فضائل و سيره امام حسين - عليه السلام - در كلام بزرگان
عباس عزيزى
- ۲ -
820
- شفاعت زائر حسين (ع ) 821
- تكلم خدا از عرش 822
- ساقى حوض كوثر 823
- مقام زائر حسين (ع ) 824
- اينك زندگى را از سر بگير! 825
- پاداش يك حج از حج هاى پيامبر(ص ) 826
- بوسه بر جايگاه فرود شمشيرها 827
- زائرين امام حسين (ع ) 828
- زيارت خدا در عرش 829
- تمام خواندن نماز 830
- نماز زائر امام حسين (ع ) 831
- نقصان ايمان 832
- كاستن عمر 833
- شيعه واقعى نيست 834
- در زمره دوزخيان فصل
سى و يكم : سخنان پند آموز
بخش اول : سخنان معصومين (ع )
بخش دوم : گزيده اى از خطبه و سخنان امام حسين (ع )
بخش سوم : گزيده اى از خطبه حضرت زينب (س ) فصل
سى و دوم : معجزات و كرامات امام حسين (ع ) 835
- نورانيت امام حسين (ع ) در رحم حضرت زهرا(س ) 836
- درخشندگى ويژه امام حسين (ع ) 837
- نامگذارى حسين (ع ) توسط خداوند. 838
- آرام كردن حسين توسط جبرييل 839
- لباس بهشتى 840
- طعام و لباس هاى بهشتى 841
- خوردن شير از دست پيامبر (ص ) 842
- سرور جوانان بهشت . 843
- پود پيراهن از پر جبرييل 844
- بر آوردن حوايج 845
- اداى دين اسامه 846
- ايمان يهودى 847
- سخاوت و بزرگوارى امام حسين (ع ) 848
- فلسفه روزه 849
- شفا دادن كور 850
- رفع تب به بركت امام حسين (ع ) 851
- دست در ظرف آب كن 852
- يادى از مرحوم الهى قمشه اى 853
- روضه امام حسين (ع ) و رفع وبا 854
- بوى سيب سرخ 855
- اثر عزادارى حسينى ((ع ) 856
- اسلام آوردن طبيب يهودى 857
- ديدار امام حسين (ع ) هنگام مرگ 858
- گريه ولى عصر عج الله فرجهه الشريف 859
- روضه خوانى در آخر عمر 860
- كندن گوشت امام حسين (ع ) 861
- بهشت بر گريه كننده حسين (ع ) 862
- چرا دلم شكست ؟ 863
- نور چشم 864
- خاك كربلا، سرمه چشم 865
- شفاى تربت حسينى 866
- شفا بودن تربت امام حسين 867
- شفا گرفتن از تربت امام حسين (ع ) 868
- آثار ذكر با تسبيح تربت . 869
- تسبيح از تربت 870
- ذكر با تربت امام حسين (ع ) 871
- زيارت عاشورا به نيابت امام زمان مقدمه
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -.
ان لقتل الحسين - عليه السلام - حراره فى قلوب
المؤ منين لا تبرد ابدا .
براى شهادت حسين - عليه السلام - حرارت و گرمايى
در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.
حسين كيست ؟
اين حسين كيست كه نهضت او جاويدان گشت ؟
اين حسين كيست كه پس از گذشت قرن ها، مردم از جوشش خون او به جوش مى
آيند؟
اين حسين كيست كه عالمى ديوانه اوست ؟
اين حسين كيست كه مكتب او سازنده و انسان ساز بود؟
اين حسين كيست كه تمامى فضايل اخلاقى در وجود او جمع بود؟
اين حسين كيست كه كشتى نجات و چراغ هدايت است ؟
اين حسين كيست كه كشتى نجات و چراغ هدايت است ؟
اين حسين كيست كه سرزمين كربلا را تجليگاه فضايل اخلاقى ، رحمت ، عشق ،
معرفت ، تقوى و شهادت قرار داد؟
اين حسين كيست كه هم وجود مباركش و هم نهضت عظيمش و هم شهادت جگر سوزش
به صورت يك معجزه در طول تاريخ ثبت گرديد؟
اين حسين كيست كه در مقابل ظلم سكوت نكرد؟
اين حسين كيست كه راه شهادت را برگزيد؟
اين حسين كيست كه در برابر رذايل اخلاقى ايستاد؟
اين حسين كيست كه قيامش براى احياى امر به معروف و نهى از منكر بود؟
اين حسين كيست كه جمله كاينات در مصيبت او گريستند؟
اين حسين كيست كه گريه بر مصيبت او بيمه كننده انسان است ؟
اين حسين كيست كه مزار پاكش شفاخانه اهل دل است ؟
اين حسين كيست كه عشق به او بيمه كننده دنيا و آخرت است ؟
اين حسين كيست كه در راه احياى دين ، جان و فرزندانش را تقديم كرد؟
اين حسين كيست كه جدش پيامبر خدا - صلى الله عليه و آله - در شان او
فرمود: حسين از من است و من از حسينم .
اين حسين است كه خدايش لقب نفس مطمئنه را
به او داد.
اين حسين است كه تربتش شفاء است .
اين حسين است كه شهيد امر به معروف و نهى از منكر گرديد.
اين حسين است كه شهادت را به عاليترين درجه ارتقاء داد.
اين حسين است كه كلامش قاطع و جذاب و تاثير گذار است .
اين حسين است كه مرگ با عزت را بر زندگى ذلت بار ترجيح داد.
اين حسين است كه براى هميشه تاريخ ، درس آزاديخواهى و كرامت نفس را به
بشر آموخت .
اين حسين است كه گريه بر او چشم و دل را جلا مى بخشد.
اين حسين است كه تاريخ بشر را با خون خود گلگون ساخت
اين حسين است كه يكه و تنها در برابر سى هزار نفر از لشكر دشمن ايستاد
و سر تسليم فرود نياورد.
اين حسين است كه فرزندانش را در برابر ديدگانش قطعه قطعه كردند؛اما باز
هم تسليم نشد.
اين حسين است كه در راه دوست ، از همه چيز مال و جان فرزند گذشت .
اين حسين است كه در برابرش ، طفل شش ماهه اش را با تير سه شعبه پرپر
نمودند، اما باز هم شاكر و صابر بود.
اين حسين است كه خون او بر شمشير دشمنان غلبه كرد.
