درس سوم : پيشباز و بدرقه رفتن
زن بايد گاهى كه كار لازمى ندارد، هنگام بيرون رفتن شوهر از خانه ، او
را بدرقه كند، چند قدمى پشت سرش برود، مرد خداحافظى كند و خانم شوهر
خود را به خدايش بسپارد، و نيز هنگام وارد شدن مرد به خانه ، گاهى بايد
زن به استقبال شوهر رود و پس از مراسم سلام و جواب ، اگر آقا چيزى براى
خانه خريده و زير بغل دارد، خانم مهربانش از او بگيرد و تشكر كند. شايد
تعجب كنيد اگر بگويم : اينها دستور اسلام است ، حديث پيغمبر (ص ) است ،
ولى تعجب نكنيد كه اسلام همه اينها را گفته است و كوچكتر از اينها هم
گفته است ، اگر نمى گفت دين ناقصى بود فقط مسلمين بايد دنبالش بروند،
سوال كنند، مطالعه كنند، لااقل همين كتاب كوچك را تا به آخر بخوانند
سپس عمل كنند و با عمل خود غير مسلمين را تشويق به اسلام نمايند، نه
آنكه ديگران در عمل كردن به اين دستورات متقن آسمانى از آنها جلو
بيفتند و آنان را خشن ، زمخت و خشك معرفى كنند و عصبانى و بى عاطفه
بدانند.
بانوى محترم ! به استقبال و بدرقه شوهر رفتن ، براى هيچ كس سودى ندارد،
جز براى خودت ، كه پيغمبر مهربان و دلسوزت به تو دستور مى دهد و تو را
در اين كار، عامل الهى مى خواند، يعنى كسى كه براى خدا كار مى كند، و
نيز تو را اهل بهشت مى داند. علاوه بر اينكه اين عمل ، محبت و صفا و
صميميت تو را با شوهرت مستحكم تر مى كند. شوهرت اگر چه نادان و بى سواد
باشد، ولى انسان است و انسان بنده احسان است . يكبار نه بار ديگر تلافى
مى كند، محبت مى كند، او هم خوش زبان مى شود، لغزشها را ناديده مى گيرد
و عينك خوش بينى به چشم مى زند. گاهى اتفاق مى افتد كه چند قدم پشت سر
كسى رفتن و با او خداحافظى كردن ، او را كه كافر است متمايل به اسلام
مى كند، چنانكه ضمن دليل بيان مى شود.
دليل
12-
جاء رجل الى رسول الله (ص ) فقال : ان لى زوجه اذا دخلت تلقتنى و اذا
خرجت شيعتنى و اذا راءتنى مهموما قالت لى : ما يهمك ؟ ان كنت تهتم
لرزقك فقد تكفل لك به غيرك و ان كنت تهتم لامر آخرت فزادك الله هما.
فقال رسول الله (ص ): ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهيد.
مردى خدمت رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: همسرى دارم كه هر گاه وارد
خانه مى شوم به استقبالم مى آيد و چون خارج مى شوم بدرقه ام مى كند و
زمانى كه مرا اندوهگين مى بيند، مى گويد: اگر براى روزى (مخارج زندگى )
غصه مى خورى . بدانكه ديگرى (خداوند متعال ) آنرا به عهده گرفته است و
اگر براى آخرت غصه مى خورى ، خدا اندوهت را زياد كند (بيشتر به فكر
آخرت باش .)
رسول خدا (ص ) فرمود: خداوند در روى زمين عاملان و كارگزارانى دارد و
اين زن يكى از عاملان خدا است . او نصف پاداش شهيد را دارد.
(14)
13-
ان اميرالمومنين (ع ) صاحب رجلا ذميا فقال له الذمى اءين تريد يا
عبدالله ؟ فقال اريد الكوفه ، فلما عدل الطريق بالذمى عدل معه
اميرالمومنين (ع )... و كذلك اءمرنا نبينا
امير المومنين (ع ) در راهى با مردى ذمى (نصرانى ) همراه گشت . مرد ذمى
گفت : قصد كجا را دارى اى بنده خدا؟ فرمود: قصد كوفه دارم ، چون مردم
ذمى سر دو راهى رسيد و به راه خود رفت . اميرالمومنين (ع ) همراه او
گشت . مرد ذمى گفت : مگر تو قصد كوفه نداشتى ؟ فرمود: چرا. گفت : از
راه كوفه گذشتى . فرمود: ميدانم گفت ، اگر مى دانى پس چرا همراه من مى
آيى ؟ فرمود: از كمال همراهى و رفاقت اين است كه وقتى انسان از همراهش
جدا مى شود، اندكى پشت سر او برود. پيغمبر ما به ما چنين دستور داده
است . ذمى گفت پيغمبر شما چنين گفته است ؟ فرمود آرى . ذمى گفت به خاطر
همين كردار شريف او بود كه مردم پيروش گشتند. من تو را گواه مى گيرم كه
دين تو را پذيرفتم . سپس با اميرالمومنين (ع ) برگشت و چون او را شناخت
مسلمان شد.
