بازگشت خورشيد براى اميرالمؤمنين ( عليه السلام )

محمّد جواد محمودي

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

هر كه در آفاق گردد بو تراب

باز گـردانـد ز مغـرب آفتاب

اقبال لاهوري

مقدّمه

خورشيد چتر خود را از زمين جمع كرده بود و شب آرام آرام بستر خويش را پهن مي كرد ، مسلمانان براي نماز مغرب آماده مي شدند ، ناگهان صدايي عجيب ـ مانند صداي حركت دو سنگ آسياب بر يكديگر ، يا حركت شديد ارّه بر روي چوب ، يا حركت قرقره هاي بزرگ كه با آن از چاه آب بالا مي كشند ـ به گوش رسيد ، همه چشم ها به سمت مغرب چرخيد ، جايي كه صدا از آنجا به گوش مي رسيد ، دهان ها از تعجّب باز ماند ، خورشيد در حال بازگشت بود ، گويا از غروب خويش پشيمان شده بود ، همينطور بالا و بالا مي آمد و نورش كوه و دشت را روشن مي كرد ، تا اينكه در موقعيّت عصر قرار گرفت .

چه خبر شده است ؟ ! مگر بار ديگر يوشع ـ وصيّ حضرت موسي  ( عليه السلام )  ـ به دنيا بازگشته است ؟ همه ديده ها به سمتي چرخيد كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در حال استراحت بود ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه ساعتي پيش سر بر دامن علي  ( عليه السلام ) در حال استراحت بود از جاي برخاسته و دست به دعا برداشت : « خدايا ، بنده تو علي در راه فرمانبرداري از تو و پيامبرت ، خود را نگه داشته است ، خورشيد را برايش برگردان » .

علي ( عليه السلام ) از جاي خويش برخاست ، وضو گرفت و آماده خواندن نماز عصر شد ، آخر او فرصت نيافته بود نماز عصر را ايستاده بخواند ، وي نزد پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) آمده بود و در حال گزارش كارهاي انجام شده بود كه حضرت سر بر دامنش گذاشته و خوابيده بود . علي  ( عليه السلام ) به نماز ايستاد ، همين كه نمازش پايان يافت بار ديگر خورشيد به سمت مغرب رفت ، امّا نه مانند هميشه ، بلكه با سرعتي باور نكردني ، همانگونه كه به سرعت بالا آمده بود .

* * *

اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب  ( عليه السلام ) داراي برجستگي ها و ويژگي هاي فراوان است ، و هيچ كدام از صحابه از اين نظر به پايه وي نمي رسند ، به گفته احمد بن حنبل :

براي هيچكدام از اصحاب رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فضايلي همسان فضايل علي بن ابي طالب نرسيده است . ( 1 )

يكي از اين برجستگي ها كه اختصاص به حضرت علي  ( عليه السلام ) دارد و ديگر ياران رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را در آن شركتي نيست ؛ بازگشت خورشيد براي آن حضرت است ، فضيلتي كه كمي پيش تر گزارشي از آن را ملاحظه نموديد . اين نوشتار در نظر دارد به تفصيل به معرّفي اين معجزه بزرگ ـ كه در منابع تاريخي و روايي از آن تعبير به « ردّالشمس » مي شود ـ بپردازد ، و به همين جهت سعي شده ابعاد گوناگون آن مورد توجّه قرار گيرد .

اينك نكاتي چند در باره اين كتاب :

1 ـ پس از ارتحال محقّق عاليقدر عموي بزرگوارم مرحوم علاّمه شيخ محمّد باقر محمودي  ( قدس سره )   ( 2 ) در ملاقاتي كه با دانشمند ارجمند حضرت حجّة الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيّد علي قاضي عسكر ـ معاونت محترم آموزش و پژوهش سازمان حجّ و زيارت ـ داشتم ، سخن از آثار علاّمه محمودي و ترجمه بخشي از آن ها جهت استفاده فارسي زبان ها به خصوص زائران بيت الله الحرام به ميان آمد ، براي شروع كار پيشنهاد شد كتاب كشف الرمس عن حديث ردّالشمس به فارسي ترجمه گردد ، كه اين كار بر عهده حقير گذاشته شد ، به علّت گرفتاري ها و اشتغالات گوناگون مدّتي توفيق انجام كار را نداشتم ، تا اينكه در تابستان سال 1386 هـ ش اندكي از كار ترجمه را انجام دادم ، امّا حين انجام كار متوجّه شدم كه انجام كامل و دقيق آن نياز به جابجايي ، اضافات و پاورقي هاي فراوان دارد كه به واقع كار ديگري خواهد بود ، لذا پيشنهاد نمودم كه كار مستقلّي در اين زمينه انجام گيرد و آن كتاب همچنان دست نخورده باقي بماند ، با اين پيشنهاد موافقت شد و انجام كار بر عهده اينجانب گذاشته شد ، با استمداد از روح بلند اميرمؤمنان علي  ( عليه السلام ) به نگارش پرداختم كه اينك محصول آن در اختيار شما عزيزان قرار گرفته است .

2 ـ مطابق روايات فراوان ، معجزه بازگشت خورشيد براي حضرت علي  ( عليه السلام ) دو بار اتّفاق افتاده است ؛ يكي در زمان حيات رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، و ديگري پس از ارتحال پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و در زمان حكومت ظاهري اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، در اين كتاب هر دو داستان مورد توجّه قرار گرفته و آنها را در دو بخش جداگانه ملاحظه خواهيد فرمود .

