على(ع) معيار كامل

دكتر رجبعلى مظلومى

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

-«چه گويم درباره كسى كه:

دوستانش از بيمى كه داشتند و دشمنانش از حسدى‏كه در دل مى‏پروراندند،فضايل او را پنهان كردند. و با اينهمه،شهرت فضيلتش،جهان را فرا گرفت.»

خليل بن احمد نحوى

-«على عليه السلام بواسطه شدت عدالتش شهيد شد،زيرا مردم طاقت تحمل قوانين او را نداشتند.»

كارليل

-«اى سرور من!آيا اين روا و سزاست كه به جاى فراهم آمدن به خدمتت،درباره‏ات اختلاف پيدا كنند؟!

بعضى از آنها تو را از دست دادند و تو را نيافتند...

گروهى تو را از دست دادند و يافتند...

و فرقه‏اى تو را يافته آنگه از دست دادند...

بى‏شك،اين شگفت‏حيرت زائى است.»

سليمان كتانى

(مقدمه كتاب‏«امام على عليه السلام مشعلى و دژى‏»)

-«قهرمانيهاى امام على عليه السلام فقط منحصر به ميدانهاى‏كارزار نيست،بلكه او را در روشن انديشى،پاكى وجدان،سحر بيان،عمق و كمال انسانيت،شور و حرارت ايمان،بلندى همت و فكر،ياورى و هوادارى از رنجديده‏ها در قبال جفاكاران و فروتنى در مقابل حق،هر كجا كه تجلى كند،نيز قهرمان بود.»

ميخائيل نعيمه

-«على عليه السلام نزديكترين مردم به خدا،و بهترين فرد از نظر منزلت،و بالاترين كس از جهت فداكارى و مجاهدت است.»

ابو بكر بن ابى قحافه

(مناقب خوارزمى-كنز العمال)

-«ما در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم،به على عليه السلام چنان مى‏نگريستيم كه بر ستاره نگاه مى‏كنيم.»

عمر بن خطاب

(الامام على-جرج جرداق مسيحى-جلد 1) در مكتب انسانيت و كمال،جانشين فردى كامل جز انسانى كامل نتواند بود.

مقدمه:

سخن گفتن از شخصى كه همه معنا است و شخصيت،به توصيف در نيايد،چه رسد به تعريف از او.

آنجا كه چشم مى‏نگرد،و لفظ براى آن نگريسته‏ها،وضع شده،اگر ناتوانى كلام باشد،آنجا كه ادراك آدمى به كار است و جهت اعلام آن درك،كلماتى طرح و استعمال نموده،اگر نارسا و نامناسب باشد،چه توان كرد آنجا كه از معنائى فراتر از درك،و فراتر از انديشه،قصد سخن گفتن باشد.

بى‏ترديد كه حيرت بر گوينده،پيش از مخاطب و بيش ازاو،دست دهد،و اين قدر،مسلم گردد كه بر آنجا كه حق است‏با تمام وسعتش و ولايت است‏با كمال والائى آن و قدر است‏با نهايت اعتبار وى اشارتى رفته است و همه را بدين حالت در انداخته،حالتى گر چه گنگ،اما هزار گفته نغز در ميان دارد،ولهى گر چه مبهم،اما هزار تصوير نيكو بر درون آويخته،داند و نداند بيان آن،شناسد و ننمايد عيان آن،چه نيكو فرمود خداوند سبحان درباره‏«ليلة القدر»كه: و ما ادريك ما ليلة القدر

وه!كه اگر شب قدر را نتوان دريافت،روز قدر را كه نمودارى از«على اعلى‏»است چگونه توان يافت؟

شارح نهج البلاغة،«ابن ابى الحديد»را همين مشكل در پيش بوده كه پياپى گفته است:چه گويم درباره كسى كه...و نيز خليل بن احمد نحوى را...و ديگرى را و ديگران را...آرى‏«وجود على‏»نيز از موضوعات معرفت فطرى است،اين معرفت را بر بنى آدم،بدان جهت پيش از تولد آموخته‏اند كه دنيا مدرسه‏اى لايق آن تعليم ندارد،و مكتبى قادر بر تعريفش در گذار حيات
نيست.او كه خدا گونه است و شناسائيش نيز آنگونه كه خدا را كنند.فردوسى چه نيكو سرايد:

خداوند بالا و پستى توئى
ندانم چه اى؟هر چه هستى توئى

آنچه را كه در فطرت ما،معرفتش را نهاده‏اند (از قبيل:معرفت‏حق،معرفت‏خير،معرفت جمال،معرفت فضيلت و كمال،و نيز معرفت قبله لايق،كه خداست،و معرفت اسوه لايق كه رسول و امام معصوم است.)

و آميخته اين معارف را با گل آدمى،و به ويژه با دل او،«ولايت‏»نام كرده‏اند،اگر بخواهند كه به بيان آرند،جز به يافتن مصداق،و ارائه آن،نه ممكن مى‏شود،و نه سزاوار است.

و بدين جهت گفته‏اند و به حق است كه گفته‏اند:

«علي علي‏»

و سخن تمام است.

اين مجموعه سخن كه در محضر شماست،پيش از اين،جزء جزء آن،با نامهاى‏«شايسته‏ترين رهبر»،«مقام امير مؤمنان على عليه السلام‏»و«منظر انديشه‏ها»،تقديم شده بود،و دوستان،از نايابى آن گله‏مند بودند،به خصوص كه مقالاتى از آن،به بى‏مهرى‏تصحيح‏گر اوراق،مبتلا گشته بود و موجب شرم نگارنده...

بر آن شديم كه دوباره نگاهى به اين مكتوبات،در حد ممكن،صورت گيرد و از پراكندگى،جمع آيد و تقديم سالكان طريق ولايت گردد.

ناگفته نماند كه اگر در اين مجموعه،گفته‏هايى كوتاه از«ولايت‏»كرده‏ايم،به تفصيل بيشتر و لايق‏تر،به يارى خدا در كتابى ديگر كه مدار سخن بر وجود«امام زمان،مهدى عليه السلام‏»است،تقديم اهل مكتب خواهيم كرد.

در اين مجموعه،ابتدا جويائى همه خلق را در پى مولا،نموده‏ايم و سپس پويائى عقل را در همان راه گفته‏ايم.

آنگاه بيان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كه عقل كامل است درباره على عليه السلام و طرحى كه از وجود او در زبان افكنده،آورده‏ايم،آينه‏اى فراسوى آينه‏اى.

همچنانكه على عليه السلام نيز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را توصيف كرده است،و عجيب آنكه هر دو بيان،نمودار يك انسان است‏با دو نام و دو نشان.

و از اين روى در دعاى فرج گوئيم:

«يا محمد يا علي،يا علي يا محمد»

بعدا گفتارى بس كوتاه درباره امامت و ولايت از ديدگاه مكتب،و در پايان،پس از چند شعر،از شعور شاعران نور يافته و در روشنى نشسته،منظر انديشه بيگانگان را ارائه كنيم كه به حكم انگيزه‏هاى فطرى،جوياى فضيلت‏اند،و مدل فضل و نمودار كمال را در همه سو مى‏طلبند، آنان كه على عليه السلام را بدين قصد رو كرده‏اند،گوئيم كه در على عليه السلام چه‏ها
يافته‏اند؟و يا چه‏ها را از على عليه السلام درك نموده‏اند؟و به خاطر همان يافته‏ها و درك شده‏ها،او را به والاترين گونه تقديس كرده‏اند.

آن يافته‏ها را هر جان آزاد آدميزاده مى‏جويد،و همانها فضيلتهاى مشترك انسانهاست و مشخصه انسانيت آنها.

اميد آنكه اين كوشش،مقبول حق قرار گيرد و سعى مشكور به حساب آيد.

تهران
مظلومى
بيست و هفتم رمضان 1402،ماه خدا