فصل چهارم:
اصول تربيتى اسلام
اصول تربيتى، «معيارها و قواعد و مفاهيم» پذيرفته شده اى است كه از جهان بينى و
مبانى فكرى و اعتقادى سرچشمه مى گيرد و ريشه مذهبى يا علمى دارد و چنان كه گفتيم
جهان بينى الهى وتوحيدى، ايمان به مبدأ و معاد و هدفدارى حيات و فطرت و كرامت
انسان، زيربناى تربيت اسلامى است كه اصول تربيتى از آن مايه مى گيرد و خط مشى تعليم
و تربيت را مشخص مى كند. درباره اين اصول و تعداد آن ها ديدگاه هاى متفاوتى است كه
در اين جا آن چه را مهم تر و اساسى تر به نظر مى رسد، مى آوريم.
1ـ نيت و انگيزه الهى
نيت و به معناى قصد و واسطه ميان علم و عمل است از اين رو، هيچ عملى بدون نيت
نخواهد بود. نيت مبتنى بر بينش و اعتقاد است، الهى باشد يا غيرالهى.
از آن رو كه تربيت اسلامى در ايمان و اعتقاد ريشه دارد، انگيزه الهى را اصل و
اساس تربيت مى داند. ايمان و يقين به مؤمن مى آموزد كه كليه اعمال خويش را
«لِوَجْهِ اللّه» و با قصد تقرب به خدا انجام دهد تا اثر آن پايدار و ثمربخش بماند.
خداوند به پيامبر خود مى آموزد: بگو تنها خدا را مى پرستم و دين خود را براى او
خالص مى كنم:
«قُلِ اللّهَ اَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِى».
(32)
و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)
مى فرمايد:
«اِنَّمَا الاَْعمالُ بِالنّيّاتِ»
و
«لِكُلِّ امْرِء مانَوى»
و
«نِيَّةُ المُؤِمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ و نِيَّةُ الكافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِه»
.(33)
اصالت نيت در تربيت بدين معناست كه مربى و متربى با قصد تقرب به خدا و با انگيزه
الهى به امر تربيت روى مى آورند و تمام آن چه را در راستاى شكل گيرى شخصيت اخلاقى و
تكامل انسانى انجام مى دهند با قصد رضاى خدا و تقرب او و پاداش اخروى و نجات
انسانيت، باشد همان گونه كه قرآن به پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله)
خطاب مى كند:
«قُلْ ما أَسْئَلُكُم عَلَيهِ
مِنْ أَجر اِلاّ مَنْ شاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اِلى رَبِّهِ سَبِيلاً»،(34)
«اِنْ اَجْرِىَ اِلاّعَلَى اللّهِ»
.(35)
با اختلاف درجات معرفت، نيت نيز اختلاف مى پذيرد. امام صادق(عليه
السلام)
مى فرمايد: «نيت به مقياس صفاى معرفت در قلب ظهور مى كند و برحسب
اختلاف درجات ايمان و قوت و ضعف آن مختلف است. آن كس كه نيت خالص دارد، نفس و هواى
او تحت نفوذ تعظيم الهى و حياى از او، مقهورند، اميال طبيعى و شهوات نفسانى و آمال
فردى را به بند مى كشد و خود در رنج و مردم از دست او راحت باشند.»(36)
گفتنى است كه نيت ملازم با«عمل صالح» است، زيرا از نظر اسلام همان گونه كه عمل
بدون نيت ارزش ندارد، نيت نيز در قالب عمل صالح ظهور و عينيت مى يابد و به عبارت
ديگر، نيت پشتوانه عمل است و عمل نگهبان نيت و آن دو تفكيك ناپذيرند. لذا قرآن
همواره از عمل صالح در كنار ايمان ياد مى كند و آن را رمز صعود و اعتلاى ايمان
مى داند:
«اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِبُ وَ الْعَملُ
