ذبح‏ با دستگاههاى جديد و پيشرفته

آيت الله سيد محمود هاشمى

- ۱ -


در اين نوشتار، هدف، بررسى حكم به كارگيرى ماشين درذبح و بحث از حرمت آن به صورت شبهه حكميه نيست، بلكه مقصود، بررسى وجود شرايط حليت‏حيوان، در صورت ذبح با ابزار پيشرفته و سريع است; زيرا برخى از صاحب نظران، حليت چنين ذبيحه‏اى را، از آن جهت كه فاقد شرايط حليت است، مورد اشكال قرار داده‏اند. ما در اين جا، مجموعه آن اشكالات را به بوته نقد و بررسى مى‏نهيم:

اشكال نخست: لزوم استناد ذبح به انسان

اولين اشكال، از ناحيه اعتبار استناد ذبح به انسان است.مى‏گويند: ترديدى نيست كه ذبيحه، آن گاه حلال است كه كشتن آن، مستند به انسان باشد. آيات و روايات بر اين مطلب، دلالت دارند. خداوند، در قرآن مى‏فرمايد:«حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير اللهبه و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة و ما اكل السبع الا ما ذكيتم و...» حرام شد بر شما، مردار و خون و گوشت‏خوك و هر حيوانىكه به هنگام كشتن، نام ديگرى جز خدا را بر او بگويند و آنچه خفه شده باشد، يا با سنگ زده باشند، يا از بالا افتاده باشد، يا به شاخ حيوان بميرد، يا درندگان از آن خورده باشند، مگر آن كه ذبحش كنيد.استثناء «الا ما ذكيتم‏»بعد از انواع مرگهاى غير مستند به انسان، ظهور در اين دارد كه تذكيه، بايد مستند به انسان باشد، حالا خواه جمله را استثناء از همه موارد مذكور بدانيم، يا از خصوص نيم خورده درندگان. يعنى حيوان نيمه جان، در صورتى حلال است كه به دست‏شما تذكيه گردد. شايد، مقصود آيه شريفه، كه درباره سگهاى شكارى، مى‏فرمايد: «فكلوا مما امسكن عليكم‏»بخوريد از آنچه برايتان نگه داشته‏اند.نيز همين باشد كه سگهاى شكارى، به خاطر آموزش وتربيتى كه شده‏اند، صيد را براى صاحبشان نگه مى‏دارند: (امسكن عليكم) در نتيجه، صيد نيز مستند به انسان مى‏شود. پس هم در ذبيحه و هم در صيد،استناد به انسان لازم است. از روايات بسيارى، همين مضمون استفاده مى‏شود كه برخى از آنها صحيحه‏اند. مضمون اين روايات، چنين است:خروج روح حيوان، به خودى خود، از بدنش، يا به وسيلهحيوان ديگر، حتى اگر گلويش بريده شود و خونش بريزد، كافى نيست، مگر اين كه انسانى آن را زنده دريابد و ذبح كند. بنابراين، در شرط بودن استناد ذبح به انسان، ترديدى نيست،همچنان كه در ذبح با ماشين و ابزار پيشرفته، استناد ذبح به ماشين و ابزار، نه به انسان، ترديدى نيست. در نتيجه،مرگ حيوان، مستند به ابزار است، نه به انسان. و مصداقى خواهد بود، همانند «منخنقة‏» و«متردية‏» از مصاديق حرام. پاسخ:در اين كه انسان ذبح را با ابزار انجام مى‏دهد، ترديدى نيست. اشكال ناقد، از اين جا نشات مى‏گيرد كه پنداشته، استفاده انسان از ابزار پيشرفته و پيچيده در ذبح، موجب سلب استناد آن به انسان مى‏گردد و حال آن كه چنين نيست. در استناد يك عمل به فاعل مختار، كافى است ميان او و اراده‏اش، اختيار و اراده ديگرى واسطه نگردد و تحقق عمل، وابسته به اراده او باشد. كم و زياد بودن فاصله زمانى ميان كار ارادى او، و نتيجه كارش در استناد نتيجه به او تاثيرى ندارد، چنانكه وجود واسطه‏هاى تكوينى، نقشى ندارند، از اين روى، اگر كسى، با پيشرفته‏ترين ابزار، كسى را بكشد، قاتل به شمار مى‏آيد و در استناد قتل به او، همانند كسى كه با ابزار ساده، مانند: چاقو و كارد، كسى را مى‏كشد، ترديدى نيست. اگر گفته شود: تفاوت است ميان كشتن و بيرون رفتن روح با تحقق عنوان ذبح كه كشتن مخصوص است; زيرا در قتل، هر نوع ابزارى براى استناد عمل به فاعل كافى است ولى در ذبح، بايد كارد را بر محل مخصوص نهاد و رگها را بريد. اين عمل ، ناگزير دخالت مستقيم انسان را مى‏طلبد. بايد گفت:ذبح، چيزى جز اخراج روح حيوان از راه بريدنرگهاى گردن نيست، خواه اين عمل با ابزار ساده، مانند: چاقو صورت گيرد، يا با ماشينهاى پيچيده و ابزار پيشرفته. آنچه مهم است اين كه: بايد اين عمل، به اراده و اختيار انسان تحقق يابد. اگر گفته شود: اطلاقات ذبح، انصراف دارد به صورتى كه ذبح، با دخالت مستقيم دست انجام گيرد; زيرا در زمان صدور اين ادله، روشى غير از اين نبوده است و يا ادعا شود با امكان اعتبار دخالت مستقيم دست در ذبح، اساسا ادله اطلاق ندارند. پاسخ: از مطلب اول اين كه كثرت يك مصداق، مانند: ذبح با دست، موجب انصراف اطلاقات نمى‏شود. از مطلب دوم اين كه: وجهى براى تقييد ذبح با دخالتمستقيم دست نيست. به ويژه در رواياتى كه موضوع حكم را عنوان: «ذبح‏»، يا «ذبيحه مسلمان‏» قرار داده است. اشكال دوم: ذكر نام خدادومين اشكال از ناحيه اعتبار ياد نام خدا در حلال بودنذبيحه است. يكى از آن جهت كه