مسئله حجاب

متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

- ۷ -


فتواها

تا اينجا ادله موافق و مخالف پوشش و نظر ، و هم روش دقيق و معتدل‏ اسلام در مجموع روابط زنان و مردان طبق مدارك كتاب و سنت روشن شد و معلوم شد ادله مزبور عدم وجوب ستر وجه و كفين را مدلل می‏سازد و هم جايز بودن نگاهی را كه از روی تلذذ نباشد و ريبه‏ای هم در كار نباشد تقويت‏ می‏كند

اكنون بايد ببينيم فتواها چيست ؟ هر كس می‏خواهد بداند علمای اسلام از صدر اول تاكنون در اين دو مسأله مهم چگونه فتوا داده‏اند ؟ اولا نظر فقهای اسلام درباره پوشش وجه و كفين چيست ؟ و ثانيا درباره‏ نظر چه نظری دارند ؟ در اينكه پوشيدن وجه و كفين لازم نيست ظاهرا در ميان تمام علمای اسلامی‏ اعم از شيعه و سنی اختلافی نيست . فقط يك نفر از علمای اهل تسنن به نام‏ ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام نظر مخالف دارد . آنهم معلوم نيست كه‏ نظرش در مورد نماز است يا در مورد نا محرم درباره چهره هيچگونه اختلافی نيست ، احيانا بعضی از علماء درباره دستها تا مچ و يا درباره پاها تا ساق ، اختلاف كرده‏اند كه آيا جزء استثناء هست‏ يا نيست ؟ در ميان مسائل فقهی شايد كمتر مسأله‏ای اينچنين پيدا شود كه اينگونه‏ مورد اتفاق نظر ميان علمای اسلام اعم از شيعه و سنی بوده باشد

پيش از آنكه نقل اقوال كنيم دو مطلب بايد ذكر شود : يكی اينكه مسأله‏ پوشش را فقهاء در دو جا طرح می‏كنند . يكی در باب نماز ، از باب اينكه‏ در نماز واجب است كه زن تمام بدن خويش را بپوشاند ، خواه نا محرمی‏ وجود داشته باشد . و يا وجود نداشته باشد . در اينجا اين سؤال پيش می‏آيد كه آيا وجه و كفين هم در نماز بايد پوشيده باشد يا نه ؟ ديگر در باب‏ نكاح ، به مناسبت بحث از اينكه خواستگار تا چه حدودی حق دارد به زن‏ مورد نظر خود نگاه كند . در اينجا نيز معمولا يك بحث كلی درباره پوشش و يا درباره جواز و عدم جواز نظر می‏شود

عليهذا از نظر فقه دو نوع " ستر " داريم : ستر صلاتی ، يعنی پوششی كه‏ در نماز بايد به كار برده شود كه البته شرائطی دارد از قبيل اينكه پاك‏ باشد ، غصبی نباشد و غيره . و ستر غير صلاتی كه در مقابل مردان بيگانه‏ بايد رعايت شود و شرائط خاص نماز را ندارد . بعدا خواهيم گفت كه ظاهرا اختلافی نيست در اينكه ستر صلاتی و غير صلاتی از نظر مقدار و حدود پوشش با هم تفاوت ندارند

مطلب دوم اينكه فقهاء اصطلاحی دارند ، می‏گويند : بدن زن جز چهره و دو دست " عورت " است . ممكن است اين تعبير در نظر بعضی‏ها زننده جلوه كند روی اين جهت كه بگويند : " عورت " يعنی يك‏ چيز زشت و مستقبح . آيا از نظر فقه اسلامی بدن زن جز چهره و دو دست يك‏ چيز زشت و مستقبح است ؟ ! پاسخ اينست كه كلمه " عورت " به معنی يك چيز زشت و قبيح نيست

لهذا به هر امر زشت و قبيحی " عورت " گفته نمی‏شود و متقابلا كلمه " عورت " در مواردی به كار برده می‏شود كه هيچگونه مفهوم قبح و زشتی ندارد

مثلا در قرآن كريم ، در داستان غزوه احزاب كه اشاره به بهانه جوئی برخی‏ ضعيف الايمان‏ها می‏كند می‏فرمايد : " « و يستأذن فريق منهم النبی و يقولون‏ ان بيوتنا عوره و ما هی بعوره ان يريدون الا فرارا » " ( 1 ) يعنی يك‏ دسته از آنان از پيغمبر اجازه مراجعت می‏خواهند و می‏گويند خانه‏هامان بی‏ حفاظ است ، حصار كافی ندارد و حال آنكه خانه‏هايشان بی حفاظ نيست ، جز فرار قصدی ندارند

