الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد سوم
( امام على (ع ) و اقتصاد اسلامى )
مرحوم محمّد دشتى
- ۱ -
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از
(الگوهاى رفتارى
) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام ،
تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و
جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل
حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره
با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه
كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله ، وحدتشان جاودانه است . مباحث ارزشمند آن در
حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى
و شناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد
درخشيد مانند:
1 - امام على
عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق
فردى
ب - اخلاق
اجتماعى
ج - آئين
همسردارى
2 - امام على
عليه السلام و مسائل سياسى
3 - امام على
عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و
توليد
ب - انفاق و
ايثارگرى
ج - عمران و
آبادى
د - كشاورزى و
باغدارى
4 - امام على
عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق
نظامى
ب - امور
دفاعى و مبارزاتى
5 - امام على
عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 - امام على
عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل
آموزشى و هنرى
ب - مسائل
علمى و فرهنگى
7 - امام على
عليه السلام و مديريّت
8 - امام على
عليه السلام و امور قضائى
الف - امور
قضائى
ب - مسائل
جزائى و كيفرى
9 - امام على
عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 - امام على
عليه السلام و مسائل حقوقى
11 - امام على
عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12 - امام على
عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 - امام على
عليه السلام و مباحث تربيتى
14 - امام على
عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 - امام على
عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات
سالم
ب - تجمّل و
زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند،
زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روشهاى الگوئى امام على عليه
السلام نيز خبر مى دهند، تنها داراى جذبه
(قال )
نيست كه دربردارنده جلوه هاى
(حال
) نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است
از رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و از زلال و
جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك
را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى
نوشيد كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن
است .(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها
و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد،
تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُم بِذِكرِ عَلِىّ بنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى (الگوهاى
رفتارى امام على عليه السلام
) حقيقتِ (چگونه
بودن ؟!) براى ما
روشن مى شود.
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از امام على عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم
الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع و مآخذ روائى و تاريخى
و سياسى موجود كشف كنيم كه :
(امام على عليه
السلام چگونه بود؟)
آنگاه بدانيم كه :
(چگونه بايد
باشيم )
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ
اِلاّ وَ اءَسبِقُكُم الَيهَا، وَ لا اءَنهاكُم عَن مَعصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى
قبلَكُم ...(2)
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه
در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه
پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام
او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى
، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى
كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمه الله بجوشند،
و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود
:
(آنانكه
از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند)
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود :
(اين
على و پيروان او در بهشت جاى دارند)
(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى
(الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام
) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى
(الگوهاى رفتارى
)
ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل
- الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى امام على عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد در ارزيابى
الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را امام على عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام
داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد
كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى امام
على عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم
السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام تنها در روزگار خودش
قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرار
خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى
قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند :
- غذاهاى ساده اى كه امام على عليه السلام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان و
همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام مى پوشيد، امّا
ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، امام على عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان
هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَن تَقدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعي نوُنى بِوَرَعٍ
وَاجتَهاد
(شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبى ها مرا
يارى دهيد.)(
4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها
عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه
زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ المُؤ مِنِينَ، هذَا اءَنتَ فِى
خُشُونَةِ مَلبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مى
برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود :
قالَ: وَيحَكَ، إِنِّى لَستُ كَاءَنتَ، إِنَّ اللّهَ
تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ العَدلِ اءَن يُقَدِّرُوا اءَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ
النَّاسِ، كَيلاَ يَتَبَيَّغَ بِالفَقِيرِ فَقرُهُ!(
5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با
مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان
نكشاند.
دوّم
- اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براى
الگوپذيرى ارزشمند است مانند:
1 - ترويج
فرهنگ نماز
2 - اهميّت
دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج
فرهنگ اذان
4 - توجّه
فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت
طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از
مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و
رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ،
ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت
ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى
متغيّر و در حال دگرگونى است .
( الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )
ضرورت ها
1- سياست هاى اقتصادى امام على عليه السلام
1 - اقتصاد
هدفدار
2 - رشد
اقتصادى و آبادانى كشور
3 - پرهيز از
اميتاز دادن ها
4 - ضرورت
امنيّت اقتصادى
5 - رعايت
حقوق مستضعفان
6 - ضرورت
شناخت علل كاستى هاى اقتصادى
7 - ضرورت رشد
اقتصادى
8 - راه هاى
رشد اقتصادى
در نهج البلاغه و ديگر مجموعه هاى حديثى مطالب بسيارى از امام على عليه السلام در
خصوص سياستهاى كلّى اقتصادى به چشم مى خورد، كه دستاوردهاى درخشانى در جهت رونق
اقتصادى خواهد داشت كه در اين قسمت به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :
1
- اقتصاد هدفدار
امام عليه السلام در قسمتى از نامه 53 به مالك اشتر مى نويسد:
و َاعلَم اءَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصلُحُ
بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ، وَلاَ غِنَى بِبَعضِهَا عَن بَعضٍ: فَمِنهَا جُنُودُ
اللّهِ، وَمِنهَا كُتَّابُ العَامَّةِ وَالخَاصَّةِ، وَمِنهَا قُضَاةُ العَدلِ،
وَمِنهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ،
وَمِنهَا اءَهلُ الجِزيَةِ وَالخَرَاجِ مِن اءَهلِ الذِّمَّةِ وَمُسلِمَةِ
النَّاسِ،
وَمِنهَا التُّجَّارُ وَاءَهلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنهَا الطَّبَقَةُ السُّفلَى مِن
ذَوِى الحَاجَةِ وَالمَسكَنَةِ، وَكُلُّ قَد سَمَّى اللّهُ لَهُ سَهمَهُ، وَوَضَعَ
عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِى كِتَابِهِ اءَو سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله
عَهدا مِنهُ عِندَنَا مَحفُوظا.(
6)
(اى مالك بدان !
