دوّم -
نيازمندىهاى روانى انسان
1 - اثبات
اصالت روح
پيش از پيشرفت علوم و بخصوص علم روانشناسى و
اكتشافات و تجربيات شگفت پيرامون روح و روان آدمى، بسيارى باور نداشتند كه روح
آدمى، به گونهاى مستقل وجود دارد، و قابل كشف و شناسائى است، و تنها به جشم و تن انسانها نظر دوخته و
نيارها و نيازمندىهاى انسان را با ديدگاه مادّى ارزيابى مىكردند.
و باور نمىكردند كه روح آدمى چونان جسم او،
بيمار مىشود، زنگار مىگيرد، افسرده مىشود، و مىتواند نقش تعيين كنندهاى در سرنوشت انسان
داشته باشد.
بسيارى باور نمىكردند كه:
روح انسان اصالت دارد، استقلال دارد، و حالات گوناگون آن در تن آدمى تأثير فراوان
دارد.
نه روح و روان را باور داشتند، و نه بيمارىهاى روانى را مىشناختند، و نه راههاى درمان روح را مىپذيرفتند.
برخى ديگر گرچه در وجود روح ترديد نمىكردند
اما آن را بازتاب جسم، آثار طبيعى خون، و يكى از حالات تن آدمى به حساب مىآوردند.
در صورتى كه در تعاليم پيامبران الهى و رسول
گرامى اسلام، و از منظر و نگاه امام على (عليه السلام) تن آدمى مستقل و جداى از روح
و روح انسان نيز داراى اصالت بوده و جداى از تن وجود مستقل دارد. گرچه در يكديگر تأثير مىگذارند، و از هم تأثير پذيرند، امّا هركدام داراى اصالت و استقلال مىباشند،
اين حقيقت چهارده قرن قبل در نهجالبلاغه حضرت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخوبى مطرح شده است، كه امام على (عليه السلام) فرمود:
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ
شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ.
كسى چيزى را در دل پنهان
نكند جز آن كه در لغزشهاى زبان، و رنگ رخسار، آشكار خواهد شد.(16)
پس روح آدمى به گونهاى مستقل وجود دارد.
دچار انواع بيمارىها مىشود. و شناخت بيمارىهاى روانى و درمان آن يكى از
ضرورتهاى زندگى انسان است. و نمىشود روح و حالات آن را در زندگى انسان
ناديده گرفت.
قرنها گذشت؛ و علم روانشناسى و روانكارى (پسى كاناليز) رونق
گرفت. و روانشناسى در تمام اقسام و جوانب زندگى انسان
حضور پيدا كرد. و كشفيّات و تجربيّات انسانها در مراكز پژوهشى
به بار نشست، دانشمندان جهان آرام، آرام، به اُفُق نورانى
علوم و معارف اسلامى و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهجالبلاغه نزديك شدند
و باور كردهاند كه:
روح بگونهاى مستقل وجود دارد. و داراى نيازها و نيازمندىهاست.
و داراى امراض و آفتهاست. و چونان تن آدمى بايد درمان شود، و از آفات و موانع رشد كناره گيرد، و باور كردند كه:
اى برادر تو همه انديشهاى |
|
مابقى تو استخوان و ريشهاى |
امام على (عليه السلام) در خطبه 1/24 نهجالبلاغه ابتدا از آفرينش
تن آدمى سخن گفت كه:
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ
الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ
حَتَّى خَلَصَتْ، وَلَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا
صُورَةً ذاتَ أَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَأَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، أَجْمَدَهَا حَتَّى
اسْتَمْسَكَتْ، وَأَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَأَمَدٍ
مَعْلُومٍ.
سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمتهاى گوناگون
زمين، از قسمتهاى سخت و نرم، شور و شيرين، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِى
خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چبسناك گرديد، كه از آن، اندامى شايسته، و
عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد. آن را خشكانيد تا محكم شد، خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا
زمانى معيّن، و سرانجامى مشخّص، اندام انسان كامل گرديد.
