آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۳ -


2 - آشنايى كافى به فلسفه و هدف ازدواج
هدف تشكيل خانواده ، صرفا بقاى نسل نيست ، بكله به دست آوردن آرامش و آسايش واقعى است و آدمى بدون ازدواج ، به چنين امرى دست نخواهد يافت ، زيرا زن و مرد مكمل يكديگر و سبب شكوفايى استعدادهاى خفته خود هستند. هر كه به اين سنت الهى پشت پا زند، وجودى خام و ناقص دارد. كمبودها و نواقصى كه به خاطر ترك ازدواج براى آدمى پيش مى آيد، قابل انكار نيست .
زن و مردى كه با هم ازدواج مى كنند، بايد قصدشان از ازدواج انجام سنت الهى و پاسخ دادن صحيح به خواسته هاى مشروع طبيعى خود باشد، نه معامله و پاره اى اغراض ديگر، اين كارى است كه در عين حظ نفسانى ، انجام سنت الهى است و عبادت شمرده مى شود. هر نوع فكر و خيال كه در دماغ طرفين باشد، در تكوين شخصيت و روحيه آنها مؤ ثر و بالنتيجه در خوشبختى يا بدبختى آنها نقش دارد.
قرآن مى فرمايد:
ومن اياته ان خلق لكم انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها، وجعل بينكم مودة ورحمة .(54)
((از جمله آيات الهى اين است كه خداوند براى شما از جنس خودتان جفت و همسر آفريده تا به هيجانهاى طبيعى خود تسكين بخشيد، به علاوه در نهادتان زمينه دوستى و علاقه را فراهم آورد تا پيوند مشترك شما تواءم با داد و ستد محبت باشد)).
در اين آيه ، ازدواج عامل آرامش بخش براى التهابهاى پرشور و هيجانهاى طبيعى و نيز وسيله موثرى براى تلاشها و جنب و جوشهاى سازنده معرفى شده است .
مرحوم ((علامه طباطبايى )) در توضيح جمله ((لتسكنوا اليها))(55) فرموده است :
((هر يك از زن و مرد، به گونه اى داراى دستگاه تناسلى هستند كه كار هر كدام با پيوستن به ديگرى ، كامل مى گردد و از آميزش اين دو به هم ، تكثير نسل و بقاى نوع تحقق مى يابد. از اين رو هر يك از زن و مرد، به تنهايى موجود ناقصى هستند كه به ديگرى نياز داشته و از تركيب هر دو با هم ، وجود كاملى پيدا مى شود كه شايستگى زاد و ولد دارد، نيز به خاطر همين كمبود و نياز است كه هر كدام از زن و مرد، با جوش و خروشى خاص ، به تحرك آمده و به جستجوى ديگرى بر مى خيزد تا هنگامى كه او را در آغوش ‍ كشد و آرام گيرد، زيرا هر موجود ناقصى ، جوياى كمال و هر نيازمندى در تكاپوى چيزى است كه خلاء و كمبودش را پر كند و اين است تمايلى جنسى و همسر خواهى كه در نهاد همه زنان و مردان ، به وديعت نهفته شده است )).(56)
((زناشويى در رديف نظمهايى قرار دارد كه آفريدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است . هيچ امرى در زندگى نمى تواند به اندازه ازدواج ، بهروزى يا تيره بختى به بار بياورد و در جهان براى هيچ چيز ديگرى به اندازه ازدواج لازم نيست كه انسان روح و قلب خود را آماده سازد)).(57)
((كسى كه امور جنسى را كثيف و آلوده تلقى مى كند، او را نيروى كافى براى فهم ارزش مسائل نيست . ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسيده ايم كه كمال جنسى خودبخود بتواند، دوش به دوش علم پيشرفت كند، اما دانش ‍ ما بدان پايه رسيده كه بگوييم هركجا ارتباط جنسى كامل نيست ، امكان كمال اخلاقى و كمال صفات انسانى هم موجود نمى باشد)).(58)
((جان ، بى . گايزل )) گويد:
((مرد يا زنى از تشكيل خانواده بگريزد، از گرما و شاديهاى آشيانه محروم و پيوسته با غم تنهايى انيس خواهد بود)).(59)
((تجربه هاى خيلى قطعى نشان داده است كه افراد پاك مجرد كه براى اينكه بيشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به اين عنوان و به اين بهانه ازدواج نكرده اند و يك عمر مجاهده نفس كرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشيمان شده اند و به ديگران گفته اند ما اين كار را كرديم ، شما نكنيد، و ثانيا با اين كه واقعا ((ملا)) بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حكيم و فيلسوف بودند، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلا در هشتاد سالگى باز يك روحيه بچگى و جوانى و يك خامى در اينها وجود داشته است . مثلا يك حالت سبكى خاصى كه گاهى يك جوان دارد، مى بينى همان حالت در اين آدم هشتاد ساله است ، و اين نشان مى دهد يك پختگى هست كه اين پختگى جز در پرتوى ازدواج و تشكيل خانواده نمى شود، در مدرسه پيدا نمى شود، در جهاد با نفس پيدا نمى شود، با نماز شب پيدا نمى شود، با ارادت به نيكان هم پيدا نمى شود. اين را فقط از همين جا بايد به دست آورد و لهذا هيچوقت نمى شود كه يك كشيش ، يك كاردينال به صورت يك انسان كامل دربيايد، اگر واقعا در كاردينالى خودش صادق باشد)).(60)
الامام الرضا (عليه السلام ): ان امراءة ساءلت ابا جعفر (عليه السلام ) فقالت : اصلحك الله انى متبتلة فقال لها: وما التبتل عندك ؟ قالت : لا اريد التزويج ابدا قال : ولم ؟ قال : التمس فى ذلك الفضل ، فقال : انصر فى ! فلو كان فى ذلك فضل لكانت فاطمة (عليه السلام ) احق به منك ، انه ليس احد يسبقها الى الفضل .(61)
حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرمود: ((زنى در مقام سؤ ال به امام باقر (عليه السلام ) عرض كرد: من ((متبتله )) (يعنى وارسته و رها شده از كامجويى هاى دنيا مى باشم ) حضرت فرمود: مقصود از ((تبتل )) چيست ؟ پاسخ داد: تصميم دارم هرگز ازدواج نكنم . امام فرمود: براى چه ؟ گفت : براى رسيدن به مقام عالى فضيلت و كمال . حضرت فرمود: از اين تصميم منصرف شو. اگر ترك ازدواج ، ارزش معنوى در بر مى داشت ، حضرت زهرا (عليها السلام ) به درك اين فضيلت از تو شايسته تر بود، چنين نيست كه احدى در تحصيل ارزشها معنوى بر وى پيشى بگيرد.
اسلام از نظر ريشه ميل ، حق فرد را در احساس شهوات به رسميت مى شناسد. بنابراين در آغاز كار، به واپس زدن و سركوبى پناهنده نمى شود، بلكه وسيله اسلام براى محدود كردن انگيزه شهوى ، يك عمل روانى ديگرى است كه گاهى در پاره اى از مصاديق ، با عمل واپس زدن مشترك است ولى از نظر واقعيت و روش كار و هدف ، با سركوبى و واپس زدن فاصله بسيارى دارد.
اسلام هميشه از قدرت ((بازدارى )) و ((كنترل )) براى محدود كردن امواج شهوت استفاده مى كند تا آن را در حدى متوقف كند كه از ايجاد ضرر براى فرد در زندگى فردى ، در عين حال از توليد زيان در زندگى اجتماعى او جلوگيرى كند.
فرق اساسى و بزرگ ((واپس زدن )) و ((بازدارى و كنترل )) اين است كه ((واپس زدن )) يك فعاليت ناگاه و مضر و خطرناك است ولى ((بازدارى )) يك عمل آگاهانه است كه محل آن ضمير آشكار آدمى است و يا لااقل هميشه تحت تصرف قدرت ضمير آشكار است .
