دختر، هدیه ارزشمند الهی
دین مبین اسلام، بهترین حقوق را برای دختران قائل شده، آن هم در عصری
که دختران، از مزایای انسانی و زندگی روزمرّه، محروم بودند. قرآن مجید، وضع دختران
را در عصر جاهلیت، چنین بیان می کند:
وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ
وَجْهُهُ مُسْوَّداً وَ هُوَ کظیم * یتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءٍ ما بُشِّرَ
بِهِ اَیمْسِکهُ عَلی هُونٍ اَمْ یدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَلا ساءَ ما یحْکمُونَ.(288)
در حالی که هرگاه به یکی از آنها بشارت دهند دختری نصیب تو شده، صورتش
[از ناراحتی] سیاه می شود و مملو از خشم می گردد و از قوم و قبیله خود به جهت بشارت بدی که به او داده
شده، متواری می گردد [و نمی داند[ آیا او را با قبول ننگ نگه دارد، یا در خاک
پنهانش کند؟ چه بد حکمی می کنند.
در روزگاری که دختر، بی ارزش ترین موجود بود و یکی از رسوم جاهلیت،
همانا زنده به گور کردن دختران بود، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله به لزوم
تربیت آنان امر فرمود.
این امر واقعاً وحشت آور است که انسان، آن قدر عاطفه خود را زیر پا
بگذارد که انسانی را که پاره تن اوست، با دست خود، زنده به خاک بسپارد. قرآن هم می
فرماید:
وَ اِذا الْمُوؤدَةُ سُئِلَتْ بِاَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ.(289)
در قیامت درباره دختران زنده به گور شده سؤال می شود که: به چه گناهی
آنها کشته شدند؟
این امر به جایی رسیده بود که وقتی زن، وضعِ حمل می کرد، شوهر از خانه
متواری می گشت تا مبادا دختری برای او بیاورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر
می دادند که مولود، پسر است، با خوشحالی به خانه باز می گشت؛ امّا اگر به او خبر می
دادند که نوزاد دختر است، آتش خشم و اندوه، او را در بر می گرفت.
نقل کرده اند که مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و اسلام
آورد. روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و سؤال کرد: «آیا اگر گناه
بزرگی انجام داده باشم، توبه من پذیرفته می شود؟». فرمود: خداوند، توّاب و رحیم
است».
عرض کرد: «ای رسول خدا! گناه من بسیار عظیم است». فرمود: عفو خدا از
آن بزرگتر است.
عرض کرد: من در جاهلیت به سفر دوری رفته بودم، در حالی که همسرم
باردار بود. پس از چهار سال بازگشتم. همسرم به استقبال من آمد. دخترکی را در خانه
دیدم. پرسیدم: «این دختر کیست؟». گفت: «دختر یکی از همسایگان است!». من فکر کردم
ساعتی بعد به خانه خود می رود، امّا با تعجّب دیدم که نرفت. غافل از اینکه او دختر
من است و مادرش این واقعیت را مکتوم می دارد؛ مبادا به دست من کشته شود.
سرانجام گفتم: «راستش را بگو. این دختر کیست؟». گفت: «به خاطر داری
هنگامی که به سفر رفتی، باردار بودم. این نتیجه همان حمل و دختر توست». آن شب را با
کمال ناراحتی خوابیدم. صبح از بستر برخاستم و کنار بسترِ دخترک رفتم. و در کنار
مادرش به خواب رفته بود. او را از بستر بیرون کشیدم و بیدارش کردم و گفتم: همراه من
به نخلستان بیا.
او به دنبال من حرکت می کرد تا نزدیک نخلستان رسیدیم. من شروع به کندن
حفره ای کردم و او به من کمک می کرد که خاک را بیرون آورم. هنگامی که کندن حفره
تمام شد، زیر بغل او را گرفتم و در وسط حفره افکندم... سپس دست چپم را به کتف او
گذاشتم که بیرون نیاید و با دست راست بر روی او خاک می ریختم و او پیوسته دست و پا
می زد و مظلومانه فریاد می کشید: «پدر جان! با من چه می کنی؟». در این هنگام،
مقداری خاک روی محاسن من ریخت. او دستهایش را دراز کرد و خاک را از صورت من پاک
نمود؛ ولی من همچنان با قساوت تمام روی او خاک می ریختم، تا آخرین ناله هایش در زیر
قشر عظیمی از خاک محو شد.
