همسردارى

ابراهيم امينى

- ۵ -


برايش مادرى كن

انسان در مواقع گرفتارى و بيمارى احتياج به پرستار و غمخواردارد،دلش ميخواهد كسى با وى همدردى كند،به وسيله نوازش و دلجويى‏دردهايش را تسكين دهد.به وسيله دلداريها و تقويتهاى روحى اعصابش‏را آرامش بخشد،مردها همان كودكان سابق هستند كه بزرگ شده‏اند،هنوزهم احتياج به نوازشها و محبتهاى مادر دارند،مرد وقتى با زنى پيمان‏زناشويى بست انتظار دارد كه در مواقع گرفتارى و بيمارى درست ماننديك مادر مهربان از وى پرستارى و دلجويى كند.

خانم محترم،اگر شوهرت مريض شد بيش از سابق مهربانى كن،اظهار همدردى و تاسف كن، چنان وانمود كن كه از بيمارى او شديداناراحت هستى،دلداريش بده،اسباب استراحت را برايش فراهم ساز،بچه‏ها را ساكت كن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتياج به دكتر و دارو داردوسيله‏اش را فراهم ساز،هر غذايى را كه ميل دارد و برايش خوبست فوراتهيه كن،دم به دم از او احوالپرسى و دلجويى كن،سعى كن هر چه بيشتر دركنار بسترش بنشينى،اگر از شدت درد خوابش نمى‏برد سعى كن تا ميتوانى‏بيدار بمان،وقتى بخواب رفتى گاهى كه بيدار ميشوى سرى باو بزن و اگرخواب نيست احوالپرسى كن،اگر شب را به بيخوابى گذرانده بامداداظهار ناراحتى كن،در روز اتاق را خلوت كن شايد خوابش ببرد،نوازشهاو دلسوزيهاى تو دردهايش را تسكين ميدهد و در بهبوديش كمك ميكند،به‏علاوه،اين قبيل كارها را از علائم وفا و صميميت و محبت‏حقيقى‏مى‏شمار،در نتيجه،به زندگى دلگرم ميشود،نسبت‏به تو علاقه بيشترى پيداميكند،اگر مريض شدى همين عمل را نسبت‏به تو انجام ميدهد. آرى اين عمل يك نوع شوهردارى است و رسول خدا فرمود:

«جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند (1) ».

راز نگهدار باش

معمولا خانمها ميل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاع‏شوند،ميخواهند از وضع كسب، مقدار درآمد،موجودى،اسرار كسبى،تصميمات آينده‏اش با خبر شوند.و بطور خلاصه از شوهرشان انتظار دارندكه تمام اسرارش را در اختيار آنها بگذارد و چيزى را پنهان نكند،بر عكس‏اكثر مردها هم حاضر نيستند تمام اسرارشان را در اختيار همسرشان قراردهند،و همين موضوع گاهى سبب دلخورى و حتى بدبينى ميشود.

خانم شكايت ميكند كه شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفى ميكند،با من يك رنگ و صريح نيست،گويا سر و سرى دارد.

نميگذارد نامه‏هايش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودى خودش را به من‏نميگويد،با من درد دل نميكند،در جواب سؤالهاى من طفره ميرود و حتى‏گاهى دروغ ميگويد،اتفاقا مردها هم بى‏ميل نيستند كه اسرار و رموززندگى‏شان را در اختيار همسرشان قرار دهند.ليكن عذرشان اينست كه‏زنها راز نگهدار نيستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفيت ندارند مطلبى‏را به طور كلى كتمان كنند،هر چه را شنيدند فورا براى ديگران بازگوميكنند،با اندك بهانه‏اى ممكن است اسرار انسان را فاش كنند و اسباب‏دردسر او را فراهم سازند.اگر كسى بخواهد اسرار انسان را كشف كند به‏آسانى مى‏تواند همسرش را فريب داده به وسيله او به مقصد خويش نائل گردد،ممكن است‏بعض خانمها از دانستن مطالب سرى سوء استفاده‏نمايند و حتى آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمكين‏اسباب گرفتارى او را فراهم سازند.

البته عذر مردها تا حدودى موجه است،زنها زودتر از مردها تحت‏تاثير عواطف و احساسات قرار ميگيرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشان‏غلبه دارد،وقتى عصبانى شوند خويشتن دارى برايشان دشوار است،درآنمواقع ممكن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتارى‏مرد را فراهم سازند.شايد خوانندگان از اين قبيل حوادث زياد سراغ‏داشته باشند ليكن از باب نمونه به داستان زير توجه فرماييد:

«زنى بنام...راز شوهرش را فاش كرد و او محكوم به يك سال‏زندان شد،خانم ميگويد:من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولى اخيرابه من كم محبت‏شده بود،اين كار را كردم تا از اين به بعد بيشتر دوستم‏بدارد،اين خانم گردنبند گرانقيمت‏خواسته بود ولى...زير بار نرفت.او هم‏تقلب در ازدواجشان را فاش كرد تا بزندان بيفتد (2) ».

بنابراين اگر زن ميل داشته باشد كه شوهرش كاملا يك رنگ بوده‏چيزى را از او مخفى نكند بايد بقدرى راز نگهدار و با احتياط باشد كه‏بدون اجازه شوهرش براى هيچكس و در هيچ حال چيزى را نقل نكند،حتى براى خويشان و دوستان صميمى خودش اسرار شوهرش را فاش‏نكند،در راز نگهدارى اين مقدار كافى نيست كه اسرارش را به ديگرى‏بگويد و سفارش كند به كسى نگو،زيرا او هم به طور حتم دوستانى دارد،ممكن است اسرار شما را در اختيار آنها قرار دهد و سفارش كند به كسى نگوييد،يك وقت انسان متوجه ميشود كه اسرارش فاش شده است.

بنابراين شخص عاقل اسرارش را به احدى نميگويد.

حضرت على عليه السلام فرمود:«سينه عاقل صندوق اسرارش‏ميباشد (3) ».