((بازدارى )) هرگز متوجه ريشه اصلى ميل و شهوت نمى شود و مانند ((واپس زدگى )) آنرا قبل از آنكه وارد ضمير آشكار شود، از تجلى احساسات در ميدان ضمير آشكار جلوگيرى نمى كند.
((واپس زدن )) ميل فعاليت حياتى را از مجراى طبيعى آن باز مى دارد و نيروى اضافى را كه براى تحقق بخشيدن هدفهاى اصيل زندگى مطلوب است ، ضايع و فاسد مى كند، در صورتى كه اسلام براى تحقق بخشيدن اين هدفها مى كوشد و بر اين كار اصرار مى ورزد.
عمل ((بازدارى و كنترل )) وقتى شروع مى شود كه ميل شهوى از تاريكى هاى وجدان پنهان ، وارد ميدان روشن وجدان آشكار مى شود. بنابراين وظيفه و هدف اساسى اين عمل ، اين است كه مجارى آنرا تنظيم و پاك كند و بر مقدارى كه بايد آزاد شود و لحظاتى كه مناسب براى خلاصى از آن است ، نظارت كند و آنرا طورى تنظيم نمايد كه ميان تمايلات گوناگون فرد، به عنوان يك شخصيت مستقل و به عنوان يك عضو جامعه ، توازن و هماهنگى ايجاد شود و از زياده رويهاى مضر جلوگيرى شود و آزادى او را تا سرحد آزار به ديگران پيش نبرد تا در نتيجه مصالح عمومى كه نتيجه آن به خود مى رسد، محفوظ بماند.
اين ((بازدارى )) آگاهانه منظم و مسلط، نگهبان بيدارى است كه روح را به محاسبه مى كشاند و او را متوجه راه صلاح و يا به تعبير قرآن ، متوجه راه حق و ((صراط مستقيم )) مى گرداند.(62)
الامام الرضا (عليه السلام ): لولم تكن فى المناكحة والمصاهرة آيه محكمة ولا سنة متبعة ، لكان فيما جعل الله فيها من برالقريب وتاءلف البعيد، ما رغب فيه العاقل اللبيب وسارع اليه الموفق المصيب .(63)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادى دستورى از خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم صادر نشده بود، همان فوايد اجتماعى كه خدا در آن نهاده ، از قبيل نيكى با خويشان و پيوند با بيگانگان كافى بود كه خردمند صاحبدل را بدان ترغيب كند و عاقل درست انديش به آن بشتابد.
نظريه فقهاى بزرگ شيعى در مورد ((احكام ازدواج ))
ازدواج به خودى خود، امرى مستحب است و اسلام آنرا از احكام ضرورى آيين خود مى داند. البته در صورتى كه به ((قصد قربت )) انجام گيرد، داراى ثواب هم خواهد بود.(64)
نكاح كردن مستحب است ، براى كسى كه به آن تمايل داشته باشد، اعم از مرد يا زن .(65)
نكاح ، امرى است مستحب موكد و نيازى به توضيح ندارد، زيرا فضيلت آن محقق است . شخصى كه داراى همسر باشد، نيمى از دين خود را حفظ كرده است و آن از بزرگترين فوايدى است كه پس از نعمت اسلام (مسلمان بودن ) عايد شخص مى گردد.(66)
نكاح كردن فى حدذاته (به خودى خود) امرى است مستحب و استحباب آن از طريق استناد به برخى از آيات قرآن ، سنت متواتره و اجماع علما ثابت مى باشد.(67)
3 - آگاهى و آزادى در انتخاب همسر (بلوغ روانى )
از ديدگاه امام هشتم (عليه السلام ) مبناى ازدواج موفق ، بايد براساس ‍ رضايت و تمايل دختر و پسر استوار باشد تا زندگى مشترك دوام يابد. همچنين آن حضرت ، اعمال تام پدر در امر ازدواج دختر و يا هرگونه باج ستانى در اين زمينه را غير مشروع و ناروا معرفى فرموده است .
