فتواها
تا اينجا ادله موافق و مخالف پوشش و نظر ، و هم روش دقيق و معتدل
اسلام در مجموع روابط زنان و مردان طبق مدارك كتاب و سنت روشن شد و
معلوم شد ادله مزبور عدم وجوب ستر وجه و كفين را مدلل میسازد و هم
جايز بودن نگاهی را كه از روی تلذذ نباشد و ريبهای هم در كار
نباشد تقويت میكند
اكنون بايد ببينيم فتواها چيست ؟ هر كس میخواهد بداند علمای اسلام
از صدر اول تاكنون در اين دو مسأله مهم چگونه فتوا دادهاند ؟ اولا
نظر فقهای اسلام درباره پوشش وجه و كفين چيست ؟ و ثانيا درباره
نظر چه نظری دارند ؟ در اينكه پوشيدن وجه و كفين لازم نيست ظاهرا
در ميان تمام علمای اسلامی اعم از شيعه و سنی اختلافی نيست . فقط
يك نفر از علمای اهل تسنن به نام ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام نظر
مخالف دارد . آنهم معلوم نيست كه نظرش در مورد نماز است يا در
مورد نا محرم
درباره چهره هيچگونه اختلافی نيست ، احيانا بعضی از علماء درباره
دستها تا مچ و يا درباره پاها تا ساق ، اختلاف كردهاند كه آيا جزء
استثناء هست يا نيست ؟ در ميان مسائل فقهی شايد كمتر مسألهای
اينچنين پيدا شود كه اينگونه مورد اتفاق نظر ميان علمای اسلام اعم
از شيعه و سنی بوده باشد
پيش از آنكه نقل اقوال كنيم دو مطلب بايد ذكر شود : يكی اينكه
مسأله پوشش را فقهاء در دو جا طرح میكنند . يكی در باب نماز ، از
باب اينكه در نماز واجب است كه زن تمام بدن خويش را بپوشاند ،
خواه نا محرمی وجود داشته باشد . و يا وجود نداشته باشد . در
اينجا اين سؤال پيش میآيد كه آيا وجه و كفين هم در نماز بايد
پوشيده باشد يا نه ؟ ديگر در باب نكاح ، به مناسبت بحث از اينكه
خواستگار تا چه حدودی حق دارد به زن مورد نظر خود نگاه كند . در
اينجا نيز معمولا يك بحث كلی درباره پوشش و يا درباره جواز و عدم
جواز نظر میشود
عليهذا از نظر فقه دو نوع " ستر " داريم : ستر صلاتی ، يعنی پوششی
كه در نماز بايد به كار برده شود كه البته شرائطی دارد از قبيل
اينكه پاك باشد ، غصبی نباشد و غيره . و ستر غير صلاتی كه در
مقابل مردان بيگانه بايد رعايت شود و شرائط خاص نماز را ندارد .
بعدا خواهيم گفت كه ظاهرا اختلافی نيست در اينكه ستر صلاتی و غير
صلاتی از نظر مقدار و حدود پوشش با هم تفاوت ندارند
مطلب دوم اينكه فقهاء اصطلاحی دارند ، میگويند : بدن زن جز چهره و
دو دست " عورت " است . ممكن است اين تعبير در نظر بعضیها زننده
جلوه كند روی اين جهت كه بگويند : " عورت " يعنی يك چيز زشت و
مستقبح . آيا از نظر فقه اسلامی بدن زن جز چهره و دو دست يك چيز
زشت و مستقبح است ؟ ! پاسخ اينست كه كلمه " عورت " به معنی يك چيز
زشت و قبيح نيست
لهذا به هر امر زشت و قبيحی " عورت " گفته نمیشود و متقابلا كلمه
" عورت " در مواردی به كار برده میشود كه هيچگونه مفهوم قبح و
زشتی ندارد
مثلا در قرآن كريم ، در داستان غزوه احزاب كه اشاره به بهانه جوئی
برخی ضعيف الايمانها میكند میفرمايد : " « و يستأذن فريق منهم
النبی و يقولون ان بيوتنا عوره و ما هی بعوره ان يريدون الا فرارا
» " ( 1 ) يعنی يك دسته از آنان از پيغمبر اجازه مراجعت میخواهند
و میگويند خانههامان بی حفاظ است ، حصار كافی ندارد و حال آنكه
خانههايشان بی حفاظ نيست ، جز فرار قصدی ندارند
در اينجا كلمه " عورت " در مورد خانه به اعتبار بی حفاظ بودن آن
به كار رفته است و بديهی است كه هيچگونه مفهوم قبح و زشتی در
