معاد

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۵ -


وظايف ما پس از مرگ ديگران 
پس از مرگ انسان ، بر اطرافيان و ديگر مؤ منان اعمالى واجب است (مانند: تشييع جنازه و غسل و كفن و نماز و دفن ) كه بايد هرچه زودتر و با شكوه تر انجام پذيرد كه در اين مبحث به بعضى آنها اشاره مى كنيم :
تشييع جنازه 
در تشييع جنازه سه مساءله بايد مراعات شود: اوّل احترام به كسى كه از دنيا رفته است ، دوّم تسليت به بازماندگان و سوّم درس عبرت گرفتن تشييع كنندگان .
امام باقرعليه السّلام فرمود: كسى كه همراه جنازه اى حركت كند، هر دعايى به مرده كند، ملائكه همان دعا را در حقّ او مى نمايند.(270)
امام صادق عليه السّلام فرمود: هركس بر مرده اى نماز گزارد، خداوند گناهانش را مى بخشد و كسى كه گوشه جنازه مؤ منى را بگيرد، خداوند 25 گناه كبيره او را مى بخشد.(271)
در روايات مى خوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هنگام تشييع جنازه ، بسيار محزون و متفكّر بود و با خود گفتگو مى كرد.(272)
حضرت موسى عليه السّلام از خدا پرسيد: پاداش كسى كه جنازه اى را تشييع مى كند چيست ؟ خطاب آمد: فرشتگانم را ماءمور مى كنم كه با پرچم هايى او را از قبر تا بهشت بدرقه كنند.(273)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اوّلين هديه اى مؤ من آن است كه گناهان و لغزشهاى او و تمام كسانى كه به تشييع جنازه اش آمده اند، بخشوده مى شود.(274)
در روايت ديگرى فرمودند: به عيادت بيماران برويد و جنازه ها را تشييع كنيد، زيرا آخرت را به ياد شما مى اندازد.(275)
همچنين در حديث ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم : خداوند در برابر هر گامى كه براى تشييع جنازه برداشته مى شود، صد ميليون حسنه و ثواب مى دهد و صدميليون لغزش را مى بخشد.
اين همه ثواب به خاطر اثرات سازنده اى است كه يك تشييع جنازه مى تواند داشته باشد. زيرا همراه جنازه بودن ، انسان را به فكر خود مى اندازد، زنگ بيدار باش است ، وسيله كنترل غرائز و هوسهاست ، دل كندن از دنيا و مجسّم كردن پايان همه تلاشهاست ، نورانيّت است ، احترام به شخصيّت مؤ من است ، انقلاب درونى است ، و به خصوص اگر جنازه شهيد باشد كه علاوه بر اينها، تجليل از او تجليل از مكتب ، اسلام ، قرآن و هدف او هم هست .
در حديث آمده است كه حضرت على عليه السّلام هنگام تشييع جنازه اى صداى خنده اى را شنيد، ناراحت شد و فرمود: گويا مرگ براى غير ماست و آنگاه گلايه هايى را بيان داشت تا آنجا كه فرمود: من تعجّب مى كنم از كسانى كه با چشم خود مرگ را مى بينند، ولى باز هم غافل و فراموشكارند.(276)
امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه جنازه اى را تشييع مى كنى ، فرض كن خودت در آن تابوت هستى و التماس مى كنى كه خدايا! مرا به دنيا برگردان ، و تصوّر كن اكنون خداوند تو را برگردانده است ، پس ‍ بيانديش چه بايد بكنى .(277)
پيام هاى دردناك  
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: هنگامى كه افراد كافر و دشمن خدا مى ميرند و به سوى گورستان روانه مى شوند، به اطرافيان خود پيام ها ونداهايى را مى دهند. (پيام هايى كه گوش ملكوتى براى شنيدنش لازم است و امثال ما كه نمى توانيم بشنويم ، بايد پاى سخن پيامبر واهل بيت او عليهم السلام بنشينيم تا براى ما بيان نمايند).
آن شخص كافر به اطرافيان خود مى گويد:
من از شيطان گول خوردم ، اودر قالب خيرخواهى وجلوه گرى مرا گمراه كرد.
من از دنيا گول خوردم ، به او دل بستم و اطمينان كردم و از خدا غافل شدم .
من از آدم هاى دوست نما گول خوردم ، آنان مرا رها و خوار كردند.
من از فرزندانم گول خوردم كه براى خوشى آنان دين ودنيايم را تباه كردم .
من از ثروتم گول خوردم و در حق خدا و مردم بخل نموده و انفاق نكردم .
و اكنون من از مدّت طولانى قبر رنج مى برم و ناله ها دارم ... .
قبر، خانه تنگ ، تاريك و وحشتناك است ... .
و در پايان مى گويد: واحَسرَتاه عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللّه ... اى واى بر من ! حسرت بر من ، بخاطر آن سهل انگارى هايى كه در راه خدا كرده ام ...(278)
در حديث ديگرى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين مى خوانيم :
سوگند به آن قدرتى كه جان محمّد در دست اوست ! اگر مردم جايگاه مردگان را مشاهده مى كردند و گفتارشان را مى شنيدند، او را رها كرده و به حال خودشان اشك ها مى ريختند. زيرا روح آن مرده از بالاى جنازه اش ‍ فرياد مى زند و مى گويد: اى اهل و فرزندانم ! دنيا شما را بازى ندهد، همان گونه كه مرا بازى داد، تمام اموالى كه در طول زندگى از حلال و حرام جمع كردم ، براى ديگران گذاردم كه لذّتش براى ديگران و عقاب و مسئوليّتش ‍ براى من است . پس از آنچه بر سر من آمده بترسيد و عبرت بگيريد.(279)
غسل ، كفن و دفن 
امام رضاعليه السّلام مى فرمايد: دليل غسل دادن به مردگان اين است كه هم از انواع مرضها و آلودگى هاى قبل از مرگ نظيف شوند و هم ملاقات با ملائكه و اهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نيست .(280)
در حديثى ديگرى آن حضرت فرمودند: كفن كردن ميّت براى آن است كه انسان هنگام ملاقات با خداوند، از يك نوع پاكى و نظافت ظاهرى برخوردار باشد و بدن و عورتش پيدا نشود و قيافه برگشته و وحشت آور او بر ناظران پنهان باشد، زيرا ديدن قيافه بدون كفن مرده ، سبب قساوت قلب مى شود. از همه اينها گذشته ، علاقه بينندگان به او محفوظ مى ماند و به او و وصيّت هاى او احترام مى گذارند، ولى اگر مرده بدون كفن باشد، ناظران به صورت يك مردارى پست به او نگريسته و ديگر مقام و شخصيّت و ارزش ‍ انسانى براى او و اهداف و وصاياى او قائل نمى شوند.(281) و اين توهين به مقام مؤ من است .