قال عن الوشاء عن الرضا (عليه السلام ): سمعته يقول : لو ان رجلا تزوج امراءة وجعل مهرها عشرين الفا وجعل لابيها عشرة الاف كان المهر جائزا والذى جعل لابيها فاسدا.(68)
((وشاء)) مى گويد: از حضرت رضا (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: اگر مردى با زنى ازدواج كند. بيست هزار براى مهر زن و ده هزار براى پدرزن قرار دهد، مهريه صحيح و جايز است ولى آنرا كه براى پدرزن قرار داده ، فاسد و غيرقانونى است .
لازم به توضيح است كه توجه به اينكه دختران زودتر از پسران به سن بلوغ مى رسند و از نظر عاطفى نيرومندتر از پسران هستند، آيين مقدس اسلام ، اجازه پدر يا جد پدرى را در امر ازدواج دختران بكر، لازم و ضرورى مى داند، ولى اين حق براى پدر تا زمانى محفوظ است كه به مصلحت دختر عمل كند و زيانى به او نرساند، لذا هرگاه پدر غايب باشد، يا بخواهد اعمال حاكميت بيجا نمايد و مصلحت دختر خود را در نظر نگيرد، در اين صورت حق اجازه از وى سلب مى شود و دختر مى تواند آزادانه و آگاهانه به ازدواج مورد دلخواه خويش اقدام نمايد.
دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر لازم نيست .(69)
اگر پدر و جد پدرى غايب باشد، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد يا دختر باكره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نيست .(70)
ويشترط فى تزويج البكر اذن الولى وهو الاب والجد الاب على الاحوط وجوبا الا اذا منعها الولى عن التزويج بالكف ء شرعا وعرفا فانه تسقط ولايته حينئذ.(71)
در ازدواج بكر، بنا به احتياط واجب اجازه پدر و جد پدرى لازم است مگر آنكه بخواهند دختر را از ازدواج با مردى كه واجد شرايط همسرى شرعى و عرفى او است ، باز دارند در اين صورت حق اجازه آنها ساقط مى شود.
4 - بررسى همه جانبه از طريق مشورت با افراد مجرب و كار آزموده
مشورت از ماده ((شور)) به معناى برداشتن ، بيرون آوردن عسل از كندوى زنبور عسل مى باشد، و نيز به معناى رياضت دادن ، آزمودن ، فربه و نيكو شدن (اسب يا شتر) به كار رفته است . مشورت به معناى به دست آوردن نظر و راى است از راه مراجعه برخى به برخى ديگر.(72)
گويا شخص با مشورت و ارتباط نظر، عسلهاى شيرين انديشه ها را از كندوى اذهان و درون عقلها بيرون آورده ، در جهت شفابخشى و سعادت خود و ديگران از آن استفاده مى كند.
اصولا هيچ پشتيبان و تكيه گاهى همچون مشورت نيست . زيرا مشورت عين هدايت است . معمولا افرادى كه كارهاى خود را با مشورت انجام مى دهند، كمتر گرفتار لغزش مى شوند زيرا (بهره جستن از) عقلها و تجارب و ديدگاههاى ديگران ، آنها را پخته و كم عيب مى گرداند و از لغزش هاى فاحش مصون مى دارد. به عكس كسانى كه گرفتار استبداد راى هستند و خود را از راهنمايى ديگران بى نياز مى دانند، هرچند از نظر فكرى نيرومند باشند، غالبا گرفتار لغزش و اشتباه خواهند شد.
