برايش مادرى كن
انسان در مواقع گرفتارى و بيمارى احتياج به پرستار و غمخواردارد،دلش ميخواهد كسى
با وى همدردى كند،به وسيله نوازش و دلجويىدردهايش را تسكين دهد.به وسيله دلداريها
و تقويتهاى روحى اعصابشرا آرامش بخشد،مردها همان كودكان سابق هستند كه بزرگ
شدهاند،هنوزهم احتياج به نوازشها و محبتهاى مادر دارند،مرد وقتى با زنى
پيمانزناشويى بست انتظار دارد كه در مواقع گرفتارى و بيمارى درست ماننديك مادر
مهربان از وى پرستارى و دلجويى كند.
خانم محترم،اگر شوهرت مريض شد بيش از سابق مهربانى كن،اظهار همدردى و تاسف كن،
چنان وانمود كن كه از بيمارى او شديداناراحت هستى،دلداريش بده،اسباب استراحت را
برايش فراهم ساز،بچهها را ساكت كن تا اعصابش آرام گردد،اگر احتياج به دكتر و دارو
داردوسيلهاش را فراهم ساز،هر غذايى را كه ميل دارد و برايش خوبست فوراتهيه كن،دم
به دم از او احوالپرسى و دلجويى كن،سعى كن هر چه بيشتر دركنار بسترش بنشينى،اگر از
شدت درد خوابش نمىبرد سعى كن تا ميتوانىبيدار بمان،وقتى بخواب رفتى گاهى كه بيدار
ميشوى سرى باو بزن و اگرخواب نيست احوالپرسى كن،اگر شب را به بيخوابى گذرانده
بامداداظهار ناراحتى كن،در روز اتاق را خلوت كن شايد خوابش ببرد،نوازشهاو دلسوزيهاى
تو دردهايش را تسكين ميدهد و در بهبوديش كمك ميكند،بهعلاوه،اين قبيل كارها را از
علائم وفا و صميميت و محبتحقيقىمىشمار،در نتيجه،به زندگى دلگرم ميشود،نسبتبه تو
علاقه بيشترى پيداميكند،اگر مريض شدى همين عمل را نسبتبه تو انجام ميدهد. آرى اين
عمل يك نوع شوهردارى است و رسول خدا فرمود:
«جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند (1) ».
راز نگهدار باش
معمولا خانمها ميل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاعشوند،ميخواهند از وضع
كسب، مقدار درآمد،موجودى،اسرار كسبى،تصميمات آيندهاش با خبر شوند.و بطور خلاصه از
شوهرشان انتظار دارندكه تمام اسرارش را در اختيار آنها بگذارد و چيزى را پنهان
نكند،بر عكساكثر مردها هم حاضر نيستند تمام اسرارشان را در اختيار همسرشان
قراردهند،و همين موضوع گاهى سبب دلخورى و حتى بدبينى ميشود.
خانم شكايت ميكند كه شوهرم به من اعتماد ندارد،اسرارش را ازمن مخفى ميكند،با من
يك رنگ و صريح نيست،گويا سر و سرى دارد.
نميگذارد نامههايش را بخوانم،درآمد و مقدار موجودى خودش را به مننميگويد،با من
درد دل نميكند،در جواب سؤالهاى من طفره ميرود و حتىگاهى دروغ ميگويد،اتفاقا مردها
هم بىميل نيستند كه اسرار و رموززندگىشان را در اختيار همسرشان قرار دهند.ليكن
عذرشان اينست كهزنها راز نگهدار نيستند،دهانشان در و دروازه ندارد،ظرفيت ندارند
مطلبىرا به طور كلى كتمان كنند،هر چه را شنيدند فورا براى ديگران بازگوميكنند،با
اندك بهانهاى ممكن است اسرار انسان را فاش كنند و اسبابدردسر او را فراهم
سازند.اگر كسى بخواهد اسرار انسان را كشف كند بهآسانى مىتواند همسرش را فريب داده
به وسيله او به مقصد خويش نائل گردد،ممكن استبعض خانمها از دانستن مطالب سرى سوء
استفادهنمايند و حتى آنها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم
تمكيناسباب گرفتارى او را فراهم سازند.
البته عذر مردها تا حدودى موجه است،زنها زودتر از مردها تحتتاثير عواطف و
احساسات قرار ميگيرند،معمولا احساساتشان بر تعقلشانغلبه دارد،وقتى عصبانى شوند
خويشتن دارى برايشان دشوار است،درآنمواقع ممكن است از دانستن اسرار سوء استفاده
نموده اسباب گرفتارىمرد را فراهم سازند.شايد خوانندگان از اين قبيل حوادث زياد
سراغداشته باشند ليكن از باب نمونه به داستان زير توجه فرماييد:
«زنى بنام...راز شوهرش را فاش كرد و او محكوم به يك سالزندان شد،خانم ميگويد:من
شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولى اخيرابه من كم محبتشده بود،اين كار را كردم تا
از اين به بعد بيشتر دوستمبدارد،اين خانم گردنبند گرانقيمتخواسته بود ولى...زير
بار نرفت.او همتقلب در ازدواجشان را فاش كرد تا بزندان بيفتد (2) ».
بنابراين اگر زن ميل داشته باشد كه شوهرش كاملا يك رنگ بودهچيزى را از او مخفى
نكند بايد بقدرى راز نگهدار و با احتياط باشد كهبدون اجازه شوهرش براى هيچكس و در
هيچ حال چيزى را نقل نكند،حتى براى خويشان و دوستان صميمى خودش اسرار شوهرش را
فاشنكند،در راز نگهدارى اين مقدار كافى نيست كه اسرارش را به ديگرىبگويد و سفارش
كند به كسى نگو،زيرا او هم به طور حتم دوستانى دارد،ممكن است اسرار شما را در
اختيار آنها قرار دهد و سفارش كند به كسى نگوييد،يك وقت انسان متوجه ميشود كه
اسرارش فاش شده است.
