مقدمه
در شكل گيرى شخصيت انسان امور مختلفى دخيل است كه از آن ميان مى توان به
همنشينان و معاشران اشاره كرد، زيرا بى گمان آدمى بخش مهمى از افكار و صفات اخلاقى
خويش را از دوستان و همرديفان مى گيرد. در روايات اسلامى هم به اين تاثير پذيرى
اشاره شد، از جمله حضرت سليمان در روايتى مى فرمايد:
لا تحموا على رجل بشى ء حتى تنظروا الى من يصاحب، فانما يعرف الرجل باشكاله و
اقرانه و ينسب الى اصحابه و اخدائه [ سفينه البحار، ج 2، ص 27 "ماده صدق". ] درباره
ى كسى قضاوت نكنيد تا به دوستانش نظر بيفكنيد، چرا كه انسان به دوستان و ياران و
رفقايش شناخته مى شود.
امام اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام با بيان گوياى خود مى فرمايد: و
من اشتبه عليكم امره و لم تعرفوا دينه فانظروا الى خلطائه، فان كانوا اهل دين الله
فهو على دين الله، و ان كانوا على غير دين الله فالحظ له من دين الله [ بحار
الانوار، ج 74، ص 197. ] هرگاه وضع كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به
دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو ايين خداست و اگر بر
آيين خدا نباشند او نيز بهره اى از آيين حق ندارد.
به راستى، گاه نقش دوست در خوشبختى و بدبختى يك انسان از هر عاملى مهمتر است،
گاه او را تا سر حد فنا و نيستى پيش مى برد و گاه او را به اوج افتخار مى رساند.
آيات 27 تا 29 سوره ى فرقان [ و يوم يعض الظالم على يديه يقول ياليتنى اتخذت مع
الرسول سبيلا، يا ويلتى ليتنى لم اتخذ فلانا خليلا، لقد اضلنى عن الذكر بعد اذ
جاءنى و كان الشيطان للانسان خذولا، و به خاطر بياور روزى را كه ظالم، دست خويش را
از شدت حسرت به دندان مى گزد و مى گويد: اى كاش، با رسول خدا صلى الله عليه و آله
راهى برگزيده بودم، اى واى بر من، كاش فلان "شخص گمراه" را دوست خود انتخاب نكرده
بودم، او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آن كه آگاهى به سراغ من آمده بود و
شيطان هميشه مخذول كننده ى انسان بوده است "يعنى در وقت نياز انسان، او را تنهايى
مى گدارد و دست از يارى اش برمى دارد". ] به خوبى نشان مى دهد كه انسان چگونه ممكن
است تا مرز سعادت پيش برود، اما وسوسه ى شيطانى دوستى بد ممكن است او را به قهقرا
بكشاند و سرنوشتى مرگبار براى او فراهم سازد، سرنوشتى كه به حسرت، روز قيامت هر دو
دست را به دندان بگزد و فرياد يا ويلتى از او بلند شود. [ تفسير نمونه، ج 15، ص 72.
]
قرآن كريم از حالت دوستانى كه در مسير گناه و فساد يا زرق و برق دنيا، دست مودت
به هم مى دهند پرده برداشته و مى گويد: الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين [
زخرف "43" آيه 67. ] همه ى دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران. اين
آيه- كه توصيفى از صحنه هاى قيامت است- به خوبى نشان مى دهد روز رستاخيز روز از هم
گسستن پيوندهاى دوستى است، مگر پيوندهايى كه براى خدا و به نام خدا برقرار شده است.
تبديل شدن اين گونه دوستى ها به دشمنى در آن روز طبيعى است، چرا كه هر كدام از آنها
ديگرى را عامل بدبختى و بيچارگى خود مى شمرد:
تو بودى كه اين راه را به من نشان دادى و مرا به سوى آن دعوت كردى، تو بودى كه
دنيا را در نظر من زينت دادى و مرا به آن تشويق نمودى، آرى تو بودى كه مرا غرق غفلت
و غرور ساختى و از سرنوشتم بى خبر كردى.