3 ـ بيشتر رواياتي كه در اين زمينه وارد شده داراي سند مي باشد ، بدين معني كه نويسندگان از تمام واسطه هايي كه براي نقل حديث داشته اند يكي يكي نام برده تا اينكه سندشان به آن شخصي مي رسد كه خود شاهد و ناظر معجزه ردّالشمس بوده و آن را گزارش كرده است ، آوردن نام همه آن افراد براي توده مردم فايده چنداني ندارد ، به همين جهت در سلسله سند روايت ها تنها به نام آخرين شخصيّتي كه داستان را از شاهد آن نقل كرده و راوي اصلي حديث بسنده شده است . صاحبان فكر و انديشه و اهل تحقيق و همه كساني كه خواهان بررسي بيشتر احاديث و ديدن نام همه راويان هستند به نگارش عربي كتاب كه به ياري خدا همزمان منتشر خواهد شد مراجعه نمايند .

4 ـ در اين نوشتار ابتدا به معرّفي كتاب و رساله هاي مستقلّ كه پيرامون حديث ردّالشمس نگارش يافته خواهيم پرداخت ، و در ادامه به معرّفي تعدادي از دانشمندان و نويسندگان كه حديث را روايت كرده اند مي پردازيم ، و پس از آوردن روايت هاي هر دو ردّالشمس ، به ردّالشمس در زيارتنامه ها ، و سپس به استدلال فقيهان به حديث

ردّالشمس خواهيم پرداخت ، و در ادامه ردّالشمس در ادبيّات اسلامي را ملاحظه خواهيد فرمود ، و در بخش پاياني به طرح اشكالاتي كه بر حديث شده پرداخته و به آنها پاسخ خواهيم داد .

5 ـ چينش روايت ها بر اساس حروف الفبا صورت گرفته است ، و اين ترتيب هم در راويان اصلي و هم در راويان فرعي مراعات شده است ، به عنوان مثال : در نقل حديث ردّالشمس اوّل ابتدا روايت « اسماء بنت عميس » آمده كه اسمش با الف آغاز مي شود ، بعد روايت جابر ، و پس از آن روايت امام جعفر صادق  ( عليه السلام ) ، آنگاه روايت حسّان بن ثابت ، و سپس روايت امام حسين  ( عليه السلام ) ، و همينطور تا آخر .

و در چينش روايت هاي هر كدام از اينها نيز اسامي نقل كنندگان از آنها به ترتيب حروف الفبا رعايت شده است ، به عنوان نمونه : كساني كه از اسماء روايت كرده اند ، روايتشان به اين ترتيب چينش شده است : اوّل ام جعفر ، دوّم حسن بن حسن ، سوّم اُمّ حسن ، چهارم فاطمه بنت حسين ، پنجم فاطمه بنت علي .

همانگونه كه ملاحظه فرموديد اين ترتيب الفبايي حتّي در نام پدرانشان نيز رعايت شده است ، مثلا در راويان از اسماء نام دو فاطمه آمده است كه ما ابتدا روايت هاي فاطمه بنت حسين ، و سپس فاطمه بنت علي را آورده ايم ؛ زيرا ابتداي نام پدر اوّلي حرف « ح » مي باشد ، و ابتداي نام پدر دوّمي حرف « ع » ، و در ترتيب حروف الفبا حرف « ح » جلوتر از « ع » مي آيد .

6 ـ در تأليف و تدوين اين نوشتار علاوه بر كتاب هاي حديث ، تفسير ، و تاريخ ، از زحمات بزرگان اهل قلم در اين زمينه نيز استفاده

شده است ، به ويژه در بخش پاياني كه از كتاب هاي دلائل الصدق و موسوعة الإمام علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فراوان استفاده شده است .

در پايان خداي بزرگ را كه توفيق عنايت فرمود تا در روز هيجدهم ماه ذي حجّة الحرام سال 1428 هـ ق مصادف با عيد سعيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت ، روز تكميل شدن دين و تمام شدن نعمت خداوندي بر مسلمانان ، اين مجموعه را به پايان برسانم ، شاكرم و اميدوارم مورد استفاده كساني كه خواهان حقّ و حقيقت هستند و همه دوستان اهل بيت عصمت و طهارت  ( عليهم السلام ) قرار گيرد ، و گامي باشد ـ هر چند كوچك ـ در زدودن غبار مظلوميّت از چهره درخشان حضرت اميرمؤمنان علي بن ابي طالب  ( عليه السلام ) ، و بدان اميد كه مورد قبول درگاه الهي واقع شود ، و ذخيره اي باشد براي روزي كه مال و فرزند ، مفيد فايده اي نخواهد بود .

