2 ـ ابوبكر بن ابي قحافه
بر اساس روايتي كه مرحوم شيخ صدوق نقل كرده است حضرت علي ( عليه السلام ) به حديث ردّالشمس بر ابوبكر احتجاج كرده ، و او به صحّت آن
اعتراف نموده است ( 1 ) ، متن روايت را در روايت هاي حضرت علي ( عليه السلام ) خواهيم آورد .
3 ـ جابر بن عبدالله انصاري
نام وي در رديف راويان حديث ردّالشمس به چشم مي خورد ، مرحوم
شيخ مفيد وي را از جمله كساني مي داند كه حديث را روايت كرده اند ( 2 )
، متن حديث وي ضمن احاديث اسماء بنت عميس گذشت .
همچنين علاّمه حلي در كشف اليقين ( 3 ) ، فضل بن
حسن طبرسي در اعلام الوري ( 4 ) ، علي بن عيسي اربلي در كشف الغمّه
( 5 ) وشيخ ابوالفتوح رازي در تفسير سوره مائده نام او را در زمره راويان
حديث آورده اند ( 6 ) .
علاّمه حلّي در كتاب ديگر خويش چنين نگاشته است :
بازگشت خورشيد براي حضرت علي ( عليه السلام ) دو بار اتّفاق افتاده است : يكي در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه
وآله وسلم ) ، و دوّمي پس از عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) . امّا وقوع
آن در عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را جابر وابوسعيد خدري چنين روايت كرده اند : روزي جبرئيل بر رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم
) نازل شد ، حضرت كه در حال دريافت وحي بود سر بر زانوي اميرالمؤمنين
( عليه السلام ) گذاشت وتا غروب سرش را بلند ننمود ، علي ( عليه السلام ) نماز عصر را با اشاره خواند ، وقتي پيامبر ( صلي الله عليه
وآله وسلم ) به حالت عادي بازگشت به علي ( عليه السلام )
فرمود : از خدا بخواه خورشيد را برايت برگرداند . اميرالمؤمنين
( عليه السلام ) نيز دعا كرد ، خورشيد براي وي بازگشت واو نماز عصر را
ايستاده بجاي آورد .
آنگاه حديث ردّالشمس دوّم را به اختصار آورده است . ( 7 )
4 ـ امام جعفر صادق ( عليه
السلام )
محدّث بزرگ شيعه ، محمّد بن يعقوب كليني به سند خويش از محمّد
بن بسّام روايت نموده كه از امام صادق ( عليه السلام )
اينگونه شنيده است :
عدّه اي مي گويند علم نجوم صحيح تر ومعتبرتر از رؤيا وديدن چيزي
در خواب است ، اين سخن در زمان هاي گذشته سخني صحيح بوده ، ولي پس از وقوع ردّالشمس
براي يوشع واميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ديگر
صحيح نمي باشد ، پس از بازگشت خورشيد براي اين دو ، دانشمندان علم ستاره شناسي
گمراه شدند ، برخي درست محاسبه مي كنند ، و عدّه اي در محاسبات خود اشتباه
مي نمايند .
اين حديث را مرحوم كليني در كتاب تعبير الرؤيا روايت كرده است ،
اين كتاب در اختيار سيّد بن طاووس بوده وحديث را از آن نقل كرده است . ( 8 )
مرحوم شيخ حرّ عاملي نيز آن را از كتاب ابن طاووس نقل كرده است
( 9 ) .
همچنين عبدالله بن جعفر حميري به سند خويش از امام صادق
( عليه السلام ) چنين روايت كرده است :
رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نماز عصر را اقامه نموده
بود كه علي ( عليه السلام ) آمد ، او نماز عصر را
نخوانده بود ، در همين حال وحي بر رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نازل شد ،
پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه در حال دريافت وحي بود سر بر دامن علي ( عليه السلام ) گذاشت ، او وقتي سرش را بلند كرد كه خورشيد غروب كرده بود ،
از علي ( عليه السلام ) پرسيد : آيا نماز عصر را
خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه اي
رسول خدا .
پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) چنين گفت : خدايا ، علي در
راه فرمانبرداري از تو بوده ، خورشيد را براي وي برگردان .
خداوند نيز خورشيد را براي علي ( عليه السلام ) برگرداند . (
10 )
5 ـ حسّان بن ثابت انصاري
او كه از طايفه انصار بود وزباني گويا داشت ، با زبان شعر از
اسلام ومسلمانان دفاع مي كرد ، هرگاه حادثه مهمّي روي مي داد ، وي آن را در قالب
شعر مي ريخت و در حضور رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) براي مسلمانان
مي خواند ، از جمله اتّفاقاتي كه با شعرهاي زيباي حسّان به ثبت رسيده ، حادثه مهمّ
ردّالشمس است ، مفسّر بزرگ شيعه مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي در تفسير آيه 29 سوره
مائده پس از نقل داستان ردّالشمس چنين نوشته است :
در اين معني شعرا در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم )
وپس از آن شعرها گفتند واين معني را به نظم آوردند ، از جمله اين شاعران حسّان بن
ثابت بود ، جابر بن عبدالله انصاري روايت كرده كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله
وسلم ) به منا ايستاده بود با جماعت صحابه وعلي ( عليه السلام ) از پيش او ايستاده بود ، روي به قوم كرد وگفت : « معاشر الناس ،
هذا علي بن أبي طالب سيّد العرب ، والوصيّ الأكبر ، والأملح الأزهر ، قاتل المارقين
، وهو منّي بمنزلة هارون من موسي إلاّ أنّه لانبيّ بعدي ، يحبّه اللهُ ورسولُه
ويحبّ اللهَ ورسولَه ، لايقبل الله التوبة من تائب إلاّ بحبّه » . تا آنكه گفت
: « يا حسّان ، برخيز و در اين معني چيزي بگو » .
حسّان بر پاي خاست وگفت :
لا تقبل التوبة من تائب * * * إلاّ بحبّ ابن أبي طالب
أخي رسول الله بل صهره * * * والصهر لا يعدل بالصاحب
يا قوم مَن مثل علي وقد * * * رُدّت له الشمس من مغرب
رُدّت عليه الشمس من شرقها * * * حتّي كأنّ الشمس لم تغرب
( 11 )
مردم برخاستند وجامه خود را درجامه علي ( عليه السلام ) مي ماليدند .
اشعار حسّان از طريق ابن عبّاس نيز نقل شده كه در بخش حديث
ردّالشمس در ادبيّات اسلامي آن را خواهيم آورد .
6 ـ امام حسين ( عليه السلام )
چند تن از نويسندگان حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده اند ، اوّلين كسي كه آن را از حضرت روايت نموده ابوبشر دولابي است ،
او به سند خويش از فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام )
نقل مي كند كه از پدرش امام حسين ( عليه السلام )
اينگونه شنيده است :
سرِ رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در حالي كه بر وي وحي
نازل مي شد در دامن علي ( عليه السلام ) بود ، پس
از پايان وحي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رو به علي ( عليه السلام ) نموده فرمود : اي علي ، آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه . رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) چنين
گفت : خدايا ، تو مي داني كه علي در حال انجام فرمان تو وپيامبرت بود ، خورشيد را
براي وي برگردان .
امام حسين ( عليه السلام )
مي فرمايد : خداوند خورشيد را براي علي ( عليه السلام )
برگرداند واو نمازش را خواند ، آنگاه بار ديگر خورشيد غروب كرد . ( 12 )
محبّ الدين طبري ( 13 ) ، عصامي ( 14 )
وبرهان الدين ابراهيم بن حسن بن شهاب كردي ( 15 ) ـ سه تن از نويسندگان
اهل سنّت ـ آن را از دولابي نقل كرده اند .
