخت

در برزخ از مسائل كلى(اعمال و عقايد) پرسيده مى‏شود و رسيدگى به مسائل ديگر، به قيامت واگذار مى‏گردد:
پيامبر خدا(ص) فرمود: «از خدا، پيامبر، دين و امام پرسيده مى‏شود».(6)
امام سجاد(ع) فرمود: «دريغا! اى فرزند آدم! غافلى؛ اما خدايت از تو غافل نيست. مرگ، شتابان سراغت مى‏آيد؛ تو را در مى‏يابد؛ آنگاه تك و تنها به خانه قبر خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت، نزدت مى‏آيند و درباره پروردگار، پيامبر، دين، كتاب و امام از تو مى‏پرسند. سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن و بعد، از به‏دست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسيد».(7)
امام صادق(ع) فرمود: «در قبر از پنج چيز(ديگر، نيز) پرسيده مى‏شود: 1-نماز، 2-زكات، 3-حج، 4-روزه، 5-دوستى اهل بيت(ع)».(8)
بنابراين، مهم‏ترين سؤالات قبر -تا آنجا كه ما يافتيم- به شرح زير است:
1 - معبودت كه او را پرستش مى‏كردى، چه كسى بود؟
2 - پيامبرت كه بود؟
3 - كتابش چه نام داشت؟
4 - امامى كه فرمانش را مى‏بردى، چه كسى بود؟
5 - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف كردى؟
6 - مالت را از كجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
7 - آيا نمازت را بدرستى انجام دادى؟
8 - زكات و خمس مالت را پرداختى؟
9 - از عهده حج واجبت به نيكى برآمدى؟
10 - روزه‏هاى واجبت را به جا آوردى؟
11 - آيا نسبت به اهل‏بيت(ع) محبت داشتى؟
غير از موارد ياد شده، در روايتى آمده است: از دوستان شخص نيز سؤال مى‏كنند و چنين پرسند: با كه دوست بودى؟(9)
پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقيم با اعمال و عقايد افراد دارد. آنان كه در اين جهان به نيكى از عهده اين آزمون برآيند، با موفقيت اين راه را پشت سر مى‏گذارند؛ اما كسانى كه در دنيا با كوله‏بارى از گناه، راهى آن سرا شوند، در برابر آزمونى بسيار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاريك قرار گيرند و با دو موجود وحشت آفرين وهولناك روبه‏رو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چيره گردد كه تصورش را نتوان كرد.
به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ، لكنت زبان دست مى‏دهد.
برخى گويند: در دنيا مى‏گفتند: خدايى هست، پيامبرى هست؛ ولى ما انكار مى‏كرديم.
گروهى ممكن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره كنند و گويند: خدا و پيامبر، شماييد.
پس از آن، فرشتگان با گرز آتشين و عمود آهنين بر سرشان كوبند؛ طورى كه از قبرهايشان آتش زبانه كشد!


شايان ذكر است كه ميزان پاسخگويى و مجازات، به ميزان كردار شخص بستگى دارد. بنابراين -چنانكه در گفتار بعدى نيز خواهيم گفت- مجازات همگان يكسان نيست.

علم خدا و پرسش فرشتگان‏(10)


چرا در قبر پرسش مى‏شود؟ مگر خدا از كردار همه انسانها آگاه نيست؟
شكى نيست كه پروردگار بى‏همتا بر تمام كردارهاى آشكار و پنهانى همگان آگاه‏(11) و از رگ گردن به انسانها نزديك‏تر است‏(12) و از انديشه‏هاى نفسانى نيز كاملاً آگاهى دارد.(13)
چون فهم اين مطلب قدرى دقيق است، با بيان مثالى آن را توضيح مى‏دهيم: آموزگارى، پس از يك سال تدريس، همه شاگردان كلاس خود را مى‏شناسد؛ يا مى‏تواند بدون امتحان، عده‏اى را قبول و برخى ديگر را مردود كند؟
تفاوت بين امتحان گرفتن و نگرفتن را در زير نشان مى‏دهيم:
1 - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بيشتر مى‏شود واگر امتحان نباشد، حتى دانش آموزان زرنگ نيز تلاش و كوشش لازم را نمى‏كنند.
2 - درست پاسخ دادن به سؤالات لذت‏آور است و بدون امتحان اين لذت حاصل نمى‏شود.
3 - بد پاسخ دادن به سؤالات رنج‏آور است و بدون امتحان اين رنج حاصل نمى‏شود.
4 - با آزمون، نمره و امتياز دقيق هر كس مشخص مى‏گردد و بدون امتحان، مشخص نمى‏شود.
5 - با امتحان گرفتن، هيچكس مدعى از بين رفتن حق خود نيست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بيشترى هستند و مردودشدگان نيز اعتراض خواهند كرد.
بنابراين، نفس امتحان و پرسش قبر نيز انسانها را در دنيا به تلاش و كوشش بيشتر وادار مى‏كند؛ در حين امتحان، نيكوكاران از پاسخ دادن لذت و بدكاران رنج مى‏برند. درجه و امتياز هر كس براى خودش مشخص مى‏شود و همه شاهد عدالت الهى خواهند بود و هيچكس مدعى مرتبه برتر نخواهد شد.

