الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد نهم
( امام على (ع ) و مباحث اعتقادى )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۲ -


(( همانا مكان ها را خداوند آفريد ، او بالاتر از آن است كه مكان ها بتوانند او را فرا گيرند ، او در همه جا هست ، ولى هرگز با موجودى تماس و مجاورت ندارد . او بر همه چيز احاطه علمى دارد و چيزى از قلمرو تدبير او بيرون نمى باشد.))
و در تداوم مذاكرات علمى ، دانشمندان يهودى در شگفت مانده و بى اختيار به حقّانيّت گفتار حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام و شايستگى او براى مقام خلافت اعتراف كردند.
امام على عليه السلام افزود :
((اكنون اگر از كتابهاى شما دليلى بياورم كه گفتار مرا تصديق كند ، آيا به اسلام ايمان خواهيد آورد؟))
گفتند : آرى
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود :
((شما در يكى از كتابهاى خود نديده ايد كه روزى حضرت موسى نشسته بود ، فرشته اى از جانب مشرق آمد و حضرت موسى پرسيد : از كجا آمدى ؟))
فرشته گفت : از پيش خدا .
در آن لحظه فرشته ديگرى پيدا شد و گفت : من از آسمان هفتم از پيش خدا مى آيم .
و پس از آن فرشته ديگرى ظاهر شد و گفت : از زمين هفتم از نزد خدا مى آيم .
حضرت موسى عليه السلام با شگفتى گفت :
آرى ، هيچ مكانى از خدا خالى نمى باشد و به همه جا يكسان و به هيچ مكانى نزديك تر از مكان ديگر نيست .
يهوديان كه اين بيانات را شنيدند، گفتند:
((گواهى مى دهيم كه سخن حقّ همان بود كه تو فرمودى و شما شايسته تر از كسانى هستيد كه به جايگاه پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم دست يافته اند.)) (93)
دوّم - پاسخ به سئوالى پيرامون اصحاب كهف
((تفاوت ميان سال شمسى و قمرى ))
بار ديگر جماعتى از دانشمندان بلند پايه يهود وارد مدينه شدند و گفتند :
قرآن شما درباره اصحاب كهف مى گويد :
وَلَبِثُوا فى كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِاءَةَ وَ ازْدادوُا تِسْعا(94)
((اصحاب كهف سيصد و نُه سال در غار خوابيدند.))
در صورتى كه در تورات باقى ماندن آنها در غار، سيصد سال قيد شده است و اين دو كتاب در بيان آن با هم تفاوت دارند.
در برابر اين اشكال يهوديان ، نه تنها خليفه اوّل ، بلكه همه اصحاب از پاسخ گوئى عاجز ماندند .
ناچار اين مشكل را نيز از على عليه السلام پرسيدند .
امام على عليه السلام فرمود :
خلاف و تضادّ در ميان اين دو كتاب وجود ندارد ، زيرا از نظر تاريخ آنچه نزد يهود معتبر است سال شمسى ، و در نزد عرب سال قمرى است و تورات به زبان يهود نازل شده و قرآن به زبان عربى است .
و سيصد سال شمسى مساوى است با سيصد و نُه سالِ قمرى ، زيرا:
سال شمسى سيصد و شصت و پنج روز و سال قمرى سيصد و پنجاه و چهار روز است و هر سال يازده روز و شش ساعت با هم اختلاف دارند ، در نتيجه 33 سال شمسى تقريبا سى و چهار سال قمرى مى شود و سيصد سال شمسى ، سيصد و نُه سال قمرى است .(95)
سلامت در عقيده
1 - مجازات همفكرى با بدكاران
لازم نيست انسان مرتكب جرمى يا جنايتى شود و مجازات گردد بلكه اگر از نظر عقيدتى وفكرى در جُرمى باملّتى هماهنگ شود، و به فساد و گناهان آنها رضايت دهد، مسئول است .
