تمام جوانان
حاضر در مجلس گريستند، جز يك جوان كه گفت : يا رسول الله
من خود را به حال گريه در آوردم ، اما اشكى از چشمانم جارى
نشد.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: من بار ديگر اين آيه
را بر شما تلاوت مى كنم و هر كه خود را به حالت گريه
درآورد، بهشت بر او است و آن گاه آيه را بر آن ها تكرار
فرمود اين بار تمام جوانان گريه كردند مگر همان جوان كه
فقط تباكى كرد و به فرموده پيامبر (صلى الله عليه وآله)
همه از اهل بهشت شدند.(30)
2. در كنار
قهرمانان
ابن فتال نيشابورى از امام صادق (عليه السلام ) نقل
كرده كه روزى پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر گروهى گذر
كرد درحالى كه سنگى از جايى بلند مى كردند و زورآزمايى مى
كردند پيامبر (صلى الله عليه وآله) لحظاتى در كنار آن ها
ايستاد و فرمود: براى چه چنين مى كنيد؟
در پاسخ گفتند: مى خواهيم ببينيم كدام از ما يك قوى تر است
.
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: آيا شما را خبر دهم كه
كدام يك از شما نيرومندتر است ؟ گفتند: آرى رسول الله .
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: قوى ترين شما كسى است
كه اگر از چيزى خوشحال شد و شادمان گشت ، اين شادمانى او
را به باطل و گناه نكشاند و اگر از چيزى خشمگين شد، خشم
او، وى را از حق دور نسازد...(31)
3. برگزارى
مسابقه
امام زين العابدين (عليه السلام ) فرمود: هنگام
برگشتن نيروهاى رزمنده از جنگ تبوك پيامبر (صلى الله عليه
وآله) دستور داد تا مسابقه شتر دوانى برگزار گردد در اين
مسابقه ، شتر پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه اسامة بن زيد
بر آن سوار بود، برنده شد اسامه ، آن روز جوانى 17 ساله
بود.
همه مى گفتند: پيامبر (صلى الله عليه وآله) برنده شده است
؛ اما پيامبر مى فرمود: اسامه برنده است .(32)
4. دل جويى
از جوانان
رسول گرامى اسلام در طول ساليان نبوت خود، چه در
مكه و چه در مدينه ، بلكه در تمام دوران عمر پر بركت خويش
، با اين قشر رابطه ى خوبى داشت ؛ حتى نسبت به برخى جوانان
غير مسلمان نيز عنايت ويژه داشت ؛ به گونه اى كه آن ها را
متمايل به اسلام مى نمود. گاه كه برخى از آنان را نمى ديد
تفقد كرده ، به سراغشان مى رفت . آورده اند؛
نوجوانى يهودى در مدينه همواره به حضور رسول خدا (صلى الله
عليه وآله) مى آمد؛ به حدى كه رابطه اش با آن حضرت خصوصى
شده بود و پيامبر (صلى الله عليه وآله) او را براى پيام
رسانى به اطراف مى فرستاد و...
پيامبر (صلى الله عليه وآله) چند روز او را نديد. از اصحاب
احوال او را پرسيد. يكى گفت : او در بستر مرگ است و گويى
امروز آخرين روز او در دنيا و نخستين روز او در آخرت است
پيامبر (صلى الله عليه وآله) همراه چند نفر از اصحاب به
خانه او رفت و او را بيهوش ديد وجود مقدس رسول اكرم (صلى
الله عليه وآله) مايه بركت بود وقتى شخصى را صدا مى زد هر
چند او بيهوش باشد، پاسخ آن حضرت را مى داد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) او را صدا زد نوجوان يهودى
، چشم هايش را گشود و عرض كرد لبيك يا اباالقاسم حضرت به
او فرمود: به يكتايى خدا و رسالت من از جانب خدا گواهى بده
.
نوجوان به پدرش كه در كنارش بود، نگاه كرد و به خاطر رعايت
پدرش كه يهودى بود، چيزى نگفت .
پيامبر (صلى الله عليه وآله) براى بار دوم او را به يكتايى
خدا و رسالت خود دعوت كرد او باز پدر خود را ديد و چيزى
نگفت .
براى بار سوم نيز اين كار تكرار شد.
پدرش به زبان آمد و گفت : فرزندم ملاحظه مرا نكن ؛ اختيار
با خودت است ، هر چه مى خواهى بگو.