در روايات سفارش شده است كه پارچه كفن بهتر است همان پارچه و لباسى باشد كه در ايّام حج به عنوان لباس احرام يا در نماز جمعه و ساير عبادت ها مورد استفاده قرار گرفته است .(282)
همچنين سفارش شده كه انسان كفن خود را آماده كرده وگاهى به آن نگاه كند تا هم از غفلت بيرون آيد و هم اجر و پاداش ببرد. چنانكه امام صادق عليه السّلام فرمود: مَن كانَ كَفَنُهُ مَعَه فى بَيتِه لَم يُكتَبْ مِنَ الغافِلِينَ و كانَ ماءجُورا كُلّما نَظَرَ اِلَيهِ(283) هر كس كفن خود را در خانه اش داشته باشد، از غافلان نوشته نمى شود و با هر نگاهى كه به آن بياندازد، اجر و پاداش ‍ مى برد.
امام رضاعليه السّلام فرمودند: فلسفه و دليل دفن ميّت آن است كه مردم از بد بويى و فساد و تغيير قيافه مرده ناراحت نشوند، زيرا اگر بدن مرده را دفن نكنند، بدن فاسد شده و باعث شادى دشمنان وناراحتى دوستانش ‍ مى شود.(284)
برزخ 
بقاى روح 
دليل عقلى و آيات و روايات همه گواهى مى دهند كه با مردن و پوسيده شدن جسد، لطمه اى به روح وارد نمى شود، بلكه روح ما همچنان باقى است و براى خود استقلال و اصالت دارد. زيرا شخصيّت ما با روح و جان ماست ، نه با بدن و جسد ما. بنابراين اگر يك سيلى در سن ده سالگى به شخصى زده و فرار كرديم آن شخص حتّى اگر ما را در سن هفتاد سالگى پيدا كند، تقاضاى انتقام دارد، هر چند به ديد مادّى خود به او بگوييم : آن سلول هاى دستى كه به صورت شما خورده مربوط به شصت سال پيش ‍ است و تاكنون بيش از ده مرتبه تمام آن سلولها عوض شده است ، پس ‍ تقاضاى قصاص و انتقام بى مورد است . او در پاسخ ما مى گويد: من كار به جسد و سلول تو ندارم ، تو همان شخصى هستى كه به من سيلى زدى .
اين مثال نشانه آن است كه شخصيّت انسان با تغيير جسم عوض ‍ نمى شود، همانند كسى كه با ماشينى سرقت كند و سپس لباس و ماشين خود را عوض كند و پا به فرار بگذارد، هنگام دستگيرى نمى تواند بگويد: ماشين و لباسم عوض شده پس من آن سارق نيستم .
گاهى با جملاتى كه در باره خودمان مى گوييم ، بطور ناخودآگاه اقرار به بقاى روح داريم ، مثلاً در سن پيرى مى گوييم : من در بچگى زياد شرور بودم ، در صورتى كه بدن ما هر چند سال يكبار عوض مى شود، ولى احساس ‍ وجدانى ما هيچ عوض نمى شود و ما واقعاً در پيرى خودمان را همان شخص اوّل كودكى مى دانيم و عوض شدن بدن در من بودن من تغييرى نمى دهد.
دليل ديگر آنكه : گاهى سالها پس از مرگ شخصى در حالى كه مى دانيم طبيعتا جسدش در قبر پوسيده شده و از بين رفته است ، ولى او در قالبى سالم به خواب ما مى آيد و مطالب واقعيّت دارى را به ما مى گويد كه بعد از بررسى مى فهميم مو به مو حقيقت دارد و يا گاهى از آينده خبرهايى مى دهد كه بدون كم و زياد واقع مى شود، اين خواب ها كم نيست و نشان ديگرى است كه فعاليّت و آگاهى روح با مردن و پوسيده شدن جسد كارى ندارد، يعنى روح اسير اين بدن نيست ، هنگامى كه اين بدن سالم بود با آن كار مى كرد و زمانى كه متلاشى شد آن روح با كمال استقلال ، بدن ديگرى نظير همين بدن براى خود پيدا مى كند و به آن متّصل مى شود وبه فعاليّت خود ادامه مى دهد.(285)
قرآن و روايات نيز عوارض و آفات را براى جسم انسان مى دانند، نه روح او. قرآن در مواردى كه از مردن سخن به ميان آورده ، واژه تَوِفّى را بكار برده كه به معناى گرفتن و دريافت كردن بدون كم و كاست است . مثلاً اللّه يَتَوفّى الاَنفُسَ حِينَ مَوتِها(286) يعنى خداوند انسان را به هنگام مرگ به تمام شخصيّت و واقعيّتش ‍ تحويل مى گيرد و يا آيه يَتَوَفّاكم مَلَكُ المَوت (287) فرشته ماءمور گرفتن جانها بدون كم و كاست جان شما را تحويل مى گيرد.
در قرآن در باره روح و جان ، چهارده مرتبه تعبير تحويل مى گيريم و تحويل مى گيرد آمده است كه تحويل گرفتن ، نشانه باقى و ثابت بودن روح است . چون جسم و جسد وارد خاك شده و مى پوسد.
دليل ديگر قرآنى بر بقاى روح ، آيات فروانى است كه شامل درود و تحيّت بر مردگان است ، از جمله :
سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِى العالَمِين (288) سلام بر نوح در طول تاريخ و در ميان همه نسل ها و امّت ها.
سَلامٌ عَلى اِبراهِيمَ(289) سلام بر ابراهيم .
سَلامٌ عَلى موسى و هارونَ(290) سلام بر موسى و هارون .
همچنين روايات متعدّدى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و امامان معصوم عليهم السّلام در زمينه هاى گوناگون بيانگر آن است كه روح انسان با مردن نيست نمى شود، بلكه زنده و باقى و مورد خطاب و لطف الهى يا قهر او قرار مى گيرد كه به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم :
# پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گاهى به قبرستان آمده و با مردگان سخن مى گفتند.
# در حديث مى خوانيم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با دست مبارك خود فاطمه بنت اسد مادر حضرت على عليهما السّلام را به خاك سپرده و به او تلقين فرمودند.