(17)
* * *
و سپس آفرينش روح، و چگونگى ورود آن به تن آدمى را با بيانى شيوا و
نورانى توضيح مىدهد كه:
ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ
إنْساناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا، وَفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا.
وَجَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا، وَأَدَوَاتٍ
يُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ،
وَالْأَذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والْأَلْوَانِ وَالْأَجْنَاسِ، مَعْجُوناً بِطِينَةِ
الْأَلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالْأَضْدَادِ
الْمُتَعَادِيَةِ، وَالْاَخْلاطِ الْمُتَبَايِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ،
وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.
آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت
انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه، كه وى را به تلاش اندازد، و داراى افكارى
كه در ديگر موجودات، تصرّف نمايد.
به انسان اعضاء و جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا
فرمود، كه آنها را در زندگى بكار گيرد، قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را
بشناسد، و حواس چشايى، و بويايى، و وسيله تشخيص رنگها، و أجناس مختلف در اختيار او
قرار داد.
انسان را مخلوطى از رنگهاى گوناگون، و چيزهاى همانند و سازگار، و
نيروهاى متضاد، و مزاجهاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، و خشكى، قرار داد.
(18)
2 - اثبات نيازمندىهاى انسان
پس از اثبات اصالت روح، ديدگاه علمى، معنوى انسان گسترش لازمى پيدا
كرده به جهان اسرارآميز روح و روان آشنا شده و توانسته است نسبت به مسائل روانى خود
كنكاش بيشترى داشته باشد، و در ارزيابىهاى حساب شده خود مباحثى را به نقد و بررسى گذاشته
است كه: روح آدمى چونان جسم او داراى نيازها و نيازمندىهاست.
اگر جسم انسان دچار تشنگى و گرسنگى مىباشد، و نياز به انواع و اقسام غذاها دارد، و انواع پروتئينها را بايد به تن آدمى رساند تا سوخت و ساز
(متابوليسم) بدن تحقّق يابد، و عوامل رشد و حيات تقويت شده تداوم يابد. و نياز به انواع داروها دارد، تا خود را از آفات و ميكروبها و ويروسهاى خطرناك نجات دهد. روح آدمى نيز داراى نيازمندىهاى فراوانى است.
اگر غرائز حيوانى مانند: خشم، شهوت، لذّت، درست تأمين نگردند، و تعديل نشوند. اگر به تمايلات نفسانى توجّه نگردد. و با لذّتهاى روا و بايسته، روح انسان تأمين نشود. و در تفريحات سالم، و شادىهاى روح افزا، نيازهاى روانى برطرف
نشود، روح دچار افسردگى مىشود. آفت زده مىگردد، و با طراوت و شادابى به حيات خود ادامه نمىدهد.
بنابراين از نگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم بايد نيازها و
نيازمندىهاى روح و روان را تأمين كرد. و هم بيمارىهاى روانى را بايد درمان نمود. هم ابزار و وسائل رشد و تقويت روح را بايد با تفريحات سالم فراهم
كرد، و هم موانع و آفات رشد روح و روان را بايد ريشه كن نمود كه آن حضرت
فرمود:
إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا
تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ.
اين دلها همانند تنها خسته مىشوند، براى
نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روى بياوريد.(19)
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برّرسى زندگى انسانهاى پاك و
پرهيزكاران نيز لذّتهاى حلال، و تفريحات سالم را مطرح مىفرمايد.
كه در نامه 27/4 به محمّد بن ابى بكر مىنويسد:
وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ
الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَآجِلِ الْآخِرَةِ، فَشَارَكُوا
أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ، وَلَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي
آخِرَتِهِمْ؛ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ، وَأَكَلُوهَا
بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ
الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ
الْمُتَكَبِّرُونَ.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ
الْمُبَلِّغِ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ. أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي
دُنْيَاهُمْ، وَتَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ.
لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلَا يَنْقُصُ
لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ.
