آخرت سراى پايدار

على خراسانى

- ۳ -


13. در آخرت، مؤمنان به هر خواسته‏اى كه داشته باشند، رسيده و هيچ گاه ناكام نمى‏شوند (237) :

... و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين... (238) ؛ و در آن جا آن چه دل‏ها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد (هست).

... و لكم فيها ما تشتهى انفسكم و لكم فيها ما تدعون (239) ؛ و هر چه دل‏هايتان بخواهد در (بهشت) براى شماست و هر چه خواستار باشيد در آن جا خواهيد داشت.

براى بهشتيان هر چه مى‏خواهند، هست: لهم فيها ما يشاءون (240) ؛ اما كافران به هيچ يك از خواسته‏هايشان نخواهند رسيد:

و حيل بينهم و بين ما يشتهون... (241) ؛ و ميان آنان و ميان آن چه (به آرزو) مى‏خواستند حايلى قرار مى‏گيرد.

14. دنيا براى بسيارى از انسان‏ها، عالم غفلت، نادانى، مستى و فريب است؛

اين مطلب را مى‏توان از آياتى استفاده كرد، مانند:

و هم فى غفلة معرضون (242) ؛ و آنان در بى خبرى روى گردانند.

... و لكن اكثر الناس لا يعلمون (243) ؛ ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند.

لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون (244) ؛ به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.

... ما الحيوة الدنيا الا متع الغرور (245) ؛ زندگى دنيا جز مايه فريب نيست.

ولى آخرت، عالم بينايى و علم است (246).

شعور و آگاهى و به طور مطلق ديد و شنيد و ادراك انسان در آن جهان بسيار نيرومندتر است و چون حجاب‏ها و پرده‏ها برداشته مى‏شود، انسان با بينش درون گر حقايق را ادراك مى‏كند (247) :

... فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد (248) ؛ ما پرده‏ات را (از جلو چشمانت) برداشتيم و ديده‏ات امروز تيز است.

... يعلمون ان الله هو الحق المبين (249) ؛ خواهند دانست كه خدا همان حقيقت آشكار است.

15. در اين عالم، راست و دروغ و حق و باطل به هم آميخته است، آن سان كه گاه، از يكديگر تشخيص داده نمى‏شوند و بسيارى از واقعيت‏ها به وسيله باطل پوشيده مى‏ماند؛

ولى سرخوشى آخرت هنگام جدايى حق از باطل است:

ان يوم الفصل كان ميقتا (250) ؛ و قطعاً وعده گاه (ما با شما) روز داورى و جدايى است.

هذا يوم الفصل (251) ؛ اين (همان) روز جدايى است.

در آن روز، حق ظهور تام مى‏يابد - ذلك اليوم الحق (252) ؛ آن (روز) روز حق است - نيرنگ و ريا رنگ مى‏بازد، بى عدالتى و ستم نابود مى‏شود، حق برپا مى‏گردد و باطل نابود مى‏شود.

در آخرت، مؤمنان و پرهيزكاران از كافران و گنه كاران تمايز مى‏يابند:

ان يوم الفصل ميقتهم اجمعين (253) ؛ در حقيقت، روز جداسازى، موعد همه آنهاست.

به گنه كاران خطاب مى‏شود كه جدا شويد:

و امتزوا اليوم ايها المجرمون (254) ؛ و اى گناه كاران، امروز (از بى گناهان) جدا شويد.

به آنان گفته مى‏شود، اين همان روز جدايى است كه آن را تكذيب مى‏كرديد: هذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذبون (255).

در آن جهان، پليد و پاكيزه از يكديگر جدا مى‏شوند: ليميز الله الخبيث من الطيب (256) . بنابراين جايى براى دروغ گفتن و كتمان حقيقت وجود ندارد.

هم چنين در آخرت به سبب وجود گواهان و شاهدان پر شمار جايى براى پوشاندن حق باقى نمى‏ماند؛ اين گواهان عبارت‏اند از:

الف) خداى سبحان؛ قرآن كريم مى‏فرمايد:

... ان الله يفصل بينهم يوم القيمه ان الله على كل شى‏ء شهيد (257) ؛ خداوند ميان شان روز رستاخيز جدايى مى‏افكند كه خداى بر هر چيزى گواه است.