در اينجا كلمه " عورت " در مورد خانه به اعتبار بی حفاظ بودن آن به‏ كار رفته است و بديهی است كه هيچگونه مفهوم قبح و زشتی در اينجا وجود ندارد . در آيه 59 سوره نور كه قبلا تفسير شد ، سه وقت خلوت : قبل از نماز صبح ، نيمروز ، بعد از عشاء ، به اعتبار اينكه افراد در اينوقت‏ لباسها را از تن بيرون می‏آورند و حفاظی ندارند به نام " سه عورت " خوانده شده است

صاحب مجمع البيان كه از لحاظ شكافتن معانی لغتها در ميان مفسران بی‏ نظير و در ميان غير مفسران كم نظير است در ذيل آيه 14 سوره احزاب آنجا كه لغت را معنی می‏كند می‏گويد : " و العوره كل شی‏ء يتخوف منه فی ثغر او حرب . و مكان معور و دار معوره اذا لم تكن حريزه " يعنی عورت به هر چيز آسيب‏پذير كه مورد نگرانی است گفته می‏شود ، از قبيل نقاط سرحدی و يا يك امر مربوط به جنگ‏ . مكان معور و خانه معور يعنی خانه‏ای كه استحكام ندارد و آسيب‏پذير است‏

پس معلوم می‏شود اين تعبير فقهی مشتمل بر نوعی تحقير نمی‏باشد . به زن‏ از آن جهت " عورت " گفته می‏شود كه مانند خانه‏ای بی‏حصار است و آسيب‏ پذير می‏باشد و بايد در حصار پوشش قرار گيرد

اكنون برويم بر سر نقل اقوال فقهاء . علامه در تذكره الفقهاء ، كتاب‏ الصلاه می‏فرمايد : " جميع بدن زن عورت است جز چهره ، به اجماع جميع علماء در جميع‏ شهرها ، جز ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام كه تمام بدن زن را عورت دانسته‏ است و سخن او به حكم اجماع مردود است . از نظر علماء ما ( شيعه ) دو دست تا مچ نيز مانند چهره است و عورت نيست . مالك بن انس و شافعی و اوزاعی و سفيان ثوری در اين جهت با علماء شيعه هم عقيده‏اند زيرا ابن‏ عباس در تفسير سخن خدا : " « و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها »" وجه‏ و كفين را توأما جزء استثناء شمرده است . اما به عقيده احمد حنبل و داود ظاهری كفين بايد پوشيده شود . و سخن ابن عباس كافی است در رد سخن آنها " .

علامه بعد سخن خود را درباره قدمين ادامه می‏دهد كه آيا بايد پوشيده بماند يا نه ؟ چنانكه ملاحظه می‏شود فقهاء اسلام در باب ستر صلاتی به آيه سوره نور تمسك‏ می‏كنند كه مربوط به نماز نيست ، زيرا آنچه در نماز لازم است پوشيده شود همان است كه در مقابل نا محرم بايد پوشيده شود . و شايد اگر بحثی باشد در اينست كه آيا در نماز ، زائد بر آنچه در مقابل نا محرم بايد پوشيده‏ شود لازم است پوشيده شود يا نه ؟ اما در اينكه آنچه در نماز لازم نيست‏ پوشيده شود ، در مقابل نا محرم هم لازم نيست پوشيده شود ، بحثی نيست

ابن رشد ، فقيه و طبيب و فيلسوف معروف اندلسی در كتاب بداية المجتهد ( 2 ) می‏گويد : " عقيده اكثر علماء بر اينست كه بدن زن جز چهره و دو دست تا مچ ، عورت است . ابوحنيفه معتقد است كه قدمين نيز عورت شمرده نمی‏شود . و ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است كه تمام بدن زن بلا استثناء عورت‏ است "

در كتاب " الفقه علی المذاهب الخمسة " ( 3 ) تأليف شيخ جواد مغنية می‏گويد : " علمای اسلام اتفاق نظر دارند كه بر هر يك از زن و مرد لازم است آنچه‏ را در خارج نماز بايد بپوشد ، در حال نماز هم بايد بپوشد . اختلاف در اينست كه آيا در نماز مقداری زائد بر آنچه در خارج نماز بايد پوشيده شود ، لازم است پوشيده شود يا نه ؟

