رهبرى، محور وحدت
امام على علیه السلام فرمود:
أَلإمامَةُ نِظامُ الأُمَّةِ.
امامت، نظام و سامانبخش امت است.
غررالحكم ج1 ص274
× × ×
رهبرى،
عامل وحدت است.
آنچه كه انديشهها را در مسير حق،
هدايت مىكند، آنچه كه مردم را از تفرقه نگاه مىدارد، آنچه به نيروها و نفرات و
تلاشها جهت مىبخشد، و بالأخره آنچه به بى سروسامانى و آشفتگى در يك جامعه، پايان
مىدهد، امامت است.
در اين صورت عامل رهبرى مىتواند نظام
بخشد و سامان آفريند و محور وحدت گردد.
همانگونه كه يك نخ و رشته، دانههاى
تسبيح يا گردنبند را در يك خط به صف مىكشد و از پراكندگى و تشتت و از هم
گسيختگى و كم شدن و گم شدن حفظ مىكند، رهبرى نيز در جامعه، همين نقش را دارد.
البته، وقتى كه امت هم از امام،
پيروى كنند و از نظام بخش جامعه، اطاعت داشته باشند! پيروى از پيشوا شرط نخست
بهره مندى جامعه از بركات ولايت و رهبرى است.
نظام
ولايت، امت اسلامى را در مقابل نيروهاى دشمن و گرگهايى كه براى دريدن اين پيكر،
دندان تيز كردهاند، متحد و مقاوم و منسجم و در نتيجه پيروز مىسازد.
آنان كه به محور وحدت آسيب برسانند،
خواسته يا ناخواسته، دانسته يا ندانسته، به سود دشمن كار مىكنند.
دلسوزى و صدق افراد را بامعيار تقويت
ولايت و تحكيم مبانى وحدت مىتوان شناخت. آنكه بر طبل تفرقه مىكوبد و تارو پود
ولايت را از هم گسسته مىخواهد، جاهلانه يا مغرضانه همگام دشمن است.
تكريم خويشاوندان
امام على علیه السلام فرمود:
أَكْرِمْ عَشيرَتَكَ فَاِنَّهُمْ
جَناحُكَ.
خويشاوندان خود را گرامى بدار، چرا كه
آنان بال و پرِ تو هستند.
غررالحكم ج2 ص229
× × ×
هيچ كس، غربت و تنهايى و ناتوانى و
بىكسى را دوست ندارد.
همه خواستار قدرت و موقعيت و نفوذ و
اعتبارند. اين بال و پر پرواز و بازوى توانايى براى انسان، اقوام و
خويشاوندانند كه بودنشان قوّت قلب مىآورد و حمايتشان دلگرم مىسازد.
هر چه به تحكيم رابطههاى فاميلى
بپردازيم و صله رحم و رفت و آمد و حرمت نهادن و نيكى كردن و بال و پر دادن به
يكديگر در ميان مجموعه يك خانواده و فاميل بيشتر باشد، اعتبار و قدرت و شوكت آنان
افزوده مىشود.
نيكى به بستگان، جاى دورى نمىرود.
ثمره احسان و اكرام نسبت به اقوام و
عشيره، به خود انسان برمىگردد و آنان را بعنوان يك پشتوانه و تكيهگاه در
هنگامه خطر و مواقع نياز براى ما نگاه مىدارد.
مگر مىتوان بدون بال و پر، پرواز كرد؟
ترويج و گسترش فرهنگ نيكى و احترام به
افراد فاميل و صله رحم در ميان اعضاى يك قبيله و دودمان و خانواده، تقويت همان بال
پرواز است.
كوچكترها هم از بزرگترها مىآموزند.
اگر از خويشان، خيربه همديگر نرسد و
همه بازوى يكديگر نباشند، از بيگانگان و اغيار چه انتظارى است؟!...
بال پرواز هم باشيم، نه قيچى بريدن و
چيدن بال و پر!
احترام از روى ترس
امام على علیه السلام فرمود:
شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَتَّقيهِ
النَّاسُ مَخافَةَ شَرِّهِ.
