فصل پنجم: طهارت يا نجاست مشركان
تعريف مشرك
در فصل اول مفهوم واژه «شرك» و «انواع مشركان» درفرهنگ اسلامى، به ويژه
درقرآن، تشريح شد و دانستيم كه واژه «مشرك» درشريعت اسلام، در سه معنااستعمال
شده است; به تعبير ديگر مفهوم عامى است كه شامل افراد زير مىشود:
1 - كسى كه براى خدا شريكى در عبادت قائل شود،مانندبتپرستانومشركانقريش.
2 - كسى كه براى خدا شريكى در ذات و خالقيتيا ربوبيت و تدبير عالم قائل
شود.
3 - كسى كه براى خدا شريكى در اطاعت قائل شود; مثلا از طاغوت ، قانون و
...فرمان پذيرد، يا از هواى نفس پيروى كند يا فريضهاى را، مثل نماز و حج ترك
كند، ياعملى را به نيتخدا و غير خدا انجام دهد.
پيشتر بيان شد كه واژه مشرك در مواردى از قرآن و احاديث و كلمات
علماىاسلامى در مفهوم سوم هم به كار برده شده است، اما اصطلاح رايج در قرآن
وسخنان بزرگان اسلام همان مفهوم اول و دوم است، چنان كه مقصود از
موضوع«مشركان» دراين فصل نيز همين مفهوم اول و دوم است.
الف ) آراى فقيهان اهل سنت
فقيهان مذاهب اهل سنت در موضوع طهارت يا نجاست مشركان به دو گروهتقسيم
مىشوند:
گروه اول : قائلان به نجاست مشركان(اقليت)
تنى چند از فقيهان اهل سنت قائل به نجاست مشركان شدهاند، و دليل عمده
آنها،آيه شريفه سوره توبه و سوره انعام و برخى روايات وارده در باره
نجاستسؤريهودى و نصرانى است. اين گروه عبارتاند از :
1 - فخر رازى; وى درذيل آيه شريفه سوره توبه مى نويسد:
ظاهر قرآن بر نجاست مشركان دلالت دارد، بنابراين، همين مدلول قابل
تبعيتاست، مگر آنكه دليل جداگانه و مستقلى بر توجيه دلالت ظاهر اين آيه
وجودداشته باشد، كه وجود ندارد. گرچه اكثر فقيهان اعتقاد به طهارت كافر دارند و
اينآيه شريفه را توجيه كردهاند; چون همه اين توجيهات بر خلاف ظاهر آيه است
،مورد قبول نمىباشد. (1)
2 - ابنعباس; زمخشرى در تفسير«كشاف» ذيل آيه سوره توبه از وى نقلكردهاست
كه:
مشركان نجس العيناند، مانند سگ و خوك. (2)
3 - حسن بصرى; زمخشرى از وى نقل كرده است :
هركس با مشرك مصافحه كند، بايد دستش رابشويد. (3)
4 - ابن حزم ظاهرى اندلسى; وى در آغاز به نجاست آب دهان كافران - اعم
ازكتابى و غير كتابى - فتوا داده، سپس براى اثبات آن به آيه شريفه
«انماالمشركوننجس» چنين استدلال كرده است: اگر موجودى تمام وجودش نجس بود
اعضا واجزاى آن هم نجس است. وى آن گاه با موضعگيرى دربرابر قائلان به
طهارتمشركان مىگويد:
در جهان، سخنى شگفتتر از اين نيست كه كسى در باره گروهى به طهارت حكمكند
كه خداوند در قرآن به نجاست آنان تصريح كرده است. (4)
به نظر مىرسد برخى از نويسندگان، مانند علاءالدين ابوبكر كاسانى حنفى
در«بدائع الصنائع» و ابن حجر عسقلانى در «فتح البارى» مقصودشان ابن حزم
بودهاست، كه اين فتوا را به رهروان فرقه ظاهريه نسبت دادهاند.
