بخش اوّل - امام على (عليه السلام) و تفريحات سالم
فصل اوّل - گردش و تفريح
همانگونه كه بدن به انواع غذاها محتاج است،
روح آدمى نيز به شادابى و تفريحات سالم نيازمند
است، و غذاى روحى و روانى همواره در كنار غذاى جسم مطرح بوده است.
با برّرسى سيره عملى حضرت اميرالمؤمنين (عليه
السلام) اين حقيقت را به روشنى مشاهده مىكنيم، مانند:
1 - تماشاى
آب گودالها پس از باران
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل فرمود كه:
شبى در مدينه باران فراوانى باريد و بيابانها
و گودالها پُر از آب شد. صبح آن روز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم) به من فرمود:
بيا تا به صحراى عقيق
برويم و طراوت و صفاى آبهاى جمع شده در گودالها و درّهها را تماشا كنيم.
همراه پيامبر به تماشاى بيابان رفتيم و
منظرههاى زيباى طبيعت را تماشا مىكرديم،
گفتم:
اى رسول خدا! اگر ديشب اطّلاع مىداديد غذائى
آماده مىكردم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
آنكس كه ما را تا اينجا آورد، نمىگذارد گرسنه
بمانيم، ناگاه ابرى آمد و خود را پائين كشيد و سفره غذائى در پيش روى پيامبر
انداخت. در آن سفره، انارهاى زيبائى بود كه به آن طراوت
و زيبائى هيچ چشمى نديده بود. از آن انارها خورديم و مقدارى براى فاطمه و
فرزندان خود برداشتيم.
(25)
2 - استفاده از زيبائىهاى طبيعت
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) وقتى به سوى
صفّين حركت مىفرمود به سرزمين بليخ رسيد كه، جاى خوش
آب و هوائى بود، و رودخانه بزرگ و پُر آبى داشت، مناظر زيباى آن سرزمين، امام على (عليه السلام)
را به خود مشغول كرد.
آن حضرت دستور داد تا سپاهيان در آنجا مدّتى
بمانند و از آب و هواى دلنشين آن سامان بهرمند گردند، و استراحت كنند.
با اين كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در
حال پيشروى به سوى سرزمين صفّين بود، و جنگ بسيار سرنوشت سازى در پيش روى داشت، و
لشگرِ چند ده هزار نفرى را رهبرى مىكرد، امّا از تفريحات سالم سربازان و بهرهبردارى از
طبيعت غفلت نفرمود.
(26)
فصل دوّم - سرگرمىهاى سا لم
1 - شناگرى و تيراندازى
جوان و نوجوان براى رشد و كمال روحى و جسمى هم
به فعّاليّتهاى بدنى نياز دارد، و هم به طراوت و شادابى روح، بايد تفريحات سالم را بگونهاى براى جوانان
فراهم كرد كه هم وقت آنها را پُر كند، و بيكار و سرگردان نمانند، و هم در رشد جسمى
و روانى آنان تأثير داشته باشد، كه امام على (عليه السلام) به دو نوع از سرگرمىهاى
خوب اشاره مىفرمايد كه رهنمود داد:
عَلِّمُوا أوْلادَكُمْ
السَّباحَة وَ الِّرمايَة
(بر كودكان و نوجوانان خود شناگرى و تيراندازى
بياموزيد.)(27)
2 - شوخىهاى
متواضعانه
خنديدن و خنداندن درست و دور از رفتارها و
الفاظ زشت مانعى ندارد. فرق است بين دروغ گفتن، مسخره كردن، بازى كردن
با آبروى مردم، و فروتن و متواضع بودن.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مردى بزله گو
نبود، امّا لبخند بر لبان مباركش بود، و در برخورد با كوچك و بزرگ شاد و داراى
چهرهاى شاداب و خندان بود.
الف - رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و
سلم) نيز در فرصتهاى مناسب اصحاب و ياران خود را مىخنداند و آنها را شاداب و
سرحال نگه مىداشت.
به پيرزنى فرمود :
چرا تلاش مىكنى، پير زنها به بهشت نمىروند.