ب) پيامبران؛ قرآن خطاب به رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد:

ما تو را در حالى كه گواه مردم هستى حاضر مى‏كنيم: ... و جئنا بك على هولاء شهيدا (258) در آيه‏اى ديگر آمده است كه هر امتى شاهدى دارد و شاهد بر آن شاهدها، رسول مكرم اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) است (259) :

و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هولاء... (260).

ج) امت وسط؛ خداوند سبحان خطاب به امت اسلامى مى‏فرمايد:

و كذالك جعلنكم امة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا... (261).

بسيارى از مفسران، مقصود از شاهدان را همه امت اسلامى (262) و برخى، آنان را گروهى خاص از كاملان امت اسلامى (263) دانسته‏اند. در رواياتى نيز امت وسط بر ائمه معصوم (عليهم‏السلام) تطبيق شده است (264).

د) فرشتگان؛ اعمال هر انسانى پس از تكليف به وسيله فرشتگان ثبت مى‏شود:

ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد (265) ؛ (آدمى) هيچ سخنى را به لفظ در نمى‏آورد، مگر اين كه مراقبى آماده نزد او (آن را ضبط كند).

و اين فرشته كه شاهد اعمال انسان است، در روز قيامت گواهى مى‏دهد: و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد (266) ؛ و هر كسى مى‏آيد و (در حالى كه) با او سوق دهنده و گواهى دهنده‏اى است.

ه) زمين؛ در آخرت زمين از حوادث و اعمالى كه بر آن رخ داده خبر مى‏دهد:

يومئذ تحدث اخبارها * بان ربك اوحى لها (267) ؛ آن روز كه (زمين) خبرهاى خود را باز مى‏گويد (همان گونه) كه پروردگارت بدان وحى كرده است.

بر همين اساس، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

هر كس پيشانى‏اش را براى سجده بر زمين نهد، آن نقطه زمين در روز قيامت براى او شهادت مى‏دهد (268).

و) اعضا و جوارح؛ در قيامت، دست، پا، زبان، گوش، چشم و پوست گناه كاران به فرمان خداوند عليه صاحبان شان شهادت مى‏دهند:

يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون (269) ؛ در روزى كه زبان‏ها و دست‏ها و پاهايشان، ضد آنان به آن چه انجام مى‏دادند، شهادت مى‏دهند.

... شهد عليهم سمعهم و ابصرهم بما كانوا يعلمون (270) ؛ گوش شان و ديدگان شان و پوست شان به آن چه مى‏كرده‏اند، ضدشان گواهى دهند.

افزون بر شاهدان ياد شده، نامه عمل هر انسانى كه همه اعمال كوچك و بزرگ را در خود جاى داده:

... و لهذا الكتب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصها... (271) ، و نيز تجسم يافتن اعمال نيك و شر انسان، هر يك گواهى روشن و انكارناپذير بر كردار انسان است.

تفاوت‏هايى كه ميان دنيا و آخرت ذكر شد بين دنيا و برزخ نيز وجود دارد. به ويژه اگر برزخ را داخل در آخرت بدانيم. از اين رو، ليكن با جمع بندى آيات و با استفاده از روايات مى‏توان برخى ويژگى‏هاى آخرت را از دوران برزخ استثنا كرد:

الف) در برزخ، آسمان و زمين و به تبع آن شب و روز برقرار است:

النار يعرضون عليها غدوا و عشيا (272) ؛ (اينك هر) صبح و شام بر آتش عرضه مى‏شوند.

فاما الذين شقوا... خلدين فيها مادامت السموت و الارض الا ما شاء ربك... و اما الذين سعدوا... خلدين فيها مادامت السموت و الارض الا ما شاء ربك... (273) ؛ و اما كسانى كه تيره بخت شده‏اند... تا آسمان و زمين برجاست، در آتش ماندگار خواهند بود، مگر آن چه پروردگارت بخواهد... و اما كسانى كه نيك بخت شده‏اند... تا آسمان‏ها و زمين بر جاست، در بهشت جاودانند، مگر آن چه پروردگارت بخواهد، در حالى كه با ظهور قيامت، آسمان و زمين برچيده مى‏شوند:

... و الارض جمعا قبضته يوم القيمه و السموت مطويت بيمينه... (274) ؛ روز قيامت زمين يك سره در قبضه (قدرت) اوست و آسمان‏ها درپيچيده به دست اوست.