مردم از گروههاى گوناگونى مى باشند كه اصلاح هر يك جز با ديگرى امكان ندارد، و هيچ
يك از گروهها از گروه ديگر بى نياز نيست .
از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى ، قضات دادگستر، كارگزاران
عدل و نظم اجتماعى ، جزيه دهندگان ، پرداخت كنندگان ماليات ، تجّار و بازرگانان ،
صاحبان صنعت و پيشه وران ، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مى باشند،
كه براى هريك خداوند سهمى مقررّ داشته ، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنّت پيامبر
صلى الله عليه و آله تعيين كرده كه پيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم
است .)
2
- رشد اقتصاد براى عمران و آبادانى
يكى ديگر از اصول كلّى در برنامه ريزى اقتصادى امام على عليه السلام توجّه به
آبادانى كشور و رونق دادن به كسب و تجارت است ، چنان كه خطاب به مالك اشتر مى
نويسد:
وَليَكُن نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ اءَبْلَغَ مِنْ
نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ، لاَِنَّ ذلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلا
بِالْعِمَارَةِ؛ وَمَنْ طَلَبَ الخَرَاجَ بِغَيرِ عِمَارَةٍ اءَخرَبَ البِلاَدِ،
وَاءَهلَكَ العِبَادَ، وَلَم يَستَقِم اءَمرُهُ إِلا قَلِيلا.
فَإِن شَكَوا ثِقَلا اءَو عِلَّةً، اءَو انقِطَاعَ شِربٍ اءَو بَالَّةٍ، اءَو
إِحَالَةَ اءَرضٍ اغتَمَرَهَا غَرَقٌ، اءَو اءَجحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفتَ عَنهُم
بِمَا تَرجُو اءَن يَصلُحَ بِهِ اءَمرُهُم ؛
وَلاَ يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَى ءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤُونَةَ عَنهُم ، فَإِنَّهُ
ذُخرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيكَ فِى عِمَارَةِ بِلاَدِكَ، وَتَزيِينِ وِلاَيَتِكَ،
مَعَ استِجلاَبِكَ حُسنَ ثَنَائِهِم ، وَتَبَجُّحِكَ بِاستِفَاضَةِ العَدلِ فِيهِم
، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم ، بِمَا ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إِجمَامِكَ لَهُم ،
وَالثِّقَةَ مِنهُم بِمَا عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ عَلَيهِم وَرِفقِكَ بِهِم ،
فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ
بَعْدُ احتَمَلُوهُ طَيِّبَةً اءَنفُسُهُم بِهِ؛ فَإِنَّ العُمرَانَ مُحتَمِلٌ مَا
حَمَّلتَهُ.
وَإِنَّمَا يُؤ تَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ اءَهْلِهَا، وَإِنَّمَا
يَُعْوِزُ اءَهْلُهَا لاِ شْرَافِ اءَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ
ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انتِفَاعِهِم بِالعِبَرِ.(
7)
(بايد تلاش تو در
آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جز با آبادانى فراهم نمى گردد، و
آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب ، و
بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدّتى دوام نياورد.
پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينى ماليات ، يا آفت زدگى ، يا خشك شدن آب چشمه ها،
يا كمى باران ، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالى ، در گرفتن ماليات به
ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران
نسازد زيرا آن ، اندوخته اى است كه در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايتهاى تو نقش
دارد، و رعيّت تو را مى ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، و
به افزايش قوّت آنان تكيّه خواهى كرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشيدى
، و با گسترش عدالت در بين مردم ، و مهربانى با رعيّت ، به آنان اطمينان خواهى داشت
، آنگاه اگر در آينده كارى پيش آيد و به عهده شان بگذارى ، با شادمانى خواهند
پذيرفت ، زيرا عمران و آبادى قدرت تحمّل مردم را زياد مى كند.
همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى كشاورزان است ، و تنگدستى كشاورزان ، به جهت غارت
اموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ
گذشتگان عبرت نمى گيرند.)
3
- پرهيز از اميتاز دادن ها و سوء استفاده هاى مالى
مسئولان و كارگزاران هر حكومت ، خواص و نزديكانى دارند كه برخى از آنها چشم به
استفاده از امكانات و بهره جويى و لذّت بردن از اموال را دارند كه مى توانند در
اقتصاد سالم كشور اختلال ايجاد كنند.
امام على عليه السلام به كارگزاران خود اكيدا توصيه مى كند كه از چنين عناصر
خطرناكى بپرهيزند.
آنجا كه مى نويسد:
ثُمَّ إِنَّ لِلوَالِى خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ
استِئثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ، فَاحسِم مَادَّةَ
اءُولئِكَ بِقَطعِ اءَسبَابِ تِلكَ الاَْحْوَالِ.
وَلاَ تُقطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِن حَاشِيَتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِيعَةً، وَلاَ
يَطمَعَنَّ مِنكَ فِى اعتِقَادِ عُقدَةٍ، تَضُرُّ بِمَن يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ،
فِى شِربٍ اءَو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ، يَحمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيرِهِم ،
فَيَكُونَ مَهنَاءُ ذلِكَ لَهُم دُونَكَ، وَعَيبُهُ عَلَيكَ فِى الدُّنيَا
وَالاَّْخِرَةِ.