بنابراين شخص عاقل اسرارش را به احدى نميگويد.
حضرت على عليه السلام فرمود:«سينه عاقل صندوق اسرارشميباشد (3) ».
على عليه السلام فرمود:«خوبيهاى دنيا و آخرت در دو چيز جمعاست:راز نگهدارى و
دوستى با خوبان،و تمام بديها در دو چيز جمع شده:
فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار» (4) .
مديريت او را بپذير
هر مؤسسه يا اداره يا كارخانه يا كارگاه و بالاخره هر تشكيلاتاجتماعى احتياج به
يك مدير مسئول دارد.گر چه بايد بين افراد آن مؤسسهتعاون و همكارى وجود داشته باشد
ليكن به هر حال بدون مدير بخوبىاداره نخواهد شد.اداره يك منزل يقينا از اداره هر
مؤسسهاى دشوارتر وبا ارزشتر است و احتياج بيشترى به مدير دارد.
در اين جهت ترديد نيست كه بايد در بين اعضاى يك خانوادهتفاهم كامل و تعاون و
همكارى وجود داشته باشد ليكن وجود يكسرپرست عاقل و با تدبير هم برايشان ضرورت
دارد،هر خانهاى كه يكمدير با تدبير و نافذ الكلمهاى نداشته باشد به طور حتم
اوضاع منظم ورضايتبخشى نخواهد داشت،سرپرستى خانه يا بايد به عهده مرد باشد و زناز
او اطاعت كند، يا به عهده زن باشد و مرد فرمانبردارى كند،ليكن از آنجا كه اينكار
غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشانبر احساساتشان غلبه دارد خداوند حكيم
اين مسؤوليتبزرگ را بر دوشاو نهاده در قرآن شريف ميفرمايد:
«مردان سرپرست زنانند،زيرا خدا بعض افراد را بر بعض ديگربرترى داده است و براى
اينكه از مالهاى خويش خرج كردهاند.پس زنانشايسته فرمانبردارند (5) ».
بنابراين صلاح خانواده در اينست كه مرد را به عنوان بزرگ وسرپرستخانواده
بشناسند و با نظر و صلاحديد او كار كنند،اين موضوعبدانمعنا نيست كه مقام زن كوچك
شده باشد بلكه حفظ نظم و انضباطمنزل چنين اقتضائى را دارد،اگر خانمها احساسات خام و
تعصبهاى بيجارا كنار بگذارند وجدان خودشان نيز بدين موضوع قضاوت ميكند.
خانم...ميگويد:ما در ايران رسم خوبى داشتيم كه متاسفانه بهتدريجخلل يافته
است.سنت اين بود كه هميشه مرد در خانواده ايرانىرئيس خانواده بود ولى امروز وضع
منزل متزلزل شده و خانواده در موردانتخاب رئيس سرگردان مانده است.ولى بهتر است زن
امروزى كه دربسيارى از موارد اجتماعى حقى برابر با مرد يافته است در خانه مرد را
بهعنوان رئيس قبول داشته باشد...بايد به همه كسانى كه ميخواهند ازدواجكنند اين
فكر قديمى توصيه شود كه وقتى قدم به خانه بخت ميگذارند بالباس عروسى وارد خانه شوهر
شوند و با كفن خارج شوند (6) ».
البته اين مطلب هست كه گرفتاريهاى زندگى و مشاغل روزانه مردغالبا اجازه نميدهد
كه در تمام امور خانواده دخالت كند و در واقع مىتوانگفت كه قسمت عمده كارها عملا
در اختيار كدبانوى خانه است و اكثريتقريب به اتفاق كارها بر طبق ميل و اراده او
انجام ميگيرد ليكن به هر حالحق حاكميت و سرپرستى مرد بايد محترم شمرده شود.اگر در
جايى اظهارعقيده و دخالت كرد و لو در امور جزئى خانهدارى باشد نبايد در
مقابلپيشنهادش استقامتبخرج داد و بدينوسيله حق حاكميت او را مورد انكارقرار داد،و
الا به شخصيتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الارادهو همسرش را يك زن بىادب و حق
نشناس و لجباز حساب ميكند،اززندگى دلسرد و به همسرش كم علاقه ميشود.چون شخصيتش
جريحهدارشده ممكن است در صدد تلافى و انتقام بر آيد و حتى در مقابل خواستههاىبجا
و معقول همسرش سر سختى نشان دهد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرشگوش ميدهد و مطابق
دستوراتش عمل ميكند». (7)
زنى از رسول خدا پرسيد:«زن نسبتبه شوهرش چه وظيفهاىدارد؟فرمود:بايد از وى
اطاعت كند و از فرمانش تخلف ننمايد (8) ».
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:«بدترين زنها زن لجباز ويك دنده است
(9) ».
رسول خدا فرمود:«بدترين زنها كسانى هستند كه هم نازا و هم كثيف و لجباز و
نافرمان باشند (10) ».
خانم گرامى،شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرستخانوادهبپذير،با نظر و مشورت وى
كارها را انجام بده،از دستوراتش تخلفنكن،اگر در كارى دخالت كرد در مقابلش سرسختى
نشان نده،و لو اينكهاز امور خانهدارى باشد كه تو بهتر از آن اطلاع دارى،شوهرت را
عملايك فرد مسلوب الاختيار قرار نده،بگذار گاه گاه در كارها دخالت كند وبدين رياست
صورى دلخوش باشد،موضوع رياست او را عملا بهفرزندانت نشان بده،به آنها تذكر بده در
كارها از پدرشان اجازه بگيرند واز فرمانش تخلف ننمايند.از كودكى آنها را بدين رفتار
عادت بده تا حرفشنو و فرمانبردار و با ادب بار آيند،و احترام تو و شوهرت محفوظ
بماند.