آن زن ناراحت شد و گفت :
يا رسول اللَّه من به بهشت نمىروم؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى
كه مىخنديد، فرمود:
همه جوان شده و وارد بهشت مىگردند.
ب - روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
با امام على (عليه السلام) در مجلسى خرما تناول مىفرمود، و هستههاى خرما را مقابل
على (عليه السلام) مىگذاشت، بگونهاى كه اگر كسى وارد مىشد فكر مىكرد همه خرماها
را على (عليه السلام) خورده و آن حضرت چيزى تناول نفرموده است.
آنگاه خطاب به على (عليه السلام) فرمود :
شما زياد خرما خوردهايد ؟.
حضرت جواب داد :
آنكس زيادتر خورده كه خرما را با هسته آن تناول
كرد؟
كه لبخند بر لبان پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم) نقش بست.(28)
ج - امام على (عليه السلام) همواره از شوخىهاى
زشت و بىمعنا پرهيز مىكرد و عمروعاص را در پخش اينگونه شايعات مورد نكوهش قرار
داد كه در خطبه 84 مرز ميان شوخىهاى ناروا و روا را روشن كرد كه فرمود:
عَجَباً لِابْنِ
النَّابِغَةِ! يَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِيَّ دُعَابَةً، وَأَنِّي امْرُؤٌ
تِلْعَابَةٌ:
أُعَافِسُ وَأُمَارِسُ!
لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً، وَنَطَقَ آثِماً.
أَمَا - وَشَرُّ
الْقَوْلِ الْكَذِبُ - إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكْذِبُ، وَيَعِدُ فَيُخْلِفُ،
وَيُسْأَلُ فَيَبْخَلُ، وَيَسْأَلُ فَيُلْحِفُ، وَيَخُونُ الْعَهْدَ، وَيَقْطَعُ
الْإِلَّ؛ فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَأَيُّ زَاجِرٍ وَآمِرٍ هُوَ! مَا لَمْ
تَأْخُذِ السُّيُوفُ مَآخِذَهَا، فَإِذَا كَانَ ذلِكَ كَانَ أَكْبَرُ مَكِيدَتِهِ
أَنْ يَمْنَحَ الْقِرْمَ سُبَّتَهُ.
أَمَا وَاللَّهِ اِنِّى
لََيمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْتِ، وَإِنَّهُ لََيمْنَعُهُ مِنْ
قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ، إِنَّهُ لَمْ يُبَايِعْ مُعَاوِيَةَ حَتَّى
شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ أَتِيَّةً، وَيَرْضَخَ لَهُ عَلى تَرْكِ الدِّينِ
رَضِيخَةً.
شگفتا از عمروعاص پسر
نابغه!(29)
ميان مردم شام گفت كه من اهل شوخى و خوشگذرانى بوده، و عمر بيهوده مىگذرانم!! حرفى
از روى باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد.
مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است، عمروعاص سخن مىگويد، پس
دروغ مىبندد، وعده مىدهد و خلاف آن مرتكب مىشود، درخواست مىكند و اصرار
مىورزد،
امّا اگر چيزى از او بخواهند، بخل مىورزد، به پيمان خيانت مىكند،
و پيوند خويشاوندى را قطع مىنمايد، پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى
بىمانند است تا آنجا كه دستها بهسوى قبضه شمشيرها نرود.
امّا در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها، بزرگ ترين نيرنگ او اين
است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد.(30)
آگاه باشيد! بخدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى
و كارهاى بيهوده باز مىدارد، ولى عمروعاص را فراموشى آخرت از سخن حق بازداشته است،
با معاويه بيعت نكرد مگر بدان شرط كه به او پاداش دهد، و در برابر ترك دين خويش،
رشوهاى تسليم او كند.(31)
سپس در حكمت 450 رهآورد شوخىهاى ناروا را
تذكّر مىدهد كه:
مَا مَزَحَ امْرُؤٌ
مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.
