انسان از مرگ تا برزخ

نعمت اله صالحى حاجى آبادى

- ۱۲ -


تكلم على با ارواح در وادى السلام

حبه عرنى مى گويد: با اميرالمؤ منين عليه السلام به پشت كوفه خارج شدم . حضرت در ((وادى السلام )) توقف كرد و گويا مانند اينكه با جمعيتى صحبت مى كند و گفت و گويى دارد. به متابعت از ايشان ايستادم تا خسته شدم ، سپس به قدرى نشستم تا خسته شدم ، چندين بار از خستگى ايستادم و نشستم .

پس ايستادم و رداى خود را جمع كرده و عرض كردم : اى اميرالمؤ منين ! از طول اين قيام بر شما ناراحتم ؛ شما ساعتى استراحت نماييد. سپس رداى خود را روى زمين پهن كردم تا آن حضرت به روى آن بنشيند و استراحت نمايد.

حضرت فرمود: اى ((حبه ))! ايستادن من نبود مگر براى تكلم كردن يا انس گرفتن با مؤ من . عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! آيا مردگان هم تكلم مى كنند و با هم انس مى گيرند؟

فرمود: بلى ، اگر پرده از جلوى ديدگان تو برداشته شود آن ها را مى بينى كه حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود يا چيز ديگرى پشت و ساقه هاى پاهاى خود را به هم بسته و بدين طريق نشسته اند و گفت و گو مى كنند. عرض كردم : آيا آنها جسمانى هستند يا روحانى ؟

فرمود: آنان ارواح هستند و هيچ مؤ منى در زمينى از زمين هاى دنيا نمى ميرد مگر آنكه به روح او گفته مى شود: به ((وادى السلام )) ملحق شود و آن بقعه اى از بهشت عدن است .(366)

نيز از اصبغ بن نباته نقل شده است : اميرالمؤ منين از كوفه خارج شد تا رسيد به غريين (367) و از آنجا نيز گذشت . من نيز به دنبالش رفتم تا به او رسيدم ، ديدم به پشت دراز كشيده است و جسد مباركش به روى زمين بود و هيچ زيراندازى نداشت .

قنبر عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! اجازه مى دهى لباسم را براى شما روى زمين پهن كنم ؟ فرمود: نه ، اين جا خاك مؤ من ، يا مزاحمت براى مؤ من در نشستن است ؟

اصبغ گفت : يا اميرالمؤ منين ! خاك مؤ من را مى دانيم و مى شناسيم كه در اين جا بوده است . و يا بعدا به اين جا مى آيد، ليكن معناى مزاحمت با مؤ من در نشستن اين جا را نفهميدم . فرمود: اى پسر نباته ! اگر پرده از برابر چشمهاى شما كنار رود، ارواح مؤ منان را در اين جا (پشت كوفه كه همان وادى السلام است ) مى بينيد كه حلقه حلقه گرد هم نشسته و با هم به گفت و و شنيد مشغول اند و روح هر مؤ منى در اين سرزمين وارد مى شود(368)

ارواح مؤ منان در بيت المقدس

در روايتى وارد شده است : ارواح مؤ منانى كه در ((وادى السلام )) نجف به سر مى برند شبهاى جمعه در صخره بيت المقدس اجتماع مى كنند.

در جنگ صفين كه حضرت على عليه السلام با معاويه حدود 18 ماه جنگيد، پادشاه روم از اين قضيه با اطلاع شد. نامه اى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و عين آن را به معاويه نوشت ، در آن دو نامه متذكر شده بود: هر كدام از شما، عالمترين اهل بيت خود را به روم فرستيد تااز آن ها سؤ الاتى كنم و بعد از آن ، در كتاب انجيل نظر افكنم و ببينم كدام جواب مرا درست و طبق واقع و كدام به خلاف واقع و بدون علم داده اند و خبر دهم كداميك از شما به امر خلافت و رهبرى جامعه سزاوارتريد.

معاويه فرزند خود يزيد و اميرالمؤ منين عليه السلام امام حسن مجتبى را فرستادند. پادشاه روم سئوالاتى از يزيد و سئوالاتى هم از امام حسن مجتبى عليه السلام كرد. اما سئوالاتى كه از يزيد نمود هيچكدام را نتوانست جواب دهد، حيران و سرگردان ماند. اما سئوالاتى كه از امام حسن كرد همه را به خوبى و بدون فكر جواب فرمود.

از جمله سئوالاتى كه از امام حسن كرد اين بود كه : آيا ارواح مؤ منان و افراد شايسته بعد از مرگشان كجا جمع مى شوند؟

امام حسن عليه السلام فرمود: ارواح مؤ منان پس از مرگشان در شبهاى جمعه ، نزد صخره بيت المقدس اجتماع مى كنند و با هم گفت و گو مى نمايند.

بيت المقدس عرش نزديك خداوند است . از آن جا زمين را پهن كرد و بگسترانيد و در قيامت هم زمين را در بيت المقدس در هم مى پيچد و محشر از آن جا به پا مى گردد و پروردگار از آن جا بر فرشتگان و آسمان تسلت پيدا نموده است .(369)

اين روايت با رواياتى كه مى گويد: ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) نجف قرار دارند منافات ندارد؛ زيرا روايات سابق مى گفت : ارواح در ((وادى السلام )) اجتماع مى كنند و اين روايت مى گويد: ارواح فقط در شبهاى جمعه نزد صخره بيت المقدس اجتماع مى كنند نه در مواقع ديگر.

فصل سيزدهم : ارواح كفار در برهوت

ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟

حال كه دانستيم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى كنند. لازم مى دانم اين مطلب را هم تذكر دهم كه آيا ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟

ارواح كفار و مشركان ، معاندان و منافقان و گناهكارانى كه قابل عفو و بخشش نباشند در ((وادى برهوت )) يمن خواهند بود.(370)

در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سياه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حيوانات وحشى آن قدر فراوان است كه كسى قدرت عبور از آن جا را ندارد.

