سخن آخر
آخرين سخن آنكه خداوند سبحان حجّت بالغه خويش را با اينمرجعيّت خردمندانه، بر
بندگانش تمام ساخت. امّا آنها را به پذيرش آنمجبور نكرد همچنانكه به پذيرش ساير
اصول و احكام وادار نكرده است.و مردم به اندازه نزديكى خود به اين نمونه والا به
نيكبختى مىرسندواگر از آن فاصله بگيرند و دور شوند، حجّت بر آنها تمام شده است!
سخنان تابناک
سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله و خاندان او پرتوهايى هستند كه از جانهاى پاكآنان،
پس از تابيدن آفتاب قرآن كريم بر آنها، در خشيدن مىگيرد. ايننور، نور خداست
وهدايتى از هدايتهاى خدا. روانهاى نا آرام بدين نور بهآرامش مىرسند وكشتيهاى
بيچارگان پس از گردشى سخت در ميان امواجشك و ترديد، در ساحل امن آنها به راحتى و
آسايش دست مىيابند. آنچهدر سطور زيرين، با يكديگر مىخوانيم كلمات نورانى است كه
تاريخ ازگفتارهاى امام در خود جاودان نگاه داشته است.
امام حسن عسكرىعليه السلام در رهنمودى خردمندانه به يكى از پيروانششيوه شايستهاى
را كه تبعيّت از آن در شرايط بحرانى و دشوار سزاواراست، توصيّه مىفرمايد. آن حضرت
چنين مىگويد:
"شما را به ترس از خدا و پارسايى در دين خود و كوشش در راه خداوراستگويى توصيه
مىكنم و به امانتدارى از هر كس كه بوده باشد خوب و يابد وفادار باشيد، و به طول
دادن سجدهها و خوش همسايگى سفارش مىكنمكه محمّدصلى الله عليه وآله بدين روش
آمده. در عشاير آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنهاحضور يابيد، و بيمارهاشان را
عيادت و حقوقشان را ادا كنيد. زيرا هر كس ازشما كه در ديانت خود پارسايى پيشه كرد و
راست گفت و امانتدار بود و بامردم خوشرفتارى كرد و گفتند اين )فرد( يك شيعه است،
من از اين امرشادمان مىشوم.
از خدا بپرهيزيد و زينتى باشيد براى ما و نه مايه زشتى و ننگ. هرگونهدوستى را براى
ما جلب كنيد و هر زشتى را از ما بگردانيد. چون هر خوبى كهدر باره ما گفته شود ما
شايسته آنيم و هر بدى كه در باره ما گفته شود ما چناننيستيم.
ما را در كتاب خدا حقّى است، ثابت و قرابتى كه با رسول خداصلى الله عليه
وآلهداريم، و خداوند ما را پاك شمرده و احدى مدّعى اين )كرامت( نيست
مگردروغگو، خدا و مرگ را بسيار ياد آريد، و قرآن بخوانيد و بر پيامبرصلى الله عليه
وآله بسياردرود فرستيد كه درود بر رسول خداصلى الله عليه وآله ده حسنه دارد. آنچه
را به شما توصيهكردم خوب به خاطر سپاريد، شما را به خدا مىسپارم و بر شما
درودمىفرستم".(69)
ايمان مردم به رهبرى شاهد و حاضر در ميان آنها، بسى مشكلتروگرانتر است از ايمان
آوردن آنان به كسى كه از بين آنها رفته و رخت بربسته است. زيرا آنها اگر به رهبر
شاهد حاضر ايمان بياورند، از آنهامىخواهد كه از او پيروى كنند و تابع و مطيع
دستوراتش باشند و فرمانبرىبسيار گران است بويژه وقتى كه ديدگاهها و منافع با
يكديگر تناقض پيداكنند. از اين رو شرايط توقف معروف به )وقف( نزد بسيارى از
شيعيان،به هنگام وفات يك امام و جانشينى امامى ديگر پيدا مىشود. بسيارى ازاين
توقفها از جانب وكلايى بوده كه اموال وحقوق مردم در نزد آنها بودهاست و طوفان
رياست و شهوت قدرت آنان را به بازى گرفته است.