هر دو چشم پیامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن این سخنان پر از اشک
شد و در حالی که بسیار ناراحت بود و اشکهایش را پاک می کرد، فرمود: اگر نه این بود
که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته، لازم بود هر چه زودتر از تو انتقام بگیرد.
در روایات اسلامی درباره محبّت به دختر موارد زیادی از ائمه اطهار
علیهم السلام رسیده، از جمله حمزة بن حمران می گوید.
أتی رجل و هو عند النّبی صلی الله علیه و آله فأخبر بمولود أصابه
فتغیر وجه الرّجل، فقال له النّبی صلی الله علیه و آله : «ما لک؟»، فقال: «خیر»،
فقال: «قل»، قال: «خرجت و المرأة تمخض فأخبرت أنّها ولدت جاریة»، فقال النّبی صلی
الله علیه و آله : الأرض تقلّها و السماء تظلّها، و اللّه یرزقها.(290)
مردی حضور رسول خدا آمد و نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله ، شخص دیگری
نیز بود. تازه وارد به او مژده نوزادی داد. رنگ آن مرد دگرگون شد. پیغمبر صلی الله
علیه و آله فرمود: «چه شد؟». آن مرد عرض کرد: «خیر است». فرمود: «بگو». عرض کرد: از
خانه بیرون آمدم؛ در حالی که زنم دچار درد زایمان بود. به من خبر رسید که او دختر
زاییده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: زمین او را نگاهداری می کند، و
آسمان، بدو سایه می افکند، و خدا به او روزی می رساند.
از این حدیث شریف، مطالبی را باید استفاده کرد: اوّل اینکه انسان باید
فرقی بین فرزندانش نگذارد؛ چه پسر باشند و چه دختر. همه مخلوق خداوند
هستند و نعمتهای بسیار خوب خدای متعال. دیگر اینکه انسان نباید به فکر روزی
فرزندانش باشد. در جایی که خداوند، موجودی را خلق کرده و از این سفره الهی، تمام
مخلوقات بهره مند هستند، روزی این کودک را هم در نظر گرفته و فرقی نمی کند؛ فرزند
چه پسر باشد و چه دختر. رازق، خالق یکتاست. انسان اگر به خدا توکل داشته باشد و
فرمان الهی را اجرا کند، خداوند متعال، روزی او را بدون اینکه خود او بداند، می
رساند:
... وَ مَنْ یتَّقِ اللّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً *
وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ
حَسْبُهُ... .(291)
و هر کس پرهیزگار شود، خداوند، راه را بر او می گشاید و از جایی که
گمان نمی برد، به او روزی عطا می کند، و هر که بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت
خواهد کرد.
سکونی می گوید:
دخلت علی أبی عبدالله علیه السلام و أنا مغموم مکروب، فقال لی: «یا
سکونی! ممّء غمّک؟»، قلت: «ولدت لی أبنة»، فقال: «یا سکونی! علی الأرض تقلّها و علی
اللّه رزقها، تعیش فی غیر أجلک و تأکل من غیر رزقک، فسری و اللّه عنّی»، فقال لی:
«ما سمّیتها؟» قلت: «فاطمة»، قال: آه! آه!
بر امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که غمناک و ناراحت بودم.
فرمود: «سکونی از چه ناراحتی؟». عرض کردم:
«دختری برایم به دنیا آمده است»، امام علیه السلام فرمود: «سکونی!
سنگینی بچّه بر زمین است و روزی او بر خداست و برای خاطر او از عمر و روزی تو کم
نمی شود». در اثر فرمایش امام علیه السلام ناراحتی از من برطرف شد. امام علیه
السلام فرمود: «اسم دختر را چه گذاشته ای؟». عرض کرد: «فاطمه»، حضرت وقتی نام فاطمه
را شنید، به خاطر مصائب و شدایدی که برای جدّه اش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیش
آمده بود، ناراحت شد.