حسين پيشوايى است كه تربت و زيارتگاه شريفش ، شفابخش و جلا دهنده روح و
جسم است .
حسين مظهر و نماينده همه فضايل است كه در ظهر عاشورا در برابر همه
رذايل ايستاد و نام خود را جاودان و ابدى ساخت .
حسين آزاد مردى است كه نامش ، نهضت و مكتبش و خونش زنده و جاويد است .
حسين امامى است كه تمامى انبياء و معصومين - عليه السلام - و اولياء به
او عشق مى ورزيدند و بر مصايب او گريستند.
اين حسين است كه دستگاه پليد بنى اميه پس از شهيد كردنش ، فهميد كه
مرده حسين از زنده اش مزاحم تر است .
بياييم تا ما نيز در زمره شاگردان مكتب عاشورا قرار گيريم و از حسين -
عليه السلام - درس عزت ، فداكارى ، شجاعت ، غيرت ، آزاديخواهى ، صبر،
قيام براى امر به معرف و نهى از منكر، شهادت طلبى و جهاد در راه حق و
حقيقت بياموزيم ، كه اگر بتوانيم اين فضايل را در خود پرورش دهيم ،
آنگاه مى توانيم ادعاى حسينى بودن نماييم .
و به حق كه دانشمندان و عارفان و بزرگان دين ، كه از شيفتگان حسين
بودند و با تمام وجود شخصيت و ماهيت امام و انگيزه نهضت و قيامش را درك
كرده بودند و آن را بيانى جذاب و شيوا و بسيار آموزنده بيان مى نمودند،
به طورى كه هماره جاويد و براى تمامى نسل ها نو و تازه جلوه مى كند.
آنچه در اين كتاب گرد آمده ، مطالبى است كه از بزرگان دين ، سيد بن
طاووس ، شيخ عباس قمى ، علامه شوشترى ، شهيد مطهرى ، شهيد دستغيب ،
علامه حسن زاده آملى ، امام خمينى (ره ) و مقام معظم رهبرى در شان و
عظمت مقام سيد شهيدان و نهضت گرانقدر آن حضرت بيان فرموده اند.
عزيزان بياييد از خداوند بخواهيم كه زندگى و مرگ ما را نيز حسينى قرار
دهد، زيرا كه هنر يك انسان وارسته در همين مى باشد.
حسين ! اى محبوب قلوب مؤ منان ! عنايتى فرما و محبت خود را بيش از پيش
در دل و جان ما، حك نما تا با عشق تو زندگى كنيم و با عشق تو از دنيا
برويم . ان شاء الله .
اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد و مماتى
ممات محمد و آل محمد .
عباس عزيزى
حوزه علميه قم
پاييز 81.
فصل اول : فضايل امام حسين (ع )
1 - آمدن نام حسين از آسمان
شيخ طوسى و راويان ديگر باسندهاى معتبر از امام رضا - عليه
السلام - روايت كرده اند كه : هنگامى كه امام حسين - عليه السلام - به
دنيا آمد، پيامبر - صلى الله عليه و آله - به
اسماء بنت عميس فرمودند: اى سماء! فرزندم را بياور! اسماء مى
گويد: امام حسين - عليه السلام - را در پارچه سفيدى پيچيده و نزد
پيامبر بردم ، پيامبر او را گرفته و در دامان خود نهاد، در گوش راست او
اذان و در گوش چپ او اقامه را گفت ، در اين هنگام جبرائيل - عليه
السلام - نازل شد و خطاب به پيامبر - صلى الله عليه و آله - گفت : خداى
تعالى بر تو سلام رسانده و مى فرمايد: از آن جا كه على نسبت به تو به
منزله هارون است براى موسى ، پس نام اين فرزند را
شبير بگذار، كه اين نام پسر كوچك هارون
بود؛اما چون زبان تو عربى است او را حسين نام بنه !
(1)
2 - پيامبر در مصيبت حسين
گريست !
پيامبر - صلى الله عليه و آله - حسين را مى بوسيد و مى گريست و
مى فرمود: حسين جان ! براى تو مصيبتى بزرگ وجود دارد، خداوند لعنت كند
قاتل و كشنده تو را، سپس فرمود: اى اسماء! مبادا اين سخن را براى فاطمه
نقل نمايى .
(2)
3 - فطرس كه بود؟
جبرئيل هنگام فرود براى تبريك ولادت امام حسين از جزيره اى عبور
كرد، در آن جزيره به فرشته اى كه فطرس نام داشت و از حاملان عرش بود
برخورد نمود.
فطرس چون در يكى از اوامر خداوندى تاخير و سهل انگارى كرده بود، در آن
جزيره محبوس شده و بال هايش شكسته شده بود، آن زمان كه امام حسين -
عليه السلام - به دنيا آمد، نزديك به هفتصد سال بود كه فطرس زندانى
آن جزيره بود و مشغول به عبادت خداوند.
طبق روايتى ديگر خداوند فطرس را ميان عذاب آخرت مخير گردانيد و فطرس
عذاب دنيا را اختيار كرد، خداوند نيز او را به وسيله مژه هاى چشمانش در
آن جزيره به حالت معلق در آورد، هيچ جاندارى ساكن آن جزيره نبود و
پيوسته از زير او بوى بدى بلند مى شد.
(3)
4 - خواهش فطرس از جبرئيل
فطرس زمانى كه ديد جبرئيل همراه ملائكه به زمين نزول مى كنند،
از جبرئيل پرسيده : كجا مى رويد؟
او گفت : خداوند به حضرت محمد مصطفى نعمتى ارزانى فرموده و مرا فرستاده
تا به آن حضرت تبريك و تهنيت گويم .
فطرس گفت : اى جبرائيل ! من را نيز همراه خود ببر، شايد كه آن حضرت
براى من دعايى كند و حق تعالى از خطا و گناه من درگذرد.
