شرح صد كلمه قصار از امام على عليه السلام
مرحوم آيه الله حاج شيخ عباس قمى(ره)
- ۵ -
كلمه 92:
متن حديث :
من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفيس عن المكروب.264
ترجمه :
از كفارههاى گناهان بزرگ فريادرسى بيچاره مظلوم و غم را بردن از اندوهگين مغموم
است پس اى برادر جان پيوسته اهتمام كن در اغاثه مظلومان و قضاء حوائج محتاجان و سعى
كردن در برآوردن مهمات مسلمانان.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: من اصبح لا يهتم بامر
المسلمين فليس من الاسلام من شىء و من شهد رجلاً ينادى يا مسلمين فلم يجبه فليس من
المسلمين.265
يعنى كسيكه صبح كند در حالى كه غمخوارگى بامر مسلمانان نداشته باشد از مسلمانى
بچيزى نيست و كسى كه آگاه شود بر مردى كه استغاثه ميكند كه اى مسلمانان پس اجابت او
نكند و بفرياد او نرسد از مسلمانان نخواهد بود و بدان نيز كه افضل قربات سعى در
مهمات ذوى الحاجات و مسرور كردن دل مؤمنانست.
بدست آوردن دنيا هنر نيست
|
|
كسيرا گر توانى دل بدست آر
|
قال امير المؤمنين عليه السلام: لكميل بن زياد رحمة الله يا
كميل مر اهلك ان يروحوا فى كسب المكارم و يدلجوا فى حاجة من هونائم. الخ266
طريقت بجز خدمت خلق نيست
ره نيكمردان آزاده گير
كسى نيك بيند بهر دو سراى
خدا را بر آن بنده بخشايش است
|
|
به تسبيح و سجاده و دلق نيست
چه استادهاى دست افتاده گير
كه نيكى رساند بخلق خداى
كه خلق از وجودش در آسايش است
|
كلمه 93:
متن حديث :
من لان عوده كثفت اغصانه.267
ترجمه :
كسيكه نرم باشد چوب درخت او پر برگ باشد شاخهاى او.
يعنى كسيكه نرم باشد طبيعت او و خوش خلق و لين القول باشد همه كس با او الفت و
محبت گيرد پس محبين و اعوان او بسيار شود.
قال الله تعالى: و لو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك.268
و سبب نرمى چوب درخت تازگى و پر آبى اوست و شاداب بودن درخت سبب فربهى شاخه و پر
برگ شدن او است بخلاف آنكه يبوست بر او غلبه كند كه برگش كم ميشود و اگر برگى
باقيماند اتصالش سست است بنحويكه باندك بادى از او بريزد و شاخها مهزول شود انسان
نيز چنين است هر كس كه يبوست و سودا بر او غلبه كرده لاغر و نحيف و كم دوست ميباشد
بخلاف مرطوبى و بلغمى مزاج.
و فى معنى كلامه عليه السلام قوله: من لانت كلمته و جبت
محبته.269
وقوله قلوب الرجال و حشية فمن تالفها اقبلت عليه.270
و قوله ايضاً من لان استمال و من قسانفر و ما استعبد الحر بمثل الاحسان.271
معنى فقره اول هر كه نرم شده كلمه او واجب است محبت او.
معنى فقره دوم دلهاى مردم وحشى است پس كسيكه خو گرفت و دوستى كرد با آن روى ميكند
بر آن.
معنى فقره سوم هر كه نرم شد ميل داد مردم را بسوى خود و كسيكه سخت دل شد نفرت داد
مردم را از خود و هيچ چيز بنده نميكند آزاد را بمثل احسان با او272
پس ايعزيز با دوست و دشمن طريقه احسان پيش گير كه دوستان را مهر و محبت بيفزايد و
دشمنان را عدوات كم شود.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: انكم لن تسعوا الناس
باموالكم تسعوهم بالخلاقكم.273
يعنى رسولخدا صلى الله عليه و آله با خويشان خود از آل عبدالمطب فرمود كه شما
توسعه نميدهيد مردم را باموال خود پس توسعه دهيد ايشان را باخلاق خود.
و قال اميرالمؤمنين (عليه السلام) البشاشة حبالة المودة.274
يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خوشروئى دام مودت است.
از اين نامورتر محلى مجوى
بدوزخ برد مرد را خوى زشت
|
|
كه خوانند خلقت پسنديده خوى
كه اخلاق نيك آمده است از بهشت
|
روى الحسن عن الحسن عن الحسن ان احسن الحسن الخلق الحسن.275
يعنى روايتكرده حسن بن عرفه از حسن بصرى از امام حسن مجتبى عليه السلام كه بهترين
حسنها خلق نيكو است.