آنچه در زن مورد بحث است اينست كه آيا پوشيدن وجه و كفين يا مقداری از آنها در نماز لازم است - پوشيده شود - با آنكه در خارج نماز لازم نيست - يا لازم نيست ؟ و آنچه در مرد مورد بحث است اينست كه آيا زياده بر ما بين ناف و زانو لازم است‏ در نماز پوشيده شود ؟ " آنگاه چنين می‏گويد : " به عقيده علمای شيعه اماميه بر زن در حال نماز همان قدر واجب است‏ بپوشد كه در غير نماز بايد از نا محرم بپوشد . . . "

نقل سخنان علماء در اين زمينه به طول می‏انجامد . علمای گذشته در كتابهای خود اگر بحث كرده‏اند به همين گونه نظر داده‏اند كه گفته شد

معمولا فقهاء مسأله پوشش را در باب صلاه و مسأله نظر را در باب نكاح‏ متعرض شده‏اند

عجيب اينست كه بعضی از بزرگان فقهاء معاصر پنداشته‏اند كه عقيده علامه‏ در تذكره اينست كه پوشيدن چهره واجب است ، ( 4 ) و اين اشتباه است

علامه در تذكره در مسأله جواز نظر با ديگران اختلاف دارد چنانكه خواهيم‏ گفت ، نه در مسأله پوشش

اما مسأله جواز و عدم جواز نظر : علامه در تذكره الفقهاء ، كتاب النكاح‏ می‏گويد : " نظر مرد به زن يا به واسطه حاجت و ضرورت است ( مانند كسی كه قصد خواستگاری دارد ) يا حاجت و ضرورتی در كار نيست . اگر حاجت و ضرورت در كار نيست ، نظر به غير وجه و كفين جايز نيست . اما وجه و كفين : اگر خوف فتنه در كار است نظر به آنها نيز جايز نيست و اگر خوف فتنه در كار نيست ، به عقيده شيخ طوسی مانعی ندارد ولی مكروه‏ است . اكثر شافعيه نيز همين عقيده را دارند ولی به عقيده بعضی از شافعيه‏ نظر به وجه و كفين حرام است "

علامه پس از آنكه ادله اين عده از شافعيه را نقل می‏كند می‏گويد : " به عقيده من نيز نظر بر وجه و كفين حرام است "

محقق در شرايع می‏گويد : نظر به چهره و دو دست يك بار جايز است و تكرارش جايز نيست . شهيد در لمعه ، و علامه در بعضی كتابهايش همين‏ عقيده را انتخاب كرده‏اند

مجموعا در باب نظر بر وجه و كفين سه قول است : الف - ممنوعيت مطلقا . علامه در تذكره و چند نفر معدود ديگر و از آنجمله صاحب جواهر اين عقيده را انتخاب كرده‏اند . ب - جواز نظر يك نوبت و ممنوعيت تكرار نظر . محقق در شرايع و شهيد اول در لمعه و علامه در بعضی ديگر از كتبش تابع اين نظرند

ج - جواز مطلقا . شيخ طوسی ، كلينی ، صاحب حدائق ، شيخ انصاری ، نراقی‏ در مستند و شهيد ثانی در مسالك اين نظر را تأييد می‏كنند . شهيد ثانی در مسالك ، اين قول را تأييد و ادله‏ای كه شافعيه بدان تمسك كرده‏اند و مورد پسند علامه واقع شده است رد می‏كند . ولی در آخر می‏گويد : شك نيست كه‏ قول به تحريم طريق احتياط و سلامت است

تا اينجا عقيده قدمای علمای اسلام را درباره پوشش و هم درباره نظر ذكر كرديم . اما علمای متأخر : مرحوم آية الله سيد محمد كاظم طباطبائی يزدی در عروه الوثقی راجع به‏ مسأله پوشش در غير نماز می‏گويد : " بر زن واجب است تمام بدن خويش را جز وجه و كفين ، از غير محارم‏ بپوشد " ( 5 )

درباره مسأله نظر می‏گويد : " بر مرد جايز نيست نظر به زن اجنبی ، همچنانكه بر زن جايز نيست نظر به مرد اجنبی . جماعتی وجه و كفين را استثناء كرده گفته‏اند مطلقا نظر بر آنها جايز است . بعضی ديگر گفته‏اند نظر يك بار جايز است و بيش از يك‏ بار جايز نيست . احوط ممنوعيت است مطلقا " ( 6 )

