زندگى و حيات پس از مرگ

على محمد اسدى

- ۸ -


فصل هفتم تجسم عمل

عمل، بهترين همراه

(يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً)(1)
(به ياد آر!) روزى كه انسان هر كار نيك و بد خويش را حاضر بيند و آرزو كند: اى كاش! ميان او و كردار زشتش، فاصله زيادى مى‏بود.
(وَوَجَدوا ماعَمِلُوا حاضِراً وَلايَظْلِمُ رَبُّكَ اَحَداً)(2)
تمام اعمالشان در آن دنيا مجسم شود و خدا به هيچ كس ستم نخواهد كرد.
(يَوْمَئذٍ يَصْدُرالنّاسُ اَشْتاتاً لِيُرَوْا اَعْمالَهُم)(3)
در آن روز، مردم از قبرها پراكنده شوند تا (نتيجه) كردار خود را ببينند.


همانگونه كه در سراى قيامت -با استناد به آيات ياد شده- اعمال انسان از نيك و بد بر او نمايانده مى‏شود، در برزخ نيز -با استناد به روايات زير- عمل انسان تجسم مى‏يابد:
پيامبر خدا(ص) فرمود: «اى قيس! به ناچار، پس از مرگ، همدمى با تو به خاك سپرده مى‏شود! كه اگر بخشنده و كريم باشد، تو را گرامى خواهد داشت و اگر فرومايه و بخيل باشد، تو را واخواهد گذاشت.
برانگيخته نمى‏شوى مگر با او! پرسيده نمى‏شوى مگر از آن! پس، همدم و همراهت را غير از نيك قرار مده؛ زيرا اگر نيك باشد، با او انس‏گيرى و اگر بد باشد، وحشت وهراس تو تنها از او خواهد بود. آن همراه و همدم، عمل توست».(4)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «پس از مرگ، مال، فرزندان و عمل انسان پيش رويش مجسم گردد. در آن حال، رو به مال كند و گويد: به خدا سوگند، بر تو حريص بودم؛ اينك چه در نزد توست؟ (كنايه از اينكه چه كارى مى‏توانى برايم كنى؟)
مال گويد: كفنت را بستان و ببر.
(از مال كه نوميد شد) رو به فرزندانش كند؛ گويد: به خدا سوگند، دوستدار و حامى شما بودم؛ اينك چه در نزد شماست؟
گويند: ما تو را به قبرت رسانيم؛ در آن قرارت دهيم و بپوشانيم!
آنگاه رو به عملش كند؛ گويد: به خدا سوگند، من از تو روگردان بودم و تو را بر خود سنگين و دشوار مى‏يافتم؛ اينك چه در نزد توست؟
گويد: تا قيامت همدم و همراهت خواهم بود!».(5)
امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى كه مرده را در قبرش گذارند، شخصى نزد او حاضر مى‏شود. خطاب به وى گويد: اى صاحب قبر! ما سه نفر بوديم(مال، فرزندان، كردار)؛ مال در هنگام مرگ از تو جدا شد، فرزندانت تو را تا قبر بدرقه كردند و به آغوش خاك سپردند؛ اينك من كه عمل و كردار تو هستم تا روز قيامت، همدم و همراهت خواهم بود؛ هر چند كه مرا سبك‏تر و خوارتر از آن دو مى‏پنداشتى».(6)