آگاه باشيد، اى بندگان خدا، پرهيزكاران از
دنياى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنيا در دنياشان
شريك گشتند، امّا مردم دنيا در آخرت آنها شركت نكردند، پرهيزكاران در بهترين
خانههاى دنيا سكونت كردند، و بهترين خوراكهاى دنيا را خوردند، و همان لذّتهايى را
چشيدند كه دنياداران چشيده بودند، و از دنيا بهره گرفتند آنگونه كه سركشان و
متكبّران دنيا بهرمند بودند.
سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتى پُر سود، به سوى
آخرت شتافتند، لذّت پارسايى در ترك حرام دنيا را چشيدند، و يقين داشتند در روز
قيامت ازهمسايگان خدايند، جايگاهى كه هرچه درخواست كنند، داده مىشود، و هرگونه
لذّتى در اختيارشان قرار دارد.(20)
و در دعاكردن به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) از
خداوند بزرگ مىخواهد تا انواع لذّتهاى بهشتى را براى او فراهم آورد كه در خطبه
72/7 نهجالبلاغه فرمود:
اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِي
ظِلِّكَ؛ وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ.
اللَّهُمَّ وَأَعْلِ عَلَى بِنَاءِ
الْبَانِينَ بِنَاءَهُ، وَأَكْرِمْ لَدَيْكَ مَنْزِلَتَهُ، وَأَتْمِمْ لَهُ
نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِكَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، مَرْضِيَّ
الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ، وَخُطْبَةٍ فَصْلٍ.
اللَّهُمَّ اجْمَعْ
بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَقَرَارِ النِّعْمَةِ، وَمُنَى
الشَّهَوَاتِ، وَأَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَرَخَاءِ الدَّعَةِ، وَمُنْتَهَى
الطُّمَأْنِينَةِ، وَتُحَفِ الْكَرَامَةِ.
پروردگارا! براى پيامبر
(صلى الله عليه و آله و سلم) در سايه لطف خود جاى با وسعتى بگشاى، و از فضل و كرمت
پاداش او را فراوان گردان.
خداوندا! كاخ آيين او را از هر بنايى برتر، و مقام او را در پيشگاه
خود گرامى دار، نورش را كامل گردان، و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و
قبول گفتار او قرار ده، زيرا كه داراى منطقى عادلانه، و راه جداكننده حق از باطل
بود.
بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمتهاى
جاويدان، و زندگانى خوش، و آرزوهاى برآورده، و خواستههاى به انجام رسيده، در كمال
آرامش، و در نهايت اطمينان، همراه با مواهب و هداياى با ارزش، جمع گردان!.
(21)
و در راستاى همين هدف ارزشمند و پاسخ دادن به
نيازمندىهاى روح آدمى، رهنمود داد كه:
اگر مؤمنى را شاد كنيد. اگر يتيمى را بخندانيد. اگر لبخند بر لب انسان غم زدهاى بكاريد.
اگر حُزن و اندوه از دلِ گرفتارى برطرف كنيد.
به پاداش والاى الهى خواهيد رسيد.
و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برخورد
با يتيمان تلاش مىكرد تا آنها را بخنداند كه خنده يكى
از نيازهاى روحى انسان است. امام على (عليه السلام) سعى مىكرد، فقرا و
محرومين را شاد كند كه شادى يكى ديگر از نيازهاى روانى
است. و تلاش مىكرد تا با پرداخت قرض وامدارى،
خريدن خانه براى بى خانه دربدرى، فراهم كردن غذا براى گرسنهاى، گُلِ شادى و لبخند را بر لبان آنهابكارد كه
خشنودى خداى خويش را آرزو داشت. و اينها همه در راستاى تحقّق برطرف كردن
نيازمندىهاى روح انسانهاى نيازمند است.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) با سخنانى
حساب شده ياران را مىخنداند، يتيمان را با شيوههاى گوناگون به خنده و شادى
واميداشت، و خود خنده رو، لبخند بر لب، متواضع و فروتن
بود.
بنابراين پس از اثبات روح، و نيازمندىهاى روانى انسان، رفع نيازها، و درمان بيمارىهاى روانى، يكى از
ضرورتهاى زندگى است.