در اين هنگام نوجوان گفت : اءشهد
اءن لا اله الا الله و اءشهد اءنك رسول الله سپس
جان به آفرين تسليم كرد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از پدرش در خواست كرد كه از
آن ها فاصله بگيرد تا خود به مسائل كفن و دفنش بپردازد سپس
به ياران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده ،
كفن كنيد آنان نيز پس از غسل و كفن ، جنازه او را به حضور
رسول خدا آوردند.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بر پيكر جوان تازه مسلمان
نماز خواند و پس از پايان مراسم دفن ، پيامبر (صلى الله
عليه وآله) به خانه خود بازگشت ؛ در حالى كه مى فرمود:
الحمد لله الذى اءنجا بى اليوم نسمة
من النار سپاس خداى را كه امروز به وسيله من انسانى
را از آتش جهنم نجات داد.(33)
4. انس با يكتاى زيبا
دوران جوانى بهترين فرصت است تا انسان خود را
پالايش و تصفيه كند بهره اى از زندگى معنوى ببرد اين
پالايش به هيچ وجه ممكن نيست مگر آن كه بندگان خدا به ويژه
جوانان از دوستى خدا كاملا بهره بردارى كنند و روابط
متقابلى با معبود خويش داشته باشند و يكى از راه هاى اين
تصفيه ، انس با خداست .
انس با خدا را در بسيارى از مسائل مى توان جست جو كرد مقيد
بودن به نمازهاى روزانه خصوصا به جاى آوردن آن در اول وقت
؛ خواندن نمازهاى مستحبى : همانند نماز شب ؛ دعا و نيايش ؛
سجده هاى طولانى و مناجات با معبود مى تواند نشانه هاى
خوبى از انس با خدا باشد.
در روايات و احاديث اسلامى از جوان باصفاى مقيد به اين
مسائل بسيار تقدير شده است و خداوند به چنين جوانى ، نزد
فرشتگان فخر و مباهات مى كند و چنين جوانى در روز قيامت در
سايه عرش خداوند خواهد بود و به او اجر هفتاد و دو صديق
(34) داده خواهد شد.
اينك نظر جوانان را به چند روايت جلب مى كنيم :
1. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:
ان الله يباهى بالشاب العابد
الملائكة : اءنظروا الى عبدى ترك شهوته من اءجلى
(35) خداوند به جوان عابد، نزد
فرشتگان مباهات مى كند و مى فرمايد: به اين بنده ام بنگريد
كه چگونه به خاطر من دست از شهوات نفسانى خويش برداشته است
.
2. همچنين فرمود: سبعة فى ظل عرش
الله يوم لا ظل الا ظله ... شباب نشاء فى عبادة الله عز و
جل
(36) هفت دسته هستند كه در سايه عرش
خداوند، روزى كه هيچ سايه اى جز سايه او نيست ... جوانى
كه بر عبادت پروردگار تربيت يافته و بزرگ شده باشد.
3. همچنين فرمود: ما من شاب يدع لله
الدنيا و لهوها و اءحرم شبابه فى طاعة الله اءعطاه الله
اءجر اثنى و سبعين صديقا(37)
هر جوانى كه دنيا و سرگرمى هاى بيهوده آن را براى خدا رها
كرده ، و جوانى خود را در راه اطاعت و بندگى او به پايان
برساند، خداوند اجر هفتاد و دو صديق را به او كرامت مى كند
در برخى ديگر آمده كه خداوند اجر نود و دو صديق را به او
مى دهد.(38)
خاطراتى از
عبادت هاى جوانان
از صدر اسلام ، خاطرات زيبايى از عبادت هاى معصومين
(عليهم السلام ) در جوانى ، همچنين از برخى جوانان عاشق
دلداده خدا بر جاى مانده كه آن ها نه فقط بر مسلمانان و
جوانان آن زمان اثر گذاشته ، بلكه تاثير مثبتى بر جوانان
ما نيز خواهد داشت .
جوان خوش گذرانى در مدينه ، همين كه پيامبر خدا (صلى الله
عليه وآله) از دنيا رفت ، روش خود را تغيير داده مشغول
عبادت خدا شد.
به او گفتند: اگر در حال حيات پيامبر خدا (صلى الله عليه
وآله) چنين كارى كرده بودى ، بدون شك چشم آن حضرت روشن مى
گشت .