اما فقهای متأخر و معاصر غالبا در اين دو مسأله از اظهار نظر صريح در رساله‏های عمليه خودداری كرده‏اند و معمولا طريق احتياطی می‏پويند

در ميان علمای متأخر و معاصر حضرت آية الله حكيم دامت بركاته در رساله منهاج الصالحين چاپ نهم ، كتاب النكاح ، مسأله سوم ، فتوای صريح‏ دارند و وجه و كفين را صريحا استثناء می‏كنند . ايشان می‏فرمايند : " جايز است نظر به كسی كه قصد تزويج او را دارد . همچنين جايز است‏ نظر به زنان اهل ذمه - به شرط عدم تلذذ - و همچنين زنان بی‏پروا كه نهی‏ آنها اثر ندارد - به شرط عدم تلذذ - و همچنين زنانی كه به وجهی محرم می‏باشند . و نظر به غير اينها حرام است مگر بر چهره و دو دست‏ تا مچ ، آنهم به شرط عدم تلذذ "

حس احتياط

بی‏گمان حس احتياط يكی از موجبات پرهيز از فتوای به جواز نظر و عدم‏ لزوم پوشش است . هر كسی در وجدان خود می‏داند كه دو خصيصه يكی در مرد و يكی در زن وجود دارد : در زن علاقه شديد به تبرج و خودآرائی و خودنمائی ، و در مرد هوس چشم چرانی و نظر بازی . به قول مجله توفيق : اينكه شعراء زن را به سرو تشبيه كرده‏اند نه از جهت اعتدال قامت است بلكه از اين‏ جهت است كه زن مانند سرو ، تابستان و زمستان ندارد ، زمستان و تابستان‏ برهنه و عريان بيرون می‏آيد و از آسيب سرما باكش نيست

در مورد صفت خودنمائی زنان و خصيصه چشم چرانی مردان ، ويل دورانت‏ می‏نويسد : " در ميان اعمال انسانی عجيب‏تر از اين نيست كه مردان پيرانه سر به‏ دنبال زنان بيفتند و زنان تا دم گور آماده معشوق شدن و محبوب بودن باشند . در رفتار انسانی امری پايدارتر و ثابت‏تر از نگاه مردان به زنان نيست‏ . ببين اين جانور مكار چگونه مراقب شكار خويش است در حالی كه خود را به خواندن روزنامه مشغول داشته است . گوش به گفتارش فرادار و ببين كه‏ چگونه درباره صيد جاودانی اوست . خيال و تصورش را در نظر آر كه چگونه‏ پروانه‏وار به دور شمع می‏چرخد . چرا ؟ اين امر چگونه صورت می‏گيرد ؟ ريشه‏های اين ميل عميق در چيست و چه مراحلی را می‏پيمايد تا به مرحله شكوه‏ و جنون فعلی خود می‏رسد ؟ "

آری اين حقيقت را كه گفتيم نمی‏توان از نظر دور داشت ، و از طرفی می‏دانيم كه اصل عفاف و تقوا به طور قطع يكی از اصول مسلم اسلام‏ و از پايه‏های قوانين اجتماع منزلی است

كتمان يا اظهار ؟

روی همين حساب در اين مسأله عملا دو جريان مخالف به وجود آمده است : يكی اينكه صاحبان فتوا در عصر اخير با مشاهده اوضاع و احوال موجود ، سخت‏ در عمق وجدان خود می‏ترسند كه فتوا به عدم وجوب ستر وجه و كفين و عدم‏ حرمت نظر بر وجه و كفين بدهند ، لهذا طريق سلامت می‏پويند و با يك " الاحوط " خود را نجات می‏دهند

جريان دوم اينست كه بعضی ديگر را عقيده اين شده كه هر چند از نظر حقيقت و واقع ، مطلب همين است ، ولی با ملاحظات عصر و زمان كه مردم‏ دنبال بهانه می‏گردند كه قيود عفاف را به هر شكل و به هر صورت دور بريزند ، بايد قسمتی از واقعيات را كتمان كرد كه موجب بهانه نشود

درست است كه اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نكرده است ، ولی‏ نبايد اين را به مردم گفت ، زيرا با شنيدن اين مطلب نه تنها چهره و دستها را نمی‏پوشند ، سر و سينه و پاها تا بالای زانو را هم نخواهند پوشيد