وَاءَلزِمِ الحَقَّ مَن لَزِمَهُ مِنَ القَرِيبِ وَالبَعِيدِ، وَكُن فِى ذلِكَ
صَابِرا مُحتَسِبا، وَاقِعا ذلِكَ مِن قَرَابَتِكَ وَخَاصَّتِكَ حَيثُ وَقَعَ،
وَابتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثقُلُ عَلَيكَ مِنهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِكَ
مَحمُودَةٌ.(
8)
(همانا زمامداران
را خواص و نزديكانى است كه خود خواه وچپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه
ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان ، و به هيچكدام از اطرافيان و خويشاوندانت
زمين را واگذار مكن ، و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد
نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع ، يا زراعت مشترك ، كه هزينه هاى
آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براى آنان ، و عيب و ننگش در دنيا و
آخرت براى تو است .
حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش ، و اين
شكيبايى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد،
تحّمل سنگينى آن را به ياد قيامت برخود هموار ساز.)
4
- ضرورت امنيّت اقتصادى
امنيّت اجتماعى و اقتصادى ، عامل مهمّى است كه بدون آن رونق و شكوفايى اقتصادى
امكان پذير نيست ، كه در آن شيوه برخورد دولت با تُجّار و كسبه و توليد گنندگان و
كارگران و برنامه ريزى دولتى در جهت امنيّت شغلى آنان مطرح است .
كه امام على عليه السلام در اين باره در نامه 51 خطاب به كارگزاران مالياتى مى
نويسد:
وَلاَ تُحشِمُوا اءَحَدا عَن حَاجَتِهِ وَلاَ تَحبِسُوهُ
عَن طَلِبَتِهِ، وَلاَ تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِى الخَرَاجِ كِسوَةَ شِتَاءٍ وَلاَ
صَيفٍ، وَلاَ دَابَّةً يَعتَمِلُونَ عَلَيهَا، وَ لا عَبدا، و لا تَضرِبُنَّ
اءَحَدا سَوطا لِمَكانِ دِرهَمٍ وَلاَ تَمَسُّنَّ مَالَ اءَحَدٍ مِنَ النَّاسِ،
مُصَلٍّ وَلاَ مُعَاهَدٍ، إِلا اءَن تَجِدُوا فَرَسا اءَو سِلاَحا يُعدَى بِهِ
عَلَى اءَهلِ الاِْسْلاَمِ، فإِنَّهُ لا يَنْبَغى لِلْمُسْلِمِ اءنْ يَدَعَ ذلِكَ
فى اءَيْدِى اءَعْدَاءِ الاِسْلامِ فَيَكُونَ شَوكَةً عَلَيهِ.
وَلاَ تَدَّخِرُوا اءَنفُسَكُم نَصِيحَةً، وَلاَ الجُندَ حُسنَ سِيرَةٍ، وَلاَ
الرَّعِيَّةَ مَعُونَةً، وَلاَ دِينَ اللّهِ قُوَّةً، وَاءَبلُوا فِى سَبِيلِ
اللّهِ مَا استَوجَبَ عَلَيكُم ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحَانَهُ قَدِ اصطَنَعَ عِندَنَا
وَعِندَكُم اءَن نَشكُرَهُ بِجُهدِنَا، وَاءَن نَنصُرَهُ بِمَا بَلَغَت قُوَّتُنَا،
وَلاَ قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ.(
9)
(هرگز كسى را از
نيازمندى او باز نداريد، و از خواسته هاى مشروعش محروم نسازيد، و براى گرفتن ماليات
از مردم ، لباسهاى تابستانى يا زمستانى ، و مركب سوارى ، و برده كارى او را
نفروشيد،
و براى گرفتن درهمى ، كسى را با تازيانه نزنيد، و دست اندازى به مال كسى
(نمازگزار باشد، يا غيرمسلمانى كه در پناه اسلام است
) نكنيد، جز اسب يا اسلحه اى كه براى تجاوز به مسلمانها بكار گرفته مى شود،
زيرا براى مسلمان جايز نيست آنها را در اختيار دشمنان اسلام بگذارد، تا نيرومندتر
از سپاه اسلام گردند.
از پند دادن به نفس خويش هيچ گونه كوتاهى نداشته ، و از خوشرفتارى با سپاهيان ، و
كمك به رعايا، و تقويت دين خدا، غفلت نكنيد، و آن چه در راه خدا بر شما واجب است
انجام دهيد، همانا خداى سبحان از ما و شما خواسته است كه در شكرگذارى كوشا بوده ، و
با تمام قدرت او را يارى كنيم ،
(و نيرويى جز از جانب خدا نيست
).
امام در نامه 25 نهج البلاغه در دستورالعملى بسيار ارزشمند، با توجّه به امنيّت
اقتصادى و احترام به جان و مال مسلمين و حفظ حريم اموال مردم به كارگزاران مالياتى
سفارش مى كند كه :
انطَلِق عَلَى تَقوَى اللّهِ وَحدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ،
وَلاَ تُرَوِّعَنَّ مُسلِما وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيهِ كَارِها، وَلاَ تَاءخُذَنَّ
مِنهُ اءَكثَرَ مِن حَقِّ اللّهِ فِى مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمتَ عَلَى الحَيِّ
فَانزِل بِمَائِهِم مِن غَيرِ اءَن تُخَالِطَ اءَبيَاتَهُم ، ثُمَّ امضِ إِلَيهِم
بِالسَّكِينَةِ وَالوَقَارِ؛ حَتَّى تَقُومَ بَينَهُم فَتُسَلِّمَ عَلَيهِم ، وَلاَ
تُخدِج بِالتَّحِيَّةِ لَهُم ،
ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللّهِ، اءَرسَلَنِى إِلَيكُم وَلِيُّ اللّهِ
وَخَلِيفَتُهُ، لاَِّخُذَ مِنكُم حَقَّ اللّهِ فِي اءَموَالِكُم ، فَهَل لِلّهِ فِي
اءَموَالِكُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ.