على عليه السلام فرمود:«خوبيهاى دنيا و آخرت در دو چيز جمع‏است:راز نگهدارى و دوستى با خوبان،و تمام بديها در دو چيز جمع شده:

فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار» (4) .

مديريت او را بپذير

هر مؤسسه يا اداره يا كارخانه يا كارگاه و بالاخره هر تشكيلات‏اجتماعى احتياج به يك مدير مسئول دارد.گر چه بايد بين افراد آن مؤسسه‏تعاون و همكارى وجود داشته باشد ليكن به هر حال بدون مدير بخوبى‏اداره نخواهد شد.اداره يك منزل يقينا از اداره هر مؤسسه‏اى دشوارتر وبا ارزش‏تر است و احتياج بيشترى به مدير دارد.

در اين جهت ترديد نيست كه بايد در بين اعضاى يك خانواده‏تفاهم كامل و تعاون و همكارى وجود داشته باشد ليكن وجود يك‏سرپرست عاقل و با تدبير هم برايشان ضرورت دارد،هر خانه‏اى كه يك‏مدير با تدبير و نافذ الكلمه‏اى نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضايتبخشى نخواهد داشت،سرپرستى خانه يا بايد به عهده مرد باشد و زن‏از او اطاعت كند، يا به عهده زن باشد و مرد فرمانبردارى كند،ليكن از آنجا كه اينكار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشان‏بر احساساتشان غلبه دارد خداوند حكيم اين مسؤوليت‏بزرگ را بر دوش‏او نهاده در قرآن شريف ميفرمايد:

«مردان سرپرست زنانند،زيرا خدا بعض افراد را بر بعض ديگربرترى داده است و براى اينكه از مالهاى خويش خرج كرده‏اند.پس زنان‏شايسته فرمانبردارند (5) ».

بنابراين صلاح خانواده در اينست كه مرد را به عنوان بزرگ وسرپرست‏خانواده بشناسند و با نظر و صلاحديد او كار كنند،اين موضوع‏بدانمعنا نيست كه مقام زن كوچك شده باشد بلكه حفظ نظم و انضباطمنزل چنين اقتضائى را دارد،اگر خانمها احساسات خام و تعصبهاى بيجارا كنار بگذارند وجدان خودشان نيز بدين موضوع قضاوت ميكند.

خانم...ميگويد:ما در ايران رسم خوبى داشتيم كه متاسفانه به‏تدريج‏خلل يافته است.سنت اين بود كه هميشه مرد در خانواده ايرانى‏رئيس خانواده بود ولى امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئيس سرگردان مانده است.ولى بهتر است زن امروزى كه دربسيارى از موارد اجتماعى حقى برابر با مرد يافته است در خانه مرد را به‏عنوان رئيس قبول داشته باشد...بايد به همه كسانى كه ميخواهند ازدواج‏كنند اين فكر قديمى توصيه شود كه وقتى قدم به خانه بخت ميگذارند بالباس عروسى وارد خانه شوهر شوند و با كفن خارج شوند (6) ».

البته اين مطلب هست كه گرفتاريهاى زندگى و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نميدهد كه در تمام امور خانواده دخالت كند و در واقع مى‏توان‏گفت كه قسمت عمده كارها عملا در اختيار كدبانوى خانه است و اكثريت‏قريب به اتفاق كارها بر طبق ميل و اراده او انجام ميگيرد ليكن به هر حال‏حق حاكميت و سرپرستى مرد بايد محترم شمرده شود.اگر در جايى اظهارعقيده و دخالت كرد و لو در امور جزئى خانه‏دارى باشد نبايد در مقابل‏پيشنهادش استقامت‏بخرج داد و بدينوسيله حق حاكميت او را مورد انكارقرار داد،و الا به شخصيتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الاراده‏و همسرش را يك زن بى‏ادب و حق نشناس و لجباز حساب ميكند،اززندگى دلسرد و به همسرش كم علاقه ميشود.چون شخصيتش جريحه‏دارشده ممكن است در صدد تلافى و انتقام بر آيد و حتى در مقابل خواسته‏هاى‏بجا و معقول همسرش سر سختى نشان دهد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرش‏گوش ميدهد و مطابق دستوراتش عمل ميكند». (7)

زنى از رسول خدا پرسيد:«زن نسبت‏به شوهرش چه وظيفه‏اى‏دارد؟فرمود:بايد از وى اطاعت كند و از فرمانش تخلف ننمايد (8) ».

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:«بدترين زنها زن لجباز ويك دنده است (9) ».

رسول خدا فرمود:«بدترين زنها كسانى هستند كه هم نازا و هم كثيف و لجباز و نافرمان باشند (10) ».

خانم گرامى،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرست‏خانواده‏بپذير،با نظر و مشورت وى كارها را انجام بده،از دستوراتش تخلف‏نكن،اگر در كارى دخالت كرد در مقابلش سرسختى نشان نده،و لو اينكه‏از امور خانه‏دارى باشد كه تو بهتر از آن اطلاع دارى،شوهرت را عملايك فرد مسلوب الاختيار قرار نده،بگذار گاه گاه در كارها دخالت كند وبدين رياست صورى دلخوش باشد،موضوع رياست او را عملا به‏فرزندانت نشان بده،به آنها تذكر بده در كارها از پدرشان اجازه بگيرند واز فرمانش تخلف ننمايند.از كودكى آنها را بدين رفتار عادت بده تا حرف‏شنو و فرمانبردار و با ادب بار آيند،و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.

در سختيها سازگار باش

دنيا براى هيچكس يكسره نميرود،و چرخ روزگار هميشه بر طبق‏دلخواه نمى‏چرخد،زندگى هزاران نشيب و فراز دارد،ممكن است انسان‏به بيمارى سختى مبتلا شود،ممكن است‏بيكار و خانه‏نشين گردد،ممكن‏است مال و ثروتش را از دست داده تهيدست‏شود،و صدها از اين قبيل‏حوادث كه براى همه كس امكان وقوع دارد.

