جوانان در طوفان غرايز

همت سهراب پور

- ۵ -


ت ) توهم تضاد بين مذهب و تجدد

گرچه در واقع , تضادى بين مذهب و تجدد نيست , اما بسيارى جوانان تصور مى كنند كه بين اين دو تـضـاد هـسـت , لـذا خود را بر سر دو راهى مذهب و تجدد مى دانند و در نتيجه تجدد را, كه با طبعشان سازگارتر است , برمى گزينند و از مذهب كناره مى گيرند.
آنـان چـنـين مى انديشند كه از دنيا و آخرت , مذهب و تجدد, دين و پيشرفت , يكى را بايد انتخاب كرد .
بديهى است چنين برداشت غلطى , ناشى از نداشتن شناختى واقعى از دين و تجدد و مذهب اسـت .
يـعـنى كسانى كه چنين تفكرى دارند, نه تصورشان از دين صحيح است و نه از نوخواهى و پيشرفت , آنان مى انديشند لازمه ديندارى , پشت پا زدن به هر چيزى است كه رنگ نو داشته باشد و لازمـه تـجـدد و پـيـشرفت روى آوردن به هر چيز نوينى است گرچه امرى ضد ارزش باشد, به عـبـارت ديـگـر, چـنين تصور مى كنند كه مذهب مساوى است با هر چه كه كهنه و سنتى است و پـيـشـرفـت , مـسـاوى است با هر چه كه مطلقا رنگ تجدد و نو به خود گرفته باشد, حال آن كه مـى دانـيم هيچ گاه دين , مخصوصا دين اسلام به ما دستور نداده كه با تجدد و نوگرايى مخالف بـاشيم , هيچ آيه و روايتى و عملكرد هيچ يك از پيشوايان مذهبى , چنين ادعايى را ثابت نمى كند.
البته دين هر چيز نو را به نام پيشرفت نمى پذيرد, بلكه نوها را دو قسم مى كند:
يـك قـسـم , آنهايى كه با اصول انسانى و گرايش هاى معنوى انسان مغايرت دارد و موجب سقوط آدمـى اسـت , مـانـند بى عفتى , عريان ظاهر شدن , روابط نامشروع , خوش گذرانى افراطى وب كه مـتـاسـفـانـه امـروز نـام پيشرفت و تجدد به خود گرفته و قسم ديگر, آنهايى هستند كه به بهتر زندگى كردن آدمى كمك مى كند و هيچ گونه مفسده اى هم ندارد, بلكه خود, مقدمه كمالات واقعى انسان است , مانند انواع وسايط نقليه , وسايط ارتباط جمعى , پيشرفت هاى صنعتى , تكنيك و غيره .
پس بايد بين چيزهاى نوينى كه جز اسارت و فساد انسان ,حاصلى ندارد با چيزهايى كه واقعا موجب آسايش و پيشرفت فردى و اجتماعى است تفكيك قائل شد .
دين مخالف تجدد به معناى اول بوده و هست , اما مخالف تجدد به معناى دوم نبوده و نيست .
كسانى كه با مذهب , مخالف هستند و قصد به انحراف كشاندن جوانان را دارند, سعى مى كنند نام امـورى مـانـنـد تقليد از غرب , فساد اخلاق , بى حجابى و سكس , لااباليگرى , آزادى افراطى وب را تـجـدد و پـيـشـرفـت بـگذارند و تعليمات مذهبى را هم كه مخالف اين گونه امور است , مخالف پيشرفت وانمود كنند و در نتيجه , هم جوانان را از مذهب دور نمايند و هم به نام پيشرفت , آنان را به وادى انحطاط بكشانند و اين يكى از برنامه هاى سوداگران فساد و شيفتگان فرهنگ غرب بوده و هـسـت , لـذا جـوانـان بايد مواظب باشند امورى كه موجب فسادشان هست , از امورى كه عامل پـيـشـرفـت واقـعيشان است تفكيك كنند و هرنوى را به نام پيشرفت نپذيرند, بلكه ضمن حفظ و تقويت روحيه نوگرايى و قدم گذاشتن در وادى پيشرفت , مواظب باشند كه دشمنان سعى دارند ضد ارزش ها را در قالب تجدد به خورد آنان دهند, حال آن كه هيچ رابطه اى بين پيشرفت و تجدد, بـا فساد و بى بندوبارى و غرب گرايى نيست , جامعه اى مى تواند در اوج پيشرفت صنعتى باشد, و در هـمـان حـال هـم صددرصد, پاى بند اصول انسانى و ارزش هاى معنوى باشد .
پس هيچ گونه تضادى بين مذهب و پيشرفت واقعى نيست .
ث ) تبليغات سوء مخالفان مذهب قطعا جوانان كه داراى فطرتى سالم و شيفته زيبايى هاى معنوى هستند, شديدا به معنويات و امور مـذهـبـى عـلاقـه و گـرايش دارند, اما گاهى تبليغات سوء مخالفان دين و كسانى كه مذهب را نشناخته اند يا آن را سد راه مقاصد ناصواب خود مى دانند, باعث مى شود كه نسل جوان از مذهب فـاصـلـه گـيـرد .
آنان براى نيل به اهداف خويش يا براى ترويج افكار خود, سعى مى كنند تصوير غـلطى از مذهب در ذهن جوانان ترسيم نمايند و با توجه به حالت نقش پذيرى جوان , به يقين اين نوع تبليغات , آثار سوء خود را به جا مى گذارد.
مخالفان دين گاهى ريشه و اساس مذهب را جهل يا ترس يا تعليل حوادث بيان مى كنند و گاهى ديـن را ضـد تـمـدن و پـيشرفت وانمود مى سازند, زمانى آن را متهم به آخرت گرايى و زندگى گريزى مى كنند و گاه آن را مخصوص جوامع گذشته و غير پيشرفته مى دانند و زمانى با ترويج افـكـار مـاتـريـاليسمى , اساس مذهب را كه خداست ,نفى مى كنند و بعضى مواقع با بيان شبهات بى اساس , دين را عاجز از پاسخگويى مى دانند .
قطعا اين امور براى جوانانى كه از جهت دين شناسى و فـلسفى مطالعات كمى دارند, ممكن است عامل بى توجهى و يا دين گريزى آنان شود, لذا نقش تـبـليغات سوء مخالفان در دورى جوانان از مذهب نبايد دست كم گرفته شود .
پس جوانان بايد با ايـن قـضـيه هوشيارانه برخورد كنند و براى شناخت دين و سوال هايى كه برايشان پيش مى آيد به ديـن پـژوهـان يـا به كتب دانشمندان دينى رجوع نمايند و با عقل و منطق , مطلبى را قبول يا رد كنند و بى جهت , تحت تاثير تبليغات سوء قرار نگيرند.