بدترين مردم كسى است كه مردم، به خاطر
ترس از شرارت و بدى او، پرهيز و احترامش كنند.
غررالحكم ج4 ص178
× × ×
بعضيها بر دلها حكومت مىكنند، برخى هم
بر جمجمهه.
معناى احترام از روى ترس و به خاطر
گريز از شر و ايمنى از شرارت كسى يعنى همين!
از دست و زبان بعضى، خير مىبارد، برخى
هم جز گزند و بدى چيزى به مردم نمىرسانند. آن كجا و اين كجا؟
گاهى براى اين كه مزاحم كسى نشويد،
سراغشان نمىرويد، يا به خاطر احترام، به او نزديك نمىشويد.
گاهى هم پروا و پرهيز و دورى و گريز،
به جهت آن است كه بيم داريد حرف تند، دشنام، بدى، آزار نسبت به شما داشته باشد،
بارى بر دوشتان بگذارد، كارى به دستتان بدهد، مشكلى در كارتان پديد آورد، وقت و
آرامش و آسايش شما را سلب كند و... از اين گونه علل و عوامل، كه همه شر محسوب
مىگردد.
مسأله دوجانبه و متقابل است.
گاهى هم ممكن است همين آفات و صدمات،
در برخورد و گفتار شما نسبت به ديگران باشد و آنان صلاح خويش را در اين ببينند كه
كمتر دور و برشما پيدا شوند و به چشمتان نيايند و سلامت و عافيت را در گريز و پرهيز
ببينند.
آنجا آنان شرالناس و بدترين مردمند،
اينجا شما.
تا مىتوان حوزهاى از جاذبه پيرامون
خود به وجود آورد، چرا سيم خاردار دافعه دور خود بكشيم؟!
دنيا فداى آخرت
امام على علیه السلام فرمود:
إِنَّ مَثَلَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ
كَرَجُلٍ لَهُ اِمْرَأتانِ اِذا اَرْضى
اِحديهُما اَسْخَطَ الآخَرَ.
مثل دنيا و آخرت، همچون مردى است كه دو
همسر داشته باشد، هر گاه يكى از آن دو را راضى كند، ديگرى را به خشم مىآورد.
غررالحكم ج2 ص538
× × ×
ديدگاه اسلام آن است كه يك مسلمان، هم
دنيا داشته باشد، هم آخرت. در دعاى قرآنى قنوت هم از خدا طلب مىكنيم كه حسنه
دنيا و حسنه آخرت عطايمان كند. اين از ويژگيهاى اسلام و نشانه جامعيت مكتب ماست.
اما... در شرايط انتخاب يكى از اين دو
چه؟
يعنى آنجا كه براى داشتن هر كدام،
ناچار شويم ديگرى را رها و فدا كنيم؟
بعضىها براحتى نقد دنيا را مىچسبند
و نسيه آخرت را رها مىكنند. ولى اين كار در درازمدت، يعنى محاسبه ابديت زمانى به
زيان انسان است، چرا كه پس از امروز هم، فرديى هست. و همه كارها و حسابها به
دنيا ختم نمىشود.
اگر به تعبير حضرت امير
علیه السلام ، دنيا و آخرت را مثل دو هَوُو بدانيم كه
راضى ساختن هر يك، ديگرى را مىرنجاند، به قيمت نارضايتى كدام يك، بايد ديگرى را از
خود راضى ساخت؟ رضا و خشنودى كدام يك، ارزشمندتر است؟
خود آن حضرت، آخرت را برگزيده بود.
همه اولياى دين نيز چنين بودند. وقتى بنا بود يكى را فدا كنند، دنيا را پاى آخرت
قربانى مىكردند.
آنكه به سعادت اخروى مىانديشد و
رضاى خد را مىخواهد، بايد از آنچه به آن سعادت و اين رضا آسيب مىزند بپرهيزد،
هر چند دشوار است، ولى عاقلانه و حسابگرانهتر است. در غير اين صورت، خسران و زيان
حتمى است.
باختن آخرت براى بردن دنيا، به سود
انسان نيست.