متوسّطان؛ مُستضعفان

از برخى روايات استفاده مى‏شود كه تنها نيكان و بدان محض، مورد سؤال و پرسش قرار مى‏گيرند:
امام باقر(ع) فرمود: «در قبر پرسش نمى‏شود، مگر از كسانى كه داراى ايمان يا كفر محض هستند».(14)
امام صادق(ع) فرمود: «فقط از كسانى كه داراى ايمان و كفر محض هستند، سؤال مى‏شود و ديگران به حال خود رها مى‏گردند».(15)
بنابراين، از غير نيكان و بدان محض -كه از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبير مى‏گردد- پرسش نمى‏شود.
علامه مجلسى؛ در اين‏باره مى‏گويد: «از مستضعفان و متوسطان كه بين ايمان و كفر قرار دارند، سؤال نمى‏شود.»(16)
«متوسطان» كسانى هستند كه توانايى اداى تكاليف خود را ندارند(مانند: ابلهان، ديوانگان و كودكان).
«مستضعفان» كسانى هستند كه زير سلطه فرهنگى قرار گرفته، لذا از تشخيص حق عاجزند و قادر به هجرت از ديار خود نيستند(مانند: كسانى كه در محيط كفر زندگى مى‏كنند و دسترسى به جايى ندارند و نداى حياتبخش آيين اسلام نيز بديشان نرسيده است).
بنابراين، آن دسته از مستضعفان كه دسترسى به آيين حق يا امكان هجرت از سرزمين خود را دارند، از عذاب جهان برزخى استثنا نشده‏اند. آيه زير نيز بر اين مدعا دلالت دارد:
(اِنَّ الَّذينَ تَوفّاهُم الْمَلائكةُ ظالمِي اَنْفُسِهِم قالوا فيمَ كُنْتُمْ قالوا كُنّا مُسْتَضْعَفين فِي الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَكُنْ اَرضُ اللَّهِ واسِعةً فَتُهاجِروا فيها فَاولئكَ مَأَويهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصيراً)(17)
پس از مرگ، فرشتگان به انسانهاى بدكردار گويند: چرا در دنيا چنين مى‏كرديد؟
گويند: ما، در زمين، مستضعف و ناتوان بوديم.
فرشتگان پاسخ دهند: آيا زمين خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادى هجرت كنيد؟
پس، جايگاه اينان، جهنم است كه بسيار بد جايگاهى است.
دنباله آيه فوق، درباره مستضعفينى كه مهاجرت و رسيدن به حق برايشان ممكن نيست، چنين مى‏گويد:
(اِلّا الْمُستَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان لايَسْتَطيعُون حِيلَةً و لايَهْتَدُونَ سَبيلاً فأولئكَ عَسَى اللَّهُ اَنْ يَعْفُوَ عَنْهُم وَكانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً)(18)
آن گروه از مردان، زنان و كودكان مستضعفى كه گريز و چاره‏اى برايشان ميسر نبود و راهى به نجات خود نمى‏يافتند، اميدوار به عفو و بخشش خدا باشند كه خدا آمرزنده است و گناهانشان را مى‏بخشد.