در ذبح با دستگاه، بين ياد نام خدا و بريدن رگهاى چهارگانه، فاصله زمانى بسيار است، زيرا با بستن حيوان به دستگاه و به كار انداختن آن و بريده شدن رگها، فاصله زمانى وجود دارد و يا نام خدا به هنگام بستن حيوان، يا به كار انداختن ماشين، در تذكيه حيوان كافى نيست. و يا از آن جهت كه چون انسان، در بريدن رگهاى چهارگانه دخالتى ندارد، ياد نام خدا، توسط او، مانند ياد نام خدا توسط كسى است كه در كنار ذابح ايستاده كه بدون شك، كفايت نمى‏كند. پاسخ:شكى نيست كه ذابح، بايد به هنگام ذبح، نام خدا را بر زبانبياورد. افزون بر ظاهر آيه شريفه: «فكلوا مما ذكراسم الله عليه‏»كه بر اعتبار ياد نام خدا توسط ذابح، دلالت دارد، رواياتبسيارى بر اين مطلب دلالت دارند. از جمله: صحيحه محمد بن مسلم، صحيحه سليمان بن خالدموثقه ابن قيس، موثقه حلبى، فحواى صحيحه محمد بن مسلم و... و گفتن شخص ديگر، نام خدا را به جاى ذابح، به هيچ وجه پذيرفته نيست. ولى يكسان دانستن ذكر نام خدا از سوى كارگر دستگاه، با گفتن آن توسط شخص غير ذابح، به هيچ روى پذيرفته نيست; زيرا كارگرى كه توسط دستگاه، حيوان را ذبح مى‏كند، در حقيقت، ذابح اوست، هرچند دستگاه پيچيده و پيشرفته باشد . پيشرفته بودن ابزار، مانع از استناد عمل به شخص نيست، پس اطلاق آيه شريفه: «فكلوا مما ذكراسم‏الله عليه‏» و نيز رواياتى كه اشاره شد، شامل ذبح با دستگاه هم مى‏شود. اما درباره وجود فاصله زمانى، ميان گفتن نام خدا، توسط كارگر و ذبح با دستگاه، بايد گفت: اولا، ذابح مى‏تواند نام خدا را از آغاز تا زمان انجام ذبح،تكرار كند. ثانيا، فاصله زمانى كوتاه، كه نزد عرف، همچون متصلمحسوب مى‏شود، مشمول اطلاق آيه شريفه و روايات مى‏گردد. ثالثا، زمان ذبح، بستگى به نوع ابزار آن دارد. مثلا اگر ذبح، بادست باشد، زمانش وقتى است كه كارد بر رگهاى حيوان قرار مى‏گيرد. اگر با دستگاه باشد ، زمان ذبح هنگام راه‏اندازى دستگاه و تنظيم كار آن است، به گونه‏اى كه ذبح به دنبال آن انجام پذيرد. رابعا، مى‏توان گفت: در تمامى كارهايى كه توسط ابزار انجاممى‏پذيرد از همان زمان به كار گيرى ابزار، نتيجه كار به عامل استناد داده مى‏شود، هرچند بين به كار گيرى ابزار و نتيجه عمل، فاصله زمانى وجود داشته باشد. بنابراين، بر ياد نام خدا به هنگام راه انداختن دستگاه، در حقيقت، عنوان ياد خدا به هنگام ذبح صادق است. افزون بر اين، مى‏توان گفت: از ادله‏اى كه ياد نام خدا را بههنگام ذبح معتبر مى‏دانند، استفاده مى‏شود كه اين ياد كردن، بايد به هنگام آغاز ذبح يا عمل اختيارى مستند به فاعل باشد، گرچه ذبح حيوان با فاصله زمانى انجام پذيرد. نظير ياد نام خدا در شكار كه به مقتضاى ظاهر روايات، بايد به موقع فرستادن سگ شكارى، يا رها كردن تير، نام خدا را بر زبان آورد، هرچند تا برخورد تير به هدف و رسيدن سگ به شكار، فاصله زمانى بسيار باشد. البته، تاخير عمدى در گفتن نام خدا، از زمان فرستادن سگو يا رها كردن تير ، بر خلاف ظاهر روايات است و جايز نيست. در صحيحه محمد بن مسلم آمده است: «سالت اباعبدالله (ع) عن كلب المجوسى ياخذهالرجل‏المسلم فيسمى حين يرسله، اياكل مما امسد عليه ؟ قال: نعم، لانه مكلب و ذكراسم الله عليه‏»از امام صادق (ع) پرسيدم: سگ شكارى شخصى زرتشتى رامسلمانى گرفته و هنگام فرستادن، نام خدا را خوانده است، آيا مى‏توان حيوان صيد شده آن را خورد ؟ حضرت فرمود: بلى، زيرا شكار، توسط سگ انجام گرفته و نامخدا نيز بر آن خوانده شده است. و يا در موثقه حلبى آمده است: «عن ابى عبدالله (ع) قال سالته عن الصيد يرميه الرجل بسهمفيصيبه معترضا فيقتله و قد كان سمى حين رمى و لم‏تصبه الحديدة. قال: ان كان السهم الذى اصابه هو الذى قتله فاذا رآه فلياكل.از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا شكارى كه كسى با ذكر نامخدا تيرى به سوى آن رها كرده و تير به صورت عرضى بدان اصابت كرده و آهن [=نوك پيكان تير] با حيوان برخورد نداشته است، مى‏توان خورد؟ حضرت فرمود: اگر حيوان، به وسيله همان تير كشته شد و اونيز ديده است، مى‏تواند بخورد. در اين دو روايت، هرچند ذكر نام خدا، به هنگام فرستادنسگ شكارى و يا رها كردن تير در سؤال پرسشگر آمده است، ولى از پاسخ امام تاييد اعتبار آن را در اين دو وقت مى‏توان فهميد. البته، موثقه ديگر حلبى، دلالت بهترى دارد، زيرا در آنموثقه، امام(ع) در پاسخ خود، به قيد ذكر نام خدا به هنگام رها كردن تير، تصريح مى‏فرمايند: «ان لم‏يكن له نبل غيره و كان قد سمى حين رمى فلياكلمنه. بنابراين، وجود فاصله زمانى بين ياد نام خدا و تحقق ذبحاشكالى ندارد. فروع ديگرى در مساله مطرح است كه بايد مورد بررسى قرارگيرد:

1. در صورت تعدد كارگران در دستگاه ذبح، بر كدام يك يادنام خدا لازم است؟ در اين گونه موارد ذبح كننده كسى است كه آخرين بخش ازكار رابه دست دارد.مثلا اگر دستگاه روشن است و كارگران حيوان را مى‏گيرند و به دستگاه مى‏بندند، تابه طور خودكار عمل ذبح انجام پذيرد، ذابح كسى است كه آخرين مرحله بستن حيوان به دست اوست و مى‏توان عمل ذبح را، به او نسبت داد. ياد نام خدا نيز بر او واجب است. ولى اگر، اول حيوان را آماده مى‏كنند ، آن‏گاه با زدن كليد، دستگاه را روشن مى‏كنند، چنانكه در ذبح مرغها، نوعا، چنين است. ابتدا مرغها را به نوارهاى بلند دائره‏اى شكل مى‏بندند و سپس نوار را به دستگاه متصل مى‏سازند، تا با دور زدن همه آنها را ذبح كند. در اين موارد، راه‏اندازى ماشين، يا قرار دادن نوار نقاله بر روى دستگاه، آخرين بخش كار خواهد بود و كسى كه آخرين كار را بر عهده دارد ذابح به شمار مى‏آيد و بايد نام خدا را بر زبان آورد.