در سختيها سازگار باش
دنيا براى هيچكس يكسره نميرود،و چرخ روزگار هميشه بر طبقدلخواه نمىچرخد،زندگى
هزاران نشيب و فراز دارد،ممكن است انسانبه بيمارى سختى مبتلا شود،ممكن استبيكار و
خانهنشين گردد،ممكناست مال و ثروتش را از دست داده تهيدستشود،و صدها از اين
قبيلحوادث كه براى همه كس امكان وقوع دارد.
زن و شوهرى كه دستبيعت را به هم داده پيمان زناشويى را امضاميكنند بدان منظور
است كه در همه حال با هم و يار و غمخوار همديگرباشند،بايد پيمان زناشويى چنان
استوار و رشته الفت و محبتبه قدرىنيرومند باشد كه در همه حال بر سر عهد و پيمان
خويش باقى بمانند، در خوشى و ناخوشى با هم باشند،در بيمارى و سلامتى،در حال وسعت
وتنگدستى با هم باشند.
خانم محترم،اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهيدستشد مباداغمى بر غمهايش بيفزايى و
بناى ايراد و ناسازگارى را بگذارى.اگر بهبيمارى سختى مبتلا شد و مدتى در خانه يا
بيمارستان بسترى گشت رسموفادارى و انسانيت چنان است كه مانند سابق بلكه بيشتر
اظهار محبتنموده با كمال صفا از وى پرستارى كنى،از پرستارى و خرج كردن
دريغنكن،اگر شوهرت ندارد ليكن تو دارى باز هم از اموال خودت براى بهبوداو خرج
كن،اگر تو مريض ميشدى او تا قدرت داشت از مال خودش براىمعالجه تو صرف ميكرد تا
بهبود حاصل كنى، اكنون كه او ندارد ليكن تودارى آيين وفادارى و عاطفه اقتضا دارد كه
اموالت را در راه او صرفكنى،اگر در اين موقعيتحساس بدادش نرسيدى ترا يك زن بىوفا
وخودخواهى مىشمارد كه مال دنيا را بر وجود شوهر ترجيح ميدهد،در اينصورت مهر و
علاقهاش نسبتبه تو كم ميشود،و حتى ممكن استبهقدرى دلسرد شود كه ترا لائق مقام
همسرى ندانسته طلاق را ترجيح دهد.
به داستان زير توجه فرماييد:
«مردى...به دادگسترى آمده بود تا همسرش را طلاق گويد.اظهارداشت:بيمار بودم دكتر
گفته بود بايد تحت عمل جراحى قرار گيرم.از زنمخواستم پسانداز خود را به عنوان وام
در اختيارم بگذارد حاضر نشد و ازخانه من قهر كرد.ناچار در يك بيمارستان دولتى تحت
عمل جراحى قرارگرفتم و اينك كه بهبود يافتهام محال استبا او زندگى كنم.چون پول را
برمن ترجيح داد و چنين زنى را نمىتوان يك همسر ناميد (11) ».
هر فرد با وجدانى تصديق ميكند كه حق با مرد مذكور بوده است.
چنين زن خودخواهى كه در يك چنين موقعيتحساسى كه جان شوهرشدر معرض خطر بوده
حاضر نشده پسانداز خويش را براى نجاتشوهرش خرج كند،او را رها كرده و به خانه پدرش
رفته لايق مقام محترمهمسرى نيست.
خانم محترم،مواظب باش در چنين مواقعى انسانيت و عاطفه را ازدست ندهى،اگر شوهرت
به بيمارى سختى مبتلا شد كه تا آخر عمردامنگير اوستيا به زندان محكوم شد مبادا با
زور قانون طلاق بگيرى و اوو فرزندانت را تنها و بىسرپرست رها كرده كنار بكشى،آيا
وجدانتراضى ميشود كه شوهر بيچارهات را كه در ايام خوشى با هم بودهايد اكنونكه
درمانده گشته تنها رها كرده بروى؟از كجا كه خودت چند روز ديگر بههمين بليه گرفتار
نشوى؟بر فرض اينكه طلاق گرفتى و شوهرى هم پيداكردى از كجا كه برايتبهتر بشود؟ دست
از خودخواهى و هوسبازىبردار.از خود گذشتگى و فداكارى بخرج بده،عاطفه و وجدان داشته
باش،براى رضاى خدا و براى حفظ حيثيت و شرافتخودت با شوهر وفرزندانتبه هر حال
بساز،بردبارى و صبر داشته باش،فرزندانت راخوب تربيت كن و عملا به آنها درس فداكارى
و سازگارى بياموز،ومطمئن باش كه در دنيا و آخرت بهترين پاداش را خواهى داشت، زيرا
اينعمل تو بهترين مصداق شوهردارى است كه در رديف جهاد قرار داده شدهاست.
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:«جهاد زن در اينست كهخوب شوهردارى كند
(12) ».
قهر نكن
معمول بعض زنها اينست كه وقتى از دستشوهرشان ناراحتشدند قهر ميكنند،صورتشان را
در هم كشيده حرف نميزنند.در گوشهاىنشسته دستبه هيچ كارى نمىزنند.غذا نمىخورند،
بچهها را ميزنند،يواش يواش غرولند ميكنند.به عقيده آنها قهر و دعوا بهترين
وسيلهاىاست كه ميتوان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت،ليكن برنامهمذكور نه
تنها شوهر را تنبيه نميكند بلكه ممكن است عواقب بسيار بدى رادر برداشته باشد،زيرا
ممكن استشوهرت نيز مقابله به مثل نموده قهركند،در اينصورت تا چند روز بايد با حالت
ناراحتى زندگى كنيد،تو غربزنى او غر بزند،تو اوقات تلخى كنى او اوقات تلخى كند،تو
حرف نزنىاو حرف نزند،تا بالاخره خسته شويد و به وساطتيكى از خويشان يادوستان يا
با يك بهانه ديگر با هم آشتى كنيد،اما اين آخرين قهر و دعواىشما نيستبلكه طولى
نميكشد كه باز از دستشوهرت ناراحت ميشوى وقهر و دعوا شروع ميشود يعنى يك عمر را
بايد با حالت قهر و دعوا و كينهو كدورت زندگى نماييد،بدينوسيله هم خودتان را
بدبختخواهيد كرد همفرزندان بيگناهتان را به بدبختى و سيه روزى خواهيد انداخت.