همچنین در روایات، اشاره شده که انسان وقتی وارد منزل می شود، با هدیه
و تحفه داخل منزل شود و مخصوصاً برای دخترانش هدیه ببرد. ابن عباس از رسول خدا صلی
الله علیه و آله روایت کرده است:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها
الی عیاله کان کحامل صدقة الی قوم محاویج و لیبدأ بالأناث قبل الذکور فانّ من فرَّح
ابنته فکأنّما اعتق رقبة من ولد إسماعیل...(292)
ابن عباس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: هر
کس تحفه ای بخرد و برای خانواده خود ببرد، اجر او در پیشگاه خداوند، مانند کسی است
که به مستمندان کمک کرده باشد؛ و در تقسیم تحفه ها، اوّل به دخترها بدهید و سپس به
پسرها، و آن کس که دختر خردسال خود را مسرور کند، اجر آزاد کردن بنده ای از فرزندان
اسماعیل را دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
نعم الولد البنات المخدّرات من کانت عنده واحدة جعلها اللّه له سترا
من النار و من کانت عنده اثنتان أدخله الله بها الجنة.(293)
خوب فرزندانی اند دختران پرده نشین. آن کسی که دارای یک دختر باشد، او
حجابی است برای پدر و مادرش از آتش، و هر کسی که دارای دو دختر باشد، خدا به واسطه
آن دو او را وارد بهشت گرداند.
امام صادق علیه السلام می گوید:
البنات حسنات و البنون نعمة، و الحسنات یثاب علیها، و النّعمة یسئل
عنها.(294)
دختران، حسنات هستند و پسران، نعمت هستند. و بر حسنات، ثواب داده می
شود و از نعمتها سؤال می شود.
در روایتی آمده است:
و بشّر النّبی صلی الله علیه و آله بابنة فنظر فی وجوه أصحابه، فرأی
الکراهة فیهم، فقال: ما لکم؟ ریحانة أشمّها و رزقها علی اللّه عزّوجلّ و کان صلی
الله علیه و آله أبابنات.(295)
به رسول خدا صلی الله علیه و آله بشارت دختر دادند. پیامبر صلی الله
علیه و آله به صورت اصحاب خود نگاه کرد. چهره آنان را افسرده و غمگین دید. فرمود:
چرا غمناک هستید؟ دختر گُلی است که او را می بویم و رزق و روزی او با خداست، و
پیامبر صلی الله علیه و آله پدر دختران بوده است.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
انّ ابراهیم علیه السلام سئل ربّه أن یرزقه ابنة تبکیه و تندبه بعد
الموت.(296)
حضرت ابراهیم علیه السلام از خدا دختر طلب کرد تا بعد از مرگش برای او
بگرید و نوحه سرایی کند.
پدران و مادران توجّه داشته باشند که فرزند، چه پسر باشد یا دختر،
مخلوق خداست و از نعمتهای بسیار مبارک ایزد خالق. باید در مقابل این نعمت بیکران
سپاسگزاری کرد و سلامتی فرزند را خواه پسر باشد یا دختر، از خدا خواست. در کافی
آمده است:
کان علی بن الحسین علیه السلام اذا بشّر بالولد لم یسئل أذکر هو أم
أنثی حتّی یقول: أسوّی فان کان سویا قال: الحمد للّه الذی لم یخلق منّی شیئاً
مشوهاً.(297)
سیره و اخلاق امام سجاد علیه السلام بر این بود که اگر به ایشان
بشارتِ تولّد فرزندی را می دادند، سؤال نمی کرد که آیا فرزند پسر است یا دختر؛ بلکه
می فرمود که آیا سالم است، و اگر خبر سلامت را می دادند می فرمود: سپاس، خداوندی را
سزاست که از من فرزندی ناقص به دنیا نیامده است.
از امام صادق علیه السلام درباره آیه: «وَ جَعَلَ
لَکمْ مِنْ أزْواجِکمْ بَنینَ وَ حَفَدَةً»(298)
سؤال کردند. فرمود: الحفدة بنو البنت و نحن حفدة رسول الله صلی الله علیه و آله .