آن چاه به قدرى عميق است كه كسى قدرت پائين رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان و طاقت فرسايى دارد كه دقيقه اى از آن قابل تحمل نيست . در اين باب هم رواياتى وارد شده است . از جمله :

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: بدترين آبهاى روى زمين ، آب ((وادى برهوت )) مى باشد و آن سرزمينى است در ((حضر موت )) كه در اطراف يمن واقع شده است ، تمامى ارواح كفار پس از مرگشان در آن سرزمين گرد هم جمع مى شوند.

نيز فرمود: بدترين چاهى كه در آتش واقع شده است ، چاه ((برهوت )) است كه در آن ، ارواح كفار و معاندين مى باشند.(371)

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: در پشت يمن يك ((وادى )) است كه به آن ((برهوت )) گفته مى شود.

در آن جا هيچ كسى همسايه انسان نيست و هيچ فردى سكونت ندارد مگر مارهاى سياه و جغد. در آن ((وادى )) چاهى است به نام ((بلهوت )) كه هر صبح و شام ارواح مشركان را به آنجا مى برند تا از آبى كه چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرك مخلوط با خون است بياشامند.(372)

نيز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بيت از دنيا مى روند، روحشان را به سوى ((وادى برهوت )) مى برند و آنها را در آن جا تا روز قيامت شكنجه و عذاب مى كنند و از زقوم آن مى خورند و از آب كثيف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت اين وادى !)(373)

محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارك امام محمد باقر عليه السلام آمد. حضرت فرمود: اى اعرابى ! از كجا آمده اى ؟

عرض كرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : ((وادى )) سياه و تاريكى را ديدم كه پر از جغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن ((وادى )) بزرگ بود كه انتهاى آن ديده نمى شد.

حضرت فرمود: آيا مى دانى آن كدام ((وادى )) است ؟ عرض كرد: سوگند به خدا نمى دانم . فرمود: آن ، ((وادى برهوت )) است كه در آن ، روح هر كافرى مى باشد. (374)

در نامه اى كه پادشاه روم براى حضرت على عليه السلام فرستاد كه عالم اهل بيت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بكنم ، حضرت على عليه السلام هم امام حسن را فرستاد. پادشاه روم از ايشان پرسشهايى نمود. از جمله : پرسيد ارواح كفار و محل اجتماع آنان در كجا است .

امام حسن عليه السلام فرمود: در وادى ((حضر موت )) در پشت شهر يمن . سپس فرمود: خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگيزد و به دنبال آن دو باد را بر مى انگيزد، پس از آن مردم محشور مى شوند.(375)

آرى ، كفار و مشركان ، بى دينان و از خدا بى خبران ، دو رويان و منافقان ، ملحدان و معاندان ، ظالمان و ستم پيشگان و كسانى كه بويى از انسانيت نبرده اند و دستشان از علم و معرفت كوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آب زلال نبوت و ولايت معصومين عليهم السلام سيراب نگشته است ، در ميان مارهاى سياه و جغدها و حيوانات و حتى گرماى سوزان ((وادى برهوت )) يمن اجتماع مى كنند.

ذره ذره كاندرين ارض و سماست   جنس خود را همچو كاه و كهرياست
نوريان مر نوريان را جاذبند   ناريان مر ناريان را طالبند

چقدر گذشت زمان ، براى اهل ((وادى برهوت )) دلگير كننده و سخت ، پرماجرا و دراز و طولانى و كوبنده است گويى هر لحظه اى از گذشت آن ، سالها بلكه قرنها طول مى كشد و آنها را در غل و زنجير كشيده و در زندانهاى تنگ و تاريك ، مخوف و پروحشت زندانى كرده اند و هر صبح و شام نمونه اى از عذاب و شكنجه روز قيامت را به آنان مى چشانند.

چقدر، همنشينى با افرادى ناباب و همه رنگ براى اهل آن وادى ناخوشايند و دلگير كننده و غم انگيز و حسرت آور است .

چقدر، شنيدن صداى دل خراش آنان و فرياد و ناله جانسوز اهل آن وادى و تازيانه و گرزهاى آتشينى كه بر پيكر آنان فرود مى آيد و غرش آتش و غل و زنجيرهايى كه به دست و پاى آنان بسته شده و در اثر اين طرف و آن طرف كشيدن مجرمان صداى آنها بلند است ، و كسى را تحمل شنيدن آن صداها نيست . (پناه مى بريم بر خدا از چنين وادى ).

پس انسان بايد در اين دنياى فانى و زودگذار به هوش باشد كه فريب آن را نخورد و زرق و برق آن ، چشم او را خيره نكند، كارى انجام ندهد كه وقتى عمرش به پايان رسيد و از دنيا رفت در عالم برزخ و قبر گرفتار عذاب و شكنجه باشد و در ((وادى )) پر خطر برهوت گرفتار نيش مارها و عقربها شود، غذاهاى تلخ و ميوه هاى زقومى و حنظلى و آبهايى همچون فلز گداخته شده پر جوش و پر حرارت و آبهايى همچون چرك و خون مخلوط به هم ، بد بو و بد طعم گرفتار شود و در قيامت شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله و آل او شامل حالش نشود.

شفاعت كنندگان شامل حال مجرمان نمى شود، حتى اگر مؤ منانى نيز كردارشان بد و ناپسند باشد از آنان شفاعت نمى كنند و ايشان را گوشمال مى دهند.

امام صادق عليه السلام فرمود: اما در قيامت همه شما به واسطه شفاعت پيامبر مطاع ، يا وصى او، در بهشت هستيد وليكن من از برزخ شما نگران و در هراس مى باشم .(376)

به واسطه سه گناه در برهوت

ممكن است مؤ منين هم ، براى بعضى از گناهانى كه توجه به آن ندارند داخل ((وادى )) برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند.

نقل شده است : يكى از نيكان به نام ((شيخ عبدالطاهر)) خراسانى در آخر عمرش به سمت مكه معظه حركت كرد و تصميم گرفت در آن جا بماند تا بميرد. در آخر عمرش يك نفر، كيسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پيش شخص امينى به عنوان امانت بگذارد ((شيخ عبدالطاهر)) را به او معرفى مى كنند و مى گويند: ايشان در مكه معظمه مورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پيش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعى كه لازم دارد از او پس بگيرد.

بعد از مدتى ((شيخ )) از دنيا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتش به درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى كند.