اينجا وجود ندارد . در آيه 59 سوره نور كه قبلا تفسير شد ، سه وقت
خلوت : قبل از نماز صبح ، نيمروز ، بعد از عشاء ، به اعتبار اينكه
افراد در اينوقت لباسها را از تن بيرون میآورند و حفاظی ندارند
به نام " سه عورت " خوانده شده است
صاحب مجمع البيان كه از لحاظ شكافتن معانی لغتها در ميان مفسران
بی نظير و در ميان غير مفسران كم نظير است در ذيل آيه 14 سوره
احزاب آنجا كه لغت را معنی میكند میگويد : " و العوره كل شیء
يتخوف منه فی ثغر او حرب . و مكان معور و دار معوره اذا لم تكن
حريزه " يعنی عورت به هر چيز آسيبپذير كه مورد نگرانی است گفته
میشود ، از قبيل نقاط سرحدی و يا يك امر مربوط به جنگ . مكان
معور و خانه معور يعنی خانهای كه استحكام ندارد و آسيبپذير است
پس معلوم میشود اين تعبير فقهی مشتمل بر نوعی تحقير نمیباشد . به
زن از آن جهت " عورت " گفته میشود كه مانند خانهای بیحصار است
و آسيب پذير میباشد و بايد در حصار پوشش قرار گيرد
اكنون برويم بر سر نقل اقوال فقهاء . علامه در تذكره الفقهاء ،
كتاب الصلاه میفرمايد : " جميع بدن زن عورت است جز چهره ، به
اجماع جميع علماء در جميع شهرها ، جز ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام
كه تمام بدن زن را عورت دانسته است و سخن او به حكم اجماع مردود
است . از نظر علماء ما ( شيعه ) دو دست تا مچ نيز مانند چهره است و
عورت نيست . مالك بن انس و شافعی و اوزاعی و سفيان ثوری در اين جهت
با علماء شيعه هم عقيدهاند زيرا ابن عباس در تفسير سخن خدا : " «
و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها »" وجه و كفين را توأما جزء
استثناء شمرده است . اما به عقيده احمد حنبل و داود ظاهری كفين
بايد پوشيده شود . و سخن ابن عباس كافی است در رد سخن آنها " .
علامه بعد سخن خود را درباره قدمين ادامه میدهد كه آيا بايد
پوشيده بماند يا نه ؟ چنانكه ملاحظه میشود فقهاء اسلام در باب ستر
صلاتی به آيه سوره نور تمسك میكنند كه مربوط به نماز نيست ، زيرا
آنچه در نماز لازم است پوشيده شود همان است كه در مقابل نا محرم
بايد پوشيده شود . و شايد اگر بحثی باشد در اينست كه آيا در نماز ،
زائد بر آنچه در مقابل نا محرم بايد پوشيده شود لازم است پوشيده
شود يا نه ؟ اما در اينكه آنچه در نماز لازم نيست پوشيده شود ، در
مقابل نا محرم هم لازم نيست پوشيده شود ، بحثی نيست
ابن رشد ، فقيه و طبيب و فيلسوف معروف اندلسی در كتاب بداية
المجتهد ( 2 ) میگويد : " عقيده اكثر علماء بر اينست كه بدن زن جز
چهره و دو دست تا مچ ، عورت است . ابوحنيفه معتقد است كه قدمين نيز
عورت شمرده نمیشود . و ابوبكر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است كه
تمام بدن زن بلا استثناء عورت است "
در كتاب " الفقه علی المذاهب الخمسة " (
3 ) تأليف شيخ جواد مغنية
میگويد : " علمای اسلام اتفاق نظر دارند كه بر هر يك از زن و مرد
لازم است آنچه را در خارج نماز بايد بپوشد ، در حال نماز هم بايد
بپوشد . اختلاف در اينست كه آيا در نماز مقداری زائد بر آنچه در
خارج نماز بايد پوشيده شود ، لازم است پوشيده شود يا نه ؟
آنچه در زن مورد بحث است اينست كه آيا پوشيدن وجه و كفين يا مقداری
از آنها در نماز لازم است - پوشيده شود - با آنكه در خارج نماز
لازم نيست - يا لازم نيست ؟ و آنچه در مرد مورد بحث است اينست كه
آيا زياده بر ما بين ناف و زانو لازم است در نماز پوشيده شود ؟ "