زن و شوهرى كه دست‏بيعت را به هم داده پيمان زناشويى را امضاميكنند بدان منظور است كه در همه حال با هم و يار و غمخوار همديگرباشند،بايد پيمان زناشويى چنان استوار و رشته الفت و محبت‏به قدرى‏نيرومند باشد كه در همه حال بر سر عهد و پيمان خويش باقى بمانند، در خوشى و ناخوشى با هم باشند،در بيمارى و سلامتى،در حال وسعت وتنگدستى با هم باشند.

خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهيدست‏شد مباداغمى بر غمهايش بيفزايى و بناى ايراد و ناسازگارى را بگذارى.اگر به‏بيمارى سختى مبتلا شد و مدتى در خانه يا بيمارستان بسترى گشت رسم‏وفادارى و انسانيت چنان است كه مانند سابق بلكه بيشتر اظهار محبت‏نموده با كمال صفا از وى پرستارى كنى،از پرستارى و خرج كردن دريغ‏نكن،اگر شوهرت ندارد ليكن تو دارى باز هم از اموال خودت براى بهبوداو خرج كن،اگر تو مريض ميشدى او تا قدرت داشت از مال خودش براى‏معالجه تو صرف ميكرد تا بهبود حاصل كنى، اكنون كه او ندارد ليكن تودارى آيين وفادارى و عاطفه اقتضا دارد كه اموالت را در راه او صرف‏كنى،اگر در اين موقعيت‏حساس بدادش نرسيدى ترا يك زن بى‏وفا وخودخواهى مى‏شمارد كه مال دنيا را بر وجود شوهر ترجيح ميدهد،در اينصورت مهر و علاقه‏اش نسبت‏به تو كم ميشود،و حتى ممكن است‏به‏قدرى دلسرد شود كه ترا لائق مقام همسرى ندانسته طلاق را ترجيح دهد.

به داستان زير توجه فرماييد:

«مردى...به دادگسترى آمده بود تا همسرش را طلاق گويد.اظهارداشت:بيمار بودم دكتر گفته بود بايد تحت عمل جراحى قرار گيرم.از زنم‏خواستم پس‏انداز خود را به عنوان وام در اختيارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر كرد.ناچار در يك بيمارستان دولتى تحت عمل جراحى قرارگرفتم و اينك كه بهبود يافته‏ام محال است‏با او زندگى كنم.چون پول را برمن ترجيح داد و چنين زنى را نمى‏توان يك همسر ناميد (11) ».

هر فرد با وجدانى تصديق ميكند كه حق با مرد مذكور بوده است.

چنين زن خودخواهى كه در يك چنين موقعيت‏حساسى كه جان شوهرش‏در معرض خطر بوده حاضر نشده پس‏انداز خويش را براى نجات‏شوهرش خرج كند،او را رها كرده و به خانه پدرش رفته لايق مقام محترم‏همسرى نيست.

خانم محترم،مواظب باش در چنين مواقعى انسانيت و عاطفه را ازدست ندهى،اگر شوهرت به بيمارى سختى مبتلا شد كه تا آخر عمردامنگير اوست‏يا به زندان محكوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگيرى و اوو فرزندانت را تنها و بى‏سرپرست رها كرده كنار بكشى،آيا وجدانت‏راضى ميشود كه شوهر بيچاره‏ات را كه در ايام خوشى با هم بوده‏ايد اكنون‏كه درمانده گشته تنها رها كرده بروى؟از كجا كه خودت چند روز ديگر به‏همين بليه گرفتار نشوى؟بر فرض اينكه طلاق گرفتى و شوهرى هم پيداكردى از كجا كه برايت‏بهتر بشود؟ دست از خودخواهى و هوسبازى‏بردار.از خود گذشتگى و فداكارى بخرج بده،عاطفه و وجدان داشته باش،براى رضاى خدا و براى حفظ حيثيت و شرافت‏خودت با شوهر وفرزندانت‏به هر حال بساز،بردبارى و صبر داشته باش،فرزندانت راخوب تربيت كن و عملا به آنها درس فداكارى و سازگارى بياموز،ومطمئن باش كه در دنيا و آخرت بهترين پاداش را خواهى داشت، زيرا اين‏عمل تو بهترين مصداق شوهردارى است كه در رديف جهاد قرار داده شده‏است.

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:«جهاد زن در اينست كه‏خوب شوهردارى كند (12) ».

قهر نكن

معمول بعض زنها اينست كه وقتى از دست‏شوهرشان ناراحت‏شدند قهر ميكنند،صورتشان را در هم كشيده حرف نميزنند.در گوشه‏اى‏نشسته دست‏به هيچ كارى نمى‏زنند.غذا نمى‏خورند، بچه‏ها را ميزنند،يواش يواش غرولند ميكنند.به عقيده آنها قهر و دعوا بهترين وسيله‏اى‏است كه ميتوان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت،ليكن برنامه‏مذكور نه تنها شوهر را تنبيه نميكند بلكه ممكن است عواقب بسيار بدى رادر برداشته باشد،زيرا ممكن است‏شوهرت نيز مقابله به مثل نموده قهركند،در اينصورت تا چند روز بايد با حالت ناراحتى زندگى كنيد،تو غربزنى او غر بزند،تو اوقات تلخى كنى او اوقات تلخى كند،تو حرف نزنى‏او حرف نزند،تا بالاخره خسته شويد و به وساطت‏يكى از خويشان يادوستان يا با يك بهانه ديگر با هم آشتى كنيد،اما اين آخرين قهر و دعواى‏شما نيست‏بلكه طولى نميكشد كه باز از دست‏شوهرت ناراحت ميشوى وقهر و دعوا شروع ميشود يعنى يك عمر را بايد با حالت قهر و دعوا و كينه‏و كدورت زندگى نماييد،بدينوسيله هم خودتان را بدبخت‏خواهيد كرد هم‏فرزندان بيگناهتان را به بدبختى و سيه روزى خواهيد انداخت.

