طهارت اهل كتاب و مشركان

محمد حسن زمانى

- ۶ -


فصل پنجم: طهارت يا نجاست مشركان

تعريف مشرك

در فصل اول مفهوم واژه «شرك‏» و «انواع مشركان‏» درفرهنگ اسلامى، به ويژه درقرآن، تشريح شد و دانستيم كه واژه «مشرك‏» درشريعت اسلام، در سه معنااستعمال شده است; به تعبير ديگر مفهوم عامى است كه شامل افراد زير مى‏شود:

1 - كسى كه براى خدا شريكى در عبادت قائل شود،مانندبت‏پرستان‏ومشركان‏قريش.

2 - كسى كه براى خدا شريكى در ذات و خالقيت‏يا ربوبيت و تدبير عالم قائل شود.

3 - كسى كه براى خدا شريكى در اطاعت قائل شود; مثلا از طاغوت ، قانون و ...فرمان پذيرد، يا از هواى نفس پيروى كند يا فريضه‏اى را، مثل نماز و حج ترك كند، ياعملى را به نيت‏خدا و غير خدا انجام دهد.

پيش‏تر بيان شد كه واژه مشرك در مواردى از قرآن و احاديث و كلمات علماى‏اسلامى در مفهوم سوم هم به كار برده شده است، اما اصطلاح رايج در قرآن وسخنان بزرگان اسلام همان مفهوم اول و دوم است، چنان كه مقصود از موضوع‏«مشركان‏» دراين فصل نيز همين مفهوم اول و دوم است.

الف ) آراى فقيهان اهل سنت

فقيهان مذاهب اهل سنت در موضوع طهارت يا نجاست مشركان به دو گروه‏تقسيم مى‏شوند:

گروه اول : قائلان به نجاست مشركان(اقليت)

تنى چند از فقيهان اهل سنت قائل به نجاست مشركان شده‏اند، و دليل عمده آن‏ها،آيه شريفه سوره توبه و سوره انعام و برخى روايات وارده در باره نجاست‏سؤريهودى و نصرانى است. اين گروه عبارت‏اند از :

1 - فخر رازى; وى درذيل آيه شريفه سوره توبه مى نويسد:

ظاهر قرآن بر نجاست مشركان دلالت دارد، بنابراين، همين مدلول قابل تبعيت‏است، مگر آن‏كه دليل جداگانه و مستقلى بر توجيه دلالت ظاهر اين آيه وجودداشته باشد، كه وجود ندارد. گرچه اكثر فقيهان اعتقاد به طهارت كافر دارند و اين‏آيه شريفه را توجيه كرده‏اند; چون همه اين توجيهات بر خلاف ظاهر آيه است ،مورد قبول نمى‏باشد. (1)

2 - ابن‏عباس; زمخشرى در تفسير«كشاف‏» ذيل آيه سوره توبه از وى نقل‏كرده‏است كه:

مشركان نجس العين‏اند، مانند سگ و خوك. (2)

3 - حسن بصرى; زمخشرى از وى نقل كرده است :

هركس با مشرك مصافحه كند، بايد دستش رابشويد. (3)

4 - ابن حزم ظاهرى اندلسى; وى در آغاز به نجاست آب دهان كافران - اعم ازكتابى و غير كتابى - فتوا داده، سپس براى اثبات آن به آيه شريفه «انماالمشركون‏نجس‏» چنين استدلال كرده است: اگر موجودى تمام وجودش نجس بود اعضا واجزاى آن هم نجس است. وى آن گاه با موضع‏گيرى دربرابر قائلان به طهارت‏مشركان مى‏گويد:

در جهان، سخنى شگفت‏تر از اين نيست كه كسى در باره گروهى به طهارت حكم‏كند كه خداوند در قرآن به نجاست آنان تصريح كرده است. (4)

به نظر مى‏رسد برخى از نويسندگان، مانند علاءالدين ابوبكر كاسانى حنفى در«بدائع الصنائع‏» و ابن حجر عسقلانى در «فتح البارى‏» مقصودشان ابن حزم بوده‏است، كه اين فتوا را به رهروان فرقه ظاهريه نسبت داده‏اند.

5 - ابن رشد; وى در كتاب «بداية‏المجتهد» پس از نقل قول درباره نيم‏خورده‏هاى‏پاك و نجس و نيم‏خورده مشرك مى‏نويسد:

شايد بهتر آن باشدكه پس مانده حيوانات، نيم‏خورده سگ و خوك و مشرك ازحكم كلى طهارت استثنا شود ... ; زيرا شايسته است كه از ظهور آيات قرآن درنجاست‏خوك و مشرك پيروى كنيم. (5)

از ميان فقيهان اهل سنت كه نگارنده فتوا به نجاست مشرك را در نوشته وتاليفات آنان مشاهده كرده و ما مى‏توانيم اين فتوا را به آنان نسبت دهيم، همين پنج‏نفرند، اما فقيهان ديگرى از اهل سنت كه اين فتوا به آنان نسبت داده شده است،عبارت‏اند از:

1 - امام مالك بن انس. برخى از نويسندگان فتواى نجاست كفار را به وى نسبت‏داده‏اند، از آن جمله طحاوى، طبق نقل امام خمينى(ره) از سيد مرتضى (6) و شوكانى‏در «نيل الاوطار». (7) با اين حال در كتاب‏هاى فقهاى مذهب مالكى نه تنها اين فتوامشاهده نشد، بلكه نظرى بر خلاف آن موجود است كه در بحث «قائلان به طهارت‏مشركان‏» خواهد آمد.

2 - امام محمد شافعى. شوكانى نيز در همان كتاب از كتاب «شرح قرطبى برصحيح مسلم‏» نقل كرده كه قرطبى اين فتوا رابه امام شافعى نسبت داده است. (8) امادر كتاب‏هاى امام شافعى و فقهاى مذهب شافعى نيز چنين فتوايى مشاهده نشد،بلكه همه آن‏ها قائل به طهارت هستند.

3 - امامان زيديه: «ناصر» ، «قاسم‏» و «هادى‏». شوكانى انتساب اين حكم را به‏آنان از كتاب «بحر» نقل كرده است. (9)

4 و 5 - امام احمد بن حنبل واسحق. محى الدين نووى در كتاب «المجموع فى‏شرح المهذب‏» از اصحاب خود نقل مى كندكه آن‏ها فتواى نجاست مشركان را به‏اين دو نفر نسبت داده‏اند، (10) اما در ديگر كتاب‏هاى فقهى ، از جمله كتب فقهى فقهاى‏حنبلى خلاف آن مشاهده مى‏شود.

6 - طاهربن عبدالرشيد بخارى حنفى، مؤلف «خلاصة الفتاوى‏» نوشته است:

ميت‏كافر،نجس‏است‏وآب‏قليل‏رانجس‏مى‏كند،چه‏اوراغسل‏دهند،ياغسل‏ندهند. (11)

گرچه ايشان به نجاست كافرى كه مرده، تصريح مى‏كند، اما نمى‏توان اين حكم رابه صورت يقينى به وى نسبت داد; زيرا برخى از فقها ضمن اين‏كه كافر را پاك‏مى‏دانند، هم‏چون ديگران قائل به نجاست ميت‏اند.

