بهشت خانواده جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

- ۱۱ -


درس چهل و يكم : باردارى

وقتى زن حامله مى شود، شوهر بايد او را احترام بيشترى كند، علاوه بر احترامى كه در درس هفدهم گفته شد؛ زيرا خداوند متعال او را احترام كرده است . خداوند متعال براى زن حامله ثواب (( مجاهد فى سبيل الله )) معين كرده و وعده آمرزش گناهان به او داده است .

هنگامى كه زن باردار مى شود، رسالت الهى خويش را پذيرا گشته و امانت سنگين خدا بر دوش او گذاشته مى شود آماده بيدار خوابيها، تر و خشك كردن ها و ناله شنيدن ها مى گردد.

زن باردار گوهر نفيسى را در كانون سينه دارد كه اشرف كائنات و برترين موجودات است و در ثمينى را در صندوقچه رحم مى پروراند كه خدايش ‍ تاج كرامت بر سر نهاده و به واسطه خلقت او به خود تبريك گفته و خويشتن را (( اءحسن الخالقين )) ناميده است .

اگر علم و صنعت و تمدن و مهر و صفاى جهان ، از بركت وجود انسان است ، زن باردار، يك فرد از اين انسانها را در گنجينه سينه خود جايگزين كرده و آماده تحويل نموده است .

زن باردار آماده مى شود تا خانه خاموش و ساكت را به صدا و نوا درآورد. مهرها و عاطفه هاى خفته را بيدار كند، لبان بسته و چهره هاى درهم كشيده را باز و خندان كند و كلبه افسرده و پژمرده را به جنب و جوش و تلاش و خروش در آورد. و زندگى سوت و كور و بى فروغ و بى نور را رونق و جلا بخشد.

در خانه اى كه جنگ و جدل برپاست   كودك نويد صلح و صفا آرد
هر جا كه طفل هست بهشت آنجاست   آنجا كه طفل نيست بلا بارد
آن فرقه اى كه بى زن و فرزندند   در بزم زندگى به چه خرسندند؟
(نواى اصفهانى )

زن باردار مى خواهد نتيجه عقد و عروسى و جهيزيه و دعوتها و مهمانى ها را آماده كند. ثمره زحمات و بيدار خوابيها و عرق ريزيهاى مرد را تحويلش ‍ دهد و بهره همه كسبها و صنعتها و تلاشهاى او را كف دستش گذارد، تا با يك بوسه كه از گونه و گردن نور چشمش مى گيرد، تمام خستگى هايش ‍ مرتفع گردد.

و خلاصه زن باردار آماده مى شود كه كودكى به دنيا آورد، تا شاعر و عارف شود، پهلوان و سلحشور باشد، عالم و دانشمند گردد، نويسنده و متفكر شود، كارگر يا صنعتگر شود، يا از همه بهتر كانونى براى زاييدن و به دنيا آوردن همه اينها باشد، محبوب پيغمبر خدا باشد. كودكى خوش زبان و شيرين حركات ، به نان (( دختر )) باشد و خلاصه رسول خدا و رهبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتظار دارد كه دختران امتش مرواريدهايى در صدف باشند و پسرانشان مردانگى واقعى را هدف .

پس اگر مردى را كه به زن باردار خود تندى و ترشرويى كند، بى عاطفه و بى احساس بنامم ، مبالغه نيست . اگر بگويم او انسانيت و شعور ندارد، مبالغه نيست ، اگر بگويم بويى از معارف اسلام نبرده و نسيم ايمان به مشامش ‍ نرسيده است مبالغه نيست . اكنون ببينيم خداى رحمان و خالق مهربان ، به زن باردار به چه ديده ئى مى نگرد و چگونه پاداشى به او مى دهد؟

دليل

174- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يا ام سلمه ! ان المراءه اذا حملت كان لها من الاجر كمن جاهد بنفسه و ماله فى سبيل الله عزوجل ، فاذا وضعت ، قيل لها: قد غفرلك ذنبك فاستاءنفى العمل ، فاذا اءرضعت فلها بكل رضعه تحرير رقبه من ولد اسماعيل .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به زوجه اش ام سلمه فرمود: زمانى كه زن باردار شود، اجر و پاداش كسى را دارد كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند، و زمانى كه فرزندش را بزايد، به او گفته مى شود، خدا گناه تو را آمرزيد (گذشته ها گذشت ) كار و عمل از سر بگير و زمانى كه كودكش را شير مى دهد، خداوند متعال ، براى هر شير دادنى ، ثواب آزاد كردن بنده اى از فرزندان اسماعيل پيغمبر را به او مى دهد. (184)