اكثر جوانانى كه از خانه و زندگى فرار ميكنند و در دامهاىرنگارنگ فساد واقع
ميشوند از فرزندان همين خانوادهها هستند.
از باب نمونه به داستانهاى زير توجه فرماييد:
«جوانى بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با يكديگر دعوا ميكنند،و هر كدام از آنها
به خانه يكى از بستگانشان ميروند،من نيز ناچار دركوچه و خيابان سرگردان ميشوم.كم كم
گول ديگران را خوردم و بدزدى دست زدم».
دختر ده سالهاى بنام...به مددكاران اجتماعى گفت:درستبيادمنيست ولى همينقدر
ميدانم كه يك شب پدر و مادرم دعوايشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا
به عمهام سپرد.مدتى نزد عمهام بودم تااين پيره زن مرا از عمهام گرفت و به تهران
آورد.چند سالى است نزد اونگهدارى ميشوم.آنقدر رنج مىبرم كه ديگر نميخواهم به
خانهاش بروم.
خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل هميشه سال تحصيلى آغاز شد و دبستان...از عدهاى
از دانش آموزان نام نويسى كرد...اين دختر هم يكى از آنهابود.سال تحصيلى به آرامى
ميگذشت و شاگردان مشغول تحصيل بودند.
ولى...در كلاس آرام نبود و نمىتوانست درس بخواند.دائم مانند اشخاصمريض سرش را
ميان دستها ميگذاشت و به فكر فرو ميرفت.حتى چند روزبعد از ظهر كه مدرسه تعطيل شد در
گوشهاى از حياط نشست هر چهاصرار كرديم به خانه برود قبول نكرد.پريروز هم اين صحنه
تكرار شد.بهآرامى علتبه خانه نرفتن او را پرسيدم.گفت:نزد پير زنى به نام...
نگهدارى ميشوم.مرا اذيت ميكند.ديگر نمىخواهم به خانه باز گردم.
پرسيدم پدر و مادرت كجا هستند؟چند دقيقه گريستسپس گفت آنها از همجدا شدند.و من
به دست اين پيره زن افتادم» (13)
ممكن استشوهرت در مقابل قهرهاى تو عكس العمل شديدترىنشان داده به ناسزاگوئى و
كتك كارى برسد.آنگاه تو ناچار شوى به عنوانقهر به خانه پدرت بروى و شكايت او را
نزد آنها ببرى.و با دخالت آنهااختلافات شما شديدتر و عميقتر گردد،ممكن استشوهرت
از اين قهر و دعواهاى متوالى بستوه آيد و جدايى را بر اين زندگى كثيف ترجيح بدهد.
در اينصورت هم شوهرت را بدبخت كردهاى هم خودت را ليكن به طورحتم تو بيشتر از او
متضرر خواهى شد،شايد ناچار شوى تا آخر عمر تنهابمانى يا سر بار پدر و مادرت
گردى.حتما بعدا پشيمان خواهى شد ليكنپشيمانى سودى ندارد.
«زنى ميگفت:با جوانى ازدواج كردم اما زندگى ما ديرى نپاييد.نهمن از رموز
شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى راميدانست،دائما با هم كشمكش
داشتيم،يك هفته من قهر ميكردم و هفته بعداو،فقط جمعهها با پا در ميانى بستگان با
هم آشتى ميكرديم،اين قهر وآشتىها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدريجبه فكر پيدا
كردن همسرديگرى افتاد،من هم به علت كمى سن اهميتى به طلاق نميدادم و حاضر بهتجديد
نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شديم،اطاقى براى خودم اجارهكردم و به تنهايى زندگى
ميكردم،خيلى زود متوجه خطرات شدم،اغلبكسانى كه با هم آشنا ميشديم در صدد اغفالم
بودند،تصميم گرفتم با شوهرمآشتى كنم،به خانهاش رفتم.در آنجا با خانمى روبرو شدم
كه خود را همسراو معرفى نمود،با چشم گريان به اطاقم بازگشتم» (14)
«زن جوان 22 سالهاى كه با وجود يك فرزند طلاق گرفته و بهمنزل پدرش رفته بود شب
عروسى خواهرش دستبخودكشى زد» (15) .
بنابراين قهر و دعوا نه تنها درديرا دوا نميكند بلكه ممكن استصدها گرفتارى و
دردسر بوجود آورد.
خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب كن،اگر از شوهرتعقدهاى داشتى قدرى صبر كن
تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمى وملايمت موضوع ناراحتى خودت را با شوهرت در ميان
بگذار،مثلا با زبانخوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهين كردى،
يافلان حرف را به من زدى،يا به فلان پيشنهاد من عمل نكردى،آيا سزاواراست نسبتبه من
اينقدر كم لطف باشى؟با اين قبيل حرفها هم عقدهاتحل ميشود،هم شوهرت تنبيه ميگردد.
و به طور حتم در صدد تلافىبر خواهد آمد.ترا يك خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل
زندگى مىشناسد وهمين احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى خواهد گذاشت.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با همقهر كنند و تا
سه روز صلح نكنند از اسلام خارج خواهند شد و در بينشانولايتى باقى نخواهد ماند.پس
هر كدام از آنها كه در صلح پيش قدم شود درقيامت زودتر به بهشتخواهد رفت».
(16)
اگر عصبانى شد سكوت كن.