اكثر جوانانى كه از خانه و زندگى فرار ميكنند و در دامهاى‏رنگارنگ فساد واقع ميشوند از فرزندان همين خانواده‏ها هستند.

از باب نمونه به داستانهاى زير توجه فرماييد:

«جوانى بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با يكديگر دعوا ميكنند،و هر كدام از آنها به خانه يكى از بستگانشان ميروند،من نيز ناچار دركوچه و خيابان سرگردان ميشوم.كم كم گول ديگران را خوردم و بدزدى دست زدم‏».

دختر ده ساله‏اى بنام...به مددكاران اجتماعى گفت:درست‏بيادم‏نيست ولى همينقدر ميدانم كه يك شب پدر و مادرم دعوايشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه‏ام سپرد.مدتى نزد عمه‏ام بودم تااين پيره زن مرا از عمه‏ام گرفت و به تهران آورد.چند سالى است نزد اونگهدارى ميشوم.آنقدر رنج مى‏برم كه ديگر نميخواهم به خانه‏اش بروم.

خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل هميشه سال تحصيلى آغاز شد و دبستان...از عده‏اى از دانش آموزان نام نويسى كرد...اين دختر هم يكى از آنهابود.سال تحصيلى به آرامى ميگذشت و شاگردان مشغول تحصيل بودند.

ولى...در كلاس آرام نبود و نمى‏توانست درس بخواند.دائم مانند اشخاص‏مريض سرش را ميان دستها ميگذاشت و به فكر فرو ميرفت.حتى چند روزبعد از ظهر كه مدرسه تعطيل شد در گوشه‏اى از حياط نشست هر چه‏اصرار كرديم به خانه برود قبول نكرد.پريروز هم اين صحنه تكرار شد.به‏آرامى علت‏به خانه نرفتن او را پرسيدم.گفت:نزد پير زنى به نام...

نگهدارى ميشوم.مرا اذيت ميكند.ديگر نمى‏خواهم به خانه باز گردم.

پرسيدم پدر و مادرت كجا هستند؟چند دقيقه گريست‏سپس گفت آنها از هم‏جدا شدند.و من به دست اين پيره زن افتادم‏» (13)

ممكن است‏شوهرت در مقابل قهرهاى تو عكس العمل شديدترى‏نشان داده به ناسزاگوئى و كتك كارى برسد.آنگاه تو ناچار شوى به عنوان‏قهر به خانه پدرت بروى و شكايت او را نزد آنها ببرى.و با دخالت آنهااختلافات شما شديدتر و عميق‏تر گردد،ممكن است‏شوهرت از اين قهر و دعواهاى متوالى بستوه آيد و جدايى را بر اين زندگى كثيف ترجيح بدهد.

در اينصورت هم شوهرت را بدبخت كرده‏اى هم خودت را ليكن به طورحتم تو بيشتر از او متضرر خواهى شد،شايد ناچار شوى تا آخر عمر تنهابمانى يا سر بار پدر و مادرت گردى.حتما بعدا پشيمان خواهى شد ليكن‏پشيمانى سودى ندارد.

«زنى ميگفت:با جوانى ازدواج كردم اما زندگى ما ديرى نپاييد.نه‏من از رموز شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى راميدانست،دائما با هم كشمكش داشتيم،يك هفته من قهر ميكردم و هفته بعداو،فقط جمعه‏ها با پا در ميانى بستگان با هم آشتى ميكرديم،اين قهر وآشتى‏ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدريج‏به فكر پيدا كردن همسرديگرى افتاد،من هم به علت كمى سن اهميتى به طلاق نميدادم و حاضر به‏تجديد نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شديم،اطاقى براى خودم اجاره‏كردم و به تنهايى زندگى ميكردم،خيلى زود متوجه خطرات شدم،اغلب‏كسانى كه با هم آشنا ميشديم در صدد اغفالم بودند،تصميم گرفتم با شوهرم‏آشتى كنم،به خانه‏اش رفتم.در آنجا با خانمى روبرو شدم كه خود را همسراو معرفى نمود،با چشم گريان به اطاقم بازگشتم‏» (14)

«زن جوان 22 ساله‏اى كه با وجود يك فرزند طلاق گرفته و به‏منزل پدرش رفته بود شب عروسى خواهرش دست‏بخودكشى زد» (15) .

بنابراين قهر و دعوا نه تنها درديرا دوا نميكند بلكه ممكن است‏صدها گرفتارى و دردسر بوجود آورد.

خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب كن،اگر از شوهرت‏عقده‏اى داشتى قدرى صبر كن تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمى وملايمت موضوع ناراحتى خودت را با شوهرت در ميان بگذار،مثلا با زبان‏خوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهين كردى، يافلان حرف را به من زدى،يا به فلان پيشنهاد من عمل نكردى،آيا سزاواراست نسبت‏به من اينقدر كم لطف باشى؟با اين قبيل حرفها هم عقده‏ات‏حل ميشود،هم شوهرت تنبيه ميگردد. و به طور حتم در صدد تلافى‏بر خواهد آمد.ترا يك خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگى مى‏شناسد وهمين احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى خواهد گذاشت.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با هم‏قهر كنند و تا سه روز صلح نكنند از اسلام خارج خواهند شد و در بينشان‏ولايتى باقى نخواهد ماند.پس هر كدام از آنها كه در صلح پيش قدم شود درقيامت زودتر به بهشت‏خواهد رفت‏». (16)

اگر عصبانى شد سكوت كن.