امام حسن عسكرىعليه السلام از ناحيه چنين افرادى، آزارهاى بسيارىمتحمّل شد به
طورى كه حتّى مىتوان گفت آن حضرت بيش از امامانپيشين آزار ديد و رنج كشيد چنانكه
خود در حديثى كه از وى روايتكردهاند، فرموده است:
"هيچ كدام از پدرانم آزموده نشدند چنانكه من به خاطر ترديد اينگروه در بارهام،
آزموده شدم".
چه بسا عامل اين ترديد، شك در استمرار امامت بوده باشد. از اين روآن حضرت در رد اين
شك مىفرمايد:
"اگر اين امر )امامت( امرى است كه بدان باور آوردهايد و براى آن سرتسليم فرود
آوردهايد مؤقت مىبود و سپس از هم گسسته مىشد، پس جاىشك بود، امّا اگر اين امر
تا زمانى كه امور خدا ادامه دارد، متصل و ناگسسته است، پس اين شك چه معنايى
دارد؟!".(70)
آن حضرت به يكى از ياران مورد اعتماد خود به نام اسحاق بن اسماعيلنيشابورى كه
نامههاى فراوانى ميان او و امام رد و بدل گشته، نامهاىمىنگارد. در اين نامه به
احتجاج امام بر امامت و ميزان اهمّيّت آن برمىخوريم. بياييد در اين نامه دقت به
خرج دهيم.
"خداوند ما و شما را در پرده خود نگاه دارد و در همه كارهايت بهنيروى صنع خويش تو
را يار باد، خدايت رحمت كند، نامهات را)خواندم و( فهيمدم ما به شكر خدا و نعمت او
اهل بيتى هستيم كه بردوستان خود دلسوزيم، و به احسان پياپى خدا و بخشش وى
بديشانخوشحاليم، و هر نعمتى كه خداى تبارك و تعالى بر آنها ارزانى دارد بهحساب
آوريم. اى اسحاق! خداوند بر تو وهَمتايانت نعمت خود را تمامكند، تمام آن كسانى كه
خداوند به آنها مهر ورزيده و به نعمت خود آنان راهمچون تو بينا كرده و كمال نعمت
خود را به بهشت رفتن آنان، مقدّرداشته است. هر نعمتى هر چه هم والا و با ارزش باشد
چيزى نيست جزآنكه - به خاطر سپاس و ستايش خداوند و منزّه دانستن نامهاى مقدس او
-بايد شكر آن ادا شود. و من مىگويم "الحمد للَّه" برترين چيزى است كهستاينده خدا
او را تا ابد سپاس گزارده در برابر منّتى كه خداوند بر تو نهادهاست از رحمت خويش و
تو را از هلاكت رهايى بخشيده، و راه تو را درگذر از آن گردنه هموار فرموده. به خدا
سوگند كه آن گردنهاى است بسدشوار وگذر از آن سخت و بلايش بزرگ و در كتابهاى
پيشينيان از آن يادشده. شما در دوران امام گذشته تا زمانى كه از دنيا رفت و در
دورانامامت من كارهايى داشتيد كه پسنديده و موفّق نبود.
اى اسحاق! يقيناً بدان كه هر كس از اين دنيا كور و نابينا بيرون رفتدر آخرت هم كور
باشد و گمراهتر.
اى اسحاق! ديدگان كور نيستند بلكه دلهايى كه درون سينههايندكوراند واين سخن خداست
در كتاب استوارش از قول ستمگرى، آنجا كهمىفرمايد: )قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي
أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً * قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَآيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا
وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى(71)).
"پروردگارا! چرا مرا كور محشور كردى من بينا بودم. خدا فرمايد:اينچنين آيات ما به
تو رسيد پس آنها را فراموش كردى و )در برابر( تو همامروز فراموش شدى".
وكدامين آيت بزرگتر از حجّت خدا بر حقش و امين او در بلادشوگواه او بر بندگانش
مىباشد؟!
كسى كه گذشتگان از پدران نخست او از پيامبرانند و پدران بعدىاشاوصيا كه درود و
بركات خدا بر تمام آنها باد.