2. اگر آخرين بخش كار توسط چند نفر انجام مى‏گيرد، ذكرنام خدا توسط يكى از آنان، كفايت مى‏كند. چون تمامى اين افراد، در انجام ذبح، همكارى دارند و با ذكر نام خدا توسط يك نفر از آنان، عنوان: «ذكر نام خدا به هنگام ذبح‏» تحقق مى‏يابد و مصداق «كلوا مما ذكر اسم الله عليه‏» خواهد بود. بنابراين، بايد نام خدا به هنگام انجام آخرين بخش، ياد شود و هركس آن را بر عهده دارد، انجام دهد.

3. تاخير عمدى تسميه از زمان مذكور و گفتن آن به هنگامبريده شدن رگها توسط ماشين، كفايت نمى‏كند، همانگونه كه در شكار نيز گفته شده است. زيرا عمل ذبح، از سوى او، به وسيله ماشين،با انجام آخرين عمل صورت مى‏گيرد و پس از آن، اين دستگاه است كه كار مى‏كند و او، در رابطه با ذبح، عملى انجام نمى‏دهد، تا ذكر نام خدا به آن هنگام، مصداق گفتن نام خدا در وقت ذبح باشد. البته اين سخن، در صورتى صحيح است كه انجام آخرينعمل (راه‏اندازى ماشين، يا بستن حيوان به دستگاه) علت تام براى انجام پذيرفتن ذبح باشد و نتوان از انجام آن، با متوقف ساختن دستگاه جلوگيرى كرد، چنانكه پس از رها سازى تير در شكار، چنين است. ولى اگر بتوان پيش از انجام ذبح، كار را متوقف كرد در اينصورت، آن گاه ياد نام خدا در آخرين بخش كار، مفيد خواهد بود كه در ادامه كار دستگاه، وقفه‏اى ايجاد نشود وگرنه، در صورت توقف دستگاه و يا احتياط در آن است كه: طولانى شدن فاصله، به هنگام ذبح، دوباره نام خدا را بر زبان آورد. در هر صورت، تكرار نام خدا، تا تحقق ذبح، بدون شك،اشكالى نخواهد داشت.