زكات توانگرى
امام على علیه السلام فرمود:
زَكاةُ اليَسارِ بِرُّالْجِيرانِ
وَصِلَةُ الأَرْحامِ.
زكات توانگرى و تمكن، نيكى به همسايگان
و پيوند با خويشاوندان است .
غررالحكم ج4 ص106
× × ×
نعمتهاى خدا، در عين حال كه لطف او در
حق بندگان است، گاهى هم وسيله آزمايش است.
خداوند هر كه را به چيزى مىآزمايد،
يكى را به مال و ثروت، يكى را به جمال و زيبايى، ديگرى را با قدرت و رياست، و
چهارمى را با شهرت و محبوبيت و...
پرداخت زكات، مايه افزايش مال
مىگردد. اين وعده تخّلفناپذير خداست.
يسار و توانگرى مالى و ثروتمندى نيز،
زكاتى دارد و بهترين جا و مناسبترين محل براى اين اداى حق، نزديكاناند و چراغى
را كه به خانه رواست...
آيا همسايگانتان را مىشناسيد؟ با آنان
رفت و آمد و همدلى و همدردى داريد؟ آيا به اقوامتان سركشى و رسيدگى مىكنيد؟ مساعدت
و احسان با آنان داريد؟
خدا نكند كه زندگى ماشينى و اشتغالات
روزمره و گرفتارىهاى زندگى ماشينى، ما را چنان در درياى خودمان غرق كند كه
همسايه و خويشاوندان را از ياد ببريم.
از ما اگر به همسايگان خير و نيكى
نرسد، حق همسايگى را ادا نكردهايم.
اگر به ارحام و بستگان نرسيم، حالشان
را نپرسيم، نامه ننويسيم، تماس تلفنى نداشته باشيم، رفت و آمد را قطع كرده باشيم،
پس چه خويشى و قرابت؟ اين خويش چه فرقى با بيگانه دارد؟!
ناسپاسى، موجب زوال نعمت الهى است.
نكند با ادا نكردن حق و زكات يسار و
ثروتمندى، زمينهساز زوال گرديم و... گرفتار وبال!
تبادل نظر
امام على علیه السلام فرمود:
إِضْرِبُوا بَعْضَ الرّأىِ بِبَعْضٍ
يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوابُ.
بعضى انديشهها را به بعضى ديگر بزنيد، انديشه درست از آن پديد مىآيد.
غررالحكم ج2 ص266
× × ×
در انديشه نيز، مثل بسيارى از
ميوهها، غذاها، فرآوردهها، پختگى و خامى وجود دارد.
پختگى انديشه و نظر، محصول تبادلنظر و
رايزنى است.
ذهن نيز، گاهى عقيم است، گاهى بارور و
بارآور.
بارورى فكر و ديدگاه، وقتى است كه در
انديشههاى ديگران ضرب شود و حاصل ضرب آن، از نقصان و خطا مصون باشد، يإ؛خخ.ر))
كمخطاتر گردد.
مشورت، نوعى رايزنى است، كه اغلب كسى
نظر مشورتى مىخواهد و مشاور، ديدگاه خود را باز مىگويد. يكى سود مىرساند، ديگرى
سود مىبرد.
اما... تبادل نظر، مرحلهاى بالاتر و
سودمندتر است. وقتى انديشهها نقد شود، كاستيها آشكار مىشود و فكر، پختهتر
مىگردد. چكش خورى، نه تنها در دكّه آهنگر و مسگر، استحكام مىآورد، بلكه در عرصه
فكر و نظر هم مايه تولد انديشهاى استوار، محكم، بىخلل و درست مىشود.
در نقد انديشه، هر دو طرف (ناقد و
شخص مورد نقد) سود مىبرند.
وقتى تبادل نظر به درستانديشى منتهى
مىشود و خطاها را آشكار مىسازد، پس چرا گريز؟
نقشى را كه آزمايش در علوم تجربى
دارد، در علوم نظرى بر عهده مباحثه و مناظره است.
بامشورت و رايزنى، انديشهها را بارور
سازيم.
علامت خطر!