چه اندازه كوتاه فكر و ساده انديش است ، زنى كه چنين مقام منيعى را با آهنگى تحقير آميز (( خانه دارى و بچه دارى )) بنامد و كار كردن در اداره و كارخانه را بر اين منصب شريف الهى ترجيح دهد يا حتى نخست وزيرى و رياست جمهورى مملكتى را از نخست وزير ساختن و رئيس جمهور تربيت كردن بهتر و بالاتر داند، زنى كه مى تواند نخست وزير كشورى شود، اگر به تربيت كودكان خود بپردازد، همه آنها را آماده نخست وزيرى و مشاغلى مانند آن مى كند و به جاى يك فرد برجسته ، افراد برجسته به ملتش تحويل مى دهد و نيرو سازى مى كند و اين كارى است كه بزرگ مردان جهان از انجام آن عاجزند. و صبر و مقاومت آن را ندارند.

درس چهل دوم : جلوگيرى

گاهى مى شود كه زن و شوهر، در اصل داشتن فرزند يا تعداد آن اختلاف پيدا مى كنند.

غالبا زنان يكى دو فرزند را مى خواهند و برخى از شوهران ضعيف النفس و بدگمان به خدا و اجتماع ، از داشتن يك فرزند هم ترس و واهمه دارند و باز بعضى از زنان ، داشتن فرزندان مثلا بيش از شمار انگشتان دو دست را نمى خواهند و شايد برخى از پدران بيشتر از آن را هم بخواهند

در هر حال بحث ما در مطلق جلوگيرى ، چه در اول و چه در وسط است و اكنون بحث را از جلوگيرى ابتدائى و نخواستن فرزند آغاز مى كنيم :

اگر زن يا شوهرى باشد كه از وجود فرزند امتناع ورزد و به طور كلى با بچه دار شدن و بچه دار بودن مخالف باشد، او قطعا به آفريننده مهربان جهان و به افراد همنوع خويش بدگمان است ، او در حالى كه طرز فكر و موضع عقيدتى خود را از همه مردم زمان خويش بهتر مى داند و ديگران را تخطئه مى كند و منحرف مى شمارد. بايد بداند كه همه مردم ديگر كه بچه دارند و از ديدنش لذت مى برند، او را كم صبر و ضعيف النفس و بى توكل و ترسو مى خوانند.

او درك نمى كند كه اگر فرضا و به عقيده او، وضع اجتماعى موجود زمان ، از لحاظ حكومت و اخلاق و خانواده و تربيت ، منحرف و فاسد باشد، زمان كه هميشه به يك منوال سير نمى كند. در جهان انقلابها رخ داده و دگرگونى ها به وجود آمده است ، كجيها راست شده و انحرافها به استقامت گراييده است .

او بايد فكر كند كه فرزندش هم اگر بيايد، از خود اختيارى دارد و خالق مهربانى را معتقد است . اگر او پدر و مادر خويش را نفرين مى كند، كه سبب توليد او گشته اند، شايد فرزندش مانند ديگر مردم مومن ، صابر و متوكل و خويشتن دار باشد.

مردم ديگر هم مشكل تحمل مخارج و تربيت فرزند را درك مى كنند آنها گاهى مبارزه مى كنند و گاهى تحمل مى ورزند و در همه احوال سازگار و با نشاط و با سرور و خوشحالند. با فرزند خود مى گويند و مى خندند و از ديدنش لذت مى برند. فرزند خود را نصيحت مى كنند و پند مى دهند. فرزند هم گاهى مى شنود و گاهى نمى شنود، گاهى ضرر مى زند و گاهى سود مى رساند، گاهى تربيت مى شود، گاهى هم شوربخت و بدعاقبت مى شود. همه اينها هست ؛ ولى آن بدگمان چرا تنها بديها را مى بيند؟!