اساساً روايات تلقين به ميّت ، خود نشانه بقا و درك روح اوست .
# جسد كافرانى كه در جنگ بدر هلاك شده بودند، به چاهى انداخته شد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بالاى چاه آنها را صدا زد و با ايشان گفتگو كرد، از آن حضرت پرسيدند: مگر آنها مى شنوند؟ فرمود: شما از آنها شنواتر نيستيد!
# حضرت على عليه السّلام به هنگام دفن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و فاطمه زهراعليها السّلام با آنان گفتگو مى كرد.
# حضرت على عليه السّلام در پايان جنگ جمل جسد كعب بن احبار را بلند كرده و با او سخن مى گفت . گفتند: مگر مى شنود؟ فرمود: بله .(291)
# در روايات بسيارى آمده است كه ارواح مردگان حتّى صداى پاى تشييع كننده ها را مى شنوند و گاه و بى گاه به اهل و خانه خود توجّه و عنايت دارند و از گناه وارثان رنج مى برند و از كارهاى نيك آنان خرسند مى شوند و در انتظار خيرات آنان هستند.
# به علاوه در روايات متعدّدى وارد شده كه رهبران معصوم ما در قبرستان حاضر مى شدند و به اهل قبور سلام كرده و با آنها حرف مى زدند و از آنان سؤ ال مى كردند و به ما نيز سفارش مى كردند كه همان سلام ها را در ورود به قبرستان و با اهل قبور داشته باشيم .(292)
مجموع همه آيات و روايات اين سخن را تاءييد مى كند كه با مردن و فناى جسم و جسد انسان ، روح از بين نمى رود و همچنان باقى است و عوارض و آفات جسم ، شامل روح نمى شود.
وجود عالم برزخ 
قرآن در اين باره مى فرمايد: وَمِن وَرائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثُونَ(293) و از پى آنان تا روزى كه مبعوث شوند، فاصله اى (برزخ ) است .
مراد از عالم برزخ ، عالم قبر است ، عالمى كه انسان در آن يك نوع زندگى خاصّى تا قيامت دارد. اين حقيقت را در آيات قرآن و روايات بسيارى از شيعه و سنّى مى توان مشاهده كرد.(294)
برزخ ، دورانى است ميان زندگى دنيا و زندگى آخرت ، دورانى براى مؤ منان و نيكوكاران رهايى از قفس بدن است و براى گناهكاران بس ‍ وحشت زا و دلهره آور مى باشد. امام صادق عليه السّلام فرمود: واللّه ما اءخافُ عَلَيكُم الاّ الْبَرزَخَ و امّا اِذا صارَ الاَمرُ اِلينَا فَنَحنُ اَولى بِكُم
به خدا سوگند من جز از حوادث تلخ برزخ ترس ديگرى براى شما ندارم ، زيرا در قيامت ما به شما سزاوارتريم و در آن مرحله ما مى توانيم شما را مشمول شفاعت خودمان كنيم .
آيات متعدّدى در قرآن اوضاع عالم برزخ را بيان مى كند، از جمله آيه 46 سوره غافر كه علامه طباطبائى قدّس سرّه مى فرمايد: آيه به روشنى بر وضع مجرمان در برزخ دلالت مى كند.(295) النّارُ يُعرِضُونَ عَلَيها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَومَ تَقومُ السّاعَةُ اَدخِلوا آلَفِرعَونَ اءشَدَّ العَذابِ فرعونيان در هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند (و اين سهميه برزخ آن طاغوتيان است و سهم قيامت آنان جمله بعد است كه مى فرمايد:) و آنگاه كه قيامت به پا شود گفته مى شود كه اين فرعونيان را در شديدترين عذاب داخل كنيد.
همان گونه كه مشاهده مى كنيد در شكنجه گاه برزخ عرضه آتش است ، ولى در قيامت ورود در آتش مى باشد. به علاوه امام صادق عليه السّلام فرمودند: در قيامت عذاب دائمى است و اگر در آيه عرضه آتش در صبح و شب بيان شده ، مربوط به عذاب در برزخ است .(296)
و در سوره نوح مى خوانيم : اُغرِقُوا فَاُدخِلُوا نارا(297) قوم نوح بخاطر خطاهاى زيادى كه داشتند غرق شدند.
مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسير اين آيه مى فرمايد: مراد از داخل آتش ‍ شدن ، همان آتشى است كه در برزخ است .(298)
نكته جالبى كه در اين آيه است آنكه مساءله غرق و آتش در كنار هم آمده است ، آرى اين بدن ها غرق در آب هستند، ولى روح در قالب ديگر در آتش ‍ است . همانند كسى كه با اين بدن در فضاى بسيار بزرگى مى خوابد، ولى در عالم خواب و رؤ يا او را در جاى بسيار تنگى فشار مى دهند.
آياتى كه در باره شهدا مى فرمايد: گمان نكنيد كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند مرده اند، بلكه زنده هستند و شادى كنان از نعمت هاى الهى بهره مند مى شوند،(299) اين آيات دلالت بر زندگى بعد از مرگ آنان دارد.
در روايات مى خوانيم : گناهكاران همين كه عذاب برزخ را مشاهد مى كنند مى گويند: رَبَّنا لا تَقُم لَنا السّاعَةَ(300) خدايا! قيامت را براى ما بر پا مكن .
زندگى برزخى 
از آنجايى كه شناخت و دستيابى به عالم برزخ و چگونگى زندگى در آن از توان و علم ما خارج است ، به سراغ آيات و روايات در اين باره مى رويم . البتّه قبل از ورود به بحث ، توجّه به مقدّمه اى لازم است و آن اينكه :
انسان داراى دو بدن است ؛ يكى بدن سنگين و ديگرى بدن سبك ، بدن سنگين همين بدنى است كه در بيدارى با هم زندگى مى كنيم و نياز به غذا و پوشاك دارد و بدن سبك آن بدنى است كه در عالم خواب داريم كه گاهى با هم گفتگو و برخورد داريم .