الصَّالِحُ يَرْفَعُه»
.(37)
به تعبير حضرت امام: نيت جنبه ملكوتى اعمال است و عمل بدون نيت همانند جسم بدون
روح و ماده بدون صورت است و به همين دليل است كه در روايات، «شاكلة» به نيت تفسير
شده است; يعنى چيزى كه صورت «اخير نفس» موحد مى شود و آن را شكل مى دهد. امام صادق(عليه
السلام)
در تفسير آيه كريمه
«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى
شاكِلَتِهِ»
(38)، مى فرمايد:
«يَعنى
عَلىْ نِيَّتِه»
.(39)
حضرت امام(قدس سره)
ضمن توضيح اين حديث شريف
براى نفس دو «شاكله» قايل شده اند: «اوليه و ثانويه» و ملكات نفس را «شاكلة اوليه»
و نيت را «شاكلة ثانويه» ناميده اند، بدين معنا كه اگر نفس از آلودگى ها پاك شد و
داراى ملكات فاضله گرديد، مى تواند نيت صادق داشته باشد، همان گونه كه نيت نيز منشأ
عمل صالح مى گردد. در بخشى از بيان امام چنين آمده است:
«توان گفت كه «ملكات» شاكله اوليه نفس و نيات «شاكله ثانويه» آن هستند و اعمال
تابع آنها است، چنان چه حضرت فرموده است: «شاكلة نيت است» و از اين جا ظاهر مى شود
كه طريق تخليص اعمال از جمع مراتب شرك و ريا و غير آن منحصر به اصلاح نفس وملكات آن
است كه سرچشمه اصلاحات و منشأ جميع مدارج و كمالات است.»(40)
سيره مباركه خاندان عصمت(عليهم السلام)
كه
نمايانگراين حقيقت قرآنى است، بايد براى همگان درس آموز نيت باشد. يكى از نمونه هاى
آن فضيلتى است كه قرآن در بيان ايثار اهل بيت آورده كه سه روز غذاى افطارشان را به
مسكين و يتيم و اسير دادند و آن گاه چنين گفتند:
«اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُرِيدُ مِنْكُم
جَزاءً وَ لاشُكُوراً»
.(41)
مراتب نيت
چنان كه اشاره شد با اختلاف درجات ايمان و معرفت، نيت نيز اختلاف مى پذيرد. على(عليه
السلام)
مى فرمايد: «گروهى خدا را از روى طمع مى پرستند و اين پرستش كاسب
كاران است، گروهى از روى ترس و اين عبادت بردگان است و گروهى از روى شكر و سپاس و
اين بندگى آزادگان است.»(42)
و بالاترين درجه نيت آن است كه سپاس و ستايش منعم و محبت به معبود انگيزه آن
باشد. اگر آدمى بدين مرحله از عرفان رسيد هيچ جاذبه اى براى او به جاذبه قرب خداوند
نيست. همچنان كه، امام عارفان على (عليه السلام)
مى گويد: «خداوندا! تو را به طمع بهشت و ترس از دوزخ پرستش نكردم بلكه شايسته پرستش يافتم و سر به آستان بندگى ات نهادم.»
تربيت اسلامى انسان را به جايى از بلنداى معرفت و قله اخلاص مى رساند كه بهشت و
دوزخ، كه براى اكثر مردم عامل بيم و اميد و انگيزه بندگى است، براى او انگيزه اصلى
نيست بلكه آن را منافى با توحيد خالص مى داند.(43) يعنى از خدا جز خدا
نمى خواهد.
خلاف طريقت بود كاوليا *** تمنا كنند از خدا جز خدا
اميرالمؤمنين (عليه السلام)
، در نيايش عارفانه
خود با خدا چنين مى گويد:
«هَبْ لِى صَبَرْتُ على عَذابِكَ
فَكَيفَ اَصْبِرُعلى فِراقِك»
(44) گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم،
دورى از حضور تو را چگونه تحمل نمايم؟
براى ولىّ خدا فراق او سخت ترين عقوبت و لقاى او برتر از بهشت برين است.