فَإِن قَالَ قَائِلٌ: لاَ، فَلاَ تُرَاجِعهُ، وَإِن اءَنعَمَ لَكَ مُنعِمٌ
فَانطَلِق مَعَهُ مِن غَيرِ اءَن تُخِيفَهُ اءَو تُوعِدَهُ اءَو تَعسِفَهُ اءَو
تُرهِقَهُ فَخُذ مَا اءَعطَاكَ مِن ذَهَبٍ اءَو فِضَّةٍ، فَإِن كَانَ لَهُ
مَاشِيَةٌ اءَو إِبِلٌ فَلاَ تَدخُلهَا إِلا بِإِذنِهِ، فَإِنَّ اءَكثَرَهَا لَهُ.
فَإِذَا اءَتَيتَهَا فَلاَ تَدخُل عَلَيهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيهِ وَلاَ
عَنِيفٍ بِهِ.
وَلاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَلاَ تُفزِعَنَّهَا، وَلاَ تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا
فِيهَا، وَاصدَعِ المَالَ صَدعَينِ ثُمَّ خَيِّرهُ، فَإِذَا اختَارَ فَلاَ
تَعرِضَنَّ لِمَا اختَارَهُ.
(با ترس از خدايى
كه يكتاست و همتايى ندارد، حركت كن ، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان ، يا با زور
از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى ، در
كنار آب فرود آى ، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن ،
تا در ميانشان قرار گيرى ، به آنها سلام كن ، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى
نكن
سپس مى گويى :
(اى بندگان خدا،
مرا ولىّ خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده ، تا حق خدا را كه در اموال شماست
تحويل گيرم ، آيا در اموال شما حقّى است كه به نماينده او بپردازيد؟)
اگر كسى گفت : نه ، ديگر به او مراجعه نكن ، و اگر كسى پاسخ داد : آرى ، همراهش
برو، بدون آن كه او را بترسانى ، يا تهديد كنى ، يا به كار مشكلى وادار سازى ، هرچه
از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش
داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست .
آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن ، حيوانى را رَم مده ،
و هراسان مكن ، و دامدار را مرنجان ، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را
اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن .)
5
- رعايت حقوق مستضعفان و محرومان
محرومان و مستضعفان همواره مورد توصيه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بوده اند،
آن بزرگوار لحظه اى از رسيدگى به حال آنان غافل نبود؛
نه تنها خود، چنين بود بلكه اين امر را به كارگزارانش هم توصيه مى كرد؛
در اين جا توجّه به يك نمونه از سفارش هاى آن حضرت ضرورى است :
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ
الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَ وَاءَهْلِ
الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا،
وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِن حَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن
بَيتِ مَالِكَ، وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِْسْلاَمِ فِى كُلِّ بَلَدٍ،
فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِى لِلاَْدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ
اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ.
فَلاَ يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَ التَّافِهَ
لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ. فَلاَ تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، وَلاَ
تُصَعِّرخَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّد اءُمُورَ مَن لاَ يَصِلُ إِلَيكَ مِنهُم مِمَّن
تَقتَحِمُهُ العُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ.
فَفَرِّغ لاُِلئِكَ ثِقَتَكَ مِن اءَهلِ الخَشيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَليَرفَع
إِلَيكَ اءُمُورَهُم ، ثُمَّ اعمَل فِيهِم بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللّهِ يَوْمَ
تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هؤُلاَءِ مِن بَينِ الرَّعِيَّةِ اءَحوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ
مِنْ غَيْرِهِمْ، وَكُلُّ فَاءَعْذِرْ إِلَى اللّهِ فِى تَاءْدِيَةِ حَقِّهِ
إِلَيْهِ.
وَتَعَهَّد اءَهلَ اليُتمِ وَذَوِى الرِّقَّةِ فِى السِّنِّ مِمَّن لاَ حِيلَةَ
لَهُ، وَلاَ يَنصِبُ لِلمَساءَلَةِ نَفسَهُ، وَذلِكَ عَلَى الوُلاَةِ ثَقِيلٌ،
وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ؛ وَقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلَى اءَقوَامٍ طَلَبُوا
العَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا اءَنفُسَهُم ، وَوَثِقُوا بِصِدقِ مَوعُودِ اللّهِ لَهُم .
(سپس خدا را! خدا
را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، از زمين گيران ،
نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارى
نموده ، و گروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه
خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيت المال ، و بخشى از غلّه هاى
زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده ، زيرا براى دورترين
مسلمانان همانند نزديكترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئوول رعايت آن مى باشى
مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان
و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچك تر نخواهد بود، همواره در فكر مشكلات آنان
باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه
از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان را كوچك مى شمارند و كمتر به تو دسترسى
دارند.
براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند انتخاب كن ، تا
پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان بگونه اى
عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى ، زيرا اين گروه در ميان رعيّت بيشتر از
ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى
، از يتيمان خردسال ، و پيران سالخورده كه راه چاره اى ندارند. و دست نياز بر نمى
دارند، پيوسته دلجويى كن كه مسؤ وليّتى سنگين بر دوش زمامداران است .
اگر چه حق ، تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى كند كه آخرت مى
طلبند، نفس را به شكيبايى وا مى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمينان دارند.)