هر يك از آنها به ديگرى مطالبى اين چنين مى گويد. تنها پرهيزكارانند كه پيوند
دوستى آنها جاودانى است، چرا كه بر محور ارزش هاى جاودانى دور مى زند و نتايج پر
بارش در قيامت آشكارتر مى شود و آن را استحكام بيشترى مى بخشد. چون دوستان در امور
زندگى يكديگرند. اگر دوستى شان براساس شر و فساد باشد، شريك در جرم و اگر براساس
خير و صلاح باشد، شريك در پاداش يكديگر مى باشند. بنابراين جاى تعجب نيست اگر دوستى
از قسم اول در آنجا تبديل به دشمنى گردد و از قسم دوم به دوستى محكم تر. [ تفسير
نمونه، ج 21، ص 110. ]
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: الاكل خله كانت فى الدنيا فى غير الله عزوجل،
فانها تصير عداوه يوم القيامه [ تفسير على بن ابراهيم، ج 4، ص 612 "طبق نقل نور
الثقلين". ] بدانيد هر دوستيى كه در دنيا براى خدا نباشد در قيامت تبديل به عداوت و
دشمنى مى شود. دوستانى كه به عشق بهره گيرى مادى دور انسان حلقه مى زنند، چنان بى
اعتبار و بى وفا هستند كه هر زمان اين نعمت ها از انسان جدا شود با او وداع مى
گويند، گويى تصميم آن را از قبل گرفته بودند. اين گونه ماجراها- كه نمونه هايش را
بارها شنيده يا ديده ايم- ثابت مى كند كه جز به خدا نمى توان دل بست. دوستان با وفا
و راستين انسان تنها كسانى هستند كه معنويت آنان را به هم پيوند مى دهد. اينان
دوستان زمان دارايى و تنگدستى و پيرى و جوانى و تندرستى و بيمارى و عزت و ذلتند،
حتى رابطه شان بعد از مرگ نيز تداوم دارد. [ تفسير نمونه، ج 12، ص 440. ]
حضرت على عليه السلام مى فرمايد: طوبى لمن اخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و
اخذه و تركه و كلامه و صمته [ غرر الحكم، ج 2، ص 467، ج 28. ] خوشا به حال كسى كه
"همه كارش" عملش و علمش و دوستى اش و دشمنى اش و گرفتنش و واگذاردنش و سخن گفتن و
خاموشى اش، پاك و خالص براى خدا باشد.
روايات موجود نشان مى دهد كه تا چه اندازه اسلام در مساله ى انتخاب دوست سخت گير
و دقيق و موشكاف است.
زندگى اجتماعى از نظر قرآن و ديدگاه معصومين، عليهم السلام و همچنين علوم مختلف،
از جمله روان شناسى و جامعه شناسى، از ضروريات مهم براى انسان است. اين جمع گرايى و
غريزه ى زندگى اجتماعى سبب مى شود انسان براى رفع نيازهاى خود با ديگران طرح دوستى
بريزد و انس بگيرد و از لحاظ عاطفى آرامشى را براى خود ايجاد كند. در اين ميان چيزى
كه از اهميت ويژه اى برخوردار است اين است كه نمى توان چشم بسته با هر كسى طرح
دوستى ريخت، بايد با شناخت اهداف و شرايط دوستى، اشخاص را خوب شناسايى كرد و با
آنها انس گرفت.
در اين مجموعه از ميان انبوه روايات و گفته هاى على عليه السلام درباره ى دوستى
- كه در نهج البلاغه و غرر الحكم و ساير منابع آمده- به انتخاب پرداخته و از آن
بوستان هاى دل انگيز، دسته گلى با 170 شاخه براى شما چيده و در هشت گلستان به
ارمغان آورده ايم. اميد است مطالعه و دقت در اين احاديث، چشم دلمان را روشن سازد تا
در انتخاب دوست و هم صحبت و همنشين دقيق باشيم.
از خداى بزرگ مى خواهيم چراغ دوستى اهل بيت عليهم السلام و دوستان خودش را در دل
ما روشن و پايدار فرمايد.