به او مى گويند: ((شيخ )) از دنيا رفته است . پيش وارثان او مى رود و مطالبه امانت خود را مى كند. وارثين مى گويند: اطلاع نداريم و نمى دانيم امانت شما را كجا گذاشته است .

آن مرد حيران مى شود و نمى داند چه كند. ولى شنيده بود كه ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گويد: خدايا! وسيله اى فراهم كن كه من اين ميت را ببينم و سراغ امانتم را از او بگيرم ، ولى به نتيجه نمى رسد. پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود را نقل مى كند و مى گويد: چگونه است كه هر چه توسل پيدا مى كنم او را نمى بينم ؟ به او گفتند: شايد روح او در ((وادى برهوت )) كه براى اشقياء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در يمن است (وادى مهيبى كه داراى چاه هاى وحشتناكى است و نقل شده : صداهاى ترسناكى از آن به گوش مى رسد و همه از شنيدن آن صداها وحشت مى كنند.)

او هم به سوى يمن و ((وادى برهوت )) حركت مى كند و در آنجا مشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا اين كه روزى روح ((شيخ عبدالطاهر)) را مشاهده مى كند. سئوال مى نمايد: آيا شما جناب ((شيخ )) هستيد؟ مى گويد: آرى ، گفت : مگر شما همان كسى نيستيد كه مجاور مكه بوديد؟ گفت : چرا؟

سئوال مى كند: امانت من چه شد؟ چرا در اين جا هستى ؟ تو بايد در ((وادى السلام )) باشى . در جواب مى گويد: اما امانت تو را در فلان كوزه در فلان قسمت از خانه خود زير زمين پنهان كرده ام . تو به سراغ آن نيامدى تا اين كه من از دنيا رفتم . الان برو به وارثين من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگير.

اما سئوال كردى چرا من اينجا هستم ؟ بايد بگويم : سه گناه باعث شد كه من را در اين ((وادى )) بياورند و مورد عذاب قرارم مى دهند.

1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترك كردى و در مكه ماندى .

2 - گفتند: يك دينار به غير مستحق پرداخته اى . 3 - گفتند: عالمى در كنار منزل تو منزل داشت به او اهانت مى كردى و از او احترام نمى نمودى . خداوند به واسطه اين سه عمل مرا به اينجا آورد و عذاب كرد.(377)

ارتباط مستقيم با اهل دنيا

گاهى ارواح در عالم خواب با اهل دنيا تماس برقرار مى كنند و مطالبى در ميانشان رد و بدل مى شود و حتى خبرهاى غيبى را به اهل دنيا مى دهند. گاهى در بيدارى مستقيما با اهل خود تماس برقرار مى كنند و با يكديگر ملاقات مى نمايند. به چند نمونه از آنها توجه كنيد.

1 - عبيدة بن عبدالله از موسى بن جعفر عليه السلام نقل كرده است : امام موسى عليه السلام فرمود: با پدرم (امام صادق ) براى سركشى به بعضى از اموالش از مدينه خارج شديم و به سوى عريض (378) حركت كرديم ، چون به بيابان رسيديم ، پيرمردى كه موهاى سر و صورتش سفيد شده بود بر پدرم وارد شد و سلام كرد.

پدرم پياده شد و به نزد او رفت و مشغول صحبت شدند. مى شنيدم كه به آن پيرمرد مى گفت : فدايت شوم و مدت طولانى با هم نشستند و از يكديگر پرسشهايى كردند.

پس از مدتى ، آن پيرمرد بلند شد و با پدرم وداع و خداحافظى كرد و رفت . پدرم ايستاد و پيوسته به پشت سرش نظر مى كرد تا او از نظرها پنهان شد.

عرض كردم : اى پدر جان ! اين پيرمرد چه كسى بود كه با او سخن گفتى و با گرمى و مهربانى برخورد نمودى . تا حال نديده بودم با هيچكس ديگر چنين سخن گفته باشى ؟ فرمود: اى فرزند! آن پدرم امام محمد باقر عليه السلام بود.(379)

اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد (خوب باشد بايد در قبر تجسم پيدا مى كنند و) تا روز قيامت همنشين او خواهند بود. بعد از آن كه او را محاكمه كردند (و حساب خوب و بدش را رسيدند) او چه داخل بهشت شود يا داخل جهنم ، باز از او جدا نمى شوند.

2 - قيس بن عاصم مى گويد: با جماعتى از بنى تميم خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله رسيديم ، در حالى كه ((صلصال بن لهس )) در پيش آن حضرت بود.

عرض كردم : يا رسول الله ! ما را موعظه كن ، موعظه اى كه به واسطه آن نفع ببريم ؛ زيرا ما مردمى هستيم در بيابان ها و صحراها زندگى مى كنيم و ممكن نيست كه هر روز به خدمت شما برسيم و از شما موعظه و پند بگيريم .

فرمود: اى قيس ! با هر عزت ذلتى و بعد از زندگى ، مرگ و با دنيا آخرت و براى هر چيز حسابى و بر هر چيز رقيب و نگهبانى و براى هر حسنة و كار نيك ثوابى ، و براى هر كار زشت و گناه عقابى است .

بعد فرمود: اى قيس ! حتما با تو ((قرين و همنشينى )) دفن مى شود و تو نيز با او دفن خواهى شد، در حالى كه او زنده است و تو مرده اى . اگر او داراى كرامت و بزرگوارى و نيك نفسى باشد ترا گرامى مى دارد، و اگر فرومايه و پست باشد به تو بدى مى كند و ناراحتى به وجود مى آورد و تو را تسليم حوادث مى نمايد و سرانجام فقط او با تو محشور مى شود و تو هم با او محشور مى شوى .

سئوالاتى كه از تو مى شود فقط درباره اوست نه كس ديگر. سعى كن آنرا به صورت نيك و شايسته اى اختيار كنى و همنشينى صالح برگزينى . اگر او ((صالح )) باشد با او انس مى گيرى و شاد مى شوى و اگر فاسد و بدبو باشد به جز وحشت و نگرانى براى تو چيز ديگرى نيست و آن فقط ((عمل )) تو است كه مجسم شده و در قبر و قيامت با تو همراه خواهد بود.