و به گونه‏اى ديگر در مى‏آيند: ... تبدل الارض غير الارض و السموت... (275) ؛ روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمان‏ها (به غير اين آسمان‏ها) مبدل گردد.

به گفته‏اى - با توجه به آيه: ... لا يرون فيها شمساً و لا زمهريرا (276) ؛در آن جا نه آفتابى ببينند نه سرمايى - در بهشت جاويد، شب و روز وجود ندارد (277).

ب) دوره برزخ هم چون دنيا پايان‏پذير است:

و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (278) ؛ و پيشاپيش آنان برزخى است، تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.

ج) در برزخ، انسان‏ها به صورت فردى و تك به تك حاضر مى‏شوند، در حالى كه قيامت، همه جهان هستى را در بر مى‏گيرد (279).

د) در برزخ نيز سرانجام، انسان‏ها هم چون دنيا خواهند مرد و سپس براى قيامت دوباره زنده خواهند شد (280).

رابطه دنيا و آخرت‏

در آموزه‏هاى دينى بر اين نكته تأكيد شده است كه اعتقاد داشتن به آخرت سبب مى‏شود كه انسان در دنيا خود را اصلاح كرده و زندگى خويش را بر پايه فرمان‏هاى الهى استوار سازد. روشن است اعتقاد به آخرت در صورتى در كردار آدمى تاثير مى‏گذارد كه ميان زندگى دنيا و آخرت رابطه‏اى باشد و گرنه چنان چه كسى معتقد باشد كه پرونده زندگى انسان در اين جهان با مرگ او بسته مى‏شود و در آخرت زندگى جديدى شروع مى‏كند كه رابطه‏اى با زندگى قبل ندارد، چنين اعتقادى بر كردار او در زندگى دنيا تاثيرى نخواهد داشت. بنابراين، بررسى رابطه دنيا و آخرت امرى ضرورى است.

برخى از معتقدان به آخرت، نظام زندگى در آن جهان را مانند اين دنيا مى‏پنداشتند؛ از همين رو ميان مزاياى زندگى دنيا و آخرت قايل به رابطه‏اى مستقيم بوده و مى‏پنداشتند هر كس از اين جهان با خود فقر ببرد، در آخرت مسكين برخواهد خاست و هر كس مال و ثروت ببرد، ثروت‏مند بر خواهد خاست؛ لذا همراه مردگان پول، جواهر، و غذا دفن مى‏كردند، تا مرده در زندگى اخروى از آنها استفاده كند، برخى نيز عكس اين اعتقاد را داشتند؛ يعنى مى‏پنداشتند هر خوشى در دنيا سبب ناخوشى در آخرت بوده و رنج‏ها و محروميت‏هاى دنيا موجب سعادت و برخوردارى آخرت خواهد شد (281).

از منظر قرآن كريم، دنيا و آخرت از يكديگر جدا نيست، بلكه پيوستگى و رابطه‏اى محكم ميان آنها برقرار است. اين رابطه، ميان اعمال اختيارى آدميان در دنيا و سعادت آنان در آخرت است (282) . هر كس در دنيا اهل ايمان و عمل صالح بود، در آخرت سعادت‏مند است و هر كس در اين جهان كيفر ورزيده و به فساد و گناه روى آورد، در آخرت شقاوت‏مند است؛ از همين رو دنيا را رحم آخرت و محل تربيت انسان‏ها و پرورش گاه استعداد آنها دانسته‏اند (283).

ارتباط تنگاتنگ عقايد، اخلاق و اعمال ما در اين دنيا و سرنوشتمان در آخرت - كه به صورت انطباق يا تضاد با شرايط محيط آخرت بروز مى‏كند - تا آن جاست كه چهره آن جهانى ما همان صورتى است كه در دنيا براى خويش ساخته‏ايم (284) ؛ زيرا به طور كلى آخرت، چيزى جز باطن دنيا نيست:

يعلمون ظهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غفلون ؛ از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‏شناسند، حال آن كه از آخرت غافل‏اند (285).