حوزه علميه قم
محمّد جواد محمودي

بخش اوّل : كتاب هاي مستقّل پيرامون ردّالشمس ، و سابقه نقل آن در كتاب ها

كتاب هاي مستقلّ پيرامون ردّالشمس

حديث ردّالشمس براي حضرت علي ( عليه السلام ) از دير باز مورد توجّه و عنايت انديشمندان و دانشمندان رشته هاي مختلف علوم بوده و هر كدام به سهم خويش به نقل و بررسي آن پرداخته اند ، تاريخ نگاران از ديد تاريخي به آن نگريسته اند ، مفسّران به نقل آن در ذَيل آيه متناسب پرداخته اند ، و آنان كه در زمينه فضايل و مناقب اهل بيت قلم زده اند آن را از ديدگاه خويش مورد توجّه قرار داده و به عنوان يك فضيلت ثبت كرده اند ، فقيهان نيز به سهم خويش آن را مورد استفاده قرار داده و در ابواب مختلف فقهي به آن استناد جسته اند ، برخي نيز كتاب يا رساله مستقلّي در اين زمينه نگاشته و با سندهاي گوناگون و به تفصيل به نقل حديث پرداخته اند ، به همين جهت مي توان حديث را در كتاب هاي مختلف كه در رشته هاي گوناگون نوشته شده يافت .

در اين بخش ، ابتدا به معرّفي آثار مستقّلي كه در اين زمينه نگارش يافته مي پردازيم ، و در ادامه به ذكر نام برخي از نويسندگان طي قرن هاي مختلف خواهيم پرداخت كه حديث را در كتاب خويش روايت كرده اند .

متأسّفانه بيشتر آثاري كه در زمينه فضايل اهل بيت ( عليهم السلام ) و به ويژه اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) نگاشته شده به دست دشمنان حقّ و حقيقت از بين رفته است ، در باره اين معجزه بزرگ نيز نگارش هاي مستقل فراوان بوده كه بيشتر آنها نابود شده ، و از برخي از آنها تنها نقل قول هاي پراكنده اي بجا مانده ، و تعدادي نيز تنها نامشان باقي مانده است و هيچ اطلاعي از جزئيّات آنها وجود ندارد ، آنچه را كه با جستجو در ميان كتاب هاي فراوان به دست آورده ام به ترتيب تاريخ زندگي نويسندگان به نظر خوانندگان محترم مي رسانم ، و با توجّه به اينكه برخي از كتاب ها نامشان معلوم نيست يا در آن اختلاف وجود دارد ، آنها را به نام نويسنده معرّفي مي كنم :

1 ـ حسين بن احمد اَزدي موصلي ( قرن چهارم )

وي از شاگردان ابويعلي موصلي و مورّخ سرشناس محمّد بن جرير طبري بوده است ، محمّد بن يوسف گنجي شافعي مي نويسد :

امام حافظ ، ابوالفتح محمّد بن حسين ازدي موصلي با نگارش كتابي مستقلّ به جمع آوري سندهاي حديث ردّالشمس پرداخته ، و با اين كار دل ها را شفا داده است ، همچنين ابوعبدالله حاكم در تاريخش در شرح حال فقيه واعظ و محدّث عبدالله بن حامد بن محمّد بن ماهان ، حديث را از وي روايت كرده است . ( 3 )

ديگر عالم بزرگ اهل سنّت ابن حجر در شرح حال وي چنين نوشته است : « او حديث ردّالشمس را تصحيح و تأييد كرده است » . ( 4 )

خطيب بغدادي وفات او را در يكي از سال هاي 367 يا 374 هـ ق مي داند . ( 5 )

2 ـ ابوعبدالله حسين بن علي بصري معروف به جعل ( در گذشته به سال 369 هـ ق )

ابن شهر آشوب در مناقب آل ابي طالب  ( 6 ) كتاب جواز ردّالشمس را از تأليفات وي دانسته است ، همچنين در شرح حال وي در كتاب معالم العلماء  ( 7 ) اين كتاب را به وي نسبت داده است .

3 ـ ابو الحسن شاذان فضلي ( قرن چهارم )

او رساله مستقلّي در اين زمينه نگاشته و در آن حديث را با سندهاي متعدّد روايت نموده است . ابن شهر آشوب اين كتاب را به نام بيان ردّالشمس معرّفي كرده است  ( 8 ) .

همچنين مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي در تفسير سوره مائده از اين كتاب با نام بيان ردّالشمس علي أميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ياد كرده است .

اين رساله به طور كامل در كتاب هاي اللآلي المصنوعة و كشف اللبس آمده است .

4 ـ احمد بن عبدالله دَوري معروف به ابوبكر ورّاق ( قرن چهارم )

فهرست نگاران در شرح حال وي كتابي در زمينه ردّالشمس به او نسبت داده اند ، از جمله مرحوم نجاشي چنين نوشته است :

او از شيعيان مورد وثوق در نقل حديث است كه مي توان به نقل وي اعتماد كرد ، تنها يك كتاب از وي سراغ دارم كه در آن به جمع آوري سندهاي حديث ردّالشمس پرداخته است . ( 9 )

همچنين ابن شهرآشوب نيز چنين كتابي را به او نسبت داده و به نام « من روي ردّالشمس » معرّفي كرده است  ( 10 ) .

5 ـ محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شيخ مفيد ( متوفّاي سال 413 هـ ق )

در شرح حال اين دانشمند بزرگ كتابي به نام رجوع الشمس به وي نسبت داده اند ، و گرچه در خصوص موضوع كتاب سخني نگفته اند ، ولي از نام آن به خوبي فهميده مي شود كه پيرامون حديث معروف ردّالشمس مي باشد .