الامام الرضا (عليه السلام ) لما ذكر عنده ابوه - كان عقله لا توازى به العقول وربما شاور الاسود من سودانه ، فقيل له : تشاور مثل هذا؟ فقال : ان الله تبارك وتعالى ربما فتح على لسانه .(73)
حسن بن جهم گويد: جمعى در خدمت امام رضا (عليه السلام ) بوديم . ايشان يادى از پدر بزرگوارش نمود و فرمود با اينكه عقل او بر تمام مردم مزيت داشت و هيچ عقل با او برابرى نمى كرد، با اين وصف در بسيارى از اوقات با يكى از غلامان سياه پوست خود مشورت مى كرد.
به آن حضرت گفته شد: آيا با چنين كسى مشورت مى كنى ؟!
در پاسخ فرمود: چه بسا خداى تبارك و تعالى مشكل را به زبان چنين شخصى برطرف كند. بسيارى اوقات درباره مزرعه يا باغ آن حضرت را راهنمايى مى كردند و آن حضرت به آن عمل مى نمود.
عن على بن موسى الرضا (عليه السلام ): عن ابيه عن ابائه عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قال : ما من قوم كانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد و(او حامد او محمود او) احمد فادخلوه فى مشورتهم الا خيرلهم .(74)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است :
هر گروهى كه امورات خود را با مشورت اصلاح كنند و بين آن گروه نام ((محمد))، ((حامد)) و ((محمود))، ((احمد)) باشد، در صورتى كه گروه مشورت كننده به احترام اين نام راى و نظر آنها را در تصميم گيرى خود وارد نمايد، سرانجام كارشان به خير و موفقيت منتهى خواهد شد.
عن معمربن خلاد، قال : هلك مولى لابى الحسن الرضا (عليه السلام ) يقال له سعد، فقال : ((اشر على برجل له فضل وامانة )) فقلت : انا اشير عليك ؟! فقال : شبه المغضب : ان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد.(75)
((معمربن خلاد)) گويد: يكى از غلامان امام رضا (عليه السلام ) به نام ((سهر)) وفات يافت . امام (عليه السلام ) به معمر فرمود: شخص بافضيلت و امانتدارى را به من معرفى كن .
((معمر)) گويد: در پاسخ گفتم : من كسى را به شما معرفى كنم ؟!
حضرت با حالت شبيه شخصى غضبناك فرمود: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با يارانش مشورت مى كرد و بعد درباره آنچه كه مى خواست ، تصميم مى گرفت .
با چه كسى مشورت كنيم ؟
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) عن ابائه عن على (عليهم السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) يا على لا تشاورن جبانا فانه يضيق عليك المخرج ولا تشاورن بخيلا فانه يقصر بك عن غايتك ولاتشاورن حريصا فانه يزين لك شرها (شرهما) واعلم ان الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظن .(76)
((امام هشتم (عليه السلام ) از پدارنش و ايشان از حضرت على (عليه السلام ) روايت كرده اند: كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خطاب به حضرت على (عليه السلام ) فرمود: با فرد ترسو مشورت نكن ، زيرا راه گشايش و آسانى امور را برايت تنگ مى كند و بدين وسيله تو را از انجام كارهاى مهم باز مى دارد، با فرد بخيل مشورت نكن ، زيرا تو را از هدفت (كه كمك به ديگران است ) باز مى دارد. با فرد حريص مشورت نكن ، زيرا او براى جمع آورى ثروت يا كسب مقام ، ستمگرى را در نظرت جلوه مى دهد. بدان كه ترس و بخل و حرص نهادهايى هستند كه ريشه آنها بدبينى به خداوند است .
ثمرات مشورت
1 - بهتر شناختن منافع و مصالح و راه تامين آنها و در نتيجه سرعت در حل مشكلات .
2 - رشد انديشه و قدرت تدبير.
3 - پى بردن به نقص و نارسايى فكر شخصى (تواضع در فكر) و مصونيت از غرور و استبداد.
4 - شناسايى افراد شايسته و خوش فكر و با ابتكار از غيرش .
5 - شخصيت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصيت اجتماعى .