كلمه 94:
متن حديث :
من لم ينجه الصبر اهلكه الجزع.276
ترجمه :
كسيرا كه نجات ندهد صبر و شكيبائى هلاك خواهد كرد او را جزع و بيتابى مراد از
هلاكت يا هلاكت دنيوى است يا اخروى يا هر دو زيرا كه جزع سبب از براى هر سه است.
و فى الحديث: الجزع عند البلاء تمام المحنة.277
و در حديث است كه بيتايى نزد بلا تمام محنت است.
بدانكه آيات و اخبار بسيار در فضيلت صبر وارد شده.
و در احاديث است كه نسبت صبر به ايمان نسبت سراست بجسد.
و هم روايت شده كه مؤمنى كه مبتلا شود ببلائى و صبر كند از براى اوست اجر هزار
شهيد.278
و قال (عليه السلام) افضل العبادة الصبرو و الصمت و انتظار
الفرج.279
يعنى حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: كه افضل عبادت صبر و سكوت و انتظار فرج است.
كلمه 95:
متن حديث :
من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومن من اسآء به الظن.280
ترجمه :
كسى كه بگذارد نفس خود را در جايهاى تهمت يعنى برود در آن مواضع و بنشيند در
آنجاها پس بايد ملامت و سرزنش نكند كسى را كه گمان بد باو ببرد.
دانايان گفتهاند: هر كه با بدان نشيند اگر چه طبيعت ايشان در او اثر نكند لكن
بطريقت ايشان متهم گردد و اگر بخرابات رود از براى نماز گذاردن منسوب شود بخمر
خوردن.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: اتقوا مواضع التهم.281
ابن ابىالحديد نقل كرده كه وقتى آنحضرت با يكى از زوجات خود بر در يكى از
دوازههاى مدينه ايستاده بود يكى از اصحاب از آنجا بگذشت آنجناب را با آن زن آنجا
ديد سلام كرد و بگذشت رسولخدا صلى الله عليه و آله او را ندا كرد و فرمود: اى فلان
اين زن، فلانه زوجه من است عرض كرد يا رسول الله مگر در شما هم گمان ميرود كه اين
فرمايش نموديد فرمود: ان الشيطان يجرى من ابن ادم مجرى الدم.282
همانا شيطان ميگردد در بدن بنى آدم مانند گشتن خون.
كلمه 96:
متن حديث :
الناس اعداء ما جهلوا.283
ترجمه :
مردمان دشمنان چيزيند كه جاهلند بآن.
و سببش آنست كه جاهل خوف دارد كه در مجلسى كه با آن عالم است مبادا او را توبيخ و
تقريع بجهلش كنند يا آنكه چون اهل علم خوض ميكنند در چيزى كه او جاهل بآنست از اين
جهت حقير ميشود در ديدگان و اذيت ميباشد براى او و اين اذيت از ناحيه علم باو رسيده
لاجرم با آن علم دشمن است.
و فى معنا قوله (عليه السلام) و الجاهلون لأهل العلم اعدآء.284
يعنى نادانان مر اهل علم را دشمنانند.
كلمه 97:
متن حديث :
نوم على يقين خير من صلوة فى شك.285
ترجمه :
خواب شخصى كه بر يقين باشد بهتر است از نماز گذاردن در حال شك.
اين كلمه را وقتى فرمود كه شنيد يكى از خارجيان نماز شب ميگذاشت و قرائت قرآن
ميكرد گويند كه بآواز حزين آنخارجى اين آيه را مىخواند و ميگريست
امن هو قانت انآء اليل الاية286 كميل
بن زياد رحمه الله در خدمت آنحضرت ايستاده از خواندن قرآن او آهى كشيد حضرت سبب آه
از او پرسيد عرضكرد از صوت حزين اين قارى و كاش من موئى بودم در بدن او تا هميشه
اينكلام حزين را از او مىشنيدم فرمود آه مكش و اين آرزو مبر پس از چندى كه واقعه
نهروان روى داد آنمرد خارجى بجنگ آنحضرت شد و كشته شد آنوقت آنجناب كميل را طلبيد و
فرمود اين مقتول همان قاريست كه آروز ميكردى هنوز آن آروز دارى عرضكرد:
استغفر الله من كل خطأء يجرى على اللسان.287
و من كلامه (ع): كم من صآئم ليس له من صيامه الا الجوع و العطش و كم من قائم ليس
له من قيامه الا السهر و العنآء يا حبذا نوم الأكياس و افطارهم.288
يعنى چه بسيار روزه دارى كه نيست از براى او بهرهاى از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى
و چه بسيار شب زنده دارى كه نيست از براى او از برخاستن در شب جز بيدارى و رنج اى
خوشا خواب زيركان در امر آخرت و افطار ايشان.
كلمه 98:
متن حديث :
والله لدنياكم هذه اهون فى عينى من عراق خنزير فى يد مجذوم.289
ترجمه :
بخدا سوگند كه اين دنياى شما خوارتر است در ديدگان من از استخوان بيگوشت خوكى كه
باشد در دست جذام.
