در اين نوشتار، هدف، بررسى حكم به
كارگيرى ماشين درذبح و بحث از حرمت آن به صورت شبهه حكميه نيست، بلكه مقصود،
بررسى وجود شرايط حليتحيوان، در صورت ذبح با ابزار پيشرفته و سريع است; زيرا
برخى از صاحب نظران، حليت چنين ذبيحهاى را، از آن جهت كه فاقد شرايط حليت است،
مورد اشكال قرار دادهاند. ما در اين جا، مجموعه آن اشكالات را به بوته نقد و
بررسى مىنهيم:
اشكال نخست: لزوم استناد ذبح به انسان
اولين اشكال، از ناحيه اعتبار استناد ذبح به انسان است.مىگويند: ترديدى
نيست كه ذبيحه، آن گاه حلال است كه كشتن آن، مستند به انسان باشد. آيات و
روايات بر اين مطلب، دلالت دارند. خداوند، در قرآن مىفرمايد:«حرمت عليكم
الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير اللهبه و المنخنقة و الموقوذة و
المتردية و النطيحة و ما اكل السبع الا ما ذكيتم و...» حرام شد بر شما، مردار و
خون و گوشتخوك و هر حيوانىكه به هنگام كشتن، نام ديگرى جز خدا را بر او بگويند
و آنچه خفه شده باشد، يا با سنگ زده باشند، يا از بالا افتاده باشد، يا به شاخ
حيوان بميرد، يا درندگان از آن خورده باشند، مگر آن كه ذبحش كنيد.استثناء «الا
ما ذكيتم»بعد از انواع مرگهاى غير مستند به انسان، ظهور در اين دارد كه تذكيه،
بايد مستند به انسان باشد، حالا خواه جمله را استثناء از همه موارد مذكور
بدانيم، يا از خصوص نيم خورده درندگان. يعنى حيوان نيمه جان، در صورتى حلال است
كه به دستشما تذكيه گردد. شايد، مقصود آيه شريفه، كه درباره سگهاى شكارى،
مىفرمايد: «فكلوا مما امسكن عليكم»بخوريد از آنچه برايتان نگه داشتهاند.نيز
همين باشد كه سگهاى شكارى، به خاطر آموزش وتربيتى كه شدهاند، صيد را براى
صاحبشان نگه مىدارند: (امسكن عليكم) در نتيجه، صيد نيز مستند به انسان مىشود.
پس هم در ذبيحه و هم در صيد،استناد به انسان لازم است. از روايات بسيارى، همين
مضمون استفاده مىشود كه برخى از آنها صحيحهاند. مضمون اين روايات، چنين
است:خروج روح حيوان، به خودى خود، از بدنش، يا به وسيلهحيوان ديگر، حتى اگر
گلويش بريده شود و خونش بريزد، كافى نيست، مگر اين كه انسانى آن را زنده دريابد
و ذبح كند. بنابراين، در شرط بودن استناد ذبح به انسان، ترديدى نيست،همچنان كه
در ذبح با ماشين و ابزار پيشرفته، استناد ذبح به ماشين و ابزار، نه به انسان،
ترديدى نيست. در نتيجه،مرگ حيوان، مستند به ابزار است، نه به انسان. و مصداقى
خواهد بود، همانند «منخنقة» و«متردية» از مصاديق حرام. پاسخ:در اين كه انسان
ذبح را با ابزار انجام مىدهد، ترديدى نيست. اشكال ناقد، از اين جا نشات
مىگيرد كه پنداشته، استفاده انسان از ابزار پيشرفته و پيچيده در ذبح، موجب سلب
استناد آن به انسان مىگردد و حال آن كه چنين نيست. در استناد يك عمل به فاعل
مختار، كافى است ميان او و ارادهاش، اختيار و اراده ديگرى واسطه نگردد و تحقق
عمل، وابسته به اراده او باشد. كم و زياد بودن فاصله زمانى ميان كار ارادى او،
و نتيجه كارش در استناد نتيجه به او تاثيرى ندارد، چنانكه وجود واسطههاى
تكوينى، نقشى ندارند، از اين روى، اگر كسى، با پيشرفتهترين ابزار، كسى را
بكشد، قاتل به شمار مىآيد و در استناد قتل به او، همانند كسى كه با ابزار
