خطاهاى شوهرت را ببخش
به غير از معصوم همه كس خطا و لغزش دارد.دو نفر كه با همزندگى ميكنند و از جهتى
تشريك مساعى و همكارى دارند بايد لغزشهاىيكديگر را ببخشند تا زندگى آنها ادامه
پيدا كند.اگر بخواهند در اين بارهسختگيرى كنند ادامه همكارى غير ممكن ميشود.دو نفر
شريك، دو نفرهمسايه،دو نفر رفيق،دو نفر همكار،دو نفر زن و شوهر بايد در
زندگىاجتماعى داراى گذشتباشند.هيچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگىخانوادگى احتياج
به گذشت ندارد.اگر اعضاء يك خانواده بخواهند سختگيرى بعمل آورند و خطاهاى يكديگر را
تعقيب كنند يا زندگى آنها ازهم مىپاشد يا بدترين زندگى را خواهند داشت.
خانم محترم،ممكن است از شوهر شما خطا يا خطاهايى صادرشود.ممكن است از روى خشم و
غضب به شما اهانت كند.ممكن استناسزائى از دهانش بيرون آيد.ممكن است از خود بيخود
شده شما رابزند،ممكن استيك مرتبه به شما دروغ بگويد،ممكن است كارى راانجام دهد كه
مورد پسند شما نباشد،از اين قبيل خطاها براى هر مردىامكان دارد،اگر بعدا احساس
كردى كه از كردار خويش پشيمان شده او راببخش و موضوع را تعقيب نكن.اگر عذرخواهى كرد
فورا قبول كن.اگرپشيمان شده ليكن زير بار عذرخواهى نمىرود در صدد نباش مجرميت
وىرا باثبات رسانى،زيرا به شخصيت او لطمه وارد ميشود،ممكن استدر صدد تلافى
برآيد،خطاهاى شما را تعقيب كند،ممكن است كارتان بهنزاع و جدال و حتى جدائى بكشد
اما اگر سكوت كردى و خطايش راناديده گرفتى در شكنجه وجدان قرار مىگيرد و به طور
مسلم از كردارخويش پشيمان خواهد شد،آنگاه شما را يك زن با گذشت فهميده فداكارعاقل
خواهد شناخت،مىفهمد كه به زندگى و خانواده و شوهر علاقهمندهستى،قدر ترا مىشناسد
و محبتش چند برابر خواهد شد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمىپذيرد و خطاهايش را
نمىبخشد (1) ».
حيف نباشد زن آنقدر كم گذشتباشد كه يك خطاى جزئىشوهرش را نتواند تحمل كند و
بدان علت پيمان مقدس زناشويى را بر هم بزند؟!
«زنى به رئيس دادگاه حمايتخانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواجبه من نگفت كه
دمتسربازى را انجام نداده و اين موضوع را از منمخفى كرده بود.چند روز پيش متوجه
شدم كه به همين زودى بايد بخدمتبرود.و من نمىتوانم با مردى كه به من دروغ گفته
زندگى كنم (2) ».
با خويشان شوهرت بساز
يكى از مشكلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است.
اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان ميانه خوبى ندارند،وبالعكس،پيوسته
نزاع و قهر و دعوا دارند.از يك طرف زن كوشش ميكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به
طوريكه به ديگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى ميكند علاقه آنها
را قطع كند،بدمىگويد،دروغ مىسازد،قهر و دعوا ميكند.از طرف ديگر مادر شوهر،خودش را
مالك پسر و عروس ميداند.سعى ميكند به هر طور شده پسرشرا نگهدارد،نگذارد يك زن تازه
وارد، شش دانگ او را تصاحب كند.
بدينمنظور به كارهاى عروس ايراد ميگيرد،بدگويى ميكند،دروغ جعلميكند.هر روز جنگ
و دعوا دارند مخصوصا اگر در يك منزل زندگىكنند.اگر يكى از آنها يا هر دو نادان و
لجباز باشند ممكن است كار بهجاهاى باريك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نيست كه
چندينعروس از دست مادر شوهر خويش خودكشى نكنند.شما مىتوانيد اخبارآنها را در
جرائد بخوانيد.
از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاريهاى مادر شوهرشبتنگ آمده بود خود را
آتش زد (3) ».
«زنى به علتبدرفتارى و بهانهگيرى مادر شوهرش خودسوزىكرد (4) ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمايى هستند ليكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد
است.