5 - ابن رشد; وى در كتاب «بدايةالمجتهد» پس از نقل قول درباره
نيمخوردههاىپاك و نجس و نيمخورده مشرك مىنويسد:
شايد بهتر آن باشدكه پس مانده حيوانات، نيمخورده سگ و خوك و مشرك ازحكم كلى
طهارت استثنا شود ... ; زيرا شايسته است كه از ظهور آيات قرآن درنجاستخوك و
مشرك پيروى كنيم. (5)
از ميان فقيهان اهل سنت كه نگارنده فتوا به نجاست مشرك را در نوشته وتاليفات
آنان مشاهده كرده و ما مىتوانيم اين فتوا را به آنان نسبت دهيم، همين
پنجنفرند، اما فقيهان ديگرى از اهل سنت كه اين فتوا به آنان نسبت داده شده
است،عبارتاند از:
1 - امام مالك بن انس. برخى از نويسندگان فتواى نجاست كفار را به وى
نسبتدادهاند، از آن جمله طحاوى، طبق نقل امام خمينى(ره) از سيد مرتضى
(6) و شوكانىدر «نيل الاوطار». (7) با اين حال در كتابهاى
فقهاى مذهب مالكى نه تنها اين فتوامشاهده نشد، بلكه نظرى بر خلاف آن موجود است
كه در بحث «قائلان به طهارتمشركان» خواهد آمد.
2 - امام محمد شافعى. شوكانى نيز در همان كتاب از كتاب «شرح قرطبى برصحيح
مسلم» نقل كرده كه قرطبى اين فتوا رابه امام شافعى نسبت داده است. (8)
امادر كتابهاى امام شافعى و فقهاى مذهب شافعى نيز چنين فتوايى مشاهده
نشد،بلكه همه آنها قائل به طهارت هستند.
3 - امامان زيديه: «ناصر» ، «قاسم» و «هادى». شوكانى انتساب اين حكم را
بهآنان از كتاب «بحر» نقل كرده است. (9)
4 و 5 - امام احمد بن حنبل واسحق. محى الدين نووى در كتاب «المجموع فىشرح
المهذب» از اصحاب خود نقل مى كندكه آنها فتواى نجاست مشركان را بهاين دو نفر
نسبت دادهاند، (10) اما در ديگر كتابهاى فقهى ، از جمله كتب فقهى
فقهاىحنبلى خلاف آن مشاهده مىشود.
6 - طاهربن عبدالرشيد بخارى حنفى، مؤلف «خلاصة الفتاوى» نوشته است:
ميتكافر،نجساستوآبقليلرانجسمىكند،چهاوراغسلدهند،ياغسلندهند.
(11)
گرچه ايشان به نجاست كافرى كه مرده، تصريح مىكند، اما نمىتوان اين حكم
رابه صورت يقينى به وى نسبت داد; زيرا برخى از فقها ضمن اينكه كافر را
پاكمىدانند، همچون ديگران قائل به نجاست ميتاند.
گروه دوم : قائلان به طهارت مشركان(اكثريت)
اكثر قاطع فقيهان اهل سنت قائل به طهارت مشركاناند. اين فتوا آن قدر در
ميانفقيهان همه مذاهب اهل سنتشهرت دارد كه حتى برخى نويسندگان فقه
مقارنمذاهب خمسه، مانند آقاى محمد جواد مغنيه در «الفقه على المذاهب الخمسة»
(12) ونيز نويسندگان فقه مقارن مذاهب اربعه اهل سنت، مانند «جزرى»در
«الفقه و ابن جزى مالكى (متوفاى 741) در «القوانين الفقهيه» (14) و
دكتروهبة الزحيلى در «الفقه الاسلامى و ادلته» (15) و احمد شاشى
قفال در «حلية العلماءفى معرفة مذاهب الفقهاء» (16) و محشى «محلى
ابن حزم» (17) كه سعى آنها نقل آرا ونظريات فقهاى همه مذاهب بوده
است، ساير نجاسات را - اعم از آنچه همهمذاهب برآن اتفاق نظر داشته و آنچه در
آن اختلاف نظر دارند -2 نام برده، اما اصلاسخنى از «كافر يا مشرك» به ميان
نياوردهاند. گويا طهارت مشرك و كافر مورداتفاق نظر فقهاى همه مذاهب اسلامى
بوده است. اما فقيهان اهل سنت كه نگارندهفتواى صريح آنان را به طهارت مشركان
در كتب اصلى و فتوايى آنان ديده است، عبارتاند از:
1 - امام شرف الدين نووى مؤلف «المنهاج»، اصلى ترين متن فقهى مذهبشافعى.