بعد از آن كه موعظه هاى حضرت پايان يافت : ((صلصال بن دلهس )) آنها را به شعر در آورد و براى حضرت رسول و قيس بن عاصم خواند. معنى فارسى اشعار چنين است .

((از اعمال و كردار خويشتن ، دوستى براى خود برگزين ؛ زيرا رفيق آدمى ، در قبر و عالم برزخ همان اعمال او مى باشند كه تجسم يافته اند.)) ((اى انسان ! بناچار بايد همنشين خود را براى بعد از مرگ (عالم برزخ ) و روز قيامت انتخاب كنى و آماده سازى .))

((پس اگر به چيزى سرگرم مى شوى مراقب باش كه جز به آنچه خدا مى پسندد مشغول چيز ديگرى نباشى .))

((آدمى پس از مرگ و در عالم برزخ جز با كردار و اعمال خويش قرين و رفيق نمى گردد.))

((همانا آدمى در خانواده خود ميهمانى بيش نيست كه اندكى در ميان ايشان درنگ مى كند و پس از آن كوچ مى كند و مى رود(380).))

فصل چهاردهم : صورت انسان در عالم برزخ

مقدمه

وقتى انسان از دنيا مى رود عالم او عوض مى شود، دنيا عالمى است كه در آن سعادت و شقاوت ، حق و باطل ، دروغ و راست ، خلوص و آلودگى ، نظافت و خباثت ، كفر و ايمان ، صالح در هم آميخته است . اما عالم قبر و برزخ عالم صدق و حقيقت و واقعيت محض است .

اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، يك حقيقت واحداند.

اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعى خود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، يك حقيقت واحدند.

راه سعادت و شقاوت براى هر كس در اين دنيا تا هنگام مرگ مشخص ‍ نيست ولى به مجرد مردن ، راه انسان يك سره به سوى بهشت و يا جهنم مى شود.

اعمالى و افعالى كه انسان در دنيا انجام داده است به صورتهاى واقعى برزخى براى انسان جلوه گر و مجسم مى شوند.

اعمال انسان نيك باشد يا بد، در عالم برزخ مجسم مى شوند و صورتى مخصوص به خود دارند. اعمال نيك در آن جا به صورت شخصى زيبا و قد رعنا و خوش اخلاق جلوه مى كند. انسان به او مى گويد: چه كسى هستى ، تا به حال صورتى زيباتر با لباس عالى تر و بوى خوشتر از تو نديده ام ؟

در پاسخ مى گويد: همان عمل نيك تو هستم . عمل صالحى كه در دنيا انجام دادى و تا روز قيامت با تو هستم و جدا نمى شوم .

اعمال قبيح و زشتى كه انسان در دنيا انجام مى دهد به صورت زشت و بدقيافه و بد خلق با لباس كثيف و بوى گند، مجسم مى شود. انسان به او مى گويد: كيستى ؟ تا به حال صورتى مانند تو زشت و بدقيافه و بويى چون بوى تو زنند نديده ام ؟

در جواب مى گويد: عمل بد و ناپسند تو هستم ، همان عمل زشت و قبيحى كه در دنيا انجام مى دادى . تا روز قيامت هم با تو هستم و جدا نمى شوم .

اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد دو صورت دارد. اول ، صورت ظاهر كه همان پيكره و جسد عمل است . دوم ، صورت باطن كه همان روح و جان عمل است . انسان از آن خبر ندارد تا اينكه در عالم برزخ آشكار شود.

مثلا، موقعى كه انسان نماز مى خواند ممكن است براى خدا و به فرمان او آن را انجام داده باشد و ممكن است براى ريا و خودنمايى باشد. پس روح نماز دو تا شد در حالى كه پيكره آن ، كه همان عمل ظاهرى است يكى مى باشد. اگر براى خدا باشد با صورتى زيبا و خوش لباس ، خوش خو و خوش بو به طورى مجسم مى شود كه انسان از ديدن آن لذت مى برد و اگر براى خودنمايى و ريا باشد به صورت زشت و كريه ، بدقيافه ، بدخو و بدجلوه مى كند به طورى كه انسان از ديدن آن ناراحت و شرمنده مى شود.

در اين جا مناسب است صورتهاى برزخى بعضى از افراد و بعضى از چيزها را بيان كنيم و آنها از اين قرارند.

صورت برزخى مردم را نشان داد

افرادى كه در دنيا زندگى مى كنند، در ظاهر همه آنها به صورت انسانند. بيننده ، آنها را انسان حساب مى كند. ولى اخلاق آنان متفاوت است . اختلاف اخلاقى و تفاوت ملكات و غريزه ها، موجب اختلاف شكلها و صورتها مى گردند و آنها در برزخ و قيامت با صورتهاى گوناگون و متفاوت وارد مى شوند.

از ابى بصير روايت شده است كه گفت : در خدمت امام جعفر صادق عليه السلام به حج مشرف شديم ، هنگاميكه در حال طواف بوديم . عرض ‍ كردم : فدايت شوم ، اى فرزند رسول خدا! آيا تمام اين خلق را مى آمرزد و از گناهان آنان صرفنظر مى كند؟

فرمود: اى ابوبصير! اكثر اين افرادى كه مى بينى از ميمون ها و خوكها هستند. ابوبصير مى گويد: عرض كردم : آنان را به من نيز نشان بده .

آن حضرت تكلم به كلماتى كرد و پس از آن دست خود را روى چشمان من كشيد. ناگهان آنها را كه نه صورت خوك و ميمون بودند ديدم و اين امر موجب وحشت من شد. آن حضرت دوباره دست خود را بر چشمم كشيد، آنها را به همان صورتهاى اوليه مشاهده كردم .