از اين رو در ادعيه و مناجات هاى ائمه معصومين آمده و به ما نيز آموخته اند كه
با خدا اين گونه راز بگوييم: الها مرا قلبى ده كه مشتاق مقام قرب تو باشد و زبانى
كه سخن صدقش به سوى تو بالا رود و نظر حقى كه موجب تقرب تو گردد:
«اِلهى هَبْ لِى قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ
لِساناً يُرْفَعُ اِلَيْكَ صِدْقُهُ و نَظَراً يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ»
.(45)
حضرت امام براى نيت چهار مرتب آورده اند كه هر يك به گروهى اختصاص دارد. «خوف و
طمع» از براى عامه، «هيبت و تعظيم» از براى اهل معرفت، «شوق و حبّ» از براى اهل
جذبه و عشق، «فناى در محبوب» از براى اوليا و نيز مى فرمايند: «وقتى سالك
اِلى اللّه قدم بر فرق خطوط نفسانيه خود، بلكه خود و همه عالم نهاد و خود را يكسره
خالص كرد از رويت غير و غيريّت، در قلب او جز حق جايگزين نشد و بيت الله را از
بت ها به دست ولايت خالى كرد و از تصرف شيطان تهى نمود، دين او و عمل او، باطن او و
ظاهر او براى حق خالص شود و حق تعالى چنين دينى را براى خود اختيار كرده است.»(46)
تربيت اسلامى، با تكيه بر اين اصل مى كوشد انسان را به مرحله اى از صفاى نفس و
تزكيه و تهذيب برساند كه با الهام از ايمان و اخلاص خويش، از پليدى ها برهد و به
فضايل رو آورد. على (عليه السلام)
مى فرمايد: آن كس
كه نيت را خالص كند از همه پستى ها دامن برچيند:
«مَنْ
اَخْلَصَ النّيَّةَ تَنَزَّهَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّة»
.(47)
و اين يكى ديگر از ويژگى هاى تربيت اسلامى است كه در هيچ يك از مكاتب تربيتى از
آن نشانى نمى توان يافت و تنها از طريق پرورش كمال جويى فطرى بشر در پرتو شريعت
مى توان چنين انگيزه اى را به وجود آورد.
روشن است كه آن چه در نقش والاى نيت گفتيم، منافى با استفاده نظام تربيتى
اسلام از «تبشير و انذار» نيست كه در شيوه هاى تربيتى بدان خواهيم پرداخت.
2ـ اختيار و آزادى
آزادى و اختيار از ويژگى هاى انسان و لازمه كرامت اوست، جلوه اى است الهى كه
خداوند انسان را بدان گرامى داشته است. اگر انسان مانند جمادات و نباتات و
چهارپايان، مجبور و غيرمختار بود، از چنين كرامتى بهره نداشت. قرآن كريم با اشاره
به آفرينش انسان، نخستين خصيصه او را قدرت تعقل و تشخيص و آزادى در انتخاب دانسته
است:
«اِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا
كَفُورًا»
(48).
تربيت دينى راه خير و شر و سعادت و شقاوت را مى نمايد و انسان را حق انتخاب
مى دهد و در آن هيچ گونه اجبار و اكراهى نيست:
«لا اِكْرَاهَ
فِى الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ»
(49) نقش
پيامبران نيز هدايت گرى است و قرآن كتاب تذكر است:
«اِنَّ
هذِهِ تَذْكِرَهٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ اِلى رَبِّهِ سَبيلاً»
.(50)
خلاصه آن كه در منطق دين، «بودنِ» انسان در اختيار وى نيست اما «شدن» او در
اختيار اوست. برخلاف منطق جبر و مكتب ماركسيسم كه انسان را محكوم به جبر سرنوشت و
يا جبر تاريخ مى پندارند و برخلاف پندار طرفداران «گرايش شرطى» كه از نوعى «جبر طبيعى» سر بيرون مى كند.(51) اسلام انسان را موجودى
انتخاب گر مى داند كه خود بايد در ساختن سرنوشت خويش بكوشد.
3ـ تكليف و مسئوليت
در پرتو آزادى و اختيار است كه انسان، تحت مشيت الهى، حاكم بر سرنوشت خويش است و
«مجبور» يا «خودمحور» نيست(52) و فضايل و رذايل براى وى اكتسابى مى باشد
و مكلف و مسئول است كه در سايه رهنمود عقل و شرع به تهذيب نفس بكوشد و تربيت اسلامى
بر اين اصل پى ريزى مى شود.