6 ـ نصر بن عامر سنجاري ( قرن چهارم )

او از اساتيد دانشمند بزرگ و معروف ابن غضايري است ، نجاشي در شرح حال وي كتاب ردّالشمس را از آثار قلمي وي بر شمرده است . ( 11 )

7 ـ ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله حسكاني ( قرن پنجم )

وي از شاگردان دانشمند سرشناس اهل سنّت حاكم نيشابوري است ، او از حافظان و محدّثان سرشناس مي باشد كه آثار زيادي به ويژه پيرامون فضايل و مناقب اهل بيت  ( عليهم السلام ) نوشته كه معروف ترين آنها كتاب ارزشمند شواهد التنزيل لقواعد التفضيل است كه در آن آيات نازل شده قرآن در شأن اهل بيت  ( عليهم السلام ) را نقل كرده ، و با روايت احاديث فراوان بر فضيلت بلكه افضليّت اهل بيت  ( عليهم السلام ) استدلال نموده است ، وي كتابي به نام تصحيح ردّالشمس و ترغيم النواصب الشُمس نگاشته و به تفصيل از درستي حديث دفاع كرده است ، ذَهَبي در شرح حال وي از اين كتاب نام برده است  ( 12 ) ، همچنين ابن شهرآشوب اين كتاب را از تأليفات وي دانسته است  ( 13 ) .

متأسّفانه اصل كتاب در دسترس نيست ، ولي دو نويسنده بزرگ و سرشناس اهل سنّت ابن كثير در البداية و النهاية و ابن تيميه در منهاج السنّة بيشتر يا تمامي حديث هاي اين كتاب را آورده اند ، ليكن آنگونه كه دوست داشته اند در بيشتر موارد سر و تهِ حديث ها را زده و آنها را به صورت ناقص نقل كرده اند .

8 ـ ابوالحسن محمّد بن أحمد بن شاذان قمي ( قرن پنجم )

به گفته ابن شهر آشوب وي كتابي به نام ردّالشمس علي اميرالمؤمنين  ( عليه السلام ) داشته است . ( 14 )

9 محمّد بن اسعد بن علي جوّاني مصري ( متوفاي 588 هـ ق )

ابن حجر عسقلاني در شرح حال وي مي نويسد : « كتابي از او به دستم رسيد كه در آن سندهاي ردّالشمس براي علي ( عليه السلام ) را ذكر كرده بود » . ( 15 )

10 ـ جلال الدين سيوطي ( قرن دهم )

اين دانشمند سرشناس اهل سنّت كتابي به نام كشف اللبس عن حديث ردّالشمس نگاشته است ، خوشبختانه اصل اين كتاب موجود است و ضميمه كتاب ديگرش الحاوي چاپ شده است ، همچنين به صورت كامل به همراه كتاب كشف الرمس چاپ و منتشر شده است .

11 ـ محمّد بن يوسف دمشقي معروف به صالحي ( متوفاي سال 942 هـ ق )

كتاب وي به نام مزيل اللبس عن حديث ردّالشمس ضميمه كتاب كشف الرمس چاپ و منتشر شده است .

او در ديگر كتابش سبل الهدي و الرشاد فصل مستقلّي به حديث ردّالشمس اختصاص داده و در آن حديث را به تفصيل آورده و از درستي آن دفاع كرده است .

12 ـ برهان شقّ القمر و ردّ النيّر الأكبر

اين كتاب از آثار سيّد ابوالقاسم بن حسين بن نقي رضوي قمّي لاهوري ( متوفّاي 1324 هـ ق ) صاحب كتاب لوامع التنزيل است كه در سال 1296 هـ ق براي ناصر علي خان نوشته شده است ، و شامل يك مقدّمه و دو مقصد و يك خاتمه است ، موضوع كتاب معجزه هاي شقّ القمر براي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، ردّالشمس براي اميرالمؤمنين  ( عليه السلام ) در دو نوبت ، و سخن گفتن خورشيد با حضرت است ، چاپ سنگي اين كتاب در سال 1301 هـ ق در لاهور انجام شده است  ( 16 ) .

13 ـ القول الهمس في حديث ردّالشمس

دانشمند فقيد مرحوم سيّد عبدالعزيز طباطبائي به نقل از محمّد سعيد طريحي مي نويسد : « نسخه اي از اين كتاب در كتابخانه موصل موجود است » . ( 17 ) از نويسنده اين كتاب اطلاعي ندارم .

14 ـ كشف الرمس عن حديث ردّالشمس

اين كتاب ارزشمند از آثار قلمي دانشمند و محقّق بزرگ معاصر مرحوم علاّمه محمّد باقر محمودي ( متوفّاي سال 1385 هجري شمسي ) است ، اين كتاب با 320 صفحه پالتويي در سال 1419 هـ ق از سوي بنياد معارف اسلامي منتشر شده است ، وي در اين نوشته كتاب هاي سيوطي و صالحي شامي را ضميمه تأليف خويش منتشر نموده است .

15 ـ ردّالشمس

دانشور گرامي و محقّق ارجمند جناب آقاي محمّد سعيد طريحي كتابچه اي به همين نام منتشر ساخته كه در آن ابتدا روايت هاي بازگشت خورشيد براي يوشع ( يشوع ) را نقل كرده ، و سپس احاديث مربوط به ردّالشمس براي اميرالمؤمنين  ( عليه السلام ) را آورده است ، و در ادامه ردّالشمس در شعر عربي را نقل كرده است ، اين نوشتار در 110 صفحه در سال 1401 هـ ق توسّط مؤسّسه أهل البيت  ( عليهم السلام ) در لبنان چاپ و منتشر شده است .

