الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد دهم
( امام على (ع ) و مسايل حقوقي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۶ -


4 عفو عائشه
 

 
وقتى جنگ جمل با پيروزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام پايان يافت ،
عائشه دستگير و توسّط برادرش در بصره منزل عبداللّه بن خزاعى ، اسكان داده شد
بسيارى از مردم و شخص عائشه نگران بودند كه امام على عليه السلام با او چه خواهد كرد؟
امام دستور داد تا زنانى لباس رزمى مردان به تن پوشيده و عائشه را با احترام به مدينه برسانند، و از پول بيت المال مقدار قابل توجّهى به عنوان هزينه سفر در اختيار او گذاشت . (48)
 

فصل ششم : حقوق متقابل
 
مقدمه
 

 
يكى از مسائل مهم حقوقى ، حقوق متقابل اجتماعى ، سياسى است كه اگر بدرستى شناسائى گردد و در جامعه تحقّق پذيرد، آن جامعه به مدينه فاضله تبديل خواهد شد،
امام على عليه السلام در يك سخنرانى جالب و ارزشمند، ابتدا به حقوق متقابل مى پردازد.
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّا بِوِلاَيَةِ اءَمْرِكُمْ، وَلَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ، فَالْحَقُّ اءَوْسَعُ الاَْشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ، وَاءَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ،
لاَ يَجْرِي لاَِحَدٍ إِلا جَرَى عَلَيْهِ، وَلاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلا جَرَى لَهُ.
وَلَوْ كَانَ لاَِحَدٍ اءَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَلاَ يَجْرِيَ عَلَيْهِ، لَكَانَ ذلِكَ خَالِصا لِلّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَلِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ اءَنْ يُطِيعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنْهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ اءَهْلُهُ.
ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَكَافَاءُ فِي وُجُوهِهَا، وَيُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضا، وَلاَ يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلا بِبَعْضٍ.
(پس از ستايش پروردگار! خداوند سبحان ، براى من ، بر شما به جهت سرپرستى حكومت ، حقّى قرار داده ، و براى شما همانند حق من ، حقّى تعيين فرموده است ، پس ‍ حق گسترده تر از آن است كه توصيفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد.
حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت .
اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان ، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است ، لكن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطاعت خويش قرار داده ، و پاداش آن را دو چندان كرده است ، از روى بخشندگى ، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.
پس خداى سبحان ! برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت ، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد.) (49)
و آنگاه به جوانب گسترده آن دقيق مى شود، مانند:
 

 
اوّل حقوق رهبر و ملّت
 

 
الف رعايت حقوق مردم
 

 
از نظر سياسى ، اجتماعى ، هم ملّت بر رهبرى حقوقى دارد، و هم رهبر جامعه حقوقى بر عهده ملّت دارد كه فرمود:
وَاءَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي ، فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلْفَتِهِمْ، وَعِزّا لِدِينِهِمْ.
فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلا بِصَلاَ حِ الْوُلاَةِ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَةُ إِلا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ.
(و در ميان حقوق الهى بزرگ ترين حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجبى كه خداى سبحان ، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد.
پس رعيّت اصلاح نمى شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمى شوند جز با درستكارى رعيّت .) (50)
 

 
ب رعايت حقوق فرهنگى ، سياسى
 

 
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه 34 به ابعاد فرهنگى ، سياسى و اجتماعى ((حقوق متقابل رهبر و ملّت )) اشاره مى فرمايد كه :
اءَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقَّا، وَلَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ: فَاءَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيْحَةُ لَكُمْ، وَتَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَتَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَتَاءْدِيبُكُمْ كَيَْما تَعْلَمُوا.
وَاءَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، والنَّصِيْحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَالْمَغِيبِ، وَالاِْجَابَةُ حِيْنَ اءَدْعُوكُمْ، وَالطَّاعَةُ حِيْنَ آمُرُكُمْ.
حقوق متقابل مردم و رهبرى
((اى مردم ، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است ، حق شما بر من ، آن كه از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم ، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد، و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.
و امّا حقّ من بر شما اين است كه با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان خيرخواهى كنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.)) (51)
 

 
ج گرفتن حقّ مردم از ستمكاران
 

 
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به يكى ديگر از حقوق اجتماعى ، سياسى مردم بر رهبر جامعه در خطبه 37 نهج البلاغه اشاره فرمود
و آن گرفتن حق مردم از ستمكاران است كه فرمود:
الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِىُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ.
((خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم ، و نيرومندها در نظر من پست و ناتوانند تا حق را از آنها باز ستانم .)) (52)
و آنگاه هشدار داد كه :
((لَنْ تُقَدَّسَ اءُمَّةٌ لاَ يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ)).
ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَالْعِيَّ، وَنَحِّ عَنْهُمُ الضِّيقَ وَالاَْنْفَ يَبْسُطِ اللّهُ عَلَيْكَ بِذلِكَ اءَكْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَيُوجِبُ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ. وَاءَعْطِ مَا اءَعْطَيْتَ هَنِيئا، وَامْنَعْ فِي إِجْمَالٍ وَإِعْذَارٍ!
(((ملّتى كه حق ناتوانان را از زورمندان ، بى اضطراب و بهانه اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد))
پس درشتى و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار كن ، و تنگ خويى و خود بزرگ بينى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آن چه به مردم مى بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چيزى را از كسى باز مى دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.) (53)
 