عمده اشكالش اينست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمىتواند به آسانى از
آنها دستبردارد.از يك طرف همسرش را مىبيندكه از پدر و مادر چشم پوشيده و با صدها
اميد و آرزو به خانه شوهر آمدهاست،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش
ميگويد بايداسباب خوشى و رضايتخاطر او را فراهم سازم و از وى حمايت كنم.بهعلاوه
همسر دائمى و شريك زندگى اوست نمىتواند از حمايت او دستبردارد.از طرف ديگر فكر
ميكند:پدر و مادرم سالها برايم زحمتكشيدهاند.با صدها اميد و آرزو بزرگم
كردهاند،با سوادم نمودهاند، شغلبرايم تهيه كردهاند،زن برايم گرفتهاند،اميد و
آرزو داشتهاند بهنگامناتوانى دستشان را بگيرم.خلاف وجدان است قطع رابطه كنم و
اسبابناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنيا هزار نشيب و فراز دارد،سختىو سستى
دارد،بيمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد، دشمنىو دوستى دارد،تصادف و
مرگ دارد.در اين مواقع حساس احتياج بهمددكار دارم و تنها كسانيكه ممكن استبهنگام
گرفتارى دستم را بگيرند و از خودم و خانوادهام حمايت كنند پدر و مادر و خويشانم
مىباشند.در ايندنياى تاريك نمىتوانم بىپناه باشم و خويشانم بهترين
پناهند.پسنمىتوانم از آنها دستبردارم.
در اينجاست كه يك مرد عاقل خودش را در بين دو محذور بزرگمشاهده ميكند.يا بايد
گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،يا مطابق ميل پدر و مادر رفتار
كند و همسرش را برنجاند،وهيچيك از اين دو امر برايش امكان پذير نيست.
بدين جهت ناچار استبا هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم
كار بسيار دشوارى است.ليكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجتبخرج ندهد
حل مشكل آسان ميگردد.
از اين رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزديكتر و مهربانتر است
انتظار دارد كه در حل اين مشكل به وى كمككند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى
تواضع كند،حالت تسليم بخودبگيرد،به او احترام كند،اظهار محبت نمايد،در كارها با او
مشورت كند،گرم بگيرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترين پشتيبانشخواهد
شد.
انسان كه مىتواند با اخلاق خوش و اظهار محبتيك طائفه رادوست و غمخوار خويش
گرداند آيا حيف نيست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى اين همه يار و ياور را از
ستبدهد؟
آيا فكر نميكند كه در نشيب و فرازها و سختيها و گرفتاريهاىروزگار به يارى
ديگران نيازمند است،و در آن مواقع حساس كمتر كسى بهفكر انسان است،تنها خويشان و
اقاربند كه بداد او مىرسند. آيا بهتر نيست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خويشانش
معاشرتو رفت و آمد كند تا از لذائذ انس و محبتبرخوردار گردد و يك طائفهدوست و
پشتيبان واقعى داشته باشد؟
آيا سزاوار استبا بيگانگان طرح دوستى بريزد و دوست و رفيقپيدا كند ليكن با
خويشان و اقاربش قطع رابطه كند؟در صورتيكه به تجربهثابتشده كه در مواقع گرفتارى
اكثر دوستان انسان را رها ميكنند ولىهمان خويشان متروك به ياريش مىشتابند،زيرا
پيوند خويشى يك پيوندطبيعى است كه به آسانى بريده نمىشود.
در مثلهاى عاميانه گفته شده:خويش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را
دور نمىريزند.
حضرت على عليه السلام فرمود:«انسان هيچگاه از خويشانشبىنياز نمىشود،و لو مال
و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتياج دارد.آنها هستند كه با دست و
زبان از او حمايت ميكنند.خويشان واقارب بهتر از او دفاع مىنمايند.در مواقع گرفتارى
زودتر از ديگران بهياريش مىشتابند.هر كس از خويشانش دستبكشد يك دست از
آنهابرداشته ليكن دستهاى زيادى را از دستخواهد داد (5) ».
خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسايشخودت،براى اينكه يك طائفه
دوست و حامى واقعى پيدا كنى،براى اينكهمحبوب شوهرت واقع شوى بيا و با خويشان شوهرت
بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دستبردار.عاقل و دانا باش. افكارشوهرت را
پريشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.
با شغل شوهرت بساز
هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:يكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها بسر
مىبرد و نمىتواند مانند افراد ديگر هر شب بهمنزل بيايد،يكى پاسبان است كه بعضى
شبها يا همه شب بايد پاسدارى كند،يكى طبيب است كمتر وقت فراغت دارد با خانوادهاش
بنشيند يا به تفريحبرود،يكى استاد يا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار استشبها
مطالعهكند،يك شغلش ايجاب ميكند زياد در سفر باشد،يكى نفت فروش استبوى نفت
ميدهد،يكى مكانيك است لباسهايش چرب و بوى روغن ميدهد،يكى ذغال فروش و هميشه سياه
است،يكى كارگر شبانه استشبها بايد بهكارخانه برود.ووو...
بالاخره كمتر شغلى پيدا ميشود كه كاملا بىدردسر باشد.چارهاىنيستبايد امور
دنيا بچرخد، نان پيدا كردن آسان نيست،مرد چارهاى نداردجز اينكه با مشكلات
بسازد،ليكن در اينجا مشكل ديگرى توليد ميشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده
است.
زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه هميشه در وطن باشد،اولشب به منزل
بيايد.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشينى و گردش وتفريح بروند،شغل نظيف و
آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،ليكنمتاسفانه شغل بسيارى از مردها با خواسته
همسرانشان وفق نمىدهد.