شما را كجا سرگردان كردند و همچون چهار پايان به كجا رومىآوريد؟! از حق رخ بر
مىتابيد و به باطل مىگراييد، ونعمت خدا را ناسپاسى مىكنيد يا از كسانى هستيد كه
به پارهاى از كتاب ايمان مىآورندوبه پارهاى ديگر كفر مىورزند. پس پاداش آن كس
كه چنين مىكند، ازشما يا غير شما، چيزى نيست مگر خوارى در زندگى دنيا و عذاب
طولانىدر زندگى پاينده اخروى، و به خدا كه اين رسوايى بزرگ است.
خداوند كه از روى منّت و رحمتش بر شما فرايضى مقرّر فرمود، نهبراى آن بود كه
بدانها نياز داشته، بلكه )قرار دادن اين فرايض( رحمتىبود از جانب او كه معبودى جز
او نيست، بر شما، تا پليد را، از پاك جداسازد و آنچه را كه در دلهاى شماست بيازمايد
و آنچه در دلهايتان استپاك و صاف كند تا به سوى رحمت خدا سبقت گيريد و جايگاههاى
شمادر بهشتش تفاوت يابند. پس بر شما حجّ و عمره و گزاردن نماز وپرداختن زكات و روزه
و ولايت را واجب فرمود و درى هم به روى شماگشود كه درهاى فرايض را بدان باز گشاييد
تا كليدى )براى رسيدن( به راهاو باشد. اگر محمّد و جانشينانش از فرزندانش نبودند
شما چون چهارپايان سر گشته مىشديد، هيچ كدام از فرايض را در نمىيافتيد.
و آيا مىتوان به شهرى در آمد جز از راه دروازهاش؟!
و چون بر شما منّت نهاد به قرار دادن اوليا )امامان( پساز پيامبرتان،در كتاب خويش
فرمود:
)الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي
وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَدِيناً(72)).
"امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلامرا دين شما
پسنديدم".
پس براى اولياى خود بر شما حقوقى قرار داد و شما را به اداى آن دستورفرمود تا آنچه
از زن و مال و خوردنى و نوشيدنى بر دوش داريد، براى شماحلال باشند، خداوند فرمود:
)قُل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى(73)).
"بگو از شما مزدى بر آن نخواستم جز دوستى با خويشانم".
و بدانيد كه هر كس بخل ورزد، بر خود بخل ورزيده و خداوند بى نيازاست و شما
نيازمندانيد كه خدائى جز او نيست، و سخن در باره آنچه بهسود و زيان شما بود به
درازا كشيده شد.."(74)
ما به قلّههاى حقايق رسيدهايم
ائمهعليهم السلام به مقام دنيوى يا ثروت و يا شهرت، مباهات نمىكردندبلكه فخر آنان
به حب خدا و انتساب به رسول خدا و ... علم و تقوا بود.آنچه در زير نقل مىشود سخن
شكوهمندى است منسوب به امام عسكرىكه آن را به خط مبارك ايشان يافتهاند.
در اين مكتوب آمده است:
"ما به گامهاى نبوّت و ولايت به قلّههاى حقايق رسيدهايم و راههاىهفتگانه را با
نشانهاى فتوّت روشن ساختهايم. ما شيران ميدانهاى كارزاريم وابرهاى پر باران.
شمشير و قلم در دنيا و درفش سپاس و دانش در آخرت دركف ماست. فرزندان ما خلفاى دينند
وهم پيمانان يقين، و چراغهاى امّتهايندو كليدهاى بزرگوارى وبخشش. كليم )موسىعليه
السلام( را وقتى حلّه نبوّتپوشاندند كه ما از او پيمان و فادارى گرفتيم، و روح
القدس در بهشت آسمانسوّم از باغهاى تازه رسِ ما مىچشيد، و پيروان ما گروه
رستگارانند و دستهپاكان. براى ما يار و نگاهبانند و بر تيرگى باور و مددكار، و
بزودى چشمهسارهاى زندگى )واقعى( پس از شرارههاى آتش براى آنان شكافته
مىشود".(75)