امّا چرا به آن بدن سبك مى گوييم ؟ زيرا گاهى در دو دقيقه خواب رفتن ، بدن انسان از اين سمت كره زمين به سمت ديگر آن مى رود، در اقيانوس ها شنا مى كند و يا در آسمان ها پرواز مى كند و...، در صورتى كه آن مسافت را اگر بخواهد در بيدارى طى كند، ساعت ها بايد در هواپيما بماند و هرگز در هوا پرواز نمى كند و يا چه بسا اصلاً شنا بلد نباشد. بنابراين ما آن بدن را بدن سبك مى ناميم .
همانند عالم خواب و بيدارى ، در دنيا نيز با جسم وبدن مادى زندگى مى كنيم ، ولى در عالم قبر و برزخ با آن بدن سبك زندگى خواهيم كرد تا اينكه روز قيامت به پا شود و دوباره از ذرّات پوسيده و پراكنده بدن ما، بدن سنگين تشكيل شود و روح بدان برگردد.
تشبيه خواب و بيدارى و مرگ به رانندگى 
گاهى راننده از ماشين بيرون مى آيد و موقّتاً سوار ماشين ديگرى مى شود، ولى موتور و چراغ ماشين اوّل را روشن مى گذارد، در خواب هم راننده اصلى كه همان روح است ، از بدن سنگينى كه در اين منطقه به خواب رفته خارج شده و به بدن ديگرى تعلّق مى گيرد و كارهايى نيز انجام مى دهد، ولى قلب انسان كه همان موتور مى باشد روشن است .
گاهى راننده ماشين را خاموش مى كند و بيرون آمده و سوار ماشين ديگرى مى شود، همانند مرگ كه راننده اصلى (روح ) از بدن خارج و تمام موتور و چراغ (قلب و تنّفس و معده و...) را نيز خاموش مى كند.
آرى هم در خواب و هم در مرگ ، روح ما از اين بدن هجرت مى كند، امّا در خواب ، دوباره روح به بدن بر مى گردد، ولى در مرگ ، روح ديگر به آن بدن برنمى گردد تا روز قيامت .
بنابراين زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ، انواع شادى ها و غم ها، لذّت ها و شكنجه ها را ما در عالم خواب داريم ، همان گونه كه در بيدارى داريم . در برزخ انسان با يك بدن لطيف و سبك و به قول روايات متعدّد(301) انسان در بدنى همانند بدن دنيايى خود زندگى مى كند. فِى صُورَةٍ كَصُورَتِه (302) در بدنى همانند همين بدن دنيايى ، كه اگر اهل طاعت بوده از لذّت هاى مادّى و معنوى بهره مند مى گردد و اگر اهل گناه و كفر بوده از انواع عذاب ها مى چشد.
در خواب با بدنى هجرت مى كنيم كه همانند همين بدن سنگين است ، زندگى در برزخ نيز در قالب و كالبدى همانند همين قالب و بدن دنيايى است . چنانكه در حديث مى خوانيم : فِى قالِبٍ كقالِبِه فِى الدّنيا(303) يا كَهيئَةِ الاَجسادِ(304) زندگى در آن عالم در قالبى است همانند بدن دنيايى كه در اصطلاح به آن بدن ، قالب مثالى مى گويند.
بنابراين در برزخ هم عذاب و فشار قبر و هم شادى ها همه با قالب مثالى و بدن سبك صورت مى گيرد و لذا اگر مرده اى را سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند، يا مرده اى را درّنده اى خورد و يا به دريا انداختند و اصلاً براى او قبرى نبود، باز هم فشار و عذاب قبر يا لذّت و شادى خواهد داشت ، چون اين امور مربوط به روح و آن بدن سبك و لطيف است .
ممكن است شما براى بدن سنگينى كه به خواب رفته انواع رختخواب هاى نرم و گرم و لطيف را آماده كنيد، ولى آن شخص در عالم خواب خود را در آتش و يا شديدترين ناگوارى ها ببيند، امّا شما كه بدن سنگين او را مشاهده مى كنيد خيال مى كنيد آرام و راحت است . البتّه تمام اين مثال ها و تشبيهات ، مربوط به عالم برزخ است و حساب قيامت از حساب برزخ جداست .
مرحوم مجلسى مى فرمايد: مساءله بدن سبك و قالب مثالى در برزخ ، در روايات معتبر بسيارى آمده است .(305)
سؤ ال قبر 
امام صادق عليه السّلام فرمود: مَن اَنكَرَ ثَلاثَةَ اَشياء فَلَيسَ مِن شِيعَتِنا: اَلمِعراجَ وَ المَساءلَةَ فِى القَبرِ وَ الشّفاعَةَ(306) هر كه سه چيز را منكر شود، شيعه و پيرو ما نيست : يكى معراج پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، دوّم سؤ ال در قبر و سوّم شفاعت اولياى خدا در روز قيامت است .
مرحوم علاّمه طباطبائى مى فرمايد: انسان در زندگىِ برزخى ، شبيه كسى است كه در دنيا براى رسيدگى اعمالى كه از او سرزده به يك سازمان قضايى احضار و مورد بازجويى و بازپرسى قرار گرفته است و پرونده اش تكميل و در انتظار محاكمه در بازداشت بسر مى برد تا موعد مقرّر فرارسد.(307)
از چه مى پرسند؟ 
امام زين العابدين عليه السّلام در هر جمعه كه در مسجدالنبى مردم را موعظه مى فرمود، ضمن بياناتشان مواردى را كه انسان در قبر مورد سؤ ال قرار مى گيرد برشمرده و به مردم هشدار مى دادند. از جمله :
1 اوّلين سؤ ال آن دو فرشته نكير و منكر اين است كه آيا خدا را پرستش مى كردى يا مشرك بودى ؟
2 از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مكتب و دين و كتاب سؤ ال مى كنند.