(4)
5 - آمدن فطرس خدمت
پيامبر
جبرئيل همراه فطرس خدمت پيامبر رسيد، پس از عرض سلام و تبريك ،
شرح حال فطرس را براى پيامبر بازگو نمود، پيامبر فرمودند: به او بگو كه
خودش را به اين مولود مبارك بمالد و به جايگاه خود باز گردد
(5)
6 - باز يافتن سلامتى
فطرس خود را به بدن شريف حسين ماليد، در اين هنگام بود كه بال
هايش در آمدند و در حالى كه اين كلمات را مى گفت ، به سوى بالا عروج
نمود، او گفت : يا رسول الله ! به زودى اين امت تو، اين مولود را شهيد
مى كنند و از اين جهت كه فرزند تو بر من منت نهاد، من نيز به جبران آن
، زيارت و سلام زائرينش را به او مى رسانم و هر كس كه بر او صلوات
فرستد، من اين صلوات را به او مى رسانم
(6)
7 - فطرس ، آزاده شده
امام حسين
طبق روايتى ديگر هنگامى كه فطرس به سمت آسمان عروج مى نمود، اين
سخنان را مى گفت : كيست همانند و همتاى من كه آزاد شده حسين بن على و
فاطمه و محمد هستم .
(7)
8 - امامت در اولاد توست
!
از امام رضا - عليه السلام - روايت شده حسين را نزد پيغمبر -
صلى الله عليه و آله - مى آوردند و آن حضرت زبانش را در دهان او مى
گذاشت تا مى مكيد و به همان اكتفا مى كرد و از هيچ زنى شير نخورد.
(8) ابن شهر آشوب از بره دختر اميه خزاعى روايتى نقل
كرده خلاصه آن اين است رسول در يكى از مسافرت هاى خود به فاطمه فرمود:
جبرئيل خبر داده به زودى پسرى از تو متولد مى شود تا از مسافرت بر
نگردم به او شير مده تا بر گردم و لو ماهى طول كشيد.
فاطمه قبول كرد پس از مسافرت حضرت حسين - عليه السلام - متولد شد،
فاطمه (س ) شير نداد تا رسول خدا آمد به فاطمه فرمود: با پسرم چه كردى
؟ عرض كرد: شيرى هنوز ندادم . رسول خدا او را گرفت زبانش را در دهان
حسين گذاشت . داشت مى مكيد تا آنجا كه رسول خدا فرمود كامياب شدى حسين
. سپس فرمود: خداوند از اراده خود بر نمى گردد
امامت در اولاد تو است .
(9)
9- نخستين جايگاه نور
حسين (ع )
نخستين جايگاه نور وجود حسين - عليه السلام - پس از ولادت ، دو
دست و آغوش پر مهر پيامبر گرامى - صلى الله عليه و آله - بود.
آن حضرت در كنار درب اطاق فاطمه - عليها السلام - ايستاده و طلوع نور
وجود حسين - عليه السلام - در افق جهان را انتظار مى كشيد. هنگامى كه
جهان را به نور و جودش نور باران ساخت و براى آفريدگارش سجده كرد،
پيامبر ندا داد كه : هان اى سماء! فرزند ملكوتيم
را بياور...
او گفت : هنوز نظيف و آماده ديدارش نساخته ام .
پيامبر با تعجب فرمود: شما او را نظيف مى كنيد؟
خداوند او را نظيف و پاك و پاكيزه ساخته است .
(10)
اسماء نگريست و واقعيت را دريافت و آن كودك ملكوتى را در پارچه اى
پشمين به سوى پيامبر - صلى الله عليه و آله - آورد.
پيامبر حسين - عليه السلام - را در آغوش گرفت و متفكرانه بر او نگريست
و گريستن آغاز كرد و در حالى كه آن كودك را مخاطب ساخته بود، فرمود:
... حسين جان ! به راستى كه بر من گران است ...
گران .
(11)
پس از روى دست و آغوش پيامبر، گاهى شانه فرشته وحى جايگاه او بود و
گاهى شانه و دوش و سينه پيامبر. پيامبر - صلى الله عليه و آله - گاهى
او را بر روى دستان مقدسش مى گرفت تا در برابر ديدگان نظاره گر، بوسه
بارانش كند و گاهى بالا مى برد تا همه بنگرند و موقعيت او را
دريابند.
(12)
10 - جلوه گرى نور امام
حسين (ع )
بانوى نمونه اسلام حضرت فاطمه زهرا - عليه السلام - مى فرمايد:
هنگامى كه حامل نور وجود حسين - عليه السلام -
بودم در شب تار، نياز به چراغ نداشتم چرا كه به هر طرف روى مى آوردم ،
نور باران
(13) مى گشت .
از خصوصيت ديگر نور وجود آن حضرت ، يكى هم اين بود كه نه تنها در
تاريكى درخشندگى و جلوه گرى داشت ، بلكه به گونه اى بود كه در زير نور
شديد نيز ظاهر مى گشت .
و نيز دارى اين ويژگى بود كه هيچ مانع و حجاب و پرده اى از تلالو و نور
افشانى او مانع نمى شد؛همانگونه كه در مورد پيكر به خون آغشته اش گفتند
كه :
تا كنون هيچ شهيد به خاك و خون آغشته اى به
نورانيت چهره او نديده ام .(14)
نور چهره فروزانش همانند ستون نورى بر آسمان تلالؤ داشت و خاك و خونى
كه بر چهره مقدسش نشسته بود، نمى توانست مانع درخشش خورشيد جهان
افروزى شود كه بر خاك تيره ، افتاده بود.
(15)
11 - مسابقه حسن و حسين
(ع ) در خطاطى
روايت شده كه : حسن و حسين - عليه السلام - (در كودكى ) مشغول
نوشتن بودند، حسن به حسين - عليه السلام - گفت : خط من از خط تو زيباتر
است ، حسين - عليه السلام - گفت : نه ، خط من از
خط تو زيباتر
است
آنگاه به فاطمه - عليها السلام - عرض كردند:
مادر: ميان ما دوارى كن ، فاطمه - عليها السلام - كه دوست نداشت
هيچ يك را آزرده كند فرمود: از پدر خود بپرسيد. از على - عليه السلام -
پرسيدند، او هم كه دوست نداشت هيچ يك را ناراحت كند فرمود: از جد خود
رسول خدا - عليه السلام - بپرسيد.
پيامبر - عليه السلام - فرمود: من ميان شما داورى كنم تا از جبرئيل
بپرسم ، چون جبرئيل آمد گفت : من ميان آن داورى نمى كنم ، اسرافيل
داورى كند،
اسرافيل گفت : من هم ميان آنان داورى نمى كنم ولى از خدا درخواست مى
كنم كه ميانشان داورى فرمايد، پس از خداى متعال در خواست داورى كرد،
خداى متعال فرمود: من داورى نمى كنم ولى مادرشان فاطمه داورى كند.