يك سرى اشكالات خانوادگى از همين جا شروع ميشود،رانندهايكه چند شبانه روز در
بيابانها زحمت كشيده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم
بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل ميشود تا چند ساعت استراحت كند و
ازاحوال خانوادهاش با اطلاع شود،هنوز از در نرسيده غر و لند خانم شروعميشود:اين
چه زندگى است كه ما داريم،من بدبخت را با چند تا بچهميگذارى و معلوم نيست كجا
ميروى؟همه كارها را خودم بايد انجام دهم.ازدست اين بچههاى شيطان خسته شدم.اصلا
رانندگى كار خوبى نيست،ياشغلت را تغيير بده يا تكليف مرا روشن كن،من نمىتوانم تا
آخر عمر بهاين طور زندگى كنم.
بيچاره مرديكه بعد از اين ايراد و بهانهها و غر و نقها با فكرپريشان و اعصاب
خسته مىخواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنينرانندهاى و مسافرانش معلوم است.
طبيبى كه از صبح تا نيمههاى شب با دهها بيمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و
مغزش پيوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ايراد و نقو نقهاى همسرش مواجه شود چه
حالى پيدا ميكند؟و با چنين اعصاب ومغزى چگونه مىتواند طبابت كند؟
كارگرى كه تمام شب زحمت كشيده و خواب به چشمش نرفتهصبح كه براى استراحتبه منزل
ميآيد اگر با ايراد و بهانهجوييهاىهمسرش برخورد كند چگونه مىتواند باز دنبال كار
برود؟
دانشمنديكه كارش مطالعه و تحقيق است اگر همسر غير موافقىداشته باشد كه به كارش
ايراد بگيرد چگونه مىتواند موفق گردد؟
در اينگونه موارد است كه زن فهميده و دانا از زن نفهم و خودخواهتميز داده
ميشود. خانم محترم،ما نمىتوانيم اوضاع جهان را بر طبق ميل خودمانبچرخانيم ليكن
مىتوانيم خودمان را با وضع موجود وفق دهيم.شوهرتانبراى تهيه روزى ناچار استشغلى
داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مىتوانيد زندگى خودتان را بر طبق شغل او
مرتب سازيد به طوريكههم آزادانه به شغل خويش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى
كنيد،تنها بهفكر خودت و آسايش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و
فداكار باش،شوهردارى كن،اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل
آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبالكن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگيهايش
برطرف گردد،نق نق نكن،ازشغلش ايراد مگير.مگر رانندگى چه عيبى دارد؟
او براى رفاه و آسايش شما شب و روزش را در بيابانها ميگذارند،به جاى قدردانى به
شغلش ايراد ميگيرى؟و از خانه و زندگى گريزانشميكنى؟شغل او هيچ عيبى ندارد.براى
اجتماع خدمت ميكند،براى تهيهروزى زحمت ميكشد،اگر تنبلى ميكرد يا دنبال كارهاى غير
مشروعمىرفتبهتر بود؟كار او عيب ندارد،عيب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه
باشد و نمىتوانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.
آيا بهتر نيست كه خودت را با اين نوع زندگى عادت دهى و با كمالآسودگى زندگى كنى
و هنگاميكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شيرين به كسب و كار
تشويقش كنى و با لب خندان تا درب خانهبدرقهاش نمايى و با يك خداحافظى گرم تا
ملاقات بعد دلشادش سازى؟
اگر چنين كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقهمند ميگردد.
دنبال خوشگذرانى نمىرود.اعصابش سالم مىماند،تصادف نميكند، زودتر به خانه
مىآيد، براى رفاه و آسايش شما بيشتر زحمت مىكشد.
اگر شوهرت يك كارگر شبانه استبراى تامين مخارج شما ازاستراحتشب چشم پوشى نموده
است،خودت را با اينگونه زندگى عادتبده،اظهار نارضايتى نكن.
اگر از تنهايى حوصلهات سر مىرود مىتوانى مقدارى از كارهاىخانه را در شب
انجام دهى. مقدارى از شب را به خياطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از
كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برايش خلوت كن تا بخوابد و رفع
خستگىكند، بچهها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزديك استراحتگاه شوهرتنروند.به
آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابيده و بايد روز استراحت كند.
بلكه خودت و بچهها هم مىتوانيد شبها كمتر بخوابيد و روز با شوهرتقدرى استراحت
نماييد،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدين نكتهتوجه داشته باش كه شوهرت تمام شب
را بيدار بوده و روز برايش به منزلهشب استبايد بدون سر و صدا استراحت كند.