دانشمند ديگري كه حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده خطيب بغدادي است ، وي به سند خويش از فاطمه دختر
امام حسين ( عليه السلام ) آن را روايت كرده است ،
عبارت وي شبيه عبارت دولابي است . ( 16 )
نويسنده ديگري كه اين حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده عمر بن محمّد بن خضر موصلي معروف به ملاّ است ، او حديث را بدون
سند نقل كرده است ، عبارت وي نيز شبيه عبارت دولابي است ، حديث او را باعوني دمشقي
نقل كرده است . ( 17 )
محمّد بن حسن فتّال نيشابوري نيز نام حضرت امام حسين ( عليه السلام ) را در رديف راويان حديث آورده است (
18 ) .
7 ـ ابوذر غفاري
شيخ ابوالفتوح رازي در تفسيرش نام وي را در شمار راويان حديث
ردّالشمس ذكر كرده است ( 19 ) ، روايت او را در بخش احاديث اسماء بنت
عميس آورديم .
8 ـ ابو رافع
دانشمند برجسته وحافظ بزرگ ابن عقده كوفي به سند خويش از ابو
رافع چنين روايت كرده است :
هنگام نماز عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) سر بر زانوي
علي ( عليه السلام ) نهاده و به خواب رفته بود ،
علي ( عليه السلام ) نمازش را نخوانده بود ، از
طرفي دوست نداشت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را از خواب بيدار كند ، اين
وضع تا غروب خورشيد ادامه داشت ، وقتي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيدار شد
از علي ( عليه السلام ) پرسيد : اي ابوالحسن ، آيا
نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ
داد : نه اي رسول خدا .
پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دعا كرد ، خورشيد براي علي ( عليه السلام ) بازگشت ، آنقدر بالا آمد كه وقت نماز عصر شد ، علي ( عليه السلام ) برخاسته نماز عصر را خواند ، با پايان يافتن نمازِ علي ( عليه السلام ) بار ديگر خورشيد غروب كرد وستارگان آشكار شدند .
اين حديث را ابن مغازلي به سند خويش از ابن عقده روايت كرده است
. ( 20 )
سيّد رضي الدين ابن طاووس ( 21 ) ويحيي بن حسن معروف
به ابن بطريق ( 22 ) نيز آن را از ابن مغازلي نقل كرده اند .
محمّد بن حسن فتّال نيشابوري نيز وي را در زمره راويان حديث
ردّالشمس شمرده است . ( 23 )
9 ـ حضرت زينب ( عليها السلام
)
آنچه از آن حضرت به دست ما رسيده به صورت روايت نيست ، امّا
جمله هايي از ايشان نقل شده كه دلالت بر مسلّم بودن ردّالشمس نزد آن حضرت دارد ،
مرحوم سيّد رضي الدين ابن طاووس ضمن بيان حوادث پس از شهادت حضرت سيّد الشهداء
( عليه السلام ) مي نويسد :
راوي مي گويد : به خدا قسم فراموش نمي كنم زينب دختر علي ( عليه السلام ) را در حالي كه براي حسين ( عليه السلام ) عزاداري مي كرد وبا صدايي جانسوز وقلبي شكسته چنين مي گفت : «
وا محمّداه ، صلّي عليك مليك السماء ، هذا حسين بالعراء ، مرمّل بالدماء . . . بأبي من جدّه رسول إله السماء ، بأبي من هو
سِبط نبيّ الهُدي ، بأبي محمّد المصطفي ، بأبي علي المرتضي ، بأبي خديجة الكبري ،
بأبي فاطمة الزهراء سيّدة النساء ، بأبي من رُدّت عليه الشمس حتّي صلّي » .
( 24 )
10 ـ ابو سعيد خدري
أبوالقاسم حسكاني حنفي به سند خويش از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده كه آن حضرت از ابوسعيد خدري اينگونه شنيده است :
يك روز هنگام غروب بر پيامبر خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم )
وارد شدم در حالي كه حضرت سر بر دامن علي ( عليه السلام )
نهاده وخوابيده بود ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيدار شده به علي ( عليه السلام ) فرمود : آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه اي رسول خدا ، دوست نداشتم در اين حالت
كسالتي كه شما داشتي سرتان را از روي پايم بلند كنم .
پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : اي علي ، دعا كن تا
خدا خورشيد را براي تو برگرداند .
علي ( عليه السلام ) به پيامبر
( صلي الله عليه وآله وسلم ) عرض كرد : شما دعا كنيد من آمين مي گويم .
پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنين
گفت : خدايا ، علي در حال فرمانبرداري از تو واز پيامبرت بوده ، خورشيد را براي وي
برگردان .
ابوسعيد مي گويد : به خدا سوگند ، خورشيد در حالي كه از آن
صدايي همچون صداي حركت قرقره بر گوشم مي رسيد بالا آمد تا آنكه كاملاً آشكار شده وسفيد و درخشان ديده شد .
اين حديث را ابن تيميه ( 25 ) وابن كثير (
26 )
از كتاب تصحيح ردّالشمس نوشته حاكم حسكاني نقل كرده اند .
دانشمندِ برجسته شيعه شيخ مفيد نيز نام وي را در رديف روايت
كنندگان حديث ردّالشمس آورده است . ( 27 )
همچنين علاّمه حلّي در منهاج الكرامة حديث را از ابو سعيد وجابر
روايت كرده ( 28 ) ، كه عبارت وي را در حديث جابر بن عبدالله انصاري
آورديم .
وي در كتاب ديگرش نيز حديث را از چند تن از صحابه روايت كرده كه
يكي از آنها ابو سعيد خدري است . ( 29 )
فضل بن حسن طبرسي ( 30 ) وعلي بن عيسي اربلي (
31 ) نيز حديث را
از چهار تن روايت نموده اند كه يكي از آنها ابوسعيد خدري
است .
همچنين شيخ ابوالفتوح رازي نيز در تفسيرش نام وي را در شمار
راويان حديث ردّالشمس ذكر كرده است ( 32 ) ، روايت او را در احاديث
اسماء بنت عميس ذكر كرديم .
پىنوشتها:
1 . الخصال ، ص 548 ـ 550 ، باب الأربعين وما فوقه ، ح 30 .
2 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .
3 . كشف اليقين ، ص 132 ـ 133 .
4 . اعلام الوري ، ج 1 ، ص 350 .
5 . كشف الغمّه ، ج 1 ، ص 494 .
6 . روض الجنان ، تفسير آيه 29 سوره مائده .
7 . منهاج الكرامة ، ص 171 ـ 172 .
8 . فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم ، ص 86 ـ 87 .
9 . وسائل الشيعة ، ج 11 ، ص 374 ، ح 15049 .
10 . قرب الاسناد ، ص 175 ـ 176 ، ح 644 .
11 . ترجمه فارسي اين شعرها در بخش « ردّالشمس در ادبيّات اسلامي » خواهد آمد .
12 . الذريّة الطاهرة ، ص 129 ، ح 156 .
13 . الرياض النضره ، ج 2 ، ص 236 .
14 . سمط النجوم العوالي ، ج 2 ، ص 236 .
15 . نوال الطول والأمم لإيقاظ الهمم ، ص 63 .
16 . تلخيص المتشابه في الرسم ، ج 1 ، ص 225 ، شرح حال ابراهيم بن حيّان .
17 . جواهر المطالب ، ج 1 ، ص 109 ـ باب 20 .
18 . روضة الواعظين ، ص 30 .
19 . روض الجنان ، تفسير سوره مائده .
20 . مناقب اهل بيت ، ص 168 ـ 169 ، ح 144 .
21 . الطرائف ، ص 84 ، ح 118 .
22 . العمدة ، ص 374 ـ 375 ، ح 737 .
23 . روضة الواعظين ، ص 130 .
24 . .
25 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 191 ـ 192 .
26 . البداية والنهاية ، ج 6 ، ص 345 ـ 346 .
27 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .
28 . منهاج الكرامة ، ص 171 ـ 172 .
29 . كشف اليقين ، ص 132 ـ 133 ، ح 126 .
30 . اعلام الوري ، ج 1 ، ص 350 .
31 . كشف الغمّة ، ج 1 ، ص 494 .
32 . روض الجنان ، تفسير سوره مائده .