ج ) برداشت غلط از مفاهيم دينى

از جـمـلـه عـوامل بى رغبتى به دين و امور مذهبى , برداشت غلط از معارف و مفاهيم دينى است .
امروز كم و بيش در جامعه مشاهده مى كنيم كه عده اى از متدينان برداشت هاى غلطى از مفاهيم ديـنـى دارنـد و سـعى مى كنند با گفتار يا كردار به ديگران هم بفهمانند كه دين سخنى جز اين نـدارد, كـه ايـن تـفـكـرهـا و برداشت ها گاه ضمن اين كه لباس كهنگى بر قامت تعاليم مذهبى مى پوشاند, مانعى براى تلاش و فعاليت مى گردد, براى مثال :
توكل عاملى است براى حركت و تلاش و قدم گذاشتن در امواج درياى مسووليت ها و تكيه گاهى اسـت كـه آدمـى در حوادث از چيزى نترسد و محكم جلو رود و به نصرت خداوند, اميدوار باشد و بـداند كه ذات الهى به كمك او مى شتابد .
اما اين معناى زنده و پوينده نيز واژگون گرديده و به دور شـدن از وظـيفه و كار را به خدا واگذار كردن تفسير شده است و بهانه اى براى كسانى قرار گرفته است كه عافيت طلبى را بر همه چيز, ترجيح مى دهند.
يا معناى زهد كه عامل مهمى در وارستگى و دل نبستن به دنياست , به گونه اى تفسير شده كه ما را از زنـدگـى و تـلاش براى بهتر زندگى كردن دور مى نمايد .
همچنين معناى محبت دنيا كه امـرى نـاپـسند است , اين گونه تفسير شده كه ما نبايد علاقه فطرى به چيزى داشته باشيم و در نـتـيـجه بايد با غرايز طبيعى و خدادادى خويش در حال مبارزه باشيم , در حالى كه آنچه از قرآن كـريـم به دست مى آيد, اين است كه محبت به دنيا بدين معناست كه دنيا را هدف قرار دهيم و به آن , دلخوش كنيم و در نتيجه از اهداف عالى تر محروم بمانيم .
يـا مـعـنـاى صـبـر كـه استقامت و پايدارى در راه هدف است , گاهى به سكوت و تسليم در برابر ستمگران تعبير مى شود يا قضا و قدر الهى , كه اراده انسان هم جزئى از آن است , به سلب اختيار از آدمى تاويل گرديده است كه مى تواند توجيه گر هر كار شرى شود.
ايـن نـوع بـرداشـت هاى غلط, مخصوص زمان ما نيست , بلكه در طول تاريخ اسلام تا كنون , افراد زيـادى بوده اند كه مفاهيم مذهبى را دقيقا نفهميده اند و در نتيجه برداشت هايى از مفاهيم دينى داشـتـه انـد كـه نه عقل پذير بوده است و نه فطرت پسند و بدون ترديد, همين برداشت هاى غلط, باعث دورى بسيارى از انسان ها به ويژه نسل جوان از مذهب و ايمان مذهبى شده است .
كـسـانـى كـه در صـدد فـهـم , تـفـسير و تبليغ دين هستند, بايد متوجه اين امر مهم باشند و در برداشت هاى دينى , از سطحى نگرى بپرهيزند و توجه داشته باشند كه دين , برنامه حركت حيات و تكامل مادى و معنوى انسان هاست , نه عامل سكوت و سستى و عقب ماندگى .