انسان عاقل انديشه هاى آن بدبين را، خيالاتى باطل و افكارى موهوم مى شمارد، افكار او نزد خردمندان مانند اين است كه كسى گمان كند، كارگران ساختمانى كه در زير سقفش نشسته است ، خيانت كرده و آن را سست و ناموزون ساخته اند و اكنون بر سرش خراب مى شود. انسان عاقل مى گويد: اگر بخواهم به اين گونه افكار ترتيب اثر دهم ، نه غذايى با لذت مى خورم و نه آبى گوارا مى نوشم و نه خواب آسوده اى دارم و نه لباسى با اطمينان مى پوشم و بلكه نه نفس راحتى مى كشم ؛ زيرا در تمام اين امور، احتمال خيانت و خرابكارى مى رود.

به نظر اينجانب اين گونه مردم گمان مى كنند كه فقط خودشان در اين جهان پهناور محلى از اعراب دارند و صاحب اختيار و استقلالى هستند. آنها عظمت جهان هستى و حقارت و ناچيزى خود را درك نمى كنند. آنها در تدبير و اداره و اختيار مطلق خداوند شك دارند و گمان مى كنند، قدرى از اداره جهان هم به آنها سپرده شده است .

شخصى را مى شناختم كه ثروت و امكانات زيادى داشت و چون به معلمان و مدارس شهر و ديار خويش بدگمان بود، براى فرزندش ، معلم سر خانه آورده بود تا فرزندش به مدرسه نرود و فاسد نشود. رفت و آمد فرزندش را در بيرون خانه زير نظر داشت ، ولى بالاخره همان پسر در قتل و سرقتى شركت كرد و در نتيجه محاكمه و اعدام شد.

اين گونه مردم سخن اميرالمؤ منين (عليه السلام ) را نمى شنوند كه مى فرمايد: بيشتر وقتت را به تربيت فرزندت اختصاص مده كه اگر فرزندت دوست خدا باشد، خدا دوست خود را وا نمى گذارد و اگر دشمن خدا باشد، تو را با دشمن خدا چه كار؟

اصلا انسانى كه نمى داند تا فردا زنده است يا نه ، رئيس جمهور مملكتش بر تخت فرمانروايى نشسته يا زير خاك است ، او را با فضوليها چه كار؟

انسان عاقل بايد به فكر تربيت فرزند و امتثال دستورات دينى خود باشد، ولى توكل بر خدا را هم كه در راس همه امور است فراموش ‍ نكند.

مدارك اسلام را در بحث دليل ذكر مى كنيم كه چقدر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در تكثير نسل و ازدياد امتش تاكيد و سفارش دارد.

به نظر اينجانب برخى از كسانى كه اشكال تربيت فرزند را مطرح مى كنند و از بچه دار شدن امتناع مى ورزند، حقيقت است كه از تكفل مخارج فرزند، ترس دارند و تربيت او را بهانه مى كنند، آنها در وجود خود، عرضه تلاش ‍ بيشتر را نمى بينند و به وعده خداوند خويش بدگمانند كه مى فرمايد: اگر زن و شوهر پيش از ازدواج فقير بودند، خداوند بعد ازدواج ، ايشان را غنى مى سازد. چنين پدران بايد سخن سعدى شيراز، آن پير فرزانه خداشناس را گوش كنند كه مى گويد:

يكى طفل دندان برآورده بود   پدر سر بفكرت فرو برده بود
كه من نان و برگ از كجا آرمش   مروت نباشد كه بگذارمش
چو بيچاره گفت اين سخن نزد جفت   نگر تا زن او چه مردانه گفت
مخور هول ابليس تا جان دهد   هر آنكس كه دندان دهد نان دهد

و اما نسبت به فرزندان و مطلق جلوگيرى ، از نظر احكام اسلام ، در ازدواج موقت اختيار در دست مرد است و در ازدواج دائم به نظر بعضى از فقها، رضايت زن هم بايد جلب شود، حتى اگر مرد فقط يك يا دو فرزند مى خواهد بايد (185) قبل از ازدواج موضوع را با نامزدش در ميان گذارد تا ازدواج آنها با توافق كامل باشد و بعدا اختلاف پيش نيايد، در آن صورت اگر با نداشتن فرزند هم توافق كردند، ازدواجشان باطل نيست ، و باز چنانچه ضمن دليل خواهيم گفت ، جلوگيرى مرد از باردار شدن شش صنف از زنان جايز بلكه راجح است .