3 از رهبرى و ولايت مى پرسند كه كدام رهبر (حق يا باطل ) را تقويت و يا تضعيف مى كردى ؟
4 از عمر مى پرسند كه در چه راهى صرف كردى ؟
5 از مال و درآمدها مى پرسند كه از چه راهى بدست آوردى و در چه راهى مصرف نمودى ؟
سپس امام سجادعليه السّلام مى فرمودند: خودتان رابراى پاسخگويى به سؤ الات شبِ اوّل قبر آماده نماييد.(308)
در روايات ديگرى آمده است كه از دوستى و دوستان هم مى پرسند كه با چه كسى دوست بودى ؟(309)
در بعضى روايات مى خوانيم كه در سؤ الات عالم برزخ ، ريشه و دليل عقائد را نيز مى پرسند كه آيا استدلالى بوده است يا تقليدى ؟(310)
از چه كسى مى پرسند؟ 
در روايات مى خوانيم : سؤ ال در قبر، تنها از كسانى است كه در درجه والايى از ايمان يا درجه نازلى از كفر باشند، يعنى از كسانى كه حقّاً مؤ من و يا حقّاً كافرند، امّا انسان هاى معمولى در برزخ رها هستند تا روز قيامت فرا رسد.(311)
لذّت يا عذاب در قبر 
در روايات متعدد آمده است كه بعد از بازجويى ، به نيكوكاران با ايمان گفته مى شود: بخوابيد خوابيدنى كه خوابِ وحشتناك هم در آن نمى بينيد،(312) خوابى كه انواع كاميابى ها در آن باشد،(313) و تعبيرات متعدّد ديگرى كه مضمون همه آنها يك نوع استراحت آرام و لذّت بخش است .
امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه : فاَمّا اِن كانَ مِنَ المُقرّبِينَ فَرَوحٌ وَ رَيحانٌ و جَنَّةُ نَعِيمٌ و اءمّا اِن كانَ مِنَ المُكذّبينَ الضّالِّينَ فَنُزُلٌ مِن حَمِيمٍ و تَصلِيَةُ جَحِيمٍ(314) فرمودند: اگر انسانى كه از دنيا رفته از افراد خوب و آبرومند درگاه خدا باشد، پس در رحمت و وسعت و راحتى فَرَوحٌ و رزق رَيحان به سر مى برد. اين پاداش مربوط به برزخ است ، ولى پذيرايى در قيامت جمله بعد است كه مى فرمايد:و جَنّةُ نَعيم بهشت پرنعمت است ، ولى اگر آن شخصى كه از دنيا رفته از كافران لجوجى باشد كه هر حقيقتى را تكذيب مى كنند، وسيله پذيرايى آنها در برزخ آبهاى بسيار داغ فَنُزُلٌ مِن حَمِيم و در قيامت هم ورود در آتش دوزخ وتَصلِيَةُ جَحِيم خواهد بود.(315)
در نامه حضرت على عليه السّلام به فرزندش مى فرمايد: و القَبرُ رَوْضَةٌ مِن رياضِ الجَنّةِ اءو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّارَ(316) قبر يا بوستانى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودال هاى آتش ‍ دوزخ است .
در بعضى از روايات مى خوانيم كه به انسان مؤ من در عالم برزخ جايگاه بهشتى او را نشان مى دهند و بدين وسيله او را شاد مى نمايند.(317)
مرحوم مجلسى قدّس سرّه در جلد 6 بحار بعد از نقل 128 حديث ، جمع بندى نموده و مى فرمايد: ثواب و عذاب برزخ مورد اتّفاق امّت اسلامى است و روايات از شيعه و سنّى در اين زمينه متواتر است ، سپس عقيده مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى و علامه حلّى و شيخ مفيد را در حتمى بودن مساءله عذاب و ثواب قبر بيان فرموده است .
بنابراين مساءله عذاب و ثواب در قبر محال نيست و هر مساءله ممكنى را همين كه گوينده اى راستگو تصديق كرد ما هم بايد قبول كنيم تا چه رسد به اينكه گوينده و خبر دهنده ، آفريدگار جهان و پيامبران و امامان معصوم عليهم السّلام باشند آن هم در موردى كه موضوع از عالم ديگر باشد.
ياران برزخى 
در روايات مى خوانيم : بعضى از اعمال انسان مانند نماز، زكات ، حج و روزه و همچنين علاقه هاى قلبى و روابط سياسى انسان (ولايت و رهبرى ) در قيافه هاى بسيار زيبا نزد انسان حاضر شده و مى گويند: ما همان اعمال صالح تو هستيم ، و بدين وسيله انسان را در عالم برزخ شاد مى نمايند.(318) امّا اگر كافر بميرد، انواع تاريكى ها،فشارها، شياطين و گزندگان همدم او هستند.(319)
حالات برزخيان 
با توجه به اينكه پس از جان دادن و در قبر عالم برزخ انسان شروع مى شود، آيا زنده ها مى توانند حالات برزخيان را احساس نمايند؟
در پاسخ مى گوييم : خدايى كه آتش را در دل چوب و درخت مخفى مى كند، مى تواند عذاب قبر را هم در دنياى برزخ از چشم ما مخفى نمايد.
خدايى كه جبرئيل را نزد پيامبرش مى فرستد ومردم او را مشاهده نمى كنند، مى تواند دو فرشته هم براى سؤ ال و عذاب قبر بفرستد و مردم آنها را نبينند.
همان گونه كه انسان در خواب با كاوسى بد زجر مى كشد و مثلا مار و عقرب هايى او را مى گزند و او ناله ها مى زند، ولى ما چيزى در كنار او نمى بينيم و در ظاهر او را آرام مى يابيم ، امورى نيز كه در برزخ مى گذرد چنين است ، يعنى از چشم مادّى ما پنهان است .
گوشه اى از عواملعذاب برزخى
در روايات عوامل متعددى براى عذاب برزخى برشمرده شده است از جمله :
1 سبك شمردن نماز.
2 يارى نكردن ضعيفان .
در حديث مى خوانيم كه حتّى بعضى از مردان خدا در برزخ گرفتار مى شوند و همين كه ماءموران برزخ بنا دارند او را تازيانه بزنند، التماس ‍ مى كند تا اينكه به يك تازيانه حاضر مى شود. آنها مى گويند: دليل اين تازيانه آن است كه تو يك روز نماز را سبك شمرده و بدون وضو خواندى و همچنين از كنار ضعيفى گذشتى و او را يارى نكردى . آنگاه يك ضربه به او مى زنند كه با آن ضربه ، قبرش در هاله اى از آتش قرار مى گيرد.(320)
3 غيبت . در حديثى مى خوانيم : يك سوّم عذاب قبر بخاطر غيبت است .(321)
4 سخن چينى .
5 بى پروايى در نجاسات .
حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: عذاب قبر بخاطر سخن چينى و اجتناب نكردن از ترشحّات نجاست و بول است .
6 نافرمانى و كناره گيرى از خانواده و دورى از همسر خود و پاسخ مثبت ندادن به خواسته هاى طبيعى او.(322)
7 بداخلاقى با خانواده .