يك چنين خانمى بايد دو برنامه داشته باشد يكى براى خودشديگرى براى شوهرش.مبادا
با نق نق و اوقات تلخى روح خستهاش راخستهتر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى
تامين مخارج شمازحمتبكشد.به كارش ايراد نگير،كار او چه عيبى دارد؟اگر بيكارى
وتنبلى ميكرد يا دنبال ولگردى مىرفتبهتر بود؟افتخار كن كه چنين شوهرزحمتكشى دارى
كه براى تهيه روزى خواب شب را بر خودش حرامنموده،از جديت و استقامت او قدردانى
كن،با لب خندان تا درب منزلبدرقهاش كن.
اگر شوهرت يك طبيب يا يك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت
مىكشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنين شوهر ارزندهاى افتخار كن.
البته لازمه شغلش اينست كه اوقات فراغت زيادى ندارد ليكن تومىتوانى برنامه
زندگى خودت را با شغل او تطبيق دهى.انتظار نداشتهباش دست از شغلش بردارد تا مطابق
ميل تو در آيد.بگذار با فكر آزاد بهكار و مطالعات خودش مشغول باشد.وقتى مشغول كار
است مىتوانىكارهاى خانه را انجام دهى،و بقيه را بخواندن كتاب بپردازى يا با
اجازهاو،به منزل خويشان و دوستانتبروى.اما سعى كن هنگاميكه موقعاستراحتشوهرت
فرا مىرسد در منزل حاضر باشى.قبلا برايش وسيلهپذيرايى آماده كن.وقتى وارد شد با
لب خندان و خلق خوش استقبالشكن.با اظهار محبت گرم و شيرين زبانى خستگى اعصابش را
برطرفساز. مبادا از كارش ايراد بگيرى و اعصاب خستهاش را خستهتر كنى.
اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساختهاى بلكه در
خدمت اجتماعى او نيز سهيم خواهى شد.
هر زنى لياقت همسرى چنين مردان پر كارى را ندارد با فداكاريهاو رفتار پسنديدهات
ياقتخويش را باثبات رسان.
اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهايش كثيف و چركين مىشود لابدآنرا مناسب وضع خودش
تشخيص داده كه انتخاب نموده است،خردهگيرى و ايراد و نق نق نكن.نگو:اين چه شغل
كثيفى است انتخابكردهاى بايد آنرا ترك كنى.
خانم محترم،كار كردن عيب نيست هر چه و هر كه باشد،بيكارى و تنبلى و دنبال كارهاى
غير مشروع رفتن عيب است،بايد از يك چنينمردى قدردانى كنى كه براى تهيه روزى زحمت
مىكشد و عرق مىريزد،باايراد و بدگويى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكن
حتماشغلش را تغيير دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مىرود.
تو از وضع كسب و كار بىاطلاعى،خيال ميكنى تغيير شغل كارآسانى است،اصولا چه عيبى
دارد كه اصرار دارى تغييرش بدهد،مگر نفتفروشى و ذغال فروشى و تعمير موتور آلات
مثلا چه بدى دارند؟تنها عيبىكه مىتوانى بتراشى كثيف شدن لباس است.حل آن هم چندان
دشوارنيست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كار تهيه
كند،و زود بزود لباسهايش را شست و شو و تميز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نيست كه
به طلاق و جدايى منجر شود،ايراد و بهانه جويى بعض خانمها واقعا تعجبآور است.
زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغيير شغل داده بوى نفتميدهد از اين وضع خسته
شدهام (6) ».
اگر ناچاريد در غربت زندگى كنيد...
گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است.
در ارتش يا شهربانى يا ژاندارمرى انجام وظيفه ميكند،فرهنگى است،تاجر يا پيشهور
يا كارگرى است كه بايد در غربت زندگى كند،اين قبيلافراد ناچارند براى هميشه يا به
طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند ليكن اين موضوع
با مذاق بعض خانمها جور نمىآيد،زيرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خويشان
ودوستانشان باشند.با در و ديوار و كوچههاى محل تولدشان مانوس شدهاند.بدينجهت تاب
و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ايراد و بهانه مىگيرند،نق نق ميكنند:تا كى در
غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،اين چه جايى
است مرا آوردهاى؟ ديگرنمىتوانم اينجا بمانم هر فكرى دارى بكن.
اين عزيزان بىجهتبا اين قبيل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مينمايند،آن قدر
كوتاه فكرند كه شهر يا قريه محل تولدشان رابهترين نقطهاى مىپندارند كه در آن
مىتوان زندگى كرد،گمان ميكنند:تنهادر همانجا مىتوان خوش بود و بس.
بشر به سطح وسيع زمين اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدمميگذارد،اما اين خانم تنگ
نظر حاضر نيست چند فرسخ دورتر از محلتولدش زندگى كند،ميگويد:چرا دوستانم را رها
كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گويا اين خانم آنقدر براى خودش شخصيت قائل نيست
كهبتواند در غربت نيز دوستان و آشنايان با وفا و صميمى تهيه كند.
خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودتنباش،شغل مخصوص شوهرت
ايجاب كرده كه در غير وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مىتواند به محل ماموريتش
نرود؟!تاجر يا كاسبيا كارگرى است كه در غربتبهتر مىتواند كسب و كار كند،
چرامزاحمش ميشوى و نمىگذارى پيشرفت كند؟تو كه ميدانى شوهرت ناچاراست در خارج وطن
زندگى كند چرا با ايراد و بهانههاى بيفائده اسبابناراحتى و كدورتش را فراهم
مىسازى؟وقتى ديدى شغلش ايجاب ميكند كه به شهر يا ده يا كشور ديگرى منتقل شود فورا
اظهار موافقت كن،اثاثمنزل را جمع و جور كرده ببنديد و در ماشين بگذاريد و با صفا و
رفاقتبهمحل جديد برويد،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى
نوين را بريز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحيط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن و خوش
اخلاق طرح دوستى و الفتبريز ليكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحيات اهالى
آنجا كاملاآشنا نيستى در انتخاب دوستان تازه احتياط كن و در اين باره حتما باشوهرت
مشورت كن،خودت را يك فرد غريب حساب نكن،بلكه سعىكن با محيط تازه و ساكنان آنجا
مانوس شوى.
هر مكانى امتيازات ويژهاى دارد،مىتوانى با تماشاى مناظر طبيعىيا بناهاى ديدنى
آنجا رفع خستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانونخانوادگى را گرم و با صفا كن،شوهرت
را دلدارى بده.به كسب و كارتشويقش كن،وقتى با محيط آشنا شدى خواهى ديد كه براى
زندگى هيچعيبى ندارد بلكه شايد از محل تولدت بهتر باشد،در بين دوستان تازه،افرادى
را پيدا ميكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خويشانتمهربانتر و دلسوزتر
خواهند بود.
اگر در قريه يا دهى اقامت نمودهايد كه اسباب و تجملات زندگىشهرى را ندارد خودت
را از قيد آنها آزاد كن،با زندگى بىآلايش و طبيعىآنجا انس بگير،خوبيها و مزاياى
آن گونه زيستن را در نظر بگير،گر چهبرق و كولر و پنكه و يخچال ندارد ليكن آب و
هواى سالم و غذاهاىبىتقلب دارد كه در شرها كمتر پيدا ميشود،خيابان اسفالت و
تاكسىندارد ليكن از سر و صدا و دود ماشينها و كارخانجات نيز در امان هستى. قدرى در
زندگى هموطنان و همكيشانت تامل كن،ببين چگونه درخانههاى محقر و خشت و گلى،با كمال
مهر و صفا و خوشى زندگىميكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زيبا اصلا اعتنا
ندارند،درحوائج ضرورى و محروميتهاى آنها بينديش و اگر مىتوانى خدمتى انجامدهى
دريغ مدار.به شوهرت نيز سفارش كن براى رفاه و آسايش آنهاكوشش كند.
اگر عاقل و دانا باشى و به وظيفهات عمل كنى مىتوانى با كمالآسايش و راحتى
خاطر،در غربت زندگى كنى و به پيشرفت و ترقىشوهرت كمك نمايى،در آنصورت يك بانوى
شريف شوهردار و يكخانم فداكار معرفى مىشوى،نزد مردم و شوهرت عزيز و محترم
خواهىبود و بدينوسيله رضايتخدا را نيز فراهم خواهى نمود.
اگر در خانه كار ميكند...
اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غياب او آزادىدارد،ليكن اگر در منزل
كار كند همسرش مقيد خواهد شد،ممكن استشاعر يا نويسنده يا نقاش يا دانشمند اهل
مطالعه باشد،اين قبيل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند هميشه يا اكثر اوقات
در منزلاشتغال داشته باشند،و از همين جهت زندگى آنها با سايرين تفاوت
خواهدكرد،اتفاقا كارشان يك كار فكرى و ذوقى است كه احتياج شديدى بهمحيط آرام و
بىسر و صدا دارد،يك ساعت كار با حواس جمع بر چندينساعت كار در محيط شلوغ و پر سر
و صدا برترى دارد.
در اينجا مشكل بزرگى پيدا مىشود،از يك طرف مرد به محيط آرام و بىسر و صدا
احتياج دارد از طرف ديگر خانم مىخواهد در خانهآزادانه زندگى كند.
اگر زن بتواند امور خانهدارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالاتفكرى شوهرش
مزاحم نباشد كار ارزندهاى انجام داده حقا خانم شوهردارو شايستهاى خواهد بود،زيرا
تهيه يك محيط آرام كار آسانى نيستمخصوصا براى افراد بچهدار،فداكارى و تدبير لازم
دارد،گر چه دشواراست ليكن براى ترقى و موفقيت مرد ضرورت دارد.
زن اگر همكارى داشته باشد مىتواند شوهرش را به صورت يكمرد آبرومند و مفيدى در
آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسبابافتخار او باشد.
اين خانم بايد توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما يا اكثراوقات در خانه است
ليكن بيكار نيست،نبايد انتظار داشته باشد زنگدرب خانه را جواب دهد،بچهدارى
كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچههاى شيطون دعوا
كند،موقعى كه مردمشغول كار استبايد او را نديده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نيست.