گروه دوم : قائلان به طهارت مشركان(اكثريت)

اكثر قاطع فقيهان اهل سنت قائل به طهارت مشركان‏اند. اين فتوا آن قدر در ميان‏فقيهان همه مذاهب اهل سنت‏شهرت دارد كه حتى برخى نويسندگان فقه مقارن‏مذاهب خمسه، مانند آقاى محمد جواد مغنيه در «الفقه على المذاهب الخمسة‏» (12) ونيز نويسندگان فقه مقارن مذاهب اربعه اهل سنت، مانند «جزرى‏»در «الفقه و ابن جزى مالكى (متوفاى 741) در «القوانين الفقهيه‏» (14) و دكتروهبة الزحيلى در «الفقه الاسلامى و ادلته‏» (15) و احمد شاشى قفال در «حلية العلماءفى معرفة مذاهب الفقهاء» (16) و محشى «محلى ابن حزم‏» (17) كه سعى آن‏ها نقل آرا ونظريات فقهاى همه مذاهب بوده است، ساير نجاسات را - اعم از آن‏چه همه‏مذاهب برآن اتفاق نظر داشته و آن‏چه در آن اختلاف نظر دارند -2 نام برده، اما اصلاسخنى از «كافر يا مشرك‏» به ميان نياورده‏اند. گويا طهارت مشرك و كافر مورداتفاق نظر فقهاى همه مذاهب اسلامى بوده است. اما فقيهان اهل سنت كه نگارنده‏فتواى صريح آنان را به طهارت مشركان در كتب اصلى و فتوايى آنان ديده است، عبارت‏اند از:

1 - امام شرف الدين نووى مؤلف «المنهاج‏»، اصلى ترين متن فقهى مذهب‏شافعى. (18)

2 - خطيب شربينى شافعى، مولف «مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج‏»;وى مى‏نويسد:

انسان با مرگ هم نجس نمى‏شود; زيرا خداوند انسان را با آيه «و لقد كرمنا بنى‏آدم‏» تكريم كرده است و كرامت‏با نجاست‏سازگارى ندارد، چه مسلمان باشد ياغير مسلمان. اما آيه «انما المشركون نجس‏» مقصود نجاست اعتقادى و لزوم‏اجتناب از آنان هم‏چون اجتناب از نجس است، نه نجاست‏بدن آن‏ها. (19)

3 - محمد زهرى غراوى شافعى، مؤلف «السراج على متن المنهاج‏»; وى دربرشمارى همه نجاسات نامى از مشرك نمى‏برد. (20)

4 - شمس الدين رحلى مصرى شافعى (متوفاى 1004 ق.)، مؤلف «نهاية‏المحتاج فى شرح المنهاج‏» مى‏نويسد:

انسان گرچه كافر باشد، مورد تكريم الهى درآيه شريفه قرآن قرار گرفته است. (21)

5 - شيخ سليمان جمل ، مؤلف‏«حاشية على شرح المنهاج‏» (22) .

6 - شيخ زكريا انصارى ، شارح بزرگ «منهاج نووى‏». (23)

7 - ابى بكر احمدبيهقى شافعى (متوفاى 458 ق.) مؤلف «معرفة السنن‏والاثار». (24)

8 - ابواسحاق ابراهيم فيروزآبادى شيرازى شافعى، مؤلف «المهذب فى فقه‏الامام الشافعى‏»; وى مى‏نويسد:

استفاده از ظرف‏هاى مشركان ولباس‏هاى آنان مكروه است; زيرا آنان پرهيزى ازنجاسات ندارند. (25)

9 - محى الدين نووى شافعى، مؤلف «المجموع فى شرح المهذب‏»; وى‏مى‏نويسد:

اعتقاد به طهارت ظروف و لباس‏هاى كفار، مذهب ما و عموم پيشينيان است. (26)

10 - سيد بكرى شافعى ، مؤلف «اعانة الطالبين على حل الفاظ فتح المبين‏». (27)

11 - فنانى مليبارى شافعى ، مؤلف «فتح المبين‏». (28)

12 - احمد شاشى قفال مصرى شافعى ، مؤلف «حلية العلماء فى معرفة مذاهب‏الفقهاء». وى موضوع نجاست ظروف و لباس‏هاى مشركان را به سبب آلودگى آن‏هابه نجاسات، مورد اختلاف نظر فقها مى‏شمارد و تصريح مى‏كند كه بنابراين، مشركان‏به اتفاق آراى فقها نجاست ذاتى ندارند. (29)

13 - ماوردى شافعى، مؤلف «الحاوى الكبيرفى فقه مذهب الامام الشافعى‏» كه‏شرح بر «مختصر مزنى‏» است. (30)

14 - مزنى ، مؤلف «المختصر فى فقه الشافعى‏». (31)

15 - ابن حجر عسقلانى شافعى. (32)

16 - امام غزالى شافعى شربينى ، مؤلف «الوجيز». (33)

17 - ابن عابدين شامى حنفى، مؤلف كتاب استدلالى «رد المختار على الدرالمختار»; وى مى‏نويسد:

نيم‏خورده انسان‏گر چه جنب يا كافرباشد، پاك است و مقصود از نجاست‏مشركان نجاست اعتقادى آن‏هاست. (34)

18 - نظام و علماى حنفى هندوستان در كتاب «الفتاوى الهنديه‏» كه مفتيان‏هندوستان به دستور پادشاه وقت آن را تاليف كرده بودند. (35)

19 - قاضى خان حنفى ، مؤلف «فتاوى قاضى خان‏» كه در حاشيه «الفتاوى‏الهنديه‏» چاپ شده است. وى در بحث «سؤر ونجاسات‏» نامى از مشرك نمى‏برد. (36)

20 - سرخسى حنفى در «المبسوط‏» مى‏نويسد:

«نيم‏خورده انسان پاك است; زيرا بدن انسان پاك است، حتى بدن مشرك نيز نزدما پاك است، گرچه برخى از ظاهريون آن را كراهت دارند. (37)

21 - ابوبكر علاءالدين كاسانى حنفى در «بدائع الصنائع‏» آورده است:

نيم‏خورده هر انسانى در هرحال به اتفاق آراى فقها پاك است، چه مسلمان باشديا مشرك. (38)

22 - داماد افندى حنفى در «مجمع الانهر و ملتقى الابحر»، او پس از برشمارى‏همه نجاسات نامى از مشرك نمى‏برد. (39)

23 - ابن النجم حنفى، مؤلف «البحر الرائق فى شرح كنزالدقائق‏». (40)

24 - علامه عينى حنفى در «عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى‏»;او مى‏نويسد:

انسان زنده نجس العين نيست. (41)

25 - امام مالك بن انس، در كتاب «المدونة الكبرى‏» سؤرهاى نجس، مثل نيم‏خورده‏سگ را برشمرده، اما سخنى از نجاست نيم‏خورده كافر يا مشرك نياورده است. (42)

26 - محمدبن احمدبن جزى مالكى (متوفى 741 . ق) در «القوانين الفقهيه‏»هشت نوع از نجاسات مورد اتفاق و 18 نوع نجس مورد اختلاف فقها رابرمى‏شمرد، اما اصلا سخنى از مشرك به ميان نمى‏آورد. (43)

27 - ابوالبركات احمدبن محمدبن احمد دردير مالكى (متوفاى 767 ه. ق)دركتاب «الشرح الصغير على اقرب المسالك الى مذهب الامام مالك‏» مى‏نويسد:

هر جاندار و موجود زنده‏اى حتى سگ و خوك پاك است. (44)

28 - موفق الدين ابن قادم حنبلى(متوفى 620 ه. ق) در «المغنى فى شرح‏المختصر للخرقى‏» مى‏نويسد:

نظريه جميع علماى مذهب حنبلى آن است كه انسان چه زنده و چه مرده پاك‏است، اما احتمال داده شده است كه انسان كافر وقتى بميرد، نجس مى‏شود. (45)

29 - ابوالحسن خرقى حنبلى در «المختصر». (46)

30 - شمس الدين ابن قدامه مقدسى حنبلى در «الشرح الكبير على المقنع‏»مى‏نويسد:

طهارت مشركان و بت پرستان مورد اختلاف نظر فقيهان است; زيرا آن‏ها به‏نجاست و شراب و ميته و امثال آن آلوده هستند. (47)

31 - سيد سابق از نويسندگان فقه معاصر، در جلد اول از كتاب «فقه السنه‏» باعنوان «عبادات‏»، پس از برشمارى نجاست و بحث از آن‏ها، نامى از مشرك نمى‏برد. (48)

32 - دكتر وهبة الزحيلى، فقيه معاصر سورى و نويسنده فقه مقارن در كتاب‏«الفقه الاسلامى و ادلته‏» مى‏نويسد:

همه فقهاى اسلام بر طهارت مرده انسان حتى كافر اتفاق نظر دارند، فقط حنفيه،مرده كافر را نجس مى‏شمرند. (49)

ب ) آراى فقيهان شيعه

اكثر قاطع فقيهان شيعه از گذشته تا حال قائل به نجاست ذاتى مشركان بوده‏اند.