همچنين نوشته هاي پراكنده ديگري نيز وجود دارد كه در اين

ميان مي توان به كتابچه شقّ القمر و ردّالشمس نوشته مير ابوالفتح دعوتي اشاره كرد كه در بخش بسيار كوتاهي از اين نوشته به طور مختصر به امكان وقوع اين معجزه پرداخته شده است و اصل داستان ردّالشمس و روايات مربوط به آن نيامده است  ( 18 ) .

سابقه نقل حديث ردّالشمس در ميان نويسندگان

دانشمندان و نويسندگاني كه به نقل حديث پرداخته اند فراوانند ، و مطابق آنچه من بر آن وقوف يافته ام كتابت حديث ردّالشمس از اوائل قرن سوّم آغاز شده ـ و پيش از آن به صورت شفاهي و سينه به سينه منتقل مي شده است ـ و همينطور طي قرن هاي پس از آن ادامه يافته است ، و اين امر نشان دهنده رواج حديث و شهرت آن طي قرن هاي مختلف است ، در اينجا به ذكر نام تعدادي از آنها به ترتيب تاريخ وفاتشان بسنده مي كنيم ، البتّه روايت بسياري از اين افراد را در بخش مربوط به متن حديث آورده ايم ، به همين جهت آنها كه كتابشان موجود است و حديث آنها را در جاي خويش از كتابشان نقل كرده ايم به ذكر نام و تاريخ وفاتشان اكتفا مي كنيم ، ولي آن دسته از نويسندگاني كه ديگران حديث را از آنها نقل كرده اند علاوه بر ذكر نامشان به جايي كه روايت آنها نقل شده است نيز اشاره خواهيم داشت ، نكته قابل توجّه اين كه اكثر اين افراد از دانشمندان اهل سنّت مي باشند .

1 ـ محمّد بن ادريس شافعي ( 204 هـ ق )

به گفته محمّد بن حسن قمّي او حديث را در كتابش التبيان في الإيمان آورده است . ( 19 )

2 ـ عبدالرزّاق بن همّام صنعاني ( 211 هـ ق )

روايت او را حسكاني نقل كرده است .

3 ـ نصر بن مزاحم منقري ( 212 هـ ق )

4 ـ ابوبكر بن ابي شيبه كوفي ( 235 هـ ق )

5 ـ عثمان بن ابي شيبه كوفي ( 239 هـ ق )

روايت اين دو برادر را طبراني در المعجم الكبير آورده است .

6 ـ احمد بن صالح مصري ( 248 هـ ق )

وي از راويان مورد اعتماد نزد اهل سنّت است ، دو عالم بزرگ و سرشناس اهل سنّت بُخاري و اَبوداوود از او روايت نموده و او را به وثاقت توصيف كرده اند ، وي حديث ردّالشمس را با دو سند روايت كرده است ، هر دو روايت در شرح مشكل الآثار ـ نوشته طحاوي مصري ـ آمده است .

7 ـ ابوحاتم محمّد بن ادريس رازي ( 277 هـ ق )

حديث او را عبدالكريم رافعي قزويني نقل كرده است .

8 ـ محمّد بن حسن صفّار ( 290 هـ ق )

9 ـ عبدالله بن جعفر حميري ( 300 هـ ق )

10 ـ ابوبشر محمّد بن احمد دولابي ( 310 هـ ق )

11 ـ محمّد بن اسحاق بن خزيمه ( 311 هـ ق )

روايت او را عاصمي در زين الفتي نقل كرده است .

12 ـ محمّد بن مسعود عيّاشي ( 320 هـ ق )

13 ـ احمد بن عمير معروف به ابن جوصاء ( 320 هـ ق )

روايت او را ذهبي و حسكاني نقل كرده اند .

14 ـ محمّد بن حسين ازدي

او علاوه بر نگارش كتابي مستقل در باره ردّالشمس ، كتابي به نام مناقب علي  ( عليه السلام ) نگاشته وآن را به سيف الدوله اهدا نموده است ، ابن عُديم در تاريخ حلب مي نويسد : « من كتاب را كه به خطّ خودش نوشته بود ملاحظه كردم . . . در آن كتاب حديث ردّالشمس براي علي ( عليه السلام ) را تصحيح وتأييد كرده بود » .

ابن نجّار به نقل از وي مي نويسد :

ناصبي ها بازگشت خورشيد براي يوشع را قبول دارند ، ولي آن را براي علي ( عليه السلام ) نپذيرفته اند ، در حالي كه يوشع وصي موسي ( عليه السلام ) است و علي ( عليه السلام ) وصي محمّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، و همانگونه كه محمّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) برتر و والاتر از موسي ( عليه السلام ) است ، وصيّ او نيز برتر و والاتر از وصيّ موسي است .

هر دو مطلب را ابن حجر عسقلاني از ابن عديم در تاريخ حلب وابن نجّار نقل كرده است . ( 20 )

15 ـ ابوجعفر احمد بن محمّد طحاوي ( 321 هـ ق )

16 ـ محمّد بن سليمان كوفي ( 322 هـ ق )

17 ـ محمّد بن جعفر عقيلي ( 322 هـ ق )

18 ـ محمّد بن يعقوب كليني ( 328 هـ ق )

19 ـ ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن سعيد معروف به ابن عقده ( 332 هـ ق )

روايت او را ابن عساكر وابن جوزي نقل كرده اند .