4. آيا يك بار ذكر نام خدا، براى چند ذبيحه كفايت مى‏كند،يا خير؟ به عنوان مثال، آيا هنگام راه‏اندازى دستگاه، مى‏توان به يك بار ذكر نام خدا براى تمام مرغهاى موجود روى نوار نقاله بسنده كرد، يا بايد به تعداد مرغهاى روى نوار، نام خدا را تكرار كرد ؟ در اثبات كافى بودن يك بار ذكر نام خدا، مى‏توان گفت:راه‏اندازى دستگاه، آغاز ذبح همه حيوانهايى است كه در آن قراردادند. اگر ذبح كننده به قصد ذبح همه مرغهاى موجود در دستگاه، آن را روشن كند و نام خدا را به همين منظور بر زبان آورد، در واقع بر همه آنها نام خدا گفته شده است و مصداق: «مما ذكر اسم الله عليه‏» و «ما اهل لله‏» قرار گرفته‏اند، هرچند ذبح مرغها تدريجا و به ترتيب انجام پذيرد; زيرا عمل اختيارى ذبح كننده، با راه‏اندازى دستگاه انجام گرفت و آخرين بخش از كار بود كه صورت پذيرفت و همان هنگام هم بايد نام خدا را بر زبان آورد. نظير فرستادن سگ شكارى كه تنها به هنگام ارسال، نام خدا برده مى‏شود، آن هم يك بار، هر چند شكارها متعدد باشند. البته چنانكه در فرع گذشته گفته شد، احتياط رعايت گردد.

5. نوشتن نام خدا، بر روى دستگاه، يا پخش آن به وسيلهضبط صوت،كافى نيست. زيرا ذابح، بايد نام خدا را بر زبان بياورد، آن هم با توجه وقصد. در غير اين صورت، ذبيحه حلال نخواهد بود، زيرا عنوان ذكر اسم خدا بر آن صادق نيست،بنا بر اين، نوشتن و يا پخش با ضبط صوت بدون شك كفايت نمى‏كند. اشكال سوم: شرط استقبال سومين اشكال، از جهت‏شرط رو به قبله بودن حيوان، بههنگام ذبح است. مطابق روايات و فتاواى فقها، در موقع ذبح، بايد جلوى بدنبه سمت قبله باشد و حيوان به پهلوى راست، يا چپ بر زمين قرار گيرد. اين شرط، معمولا، در ذبح با دستگاههاى جديد، مراعات نمى‏گردد. پاسخ:در پاسخ به اين اشكال، نخست اصل وجود چنين شرطى رابررسى مى‏كنيم آن‏گاه، چگونگى انطباق آن را بر ذبح با دستگاه. شرط رو به قبله بودن حيوانبراى اثبات اين شرط، دو دليل اقامه كرده‏اند:

1. اجماع.

2. روايات.قبل از بررسى اين دو دليل، بايد ديد در صورت ناتوانى ايندو در اثبات مدعا، آيا مقتضاى قواعد اوليه، حلال بودن حيوانى است كه هنگام ذبح، رو به قبله نبوده، يا حرام بودن آن ؟ برخى از فقهاى پيشين، همانند: سيد مرتضى، بر اينعقيده‏اند كه: اگر دليل شرعى بر حلال بودن چنين حيوانى نداشته باشيم،نمى‏توانيم آن را حلال بدانيم: «پاك و حلال بودن حيوان يك حكم شرعى است، اگر حيوانرو به قبله باشد و نام خدا بر آن برده شود، به اتفاق آراء پاك و حلال است ولى اگر چنين نباشد يقين به حلال بودن آن نداريم. بنابراين لازم است رو به قبله بوده و نام خدا بر آن برده شود.» عده‏اى از فقها، اين استدلال سيد را پذيرفته‏اند و همانندوى، معتقدند: مقتضاى قواعد اوليه، حرمت‏حيوانى است كه رو به قبله ذبح نشده است. ولى ديدگاه صحيح آن است كه: در صورت تشكيك در ادلهاعتبار قبله، حيوان محكوم به حليت است، هرچند اصل عملى به هنگام شك در حليت، استصحاب عدم تذكيه است; ولى مقتضاى عمومات قرآن كريم و روايات معصومين (ع)، حلال بودن ذبيحه‏اى است كه تمامى شرايط لازم، غير از رو به قبله بودن در آن مراعات شده است. با وجود ادله اجتهادى، جاى تمسك به استصحاب نيست. تفصيل مطلب را با عمومات آيات قرآن، پى مى‏گيريم.