دنيا و آخرت همانند دو فصل از يك سال است كه در يكى به كشت و در ديگرى به درو مى‏پردازيم: الدنيا مزرعة الاخرة (286).

قرآن كريم در آيات پر شمار به بيان رابطه عقايد و اعمال انسان‏ها در دنيا با سرنوشت آنان در آخرت پرداخته است؛ در سوره بقره (آيات 81 - 82) آمده است گناه كارانى كه گناه شان آنان را احاطه كند دوزخى‏اند و مؤمنانى كه كردار نيكو از آنان سرزند، بهشتى‏اند:

بلى من كسب سيئة واحطت به خطيته فاولئك اصحب النار هم فيها خلدون * و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت اولئك اصحب الجنة هم فيها خالدون (287).

سوره نساء (آيات 56 - 57) از افكندن كافران در آتش و وارد كردن مؤمنان نيكوكار به بهشت خبر داده است:

ان الذين كفروا بايتنا سوف نصليهم نارا... و الذين ءامنوا و عموا الصلحت سندخلهم جنت... .

هم چنين در سوره نساء (آيه 123 و 124) آمده است كه هر كس كار بدى انجام دهد، مجازات آن را خواهد ديد و جز خدا ولى و ياورى نخواهد داشت و كسانى كه كردار شايسته دارند - چه مرد و چه زن - به بهشت خواهند رفت:

من يعمل سوءا يجز به و لا يجد له من دون الله وليا و لا نصيرا * و من يعمل من الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة... .

برخى آيات از مطابقت حال دنيا و آخرت انسان خبر داده است كه ارتباط شديد ميان دنيا و آخرت را مى‏رساند؛ در سوره اسراء (آيه 72) آمده است:

و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا (288) ؛ هر كس در اين دنيا كور باشد، در آخرت كور و گمراه است.

رابطه ميان عمل و نتيجه آن در آخرت، يعنى رابطه بين ايمان و عمل صالح با مقامات و سعادت اخروى از يك سو و كفر و گناه با عذاب اخروى از جانب ديگر، رابطه‏اى تكوينى است، نه قراردادى و اعتبارى (289) . برخى اين رابطه را فراتر از على و معلولى دانسته و از آن به رابطه عينيت و اتحاد ياد كرده‏اند (290) ؛ يعنى آن چه در آخرت از پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى‏شود، تجسم عمل آنهاست.

اين حقيقت كه اعمال ما در دنيا صورتى ديگر در آخرت دارد، در روايات بسيارى تصريح شده است:

الف) در شب اول قبر، اعمال نيكوى انسان با صورتى خوش بو و زيبا كنار مؤمن آمده و با او مأنوس مى‏شود (291).

ب) هر كس سبحان الله، الحمدالله، لا اله الا الله يا الله اكبر بگويد، خداوند براى او درختى در بهشت غرس مى‏كند (292).

ج) اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى‏دهد يك صورت اخروى دارد و آن نعمت‏هاى بهشتى است (293).

از آيات فراوان نيز اين رابطه عينى و حقيقى بين اعمال و نتايج آن استفاده مى‏شود. بر اساس اين آيات، در آخرت هر كس كار نيك يا زشتى كه در دنيا انجام داده، حاضر مى‏بيند: ...و وجدوا ما عملوا حاضرا... (294) و انسان بدكار آرزو مى‏كند كه بين او و كار زشتش مسافتى زياد فاصله بود:

يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا... (295).

در آخرت مردم گروه گروه بيرون مى‏آيند، تا اعمال‏شان به آنها نشان داده شود و هر كس ذره‏اى كار نيك يا زشت كرده باشد، آن را مى‏بيند:

يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعملهم * فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره * و من يعمل مثقال ذرة شراً يره (296).

بر اساس تعدادى از آيات، اموالى كه انسان در دنيا به ناحق گرد آورده، در قيامت طوقى شده و به گردنش آويخته مى‏شود: ...سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمه... (297) آن كه مال يتيم را به ستم مى‏خورد، در واقع آتش در شكم خود فرو مى‏برد: ان الذين يأكلون امول اليتمى ظلما انما يأكلون فى بطونهم ناراً... (298) هم چنين سكه‏هاى طلا و نقره كه برخى آنها را به ناحق گنجينه كرده و در راه خدا انفاق نمى‏كند، در آتش دوزخ گداخته شده و پيشانى و پهلو و پشت گنجينه كنندگان با آنها داغ مى‏شود:

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله... يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم... (299).