او در پاسخ گفت من در زمان حيات پيامبر (صلى الله عليه
وآله) دو امان نامه از طرف پروردگار داشتم ؛ يكى از آن ها
از من گرفته شد و ديگرى مانده است سپس گفت : خداى متعال
پيامبر خود را در قرآن كريم مخاطب قرار داده و مى فرمايد:
هيچ گاه خدا بندگان را عذاب نمى كند در حالى كه تو در ميان
آن ها مى باشى
(39) و حال كه پيامبر (صلى الله عليه وآله)
از ميان ما رفته است . قرآن مى فرمايد: هيچ گاه خداى
بندگان را عذاب نمى كند در حالى كه آنان طلب آمرزش مى كنند(40)
بدين جهت است كه به تلاش و سختى روى آورده ام .(41)
خاطره اى از
عبادت امام سجاد
يوسف بن اسباط از پدرش نقل كرده كه وارد مسجد كوفه
شدم ناگاه چشمم به جوانى در حال سجده افتاد كه با خداى خود
به مناجات پرداخته و چنين مى گفت : پيشانى و صورتم براى
پروردگارم در سجده به خاك آغشته و اين حق او است كه من در
برابرش چنين كنم پس به سوى او رفتم تا ببينم اين جوان كيست
؛ ديدم او على بن حسين (عليه السلام ) است .
هنگام كه سپيده صبح نمايان شد برخاسته به سوى او رفتم و
عرض كردم : اى فرزند رسول خدا، تو نيز خود را اين گونه
آزار مى رسانى ، در حالى كه خداوند تو را برترى داده است ؟
امام سجاد (عليه السلام ) گريه اش گرفت و فرمود: عمر بن
عثمان از اسامه بن زيد برايم نقل كرد كه پيامبر فرمود، روز
قيامت تمام چشمان گريان است مگر چهار چشم : چشمى كه از ترس
خدا گريه كرده باشد؛ چشمى كه در راه خدا كور باشد؛ چشمى كه
از محارم خدا (نامحرمان ) فرو پوشانده شود و چشمى كه شب را
به بيدارى و در حال سجده سپرى كرده باشد، كه خداوند بر
فرشتگان مباهات كرده ، مى گويد؛ بنگريد به بنده ام كه روح
او در اختيار من و بدنش در طاعتم است مى بينيد كه به خاطر
ترس از عذاب و اميد به رحمتم چگونه خود را از بستر خواب
جدا ساخته ، با من در حال راز و نياز است ؛ پس شهادت دهيد
كه من او را آمرزيدم .(42)
گفت گوى شقيق
با امام كاظم (ع )
اربلى از شقيق بلخى روايت كرده كه در سال 149 هجرى
به حج مى رفتم چون به قادسيه رسيدم ، ديدم مردم بسيارى
براى حج رهسپار خانه خدا شده اند پس نظرم به جوان خوش رويى
كه ضعيف و گندم گون بود افتاد كه از مردم قدرى فاصله گرفته
و تنها نشسته بود با خود گفتم : اين جوان از طايفه صوفيه
است و مى خواهد سنگينى خود را بر دوش مردم بيندازد به خدا
سوگند، نزد او رفته ، سرزنشش مى كنم چون نزديك او رفتم و
چشمم به آن جوان افتاد، به من گفت : اى شقيق ، از بسيارى
گمان ها اجتناب و دورى كنيد كه برخى از آن گمان ها گناه
است اين را گفت و رفت با خود گفتم اين مسئله ساده اى نيست
و بايد حكايت از امر عظيمى داشته باشد؛ چرا كه اين جوان آن
چه در دل من گذشته بود، گفت و نام مرا نيز برد بايد اين
جوان بنده صالح خدا باشد خوب است بروم و از او بخواهم تا
مرا حلال كند پس به دنبال او رفتم و هر چه تلاش كردم بر او
دست نيافتم اين گذشت تا به منزل واقصه
(43) رسيديم بار ديگر آن بزرگوار را آن جا
ديدم كه نماز مى خواند در حالى كه لرزه بر اندامش افتاده ،
اشك از چشمانش سرازير بود گفتم : اين همان صاحب من است كه
در جست جوى او بودم اكنون بروم و حلاليت بطلبم پس صبر كردم
تا از نماز فارغ شد به سوى او رفتم چون مرا ديد فرمود: اى
شقيق ، نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: من كسى را كه توبه
كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و هدايت گردد، مى
بخشم اين را به گفت و رفت . با خود گفتم بايد اين جوان از
ابدال
(44) باشد چرا كه دو مرتبه آن چه در دل
داشتم آشكار كرد پس ديگر او را نديدم تا به منزل زباله
(45) رسيديم . ناگاه نظرم به سويش افتاد در
حالى كه ظرف آبى در دست داشت و در لب چاهى ايستاده ، مى
خواست آب بكشد كه ناگهان آن ظرف از دستش رها شد و در چاه
افتاد. نگاه كردم ديدم سر به سوى آسمان بالا برده مى گويد:
تو پروردگار و خداى منى در هنگام تشنگى ام ، و تو قوت من
هستى ، هر وقت غذايى بخواهم . اى خداى من ، من غير از اين
ظرف را ندارم و آن را از من مگير.