سپس فرمود: يا ابا محمد (كنيه ابابصير است ) شما در ميان بهشت خوشحال و مسروريد و در طبقات آتش شما را مى جويند و يافت نمى شويد. سوگند به خدا كه سه نفر از شما در آتش با هم نخواهيد بود. سوگند به خدا دو نفر از شما با هم نخواهيد بود. سوگند به خدا يك نفر هم نخواهد بود. (كنايه از اينكه شمايى كه ظاهر و باطنتان يكى است و مؤ من حقيقى هستيد به شكل حيوانات نمى شويد و در جهنم نمى رويد او در صحراى قيامت و برزخ به شكل انسان وارد مى شويد.)(381)

صورت برزخى مردم در حج

نقل شده است كه : در سالى كه تعداد زيادى از مردم به حج و زيارت خانه خدا رفته بودند، سروصدا و رفت و آمد اجتماعات بسيار به چشم مى خورد. ابوبصير به حضرت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد: يا بن رسول الله ! (امسال ) چقدر حاجى زياد و ناله و فرياد بسيار است .

حضرت فرمود: بلكه چقدر ناله و فرياد بسيار و حاجى كم است ؟ سپس ‍ فرمود: اى ابا بصير؟ آيا دوست دارى كه راستى گفتار مرا دريابى و آن چه را كه گفتم با ديدگان خود ببينى ؟ پس حضرت دست به چشمان او ماليد و دعايى خواند، چشمان ابوبصير كه سابقا نابينا بود بينا شد. حضرت فرمود: اى ابوبصير! نگاه كن به سوى حاجى ها!

ابوبصير مى گويد: نگاه كردم ديدم اكثر مردم از ميمون ها و خوكها هستند و مؤ من در ميان آنها، همچون ستاره تابان در شب تاريك مى درخشد. عرض كرد: راست گفتى اى مولاى من ! چقدر حاجى كم و ناله و فرياد بسيار است . پس دوباره آن حضرت دعايى خواند و دست به چشمان ابوبصير كشيد به حالت اول درآمد و نابينا شد. از علت نابينايى خود سئوال كرد. حضرت فرمود: خدا به تو ستم نكرده و اينطور درباره تو پسنديده است .(382)

صورت برزخى خود و ديگران را ديد

نقل شده است : شخصى از اهل فكر، در گوشه اى از صحن حضرت امام رضا عليه السلام نشسته و در درياى از تفكر فرو رفته بود. يك مرتبه حالتى به او دست داد، صورت ملكوتى افرادى را كه در صحن مطهر بودند مشاهده كرد. ديد خيلى عجيب است !

صورتهاى مختلف زننده و ناراحت كننده از اقسام حيوانات ، بعضى از آنها، صورتهايى بود كه از شكل و قيافه چند حيوان حكايت مى كرد. درست مردم را تماشا كرد، ديد در بين جمعيت كسى نيست كه صورتش ‍ سيماى انسان باشد مگر يك نفر سلمانى كه در گوشه صحن ، كيف خود را باز كرده و مشغول اصلاح و تراشيدن سر كسى است و فقط او به شكل و صورت انسان مى باشد.

آن شخص با عجله خود را از بين جمعيت به او كه نزديك در صحن بود رسانيد، سلام كرد و گفت : اى آقاى سلمانى ! مى دانى چه خبر است ؟

او خنديد و گفت : آقا تعجب مكن ، آئينه را بگير و خودت را نگاه كن ؟ وقتى آئينه را گرفت و در آن نگاه كرد، ديد صورت خود او هم به شكل حيوانى است . عصبانى شده و آئينه را بر زمين زد.

سلمانى گفت : اى آقا! برو خودت را اصلاح كن آئينه گناهى ندارد.(383)

صورت ملكوتى ده طايفه

از براء بن عازب نقل شده است كه گفت : معاذ بن جبل در خانه ابو ايوب انصارى نزديك رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بود. معاذ از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره آيه :

يوم ينفخ فى الصور فتاءتون افوجا(384)

سئوال كرد. حضرت در پاسخ فرمود: اى معاذ! از امر عظيمى پرسش ‍ كردى ! آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله بگريست و فرمود: ده طايفه از امت من متفرق محشور مى شوند به طورى كه خداوند آنها را از مسلمانان ديگر جدا كرده و صورتهاى آنها را به چهره هاى گوناگونى تبديل نموده است .

گروهى از آنان به صورت بوزينه محشور مى شوند، آنان سخن چينانند.

گروهى به صورت خوك اند و آنان حرام خورانند.

گروهى صورتهايشان به طرف پايين و پاهايشان به طرف بالا قرار دارد و بدين كيفيت روى زمين محشر كشيده مى شوند، آنان ربا خوارانند.

گروهى نابينا هستند و در حال كورى به اين طرف و آن طرف متحيرانه مى دوند.

آنان كسانى هستند كه در وقت حكم كردن ، مراعات عدالت را ننموده و در بين مردم ، جور و ستم روا داشته اند.

گروهى كر و لالند و تعقل و ادراك ندارند. آنان كسانى هستند كه به كردار و اعمالى كه انجام مى دهند خودپسندانه مى نگرند.

برخى زبانهايشان در حالى كه روى سينه هايشان افتاده آن را مى جوند و از دهان آنها چرك و خون جارى است . به طورى كه اهل محشر از اين منظره نفرت كنند، آنان علما و خطبايى هستند كه گفتار با كردارشان مطابقت ندارد.

بعضى دستها و پاهايشان بريده است ، آنان كسانى هستند كه همسايگان خود را اذيت و آزار مى دهند.

بعضى ديگر به شاخه هايى از آتش به دار آويخته شده اند، آنان جاسوسان و نمامانى هستند كه در نزد سلطان ، به ضرر مردم سخن چينى و سعايت مى كنند.

عده اى هستند كه بوى گندشان از بوى جيفه و مردار بيشتر است . آنان افرادى هستند كه از لذتها و شهوتها پيروى كرده و از اموال خود حق خدا را نمى دهند.

گروهى ديگر كسانى هستند كه لباسهايى از ((قطران )) و تير پوشيده اند و آنها به بدنشان چسبيده است . آنان اهل كبر و خودپسندى و تفاخر هستند.(385)

در اين روايت شريفه خصوصيات صورتهاى ملكوتى اهل گناهان كبيره ، بيان شده است بالاخص آنان كه به صورتهاى ميمون و خوك در محشر حضور پيدا مى كنند.