مرد در خارج منزل با صدها مشكل و گرفتارى مواجه ميشود،باافراد مختلف سر و كار پيدا ميكند،آنگاه با افكار پريشان و اعصاب خسته‏وارد منزل ميگردد،چنين شخصى اگر با كوچكترين حادثه ناگوارى‏برخورد كند عصبانى ميشود،در آن حال ممكن است از خود بيخود شده به‏زن و فرزندانش توهين كند.خانمى كه فهميده و با هوش باشد گرفتاريها ومشكلات شوهرش را در نظر مجسم نموده به حال زار او ترحم ميكند، دندان بر سر جگر گذاشته در مقابل عصبانيتها و داد و فريادهاى او سكوت‏ميكند.وقتى مرد عكس العملى نديد به زودى از عصبانيت مى‏افتد.و ازكردار خويش پشيمان ميشود.بلكه در صدد عذرخواهى و تلافى برميآيد.

ساعتى بعد كدورتها رفع شده زن و شوهر به حالت اول باز ميگردند.باهمان مهر و صفاى سابق بلكه زيادتر به زندگى ادامه ميدهند.

اما اگر خانم موقعيت‏حساس و خطرناك شوهرش را درك نكرد ودر مقابل عصبانيت او عكس العمل نشان داد،جوابش را داد،داد زد،جيغ‏كشيد،دشنام داد،نفرين كرد،در اينصورت آتش خشم مرد شعله‏ور ميگردد.

از خود بيخود شده درجه فحش و ناسزاگويى را بالا ميبرد.كم كم زن و مردمانند دو گرگ درنده به جان هم مى‏افتند.ممكن است در اثر يك حادثه‏جزئى طلاق و جدايى بميان آيد،و كانون گرم خانوادگى از هم بپاشد،بسيارى از طلاقها در اثر همين حوادث كوچك بوجود آمده است،حتى‏ممكن است مرد در اثر شدت عصبانيت كه خودش يك نوع جنون است‏مانند كوه آتش‏فشان يك دفعه منفجر گردد و جنايت و قتل فجيعى ببارآورد.به داستان زير توجه فرماييد:

«مردى...خود و همسر و نادختريش را با گلوله كشت،زندگى اين‏زن و شوهر از همان آغاز زناشويى با اختلاف و تلخ كامى توام بود.هربامداد و شامگاه به علت عدم توافق و همآهنگى به مشاجره ميپرداختند.

شوهر كه خسته از سر كار به خانه آمده بود،اعصابش ناراحت‏بود.

مشاجره بينشان شروع شد.مرد همسرش را كتك زد.زن ميخواست‏به‏كلانترى برود كه مرد با گلوله،خود و او و نادختريش را كشت‏». (17)

آيا بهتر نيست‏خانم در اين موقع،موقعيت‏خطرناك و حساس‏شوهرش را در نظر بگيرد و چند دقيقه دندان بر سر جگر بگذارد وعكس العملى از خويش نشان ندهد؟و بدينوسيله از انحلال پيمان مقدس‏ازدواج و خطرات احتمالى و قتل و جنايت جلوگيرى كند؟

آيا سكوت چند دقيقه مشكل‏تر است‏يا تن دادن به اين همه نتائج وآثار تلخ؟!مبادا خيال كنيد ما ميخواهيم بدينوسيله از مرد دفاع كنيم و او رابى‏تقصير معرفى نماييم.نه هرگز چنين قصدى نداريم.البته مرد هم تقصيردارد.نبايد دق و دل ديگران را به سر خانواده بيگناهش خالى كند-دربخش آينده در اين باره بحث‏خواهد شد-بلكه منظور اين است:اكنون كه‏مرد نتوانسته اعصابش را كنترل كند و با جهت‏يا بى‏جهت عصبانى شده‏همسرش بايد با عقل و فراست موقعيت‏خطرناك او را درك كند و براى‏حفظ كانون مقدس زناشويى و جلوگيرى از خطرات احتمالى،فداكارى‏نموده دندان بر سر جگر بگذارد و سكوت اختيار كند.

معمولا خانمها چنين فكر ميكنند:اگر در مقابل خشم شوهرم‏سكوت كنم احترام و وقعيت‏خودم را از دست ميدهم و خوار و خفيف‏ميشوم.در صورتيكه قضيه كاملا بر عكس است.اگر مرد در حال عصبانيت‏همسرش را مورد توهين و دشنام قرار داد و از او عكس العملى نديد بعدا به‏طور حتم پشيمان خواهد شد.سكوت او را يك نوع فداكارى و ادب‏زندگى ميشمارد،و علاقه‏اش چند برابر خواهد شد.در حال عادى فكرميكند كه با اينكه به همسرم توهين كردم و ميتوانست پاسخ دهد ليكن‏بردبارى نمود و سكوت اختيار كرد معلوم ميشود زن فهميده و دانايى است،به من و زندگى علاقه‏مند است. در اينصورت يقينا از كردار خويش پشيمان خواهد شد.اگرهمسرش را مقصر بداند عفوش ميكند و اگر بيخود عصبانى شده درمحكمه وجدان محكوم ميگردد و عذرخواهى مينمايد.پس چنين زن‏فداكارى نه تنها كوچك نميشود بلكه شخصيت و بزرگى او براى شوهرش‏و ديگران باثبات خواهد رسيد.

پيغمبر اسلام فرمود:«هر زنيكه در مقابل بد اخلاقى‏هاى شوهرش‏بردبارى كند خدا ثواب آسيه دختر«مزاحم‏»را به وى عطا خواهد كرد» (18) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«بهترين زنان شما زنى است‏كه هر گاه شوهرش را خشمناك ديد بگويد:در مقابل خواسته‏هاى تو تسليم‏هستم.تا از من راضى نشوى خواب به چشمم نخواهد رفت‏» (19) .

رسول خدا فرمود:«عفو و بخشش عزت و بزرگى صاحبش رازيادتر ميكند.عفو داشته باشيد تا خدا شما را عزيز گرداند» (20) .