بايد از گناهكاران فاصله گرفت ، ودر اجتماع آنها شركت نكرد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به لشگريان بصره فرمود:
((فَوَاللّهِ لَوْ لَمْ يُصيبُوا مِنَ الْمُسْلِمينِ اِلاّ رَجُلا واحِدا مُعْتَمِدينَ لِقَتْلِهِ بِلا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لى قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهُ))
((سوگند به خدا اگر لشگريان بصره يكى از مسلمانان را عمدا بكشند، قتل همه آنها برمن حلال است ))(96)
2 - ارزش نيّت سالم
پس از پيروزى امام على عليه السلام در جنگ جمل ، يكى از ياران امام گفت :
چه خوب بود برادرم مى بود وپيروزى شما رامى ديد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
آيا قلب وفكر برادرت بامابوده است ؟
گفت : آرى .
امام على عليه السلام فرمود :
فَقَالَ لَهُعليه السلام : اءَهَوَى اءَخِيكَ مَعَنَا؟
فَقَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَقَدْ شَهِدَنَا، وَلَقَدْ شَهِدَنَا! فِى عَسْكَرِنَا ه -ذَا اءَقْوَامٌ فِى اءَصْلابِ الرِّجَالِ وَاءَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ، وَيَقْوَى بِهِمُ الاْءِيمَانُ.

(حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام پرسيد : آيا فكر و دل برادرت با ما بود؟
گفت : آرى .
امام على عليه السلام فرمود : پس او هم در اين جنگ با ما بود، بلكه با ما در اين نبرد شريكند آنهايى كه حضور ندارند، در صُلب پدران و رَحِم مادران مى باشند، ولى با ما هم عقيده و آرمانند، به زودى متوّلد مى شوند، و دين و ايمان به وسيله آنان تقويت مى گردد .)(97)
3 - معيار حقّ بودن
بسيارى در مسائل سياسى ، خود محورند و به همين دليل شكست مى خورند،
و برخى در مسائل سياسى سرگردان و مضطربند كه طعمه حوادث گوناگون مى گردند.
امّا آنها كه در مباحث سياسى داراى معيارهاى كامل و الگوهاى والا مى باشند، به رشد و كمال معنوى رسيده و در تحوّلات سياسى راه انحرافى نمى پيمايند.
پس وجود معيارها، و الگوهاى كامل يك ضرورت است كه حضرت رسول اللّه عليه السلام براى امّت اسلامى ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را معيار حقّ و الگوى كامل معرّفى فرمود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام درباره معيار بودن خويش نسبت به مؤ من و منافق فرمود:
قالَعليه السلام لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤ مِنِ بِسَيْفى هذا عَلَى اَنْ يُبْغِضُنى ما اَبْغَضَنى وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمّاتِها عَلَى المُنافِقِ عَلَى اَنْ يُحِبَّنى ما اَحَبَّنى وَ ذلِكَ اَنَّهُ قُضِىَ فَانْقَضى عَلَى لِسانِ النَّبِىِّ الامِّىِصلى الله عليه و آله و سلم اَنَّهُ قالَ : يا عَلِىُّ لا يُبْغِضُكَ مُؤ مِنٌ وَ لا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ.ممم (98)مممم
((اگر با اين شمشيرم از بيخ بينى مؤ من بزنم تا مرا دشمن دارد ، دشمن نخواهد داشت و اگر همه دنيا را اعمّ از بزرگ و كوچك آن در مقابل منافق بريزيم و در اختيار او قرار دهم تا مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت ، زيرا كه اين حقيقت در زبان و فرموده رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم حتمى شده كه فرمود:
يا على هيچ مؤ منى تو را دشمن نمى دارد و هيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت ))
4 - كمال اسلام
از ديدگاه امام على عليه السلام ، اسلام دين كامل و معجزه جاويدان الهى است و تا قيام قيامت پاسخگوى نيازمندى هاى انسان در تمام زمانها و مكان هاست .