چ ) يك بعدى معرفى كردن دين

يك بعدى معرفى كردن دين مى تواند يكى از عوامل گريز از مذهب و ايمان مذهبى باشد .
گاهى چنين وانمود مى شود كه رسالت شريعت الهى , فقط اين است كه انسان را متوجه عالم باطن نمايد, لـذا دين و مذهب كارى به امور زندگى ندارد, بلكه آمده تا فقط ما را متوجه آخرت كند و مسائل غـيـبـى را بـراى ما بيان نمايد و كسانى كه مى خواهند در اين مسير قرار گيرند, نبايد توجهى به مـسـائل زندگى و امور آن داشته باشند .
در نتيجه مومن ترين اشخاص , بى توجه ترين آنها به امور زندگى است .
بـه قـطـع اين چنين برداشتى زمينه و عامل مهمى براى گريز افراد, به خصوص جوانان از دين و ارزش هاى مذهبى مى شود .
متاسفانه عده اى كه با روح اسلام بيگانه هستند, اين مكتب حياتبخش را ايـن چنين معرفى مى كنند, اما اگر ما بدون واسطه به سراغ خود دين برويم و به منابع اسلامى رجوع كنيم , مى بينيم مطلب كاملا برعكس است , يعنى همان گونه كه اسلام ما را متوجه آخرت و امـور غـيـبـى مـى كند و در بالا بردن بينش و ديد ما سعى مى نمايد, دستورهايى هم براى امور زندگى دارد.
اسلام , آخرت بدون زندگى يا زندگى بدون آخرت نمى خواهد, همان گونه كه روح بدون جسم و جـسـم بدون روح نمى پذيرد .
اسلام هم دين اعتدال است , يعنى در كارها از افراط و تفريط دورى كـرده و هم دين جامع و همه جانبه است و از يك بعدى شدن ما را برحذر داشته است .
زيرا اسلام , ديـن فطرت است و فطرت هم گرايش هاى مختلف دارد .
لذا اسلام كه دين خداست , همه جانبه اسـت و جز اين هم نمى تواند باشد, زيرا نظام تشريع كه كتاب الهى است و نظام تكوين كه فطرت انـسانى است , همه از يك مبدا صادر شده و هيچ گاه از يك مبدا نورانى , دو چيز متضاد نمى تواند صادر شود.
قسمتى از دستورهاى اسلامى مى تواند گواه خوبى بر توجه خاص دين به زندگى باشد از جمله :
بهداشت جسم : در تعليمات اسلامى به ما دستور داده اند كه بهداشت جسم را به دقت رعايت كنيم و از كارى كه موجب ضرر به جسم است خوددارى نماييم , از اين رو از واجبات الهى هم مانند روزه آن جـا كـه مـضر به بدن باشد منع شده است .
در آثار اسلامى , دستورهايى وارد شده كه توجه اين دين را به بهداشت جسم مى رساند, از جمله اين كه به ما دستور داده اند كه :
* دندان هاى خود را مسواك كنيد كه اين كار, دهان را خوشبو, حافظه را افزون , خدا را راضى و لثه را محكم مى كند.
* در ظرف شكسته و ترك خورده چيزى نخوريد.
* ما بين غذا, زياد آب ننوشيد.
* از پرخورى دورى نماييد كه جسم را بيمار و قلب را مريض مى كند.
* فقط وقتى اشتها داريد غذا ميل كنيد و هرگز با شكم سير غذا نخوريد.
* در خوردن غذا عجله ننماييد.
* از حوله , شانه و مسواك ديگران استفاده نكنيد.
و بسيارى ديگر از دستورهاى بهداشتى كه در كتب احاديث جمع شده است و بيان آنها خود كتابى مستقل و قطور مى طلبد.
نظافت و آراستگى : اسلام اهميت زيادى براى نظافت و آراستگى ظاهرى قائل است .
پيامبر اسلام ر كـه بـهترين الگو براى مسلمانان است , به اين اصل توجه خاص داشته و هميشه به آن عمل نموده است .
دستورهاى زيادى در باره استعمال بوى خوش , شانه كردن ,رنگ كردن مو, انگشتر به دست كردن كه مصداقى از نظافت و آراستگى است وارد شده است , از جمله : امام صادق للّه مى فرمايد:
رسول خدا براى بوى خوش , بيش از غذا خرج مى كرد. همچنين امام باقرللّه مى فرمايد:
رسـول خدا از هر راهى كه عبور مى كرد, از بوى خوشى كه از ايشان مانده بود هر كس كه از آن جا مى گذشت مى فهميد كه آن حضرت , از اين جا عبور كرده است .
نمونه ديگر از آراستگى ظاهر, شانه كردن است .
پـيـامـبر اسلام , هميشه موهاى خود را شانه مى كرد و گاه مى شد كه براى صاف كردن مو به آب نگاه مى كرد و مى فرمود:
خداوند دوست دارد وقتى بنده اش به ديدار دوستان مى رود خود را بيارايد. كـار و كـسـب حلال : از آن جا كه اسلام دين زندگى است , داشتن كار و كسب حلال را از عوامل زنـدگـى سعادتمندانه مى داند .
اسلام براى كار كردن , قداست خاصى قائل شده است تا آن جا كه در ايـن ديـن مـقـدس , تلاش براى كسب روزى حلال و اداره خانواده , پاداش جهاد در راه خدا را دارد .
اسـلام , عنايت دارد كه مسلمانان اهل كار و تلاش باشند تا هم زندگى شرافتمندانه و خوبى داشته باشند و هم طفيل زندگى ديگران نباشند.
مـجالس شادى : از آن جا كه اسلام به تمام خواسته هاى طبيعى بشر توجه دارد, به ما دستور داده اسـت كه در مجالس شادى , مانند مراسم ازدواج و عروسى , مراسم جشن تولد, مراسم برگشت از مكه معظمه و مراسم ميلاد پيامبر و امامان شركت كنيم و سعى كنيم اين محافل , خالى از گناه و زشـتـى هـا بـاشـد .
آنـچـه كـه بـاعـث شده است افراد مومن و ديندار به اين مراسم ها بى رغبت گـردنـد,رعـايـت نكردن شوون اسلامى در آنهاست , اما اگر اين مجالس به طرز اسلامى و سالم بـرگزار شود, شركت در آن , كارى ممدوح و پسنديده و مورد رضاى الهى است .
اسلام انسان را از شـركت در مجلس شاديى كه سالم باشد منع نكرده است و هيچ آيه يا روايتى يا عمل هيچ كدام از امامان و پيشوايان دينى , دال بر منع اين گونه مجالس نيست .
تـوجـه به غرايز مادى : اسلام حين توجه به غرايز معنوى و بعد ملكوتى آدمى , به غرايز مادى انسان نـيـز عـنـايـت كـرده اسـت .
در اسلام از بين بردن غرايز مادى , ممنوع است و اساسا چنين كارى نمى تواند معنايى داشته باشد, زيرا خالق هستى اين غرايز را براى كشش انسان به هدف هاى مورد نظر قرار داده است و از بين بردن آن , يعنى مبارزه با خلقت و مخالفت با نظام تكوين الهى .
غـريـزه جنسى , غريزه محبت به فرزند, محبت به همسر, علاقه به زندگى راحت و آرام , علاقه به امـور دنـيوى , مانند ثروت و رفاه در حد طبيعى و بسيارى از غرايز ديگر به طور تكوينى در وجود انسان قرار داده شده است .
لازمه سلامت روح , اين است كه اين غرايز به طور طبيعى اشباع شوند و اسـلام هـم كه دين زندگى است به اين غرايز توجه كرده است و از بين بردن آن را شديدا محكوم نـمـوده و كـسـانى كه به نام دين و مذهب , اين غرايز را سركوب مى كنند مورد سرزنش قرار داده است و روايات زيادى شاهد اين مطلب است .
از جمله اين كه :
سـه نفر زن خدمت پيامبر اسلام ر آمدند .
يكى از آنها گفت : يارسول اللّه ! شوهر من تصميم گرفته اسـت ديـگر با زن معاشرت نداشته باشد .
زن ديگر گفت : يا رسول الله ! شوهرم تصميم گرفته است كه ديگر گوشت نخورد .
و زن سوم گفت : يا رسول الله! شوهر من تصميم گرفته است كه ديگر بوى خـوش اسـتـعـمـال نكند .
پيامبر اسلام از شنيدن اين جريان , غضبناك شدند, ديدند فكر انحرافى مى خواهد در بين مسلمانان رواج يابد.
بـى وقـت بـه مسجد آمدند .
وقتى به مسجد آمدند از بس عجله داشتند, عباى مبارك روى زمين كـشـيـده مـى شد .
يك طرف عبا روى دوش پيامبر و يك طرف ديگر روى زمين كشيده مى شد.
دسـتـور دادنـد مـردم جـمـع شوند .
مردم به مسجد آمدند .
پيامبرر روى منبر رفتند, ايستادند و فـرمودند: شنيدم يك فكر انحرافى در ميان اصحاب من پيدا شده است , اين چه روش غلطى است كـه در مـيـان مـسلمان ها پيدا شده است , من كه پيغمبر هستم گوشت مى خورم , از غذاى لذيذ استفاده مى كنم , لباس خوب مى پوشم , عطر استعمال مى نمايم , با زن معاشرت و مباشرت دارم و آن كس كه روشش روش من نباشد از من نيست .
از آنچه در اين قسمت گفته شد, معلوم گشت اسلام حين متوجه كردن ما به عالم غيب و حيات جـاويـد بـه زندگى هم فرامى خواند .
علاوه بر امور فوق توجه اسلام به ديد و بازديدها, پيشرفت و تمدن , مسافرت و تفريح سالم و بسيارى از امور ديگر, مبين توجه اسلام به زندگى است .