آنگاه چنين میگويد : " به عقيده علمای شيعه اماميه بر زن در حال
نماز همان قدر واجب است بپوشد كه در غير نماز بايد از نا محرم
بپوشد . . . "
نقل سخنان علماء در اين زمينه به طول میانجامد . علمای گذشته در
كتابهای خود اگر بحث كردهاند به همين گونه نظر دادهاند كه گفته
شد
معمولا فقهاء مسأله پوشش را در باب صلاه و مسأله نظر را در باب
نكاح متعرض شدهاند
عجيب اينست كه بعضی از بزرگان فقهاء معاصر پنداشتهاند كه عقيده
علامه در تذكره اينست كه پوشيدن چهره واجب است ، (
4 ) و اين
اشتباه است
علامه در تذكره در مسأله جواز نظر با ديگران اختلاف دارد چنانكه
خواهيم گفت ، نه در مسأله پوشش
اما مسأله جواز و عدم جواز نظر : علامه در تذكره الفقهاء ، كتاب
النكاح میگويد : " نظر مرد به زن يا به واسطه حاجت و ضرورت است (
مانند كسی كه قصد خواستگاری دارد ) يا حاجت و ضرورتی در كار نيست .
اگر حاجت و ضرورت در كار نيست ، نظر به غير وجه و كفين جايز نيست .
اما وجه و كفين : اگر خوف فتنه در كار است نظر به آنها نيز جايز
نيست و اگر خوف فتنه در كار نيست ، به عقيده شيخ طوسی مانعی ندارد
ولی مكروه است . اكثر شافعيه نيز همين عقيده را دارند ولی به
عقيده بعضی از شافعيه نظر به وجه و كفين حرام است "
علامه پس از آنكه ادله اين عده از شافعيه را نقل میكند میگويد :
" به عقيده من نيز نظر بر وجه و كفين حرام است "
محقق در شرايع میگويد : نظر به چهره و دو دست يك بار جايز است و
تكرارش جايز نيست . شهيد در لمعه ، و علامه در بعضی كتابهايش همين
عقيده را انتخاب كردهاند
مجموعا در باب نظر بر وجه و كفين سه قول است : الف - ممنوعيت مطلقا
. علامه در تذكره و چند نفر معدود ديگر و از آنجمله صاحب جواهر اين
عقيده را انتخاب كردهاند . ب - جواز نظر يك نوبت و ممنوعيت تكرار
نظر . محقق در شرايع و شهيد اول در لمعه و علامه در بعضی ديگر از
كتبش تابع اين نظرند
ج - جواز مطلقا . شيخ طوسی ، كلينی ، صاحب حدائق ، شيخ انصاری ،
نراقی در مستند و شهيد ثانی در مسالك اين نظر را تأييد میكنند .
شهيد ثانی در مسالك ، اين قول را تأييد و ادلهای كه شافعيه بدان
تمسك كردهاند و مورد پسند علامه واقع شده است رد میكند . ولی در
آخر میگويد : شك نيست كه قول به تحريم طريق احتياط و سلامت است
تا اينجا عقيده قدمای علمای اسلام را درباره پوشش و هم درباره نظر
ذكر كرديم . اما علمای متأخر : مرحوم آية الله سيد محمد كاظم
طباطبائی يزدی در عروه الوثقی راجع به مسأله پوشش در غير نماز
میگويد : " بر زن واجب است تمام بدن خويش را جز وجه و كفين ، از
غير محارم بپوشد " (
5 )
درباره مسأله نظر میگويد : " بر مرد جايز نيست نظر به زن اجنبی ،
همچنانكه بر زن جايز نيست نظر به مرد اجنبی . جماعتی وجه و كفين را
استثناء كرده گفتهاند مطلقا نظر بر آنها جايز است . بعضی ديگر
گفتهاند نظر يك بار جايز است و بيش از يك بار جايز نيست . احوط
ممنوعيت است مطلقا " ( 6 )
اما فقهای متأخر و معاصر غالبا در اين دو مسأله از اظهار نظر صريح
در رسالههای عمليه خودداری كردهاند و معمولا طريق احتياطی
میپويند
در ميان علمای متأخر و معاصر حضرت آية الله حكيم دامت بركاته در
رساله منهاج الصالحين چاپ نهم ، كتاب النكاح ، مسأله سوم ، فتوای
صريح دارند و وجه و كفين را صريحا استثناء میكنند . ايشان
میفرمايند : " جايز است نظر به كسی كه قصد تزويج او را دارد .