حتى بسيارى از فقيهانى كه به طهارت اهل كتاب فتوا داده يا قائل به احتياطدرباره ايشان شده‏اند، درنجاست مشركان ترديدى ننموده‏اند و برهمين اساس‏ادعاى اجماع و نبود اختلاف دربين فقهاى شيعه در اين موضوع، به مراتب بيش ازموضوع نجاست اهل كتاب است. اين در حالى است كه فقط تنى چند از فقهاى‏قرون متاخر و جمعى از معاصران در اين مسئله ترديد كرده و دلايل نجاست ذاتى‏مشركان را ناتمام دانسته‏اند. از همين رو، بيش‏تر آن‏ها دست از فتواى نجاست ذاتى‏بر داشته و قائل به احتياط واجب در نجاست مشركان شده‏اند و تنها شمار اندكى به‏طهارت مشركان فتوا داده‏اند.

گفتار اول: دلايل نجاست ذاتى مشركان

نجاست مشركان دليل تازه‏اى علاوه برادله نجاست اهل كتاب ندارد، بلكه همان‏ادله با اندكى تفاوت، در اين حكم مورد استدلال فقيهان قرار گرفته است. به همين‏سبب، نقل و نقد آن‏ها به صورت مختصر و با اشاره به مباحث «دلايل نجاست‏اهل كتاب‏» انجام مى‏گيرد. دلايل مزبور عبارت است از:

1 - آيه شريفه سوره توبه: انما المشركون نجس. (50)

نحوه دلالت

معناى لفظ «نجس‏» روشن است; زيرا مقصود همان حكم فقهى نجاست است وقرآن به صراحت، مشركان را نه تنها «نجس‏» بلكه عين و مجسمه نجاست‏شمرده ولذا به جاى استعمال كلمه مشتق «نجس‏» مصدر «نجس‏» را به كار برده است; مثل‏اين‏كه بگويند «زيد عدل‏».

نقد دلالت

در آغاز فصل دوم به طور مبسوط توضيح داده شد كه مفهوم «نجاست مصطلح‏فقهى‏» مفهوم شرعى و فقهى مستحدثى است و اختصاص لفظ «نجس‏» به اين‏مفهوم از قرن‏هاى سوم و چهارم به بعد شروع شده است و در قرن‏هاى اوليه، به‏ويژه‏در عصر حيات پيامبر اكرم(ص) و نزول آيات قرآن رايج و منصرف به اين مفهوم‏نبوده است. بلكه معمولا در معناى لغوى خود كه «پليدى و كثيفى‏» است، به كاررفته است . به اين دليل، هرگاه در نصوص آيات و روايات اين واژه بدون قرينه‏اى‏خاص بر اراده مفهوم فقهى به كار رفته باشد، مثل آيه مزبور، اصولا بايد بر معنى‏لغوى آن حمل شود (ادله و شواهد اين معناى لغوى در فصل گذشته آمد). بنابراين،آيه شريفه فوق حتى به اعتراف بسيارى از فقهاى قائل به نجاست مشركان، دلالتى‏بر نجاست فقهى مشركان ندارد، بلكه مقصود همان پليدى اعتقادى و خبث روحى‏آنان است.

2 - آيه شريفه سوره انعام: كذلك يجعل الله الرجس على الذين لايؤمنون. (51)

نحوه دلالت

رجس به معناى پليدى وناپاكى و نجاست مصطلح فقهى است و خداوند به طورصريح غير مؤمنين را نجس دانسته است و مطمئنا مشركان را نمى‏توان مؤمن ناميد;زيرا به توحيد و رسالت‏حضرت محمد (ص) ايمان ندارند.

نقد دلالت

در فصل دوم از نحوه دلالت و نقد آن به طور مبسوط سخن گفته شد و توضيح‏داده شد كه واژه «رجس‏» نه تنها درلغت و عرف به معناى «پليدى و كثيفى‏» است،بلكه در اصطلاح قرآن واحاديث نيز اغلب به همين معنا به كار برده مى‏شود، مانندانما الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان، و ده‏ها آيه ديگر كه همه‏آن‏ها مورد بحث قرار گرفت. مطابق قواعد و موازين اصول فقه، هرگاه لفظى درنصوص، فاقد قرينه بر معناى خاصى باشد، بايد بر معناى رايج‏حمل شود.

3 - احاديث دلالت كننده بر نجاست اهل كتاب و اولويت مشركان

احاديث متعددى كه در فصل گذشته بيان شد، برنجاست ذاتى اهل كتاب دلالت‏داشت. هنگامى كه اهل كتاب كه پيرو اديان آسمانى و معتقد به توحيد و يگانگى‏خدا و نبوت و رسالت‏برخى از انبياى الهى و كتب آسمانى هستند، نجس باشند، به‏طريق اولى مشركانى كه همه اين اصول را منكرند، نجس خواهند بود.

نقد دلالت

در صورتى كه دلالت آن احاديث‏بر نجاست ذاتى اهل كتاب روشن بود واحاديث دلالت كننده برطهارت ذاتى آنان با اين دسته معارضه نمى‏كرد و منجربه‏توجيه اين دسته نمى‏شد، اين استدلال صحيح به نظر مى‏رسيد و بايد اولويت‏دلالت اين احاديث‏بر نجاست ذاتى مشركان پذيرفته مى‏شد، ليكن در فصل گذشته‏توضيح داده شد كه اولا، اكثر يا هيچ كدام از آن روايات دلالت صريحى بر نجاست‏ذاتى اهل كتاب ندارند، بلكه درصدد بيان نهى از مصافحه و هم غذايى و هم‏خوابى‏و ... با آن‏ها هستند; لذا ممكن است‏به نجاست عارضى يا پليدى معنوى آن‏هااشاره داشته و نهى موجود در آن احاديث، نهى تنزيهى و كراهتى باشد. ثانيا،برفرض اين‏كه دلالت اين احاديث‏بر نجاست ذاتى پذيرفته شود، مقتضاى جمع‏عرفى بين اين دو دسته، حمل دسته اول برنهى تنزيهى و كراهتى بود، كه مورد قبول‏اكثر فقيهان شيعه و سنى، بلكه بسيارى از قائلان به نجاست ذاتى اهل كتاب قرارداشت. بنابراين، احاديث مزبور هرگز بر نجاست ذاتى اهل كتاب دلالت نداشته تابه دليل اولويت‏حاكى از نجاست كافر غير كتابى باشد.

4 - اجماع

گر چه اتفاق نظر قاطع فقهاى شيعه برنجاست ذاتى اهل كتاب، با نقل قول‏هاى‏مخالف از سوى تنى چند از فقهاى متقدم، مانند ابن جنيد و ابى عقيل و شيخ‏طوسى و مانند آن‏ها مواجه بود، حكم «نجاست مشركان‏» مورد اتفاق نظرفقهاى شيعه - از قدما و متاخران - است، و احدى از فقهاى شيعه به طهارت مشركان‏فتوا نداده است.

البته روشن است كه ادعاى اتفاق نظر صرفا محدود به فقيهانى است كه در اين‏مسئله فتوا داده و فتواى آنان به دست ما رسيده است. اما در مورد فقيهانى كه فتواى‏خويش را در اين مسئله اظهار نكرده و يا در تاريخ و كتب فقهى ثبت نشده و به دست‏ما نرسيده، ادعايى نمى‏توان كرد، و اين اشكالى است كه بر همه ادعاهاى اجماع يااتفاق نظر وارد است و كم‏تر به آن توجه مى‏شود. به هر حال، اين اتفاق نظر گسترده‏كه غالبا از آن به اجماع ياد مى‏شود و مقبول عرف فقيهان شيعه شناخته شده،نشانگر ريشه دار بودن اين حكم و كاشف از موافقت ائمه معصومين (ع) است، چراكه حتما اين فقيهان بزرگ اين حكم را سينه به سينه از نسل‏هاى گذشته دريافت كرده‏و آنان نيز از اصحاب ائمه(ع) اخذ كرده و اصحاب نيز حتما آن را از ائمه معصومين(ع) دريافت نموده‏اند. بنابراين، گرچه دلايل ارائه شده از سوى اين فقيهان برحكم‏نجاست مشركان ناقص باشد، اما اجماع آن‏ها كاشف از آن است كه آنان اين حكم راازطريق معتبرترى سينه به سينه از ائمه (ع) دريافت كرده‏اند.