سرگرميهاى مرد

بعضى از مردها دوست دارند در خانه اشتغالات و سرگرميهاى‏مخصوصى داشته باشند،يا انواع تمبرها را جمع‏آورى ميكنند.يا عكسهاى‏مختلف را جمع‏آورى ميكنند،يا نمونه خطها و امضاها را تهيه مينمايند،ياكتابهاى خطى و چاپى را جمع ميكنند،يا به پرورش حيوانات از قبيل مرغ‏و بلبل و قنارى ابراز علاقه ميكنند،يا به نقاشى و كارهاى هنرى مى‏پردازند،يا به گلكارى علاقه نشان ميدهند،يا به خواندن كتاب و مجلات‏مشغول ميشوند.

اين قبيل سرگرميها را ميتوان از بهترين تفريحات سالم شمرد.نه‏تنها ضررى ندارند بلكه منافعى هم در بر دارند.مرد را به خانه مانوس وعلاقه‏مند مى‏سازند،نگرانيهاى روحى و خستگيهاى اعصاب را برطرف‏ميسازند،بيكارى و فراغت غم و غصه توليد ميكند،و اشتغال به كار يكى‏از طرق معالجه بيماران روانى بشمار ميرود.كسانيكه هميشه مشغولياتى‏داشته باشند كمتر به ضعف اعصاب و بيماريهاى روانى مبتلا ميشوند،چون‏به خانه علاقه‏مند هستند و اشتغالات دائمى دارند از ولگردى در خيابانها وآلوده شدن به عادتهاى خطرناك و پا نهادن به مراكز فساد تا حدى‏مصونيت دارند.

بنابراين،خانمها بايد اين قبيل اشتغالات را محترم بشمارند،مردرا مورد تحقير و سرزنش قرار ندهند و كارهايش را احمقانه و بيفائده‏نشمارند،بلكه تشويقش كنند،و در موارد لازم با او همكارى نمايند.

خانه‏دارى

خانه محيط كوچكى بيش نيست ليكن نعمت‏بسيار گرانبهايى‏است.وقتى مرد از كارهاى روزانه و سر و صداهاى خارج خسته شد به‏خانه پناه ميبرد،وقتى از كشمكشها و تزاحمات و ناملايمات زندگى بتنگ‏آمد براى استراحت‏به خانه ميرود،حتى وقتى از گردش و تفريح هم خسته‏شد بدانجا پناه ميبرد،آرى خانه بهترين آسايشگاهى است كه انسان‏مى‏تواند بدون هيچ قيد و بندى در آنجا استراحت نمايد،جاى انس و مودت،صفا و صميميت،آرامش و استراحت است،پرورشگاه مردان وزنان با فضيلت است.كارخانه شخصيت‏سازى و كلاس تعليم و تربيت‏كودكان است،اجتماع كوچكى است كه اجتماع بزرگ انسانها را بوجودمى‏آورد،ترقى و تنزل و صلاح و فساد اجتماع بزرگ مربوط به همين‏اجتماع كوچك است،اجتماع كوچك خانوادگى با اينكه جزء اجتماع‏بزرگ محسوب ميشود.در عين حال،از يك نوع استقلال داخلى‏برخوردار است،بدين جهت اصلاح اجتماع را بايد از اصلاح خانواده‏هاشروع كرد.

اداره اين پايگاه حساس زندگى و كلاس تعليم و تربيت اجتماعى به‏عهده بانوان است.يعنى ترقى و تنزل و صلاح و فساد اجتماع در اختياربانوان و به اراده آنهاست،بنابراين،خانه‏دارى شغل بسيار آبرومند وپر افتخارى است.

كسانيكه محيط خانه را كوچك مى‏شمارند و از شغل شريف‏خانه‏دارى عار دارند به حقيقت معناى خانه‏دارى و ارزش آن پى نبرده‏اند.

يك خانم خانه‏دار بايد افتخار كند كه در يك چنين پست‏حساسى‏قرار گرفته براى پيشرفت و ترقى ملت فداكارى ميكند.

خانمهاى تحصيل كرده نيز در اين ميان مسؤوليت‏بيشترى دارند،بايد براى ديگران سرمشق زندگى باشند و عملا به آنها درس خانه‏دارى وشوهردارى بياموزند،بايد عملا اثبات كنند كه با سواد بودن نه تنها به‏خانه‏دارى و شوهردارى لطمه نمى‏زند بلكه راه و رسم زندگى را به آنها يادميدهد.

يك خانم تحصيل كرده بايد زندگى را با بهترين وجه اداره كند و به شغل شريف خانه‏دارى افتخار نمايد و بدين وسيله لياقت و برترى‏خانمهاى تحصيل كرده را اثبات كند،نه آنكه به عذر با سواد بودن دست‏به‏سياه و سفيد نگذارد و بدينوسيله بانوان با سواد را بدنام گرداند، درس‏خواندن براى بيكار گشتن و زير بار مسؤوليت نرفتن نيست‏بلكه براى‏كدبانو شدن و درس زندگى آموختن است.به داستان زير توجه فرماييد:

«مردى كه با دختر ديپلمه‏اى ازدواج نموده بود در دادگاه گفت:

همسرم در خانه دست‏به سياه و سفيد نميگذارد و هر بار كه باو اعتراض‏ميكنم ميگويد: ظرفشويى و رختشوئى و بچه‏دارى كار يك زن ديپلمه‏نيست.اگر از رفتار من ناراحت هستى طلاقم بده و با يك كلفت ازدواج‏كن.گفت:پريشب عده‏اى از آشنايان و اقوام همسر ديپلمه‏ام را به شام‏دعوت نمودم.موقع شام سفره را پهن كردم و ديپلم قاب گرفته همسرم را درسفره نهادم و گفتم:ببخشيد شام ناقابلى است كه خانم حقير هر شب بخوردبنده ميدهد.صلاح ديدم از شما هم بدينوسيله پذيرايى كنم (21) ».

