«پرسش قبر» از مهمترين موضوعات اين مبحث است كه در بسيارى از روايات اين باب،
از آن سخن رفته است و در اهميت اين موضوع همين نكته بس كه انكار كننده آن، شيعه
اهل بيت(ع)نيست.
امام صادق(ع) فرمود: «هر كه سه چيز را انكار كند، شيعه ما نيست: 1 - معراج، 2 -
پرسش قبر، 3 - شفاعت».(1)
از روايات استفاده مىشود كه پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نكير و منكر
انجام مىدهند:
پيامبر خدا(ص) فرمود: «خداوند تعالى، دو فرشته به نامهاى نكير و منكر، جهت پرسش
به قبر مىفرستد».(2)
از پيامبر اكرم(ص) پرسيدند: سيماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا(ص) فرمود: «بسيار تندخو و زشتند؛ صدايشان همچو رعد غرّان و چشمانشان
چون برق تابان است.
موهايشان (به گونهاى بلند است كه از پشتشان آويزان و) به روى زمين كشيده
مىشود؛ دندانهايشان (به گونهاى تيز است كه وقتى آنها) را در زمين فرو كنند،
گودالى پديدار شود».(3)
امام كاظم(ع) فرمود: «هنگام ورود مؤمن به قبر، بازرسان قبر(با احترام) او را
نشانند و سؤالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نيكى شنوند) قبرش را تا چشم كار
مىكند، بگشايند و از طعامهاى بهشتى برايش (ارمغان) آورند».(4)
حال اين سؤال به ذهن مىرسد كه آيا سيماى فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نيكان و
بدان يكسان است يا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به اين سؤال، به نكاتى چند اشاره مىشود:
الف - بازرسان قبر با اين سيماى وحشتناك و هراسنده، فقط به سراغ بدكاران
مىآيند و اين ديدار ناميمون سزاى كمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب - سيماى بازرسان قبر نسبت به نيكوكاران بسيار زيبا و برخورد آنها همراه با
مهربانى و محبت است.
ج - در برخى اخبار و ادعيه نيز بين بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به
بدكاران «نكير و منكر» و نسبت به نيكوكاران «بشير و مبشر» ناميده شدهاند.(5)
«نكير و منكر» را بدين سبب نام نهادهاند كه از منكران خدا، پيامبر، امام و...
همچنين از انجام دهندگان منكرات و زشتىها سؤال مىكنند.
«بشير و مبشر» را از اين رو كه بشارت دهنده و مژده آور براى اهل ايمان و
نيكوكاران هستند، بدين اسم نام نهادهاند.
شايان ذكر است كه گاهى از فرشتگان بشارت نيز، تعبير به «نكير و منكر» مىشود.
آزمونى سخت
در برزخ از مسائل كلى(اعمال و عقايد) پرسيده مىشود و رسيدگى به مسائل ديگر، به
قيامت واگذار مىگردد:
پيامبر خدا(ص) فرمود: «از خدا، پيامبر، دين و امام پرسيده مىشود».(6)
امام سجاد(ع) فرمود: «دريغا! اى فرزند آدم! غافلى؛ اما خدايت از تو غافل نيست.
مرگ، شتابان سراغت مىآيد؛ تو را در مىيابد؛ آنگاه تك و تنها به خانه قبر
خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت، نزدت مىآيند و درباره پروردگار،
پيامبر، دين، كتاب و امام از تو مىپرسند. سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن
و بعد، از بهدست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسيد».(7)
امام صادق(ع) فرمود: «در قبر از پنج چيز(ديگر، نيز) پرسيده مىشود: 1-نماز،
2-زكات، 3-حج، 4-روزه، 5-دوستى اهل بيت(ع)».(8)
بنابراين، مهمترين سؤالات قبر -تا آنجا كه ما يافتيم- به شرح زير است:
1 - معبودت كه او را پرستش مىكردى، چه كسى بود؟
2 - پيامبرت كه بود؟
3 - كتابش چه نام داشت؟
4 - امامى كه فرمانش را مىبردى، چه كسى بود؟
5 - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف كردى؟
6 - مالت را از كجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
7 - آيا نمازت را بدرستى انجام دادى؟
8 - زكات و خمس مالت را پرداختى؟
9 - از عهده حج واجبت به نيكى برآمدى؟
10 - روزههاى واجبت را به جا آوردى؟
11 - آيا نسبت به اهلبيت(ع) محبت داشتى؟
غير از موارد ياد شده، در روايتى آمده است: از دوستان شخص نيز سؤال مىكنند و
چنين پرسند: با كه دوست بودى؟(9)
پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقيم با اعمال و عقايد افراد دارد. آنان
كه در اين جهان به نيكى از عهده اين آزمون برآيند، با موفقيت اين راه را پشت سر
مىگذارند؛ اما كسانى كه در دنيا با كولهبارى از گناه، راهى آن سرا شوند، در
برابر آزمونى بسيار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاريك قرار گيرند و
با دو موجود وحشت آفرين وهولناك روبهرو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چيره
گردد كه تصورش را نتوان كرد.