سيماى همدمها

به رواياتى در اين‏باره توجه فرماييد:
رسول خدا(ص) فرمود: «... كسى كه نزد مؤمن آيد، چهره‏اى نيكو، جامه‏اى زيبا و عطرآگين دارد. پرسد: تو كيستى!؟
گويد: من كردار نيك تو هستم و تو را به رحمت الهى و ماندن در بهشت، مژده مى‏دهم! سپس درى از بهشت به روى او گشوده شود و فرشهاى بهشتى به زيرپايش گسترند.
كسى نزد كافر آيد كه چهره‏اش زشت، جامه‏اش مندرس و گنديده بوست. پرسد: توكيستى؟
گويد: من كردار بد تو هستم و تو را به خشم الهى و عذاب سخت، مژده مى‏دهم! سپس درى از آتش بر او گشوده شود و فرشهاى آتشين به زيرپايش پهن كنند».(7)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «عمل نيك نيكوكاران، به شكل موجودى خوش چهره، خوش بو و خوش جامه نزدش آيد؛ به او بشارت دهد: وارد بهترين منزلگاهها گشته‏اى و از اين پس تا قيامت در شادى و شادمانى به سرخواهى برد!
عمل نيك به او گويد: اينك از دنيا به بهشت رخت بربند... بعد از اين، جايگاهش را تا آنجا كه چشم كار مى‏كند، گسترش دهند و درى از بهشت بر او گشايند... .
عمل بد بدكاران به شكل موجودى زشت چهره، بدبو و كثيف جامه نزدش آيد؛ بدو گويد: وارد بدترين منزلگاهها گشته‏اى و تا قيامت در رنج و سختى به سرخواهى برد!
پس از اين دو فرشته بازرس قبر نزدش آيند (كه موهايشان را به دنبال خويش همى كشند و با دندانهايشان زمين را وارسى كنند؛ صدايشان همچو رعد است و از چشمانشان گويى برق مى‏جهد) ابتدا، كفنهايش را برگيرند و از اعمال و عقايد او پرسش كنند؛ چون در پاسخ واماند؛ گويندش: ندانسته‏اى و هدايت نگشته‏اى! سپس با گرزهاى آتشين چنان برسرش كوبند كه همه جنبندگان زمين(غير از انس و جن) صداى آن را بشنوند و بهراسند. بعد از آن درى از آتش به رويش گشايند».(8)
امام باقر(ع) فرمود: «هنگامى كه مؤمن وارد قبر مى‏شود، نماز، زكات، نيكى و صبر، در طرف راست، چپ، بالا و روبه‏روى او قرار مى‏گيرند».(9)
گاهى، نمونه‏هايى براى اهل اين جهان پيش مى‏آيد كه مايه پند و عبرت آنهاست.
حكايتى از شگفتى‏هاى سيماى «همدم برزخى» را از زبان شيخ بهايى (اعلى اللَّه مقامه) بازگو مى‏كنيم:
«در اصفهان، رفيقى داشتم كه بيشتر وقتها به قبرستان مى‏رفت و بر سرآرامگاه آشنايى به عبادت مى‏پرداخت.
روزى، به ديدارش رفتم. پرسيدمش: از شگفتى‏هاى قبرستان چه ديده‏اى؟
گفت: ديروز، جنازه‏اى را بدينجا آوردند و در گوشه‏اى به خاك سپردند.
هنگام شامگاه، بوى گنديده‏اى از نزديكى‏هاى آن قبر برخاست كه تا به حال بويى بدين بدى نبوييده‏ام!
ناگاه هيكل ترسناكى را همانند سگ -كه بوى گند از او بود- ديدم كه به طرف قبر پيش مى‏رود. وقتى سر آن قبر رسيد، ناپديد شد. پس از مدتى، بوى عطرآگين از نزديكى‏هاى آن قبر برخاست كه بويى بدين خوشبويى تا كنون به مشامم نرسيده بود!
در اين هنگام، صورت زيبا و دلربايى را ديدم كه بر سر آن قبر رفت و داخل قبر شد.
كمى گذشت، صورت زيبا، زخمى و خون آلود از قبر بيرون آمد!
بسيار شگفت زده شدم. در آن حال از خدا خواستم كه مرا از اين راز آگاه سازد. به وسيله‏اى پى‏بردم كه آن صورت زيبا، كردار نيك و آن چهره ترسناك، كردار زشت آن شخص بوده است؛ چون كارهاى بدش بر كارهاى خوبش چيره شد، در قبر آن سيماى هولناك، همدم و همراهش خواهد بود تا اينكه پاك گردد و گناهانش تصفيه شود و نوبت به سيماى كردار نيكش رسد».(10)