امام على علیه السلام فرمود:
عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمِى الطَّعامَ
لأِذِيَّتِهِ
كَيْفَ لا يَحْتَمِى الذَّنْبَ
لأَِليمِ عُقُوبَتِهِ.
در شگفتم از كسى كه از غذا(ىفاسد) به
خاطر آزارش پرهيز مىكند، اما از گناه به خاطر عذاب دردناكش پرهيزى ندارد!
غررالحكم ج4 ص337
× × ×
روح هم بيمار و آلوده مىشود، همچون
جسم.
رنج بدن، از غذاى فاسد است و عذاب جان
از گناهان.
اگر پرهيز، شايسته و لازم است، از
آنچه زيان و خطر بيشتر و جانكاهتر دارد، ضرورىتر است. رنج محدود و گذرا كجا و
عذاب سخت و جاويد كجا؟!
گناه، دل را مىآلايد، جان را تيره
مىسازد، شيطان را بر انسان مسلط مىكند، موجب نارضايى خدا و رسول است، پرونده
اعمال را سياه مىسازد، مايه رسوايى مىشود و دهها فرجام زشت ديگر، كه از آثار
معصيت است.
آيا مايه شگفتى نيست كه انسان از آزار
طعام پرهيز و پروا داشته باشد، اما از عقوبت عصيان نترسد؟!
فرزانه كسى است كه بيش از صلاح جسم، به
صلاح روح و رشد اخلاقى بينديشد، چرا كه عاقبت هر شخص را عمل او رقم مىزند.
بدن و جسم، مركب روح است. مهم، آن سوار
است كه براين مركب مىنشيند و به سوى مقصد (بهشت يا دوزخ) پيش مىتازد.
از جسم چالاك چه فايده، اگر روح و جان
در باتلاق نفس گرفتار شده باشد؟
زيان گناه، بسيار بيشتر از مفسده غذاى
فاسد است، پس چرا بىپروايى و ناپرهيزى؟...
دين به دنيا فروشان
امام على علیه السلام فرمود:
أَشْقَى النّاسِ مَنْ باعَ دينَهُ
بِدُنيا غَيْرِهِ.
بدبختترين مردم كسى است كه دين خود را
به دنياى ديگرى بفروشد.
غررالحكم ج2 ص430
× × ×
دين
فروشى به هر قيمت كه باشد، زيان است.
پاىبندى به دين و گردن نهادن به آيين
آسمان و شرافت مسلمانى آنقدر نفيس و گرانبهاست كه با هيچ گوهرى و به هيچ قيمتى
قابل مبادله نيست.
مسلمان اگر براستى ديندار و بنده خد
باشد، مقامى بس ارجمند دارد و سعادت ابدى او تضمين است، يعنى بهشت برين و رضاى
خدا و تنعّم از پاداش الهى.
دين
فروش، كسى است كه به خاطر رسيدن به منافع مادى يا رياست و شهرت و شهوت، دين را زير
پا مىنهد و آن را فداى اميال نفسانى مىكند.
وقتى انسان سر دوراهى دين و دنيا
قرار مىگيرد و شرايطى پيش مىآيد كه بايد يكى را فداى ديگرى كند، در لحظه دشوار يك
آزمون قرار گرفته است.
ولى... به هر حال، دين را به دنيا
فروختن، خسارت و ضرر است و نشانه نشناختن ارج و ارزش دين.
بدترين خسارت و بالاترين شقاوت آن است
كه در اين معامله، حتى چيزى هم به دست خودش نيايد و دين را به خاطر دنياى ديگرى
بفروشد.
راستى، چه كسى شقىتر از آن كه براى
ديگرى و به خاطر پسند اهل دنيا به جهنم برود؟
آشِ نخورده و دهان سوخته!...
دروغ و بهتان، براى آنكه ديگرى به مقام
برسد، مفهومى جز فروختن دين در مقابل دنياى ديگرى ندارد.
بيچاره كسى كه قدر خود و قدر دين خود
را نمىداند!