 
دوّم ره آورد حقوق متقابل
 

 
در ادامه سخن ، امام على عليه السلام به ره آورد رعايت حقوق متقابل اشاره مى كند كه :
فَإِذَا اءَدَّتِ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ، وَاءَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَى اءَذْلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَيَئِسَتْ مَطَامِعُ الاَْعْدَاءِ.
(و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد، و راههاى دين پديدار، و نشانه هاى عدالت برقرار، و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش ماءيوس مى شود.) (54)
 

 
سوم آفات عدم رعايت حقوق متقابل
 

 
آنگاه هشدارگونه به ره آورد شوم و ((آفات )) عدم رعايت حقوق متقابل دقيق مى شود و خطرات آن را مورد ارزيابى قرار مى دهد كه :
وَإِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَها، اءَوْ اءَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ، وَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ، وَكَثُرَ الاِْدْغَالُ فِي الدِّينِ، وَتُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى ، وَعُطِّلَتِ الاَْحْكَامُ، وَكَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلاَ يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَلاَ لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ! فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الاَْبْرَارُ، وَتَعِزُّ الاَْشْرَارُ، وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذلِكَ، وَحُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ.
فَلَيْسَ اءَحَدٌ وَإِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضى اللّهِ حِرْصُهُ، وَطَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللّهُ سُبْحَانَهُ اءَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ.
(امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر رعيّت ستم كند، وحدت كلمه از بين مى رود، نشانه هاى ستم آشكار، و نيرنگ بازى در دين فراوان مى گردد، و راه گسترده سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم متروك ، هواپرستى فراوان ، احكام دين تعطيل ، و بيمارى هاى دل فراوان گردد، مردم از اينكه حقّ بزرگى فراموش ‍ مى شود، يا باطل خطرناكى در جامعه رواج مى يابد، احساس نگرانى نمى كنند، پس ‍ در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مى شوند، و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود
پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد، و نيكو همكارى نماييد.
درست است كه هيچ كس نمى تواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگذارد، هرچند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد، و در كار بندگى تلاش فراوان نمايد.) (55)
 

حقوق متقابل اجتماعى
 
1 يارى رساندن به يكديگر
 

 
پس از طرح ((حقوق متقابل رهبر و ملّت )) حال به حقوق متقابل اجتماعى اشاره مى كند كه مردم در زندگى اجتماعى نسبت به يكديگر چه حقوقى را بايد رعايت كنند؟ كه فرمود:
وَلكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَالتَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ.
وَلَيْسَ امْرُؤٌ وَإِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَتَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ اءَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللّهُ مِنْ حَقِّهِ.
وَلاَ امْرُؤٌ وَإِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ، وَاقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ اءَنْ يُعِينَ عَلَى ذلِكَ اءَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ.
(لكن بايد به مقدار توان ، حقوق الهى را رعايت كند كه يكى از واجبات الهى ، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن ، و برپاداشتن حق ، و يارى دادن به يكديگر است .
هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ ، و ارزش او در دين بيشتر باشد، بى نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند، و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده ها بى ارزش باشد، كوچك تر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند يا ديگرى به يارى او برخيزد.) (56)
 

 
2 رعايت حقوق محرومان
 

 
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در ميان انواع ((حقوق متقابل اجتماعى )) در نامه 53 به رعايت حقوق محرومان مى پردازد كه :
ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ اءَهْلِ الْحَاجَةِ وَالْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ.
وَفِي اللّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ، وَلِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقُّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ، وَلَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا اءَلْزَمَهُ اللّهُ مِنْ ذلِكَ إِلا بِالاِْهْتَِمامِ وَالاِْسْتِعَانَةِ بِاللّهِ، وَتَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ، وَالصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيَما خَفَّ عَلَيْهِ اءَوْ ثَقُلَ.
((قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد.
براى تمام اقشار گوناگون ياد شده ، در پيشگاه خدا گشايشى است ، و همه آنان به مقدارى كه امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقّى مشخصّ دارند، و زمامدار از انجام آن چه خدا بر او واجب كرده است نمى تواند موّفق باشد جز آن كه تلاش ‍ فراوان نمايد، و از خدا يارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه كارها، آسان باشد يا دشوار، شكيبايى ورزد.)) (57)
 