بنابر اين فكر اصلاح دين ، يا بازسازى دين و يا قبض و بسط شريعت و هرگونه تحريف و بدعت گذارى ممنوع و باطل خواهد بود، كه در يك سخنرانى فرمود:
تَرِدُ عَلَى اءَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِى حُكْمٍ مِنَ الاْءَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَاءْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلافِ قَوْلِهِ،
ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الاْءِمَامِ الَّذِى اسْتَقْضَاهُمْ، فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعا وَإِل -هُهُمْ وَاحِدٌ ! وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَكِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ!
اءَفَاءَمَرَهُمُ اللّهُ - سُبْحَانَهُ- بِالاِْخْتِلافِ فَاءَطَاعُوهُ!
اءَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ! اءَمْ اءَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِينا نَاقِصا فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ!
اءَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ اءَنْ يَقُولُوا، وَعَلَيْهِ اءَنْ يَرْضَى ؟ اءَمْ اءَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِينا تَامّا فَقَصَّرَ الرَّسُولُصلى الله عليه و آله و سلم عَنْ تَبْلِيغِهِ وَاءَدَائِهِ وَاللّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ:
(( مَا فَرَّطْنَا فِى الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ))
وَفِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَى ءٍ، وَذَكَرَ اءَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضا، وَاءَنَّهُ لا اخْتِلافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ:
(( وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافا كَثِيرا)).
وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ اءَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لا تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَلا تَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَلا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إ لا بِهِ.

((دعوايى نزديكى از علماء مى برند، پس با راءى خود، در يكى از احكام الهى ، حكم مى كند، همان دعوى را نزد ديگرى مى برند، او درُست بر خلاف راءى اوّلى ، حكم مى كند، پس همه قضُات نزد رئيس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع مى گردند، او راءى همه را بر حق مى شمارد!!
در صورتى كه خدايشان يكى ، پيغمبرشان يكى ، و كتابشان يكى است ، آيا خداى سبحان ، آنها را به اختلاف امر فرمود؟ كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟ آيا خداى سبحان ، دينِ ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است ؟ آيا آنها شركاءِ خدايند كه هر چه مى خواهند در احكام دين بگويند، و خدا رضايت دهد؟ آيا خداى سبحان ، دين كاملى فرستاد پس پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم در ابلاغ آن كوتاهى ورزيد؟ در حاليكه خداى سبحان مى فرمايد :
((ما در قرآن از چيزى را فرو گذار نكرديم )) (انعام 38).
و فرمود: (( در قرآن بيان هر چيزى است )) (نحل 89).
و يادآور شديم كه : بعضِ قرآن گواهِ بعضِ ديگر است و اختلافى در آن نيست .
پس خداى سبحان فرمود :
اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مى شد اختلافات زيادى در آن مى يافتند. (نساء 82)
همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا، و باطنى ژرف و ناپيداست ، مطالب شگفت آور آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد، و تاريكى ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.))
5 - راه هاى خداشناسى
اوّل - راه هاى خداشناسى (در خطبه 165)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در سراسر نهج البلاغه ، هم براهين و استدلال هاى گويا براى اثبات وجود خدا مى آورد و هم به انواع راه هاى خداشناسى اشاره مى فرمايد.
تا عموم مردم با مشاهده زيبائى هاى خدا در طبيعت ، دست هنرمند خدا را در همه چيز و همه جا به خوبى بنگرند،
امام على عليه السلام در خطبه 165 با توجّه به شگفتى خلقت پرندگان مباحث دقيق زير را مطرح فرمود، مانند:
O شگفتى آفرينش انواع پرندگان
O شگفتى آفرينش طاووس
O روانشناسى حيوانى طاووس
O شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس
O عجز انسان از درك حقائق موجود در طاووس
O شگفتى آفرينش جانداران كوچك
O توصيف ويژگى هاى بهشت
O عجائب خلقة الطاووس
وَمِنْ اءَعْجَبِهَا خَلْقا الطَّاوُوسُ الَّذِى اءَقَامَهُ فِى اءَحْكَمِ تَعْدِيلٍ، وَنَضَّدَ اءَلْوَانَهُ فِى اءَحْسَنِ تَنْضِيدٍ، بِجَنَاحٍ اءَشْرَجَ قَصَبَهُ، وَذَنْبٍ اءَطَالَ مَسْحَبَهُ.