اينجاست كه " فلسفه كتمان " و محافظه كاری پا به ميان می‏نهد . فلسفه كتمان اختصاص به اين مسأله ندارد ، عده‏ای نظير اين عقيده‏ را در باب استماع اخبار راديو و خريد و فروش آن نيز داشتند

پس از انتشار كتاب داستان راستان ، يكی از علمای خوزستان نامه‏ای به‏ من نوشت . اين مرد عالم ضمن اينكه از اين كتاب تجليل كرده آنرا بسيار سودمند تشخيص داده بود و اعتراف كرده بود كه همه داستانها را با اصل‏ تطبيق كرده درست يافته است پيشنهاد كرده بود كه دو تا از داستانها را بردارم زيرا مورد سوء استفاده واقع می‏شود : يكی داستان تقسيم كار كه مربوط به جريان تقسيم كردن رسول خدا كارهای‏ خانه را ميان حضرت امير عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام است

رسول اكرم صلی الله عليه و آله و سلم كارهای بيرون را به علی و كارهای‏ داخلی را به زهرا واگذار می‏كند و حضرت زهرا در نبودن حضرت امير بعضی از كارهای خارجی آنحضرت را به عهده می‏گيرد

يكی ديگر داستان " حتی برده فروش " كه جمله‏ای دارد رسول خدا در مذمت برده‏فروشی

اين مرد عالم به من توصيه كرده بود اين دو داستان را در عين اينكه اصل‏ و اساس دارد از آن كتاب بردارم ، زيرا داستان اولی موجب سوء استفاده‏ كسانی می‏شود كه معتقدند زن می‏تواند از منزل بيرون برود و داستان دوم مورد سوء استفاده مخالفان بردگی می‏شود

من منكر اين اصل كلی نيستم كه احيانا اگر گفتن حقيقتی سبب انحراف مردم از آن حقيقت بشود نبايد گفت ، زيرا گفتن برای ارشاد مردم به حقيقت است نه برای اينكه وسيله دور شدن از حقيقت بشود . البته‏ كتمان حقايق حرام است . قرآن كريم می‏فرمايد : " « ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدی من بعد ما بيناه للناس فی الكتاب اولئك‏ يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون »" ( 7 ) يعنی " كسانی كه حقايق فرود آمده از جانب ما را پس از آنكه ما گفته و بيان كرده‏ايم كتمان می‏كنند خدا و هر لعنت كننده‏ای آنان را لعنت می‏كند "

لحن آيه فوق العاده شديد است . قرآن كريم در كمتر موضوعی به اندازه‏ اين موضوع با چنين لحن شديد و خشمناكی سخن گفته است

در عين حال من معتقدم مقصود اينست كه مردم حقايق را به خاطر منافع خود كتمان نكنند ، ولی اينكه حقيقت را به خاطر خود حقيقت ( و البته در شرائط محدود و موقت و معينی برای فرار از سوء استفاده ) اظهار نكنيم‏ مشمول اين آيه نيست . به عبارت ديگر دروغ گفتن حرام است اما راست‏ گفتن هميشه واجب نيست يعنی احيانا در مواردی بايد سكوت كرد

من معتقدم اينگونه مصلحت انديشی‏ها اگر بر مبنای مصالح واقعی حقايق‏ باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات ، مانعی‏ ندارد

اما سخن در اينست كه مصلحت انديشی‏هائی از قبيل فتوا ندادن به جواز خريد و فروش راديو ، يا به عدم وجوب پوشيدن چهره و دو دست ، آيا يك مصلحت انديشی صحيح و عاقلانه است و نتيجه صحيح می‏دهد يا خير ؟ آيا واقعا جريان امر اينست كه طبقه‏ای از زنان چهره و دو دست خود را می‏پوشند و با گفتن اين حقيقت ، چهره و دستها و سپس تمام بدن را عريان خواهند كرد ؟ يا جريان امر برعكس است

يعنی بسياری از مردها و زنها خيال می‏كنند كه از نظر مذهبی اساس كار اينست كه چهره زن گشوده نباشد و وقتی كه چهره گشوده شد كار گذشته است‏ " آب كه از سرگذشت چه يك نی و چه صد نی " و از طرف ديگر پوشيدن‏ چهره را غير عملی و از نظر منطق غير قابل دفاع می‏بينند و هيچ فلسفه و استدلالی هم نمی‏توانند برای آن ذكر كنند . از اينرو از سر تا پا لخت‏ می‏شوند