 
3 رعايت عدالت و تساوى نسبت به مردم
 

 
امام على عليه السلام در رهنمودى به فرماندار خود ((اسود بن قطبه )) در نامه 59 نوشت :
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذلِكَ كَثِيرا مِنَ الْعَدْلِ، فَلْيَكُنْ اءَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً؛ فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْكِرُ اءَمْثَالَهُ، وَابْتَذِلْ نَفْسَكَ فِيَما افْتَرَضَ اللّهُ عَلَيْكَ، رَاجِيا ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاعِقَابَهُ.
وَاعْلَمْ اءَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّةٍ لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلا كَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَاءَنَّهُ لَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحَقِّ شَيْءٌ اءَبَدا.
وَمِنَ الْحَقِّ عَلَيْكَ حِفْظُ نَفْسِكَ، وَالاِْحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِجُهْدِكَ، فَإِنَّ الَّذِي يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْ ذلِكَ اءَفْضَلُ مِنَ الَّذِي يَصِلُ بِكَ، وَالسَّلاَ مُ.
(نامه به اءسود بن قطبه فرمانده لشكر حُلوان در جنوب شهر سرپُل ذهاب )
مسؤ وليّت هاى فرماندهى
((پس از ياد خدا و درود. اگر راءى و انديشه زمامدار دچاردگرگونى شود، او را از اجراى عدالت بسيار باز مى دارد، پس كار مردم در آن چه حق است نزد تو يكسان باشد. زيرا در ستمكارى بهايى براى عدالت يافت نمى شود، از آن چه كه همانند آن را بر ديگران نمى پسندى پرهيز كن ، و نفس خود را در آن چه خداوند بر تو واجب كرده است ، وادار، در حالى كه اميدوار به پاداش الهى بوده و از كيفر او هراسناك باشى
و بدان كه دنيا سراى آزمايش است ، و دنياپرست ساعتى در آن نمى آسايد جز آن كه در روز قيامت از آن افسوس مى خورد، و هرگز چيزى تو را از حق بى نياز نمى گرداند.
و از جمله حقّى كه بر توست آن كه ، نفس خويش را نگهبان باشى ، و به اندازه توان در امور رعيّت تلاش كنى ، زيرا آن چه در اين راه نصيب تو مى شود، برتر از آن است كه از نيروى بدنى خود از دست مى دهى . با درود.)) (58)
 

 
4 ترحّم به گناهكاران
 

 
ارزش هاى والاى اخلاقى ، انسانى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تا آنجا جلوه گر است كه نه تنها به دشمنان خود لطف و مدارا دارد، بلكه نسبت به گناهكاران امّت اسلامى نيز با واقع نگرى برخورد مى كند و با دلسوزى و محبّت پدرانه به فكر مدارا و بازپرورى فكرى و روانى آنهاست
كه به پاكان و خوبان جامعه سفارش مى كند تا آنها را تربيت كنند،
به راه پاكى ها دعوت كنند،
از اينكه مشكلات و گناه ، دامنگيرشان شد، آنها را از خود و جامعه خود نرانند
كه در خطبه 140 فرمود:
وَإِنَّمَا يَنْبَغِي لاَِهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلاَ مَةِ اءَنْ يَرْحَمُوا اءَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِيَةِ، وَيَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ، وَالْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ، فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ اءَخَاهُ وَعَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ! اءَمَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ اءَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ بِهِ! وَكَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ! فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللّهَ فِيَما سِوَاهُ، مِمَّا هُوَ اءَعْظَمُ مِنْهُ.
وَايْمُ اللّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ، وَعَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ اءَكْبَرُ!
يَا عَبْدَ اللّهِ، لاَ تَعْجَلْ فِي عَيْبِ اءَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَلاَ تَاءْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ. فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ، وَلْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ.
پرهيز دادن از غيبت و بدگويى
((به كسانى كه گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست كه به گناهكاران ترحّم كنند، و شكر اين نعمت گذارند، كه شكر گذارى آنان را از عيب جويى ديگران بازدارد، چرا و چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايى كه گرفتار است سرزنش مى كند؟ آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده پوشى فرمود؟ چگونه ديگرى را بر گناهى سرزنش مى كند كه همانند آن را مرتكب شده ! يا گناه ديگرى انجام داده كه از آن بزرگتر است ؟
به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نكرده و تنها گناه كوچك انجام داد، اما جراءت او بر عيبجويى از مردم ، خود گناه بزرگترى است .
اى بنده خدا، در گفتن عيب كسى شتاب مكن ، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش ، شايد براى آنها كيفر داده شوى ، پس هر كدام از شما كه به عيب كسى آگاه است ، به خاطر آن چه كه از عيب خود مى داند بايد از عيب جويى ديگران خوددارى كند، و شكر گذارى از عيوبى كه پاك است او را مشغول دارد از اينكه ديگران را بيازارد.)) (59)