دسته‏اى از آيات هم مى‏گويد: كارهايى كه در اين جا انجام مى‏دهيد، براى خود از پيش مى‏فرستيد:

... و ما تقدموا لا نفسكم من خير تجدوه عندالله... (300) ؛ و هر نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت.

در آخرت، انسان آن چه را با دستانش پيش فرستاده، مى‏نگرد: ...يوم ينظر المرء ما قدمت يداه... (301) و انسان‏ها در همين دنيا بايد بنگرند كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده‏اند: يايها الذين ءامنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد... (302) . از اين آيات نيز مى‏توان رابطه عينى ميان عمل، پاداش و كيفر را استفاده كرد.

حاصل آن كه عقايد، اخلاق و اعمالى كه انسان در دنيا دارد. در آخرت تجسم و تمثل پيدا كرده و حقيقت عينى آنها جلوه‏گر مى‏شود.

با توجه به آن چه درباره رابطه ميان عمل، پاداش و كيفر اخروى آن بيان شد، پاسخ اشكال عدم تناسب بين كيفر و مجازات اخروى با گناه نيز روشن مى‏شود؛ زيرا تناسب كيفر و جرم، در مورد كيفرهاى اجتماعى و قراردادى بايد ملاحظه شود؛ اما در كيفرهايى كه رابطه تكوينى با عمل و جرم دارد. (معلول واقعى و اثر حقيقى كردار است) يا كيفرى كه با گناه رابطه عينيت و وحدت دارد (در حقيقت خود عمل است) ديگر براى بحث تناسب داشتن و نداشتن مجالى نيست (303).

جمع يا تضاد دنيا و آخرت‏

برخى گمان برده‏اند برخوردارى از دنيا با بهره‏مندى در آخرت قابل جمع نيست و هر خوشى دنيا سبب ناخوشى در آخرت بوده و رنج‏ها و محروميت‏هاى دنيا موجب سعادت و برخوردارى در آخرت خواهد بود. اينان گويا پنداشته‏اند ما دو زندگى داريم و يك روزى. اگر از اين روزى در دنيا استفاده كنيم، در آخرت از آن بهره‏اى نخواهيم داشت و اگر در دنيا استفاده نكنيم، براى آخرت ذخيره خواهد شد.

اين برداشت نادرست است و ميان محروميت دنيوى و سعادت اخروى رابطه‏اى نيست (304) . از مسلمات و ضروريات اسلام است كه جمع ميان دنيا و آخرت و بهره‏مندى از هر دو ممكن است و برخوردارى از دنيا مستلزم محروميت از آخرت نيست (305) ؛ چنان كه قرآن كريم از كسانى ياد مى‏كند كه از دنيا بهره‏مند بودند و در آخرت نيز سعادت‏مند مى‏باشند؛ مانند حضرت سليمان (عليه‏السلام)، از پيامبران الهى، كه به طور قطع در آخرت از سعادت‏مندان است و در دنيا نيز از بهره‏هاى فراوانى برخوردار بود:

و حشر لسليمن جنوده من الجن و الانس و الطير (306) ؛ و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع آورى شدند.

در مقابل، كسانى را توصيف مى‏كند كه در دنيا به خواسته‏هاى‏شان نمى‏رسند و در آخرت هم به عذاب جاودانه مبتلا مى‏شوند (307) :

... خسر الدنيا و الاخرة ذلك هو الخسران المبين (308) ؛ در دنيا و آخرت زيان ديده است، اين است همان زيان آشكار.

چنين‏اند كافران كه براى آنان در دنيا رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ است:

... لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم (309).

از آيات ديگرى نيز استفاده مى‏شود كه جمع ميان نعمت‏هاى دنيا و آخرت شدنى است. در سوره بقره (آيه 201) از مؤمنانى تمجيد شده كه از خداوند حسنه در دنيا و آخرت را طلب مى‏كنند:

ربنا ءاتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النار .