عقيده بعضی از كارشناسان اجتماعی اينست كه علت اين افراط و بی‏ بندوباری ، توهمهای غلطی است كه اجتماع درباره حجاب داشته است . علت‏ اين بوده كه حقايق گفته نشده است . اگر همانطور كه اسلام خود گفته است‏ گفته می‏شد كار به اينجاها كه كشيده است كشيده نمی‏شد . اينجا از آنجاهاست كه بايد گفت : " از پاپ كاتوليك‏تر نبايد بود " ، " كاسه‏ از آش گرمتر صحيح نيست "

قرآن كريم در سوره حجرات می‏فرمايد : " « يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدی الله و رسوله » " ( 8 ) .

يعنی ای مؤمنين ! از خدا و رسول خدا جلو نيفتيد . مقصود از جلو افتادن از خدا و پيغمبر اينست كه‏ كار دينداری و مقدس مأبی را به جائی رسانيم كه خدا و رسول نگفته‏اند و بخواهيم از پيغمبر هم جلوتر حركت كنيم

اميرالمؤمنين علی عليه السلام می‏فرمايد : " « ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تتركوها و سكت عن اشياء لم يسكت عنها نسيانا فلا تتكلفوها » " . يعنی خداوند حدود و مرزهائی قرار داده است ، از آنها تجاوز نكنيد ( محرماتی قرار داده آنها را نقض نكنيد ) ، و واجبات و فرائضی قرار داده آنها را ترك نكنيد ، و درباره بعضی چيزها سكوت كرده‏ است ( نه آنها را حرام كرده و نه واجب ) ، اين سكوت از روی فراموشی‏ نبوده است بلكه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشيد . پس شما خود را در آن زمينه‏ها به تكلف و مشقت نيندازيد و از پيش خود برای خود به‏ نام دين و خدا تكليف درست نكنيد

پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم در حديثی كه در جامع الصغير نقل‏ كرده است می‏فرمايد : " « ان الله يحب ان يؤتی رخصه كما يكره ان يؤتی‏ معصيته » " يعنی خداوند همانطور كه ناخوش می‏دارد آنچه را نهی كرده است‏ مردم انجام دهند دوست دارد آنچه را اجازه داده است و بلامانع شمرده مردم‏ آنرا همانطور بلامانع تلقی كنند ، از پيش خود چيزی را كه خداوند ممنوع‏ نكرده است ، ممنوع نشمارند . .

اين حديث بدين عبارت نيز نقل شده است : " « ان الله يحب ان يؤخذ برخصه كما يحب ان يؤخذ بعزائمه » " . يعنی خداوند دوست دارد هر چيزی‏ را كه مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آنرا مباح شمارند همچنانكه دوست دارد هر چه را نهی كرده است ناروا به شمار آورند

ممكن است نظر من اشتباه باشد . مكرر گفته‏ام كه در اينگونه مسائل كه‏ مسأله فرعی است ، هر كس بايد فتوای مرجع تقليد خود را بخواهد و عمل كند . ولی از نظر آنچه به نام مصلحت انديشی عنوان می‏شود كه می‏گويند مصلحت‏ نيست گفته شود هر چند حقيقت باشد . عقيده من برخلاف اين مصحلت انديشی‏ است . من مصلحت را در گفتن حقيقت می‏دانم . آنچه مصلحت ايجاب می‏كند جز اين نيست كه بايد اين خيال را از سر زنان امروز خارج كنيم كه می‏گويند حجاب در عصر حاضر غير عملی است ، ثابت كنيم كه حجاب اسلامی كاملا منطقی‏ و عملی است

ثانيا كوشش كنيم كه در فعاليتهای فرهنگی ، اجتماعی ، بهداشتی ، واحدهای اختصاصی برای زنان به وجود آوريم و با فعاليتهای مختلط و واحدهای‏ مختلط كه تقليد احمقانه‏ای از اروپائيان است مبارزه كنيم . تنها در اين‏ صورت است كه زنان شخصيت واقعی خود را باز خواهند يافت و به نام آزادی‏ و مساوات ابزار و بازيچه و احيانا وسيله اطفاء شهوت مردان قرار نخواهند گرفت

دو مسأله ديگر

دو مسأله ديگر در باب معاشرت زن و مرد باقی مانده كه بد نيست آنها را نيز بررسی كنيم : يكی مسأله شنيدن صدای زن است و ديگر مسأله دست‏ دادن با او است