20 ـ حسين بن حمدان خصيبي ( 334 هـ ق )

21 ـ سليمان بن احمد طبراني ( 360 هـ ق )

22 ـ علي بن حسين مسعودي ( 364 هـ ق )

23 ـ احمد بن محمّد عاصمي ( 378 هـ ق )

24 ـ محمّد بن علي بن حسين معروف به شيخ صدوق ( 381 هـ ق )

25 ـ ابو حفص بن شاهين ( 385هـ ق )

روايت او را ابن جوزي ، سيوطي وابن تيميه نقل كرده اند .

26 ـ محمّد بن جرير بن رستم طبري ( قرن چهارم )

27 ـ ابوبكر محمّد بن عبيدالله شيرازي معروف به ابن مؤمن ( قرن چهارم )

روايت او را ابن شهرآشوب نقل كرده است .

28 ـ محمّد بن عبّاس بن ماهيار معروف به ابن الجحّام ( قرن چهارم )

او حديث را در كتاب تفسيرش روايت كرده است ، اصل كتاب مفقود است ولي مرحوم سيّد شرف الدين استرآبادي در تأويل الآيات الظاهرة از كتاب ابن الجحّام نقل كرده است .

29 ـ ابوعبدالله حاكم نيشابوري ( 405 هـ ق )

او حديث را در كتابش تاريخ نيشابور روايت كرده است ، اصل كتاب در دسترس نيست ، ولي محمّد بن يوسف گنجي در كفاية الطالب حديث از اين كتاب نقل كرده است .

30 ـ محمّد بن حسين بن موسي معروف به سيّد رضي پديد آورنده نهج البلاغة ( 406 هـ ق )

31 ـ ابوبكر محمّد بن حسن بن فورك اصفهاني ( 406 هـ ق )

به گفته علي بن يونس بياضي وي حديث اسماء را در كتاب الفصول روايت كرده است . ( 21 )

32 ـ محمّد بن محمّد بن نعمان معروف به شيخ مفيد ( 413هـ ق )

33 ـ ابوبكر ابن مردويه اصفهاني ( 416 هـ ق )

او حديث را در كتاب مناقب روايت كرده است ، اصل اين كتاب در دسترس نيست ، حديث او را ابن شهر آشوب نقل كرده است .

34 ـ ابو اسحاق احمد بن محمّد بن ابراهيم ثعلبي ( 427 هـ ق )

35 ـ ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهاني ( 430 هـ ق )

وي در كتاب تثبيت الإمامة  ( 22 ) به اين حديث اشاره نموده است .

36 ـ علي بن حسين بن موسي معروف به سيّد مرتضي ( 436 هـ ق )

37 ـ ابوالصلاح تقي بن نجم حلبي ( 447 هـ ق )

38 ـ ابوالحسن علي بن محمّد ماوَردي ( 450 هـ ق )

39 ـ ابوبكر احمد بن حسين بيهقي ( 458 هـ ق )

بنا به نقل مناوي در فيض القدير او حديث ردّالشمس را در دلائل النبوّة روايت كرده است . همچنين حمّويي به سند خويش از بيهقي حديث را نقل كرده است .

40 ـ محمّد بن حسن معروف به شيخ طوسي ( 460 هـ ق )

41 ـ خطيب بغدادي علي بن احمد بن ثابت ( 463هـ ق )

42 ـ عبدالرحمان بن احمد خزاعي نيشابوري ( 476 هـ ق )

43 ـ عبدالعزيز بن برّاج طرابلسي ( 481 هـ ق )

44 ـ علي بن محمّد واسطي معروف به ابن مغازلي ( 483 هـ ق )

45 ـ عبيدالله بن عبدالله حسكاني نيشابوري ( قرن پنجم )

او كتابي مستقل پيرامون حديث ردّالشمس نگاشته وبا سندهاي متعدّد حديث را نقل كرده است ، اين كتاب نيز در دسترس نيست ، روايت هاي او را ابن كثير وابن تيميه نقل كرده اند .

46 ـ حسين بن عبدالوهّاب ( قرن پنجم )

47 ـ محمّد بن حسن بن علي فتّال فارسي نيشابوري ( 508 هـ ق )

48 ـ يحيي بن عبدالوهّاب ابن منده اصفهاني ( 512 هـ ق )

روايت او را سيوطي نقل كرده است .

49 ـ محمّد بن علي طبري ( 525 هـ ق )

50 ـ قاضي عياض مالكي ( 544 هـ ق )

51 ـ محمّد بن علي طوسي معروف به ابن حمزه ( 560 هـ ق )

52 ـ ابومنصور احمد بن علي طبرسي ( قرن 6 )

53 ـ موفّق بن احمد معروف به خطيب خوارزمي ( 568 هـ ق )

وي علاوه بر نقل حديث در كتاب مناقب ، آن را در كتاب اربعين نيز روايت كرده است ، معاصر وي ابن شهرآشوب مازندراني آن را از اربعين خطيب نقل كرده است .

54 ـ عمر بن محمّد بن خضر موصلي معروف به ملاّ ( 570 هـ ق )

روايت او را باعوني دمشقي نقل كرده است .