6 - ايجاد هماهنگى و وحدت در مقام انديشه و عمل و جلوگيرى از اختلافات نظرى و عملى .
7 - مقبوليت بيشتر راءيى كه مورد مشورت قرار گرفته و از كانال شور گذشته و جلوگيرى از بدگمانى نسبت به تحميل راءى و استبداد مسئولين .
8 - زنده نمودن حس همكارى و هميارى ، چرا كه افراد مورد مشورت احساس مى كنند كه در تعيين خط مشى زندگى اجتماعى سهيم هستند و مى بايست در تشخيص راه بهتر و اجراى تصميمات ، كوشا باشند.
9 - مصونيت بيشتر از خطا و معذور بودن در صورت انجاميدن به خطا و همچنين مصون ماندن از حسد ديگران در صورت پيروز شدن در كار، آن طور كه از برخى روايات نيز استفاده مى شود.(77)
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ):
من طلب الامر من وجهه لم يزل ، فان زل لم تخذله الحيلة .(78)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
هر كس كارى را از راه آن طلب كند، پايش نمى لغزد، اگر بلغزد چاره آن او را خوار نگرداند.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): قال على (عليه السلام ):
التدبير قبل العمل يومنك من الندم .(79)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
((قبل از اينكه كارى را شروع كنى ، در اطراف آن نيك تاءمل كن تا شما را از پشيمانى نگهدارى كند)).
 
در سر كارى كه درآيى نخست   رخنه بيرون شدنش كن درست
تا نكنى جاى قدم استوار   پاى منه در طلب هيچ كار
((نظامى ))
5 - استخاره
استخاره ، در لغت به معناى طلب خير نمودن از خداوند و در اصطلاح اين است كه هرگاه انسان در پرتو استمداد از عقل و انديشه خود و (بهره مندى از) مشورت ديگران به نتيجه قطعى نرسيده ، به درگاه خدا رو آورد و از او بخواهد كه راه خير را برايش هموار سازد.
((فلسفه استخاره علاوه بر طلب خير از خدا، چنانكه از روايات متعدد استفاده مى شود، اين است كه انسان به راءى و نظر خود، استبداد نداشته باشد بلكه متوسل به خدا شود و در تمام امور بر او توكل كند و در پيشگاه خدا اقرار كند كه به مصالح خودش ناآگاه است و از او بخواهد كه راه خير را برايش فراهم سازد، چنانكه يك بنده مخلص در برابر خداى بزرگ بايد اينگونه متواضع و تسليم باشد و خود را در برابر خداى قادر و باعظمت ، درمانده و ناچيز بشمرد، بنابراين استخاره بر اين اساس ، يك عبادت شايسته است زيرا روح عبادت ، در تواضع در برابر خدا خلاصه مى شود.))(80)
انواع استخاره
استخاره داراى انواع و اقسامى است كه از مجموع روايات و گفتار دانشمندان به دست مى آيد كه مشهورترين آنها ((چهار نوع )) است :
1 - استخاره با قلب ،(81)
2 - استخاره با قرآن ،(82)
3 - استخاره با تسبيح ،(83)
4 - استخاره با نماز (و ذات الرقاع : نوشتن كاغذ)(84)
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): اذا اردت التزويج فاستخر فامض ‍ ثم صل ركعتين وارفع يديك وقل : ((اللهم انى اريد التزويج فسهل لى من النساء احسنهن خلقا وخلقا واعفهن فرجا واحفظهن نفسا فى وفى مالى و اكملهن جمالا واكثرهن اولادا.(85)
هرگاه خواستى ازدواج كنى ، از خدا خير بخواه سپس اقدام كن .
دو ركعت نماز گزار و دستها را به درگاه خدا بردار و بگو: خداوندا! من در انديشه زناشويى ام ، همسرى برايم فراهم كن كه از نظر ((اندام ))، ((اخلاق ))، ((پاكدامنى ))، ((نگهدارى مال ))، ((حفظ آبروى شوهر))، ((زيبايى ))، ((فرزندآورى )) سرآمد زنان باشد.