معصومان؛ مُقرَّبان

گروهى از نيكان نيز كه داراى ايمان و تقواى والايى هستند، مورد سؤال و جواب قبر واقع نمى‏شوند. اين عده از انسانهاى برتر -كه از آنها به معصومان و مقربان تعبير مى‏شود- عبارتند از:
الف - پيامبران و امامان(ع).
ب - دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا(مجاهدان و شهيدان).
بنا به دلايل زير از پيامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:
1 - آنان از برترين درجه ايمان و بالاترين مرتبه تقوا برخوردارند -تا جايى كه از گناه و اشتباه به دور هستند- از اين رو، خلافى انجام نمى‏دهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.
2 - آنان ميزان عمل ديگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان -علاوه بر اينكه بيهوده به نظر مى‏رسد- گستاخى به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانيت است.
3 - آنان از پيش، امتحان خود را به نيكوترين وجه ممكن در دنيا پس داده‏اند -كه شايستگى به دست آوردن اين منصب بزرگ را يافتند- از اين رو، امتحان دوباره درباره آنان بى‏مورد است.
4 - از طرفى دور از عقل است كه از پيامبران و امامان پرسيده شود كه پيامبرت كيست؟ امامت كيست؟ يا از آنان كه خود سرمشق و اسوه ديندارى براى انسانها هستند، بپرسند: دينت چيست؟ يا از آنان كه خود از طرف خدا بدين افتخار دست يافته‏اند، بپرسند: خدايت كيست؟


غير از معصومان عده‏اى ديگر نيز از پرسش قبر مستثنا هستند كه به دليل روايت زير از آنها به «مقربان» تعبير مى‏شود:
قال رسول اللَّه(ص): «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَةِ النَّبُوّةِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْجِهادِ»(19)
مقرب‏ترين انسانها به درجه پيامبرى، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا.
بيشترِ دلايلى كه در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بيان شد، نسبت به دانشمندان پارساى امت اسلامى نيز صادق است. اينان بهترين رهروان راه انبيا مى‏باشند و چون در دوران ختم نبوت(پايان پيامبرى) قرار دارند، تمام وظايف سنگين پيامبران بر دوش آنهاست، به گونه‏اى كه مقام برخى از دانشمندان پارساى اين امت از مقام پيامبران بنى‏اسرائيل نيز برتر است.
به چند حديث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگريد:
«دانشمندان، چراغهاى زمين، جانشينان انبيا و وارث پيامبران هستند».(20)
«مركّب قلم دانشمندان، در روز قيامت بر خون شهيدان برترى دارد».(21)
«مقام عالِم، از پيامبر يك درجه كمتر و از شهيد يك درجه برتر است».(22)
پس از دانشمندان پارسا، شهيدان و مجاهدان، برترين مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند.
به چند حديث نبوى در اين‏باره توجه فرماييد:
«مجاهدى كه به پيشواز دشمن رود (و در اين مسير، چنان) استقامت ورزد تا كشته شود يا پيروز، پرسش قبر از او برداشته مى‏شود».(23)
پرسيده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟
فرمود: «شهيد در زير برق شمشيرى كه بالاى سرش بود، آزمايش خود را پس داده (و پيشاپيش پاسخ پرسشها را داده است) و همين او را بس است!».(24)
پيامبر خدا(ص) فرمود: «شهيد، هفت خصلت دارد:
1 - با چكيدن نخستين قطره خونش، گناهان او بخشيده و آمرزيده مى‏شود.
2 - چون بر زمين غلطيد، دو ماهروى بهشتى سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهره‏اش زدوده و بدوآفرين و خوشامد گويند.
3 - جامه‏اش از تن برآورند و لباسهاى زيباى بهشتى بر او پوشند.
4 - فرشتگان بهشتى نزدش آيند و گلبارانش كنند.
5 - جايگاه او را در بهشت، نشانش دهند.
6 - او را به بهشت برند و گويند: هر كجا(و نزد هر كس) مى‏خواهى، برو!
7 - (مهم‏ترين خصلت او اين است كه) شهيد نظر مى‏كند به وجه‏اللَّه.(25)
امام خمينى(ره) در سخنرانى 1359/10/20 راجع به اين حديث چنين فرمود:
«... درباره شهيد و فضل شهادت آن قدر از اولياى اسلام، روايات وارد شده كه انسان متحير مى‏شود!
در روايتى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه: شهيد هفت خصلت دارد: اولين قطره خونش كه به زمين ريزد، تمام گناهانش آمرزيده مى‏شود؛ و مهم‏تر، آخرين خصلت اوست: شهيد نظر مى‏كند به وجه‏اللَّه. شايد، نكته اين باشد كه حجابهاى بين ما و حق تعالى، منتهى به حجاب خود انسان مى‏شود. انسان خودش حجاب بزرگى است. اگر كسى اين حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبينى) را شكسته و تقديم كرده است.
او، براى خدا، جهاد و دفاع كرده و براى كشور خدا و آيين الهى هر چه داشته، در طبق اِخلاص گذاشته و تقديم كرده است.
وقتى اين حجاب برداشته شد، در عوض، خداى(تبارك و تعالى) بر آنها تجلى مى‏كند -چنانكه بر انبيا تجلى كرد- آنان همانند پيامبران، همه چيز را در راه خدا مى‏خواهند و خودى نمى‏بينند و در مقابل حق‏تعالى، براى خودشان، شخصيتى قائل نيستند... .
اين روايت، انبيا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوه‏اى را كه حق‏تعالى بر انبيا مى‏كند، بر شهدا هم مى‏نمايد. شهيد هم يَنْظُر اِلى وَجْه‏اللَّه؛ زيرا همانطور كه انبيا حجابها را شكسته بودند، آنها نيز حجابها را شكسته و آخر منزلى كه براى انبيا هست، شهدا نيز بر حسب حدود وجودى خودشان به اين آخر منزل مى‏رسند».(26)
البته بعيد نيست كه ديگر پيروان راستين خط ولايت و امامت نيز در قبر مورد بازخواست قرار نگيرند و لطف و رحمت الهى نصيب آنان نيز شود.
امام صادق(ع) فرمود: «هر كس از شما در مسير ما باشد و بميرد؛ شهيد است».
سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟
فرمود: «آرى. اگر در بستر هم بميرد، نزد خدا زنده است و روزى داده‏مى‏شوند».(27)