به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ، لكنت زبان دست مىدهد.
برخى گويند: در دنيا مىگفتند: خدايى هست، پيامبرى هست؛ ولى ما انكار مىكرديم.
گروهى ممكن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره كنند و گويند: خدا و پيامبر،
شماييد.
پس از آن، فرشتگان با گرز آتشين و عمود آهنين بر سرشان كوبند؛ طورى كه از
قبرهايشان آتش زبانه كشد!
شايان ذكر است كه ميزان پاسخگويى و مجازات، به ميزان كردار شخص بستگى دارد.
بنابراين -چنانكه در گفتار بعدى نيز خواهيم گفت- مجازات همگان يكسان نيست.
چرا در قبر پرسش مىشود؟ مگر خدا از كردار همه انسانها آگاه نيست؟
شكى نيست كه پروردگار بىهمتا بر تمام كردارهاى آشكار و پنهانى همگان آگاه(11)
و از رگ گردن به انسانها نزديكتر است(12) و از انديشههاى
نفسانى نيز كاملاً آگاهى دارد.(13)
چون فهم اين مطلب قدرى دقيق است، با بيان مثالى آن را توضيح مىدهيم: آموزگارى،
پس از يك سال تدريس، همه شاگردان كلاس خود را مىشناسد؛ يا مىتواند بدون
امتحان، عدهاى را قبول و برخى ديگر را مردود كند؟
تفاوت بين امتحان گرفتن و نگرفتن را در زير نشان مىدهيم:
1 - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بيشتر مىشود واگر امتحان نباشد، حتى دانش
آموزان زرنگ نيز تلاش و كوشش لازم را نمىكنند.
2 - درست پاسخ دادن به سؤالات لذتآور است و بدون امتحان اين لذت حاصل نمىشود.
3 - بد پاسخ دادن به سؤالات رنجآور است و بدون امتحان اين رنج حاصل نمىشود.
4 - با آزمون، نمره و امتياز دقيق هر كس مشخص مىگردد و بدون امتحان، مشخص
نمىشود.
5 - با امتحان گرفتن، هيچكس مدعى از بين رفتن حق خود نيست؛ اما بدون امتحان،
قبول شدگان، طالب حق بيشترى هستند و مردودشدگان نيز اعتراض خواهند كرد.
بنابراين، نفس امتحان و پرسش قبر نيز انسانها را در دنيا به تلاش و كوشش بيشتر
وادار مىكند؛ در حين امتحان، نيكوكاران از پاسخ دادن لذت و بدكاران رنج
مىبرند. درجه و امتياز هر كس براى خودش مشخص مىشود و همه شاهد عدالت الهى
خواهند بود و هيچكس مدعى مرتبه برتر نخواهد شد.
متوسّطان؛ مُستضعفان
از برخى روايات استفاده مىشود كه تنها نيكان و بدان محض، مورد سؤال و پرسش
قرار مىگيرند:
امام باقر(ع) فرمود: «در قبر پرسش نمىشود، مگر از كسانى كه داراى ايمان يا كفر
محض هستند».(14)
امام صادق(ع) فرمود: «فقط از كسانى كه داراى ايمان و كفر محض هستند، سؤال
مىشود و ديگران به حال خود رها مىگردند».(15)
بنابراين، از غير نيكان و بدان محض -كه از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبير
مىگردد- پرسش نمىشود.
علامه مجلسى؛ در اينباره مىگويد: «از مستضعفان و متوسطان كه بين ايمان و كفر
قرار دارند، سؤال نمىشود.»(16)
«متوسطان» كسانى هستند كه توانايى اداى تكاليف خود را ندارند(مانند: ابلهان،
ديوانگان و كودكان).