6
- ضرورت شناخت كاستى هاى اقتصادى
كارشناسان علم اقتصاد، هنگامى كه در خصوص عوامل ركود اقتصادى يك كشور، بحث مى كنند
بيشتر به علّت هاى مادى توجّه دارند،
امّا در يك نظام الهى ، غير از عوامل ياد شده ، به عوامل معنوى هم توجّه مى شود كه
با ريشه يابى آنها، اقتصاد كشور رونق و شكوفايى بيشترى مى گيرد، چنان كه على عليه
السلام در ريشه يابى تنگناهاى اقتصادى مى فرمايد:
اِنّ اللّهَ يَبتَلِى عِبَادَهُ عِندَ الاَْعْمَالِ
السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الَّثمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَكَاتِ، وَإِغْلاَقِ خَزَائِنِ
الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقلِعَ مُقلِعٌ، وَيَتَذَكَّرُ مُتَذَكِّرٌ،
وَيَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ.
وَقَد جَعَلَ اللّهُ سُبحَانَهُ الاِْسْتِغْفَارَ سَبَبا لِدُرُورِ الرِّزْقِ
وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ:
(استَغفِرُوا
رَبَّكُم إِنَّهُ كَانَ غَفَّارا. يُرسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُم مِدرَارا.
وَيُمدِدكُم بِاءَموَالٍ وَبَنِينَ وَيَجعَل لَكُم جَنَّاتٍ وَيَجعَل لَكُم
اءَنهَارا).
فَرَحِمَ اللّهُ امرَاءً استَقبَلَ تَوبَتَهُ، وَاستَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ
مَنِيَّتَهُ!
فلسفه آزمايش ها
(خداوند
بندگان خود را كه گناهكارند، با كمبود ميوه ها، و جلوگيرى از نزول بركات ، و بستن
دَر گنج هاى خيرات ، آزمايش مى كند، براى آن كه توبه كننده اى بازگردد، و گناهكار،
دل از معصيت بكند، و پند گيرنده ، پند گيرد، و بازدارنده ، راه نافرمانى را بر
بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فروريختن
روزى ، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود :
(از پرودگار خود
آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است ، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با
بخشش اموال فراوان و فرزندان ، شما را يارى مى دهد، و باغستانها و نهرهاى پرآب در
اختيار شما مى گذارد)
(10)
پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از
آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.)
(11)
7
- ضرورت رشد اقتصادى
امام على عليه السلام هنگامى كه زندگى فردى يك فرد مؤ من را زمان بندى مى كند، در
كنار اقتصاد، عبادت و ارزش هاى اخلاقى را نيز مطرح مى فرمايد كه فرمود:
لِلمُؤ مِنِ ثَلاَثُ سَاعَات : فَسَاعَةٌ يُنَاجِى فِيهَا
رَبَّهُ، وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَةٌ يُخَلِّى بَينَ نَفسِهِ وَبَينَ
لَذَّتِهَا فِيَما يَحِلُّ وَيَجمُلُ. وَلَيسَ لِلعَاقِلِ اءَن يَكُونَ شَاخِصا
إِلا فِى ثَلاَثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، اءَو خُطوَةٍ فِى مَعَادٍ، اءَو لَذَّةٍ
فِى غَيرِ مُحَرَّمٍ.
برنامه ريزى صحيح در زندگى
(مؤ
من بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادت پروردگار،
و زمانى براى تاءمين هزينه زندگى ، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت هايى كه حلال
و زيباست .
خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند، كسب حلال براى تاءمين زندگى ، يا
گام نهادن در راه آخرت ، يا به دست آوردن لذّت هاى حلال .)(
12)
8
- راه هاى رشد اقتصاد
رشد اقتصادى در موارد زير امكان پذير است :
- تجارت و بازرگانى
2 - توليد و
كشاورزى
3 - رونق طرح
هاى صنعتى
4 - اقتصاد
مردمى
در خطبه ها و بخصوص نامه ها و در برخى از حكمت ها به انواع كانال هاى توليد و جوانب
گوناگون اقتصاد اشاره شده است .
الف
- رونق تجارت
بازرگانى و تجارت ، نقش عمده اى در شكوفايى اقتصاد يك جامعه دارد، به طورى كه بى
ترديد مى توان گفت رابطه مستقيمى ميان پيشرفت اقتصادى و توسعه تجارت و بازرگانى است
؛
به اين معنى كه هر جا فعاليّت هاى تجارى رونق داشته باشد، پيشرفت اقتصادى هم زياد
مى شود.
از همين روست كه تجارت در همه زمان ها، مظهر فعّاليّت هاى اقتصادى است .
و تُجّار و بازرگانان صالح طبقه ارزشمند جامعه به حساب آمده اند.
همه دولت ها و حكومت ها با هر عقيده و مرامى به ناچار، به مسئله تجارت و بازرگانى ،
اهميّت داده اند و بخش عمده اى از برنامه ريزى هاى خود را به اين امر اختصاص مى
دهند، زيرا هرگاه فعّاليّت هاى تجارى ، در كشورى دستخوش نابسامانى گردد، در تمامى
اركان جامعه ، اءثر خواهد گذاشت و هرجا كه امر بازرگانى بى رونق شود، توليد نيز
نزول مى كند و با اين نزول پايه هاى اقتصادى مملكت ، فرو مى ريزد.