(15)
درس چهارم : خداحافظى
خداحافظى هم مانند سلام كردن ، ايجاد محبت و الفت مى كند. بذر دوستى و
مودت مى كارد. شوهران نبايد از اين امر به ظاهر كوچك و در واقع بزرگ و
ارزشمند غفلت كنند. زنان طبق عواطف و احساسات لطيفترى كه دارند اگر
گاهى از خانه بيرون روند و شوهر در خانه باشد، خداحافظى مى كنند،
شوهران هم بايد هميشه وقتى از منزل خارج مى شوند، اين كلمه كوچك
(( خداحافظ شما )) را كه
در باطن بسى پر محتوا و محبت انگيز است فراموش نكنند.
شوهر با گفتن اين جمله كوتاه ، چشم هسمرش را روشن و دلش را گرم نگه مى
دارد. زن هم كارهاى خانه را با دلگرمى و شوق و رضايت انجام مى دهد،
خانه را تميزتر و غذا را لذيذتر مى سازد، و از همه مهمتر نشاط و سرورى
است كه در اثر خداحافظى شوهر، نصيب زن مى شود. اين خداحافظى ، بدن زن
را سالم و روحش را شادمان و احساساتش را بيدار نگه مى دارد. براى اين
نعمت ها ارزشى نمى توان پيدا كرد. شادى روح و شوق و شعف و انبساط وجه
بالاترين نعمتهاى الهى است كه در اينجا شوهر با گفتن يك جمله كوتاه به
همسرش هديه مى كند.
دليل
علاوه بر آنكه هيچ گونه دليلى پيدا نمى شود كه آيات و احاديثى كه روابط
اجتماعى مسلمين را بيان مى كند، منحصر به غير زن و شوهر باشد، دليل عقل
مى گويد: چون زن و شوهر نياز به محبت و الفت بيشترى دارند، اين آيات و
اخبار درباره آنها روشنتر و واضحتر است ، و زنان و شوهران در عمل كردن
به اين روايات از ديگران سزاوارتر مى باشند، لذا در سراسر اين كتاب
گاهى از اين گونه آيات و روايات عمومى استفاده مى شود. اينك در رابطه
با ادله خداحافظى :
14- اميرالمومنين (عليه السلام ) در حال احتضار و قبل از شهادتش ،
نصايحى سودمند به خانواده و جميع اصحابش مى كند و در آخر مى فرمايد:
14-
وداعى لكم وداع امرى مرصد للتلاقى .
با شما خداحافظى مى كنم ، مانند كسى كه منتظر ديدار است (در قيامت
(16) )
15- در روايات و اخبار بسيارى وارد است كه اصحاب ائمه عليهم اسلام خدمت
ايشان مى رسيدند و چون مسائل خود را مى پرسيدند و مى خواستند بروند، با
آنها خداحافظى مى كردند، از آن جمله :
15-
الف : عن الريان بن الصلت ، قال : لما اءردت الخروج الى العراق عزمت
على توديع الرضا (عليه السلام )...
ريان بن صلت گويد: هنگامى كه عازم عراق شدم ، تصميم گرفتم كه با امام
رضا (عليه السلام ) خداحافظى كنم ...
(17)
ب -
فلما قمت لاخرج و اءردت اءن اودعه ...
هشام عباسى گويد: چون خواستم از نزد حضرت رضا (عليه السلام ) برخيزم و
با او خداحافظى كنم
(18)
16- سرور آزادگان جهان ، حضرت سيدالشهدا، حسين بن على عليهما السلام ،
كه پدر و مادرم به قربانش باد چون در روز عاشورا، اصحاب و اعوانش شهيد
شدند و به نفس شريف عازم ميدان گشت ، سوى اهل بيت خويش آمد و بنا به
نقل مجلسى رضوان الله عليه كه در كتابى ديده چنين آمده است .