سعدبن معاذ يكى از ياران بسيار خوب پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود، همين كه از دنيا رفت و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با خبر شد، حضرت بدون لباس رسمى (بدون عبا و كفش ) همراه ياران براى انجام مراسم او حركت كردند. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور دادند او را غسل دهند و خودشان ايستادند تا غسل تمام شد، گوشه جنازه سعد را گرفتند تا به محل دفن او رسيدند، آن حضرت شخصا بدن سعد را گرفت و داخل قبر گذاشت و قبر را با خاك و گل با همكارى ياران بسيار محكم مسدود كردند و سپس خاك ريختند تا قبر با زمين مساوى شد.
آنگاه فرمودند: من مى دانم بدن و كفن او مى پوسد، ولى خداوند دوست دارد انسان هر كارى را انجام مى دهد، محكم كارى كرده و درست انجام دهد و سرهم بندى نكند، لذا من لحد را محكم ساختم .
مادر سعد همين كه محبّت و توجّه پيامبر در تشييع جنازه و دفن و ساير مراسم را مشاهده كرد، گفت : اى فرزندم ! بهشت بر تو گوارا باد.
در اين لحظه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى مادر عجله نكن و بهشت را براى او حتمى و قطعى ندان ، فرزند تو بخاطر بد اخلاقى كه در خانه با همسرش ‍ داشت ، الا ن كه دفن شد به فشار قبر گرفتار گرديد.(323)
آرى ، امثال سعد هم با آن مقام معنوى كه دارند و كارشان به جايى مى رسد كه پيامبر مى فرمايد: چون ملائكه را پابرهنه در تشييع جنازه او ديدم من هم با سر و پاى برهنه آمدم ، گاهى بخاطر يك سرى نقاط ضعف كه در زندگى خود دارند، گرفتار عذاب و تنبيه مى شوند.
از اين حديث جالب چند درس گرفته مى شود:
1 بزرگ ترين شخصيّت عالم هستى ، در تشييع جنازه مؤ منى شركت مى كند.
2 ملائكه خدا به احترام وفات مؤ من ، به زمين نازل شده و در مراسم تشييع جنازه و دفن او شركت مى نمايند.
3 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: در هر كارى حتّى خاك كردن مردگان ، محكم كارى كنيد.
4 زود شخصى را بهشتى يا جهنمى ندانيم .
5 در فرهنگ اسلامى يك نوع ارتباط بسيار عميقى بين اعمال و رفتار انسان با ديگران و سرنوشت او ديده مى شود به طورى كه در فشار گذاردن و ناراحت كردن همسر و خانواده در دنيا، سبب فشار و ناراحتى انسان در عالم برزخ مى شود.
6 اخلاق مرد و چگونگى برخورد او با خانواده در خانه به قدرى مهم است كه جزاى بد اخلاقى آن حتّى با نزول فرشتگان و توجه خاص رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قابل جبران نيست .
7 مبادا با يك سرى برنامه هاى به ظاهر خداپسند و پيامبر پسند و مردم پسند به خود مطمئن شويم ، بلكه بايد هر لحظه در دل خود هراس و بيم داشته باشيم كه ممكن است در لابلاى برخوردها و رفتارها، از ما اعمالى سرزند كه بزرگ ترين عبادت ها نتواند ما را از مهلكه آن برهاند.
عذاب برزخى مؤ منان 
بعضى از مؤ منان در برزخ عذاب مى شوند تا در روز قيامت از هر جهت پاك و پاكيزه و دور از هر گونه كيفرى به بهشت بروند.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ضَغطَةُ القَبرِ لِلمُؤ مِنِ كَفّارَةٌ لِما كانَ مِنه مِن تَضيِيعِ النِّعَم (324) فشار قبر براى افراد باايمان ، كفّاره گناه اسراف و ضايع كردن نعمت هايى است كه انجام داده است .
گوشه اى از عوامل رفاه و سعادت برزخى 
1 شهادت در راه خدا.
قرآن مى فرمايد: وَ لاتَحسَبنَّ الَّذِينَ قُتِلوا فِى سَبيلِ اللّهِ اَمواتا بَل اَحياءٌ عِندَ رَبّهِم يُرزَقُون (325) گمان نبريد كسانى كه در راه خدا شهيد مى شوند مرده اند، بلكه نزد خداوند زندگانى هستند كه روزى داده مى شوند.
البتّه اين پاداشها تنها مخصوص شهيدان در جبهه نيست ، زيرا در حديثى امام صادق عليه السّلام فرمود: اِنّ المَيّتِ مِنكُم عَلى هَذا الاَمرِ شَهِيدٌ قُلتُ: واِن ماتَ عَلى فِراشِه ؟ قال : و اِن ماتَ عَلى فِراشِه حىُّ عِندَ رَبِّه يُرزَقُ همانا اگر كسى از شما با بودن در رهبرى معصوم از دنيا برود، به منزله شهيد است . از حضرت پرسيدند: گرچه در بستر و رختخواب بميرد؟ امام فرمود: بله ، اگر چه در بستر بميرد شهيد و زنده است و نزد خداوند از روزهاى برزخى كامياب مى شود.(326)
بنابراين ادامه دادن به راه صحيح و ولايت وپيروى دائمى از امام معصوم و گول حوادث تلخ و شيرين را نخوردن و استقامت كردن در برابر خطوط انحرافى ، خود يك نوع شهادت است ، زيرا شهيد براى پايدارى هدف جان مى دهد و او هم با استقامت و پايدارى در راه هدف ، جان داده است .
2 تبليغ دين و آگاه نمودن مردم .
حضرت على عليه السّلام فرمود: مَن قَوّى مِسكِيناً فى دِينِه ضَعيفاً فى مَعرِفَتِه على ناصِبٍ مخالفٍ فَاَفحَمَه لَقَّنَه اللّهُ يَومَ يُدلى فى قَبرِه ... يَتَحوَّلُ عَلَيهِ قَبرُهُ اءنزَهَ رياضَ الجَنّةِ(327) كسى كه افراد مستضعف فكرى را تقويت نمايد و آنها را در برابر مخالفان ما به اسلحه استدلال و بيان مجهّز كند، در برزخ مورد لطف مخصوص خداوند قرار مى گيرد و آن لطف الهى همان تلقين معارف حقّه در قبر است . (جايى كه دست انسان از همه چيز كوتاه است ،) و خداوند قبر او را به صورت بهترين باغ هاى بهشتى در مى آورد.