نقد اجماع

اولا، موضوع «نجاست ذاتى مشرك و كافر» تا پيش از شيخ طوسى اصلا موردبحث و توجه فقها نبوده است تا در باره آن نظر دهند يا بر آن اجماع كنند. از سويى‏سكوت آنان هم نمى‏تواند دليل اعتقاد آن‏ها به نجاست ذاتى مشركان باشد. آرى،اكثر فقها فتاوايى صادر كرده‏اند كه به فتواى نجاست اهل كتاب و مشركان و كافران‏نزديك است; به عنوان مثال نهى از مصافحه و هم غذايى و هم‏خوابى و لزوم شستن‏دست‏ها پس از مصافحه با يهودى و نصرانى و لزوم شستن ظرف‏هاى آنان، امانمى‏توان اين فتاوا را دليل اعتقاد آن‏ها به نجاست ذاتى كافران دانست; زيرا ممكن‏است اين فتاوا ناشى از اعتقاد به آلودگى ظاهرى و عارضى كافران به نجاسات‏ديگر، مثل بول و شراب و ميته و امثال آن باشد.

ثانيا، ادعاى اجماع همه فقهاى شيعه در طول تاريخ، برنجاست ذاتى مشركان‏صحيح نيست; زيرا تنى چند از فقهاى قرون متاخر و معاصر - كه اسامى آن‏ها درصفحات بعد خواهد آمد - نه تنها به نجاست ذاتى مشركان فتوا نداده‏اند، بلكه‏به طور صريح مخالفت و نپذيرفتن اين فتوا و بطلان همه ادله ذكر شده را برنجاست‏مشركان اعلام كرده‏اند، هر چند از سويى خود نيز در فتوا احتياط نموده و اغلب به‏طهارت آنان فتواى صريح نداده‏اند. بنابراين، نمى‏توان از مخالفت آن‏ها با ادله و فتوابه نجاست، موافقت ائمه(ع) با نجاست مشركان را كشف كرد.

ثالثا، بر فرض وجود اجماع و اتفاق آراى همه فقهاى شيعه، اين گونه اجماع هادرفقه شيعه حجيت‏شرعى ندارد; زيرا اعتبار اجماع نزد شيعيان تعبدى نيست،بلكه به دليل كاشفيت آن از قول معصوم است و هنگامى مى‏تواند كاشف باشد كه‏«مدركى‏» يا «محتمل المدركية‏» نباشد; در اين صورت احتمال داده مى‏شود كه‏اجماع كنندگان با استناد به همين ادله ناقص يا كامل اين فتوا را انتخاب كرده باشند،نه درپى تلقى سينه به سينه از نسل‏هاى گذشته. با وجود اين احتمال، ديگر نمى‏توان‏آن اجماع را كاشف از قول معصوم(ع) دانست، و حال آن‏كه اجماع مزبور يا مدركى‏است‏يا محتمل المدركية; زيرا بسيارى از اجماع كنندگان براى اثبات فتواى خويش‏به همين دلايل چندگانه استدلال كرده‏اند.

رابعا، شهيد آية الله صدر مى‏فرمايد: اگر اجماع كاشف از راى ائمه معصومين(ع)باشد، پيامبراكرم (ص) نيز بايد مسلمانان و اصحابش را از اختلاط با مشركان برحذرمى‏داشت، اما مسلمانان در آن دوران، به ويژه پس از صلح با مشركان، باخويشاوندان خود اختلاط داشتند و اگر اين اختلاط موجب سرايت نجاست ذاتى‏آنان به مسلمانان مى‏شد، لازم بود آن حضرت آنان را از اين مسئله مورد ابتلا آگاه‏سازد و بارها آن‏ها را برحذر دارد. حال اين‏كه هيچ نهى‏اى از آن حضرت نرسيده‏است و انگيزه‏اى بر مخفى نگه‏داشتن اين گونه احاديث نبوى هم از سوى اهل سنت‏وجود نداشته است.

گفتار دوم: منكران نجاست ذاتى مشركان

برخى فقيهان شيعه در قرون اخير و بلكه معاصر، ادله نجاست ذاتى مشركان راناتمام دانسته و از همين رو، از فتواى نجاست دست‏برداشته‏اند و قائل به احتياطشده يا فتواى صريح به طهارت ذاتى مشركان داده‏اند، از آن جمله :

1 - مرحوم سيد محمد بن على موسوى عاملى (متوفاى 1009 ق.) مؤلف‏«مدارك الاحكام‏» (از مشهورترين كتب فقه شيعه). در اين كتاب كه شرحى بر كتاب‏«المعتبر» محقق حلى است كليه دلايل محقق (ره) را مبنى بر نجاست مشركان نقل وهمه آن‏ها را رد كرده و بدون اظهار نظرصريح خويش درباره اين مسئله از آن گذشته‏است. (52) اين نحوه نگارش نشانه وجود فتواى مخالف و گرايش به فتواى طهارت‏مشركان يا حداقل توقف و احتياط و نپذيرفتن فتواى نجاست است.

2 - مرحوم سيد محمد باقر سبزوارى، فقيه و مؤلف «كفاية الاحكام‏» و «ذخيرة‏المعاد» (از كتب مهم شيعه). وى در كتاب «الذخيرة‏» اولا، به جاى اجماعى شمردن‏فتواى نجاست در ميان شيعه، تعبير به اتفاقى بودن اين حكم مى‏نمايد.ثانيا، پس ازنقل دلائل نجاست مشركان آن را رد مى‏كند و پس از آن بدون اظهار نظر صريح ازمسئله مى‏گذرد. و در پايان مى‏گويد: «وعليك بالاحتياط‏». (53)

3 - حاج آقارضا فقيه همدانى در كتاب الطهارة «مصباح الفقيه‏»، دلايل نجاست‏مشركان و اهل كتاب را نقل و رد مى كند. (54)

4 - آية الله مكام شيرازى. در تعليقه خويش بر عروة الوثقى مى‏نويسد:

درباره انواع كافران غير كتابى نيز دليلى بر نجاست آن‏ها نيست، گرچه دليلى‏خاص بر طهارت آنان نيز وجود ندارد; چرا كه احاديث طهارت كتابى شامل آن‏هانمى‏شود. بنابراين، بايد در حكم اين گروه به «اصالة الطهاره‏» مراجعه و حكم‏طهارت صادر كرد. آرى، در موارد ضرورى سزاوار نيست كه احتياط ترك شود. (55)

هم‏چنين در رساله توضيح المسائل ايشان آمده است:

مسئله 113 - كافر; يعنى كسى كه خدا يا پيامبر اسلام (ص) راقبول ندارد، يابراى‏خدا شريكى قرار مى‏دهد، بنا براحتياط نجس است. (56)

5 - آية الله شهيد محمد باقر صدر پس از اين‏كه تمام دلايل قول به نجاست‏كافران - اعم از مشرك و اهل كتاب - را رد و همه آن‏ها را از درجه اعتبار ساقطمى‏داند، عمده‏ترين دليل آن را «اجماع‏» معرفى مى‏كند. گر چه اجماع را نيز بااشكالات متعددى از قبيل «مدركى بودن‏» و «كاشف نبودن‏» رد مى‏كند، اما در پايان‏بحث نمى‏تواند اهميت و ابهت اجماع و اتفاق آراى فقهاى شيعه برنجاست راناديده بگيرد، از همين رو به گونه‏اى تعبيرى مى‏كند كه اگر به طور جداگانه ملاحظه‏شود، بر طهارت اهل كتاب و نجاست مشركان و تماميت دليل اجماع در موردمشركان دلالت مى‏كند. ولى اگر اين تعبير با مباحث، استدلال‏ها و استنتاجات‏صفحات قبل جمع شود، نتيجه اين خواهد شد كه اگر دليل اجماع تمام باشد، بايدمقدار متيقن مفاد اجماع (نجاست مشركان) اخذ و حكم به نجاست صادر شود و درغير مورد متيقن كه اهل كتاب است ، حكم به طهارت شود.

6 - آية الله منتظرى نيز دلايل قول به نجاست را ناتمام دانسته و برهمين اساس،قائل به احتياط واجب شده و در رساله‏اش مى‏نويسد:

مسئله 107 - الكافر و هو من انكر الله تعالى او اشرك به او انكر نبوة خاتم‏الانبياء محمد بن عبدالله (ص) او انكر المعاد، يحكم عليه بالنجاسة على الاحوطوجوبا. كافر; يعنى كسى كه خدا را انكار كرده، يا به او شرك بورزد، يا پيامبرى‏خاتم پيامبران حضرت محمد(ص) يا معاد را انكار نمايد، بنابر احتياط واجب‏بايد حكم به نجاست او بشود.