16-
ان الحسين لما نظر الى اثنين و سبعين رجلا من اءهل بيته صرعى ، التفت
الى الخيمه و نادى يا سكينه يا فاطمه ، يا زينب ، يا ام كلثوم ، عليكن
منى السلام ...
هنگامى كه حضرت حسين (عليه السلام )، هفتاد و دو تن از اهل بيتش را
ديد، كه روى زمين افتاده اند، متوجه خيمه زنان شد و با صداى بلند
فرمود: اى زينب و اى ام كلثوم سلام آخرم بر شما باد...
(19)
آنچه در اين چهار مورد به عنوان دليل شرعى براى خداحافظى بيان كرديم ،
مواردى است كه از ميان اخبار و روايات بسيار، در ياد نگارنده بوده است
، و اگر همه آن موارد استقصا شود و به ده ها روايت و حديث بالغ گردد،
باز هم مواردى را نشان مى دهد كه انگيزه خاصى ، براى راوى پيدا شده است
كه موضوع خداحافظى را بيان كند، و گرنه يقين بدانيد كه پيغمبر اسلام
(صلى الله عليه و آله و سلم ) و ائمه اطهار، هر گاه كه از منزل بيرون
مى رفته اند يا اراده مسافرتى داشته اند، با همسر و فرزندان خود
خداحافظى مى كرده اند.
درس پنجم : نگهدارى اموالمنزل
همانطور كه وجود زن ، امانت خداست در دست مرد، اموال مرد هم امانت او
است در دست زن . پيداست كه خود زن هم از آن اموال استفاده مى كند، بلكه
زن بيشتر از مرد، استفاده مى كند، از آن جهت كه او بيشتر در خانه است ،
بنابراين در حفظ و نگهدارى آنها كوشش خواهد كرد، ليكن در رواياتى كه
نقل خواهيم نمود، آمده است كه از سعادت مرد مسلمان اينست كه همسرى
داشته باشد كه در غيبت او اموالش را نگه دارد.
شايد اين تذكر براى اين است كه زن غالبا مغلوب احساسات و عواطف قرار مى
گيرد و گدايان حرفه ئى و جادوگران حقه باز و دعانويسان دروغگو، مى
توانند به بهانه ايجاد محبت ميان زن و شوهر و بهانه هاى ديگر عواطف
زنان را تحريك كنند و قسمتى از پول يا مال شوهر را از آنها بگيرند، از
اين جهت در شرع اسلام اين تذكر داده شده است ، تا زنان مواظب اين
شيادان باشند و در نگهدارى اموال شوهر، كوشش و مراقبت بيشترى كنند.
هم چنين زنان در حفظ و نگهدارى اموال از دستبرد سارقين و شكستن و ريختن
و اسراف كردن كوتاهى نكنند و مسامحه روا ندارند، اگر احيانا زنى اشتباه
كرد و مالى را تلف نمود، شوهر آقامنش و عالى طبع ، هيچگاه به زن پرخاش
نمى كند و نق نمى زند بلكه سخنى مى گويد كه از خجالت زن بكاهد، زيرا مى
داند كه او عمدا چنين كارى را نكرده است .
اگر يكبار به واسطه تلخى ضرر، به همسرش سخن تلخى گفت ، بعدا پشيمان مى
شود و عذرخواهى مى كند، و اگر هم شوهر نادانى كرد و دوباره پرخاش نمود،
خانم عاقل ، تحمل مى كند و با كنترل اعصاب جواب عاقلانه مى دهد و مى
گويد: من كه عمدا چنين كارى را نكرده ام ، از دستم افتاد و شكست ، خودم
هم غصه خوردم و مانند اين كلمات را مى گويد، نه آنكه خداى نخواسته ، زن
هم مقابله به مثل كند: پرخاش كند، كلمات تند و درشت گويد تا درگيرى و
نزاعى برپا شود.
دليل
17-
عن اءبى الحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام ) قال : ما اءفاد عبد
فائده خيرا من زوجه صالحه اذا راها سرته و اذا غاب عنها حفظت فى نفسها
و ماله .