هيچ كس شوخى بيجا نكند، جز
آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.(32)
د - روزى خليفه اوّل و دوّم در دو طرفِ امام
على (عليه السلام) راه مىرفتند، چون قدّ آن دو، كمى بلندتر از آن حضرت بود، خليفه
دوّم جملاتى را به شوخى و طنز مطرح كرد و خطاب به حضرت فرمود:
اَنْتَ فى بَيْنِنَا
كَنُونِ لَنَا
على، تو در ميان ما، مثلِ
حرفِ نون در لَنَا هستى.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بلافاصله و
بدون مهلت پاسخ داد كه:
اِنْ لَمْ اَكُنْ اَنَا
اَنْتُمْ لا
اگر من در ميان شما نباشم،
شما مىشويد لا.
يعنى اگر من نباشم، شما چيزى نيستيد، چون
لا يعنى هيچ.
3 - شنا در رودخانه
يكى از لذّتهاى حلال، و تفريحات نشاطآور، شنا
كردن است. و در روايات اسلامى فراوان به يادگيرى شنا و
آموختن فنّ شناگرى به فرزندان، سفارش شده است.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به شناكردن
علاقه داشت، با اينكه مىتوانست روزهاى جمعه در منزل غسل جمعه كند، امّا به كنار
رودخانه مىرفت و در رودخانه غسل جمعه و شنا مىكرد.
أشعث بن عبد مىگويد:
يك روز جمعه على (عليه السلام) را ديدم كه در
رودخانه فرات، شنا مىكرد و غسل جمعه انجام مىداد و در آن روز با پيراهنى نو، نماز
جمعه خواند.(33)
فصل سوم - وسيله سوارى
1 - وسيله سوارى امام على (عليه السلام)
وسيله سوارى براى هر كسى ضرورى است، و هرچه داراى كيفيّت بهترى باشد خوب است،
كه در روايات آمده است، از سعادت مؤمن، اسب خوب
است.(34)
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) داراى: يك شتر سوارى، يك اسب و يك قاطر سفيد بود. كه آن را (دُلْدُلْ) مىگفتند، و در روز جنگ
حنين سوار بر قاطر شد.
به امام على (عليه السلام) گفتند:
بر اسب سوار شو كه چابك و گريزندهتر است.
حضرت فرمود:
اَلْخَيْلُ لِطَّلَبِ وَ
الْهَرَبْ، وَ لَسْتُ مُدْبِراً وَ لا اَنْصَرِفُ عَنْ مُقْبِلٍ
(اسب براى گرفتن فرارى، و گريز از ميدان است،
در صورتى كه من نه فرارى را تعقيب مىكنم و نه خود از ميدان مىگريزم)(35)
يعنى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در
انتخاب وسيله سوارى نيز اهداف بلند دفاعى و نظامى را در نظر دارد و وسيله سوارى را
منطبق با اهداف ارزشى خود انتخاب مىفرمود.
2 - مسابقات
اسب سوارى
بر أساس ضرورتهاى دفاعى، اسب سوارى، يكى از
ورزشهاى ارزشمند بوده و خواهد بود. با اينكه بُرد و باخت در بسيارى از كارها حرام
است، و حكم قمار بازى را دارد، امّا در تيراندازى، شنا و اسب سوارى اشكالى ندارد، تا چابك سواران رزمنده، همواره آماده دفاع
باشند.
آنگاه كه امام على (عليه السلام) در جنگ ذات
السّلاسل، ناگهان سواره بر لشگر دشمن تاختن آغاز كرد كه سُم اسبهايشان بر سنگهاى
بيابان مىخورد و جرقّههاى اميد مىجهيد، قرآن به آن اسبها، و برخورد سُمهايشان و
جهيدن جرقّههاى آتشزا در سوره والعاديات سوگند ياد
مىكرد، كه فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً
فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ وَإِنَّهُ عَلَى
ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا
بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ
يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى كه نفس
زنان به پيش مىرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهايشان با
سنگهاى بيابان)، و سوگند به هجوم آوران سپيده دم كه گرد و غبار به هر سو پراكندند،
و (ناگهان) در ميان دشمن ظاهر شدند، كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار
ناسپاس و بخيل است؛ و او خود (نيز) بر اين معنى گواه است! و او علاقه شديد به مال
دارد!آيا نمىداند در آن روز كه تمام كسانى كه در قبرها هستند برانگيخته مىشوند، و
آنچه در درون سينه هاست آشكار مىگردد، در آن روز پروردگارشان از آنها كاملاً باخبر
است!.