7 - استاد محمد ابراهيم جناتى نيز درمقاله «تئورى طهارت ذاتى انسان‏» به اثبات‏نظريه طهارت ذاتى نوع انسان پرداخته و كليه دلايل قول به نجاست مشركان را ردمى‏كند و مفاد آيات و احاديث مربوط به نجاست مشركان را گواه بر پليدى اعتقادى‏آن‏ها مى‏داند. گر چه ايشان درپايان مقاله به فتواى طهارت مشركان تصريح‏نكرده‏اند، اما هدف مقاله درحقيقت اثبات همين نظر بوده است هم‏چنان كه ايشان‏در جلسه حضورى نيز به همين حكم تصريح كرده‏اند.

8 - آية الله محمد هادى معرفت; ايشان نيز در گفت و گوى حضورى با نگارنده‏اظهار داشتند كه اعتقاد من طهارت اهل كتاب و مشركان است و هيچ دليل معتبرى‏بر نجاست ذاتى آن‏ها وجود ندارد.

- دليل طهارت مشركان

چون هيچ دليلى - اعم از آيه و حديث - بر حكم واقعى طهارت يا نجاست مشركان‏وجود ندارد، بايد به قواعد فقهى يا «اصول عمليه‏» مراجعه كرد:

طبق «قاعده طهارت‏» كه يكى از قواعد فقهى است، هر موضوعى كه دليلى‏خاص بر طهارت يا نجاست آن نباشد، محكوم به طهارت است.

«اصالت‏برائت » نيز اقتضا مى‏كند هر عملى كه مكلف دليلى خاص بر وجوب ياحرمت آن نداشته باشد، مجراى «اصالة البرائة‏»گردد و انجام و ترك آن براى مكلف‏بلامانع باشد. حال بر اساس اين اصل، خوردن غذاى طبخ شده مشرك يا استفاده ازظرف و لباس و مصافحه با او اشكالى ندارد.

البته آن‏چه گفته شد مربوط به طهارت يا نجاست ذاتى بدن مشرك است، و اگردر موردى احراز شد كه فردى مشرك به سبب معتقد نبودن به احكام طهارت ونجاست، بدن، لباس، ظروف و مانند آن را نجس كرده باشد، اجتناب از آن لازم‏است. اما درمواردى كه نجاست عرضى بدن يا آن‏چه متعلق به مشرك است، احرازنشده باشد، اجتناب و پرهيز از آن به دليل احتمال نجاست مطابق احتياط بوده و تاوقتى كه ارتباط با وى و استفاده از آن‏ها لازم نباشد، بهتر است‏براى رعايت احتياط،از آن‏ها پرهيز شود.

- حكم ملحدان و فرقه‏هاى مسلمان محكوم به كفر

«ملحد» يا مادى، ماترياليست و دهرى كسى است كه اصل وجود خدا را انكار كرده‏است، و مراد از فرقه‏هاى مسلمان محكوم به كفر، كسانى هستند كه به موجب انكاريكى از ضروريات دين اسلام، محكوم به كفر شده و يا به سبب غلو و مبالغه درتجليل از برخى شخصيت‏ها، آن‏ها را در مرتبه خدا قرار داده و يا بالعكس به علت‏دشمنى با ائمه اهل البيت (ع) ناصبى شده‏اند.

اين دو گروه نيز از نظر اكثر فقيهان شيعه، محكوم به نجاست‏بوده و در نگاه غالب‏فقيهان اهل سنت، محكوم به طهارت‏اند. اما چون دلايل فقهاى قائل به نجاست‏اين دو گروه، به طور عمده همان دلايل ذكر شده درفصل دوم (دلايل نجاست‏اهل كتاب) است كه ناتمامى آن‏ها روشن شد، حكم نجاست اين دو گروه نيز فاقددليل معتبر است. به همين سبب، هر دو گروه به اقتضاى قاعده فقهى «اصالت‏طهارت‏» و اصل عملى «اصالت‏برائت‏» محكوم به طهارت هستند.

البته بحث علمى درباره حكم هريك از اين دو گروه و نقل و نقد ادله حكم‏نجاست و طهارت مجال بيش‏ترى مى‏طلبد كه بايد به طور جداگانه بررسى شود.

آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين.

كتاب‏نامه

- قرآن كريم

تفاسير

- آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، 16 جلد،بيروت، دارالفكر، 1414ق .

- بغوى، ابو محمد الحسين مسعود الغراء،معالم التنزيل فى التفسير و التاويل، 5جلد، بيروت ،دارالفكر، 1416ق .

- بيضاوى، قاضى ناصرالدين ابى سعيد،انوار التنزيل و اسرار التاويل، 5 جلد،بيروت، دارالفكر، 1416 ق .

- ثقفى تهرانى، ميرزا محمد، روان جاويد، 5 جلد، چاپ دوم: تهران،انتشارات برهان، 1298 ق .

- حسينى البحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير القرآن، 5 جلد، چاپ اول:قم، الدراسات الاسلاميه، 1417ق .

- حقى بروسوى، اسماعيل، روح البيان، 10 جلد، چاپ هفتم: بيروت،داراحياء التراث العربى، 1405ق .

- رازى، فخر الدين، التفسير الكبير او مفاتيح الغيب، 30 جلد در 15 مجلد،چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ق .

- زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل،4 جلد، بيروت ،دارالفكر، بى‏تا.

- سبحانى، جعفر،معالم التوحيد فى القرآن الكريم، به قلم جعفر الهادى ، تهران،دارالكتب الاسلاميه، 1400 ق .

- شوكانى، محمدبن على بن محمد،فتح القدير بين فنى الرواية و الدراية من علم‏التفسير، 5 جلد ، بيروت، دارالمعرفة، بى‏تا.

- طباطبايى، محمدحسين،الميزان فى تفسير القرآن، 23 جلد، چاپ اول:بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1417 ق .

- - ، الميزان فى تفسير القرآن، گروهى از مترجمان، 20 جلد،چاپ دوم: تهران، بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى با همكارى مركز نشرفرهنگى رجاء، 1364.

- طبرسى، ابو على الفضل بن الحسن، مجمع البيان، تعليق : ابوالحسن‏شعرانى، 10 جلد، چاپ دوم: تهران، كتاب فروشى اسلاميه، 1380 ق .

- طبرى، محمدبن جرير، جامع البيان فى تاويل القرآن، 12 جلد ، چاپ اول:بيروت، دارالكتب العلميه، 1412 ق .

- طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسير القرآن الكريم، 13 جلد، بيروت،دارالفكر، بى‏تا.

- طوسى، ابوجعفر محمدبن الحسن، التبيان فى تفسير القرآن، 10 جلد، چاپ‏دوم: بيروت، داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- عبده، محمد، المنار، تاليف: محمد رشيد رضا، 12 جلد، بيروت،دارالمعرفة، بى‏تا.

- عروسى الحويزى، عبد على بن جمعة،نورالثقلين، چاپ چهارم: قم،مؤسسه اسماعيليان، 1373.

- عمادى، قاضى ابى السعود محمدبن محمد،تفسير ابى السعود، چاپ دوم:بيروت، داراحياء التراث العربى، 1411 ق .

- فيض كاشانى، ملامحسن، تفسير صافى، 5 جلد، بيروت، مؤسسة الاعلمى‏للمطبوعات، بى‏تا.

- القرشى الدمشقى، ابوالفداء اسماعيل بن كثير،القرآن العظم، 4 جلد،بيروت، دارالمعرفة، 1402 ق .

- قرطبى، ابن رشد، الجامع لاحكام القرآن، 21 جلد در 10 مجلد، چاپ اول:بيروت، دارالكتب العلميه، 1405 ق .

- قريشى، سيدعلى‏اكبر، قاموس قرآن، 7 جلد در 3 مجلد، چاپ ششم: تهران،دارالكتب الاسلاميه.

- قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، 2 جلد، چاپ چهارم: قم، دارالكتاب،1367.

- كاشانى، ملافتح‏الله، منهج الصادقين، 10 جلد، چاپ سوم: تهران، كتاب‏فروشى اسلاميه، 1346.

- لاهيجى، عبدالرزاق، تفسير شريف لاهيجى، 5 جلد، تهران، شركت‏سهامى‏چاپ و انتشارات كتب ايران، 1363.

- مراغى، احمدمصطفى، تفسير المراغى، 30 جلد در 10 مجلد، چاپ اول:بيروت، داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- مشهدى، ميرزا محمد، كنز الدقائق، 11 جلد، چاپ اول: قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1411 ق .

- مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، 7 جلد، چاپ دوم: بيروت، دارالعلم‏للملايين، 1980 م.

- مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، 27 جلد، چاپ سى و يكم:تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1373.

- - ،پيام قرآن(تفسير نمونه موضوعى)، چاپ اول: قم،مدرسة الامام اميرالمؤمنين(ع)، 1367.

- ميبدى، ابوالفضل رشيدالدين، كشف الاسرار و عدة الاسرار، 10 جلد، چاپ‏چهارم: تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1361.

جوامع حديثى شيعه

- حرعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، 20 جلد، بيروت، داراحياءالتراث العربى، بى‏تا.

- صدوق، على بن بابويه، توحيد ، قم، مكتبة الصدوق، بى‏تا.

- طبرسى، ابى على الفضل بن الحسن، الاحتجاج، 2 جلد ، قم، انتشارات‏اسوه، بى‏تا.

- فيض كاشانى، ملامحسن، الوافى، 15 جلد، اصفهان، مكتبة الامام‏اميرالمؤمنين(ع)، 1411 ق .

- قمى، شيخ عباس، سفيفة البحار، 2 جلد ، تهران، انتشارات اميركبير، بى‏تا.

- كلينى، محمدبن يعقوب، اصول كافى، 4 جلد، تهران، دارالكتب الاسلاميه،بى‏تا.

- - ، الفروع من‏الكافى، 5 جلد، تهران، دارالكتب‏الاسلاميه، 1391 ق .

- مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، 110 جلد، بيروت، داراحياء التراث‏العربى، 1403 ق .

- موسوى دهسرخى اصفهانى، محمود بن مهدى، مفتاح الكتب الاربعه،38 جلد، چاپ اول: بى‏تا.

كتب اصولى و فقهى شيعه

- آل يس، محمدرضا، فقه الامام جعفر الصادق(ع)، يك جلد.

- آملى، محمد تقى،مصباح الهدى فى شرح العروة الوثقى ، 10جلد، تهران،انتشارات فردوسى، بى‏تا.

- ابن البراج، قاضى عبدالعزيز، جواهر الفقه، چاپ شده در مجموعه سلسله‏الينابيع الفقهيه 40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدار الاسلاميه،1410 ق .

- ابن زهره، حمزة بن على،غنية النزوع الى علمى الاصول و الفروع، چاپ شده درمجموعه سلسلة الينابيع الفقهية.

- ابوبكر حصنى‏دمشقى، تقى الدين،كفاية الاخيار فى حل غاية الاختصار،2 جلد، دمشق، دارالفكر، بى‏تا.

- اراكى، محمدعلى، توضيح المسائل.

- - ، التعليقة على العروة الوثقى.

- اشكورى، محمدمهدى حسينى، توضيح المسائل.

- اصفهانى، سيدابوالحسن، وسيلة النجاة(المحشى بفتاوى الگلپايگانى)،3 جلد، چاپ اول: قم، مطبعة مهر استوار، 1393 ق .

- - ، ذخيرة العباد ليوم المعاد، نجف اشرف، مطبعة الراعى،1347ق .

- انصارى، شيخ مرتضى، الطهارة، چاپ سنگى، قم، مؤسسة آل‏البيت لاحياءالتراث، بى‏تا.

- بحرانى، يوسف، الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة، 24 جلد،چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الاسلامى، بى‏تا.

- بروجردى، سيدمحمد حسين، توضيح المسائل.

- تبريزى، ميرزا جواد، توضيح المسائل.

- جناتى، محمدابراهيم، طهارة الكتابى فى فتوى السيد الحكيم، نجف .

- حائرى شاهرودى، شيخ يوسف، مدارك العروة الوثقى.

- حسينى عاملى، سيدمحمدجواد، مفتاح الكرامة فى شرح قواعد العلامه،10 جلد، چاپ سنگى، مؤسسة آل البيت، بى تا.

- حلبى، ابى الصلاح، الكافى فى الفقه، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع‏الفقهيه 40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدار الاسلاميه،1410 ق .

- حلى، ابوالقاسم نجم الدين جعفربن حسن(محقق اول)، شرايع الاسلام فى‏مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، قم مؤسسه اسماعيليان.

- - ، المختصر النافع، چاپ شده در مجموعه سلسلة‏الينابيع الفقهيه.

- - ، المعتبر فى شرح المختصر، قم، مؤسسة سيدالشهداء.بى‏تا.

- حلى، حسن بن يوسف(علامه)، قواعد الاحكام فى مسائل الحلال و الحرام،2 جلد در يك مجلد، چاپ سنگى، قم، منشورات رضى، بى تا.

- - ، ارشاد الاذهان ، چاپ سنگى.

- - ، تحرير الاحكام، دو جلد در يك مجلد، چاپ سنگى،مشهد، مؤسسه طوسى، بى‏تا.

- - ، تذكرة الفقهاء، چاپ سنگى، قم، مكتبة المرتضويه،بى‏تا.

- - ، منتهى المطلب، 2 جلد، چاپ سنگى، تبريز، بى‏تا.

- حلى، شيخ حسين، دليل العروة الوثقى.

- حلى، محمدبن ادريس، السرائر الحاوى لتحريرالفتاوى، چاپ شده درمجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه.

- حلى ، محمدبن حسن بن يوسف، ايضاح الفوائد فى شرح القواعد، 4 جلد.

- خامنه‏اى، سيدعلى، اجوبة الاستفتائات، قم، دارالحق.

- آخوند خراسانى، محمدكاظم،قطرات كتاب الطهارة.

- - ، كفاية الاصول، قم، مؤسسة آل البيت.

- خلخالى، صادق، توضيح المسائل.

- خوانسارى، سيداحمد، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع، 7 جلد،چاپ دوم: قم، مؤسسه اسماعيليان ، 1405 ق .

- خويى، سيدابوالقاسم، التنقيح فى شرح العروة الوثقى، تقرير: ميرزا على‏غروى تبريزى، 12جلد، چاپ سوم: قم، دارالهادى للمطبوعات، 1410 ق .

- - ، دروس فى فقه الشيعه،

- - ، منهاج الصالحين، 2 جلد، بيروت، دارالتعارف، بى‏تا.

- راوندى، سعيد، فقه القرآن، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه.

- سبزوارى، سيدمحمدباقر، كفاية الاحكام .

- - ، ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد، چاپ سنگى، قم،مؤسسة آل‏البيت لاحياء التراث، بى‏تا.

- سبزوارى، عبدالاعلى، توضيح المسائل .

- سلار، المراسم، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه(40 جلد،چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدارالاسلاميه، 1410 ق .) .

- سيدمرتضى، الانتصار، قم، انتشارات شريف رضى، 1391 ق .

- - ، الناصريات، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع‏الفقهيه.

- - ، جمل العلم و العمل، چاپ شده در مجموعه سلسلة‏الينابيع الفقهيه.

- سيستانى، سيدعلى، توضيح المسائل.

- سيفى مقدسى، رضا، اهل الكتاب عقيدة و زواجا.

- شاهرودى، سيدمحمود، ذخيرة المؤمنين .

- شيرازى، محمدتقى، رسالة عمليه.

- - ، رسالة فى الفتاوى.

- صالحى مازندرانى، دروس فى الفقه.

- صدر، سيدمحمدباقر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، 4 جلد در 2 مجلد، قم،مجمع شهيد صدر، 1408 ق .

- - ، الفتاوى الواضحة وفقا لمذهب اهل البيت(ع)، چاپ دوم:نجف، مطبعة الآداب ، 1396 ق .

- صدوق، على‏بن بابويه، فقه الرضا، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع‏الفقهيه (40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه، 1410 ق .).

- - ، المقنع فى الفقه و الهداية بالخير، چاپ شده در مجموعه‏سلسلة الينابيع الفقهيه.

- - ، الهداية، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع‏الفقهيه.

- طباطبايى، سيدعلى، رياض المسائل فى بيان الاحكام بالدلائل فى شرح مختصرالنافع، 2 جلد، چاپ سنگى، قم، مؤسسة آل‏البيت، مطبعة الشهيد، 1404 ق .

- طباطبايى‏حكيم، سيدمحسن، مستمسك العروة الوثقى، 14جلد، قم، مكتبه‏آية‏الله مرعشى نجفى، 1404 ق .