ح ) غرق شدن در شهوات نفسانى

فـرو رفـتـن در لـجنزار زشتى ها و شهوات نفسانى , از عوامل دورى از ايمان مذهبى و ارزش هاى دينى است .
بـدون شـك , مـذهب ريشه در فطرت انسان دارد و عامل اتصال آدمى به عالم غيب و مبدا هستى اسـت .
مذهب , انسان را دعوت به نور و زيبايى مى كند .
به يقين كسانى مى توانند مذهب را بپذيرند كـه در مـسـيـر نـور و زيـبايى باشند و روحشان آمادگى و شايستگى لازم را داشته باشد .
ايمان , ارزش هـاى مـعـنـوى , خـداپرستى و توحيد, بذرى است كه در هر زمينى نمى رويد, بلكه زمينى شايسته , لازم است تا بتوان بذر توحيد و ايمان را در آن كاشت و از درخت پر بركت آن بهره ها برد.
بـدون شـك , غرق شدن در هواهاى نفسانى و شهوات شيطانى , دل را تاريك و به تدريج نسبت به ارزش هـاى مـعنوى بى رغبت مى كند .
ارزش هاى مذهبى و هواهاى نفسانى , مانند مشرق و مغرب اسـت كه نزديك شدن به هر كدام , دورى از ديگرى را همراه دارد, بنابراين گاهى عامل دورى از مـذهـب , كثرت گناه , معاصى و زشتى هاست , زيرا كسانى كه در زشتى ها غرق مى شوند, حق در نظرشان باطل و باطل در نظرشان حق جلوه مى كند .
پس به جوانان توصيه مى شود كه به شدت از زشـتـى هـا و گـناهان بپرهيزند تا سرزمين روحشان استعداد رشد بذر توحيد و ايمان را از دست ندهد.

بخش پنجم ( جوانان و تهاجم فرهنگى )

جوانان و تهاجم فرهنگى با توجه به اين كه مدتى است تهاجم فرهنگى از سوى دشمنان اسلام و انقلاب و ارزش هاى انسانى شـروع شـده اسـت و جـوانـان در خط مقدم اين تهاجم قرار گرفته اند و اولين نشانه هاى تيرهاى زهـرآلود افكار غربى , نسل جوان است , سعى مى كنيم در اين بخش به لطف الهى , به بحثى كوتاه در مورد اين موضوع بپردازيم .
مطرح شدن اسلام در جهان , به عنوان مكتبى رهايى بخش و نجات دهنده , كه هم خواهان عدالت اجـتـمـاعـى در حـد اعـلاى آن و هـم عامل پر كردن خلا معنوى انسان هاست , استكبار جهانى و شيفتگان فرهنگ غرب را سخت خشمگين نموده است و طلوع خورشيد اسلام كه از مشرق ايران و در انـقلاب اسلامى تجلى يافت , آنان را به تلاش و تكاپو انداخت .
و آنها را به توطئه هاى مختلف , از جـمله انزواى سياسى , محاصره اقتصادى , حمله نظامى و غيره وا داشت .
آنان همه اين كارها را به امـيـد ايـن كه حركت شتابان انقلاب را متوقف كنند, انجام داده و مى دهند, كه به لطف الهى در تـمـام جـبهه ها با شكست هاى مفتضحانه رو به رو شدند و عقب نشينى نمودند, اما از آن جا كه از هـمـه ايـن راه هـا نا اميد شدند, دست به نقشه اى ديگر زدند و تهاجم فرهنگى همه جانبه را عليه انـقـلاب , اسـلام و نـظـامى اسلامى در دستور كارشان قرار گرفت .
و در اين برنامه , مناسب ترين قشرى كه مورد تهاجم فرهنگى قرار گرفت , جوانان كشورمان بودند.
آنـان به آرزوى اين كه اين قشر, دست از فرهنگ اصيل خويش برمى دارد و در جاده فرهنگ غرب قـرار مى گيرد, دست به چنين كارى زدند, گرچه عده اى از جوانان بر اثر جهالت و اغفال , تحت تاثير تهاجم قرار گرفتند, اما به لطف الهى , اكثر جوانان ما با درايت و بينش اسلامى خويش , اميد غربگرايان را نا اميد كرده و مى كنند .
عمده ترين هدف دشمنان از تهاجم فرهنگى , نابودى فرهنگ اصـيل اسلامى و جايگزين كردن فرهنگ منحط غربى است , زيرا با تحقق اين هدف به ساير اهداف شـوم خـود به طور طبيعى خواهند رسيد .
قطعا تهاجم فرهنگى از تهاجم نظامى خطرش بيشتر, شناختش سخت تر, آثارش زيان بارتر و راه مبارزه با آن , دشوارتر است زيرا:
تـهاجم نظامى , آشكار است , اما تهاجم فرهنگى مخفيانه و زيركانه است , در تهاجم نظامى , موضع دشمن براى همه روشن است , اما در تهاجم فرهنگى منافقانه است .
تـهاجم نظامى انكارپذير نيست , اما تهاجم فرهنگى ممكن است مورد انكار ديگران قرار گيرد .
در تهاجم نظامى , افراد قربانى شده صعود مى يابند و به درجه هاى عالى كه همان مقام شهادت است مـى رسـنـد, امـا در تهاجم فرهنگى , افراد سقوط مى يابند و به موجودى بى اراده , فاقد شخصيت , مـعـتـاد, مـفسد و لاابالى تبديل مى شوند .
در تهاجم نظامى , چيزهايى كه تخريب مى شود با مدت كوتاهى ساخته مى گردند, اما در تهاجم فرهنگى اين كار بسيار مشكل و گاه غير ممكن است .
در تـهاجم نظامى , خاك لگدكوب مى شود, ولى در تهاجم فرهنگى , ارزش هاى الهى و دين و فرهنگ ملى و عزت عمومى پايمال مى گردد.