مرد در خارج منزل با صدها مشكل و گرفتارى مواجه ميشود،باافراد مختلف سر و كار
پيدا ميكند،آنگاه با افكار پريشان و اعصاب خستهوارد منزل ميگردد،چنين شخصى اگر با
كوچكترين حادثه ناگوارىبرخورد كند عصبانى ميشود،در آن حال ممكن است از خود بيخود
شده بهزن و فرزندانش توهين كند.خانمى كه فهميده و با هوش باشد گرفتاريها ومشكلات
شوهرش را در نظر مجسم نموده به حال زار او ترحم ميكند، دندان بر سر جگر گذاشته در
مقابل عصبانيتها و داد و فريادهاى او سكوتميكند.وقتى مرد عكس العملى نديد به زودى
از عصبانيت مىافتد.و ازكردار خويش پشيمان ميشود.بلكه در صدد عذرخواهى و تلافى
برميآيد.
ساعتى بعد كدورتها رفع شده زن و شوهر به حالت اول باز ميگردند.باهمان مهر و صفاى
سابق بلكه زيادتر به زندگى ادامه ميدهند.
اما اگر خانم موقعيتحساس و خطرناك شوهرش را درك نكرد ودر مقابل عصبانيت او عكس
العمل نشان داد،جوابش را داد،داد زد،جيغكشيد،دشنام داد،نفرين كرد،در اينصورت آتش
خشم مرد شعلهور ميگردد.
از خود بيخود شده درجه فحش و ناسزاگويى را بالا ميبرد.كم كم زن و مردمانند دو
گرگ درنده به جان هم مىافتند.ممكن است در اثر يك حادثهجزئى طلاق و جدايى بميان
آيد،و كانون گرم خانوادگى از هم بپاشد،بسيارى از طلاقها در اثر همين حوادث كوچك
بوجود آمده است،حتىممكن است مرد در اثر شدت عصبانيت كه خودش يك نوع جنون استمانند
كوه آتشفشان يك دفعه منفجر گردد و جنايت و قتل فجيعى ببارآورد.به داستان زير توجه
فرماييد:
«مردى...خود و همسر و نادختريش را با گلوله كشت،زندگى اينزن و شوهر از همان
آغاز زناشويى با اختلاف و تلخ كامى توام بود.هربامداد و شامگاه به علت عدم توافق و
همآهنگى به مشاجره ميپرداختند.
شوهر كه خسته از سر كار به خانه آمده بود،اعصابش ناراحتبود.
مشاجره بينشان شروع شد.مرد همسرش را كتك زد.زن ميخواستبهكلانترى برود كه مرد
با گلوله،خود و او و نادختريش را كشت». (17)
آيا بهتر نيستخانم در اين موقع،موقعيتخطرناك و حساسشوهرش را در نظر بگيرد و
چند دقيقه دندان بر سر جگر بگذارد وعكس العملى از خويش نشان ندهد؟و بدينوسيله از
انحلال پيمان مقدسازدواج و خطرات احتمالى و قتل و جنايت جلوگيرى كند؟
آيا سكوت چند دقيقه مشكلتر استيا تن دادن به اين همه نتائج وآثار تلخ؟!مبادا
خيال كنيد ما ميخواهيم بدينوسيله از مرد دفاع كنيم و او رابىتقصير معرفى نماييم.نه
هرگز چنين قصدى نداريم.البته مرد هم تقصيردارد.نبايد دق و دل ديگران را به سر
خانواده بيگناهش خالى كند-دربخش آينده در اين باره بحثخواهد شد-بلكه منظور اين
است:اكنون كهمرد نتوانسته اعصابش را كنترل كند و با جهتيا بىجهت عصبانى
شدههمسرش بايد با عقل و فراست موقعيتخطرناك او را درك كند و براىحفظ كانون مقدس
زناشويى و جلوگيرى از خطرات احتمالى،فداكارىنموده دندان بر سر جگر بگذارد و سكوت
اختيار كند.
معمولا خانمها چنين فكر ميكنند:اگر در مقابل خشم شوهرمسكوت كنم احترام و
وقعيتخودم را از دست ميدهم و خوار و خفيفميشوم.در صورتيكه قضيه كاملا بر عكس
است.اگر مرد در حال عصبانيتهمسرش را مورد توهين و دشنام قرار داد و از او عكس
العملى نديد بعدا بهطور حتم پشيمان خواهد شد.سكوت او را يك نوع فداكارى و
ادبزندگى ميشمارد،و علاقهاش چند برابر خواهد شد.در حال عادى فكرميكند كه با اينكه
به همسرم توهين كردم و ميتوانست پاسخ دهد ليكنبردبارى نمود و سكوت اختيار كرد
معلوم ميشود زن فهميده و دانايى است،به من و زندگى علاقهمند است. در اينصورت يقينا
از كردار خويش پشيمان خواهد شد.اگرهمسرش را مقصر بداند عفوش ميكند و اگر بيخود
عصبانى شده درمحكمه وجدان محكوم ميگردد و عذرخواهى مينمايد.پس چنين زنفداكارى نه
تنها كوچك نميشود بلكه شخصيت و بزرگى او براى شوهرشو ديگران باثبات خواهد رسيد.
پيغمبر اسلام فرمود:«هر زنيكه در مقابل بد اخلاقىهاى شوهرشبردبارى كند خدا
ثواب آسيه دختر«مزاحم»را به وى عطا خواهد كرد» (18) .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«بهترين زنان شما زنى استكه هر گاه شوهرش
را خشمناك ديد بگويد:در مقابل خواستههاى تو تسليمهستم.تا از من راضى نشوى خواب به
چشمم نخواهد رفت» (19) .
رسول خدا فرمود:«عفو و بخشش عزت و بزرگى صاحبش رازيادتر ميكند.عفو داشته باشيد
تا خدا شما را عزيز گرداند» (20) .