به خدا سوگند، ديدم كه آب چاه جوشيد و بالا آمد آن جوان
دست به سوى آب برد و ظرف را گرفته ، پر از آب كرد و وضو
ساخت و چهار ركعت نماز گزارد، پس به طرف تپه ريگزارى رفت .
مقدارى از آن ريگ ها را گرفته ، در ظرف ريخت و مقدارى آن
را تكان داد و از آن آشاميد.
چون چنين ديدم نزديك او رفتم ابتدا سلام كردم و پاسخ شنيدم
پس گفتم : از آن چه كه خدا به تو مرحمت كرده ، به من نيز
بده گفت : اى شقيق ، هميشه نعمت خداوند در ظاهر و باطن با
ما بوده است پس گمان خوب ببر بر پروردگارت .
آن گاه آن ظرف را به دستم داد چون قدرى از آن آب آشاميدم
ديدم سويق
(46) و شكر است و به خدا سوگند كه هنوز
لذيذتر و خوش بوتر از آن نياشاميده بودم پس سير و سيراب
شدم به حدى تا چند روز هرگز به غذا ميل نداشتم از آن پس وى
را نديدم تا وارد مكه شدم نيمه شبى بود كه او را در كنار
قبة الشراب
(47) ديدم كه مشغول عبادت و راز و نياز است
و پيوسته گريه و ناله مى كند و با خشوع تمام نماز مى
گذارد، تا فجر طلوع كرد پس در مصلاى خود نشست و به تسبيح
پرداخت و آن گاه از جاى برخاست و نماز صبح را ادا كرد و
مشغول طواف شد و هفت شوط دور خانه گشته ، بيرون رفت من
دنبال او رفتم ديدم كه پيشكاران و غلامانى بر گرد اويند بر
خلاف آن وضعى كه در بين راه بود يعنى او مردى بسيار بزرگ و
با عظمت بود و مردم اطراف او را گرفته ، بر او سلام مى
كردند از كسى پرسيدم ، اين جوان كيست ؟ گفت : اين موسى بن
جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است .(48)
فرزند جبيب و
امام سجاد (عليه السلام )
حماد بن حبيب كوفى گويد: سالى به قصد حج بيرون رفتم
همين كه از منزلى به نام زباله كوچ كرديم ، بادى سياه و
تاريك وزيدن گرفت ؛ بطورى كه قافله را از هم پراكنده ساخت
و من در آن بيابان سرگردان ماندم . پس خود را به دره اى
خالى از آب و گياه رسانده ، در پس درختى پناه گرفتم چون
تاريكى شب مرا گرفت ، جوانى به سوى من مى آمد كه جامه هاى
سفيدى بر تن داشت و بوى مشك از او به مشام مى رسيد با خود
گفتم : اين شخص بايد يكى از اوليا خدا باشد پس ترسيدم اگر
او متوجه حضور من شود به جاى ديگر برود؛ از اين رو تا
توانستم خود را پنهان كردم جوان مهياى نماز شد و نخست چنين
گفت : يا من حاز كل شى ء ملكوتا و
قهر كل شى ء جبروتا صل على محمد و آل محمد و اولج قلبى فرح
الاقبال عليك و الحقنى بميدان المطيعين لك اى آن كه
به ملك و ملكوت دست يافتى و بر هر چيزى با قهر و غلبه
پيروز گشته اى ، بر محمد و آل محمد درود فرست و دلم را از
شادى روى آوردن به پيشگاهت آكنده نما و مرا به جمع پيروان
خود رهنمون شو.
و آن گاه وارد نماز شد. چون ديدم كه اعضاى او آرام گرفت ،
برخاستم و در همان مكانى كه آماده نماز شده بود رفتم ديدم
چشمه اى آب مى جوشد من نيز آماده شدم و پشت سرش ايستادم
ديدم گويا محرابى براى من مجسم شد و در حال نماز مى ديدم
كه هر وقت به آيه اى مى رسيد كه در آن وعده و وعيد و بيم و
ترس بود، با ناله و سوز آن را تكرار مى كرد چون تاريكى شب
پايان يافت ، از جاى خود برخاست و گفت :
يا من قصد الضالون فاصابوه مرشدا، و
اءمه الخائفون فوجدوه معقلا و لجاء اليه العابدون فوجدوه
موئلا، متى راحة من نصب لغيرك بدنه و متى فرح من قصد سواك
بهمته ، الهى قد تقشع الظلام و لم اقض من خدمتك وطرا... صل
على محمد و آل محمد و افعل بى اءولى الامرين بك ، يا ارحم
الراحمين اى آن كه چون جويندگان آهنگ او كردند، وى
را راهنما يافتند و چون بيم ناكان به او روى آوردند،
ماءوايش ديدند و هنگامى كه پرستش كنندگان به او پناه آورند
او را پناهنده يافتند؛ آسودگى كسى كه خود را براى جز تو
كاهيد، چه زمانى است و شادمانى اندوهناكى كه براى يافتن جز
تو كمر همت بست ، چه وقت است ؟ بار پروردگارا، شب رو به
پايان است اما هنوز بخشى از تكاليف خود را نسبت به تو
انجام نداده ام ؛ بر محمد و آل محمد درود فرست و آن چه را
كه شاسته آنم برايم انجام ده اى مهربان ترين مهربانان .