جعفر شيخ الاسلامى
دوستى، اهميت و ضرورت آن
هر انسانى بنا به طبيعت خويش، داراى تمايلات اجتماعى و ايجاد ارتباط با ديگران
است و براى رفع نيازها، به ناچار دست دوستى به سوع همنوع خود دراز مى كن.
از بزرگترين ضرورت هاى زندگى اجتماعى، جز رفع نيازهاى فردى و اجتماعى، نياز به
دوستى با ديگران و اظهار تمايل آنان مى باشد.
در اسلام به مساله ى روابط و دوستى و رفاقت- كه مبتنى بر ضوابط دين باشد- به
ديده ى احترام نگريسته شده و درباره ى مساله ى دوستى و انتخاب دوست براى رسيدن به
وحدت هدف و عمل، كه در سايه ى نزديكى دل ها ميسر است، سفارش هاى فراوانى وجود دارد.
انسان همواره نيازمند باز و و تكيه گاهى است كه او را يارى نمايد تا با كمك يكديگر
مسير زندگى را طى كنند، على عليه السلام فرموده است: كسى كه فاقد دوست است همانند
كسى است كه مهمترين اعضاى خود را از دست داده است. [ غرر الحكم، ج 2، ص 723، ج
1525. ]
همچنين فرمود: عاجزترين مردم كسى است كه نتواند دوستى براى خود انتخاب كند و
عاجزتر از او كسى است كه آن دوستى را كه به دست آوره از دست بدهد. [ نهج البلاغه،
حكمت 11. ]
دوست، شريك زندگى انسان است، دوست است كه همانند روح در بدن انسان نفوذ دارد،
دوست است كه مانند آيينه خوب و بد را در مقابل ما مجسم مى گرداند و كارهاى خوب و بد
ما را به ما تذكر مى دهد.
آرى، دوست خوب است كه بر اثر نفوذ در انسان او را به كارهاى خوب وادار مى كند و
دوست ناپاك است كه انسان را منحرف مى گردان و بدبخت مى سازد. پس بايد اثر دوست را
در رفتار و كردار خود بشناسيم و ببينيم او چه تاثيرى در ما دارد، چون گاهى سرنوشت
ها را عوض مى كند و گاهى در دين و عقيده ى ما موثر است، از قول سليمان پيامبر عليه
السلام نقل شده كه فرمود:
درباره ى كسى داورى نكنيد مگر آن گاه كه ببينيد او با چه كسى دوست و همدم است،
زيرا آدمى را به دوستان و افراد هم گروه اش مى توان شناخت. [ مستدرك الوسائل، ج 2،
ص 62. ]
آيينه حديث
نشانه ى عقل: التودد الى الناس راس العقل [ غرر الحكم، ج 1، ص 49، ح 1391. ]
دوستى كردن با مردم ريشه ى خردمندى است.
دوستى و خردمندى: التودد نصف العقل [ نهج البلاغه، حكمت 142. ] دوستى و مهربانى
با مردم، نيمى از عقل و تفكر است.
فرخندگى: التودد يمن [ غرر الحكم، ج 1، ص 7، ح 80. ] دوستدارى فرخندگى است.
برترين پناه: الصديق افضل عده و ابقى موده [ همان، ص 68، ح 1743. ]يار نيك
برترين پناه و در دوستى پايدارتر است.
همچون خود انسان: الصديق انسان انت الا انه غيرك [ همان، ص 77، ح 1868. ] دوست،
انسانى است كه خودت هستى جز اين كه او غير تو است.
پيوند دل ها و الموده تعاطف القلوب فى ائتلاف الارواح [ همان، ص 92، ح 2080. ]
با مردم دوستى كردن، دل ها را در پيوند دادن جان ها به يكديگر متمايل مى سازد.
نوعى خويشاوندى: الموده رحم [ همان، ص 5، ح 18. ] دوستى و مهربانى خويشاوندى
است.
استوارترين پيوندها: الموده فى الله اكد من وشيج الرحم [ غرر الحكم، ج 1، ص 58 ح
1575. ] دوستى در راه خدا رشته اش استوارتر از پيوند خويشى است.
پيوند: الموده نسب [ همان، ص 8، ح 105. ] دوستى خويشى و پيوند است.