احکام فرزند
به مناسبت مطالبی که درباره فرزندان و حقوق آنان مطرح کردیم، لازم
دیدیم که مختصری از مستحبّات در باب نوزاد را در هنگام ولادت و بعد از آن، بیان
کنیم.(299)
1 - غسل یا شستن نوزاد
مستحبّ است هنگامی که مولود به دنیا آمد، او را غسل دهند یا او را
شستشو دهند. علی علیه السلام می فرماید:
أغسلوا صبیانکم من الغمر، فانّ الشیطان یشمّ الغمر فیفرغ الصبی فی
رقاده، و یتأذّی به الکاتبان.(300)
2 - گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ کودک
یکی از سنّتهای ولادت که سفارش زیاد و تاکید بسیاری درباره آن از ائمه
اطهار علیهم السلام شده، گفتن اذان و اقامه در گوشهای نوزاد است؛ و چه نیکوست که
پدر و مادران و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام این سنّت حسنه را به
شکل نیکو اجرا کنند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
من ولد له مولود فلیوذّن فی أذنه الیمنی بأذان الصلاة، و لیقم فی أذنه
الیسری، فانّها عصمة من الشیطان الرجیم.(301)
برای هر کس که نوزادی به دنیا آمد، در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه بگوید که این عمل، موجب حفاظت از شیطان
است.
گفتن اذان و اقامه باعث جلوگیری از بعضی از صفات مذموم در فرزند می
گردد. در روایات آمده است:
أن رسول الله صلی الله علیه و آله أذّن فی أُذُن الحسین بالصلاة یوم
العید.(302)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روز عید در گوش امام حسین علیه السلام
اذانِ نماز را تلاوت فرمود.
3 - برداشتن کام فرزند به آب فرات یا تربت کربلا
یکی دیگر از مستحبّاتِ هنگام ولادت نوزاد آن است که کام او را با آب
فرات یا با تربت امام حسین علیه السلام متبرّک کنند:
قال المعصوم علیه السلام : حنّکوا أولادکم بماء الفرات و بتربة قبر
الحسین علیه السلام .(303)
امام معصوم علیه السلام فرمود: دهان فرزندان خود را با آب فرات و یا
با تربت امام حسین علیه السلام مبارک گردانید.
در روایتی آمده است که وقتی نجمه، مادر امام رضا علیه السلام ، فرزند
عزیزش را به دنیا آورد، پدر بزرگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد شد. نجمه
نوزاد تازه به دنیا آمده را در پارچه سفیدی قرار داد و او را خدمت امام کاظم علیه
السلام آورد. در این هنگام، حضرت در گوش راست نوزاد (امام رضا علیه السلام ) اذان و
در گوش چپ او اقامه گفت و با آب فرات، دهان مبارک او را متبرّک گردانید. سپس به نجمه فرمود: بیا نوزاد را بگیر. به درستی که
این نوزاد، بقیة الله است در روی زمین.(304)
4 - نهادن نام نیکو
از جمله اعمال نیک در هنگام ولادت فرزند، نهادن نام نیکو و شایسته بر
اوست و مستحب است این نامگذاری، در روز هفتمِ ولادت باشد؛ بلکه در بعضی روایات آمده
است که قبل از ولادت هم نامگذاری پسندیده است که این نکته را در بیان حقوق پدر بر
فرزند، به طور مبسوط آوردیم.
5 - عقیقه (ذبح و سربریدن حیوان)
یکی دیگر از مستحبّات ولادت (در صورت قدرت مالی)، ذبح حیوان است که
اگر فرزند، پسر باشد، حیوانِ نر و اگر فرزند، دختر باشد، حیوانِ ماده ای را به
عنوان عقیقه انتخاب می کنند.
مکروه است که پدر و مادر مولود از گوشت عقیقه مصرف کنند؛ ولی استفاده
سایر بستگان نوزاد، اشکالی ندارد. همچنین مستحب است که به هنگام ذبح حیوان، دعاهایی
که وارد شده، خوانده شود. امام صادق علیه السلام می فرماید:
فی العقیقه إذا ذبحت تقول: وجّهت وجهی للّذی فطر السموات و الأرض
حنیفاً مسلماً و ما أنا من المشرکین أنّ صلاتی و نسکی و محیای مماتی للّه ربّ
العالمین.(305)
لا شریک له، اللّهم منک ولک، اللّهم هذا عن فلان بن فلان.(306)
وقتی که عقیقه را ذبح می کنید، بگویید: من روی خود را به سوی کسی کردم
که آسمانها و زمین را آفریده است. من در ایمان خود، خالصم و از مشرکان نیستم. به
درستی که نماز و تمام عبادت من و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان
است. شریکی برای او نیست. خدایا این قربانی از تو و برای توست. خداوندا! این قربانی
از طرف فلانی پسر فلانی است.