به نظر فقهاء ديگر كه شوهر را صاحب اختيار در اصل ايجاد و تعداد فرزند مى دانند، (زيرا هم تكفل مخارج فرزند به عهده او مى باشد و هم هدف از ازدواج تكثير نسل است ) جلب رضايت زن لازم نيست . اكنون به ذكر و بيان مدارك شرعى مى پردازيم .

دليل

175- قال على (عليه السلام ): لا تجعلن اءكثر شغلك باءهلك و ولدك ، فان يكن اءهلك و ولدك اءولياء الله ، فان الله لا يضيع اءولياءه ، و ان يكونوا اءعداء الله فما همك و شغلك باءعداء الله .

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: بيشتر اشتغالت را به خانواده و فرزندت مصروف مدار، كه اگر آنها دوستان خدا باشند، خداوند دوستان خود را تباه نسازد و اگر دشمن خدا باشند، چرا بايد همت تو مصروف دشمن خدا شود. (186)

176- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اعلموا اءن اءحدكم يلقى سقطه محبنطاء على باب الجنه حتى اذا رآه اءخذ بيده ، حتى يدخله الجنه و ان ولد اءحدكم اذا مات اجرفيه و ان بقى بعده ، استغفرله بعد موته .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بدانيد كه شما فرزند سقط شده خود را، پر خشم و شكم جلو داده (با غرور و افتخار) دم در بهشت ايستاده مى بينيد، تا شما را به بيند، دستتان را گرفته داخل بهشت كند. و بدانيد كه فرزند شما اگر در حياتتان بميرد، پاداش مى بريد و اگر بعد از شما باقى بماند، براى شما آمرزش مى طلبد. (187)

177- وروى اءن من مات بلا خلف فكان لم يكن فى الناس و من مات و له خلف فكاءنه لم يمت .

روايت شده است كه شخصى كه بدون فرزند بميرد چنان است كه در ميان مردم نبوده و كسى كه بميرد و جانشينى داشته باشد چنان است كه هرگز نمرده است . (188)

178- عن اءبيجعفر (عليه السلام )، قال : من سعاده الرجل اءن يكون له الولد يعرف فيه شبهه و خلقه و خلقه و شمائله .

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: از سعادت انسان اين است كه فرزندى داشته باشد كه همگونى و اخلاق و شكل و شمايلش در وجود او شناخته شود. (189) 179- قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): التمسوا الرزق بالنكاح .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: به وسيله ازدواج از خدا روزى بخواهيد. (190)

180- و قال (صلى الله عليه و آله و سلم )... و من تزويج ثقه بالله واحتسابا كان حقا على الله اءن يعينه و ان يبارك له .

و نيز فرمود: كسى كه به اعتماد خدا و به حساب خدا ازدواج كند، بر خدا لازم است كه او را يارى كند و ازدواجش را مبارك گرداند. (191)

181- و ساءل محمد بن مسلم اءبا جعفر (عليه السلام ) عن العزل قال الماء للرجل ، يصرفه حيث يشاء.

محمد بن مسلم از امام باقر (عليه السلام ) درباره جلوگيرى (نريختن منى در رحم زن هنگام آميزش ) پرسيد حضرت فرمود: آب از آن مرد است ، هر كجا بخواهد مى ريزد. (192)

182- سمعت اءبا الحسن (عليه السلام )، يقول : لاباءس بالعزل فى سته وجوه : المراءه التى اءيقنت اءنها لاتلد، والمسنه ، والمراءه السليطه ، والبذيه والمراءه التى لا ترضع ولدها والامه .

حضرت ابو الحسن (عليه السلام ) فرمود: جلوگيرى كردن از باردار شدن شش طايفه از زنان مانعى ندارد.

1- زنى كه ميدانى نمى زايد.

2- زن سالخورده

3- زن بد زبان و دهن دريده .

4- زن دشنام گوى .

5- زنى كه فرزندش را شير نمى دهد.

6- كنيز. (193)

183- عن اءبى بصير، عن اءبيعبدالله (عليه السلام )، قال : قلت له : ما تقول فى العزل ؟ فقال : كان على (عليه السلام ) لا يعزل و اءما اءنا فاءعزل .