برخلاف مكاتب «انسان گرا» كه مسئوليت را ناشى از آزادى مى دانند، از نظر اسلام
تكليف و مسئوليت از مسئوليت انسان در برابر آفريدگار خويش نشأت مى گيرد و انسان
بايد در برابر اوامر و نواهى خداوند پاسخگو باشد. همچنان كه قرآن كريم بيانگر آن
است:
«وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»
.(53)
اين مسئوليت حتى شامل عضو عضو انسان مى شود:
«اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الفُؤَادَ كُلُّ اُولئِكَ
كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»
.(54)
او همچنين بايد براى تربيت و نجات خود و خاندان خود بكوشد:
«يا اَيُّهَا الَّذيِنَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُم وَ اَهْليِكُمْ ناراً وَقُودُهَا
النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ»
.(55)
و نيز يك مسلمان، در برابر خير و هدايت جامعه و كل بشريت مسئوليت دارد:
«كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرُونَ
بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ المُنَكَرِ»
.(56)
و بالاخره شعاع مسئوليت از اين فراتر رفته و شامل حيوانات و نباتات و جمادات نيز
مى گردد. على (عليه السلام)
فرمود:
«اِتَّقُوْاللهَ فى عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّكُمْ
مَسْئُولُونَ حَتّى عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ;
(57)
در رفتار با بندگان خدا و آبادى هاى او، تقواى الهى پيشه كنيد، زيرا شما حتى از
اماكن زمين و چهارپايان مسئول خواهيد بود.»
بنابراين برنامه آموزشى و تربيتى بايد به گونه اى باشد كه به تناسب هر يك از
روابط انسان (با خدا، با خود، با خلق و با جهان پيرامون خود) مسئوليتى را با ويژگى
الهى بودن مطرح كند كه نتيجه آن احساس تكليف در برابر خدا، پيامبر، امام، خود،
والدين، اولاد، خانواده، معلم، متعلم، هم كلاس، رفيق، شهروند، هم كيش، ملت، دولت و
همنوع و حتى حيوانات و نباتات و جمادات باشد كه در مباحث بعدى خواهيم ديد و تربيت
اسلامى داراى چنين ويژگى است.
4ـ تقدم تزكيه
اصالت تزكيه و نقش محورى آن را در تعليم و تربيت اسلامى، از آيه كريمه
«يُزَكِّيهِم و يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكَمَةَ»
مى توان استنباط كرد. گرچه در برخى آيات، تعليم مقدم بر تزكيه آمده است، اما سخن از
تقدم لفظى نيست. بلكه هدف از محور بودن اين است كه تزكيه و تهذيب از يك سو هدف
تعليم و تربيت اسلامى است و از سوى ديگر اساس ديگر كمالات و كسب معارف الهى
مى باشد، توضيح آن كه:
اولاً: تعليم و تربيت در اسلام به منظور انسان سازى است و اين جز با تزكيه ميسور نيست.
ثانياً: بدون تزكيه، هر نوع تعليم وتربيتى ناقص و گاه زيانبار است. اگر علم و
دانش رازهاى جهان را به روى بشر مى گشايد و انسان را بر طبيعت مسلط مى كند، تهذيب و
تزكيه نفس، انسان را با هويت خويش آشنا ساخته و بر خويش تسلط مى بخشد و در استفاده
صحيح از مواهب طبيعى و ره آورد دانش يارى مى رساند.
ثالثاً: دست يابى به حقيقت علم و معرفت و نور و حكمت كه هدف غايىِ آفرينش انسان
است جز با تزكيه و تهذيب نفس فراهم نمى گردد. كه در مقدمه كتاب بدان پرداختيم.
از اين رو تزكيه و تهذيب و به تعبير ديگر «تقوا» در مكتب تربيتى اسلام به عنوان
كليد هدايت، طريق رستگارى و محور ارزش ها و ارتقاىِ انسانى، مورد توجه قرآن كريم و
مربيان بزرگ آيينِ الهى اسلام قرار گرفته است. در قرآن كريم است:
«ذَلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»
.(58)
على (عليه السلام)
مى فرمايد:
«خَيْرُ النُّفُوسِ اَزْكاها»
.(59)
و نيز مى فرمايد: «انسان با نفس ناطقه آفريده شد، اگر آن را با علم و عمل تزكيه
كند به مبادى عاليه نخستين خود مانند شود:
خُلِقُ الاِنسانُ
ذانَفْس ناطِقَه اِنْ زَكّاها بِالْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ فَقَدْ شَابَهَتْ جَواهِرَ
أَوائِلَ عِلَلهِا...»