(18)
2 - خطيب شربينى شافعى، مولف «مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج»;وى
مىنويسد:
انسان با مرگ هم نجس نمىشود; زيرا خداوند انسان را با آيه «و لقد كرمنا
بنىآدم» تكريم كرده است و كرامتبا نجاستسازگارى ندارد، چه مسلمان باشد
ياغير مسلمان. اما آيه «انما المشركون نجس» مقصود نجاست اعتقادى و لزوماجتناب
از آنان همچون اجتناب از نجس است، نه نجاستبدن آنها. (19)
3 - محمد زهرى غراوى شافعى، مؤلف «السراج على متن المنهاج»; وى دربرشمارى
همه نجاسات نامى از مشرك نمىبرد. (20)
4 - شمس الدين رحلى مصرى شافعى (متوفاى 1004 ق.)، مؤلف «نهايةالمحتاج فى
شرح المنهاج» مىنويسد:
انسان گرچه كافر باشد، مورد تكريم الهى درآيه شريفه قرآن قرار گرفته است.
(21)
5 - شيخ سليمان جمل ، مؤلف«حاشية على شرح المنهاج» (22) .
6 - شيخ زكريا انصارى ، شارح بزرگ «منهاج نووى». (23)
7 - ابى بكر احمدبيهقى شافعى (متوفاى 458 ق.) مؤلف «معرفة السننوالاثار».
(24)
8 - ابواسحاق ابراهيم فيروزآبادى شيرازى شافعى، مؤلف «المهذب فى فقهالامام
الشافعى»; وى مىنويسد:
استفاده از ظرفهاى مشركان ولباسهاى آنان مكروه است; زيرا آنان پرهيزى
ازنجاسات ندارند. (25)
9 - محى الدين نووى شافعى، مؤلف «المجموع فى شرح المهذب»; وىمىنويسد:
اعتقاد به طهارت ظروف و لباسهاى كفار، مذهب ما و عموم پيشينيان است.
(26)
10 - سيد بكرى شافعى ، مؤلف «اعانة الطالبين على حل الفاظ فتح المبين».
(27)
11 - فنانى مليبارى شافعى ، مؤلف «فتح المبين». (28)
12 - احمد شاشى قفال مصرى شافعى ، مؤلف «حلية العلماء فى معرفة
مذاهبالفقهاء». وى موضوع نجاست ظروف و لباسهاى مشركان را به سبب آلودگى
آنهابه نجاسات، مورد اختلاف نظر فقها مىشمارد و تصريح مىكند كه بنابراين،
مشركانبه اتفاق آراى فقها نجاست ذاتى ندارند. (29)
13 - ماوردى شافعى، مؤلف «الحاوى الكبيرفى فقه مذهب الامام الشافعى» كهشرح
بر «مختصر مزنى» است. (30)
14 - مزنى ، مؤلف «المختصر فى فقه الشافعى». (31)
15 - ابن حجر عسقلانى شافعى. (32)
16 - امام غزالى شافعى شربينى ، مؤلف «الوجيز». (33)
17 - ابن عابدين شامى حنفى، مؤلف كتاب استدلالى «رد المختار على
الدرالمختار»; وى مىنويسد:
نيمخورده انسانگر چه جنب يا كافرباشد، پاك است و مقصود از نجاستمشركان
نجاست اعتقادى آنهاست. (34)
18 - نظام و علماى حنفى هندوستان در كتاب «الفتاوى الهنديه» كه
مفتيانهندوستان به دستور پادشاه وقت آن را تاليف كرده بودند. (35)
19 - قاضى خان حنفى ، مؤلف «فتاوى قاضى خان» كه در حاشيه
«الفتاوىالهنديه» چاپ شده است. وى در بحث «سؤر ونجاسات» نامى از مشرك
نمىبرد. (36)
20 - سرخسى حنفى در «المبسوط» مىنويسد:
«نيمخورده انسان پاك است; زيرا بدن انسان پاك است، حتى بدن مشرك نيز نزدما
پاك است، گرچه برخى از ظاهريون آن را كراهت دارند. (37)
21 - ابوبكر علاءالدين كاسانى حنفى در «بدائع الصنائع» آورده است:
نيمخورده هر انسانى در هرحال به اتفاق آراى فقها پاك است، چه مسلمان باشديا
مشرك. (38)
22 - داماد افندى حنفى در «مجمع الانهر و ملتقى الابحر»، او پس از
برشمارىهمه نجاسات نامى از مشرك نمىبرد. (39)
23 - ابن النجم حنفى، مؤلف «البحر الرائق فى شرح كنزالدقائق». (40)