همچنين جايز است نظر به زنان اهل ذمه - به شرط عدم تلذذ - و
همچنين زنان بیپروا كه نهی آنها اثر ندارد - به شرط عدم تلذذ - و
همچنين زنانی كه به وجهی محرم میباشند . و نظر به غير اينها حرام
است مگر بر چهره و دو دست تا مچ ، آنهم به شرط عدم تلذذ "
حس احتياط
بیگمان حس احتياط يكی از موجبات پرهيز از فتوای به جواز نظر و
عدم لزوم پوشش است . هر كسی در وجدان خود میداند كه دو خصيصه يكی
در مرد و يكی در زن وجود دارد : در زن علاقه شديد به تبرج و
خودآرائی و خودنمائی ، و در مرد هوس چشم چرانی و نظر بازی . به قول
مجله توفيق : اينكه شعراء زن را به سرو تشبيه كردهاند نه از جهت
اعتدال قامت است بلكه از اين جهت است كه زن مانند سرو ، تابستان و
زمستان ندارد ، زمستان و تابستان برهنه و عريان بيرون میآيد و از
آسيب سرما باكش نيست
در مورد صفت خودنمائی زنان و خصيصه چشم چرانی مردان ، ويل دورانت
مینويسد : " در ميان اعمال انسانی عجيبتر از اين نيست كه مردان
پيرانه سر به دنبال زنان بيفتند و زنان تا دم گور آماده معشوق شدن
و محبوب بودن باشند . در رفتار انسانی امری پايدارتر و ثابتتر از
نگاه مردان به زنان نيست . ببين اين جانور مكار چگونه مراقب شكار
خويش است در حالی كه خود را به خواندن روزنامه مشغول داشته است .
گوش به گفتارش فرادار و ببين كه چگونه درباره صيد جاودانی اوست .
خيال و تصورش را در نظر آر كه چگونه پروانهوار به دور شمع
میچرخد . چرا ؟ اين امر چگونه صورت میگيرد ؟ ريشههای اين ميل
عميق در چيست و چه مراحلی را میپيمايد تا به مرحله شكوه و جنون
فعلی خود میرسد ؟ "
آری اين حقيقت را كه گفتيم نمیتوان از نظر دور داشت ، و از طرفی
میدانيم كه اصل عفاف و تقوا به طور قطع يكی از اصول مسلم اسلام و
از پايههای قوانين اجتماع منزلی است
كتمان يا اظهار ؟
روی همين حساب در اين مسأله عملا دو جريان مخالف به وجود آمده است
: يكی اينكه صاحبان فتوا در عصر اخير با مشاهده اوضاع و احوال
موجود ، سخت در عمق وجدان خود میترسند كه فتوا به عدم وجوب ستر
وجه و كفين و عدم حرمت نظر بر وجه و كفين بدهند ، لهذا طريق سلامت
میپويند و با يك " الاحوط " خود را نجات میدهند
جريان دوم اينست كه بعضی ديگر را عقيده اين شده كه هر چند از نظر
حقيقت و واقع ، مطلب همين است ، ولی با ملاحظات عصر و زمان كه
مردم دنبال بهانه میگردند كه قيود عفاف را به هر شكل و به هر
صورت دور بريزند ، بايد قسمتی از واقعيات را كتمان كرد كه موجب
بهانه نشود
درست است كه اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نكرده است ، ولی
نبايد اين را به مردم گفت ، زيرا با شنيدن اين مطلب نه تنها چهره و
دستها را نمیپوشند ، سر و سينه و پاها تا بالای زانو را هم
نخواهند پوشيد
اينجاست كه " فلسفه كتمان " و محافظه كاری پا به ميان مینهد .