پيوند نزديك: الموده اقرب نسب [ همان، ص 14، ح 339. ] دوستى نزديك ترين خويشاوند
است.
پيوند پر فايده: الموده نسب مستفاد [ همان، ص 24، ح 698. ] دوستى با مردم پيوند
اكتسابى "و پر فايده اى" است.
چقدر نزديك است: الصديق اقرب الاقارب [ فهرست غرر، ص 203. ] دوست خوب نسبت به
انسان، نزديك تر از خويشاوند است.
بدون دوست غريب است: و رب بعيد اقرب من قريب و قريب ابعد من بعيد و الغريب من لم
يكن له حبيب [ نهج البلاغه، نامه ى 31. ] چه بسا افراد دور افتاده اى كه از
خويشاوندان نزديك ترند و چه بسا نزديكان و خويشاوندانى كه از هر غريب و نا آشنايى
دورتر مى باشند. غريب و تنها كسى است كه دوست و همدمى نداشته باشد.
خويشاوندى اكتسابى: و الموده قرابه مستفاده و لا تامنن ملولا [ نهج البلاغه،
حكمت 211. ] دوستى، نوعى خويشاوندى اكتسابى است. با هر كس كه پشتكار ندارد دوست و
آشنا نباش.
نزديكى دل ها با دوستى: و القرابه الى الموده احوج من الموده الى القرابه [
همان، حكمت 308. ] خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است از دوستى به خويشاوندى "چه بسا
كسانى كه با هم خويشاوند نيستند، اما با دوستى و مهربانى بهتر از خويشاوندان زندگى
مى كنند".
آزمايش قبل از انتخاب
هر فردى در زندگى خويش به دوست و همنشينى نياز دارد تا هنگام ناراحتى با او درد
دل كند و موقع سختى نزد او برود و هنگام حوادث و مشكلات از او كمك بگيرد و بالاخره
غم و شادى خود را با او در ميان بگذراد. حال اين سوال به ذهن راه مى يابد كه مى
توان با هر كسى رفيق شد و از آنان همه نوع كمكى را توقع داشت يا بايد از همه رميد و
با هيچ كس دوستى نكرد و خود را در زمانى دانست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
فرمود: روزگارى مى آيد كه مردم همه گرگند، هر كس گرگ نباشد گرگ ها او را مى خورند.
[ تحف العقول، ص 44. ]
راستى آيا در دورانى كه دوستان ظاهر ساز و خيانتكار فراوانند و هر كس به سود
خويشتن فكر مى كند، راهى براى شناسايى آنان وجود دارد كه بتوانيم خوب را از بد
تشخيص دهيم و دوستى ما پايدار باشد؟
در پاسخ بايد گفت: همان طور كه انسان براى خريد اجناس و پرداخت پول آن دقت مى
كند تا جنس خوب را به دست آورد و پولش را بيهوده از دست ندهد، در راه به دست آوردن
دوست كه بهترين سرمايه هاست بايد دقت نمايد تا دوست خوب و با رازش را به دست آورد و
بتواند ساليان دراز با او رفاقت كند، حضرت على عليه السلام مى فرمايد: در كشاكش
روزگار، افراد، با دوستان خوب شناخته مى شوند. [ نهج البلاغه، حكمت 208. ]
بنابراين انسان بايد سعى كند افراد خوب و بد را بشناسد. روايات تاكيد مى كنند
دوستانتان را آزمايش كنيد تا ميزان دوستى شان معلوم شود، مثلا از آنان در تنگدستى
يارى بطلبيد، در مراحل گونه گون زندگى با ايشان نشست و برخاست نماييد تا گوهر درونى
شان بر شما بيشتر آشكار شود، در ضمن بايد ديد آيا دوستى شما را براى انتظار و توقعى
برگزيده اند يا با انديشه اى صادقانه و خالصانه. در هر حال، اصل بر اين است كه
دوستى ها براساس ايمان و تقوا باشد و از معنويت مايه بگيرد و عاملى براى رشد مودت و
اخلاق و نزديك تر شدن به خدا باشد، نه براى پول و زرق و برق و دستيابى به جام و
مقام و موقعيت.