«مستضعفان» كسانى هستند كه زير سلطه فرهنگى قرار گرفته، لذا از تشخيص حق عاجزند
و قادر به هجرت از ديار خود نيستند(مانند: كسانى كه در محيط كفر زندگى مىكنند
و دسترسى به جايى ندارند و نداى حياتبخش آيين اسلام نيز بديشان نرسيده است).
بنابراين، آن دسته از مستضعفان كه دسترسى به آيين حق يا امكان هجرت از سرزمين
خود را دارند، از عذاب جهان برزخى استثنا نشدهاند. آيه زير نيز بر اين مدعا
دلالت دارد:
(اِنَّ الَّذينَ تَوفّاهُم الْمَلائكةُ ظالمِي اَنْفُسِهِم قالوا فيمَ كُنْتُمْ
قالوا كُنّا مُسْتَضْعَفين فِي الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَكُنْ اَرضُ اللَّهِ
واسِعةً فَتُهاجِروا فيها فَاولئكَ مَأَويهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصيراً)(17)
پس از مرگ، فرشتگان به انسانهاى بدكردار گويند: چرا در دنيا چنين مىكرديد؟
گويند: ما، در زمين، مستضعف و ناتوان بوديم.
فرشتگان پاسخ دهند: آيا زمين خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادى هجرت كنيد؟
پس، جايگاه اينان، جهنم است كه بسيار بد جايگاهى است.
دنباله آيه فوق، درباره مستضعفينى كه مهاجرت و رسيدن به حق برايشان ممكن نيست،
چنين مىگويد:
(اِلّا الْمُستَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان
لايَسْتَطيعُون حِيلَةً و لايَهْتَدُونَ سَبيلاً فأولئكَ عَسَى اللَّهُ اَنْ
يَعْفُوَ عَنْهُم وَكانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً)(18)
آن گروه از مردان، زنان و كودكان مستضعفى كه گريز و چارهاى برايشان ميسر نبود
و راهى به نجات خود نمىيافتند، اميدوار به عفو و بخشش خدا باشند كه خدا
آمرزنده است و گناهانشان را مىبخشد.
معصومان؛ مُقرَّبان
گروهى از نيكان نيز كه داراى ايمان و تقواى والايى هستند، مورد سؤال و جواب قبر
واقع نمىشوند. اين عده از انسانهاى برتر -كه از آنها به معصومان و مقربان
تعبير مىشود- عبارتند از:
الف - پيامبران و امامان(ع).
ب - دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا(مجاهدان و شهيدان).
بنا به دلايل زير از پيامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته
شده است:
1 - آنان از برترين درجه ايمان و بالاترين مرتبه تقوا برخوردارند -تا جايى كه
از گناه و اشتباه به دور هستند- از اين رو، خلافى انجام نمىدهند تا سزاوار
پرسش و عذاب باشند.
2 - آنان ميزان عمل ديگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛
لذا پرسش از آنان -علاوه بر اينكه بيهوده به نظر مىرسد- گستاخى به مقام شامخ
آن ستارگان پرفروغ انسانيت است.
3 - آنان از پيش، امتحان خود را به نيكوترين وجه ممكن در دنيا پس دادهاند -كه
شايستگى به دست آوردن اين منصب بزرگ را يافتند- از اين رو، امتحان دوباره
درباره آنان بىمورد است.
4 - از طرفى دور از عقل است كه از پيامبران و امامان پرسيده شود كه پيامبرت
كيست؟ امامت كيست؟ يا از آنان كه خود سرمشق و اسوه ديندارى براى انسانها هستند،
بپرسند: دينت چيست؟ يا از آنان كه خود از طرف خدا بدين افتخار دست يافتهاند،
بپرسند: خدايت كيست؟
غير از معصومان عدهاى ديگر نيز از پرسش قبر مستثنا هستند كه به دليل روايت زير
از آنها به «مقربان» تعبير مىشود:
قال رسول اللَّه(ص): «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَةِ النَّبُوّةِ اَهْلُ
الْعِلْمِ وَالْجِهادِ»(19)
مقربترين انسانها به درجه پيامبرى، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پيكارگران
راه خدا.