فاطمه - عليها السلام - عرض كرد: پروردگار! (اكنون ) ميان آنان داورى
مى كنم ، او گردن بندى از جواهر داشت به (فرزندان خود) حسن - عليه
السلام - و حسين - عليه السلام - فرمود: من جواهر اين گردنبند را ميان
شما پخش مى كنم هر كه بيشتر آن را برداشت خط او زيباتر است ، پس آن را
پخش فرمود، در اين هنگام جبرئيل در بلند اى عرش الهى بود خدا به او
فرمان داد كه فرود آيد و جواهر را ميان آنان يكسان تقسيم كند تا هيچ يك
ناراحت نشوند. جبرئيل هم (فرمان برده ) چنين كرد. اين به خاطر تكريم و
بزرگداشت آنان بود.
(16)
12 - جلالت قدر امام حسين
(ع )
از آيات قرآن شريف كه دلالت بر جلالت قدر و عظمت شان امام حسن و
امام حسين - عليه السلام - مى كند، سوره هل اتى است كه شان نزولش را
شنيده ايد كه خلاصه آن چنين است : پس از آن كه اميرالمؤ منين - عليه
السلام - و حضرت زهرا - عليها السلام - نذر كردند كه اگر حسنين از بستر
بيمارى برخيزند، سه روز روزه بگيرند، پس از بهبود آقازاده وفاى به نذر
كردند. حسن و حسين - عليه السلام - با آن كه خيلى كوچك بودند مع الوصف
آنان هم به والدين بزرگوارشان اقتدا كردند و روزه گرفتند. در شب اول
هنگام افطار مسكينى آمد و همه ، خوراكشان را به او دادند و با آب افطار
كردند. در شب دوم هم يتيم آمد باز هم غذايشان را به او عطا كردند و در
شب سوم اسيرى آمد و اظهار گرسنگى كرد باز همه خانواده تمام خوراكشان را
به او مرحمت كردند و به آب افطار كردند. روز چهارم اميرالمؤ منين ديد
حسنين از شدت ضعف و گرسنگى مى لرزند بچه هايى كه تازه از بستر بيمارى
برخاسته و سه روزه گرفته و به آب افطار كرده اند، معلوم است چگونه اند.
پيغمبر خدا - صلى الله عليه و آله - ايشان را كه ديد، متاءثر شد دست به
دعا بلند كرد كه در اين هنگام سوره هل اتى نازل شد و باز عامه هم نوشته
اند كه طبقى بهشتى همراه اين سوره نازل گرديد كه تا يك هفته بوى عطر
طعام بهشتى از خانه زهرا بلند بود. غرض اين است كه حسنين در خرد سالى
چگونه مورد لطف و عنايت حق بودند؟ اين آيات قرآن در مدح و تمجيد از عمل
ايشان و پدر و مادرشان است .
(17)
14 - چرا قائم از نسل
امام حسين (ع ) است ؟
در مورد آنكه چرا قائم آل محمد - عليه السلام - از نسل حسين -
عليه السلام - زاده شده و از اولاد امام حسن - عليه السلام - زاده نشده
و چه علل و عواملى باعث شده كه ذريه حسين - عليه السلام - به اين
افتخار نايل شوند، بحث هايى شده ؛ليكن آنچه از اخبار استفاده مى شود
حادثه كربلا اين امتياز و فضيلت را به فرزندان حسين اختصاص داده .
ابن شهر آشوب در مناقب از عبد الرحمن بن مثناى هاشمى نقل كرده كه وى
گويد، به امام صادق - عليه السلام - گفتم : از كجا فضيلت و برترى به
اولاد حسين - عليه السلام - نسبت به فرزندان امام حسن - عليه السلام -
آمده ؟ در حالى كه هر دوى آنان در يك ماجرا جريان داشتند؟
فرمود: مگر اعتقاد نداريد آنچه را من مى گويم ؟ بدانيد كه همانا جبرئيل
بر رسول خدا فرود آمد و از تولد حسين و كشته شدن او خبر داد و سه مرتبه
اين خبر تكرار شد. رسول خدا گفت : من چنين فرزندى را نمى خواهم . آنگاه
پيغمبر اكرم على را طلبيد و او را مطلع ساخت . على هم همان كلمه را گفت
كه من به احتياج ندارم و به فاطمه - عليها السلام - مطلب را گفتند، او
هم اظهار بى ميلى نمود.
سپس جبرئيل نازل شده و فرمود: اين پسر و فرزندان او وارث من و پيشوايان
دين من خواهند بود. فاطمه عرض نمود: اى پدر! به قضاى خدا رضا دادم . پس
به حسين - عليه السلام - حمل يافت و بعد از شش ماه او را فرو گذاشت و
فرزند شش ماهه اى زنده نمانده جز حسين - عليه السلام - و عيسى و به
روايتى يحيى .
(18)
15 - پوشاك از بهشت
خداوند حسن و حسين عليه السلام را در مورد لباس و پوشاك نيز
مورد عنايت خاص خويش قرار داد و بارها از لباس هاى زيباى بهشت در رنگ
هاى ويژه ، به آنان هديه داد، كه سر تفاوت رنگ لباس آنان نيز مشهور است
(19)
همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ، ام سلمه مى گويد:
پيامبر را ديدم كه لباس مخصوصى كه در دنيا نظيرش را نديدم ، بر اندام
حسين عليه السلام مى پوشاند، در مورد آن سوال كردم كه فرمود:
اين هديه خدا به حسين است و من آن را بر اندامش
مى پوشانم ، از ويژگى هاى آن اين است كه تار و پودش از كرك بال جبرئيل
است
(20)
و نيز خداوند به دست فرشتگان بر بدن به خون خفته و عريانش كه بر خاك
افتاده بود از لباس هاى بهشتى پوشانيد.
(21)
16 - احترام پيامبر به
امام حسين (ع )
گاه پيامبر بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود كه امام حسين عليه
السلام به سويش مى آمد و او در همان حال ، سخن خويش را رها و از منبر
فرود مى آمد و از او استقبال مى نمود و بر كتف خويش مى نهاد و مى آورد،
آنگاه در كنار يا رد دامان خويش جاى مى داد.