آرى ، او در زندگى با استدلال و برهان ، عقائد و دستورات دينى را تبليغ و تفهيم اين و آن مى كرد، خداوند هم در جايى بس حسّاس و خطرناك و بدور از همه چيز و همه كس و تنها، عقائد حقّه را به او تلقين مى فرمايد. زيرا پاداش احسان و نيكى جز احسان نيست . هل جَزاءُ الاِحسانِ الا الاِحسانُ(328)
3 مردن در شب و روز جمعه .
طبق بعضى روايات خداوند به احترام شب جمعه و روز جمعه كه ايام شريفى است ، هر گاه كسى در آن شب و روز از دنيا برود مورد لطف قرار داده و عذاب قبر را از او برمى دارد.(329)
4 اهتمام به نماز و ركوع .
امام باقرعليه السّلام فرمود: مَن اءتَمَّ رُكوعَهُ لم يُدخِلْهُ وَحشَةَ القَبرِ(330) هر كه در نمازش ركوع را درست انجام داده و عجله نكند و توجّه قلبى داشته باشد، خداوند او را از ترس و وحشت در قبر دور مى دارد.
5 ولايت و محبّت پيامبر و اهل بيت عليهم السّلام .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: حُبّى وَ حُبِّ اءهل بيتِى نافِعٌ فى سَبعَة مَواطِنَ اَهوالهُنَّ عَظِيمَة : عِندَ الوَفاةِ و فِى القَبرِ و عِندَ النُّشورِ و عِندَ الكِتابِ و عِندَ الحِسابِ و عِند المِيزانِ و عِندَ الصِّراطِ(331) محبّت وعلاقه به من و اهل بيتم در هفت جاى بسيار هولناك ، كارساز و نجات بخش ‍ است :
الف : هنگام مرگ و حضور فرشته ماءمور قبض روح .
ب : در قبر و هنگام بازجويى در برابر فرشتگان مسئول برزخ .
ج : هنگام زنده شدن مردگان در قيامت .
د: هنگام دادن نامه اعمال و گشودن كتاب اعمال انسان در قيامت .
ه‍ : هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهى .
و: هنگام سنجش افكار و اعمال با معيار و الگوهاى حق در آن روز.
ز: هنگام عبور از پل صراط.
6 صلوات بر محمّد و آل محمّد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: صلوات بر من ، سبب نورانيّت قبر مى شود.(332)
7 زيارت امام حسين عليه السّلام .
در روايات مى خوانيم : يكى از پاداشهايى كه خداوند به زائر قبر امام حسين عليه السّلام مى دهد آن است كه از عذاب و فشارهاى قبر، او را نجات مى دهد.(333)
8 پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قيامت هم با حضرت فاطمه زهراعليها السّلام محشور مى شوند:
الف : زنى كه با فقر و تنگدستى شوهر خود بسازد.
ب : زنى كه با بد اخلاقى شوهر، صبر و بردبارى خود را از دست ندهد. (البتّه معناى اين جمله آزاد بودن مرد در رفتار و اخلاق بد نيست ، زيرا چنين مردان بداخلاقى در روايات ، به قهر و عذاب الهى تهديد شده اند).
ج : زنى كه مهريه خود را به شوهرش ببخشد.(334) (و بدين وسيله يا بارى از دوش او برداشته و يا امكاناتى براى پيشرفت او تهيه كند.)
9 خيرات و هدايا.
يكى از عوامل سعادت و رفاه در برزخ ، هدايايى است كه از دنيا براى او فرستاده مى شود.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مرده در قبر همچون انسانى است كه در حال غرق شدن است و هر لحظه به انتظار رسيدن كمكى است ، گاهى چشم به دعاى اين و آن دارد و همين كه مى بيند شخصى در حق او و براى نجات او دعاى خير و استغفارى كرد، از اينكه تمام دنيا را به او بدهند شادتر مى شود.
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اِنّ هَدايَا الاَحياءِ لِلاَمواتِ اءلدّعاءُ والاِستِغفارُ(335) از جمله هديه هايى كه مى توانند زنده ها براى مردگان بفرستند، دعا و استغفار براى آنان است .(336)
در حديث ديگرى آن حضرت فرمودند: سخت ترين شب ها شب اوّل قبر است كه شما مى توانيد با صدقه دادن ، به مردگان خود ترحّم نماييد و اگر مالى براى صدقه نداشتيد، لااقل دو ركعت نماز بخوانيد و به روح او هديه كنيد.(337)
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا مى توان براى مرده نماز خواند؟ فرمود: بله ، گاهى مرده در فشار است و بخاطر نمازى كه شما هديه او مى كنيد، در رفاه قرار مى گيرد و به او گفته مى شود كه اين تخفيف يا رفاه ، بخاطر نمازى است كه فلان برادر ايمانى براى تو هديه كرده است .
آنگاه حضرت فرمود: اِنّ المَيّتَ لَيَفرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ والاستِغفارِ لَه كما يَفرَحُ الحَىُّ بِالهَدِيَّةِ(338) همان گونه كه زندگان با هدايا شاد مى شوند، اهلِ قبور و برزخيان نيز با ترحّم و استغفارى كه نسبت به آنان مى شود، شاد مى گردند.
در روايت ديگر مى خوانيم : هر گاه مسلمانى كار خيرى براى مرده اى انجام دهد، هم آن ميّت از آن بهره مند مى شود و هم كسى كه آن عمل را انجام داده مورد لطف قرار مى گيرد.(339)
همچنين خداوند به خاطر اينكه فلان فرزند جادّه اى را براى مردم احداث و يا از يتيمى پذيرايى نموده است ، عذاب قبر را از پدرش ‍ برمى دارد.(340)
بهره بردارى از اعمال حتّى پس از مرگ  
در روايات متعدّد مى خوانيم : انسان ، پس از مرگ و در عالم برزخ مى تواند از يك سرى كارهايى كه در زمان حيات و به دست خود انجام داده و يا تاءسيس كرده بهره مند شود، از جمله :
1 فرزند صالحى كه به ياد والدين باشد و در حق آنان دعا واستغفار كند.
2 قرآن يا كتابى كه مورد استفاده ديگران قرار بگيرد.
3 چاه يا قنات آبى كه ايجاد كرده و مردم از آن بهره مند شوند.