ساده، مانند: چاقو و كارد، كسى را مىكشد، ترديدى نيست. اگر گفته شود: تفاوت
است ميان كشتن و بيرون رفتن روح با تحقق عنوان ذبح كه كشتن مخصوص است; زيرا در
قتل، هر نوع ابزارى براى استناد عمل به فاعل كافى است ولى در ذبح، بايد كارد را
بر محل مخصوص نهاد و رگها را بريد. اين عمل ، ناگزير دخالت مستقيم انسان را
مىطلبد. بايد گفت:ذبح، چيزى جز اخراج روح حيوان از راه بريدنرگهاى گردن نيست،
خواه اين عمل با ابزار ساده، مانند: چاقو صورت گيرد، يا با ماشينهاى پيچيده و
ابزار پيشرفته. آنچه مهم است اين كه: بايد اين عمل، به اراده و اختيار انسان
تحقق يابد. اگر گفته شود: اطلاقات ذبح، انصراف دارد به صورتى كه ذبح، با دخالت
مستقيم دست انجام گيرد; زيرا در زمان صدور اين ادله، روشى غير از اين نبوده است
و يا ادعا شود با امكان اعتبار دخالت مستقيم دست در ذبح، اساسا ادله اطلاق
ندارند. پاسخ: از مطلب اول اين كه كثرت يك مصداق، مانند: ذبح با دست، موجب
انصراف اطلاقات نمىشود. از مطلب دوم اين كه: وجهى براى تقييد ذبح با
دخالتمستقيم دست نيست. به ويژه در رواياتى كه موضوع حكم را عنوان: «ذبح»، يا
«ذبيحه مسلمان» قرار داده است. اشكال دوم: ذكر نام خدادومين اشكال از ناحيه
اعتبار ياد نام خدا در حلال بودنذبيحه است. يكى از آن جهت كه در ذبح با دستگاه،
بين ياد نام خدا و بريدن رگهاى چهارگانه، فاصله زمانى بسيار است، زيرا با بستن
حيوان به دستگاه و به كار انداختن آن و بريده شدن رگها، فاصله زمانى وجود دارد
و يا نام خدا به هنگام بستن حيوان، يا به كار انداختن ماشين، در تذكيه حيوان
كافى نيست. و يا از آن جهت كه چون انسان، در بريدن رگهاى چهارگانه دخالتى
ندارد، ياد نام خدا، توسط او، مانند ياد نام خدا توسط كسى است كه در كنار ذابح
ايستاده كه بدون شك، كفايت نمىكند. پاسخ:شكى نيست كه ذابح، بايد به هنگام ذبح،
نام خدا را بر زبانبياورد. افزون بر ظاهر آيه شريفه: «فكلوا مما ذكراسم الله
عليه»كه بر اعتبار ياد نام خدا توسط ذابح، دلالت دارد، رواياتبسيارى بر اين
مطلب دلالت دارند. از جمله: صحيحه محمد بن مسلم، صحيحه سليمان بن خالدموثقه ابن
قيس، موثقه حلبى، فحواى صحيحه محمد بن مسلم و... و گفتن شخص ديگر، نام خدا را
به جاى ذابح، به هيچ وجه پذيرفته نيست. ولى يكسان دانستن ذكر نام خدا از سوى
كارگر دستگاه، با گفتن آن توسط شخص غير ذابح، به هيچ روى پذيرفته نيست; زيرا
كارگرى كه توسط دستگاه، حيوان را ذبح مىكند، در حقيقت، ذابح اوست، هرچند
دستگاه پيچيده و پيشرفته باشد . پيشرفته بودن ابزار، مانع از استناد عمل به شخص
نيست، پس اطلاق آيه شريفه: «فكلوا مما ذكراسمالله عليه» و نيز رواياتى كه
اشاره شد، شامل ذبح با دستگاه هم مىشود. اما درباره وجود فاصله زمانى، ميان
گفتن نام خدا، توسط كارگر و ذبح با دستگاه، بايد گفت: اولا، ذابح مىتواند نام
خدا را از آغاز تا زمان انجام ذبح،تكرار كند. ثانيا، فاصله زمانى كوتاه، كه نزد
عرف، همچون متصلمحسوب مىشود، مشمول اطلاق آيه شريفه و روايات مىگردد. ثالثا،
زمان ذبح، بستگى به نوع ابزار آن دارد. مثلا اگر ذبح، بادست باشد، زمانش وقتى
است كه كارد بر رگهاى حيوان قرار مىگيرد. اگر با دستگاه باشد ، زمان ذبح هنگام