شگفت آورتر از اين ، گاه اتفاق مى افتاد كه او در حال سخن بود كه امام
حسين عليه السلام مى آمد و آن حصرت از منبر فرود مى آمد و او را
استقبال مى كرد و آنگاه دليل كار خويش را شدت عشق و علاقه به كودك
گرانقدر خويش ، عنوان مى ساخت ، همانگونه كه در روايتى آمده است كه
فرمود:
به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست با ديدن
حسين عليه السلام متوجه نشدم كه چگونه از منبر فرود آمدم .
(22)
17 - بوسه پيامبر بر امام
حسين (ع )
پيامبر صلى الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را به هنگام
بازى با كودكان در ميدانگاه مدينه نگريست در برابر ديدگاه انبوه مردم
به سوى او رفت و دستان مقدسش را گشود و كودك محبوبش شروع به دويدن در
ميدانگاه كرد و پيامبر نيز در پى او، پس او را گرفت يك دست در زير چاه
و دست ديگرش را به پشت سرش نهاد و دهان بر دهان او نهاد و بوسه بارانش
ساخت و فرمود:
انا من حسين منى احب الله من احب حسينا، حسين
سبط من الاسباط.
مردم ! بدانيد من از حسين هستم و حسين از من ،
خدا، هر آن كس كه حسين عليه السلام را دوست بدارد دوست مى دارد....
18 - نه حسين بر پشتم
بود!
امام حسين عليه السلام در كودكى اش بر پشت آن حضرت كه در حال
سجده و نيايش با خدا و نماز جماعت بود، مى نشست و او آنقدر سجده را طول
مى داد تا كودك محبوب خود فرود آيد، كسانى كه با آن حضرت نماز را به
جماعت مى خواندند، مى پرسيدند: آيا در حال سجده
، وحى الهى فرود آمده است ؟ مى فرمود: نه
! بلكه فرزند گراميم حسين ، بر پشتم نشسته بود.
(23)
19 - محبت پيامبر به
دوستداران حسين (ع )
پيامبر روزى كودكى را در راه ديد و او را در برگرفت و مورد مهر
و محبت بسيار قرار داد، هنگامى كه دليل آن را پرسيدند، فرمود:
من او را دوست مى دارم چرا كه او فرزندم حسين را
دوست مى دارد. خود ديدم كه خاك پاى حسن را برداشت و بر چهره نهاد و
جبرئيل به من خبر داد كه او در حماسه عاشورا، از ياران حسين خواهد بود.
(24)
20 - الطاف خاصه الهى به
امام حسين (ع )
خداى جهان آفرين ، در قلمرو الطاف خاصه اش به امام حسين عليه
السلام قلب باطنى پيامبر را بدو ارزانى داشت كه خود پيام آور محبوبش
فرمود:
انه مهجه قلبى حسين ، مايه حيات قلب من
است .
و روح مقدس آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
روحى التى بين جنبى .
(25) حسين روحى است كه در كران وجود من است .
دل مصفا و مطهر آن حضرت را به او ارزانى داشت و او را ميوه دلش قرار
داد.
مغز و انديشه بلند آن حضرت را بدو ارزانى داشت و او را مايه آرامش آن
حضرت ساخت .
قدرت بينايى آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
هنگامى كه به فرزندم حسين عليه السلام مى نگرم ،
گرسنگى و اندوهم رخت بر مى بندد.
حس بويايى آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
حسين عليه السلام گل خوشبوى زندگى من است .
نيروى پيامبر را به او ارزانى داشت كه خود مى فرمود:
حسين عليه السلام طعام من است ، به گونه اى كه
با نظاره به او گرسنگى و ناتوانيم از ميان مى رود.
شانه آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را برايش مركب ساخت .
پشت آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را سوارى او ساخت .
دامان آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را مربى و پرورشگاه ارزشهاى
آسمانى و والاييهاى او ساخت .
زبان آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را براى او پربار ساخت .
دست آن حضرت را به او ارزانى داشت و انگشتانش را تغذيه كننده آن ساخت .
سينه گسترده اش را به او ارزانى داشت و آن را جايگاه امن و مجلس او
ساخت .
دو لب پيامبر را بدو ارزانى داشت و آنها را وسيله نوازش و مهر ورزى بدو
قرار داد.
سخن آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را تمجيد كننده و سراينده سوگنامه
حسين عليه السلام ساخت .
ديگر، پسر آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را فداى حسين عليه السلام
ساخت كه پيوسته مى فرمود:
فديت من فديته بابنى ابراهيم به فداى كسى
كه پسرم ابراهيم را، فداى او ساختم .
(26)
21 - تفسير لؤ لؤ و مرجان
در تفسير مجمع البيان از امين الاسلام طبرسى به نقل از سلمان
فارسى و سعيد بن جبير و سفيان ثورى چنين آمده است :
دو درياى مزبور در آيه شريفه
مرج البحرين يلتقيان ، بينهما برزخ لا يبغيان ،
فباى آلا ربكما تكذبان ، يخرج منهما اللؤ لو و المرجان ، على و
فاطمه اند و برزخ محمد صلى الله عليه و آله و لؤ لو و مرجان حسن و حسين
اند.
(27)
22 - آيه مباهله ، فضيلتى
ديگر
در قول خداوندگار - از آيه مباهله - دليلى قوى بر فضل اصحاب
كساء عليه السلام است كه هيچ دليلى به قوت آن نيست .
و اجماع امت اسلام است كه اصحاب كساء در روز مباهله ، فقط فاطمه و پدر
او و شوهر او و دور فرزند او حسن و حسين بوده اند و احدى با آنان نبوده
است .
و كسى ادعا نكرده است كه غير از پيغمبر و وصى او امام اميرالمؤ منين
على و حضرت فاطمه كفو امام على و دو فرزندش حسن و حسين ، ديگرى در روز
مباهله داخل در اصحاب كساء بوده است و با آنان شركت داشته است ؛و اگر
كسى ادعاء كند، بدون هيچ شك و پيكار، بر خدا و رسولش دروغ بسته است و
افتراء زده است ، حمد خداى را كه ما را از متمسكين به ولايت اصحاب كساء
قرار داده است .
مفسران قرآن در تفسير آيه مباهله ، از عايشه روايت كرده اند كه گفت :
رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز مباهله براى مباهله از خانه خارج
شده است ، و عباى مشكين نشانه دار از موى سياه بر دوش گرفته بود، پس
حسن آمد و او را داخل در عبا فرمود: و پس از آن حسين آمد و او را داخل
در عباء فرمود، و پس از آن فاطمه و سپس على ، آنگاه گفت :
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و
يطهر كم تطهيرا .