بسيار نگران شدم كه مبادا او از نظرم ناپيد شود و امرش بر
من پوشيده ماند پس محكم او را گرفتم عرض كردم : تو را
سوگند مى دهم به كسى كه ملال و خستگى و رنج و تعب از تو بر
گرفته و لذت رهبت را در كام تو نهاده ، بر من رحمت آور و
مرا در جناح مرحمت و عنايتت جاى ده كه من در اين بيابان گم
شده ام و آرزومندم كه به كردار تو روم و به گفتار تو شوم .
فرمود: اگر توكل تو از روى صدق و راستى باشد، گم نخواهى
شد، ليك به دنبال من باش .
پس به كنار همان درخت آمد و دست مرا گرفت ، من نيز چنان كه
راه مى رفتم چنين به نظرم رسيد كه زمين در زير قدم هايم
حركت مى كند همين كه صبح طلوع كرد به من فرمود: بشارت باد
تو را كه اين جا مكه معظمه است .
با شنيدن صداى ضجه حجاج ، به آن جوان عرض كردم ، تو را
سوگند مى دهم به آن كه اميدوارى به او در روز قيامت ، تو
كيستى ؟
فرمود: اكنون كه سوگند دادى ، من على بن حسين بن على بن
ابى طالب هستم .(49)
5. بهره مندى از قرآن
از آن جا كه مسئله ايجاد رابطه تنگاتنگ با قرآن
كريم ، وظيفه فرد فرد مسلمين است معصومين (عليهم السلام )
بر اين مسئله تكيه فراوانى كرده اند و از تمام طبقات مردم
، خاصه جوانان خواسته اند تا با قرآن كريم انس بيشترى
داشته باشند و از معارف ناب و انسان ساز كتاب آسمانى بهره
بيشترى ببرند؛ چرا كه جوانان هر چه به قرآن نزديك شوند صفا
و معنويت خاصى در آنها جلوه گر خواهد شد و به همان نسبت از
انحرافات و فساد اخلاق به دور خواهند بود. تعجب اين جا است
با اين كه خداوند قرآن را مايه هدايت مومنان ، شفاى سينه
ها و بيان هر چيز مى داند، اما برخى آن قدر با قرآن بيگانه
اند كه حتى از عهده روخوانى آن نيز برنمى آيند: در حالى كه
يكى از سفارش هاى اميرمومنان (عليه السلام ) به فرزندانش
كه بيش تر آن ها در هنگام شهادت آن حضرت ، از طبقه جوان
بودند عمل به قرآن بود حضرت در ضمن سفارش هاى خود فرمود:
خدا را به ياد شما مى آورم ؛ خدا را به ياد شما مى آورم ،
در خصوص قرآن ! مبادا اجازه دهيد كه دشمن در عمل به آن بر
شما پيشى گيرد(50)
و امام زين العابدين (عليه السلام ) درباره اين بهترين
مونس جوانان فرمود: اگر تمام اهل مشرق و مغرب از دنيا
بروند هرگز از تنهايى وحشت نمى كنم هنگامى كه قرآن همراه
من باشد.(51)
راستى كه قرآن سرمايه اى جاودانه است كه هرگز از بين رفتنى
نيست و بنا به گفته امامان (عليه السلام ) كسى كه از
رهنمودهاى قرآن استفاده مى كند، زيبنده نيست ديگرى را از
خود داراتر بداند اگر چه مالك تمام دنيا باشد.(52)
اين جاست كه جوان بايد با توجه به تذكرات و رهنمودهاى
معصومين (عليهم السلام ) اهميت بيشترى به قرآن دهد و براى
خود برنامه ريزى كند تا هر چه بهتر از اين كتاب الهى بهره
گيرد.