بهترين راهى كه به آن، دوست واقعى شناخته مى شود پول و مسائل مادى است. اگر فردى
است كه منافع شخصى خود را در نظر مى گيرد، كوچك ترين ارزشى ندارد، زيرا زمانى كه
دوست ثروتمندى ترى بيابد رفيق گذشته را فراموش خواهد كرد، همين طور اگر دوست، در
مواجهه با حوادث مختلف زندگى، به امور غير اسلامى و انسانى و غير اخلاقى دست بزند
ارزش دوستى اش ساقط مى گردد. به هر حال در خورى و شايستگى دوست وقتى بهتر معلوم مى
شود كه تا چه حد حاضر است در رفع نياز آدمى بكوشد، و نيز به وقت عصبانيت، چه مقدار
حريم دوستى را رعايت مى نمايد و از بدگويى و رساندن ضرر و زيان به دوست خويش، پرهيز
مى كند. اينك به گلستان هميشه سر سبز و كلام نورانى اميرالمومنين على عليه السلام
سرى مى زنيم.
آيينه حديث
آزمايش دوست: كفى بالصحبه اختبارا [ غرر الحكم، ج 2، ص 557، ح 27. ] براى
رفيق گرفتن، همان آزمون كافى است.
لا تامن صديقك حتى تختبره و كن من عدوك على الشد الحذر [ همان، ص 810، ح
151. ] از دوستت ايمن مباش تا اين كه او را بيازمايى و بسيار با احتياط با
دشمنت برخورد كن.
لزوم شناخت رفيق راه: سل من الرفيق قبل الطريق [ نهج البلاغه، نامه ى 31. ]
پيش از آن كه درباره ى راه بپرسى، درباره ى رفيق راه بپرس.
اهميت آزمايش در رفاقت: من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تاكدت
مودته [ غرر الحكم، ج 2، ص 695، ح 1260. ] كسى كه پس از آزمايش صحيح، كسى را به
دوستى برگزيند، رفاقتش پايدار و دوستى اش استوار خواهد ماند.
آزمايش قبل از دوستى: قدم الاختبار واجد الاستظهار فى اختيار الاخوان و الا
الجاك الاضطرار الى مقارنه الاشرار [ همان، ص 541، ح 98. ] در بر گزيدن دوستان
و برادران، آزمايش را مقدم دار و در كار جستن پشتيبان بكوش، و گر نه، ناچارى،
تو را مجبور مى كند كه با بدان و ناپاكان نزديكى و دوستى كنى.
نتيجه ى ناسنجيده دوست گرفتن: من اتخذ اخا من غير اختبار الجاه الاضطرار الى
مرافقه الاشرار [ غرر الحكم، ج 2، ص 695، ح 1259. ] كسى كه ناسنجيده و بدون
آزمايش با ديگران پيمان دوستى مى بندد، ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد
تن در دهد.
عشق و محبت دروغين: من عشق شيئا اعملى بصره و امرض قلبه [ نهج البلاغه، خطبه
ى 109. ] هر كس به چيزى بيهوده و بدون اهداف والاى الهى عشق ورزد، عشق و دوستى
دروغين چشمان او را نابينا و قلبش را بيمار مى سازد.
اى بسا ابليس آدم روى هست |
|
پس به هر دستى نبايد داد دست . |
آزمايش حساب شده: من عرف من اخيه وثيقه دين و سداد طريق فلا يسمعن فيه
اقاويل الرجال [ نهج البلاغه، خطبه 141. ] كسى كه "در آزمايش حساب شده" از دوست
خود، اطمينان و استقامت در دين و درستى راه و رسم زندگى مشاهده كند، ديگر نبايد
به سخنان اين و آن توجه نمايد.
دوست خوب ميزان سنجش: الحازم من تخير لخلته، فان المرء يوزن بخليله [ غرر
الحكم، ج 1، ص 89، ح 2048. ] دور انديش كسى است كه دوست نيك را بگزيند، زيرا كه
مرد به دوستش سنجيده مى شود.
و اول بگو با كيان زيستى |
|
كه تا من بگويم كه تو كيستى . |