در مسأله اول ، ظاهرا مسلم است كه شنيدن صدای زن در صورتی كه تلذذ و ريبه در كار نباشد جايز است . مرحوم آية الله سيد محمد كاظم طباطبائی‏ يزدی در عروه الوثقی باب نكاح فصل اول مسأله 39 می‏فرمايد : " لا بأس بسماع صوت الاجنبية ما لم يكن تلذذ و لا ريبة من غير فرق بين‏ الاعمی و البصير و ان كان الاحوط الترك فی غير مقام الضروره ، و يحرم‏ عليها اسماع الصوت الذی فيه تهييج للسامع بتحسينه و ترقيقه . قال تعالی: " « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض »"

يعنی : شنيدن صدای زن در صورتی كه تلذذ و ريبه نبايد جايز است ولی در عين حال مادامی كه ضرورتی نيست ، ترك آن بهتر است . و بر زن حرام است‏ كه بخواهد صوت خود را نازك كند و نيكو سازد به طوری كه تحريك آميز باشد ، چنانكه خدای متعال در قرآن خطاب به زنان پيغمبر اكرم صلی الله‏ عليه و آله و سلم می‏فرمايد : در حرف زدن صدا را نازك و مهيج نكنيد كه‏ موجب طمع بيماردلان گردد "

مسأله جواز استماع صدای زن ، جزء مسلمات است و دليل آن سيره قطعی بين‏ مسلمين و ضروری بودن و مخصوصا سيره قطعی تاريخی رسول خدا و ائمه اطهار است

علاوه بر اين ، مفهوم آيه مذكور اينست كه حرف زدنی كه در آن كرشمه و ناز به كار نرود جايز است . يعنی خود اين آيه دليل بر جواز همسخن شدن زن‏ و مرد اجنبی است

تنها شهيد اول است كه در لمعه می‏فرمايد : " و يحرم سماع صوت الاجنبيه‏ " ، و بعضی از فقهاء معاصر احتمال داده‏اند كه خطائی از نساخ رخ داده‏ است و مثلا " لا يحرم " را " يحرم " نوشته‏اند

در مورد مسأله دوم شكی نيست كه حتی در صورتی كه تلذذ و ريبه هم نباشد ، دست دادن زن و مرد اجنبی جايز نيست مگر اينكه جامه‏ای حائل باشد مانند دستكش . در اين مسأله ، هم در روايات و هم در فتاوای فقهاء اتفاق كلمه‏ می‏باشد . در بعضی از روايات علاوه بر اينكه قيد شده كه مصافحه بدون حائل‏ نباشد ، اضافه شده كه بايد دست را فشار ندهند . مرحوم سيد در عروه‏ الوثقی بعد از مسأله پيش می‏فرمايد : " لا يجوز مصافحة الاجنبية . نعم لا بأس بها من وراء الثوب " يعنی‏ دست دادن با زن بيگانه جايز نيست ، ولی اگر جامه‏ای حائل باشد مانعی‏ ندارد

بديهی است كه جايز بودن دست دادن با زن بيگانه در صورت حائل بودن‏ جامه يا دستكش ، مشروط به اينست كه تلذذ و ريبه‏ای در كار نباشد ، اما اگر تلذذ و ريبه در كار باشد همانطور كه بعضی‏ از فقهای ديگر در حاشيه عروه يادآوری كرده‏اند قطعا حرام است
 

پى‏نوشتها:

1 - سوره احزاب ، آيه . 14
2 - جلد اول ، صفحه . 111
3 - جلد اول ، صفحه . 113
4 - در مستمسك العروه ، جلد 5 صفحه 192 - 190 آية الله حكيم پس از آنكه ادله عدم لزوم پوشش را تقويت می‏كنند می‏فرمايند : " و من ذلك‏ يظهر ضعف ما عن التذكره من المنع و قواه فی الجواهر . . . " ظاهرا صاحب جواهر نيز نظرش به مسأله نظر است نه وجوب ستر . به هر حال اين‏ نسبت به علامه در تذكره قطعا صحيح نيست
5 - عروه الوثقی ، كتاب الصلاه ، فصل ساتر
6 - عروه الوثقی ، كتاب النكاح ، مسأله . 31
7 - سوره بقره ، آيه . 159
8 - سوره حجرات ، آيه . 1