ابزارهاى تهاجم فرهنگى

تـهـاجـم فـرهـنگى همانند تهاجم هاى ديگر, سلسله ابزارهاى خاص دارد و مهاجمان براى هجوم خـويـش , از آنـهـا استفاده مى كنند, ابزارهاى تهاجم فرهنگى دشمن , ممكن است وسيع و فراوان باشد كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:

1 . امواج راديويى و تلويزيونى

امـروز امـواج صـدا و سـيـمـا, مـرزهاى جغرافيايى , سياسى , زمانى و مكانى را از بين برده است و پيشرفت تكنولوژى به جايى رسيده است كه تنها با فشار يك دكمه , گويى آدمى در سراسر گيتى به پرواز در مى آيد و دورترين نقطه جهان را وارد اتاق خويش مى سازد.
امروز كشورهاى غربى نزديك به 90% امواج راديويى را در اختيار دارند و راديوهايى كه عليه اسلام و ارزش هـاى اسـلامى ـ انقلابى فعاليت دارند, در مجموع روزانه 48 ساعت برنامه به زبان فارسى پخش مى نمايند.
بـرنـامـه تـلـويزيونى جهان غرب نيز در سطح گسترده اى در جهان سوم به نمايش در مى آيد و مـهاجمان فرهنگى از طريق راديو, ماهواره , تلويزيون , مصاحبه با افراد ضد انقلاب فرارى و پخش مـوسـيـقـى هـاى مبتذل , در تبليغ فرهنگ منحط غرب و حمله به فرهنگ اصيل اسلامى اهتمام مى ورزند.

2 . فيلم هاى مبتذل

امروزه فيلم , سينما, ويدئو, هنرپيشگى و ساير امورى كه مى تواند در راه اهداف مقدس و پيشرفت واقـعـى انسان ها و جوامع قرار گيرد, ابزار و وسيله اى شده است جهت ايجاد فساد, بى بندوبارى , مادى گرايى , بى عفتى و پوچ گرايى .
امروزه مهاجمان فرهنگى سعى مى كنند از ابزار فيلم , سينما, ويدئو, قبيح ترين فيلم ها و صحنه ها را ضبط كنند و براى از بين بردن ارزش هاى معنوى در جهان , به خصوص كشورهاى اسلامى و بالاخص ايران توزيع نمايند .
امروزه شيفتگان فرهنگ منحط غرب , سـعـى مـى كـنـند فيلم هاى ممنوع را از راه قاچاق وارد كشور كنند تا با اين كار به مبارزه با امت اسلامى ادامه دهند و جوانان معصوم را به پرتگاه سقوط و غربزدگى و انحطاط بكشانند .
به قطع , آثار شوم اين فيلم ها, آن چنان قوى و مخرب است كه هيچ كتاب , مجله و عكس هم نمى تواند با آن بـرابرى كند .
اين شيوه ديرين استكبار و شيفتگان فرهنگ غرب است كه تكنيك و صنعت و هنر را در راه اهـداف شـوم و شـيـطانى خويش به كار گيرند و به جاى قراردادن آنها در مسير انسانى و كمال بشرى , آن را در مسير خواسته هاى شيطانى و حيوانى قدرت طلبان بگمارند.
تـوصـيـه مـوكد ما به جوانان اين است كه درخت شخصيت خويش را از قرار دادن در مسير سيل بـنـيان كن فيلم هاى مبتذل دور نگه دارند تا از هر آسيبى در امان بمانند و توجه داشته باشند كه مـشـاهـده فيلم هاى مبتذل براى آنان , همانند روشن كردن آتش در فضاى مملو و آكنده از گاز است كه شعله هاى آن , هر آنچه در مسيرش باشد مى سوزاند و تبديل به خاكستر مى نمايد .
به يقين , فـيلم هاى مبتذل , ريشه درخت استعدادها را مى سوزاند, روح انسان را تخريب و گاه قلب ماهيت مى كند و آدمى را تبديل به موجودى هوسران , حيوان صفت , پست و بى شخصيت مى نمايد.