در آن روز كاندر دمندى به صور   بشر دسته دسته بيابد حضور
گشوده شود ز آسمان چند باب   جبالند(386) آن روز هم چون سراب

صورت برزخى ذكر خدا

هر كار و عملى كه انسان در دنيا انجام دهد در عالم برزخ با صورت ملكوتى و جلوه مخصوص به خود بروز و ظهور مى كند. اگر او كارى ناپسند انجام داده باشد جلوه برزخى آن ، موقع ديدن آن كار براى ايشان ناخوش آيند است و اگر كار پسنديده و خوبى انجام داده باشد جلوه ملكوتى آن موقع مشاهده اعمال ، براى او زيبا و خوش قيافه است و انسان از ديدن آن شاد مى شود و لذت مى برد.

يكى از كارهاى خوب و پسنديده ، ذكر خدا گفتن است كه جلوه برزخى آن ، براى صاحبش مسرت بخش و فرح انگيز مى باشد.

حضرت صادق عليه السلام از جدش رسول خدا، روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم ، ديدم آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم . ديدم آن جا زمين هاى بسيارى بدون زراعت و كشت مانده است و فرشتگانى را ديدم كه در آن جا، گاهى مشغول كار مى شوند، خشتى از طلا و خشتى از نقره روى هم مى گذارند و ساختمان بنا مى كنند و گاهى دست از كار مى كشند و استراحت مى نمايند.

به فرشتگان گفتم : به چه علت شما گاهى مشغول ساختن مى شويد و گاهى دست از آن برمى داريد و بيكار مى مانيد؟

فرشتگان گفتند: وقتى نفقه و بودجه و مصالح براى ما برسد مشغول كار ساختمان مى شويم و هنگامى كه مصالحى براى ما نرسد دست از كار بر مى داريم و صبر مى كنيم تا موقعى كه نفقه و امكانات براى ما برسد.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به آنان فرمود: نفقه و بودجه شما چيست ؟ گفتند: نفقه ما ذكر گفتن مؤ من در دنيا است . وقتى مؤ من بگويد: ((سبحان الله ، لا اله الا الله ، الله اكبر)) ما هم براى او ساختمان بنا مى كنيم و زمانى كه از گفتن ذكر لب فرو بندد و مشغول كارى ديگرى شود ما نيز از كار كردن دست بر مى داريم .(387)

نيز آن حضرت فرمود: زمانى كه به باغ هاى بهشت مرور كرديد در آن ها بگرديد و از ميوه هاى آن ها استفاده كنيد. عرض كردند: يا رسول الله ! مراد از باغ هاى بهشت چيست ؟ فرمود: مجالسى كه در آن جا ذكر خداوند عزوجل كرده شود.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روزى عبورشان به مردى افتاد كه در باغ خود مشغول كاشتن درخت بود. ايستاد و فرمود: اى مرد! آيا مى خواهى ترا راهنمايى كنم بركاشتن درختانى كه ريشه آن ها ثابت تر و رشدشان سريع تر و ميوه شان خوش بوتر و بادوام تر است ؟

عرض كرد: بلى ، يا رسول الله ! فرمود: وقتى كه صبح يا شام كردى بگو! ((سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر)) در اين صورت خداوند متعال براى هر تسبيحى ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت براى تو كشت مى كند.(388)

و فرمود: كسى كه دوست دارد، در باغ هاى بهشت بچرد و از ميوه هاى آن بخورد زياد فكر خداوند متعال را گويد و كسى كه زياد ذكر خدا را گويد: خداوند او را در سايه هاى درختان بهشت قرار دهد.(389)

از اين چند روايت به دست مى آيد كه جلوه ملكوتى و برزخى ذكر خدا، درخت و ميوه و سايه و نسيم فرح انگيز بهشت است .

صورت برزخى اعمال مؤ من

هر عملى كه انسان در دنيا انجام مى دهد دو صورت پيدا مى كند. صورت ظاهرى و باطنى . صورت ظاهرى آن ، همان اعمالى است كه در دنيا انجام مى دهد و چيزهايى است كه مشاهده مى شود. مانند ظاهر نماز و قرآن خواندن ، احسان و نيكى كردن ، جهاد و مبارزه نمودن ، ظلم و ستم روا داشتن ، قتل و غارت و فساد و جنايت كردن ، غيبت و تهمت زدن و هتك آبروى مردم نمودن است .

صورت واقعى اعمال ، غير از اين ها است كه ذكر شد. هر عملى كه در دنيا انجام مى گيرد. بعد از مرگ ، در عالم برزخ و قيامت تجسم پيدا مى كند و به صورت هاى گوناگونى در مى آيد مثلا نماز شب ، صورت واقعى آن چراغ و روشنى در قبر است ، قرآن خواندن ، به صورت واقعيش جوان زيبا در قيامت است ، نماز جمعه و نماز جماعت ، صورت اصليش عروس زيبا و خوش قيافه است ، غيبت كردن و تهمت زدن به شكل مار و عقرب بروز كردن است ، ظلم و تعدى كردن به حقوق ديگران ، باطن آن تاريكى و ظلمت در قبر و روز قيامت است .

اعمال و كردار مؤ منان در عالم برزخ ، به زيباترين شكل و قيافه مجسم مى شوند و انسان را از ترس و وحشت آن عالم نجات مى دهند.

ابوبصير از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: چون بنده مؤ من از دنيا برود، شش صورت با او داخل قبر مى شوند كه يكى از ديگرى زيباتر است . در ميان آن ها يكى از همه سيمايش نيكوتر و قيافه و جمالش و جميل تر و بويش پاكيزه تر و صورتش نظيف تر است .

يكى از آن شش صورت در طرف راست و ديگرى در طرف چپ و سومى در مقابل او، چهارمى در پشت سر و پنجمى در نزد پاى مؤ من قرار مى گيرند و آن صورتى كه از همه نيكوتر است در بالاى سر او مى ايستد و بر همه آن ها نظارت مى كند.

در اين حال اگر مانعى از جانب راست ميت پيش آيد صورتى كه رد طرف راست او قرار دارد مانع را از آن دفع مى كند، اگر آن مانع از طرف چپ پيش آيد صورت طرف چپى او را دفع مى كند و همين طور در هر يك از جهات ششگانه اگر مانعى برسد صورتى كه در همان جهت است آن را دفع مى نمايد.