على بن موسى الرضا (عليه السلام ) فرمود: هيچكس فايده ئى به دست
نياورده است كه بهتر باشد از همسر شايسته ئى كه چون به او بنگرد، شاد
گردد و چون از نزد او غايب شود، عفت خويش و مال او را نگهدار باشد.
مرحوم شيخ حر عاملى ، به همين مضمون چهار روايت ديگر، در همين باب ، از
امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل مى كند.
درس ششم : انتخاب غذا
اگر زن و شوهر در تعيين غذايى كه مى خواهند بخورند، اختلاف سليقه پيدا
كردند و هر كدام غذاى مخصوصى را پيشنهاد نمودند، طبق قانون اجتماعى ،
حق اولويت براى مرد است ؛ زير تحمل مخارج و تهيه لوازم و مواد اوليه بر
عهده اوست ، ولى دين اسلام ، در اين مورد، جانب زن را رعايت كرده و به
شوهر دستور مى دهد: همان غذايى را بخورد كه همسرش مايل است (در صورتى
كه يكى از آنها براى حفظ سلامت خويش رژيم غذايى مخصوصى نداشته باشد.)
مردى كه چنين كند، از نظر اسلام مومن است ، و مردى كه غذاى مطابق ميل
خود را بر زنش تحميل كند منافق است . چه زيباست كه چون صبح ، شوهر از
خانه بيرون مى رود، زن سوال كند: براى ظهر چه غذايى درست كنم ؟ و شوهر
بگويد هر غذايى را كه خودتان ميل داريد و درست كرديد، من هم مى خورم ،
من مسلمانم ، طبق دستور امامم رفتار مى كنم . من كه منافق نيستم ،
(معناى منافق و مناسبت آن را با مورد بحث ، ضمن دليل بيان خواهيم كرد.)
دليل
18-
المومن ياءكل بشهوه عياله (اءهله ) و المنافق ياءكل اءهله بشهوته .
مومن مطابق ميل عيالش (خانواده اش ) غذا مى خورد، و منافق ، خانواده اش
مطابق ميل او غذا مى خورند.
(20)
هر مسلمانى ، عقد ازدواجش مطابق مقررات اسلام است ، مرد مسلمانى كه با
همسرى مسلمان ، ازدواج نموده ، قبول كرده است كه مطابق دستور اسلام ،
با زنش رفتار كند و زن را امانت خدا بداند؛ بعلاوه چون بانو ضعيفتر از
مرد است ، شوهر بايد همواره جانب او را رعايت كند، اسلام هم همين گونه
دستور داده است ؛ بنابراين مردى كه غذاى خواست خود را بر همسرش تحميل
كند، در واقع نفاق ورزيده است و عملش با زبان و نيتش كه مى گويد من
مسلمانم مخالف گشته است .
درس هفتم : سخن محبت آميز
گفتگو و سوال و جواب زن و شوهر بايد مودبانه و محبت آميز باشد، نه
خصمانه و نفرت انگيز. يك مطلب مخصوص را مى توان طورى ادا كرد كه شنونده
را خوش آيد و پاسخ نيكو دهد و همان مطلب را مى توان به نحوى ادا كرد كه
شنونده يا جواب ندهد يا جواب زشت و تند بدهد - در اينجا مثال
(( بنشينيد، بفرماييد و بتمرگيد
)) را فراموش نفرماييد.
خانم محترمه ، ليوانى براى خانه لازم دارد، او مى تواند به شوهرش
بگويد:
1- اگر به بازار بلور فروشها رفتيد، ليوانى بخريد.
2- ليوان نداريم ، عيب ندارد، توى چيز ديگرى آب مى خوريم .
3- چرا براى خانه ليوان نمى خرى .
4- مرد بايد عاقل باشد، وقتى ديد ليوان نداريم خودش بخرد.
براى خريد يك ليوان ، ده ها جمله زشت تر و مودبانه تر از اين مى توان
به زبان آورد. ولى توصيه اسلام اين است كه بانوى محترم بايد جمله ئى را
كه از همه زيباتر و مودبانه تر است ، انتخاب كند و به شوهرش بگويد، تا
جوابى همانگونه زيبا و مودبانه بشنود.