سرگرميهاى مرد
بعضى از مردها دوست دارند در خانه اشتغالات و سرگرميهاىمخصوصى داشته باشند،يا
انواع تمبرها را جمعآورى ميكنند.يا عكسهاىمختلف را جمعآورى ميكنند،يا نمونه خطها
و امضاها را تهيه مينمايند،ياكتابهاى خطى و چاپى را جمع ميكنند،يا به پرورش حيوانات
از قبيل مرغو بلبل و قنارى ابراز علاقه ميكنند،يا به نقاشى و كارهاى هنرى
مىپردازند،يا به گلكارى علاقه نشان ميدهند،يا به خواندن كتاب و مجلاتمشغول
ميشوند.
اين قبيل سرگرميها را ميتوان از بهترين تفريحات سالم شمرد.نهتنها ضررى ندارند
بلكه منافعى هم در بر دارند.مرد را به خانه مانوس وعلاقهمند مىسازند،نگرانيهاى
روحى و خستگيهاى اعصاب را برطرفميسازند،بيكارى و فراغت غم و غصه توليد ميكند،و
اشتغال به كار يكىاز طرق معالجه بيماران روانى بشمار ميرود.كسانيكه هميشه
مشغولياتىداشته باشند كمتر به ضعف اعصاب و بيماريهاى روانى مبتلا ميشوند،چونبه
خانه علاقهمند هستند و اشتغالات دائمى دارند از ولگردى در خيابانها وآلوده شدن به
عادتهاى خطرناك و پا نهادن به مراكز فساد تا حدىمصونيت دارند.
بنابراين،خانمها بايد اين قبيل اشتغالات را محترم بشمارند،مردرا مورد تحقير و
سرزنش قرار ندهند و كارهايش را احمقانه و بيفائدهنشمارند،بلكه تشويقش كنند،و در
موارد لازم با او همكارى نمايند.
خانهدارى
خانه محيط كوچكى بيش نيست ليكن نعمتبسيار گرانبهايىاست.وقتى مرد از كارهاى
روزانه و سر و صداهاى خارج خسته شد بهخانه پناه ميبرد،وقتى از كشمكشها و تزاحمات و
ناملايمات زندگى بتنگآمد براى استراحتبه خانه ميرود،حتى وقتى از گردش و تفريح هم
خستهشد بدانجا پناه ميبرد،آرى خانه بهترين آسايشگاهى است كه انسانمىتواند بدون
هيچ قيد و بندى در آنجا استراحت نمايد،جاى انس و مودت،صفا و صميميت،آرامش و استراحت
است،پرورشگاه مردان وزنان با فضيلت است.كارخانه شخصيتسازى و كلاس تعليم و
تربيتكودكان است،اجتماع كوچكى است كه اجتماع بزرگ انسانها را بوجودمىآورد،ترقى و
تنزل و صلاح و فساد اجتماع بزرگ مربوط به هميناجتماع كوچك است،اجتماع كوچك
خانوادگى با اينكه جزء اجتماعبزرگ محسوب ميشود.در عين حال،از يك نوع استقلال
داخلىبرخوردار است،بدين جهت اصلاح اجتماع را بايد از اصلاح خانوادههاشروع كرد.
اداره اين پايگاه حساس زندگى و كلاس تعليم و تربيت اجتماعى بهعهده بانوان
است.يعنى ترقى و تنزل و صلاح و فساد اجتماع در اختياربانوان و به اراده
آنهاست،بنابراين،خانهدارى شغل بسيار آبرومند وپر افتخارى است.
كسانيكه محيط خانه را كوچك مىشمارند و از شغل شريفخانهدارى عار دارند به
حقيقت معناى خانهدارى و ارزش آن پى نبردهاند.
يك خانم خانهدار بايد افتخار كند كه در يك چنين پستحساسىقرار گرفته براى
پيشرفت و ترقى ملت فداكارى ميكند.
خانمهاى تحصيل كرده نيز در اين ميان مسؤوليتبيشترى دارند،بايد براى ديگران
سرمشق زندگى باشند و عملا به آنها درس خانهدارى وشوهردارى بياموزند،بايد عملا
اثبات كنند كه با سواد بودن نه تنها بهخانهدارى و شوهردارى لطمه نمىزند بلكه راه
و رسم زندگى را به آنها يادميدهد.
يك خانم تحصيل كرده بايد زندگى را با بهترين وجه اداره كند و به شغل شريف
خانهدارى افتخار نمايد و بدين وسيله لياقت و برترىخانمهاى تحصيل كرده را اثبات
كند،نه آنكه به عذر با سواد بودن دستبهسياه و سفيد نگذارد و بدينوسيله بانوان با
سواد را بدنام گرداند، درسخواندن براى بيكار گشتن و زير بار مسؤوليت نرفتن
نيستبلكه براىكدبانو شدن و درس زندگى آموختن است.به داستان زير توجه فرماييد:
«مردى كه با دختر ديپلمهاى ازدواج نموده بود در دادگاه گفت:
همسرم در خانه دستبه سياه و سفيد نميگذارد و هر بار كه باو اعتراضميكنم
ميگويد: ظرفشويى و رختشوئى و بچهدارى كار يك زن ديپلمهنيست.اگر از رفتار من
ناراحت هستى طلاقم بده و با يك كلفت ازدواجكن.گفت:پريشب عدهاى از آشنايان و اقوام
همسر ديپلمهام را به شامدعوت نمودم.موقع شام سفره را پهن كردم و ديپلم قاب گرفته
همسرم را درسفره نهادم و گفتم:ببخشيد شام ناقابلى است كه خانم حقير هر شب بخوردبنده
ميدهد.صلاح ديدم از شما هم بدينوسيله پذيرايى كنم (21) ».