پى‏نوشتها:‌


1 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏223:
«من أنكر ثلاثة اشياء، فليس من شيعتنا: المعراج، و المسألة في القبر، و الشفاعة».
2 . «مدرك پيشين»، ص‏245:
«إن للَّه تعالى ملكين؛ يقال لهما: منكر و نكير؛ ينزلان على الميت، فيسألانه...».
3 . «مدرك پيشين»، ص 215 - 216:
«ملكان فظّان غليظان؛ اصواتهما كالرعد القاصف، و ابصارهما كالبرق الخاطف! يطئان في أشعارهما، و يحفران بأنيابهما! فيسألانك».
4 . «مدرك پيشين»، ص‏222:
«فإذا اُدخل (المؤمن) قبره، أتاه منكر و نكير؛ فيقعدانه و يقولان له: ... فيفسحان له في قبره مدّ بصره؛ ويأتيانه بالطعام من الجنة...».
5 . «اقبال»، ص‏645. «بحار»، ج‏98، ص‏291:
(به نقلِ «مصباح المنير»، آيةاللَّه على مشكينى، ص‏190، انتشارات ياسر):
«و أمتنى مسرورا و مغفورا، و تولّ أنت نجاتي من البرزخ، و أدرعنى منكراً و نكيرا و أرِعينى مبشرا و بشيرا؛ واجعل لي إلى رضوانك و جنانك مصيرا، و عيشا قريرا، و ملكا كبيرا؛ وصل على محمد و آله كثيرا».
بارالها! مرا شاد و آمرزيده بميران؛ رهايى مرا از گفت و گوى برزخ عهده‏دار شو؛ منكر و نكير را از من بازگردان؛ بشير و مبشر را به من بنمايان؛ مرا به سوى خشنودى و بهشت خود راهى بگشاى؛ حياتى باكمال مطلوب كه مايه روشنى چشم باشد، عطا كن؛ و بر محمد و خاندانش درود بى‏اندازه نثار فرماى. (خواندن اين دعا، در هر روز از ماه رجب، بسيار سفارش شده‏است).
6 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏245:
«... يسألانه: عن ربه و نبيه و دينه و امامه».
7 . «امالى الصدوق»، ص‏407. «بحار»، ج‏6، ص‏223 - 224. «لئالى الاخبار»، ج‏4، ص‏250:
«ابن آدم! إن أجلك أسرع شي‏ء إليك،... أول ما يسألانك عن ربك الذى كنت تعبده، و عن نبيك الذي أرسل إليك، و عن دينك الذي كنت تدين به، و عن كتابك الذى كنت تتلوه، و عن إمامك الذى كنت تتولاه؛ ثم عن عمرك فيما أفنيته؟ ومالك من أين اكتسبته و فيما اتلفته؟».
8 . «الكافى»، ج‏3، ص‏241. «بحار»، ج‏6، ص‏265 - 266:
«يسأل الميت في قبره عن خمس: عن صلاته و زكاته و حجه و صيامه و ولايته و إيانا أهل البيت».
9 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏260.
10 . موضوع اين بحث برگرفته از كتاب معاد شهيد دستغيب است؛ ولى نظم، در عبارات و شيوه نگارش از نگارنده است.
11 . شورى (42) آيه 12: (انه بكل شي‏ء عليم).