همچنين شوهر براى دوختن دكمه لباسش بگويد: مريم جان يا مريم خانم ، نخ
و سوزن را لطف كنيد تا دكمه ام را بدوزم ، در آنصورت بانوى محترمه
خواهد گفت : عزيزم لطف كنيد، من بدوزم ، ولى اگر شوهر بگويد: زن مگر
كورى ؟ دكمه افتاده لباس مرا نمى بينى ؟ زن هم خواهد گفت : مگر قانون
اسلام را نخوانده ئى و نميدانى كه زن وظيفه ندارد دكمه بدوزد؟
و نيز در تقاضاى ليوان اگر چند روز گذشت و شوهر ليوان نخريد، بانوى
مسلمان مى گويد: مثل اينكه اين روزها گرفتارى شما زياد است و يا هنوز
از بازار بلور فروشها گذر نكرده ايد و جملاتى از اين زيباتر كه شما
خواننده محترم بهتر از نويسنده مى دانيد، نه آنكه بگويد: چند بار بايد
بگويم ليوان ، تو كه مرا خسته كردى ، چرا وظيفه شناس نيستى و امثال اين
كلمات كه زن مسلمان متعهد هيچگاه بر زبان نمى راند.
گاهى ضمن صحبت ، زن يا شوهر كلمه ئى از دهنش مى پرد و به همسرش مى
گويد كه اثر بدش تا سالهاى متمادى در ذهن او باقى مى ماند؛ مثل اينكه
زنى به شوهرش بگويد: اگر مى دانستم سوادت كم است ، همسر تو نمى شدم ،
يا مردى به زنش بگويد: اگر مى دانستم پستانت كوچك است ، با تو ازدواج
نمى كردم .
اينها بايد بدانند كه با گفتن اين كلمات سالهاى متمادى همسر خود را
ناراحت كرده اند، بلكه افسرده و دلسرد از زندگى نموده اند.
آن زن خيال كرده است كه با گفتن آن جمله ، دانش دوستى خود را به شوهرش
فهمانيده است يا آن مرد گمان كرده است ، كه ذوق سرشار خود را به همسرش
نشان داده است ، ولى هر دو در اشتباهند. نخستين اثرى كه اين گونه جملات
، در روح همسر باقى مى گذارد، كدورت و انزجار است ، تنفر و دلسردى است
رفتن صفا و صميميت است . گوينده اين كلمات بعدا خود را ملامت مى كند و
مى گويد: اين چه غلطى بود كه كردم و نسنجيده و فكر نكرده سخنى گفتم ،
كاش زبانم لال مى شد و اين جمله را نمى گفتم . البته ما به شنوندگان
اين سخنان هم توصيه مى كنيم كه بلند همت باشند و سعه صدر داشته باشند و
اين كلمات را در فكر خود نگه ندارند. نشنيده انگارند و به كار خود
مشغول باشند.
زن و شوهر بايد در برابر كلمات تند و خشنى كه از همسر خود مى شنوند
متانت و سعه صدر نشان دهند و صحنه نزاع را به مجلس مزاح تبديل كنند.
مثلا اگر زن عصبانى شود و بگويد: (( من از كار
زياد اين خانه خسته شدم ، زانوهايم رمق ندارد، چادرم را بر مى دارم و
مى روم به خانه پدرم )) شوهر بگويد
(( شما زنان به قدرى قدرت داريد كه پهلوانان و
قهرمانان جهان از مكيدن پستانتان نيرو گرفته اند!! تو مى خواهى از خانه
خودت بروى به خانه پدر زن من ؟! )) و امثال اين
كلمات و اگر شوهر عصبانى شود و بگويد (( من از
دست تو خانم مى خوام سرم را به ديوار بزنم و يقه ام را پاره كنم
)) خانم جواب دهد اما سرت را به سر سخت من بزن
كه شوهرم را عصبانى مى كنم و اما يقه ، اول برو يك پيراهن كهنه و دور
افتاده بپوش تا زحمت دوختنش به گردن من نيفتد ))
خلاصه طرف مقابل بايد با حوصله و متين باشد تا بتواند همسر عصبانى خود
را كه بر خر شيطان سوار شده است ، پياده كند و او را خلع سلاح نمايد،
از همان الفاظ درشت او جملاتى ملايم و محبت آميز بسازد و تحويل دهد تا
ميدان رزم به حجله بزم تبديل شود و شخص عصبانى شده نتواند به خشونت
خود ادامه دهد.