تاءمّلى كوتاه در علل سقوط اقتصادى برخى از كشورهاى پيشرفته امروز و در روزگاران
گذشته نشان مى دهد كه عوامل زير در فروپاشى اقتصاد آنان ، بسيار مؤ ثّر بوده است :
* نبودن راه هاى تجارى و بازرگانى مناسب ؛
* ناامنى در راه ها؛
* عدم قدرت مركزى براى برقرارى امنيّت در كشور؛
* عوارض سنگين گمركى و ماليت هاى نامعقول در راه ها و گذرگاه ها؛
پس از چندى كه حكومت مركزى در آن كشورها، قدرت يافت توانستند با اين آفت ها مبارزه
كنند، و با رفع اين مشكلات و موانع ، ميدان تجارت گسترش يافت و اقتصاد آن كشورها رو
به شكوفايى گذاشت .(
13)
امام على عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر به تمامى اين مسائل اشاره فرموده است :
ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ،
وَاءَوصِ بِهِم خَيرا: المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِ بِمَالِهِ، وَالمُتَرَفِّقِ
بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُم مَوَادُّ المَنَافِعِ، وَاءَسبَابُ المَرَافِقِ، وَجُلا
بُهَا مِنَ المَبَاعِدِ وَالمَطَارِحِ، فِى بَرِّكَ وَبَحرِكَ، وَسَهلِكَ
وَجَبَلِكَ، وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ
عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَى
غَائِلَتُهُ.
وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ.
وَاعلَم -
مَعَ ذلِكَ -
اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا، وَاحتِكَارا
لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ،
وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ.
فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ
مِنْهُ.
(سپس سفارش مرا
به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارى سفارش كن ، بازرگانانى
كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مى باشند، و بازرگانانى كه
با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابع اصلى منفعت ، و پديد آورندگان
وسايل زندگى و آسايش ، و آوردندگان وسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند،
از بيابان ها و درياها، و دشت ها و كوهستان ها، جاهاى سختى كه مردم در آن اجتماع
نمى كنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند.
بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ، مردمى آشتى
طلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سر مى
برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكّر دادم .
اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل
و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند.
و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى
همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است .
پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى
كرد.)(
14)
ب
- ارزش تجارت در اسلام
كسب و تجارت از مشاغل شريف و مورد توجه اسلام است .
زيرا تجارت وسيله اى براى تبادل مواد اوّليه و توليدات صنعتى و محصولات كشاورزى و
حيوانى است و اين تبادل مواد و آوردن اجناس از كشورى به كشور ديگر يا از شهرى به
شهر نقش مهمّى در رونق اقتصادى دارد، زيرا هر كس نمى توند به تنهايى هرچه را لازم
دارد از منابع اصلى آن تهيّه كند، از اين رو تجارت پايه اصلى زندگى بوده و نظام
جامعه بر آن استوار است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد :
(به
تجارت بپردازيد زيرا شما را از مردم بى نياز مى كند.
همانا خداوند عزّوجل شاغل امين را دوست دارد، مغبون ، پسنديده نيست و پاداش نمى
گيرد.)(
15)
و با توجّه به آيه :
(رجالٌ لا تُلهِيهم تجارةٌ و لا بَيعٌ عَن ذكرِاللّه )
امام اضافه كرد كه :
قصّه سرايان مى گويند: اين آيه در ستايش كسانى است كه تجارت نمى كنند. اين
قصه سرايان دروغ گفته اند. زيرا اين آيه در شاءن و ستايش كسى است كه
اشتغال به تجارت ايشان را از اداء نماز در سر وقت باز نمى داشت . سپس حضرت
فرمود: (اينها از
كسانى كه به نماز حاضر شوند و تجارت نكنند برترند.)(
16)
فضيل بن يسار مى گويد :
به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه دست از تجارت كشيده و از آن خوددارى نموده ام
.
حضرت فرمود :
(چرا؟
مگر عاجز از تجارتى ؟ همين طور است كه اموال شما از دستتان مى رود. نه ، تجارت را
رها نكنيد و با تجارت از فضل خدا كمك بخواهيد.)(
17)
همه مى دانند كه :
پيامبر اسلام عليه السلام به تجارت و بازرگانى توجّه داشته است كه حضرتش با عموى
خود ابوطالب براى تجارت به شام مى رفت .
سپس عامل خديجه شد ؛
و امانت دارى و خوش رفتارى او در تجارت مايه تعجّب خديجه گرديد كه همين امر باعث شد
خديجه ثروتمند به حضرت پيشنهاد ازدواج دهد و پس از آن كه حضرت مبعوث به رسالت شد،
خديجه تمام ثروتش را در راه اسلام مصرف كند و باعث شكوفايى اسلام محمّدى گردد.
ج
- نقش تجّار و صنعتگران
اميرالمؤ منين عليه السلام از موقعى كه به مقام خلافت رسيد و مردم با او بيعت كردند
نسبت به تُجّار و پيشه وران و صنعت گران توجّه خاصّى نشان داد و بر كار آنها نظارت
مى كرد و به استانداران خود سفارش آنان را مى نمود، زيرا مى دانست كه غفلت از ار
تجار و صنعتگران باعث پريشانى كشور و امت اسلامى خواهد شد.
اين قضيّه در عصر حاضر كه حكومت هاى پيشرفته دنيا از راه تجارت و صنعت ، حكومت خود
را استوار مى كنند و بر ساير ملل هم پنجه مى اندازند، اهميّت بيشترى دارد.
لذا امام على عليه السلام به اين امر مهم توجه كرده و از آفت هايى كه تجارت و صنعت
را به خطر مى اندازد جلوگيرى مى فرمود، لذا خود شخصا در كوچه و بازار حاضر مى شد،
و با صداى بلند نقاط ضعف كار كسبه و پيشه وران را گوشزد مى كرد.