3 . جرايد و مطبوعات

از جـمـلـه ابـزارهـاى تـهاجم فرهنگى دشمنان , كتاب , روزنامه , مجله و مطبوعات است .
امروزه روان شناسان معتقدند نشريات و كتب انحرافى , همان اندازه در تخريب شخصيت فكرى و معنوى جوانان موثر است كه نشريات و كتب مفيد در سازندگى آنها .
از اين رو مهاجمان فرهنگى براى به انحراف كشاندن نسل جوان و تهى كردن امت اسلام از فرهنگ غنى و اصيل خويش در قالب شعر, قصه , رمان , طنز و داستان هاى پليسى به فعاليت هاى گسترده اى دست زده اند .
در زمان طاغوت , تـالـيـف و چاپ و نشر اين گونه كتب در كشور در تيراژ بالا رواج داشت و بعد از انقلاب اسلامى , تـالـيـف و چاپ و نشر آنها ممنوع گرديد, اما متاسفانه الان هم به طور قاچاق اين گونه كتاب ها چـاپ و تـوزيـع مـى گردد و گاه در دست فروشى ها به معرض فروش گذارده مى شود و مورد مـطالعه جوانان قرار مى گيرد كه لازم است , ضمن توجه مسوولان فرهنگى به جلوگيرى از اين گـونه كتاب ها, به جوانان توصيه شود كه كتاب هاى منحرف كننده , همچون غذاى فاسدى است كه خوردن آن جز مرض و ناخوشى چيزى به ارمغان نمى آورد و همان گونه كه جوانان هر غذايى را وارد مـعـده خـويـش نـمى كنند, بايد هر كتاب و نشريه اى را مورد مطالعه قرار ندهند, بلكه با مـعـيـارهـاى صـحيح به بررسى غذاى روان خويش بپردازند و به اين نكته توجه داشته باشند كه زدودن اثرهاى سوء مسائل فكرى غلط, بعضى مواقع , كارى بسيار دشوار و مشكل است .

4 . لباس هاى آرم دار

از جـمـلـه ابـزار تـهاجم فرهنگى , استفاده از لباس هاى آرم دار است .
منظور از لباس هاى آرم دار, لـبـاس هايى است كه به نحوى نشانه فرهنگ غرب و بى توجهى به فرهنگ خودى مى باشد, مانند نـحوه دوخت از جهت گشادى يا تنگى , تركيب رنگ آن , كوتاهى يا بلندى آن , نوشته و نقش هاى روى آن .
پـوشـيدن لباس , فوايد فراوانى دارد, از جمله حفظ بدن از سرما و گرما, پوشاندن عيوب جسمى , افـزايـش زيـبايى آدمى , جلوگيرى از مفاسد و حفظ عفت .
اما امروزه اوضاع به گونه اى است كه كيفيت لباس از جهات مختلف مى تواند يكى از عوامل مهم تبليغ فرهنگ ها شود.
بـا تـوجـه بـه اصـل تاثير ظاهر بر باطن و اين كه ظاهر انسان , تاثير فراوانى در شكل دهى باطن و شخصيت او دارد, بايد به مساله لباس , توجه خاص داشته باشيم .
امروزه اجتماع به گونه اى تحول يـافـته است كه كيفيت پوشيدن لباس زن و مرد, تابع بينش و ارزش هاى حاكم بر افراد آن جامعه اسـت و نـوع جهان بينى شخص را معين مى كند .
در جوامعى كه ارزش هاى معنوى و الهى مدفون گـرديـده است و درخت فرهنگ ها از آب فضيلت و معنويت محروم مانده و شخصيت انسان ها بر پـايه اعتباريات و توجه ديگران شكل يافته است , مدسازان سعى مى كنند از اين طريق , وارد دنياى جوانان شوند و ضمن عرضه لباس هاى مختلف در مدهاى متفاوت , فرهنگ غرب را ترويج نمايند و با تحول در ظاهر آنها, باطن و فكر و فرهنگ آنها را به كل تغيير دهند.
امـروزه لـبـاس , يكى از ابزارهاى مهم تبليغاتى در دست مهاجمان فرهنگى قرار گرفته است و با تـوجـه بـه ايـن كه لباس , صرفا يك امر سليقه اى نيست , بلكه بيانگر نوع ارزش هاى حاكم بر افراد است , اسلام توجه خاص به آن نموده و دستورهايى در اين باره فرموده , از جمله اين كه :
لباس به گونه اى باشد كه برجستگى بدن را مخفى كند, حـافـظ عفت و عصمت باشد, مايه جلب توجه نامحرم نباشد (مخصوصا در بانوان ), لباس شهرت و خـلاف عـرف و عـادت نباشد, حالت اشرافيت نداشته باشد, تميز و پاك باشد, باعث تبليغ فرهنگ كفار نباشد, از زيبايى لازم برخوردار باشد.
از اين رو به جوانان كشورمان كه وارث فرهنگ اصيل اسلامى و ارزش هاى الهى هستند توصيه مى كـنـيـم كـه نكته هاى مورد توجه اسلام را در پوشيدن لباس رعايت كنند و نگذارند از اين طريق , فـرهنگ غرب در كشورمان نفوذ كند, زيرا كه هر جا ابر سياه فرهنگ بيگانگان گسترده شد, مانع از تابش خورشيد معنويات و ارزش هاى انسانى مى گردد.