ابوبصير گويد: از امام صادق (عليه السلام ) راجع به جلوگيرى پرسيدم فرمود: على (عليه السلام ) جلوگيرى نمى كرد. ولى من جلوگيرى مى كنم .

توضيح : شايد همسر حضرت صادق (عليه السلام ) يكى از زنانى بوده است كه در روايت 182 ذكر شد و يا مى گوييم : وقتى جلوگيرى جايز شد، هر كس ‍ هر گونه بخواهد و صلاح بداند عمل مى كند.

184- روى عن النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) اءن العزل الواءد الخفى .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: جلوگيرى ، زنده در گور كردن پنهانى است (چنانكه اعراب جاهليت فرزندان خود را آشكارا زنده به گور مى كردند. (194)

فقها مى گويند از روايت كراهت فهميده مى شود و آن هم در صورتى است كه همسر انسان يكى از آن شش زن مذكور نباشد و نيز روشن است ، در صورتى كه پزشك حاذق بگويد باردار شدن زن به خاطر كسالت قلبى او، خطر مرگ دارد، جلوگيرى نزديك به وجوب مى رسد. در هر حال ، در اين گونه موارد بايد به فقيه عادل مراجعه كرد.

درس چهل و سوم : دختر زاييدن

مردانى كه از دختر زاييدن همسرشان ناراحت مى شوند، بايد بدانند كه اعراب جاهليت هم چنين بوده اند، قرآن كريم مى فرمايد: (( وقتى مژده آمدن نوزاد دختر به آنها داده مى شد، به قدرى ناراحت مى شدند كه رخسارشان سياه مى گشت ، آنها خشم درون و بغض گلوى خود را فرو مى بردند و به كسى چيزى نمى گفتند، ولى فكر مى كردند: آيا دختر معصوم را با خوارى و سرافكندگى بزرگ كنند، يا هنوز چشم باز نكرده ، در خاك گورش اندازند ))

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه جان عالمى به قربانش باد از ديدن اين صحنه هاى دلخراش و مرگبار، بر خود مى پيچيد. خون دل مى خورد و چاره ئى نداشت ، جز آنكه با بردبارى عاقلانه و يا با اندرز و انتقاد سازنده ، زشتى اين فكر شيطانى را به آنان گوشزد كند. چهره پاك و معصوم دختران را به آنها بنماياند. دلهاى تيره و تار و سخت تر از سنگ آنان را با مواعظ روح بخش خويش نوازش دهد و شستشو بخشد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين راه مرارتها چشيد. خون دلها خورد و مشقتها كشيد و پس از آن حضرت ، على (عليه السلام ) با يازده فرزند معصومش ، خصوصا امام باقر و امام صادق عليهما السلام موضوع را تعقيب كردند.

مردى به امام صادق (عليه السلام ) عرض مى كند. همسرم به من خيانت كرده و دختر زاييده است و امام نصيحتش مى فرمايد. ولى در زمان رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) موضوع تنفر از دختر خيلى شديدتر بود.

مردى خدمت پيغمبر گرامى نشسته بود، به او خبرى دادند. رنگ چهره اش ‍ دگرگون شد. چون پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از علت ناراحتيش ‍ سوال فرمود، عرض كرد: وقتى از خانه بيرون آمدم ، زنم درد زائيدن داشت و اكنون خبر دادند، دختر زائيده است .

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او مطلبى فرمود كه ضمن دليل بيان مى شود.

در حديثى ديگر، رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) پنج مزيت براى دختر نسبت به پسر بيان مى فرمايد بدين شرح :

1- ملطفات : يعنى دختران داراى گرمى و جاذبه و لطافت معنوى خاصى هستند كه پسران در آن حد نيستند.

2- مجهزات : دختران بيش از پسران در خانه هستند و آماده خدمت به پدر و مادر و مهمان مى باشند.

3- مونسات : دختران زودتر و بيشتر از پسران انس مى گيرند. مى نشينند و صحبت مى كنند، ولى پسر زود خسته مى شود، بهانه مى گيرد، گريه مى كند و از مجلس بيرون مى رود، تا توپ بازى و دوچرخه سوارى خود را تعقيب كند، ولى دختر به عروسك بازى علاقه دارد و خانه را بهتر از كوچه مى خواهد.