به هر حال،خانهدارى و كدبانوگرى شغل شريف و آبرومندى استكه مراتب لياقت و
هنرنمايى بانوان را باثبات ميرساند.بد نيست در اينباره قضاوت خود بانوان تحصيل
كرده را بشنويد:
خانم...عقيده داشت:كدبانوى واقعى زنى است كه سازگار باشد واز نظر مادى اهل افراط
و تفريط نباشد.يك زن كدبانو موقعى مىتواندبگويد كه داراى صفتخاص يك كدبانو است كه
از وضع درآمد شوهر ووضع خانوادگى خود اطلاع كامل داشته باشد.به نظر من يك زن ادارى
همميتواند كدبانوى خوبى باشد».
خانم فريده نوروز شميرانى ليسانسيه ميگفت:كدبانو بايد علاوه براينكه به امور
خانه وارد باشد همراه خوبى براى همسرش،مادر خوبىبراى فرزندانش و مهماندار خوبى
براى خانهاش باشد.
خانم دكتر محترم فصيحى پزشك اطفال ميگفت:به نظر منكدبانوى واقعى كسى است كه كار
ادارى نداشته باشد.زيرا در كشور ماسرويسهاى ادارى از نظر وضع غذا و كمبود مهد كودك
و غيره نمىتواندنياز كارمندان را برآورده سازد.يك مادر كارمند نگران اينست كه
غذاىشوهرش دير شده يا كودكش تنها مانده است.
خانم صغرى يكتا ناظمه فنى دانشكده پزشكى ميگفت:زن كدبانو بابودجه كم ميتواند
خانهاى تميز و آراسته داشته باشد.با شوهرش در غم وشادى شريك باشد.از حال روحى و
اجتماعى شوهرش غافل نباشد.
خانم ايران نعيمى ميگفت:كدبانو زنى است كه از تفريحاتغير ضرورى بكاهد و هدفش
بهتر كردن وضع خانه باشد و از تنظيم بودجهخانوادگى اطلاع داشته باشد. (22)
نظافت
يكى از وظائف مهم خانهدارى تميز كردن منزل و اسباب و لوازمزندگى است.نظافتبه
بهداشت و حفظ سلامتى اهل خانه كمك ميكند وجلو بسيارى از بيماريها را ميگيرد.زندگى
كردن در خانه تميز مسرتبخشو دلپذير است،مرد را به سوى منزل متمايل ميسازد،اسباب
آبرو وسربلندى خانواده است،بدين جهت رسول خدا فرمود:«دين بر نظافت پايهگذارى شده
است.» (23)
باز هم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اسلام نظيف است،شما هم در پاكيزگى
كوشش كنيد،زيرا فقط پاكيزگان داخل بهشتميشوند. (24) »
خانه را هميشه تميز نگهداريد،روزى يك مرتبه جارو و گردگيرىكنيد،در طول
شبانهروز اگر جايى كثيف شد فورا تميزش كنيد و نظافتآنرا براى موقع معين جارو كردن
نگذاريد،در و ديوار و سقف اتاقها راگردگيرى كنيد،تار عنكبوتها را بگيريد،ميز و مبل
و صندلى و ساير اثاثخانه را گردگيرى كنيد،شيشههاى در و پنجره را تميز كنيد،زباله
وخاكروبهها را در ظرف سرپوشيدهاى بريزيد و از حدود اتاقها و آشپزخانهدور گردانيد
مبادا غذاهاى شما را آلوده گرداند،زود بزود آنرا خالى كنيدمبادا متعفن گردد و توليد
ميكرب كند،كثافت و خاكروبهها را در كوچه ودرب خانه نريزيد زيرا به بهداشت عمومى
لطمه ميزند به علاوه توليدميكرب مىكند و چه بسا به وسيله باد و مگس بشما منتقل شود
و سلامتخودتان را در معرض خطر قرار دهد،تا ميتوانيد نگذاريد بچهها در باغچهيا
كنار حياط بول كنند و اگر از جهت ناچارى آنها را در گوشهاى از حياطمىنشانيد فورا
آنجا را تميز و با آب بشوييد تا بد بو و محل نشو و نماىميكربها نگردد،به طور كلى
سعى كنيد هيچ نقطهاى از منزل شما محلكثافت و توليد ميكرب واقع نشود.
ظرفهاى كثيف و چرب را روى هم نريزيد بلكه هر چه زودتر آنها را بشوييد،زيرا اگر
نشسته روى هم بماند ممكن است توليد ميكرب كنند وسلامتشما را به خطر بيندازند،ظرفها
را با آب تميز دست نخورده بشوييدو اگر با آب راكد يا حوض مىشوييد بعدا آب پاكيزه
روى آنها بريزيد زيراممكن است آب حوض در اثر ماندن آلوده شده باشد و به سلامتشما
لطمهبزند، بعد از شستن در جاى محفوظى بگذاريد يا پارچه تميزى روى
آنهابيندازيد،لباسهاى كثيف مخصوصا كهنه بچهها را از حدود اتاقها وآشپزخانه دور
كنيد و در جاى محفوظى نگهداريد تا مگسها كه حامل انواعميكرب هستند در آنجا اجتماع
نكنند،و زود بزود آنها را بشوييد.
لباسهاى خودتان و فرزندانتان هميشه نظيف و پاكيزه باشدمخصوصا لباسهاى زيرپوش كه
هميشه با بدن تماس دارند.
گوشت و حبوبات و ساير پختنيها را قبل از طبخ خوب بشوييد،مخصوصا سبزيجات را چندين
مرتبه با دقتبشوييد،زيرا ممكن استبهميكرب و تخم انگل آلوده باشد و به لامتشما
لطمه بزند.
ميوهها را قبل از خوردن تميز بشوييد چون اكثر آنها سمپاشىميشوند و امكان دارد
سموم آنها به شما سرايت كند،ممكن است اثر فورىنداشته باشند ليكن بدون شك بىتاثير
هم نخواهند بود.