24 - علامه عينى حنفى در «عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى»;او مىنويسد:
انسان زنده نجس العين نيست. (41)
25 - امام مالك بن انس، در كتاب «المدونة الكبرى» سؤرهاى نجس، مثل
نيمخوردهسگ را برشمرده، اما سخنى از نجاست نيمخورده كافر يا مشرك نياورده
است. (42)
26 - محمدبن احمدبن جزى مالكى (متوفى 741 . ق) در «القوانين الفقهيه»هشت
نوع از نجاسات مورد اتفاق و 18 نوع نجس مورد اختلاف فقها رابرمىشمرد، اما اصلا
سخنى از مشرك به ميان نمىآورد. (43)
27 - ابوالبركات احمدبن محمدبن احمد دردير مالكى (متوفاى 767 ه. ق)دركتاب
«الشرح الصغير على اقرب المسالك الى مذهب الامام مالك» مىنويسد:
هر جاندار و موجود زندهاى حتى سگ و خوك پاك است. (44)
28 - موفق الدين ابن قادم حنبلى(متوفى 620 ه. ق) در «المغنى فى شرحالمختصر
للخرقى» مىنويسد:
نظريه جميع علماى مذهب حنبلى آن است كه انسان چه زنده و چه مرده پاكاست،
اما احتمال داده شده است كه انسان كافر وقتى بميرد، نجس مىشود. (45)
29 - ابوالحسن خرقى حنبلى در «المختصر». (46)
30 - شمس الدين ابن قدامه مقدسى حنبلى در «الشرح الكبير على
المقنع»مىنويسد:
طهارت مشركان و بت پرستان مورد اختلاف نظر فقيهان است; زيرا آنها بهنجاست
و شراب و ميته و امثال آن آلوده هستند. (47)
31 - سيد سابق از نويسندگان فقه معاصر، در جلد اول از كتاب «فقه السنه»
باعنوان «عبادات»، پس از برشمارى نجاست و بحث از آنها، نامى از مشرك نمىبرد.
(48)
32 - دكتر وهبة الزحيلى، فقيه معاصر سورى و نويسنده فقه مقارن در
كتاب«الفقه الاسلامى و ادلته» مىنويسد:
همه فقهاى اسلام بر طهارت مرده انسان حتى كافر اتفاق نظر دارند، فقط
حنفيه،مرده كافر را نجس مىشمرند. (49)
ب ) آراى فقيهان شيعه
اكثر قاطع فقيهان شيعه از گذشته تا حال قائل به نجاست ذاتى مشركان بودهاند.
حتى بسيارى از فقيهانى كه به طهارت اهل كتاب فتوا داده يا قائل به
احتياطدرباره ايشان شدهاند، درنجاست مشركان ترديدى ننمودهاند و برهمين
اساسادعاى اجماع و نبود اختلاف دربين فقهاى شيعه در اين موضوع، به مراتب بيش
ازموضوع نجاست اهل كتاب است. اين در حالى است كه فقط تنى چند از فقهاىقرون
متاخر و جمعى از معاصران در اين مسئله ترديد كرده و دلايل نجاست ذاتىمشركان را
ناتمام دانستهاند. از همين رو، بيشتر آنها دست از فتواى نجاست ذاتىبر داشته
و قائل به احتياط واجب در نجاست مشركان شدهاند و تنها شمار اندكى بهطهارت
مشركان فتوا دادهاند.
گفتار اول: دلايل نجاست ذاتى مشركان
نجاست مشركان دليل تازهاى علاوه برادله نجاست اهل كتاب ندارد، بلكه
همانادله با اندكى تفاوت، در اين حكم مورد استدلال فقيهان قرار گرفته است. به
همينسبب، نقل و نقد آنها به صورت مختصر و با اشاره به مباحث «دلايل نجاستاهل
كتاب» انجام مىگيرد. دلايل مزبور عبارت است از:
1 - آيه شريفه سوره توبه: انما المشركون نجس. (50)
نحوه دلالت
معناى لفظ «نجس» روشن است; زيرا مقصود همان حكم فقهى نجاست است وقرآن به
صراحت، مشركان را نه تنها «نجس» بلكه عين و مجسمه نجاستشمرده ولذا به جاى
استعمال كلمه مشتق «نجس» مصدر «نجس» را به كار برده است; مثلاينكه بگويند
«زيد عدل».