- طباطبايى‏يزدى، سيدمحمدكاظم، العروة الوثقى، 2 جلد، قم مؤسسه‏اسماعيليان.

- - ، عروه محشى .

- طوسى، ابن حمزه، الوسيله الى نيل الفضيلة، چاپ شده در مجموعه سلسلة‏الينابيع الفقهيه.

- طوسى، شيخ ابن جعفر محمدبن الحسن، الخلاف، 2 جلد، قم، مؤسسة‏النشر الاسلامى.

- - ، النهاية، بيروت، دارالكتاب العربى، بى‏تا.

- - ، المبسوط، 6 جلد در 3 مجلد، چاپ دوم: قم، المكتبة‏المرتضويه، 1387 ق .

- فاضل لنكرانى، محمد، توضيح المسائل .

- فاضل هندى، كشف اللثام ، 2 جلد ، چاپ سنگى، قم، مكتبة آية‏الله مرعشى‏نجفى، 1405 ق .

- فضلى، عبدالهادى، دروس فى فقه الاماميه .

- فقيه همدانى، رضا، الطهارة ، چاپ سنگى، بى‏نا، بى‏تا.

- - ، مصباح الفقيه .

- قمى، سيد حسن، توضيح المسائل.

- - ، حاشيه برعروة الوثقى .

- كاشف الغطاء، محمدحسن، كشف الغطاء عن خفيات مبهمات الشريعة الغراء،چاپ سنگى، بى‏نا، بى‏تا.

- كركى عاملى، ابوالحسن على‏بن حسين (محقق ثانى)، جامع المقاصد فى‏شرح القواعد، 13جلد، چاپ اول: قم، مؤسسة آل‏البيت لاحياء التراث، 1400ق .

- كلباسى، محمد، النخبة.

- كوكبى تبريزى، توضيح المسائل .

- كيدرى، ابوالحسن،اصباح الشيعه بمصباح الشريعة، چاپ شده در مجموعه‏سلسلة الينابيع الفقهيه.

- مرواريد، على‏اصغر، سلسلة الينابيع الفقهيه، 40 جلد، چاپ اول: بيروت،مؤسسة فقه الشيعه و الدرالاسلاميه، 1410 ق .

- مظفر، شيخ محمدرضا، اصول الفقه، 4 جلد در 2 مجلد، بيروت.

- مغنيه، محمدجواد، فقه الامام جعفر الصادق، 6 جلد در 3 مجلد چاپ ششم:بيروت، دارالجواد، دارالتيار، 1413 ق .

- - ، الفقه على المذاهب الخمسه، چاپ ششم: بيروت،دارالعلم للملايين ، 1979 م.

- مقدس اردبيلى، احمد،مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان،14 جلد، قم، مؤسسة النشر الاسلامى .

- مكارم شيرازى، ناصر، تعليقات على العروة الوثقى.

- - ، توضيح المسائل .

- - ، القواعد الفقهيه ، 2 جلد، قم، مدرسة الامام‏اميرالمؤمنين(ع).

- منتظرى، حسينعلى، الاحكام الشرعيه على مذهب اهل البيت(ع)، قم، مطبعة‏قدس، 1413 ق .

- - ، توضيح المسائل،

- موسوى بجنوردى، سيدحسن، القواعد الفقهيه، 7 جلد ، قم، مؤسسه‏اسماعيليان، بى‏تا.

- موسوى خمينى، روح الله(امام) ، تحريرالوسيله، 2 جلد، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1404 ق .

- - ، الطهارة ، 3 جلد.

- موسوى عاملى، سيدمحمدبن على، مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام،8 جلد، چاپ اول: قم، مؤسسة آل‏البيت، 1410 ق .

- موسوى گلپايگانى، سيدمحمدرضا، توضيح المسائل.

- - ، مجمع المسائل.

- نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام، 43 جلد، چاپ‏هفتم: بيروت ، داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- - ، مجمع الرسائل، (با حاشيه تنى چند تن از فقها).

- نراقى، ملااحمد،مستند الشيعه فى احكام الشريعة، 2 جلد، چاپ سنگى،بى‏نا، بى‏تا.

- نورى همدانى، حسين، توضيح المسائل.

- هذلى حلى، يحيى بن سعيد، الجامع للشرايع، چاپ شده در مجموعه‏سلسلة الينابيع الفقهيه.

- - ، نزهة الناظر فى الجمع بين الاشباه و النظائر .

جوامع روايى و فقهى اهل سنت

- ابن قدامه ، عبدالله بن احمد، المغنى، 14 جلد ، بيروت، دارالحديث.

- اندلسى، ابن حزم ظاهرى، المحلى بالآثار، 13 جلد، بيروت، دارالكتب‏العلميه، بى‏تا.

- بخارى، محمدبن اسماعيل، صحيح بخارى، 8 جلد، بيروت، مكتبة الثقافيه.

- جزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعه، 5 جلد، بيروت، دارالفكر،1406ق .

- شربينى شافعى، خطيب، الاقناع.

- دارمى، ابومحمد، سنن دارمى، بيروت، دارالكتب العلميه.

- الزحيلى، وهبة، الفقه الاسلامى‏و ادلته، 10 جلد، چاپ دوم: دمشق، دارالفكر،1409 ق .

- شوكانى، نيل الاوطار، بيروت، دارالجيل.

- عسقلانى، ابن حجر، فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، بيروت،دارالمعرفة.

- عينى حنفى(علامه)،عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى، بيروت، محمدامين دمج .

- قرطبى، ابن رشد، بداية‏المجتهد و نهاية المقتصد، دو جلد در يك مجلد،بيروت، دارالفكر، 1415 ق .

- قزوينى، حافظ‏ابن ماجه، سنن ابن ماجه، بيروت، داراحياء التراث العربى.

- نيشابورى، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، داراحياء التراث‏العربى، بى‏تا.

كتب فقهى شافعيه

- انصارى، ذكريا، شرح المنهاج، بيروت، دارالفكر، بى‏تا.

- بيهقى شافعى، ابو بكر احمد،معرفة السنن و الآثار، بيروت، المجلس الاعلى‏للشئون الاسلاميه.

- جمل، سليمان، حاشية على شرح المنهاج، دارالفكر، بى‏نا.

- شربينى شافعى، خطيب، مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج، 4 جلد،بيروت، دارالفكر، بى‏تا.

- رملى مصرى شافعى، شمس الدين، نهاية المحتاج فى شرح المنهاج، 4 جلددر 2 مجلد، بيروت، داراحياء التراث العربى، بى‏تا

- سيدبكرى‏شافعى، ابوبكر، اعانة الطالبين على حل الفاظ فتح المبين، بيروت،داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- شامى، ابن عابدين،رد المختار على الدرالمختار، 7 جلد، بيروت، داراحياءالتراث العربى، بى‏تا.

- غزاوى شافعى، محمدزهرى، السراج الوهاج على متن المنهاج، بيروت،دارالمعرفة.

- شربينى شافعى، خطيب، الوجيزه.

- فنانى مليبارى شافعى، فتح المبين، بيروت داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- فيروز آبادى شيرازى شافعى، ابواسحاق ابراهيم، المهذب فى فقه الامام‏الشافعى، 2 جلد ، مصر، مصطفى، البابى الحلبى.

- قفال مصرى شافعى، احمد شاشى،حلية العلماء فى معرفة مذاهب الفقهاء،8 جلد چاپ اول: اردن، مكتبة الرسالة الحديثه، 1988 م .

- ماوردى شافعى، على‏بن محمد، الحاوى الكبير فى مذهب الامام الشافعى،19 جلد، بيروت، دارالكتب العلمية .

- مزنى، اسماعيل ،المختصر فى فقه الشافعى .

- نووى ، امام شرف الدين، منهاج الطالبين، بيروت ، مكتبة التجارى.

- نووى، محى‏الدين، المجموع فى شرح المهذب، 20 جلد، دارالفكر، بى تا.

كتب فقهى حنفيه

- ابن النجم ، حنفى، البحرالرائق فى شرح كنز الدقائق.

- حلبى، ابراهيم بن محمد، مجمع الانهر فى شرح ملتقى الابحر، بيروت،داراحياء التراث العربى، بى‏تا.

- سرخسى حنفى، ابوبكر، المبسوط، بيروت، دارالمعرفة.