دوستيهاى پايدار
امام على علیه السلام فرمود:
مَوَدَّةُ ذَوِى الدّينِ بَطيئَةُ
الاِنْقِطاعِ دائِمَةُ الثَّباتِ وَالبَقاءِ.
دوستىدينداران،ديرگسسته مىشود وثبات
وبقاىآن هميشگىاست.
غررالحكم ج6 ص132
× × ×
گزينش دوست، اگر با ملاك و معيار
باشد، به اين زودىها به جدايى كشيده نمىشود.
اگر بناى دوستى بر احساس، سودجويى
و فرصتطلبى استوار شده باشد، ناپايدار است. اما اگر معيار دين در كار باشد، به
اين زودى گسسته نمىشود.
مودت دين مدارانه، همراه با مراعات
حقوق دوستى است.
دوستى براساس وحدت عقيده، ريشهدارتر
است.
اگر دوستى مىكنيد، با دينداران و
خداترسان دوستى كنيد، چرا كه عقيده دينى و معتقدات مذهبى، انسان را وظيفه شناس و
حق شناس بار مىآورد.
برعكس، پيوند مودت با آنان كه تاروپود
زندگىشان با رشتههاى دين و عقيده به مبدأ و معاد، انسجام و استوارى نيافته است و
تنها معيارهاى سود مادى و منافع دنيوى بر روابطشان حاكم است، ناپايدار است و با
تغيير وضع اقتصادى و شرايط روزگار، رابطهها هم گسسته مىشود.
دين، فرمان مىدهد كه حقوق برادرى را
مراعات كنيم،
با دوستان خويش با ايثار و مواسات و
صداقت رفتار كنيم،
از بدزبانى و غيبت و تحقير بپرهيزيم،
به اتكاى دوستى حقوق دوستان را زيرپا
نگذاريم،
بر دوستان خود تكلف و مشقت وارد نسازيم
و مايه رنجش آنان را فراهم نياوريم و... .
آيا با مراعات اين دستورها، دوستيها
ديرپاتر نخواهد بود؟
تدبير و
آينده نگرى
امام على علیه السلام فرمود:
ألتَّدْبيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤمِنُ
النَّدَمَ.
تدبير و آيندهنگرى پيش از عمل، از
پشيمانى ايمن مىسازد.
غررالحكم ج1 ص372
× × ×
عاقل
آن است كه انديشه كند پايان ر.
برنامهريزى، محاسبه، آيندهنگرى و
سنجش عواقب و پيامدها، از عوامل موفقيت انسان است.
هر كارى بازتابى دارد و هر عملى
عكسالعملى.
تدبير
آن است كه پيش از هر اقدام، نسبت به ضرورت آن، شيوه عمل، آثار و نتايجش فكر شود.
خيلى از ندامتها، محصول نسنجيده
كاركردن است. در انتخاب شغل، در گزينش دوست و شريك و همسر، در سرمايهگذارى در يك
طرح اقتصادى، آنچه از حسرت و پشيمانى جلوگيرى مىكند، محاسبه همه جوانب و تصميم
درست و سنجيده و عاقلانه است.
اگر سخن گفتن را نيز يك عمل به شمار
آوريم (كه چنين است) فكر پيش از سخن و تأمل قبل از گفتار و انديشيدن در عواقب حرفى
كه مىزنيم نيز نوعى تدبير در كلام است و از ندامتهاى بسيارى جلوگيرى مىكند.
تنظيم دخل و خرج و ايجاد موازنه بين
درآمد و مخارج نيز، نمونهاى از تدبير در معيشت است.
كارهاى بىحساب و نقشه و اقدامهاى
عجولانه و بدون عاقبتانديشى به ندامت مىانجامد.
آنچه جلوى اى كاشهاى بعدى را مىگيرد
و مانع شكلگيرى نطفه حسرت و افسوس مىشود، مآل انديشى و دورنگرى و غلبه بر
شتابزدگى و عجله است.
حتى در شرايط رهبرى هم (در قانون
اساسى) مدير و مدبر بودن لحاظ شده است. اين نشانه اهميت و حساسيت تدبير است.