اينك براى آگاهى بيشتر از ميزان تاثير عمل به قرآن كريم در
دنيا و آخرت ، به چند نكته از چند حديث بسنده مى كنيم :
1. پيش گيرى
از عذاب
گاهى بشر آن قدر گناه مى كند كه بدون استثنا مستوجب
عذاب خدا مى شود اما در درون همان جامعه و انسان هاى
عصيانگر، معصومانى پيدا مى شوند كه به وسيله فراگيرى قرآن
مجيد باعث رفع عذاب مى شوند. اميرمومنان (عليه السلام )
فرموده است : هنگامى كه مردم گناه مى كنند خداوند تصميم مى
گيرد تمام اهل زمين را بدون استثنا عذاب كند، اما هرگاه
ببيند جوانان به سوى مساجد گام بر مى دارند و نونهالان به
سوى تعليم قرآن مى شتابند رحمت خدا بر خشم او پيشى گرفته ،
عذاب را به تاخير مى اندازد.(53)
2. اثر
خواندن قرآن در جوانى
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كه در حال
جوانى قرآن بخواند و با ايمان هم باشد، قرآن با گوشت و
خونش بياميزد، و خداى بلند مرتبه ، او را با فرشتگان پيغام
برنده و نيك رفتارش رفيق كند و قرآن براى او در روز قيامت
، پرده و مانعى از آتش باشد و گويد: پروردگارا، هر كارگرى
به مزد خويشتن رسيده ، جز كارگر من ؛ پس گرامى ترين عطاى
خود را به او برسان پس خداى عزيز و جبار دو جامه از جامه
هاى بهشتى به او بپوشاند و بر سرش تاج كرامت نهاده شود سپس
به قرآن گفته شود: آيا ما تو را درباره اين شخص خشنود
كرديم ؟ قرآن گويد: بار پروردگار من برتر از اين را درباره
او ميل داشتم پس امان نامه از دوزخ را به دست راستش دهند و
فرمان جاويدان ماندن در بهشت را در دست چپش گذارند و وارد
بهشت گردد پس به او گفته شود: قرآن را بخوان و يك درجه
بالا برو آن گاه به قرآن گويند: آيا آن چه تو خواستى به او
رسانيديم و تو را خشنود كرديم ؟ گويد آرى حضرت فرمود: هر
كس قرآن را بسيار بخواند و با اين كه حفظ آن بر او دشوار
است ، آن را به ذهن خويش بسپارد، خداى بلند مرتبه دوبار
پاداش آن را به او مى دهد.(54)
3. بشارتى
بزرگ
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در ذيل آيه :
((و بشرى للمومنين
)) مى فرمايد: قرآن در روز قيامت مى آيد و جوانى را
كه تلاوت قرآن كرده ، با خود مى آورد و عرضه مى دارد:
بارالها اين جوان در راه تلاوت من ، خود را به زحمت انداخت
حال پاداش او را مرحمت فرما خداوند مى فرمايد: رحمت و بهشت
جاويدان را بى دريغ در اختيار او مى گذارم و با همسران
بهشتى خواهد بود و بر اندام والدين او، جامه هاى بهشتى
بپوشانند و تاج كرامت نيز بر سر نهند كه خود از آن همه فضل
الهى تعجب كنان مى گويند: خداوندا اين همه پاداش از چيست ؟
خطاب مى رسد براى آن است كه شما قرآن را به فرزندانتان
تعليم نموديد و اسلام را به او شناسانديد و دوستى خاندان
رسالت را در قلب او كاشتيد.(55)
6. در ضيافت الهى
رمضان ماه خدا است ؛ ماهى است كه دعوتنامه اى رسمى
از سوى پروردگار به بندگانش مى آيد تا همگان را به ميهمانى
خداى برده بر سر سفره معنوى و ضيافت الهى بنشاند.
در اين ضيافت ، با اين كه بين زن و مرد فقير و ثروتمند
عالم و جاهل ، پادشاه و رعيت و پير و جوان هيچ تفاوتى نيست
و همه به طور يكسان و برابر دعوت شده اند اما بايد گفت كه
براى گروهى خاص دعوت ويژه اى صورت گرفته است آن هايى كه
نزد خداوند بسيار گرامى اند، يعنى جوانان و به ويژه آن
نوجوانانى كه براى نخستين بار از سوى پروردگار براى آنان
دعوتنامه فرستاده شده تا در اين ضيافت شركت كنند ميهمانان
اين ضيافت ، همه از صفا و خلوص و صميميت ديگرى حكايت مى
كنند، قلب ها پالايش ، روح ها تصفيه ، نيت ها خالص و عمل
ها تزكيه شده است ؛ چرا كه خالق مهربان در اين ماه بندگان
را به حضور پذيرفته است حضورى كه سر آغاز تحولى عظيم و
مقدمه اى براى كمال است .
آرى ، اين ميهمانان آن قدر عزيز و گرامى اند كه خداوند
كرامت ها و نعمت هاى فراوانى را به آنان ارزانى مى دارد.
در بسيارى از روايات به اين الطاف اشاره شده كه برخى
درباره همين دنيا است برخى ديگر اختصاص به قبر و قيامت
دارد.