مسابقات اسب سوارى، هم مقدّمه دفاع است، و هم از تفريحات سالم به حساب مىآيد.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كودكى
آنچنان چالاك و تند و سريع حركت مىكرد كه اسبان راهوار را در حال دويدن مىگرفت و
بر پشت آنان سوار مىشد.(36)
فصل چهارم - قبول هداياى دوستان
1 - قبول هديه حلوا و شوخى كردن
روزى يكى از دوستان امام حلوائى تهيّه كرد و از
آن حضرت خواست تا تناول فرمايد.
امام على (عليه السلام) فرمود :
مناسبت آن كدام است ؟
جواب داد :
امروز نوروز است. (روز عيد است)
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از آن حلوا
ميل فرمود و خنديد و چنين شوخى كرد كه:
اگر مىتوانى همه روز را نوروز قرار ده!!(37)
اينكه در نهجالبلاغه در خطبه 224 نقل فرمود كه
شخصى براى امام على (عليه السلام) حلوا آورد و حضرت نپذيرفت، و فرمود:
وَأَعْجَبُ مِنْ ذلِكَ
طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا، وَمَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا،
كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا،
فَقُلْتُ : أَصِلَةٌ،
أَمْ زَكَاةٌ، أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ!
فَقَالَ : لَا ذَا وَلَا
ذَاكَ، وَلكِنَّهَا هَدِيَّةٌ.
فَقُلْتُ : هَبِلَتْكَ
الْهَبُولُ! أَعَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لَتَخْدَعَنِي؟ أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ
أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟
وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ
الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ
اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَإِنَّ
دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.
مَا لِعَلِيٍّ
وَلِنَعِيمٍ يَفْنَى، وَلَذَّةٍ لَا تَبْقَى! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ
الْعَقْلِ، وَقُبْحِ الزَّلَلِ. وَبِهِ نَسْتَعِينُ.
و از اين حادثه شگفتآورتر
اينكه شب هنگام كسى به ديدار ما آمد
(38)
و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفّر داشتم،
گويا آن را با آب دهان مار سمّى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟
يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) حرام
است.
گفت نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم : زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه
مرا بفريبى؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مىگويى؟
بخدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمانهاست به من
دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جواى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم
كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پَستتر است.
على را با نعمتهاى فناپذير، و لذّتهاى ناپايدار چه كار؟!!
بخدا پناه مىبريم از خفتن عقل، و زشتى
لغزشها، و از او يارى مىجوييم.
(39)
در آنجا اشعث بن قيس
چون فردا در دادگاه براى مسئلهاى مىبايست محاكمه شود، شب هنگام حلوا را به بهانه
هديه بُرد تا حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به خيال واهى خود جذب كند كه آن
حضرت نپذيرفت و هديه او را ردّ كرد. نه اينكه حضرت غذائى نمىخورد يا هديه و دعوت
دوستان را ردّ مىكرد.
گرچه امام على (عليه السلام) نسبت به قبول
هدايا احتياط مىكرد و هداياى مردم مدائن را در سر راه صفّين نپذيرفت و فرمود:
هرچه به سپاهيان يا اسبان ما مىدهند، بايد
قيمت عادلانه را بگيرند.
از حضرت پرسيدند:
برخى از مردم مدائن با بعضى از سربازان
خويشاوند مىباشند كه براى آنها هدايايى آوردهاند.
امام على (عليه السلام) فرمود :
مانعى ندارد.