نقد دلالت
در آغاز فصل دوم به طور مبسوط توضيح داده شد كه مفهوم «نجاست مصطلحفقهى»
مفهوم شرعى و فقهى مستحدثى است و اختصاص لفظ «نجس» به اينمفهوم از قرنهاى
سوم و چهارم به بعد شروع شده است و در قرنهاى اوليه، بهويژهدر عصر حيات
پيامبر اكرم(ص) و نزول آيات قرآن رايج و منصرف به اين مفهومنبوده است. بلكه
معمولا در معناى لغوى خود كه «پليدى و كثيفى» است، به كاررفته است . به اين
دليل، هرگاه در نصوص آيات و روايات اين واژه بدون قرينهاىخاص بر اراده مفهوم
فقهى به كار رفته باشد، مثل آيه مزبور، اصولا بايد بر معنىلغوى آن حمل شود
(ادله و شواهد اين معناى لغوى در فصل گذشته آمد). بنابراين،آيه شريفه فوق حتى
به اعتراف بسيارى از فقهاى قائل به نجاست مشركان، دلالتىبر نجاست فقهى مشركان
ندارد، بلكه مقصود همان پليدى اعتقادى و خبث روحىآنان است.
2 - آيه شريفه سوره انعام: كذلك يجعل الله الرجس على الذين لايؤمنون.
(51)
نحوه دلالت
رجس به معناى پليدى وناپاكى و نجاست مصطلح فقهى است و خداوند به طورصريح غير
مؤمنين را نجس دانسته است و مطمئنا مشركان را نمىتوان مؤمن ناميد;زيرا به
توحيد و رسالتحضرت محمد (ص) ايمان ندارند.
نقد دلالت
در فصل دوم از نحوه دلالت و نقد آن به طور مبسوط سخن گفته شد و توضيحداده
شد كه واژه «رجس» نه تنها درلغت و عرف به معناى «پليدى و كثيفى» است،بلكه در
اصطلاح قرآن واحاديث نيز اغلب به همين معنا به كار برده مىشود، مانندانما
الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان، و دهها آيه ديگر كه
همهآنها مورد بحث قرار گرفت. مطابق قواعد و موازين اصول فقه، هرگاه لفظى
درنصوص، فاقد قرينه بر معناى خاصى باشد، بايد بر معناى رايجحمل شود.
3 - احاديث دلالت كننده بر نجاست اهل كتاب و اولويت مشركان
احاديث متعددى كه در فصل گذشته بيان شد، برنجاست ذاتى اهل كتاب دلالتداشت.
هنگامى كه اهل كتاب كه پيرو اديان آسمانى و معتقد به توحيد و يگانگىخدا و نبوت
و رسالتبرخى از انبياى الهى و كتب آسمانى هستند، نجس باشند، بهطريق اولى
مشركانى كه همه اين اصول را منكرند، نجس خواهند بود.
نقد دلالت
در صورتى كه دلالت آن احاديثبر نجاست ذاتى اهل كتاب روشن بود واحاديث دلالت
كننده برطهارت ذاتى آنان با اين دسته معارضه نمىكرد و منجربهتوجيه اين دسته
نمىشد، اين استدلال صحيح به نظر مىرسيد و بايد اولويتدلالت اين احاديثبر
نجاست ذاتى مشركان پذيرفته مىشد، ليكن در فصل گذشتهتوضيح داده شد كه اولا،
اكثر يا هيچ كدام از آن روايات دلالت صريحى بر نجاستذاتى اهل كتاب ندارند،
بلكه درصدد بيان نهى از مصافحه و هم غذايى و همخوابىو ... با آنها هستند;
لذا ممكن استبه نجاست عارضى يا پليدى معنوى آنهااشاره داشته و نهى موجود در
آن احاديث، نهى تنزيهى و كراهتى باشد. ثانيا،برفرض اينكه دلالت اين احاديثبر
نجاست ذاتى پذيرفته شود، مقتضاى جمععرفى بين اين دو دسته، حمل دسته اول برنهى
تنزيهى و كراهتى بود، كه مورد قبولاكثر فقيهان شيعه و سنى، بلكه بسيارى از
قائلان به نجاست ذاتى اهل كتاب قرارداشت. بنابراين، احاديث مزبور هرگز بر نجاست
ذاتى اهل كتاب دلالت نداشته تابه دليل اولويتحاكى از نجاست كافر غير كتابى
باشد.
4 - اجماع
گر چه اتفاق نظر قاطع فقهاى شيعه برنجاست ذاتى اهل كتاب، با نقل
قولهاىمخالف از سوى تنى چند از فقهاى متقدم، مانند ابن جنيد و ابى عقيل و
شيخطوسى و مانند آنها مواجه بود، حكم «نجاست مشركان» مورد اتفاق نظرفقهاى
شيعه - از قدما و متاخران - است، و احدى از فقهاى شيعه به طهارت مشركانفتوا
نداده است.