فلسفه كتمان اختصاص به اين مسأله ندارد ، عدهای نظير اين عقيده
را در باب استماع اخبار راديو و خريد و فروش آن نيز داشتند
پس از انتشار كتاب داستان راستان ، يكی از علمای خوزستان نامهای
به من نوشت . اين مرد عالم ضمن اينكه از اين كتاب تجليل كرده آنرا
بسيار سودمند تشخيص داده بود و اعتراف كرده بود كه همه داستانها را
با اصل تطبيق كرده درست يافته است پيشنهاد كرده بود كه دو تا از
داستانها را بردارم زيرا مورد سوء استفاده واقع میشود : يكی
داستان تقسيم كار كه مربوط به جريان تقسيم كردن رسول خدا كارهای
خانه را ميان حضرت امير عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام است
رسول اكرم صلی الله عليه و آله و سلم كارهای بيرون را به علی و
كارهای داخلی را به زهرا واگذار میكند و حضرت زهرا در نبودن حضرت
امير بعضی از كارهای خارجی آنحضرت را به عهده میگيرد
يكی ديگر داستان " حتی برده فروش " كه جملهای دارد رسول خدا در
مذمت بردهفروشی
اين مرد عالم به من توصيه كرده بود اين دو داستان را در عين اينكه
اصل و اساس دارد از آن كتاب بردارم ، زيرا داستان اولی موجب سوء
استفاده كسانی میشود كه معتقدند زن میتواند از منزل بيرون برود
و داستان دوم مورد سوء استفاده مخالفان بردگی میشود
من منكر اين اصل كلی نيستم كه احيانا اگر گفتن حقيقتی سبب انحراف
مردم از آن حقيقت بشود نبايد گفت ، زيرا گفتن برای ارشاد مردم به
حقيقت است نه برای اينكه وسيله دور شدن از حقيقت بشود . البته
كتمان حقايق حرام است . قرآن كريم میفرمايد : " « ان الذين يكتمون
ما انزلنا من البينات و الهدی من بعد ما بيناه للناس فی الكتاب
اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون »" (
7 ) يعنی " كسانی كه
حقايق فرود آمده از جانب ما را پس از آنكه ما گفته و بيان كردهايم
كتمان میكنند خدا و هر لعنت كنندهای آنان را لعنت میكند "
لحن آيه فوق العاده شديد است . قرآن كريم در كمتر موضوعی به
اندازه اين موضوع با چنين لحن شديد و خشمناكی سخن گفته است
در عين حال من معتقدم مقصود اينست كه مردم حقايق را به خاطر منافع
خود كتمان نكنند ، ولی اينكه حقيقت را به خاطر خود حقيقت ( و البته
در شرائط محدود و موقت و معينی برای فرار از سوء استفاده ) اظهار
نكنيم مشمول اين آيه نيست . به عبارت ديگر دروغ گفتن حرام است اما
راست گفتن هميشه واجب نيست يعنی احيانا در مواردی بايد سكوت كرد
من معتقدم اينگونه مصلحت انديشیها اگر بر مبنای مصالح واقعی
حقايق باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات
، مانعی ندارد
اما سخن در اينست كه مصلحت انديشیهائی از قبيل فتوا ندادن به جواز
خريد و فروش راديو ، يا به عدم وجوب پوشيدن چهره و دو دست ، آيا يك
مصلحت انديشی صحيح و عاقلانه است و نتيجه صحيح میدهد يا خير ؟ آيا
واقعا جريان امر اينست كه طبقهای از زنان چهره و دو دست خود را
میپوشند و با گفتن اين حقيقت ، چهره و دستها و سپس تمام بدن را
عريان خواهند كرد ؟ يا جريان امر برعكس است
يعنی بسياری از مردها و زنها خيال میكنند كه از نظر مذهبی اساس
كار اينست كه چهره زن گشوده نباشد و وقتی كه چهره گشوده شد كار
گذشته است " آب كه از سرگذشت چه يك نی و چه صد نی " و از طرف ديگر
پوشيدن چهره را غير عملی و از نظر منطق غير قابل دفاع میبينند و
هيچ فلسفه و استدلالی هم نمیتوانند برای آن ذكر كنند . از اينرو
از سر تا پا لخت میشوند
عقيده بعضی از كارشناسان اجتماعی اينست كه علت اين افراط و بی
بندوباری ، توهمهای غلطی است كه اجتماع درباره حجاب داشته است .