قبل از غذا خوردن دستهاى خودتان و اطفالتان را تميز بشوييد،اگر با قاشق و چنگال
هم غذا ميخوريد،باز هم بهتر است دستتان رابشوييد،مبادا آلوده باشد و به سلامتشما
لطمه بزند،بعد از صرف غذادست و دهانتان را بشوييد،دندانها را خلال كنيد زيرا ممكن
است اجزاءغذا گوشه و كنار دهان و لابلاى دندانها بماند و توليد ميكرب نمايد.
اگر بتوانيد بعد از صرف هر غذا دندانها را مسواك كنيد بسيار خوب است ليكن اگر
برايتان ميسر نيست اقلا شبها قبل از خواب مسواكرا از دست ندهيد.بدينوسيله هم
دندانهايتان را از خطر پوسيدگى و فسادنجات ميدهيد هم به سلامتى خودتان كمك شايانى
مينماييد.
ناخنهايتان را اقلا هفتهاى يكبار كوتاه كنيد،زيرا وقتى ناخن بلندشد محل نشو و
نماى ميكربها ميشود و سلامتى شما را جدا در معرض خطرقرار ميدهد،اگر بتوانيد يك روز
در ميان براى شستشو به حمام برويدبسيار مهم است ليكن اگر نمىتوانيد اقلا هفتهاى
يكبار را ترك نكنيد.
موهاى زير بغل و ساير مواضع را به وسيله دارو و يا تراشيدنبرطرف سازيد زيرا
ممكن است انواع ميكربها در آنجا توليد و تكثيرنمايند و به سلامتى شما لطمه بزنند.
خوردنيها را در دسترس مگسها قرار ندهيد زيرا ممكن است آنهارا آلوده سازند.
شارع مقدس اسلام درباره نظافتسفارشهاى زيادى نموده كه بهپارهاى از آنها از
باب نمونه اشاره ميشود:
امام صادق عليه السلام فرمود:«خدا زيبا بودن و زينت كردن رادوست دارد.و تظاهر به
ندارى و فقر را مكروه دارد.دوست دارد آثارنعمتهايش را بر بندهاش ببيند.لباسش نظيف
و پاكيزه باشد،بوى خوشاستعمال كند.خانهاش را زينت نمايد.خانه و اطرافش را جاروب
كند.قبلاز غروب چراغ را روشن كند.زيرا اين عمل فقر را از خانه دور ميكند وروزى را
زياد ميگرداند (25) ».
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«آدم كثيف بد بندهاى است» (26)
.
حضرت على عليه السلام فرمود:«تارهاى عنكبوت را ازخانههايتان بگيريد زيرا ترك
كردن آنها باعث ندارى ميشود» (27) .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«خاكروبهها را شب در خانهنگذاريد بماند
زيرا جايگاه شيطان ميشود» (28) .
پيغمبر اسلام فرمود:«خاكروبهها را پشت درب منزل نريزيد زيراجايگاه شيطان ميشود»
(29) .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«لباس انسان بايد هميشهپاكيزه و تميز باشد»
(30) .
پيغمبر اكرم فرمود:«دستمال چرب را در خانه نيندازيد زيرا جايگاهشيطان ميشود»
(31) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:«شستن ظرفها و تميز كردناطراف خانه روزى را زياد
ميكند» (32) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ظرفها را بدون روپوشنگذاريد زيرا شيطان آب دهن در
آنها انداخته از آنها استفاده ميكند» (33) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ميوهها داراى سمومى هستند. آنها را خوب بشوييد آنگاه ميل كنيد» (34) .
حضرت كاظم عليه السلام فرمود:«يك روز در ميان،به حمام رفتنانسان را فربه ميكند»
(35) .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«اگر بر امتم دشوار نميشدواجب ميكردم در
موقع هر وضويى مسواك كنند» (36) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:«ناخن گرفتن در روز جمعه ازبيمارى جذام و جنون و
پيسى و كورى جلوگيرى ميكند» (37) .
روايتشده كه:«زير ناخنها خوابگاه شيطان است».
حضرت على عليه السلام فرمود:«شستن دستها قبل از غذا و بعد ازآن عمر را زياد
ميگرداند و از چركين شدن لباسها مانع ميشود و چشم رانورانى ميگرداند» (38)
.
پاورقى:
1- بحار ج 103 ص 247
2- اطلاعات 19 ديماه 1350
3- بحار ج 75 ص 71
4- بحار ج 74 ص 178
5- سوره نساء آيه 34 الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعضو بما
انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات .
6- اطلاعات 17 مرداد ماه 1351.
7- بحار ج 103 ص 235
8- بحار ج 103 ص 248
9- مستدرك ج 2 ص 532.
10- شافى ج 2 ص 129.
11- اطلاعات 25 آذر ماه 1350.
12- بحار ج 103 ص 247
13- اطلاعات 28 مهر ماه 1348.
14- اطلاعات 8 آذر ماه 1350.
15- اطلاعات 17 اسفند ماه 1348.
16- بحار ج 75 ص 186.
17- اطلاعات 17 تير ماه 1349.
18- بحار ج 103 ص 247.
19- بحار ج 103 ص 239.
20- بحار ج 71 ص 419
21- اطلاعات 3 آذر ماه 1350.
22- اطلاعات 28 فروردين ماه 1351
23- محجة البيضاء ج 1 ص 166
24- مجمع الزوائد ج 5 ص 132
25- بحار ج 79 ص 300
26- بحار ج 76 ص 175
27- شافى ج 1 ص 208
28- بحار ج 76 ص 175
29- بحار ج 76 ص 177
30- شافى ج 1 ص 208
31- شافى ج 1 ص 215
32- بحار ج 76 ص 176
33- بحار ج 76 ص 176
34- شافى ج 2 ص 124
35- شافى ج 1 ص 209
36- شافى ج 1 ص 210
37- شافى ج 1 ص 211
38- شافى ج 2 ص 123