به هر حال،خانه‏دارى و كدبانوگرى شغل شريف و آبرومندى است‏كه مراتب لياقت و هنرنمايى بانوان را باثبات ميرساند.بد نيست در اين‏باره قضاوت خود بانوان تحصيل كرده را بشنويد:

خانم...عقيده داشت:كدبانوى واقعى زنى است كه سازگار باشد واز نظر مادى اهل افراط و تفريط نباشد.يك زن كدبانو موقعى مى‏تواندبگويد كه داراى صفت‏خاص يك كدبانو است كه از وضع درآمد شوهر ووضع خانوادگى خود اطلاع كامل داشته باشد.به نظر من يك زن ادارى هم‏ميتواند كدبانوى خوبى باشد».

خانم فريده نوروز شميرانى ليسانسيه ميگفت:كدبانو بايد علاوه براينكه به امور خانه وارد باشد همراه خوبى براى همسرش،مادر خوبى‏براى فرزندانش و مهماندار خوبى براى خانه‏اش باشد.

خانم دكتر محترم فصيحى پزشك اطفال ميگفت:به نظر من‏كدبانوى واقعى كسى است كه كار ادارى نداشته باشد.زيرا در كشور ماسرويسهاى ادارى از نظر وضع غذا و كمبود مهد كودك و غيره نمى‏تواندنياز كارمندان را برآورده سازد.يك مادر كارمند نگران اينست كه غذاى‏شوهرش دير شده يا كودكش تنها مانده است.

خانم صغرى يكتا ناظمه فنى دانشكده پزشكى ميگفت:زن كدبانو بابودجه كم ميتواند خانه‏اى تميز و آراسته داشته باشد.با شوهرش در غم وشادى شريك باشد.از حال روحى و اجتماعى شوهرش غافل نباشد.

خانم ايران نعيمى ميگفت:كدبانو زنى است كه از تفريحات‏غير ضرورى بكاهد و هدفش بهتر كردن وضع خانه باشد و از تنظيم بودجه‏خانوادگى اطلاع داشته باشد. (22)

نظافت

يكى از وظائف مهم خانه‏دارى تميز كردن منزل و اسباب و لوازم‏زندگى است.نظافت‏به بهداشت و حفظ سلامتى اهل خانه كمك ميكند وجلو بسيارى از بيماريها را ميگيرد.زندگى كردن در خانه تميز مسرت‏بخش‏و دل‏پذير است،مرد را به سوى منزل متمايل ميسازد،اسباب آبرو وسربلندى خانواده است،بدين جهت رسول خدا فرمود:«دين بر نظافت پايه‏گذارى شده است.» (23)

باز هم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اسلام نظيف است،شما هم در پاكيزگى كوشش كنيد،زيرا فقط پاكيزگان داخل بهشت‏ميشوند. (24) »

خانه را هميشه تميز نگهداريد،روزى يك مرتبه جارو و گردگيرى‏كنيد،در طول شبانه‏روز اگر جايى كثيف شد فورا تميزش كنيد و نظافت‏آنرا براى موقع معين جارو كردن نگذاريد،در و ديوار و سقف اتاقها راگردگيرى كنيد،تار عنكبوتها را بگيريد،ميز و مبل و صندلى و ساير اثاث‏خانه را گردگيرى كنيد،شيشه‏هاى در و پنجره را تميز كنيد،زباله وخاكروبه‏ها را در ظرف سرپوشيده‏اى بريزيد و از حدود اتاقها و آشپزخانه‏دور گردانيد مبادا غذاهاى شما را آلوده گرداند،زود بزود آنرا خالى كنيدمبادا متعفن گردد و توليد ميكرب كند،كثافت و خاكروبه‏ها را در كوچه ودرب خانه نريزيد زيرا به بهداشت عمومى لطمه ميزند به علاوه توليدميكرب مى‏كند و چه بسا به وسيله باد و مگس بشما منتقل شود و سلامت‏خودتان را در معرض خطر قرار دهد،تا ميتوانيد نگذاريد بچه‏ها در باغچه‏يا كنار حياط بول كنند و اگر از جهت ناچارى آنها را در گوشه‏اى از حياطمى‏نشانيد فورا آنجا را تميز و با آب بشوييد تا بد بو و محل نشو و نماى‏ميكربها نگردد،به طور كلى سعى كنيد هيچ نقطه‏اى از منزل شما محل‏كثافت و توليد ميكرب واقع نشود.

ظرفهاى كثيف و چرب را روى هم نريزيد بلكه هر چه زودتر آنها را بشوييد،زيرا اگر نشسته روى هم بماند ممكن است توليد ميكرب كنند وسلامت‏شما را به خطر بيندازند،ظرفها را با آب تميز دست نخورده بشوييدو اگر با آب راكد يا حوض مى‏شوييد بعدا آب پاكيزه روى آنها بريزيد زيراممكن است آب حوض در اثر ماندن آلوده شده باشد و به سلامت‏شما لطمه‏بزند، بعد از شستن در جاى محفوظى بگذاريد يا پارچه تميزى روى آنهابيندازيد،لباسهاى كثيف مخصوصا كهنه بچه‏ها را از حدود اتاقها وآشپزخانه دور كنيد و در جاى محفوظى نگهداريد تا مگسها كه حامل انواع‏ميكرب هستند در آنجا اجتماع نكنند،و زود بزود آنها را بشوييد.

لباسهاى خودتان و فرزندانتان هميشه نظيف و پاكيزه باشدمخصوصا لباسهاى زيرپوش كه هميشه با بدن تماس دارند.

گوشت و حبوبات و ساير پختنيها را قبل از طبخ خوب بشوييد،مخصوصا سبزيجات را چندين مرتبه با دقت‏بشوييد،زيرا ممكن است‏به‏ميكرب و تخم انگل آلوده باشد و به لامت‏شما لطمه بزند.

ميوه‏ها را قبل از خوردن تميز بشوييد چون اكثر آنها سمپاشى‏ميشوند و امكان دارد سموم آنها به شما سرايت كند،ممكن است اثر فورى‏نداشته باشند ليكن بدون شك بى‏تاثير هم نخواهند بود.