خانم محترم،وقتى شوهرت ميخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتياجش را
از قبيل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سيگار،كبريت،زير سيگارى همه را نزدش حاضر
كن كه براى پيدا كردنآنها معطل نشود،اگر به بخارى يا پنكه احتياج دارد آماده
كن،آنگاه كهاسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بيرون برو و او را به
حالخود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظبباش بچهها سر
و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نيست زيرا پدر در اتاق مشغول
كار است و از سر و صداى شما ناراحتمىشود،بازى را بگذاريد براى ساعتهاى بيكارى
او،در موقع كار راجع بهامور زندگى صحبت نكن زيرا رشته افكارش قطع مىشود و تا
بخواهددوباره حواسش را جمع كند بيكار مىماند،در راه رفتن از كفشهاىبىصدا استفاده
كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او
كار داشتبگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرماييد،برنامه رفت و
آمد و مهماندارىرا به ساعتهاى استراحت او بينداز، از دوستان و خويشانت كه قصد
ديداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن استبااشتغالات آقا مزاحمت
داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشريف بياوريد،آنها هم اگر دوستان شما باشند از اين
پيشنهاد رنجيده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسين خواهند كرد،در
عين حال كه بهامور خانهدارى مشغول هستى مراقب شوهرت نيز باش،اگر چيزى طلبكرد
فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.
شايد خانمها اينگونه زندگى را غير ممكن شمرده در دل خويشبگويند:مگر براى يك زن
امكان دارد كه كارهاى دشوار خانهدارى راانجام دهد در عين حال به شوهرش رسيدگى كند
و خانه را به صورتىدر آورد كه كوچكترين مزاحمتى براى او پيدا نشود؟!البته تصديق
دارم كهاينگونه زندگى چون يك برنامه غير عادى است تا حدودى دشوار به نظرمىرسد
ليكن اگر به ارزش و اهميت كارشان واقف باشند و تصميم بگيرندكوشش و فداكارى كنند با
كاردانى و تدبير مىتوانند مشكل را حل كنند.
مراتب لياقت و شايستگى زن در اينگونه موارد ظاهر مىشود،و الا اداره يك زندگى
عادى از همه كس ساخته است.
خانم محترم،نوشتن يك كتاب ارزنده علمى يا تهيه يك مقالهجالب و سودمند يا سرودن
اشعار نغز و دلپذير يا تهيه يك تابلوى نقاشىگرانقدر،يا حل مشكلات علمى كار آسانى
نيست، ليكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذير ميگردد.
آيا حاضر نيستى در اين باره فداكارى كنى و با مختصر تغييرى درطرز زندگى معمولى
مردم، شوهرت را كه از هر جهت لياقت دارد بهصورت يك مرد دانشمند ارزندهاى در آورى
كه عموم ملت از خدماتشاستفاده كنند،تو نيز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او
بهرهمند گردى؟
به ترقى شوهرت كمك كن
بشر بالذات قابليت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفريده شده
است، هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مىتواند به ترقيات خويش
ادامه داده كاملتر گردد،انسان كهبراى هر گونه كمالى آماده است نبايد هيچگاه به
موجوديتخويش قناعتنموده هدف آفرينش را از دستبدهد،تا زنده استبايد بكوشد تا
كامل وكاملتر گردد.
هر انسانى خواهان ترقى است ليكن همه كس موفق نمىگردد.
همتبلند و كوشش فراوان لازم دارد،بايد زمينه كار را فراهم ساخت وموانع را بر
طرف نمود آنگاه كوشيد تا به مقصد رسيد،شخصيت مرد تاحدود زيادى به خواستههاى همسرش
بستگى دارد،زن مىتواند به پيشرفتو ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسير ترقى قرار
دهد چنانكه مىتواند مانع ترقياتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.
خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برايتان موجود است،شخصيتبزرگتر و
عاليترى را براى شوهرت در نظر بگير و براى رسيدنبه آن تشويقش كن،اگر ميل دارد به
تحصيلات خويش ادامه دهد يا به وسيلهمطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بيفزايد نه
تنها مخالفت نكن بلكهتشويق و تحسينش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى
اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسايش و راحتى او را فراهم سازىتا با فكر آزاد
به ترقيات خويش ادامه دهد.
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانهيا در خارج مدرسه به
تحصيلات خويش ادامه دهد،اگر تحصيل كرده استتشويقش كن رشته علمى خودش را تعقيب
كند،به وسيله مطالعه و خواندنكتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خويش بيفزايد، اگر
طبيب استوادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى
اختصاص بدهد،اگر دبير يا آموزگار يا قاضى يا استاد يامهندس است از وى بخواه اوقات
فراغتخويش را بخواندن كتابهاىمربوط به فن خودش يا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاريخى
بگذراند،و بهطور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى
ترقى و تكامل آمادگى دارد.