O شگفتى هاى آفرينش طاووس
((و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش طاووس است ، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگهاى پروبالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست ، با بال هاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشه است .))
دوّم - نشانه هاى خدا در هستى
امام على عليه السلام در يك سخنرانى عقيدتى ديگر، راه هاى خداشناسى را در پرتو ((نشانه هاى خدا در هستى )) به خوبى مى شناساند و ويژگى هاى زير را مطرح مى كند، مانند:
O خداشناسى
O ويژگى هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم
O راه هاى خداشناسى
O شگفتى آفرينش مَلَخ
O نشانه هاى خدا در طبيعت
O معرفة اللّه
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى لا تُدْرِكُهُ الشَّوَاهِدُ، وَلا تَحْوِيهِ الْمَشَاهِدُ، وَلا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ، وَلا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ، وَبِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وُجُودِهِ، وَبِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى اءَنْ لا شَبَهَ لَهُ.
الَّذِى صَدَقَ فِى مِيعَادِهِ، وَارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ، وَقَامَ بِالْقِسْطِ فِى خَلْقِهِ، وَعَدَلَ عَلَيْهِمْ فِى حُكْمِهِ.
مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الاْءَشْيَاءِ عَلَى اءَزَلِيَّتِهِ، وَبِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ، وَبِمَا اضْطَرَّهَا إِلَيْهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ.
وَاحِدٌ لا بِعَدَدٍ، وَدَائِمٌ لا بِاءَمَدٍ، وَقَائِمٌ لا بِعَمَدٍ. تَتَلَقَّاهُ الاْءَذْهَانُ لا بِمُشَاعَرَةٍ، وَتَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِى لابِمُحَاضَرَةٍ.
لَمْ تُحِطْ بِهِ الاْءَوْهَامُ، بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا، وَبِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا، وَإِلَيْهَا حَاكَمَهَا.
لَيْسَ بِذِى كِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النَّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيما، وَلا بِذِى عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَايَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِيدا؛ بَلْ كَبُرَ شَاءْنا، وَعَظُمَ سُلْطَانا.

O خصائص النّبىّصلى الله عليه و آله و سلم
وَاءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ الصَّفِيُّ، وَاءَمِينُهُ الرَّضِيُّ - صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- اءَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ، وَظُهُورِ الْفَلَجِ، وَإِيضَاحِ الْمَنْهَجِ ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعا بِهَا، وَحَمَلَ عَلَى الَْمحَجَّةِ دَالاًّ عَلَيْهَا، وَاءَقَامَ اءَعْلامَ الاْءِهْتِدَاءِ وَمَنَارَ الضِّيَاءِ، وَجَعَلَ اءَمْرَاسَ الاْءِسْلامِ مَتِينَةً، وَعُرَا الاْءِيمَانِ وَثِيقَةً.