راهاندازى دستگاه و تنظيم كار آن است، به گونهاى كه ذبح به دنبال آن انجام
پذيرد. رابعا، مىتوان گفت: در تمامى كارهايى كه توسط ابزار انجاممىپذيرد از
همان زمان به كار گيرى ابزار، نتيجه كار به عامل استناد داده مىشود، هرچند بين
به كار گيرى ابزار و نتيجه عمل، فاصله زمانى وجود داشته باشد. بنابراين، بر ياد
نام خدا به هنگام راه انداختن دستگاه، در حقيقت، عنوان ياد خدا به هنگام ذبح
صادق است. افزون بر اين، مىتوان گفت: از ادلهاى كه ياد نام خدا را بههنگام
ذبح معتبر مىدانند، استفاده مىشود كه اين ياد كردن، بايد به هنگام آغاز ذبح
يا عمل اختيارى مستند به فاعل باشد، گرچه ذبح حيوان با فاصله زمانى انجام
پذيرد. نظير ياد نام خدا در شكار كه به مقتضاى ظاهر روايات، بايد به موقع
فرستادن سگ شكارى، يا رها كردن تير، نام خدا را بر زبان آورد، هرچند تا برخورد
تير به هدف و رسيدن سگ به شكار، فاصله زمانى بسيار باشد. البته، تاخير عمدى در
گفتن نام خدا، از زمان فرستادن سگو يا رها كردن تير ، بر خلاف ظاهر روايات است
و جايز نيست. در صحيحه محمد بن مسلم آمده است: «سالت اباعبدالله (ع) عن كلب
المجوسى ياخذهالرجلالمسلم فيسمى حين يرسله، اياكل مما امسد عليه ؟ قال: نعم،
لانه مكلب و ذكراسم الله عليه»از امام صادق (ع) پرسيدم: سگ شكارى شخصى زرتشتى
رامسلمانى گرفته و هنگام فرستادن، نام خدا را خوانده است، آيا مىتوان حيوان
صيد شده آن را خورد ؟ حضرت فرمود: بلى، زيرا شكار، توسط سگ انجام گرفته و
نامخدا نيز بر آن خوانده شده است. و يا در موثقه حلبى آمده است: «عن ابى
عبدالله (ع) قال سالته عن الصيد يرميه الرجل بسهمفيصيبه معترضا فيقتله و قد كان
سمى حين رمى و لمتصبه الحديدة. قال: ان كان السهم الذى اصابه هو الذى قتله
فاذا رآه فلياكل.از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا شكارى كه كسى با ذكر نامخدا تيرى
به سوى آن رها كرده و تير به صورت عرضى بدان اصابت كرده و آهن [=نوك پيكان تير]
با حيوان برخورد نداشته است، مىتوان خورد؟ حضرت فرمود: اگر حيوان، به وسيله
همان تير كشته شد و اونيز ديده است، مىتواند بخورد. در اين دو روايت، هرچند
ذكر نام خدا، به هنگام فرستادنسگ شكارى و يا رها كردن تير در سؤال پرسشگر آمده
است، ولى از پاسخ امام تاييد اعتبار آن را در اين دو وقت مىتوان فهميد. البته،
موثقه ديگر حلبى، دلالت بهترى دارد، زيرا در آنموثقه، امام(ع) در پاسخ خود، به
قيد ذكر نام خدا به هنگام رها كردن تير، تصريح مىفرمايند: «ان لميكن له نبل
غيره و كان قد سمى حين رمى فلياكلمنه. بنابراين، وجود فاصله زمانى بين ياد نام
خدا و تحقق ذبحاشكالى ندارد. فروع ديگرى در مساله مطرح است كه بايد مورد بررسى
قرارگيرد:
1. در صورت تعدد كارگران در دستگاه ذبح، بر كدام يك يادنام خدا لازم است؟ در
اين گونه موارد ذبح كننده كسى است كه آخرين بخش ازكار رابه دست دارد.مثلا اگر
دستگاه روشن است و كارگران حيوان را مىگيرند و به دستگاه مىبندند، تابه طور
خودكار عمل ذبح انجام پذيرد، ذابح كسى است كه آخرين مرحله بستن حيوان به دست
اوست و مىتوان عمل ذبح را، به او نسبت داد. ياد نام خدا نيز بر او واجب است.