(21)
مهمتر از كلمات و واژه ها، در ايجاد محبت يا نفرت ، آهنگ صدا و حركات
دست و چشم و لب و ابرو، هنگام سخن گفتن است . آهنگ نرم و ملايم ايجاد
محبت مى كند، چنانكه صداى كلفت و خشن ، ملال و نفرت مى آورد، لب خندان
و چهره شكفته و باز، شنونده را جلب مى كند، چنانكه ترشرويى و اخم ،
هنگام سخن گويى ، مخاطب را دلسرد و افسرده مى كند، زن و شوهر بايد در
مكالمات روزمره خود مراعات اين نكات را بنمايند. و نيز گفتن كلمه (چشم
) در برابر تقاضاى همسر، در ايجاد محبت ، معجزه مى كند. شما كه تكبر
داريد و مى ترسيد از گفتن اين كلمه ، از شخصيتتان بكاهد، آنرا به عنوان
طنز بگوييد.
19-
اءجملوا فى الخطاب تسمعوا جميل الجواب .
زيبا سخن گوييد تا پاسخ زيبا بشنويد.
(22)
20-
اياك و مستهجن الكلام فانه يوغر القلب .
از گفتن سخن زشت بپرهيز كه دل را پر از خشم و كينه كند.
(23)
21-
بعيدا فحشه ، لينا قوله .
(مومن ) از فحش بدور است و گفتارش نرم و ملايم است .
(24)
22-
عود لسانك لين الكلام و بذل السلام ، يكثر محبوك و يقل مبغضوك .
زبانت را به سخن ملايم و سلام كردن عادت بده تا دوستانت زياد و دشمنانت
كم شوند.
(25)
23-
عن الصادق عن آبائه عليهم السلام ، قال : حسن البشر للناس نصف العقل
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: نيكرويى نمودن با مردم نصف عقل است .
(26)
كسى كه با مردم خوشرويى داشته باشد. مردم با او رفت و آمد دارند،
راهنمائيش مى كنند، پرسشش را پاسخ مى گويند. در نتيجه معلوماتش زياد مى
شود و اين همان نصف عقل است كه شخص گشاده رو، از راه اكتساب و تجربه
بدست مى آورد و نصف ديگرش ذاتى و خدادادى است . يا اكتساب از راهى ديگر
است .
24-
و قال (عليه السلام )... و تبسمك فى وجهه حسنه .
و فرمود: برخورد كردن با لب خندان ، با برادر مسلمانت ثواب يك حسنه
دارد.
(27)
درس هشتم : احكام اوليه و ثانويه در همسرى
ديانت مقدس اسلام ، در امر مربوط به خانه و كارهاى مختلف خانواده ،
احكامى اوليه و احكامى ثانويه دارد: احكام اوليه ، آنهايى ست كه زن و
شوهر بايد در مرحله نخست به آن عمل كنند، سپس اگر تخلف ورزيدند، نوبت
به احكام ثانويه مى رسد، ولى بسيارى از مسلمين را مى بينيم كه حكم
ثانويه را به جاى حكم اولى مى گيرند و در مقابل عمل ، دچار محذور و
سرگردانى مى شوند.
(28)
آنها مى گويند: دستور اسلام اين است كه زن در خانه شوهر وظيفه ندارد،
هيچگونه كارى انجام دهد: نه بر او واجب است غذائى بپزد، نه ظرفى بشويد،
نه دكمه يى بدوزد و نه نظافتى بكند، حتى براى شير دادن كودكش هم مى
تواند، تقاضاى دايه يا اجرت نمايد و شوهر هم مى تواند به زن بگويد:
راضى نيستم بدون اجازه من ، پايت را از خانه بيرون گذارى ، اگر چه پدرت
بميرد يا مادرت فلج شود، يا بيشتر از دو دست لباس تابستانى و زمستانى
وظيفه ندارم برايت بخرم سپس مى بينيد اگر اين دستور اسلام در خانواده
ها عملى شود، زن در ميان خانه اسيرى در قفس مى گردد و مرد رئيسى بدون
خوراك و پوشاك و خانه مزبله يى غير قابل زيست .
درست است : حكم اسلام همين است ؛ ولى اين حكم در مرحله دوم است و به
اصطلاح حكمى است ثانوى و در مورد تخطى زوجين از حكم اول در زمان درگيرى
و نزاع است .