55 ـ علي بن حسن بن هبة الله دمشقي معروف به ابن عساكر ( 571 هـ ق )

56 ـ سعيد بن هبة الله معروف به قطب راوندي ( 573 هـ ق )

57 ـ ابوعلي فضل بن حسن طبرسي ( قرن 6 )

58 ـ محمّد بن احمد نطنزي ( قرن 6 )

به گفته علي بن يونس بياضي او حديث ردّالشمس را روايت كرده است . ( 23 )

59 ـ محمّد بن علي ابن شهر آشوب مازندراني ( 588 هـ ق )

60 ـ ابوالخير احمد بن اسماعيل طالقاني ( 590 هـ ق )

61 ـ ابوالفرج عبدالرحمان بن علي ابن جوزي ( 597 هـ ق )

62 ـ محمّد بن منصور بن احمد حلّي معروف به ابن ادريس ( 598هـق )

63 ـ ابوالوقت عبدالاوّل بن عيسي سجزي ( قرن 6 )

حديث او را گنجي شافعي نقل كرده است .

64 ـ حسين بن علي بن محمّد خزاعي نيشابوري معروف به شيخ ابوالفتوح رازي ( قرن 6 )

65 ـ ابن بطريق يحيي بن حسن حلّي ( 600 هـ ق )

66 ـ محمّد بن عمر بن حسن معروف به فخررازي ( 606 هـ ق )

67 ـ ابو محمّد عبدالعزيز بن اخضر جنابذي ( 611 هـ ق )

حديث او را ابن نجّار نقل كرده است .

68 ـ عبدالكريم بن محمّد رافعي قزويني ( 623 هـ ق )

69 ـ محمّد بن محمود بن حسن معروف به ابن نجّار ( 643 هـ ق )

70 ـ يوسف بن قزاُغلي معروف به سبط ابن جوزي ( 654 هـ ق )

71 ـ محمّد بن يوسف گنجي شافعي ( 642 هـ ق )

72 ـ عبدالحميد بن ابي الحديد ( 656 هـ ق )

73 ـ شاذان بن جبرئيل قمي ( 660 هـ ق )

74 ـ علي بن موسي ابن طاووس ( 664 هـ ق )

75 ـ جمال الدين يوسف بن حاتم شامي ( 664 هـ ق )

76 ـ محمّد بن احمد قرطبي ( 671 هـ ق )

77 ـ نجم الدين جعفر بن حسن معروف به محقّق حلّي ( 676 هـ ق )

78 ـ شهاب الدين احمد بن ادريس قرافي ( 692 هـ ق )

79 ـ علي بن عيسي اربلي ( 692 هـ ق )

80 ـ احمد بن عبدالله معروف به محبّ الدين طبري ( 694 هـ ق )

81 ـ محمّد بن حسن قمي ( قرن هفتم )

82 ـ علي بن يوسف بن جبر ( قرن هفتم )

83 ـ ابراهيم بن محمّد حمّويي جويني ( 722 هـ ق )

84 ـ ابوالعباس احمد بن تيميه ( 728 هـ ق )

85 ـ شهاب الدين نويري ( 732 هـ ق )

86 ـ علاّمه حلّي حسن بن يوسف بن مطهّر ( 736 هـ ق )

87 ـ خطيب تبريزي محمّد بن عبدالله ( 741 هـ ق )

88 ـ بهاء الدين احمد بن تقي الدين علي سبكي ( 773 هـ ق )

روايت او را صالحي شامي در سبل الهدي والرشاد نقل كرده است .

89 ـ ابوالفداء اسماعيل بن كثير دمشقي ( 774 هـ ق )

90 ـ محمّد بن مكّي معروف به شهيد اوّل ( 786 هـ ق )

91 ـ نور الدين علي بن ابي بكر هيثمي ( 807 هـ ق )

92 ـ ابو زرعه عراقي ( 826 هـ ق )

93 ـ احمد بن فهد حلّي ( 841 هـ ق )

94 ـ تقي الدين احمد بن علي مقريزي ( 845 هـ ق )

95 ـ ابن حجر عسقلاني احمد بن علي ( 852 هـ ق )

96 ـ محمود بن احمد عيني حنفي ( 855 هـ ق )

97 ـ محمّد بن احمد باعوني دمشقي ( 871 هـ ق )

98 ـ علي بن يونس بياضي عامِلي ( 877 هـ ق )

99 ـ شهاب الدين احمد بن جلال الدين ايجي ( قرن نهم )

100 ـ شمس الدين سخاوي حنفي ( 902 هـ ق )

101 ـ جلال الدين عبدالرحمان بن ابي بكر سيوطي ( 911 هـ ق )

102 ـ نور الدين علي بن عبدالله سمهودي شافعي ( 911 هـ ق )

103 ـ شهاب الدين احمد بن محمّد قسطلاني ( 923 هـ ق )

104 ـ سيّد شرف الدين استرآبادي ( 940 هـ ق )

105 ـ شمس الدين محمّد بن يوسف صالحي دمشقي ( 942 هـ ق )

106 ـ عبدالرحمان بن علي بن محمّد شيباني معروف به ابن دبيع ( 944 هـ ق )

107 ـ عبدالرحيم بن احمد عبّاسي ( 963 هـ ق )

108 ـ علي بن محمّد بن علي كناني ( 963 هـ ق )

109 ـ زين الدين جبعي عامِلي معروف به شهيد ثاني ( 965 هـ ق )

110 ـ احمد بن محمّد بن علي معروف به ابن حجر هيتمي مكّي ( 974 هـ ق )

111 ـ محمّد طاهر بن علي فتني هندي ( 986 هـ ق )