نگذاريد از مسيرى كه دستگاه آفرينش برايش پيشبينى كردهمنحرف شود و از مطالعه و
تكامل دستبردارد،به تحقيقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهيد،نگذاريد شخصيت او در يك
حد معينمتوقف بماند. اگر فرصت تهيه كتاب را ندارد شما مىتوانيد با مشورت او و
سايردوستان اين كار را بر عهده بگيريد،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاريخى و دينى
و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسليقهاش باشد تهيه نموده در
اختيارش بگذاريد،و بخواندن تشويقشكنيد،خودتان نيز كتاب و مجلههاى سودمند را
بخوانيد.و در ضمن خواندناگر به مطالبى برخورد كرديد كه براى شوهرتان نيز مفيد است
عين آن رايادداشت نموده در اختيارش قرار دهيد.
اين كار فوائد بيشمارى در بر دارد:
اولا اگر مدتى بدين برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلىخواهد شد كه خودش سر
بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.بهعلاوه،در رشته خودش يك نفر متخصص خواهد شد كه
هم خودشاستفاده مىكند و هم منافع بيشمارى به اجتماع مىرساند.
ثانيا چون به نداى آفرينش لبيك گفته سرگرم مطالعه و تحقيقاست كمتر اتفاق
مىافتد كه به ضعف اعصاب و بيمارىهاى روانى مبتلاگردد.
ثالثا چون در طريق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقهمندشود به خانه و
زندگى دلبستگى پيدا مىكند،دنبال ولگردى نمىرود،بهمراكز فساد و شبنشينىهاى
زيانبخش قدم نمىگذارد،به دام تبهكاران واعتيادات خطرناك گرفتار نمىشود.
مواظب باش منحرف نشود
مرد بايد در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهايش آزادى عمل داشته باشد تا
بتواند بر طبق ذوق و سليقه خويش كوشش و جديت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل
كند ناراحتشده به شخصيتش لطمهوارد مىشود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرش
دخالت نمىكندو در صدد نيست تمام اعمالش را تحت نظر بگيرد،زيرا مىداند كه
سلبآزادى از مرد و كنترل كارهايش نتيجه خوبى ندارد،بلكه ممكن استباعكس العمل شديد
او مواجه شود.
مردان عاقل و با تجربه احتياجى به مراقبت ندارند،زيرا عواقبامور را
مىسنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمىكنند،فريب نمىخورند،مىتوانند مصالح خويش را
تشخيص دهند،دوست و دشمن را مىشناسند،ليكن همه مردها چنين نيستند،در بين آنها افراد
سادهلوح و زودباورى پيدامىشوند كه ممكن است تحت تاثير ديگران قرار بگيرند،فريب
دشمناندوستنما را بخورند.
در بين مردم شيادانى پيدا مىشوند كه در كمين اينگونه افرادهستند،به صورت
خيرخواهى در دامشان مىافكنند،بلكه طبع سركشانسان و محيط فاسد و آلوده اجتماع براى
انحراف افراد كفايت مىكنند،بيچاره غافل وقتى به خود مىآيد كه در دام فساد گرفتار
شده،آنگاه كار ازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است.
شما اگر نظرى به اطراف خويشتن بيفكنيد دهها از اين افرادبيچاره و ساده را پيدا
مىكنيد كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشدهاند،هيچيك از آنها نمىخواسته
بدين بلاها آلوده گردد،ليكن بدوناينكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه
محيط فساد گشتهاست. از اين رهگذر است كه اينگونه مردها احتياج به مراقبت
دارند،اگريك فرد خيرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگيرد به صلاح واقعى آنهااست.
بهترين كسى كه مىتواند اين وظيفه سنگين را بر دوش بگيردهمسر اوست،يك بانوى دانا
و با تدبير مىتواند با رفتار خيرخواهانه وعاقلانهاش بزرگترين خدمت را نسبتبه
شوهرش انجام دهد،اينگونهخانمها بايد توجه داشته باشند كه صلاح نيستبه طور رسمى در
كارهاىشوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زيرا كمتر مردى پيدا مىشود كه حاضرباشد
لتبلا اراده ديگرى حتى همسرش واقع شود،بدين جهت كنترلشديد او ممكن است عكس العمل
نامطلوبى داشته باشد،ليكن اگر دانا وعاقل باشد مىتواند به طور غير رسمى و از
دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگيرد.
اگر ديد شوهرش ديرتر از معمول به خانه مىآيد يك مرتبه يا دومرتبه يا سه مرتبه
را عادى بگيرد زيرا معمولا براى مردها كارهايى پيش آمدمىكند كه ناچارند در مواقع
فراغت دنبال آنها بروند،ليكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشتبايد در صدد تحقيق
برآيد،ليكن تحقيق موضوع همكار آسانى نيست،حوصله و كاردانى لازم دارد،بايد از تندى
و اعتراضاجتناب كند، در ضمن صحبتبا نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه ديرتراز
معمول به منزل تشريف مىآوريد كجا مىرويد؟با بردبارى و زيركى درمواقع مختلف آنقدر
مطلب را تعقيب كند تا حقيقتبرايش روشن گردد،اگر فهميد اضافه كار دارد يا براى رفع
گرفتاريهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مىكند يا در جلسات علمى و دينى و اخلاقى شركت
مىنمايد مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازهاى طرح
دوستى ريخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر ديد با افراد صالح و خوش
سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمىكند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنين
افرادى طرح دوستىريخته است.