حكم اول اسلام كه براى همگان است و حكمى است اصلى و قاطع و طبق عدالت و
فطرت ، اين است كه : خود زن و شوهر با آزادى و رضايت كامل ، امور خانه
را ميان خود تقسيم كنند و هر يك قسمتى را به عهده بگيرد.
على و فاطمه عليهما السلام كه اين موضوع را مطرح كردند، پيغمبر اكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم ) حاضر بود و اين گونه تقسيم نمود كه
كارهاى بيرون خانه به عهده على (عليه السلام ) و كارهاى درون خانه به
عهده فاطمه (س ) باشد. هر دو راضى شدند و فاطمه (س ) فرمود: بسيار
خوشحال شدم كه پدرم ، كارهاى مربوط به مبارزه زندگى و درگيرى با مردان
را از گردن من برداشت ، ولى اسلام نظر به آنكه آزادى و رضايت زوجين را
در مرحله اول دستورات خود قرار داده است ، اين تقسيم را حتمى و الزامى
نفرموده است . اگر زن و شوهرى بر عكس كنند و مرد متصدى كارهاى درون
خانه شود و زن كارهاى بيرون خانه را با رعايت عفت بر عهده گيرد، از نظر
اسلام مانعى ندارد و عقد مزاوجت آنها باطل نمى شود، همچنين نسبت به
بيرون رفتن زن از خانه ، هر گاه شوهرى عاقل باشد و زن خود را عفيف بيند
و به او بگويد: در بيرون رفتن از خانه آزادى ، از نظر اسلام مانعى
ندارد؛ بلكه بايد چنين كند تا صفا و يكرنگى باقى بماند.
فرض كنيد چند نفر رفيق به مسافرت مى روند. آنها كارهاى چند روز مسافرت
خود را به دو گونه مى توانند انجام دهند:
اول آنكه در كمال خلوص و صفا، هر كس هر كارى كه پيش آمد و معطل مانده
بود، انجام دهد.
دوم اينكه از اول كارها را تقسيم كنند كه يكنفر مثلا بايد خريد كند،
ديگرى غذا بپزد، سومى ، ظرفها را بشويد و چهارمى مركب را آماده كند و
براند. اسلام به زن و شوهر اختيار داده است كه نسبت به كارهاى خانه هر
يك از اين دو طريق را كه بخواهند انتخاب كنند.
اسلام هيچگاه به شوهر نمى گويد: تو بايد زن خود را در خانه محبوس كنى و
به او اجازه ندهى ، از خانه بيرون رود.
حال اگر زن يا شوهرى از اين آزادى و حكم متين اسلام ، سوء استفاده كند
و مثلا شوهر بگويد راضى نيستم به عروسى خواهرت بروى با وجود اينكه هيچ
اشكالى هم در بين نباشد در آنصورت مقررات اسلام در 1400 سال قبل ، چاره
اين اشكال را نموده و ضامن اجرائى محكم و قاطع و فورى برايش معين كرده
است ، يعنى به زن اجازه داده است كه بگويد: به عروسى خواهرم نمى روم ،
ولى از فردا نه وظيفه دارم غذا بپزم ، نه جارو كنم ، نه لباس بشويم ،
نه نظافت كنم و نه بچه ات را شير دهم . آنجاست كه مرد خام و مغرور سيلى
مى خورد و فورا مى گويد: من شوخى كردم كه گفتم به عروسى نرو!
خلاصه آنچه فقهاء عظام در رساله ها مى نويسند كه شوهر به زن اجازه ندهد
از خانه بيرون رود يا زن مى تواند، در خانه هيچ كارى انجام ندهد. قانون
و دستورى است كه حق و اختيارى به زن و شوهر مى دهد و اين گونه قوانين
براى زمان اختلاف و نزاع است ، نه براى هميشه ، مانند قوانين جزائى و
كيفرى دادگسترى يا قوانين حدود و قصاص و ديات كه در رساله ها نوشته مى
شود، همگى براى زمان تخلف و جنايت است ، براى زمان درگيرى و نزاع است و
براى چاره جويى و حل اختلاف است ، نه به عنوان برنامه زندگى و وجوب
شرعى ، فقهاء مى گويند: (( حق دارد، مى تواند
)) نه آنكه واجب است و حتما بايد چنين كند.