.(60)
حضرت امام با توصيه به خودسازى در كنار فراگيرى علم و با اشاره به هدف بودن
تزكيه مى فرمايد:
«هر قدمى كه براى تحصيل علم برمى داريد، قدمى هم براى كوبيدن خواسته هاى نفسانى،
تقويت روحانى، كسب مكارم اخلاق، تحصيل معنويات برداريد. تحصيل اين علوم در واقع
مقدمه تهذيب نفس و تحصيل فضايل، آداب و معارف الهيه مى باشد، تا پايان عمر در مقدمه
نمانيد كه نتيجه را رها سازيد.»(61)
خلاصه آن كه تقوا و تزكيه، نردبانِ عروج بر مدارج عالى و كمالات انسانى است و
بدون آن، ابواب معارف آسمانى و گنجينه هاى عقل و فطرت بر انسان گشوده نخواهد شد و
به مدارج عاليه نتوان رسيد.
على (عليه السلام)
فرمود:
«طَهِّرُواْ اَنْفُسَكُم عَنْ دَنَسِ الشَّهَواتِ تُدْرِكوُا رَفيِعَ الدَّرَجاتِ:
(62)
نفس خويش را از آلودگى شهوات بزداييد تا به درجات بلند نايل آييد.»
پىنوشتها:
1. در واژه هاى فوز و فلاح و مشتقات آن كه در قرآن كريم به عنوان آخرين منزل سير
تكامل انسان است، تأمل شود. مانند: «اولئك هم الفائزون »، «اولئك هم المفلحون ».
2. سوره انعام، آيه 162. ر.ك: «استاد مطهرى، تكامل اجتماعى انسان ».
3. سوره انشقاق، آيه 6.
4. سوره فجر، آيات 30 ـ 27.
5. قال الصادق(عليه السلام) : «ما اعتصم عبدبمثل ما اعتصم بِغَضِّ البصر، فان البصر
لايغض عن محارم الله الاوقد سبق الى قلبه مشاهدة العظمة و الجلال» بحارالانوار ، ج
104، ص 41.
6. سوره الذاريات، آيه 56.
7. الميزان ، ج 18، ص 388.
8. سوره الذاريات، آيه 56.
9. آية الله جوادى آملى، اسرار عبادات ، ص 10.
10. سوره حجر، آيه 99.
11. مصباح الشريعه ، ص 53.
12. چهل حديث ، ص 220.
قرب، نى بالا و پستى جستن است *** قربِ حق از قيد هستى رستن است
13. «الناسُ معادن كمعادِن الذَّهب و الفضّة» پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) من
لايحضره الفقيه ، ج 4، ص 273.
در ادبيات تربيتى ما نيز از خودآگاهى بسيار سخن به ميان آمده است. از جمله:
گوهر خود را هويدا كن كمال اين ست و بس *** خويش را در خويش پيدا كن كمال اين ست و
بس
هر دو عالم را به نامت يك معما كرده اند *** اى پسر حلّ معما كن كمال اين ست و بس
14. سوره الذاريات، آيه 21.
15. تصنيف غرر ، ص 232.
16. نهج البلاغه ، خطبه اوّل.
17. تصنيف غررالحكم ، ص 238.
18. همان ، ص 238.
19. همچنان كه در انديشه هندوئيسم، كشف خويشتن مقصد اصلى تعليم و تربيت است.
20. تاريخ فلسفه هاى تربيتى ، ج 1، ص 14.
21. مربيان بزرگ ، ص 339.
22. دكتر شريعتمدارى، فلسفه تعليم و تربيت ، ص 239.
23. استاد شهيد مرتضى مطهرى، مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى ، صص 284 ـ 283.
24. سوره عنكبوت، آيه 69.
25. سوره انفال، آيه 29.