قدر اين توفيق را بداند و وسائل پذيرائى را برايشان فراهم سازد،زيرا انسان به
دوست و رفيق احتياج دارد و رفيق خوب نعمتبزرگىبشمار مىرود،ليكن اگر متوجه شد كه
به مراكز فساد راه يافته يا با افرادفاسد معاشرت مىنمايد كه ممكن است او را منحرف
سازند،بايد فورا درصدد جلوگيرى بر آيد.زن مسئوليتبزرگى پيدا مىكند كه انجام دادن
آن،يك امر ضرورى و حياتى محسوب مىشود،اگر اندكى سهل انگارى يابىاحتياطى به عمل
آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در يكچنين مواقعى است كه مراتب كاردانى و
هوش و تدبير بانوان ظاهرمىگردد،بايد بردبار و عاقبت انديش باشد،داد و فرياد و
ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتيجه معكوس دارد.
در اينجا زن دو وظيفه دارد:
اولا بايد در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاععمومى منزلش بررسى كامل
و دقيقى به عمل آورد،ببيند چه علتى باعثشده كه شوهرش از خانه كه محل آسايش و امن و
امان و كانون گرم محبتاستبيزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند يك قاضى
باانصاف علت قضيه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آيد،شايدبد اخلاقى و ستيزهجويى
يا ايراد و غر غر خانم علت قضيه باشد،شايد اوضاع خانهاش درهم و برهم است،شايد خانم
در منزل به آرايش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شايد به شوهرش اظهار محبت نمىكند،
شايدغذاى لذيذ و دلخواه برايش تهيه نمىكند،شايد قدردانى و سپاسگزارىنمىكند.
اين قبيل عيبهاست كه مرد را نسبتبه خانه و زندگى بىعلاقهمىكند به طورى كه
براى فراموش كردن عقدههاى روحى خويش دنبالولگردى و سرگرميهاى ناروا مىرود.در
صورت لزوم مىتواند از خود مردتحقيق كند و عقدههاى روحى او را دريابد.
اگر زن عيوب خويش را برطرف ساخت و خانه را به صورتدلخواه شوهرش در آورد
مىتواند به موفقيتخودش اميدوار باشد،در آنصورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه
پيدا مىكند و خواه ناخواهمجذوب خوش اخلاقى و مهربانيهاى همسرش قرار مىگيرد و از
مراكزفساد دور مىگردد.
دومين وظيفهاش اينست كه تا مىتواند نسبتبه شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و
ملايمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزىنتيجه معاشرتهايش را تشريح كند،حتى
التماس و گريه و زارى كند،بگويد:از صميم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو
افتخارمىكنم،وجود ترا بر همه چيز ترجيح مىدهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى
حاضرم، فقط يك غصه در دل دارم كه چرا مرد به اين خوبى درفلان مجلس فساد شركت مىكند
يا با فلان كس رفت و آمد دارد يا به فلانعمل بد عادت كرده است،اين قبيل اعمال براى
شخصى مثل شما زيبندهنيست،خواهشمندم دست از اين عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار
كند تا دل مرد را مسخر گرداند.
ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشتخو گرفته باشد و بزودىتحت تاثير قرار نگيرد
ليكن در هر حال زن نبايد مايوس شود،بايد بردبارىو استقامتبيشترى به خرج دهد،و با
تصميم قاطع در تعقيب هدف كوشش نمايد.
زن قدرت و نفوذ عجيبى دارد،در هر موضوعى تصميم بگيرد پيروزمىشود،به هر طرف
بخواهد شوهرش را مىبرد، اگر تصميم بگيردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى
هشتاد شانسموفقيت دارد،اما به شرط اينكه عاقل و با تدبير و كاردان باشد.
به هر حال،تا مىتواند نبايد به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اينكه
نرمى و ملايمت را بىنتيجه بداند،در صورتى كهچارهاى نباشد مىتواند به هر طريقى
كه اميد موفقيت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،ليكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از
دست ندهد، حتىتندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كينه جويى.
آرى نگهدارى و مراقبت از مرد يك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظيفه زن است،چون
كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله عليه و آله آن را در رديف جهاد قرار داده
فرمود:
جهاد زن اينست كه خوب شوهردارى كند (7) .
پاورقى:
1- بحار جلد 103 ص 235.
2- اطلاعات 10 آبان 1354.
3- اطلاعات 13 اردى بهشت 1349.
4- اطلاعات 16 اردى بهشت 1349.
5- بحار جلد 74 ص 101.
6- اطلاعات 13 مرداد 1349
7- بحار جلد 103 ص 247