به نظر اينجانب بعضى از
مردان كه به همسرشان اجازه نمى دهند، از خانه بيرون برود، به خاطر عقده
حقارتى است كه در وجود ايشان است . آن گونه مردان در خانواده پست و كم
سوادى بزرگ شده اند هيچگاه آقايى و بزرگوارى نديده اند، از اينرو به
محض اينكه زن ضعيفى تحت اختيار آنها درآمد، مى خواهند بر او تحكم و
زورگويى كنند؛ لذا گاهى باد به غبغب مى اندازند و مى گويند بدون اجازه
من حق ندارى پايت را از در خانه بيرون گذارى ، آنها حقارت خويش را با
اين سخن نشان مى دهند.
مردانى ديگر، دل چركين و بدگمانند و خيال مى كنند، همه مردان هرزه و
همه زنان سست و ضعيفند. و بزودى فريب مى خورند؛ ولى در بيرون رفتن از
خانه در دو صورت تقصير با زن است .
اول : در جائى كه شهر شلوغ است . در محل رفت و آمد زن ، جوان يا جوانان
هرزه ئى هستند يا كوچه تاريك و خلوت است و زن جلف و سبك است وقار و
سنگينى ندارد، در اينجا عقل هم مى گويد: مرد حق دارد، زن خود را از
بيرون رفتن جلوگيرى كند يا خودش همراه او برود و خلاصه به نحوى او را
كنترل كند.
دوم : زنى كه بعد از ازدواج مى خواهد مانند قبل از ازدواج آزاد باشد،
هر روز به خانه پدر و مادر و فاميل خود برود، چنين زنى بايد بداند كه
زمان كودكى گذشته و اكنون كدبانو شده است ، او بايد بعد از اين مادر
شود، او با همسرى قرارداد بسته است كه طبق مقررات اسلام زندگى كند،
تمام مخارجش را شوهر تحمل كند و او هم وظائفى به عهده گرفته است كه يكى
از آنها جلب رضايت شوهر در بيرون رفتن از خانه است . حفظ مال شوهر و
حتى مال خودش در خانه محتاج به مراقبت و تحفظ است و نمى شود هر روز به
بهانه ئى از خانه بيرون رفت .
در هر حال ، تا زمانى كه زن بدون اجازه شوهر در خارج خانه است ، حق
نفقه ندارد.
دليل
25-
عن اءبيعبدالله عن اءبيه - عليهماالسلام - قال : تقاضى على و فاطمه الى
رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - فى الخدمه ، فقضى على فاطمه -
(عليها السلام ) - بخدمتها ما دون الباب و قضى على على - (عليه السلام
) - بما خلفه ، قال : فقالت فاطمه : فلا يعلم ما دخلنى من السرور الا
الله باكفائى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - تحمل اءرقاب
الرجال .
امام صادق از پدرش امام باقر عليهما السلام نقل مى فرمايد كه : على و
فاطمه درباره خدمات خانه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
داورى خواستند، پيغمبر قضاوت فرمود كه خدمت درون خانه بر عهده فاطمه
باشد و خدمت بيرون خانه بر عهده على . فاطمه گفت : جز خدا كسى نمى داند
كه چه سرورى به من دست داد، اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم
) دست به گريبان شدن با مردان را از عهده من برداشت .
(29)
26-
و قال (عليه السلام ): ما من امراءه تسقى زوجها شربه من ماء الا كان
خيرا من عباده سنه : سيام نهارها و قيام ليلها و يبنى الله لها بكل
شربه تسقى زوجها مدينه فى الجنه و غفرلها ستين خطيئه .
و آنحضرت فرمود: هر زنى كه به شوهرش شربت آبى دهد، براى او بهتر است از
اينكه يكسال عبادت كند و نيز خداوند در برابر هر شربت آبى كه به شوهرش
مى دهد، شهرى در بهشت برايش بنا مى كند و شصت گناه او را مى آمرزد.
(30)
از اين روايت و روايات ديگرى كه به اين مضمون رسيده و در كتاب وسائل
نقل شده است ، دانسته مى شود كه كمك كردن به شوهر بر زن واجب نيست ،
بلكه مستحبى است كه خداوند مهربان ، آن همه ثواب به زن مى دهد.
27-
ايما اءمراه خرجت من بيتها بغير اذن زوجها فلا نفقه لها.
هر زنى كه بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود، حق نفقه ندارد.
(31)