5 . عكس هاى سكس

عـكـس هـاى سـكس , عريان و نيمه عريان , يكى ديگر از ابزارهاى تبليغ و ترويج فرهنگ در دست مـهاجمان فرهنگى است .
با توجه به وجود غريزه جنسى , آن هم در اوج آن در نسل جوان , كم ترين صـحـنه تحريك كننده كافى است كه جوانان را به اعمال خلاف عفت و تقوا وادار كند, كسانى كه تـرويـج فـرهنگ غرب را وظيفه خود دانسته اند و به دنبال سودجويى هاى مادى خويش هستند با چـاپ عكس هاى سكس و عريان , آن هم با كيفيتى عالى , از نظر كاغذ و رنگ و توزيع آن در مراكز مـختلف به ويژه در مدارس , سعى مى كنند جوانان را به منجلاب تباهى و غربزدگى بكشانند و از هويت انسانى خويش تهى سازند و آنان را از فرهنگ اصيل خويش بيگانه نمايند.
وجود عكس هاى عريان يا نيمه عريان بر روى لباس ها, دست كليدها, آلبوم ها, لوازم آرايش و چاپ مـسـتـقـل آنـها و توزيع در بين جوانان , همگى گواه اين مطلب است كه يكى از ابزارهاى تهاجم فرهنگى كه دشمنان از آن استفاده مى كنند, عكس هاى سكس است .
آنـان بـه خـوبى , پى برده اند كه يك جوان با مشاهده اين گونه عكس ها, شعله هاى آتش شهوتش زبـانـه مـى كـشد و دژ عفت و تقوايش را مى سوزاند و برباد مى دهد و در نتيجه , سرزمين روحش آماده پذيرش بذر علف هاى هرز فرهنگ غرب مى شود.

6 . فن و هنر

از جـمـلـه ابـزار تهاجم فرهنگى , استفاده از هنر و بلكه مى توان گفت : سوء استفاده از هنر است .
گـرچـه هـنـر واقعى خود امرى مقدس است , اما گاهى اين امر مقدس , وسيله اى براى رساندن ناپاكان به امر نامقدسشان مى شود .
آنان سعى مى كنند آب زلال هنر را به ميكروب فساد و شهوات مـخـلـوط كـنند و آن را با نام شربت گوارا به كام جوانان سرازير نمايند و در پناه هنر, هنر انسان بـودن را از جـوانـان سـلب كنند و به نام هنر, رقص , ورزش هاى ناشايسته , موسيقى هاى مبتذل و فـيـلم هاى تحريك كننده و ساير نامشروعات را در جامعه رواج دهند و زمينه گرايش به فرهنگ غرب را فراهم سازند.
امـا جـوانـان بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه هر فنى را نمى توان هنر ناميد و به آن پاى بند شد, بلكه هنر واقعى آن است كه در خدمت ارزش هاى انسانى و انسانيت انسان باشد نه در خدمت شـهـوات و خـواسـتـه هاى شيطانى او, زيرا اگر هر فنى را هنر بدانيم , بايد فن سرقت , آدم كشى , جنايت , كلاه بردارى را هم هنر بدانيم و افراد سارق , قاتل , جانى و كلاه بردار را هنرمند بناميم .
پـس بايد توجه داشت كه فن برجسته كه به آن , هنر مى گوييم , دو قسم است : قسم اول , فنى كه در خـدمت ارزش هاى والاى انسانى است و باعث پيشرفت همه جانبه انسان است , قسم دوم , فنى كه در خدمت خواسته هاى شيطانى و عامل سقوط انسانيت انسانى است .
قـطـعـا جـامه زيباى هنر بر قامت رعناى قسم اول زينبده است نه بر قامت زشت و ناموزون قسم دوم , مـروجـان فرهنگ غرب تلاش مى كنند با مغلطه كارى و اغفال جوانان , هر دو قسم را به نام هنر به خورد جوانان بدهند و بدين طريق در پناه هنر, فرهنگ غرب را ترويج نمايند.