و اين نهايت تحقير است از دنيا چه استخوان از هرچيز بيقدرى خوارتر است خصوص اگر از
خوك باشد و خصوص در دست مجذوم باشد كه در اينحال هيچ چيز از اين پليدتر نيست.
و كسيكه تأمل كند در سيره آنحضرت در حاليكه خانهنشين و مغلوب از حقش بود و در
حاليكه خلافت و ولايت بآنجناب رسيد يقين ميكند كه دنيا در نظر آنحضرت بهيمن حال
بلكه خوارتر از اين بود. صلوات الله عليه بابى انت و امى يا
ابا الحسن يا آية الله العظمى يا اميرالمؤمنين.290
اگر اين مقام گنجايش ميداشت ببرخى از زهد آن وجود مقدس اشاره ميكرديم
لكن اقول:
متى احتاج النهار الى دليل
تعاليت عن مدح فابلغ خاطب
اذا طاف قوم فى المشاعر و الصفا
و ان ذخر الاقوام نسك عبادة
|
|
بمدحك بين الناس اقصر قاصر
فقبرك ركنى طائفاً و مشاعرى
فحبك او فى عدتى و ذخائرى291
|
كلمه 99:
متن حديث :
يابن ادم كن وصى نفسك و اعمل فى مالك ما تؤثر ان يعمل فيه من
بعدك.292
ترجمه :
اى فرزند آدم خودت وصى خودت باش و عمل كن در مال خود آنچه كه اختيار ميكنى كه عمل
كنند در آن مال از پس تو پس ايعزيز من:
خور و پوش و بخشاى و راحت رسان
زر و نعمت اكنون بده كان تست
تو با خود ببر توشه خويشتن
غم خويش در زندگى خور كه خويش
به غمخوارگى چون سر انگشت من
|
|
نگه مى چه دارى زبهر كسان
كه بعد از تو بيرون زفرمان تست
كه شفقت نيايد ز فرزند و زن
بمرده نپردازد از حرص خويش
نخارد كسى در جهان پشت من
|
دانايان گفتهاند كه دو كس مردند و حسرت بردند يكى آنكه داشت و نخورد و ديگر آنكه
دانست و نكرد.
نيامد كسى در جهان كو بماند
نمرد آنكه ماند پس از وى بجاى
بزرگى كزو نام نيكو نماند
|
|
مگر آن كز او نام نيكو بماند
پل وبركه و خوان و مهمانسراى
توان گفت با اهل دل كو نماند
|
كلمه 100:
متن حديث :
يا ابن ادم ما كسبت فوق قوتك فانت فيه خازن لغيرك.293
ترجمه :
اى پسر آدم آنچه اندوختى از درهم و دينار زياده از قوت خود پس تو خزينه دارى براى
غير خودت از حادث يا وارث.
و از اينجا است كه شاعر گفته:
ما لى اراك الدهر تجكع دائباً
تو را اينقدر تا بمانى بس است
پس از بردن و گرد كردن چه مور
از اين نصيحت نگويد كست
|
|
ألبعل عرسك لا ابا لك تجمع294
چه رفتى جهان جاى ديگر كس است
بخور پيش از آن كت خورد كرم گور
اگر عاقلى يك اشارت بس است
|
تمام شد صد كلمه شريفه در ماه صفر سنه 1331 در ايام شهادت سبط اكبر پيامبر خدا صلى
الله عليه و آله حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و چون در اين ايام اين رساله تمام
شد مناسب ديدم كه ختم آن كنم آن را بذكر موعظه آن حضرت كه مناسبت با مقام دارد نيز.