البته روشن است كه ادعاى اتفاق نظر صرفا محدود به فقيهانى است كه در
اينمسئله فتوا داده و فتواى آنان به دست ما رسيده است. اما در مورد فقيهانى كه
فتواىخويش را در اين مسئله اظهار نكرده و يا در تاريخ و كتب فقهى ثبت نشده و
به دستما نرسيده، ادعايى نمىتوان كرد، و اين اشكالى است كه بر همه ادعاهاى
اجماع يااتفاق نظر وارد است و كمتر به آن توجه مىشود. به هر حال، اين اتفاق
نظر گستردهكه غالبا از آن به اجماع ياد مىشود و مقبول عرف فقيهان شيعه شناخته
شده،نشانگر ريشه دار بودن اين حكم و كاشف از موافقت ائمه معصومين (ع) است،
چراكه حتما اين فقيهان بزرگ اين حكم را سينه به سينه از نسلهاى گذشته دريافت
كردهو آنان نيز از اصحاب ائمه(ع) اخذ كرده و اصحاب نيز حتما آن را از ائمه
معصومين(ع) دريافت نمودهاند. بنابراين، گرچه دلايل ارائه شده از سوى اين
فقيهان برحكمنجاست مشركان ناقص باشد، اما اجماع آنها كاشف از آن است كه آنان
اين حكم راازطريق معتبرترى سينه به سينه از ائمه (ع) دريافت كردهاند.
نقد اجماع
اولا، موضوع «نجاست ذاتى مشرك و كافر» تا پيش از شيخ طوسى اصلا موردبحث و
توجه فقها نبوده است تا در باره آن نظر دهند يا بر آن اجماع كنند. از سويىسكوت
آنان هم نمىتواند دليل اعتقاد آنها به نجاست ذاتى مشركان باشد. آرى،اكثر فقها
فتاوايى صادر كردهاند كه به فتواى نجاست اهل كتاب و مشركان و كافراننزديك
است; به عنوان مثال نهى از مصافحه و هم غذايى و همخوابى و لزوم شستندستها پس
از مصافحه با يهودى و نصرانى و لزوم شستن ظرفهاى آنان، امانمىتوان اين فتاوا
را دليل اعتقاد آنها به نجاست ذاتى كافران دانست; زيرا ممكناست اين فتاوا
ناشى از اعتقاد به آلودگى ظاهرى و عارضى كافران به نجاساتديگر، مثل بول و شراب
و ميته و امثال آن باشد.
ثانيا، ادعاى اجماع همه فقهاى شيعه در طول تاريخ، برنجاست ذاتى مشركانصحيح
نيست; زيرا تنى چند از فقهاى قرون متاخر و معاصر - كه اسامى آنها درصفحات بعد
خواهد آمد - نه تنها به نجاست ذاتى مشركان فتوا ندادهاند، بلكهبه طور صريح
مخالفت و نپذيرفتن اين فتوا و بطلان همه ادله ذكر شده را برنجاستمشركان اعلام
كردهاند، هر چند از سويى خود نيز در فتوا احتياط نموده و اغلب بهطهارت آنان
فتواى صريح ندادهاند. بنابراين، نمىتوان از مخالفت آنها با ادله و فتوابه
نجاست، موافقت ائمه(ع) با نجاست مشركان را كشف كرد.
ثالثا، بر فرض وجود اجماع و اتفاق آراى همه فقهاى شيعه، اين گونه اجماع
هادرفقه شيعه حجيتشرعى ندارد; زيرا اعتبار اجماع نزد شيعيان تعبدى نيست،بلكه
به دليل كاشفيت آن از قول معصوم است و هنگامى مىتواند كاشف باشد كه«مدركى»
يا «محتمل المدركية» نباشد; در اين صورت احتمال داده مىشود كهاجماع كنندگان
با استناد به همين ادله ناقص يا كامل اين فتوا را انتخاب كرده باشند،نه درپى
تلقى سينه به سينه از نسلهاى گذشته. با وجود اين احتمال، ديگر نمىتوانآن
اجماع را كاشف از قول معصوم(ع) دانست، و حال آنكه اجماع مزبور يا مدركىاستيا
محتمل المدركية; زيرا بسيارى از اجماع كنندگان براى اثبات فتواى خويشبه همين
دلايل چندگانه استدلال كردهاند.