الف .
ميزبانى خدا در دنيا
پيامبر بزرگ اسلام در واپسين جمعه ماه مبارك شعبان
، يكى از سال هاى حضورش در مدينه منوره ، در يك فضاسازى
براى ورود به ماه مبارك رمضان ، ضمن خطبه اى مردم را به
آمادگى براى اين حضور يك ماهه فراخواند و به برخى از كرامت
هاى خداوندى در اين ماه پرداخت .
1. خواب و
بيدارى روزه دار
يكى از فضاى هاى معنوى ماه مبارك اين است كه از نظر
رسيدن به ثواب خواب و بيدارى ندارد، درست برخلاف ماه هاى
ديگر در غير ماه رمضان هرگز فردى كه شب را به نماز و تهجد
مى گذارند، با فردى كه مى خوابد، يكسان نيست اما شخص روزه
دار خواب و بيدارى اش يكسان است .
اگر روزه دار بيدار باشد و عبادت كند، براى او ثواب عبادت
نوشته مى شود و اگر چنان چه بخوابد، باز هم ثواب عبادت خدا
بر او نوشته خواهد شد چنان چه پيامبر (صلى الله عليه وآله)
فرمود: ((نومكم فيه عباده
(56))) همچنين
فرمود: الصائم فى عبادة و ان كان
نائما(57)
روزه دار در حال عبادت است اگر چه در خواب باشد.
2. تنفس روزه
دار يا تسبيح خدا
تمام موجودات جهان ، همواره در حال تسبيح خداوندند(58)
اما بشر هرگز به چگونگى اين تسبيح پى نبرده است . تفاوت
تسبيح انسان با ساير موجودات اين است كه فقط هر چه را بر
زبان مى آورد يا در قلب مى گذراند، تسبيح به شمار مى آيد؛
مگر شخص روزه دار كه بنا به فرموده ى رسول خدا (صلى الله
عليه وآله): نفس كشيدن شخص روزه دار نيز تسبيح است
(59) و اين لطف ديگرى است كه خداوند به
بنده ميهمانش در ماه رمضان دارد.
3. قبولى عمل
هيچ مسلمان غير معصومى نمى تواند اطمينان به قبولى
اعمالش در درگاه احديت داشته باشد؛ مگر آن كه از راه
پيامبر و امام باخبر شود؛ چرا كه آنان با اتصال به منبع
فيض الهى بر تمام افعال و كردار و اعمال بشر احاطه دارند و
در اثر همين آگاهى ، پيشاپيش به ميهمانان خدا گفته اند كه
اعمال شما در ماه مبارك رمضان مورد قبول است .(60)
آرى ! اين عنايت ديگرى است از سوى پروردگار در هيچ ماهى از
ماه هاى سال و در هيچ مقطعى از مقاطع زندگى ، يافت نمى
شود.
4. استجابت
دعا
در ادامه تشويق ، پيامبر (صلى الله عليه وآله) به
بهره جويى از ماه مبارك رمضان بر مسئله مهم استجابت دعا
تكيه فرمود؛ مسئله اى كه همگان به ويژه جوانان دوست دارند
تا آثار و نتايج آن را ببينند؛ چرا كه ميهمان آن قدر نزد
خداى گرامى است كه هر چه از او تقاضا كند، پذيرفته و
برآورده خواهد شد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: و
دعائكم فيه مستجاب ؛ دعاى شما در اين ماه مستجاب مى باشد.(61)
حضرت ابوالحسن (عليه السلام ) نيز فرمود:
دعوة الصائم يستجاب عند افطاره ؛(62)
دعاى روزه دار در وقت افطار به اجابت مى رسد.
ناگفته نماند كه طبق بيان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
دعاى بندگان در اين ماه به اجابت خواهد رسيد اما گاهى اثرش
به زودى ظاهر گشته و گاهى در زمانى دورتر و گاهى بر اثر
خلافى كه مى كند خود جلوى برآورده شدن آن را مى گيرد.
5. پاك شدن
از گناه
پاك شدن از آلودگى ها دو گونه است ؛ گاهى بدن و
لباس آلودگى ظاهرى دارد كه پاك شدنشان به وسيله يكى از
مطهرات و گاهى آلودگى ها معنوى است كه رهايى از آن راه هاى
خاصى را دارد. يكى از اين راه ها روزه است كه گناهان را مى
سوزاند و انسان را از آلودگى ها پاك مى سازد.