جناده بن ابى اميه295 روايت كرده است
296 كه در مرض امام حسن (عليه السلام) بخدمت آنحضرت رفتم ديدم در پيش
روى آنجنانب طشتى گذاشته بودند و پاره پاره جگر مباركش در آن طشت ميريخت گفتم اى
مولاى من چرا خود را معالجه نميكنى فرمود اى بنده خدا مرگرا به چه چيز معالجه
ميتوان كرد گفتم: انا لله و انا اليه راجعون. پس بجانب
من ملتفت شد و فرمود كه خبر داد ما را رسولخدا صلى الله عليه و آله كه بعد از او
دوازده خليفه و امام خواهند بود كه يازده كس ايشان از فرزندان على (ع) و فاطمه (س)
باشند و همه ايشان بتيغ يا بزهر شهيد شوند پس طشت را از نزد آنجناب برداشتند آنجناب
گريست من عرضكردم يابن رسول الله مرا موعظه كن قال عليه السلام
نعم استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك. فرمود: كه مهياى سفر آخرت شو و
توشه آن سفر را پيش از رسيدن اجل تحصيل نما و بدانكه طلب دنيا ميكنى و مرگ تو را
طلب ميكند و بار مكن اندوه روزى را كه هنوز نيامده است بر روزى كه در آن هستى. و
بدانكه هر چه از مال تحصيل نمائى زياده از قوت خود در آن بهره نخواهى داشت و
خزينهدار ديگران خواهى بود و بدانكه در حلال دنيا حسابست و در حرام دنيا عقاب و
مرتكب شبهات آن شدن موجب عتابست پس دنيا را در نزد خود بمنزله مردارى دان و از آن
مگير مگر بقدر آنچه تو را كافى باشد كه اگر حلال باشد زهد در آن ورزيده باشى و اگر
حرام باشد و زرى و گناهى داشته باشى و از اين نوع موعظه فرمود تا آنكه نفس مقدسش
منقطع شد و رنگ مباركش زرد گرديد پس حضرت امام حسين عليه السلام با اسود بن
ابىالأسود از در در آمد برادر بزرگوار را در بر گرفت و سر مباركش را با ميان دو
ديدگانش ببوسيد و نزد او نشست و راز بسيار با يكديگر گفتند و امام حسن (ع) امام
حسين (ع) را وصى خود گردانيد و اسرار و ودايع امامت را به وى سپرد و روز پنجشنبه
آخر صفر297 سال پنجاهم هجرى بسن چهل و هفت298
وفات يافت و در بقيع مدفون شد صلوات الله عليه.299
پىنوشتها:
264) نهج البلاغه ص 1097 حكمت 23.
265) كافى 2/164 با تفاوت كمى.
266) نهج البلاغه ص 1200 حكمت 249.
ترجمه: اى كميل خانواده خود را وادار كن دنبال كسب مكارم باشند و شبها در انجام
حوائج آن كه در خواب است تلاش كنند يعنى گر چه نيازمندان در خواب باشند آنها به فكر
رفع نياز آنان باشند.
267) نهج البلاغه ص 1183 حكمت 205.
268) سوره آل عمران آيه 159.
ترجمه: اى پيامبر اگر تندخو و سخت دل بودى از دورت پراكنده مىشدند.
269) غررالحكم چاپ نجف ص 268.
270) نهج البلاغه ص 1111 حكمت 47.
271) -
272) يا: بنده نمىشود مرد آزاد به هيچ چيز مانند احسان (شعرانى).
273) بحارالانوار 77/166.
274) نهج البلاغه ص 1090 حكمت 5.
275) خصال صدوق باب اول حديث شماره 102.
276) نهج البلاغه ص 1173 حكمت 180.
قال عليه السلام: جزعك فى مصيبة صديقك احسن من صبرك و صبرك فى مصيبتك احسن من
جزعك.
شرح نهج البلاغه 20/344 حكمت 957.
ترجمه: بىتابى در مصيبت دوستت بهتر از صبر و شكيبائى است و صبر و شكيبائى در
مصيبت خودت بهتر از جزع و بىتابىاست.
277) شرح صد كلمه ابن ميثم ص 143.
278) وسائل الشيعه 2/902.
279) بحار 78/38 و كنزالفوائد 58.
280) نهج البلاغه ص 1165 حكمت 151.
281) بحار 75/90 با مختصر تفاوت.
282) شرح نهجالبلاغه 18/380.
283) نهج البلاغه ص 1168 حكمت 163.
284) از اشعار منسوب به آن حضرت است.
285) نهج البلاغه ص 1130 حكمت 93.
286) سوره 39 آيه 9.
287) سفينة البحار ماده كمل.
288) نهج البلاغه ص 1154 حكمت 137 و در اين چاپ به جاى (العطش) (الظماء) دارد.
289) نهج البلاغه ص 1192 حكمت 328.
290) اين دو لقب از القاب ويژه حضرت است.
291) تو از مدح و ثنا فراترى و بليغترين افراد هنگام مدح تو عاجزترين افراد است
آنگاه كه گروهى به حج مىروند و در مشاعر و صفا طواف مىكنند قبر تو ركن و مشاعر من
است و گرد آن طواف مىكنم.
و اگر مردم عباداتى را براى خود ذخيره كردهاند براى من دوستى تو بهترين سرمايه و
ذخيره است.
292) نهج البلاغه ص 1199 حكمت 246.
293) نهج البلاغه ص 1175 حكمت 183.
294) چه شده مىبينم دائماً مال جمع مىكنى؟ آيا براى شوهر آينده زن خود مىاندوزى.
295) نام جناده (كثير) و در سال 67 از دنيا رفت.
296) بحار 44/139 - 140.
297) قول ديگر هفتم صفر است.
298) آن حضرت مسموم و شهيد شد.
299) تنظيم اين پاورقىها و نيز آماده ساختن اين كتاب شريف براى چاپ جديد در ماه
شوال 1046 پايان يافت.
|