و اگر کسی بالغ شود و در زمان تولّد از طرف او عقیقه به جا آورده
نشود، مستحب است که خود شخص، این عمل را به جا آورد و گوشت ذبیحه را در بین
مسلمانان تقسیم کند. امام صادق علیه السلام فرمود:
عقّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن الحسن علیه السلام بیده و قال:
«بسم اللّه عقیقة عن الحسن...».(307)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با دست مبارک خود، برای امام حسن علیه
السلام عقیقه کرد و فرمود: به نام خدا این عقیقه از طرف حسن علیه السلام و برای
اوست.
همچنین آن حضرت فرموده است:
سمّی رسول اللّه صلی الله علیه و آله حسنا و حسینا علیهماالسلام یوم
سابعهما و عقَّ عنهما شاة شاة...(308)
پیامبر خدا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را در روز هفتم تولّدِ
آنان، نامگذاری کرد و برای هر کدام از آنها یک گوسفند عقیقه کرد.
در روایت دیگری از آن حضرت آمده است:
کلّ مولود مرتهن بعقیقته.(309)
هر نوزادی در گرو عقیقه است.
عمر بن یزید می گوید:
قلت لأبی عبدالله علیه السلام : «إنی و اللّه ما أدری کان أبی عقّ
عنّی أم» لا، قال: فأمر من أبوعبداللّه علیه السلام فعققت عن نفسی و أنا شیخ کبیر.(310)
عمر بن یزید می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «نمی دانم که
آیا پدرم برای من عقیقه کرده است یا نه». امام امر فرمود که برای خود عقیقه کنم.
فرمان امام را اجرا کردم، در حالی که در سنین پیری بودم.
البته ذکر این نکته لازم است که مطلوب شارع و عمل پسندیده، همان عقیقه
است و صدقه دادن به جای ذبح حیوان، مطلوب نیست؛ چون خداوند، ریختن خون و ولیمه دادن
را دوست دارد:
انّ اللّه یحبّ إطعام الطعام و أراقة الدّماء.(311)
از بحثها و گفته ها معلوم شد که در اسلام، هیچ فداکاری و خدمتی بالاتر
از خدمت و نیکی به پدر و مادر نیست و احسان به آنان، بالاترین وظیفه ای است که
فرزند درباره آنان انجام می دهد.
گرچه این حقوقی را که والدین نسبت به فرزندان دارند، نمی شود به طور کامل به جا آورد؛ ولی باید به مقدار لازم تلاش شود تا رضایت آنان
را که رضای خدا در آن است، به دست آورد.
در پایان یادآور می شویم که نیکی به پدر و مادر به صورت یک قانون کلّی
برای همه انسانهاست و این عمل، مقدّمه شکرگزاری از خداوند متعال است.
کتابنامه
1 - قرآن کریم.
2 - أصول الکافی، محمّد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی.
3 - القواعد و الفوائد (فی الفقه و الأصول و العربیة) محمد بن المکی
العاملی، المعروف باالشهید الأوّل.
4 - الامالی، محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی.
5 - الأمالی، محمّد بن النعمان العکبری البغدادی، المعروف بالشیخ
المفید.
6 - الأمالی، محمّد بن الحسن الطوسی.
7 - أنوار نعمانیه، السید نعمة اللّه الموسوی الجزائری.
8 - اقبال الأعمال، علی بن موسی الحلّی، المعروف بابن طاووس.
9 - احقاق الحقّ و ازهاق الباطل، شهید قاضی نوراللّه شوشتری.
10 - المنجد فی اللغة و الأعلام، اشترک فی تألیفه عدة من المحقّقین.