26. تصنيف غرر ، ص 247.
27. همان ، ص 240.
28. چهل حديث ، صص 292 ـ 291.
29. سوره حديد، آيه 25.
30. سوره مائده، آيه 8.
31. تصنيف غرر ، ص 446.
32. سوره زمر، آيه 14.
33. مصباح الشريعه ، ص 54.
34. سوره فرقان، آيه 57.
35. سوره يونس، آيه 72.
36. مصباح الشريعه ، ص 54.
37. سوره فاطر، آيه 10.
38. سوره اسرا، آيه 84.
39. اصول كافى ، ج 2، ص 16.
40. چهل حديث ، صص 286 ـ 285.
41. سوره انسان، آيه 9.
42. نهج البلاغه ، حكمت 237، ص 400.
43. اوصاف الاشراف ، باب اخلاص.
44. دعاى كميل .
45. مناجات شعبانيه .
باغ بهشت و سايه طوبى و قصر و حور *** با خاك كوى دوست برابر نمى كنم
در ضمير ما نمى گنجد به غير از دوست كس *** هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست
بس
46. سرالصلوة ، صص 122 ـ 121.
47. تصنيف غرر ، ص 53.
48. سوره انسان، آيه 3.
49. سوره بقره، آيه 256.
50. سوره انسان، آيه 29.
51. «پاولوف» فيزيولوژيست روسى با آزمايش هايى كه روى سگ انجام داد به اين نتيجه
رسيد كه حيوان در برابر گوشت (انگيزه طبيعى) واكنش نشان داده و به صورت بزاق دهان
سگ ظاهر مى گردد. وى ديد اگر صداى زنگ (انگيزه شرطى) را با نشان دادن گوشت همراه
سازد واكنش طبيعى سگ خودبه خود در برابر انگيزه شرطى ظاهر مى گردد. پاولوف متوجه شد
كه انسان نيز بسيارى از امور را از اين طريق مى آموزد. «واتسون» روان شناس آمريكايى
نيز تحقيقات پاولوف را مورد بررسى قرار داد و مكتب سلوك يا رفتار را تأسيس نمود.
بعد از واتسون «اسكينر» آزمايش هايى روى كبوتر انجام داد و در برابر مكتب كلاسيك
پاولوف، مكتب شرطى عملى را تشكيل داد. اسكينر به اين حقيقت توجه نمود كه اگر كبوتر
عملى صحيح انجام دهد و بلافاصله پاداش ببيند، اين عمل در كبوتر تثبيت مى شود.
تحقيقات اسكينر مورد توجه بسيارى از محافل تربيتى آمريكا قرار گرفت. بسيارى از
متخصصان تعليم و تربيت به ايجاد آموزش برنامه اى كه مبتنى بر پاداش است، اقدام
كردند. اسكينر با قبول اصل شرطى شدن اعمال در انسان مجبور شد، تكامل پذيرى و آزادى
و هدايت را در انسان مورد انكار قرار دهد. (دكتر على شريعتمدارى، مقاله انتقال به
تعليم و تربيت اسلامى (با تلخيص)، ص 224 و 226)
چنان كه مشاهده مى كنيم اين تفكر ناشى از انسان شناسى غربى و مادى است كه انسان
را به منزلت حيوانات تنزل داده و از نظر تحقيق با تكامل پذيرى نامحدود بشر، آزادى و
تفكر و انتخاب را كه مايه امتياز و برترى انسان بر ساير جانداران است مورد انكار
قرار مى دهد و بازگشت آن به نوعى تفكر جبرى است.
52. امام صادق(عليه السلام) فرمود: لاجبرو لاتفويض بل امر بين الامرين «اصول كافى ،
ج1، ص 160».
53. سوره صافات، آيه 24.
54. سوره اسرا، آيه 36.
55. سوره تحريم، آيه 6.
56. سوره آل عمران، آيه 110.
57. نهج البلاغه ، خطبه 167، ص 174.
58. سوره بقره، آيه 2.
59. تصنيف غرر ، ص 240.
60. تصنيف غرر ، ص 240.
61. جهاد اكبر ، ص 30.
62. تصنيف غرر ، ص 239.