كار مستمر
امام على علیه السلام فرمود:
قَليلٌ تَدُومُ عَلَيهِ خَيْرٌ مِنْ
كَثيرٍ مَمْلُولٍ.
كار اندكى كه برآن استمرار و مداومت
داشته باشى، از كار بسيارى كه از آن خسته شوى بهتر است.
غررالحكم ج4 ص499
× × ×
هميشه ادامه كار، دشوارتر از آغاز آن
بوده است.
شيوه عمل در ثمربخشى آن مؤثر است. گاهى
رگبار تند باران يك لحظه مىبارد و سيلاب جارى مىشود و خرابىها به بار مىآيد.
گاهى هم نمنم باران به صورت پيوسته و درازمدت مىبارد، كه نه زيان و خرابى دارد و
نه هدر و هرز مىرود بلكه زمينها، مزرعهها، چشمهها و قناتها از آن بهره مىبرند.
در كارهاى عبادى، فرهنگى، علمى و
مطالعاتى و حتى ورزشى آنچه سودمند است، استمرار در عمل است.
اگر روزى دو صفحه كتاب بخوانى، ولى هر
روز، اين بهتر از آن است كه يك روز صد صفحه بخوانى و خسته شوى و تا چند هفته مطالعه
نكنى.
سعدى مىگويد:
اسب تازى دو تك رود به شتاب
شتر
آهسته مىرود شب و روز
تداوم يك كار نيك (مثلاً مطالعه، نماز
مستحب، زيارت عاشورا، قرائت قرآن، كمك به نيازمندان و...) هر چند اندك باشد، ثمراتش
بيشتر از آن است كه يك مرتبه در حد فراوان به اينگونه كارها بپردازى، زده شوى،
خسته گردى و براى هميشه آن را ترك كنى.
پسانداز اندك اندك هم، وقتى استمرار
يابد، در نهايت بسيار خواهد بود.
مهمتر از شروع يك كار، آن است كه آن را
ادامه دهى و اين كار، همت و ارادهاى استوار مىطلبد.
رهتوشه آخرت
امام على علیه السلام فرمود:
تَزَوَّدُوا مِنَ الدُّنيا ما
تَحُوزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَد.
از دنيا رهتوشه برگيريد، با چيزى كه
فردا بتوانيد خودتان را مالك شويد و حفظ كنيد.
غررالحكم ج2 ص339
× × ×
شناخت آيندهاى كه برآن وارد خواهيم شد
و نيازهاى آن مرحله و آمادگى براى ورود به آن، شرط خردمندى و فرزانگى است.
بىشك، دنيا مرحلهاى گذراست كه پشت
سر خواهيم گذاشت.
آخرت
هم، دورهاى حتمى است كه براى پاداش يا كيفر، با آن روبهرو خواهيم شد.
دنيا دارفانى است و آخرت، سراى باقى.
در اين مرحله براى آن مرحله، هر چه
بيشتر زاد و توشه برداريم، كارمان آنجا راحتتر و رفاهمان بيشتر خواهد بود.
عاقلان، در همين دنيا و با امكانات
موجود در همين جا به معمارى آخرت مىپردازند.
خانه آخرت را بايد اينجا و امروز ساخت،
تا فردا كه وارد آن مرحله مىشويم، سرگردان و بىجا و مكان نمانيم.
در قيامت، مواقف و ايستگاههاى متعددى
است كه از خيلى چيزها خواهند پرسيد. از دژبانىهاى آخرت، فقط با عمل صالح است كه
مىتوان گذشت و خدا نكند كه كسى جنس قاچاق گناه همراه داشته باشد كه گير خواهد
افتاد.
با بار گنه، زدام جستن نتوان
دژبانى حشر را گذشتن نتوان
روزى است كه بى برگ تردد به بهشت
آن سوى پلصراط رفتن نتوان
- از
نويسنده.
انسانهاى آيندهنگر و عاقبت انديش،
دنياى خود را خرج آخرت خويش مىكنند تا در آن روز بتوانند از عقبهها و گردنههاى
قيامت بگذرند.
رهتوشه ما براى آن روز نياز و فقر،
چيست؟!