12 . ق (50) آيه 16: (نحن اقرب اليه من حبل الوريد).
13 . ق (50) آيه 16: (و نعلم ماتوسوس به نفسه).
14 . «الكافى»، ج‏3، ص‏235. (نقل از: «بحار»، ج‏6، ص‏260):
«إنما يسأل في قبره من محض الايمان محضاً؛ اومحض الكفر محضاً...».
15 . «مدرك پيشين». «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏310:
«لايسأل في القبر إلا من محض الايمان محضاً؛ أومحض الكفر محضاً و الآخرون يلهون عنهم».
16 . «بحار الانوار»، ج‏6، ص‏260:
«إنه لايسأل عن المستضعفين و المتوسطين بين الإيمان و الكفر».
17 . نساء (4) آيه 97.
18 . نساء (4) آيه 98 - 99.
19 . «المحجة البيضاء»، ج‏1، ص‏14. «ميزان الحكمة»، ج‏6، ص‏456.
20 . «كنزالعمال»، ج‏10، ص‏134، الهندى، مؤسسه الرسالة. «ميزان الحكمة»، ج‏6، ص‏457:
«العلماء مصابيح الارض، و خلفاء الانبياء و ورثة الانبياء».
21 . «مدرك پيشين»، ص‏141:
«يوزن يوم القيامة مداد العلماء و دم الشهداء؛ فيرجّح عليهم مداد العلماء على دم الشهداء».
22 . «مجمع البيان»، ج‏9، ص‏253. «ميزان الحكمة»، ج‏6، ص‏460:
«فضل العالم على الشهيد درجة... و فضل النبي على العالم درجة».
23 - «كنز العمال»، ج‏4، ص‏313. (به نقلِ «ميزان الحكمة»، ج‏5، ص‏193):
«من لقي العدو، فصبر حتى يقتل او يغلب؛ لم يفتن في قبره».
24 . «مدرك پيشين»، ص‏407:
ما بالُ المؤمنين يفتنون في قبورهم إلا الشهيد!؟
فقال رسول اللَّه: «كفى ببارقة السيوف على رأسه فتنة».
25 . «وسايل الشيعه»، الشيخ الحر العاملى، ج‏11، ص‏10، داراحياةء التراث العربي:
قال رسول اللَّه:
«للشهيد سبع خصال من اللَّه:
الأوّلُ: قطرة من دمه، مغفور له كل ذنب.
و الثانية: يقع رأسه في حجر زوجتيه من الحورالعين؛ و تمسحان الغبار عن وجهه؛ و تقولان: مرحبابك؛ و يقول هو مثل ذلك لهما.
و الثالثة: يكسى من كسوة الجنَّة.
و الرابعة: تبتدره خزنة الجنة بكل ريح طيّبه أيّهم يأخذه معه.
و الخامسة: ان يرى منزله.
و السادسة: يقال لروحه اسرح في الجنة حيث شئت.
و السابعة: ان ينظر في وجه اللَّه و إنها لراحة لكل نبي و شهيد».
26 . «صحيفه نور»، ج‏13، ص‏272 - 273، وزارت ارشاد اسلامى.
27 . «المحاسن»، خالدالبرقى، ص‏164، دارالكتب الاسلاميه. «بحار»، ج‏6، ص‏245. «لئالى الاخبار»، ج‏4، ص‏234:
«يا ابامحمد! إن الميت منكم على هذا الامر شهيد!»
قلت: و إن مات على فراشه؟
قال: «و إن مات على فراشه، حي عند ربه يرزقون».