* * *
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به كارگزاران نظام
هشدار مىدهد كه از راه پذيرش هدايا به رشوه خوارى مبتلا نگردند و يكى از دغدغههاى
آن حضرت يكى دانستن هديه و رشوه بود، كه در خطبه 156 فرمود:
يَا عَلِيُّ، إِنَّ
أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ مِنْ بَعْدِي
فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ
اللَّهِ، أَوَلَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ
اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَحِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ
عَلَيَّ، فَقُلْتَ لِي:
أَبْشِرْ، فَإِنَّ
الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؟
فَقَالَ لِي : إِنَّ
ذلِكَ لَكَذلِكَ، فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذَنْ؟
فَقُلْتُ : يَا رَسُولَ
اللَّهِ، لَيْسَ هذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ، وَلكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ
الْبُشْرَى وَالشُّكْرِ. وَقَالَ:
يَا عَلِيُّ، إِنَّ
الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ، وَيَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى
رَبِّهِمْ، وَيَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَيَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ،
وَيَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ، وَالْأَهْوَاءِ
السَّاهِيَةِ، فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ، وَالسُّحْتَ
بِالْهَدِيَّةِ، وَالرِّبَا بِالْبَيْعِ
قُلْتُ : يَا رَسُولَ
اللَّهِ، فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذلِكَ؟ أَبِمَنْزِلَةِ
رِدَّةٍ، أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ ؟
فَقَالَ:
بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ.
اى على! پس ازمن امّت
اسلامى به فتنه و آزمون دچار مىگردند.
گفتم :
اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز
اُحُد كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند، و شهادت
نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى، اى على! مژده باد تو را كه
شهادت در پى تو خواهد آمد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به من
فرمود:
(همانا اين بشارت تحقّق مىپذيرد، در آن هنگام
صبر تو چگونه است؟)
گفتم:
اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين
موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكرگذارى است.
و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
فرمود:
(اى على! همانا اين مردم به زودى با اموالشان
دچار فتنه و آزمايش مىشوند، و در ديندارى بر خدا منّت مىگذارند، با اين حال
انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن مىپندارند، حرام خدا
را با شبهات دروغين، و هوسهاى غفلتزا، حلال مىكنند، شراب
را به بهانه اينكه آب انگور است و رشوه را كه
هديه است و ربا را كه نوعى معامله
است حلال مىشمارند).
گفتم :
اى رسول خدا، در آن زمان مردم را در چه پايهاى
بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟
پاسخ فرمود :
(در پايهاى از فتنه و آزمايش)
(40)
2 - پذيرش ميهمانىها
امام على (عليه السلام) با اينكه داراى
مسئوليّتهاى گوناگون و مهم بود، و بر بسيارى از امور كشور نظارت مستقيم داشت كه
تمام اوقات شب و روز حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را پر مىكرد، امّا به روحيّات اجتماعى و عاطفى دوستان و
فرزندان و خويشاوندان نيز توجّه داشت. مهمانى دخترانش را مىپذيرفت، به ميهمانى مىرفت، دعوت دوستان را قبول مىكرد،
(41)
در برخى از ميهمانىها شركت مىكرد، و ديگران را بر سر سفره خود ميهمان مىكرد.
كه در شب 19 ماه مبارك رمضان
شب ضربت خوردن ميهمان دخترش حضرت رقيّه بود.
3 - شرائط پذيرش مهمانى
شخصى امام على (عليه السلام) را به مهمانى دعوت
كرد، حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود :
سه شرط دارد اگر قبول مىكنى مىپذيرم، آن شخص
گفت شرائط كدامند؟
امام على (عليه السلام) فرمود :
1 - از بيرون چيزى تهيّه ننمائى، هر چه هست
بياورى.
2 - آنچه در منزل دارى از ما دريغ نكنى.
3 - به زن و بچّههايت سخت نگيرى.
آن شخص گفت : هر سه شرط را قبول دارم.
و امام نيز مهمانى او را پذيرفت.
(42)
قبول ميهمانى
حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) دعوت
خويشاوندان، فرزندان، و دختران خود را مىپذيرفت. در شهر بصره دعوت ميهمانى علاءبن زياد را
پذيرفت. و در شهر مدينه حتّى دعوت ميهانى دوستان غير
عرب، از نژادهاى گوناگون، و ايرانيان را رد نمىكرد، روزى پس از قبول مهمانى يك مسلمان ايرانى و
صَرف حلواى نوع ايرانى، علّت آن را پرسيد.
به امام على (عليه السلام) گفته شد كه ؛ به مناسبت عيد نوروز اين حلواى ايرانى تهيّه
شد.
امام على (عليه السلام) به مزاح فرمود : آيا نمىشود، هر روز، نوروز باشد؟
(43)