امام باقر (عليه السلام ) از جابر روايت كرده كه : هر كه
ماه رمضان را درك كند و روزها را روزه بدارد و پاسى از شب
را نيز به نماز بپردازد و زبان خود را نگه دارد و چشم خود
را فرو پوشاند و از آزار ديگران بپرهيزد، از گناهان خود
بيرون مى رود همانند روزى كه از مادر متولد شده است .(63)
6. بشارتى
ديگر براى ميهمانان خدا
بدون شك وقتى كه يك روزه دار به ويژه جوان حرمت ماه
خدا را نگه داشت و دعوت پروردگار را با جان و دل پذيرفت ،
همه چيز تحت فرمان او خواهد بود؛ اگر چه خود او هم نداند.
چرا كه وقتى روح و جان و بدن روزه دار در اختيار خداى
مهربانش باشد، خداى فرشتگان را ماموريت مى دهد تا به كمك
بنده اش بشتابند و براى او دعا و استغفار نموده ، در شب
قدر از سر شب تا سحرگاه سلام دهند. از همه مهمتر اين كه
خداوند نزد فرشتگان به چنين بنده اى مباهات مى كند و آن ها
را براى آمرزش او به شهادت دادن مى طلبد.
اينك نظر شما را به چند روايت در اين زمينه جلب مى كنيم :
يك . راوندى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه
فرمود: و كل الله ملائكته بالدعاء
للصائمين
(64) خداوند فرشتگان خود را موكل مى
كند تا براى روزه داران دعا كنند.
دو. شيخ صدوق به سند خود از محمد بن مسلم ثقفى نقل كرده كه
گفت : از امام باقر (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود:
براى خداوند فرشتگانى است كه ماموريت يافته اند تا هر روز
براى روزه داران استغفار و طلب آمرزش كنند و در هر شب
هنگام افطار فرياد زنند بندگان خدا، بشارت باد شما را كه
زمان كمى گرسنه مانديد، اما بدانيد كه بسيار سير خواهيد
شد... و در آخرين شب از ماه رمضان ندا مى دهد؛ بندگان خدا،
شما را بشارت باد كه آمرزيده شديد و توبه تان پذيرفته شد.
پس بنگريد كه پس از ماه رمضان عمل را چگونه آغاز مى كنيد.(65)
سه . امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: هر كه يك روز در
گرماى طاقت فرساى تابستان روزه بگيرد و در آن روز سختى
ببيند، خداوند هزار فرشته را ماموريت مى دهد تا صورتش را
پاك كرده ، بشارتش دهند هنگام افطار خداى مى فرمايد: چه
بوى خوشى دارى ؛ اى فرشتگانم ، شهادت دهيد كه من او را
آمرزيدم .(66)
چهار. در شب قدر، به فرمان خدا تمام فرشتگان و روح ، بر
روزه داران زن و مرد فرود مى آيند تا سحرگاهان پيوسته بر
آن ها سلام دهند.(67)
ب . ميزبانى
پروردگار در قيامت
عنايات و كرامت هاى خدا در روز قيامت به روزه داران
بيش از آن است كه گوشى شنيده و يا چشمى ديده باشد اما با
عنايت به گفته هاى معصومين (عليهم السلام ) به چند مورد از
آن ها مى پردازيم :
1. در نخستين
گام به سوى آخرت
چنان چه از قرآن و احاديث برمى آيد، لحظات فرا
رسيدن مرگ و جان كندن براى انسان بسيار دشوار است حال بايد
ديد اين سختى از چه جهت است ؟ آيا تعلقات مادى اين لحظات
را بر او سخت مى كند و يا جدا شدن از زن و فرزند و يا هول
قبر و قيامت و آينده ؟ و يا به خاطر مسائل ديگر است كه ما
نمى دانيم و قابل توصيف هم نيست .
اما چند چيز، اين حالات مشكل را بر انسانى كه در آستانه
مرگ قرار گرفته ، آسان مى كند، تا به راحتى مرگ را بچشد و
از اين دنيا گذر كند كه يكى از آن ها روزه است كه باعث مى
شود مرگ به كام مومن شيرين آيد.
پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) ضمن بر شمردن
ويژگى هاى روزه داران در ماه رمضان مى فرمايد:
و يهون عليه سكرات الموت ؛(68)
روزه جان كندن را بر انسان آسان مى كند.
2. مايه انس
در تنهايى قبر
عالم برزخ از ديگر عوالمى است كه همه بايد به آن
وارد شويم و در اين عالم بسيارى از مسائل هولناك را بايد
پشت سر بگذاريم ؛ مثلا لحظه گذاشته شدن در قبر، تنهايى
قبر، وحشت غير قابل وصف ، فشار قبر، تاريكى قبر، سوال از
اعمال و كردار گذشته ، شادى و غم و آزادى و اسارت روح و
بسيارى از مسائلى كه هنوز براى بشر ناشناخته است .