امام على عليه السلام نسبت به آن تُجّار و صنعت گران سفاش مى كرد كه نوشت :
ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، وَ
اءَوصِ بِهِم خَيرا:
المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِ بِمَالِهِ،
(سپس سفارش مرا
به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارى سفارش كن ، بازرگانانى
كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مى باشند.)
سپس ادامه مى دهد كه :
وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى
بِلاَدِكَ.
وَاعلَم -مَعَ
ذلِكَ -
اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا، وَاحتِكَارا
لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ،
وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ.
فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ
مِنْهُ.
وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا: بِمَوَازِينِ عَدلٍ، وَاءَسعَارٍ لاَ تُجحِفُ
بِالفَرِيقَينِ مِنَ البَائِعِ وَالمُبتَاعِ.
فَمَن قَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِ
إِسرَافٍ.(
18)
(اين را هم بدان
كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كننده
اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند.
و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى
همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است .
پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى
كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد،
با نرخهايى كه برفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تو احتكار كند،
او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن .)
د
- بازار در زمان حكومت امام عليه السلام
در عصر حاضر، تجارت محور سياست دولت هاى بزرگ است ، زيرا امروزه نفت ، طلا،محصولات
كشاورزى ، توليدات صنعتى و... به كشورهاى مختلف صادر مى شود و معمولا تُجّار بزرگ
با دولت هاى استعماگر در ارتباط بوده و تجارت را در انحصار خود در مى آورند و انسان
ها و دولت ها را به بردگى و ذلّت مى كشانند.
از اين رو على عليه السلام در نامه اش به مالك به اين نكته توجّه داشته است كه مى
فرمايد:
(تجارت
سالم ، باعث آرامش و رضايت جامعه است .)
و دستور مى دهد كه به امور بازرگانان توجه كند تا اموالشان در معرض تلف و سرقت قرار
نگيرد،
تا مسلمانان خود منبع اصيل تجارت باشند و بيگانگان از اين راه تسلطى بر جامعه
اسلامى پيدا نكنند.
كه به مالك اشتر نوشت :
وتَفَقَّد اُموُرَهُم بِحَضرتِك و فى حواشِى بِلادك
( 19)
(مالك ! امور
تجّار و صنعت گران را شخصا برّرسى كن ، چه آنان كه در شهر مشغول تجارتند، و چه آنان
كه در اطراف زندگى مى كنند.)
ه
- نكوهش از سودجويى
ابى جعفر فرازى مى گويد :
عائله امام صادق عليه السلام و هزينه زندگى آن حضرت زياد شده بود،
امام عليه السلام به فكر افتاد از طريق تجارت عايداتى به دست آورد.
هزار دينار سرمايه فراهم كرد و به غلام خويش به نام
(مصادف )
داد و فرمود:
(اين هزار دينار
را بگير و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش .)
مصادف رفت و با آن پول متاعى كه قابل فروش در مصر باشد خريد و با كاروانى از تجار
كه همان متاع را حمل كرده بودند به سوى مصر روانه شد.
همين كه به شهر مصر نزديك شدند، قافله اى از تجار كه از مصر خارج شده بودند به آنها
برخورد كردند. كاروان تجارى مدينه ضمن گفتگو با مستقبلين وضع و قيمت و كالاى حمل
شده را جويا شدند.
معلوم شد متاعى كه مصادف و دوستانش حمل كرده اند بازار خوبى دارد و آن متاع در مصر
كمياب است .
صاحبان متاع از بخت نيك خود مسرور گشتند و هَم قَسَم شدند كه به سودى كمتر از صد در
صد رضايت ندهند.
اتفاقا اين متاع مورد نياز عموم مردم بود و ناچار بودند به هر قيمت كه هست آن را
بخرند.
كاروان مدينه وارد مصر شد و متاع خود را به صد در صد سود به فروش رساندند.
(مصادف
) با هزار دينار سود خالص به مدينه برگشت و با خوشحالى به محضر امام صادق
عليه السلام شرفياب شد و دو كيسه را كه در هر كدام هزار دينار بود جلوى امام عليه
السلام گذاشت و گفت :
يكى از دو كيسه سرمايه اى است كه شما به من داديد و ديگرى كه مساوى اصل سرمايه است
سود خالصى است كه به دست آمده است .
امام عليه السلام فرمود :
اين سود خيلى زياد است ! توچه كردى كه اين همه سود را چگونه به دست آوردى ؟
(مصادف
) قضيّه را براى امام عليه السلام نقل كرد كه :
چون مردم مصر از اين متاع نداشتند قسم خورديم كه به كمتر از صد در صد سود خالص
نفروشيم و اين كار را كرديم .
امام عليه السلام فرمود :
(سبحان اللّه !
شما سوگند خورديد كه در ميان مردم مسلمان بازار سياه درست كنيد؟
قسم خورديد به كمتر از سود خالص مساوى اصل سرمايه نفروشيد؟
نه ، چنين تجارت و سودى را هرگز نمى خواهم .)
سپس امام عليه السلام يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود:
(اين سرمايه من
)
و به آن يكى دست نزد و فرمود:
(من به آن كارى
ندارم .)
آنگاه فرمود :
(اى مصادف !
شمشير زدن از كسبِ حلال ، آسانتر است .)(
20)
از اين گونه روايات استفاده مى شود كه وقتى مردم ، نيازمندِ متاعى هستند، جايز نيست
آن متاع در انحصار فردى يا گروهى قرار گرفته و سود كلانى از آن برده شود.
و
- نظارت امام على عليه السلام بر بازار
امام على عليه السلام مردم را به تجارت ، تشويق مى كرد تا از اين طريق ، اقتصاد
جامعه رونق بگيرد.