112 ـ علي متّقي هندي ( 975 هـ ق )

113 ـ ملاّ علي قاري حنفي ( 1014 هـ ق )

114 ـ محمّد عبدالرؤوف مناوي ( 1031 هـ ق )

115 ـ علي بن ابراهيم بن احمد معروف به نور الدين حلبي شافعي ( 1044هـق )

116 ـ شهاب الدين احمد بن محمّد بن عمر خفاجي مصري ( 1069هـق )

117 ـ ملاّ محسن فيض كاشاني ( 1091 هـ ق )

118 ـ محمّد طاهرقمي شيرازي ( 1098 هـ ق )

119 ـ شيخ برهان الدين ابراهيم بن حسن كردي ( 1102 هـ ق )

120 ـ محمّد بن حسن معروف به شيخ حرّ عاملي ( 1104 هـ ق )

121 ـ علاّمه محمّد باقر مجلسي ( 1110 هـ ق )

122 ـ عبدالملك بن حسين بن عبدالملك عصامي مكّي ( 1111 هـق )

123 ـ ابراهيم بن محمّد حسيني ( 1120 هـ ق )

124 ـ محمّد بن عبدالباقي زرقاني مالكي ( 1122 هـ ق )

125 ـ اسماعيل بن محمّد عجلوني ( 1162 هـ ق )

126 ـ شمس الدين حنفي شافعي ( 1181 هـ ق )

اودرحاشيه اش بر جامع الصغير سيوطي از صحّت حديث دفاع كرده است .

127 ـ شيخ يوسف بحراني ( 1186 هـ ق )

128 ـ ميرزا ابوالقاسم قمي ( 1221 هـ ق )

129 ـ محمّد بن علي شوكاني ( 1250 هـ ق )

130 ـ محمّد امين معروف به ابن عابدين ( 1252 هـ ق )

131 ـ محمود بن عبدالله آلوسي ( 1270 هـ ق )

132 ـ احمد زيني دحلان ( 1304 هـ ق )

133 ـ سيّد مؤمن بن حسن شبلنجي ( بعد 1308 هـ ق )

همچنين تعدادي از معاصرين همچون علاّمه شيخ محمّد حسن مظفّر در دلائل الصدق ، علاّمه اميني در الغدير ، وعلاّمه محمّد باقر محمودي در پاورقي هاي مفصّلش بر حديث ردّالشمس در تاريخ مدينه دمشق وجواهر المطالب واربعين خزاعي ، ونگارش كتابي مستقلّ در اين زمينه ـ كه در بخش آثار مستقل در زمينه ردّالشمس ، معرّفي شد ـ ، وده ها نويسنده ديگر كه هر يك به سهم خود در اين زمينه قلم زده اند ، كه به جهت اختصار از آوردن نامشان معذوريم .

پى‏نوشتها:‌


1 . المستدرك علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 107 . محبّ طبري در فصل 9 كتاب الرياض النضرة ، ج 3 ، ص 165 از احمد بن حنبل و قاضي اسماعيل بن اسحاق اينگونه نقل كرده است : « آن مقدار از فضايل كه با سندهاي نيكو در باره علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) نقل شده ، در باره هيچ يك از صحابه روايت نشده است » .
2 . معظّم له كه عموي پدر حقير مي باشد ، در تاريخ 27 فروردين 1385 هـ ش برابر هفدهم ربيع الاوّل سال 1427 هـ ق به ديار باقي شتافت ، و در حجره 23 صحن مطهّر حضرت معصومه  ( عليها السلام ) به خاك سپرده شد .
3 . كفاية الطالب ، ص 383 ـ 384 .
4 . لسان الميزان ، ج 5 ، ص 139 ـ 140 ، شماره 465 .
5 . تاريخ بغداد ، ج 2 ، ص 240 ـ 241 ، شماره 709 .
6 . مناقب آل ابي طالب ، ج 2 ، ص 354 .
7 . معالم العلماء ، ص 78 ، شماره 367 .
8 . مناقب آل ابي طالب ، ج 2 ، ص 354 .
9 . رجال نجاشي ، ص 85 ، شماره 205 .
10 . مناقب آل ابي طالب ، ج 2 ، ص 354 ، في طاعة الجمادات له .
11 . رجال نجاشي ، ص 428 ، شماره 150 .
12 . تذكرة الحفّاظ ، ج 3 ، ص 1200 ـ 1201 .
13 . مناقب آل ابي طالب ، ج 2 ، ص 354 .
14 . معالم العلماء ، ص 117 ، شماره 778 .
15 . لسان الميزان ، ج 5 ، ص 713 ، شماره 7090 .
16 . الذريعه ، ج 3 ، ص 96 ـ 97 ، شماره 308 .
17 . أهل البيت في المكتبة العربيّة ، ص 426 ، شماره 612 .
18 . اين رساله 84 صفحه اي در سال 1349ش در قطع جيبي از سوي دارالتبليغ اسلامي قم چاپ و منتشر شده است .
19 . العقد النضيد ، ص 19 ـ 20 ، ح 5 .
20 . لسان الميزان ، ج 6 ، ص 61 ، شرح حال محمّد بن حسين ازدي به شماره 7312 .
21 . الصراط المستقيم ، ج 1 ، ص 201 .
22 . تثبيت الامامة ، ص 73 ، ذيل حديث شماه 30 .
23 . الصراط المستقيم ، ج 1 ، ص 201 .