ولى اگر، اول حيوان را آماده مىكنند ، آنگاه با زدن كليد، دستگاه را روشن
مىكنند، چنانكه در ذبح مرغها، نوعا، چنين است. ابتدا مرغها را به نوارهاى بلند
دائرهاى شكل مىبندند و سپس نوار را به دستگاه متصل مىسازند، تا با دور زدن
همه آنها را ذبح كند. در اين موارد، راهاندازى ماشين، يا قرار دادن نوار نقاله
بر روى دستگاه، آخرين بخش كار خواهد بود و كسى كه آخرين كار را بر عهده دارد
ذابح به شمار مىآيد و بايد نام خدا را بر زبان آورد.
2. اگر آخرين بخش كار توسط چند نفر انجام مىگيرد، ذكرنام خدا توسط يكى از
آنان، كفايت مىكند. چون تمامى اين افراد، در انجام ذبح، همكارى دارند و با ذكر
نام خدا توسط يك نفر از آنان، عنوان: «ذكر نام خدا به هنگام ذبح» تحقق مىيابد
و مصداق «كلوا مما ذكر اسم الله عليه» خواهد بود. بنابراين، بايد نام خدا به
هنگام انجام آخرين بخش، ياد شود و هركس آن را بر عهده دارد، انجام دهد.
3. تاخير عمدى تسميه از زمان مذكور و گفتن آن به هنگامبريده شدن رگها توسط
ماشين، كفايت نمىكند، همانگونه كه در شكار نيز گفته شده است. زيرا عمل ذبح، از
سوى او، به وسيله ماشين،با انجام آخرين عمل صورت مىگيرد و پس از آن، اين
دستگاه است كه كار مىكند و او، در رابطه با ذبح، عملى انجام نمىدهد، تا ذكر
نام خدا به آن هنگام، مصداق گفتن نام خدا در وقت ذبح باشد. البته اين سخن، در
صورتى صحيح است كه انجام آخرينعمل (راهاندازى ماشين، يا بستن حيوان به دستگاه)
علت تام براى انجام پذيرفتن ذبح باشد و نتوان از انجام آن، با متوقف ساختن
دستگاه جلوگيرى كرد، چنانكه پس از رها سازى تير در شكار، چنين است. ولى اگر
بتوان پيش از انجام ذبح، كار را متوقف كرد در اينصورت، آن گاه ياد نام خدا در
آخرين بخش كار، مفيد خواهد بود كه در ادامه كار دستگاه، وقفهاى ايجاد نشود
وگرنه، در صورت توقف دستگاه و يا احتياط در آن است كه: طولانى شدن فاصله، به
هنگام ذبح، دوباره نام خدا را بر زبان آورد. در هر صورت، تكرار نام خدا، تا
تحقق ذبح، بدون شك،اشكالى نخواهد داشت.