قبل از غذا خوردن دستهاى خودتان و اطفالتان را تميز بشوييد،اگر با قاشق و چنگال هم غذا ميخوريد،باز هم بهتر است دستتان رابشوييد،مبادا آلوده باشد و به سلامت‏شما لطمه بزند،بعد از صرف غذادست و دهانتان را بشوييد،دندان‏ها را خلال كنيد زيرا ممكن است اجزاءغذا گوشه و كنار دهان و لابلاى دندانها بماند و توليد ميكرب نمايد.

اگر بتوانيد بعد از صرف هر غذا دندانها را مسواك كنيد بسيار خوب است ليكن اگر برايتان ميسر نيست اقلا شبها قبل از خواب مسواك‏را از دست ندهيد.بدينوسيله هم دندانهايتان را از خطر پوسيدگى و فسادنجات ميدهيد هم به سلامتى خودتان كمك شايانى مينماييد.

ناخنهايتان را اقلا هفته‏اى يكبار كوتاه كنيد،زيرا وقتى ناخن بلندشد محل نشو و نماى ميكربها ميشود و سلامتى شما را جدا در معرض خطرقرار ميدهد،اگر بتوانيد يك روز در ميان براى شستشو به حمام برويدبسيار مهم است ليكن اگر نمى‏توانيد اقلا هفته‏اى يكبار را ترك نكنيد.

موهاى زير بغل و ساير مواضع را به وسيله دارو و يا تراشيدن‏برطرف سازيد زيرا ممكن است انواع ميكربها در آنجا توليد و تكثيرنمايند و به سلامتى شما لطمه بزنند.

خوردنيها را در دسترس مگسها قرار ندهيد زيرا ممكن است آنهارا آلوده سازند.

شارع مقدس اسلام درباره نظافت‏سفارشهاى زيادى نموده كه به‏پاره‏اى از آنها از باب نمونه اشاره ميشود:

امام صادق عليه السلام فرمود:«خدا زيبا بودن و زينت كردن رادوست دارد.و تظاهر به ندارى و فقر را مكروه دارد.دوست دارد آثارنعمتهايش را بر بنده‏اش ببيند.لباسش نظيف و پاكيزه باشد،بوى خوش‏استعمال كند.خانه‏اش را زينت نمايد.خانه و اطرافش را جاروب كند.قبل‏از غروب چراغ را روشن كند.زيرا اين عمل فقر را از خانه دور ميكند وروزى را زياد ميگرداند (25) ».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«آدم كثيف بد بنده‏اى است‏» (26) .

حضرت على عليه السلام فرمود:«تارهاى عنكبوت را ازخانه‏هايتان بگيريد زيرا ترك كردن آنها باعث ندارى ميشود» (27) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«خاكروبه‏ها را شب در خانه‏نگذاريد بماند زيرا جايگاه شيطان ميشود» (28) .

پيغمبر اسلام فرمود:«خاكروبه‏ها را پشت درب منزل نريزيد زيراجايگاه شيطان ميشود» (29) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«لباس انسان بايد هميشه‏پاكيزه و تميز باشد» (30) .

پيغمبر اكرم فرمود:«دستمال چرب را در خانه نيندازيد زيرا جايگاه‏شيطان ميشود» (31) .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:«شستن ظرفها و تميز كردن‏اطراف خانه روزى را زياد ميكند» (32) .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ظرفها را بدون روپوش‏نگذاريد زيرا شيطان آب دهن در آنها انداخته از آنها استفاده ميكند» (33) .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ميوه‏ها داراى سمومى هستند. آنها را خوب بشوييد آنگاه ميل كنيد» (34) .

حضرت كاظم عليه السلام فرمود:«يك روز در ميان،به حمام رفتن‏انسان را فربه ميكند» (35) .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اگر بر امتم دشوار نميشدواجب ميكردم در موقع هر وضويى مسواك كنند» (36) .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ناخن گرفتن در روز جمعه ازبيمارى جذام و جنون و پيسى و كورى جلوگيرى ميكند» (37) .

روايت‏شده كه:«زير ناخنها خوابگاه شيطان است‏».

حضرت على عليه السلام فرمود:«شستن دستها قبل از غذا و بعد ازآن عمر را زياد ميگرداند و از چركين شدن لباسها مانع ميشود و چشم رانورانى ميگرداند» (38) .

پاورقى:‌


1- بحار ج 103 ص 247
2- اطلاعات 19 ديماه 1350
3- بحار ج 75 ص 71
4- بحار ج 74 ص 178
5- سوره نساء آيه 34 الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض‏و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات .
6- اطلاعات 17 مرداد ماه 1351.
7- بحار ج 103 ص 235
8- بحار ج 103 ص 248
9- مستدرك ج 2 ص 532.
10- شافى ج 2 ص 129.
11- اطلاعات 25 آذر ماه 1350.
12- بحار ج 103 ص 247
13- اطلاعات 28 مهر ماه 1348.
14- اطلاعات 8 آذر ماه 1350.
15- اطلاعات 17 اسفند ماه 1348.
16- بحار ج 75 ص 186.
17- اطلاعات 17 تير ماه 1349.
18- بحار ج 103 ص 247.
19- بحار ج 103 ص 239.
20- بحار ج 71 ص 419
21- اطلاعات 3 آذر ماه 1350.
22- اطلاعات 28 فروردين ماه 1351
23- محجة البيضاء ج 1 ص 166
24- مجمع الزوائد ج 5 ص 132
25- بحار ج 79 ص 300
26- بحار ج 76 ص 175
27- شافى ج 1 ص 208
28- بحار ج 76 ص 175
29- بحار ج 76 ص 177
30- شافى ج 1 ص 208
31- شافى ج 1 ص 215
32- بحار ج 76 ص 176
33- بحار ج 76 ص 176
34- شافى ج 2 ص 124
35- شافى ج 1 ص 209
36- شافى ج 1 ص 210
37- شافى ج 1 ص 211
38- شافى ج 2 ص 123