6 - تعيين مهريه به عنوان نشانه و رمز صداقت در خواستگارى و پشتوانه اى جهت بقاى زندگى
مهريه ، محصول تدبير ماهرانه اى است كه در متن آفرينش براى تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها به كار رفته است ، و در واقع پشتوانه اى است براى احترام به حقوق زن و جبران خسارت او.
در قرآن كريم ، از مهريه به عنوان ((نحله )) (هديه و بخشش ) نام برده شده (86) و نشانه اى است براى صداقت مرد و خواستگارى (پيشنهاد همسرى به زن ) و ابراز علاقه و احترام قلبى به او.
((محمد بن سنان )) گويد: حضرت رضا (عليه السلام ) در جواب مسائل من نوشت :
علة الامهر و وجوبه على الرجل ولا يجب على النساء ان يعطين ازواجهن لان على الرجل مونة المراءه ، لان المراءة بايعة نفسها والرجل مشترى ، ولا يكون البيع الا بثمن ولا الشراء بغير اعطاء الثمن ، مع ان النساء محظورات عن التعامل والمتجر، مع علل كثيرة .(87)
((علت وجوب مهر، براى مردان و عدم وجوب آن بر زنان از اين جهت است كه هزينه زندگى به عهده مردان است و نيز زن در حقيقت خود را به مرد مى فروشد و مرد خريدار آن است و خريد و فروش بدون ثمن معنى ندارد، علاوه بر اينكه زنان از معاملات و داد و ستد نيز ممنوع هستند)).
هيچكس حق ندارد با همسرى ، بدون مهر (كم باشد يا زياد) ازدواج كند ((مهر يكى از حقوق واجبى است كه با برقرار شدن پيمان ازدواج به ذمه مرد تعلق مى گيرد و او ملزم به پرداخت آن است مگر اينكه زن تاءخير در پرداخت را بپذيرد)).(88)
مهريه ، هديه اى است از سوى مرد به زن در جهت دوام زندگى مشترك خانوادگى و اين هديه نه عنوان خريد بهاى زن را دارد، نه قصد خريد خدمات او بلكه وثيقه اى است اطمينان آور، پشتوانه اى است براى بقاى زندگى زن ، بيمه اى است در برابر خطرات احتمالى ، عامل بازدارنده و ترمزى است در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايى و طلاق ، دليل بارزى است براى تكريم و ابراز محبت نسبت به زن ، نشانه اى است از وفادارى و قبول مسئوليت نسبت به زندگى آينده .
مهريه مى تواند تا حدى خسارت اقتصادى زن را در صورت جدايى جبران كند. مى دانيم زنانى كه از شوهر خود طلاق مى گيرند، مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها و از دست رفتن سرمايه جوانى و شادابى ، امكانات كمترى براى ازدواج دارند تا مردان . شارع مقدس اسلام براى مهريه ، مقدار معينى مشخص نكرده و نوع خاصى قائل نشده ، از امورى كه تنها جنبه معنوى دارد، مانند تعليم قرآن گرفته تا مهريه اى مختلف مادى را شامل مى شود، چرا كه شرايط به حسب افراد و مكانها و زمانها مختلف است .(89)
در اسلام مقدار مهر بسته به توافق دو همسر دارد و در روايات تاءكيد شده كه مهر را سنگين قرار ندهند زيرا زنانى كه فقط با تعيين مهرهاى سنگين و شرايط مالى سخت حاضر به ازدواج مى شوند، ((شوم )) و ((بى بركت )) شمرده شده اند.(90)
عوامل افزايش مهريه در ميان مردم عبارتند از:
1 - رقابت و چشم و هم چشمى
2 - غلبه روح مادى گرى و اصالت دادن به ارزشهاى مادى
3 - عدم اعتماد متقابل دو همسر يا خانواده آنه