4 درختى كه كاشته و مردم بعد از مرگش از آن استفاده مى نمايند.
5 تاءسيس يك نظام ، كار و راه خيرى كه بعد از مرگش مردم آن راه و خط و نظام را پذيرفته و در آن سير مى كنند.
6 اعمال صالح و خيرى كه به نيابت او انجام مى گيرد. مثلاً به نيابت از او به حج مى روند، يا روزه گرفته و يا انفاق و صدقه اى مى دهند.
7 اموالى را كه انسان وقف مى كند، تا مادامى كه آن موقوفات مورد بهره بردارى مردم است ، انسان در برزخ نيز استفاده مى كند.(341)
زيارت قبور 
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: زُرِ القُبُورَ تُذَكِّرُ بِهَا الا خرِةَ به قبرستان زيارت اهل قبور برويد تا ياد آخرت در شما زنده شود.
و در جمله ديگر فرمودند: زُورُوا مَوتاكُم فَسَلِّموا عَلَيهِم فَاِنّ لَكُم فِيهِم عِبرَةً(342) به زيارت مردگان برويد و بر آنان درود و سلام بفرستيد، زيرا اين كار درس عبرتى براى شما مى شود.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مَن زارَ قَبرَ اءبَوَيهِ اءو اَحدِهما فى كُلّ جُمُعَةٍ غُفِرَ لَه وكُتِبَ عِندَ اللّهِ بارّاً(343) كسى كه در هر جمعه به زيارت قبر پدر ومادرش يا يكى از آنان برود، هم گناهش بخشيده مى شود و هم نزد خداوند فرزند نيكوكار به حساب مى آيد. همچنين مى خوانيم : دعا نزد قبر والدين مستجاب است .
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: هر كس قبر مرا زيارت كند، در قيامت ، شفاعت از او بر من واجب مى شود.
حضرت زهراعليها السّلام هفته اى يكبار به زيارت قبر حمزه و ساير شهدا مى رفت و براى آنها استغفار و طلب رحمت مى كرد.
امام رضاعليه السّلام فرمود: اگر به هنگام زيارت قبر مؤ من هفت مرتبه سوره قدر خوانده شود، هم ميّت و هم كسى كه به زيارت او آمده مورد عفوّ و بخشش خداوند قرار مى گيرد.
و در روايات آمده است كه مردگان از زيارت شما مطلّع شده و شاد مى شوند و به شما علاقمند و ماءنوس مى شوند.(344)
در آستانه قيامت و حضور در آن 
دميدن در صور 
در آستانه بر پايى قيامت ، تمام اهل زمين و آسمان ها مى ميرند. اين حقيقت را قرآن چنين بيان مى كند: ونُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمواتِ ومَن فِى الاَرضِ الاّ مَن شاء اللّهُ ثُمّ نُفِخَ فِيهِ اُخرى فَاِذاهُم قِيامٌ يَنظُرونَ(345) در صور دميده مى شود، پس هر كس در آسمان ها و زمين است از صداى او جان مى دهد، جز آن كسى را كه خدا بخواهد.(346) پس از مدّتى (كه خدا مى داند چقدر طول مى كشد) بار ديگر در صور دميده مى شود، ولى با آن صدا مردم زنده مى شوند و از قبرها برخاسته و در انتظار سرنوشت خود هستند.
البتّه دميدن اوّلِ صور كه خداوند با آن جان همه خلائق را مى گيرد تنها در يك آيه آمده ، ولى دميدن دوّم كه با آن جان ها به اجساد برمى گردد، در بيش از ده آيه آمده است .
مساءله دوبار دميده شدن در صور در احاديث شيعه و سنى نيز آمده است .
از امام مى پرسند فاصله ميان اين دو دميدن چقدر است ؟ امام فرمود: علم آن نزد خداوند است .
نظام آفرينش در آستانه قيامت  
در قرآن ده ها آيه آمده كه مى فرمايد: براى شروع قيامت اين نظام حاكم بر آسمان ها و زمين و ستارگان و درياها بهم خورده و به صورت نظام ديگرى كه مناسب با قيامت باشد در مى آيد.
ما نيز در اينجا آيات و رواياتى را بيان مى نماييم :
در آيات قرآن براى آفرينش آسمان ها و زمين مدّت معيّن قرار داده شده است ، آنجا كه مى فرمايد: ما خَلَقنَا السّمواتِ والاَرضَ و ما بَينَهُما الاّ بِالحَقِّ واءجَلٍ مُسَمّى (347) ما آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست را نيافريديم مگر بر اساس حق ، آن هم براى مدّتى معيّن كه همان روز قيامت است .
در آن روز بساط آسمان در هم پيچيده شده و در زمين تغييرات اساسى داده مى شود، نه تنها زمين و آسمان بلكه خورشيد و ماه و ساير كرات هم براى هميشه در اين نظام نيستند و حركت و نظام آنها هم موقّت و تا مدّت معيّنى است كه بعد از پايان آن مدّت اءجل مُسَمّى ، بساط آنها بر چيده مى شود. سخّر الشّمس و القَمَر كلُّ يَجرِى لاَجَلٍ مُسَمّى (348)
بنابراين قرآن از ابتدا موقّت بودن اين نظام را با عبارت اءجل مُسمّى به ما گوشزد كرده است و آن اءجل هنگامى است كه قيامت بر پاشود.
خوشبختانه پيش بينى هاى علمى كه براى آينده جهان و نظام موجود شده نيز تا مقدار زيادى در شعاع نظريّه وحى حركت مى كند، گرچه هر گاه نظريّه اى بر خلاف وحى باشد، بيش از يك حدس نيست كه دير يا زود توسط دانشمندان ديگر تكميل و يا تغيير پيدا كرده و به حقايق قرآن نزديك خواهد شد. زيرا هميشه نظريّه خالق و سازنده اشيا، بر ساير نظريّه ها مقدم است ، خدايى كه آسمان ها و زمين و كُرات ديگر را آفريده و گفته اش بر خاسته از علم بى نهايت اوست و هيچ گونه اشتباه ، انحراف ، خطا و تجديد نظر در ذات مقدّسش راه ندارد، بهتر مى داند تاريخ سرآمد و پايان كار آنها چه مدّتى است .
به هر حال برويم سراغ اوضاع طبيعت تا ببينيم سرنوشت آنها چيست ؟ و ابتدا از آسمان ها شروع مى كنيم :