تكامل و اثرات آن

چنانچه گذشت، عمل انسان در قبر، مونس و همراه اوست؛ امّا اين همراه و همدم هميشگى نيست و برخى امور، وضعيت انسان را دچار دگرگونى مى‏كند. چه بسا، شخصى در آغاز ورود به عالم برزخ، به جهت كردار زشتش، در ناراحتى و رنج به سربرد و همدم زشت‏سيرتى -به پيروى اعمالش- با او باشد؛ ليكن پس از مدتى صحنه عوض شود! و البته عكس اين حالت نيز صادق است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «عيسى بن مريم(ع) بر قبرى گذشت، صاحبش را در عذاب ديد. بار ديگر از همان قبر عبور كرد، اما از عذاب خبرى نبود!
گفت: خدايا! سال پيش، از اين قبر گذشتم، صاحبش در عذاب بود! امسال چنين نيست! (اين چه حكمتى است؟)
از سوى پروردگار به عيسى وحى شد: اى روح اللَّه! فرزند اين شخص، راهى را بازسازى كرده و يتيمى را پناه داده؛ پس به سبب كردار نيك او، پدرش را آمرزيديم».(11)
امام صادق(ع) فرمود: «پس از مرگ، سه چيز موجب آمرزش است:
1 - آنچه كه در زمان حيات براى خشنودى خدا، به مستمندان كمك نموده يا مالى كه در اين راه وقف كرده باشد.
2 - روش و سنت پسنديده‏اى به يادگار گذارد كه ديگران پس از مرگش بدان عمل كنند.
3 - فرزندان صالح».(12)
امام صادق(ع) فرمود: «پس از مرگ، شش چيز سبب رفاه حال مؤمن مى‏شود:
1 - فرزندان صالحى كه با اعمال نيك خويش، آمرزش پدر را مى‏طلبند.
2 - قرآنى كه تلاوتش مى‏كرد.
3 - حفر چاه.
4 - درختكارى.
5 - كشيدن نهر.
6 - برجاى گذاشتن سنت و روش پسنديده».(13)


موارد ياد شده در روايات مذكور را مى‏توان به صورت زير بيان كرد:


الف - آثار نيك بر جا مانده از خويش:

1 - سنت و روش پسنديده‏اى از خود به يادگار گذارد كه پس از مرگش بدان عمل شود.
2 - فرزندان صالحى تربيت كند كه با كردار نيك خويش به جامعه انسانى خدمت كنند.
3 - كارهاى نيكى در زمان حيات انجام دهد كه اثرات آن پابرجا باشد؛ مانند: ساختن مسجد، احداث مدرسه، حفرچاه و كاشتن درخت و... .


ب : كارهاى خير بازماندگان:

1 - پرداخت بدهى‏هاى مرده توسط بازماندگان كه در زمان حيات خويش، توانايى اداى آن را نداشت و يا كوتاهى كرده بود.
2 - اداى قرضهاى عبادى او؛ مانند: نماز، روزه، خمس، زكات و حج كه در زمان حياتش انجام نداده بود.
3 - كارهاى نيكى كه به قصد شادى روح او انجام دهند؛ مانند: كمك مالى به محرومان، سير كردن گرسنگان، پوشيدن برهنگان، و دستگيرى از يتيمان و... .
4 - دعا و آمرزش خواهى در حق وى يا خواندن فاتحه به قصد اينكه ثوابش به او رسد.

غير از آنچه بيان شد، امور ديگرى نيز موجب تغيير همدم و تكامل در قبر خواهد شد؛ از جمله:


الف - دوستى و ولايت اهل بيت:

پيامبر خدا(ص) فرمود: «دوستى من و خاندانم در هفت محل سودمند است:
1 - هنگام مرگ، 2 - درون قبر، 3 - وقت بر پا شدن قيامت، 4-حين گشوده شدن نامه اعمال، 5 - هنگام حساب و بازخواست، 6-وقت سنجش كردار، 7-موقع گذشتن از صراط».(14)


ب - پاك شدن از گناهان:

مدت و مقدار عذاب قبر به ميزان گناهان شخص بستگى دارد؛ بنابراين پس از اينكه گناهان شخص پاك گرديد؛ در قبر او، گشايش حاصل مى‏شود و همدم او نيز تغيير مى‏كند.

شايان ذكر است كه تغيير همراه و همدم، همواره در جهت تكامل نيست؛ بلكه اگر كسى سنت و روش بدى بر جاى گذارد، يا در تربيت فرزندان خويش كوتاهى كند و يا مراكز فساد (مانند: قمارخانه، مشروب فروشى و...) داير نمايد و يا كتابى بنويسد كه سبب گمراهى مردم گردد، عذابش بيشتر؛ يا اگر كارهاى نيكى هم داشته، پاداشش كمتر مى‏شود و در نتيجه، همدم و همراه او نيز به پستى مى‏گرايد.
از جمله امورى كه در جهت تنزل همدم برزخى اثر فراوانى دارد، عاق(آزار و رنجش) پدر و مادر -چه در زمان حيات و چه پس از مرگ- است.
علامه مجلسى(عليه الرحمة) در «زاد المعاد» مى‏فرمايد:
«چه بسا فرزندى در زمان حيات پدر و مادر، نيكوكار باشد، امّا پس از مرگشان به سبب كم به جا آوردن كارهاى خير براى آنان عاق گردد و بهترين كارهاى خير، پرداخت قرضهاى آنهاست؛ اعم از اينكه قرضهاى مالى باشد يا قرضهاى عبادى».(15)