بيشترِ دلايلى كه در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بيان شد، نسبت به
دانشمندان پارساى امت اسلامى نيز صادق است. اينان بهترين رهروان راه انبيا
مىباشند و چون در دوران ختم نبوت(پايان پيامبرى) قرار دارند، تمام وظايف سنگين
پيامبران بر دوش آنهاست، به گونهاى كه مقام برخى از دانشمندان پارساى اين امت
از مقام پيامبران بنىاسرائيل نيز برتر است.
به چند حديث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگريد:
«دانشمندان، چراغهاى زمين، جانشينان انبيا و وارث پيامبران هستند».(20)
«مركّب قلم دانشمندان، در روز قيامت بر خون شهيدان برترى دارد».(21)
«مقام عالِم، از پيامبر يك درجه كمتر و از شهيد يك درجه برتر است».(22)
پس از دانشمندان پارسا، شهيدان و مجاهدان، برترين مقام را در نزد خدا دارند و
از پرسش و عذاب قبر در امانند.
به چند حديث نبوى در اينباره توجه فرماييد:
«مجاهدى كه به پيشواز دشمن رود (و در اين مسير، چنان) استقامت ورزد تا كشته شود
يا پيروز، پرسش قبر از او برداشته مىشود».(23)
پرسيده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟
فرمود: «شهيد در زير برق شمشيرى كه بالاى سرش بود، آزمايش خود را پس داده (و
پيشاپيش پاسخ پرسشها را داده است) و همين او را بس است!».(24)
پيامبر خدا(ص) فرمود: «شهيد، هفت خصلت دارد:
1 - با چكيدن نخستين قطره خونش، گناهان او بخشيده و آمرزيده مىشود.
2 - چون بر زمين غلطيد، دو ماهروى بهشتى سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از
چهرهاش زدوده و بدوآفرين و خوشامد گويند.
3 - جامهاش از تن برآورند و لباسهاى زيباى بهشتى بر او پوشند.
4 - فرشتگان بهشتى نزدش آيند و گلبارانش كنند.
5 - جايگاه او را در بهشت، نشانش دهند.
6 - او را به بهشت برند و گويند: هر كجا(و نزد هر كس) مىخواهى، برو!
7 - (مهمترين خصلت او اين است كه) شهيد نظر مىكند به وجهاللَّه.(25)
امام خمينى(ره) در سخنرانى 1359/10/20 راجع به اين حديث چنين فرمود:
«... درباره شهيد و فضل شهادت آن قدر از اولياى اسلام، روايات وارد شده كه
انسان متحير مىشود!
در روايتى از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه: شهيد هفت خصلت دارد: اولين قطره
خونش كه به زمين ريزد، تمام گناهانش آمرزيده مىشود؛ و مهمتر، آخرين خصلت
اوست: شهيد نظر مىكند به وجهاللَّه. شايد، نكته اين باشد كه حجابهاى بين ما و
حق تعالى، منتهى به حجاب خود انسان مىشود. انسان خودش حجاب بزرگى است. اگر كسى
اين حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبينى) را شكسته و تقديم
كرده است.
او، براى خدا، جهاد و دفاع كرده و براى كشور خدا و آيين الهى هر چه داشته، در
طبق اِخلاص گذاشته و تقديم كرده است.
وقتى اين حجاب برداشته شد، در عوض، خداى(تبارك و تعالى) بر آنها تجلى مىكند
-چنانكه بر انبيا تجلى كرد- آنان همانند پيامبران، همه چيز را در راه خدا
مىخواهند و خودى نمىبينند و در مقابل حقتعالى، براى خودشان، شخصيتى قائل
نيستند... .
اين روايت، انبيا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوهاى را كه حقتعالى بر
انبيا مىكند، بر شهدا هم مىنمايد. شهيد هم يَنْظُر اِلى وَجْهاللَّه؛ زيرا
همانطور كه انبيا حجابها را شكسته بودند، آنها نيز حجابها را شكسته و آخر منزلى
كه براى انبيا هست، شهدا نيز بر حسب حدود وجودى خودشان به اين آخر منزل
مىرسند».(26)
البته بعيد نيست كه ديگر پيروان راستين خط ولايت و امامت نيز در قبر مورد
بازخواست قرار نگيرند و لطف و رحمت الهى نصيب آنان نيز شود.
امام صادق(ع) فرمود: «هر كس از شما در مسير ما باشد و بميرد؛ شهيد است».
سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟
فرمود: «آرى. اگر در بستر هم بميرد، نزد خدا زنده است و روزى دادهمىشوند».(27)