4- مباركات : بركت و رحمت خدا در خانواده اى است كه فرزند دختر يا دختران بيشترى دارند. اگر دو برادر را كه كسب و شغل واحدى دارند در نظر بگيريم كه يكى دختران بيشترى دارد و ديگرى پسران بيشترى برادر دختر دار را مى بينيم ، با وجود آنكه در آمد بيشترى ندارد، بركت و وسعت در خانه او بيشتر از برادر ديگر است (ولى ماده پرستان كوردل از درك اين حقايق عاجزند.)

5- مفليات : دختران نظافتگرند. به پاكيزگى و نظافت علاقه دارند. حوصله به خرج مى دهند و تحمل و صبر بر پليدى و آلودگى را ندارند، همه اين امور را در شرايط مساوى بايد سنجيد و به عظمت و اعتلاى سخن آسمانى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اذعان نمود.

دليل

185- و اذا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم ، يتوارى من القوم من سوء ما بشر به اءيمسكه على هون اءم يدسه فى التراب ، اءلاساء ما يحكمون .

و چون به يكى از آنها بشارت دختر داده مى شد، چهره اش تيره مى گشت و خشمگين و دلتنگ مى شد. از قباحت بشارتى كه به او داده بودند. از مردم خود متوارى مى گشت (و فكر مى كرد) آيا دخترك را به ذلت نگهدارد يا زنده به گورش كند؟ چه بد قضاوت مى كردند! (195)

186- قال تزوجت بالمدينه فقال لى ابو عبدالله (عليه السلام ): كيف راءيت ؟ فقلت ما راءى رجال من خير فى امراءه الا و قد راءيته فيها، و لكن خانتنى ، فقال ، و ما هو؟ قلت : ولدت جاريه . فقال لعلك كرهتها...

مردى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) گويد: من در مدينه ازدواج كردم ، امام (عليه السلام ) درباره ازدواجم پرسيد، گفتم : هر خيرى كه مردى از زنش ببيند، من از همسرم ديده ام ، ليكن او به من خيانتى كرده است . فرمود: چه خيانتى ؟ گفتم دختر زاييده است : فرمود: مثل اينكه از دختر بدت مى آيد. خداى عزوجل مى فرمايد: شما نمى دانيد كدام يك از دختران يا پسران سودش به شما نزديكتر است (شما فكر مى كنيد دختر زيان دارد ولى خدا از شما بهتر مى داند. (196) )

187-... فقال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): الاءرض تقلها و السماء تظلها و الله يرزقها هى ريحانه تشمها...

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) (به مردى كه از دختر زاييدن همسرش ‍ چهره اش دگرگون شده بود) فرمود: سنگينى اش بر زمين است و سايه بانش ‍ آسمان و روزى دهنده اش خدا و براى تو ريحانه ايست كه آنرا مى بويى ... (197)

188- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) نعم الولد البنات : ملطفات ، مجهزات ، مونسات ، مباركات ، مفليات .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: چه فرزندان خوبى هستند، دختران : با لطافت ، آماده به خدمت ، مونس ، با بركت و نظافتگر. (198)

درس چهل و چهارم : بد گمانى

سوظن و گمان بد بردن نسبت به هر مسلمانى ، زشت و نارواست و نارواتر آنكه اين بدگمانى ميان زن و شوهر باشد؛ مثل اينكه زن غذا را شور كند و ظرفى را بشكند و شوهر بگويد: (( تو از روى عمد، اين كار را كرده ئى و غرض و مرضى در كار بوده است )) در صورتى كه زن بيچاره هيچ غرضى نداشته و اشتباها چنان خطايى رخ داده است ، يا آنكه مرد چند روز به واسطه كارى اضافى كه در اداره پيدا كرده است ، ديرتر به خانه بيايد و زن گمان كند، او داماد شده و همسرى ديگر گرفته است .