جمله :
اِتَّجروُا بارَكَ اللّهُ لَكُم
(تجارت كنيد
خداوند به شما بركت دهد)
(21)
از آن حضرت ، مشهور است .
امّا غير از تشويق ، بر كار آنان نظارت مستقيم هم داشت تا آداب و اخلاق تجارت را
بياموزند و فعّاليت هاى تجارى شان را در چهار جوب اسلام ، قرار دهند.
1 - مرحوم
كلينى از جابر از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه حضرت مى فرمود:
اميرالمؤ منين عليه السلام در كوفه در پيش روى مردم هر روز صبح زود از خانه خود
بيرون مى آمد، در حالى كه تازيانه اى در دست داشت كه به آن
(سبيبه
)(
22) مى گفتند.
در بازارهاى كوفه از اين بازار به آن بازار مى گشت و در مقابل هر بازارى مى ايستاد
و خطاب به آنان مى فرمود:
(اى كاسب ها! از خدا بترسيد.)
تُجّار و كسبه وقتى صداى حضرت را مى شنيدند هرچه در دستشان بود به زمين مى گذاشتند
و از صميم قلب متوجّه فرمايشات اميرالمؤ منين عليه السلام مى شدند و با گوش خود مى
شنيدند كه مى فرمايد:
(طلب
خير را بر همه چيز، مقدم بداريد، با آسان گرفتن معامله به اموالتان بركت دهيد،
به خريداران گران ندهيد تا به شما نزديك شوند و با بردبارى اخلاق خود را زينت دهيد،
و از قسم خوردن دورى كنيد، و ز دورغ گويى بپرهيزيد و از ظلم و ستم كناره بگيريد.
با مظلومين و ستمديدگان با عدل و انصاف برخورد كنيد، دور ربا نگرديد و در اندازه
گيرى و ميزان كم نگذاريد و اجناس مردم را بى ارزش و حقير نسازيد و خود را از مفسدين
روى زمين قرار ندهيد.)
به اين نحو به تمام بازارها يكى پس از ديگرى سركشى كرده و سپس برمى گشت و براى
رسيدگى به مراجعات مردم آماده شده و در جايگاه خود مى نشست .(
23)
- در كتاب (غارات
) از ابن سعيد نقل كرده است كه امير مؤ منان عليه السلام به بازار مى
آمد و خطاب به بازاريان مى فرمود:
(اى اهل بازار!
از خدا بترسيد، قسم نخوريد، چرا كه قسم خوردن سرمايه را نابود كرده و بركت را از
بين مى برد.
تاجر فاجر است مگر آن كسى كه حق بدهد و حق بگيرد. سلام بر شما باد.)
و بعد از گذشت چند روز دوباره به بازار مى آمد و عين همان فرمايشات را به آنها
گوشزد مى كرد.
( 24)
- در دعائم الاسلام از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت شده است كه
:
آن حضرت در حالى كه تازيانه اى به دست مى گرفت در بازارها به راه مى افتاد و كسانى
را كه در خريد و فروش مسلمين كم فروشى و يا تقلب مى كردند با آن تنبيه مى كرد.
اصبغ بن نباته مى گويد :
روزى به حضرت عرض كردم ، شما در منزل بمانيد، من عوض شما اين كار را انجام مى دهم .
امام على عليه السلام فرمود:
(اى اصبغ ! اين
چه نصيحت و خيرخواهى است ؟)
اصبغ مى گويد :
حضرت بر مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله يعنى
(شهبا)
سوار مى شدند و تمام بازارها را يكى پس از ديگرى زير پا مى گذاشتند.
روزى به بازار گوشت فروشان آمد و فرمود:
(اى قصابان ! در
كار گوسفندان شتاب مكنيد و پس از ذبح بگذاريد روح از بدنشان بيرون رود مبادا بر
گوشت بدميد.)
سپس به بازار خرما فروشان رفت و فرمود:
(خوب و بد خرما
را در مَعرض ديدِ مُشترى قرار دهيد.)
بعد بين ماهى فروش ها رفت و فرمود:
(غير از ماهى
حلال گوشت ، ماهى ديگرى نفروشيد، از فروش ماهى هايى كه در دريا مرده و موجِ آب ،
آنها را بيرون انداخته خوددارى كنيد.)
سپس به محله كناسه (محلى است در كوفه ) آمد كه در آن جا تجارتهاى مختلفى وجود داشت
، خطاب به خريداران و فروشندگان فرمود:
(اى بازرگانان !
قسم خوردن در اين بازارها رايج شده قسمهايتان را با دادن صدقه در آميزيد، و از قسم
خوردن خوددارى كنيد كه خداوند متعال كسى را كه به دورغ قسم خورده باشد، منزّه و پاك
نخواهد كرد.)(
25)
- مرحوم كلينى نقل مى كند كه :
حضرت امير عليه السلام به كنيزى برخورد كرد كه از قصابى گوشت مى خريد و مى گفت :
گوشت زيادتر بده .
اميرالمؤ منين عليه السلام به قصاب فرمود :
(گوشت را زيادتر
بده ، زيرا بركت را بيشتر مى كند.)(
26)
نظير اين حديث در (كنزالعمال
) آمده كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود:
(زيادش كن ، زيرا
نيكوتر است براى فروش تو.)(
27)
- در حديث ديگرى آمده است كه :
اميرالمؤ منين على عليه السلام داخل بازار شد، و فرمود:
(اى جماعت گوشت
فروش ها! هر كس از شما در گوشت گوسفند بدمد از ما نيست
)
مردى كه به آن حضرت ، پشت كرده بود، گفت :
|