O طرق معرفة اللّه
وَلَوْ فَكَّرُوا فِى عَظِيمِ الْقُدْرَةِ، وَجِسِيمِ النِّعْمَةِ، لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ، وَخَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ، وَلكِنِ الْقُلُوبُ عَلِيلَةٌ، وَالْبَصَائِرُ مَدْخُولَةٌ ! اءَلا يَنْظُرُونَ إِلَى صَغِيرِ مَا خَلَقَ، كَيْفَ اءَحْكَمَ خَلْقَهُ، وَاءَتْقَنَ تَرْكِيبَهُ، وَفَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ، وَسَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَالْبَشَرَ ! انْظُرُوا إِلَى الَّنمْلَةِ فِى صِغَرِ جُثَّتِهَا، وَلَطَافَةِ هَيْئَتِهَا، لاَ تَكَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلا بِمُسْتَدْرَكِ الْفِكَرِ، كَيْفَ دَبَّتْ عَلَى اءَرْضِهَا، وَصُبَّتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا، وَتُعِدُّهَا فِى مُسْتَقَرِّهَا. تَجْمَعُ فِى حَرِّهَا لِبَرْدِهَا، وَفِى وِرْدِهَا لِصَدَرِهَا ؛
مَكْفُولٌ بِرِزْقِهَا، مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا ؛ لا يُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ، وَلا يَحْرِمُهَا الدَّيَّانُ ، وَلَوْ فِى الصَّفَا الْيَابِسِ، وَالْحَجَرِ الْجَامِسِ ! وَلَوْ فَكَّرْتَ فِى مَجَارِى اءَكْلِهَا ، فِى عُلْوِهَا وَسُفْلِهَا، وَمَا فِى الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِيفِ بَطْنِهَا، وَمَا فِى الرَّاءْسِ مِنْ عَيْنِهَا وَاءُذُنِهَا، لَقَضَيْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَبا، وَلَقِيتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَبا ! فَتَعَالَى الَّذِى اءَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا، وَبَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا ! لَمْ يَشْرَكْهُ فِى فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ، وَلَمْ يُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ. وَلَوْ ضَرَبْتَ فِى مَذَاهِبِ فِكْرِكَ لِتَبْلُغَ غَايَاتِهِ، مَا دَلَّتْكَ الدَّلاَلَةُ إِلا عَلَى اءَنَّ فَاطِرَ الَّنمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ، لِدَقِيقِ تَفْصِيلِ كُلِّ شَيْءٍ، وَغَامِضِ اخْتِلاِفِ كُلِّ حَيٍّ.
وَمَا الْجَلِيلُ وَاللَّطِيفُ، وَالثَّقِيلُ وَالْخَفِيفُ، وَ الْقَوِيُّ وَالضَّعِيفُ، فِى خَلْقِهِ إِلا سَوَاءٌ، وَكَذلِكَ السَّمَاءُ وَالْهَوَاءُ، وَالرِّيَاحُ وَالْمَاءُ.
فَانْظُرْ إِلَى الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، وَالنَّبَاتِ وَالشَّجَرِ، وَالْمَاءِ وَالْحَجَرِ، وَاخْتِلافِ هذَا اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَتَفَجُّرِ هذِهِ الْبِحَارِ، وَكَثْرَةِ هذِهِ الْجِبَالِ، وَطُولِ هذِهِ الْقِلالِ وَتَفَرُّقِ هذِهِ اللُّغَاتِ، وَالاْءَلْسُنِ الُْمخْتَلِفَاتِ.
فَالْوَيْلُ لِمَنْ اءَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ، وَجَحَدَ الْمُدَبِّرَ ! زَعَمُوا اءَنَّهُمْ كَالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ، وَلا لاِخْتِلافِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ ؛ وَلَمْ يَلْجَؤُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيها ادَّعَوْا، وَلا تَحْقِيقٍ لِمَا اءَوْعَوْا، وَهَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ، اءَوْ جِنَايَةٌ مِنْ غَيْرِ جَانٍ!

O عجائب خلقة الجرادة
وَإِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِى الْجَرَادَةِ، إِذْ خَلَقَ لَهَا عَيْنَيْنِ حَمْرَاوَيْنِ، وَاءَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَيْنِ قَمْرَاوَيْنِ، وَجَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِيَّ، وَفَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِيَّ، وَجَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِيَّ، وَنَابَيْنِ بِهِمَا تَقْرِضُ، وَمِنْجَلَيْنِ بِهِمَا تَقْبِضُ.
يَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِى زَرْعِهِمْ، وَلا يَسْتَطِيعُونَ ذَبَّهَا، وَلَوْ اءَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ، حَتَّى تَرِدَ الْحَرْثَ فِى نَزَوَاتِهَا، وَتَقْضِى مِنْهُ شَهَوَاتِهَا. وَخَلْقُهَا كُلُّهُ لا يُكَوِّنُ إِصْبَعا مُسْتَدِقَّةً.