- طاهر البخارى، طاهر بن احمد، خلاصة الفتاوى ، 4 جلد در 2 مجلد، كويته،مكتبه حيبيه ، 1379 ق .

- كاسانى حنفى، علاء الدين ابوبكر، بدائع الصنائع، بيروت دارالكتب العلمية.

- نظام و مفتيان هند، الفتاوى الهنديه، (كه فتاواى قاضيخان در حاشيه آن چاپ‏شده است)، بيروت، داراحياء التراث العربى.

كتب فقهى مالكيه

- ابن جزى كلبى مالكى، محمد بن احمد، القوانين الفقهيه، دارالفكر.

- صاوى مالكى، احمد بن محمد، حاشية على الشرح الصغير.

- مالك ابن انس، المدونة الكبرى ، دارالفكر.

- دردير مالكى، ابوالبركات احمد بن محمد، الشرح الصغير على اقرب المسالك‏الى مذهب الامام مالك .

- شرح كبير بر مقنع.

كتب فقهى حنبلى

- ابن قدامة حنبلى، شمس الدين، الشرح الكبير على المقنع، دارالفكر ودارالكتاب العربى.

- ابن قدامه حنبلى، موفق الدين، المغنى فى شرح المختصر، دارالفكر ودارالكتاب العربى.

- سابق، سيد، فقه السنه، 3 جلد، بيروت، دارالكتب العربى.

- عمران حسين خرقى، ابوالقاسم، المختصر، دارالفكر.

كتب لغت

- ابن اثير جزرى، مجدالدين، النهاية فى غريب الحديث والاثر، 5 جلد، قم،مؤسسة اسماعيليان.

- ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6 جلد، بيروت، مركز النشر مكتب الاعلام‏الاسلامى.

- ابن منظور، لسان العرب، 18 جلد ، بيروت، نشر ادب الحوزه.

- جوهرى، صحاح اللغة، بيروت، دارالعلم للملايين .

- حييم، فرهنگ حييم.

- دهخدا، لغت نامه دهخدا، 14 جلد، تهران انتشارات دانشگاه تهران، 1373.

- راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن و الجامع لاحكام القرآن، مكتبه‏مرتضويه.

- شرتونى لبنانى، سعيد، اقرب الموارد فى فصح العربية و الشوارد، 3 جلد،بيروت.

- صفى پور، عبدالرحيم، منتهى الارب فى لغة العرب، 2 جلد، چاپ سنگى.

- طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، 6 جلد، بيروت مؤسسة الوفاء.

- فيروز آبادى، محمدبن يعقوب، القاموس المحيط، بيروت داراحياء التراث‏العربى، بى‏تا.

- مغربى شهاب فتوحى، احمد، المصباح المنير، چاپ سنگى.

- واسطى زبيدى حنفى، محمدمرتضى الحسينى،تاج العروس من جواهرالقاموس، 20 جلد، بيروت، دارالفكر، بى‏تا.

منابع ديگر

- HOLY BIBLE

- آلبرماله، تاريخ رم، تهران، انتشارات ابن سينا.

- - ، تاريخ ملل شرق .

- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت ، دارصادر و دار بيروت، 1385 ق .

- ابن هشام، سيرة النبى(ص)، چاپ دوم: دارالمعرفة.

- ايلخانى، كلام يهود و مسيحيت(جزوه درسى)، تربيت مدرس(دارالشفاء) قم.

- حكمت، على اصغر، تاريخ اديان، كتاب خانه ابن سينا.

- دوستخواه، جليل، اوستا، نامه مينوى زرتشت، انتشارات مرواريد.

- رضى، هاشم، اديان بزرگ جهان، انتشارات آسيا.

- شاله فرانسوى، فيليسين، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه: منوچهرخدايار محبى.

- شريعتى، على، تاريخ و شناخت اديان، انتشارات البرز.

- شهرستانى، الملل و النحل، منشورات شريف رضى.

- ظفر الاسلام خان، نقد و نگرشى بر تلمود، ترجمه: محمدرضا رحمتى، قم،انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.

- ظاهرى اندلسى، ابن حزم، الفصل فى الملل و الاهواء و النحل، دارالمعرفة.

- فنبلى، م .ا .ج .، در جست و جو حقيقت، ترجمه: ط. ميكائيليان، قم، مؤسسه‏در راه حق.

- قمى، شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان.

- كتاب مقدس(تورات و انجيل) فارسى، كتاب خانه سلطنتى لندن، 1933 م.

- الكتاب المقدس(عربى)، چاپ چهارم: بيروت، 1875 م .

- كيهان انديشه، ش 23 و 24.

- مستر جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، كتاب خانه طهورى.

- مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، 3 جلد، قاهره، دارالمعلم.

- مكارم شيرازى، ناصر، مذاهب بزرگ دنيا، جزوه زيراكس شماره‏121/117كتاب خانه دفتر تبليغات.


پى‏نوشتها:

1. تفسير كبير، ج 16 ، ص 24.

2. تفسير كشاف، ج 2 ، ص 146.

3. همان.

4. ابن حزم، المحلى ، ج 1 ، ص 129.

5. بداية المجتهد ، ص 22.

6. امام خمينى، الطهاره، ج‏3، ص‏221.

7. نيل الاوطار،ج 1 ، ص 86.

8. همان.

9. همان.

10. المجموع فى شرح‏المهذب ، ج 1 ،ص 264.

11. خلاصة الفتاوى ، ص‏44.

12. الفقه على المذاهب الخمسه، ص 24.

13. الفقه على المذاهب الاربعه، ج‏1، ص‏10.

14. القوانين الفقهيه ، ص 34.

15. الفقه الاسلامى و ادلته ، ج 1 ،ص 141.

16. حلية العلماء فى معرفة مذاهب الفقهاء ، ج 1 ،ص 124.

17. ابن حزم، المحلى، ج‏1 ، ص‏130.

18. امام نووى، منهاج كه متن شرح مغنى المحتاج است ، ج 1، ص 78.

19. مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج ، ج 1 ، ص 78.

20. السراج الوهاج على متن المنهاج، ص 22.

21. نهاية المحتاج فى شرح المنهاج، ج‏1، ص 238.

22. حاشيه شرح منهاج ، ج 1 ،ص 173.

23. همان.

24. معرفة السنن والاثار ،ج 1 ، ص 142.

25. المهذب فى فقه الامام الشافعى ،ج 1 ،ص 12.

26. المجموع فى شرح المهذب ،ج 1، ص 264.

27. اعانة الطالبين على حل الفاظ فتح المبين،ج 1 ،ص 87.

28. همان.

29. حلية العلماء فى معرفة مذاهب الفقهاء، ج 1 ،ص 124.

30. الحاوى الكبير فى فقه مذهب الامام الشافعى، ج‏1 ،ص 56.

31. همان.

32. فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، ج 1 ، ص 269.

33. الوجيز ،ج 1 ،ص 4.

34. رد المحتار على الدر المختار ،ج 1 ،ص 148.

35. الفتاوى الهنديه، ج 1 ،ص 18 و 23.

36. همان.

37. سرخسى، مبسوط ، ج 1 ، ص 47.

38. بدائع الصنائع ،ج 1 ،ص 63.

39. مجمع الانهر وملتقى الابحر، ص 54.

40. البحر الرائق فى شرح الدقائق ، ج 1 ،ص 126.

41. عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى،ج 2 ،ص 60.

42. امام مالك، المدونة الكبرى، ج 1 ،ص 5.

43. القوانين الفقهيه، ص‏34.

44. الشرح الصغير على اقرب المسالك الى مذهب الامام مالك، ج‏1، ص‏42.

45. ابن قدامه، مغنى، ج‏1، ص‏69 و 72.

46. همان.

47. الشرح الكبير على المقنع، حاشيه كتاب ،ج 1 ،ص 91.

48. فقه السنه، ج 1، ص 22- 27.

49. الفقه الاسلامى و ادلته، ج 1 ،ص 141.

50. توبه (9) آيه 28.

51. انعام (6) آيه 125.

52. مدارك الاحكام، ج‏3، ص‏294.

53. ذخيرة المعاد،ص 151.

54. فقيه همدانى، مصباح الفقية، كتاب الطهاره، ص 47.

55. بحوث فى شرح العروة الوثقى ، ج 3 ،ص 283.

56. همان.