علت اين بوده كه حقايق گفته نشده است . اگر همانطور كه اسلام خود
گفته است گفته میشد كار به اينجاها كه كشيده است كشيده نمیشد .
اينجا از آنجاهاست كه بايد گفت : " از پاپ كاتوليكتر نبايد بود "
، " كاسه از آش گرمتر صحيح نيست "
قرآن كريم در سوره حجرات میفرمايد : " « يا ايها الذين آمنوا لا
تقدموا بين يدی الله و رسوله » " ( 8 ) .
يعنی ای مؤمنين ! از خدا و رسول خدا جلو نيفتيد . مقصود از جلو
افتادن از خدا و پيغمبر اينست كه كار دينداری و مقدس مأبی را به
جائی رسانيم كه خدا و رسول نگفتهاند و بخواهيم از پيغمبر هم جلوتر
حركت كنيم
اميرالمؤمنين علی عليه السلام میفرمايد : " « ان الله حدد حدودا
فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تتركوها و سكت عن اشياء لم يسكت عنها
نسيانا فلا تتكلفوها » " . يعنی خداوند حدود و مرزهائی قرار داده
است ، از آنها تجاوز نكنيد ( محرماتی قرار داده آنها را نقض نكنيد
) ، و واجبات و فرائضی قرار داده آنها را ترك نكنيد ، و درباره
بعضی چيزها سكوت كرده است ( نه آنها را حرام كرده و نه واجب ) ،
اين سكوت از روی فراموشی نبوده است بلكه خواسته است شما در آن
موارد آزاد باشيد . پس شما خود را در آن زمينهها به تكلف و مشقت
نيندازيد و از پيش خود برای خود به نام دين و خدا تكليف درست
نكنيد
پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم در حديثی كه در جامع الصغير
نقل كرده است میفرمايد : " « ان الله يحب ان يؤتی رخصه كما يكره
ان يؤتی معصيته » " يعنی خداوند همانطور كه ناخوش میدارد آنچه را
نهی كرده است مردم انجام دهند دوست دارد آنچه را اجازه داده است و
بلامانع شمرده مردم آنرا همانطور بلامانع تلقی كنند ، از پيش خود
چيزی را كه خداوند ممنوع نكرده است ، ممنوع نشمارند . .
اين حديث بدين عبارت نيز نقل شده است : " « ان الله يحب ان يؤخذ
برخصه كما يحب ان يؤخذ بعزائمه » " . يعنی خداوند دوست دارد هر
چيزی را كه مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آنرا مباح
شمارند همچنانكه دوست دارد هر چه را نهی كرده است ناروا به شمار
آورند
ممكن است نظر من اشتباه باشد . مكرر گفتهام كه در اينگونه مسائل
كه مسأله فرعی است ، هر كس بايد فتوای مرجع تقليد خود را بخواهد و
عمل كند . ولی از نظر آنچه به نام مصلحت انديشی عنوان میشود كه
میگويند مصلحت نيست گفته شود هر چند حقيقت باشد . عقيده من
برخلاف اين مصحلت انديشی است . من مصلحت را در گفتن حقيقت میدانم
. آنچه مصلحت ايجاب میكند جز اين نيست كه بايد اين خيال را از سر
زنان امروز خارج كنيم كه میگويند حجاب در عصر حاضر غير عملی است ،
ثابت كنيم كه حجاب اسلامی كاملا منطقی و عملی است
ثانيا كوشش كنيم كه در فعاليتهای فرهنگی ، اجتماعی ، بهداشتی ،
واحدهای اختصاصی برای زنان به وجود آوريم و با فعاليتهای مختلط و
واحدهای مختلط كه تقليد احمقانهای از اروپائيان است مبارزه كنيم
. تنها در اين صورت است كه زنان شخصيت واقعی خود را باز خواهند
يافت و به نام آزادی و مساوات ابزار و بازيچه و احيانا وسيله
اطفاء شهوت مردان قرار نخواهند گرفت
دو مسأله ديگر
دو مسأله ديگر در باب معاشرت زن و مرد باقی مانده كه بد نيست آنها