بر پايه روايتى تفسيرى از امام صادق (عليه‏السلام) حسنه آخرت خشنودى خداوند و بهشت است (310) . انس و قتاده نيز حسنه را به نعمت‏هاى دنيا و آخرت تفسير كرده‏اند (311) . در سوره اعراف (آيه 156) حضرت موسى (عليه‏السلام) زندگانى نيكو در دنيا و آخرت را مى‏طلبد:

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة ؛ و براى ما در اين جهان نيكى مقرر فرما و در آخرت (نيز).

در سوره نمل (آيه 41) خداوند سبحان به كسانى كه پس از ستم ديدگى در راه خدا هجرت كرده‏اند، وعده اعطاى نعمت دنيا و آخرت داده و در ادامه تأكيد مى‏كند كه به طور قطع پاداش آخرت بزرگ‏تر خواهد بود:

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فى الدنيا حسنه و لاجر الاخرة اكبر لو كانوا يعلمون .

سوره آل عمران (آيه 148) نيز از اعطاى پاداش دنيوى و اخروى به مجاهدان در ركاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خبر داده است:

فاتهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخرة...؛ پس خداوند، پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد.

در سوره نحل (آيه 122) آمده است: و انه فى الاخرة امن الصلحين ؛ ما به ابراهيم (عليه‏السلام) در دنيا حسنه داديم و در آخرت هم، او از شايستگان خواهد بود. خداوند متعال، در سوره قصص (آيه 77) به قارون - كه مال فراوانى به او داده است - توصيه مى‏كند كه با اين مال و صرف آن در راه درست، سراى آخرت را به دست آورد:

و ابتغ فيما ءاتك الله الدار الاخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا....

در مجمع البيان آمده است كه قارون، بخيل و بر خانواده‏اش سخت گير بود؛ از اين رو به او گفته شد كه از مالت بخور، بياشام و در امور مباح بهره ببر (312).

مفاد دسته‏اى از آيات، سرزنش كسانى است كه نعمت‏هاى حلال دنيوى را بر خود حرام مى‏كنند و از آن بهره نمى‏برند:

قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبت من الرزق قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة...؛ (اى پيامبر!) بگو: زيورهايى كه خدا براى بندگانش پديد آورده و (نيز) روزهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين (نعمت) در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند و روز قيامت نيز خاص آنان مى‏باشد (313).

از آن چه گفته شد، استفاده مى‏شود كه ميان برخوردارى از دنيا و بهره‏مندى در آخرت تضادى نيست. آنان ناممكن است جمع ميان دنيا پرستى و آخرت است. محال است كه هدف علا و كمال مطلوب و نهايت آرزوى آدمى، هم دنيا باشد و هم آخرت. خداوند به هيچ انسانى دو دل نداده است: ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه (314) و با يك دل نمى‏توان هم به دنيا عشق داشت و هم به آخرت؛ چنان كه اميرالمؤمنان على (عليه‏السلام) مى‏فرمايد:

دنيا و آخرت دو دشمن مشخص و دو راه مختلف‏اند. هر كس دنيا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى كند و دنيا و آخرت مانند مشرق و مغرب‏اند كه نزديك شدن به هر يك موجب دورى از ديگرى است و اين دو، همانند دو هوويند (315).

برخى گفته‏اند:

در مورد (برخوردارى از) دنيا و آخرت (و هدف قرار گرفتن آن دو) چهارگونه رابطه متصور است:1. برخوردارى از دنيا و برخوردارى از آخرت؛ 2. هدف قرار گرفتن دنيا و هدف قرار گرفتن آخرت؛ 3. هدف قرار گرفتن آخرت و برخوردارى از دنيا؛ 4. هدف قرار گرفتن دنيا و برخوردارى از آخرت. در رابطه اول و سوم هيچ گونه تضادى نيست و جمع ميان دو سوى هر يك از اين دو رابطه ممكن است، ولى در رابطه دوم و چهارم تضاد است و در آنها جمع ممكن نيست؛ مثلا در رابطه چهارم، تضاد ميان ناقص و كامل است و هدف قرار گرفتن ناقص مستلزم محروميت از كامل است، بر خلاف قسم سوم كه در آن چون كامل (آخرت) هدف قرار مى‏گيرد، مستلزم محروميت از ناقص (دنيا) نيست (316).