صورتى كه از همه نيكوتر و در بالاى سر قرار گرفته است ، رو مى كند به صورت هاى ديگر و مى گويد: شما كيستيد؟ خداوند جزاى خير به شما دهد.

صورتى كه در طرف راست ميت است در پاسخ مى گويد: نماز هستم . آن كه در طرف چپ است مى گويد: زكوه هستم . صورتى كه در مقابل رو قرار دارد مى گويد: روزه ام و صورتى كه در پشت سر او واقع شده است مى گويد: حج و عمره او مى باشم و صورتى كه در نزد پاى اوست مى گويد: بر و احسان و نيكى هستم كه از طرف او به برادرانش رسيده است .

بعد صورت ها به آن صورت نيكوتر مى گويند: تو كيستى كه قيافه ات از همه زيباتر، و بويت پاكيزه تر است ؟ در جواب مى گويد: من ولايت آل محمد هستم . آمده ام كه اگر مشكلى براى اين شخص پيش آيد و شما نتوانيد آن را حل كنيد براى او حل كنم و از گرفتارى نجاتش ‍ دهم ).(390)

صورت برزخى نيت ها

نه اين كه تنها اعمال و كردار تجسم پيدا مى كنند، بلكه در عالم برزخ نيت هاى خوب و بد هم ، قيافه به خود مى گيرند و به صورت هاى متناسب با خود در مى آيند و اعمال روحى مانند اعمال بدنى تجسم پيدا مى كند.

هر خيالى كو كند در دل وطن   روز محشر صورتى خواهد شدن

امام صادق عليه السلام فرموده است : وقتى شخص با ايمان را در قبر مى گذارند، درى از بهشت به رويش گشوده مى شود و جايگاه خود را در آن مى بيند. از آن درى كه به عالم غيب گشوده شده است ، مردى با چهره زيبا و اخلاق نيك داخل قبر مى شود. مؤ من به او مى گويد: كيستى كه از تو خوب روتر و خوش سيماتر نديده ام ؟ پاسخ مى دهد: نيت خوب تو هستم كه در دنيا بر آن بودى و عمل نيك تو هستم كه در دنيا انجام داده اى .

و موقعى كه كافر را در قبر مى گذارند درى از جهنم به رويش گشوده مى شود و جايگاه خود را در آتش مى بيند. سپس از آن درى كه به آتش ‍ گشوده شده است ، مردى زشت صورت و بداخلاق داخل قبر مى شود. شخص كافر به او مى گويد: كيستى كه من صورتى از تو قبيح تر و زشت تر نديده ام . پاسخ مى دهد: نيت ناپاك و خبيث تو هستم كه در دل داشتى !

صورت اعمال بعد از عالم برزخ

تجسم اعمال و نيت ها، تنها مربوط به عالم برزخ نيست . بلكه هنگامى كه قيامت فرا مى رسد اعمال نيك يا بد هر انسانى كه در برزخ تجسم يافته بود با او از قبر خارج مى شوند.

حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: موقعى كه مردم از قبرها بيرون كشيده مى شوند با هر انسانى ، اعمالى را كه در دنيا انجام داده است هماره او از قبر خارج مى گردد؛ زيرا عمل هر فرد، در قبر با او هم نشين بوده است

از آيات و اخبار به دست مى آيد: همه اعمال خوب افراد با ايمان ، به صورت موجودى زيبا و جميل ، متمثل مى شوند و در كنار صاحب عمل قرار مى گيرند. نيز استفاده مى شود كه : پاره اى از اعمال نيك آدمى تمثل مستقل دارند. از جمله حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : بهشت ، زمينى ساده و هموار است . ذكر ((سبحان الله و بحمده )) نهالى مى باشد كه در آن نشانده مى شود.

روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى مؤ من از قبر خارج مى شود. مثالى با او نيز خارج مى گردد و به وى مى گويد: كرامت الهى و سرور و شادمانى بر تو بشارت باد.

مؤ من در پاسخ مى گويد: خداوند ترا بشارت خير دهد. آن مثال ، در منزل هاى قيامت پيوسته با اوست و مؤ من را از آنچه مى ترسد ايمنى و رامش داده و به آنچه كه دوست دارد مژده و بشارت مى دهد. اين برنامه ادامه مى يابد تا مرد مؤ من در پيشگاه الهى آگاهم ساختى ؟

مثال در جواب مى گويد: خشنودى و سرورى هستم كه در دل برادرانت ايجاد مى كردى و آنان را شاد و خرسند مى ساختى . من از آن سرور آفريده شده ام تا بشارت و مژده ات دهم و در موقع وحشت ، با تو ماءنوس ‍ باشم .(391)

فصل پانزدهم : بهشت و جهنم برزخى

مقدمه

وقتى انسان از دنيا مى رود، در بهشت يا جهنمى برزخى داخل مى شود كه آن ها از بهشت و جهنم دائمى خيلى ضعيف تر است .

در بعضى از روايات آمده است : هنگامى كه انسان داخل قبر مى شود، درى از بهشت يا درى از جهنم را به سوى او مى گشايند و به وسيله باز شدن آن در و تماشاى منظره هاى جالب و زيبا و حيرت انگيز لذت مى برد و از ديدن آتش و دود و حيوانات گوناگون در وحشت و اضطراب مى افتد و آن ها همان بهشت و جهنم برزخى هستند كه در برزخ وجود دارد.

بهشت برزخى

در اين جا لازم مى دانم آيات و رواياتى كه درباره برزخى وارد شده است را تذكر دهم ، و آن ها از اين قراراند.

قرآن مى فرمايد: ((بهشت هاى جاويدانى وجود دارد و خداوند رحمان آن ها را براى بندگان خالص خود وعده داده است (و ايشان هم نديده به آن ها ايمان و اعتقاد دارند). و وعده خدا حتما تحقق خواهد يافت و مؤ منان در آن بهشت ها سخن لغو و بيهوده ، دروغ و دشنام ، تهمت و غيبت ، سخريه و زخم زبانى را نمى شنوند.