را نيز بررسی كنيم : يكی مسأله شنيدن صدای زن است و ديگر مسأله
دست دادن با او است
در مسأله اول ، ظاهرا مسلم است كه شنيدن صدای زن در صورتی كه تلذذ
و ريبه در كار نباشد جايز است . مرحوم آية الله سيد محمد كاظم
طباطبائی يزدی در عروه الوثقی باب نكاح فصل اول مسأله 39
میفرمايد : " لا بأس بسماع صوت الاجنبية ما لم يكن تلذذ و لا ريبة
من غير فرق بين الاعمی و البصير و ان كان الاحوط الترك فی غير
مقام الضروره ، و يحرم عليها اسماع الصوت الذی فيه تهييج للسامع
بتحسينه و ترقيقه . قال تعالی: " « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی
قلبه مرض »"
يعنی : شنيدن صدای زن در صورتی كه تلذذ و ريبه نبايد جايز است ولی
در عين حال مادامی كه ضرورتی نيست ، ترك آن بهتر است . و بر زن
حرام است كه بخواهد صوت خود را نازك كند و نيكو سازد به طوری كه
تحريك آميز باشد ، چنانكه خدای متعال در قرآن خطاب به زنان پيغمبر
اكرم صلی الله عليه و آله و سلم میفرمايد : در حرف زدن صدا را
نازك و مهيج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد "
مسأله جواز استماع صدای زن ، جزء مسلمات است و دليل آن سيره قطعی
بين مسلمين و ضروری بودن و مخصوصا سيره قطعی تاريخی رسول خدا و
ائمه اطهار است
علاوه بر اين ، مفهوم آيه مذكور اينست كه حرف زدنی كه در آن كرشمه
و ناز به كار نرود جايز است . يعنی خود اين آيه دليل بر جواز همسخن
شدن زن و مرد اجنبی است
تنها شهيد اول است كه در لمعه میفرمايد : " و يحرم سماع صوت
الاجنبيه " ، و بعضی از فقهاء معاصر احتمال دادهاند كه خطائی از
نساخ رخ داده است و مثلا " لا يحرم " را " يحرم " نوشتهاند
در مورد مسأله دوم شكی نيست كه حتی در صورتی كه تلذذ و ريبه هم
نباشد ، دست دادن زن و مرد اجنبی جايز نيست مگر اينكه جامهای حائل
باشد مانند دستكش . در اين مسأله ، هم در روايات و هم در فتاوای
فقهاء اتفاق كلمه میباشد . در بعضی از روايات علاوه بر اينكه قيد
شده كه مصافحه بدون حائل نباشد ، اضافه شده كه بايد دست را فشار
ندهند . مرحوم سيد در عروه الوثقی بعد از مسأله پيش میفرمايد : "
لا يجوز مصافحة الاجنبية . نعم لا بأس بها من وراء الثوب " يعنی
دست دادن با زن بيگانه جايز نيست ، ولی اگر جامهای حائل باشد
مانعی ندارد
بديهی است كه جايز بودن دست دادن با زن بيگانه در صورت حائل بودن
جامه يا دستكش ، مشروط به اينست كه تلذذ و ريبهای در كار نباشد ،
اما اگر تلذذ و ريبه در كار باشد همانطور كه بعضی از فقهای ديگر
در حاشيه عروه يادآوری كردهاند قطعا حرام است
پىنوشتها:
1 - سوره احزاب ، آيه . 14
2 - جلد اول ، صفحه . 111
3 - جلد اول ، صفحه
. 113
4 - در مستمسك العروه ، جلد 5 صفحه 192 - 190
آية الله حكيم پس از آنكه ادله عدم لزوم پوشش را تقويت میكنند
میفرمايند : " و من ذلك يظهر ضعف ما عن التذكره من المنع و قواه
فی الجواهر . . . " ظاهرا صاحب جواهر نيز نظرش به مسأله نظر است نه
وجوب ستر . به هر حال اين نسبت به علامه در تذكره قطعا صحيح نيست
5 - عروه الوثقی ، كتاب الصلاه ، فصل ساتر
6 - عروه الوثقی ، كتاب النكاح ، مسأله . 31
7 - سوره بقره ، آيه . 159
8 - سوره حجرات ، آيه . 1