به همين سبب كه هدف قرار گرفتن دنيا و آخرت (رابطه دو) و هدف قرار دادن دنيا و برخوردارى از آخرت (رابطه چهارم) قابل جمع نيست، قرآن كريم برگزيدن دنيا و آخرت را برابر هم قرار داده: ...منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة... (317) ؛ برخى از شما دنيا را و برخى از شما آخرت را مى‏خواهد - و همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)را ميان گزينش دنيا و آخرت مخير كرده است:

يايها النبى قل لازوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحاً جميلا * و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اعد للمحسنت منكن اجراً عظيما (318) ؛ اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مهرتان را بدهم و (خوش و) خرم شما را رها كنم و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد، پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده كرده است.

به گفته علامه طباطبائى (قدس سره) لازمه برگزيدن و هدف قرار دادن دنيا نفى و ترك آخرت است؛ ولى برگزيدن آخرت و هدف قرار دادن آن، موجب ترك دنيا به صورت كلى نمى‏شود، بلكه در اين صورت از دنيا به عنوان وسيله و مقدمه‏اى براى رسيدن به آخرت استفاده مى‏شود (319) ؛ از همين رو قرآن كريم با دعوت انسان به هدف قرار دادن آخرت، برگزيدن زندگى مادى دنيا بر آخرت را گمراهى عميق شمرده است:

الذين يستحبون الحيوة الدنيا على الاخرة...اولئك فى ضلل بعيد (320) ؛ همانا كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت ترجيح مى‏دهند... آنان در گمراهى دور و درازى هستند.

و دنيادوستى را عامل بى توجهى به آخرت دانسته است:

كلا بل تحبون العاجلة * و تذرون الاخرة (321) ؛ ولى نه! (شما دنياى) زودگذر را دوست داريد و آخرت را وامى‏گذاريد.

قرآن از بهره‏مندى‏هاى ناچيز دنيا به عرض (چيز غير اصيل)، تعبير كرده و اعلام مى‏دارد: خداوند براى شما آخرت را بر مى‏گزيند، در حالى كه شما به دنبال نعمت‏هاى زودگذر دنيايى هستيد.

...تريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخرة... (322) ؛ زندگى دنيا بازى و سرگرمى و برگزيدن آخرت به مقتضاى عقل و انديشه است:

و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو و للدار الاخرة خير للذين يتقون افلا تعقلون (323) ؛ و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى‏كنند بهتر است. آيا نمى‏انديشيد؟ هر كس كه دنيا را برگزيند، از آخرت بى بهره است:

...فمن الناس من يقول ربناء ءاتنا فى الدنيا و ما له فى الاخرة من خلق (324) ؛ برخى از مردم مى‏گويند: پروردگارا! به ما، در همين دنيا عطا كن و براى او در آخرت نصيبى نيست.

دنياطلبان در دنيا ثمره كار و تلاش خود را بدون هيچ كم و كاستى دريافت مى‏كنند؛ ولى در آخرت جز آتش چيزى براى آنان نيست و اعمال‏شان تباه مى‏شود:

من كان يريد الحيوة الدنيا و زينتها نوف اليهم اعملهم فيها و هم فيها لا يبخسون * اولئك الذين ليس لهم فى الاخرة الا النار و حبط ما صنعوا فيها و بطل ما كانوا يعملون (325).

قرآن كريم بيان مى‏كند كه خداوند آخرت طلبان را كمك مى‏كند و به دنياطلبان فقط دنيا مى‏دهد و آنها از آخرت بى نصيب‏اند:

من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نوته منها و ما له فى الاخرة من نصيب (326).

هم چنين به دست آوردن دنيا را به قيمت سنگين از دست دادن سعادت ابدى در آخرت دانسته: ...اشتروا الحيوة الدنيا بالاخرة... (327) كسانى را كه دنياى زودگذر را دوست داشته و آخرت را رها مى‏كنند، سرزنش كرده است: ان هولاء يحبون العاجلة و يذرون و راءهم يوما ثقيلا (328) و كسانى را كه بدين سبب در رفتن به جهاد سستى مى‏كنند، مورد عقاب قرار مى‏دهد: ...ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة... (329).