پس بدان كه مراد اماميه - خداوند برهانشان را نورانى بفرمايد - از
اصحاب كساء و آل عباء اين پنج تن معصوم منصوص از آيه مباهله قرآن است .
در آيه مباهله ابناء و نساء بر انفس مقدم آورد شده اند تا تنبيهى بر
لطف مكانت و قرب منزلتشان بوده باشد؛و نيز ايذان و اشعارى بدين معنى
داشته باشد كه ابناء مقدم بر انفس و مفدى انفس اند.
(28)
23 - سفارش پيامبر به
معرفت حسين (ع )
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
هان اى مردم ! آن چنانكه شايسته است حسين عليه
السلام را بشناسيد و همانگونه كه خدايش او را بر همگان امتياز و برترى
بخشيده است برترش داريد.
(29)
24 - حرام بودن آتش بر
امام حسن و حسين
جعفر بن محمد بن زيد گويد:
در بغداد بودم كه محمد بن منده بن مهريزد مرا گفت : آيا خواهى كه به
خدمت حضرت محمد بن على الرضا عليه السلام برسى ؟ گفتم : آرى !
پس بر او داخل شديم و سلام كرده ، نشستيم ، حضرت گفت : رسول خدا صلى
الله عليه و آله فرمود:
فاطمه عليها السلام ، عفيف و پاك بود؛پس خداوند
آتش را بر ذريه او حرام گردانيد، و اين ، خاص حسن و حسين عليه السلام ،
است .
(30)
25 - ستوده همگان
از ويژگى هاى امام حسين عليه السلام يكى آن است كه مورد ستايش
همگان است .
خدا، پيامبران ، فرشتگان ، صالحان ، مؤ منان ، تقوى پيشگان ، دوستان تا
كافران و دشمنانش ، همگى او را ستوده و همگى در وصف او سخن گفته اند.
خداوند آن حضرت را در قرآن مجيدش به صورت هاى گوناگون ستوده است ، براى
نمونه
1 - او را مصداق كامل و جامع نفس مطمئنه شمرده است .
2 - او را بهره عظيمى از رحمت خويش عنوان ساخته است .
(31)
3 - او را والاترين پدرانى قرار داده ، كه احترام و تجليل از آنان را
مقرر داشته است .
اينك ... نيك بينديش كه آيا بر اين پدر والا، خدمتى كرده اى و شرط
احساس را انجام داده اى ؟
4 - او را مصداق بارز و سالار شهيدان و كسانى كه مظلومانه به خون خويش
غلطيدند برشمرده است .
5 - او را ذبح عظيم توصيف فرموده است .
6 - او را رمز روح حقيقت كهعيص شمرد.
7 - و نير آن حضرت را با نامهاى مقدس و بزرگى چون فجر، زيتون ، مرجان
و... نام نهاد.
8 - و در ستايش شخصيت و عظمت او در سمت راست عرش مرقوم داشت :
ان الحسين مصباح الهدى و سفينه النجاه
به راستى كه حسين عليه السلام مشعل روشنى بخش هدايت و كشتى نجات است .
(32)
26 - مرثيه جابر بر ابى
عبد الله (ع )
عماد الدين طبرى در بشارت المصطفى روايت كرده است كه : جابر بن
عبدالله انصارى در زيارت امام ابى عبد الله الحسين عليه السلام در روز
اربعين چنين گفت : شهادت مى دهم كه تو فرزند
بهترين پيامبران و پسر سيد مؤ منان ، و فرزند هم سوگند تقوى و سلاله
هدايت و خامس اهل كسائى
(33)
27 - اصحاب كساء
اصحاب كساء در مباهله فقط فاطمه و پدر او و شوهر او و دو فرزند
او حسن و حسين بودند و احدى با آنها همراه نبود.
هيچ كسى مدعى نشد كه جز پيامبر و حضرت وصى ، امام اميرالمؤ منين على و
كفو وى فاطمه و دو فرزند ايشان حسن و حسين ديگرى در مباهله داخل بوده
است . بدون شك مدعى شخص ديگر بر خدا و رسولش دروغ بسته است .
الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولا يتهم
؛
ستايش خداى را كه ما را از متمسكان به ولايت
ايشان قرار داده است
(34)
28 - ميوه درخت نبوى
از ابن عباس روايت شد كه گفت :
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من درختم و
فاطمه حمل آن و على لقاح آن و حسن و حسين ميوه آن اند و دوستداران اهل
بيت حقيقتا برگ بهشتى آنند.
(35)
فصل دوم : خصوصيات ممتاز امام حسين عليه السلام
بر انبياى الهى
29 - توسل پيامبر به امام حسين (ع )
هر كدام از پيام آوران خدا، كه به رنج و مشكل بزرگى مى رسيد با نام و
ياد حسين و خداى حسين عليه السلام بر طرف مى شد كه اين مورد به چند
روايت بسنده مى شود:
1 - در توبه و نيايش آدم ، خداوند نام هاى پنجگانه مقدس را به آموخت و
او به زبان آورد و با نام حسين عليه السلام نيايش او مورد قبول قرار
گرفت .
(36)
2 - در طوفان نوح براى آرام گرفتن كشتى ، به آن حضرت وحى شد كه به پنج
نور مقدس توسل جويد و با نام حسين عليه السلام كشتى نوح به طور دلخواه
در قرارگاه خويش قرار گرفت .
(37)
3 - در دعاى زكرياى پيامبر كه مى گفت :
پروردگار! از جانب خود به من فرزندى ارزانى دار...
(38) خداوند، نام هاى مقدس پنجگانه را به او آموخت و او
با به زبان آوردن نام گرانمايه حسين عليه السلام بشارت به يحيى پيامبر
بدو رسيد.
(39)
4 - حضرت يونس در نجات از شكم ماهى ، خداى را فرا خواند و هنگامى كه با
ياد آورى نام هاى پنجگانه به نام حسين عليه السلام اين بنده برگزيده
خدا رسيد، نجات يافت .
(40)
5 - در جريان بر طرف شدن گزند و گرفتارى از ايوب پيامبر نيز، هنگام كه
به بارگاه خدا نيايش كرد و ندا رسيد كه :
اركض برجلك هذا معتسل بارد و شراب
پايت را بر زمين بكوب اين آبى است براى شست و شو و اين آبى است سرد
براى آشاميدن . آنجا نيز با نام مقدس حسين عليه السلام دعايش برآورده
شد.