4. آيا يك بار ذكر نام خدا، براى چند ذبيحه كفايت مىكند،يا خير؟ به عنوان
مثال، آيا هنگام راهاندازى دستگاه، مىتوان به يك بار ذكر نام خدا براى تمام
مرغهاى موجود روى نوار نقاله بسنده كرد، يا بايد به تعداد مرغهاى روى نوار، نام
خدا را تكرار كرد ؟ در اثبات كافى بودن يك بار ذكر نام خدا، مىتوان
گفت:راهاندازى دستگاه، آغاز ذبح همه حيوانهايى است كه در آن قراردادند. اگر
ذبح كننده به قصد ذبح همه مرغهاى موجود در دستگاه، آن را روشن كند و نام خدا را
به همين منظور بر زبان آورد، در واقع بر همه آنها نام خدا گفته شده است و
مصداق: «مما ذكر اسم الله عليه» و «ما اهل لله» قرار گرفتهاند، هرچند ذبح
مرغها تدريجا و به ترتيب انجام پذيرد; زيرا عمل اختيارى ذبح كننده، با
راهاندازى دستگاه انجام گرفت و آخرين بخش از كار بود كه صورت پذيرفت و همان
هنگام هم بايد نام خدا را بر زبان آورد. نظير فرستادن سگ شكارى كه تنها به
هنگام ارسال، نام خدا برده مىشود، آن هم يك بار، هر چند شكارها متعدد باشند.
البته چنانكه در فرع گذشته گفته شد، احتياط رعايت گردد.
5. نوشتن نام خدا، بر روى دستگاه، يا پخش آن به وسيلهضبط صوت،كافى نيست.
زيرا ذابح، بايد نام خدا را بر زبان بياورد، آن هم با توجه وقصد. در غير اين
صورت، ذبيحه حلال نخواهد بود، زيرا عنوان ذكر اسم خدا بر آن صادق نيست،بنا بر
اين، نوشتن و يا پخش با ضبط صوت بدون شك كفايت نمىكند. اشكال سوم: شرط استقبال
سومين اشكال، از جهتشرط رو به قبله بودن حيوان، بههنگام ذبح است. مطابق روايات
و فتاواى فقها، در موقع ذبح، بايد جلوى بدنبه سمت قبله باشد و حيوان به پهلوى
راست، يا چپ بر زمين قرار گيرد. اين شرط، معمولا، در ذبح با دستگاههاى جديد،
مراعات نمىگردد. پاسخ:در پاسخ به اين اشكال، نخست اصل وجود چنين شرطى رابررسى
مىكنيم آنگاه، چگونگى انطباق آن را بر ذبح با دستگاه. شرط رو به قبله بودن
حيوانبراى اثبات اين شرط، دو دليل اقامه كردهاند:
1. اجماع.
2. روايات.قبل از بررسى اين دو دليل، بايد ديد در صورت ناتوانى ايندو در
اثبات مدعا، آيا مقتضاى قواعد اوليه، حلال بودن حيوانى است كه هنگام ذبح، رو به
قبله نبوده، يا حرام بودن آن ؟ برخى از فقهاى پيشين، همانند: سيد مرتضى، بر
اينعقيدهاند كه: اگر دليل شرعى بر حلال بودن چنين حيوانى نداشته
باشيم،نمىتوانيم آن را حلال بدانيم: «پاك و حلال بودن حيوان يك حكم شرعى است،
اگر حيوانرو به قبله باشد و نام خدا بر آن برده شود، به اتفاق آراء پاك و حلال
است ولى اگر چنين نباشد يقين به حلال بودن آن نداريم. بنابراين لازم است رو به
قبله بوده و نام خدا بر آن برده شود.» عدهاى از فقها، اين استدلال سيد را
پذيرفتهاند و همانندوى، معتقدند: مقتضاى قواعد اوليه، حرمتحيوانى است كه رو
به قبله ذبح نشده است. ولى ديدگاه صحيح آن است كه: در صورت تشكيك در ادلهاعتبار
قبله، حيوان محكوم به حليت است، هرچند اصل عملى به هنگام شك در حليت، استصحاب
عدم تذكيه است; ولى مقتضاى عمومات قرآن كريم و روايات معصومين (ع)، حلال بودن
ذبيحهاى است كه تمامى شرايط لازم، غير از رو به قبله بودن در آن مراعات شده
است. با وجود ادله اجتهادى، جاى تمسك به استصحاب نيست. تفصيل مطلب را با عمومات
آيات قرآن، پى مىگيريم.