رابعا، شهيد آية الله صدر مىفرمايد: اگر اجماع كاشف از راى ائمه
معصومين(ع)باشد، پيامبراكرم (ص) نيز بايد مسلمانان و اصحابش را از اختلاط با
مشركان برحذرمىداشت، اما مسلمانان در آن دوران، به ويژه پس از صلح با مشركان،
باخويشاوندان خود اختلاط داشتند و اگر اين اختلاط موجب سرايت نجاست ذاتىآنان
به مسلمانان مىشد، لازم بود آن حضرت آنان را از اين مسئله مورد ابتلا
آگاهسازد و بارها آنها را برحذر دارد. حال اينكه هيچ نهىاى از آن حضرت
نرسيدهاست و انگيزهاى بر مخفى نگهداشتن اين گونه احاديث نبوى هم از سوى اهل
سنتوجود نداشته است.
گفتار دوم: منكران نجاست ذاتى مشركان
برخى فقيهان شيعه در قرون اخير و بلكه معاصر، ادله نجاست ذاتى مشركان
راناتمام دانسته و از همين رو، از فتواى نجاست دستبرداشتهاند و قائل به
احتياطشده يا فتواى صريح به طهارت ذاتى مشركان دادهاند، از آن جمله :
1 - مرحوم سيد محمد بن على موسوى عاملى (متوفاى 1009 ق.) مؤلف«مدارك
الاحكام» (از مشهورترين كتب فقه شيعه). در اين كتاب كه شرحى بر كتاب«المعتبر»
محقق حلى است كليه دلايل محقق (ره) را مبنى بر نجاست مشركان نقل وهمه آنها را
رد كرده و بدون اظهار نظرصريح خويش درباره اين مسئله از آن گذشتهاست.
(52) اين نحوه نگارش نشانه وجود فتواى مخالف و گرايش به فتواى
طهارتمشركان يا حداقل توقف و احتياط و نپذيرفتن فتواى نجاست است.
2 - مرحوم سيد محمد باقر سبزوارى، فقيه و مؤلف «كفاية الاحكام» و
«ذخيرةالمعاد» (از كتب مهم شيعه). وى در كتاب «الذخيرة» اولا، به جاى اجماعى
شمردنفتواى نجاست در ميان شيعه، تعبير به اتفاقى بودن اين حكم مىنمايد.ثانيا،
پس ازنقل دلائل نجاست مشركان آن را رد مىكند و پس از آن بدون اظهار نظر صريح
ازمسئله مىگذرد. و در پايان مىگويد: «وعليك بالاحتياط». (53)
3 - حاج آقارضا فقيه همدانى در كتاب الطهارة «مصباح الفقيه»، دلايل
نجاستمشركان و اهل كتاب را نقل و رد مى كند. (54)
4 - آية الله مكام شيرازى. در تعليقه خويش بر عروة الوثقى مىنويسد:
درباره انواع كافران غير كتابى نيز دليلى بر نجاست آنها نيست، گرچه
دليلىخاص بر طهارت آنان نيز وجود ندارد; چرا كه احاديث طهارت كتابى شامل
آنهانمىشود. بنابراين، بايد در حكم اين گروه به «اصالة الطهاره» مراجعه و
حكمطهارت صادر كرد. آرى، در موارد ضرورى سزاوار نيست كه احتياط ترك شود.
(55)
همچنين در رساله توضيح المسائل ايشان آمده است:
مسئله 113 - كافر; يعنى كسى كه خدا يا پيامبر اسلام (ص) راقبول ندارد،
يابراىخدا شريكى قرار مىدهد، بنا براحتياط نجس است. (56)
5 - آية الله شهيد محمد باقر صدر پس از اينكه تمام دلايل قول به
نجاستكافران - اعم از مشرك و اهل كتاب - را رد و همه آنها را از درجه اعتبار
ساقطمىداند، عمدهترين دليل آن را «اجماع» معرفى مىكند. گر چه اجماع را نيز
بااشكالات متعددى از قبيل «مدركى بودن» و «كاشف نبودن» رد مىكند، اما در
پايانبحث نمىتواند اهميت و ابهت اجماع و اتفاق آراى فقهاى شيعه برنجاست
راناديده بگيرد، از همين رو به گونهاى تعبيرى مىكند كه اگر به طور جداگانه
ملاحظهشود، بر طهارت اهل كتاب و نجاست مشركان و تماميت دليل اجماع در
موردمشركان دلالت مىكند. ولى اگر اين تعبير با مباحث، استدلالها و
استنتاجاتصفحات قبل جمع شود، نتيجه اين خواهد شد كه اگر دليل اجماع تمام باشد،
بايدمقدار متيقن مفاد اجماع (نجاست مشركان) اخذ و حكم به نجاست صادر شود و
درغير مورد متيقن كه اهل كتاب است ، حكم به طهارت شود.