6 - در جريان ابراهيم و اسماعيل كه پيام آمد:وفديناه
بذبح عظيم
او را به قربانى پرشكوهى باز خريديم .
روايت است كه : اين قربانى پر شكوه حسين عليه
السلام است
(41) و با اين ترتيب پيام و مفهوم آيه نيز روشن است ،
چرا كه حسين عليه السلام برتر از اسماعيل بود.
7 - در نجات يوسف پيامبر از نهانگاه چاه ، نيز روايت است كه :
آن حضرت به وسيله جبرئيل به پنج نور مقدس توسل
جست و با ياد و نام حسين عليه السلام بود كه كاروانيان رسيدند و
فرستاده آنان براى آب به سر چاه رهايى يافت .
(42)
8 - در نجات يوسف از زندان مصر، پس از سال هاى طولانى نيز، نام و ياد
حسين عليه السلام و حرمت او در بارگاه خدا، نجات بخش بود.
(43)
9- در برطرف ساختن غم و اندوه يعقوب نيز نام مقدس او كار ساز بود.
هنگامى كه كار بر يعقوب سخت شد، رو به بارگاه خدا گفت :
پروردگار! نور ديدگانم و فرزندم يوسف ، از دستم
رفتند، آيا به من مهر نمى ورزى ؟
پيام رسيد كه بگو: بار خدايا! تو را به شكوه
محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگند مى دهم كه نور چشمم
را به من باز گردان .
و با زبان آوردن نام حسين عليه السلام ، بشارت دهنده فرا رسيد و او
بينا گرديد.
(44)
10 - علاوه بر موارد ياد شده ، موارد ديگرى هست كه با ياد و نام مقدس
آن حضرت كه بنده خاص و برگزيده خداست ، رنج و اندوه و پيامبر به خواست
خدا برطرف شده است و نيز با ياد و نام مقدس او، ناخودآگاه موج غم و
اندوه بر سراچه قلب آنان ، سايه افكنده است و دعاهايشان در بارگاه خدا،
به هدف اجابت رسيده است .
و ما نيز:
بار خدايا! به گرفتارى و رنج گناهان خويش رنجديده ايم . گرفتارى ما به
خاطر گناهانمان ، بزرگ و نابود كننده است ، تو را به شكوه و احترام
محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگندت مى دهيم كه
گرفتارى و اندوه ما را بر طرف ساز و به بركت اثر گذارى نام مقدسش كه با
ياد .، دل هايمان مى شكند و سيلاب اشك از ديدگانمان جارى مى گردد،
خواسته هاى ما را برآورد!
(45)
30 - مقايسه حضرت آدم با
امام حسين
آدم از پيام آوران خدا و پدر انسانيت است و به فرمان خدا پس از
آفرينش او، همه فرشتگان در برابرش سجده كردند كه آدم ، به منزله قبله
بود و سجده از آن خدا.
حسين نيز اينگونه بود فرشتگان بر او درود و سلام فرستادند و در گرداگرد
شهادتگاه او طواف كردند و شهادتگاهش معراج آنان بود و جايگاه فرود و
صعود آنان .
خداوند آدم را در بهشت ويژه اش جاى داد و حسين بزرگ انسانى است كه بهشت
و حوريان را از نور وجود او پديد آورد.
آدم به لباس هاى بهشتى آراسته شد و حسين زينب و زيور بهشت است
آدم را خداوند برگزيد و حسين به جدايى دوستان .
آدم به فراق بهشت آزمايش شد و حسين به جداى دوستان .
آدم به كشته شدن فرزندش كه بدن فرزندش آزمايش گرديد و خون او را ديد كه
بر زمين ريخت و زمينى را سيراب كرد و حسين نيز به شهادت فرزندش كه
بدن او را پاره كردند.
آدم به هشدار از خوردن آن درخت آزمايش گرديد و فراموش كرد و خداوند در
او تصميم آهنين نيافت ، اما حسين به وانهادن تمامى علائق و ارزش هاى
مادى آزمايش گرديد و فراموش نساخت و تصميم آهنين و استوارى از خود نشان
داد كه بى نظير بود.
آدم از نظر چهره و قامت ، برگزيده خدا در ميان موجودات بود و او و
فرزندانش برگزيده آفرينش اند و حسين برگزيده از ميان اين برگزيدگان ،
چرا كه او از، برگزيده محبوب جهان هستى پيامبر خداست و پيامبر از او.
31 - مقايسه ادريس پيامبر
با امام حسين
خداوند حضرت ادريس را بر آسمان ها اوج داد و حسين نيز پس از
شهادت ، روح خون ، پيكر و تربت را اوج بخشيد و بالابرد.
ادريس به هجرت از قلمرو ظلم و بيداد پراكندگى ياران ، گرسنگى و تشنگى
در راه حق آزمايش شد و حسين نيز به هجرت از خدا و رويارويى قهرمانه با
ديكتاتورى خون آشام اموى و به تشنگى و فشار روزگار براى حق و عدالت ...
كه خواهرش در كنار پيكر به خون طپيده اش ناله زد و گفت : پدرم به فداى
آن كه با لب تشنه به شهادت رسيد.
32 - مقايسه نوح با امام
حسين
نوح ، بزرگ پيام آوران است .
حسين عليه السلام ، سالار همه جوانمردان بهشت .
خانه و جايگاه نوح شرافت يافت .
شهادتگاه حسين از آن جا شرافتش بيشتر شد.
خداوند در ميان جهانيان به نوح درود فرستاد كه : سلام على نوح فى
العالمين چرا كه نجات مردم از طوفان به خاطر او بود
به حسين نيز درود باد كه نجات همه بشريت از آتش دوزخ به بركت وجود اوست
.
نوح دارنده كشتى نجات بر امواج آب ها بود.
حسين صاحب كشتى نجاتى است كه هر آن كس بر آن نشيند از آتش هاى بدبختى
دنيا و آخرت نجات يابد.
نوح نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خويش زندگى كرد و بر او ستم روا
داشتند و تا سر حد بيهوشى او را زدند و خون از گوشهايش جارى شد.