O دلائل وجودِ اللّه فى العالم
فَتَبَارَكَ اللّهُ الَّذِى (( يَسْجُدْ لَهُ مَنْ فِى السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ طَوْعا وَكَرْها ))، وَيُعَفِّرُ لَهُ خَدّا وَوَجْها، وَيُلْقِى إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْما وَضَعْفا، وَيُعْطِى لَهُ الْقِيَادَ رَهْبَةً وَخَوْفا ! فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لاِءَمْرِهِ ؛
اءَحْصَى عَدَدَ الرِّيشِ مِنْهَا وَالنَّفَسَ، وَاءَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَالْيَبَسِ ؛ وَقَدَّرَ اءَقْوَاتَهَا، وَاءَحْصَى اءَجْنَاسَهَا. فَه ذَا غُرَابٌ وَهذَا عُقَابٌ. وَهذَا حَمَامٌ وَهذَانَعَامٌ.
دَعَا كُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ، وَكَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ. وَاءَنْشَاءَ ((السَّحَابَ الثِّقَالَ )) فَاءَهْطَلَ دِيَمَهَا، وَعَدَّدَ قِسَمَهَا. قَبَلَّ الاْءَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا، وَاءَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.

O خداشناسى
(ستايش خداوندى را سزاست كه حواس او را درك نكنند، و مكان ها او را در برنگيرند، ديدگان او را ننگرند، و پوششها او را پنهان نسازند، با حدوث آفرينش ازلى بودن خود را ثابت كرد، و با پيدايش ‍ انواع پديده ها وجود خود را اثبات فرمود، و با همانند داشتن مخلوقات ثابت شد كه خدا همانندى ندارد.
خدا در وعده هاى خود راستگو، و برتر از آن است كه بر بندگان ستم روا دارد، ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار كند، و در اجراى احكام عادلانه فرمان دهد، حادث بودن اشياء گواه بر ازليّت اوست ، و ناتوانى موجود دليل قدرت بيمانند او، و نابودى پديده ها گواه دائمى بودن اوست .
خدا يكى است نه با شمارش ، هميشگى است نه با محاسبه زمان ، برپاست نه با نگهدارنده اى ، انديشه ها او را مى شناسند نه با درك حواس ، نشانه هاى خلقت به او گواهى مى دهند نه به حضور مادّى ، فكرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند، كه با آثار عظمت خود بر آنها تجلّى كرده است ، و نشان داد كه او را نمى توانند تصوّر كنند، و داورى اين ناتوانى را بر عهده فكرها و انديشه ها نهاد بزرگى نيست داراى درازا و پهنا و ژرفا، كه از جسم بزرگى برخوردار باشد، و با عظمتى نيست كه كالبدش بى نهايت بزرگ و ستبر باشد، بلكه بزرگى خدا در مقام رتبت ، و عظمت او در قدرت و حكومت اوست .
O ويژگى هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم
گواهى مى دهم كه محمّدصلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده خدا، و پيامبر برگزيده ، و امانتدار پسنديده اوست ((درود خدا بر او و عترت او باد)) خدا او را با حجّت هاى الزام كننده ، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، پس رسالت خود را آشكارا رساند، و مردم را به راه راست وا داشت ، و بهمگان نشان داد، نشانه هاى هدايت را برافراشت ، و چراغهاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت ، رشته هاى اسلام را استوار كرد، و دستگيره هاى ايمان را محكم و پايدار نمود.
O راه هاى خداشناسى
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمت هاى او مى انديشيدند، به راه راست باز مى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسيدند، امّا دلها بيمار، و چشمها معيوب است . آيا به مخلوقات كوچك خدا نمى نگرند؟ كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟ و تركيب اندام آن را برقرار، و گوش و چشم براى آن پديد آورد، و استخوان و پوست متناسب خلق كرد؟ به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد، كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمى شود، نگاه كنيد! چگونه روى زمين راه مى رود، و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مى كند؟
دانه ها را به لانه خود منتقل مى سازد، و در جايگاه مخصوص نگهميدارد، در فصل گرما براى زمستان تلاش مى كند و به هنگام درون رفتن بيرون آمدن را فراموش نمى كند.