3 - ضرورت تفريحات و شادىها
با اثبات اصالت روح و روان، و حالات گوناگون آن، و شناخت انواع بيمارىهاى روانى،
و كشف شيوههاى درمان، همه متفّكران به اين نتيجه رسيدهاند كه
تفريحات سالم، و شادىها براى تقويت روح آدمى يك ضرورت است.
خنديدن و خنداندن، شادى كردن و شادى آفريدن، دلشاد و مسرور بودن،
بشّاش و خنده رو بودن، لبخند بر لب داشتن، همه اينها به عنوان يك
ضرورت در زندگى انسان نقش تعيين كننده دارد.
در اينجا دو طرز تفكر مطرح است.
گروهى اعتقاد دارند كه شادى و شادمانى مطلق
است، با هر وسيلهاى، با هر ابزار و شيوهاى، مىتوان به شادى و شادمانى دست يافت.
و هركارى مجاز است. هر نوع ترانه و رقصى رواست. هرگونه گفتن و خنديدن درست است. از اين رو به انواع مسكرات، انواع مواد اعتياد
آور، انواع رقص و آوازها، انواع قصّهها و قصّهپردازىها روى مىآورند، و به انواع آفات روانى دچار مىگردند، و به جاى
رفع نيازهاى روانى، دچار انواع بيمارىهاى روانى مىشوند، و آنگاه در تداوم لذّت جوئىهاى بى حد و مرز به
قتل و آدمى كشى، به فساد و فحشا، به ابتذال و مسخ ارزشها و خودكشى و خودآزارى و
ديگر آزارى مبتلا مىشوند، كه بسيارى از بزهكارىها و جرائم به شادىهاى
بىحدّ و مرز باز مىگردد، مردم را مسخره مىكنند تا بخندند. آبروى ديگران را مىبرند تا شادى كنند. ديگران را زجر و شكنجه مىدهند تا خود شاد
باشند.
و گروهى ديگر شادى و تفريحات را قانونمند
مىدانند، و در مرز حلال و بايدها تفسير مىكنند،
هرنوع شادى و تفريحى را مجاز نمىشمارند،
و در يك كلمه، تفريحات
سالم را باور دارند. تا مرز حرمت و آبروى ديگران محفوظ بماند.
تا شادى و خنده و تفريحات ما به ديگران
صدمهاى، ضربهاى، وارد نسازد. خنده و شادى و لذّتها خوب است امّا نه با آزار
و اذيّت ديگران. شادمانى خوب است نه با زير پا گذاشتن قوانين و
مقرّرات اجتماعى و الهى، چنانكه اگر آزادى قانونمند نباشد، هدفدار نباشد
مىتواند جامعه را به هرج و مرج بكشاند، شادىها و تفريحات نيز اينگونهاند.
بايد ارزيابى كرد كه كدام نوع شادى ضرورت دارد؟
كدام تفريح سالم و كدام ناسالم است؟ كدام خنده روا و كدام نارواست؟ كدام لذّت صحيح و كدامين دروغين است؟
امام على (عليه السلام) تلاش داشت تا يتيمان را
بخنداند، بسيارى، نيازها و نيازمندىهاى يتيمان را از
ديدگاه امور مادّى مىنگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه
مناسب شوند، امّا امام على (عليه السلام) به همان اندازهاى
كه به احتياجات مادّى و جسمى يتيمان فكر مىكرد، به رفع نيازها و كمبودهاى روانى
آنها نيز مىانديشيد، كه دچار عقدههاى روانى، يا كمبودهاى عاطفى
نگردند.
در رابطه با يتيمان، تنها غذا براى آنها
نمىبرد، بلكه با دست خود غذا در دهانشان مىگذارد تا شيرينى گرفتنِ غذا از دست پدر
را بچشند. يتيمان را دور خود جمع مىكرد، و با انواع بازىها، و صداى تقليدى گوسفند آنها
را مىخنداند.