حسين عليه السلام نيز از فراسوى مردم دعوت شد و نيمروزى در ميان آنان
بود و او را به شهادت رساندند و پيكر پاكش سه روز بر روى خاك ماند و سر
مقدسش را بر فراز نيزه ها بردند و ستمى كه در يك ساعت بر او روا
داشتند، از نهصد و پنجاه سال ، بيشتر بود.
33 - مقايسه ابراهيم با
امام حسين
هنگامى كه با فروتنى و اخلاص در زيارت حسين عليه السلام اين
جمله را به زبان مى آورى كه السلام على ابراهيم
خليل الله مى توانى هر دو نفر آنان ،، حسين عليه السلام يا
ابراهيم را نيت كنى .
مى توانى آن خليل خدا را نيت كنى كه به
خاطر انجام فرمان خدا خويشتن را به آتش بيدادگران نزديك ساخت و نه تنها
از فرشتگان مدد نخواست ، بلكه از شدت اخلاص خدايش را نيز نخواند چرا كه
گفت : حسبى من سؤ الى علمه بحالى ... او
از شرايط من آگاه است .
و نيز مى توانى به نيت خليل كربلا، سلام و درود نثار كنى كه خويشتن را
در راه انجام فرمان خدا آماج شمشيرها و نيزه ها نمود و يارى فرشتگان را
نپذيرفت
(46) و آتش دوزخ را و آتش فتنه اموى را براى امت بزرگى
سرد و سلامت ساخت .
(47)
به هنگام سلام ، مى توانى آن خليل بزرگى را نيت كنى كه چهره نورانى
فرزندش اسماعيل را به خاطر خدا بر خاك نهاد.
نيز مى توانى آن خليل پرشكوهى را نيت كنى كه در راه خدا چهره فروزان
فرزندش على را با بدن قطعه قطعه بر خاك نهاد.
به هنگام نثار درود بر ابراهيم ، مى توانى خليل بزرگوارى را نيت كنى كه
همسرش ساره از او براى تهيه غذا، مواد غذايى خواست و او از همسرش
خجالت كشيد كه او را دست خالى برگرداند و ظرف را از ريگ هاى بيابان پر
كرد و خداوند به قدرتش آن را به مواد غذايى تبديل كرد
(48)
يا آن خليل بلند آوازه اى را قصد كنى كه دخت گرانمايه اش در محاصره
دشمن از او آب خواست كه در پاسخ دردانه اش فرمود: دخترم ! تشنگى تو بر
من گردان است ، اما براى خدا همه مشكلات را بايد به جان خريد.
(49)
34 - برترى امام حسين (ع
) بر يعقوب پيامبر
در زيارت حسين عليه السلام مى خوانيم كه :
السلام على يعقوب الذى رد الله اليه بصره برحمته
سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خويش ، نور ديدگانش را بدو باز
گردانيد. در اين درود و سلام ، مى توانى يعقوب پيامبر را نيت كنى كه
پدر دوازده پسر بود و هنگامى كه آنان را فرا خواند، در كمال صحت و
سلامت در برابرش ايستادند و گفتند: پدر جان !
يكى از ما را گرگ خورد.
و او از اين رخداد و خبر درد ناك ، كمرش خم و نور چشمانش را از دست
داد.
و نيز مى توانى يعقوب كربلا، حسن عليه السلام را قصد كنى كه پدر يك پسر
بود كه ندايش را از شهادتگاه شنيد كه : پدرجان !
آخرين سلام مرا پذيرا باش كه اينك لحظات جدايى است .
(50)
مى توانى يعقوب پيامبر را نيت كنى كه پيراهن آلوده به خون فرزندش را كم
سالم بود نگريست و گفت : گويا گرگ پر مهرى بوده
كه پسرم را خورده و پيراهن او را پاره نكرده است .
(51)
از يعقوب پيامبر، يوسف را خواستند بدين بهانه كه : در دشت زيبا و مناظر
دل انگيزش بخورد و بازى كند، اما او نمى پذيرفت و مى گفت :
بردن او، مرا اندوهگين مى سازد.
اما حسين عليه السلام هنگامى كه فرزند قهرمانش به سوى ميدان جهاد حركت
كرد و بانوان حرم او را از حركت باز داشتند، فرمود:
او را رها كنيد كه شوق ديدار خدا و پيامبرش را
در سر دارد.
يعقوب پيامبر را بشارت دهنده با پيراهن يوسف فرا رسيد و آن را به سر و
روى او انداخت و او بينا شد.
اما حسين عليه السلام نداى جدايى فرزندش را شنيد گويى دنيا در نظرش
تيره و تار شد.
(52)
35 - مقايسه امام حسين با
حضرت يوسف
هنگامى كه برادران حسود، ميان يوسف و پدرش جدايى افكندند و نقشه
كشتن او را كشيدند، يكى از آنان گفت : يوسف را
نكشيد و او را در نهانگاه چاه بيفكنيد. و چنين كردند.
اما يوسف پر شكوه كربلا را پس از به شهادت رساندن تمامى ياران ،
فرزندان ، برادران و... و پس از وارد ساختن زخم هاى عميق و بسيار بر
پيكرش كه هر كدام از آنها براى شهادتش كافى بود، ناگهان همگى سپاه شوم
اموى فرياد كشيدند كه : حسين را دسته جمعى
بكشيد. اينجا بود كه گروهى براى كشتن آن حضرت هجوم آوردند و
گروهى براى بريدن سر مطهرش و پس از شهادت پر شكوهش ، شقاوت هايى كه بر
آن پيكر مطهر روا داشتند كه قلم از ترسيم آن ناتوان است .
(53)
كاروانيان يوسف پيامبر را پس از افكندن در نهانگاه چاه ، يافتند و با
خود بردند و براى فروش در بازار مصر گرداندند.
و يوسف كربلا را نيز از شهادت در حالى كه پيكرش بر روى خاك بود، سر
مقدسش را بر فراز نيزه هاى بيداد در كوفه ، شام ، بازار و كوچه هاى آن
شهرها، بزدلانه و شقاوت مندانه گردانيدند.
(54) يوسف پيامبر را به ضرب زور بر دربار پادشاه مصر
بردند، اما پس از مدتى مورد احترام او قرار گرفت و امانتدار او شد.
اما سر مقدس يوسف كربلا را به بارگاه ديكتاتور سفاكى بردند كه به جنايت
خويش افتخار مى كرد و بر سيد و سالار شهيدان اهانت روا مى داشت و بر لب
و دندان او چوب بيداد مى نواخت .
(55)