بايد دانست كه آنچه در مورد بد گمانى از نظر شرع و عقل ناپسند است ، اين است كه شخص بدگمان عملى انجام دهد يا سخنى گويد كه طرف مورد سوء ظن خود را ناراحت كند، مثلا شوهر به زن بگويد: (( چرا غذا را شور كردى ؟ چرا ظرف را شكستى . تو مگر مى خواهى با من نسازى ، تو مگر فكر زندگى كردن با مرا ندارى ؟ )) و امثال اين سخنان ، و نيز در مورد غير زن و شوهر هم ، زشتى و گناه (( بدگمانى )) در صورتى است كه عمل يا گفتار زشتى از شخص بدگمان نسبت به كسى كه به او گمان بد برده صادر شود؛ ولى اگر گمان بد تنها در دل باشد، از نظر شرع عيبى ندارد و گناهى نيست . او تنها خودش را ناراحت كرده و افكارش را پريشان نموده است كه البته نبايد چنان باشد.

يكى از آثار زشت بدگمانى ، تجسس است : تجسس كردن شخص بدگمان در كارهاى كسى كه به او گمان بد برده است ، تجسس هم يكى از صفات زشت و كارهاى حرام است كه در آيه شريفه قرآن از آن نهى شده است .

بندگان خدا را به حال خود گذاريد و به فكر كار خود باشيد. به فكر اصلاح معاش و معاد خود باشيد. هر كسى براى تهذيب اخلاق و امرار معاش خود، به قدرى در دنيا كار دارد كه اگر چند برابر عمرهاى معمولى هم عمر بكند، براى تكامل او كافى نيست . حيف نيست كه انسان چنين عمر عزيزى را در پى گيرى از كارهاى ديگرانى صرف كند كه به او ارتباطى ندارد؟

آرى زن و شوهر در بعضى از امور به يكديگر ارتباط پيدا مى كنند. در آنجا شرع و عقل دستور مى دهد كه تجسس و كنجكاوى شود؛ چنانكه زن در ارتباطش با مردان بيگانه ، مورد سوء ظن قرار گيرد. در اين صورت شوهر بايد بدون اينكه به كسى بگويد كنجكاوى عاقلانه نمايد.اگر گمان بيجا برده بود، استغفار كند و اگر گمانش درست بود، به فكر چاره انديشى برآيد؛ هم چنين زمانى كه در مملكت اسلامى احتمال توطئه عليه اسلام باشد، سوءظن و تجسس تا جائى كه عقل و شرع اجازه دهد، پسنديده و جايز است .

اما داماد شدن مرد و زن ديگر گرفتن او، اولا در مواردى تقصير خود زن است كه غرائز شوهرش را اشباع نمى كند و در مواردى هم كه بد نيست و در مواردى هم كه شوهر كار ناروائى كرده است ، بهترين چاره براى زن عاقل اين است كه به روى خود نياورد و خود را ناراحت نكند تا خود شوهر پشيمان شود. (در اين مورد به خواست خداوند در جلد دوم همين كتاب در درس چند همسرى به تفصيل سخن خواهيم گفت )

دليل

189- قال على (عليه السلام ): من ساء ظنه ، ساءت طويته .

على (عليه السلام ) فرمود: كسى كه گمانش بد است ، باطنش بد است . (199)

190- و قال (عليه السلام ) اياك اءن تسيى الظن ، فان سوء الظن يفسد العباده و يعظم الوزر.

و فرمود: مبادا گمان خود را بد كنى كه گمان بد عبادت را فاسد مى كند و بار گناه را سنگين مى نمايد. (200)

191- و قال (عليه السلام ): سوء الظن بالمحسن شر الاثم و اقبح الظلم .

و فرمود: بدترين گناه و زشت ترين ستم ، گمان بد بردن به نيكوكار است . (201)

192- و قال (عليه السلام ): سوء الظن يردى مصاحبه و ينجى مجانبه .

و فرمود: كسى كه گمان بد برد، خود را هلاك مى كند و آن كه از بد گمانى بپرهيزد نجات مى يابد. (202)

193- و قال (عليه السلام ): من ساء ظنه بمن لا يخون ، حسن ظنه بما لا يكون .

و فرمود: هر كه به شخص امين گمان بد برد، به آنچه واقعيت ندارد خوش ‍ گمان شده است . (203)

كسى كه مرد امينى را خائن بداند، كيفرش اين است كه به مرد خائنى خوش ‍ گمان مى شود و او را امين مى پندارد يا امورى را كه واقع نمى شود، او گمان مى برد كه واقع خواهد شد.