در آن جا تنها چيزى كه مرتب به گوش مى رسد سلام است (سلامى كه آن محيط را بهشتى كرده و هر گونه اذيت از آن برچيده شده است ) و هر صبح و شام روزى آنها در انتظارشان مى باشد و به آنان مى رسد.(392)

بيايند در آن بهشت عدن   كه كرده است وعده ، خدا در سخن
بر آن صالحان كه به غيبت اندرند   بيايند و گويى نكويى برند
همانا كه اين وعده از كردگار   بود حق و خواهد شدن آشكار
كسانى كه در باغ جنت روند   سخن هاى باطل كجا بشنوند
در آن جا بود احترام و سلام   بيانيد و روزى ، همه ، صبح و شام

در روايتى آمده است : قرآن كه مى فرمايد: روزى نيكان درهر صبح و شام به ايشان مى رسد مقصود بهشت برزخى است كه قبل از قيامت مى باشد. به دليل اين كه بهشت دائمى قيامت ، صبح و شام ندارد؛ زيرا خورشيد و ماه در آن جا وجود ندارد.(393) ارواح مؤ منان را بعد از مرگ به داخل بهشت هاى برزخى منتقل مى كنند.(394)

در آيه ديگر درباره مؤ من آل ياسين ((جيب نجار)) مى فرمايد: بعد از آن ه قوم خود را نصيحت كرد ولى آن ها او را به شهادت رساندند. ((به او گفته شد: داخل بهشت شو)). وقتى داخل شد و خود را در ناز و نعمت الهى ديد. گفت : ((اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگار، مرا مشمول آمرزش و عفو خويش قرار داد و در صف اكرام شده گان جايم داد.))(395)

بر اين مرد مؤ من به برزخ جزاى   بگويند اينك به جنت در آرى
بگويد كه اى كاشكى قوم من   بگشند آگاه از اين سخن

منظور از بهشتى كه به ((جيب نجار)) گفته شد: داخل آن شو. همان بهشت برزخى است ؛ زيرا هيچ كس قبل از قيامت داخل بهشت جاويد نمى شود.

و در رابطه با شهدا مى فرمايد: ((آنها در پيشگاه خداوند روزى مى خورند و از آن چه را كه به آن ه عنايت كرده است مسرور و فرح ناك هستند و به كسانى كه هنوز به آن ها ملحق نشده اند بشارت مى دهند و مى گويد: خوف و وحشت نداشته باشيد و آنان ره به نعمت هاى الهى وعده مى دهند.))(396)

مبادا نماييد در دل گمان   همان ها كه در راه رب جهان
بگشتند كشته همى مرده اند   كه آنان همه تا ابد زنده اند
هميشه به درگاه پروردگار   بر آن ها است رزق نكو برقرار

نيز معلوم است كه شهدا در بهشت برزخى روزى مى خورند و بشارت دادن به بازماندگان خود در رابطه با نعمت هاى بهشت دنيا است .

بهشت و جهنم را نشان داد

اميرالمؤ منين عليه السلام در همين دنيا بهشت و جهنم برزخى را به بعضى از مردم زمان خود نشان داد، به طورى با چشم خود ديدند و يقين كردند كه همان بهشت و جهنم است .

از امان صادق عليه السلام نقل شده است : اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كردند: يا على ! كاش ! بعضى از چيزهايى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به شما رسيده است براى اطمينان بيشتر به ما نشان مى دادى .

فرمود: اگر يكى از كارهاى عجيب مرا مشاهده كنيد كافر مى شويد و بهترين قضاوت شما درباره من ، اين است كه مى گوييد: على كافر و كاهن و دروغگو مى باشد.

عرض كردند: همه مى دانيم كه شما وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشيد و علم آن حضرت به شما رسيده است . فرمود: قبول علم و ولايت ما براى كسانى كه قلبشان به نور ايمان منور نشده باشد سخت است و تحمل و درك آن را ندارند به جز ملك مقرب يا نبى مرسل يا مؤ منى كه خداوند قلب او را به نور ايمان محكم و آزمايش كرده باشد.(397)

سپس فرمود: اگر بعضى از عجايب و آنچه را كه خدا به من عنايت فرموده است به شما نشان دهم باز از من راضى نمى شويد. اما پس از نماز عشا همراهم بياييد تا چيزهايى را به شما نشان دهم . بعد از نماز حركت كرد و هفتاد نفر از كسانى كه فكر مى كردند از بهترين شيعيان او هستند به دنبالش ‍ حركت كردند تا به بيابانى رسيدند.

حضرت به آنان فرمود: چيزى را نشان ندهم تا از شما عهد و پيمان خدا را بگيرم كه بعد از مشاهده آن ، كافر نشويد و امر نادرستى را به من نسبت ندهيد؛ زيرا آن چه كه پيامبر صلى الله عليه و آله به من تعليم كرده است به شما نشان مى دهم و خداوند هم ، آنچه را به پيامبران خود نشان داده از آنان عهد و پيمان گرفته است .

بعد از عهد و پيمان گرفتن ، فرمود: صورت خود را برگردانيد. سپس ‍ حضرت دعايى خواندند كه تا آن ساعت كسى مانندش را نشنيده بود.

هنگامى كه دعايش به پايان رسيد. فرمود: صورت خود را به طرف من برگردانيد. وقتى متوجه آن حضرت شدند، نهرها و باغها و درختان پرميوه ، گوناگونى را مشاهده كردند، به طورى كه انسان از منظره هاى زيباى آنها لذت مى برد. آن باغها، چنان سر سبز و خرم و دلربا بود كه تا آن وقت در هيچ نقطه دنيا كسى آنها را نديده بود.

از طرف ديگر، آتشهاى زياد و فروزانى را مشاهده كردند كه شعله هاى آنها از هر طرف صفير و زبانه مى كشيد، به طورى كه انسان از ديدن آنها به وحشت مى افتاد و هيچ شك و شبهه اى در رابطه با بهشت و جهنم براى آنان باقى نماند.

بعد از مشاهده كردن آن همه عجايب ، يكى از آنها كه با جراءت تر بود گفت : على عجب سحر بزرگى كرده است و به غير از دو نفر، همه آنان كافر شدند و حقيقت را قبول نكردند.

آن چه را كه حضرت به آنان نشان داد بهشت و جهنم برزخى بود؛ زيرا بهشت و جهنم دائمى مربوط به عالم قيامت است و در دنيا قابل ديدن نيست .(398)