پى‏نوشتها:‌


1 . آل عمران (3) آيه 30.
2 . كهف (18) آيه 49.
3 . زلزال (99) آيه 6.
4 . «كتاب الخصال»، الشيخ الصدوق، ج‏1، ص‏114، منشورات جماعةالمدرسين:
«... و انه لابد لك يا قيس! من قرين يدفن معك و هو حيّ؛ و تدفن معه وانت ميت. فإن كان كريماً، اكرمك و ان كان لئيما، اسلمك. ثم لايحشر إلّامعك، ولاتبعث إلّامعه، ولاتسئل إلّاعنه؛ فلاتجعله إلّاصالحاً؛ فإنه صلح آنست به، و إن فسد لاتستوحش إلّامنه؛ و هو فعلك».
قيس بن عاصم كه شاعر زبردستى بود، با اجازه از پيامبر(ص) در همان مجلس، سخنان پندآميز رسول خدا(ص) را به شعر درآورد. اين شعر در پنج بيت است:

قَرينُ الفتى‏ في القبرِ ماكان يَفْعَل
ولابدَّ بَعدَالموتِ مِنْ أن تَعُدّه
لِيَوم يُنادِى المرءُ فيه فَيَقْبَل
فاِنْ كُنْتَ مشغولاً بِشَيْ‏ءٍ فَلاتكُن
بِغَيرِ الَّذي يرضى‏ به اللَّهُ تَشْغَل
فَلَنْ يَصْحَبَ الإِنسانَ مِنْ بَعدِ موتِه
وَ مِنْ قَبْلِهِ اِلّا الَّذي كانَ يَعْمَل
ألا إنما الإنسانُ ضَيْفٌ لِاَهلِه
يُقيمُ قَليلاً بَيْنَهُم ثُمَّ يَرْحَل
- از كردارت همدمى اختيار كن كه همانا در قبر، فقط عمل، همدم و همراه انسان است.
- ناچارى كه آن همدم، از قبر تا قيامت با تو باشد.
- پس، اگر مى‏خواهى مشغول كارى شوى، به كارى پرداز كه خشنودى و خرسندى خدا در آن است.
- همراه انسان در حيات و ممات، جز كردارش نخواهد بود.
- بدان كه انسان در اين دنيا نزد اهلش براى اندك مدتى ميهمان است و پس از آن بايد به سوى قرارگاه اصلى خود برود.
«معانى الاخبار»، ص‏233. «كتاب الخصال»، ج‏1، ص‏115.
5 . «تفسير القمى»، ج‏1، ص‏369 - 370. «بحار»، ج‏6، ص‏224 - 225. «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏303:
«ان ابن آدم، اذا كان في آخر يوم من الدنيا و أول يوم من الْآخرة: مثل له ماله، وولده، و عمله. فيلتفت إلى ماله: فيقول: واللَّه إني كنت عليك لحريصاً شحيحاً؛ فمالى عندك؟
فيقول: خذ مني كفنك.
ثم يلتفت إلى ولده: فيقول: واللَّه إني كنت لكم لمجناً، واني كنت عليكم لمحاميا؛ فماذا الى عندكم؟
فيقولون: نوديك الى حفرتك و نواريك فيها.
ثم يلتفت إلى عمله؛ فيقول: واللَّه إني كنت فيكم لزاهداً، و إنك كنت عليَّ ثقيلاً؛ فما ذا عندك؟
فيقول: أنا قرينك في قبرك و يوم حشرك؛ حتى أعرض أنا و أنت على ربك».
6 . «الكافى»، ج‏3، ص‏240. «بحار»، ج‏6، ص‏265:
«إذا وضع الميت في قبره، مثّل له شخص فقال: يا هذا! كنا ثلاثة: كان رزقك، فانقطع بانقطاع أجلك؛ و كان أهلك، فخلفوك و انصرفوا عنك؛ و كنت عملك فبقيت معك؛ أما إني كنت أهون الثلاثة عليك...».
7 . «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏302 - 303:
«... ثم يأتيه آت حسن الوجه، طيب الريح، حسن الثياب؛ فيقول: ابشر برحمة من ربك و جنات فيها نعيم مقيم. فيقول: و أنت فبشرك اللَّه بخير؛ من أنت؟ فيقول: أنا عملك الصالح... ثم يأتيه آت قبيح الوجه، منتن الريح، قبيح الثياب، فيقول: أبشر بسخط من اللَّه و بعذاب أليم مقيم. فيقول: بشرك اللَّه بشر؛ من أنت؟ فيقول: أنا عملك الخبيث...».
8 . «تفسير القمى»، ج‏1، ص 370 - 371. «بحار»، ج‏6، ص‏225. «المحجة البيضاء»، ج‏8، ص‏303:
«فان كان‏للَّه ولياً؛ أتاه اطيب الناس ريحاً، و أحسنهم منظرا و بينهم رياشا؛ فيقول: ابشر بروح من اللَّه و ريحان وجنة نعيم! قد قدمت خير مقدم.
فيقول: من انت؟
فيقول: انا عملك الصالح، ارتحل من الدنيا إلى الجنة... .
و إذا كان لربّه عدواً فإنه يأتيه اقبح خلق اللَّه رياشا، وأنتنه ريحا؛ فيقول له: ابشر بنزل من حميم و تصلية جحيم...
فإذا اَدخل قبره؛ أتياه ممتحناالقبر؛ فألقيا عنه اكفانه! ثم قال له: من ربك؟ و من نبيك؟ و ما دينك؟
فيقول: لاأدرى.
فيقولان: مادريت و لاهديت؛ فيضربانه بمرزبة ضربة ما خلق اللَّه دابة الا و تذعرلها ما خلاالثقلين. ثم يفتحان له باباً الى النار...».
9 . «الكافى»، ج‏3، ص‏240. «بحار»، ج‏6، ص‏265. «المحجةالبيضاء»، ج‏8، ص‏312:
«إذا دخل المؤمن قبره؛ كانت الصلوة عن يمينه والزكوة عن يساره و البر يطلُّ عليه و يتنحّى الصَبر ناحية...».
10 . «اربعين»، قاضى سعيد قمى (به نقلِ «معاد»، ص‏28 - 29).
11 . «امالى الصدوق»، ص‏414. «بحار»، ج‏6، ص‏220. «لئالى الاخبار»، ج‏4، ص‏269:
قال رسول اللَّه(ص): «مرّعيسى بن مريم(ع) بقبر؛ يعذب صاحبه. ثم مر به من قابل، فاذا هوليس يعذب!
فقال: يا رب! مررت بهذاالقبر عام اول، فكان صاحبه يعذب؛ ثم مررت به العام، فاذا هوليس يعذب!؟
فاوحى اللَّه(عزوجل) اليه: يا روح اللَّه! إنه أدرك له ولدصالح، فأصلح طريقاً و آوى يتيماً؛ فغفرت له بما عمل ابنه».
12 . «كتاب الخصال»، ج‏1، ص‏151. «بحار»، ج‏6، ص‏293:
«ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر الاثلاث خصال: صدقة أجراها في حياته، فهي تجرى بعد موته إلى يوم القيامة، صدقة موقوفة لاتورث؛ أوسنة سنَّها و كان يعمل بها من بعده، غيره؛ او ولد صالح يستغفرله».
13 . «كتاب الخصال»، ج‏1، ص 323. «بحار»، ج‏6، ص‏293 - 294. «لئالى الاخبار»، ج‏4، ص‏269:
«ست خصال ينتفع بها المؤمن من بعد موته: ولد صالح يستغفرله، و مصحف يقرأفيه، و قليب يحفره، و غرس يغرسه، و صدقة ماء يجريه، و سنّة حسنة يؤخذ بها بعده».
14 . «كتاب الخصال»، ج‏2، ص‏360. «بحار»، ج‏6، ص‏248:
«حبي و حب اهل بيتي نافع في سبعة مواطن (أهوا لهن عظيمه): عندالوفاة، وفي القبر، و عند النشور، و عند الكتاب، و عندالحساب، و عند الميزان و عند الصراط».
15 . «منازل الآخرة»، شيخ عباس قمى، ص‏41، انتشارات دفتر مذهبى.