وقتى يتيمان را به منزل مىآورد، و مىخواست به
آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را مىشست، و با انگشتان خود عسل در دهان يتيمان
مىگذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند: شيرينى عسل و شيرينى از دست پدر گرفتن
گرچه افراد ناآگاه به امام على (عليه السلام)
اعتراض مىكردند، كه اين كارها در شأن شما نيست. امّا امام على (عليه السلام) به نكات ظريفى
توجه داشت كه امروز در علم روانشناسى، و روانشناسى كودك، و روانشناسى تربيتى، بسيار
مورد توجّه است.
روانشناسان مىگويند: علل بزهكارى فرزندانى كه پدر يا مادر را از دست
دادند كمبود عاطفه است.
امام على (عليه السلام) آنقدر به يتيمان توجّه
داشت، و با آنها مهربانى مىكرد كه ديگران مىگفتند:
لوددْتُ اِنّى كُنْتُ يتيماً
(اى كاش منهم يك يتيم بودم)(22)
پس بايد شادىها و تفريحات را چونان آزادى
قانونمند كرد، و در مرزهاى احكام الهى قرار داد.
امام على (عليه السلام) در حكمت 257 سفارش
مىكند كه:
سعى كنيد تا دلها را شادمان سازيد، شادىها را
به خانهها ببريد كه فرمود:
يَا كُمَيْلُ، مُرْ
أَهْلَكَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ الْمَكَارِمِ، وَيُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ
هُوَ نَائِمٌ. فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ
قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَخَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً.
فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ
نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا
عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الْإِبِلِ.
اى كميل! خانوادهات را
فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى، و شبها در رفع نياز خفتگان بكوشند،
سوگند به خدايى كه تمام صداها را مىشنود، هر كس دلى را شاد كند، خداوند از آن شادى
لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى
مصيبت را بزدايد چنانكه شتر غريبه را از چراگاه دور سازند.(23)
آنگاه به اعتدال و ميانه روى در شادىها اشاره
كرده نسبت به خندههاى انسان پرهيزكار در خطبه 193/26 مىفرمايد:
وَاِنْ ضَحِكَ لَمْ
يَعْلُ صَوْتُهُ
اگر مىخندد، صداى او به
خنده بلند نمىشود
يعنى خنده هايى با صداهاى بلند ناپسند است كه
قهقهه، به عربده تبديل شود.
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خنده و شادى
را در حيوانات نيز مطرح مىفرمايد كه، از نظر روانشناسى حيوانى، مهمّ و يك ضرورت
مىباشد.
در شرحِ حالِ طاووس در خطبه 165/15 شادى و سرور
و خنده طاووس را مطرح مىفرمايد كه:
يَمْشِي مَشْيَ الْمَرِحِ
الُْمخْتَالِ، وَيَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَجَنَاحَيْهِ، فَيُقَهْقِهُ ضَاحِكاً
لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ، وَأَصَابِيغِ وِشَاحِهِ؛ فَإِذَا رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى
قَوَائِمِهِ زَقَا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ يَكَادُ يُبِينُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ،
وَيَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ، لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ كَقَوَائِمِ
الدِّيَكَةِ الْخِلَاسِيَّةِ. وَقَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِيصِيَةٌ
خَفِيَّةٌ.
طاووس، چون به خود بالنده
مغرور راه مىرود، دم و بالهاى زيبايش را برانداز مىكند، پس با توجّه به زيبايى
جامه و رنگهاى گوناگون پروبالش قهقهه سر مىدهد، امّا چون نگاهش به پاهاى او
مىافتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است، فرياد مىزند گويا كه دادخواه است، و
گواه صادق دردى است كه در درون دارد، زيرا پاهاى طاووس چونان ساق خروس دورگه (هندى
و پارسى) باريك و زشت و در يك سو ساق پايش ناخنى مخفى روييده است.
(24)
بنابراين اصلِ تفريحات
سالم و شادمانى براى روح آدمى يك ضرورت است.
مهمّ آن است كه در فرهنگ كاربُردى امّت اسلامى
درست تفسير شود، و جايگاه ارزشى خود را بازيابد.