روزى مورچه تضمين گرديده ، و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است ، خداوند منّان از او غفلت نمى كند، و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمى سازد، گرچه دردل سنگى سخت و صاف يا در ميان صخره اى خشك باشد، اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پائين دستگاه گوارش و آنچه در درون شكم او از غضروفهاى آويخته به دنده تا شكم ، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش ، انديشه نمائى ، از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد.
پس بزرگ است خدائى كه مورچه را بر روى دست و پايش برپاداشت ، و پيكره وجودش را با استحكام نگاهداشت در آفرينش آن هيچ قدرتى او را يارى نداد و هيچ آفريننده اى كمكش نكرد. اگرانديشه ات را بكار گيرى تا به راز آفرينش پى برده باشى ، دلائل روشن بتو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست ، بجهت دقّتى كه جدا جدا در آفرينش هرچيزى بكار رفته ، و اختلافات و تفاوتهاى پيچيده اى كه در خلقت هر پديده حياتى نهفته است ، همه موجودات سنگين و سبك ، بزرگ و كوچك ، نيرومند و ضعيف در اصول حيات و هستى يكسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكى است .
پس انديشه كن در آفتاب و ماه ، و درخت و گياه ، و آب و سنگ ، و اختلاف شب و روز، و جوشش ‍ درياها، و فراوانى كوهها، و بلنداى قلّه ها، و گوناگونى لغت ها، و تفاوت زبان ها، كه نشانه هاى روشن پروردگارند.
پس واى بر آنكس كه تقدير كننده را نپذيرد، و تدبير كننده را انكار كند، گمان كردند كه چون گياهانند و زارعى ندارند، و اختلاف صورتهايشان را سازنده اى نيست ، بر آنچه ادّعا مى كنند حجّت و دليلى ندارند، و بر آنچه در سر مى پرورانند تحقيقى نمى كنند.
آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده ، يا جنايتى بدون جنايتكار باشد؟
O شگفتى آفرينش مَلَخ
و اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو، كه خدا براى او دو چشم سرخ ، دو حدقه چونان ماه تابان آفريد، و به او گوش پنهان ، و دهانى متناسب اندامش بخشيده است ، داراى حواس نيرومند، و دو دندان پيشين كه گياهان را مى چيند، و دو پاى داس مانند كه اشياء را بر مى دارد، كشاورزان براى زراعت از آنها مى ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند گرچه همه متّحد شوند.
ملخ ‌ها نيرومندانه وارد كشتزار مى شوند و آنچه ميل دارند مى خورند، در حاليكه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست !
O نشانه هاى خدا در طبيعت
پس بزرگ است خداوندى كه تمام موجودات آسمان و زمين ، خواه و ناخواه او را سجده مى كنند، و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مى سايند، و رشته اطاعت او را در تندرستى و ناتوانى به گردن مى نهند، و از روى ترس و بيم زمام اختيار خود را به او مى سپارند.
پرندگان رام فرمان اويند، از تعداد پرها و نفس هاى پرندگان آگاه است ، برخى را پرنده آبى و گروهى را پرنده خشكى آفريد، و روزى آنها را مقدّر فرمود، و اقسام گوناگون آنها را مى داند، اين كلاغ است و آن عقاب ، اين شترمرغ است و آن كبوتر هر پرنده اى را به نام خاصّى فرا خواند، و روزيش را فراهم كرد، خدائى كه ابرهاى سنگين را ايجاد، و بارانهاى پى در پى را فرستاد، و سهم باران هر جائى را معيّن فرمود، زمينهاى خشك را آبيارى كرد، و گياهان را پس از خشكسالى روياند.)