11 - اللمعة الدمشقیة، الشهید الأوّل و شرحها «الروضة البهیة» للشهید
الثانی.
12 - بحارالأنوار، محمّد باقر المجلسی.
13 - پند تاریخ، موسی خسروی.
14 - تحریرالوسیلة، الامام الخمینی (ره).
15 - الکشاف، جار اللّه محمود بن عمر الزمحشری.
16 - تاریخ مدینة منوّره، ابن شبّه.
17 - تفسیر فخر رازی، محمّد بن عمر، المعروف بفخر الرازی.
18 - تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) محمّد بن أحمد الأنصاری
القرطبی.
19 - تفسیر عیاشی، محمّد بن مسعود السلمی السمر قندی، المعروف
بالعیاشی.
20 - تفسیر ظلال القرآن، سید قطب.
21 - التفسیر الکاشف.
22 - کنزالدقائق، المیرزا محمّد المشهدی.
23 - تفسیر صافی، محسن، الملقب بالفیض الکاشانی.
24 - مجمع البیان، فضل بن الحسن الطبرسی.
25 - تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، حسن بن علی بن
الحسین بن شعبة الحرّانی.
26 - تتمّة المنتهی، حاج شیخ عباس قمی.
27 - جامع السعادات، محمّد مهدی النراقی.
28 - جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمد حسن بن باقر النجفی.
29 - الخصال، محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی، المعروف
بالشیخ الصدوق.
30 - روضة المتقین، محمد تقی المجلسی.
31 - روائع البیان تفسیر آیات الاحکام من القرآن.
32 - روضة الواعظین، محمّد بن الفتّال النیشابوری.
33 - زبدة البیان فی احکام القرآن، ملاّ احمد، الشهیر بالمحقّق
الأردبیلی.
34 - سفینة البحار، شیخ عباس قمی.
35 - شرایع الاسلام، محقق حلّی.
36 - صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح سید علینقی فیض الاسلام.
37 - عدّة الداعی و نجاة الساعی، أحمد بن محمّد بن فهد الحلّی الأسدی.
38 - علل الشرایع، محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی، المعروف
بالشیخ الصدوق.
39 - عیون أخبار الرضا، محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی.
40 - غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد الآمدی، ترجمه محمد علی انصاری.
41 - فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.
42 - فروع الکافی، محمّد بن اسحاق الکلینی الرازی.
43 - قرب الاسناد، عبداللّه بن جعفر الحمیری القمّی.
44 - کنزالعمّال، علاء الدین المتقی بن حسام الدین الهندی.
45 - کشف الأسرار و عدة الأبرار، ابوالفضل رشید الدین میبدی.
46 - کشکول، شیخ بهایی.
47 - کیفر کردار.
48 - کودک، محمّد تقی فلسفی، ج 1.
49 - کشف الغُمّه فی معرفة أحوال الأئمة علیهم السلام ، علی بن عیسی
الاربلی.
50 - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الحاج میرزا حسین النوری
الطبرسی.
51 - المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، محمّد بن المرتضی، المدعو
بملاّ محسن الفیض الکاشانی.
52 - مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی.
53 - منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی.
54 - معانی الأخبار، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، الشهیر
بالصدوق.
55 - مکارم الأخلاق، فضل بن الحسن الطبرسی
56 - مقاتل الطالبین، ابوالفرج الاصفهانی.
57 - میزان الحکمة، محمّد محمّدی ری شهری.
58 - مرآة العقول فی شرح أخبار الرسول، محمد باقر المجلسی.
59 - مجموعه ورّام «تنبیه الخواطر و نزهة النواظر»، ابوالحسین ورّام
بن أبی الفراس.
60 - المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی.
61 - ملاذ الأخیار، محمد باقر المجلسی.
62 - نهج البلاغه، محمّد بن الحسین الرّضی.
63 - نهج الفصاحة، ترجمه ابوالقاسم پاینده.
64 - وسائل الشیعة، محمد بن الحسین الحرّ العاملی.
65 - الوافی، الفیض الکاشانی.
66 - وفاء الوفاء، السمهودی.
67 - وفیات الأعیان، أحمد بن محمّد البرّ المکی، المعروف بابن خلّکان.