6 - آية الله منتظرى نيز دلايل قول به نجاست را ناتمام دانسته و برهمين
اساس،قائل به احتياط واجب شده و در رسالهاش مىنويسد:
مسئله 107 - الكافر و هو من انكر الله تعالى او اشرك به او انكر نبوة
خاتمالانبياء محمد بن عبدالله (ص) او انكر المعاد، يحكم عليه بالنجاسة على
الاحوطوجوبا. كافر; يعنى كسى كه خدا را انكار كرده، يا به او شرك بورزد، يا
پيامبرىخاتم پيامبران حضرت محمد(ص) يا معاد را انكار نمايد، بنابر احتياط
واجببايد حكم به نجاست او بشود.
7 - استاد محمد ابراهيم جناتى نيز درمقاله «تئورى طهارت ذاتى انسان» به
اثباتنظريه طهارت ذاتى نوع انسان پرداخته و كليه دلايل قول به نجاست مشركان را
ردمىكند و مفاد آيات و احاديث مربوط به نجاست مشركان را گواه بر پليدى
اعتقادىآنها مىداند. گر چه ايشان درپايان مقاله به فتواى طهارت مشركان
تصريحنكردهاند، اما هدف مقاله درحقيقت اثبات همين نظر بوده است همچنان كه
ايشاندر جلسه حضورى نيز به همين حكم تصريح كردهاند.
8 - آية الله محمد هادى معرفت; ايشان نيز در گفت و گوى حضورى با
نگارندهاظهار داشتند كه اعتقاد من طهارت اهل كتاب و مشركان است و هيچ دليل
معتبرىبر نجاست ذاتى آنها وجود ندارد.
- دليل طهارت مشركان
چون هيچ دليلى - اعم از آيه و حديث - بر حكم واقعى طهارت يا نجاست
مشركانوجود ندارد، بايد به قواعد فقهى يا «اصول عمليه» مراجعه كرد:
طبق «قاعده طهارت» كه يكى از قواعد فقهى است، هر موضوعى كه دليلىخاص بر
طهارت يا نجاست آن نباشد، محكوم به طهارت است.
«اصالتبرائت » نيز اقتضا مىكند هر عملى كه مكلف دليلى خاص بر وجوب ياحرمت
آن نداشته باشد، مجراى «اصالة البرائة»گردد و انجام و ترك آن براى
مكلفبلامانع باشد. حال بر اساس اين اصل، خوردن غذاى طبخ شده مشرك يا استفاده
ازظرف و لباس و مصافحه با او اشكالى ندارد.
البته آنچه گفته شد مربوط به طهارت يا نجاست ذاتى بدن مشرك است، و اگردر
موردى احراز شد كه فردى مشرك به سبب معتقد نبودن به احكام طهارت ونجاست، بدن،
لباس، ظروف و مانند آن را نجس كرده باشد، اجتناب از آن لازماست. اما درمواردى
كه نجاست عرضى بدن يا آنچه متعلق به مشرك است، احرازنشده باشد، اجتناب و پرهيز
از آن به دليل احتمال نجاست مطابق احتياط بوده و تاوقتى كه ارتباط با وى و
استفاده از آنها لازم نباشد، بهتر استبراى رعايت احتياط،از آنها پرهيز شود.
- حكم ملحدان و فرقههاى مسلمان محكوم به كفر
«ملحد» يا مادى، ماترياليست و دهرى كسى است كه اصل وجود خدا را انكار
كردهاست، و مراد از فرقههاى مسلمان محكوم به كفر، كسانى هستند كه به موجب
انكاريكى از ضروريات دين اسلام، محكوم به كفر شده و يا به سبب غلو و مبالغه
درتجليل از برخى شخصيتها، آنها را در مرتبه خدا قرار داده و يا بالعكس به
علتدشمنى با ائمه اهل البيت (ع) ناصبى شدهاند.
اين دو گروه نيز از نظر اكثر فقيهان شيعه، محكوم به نجاستبوده و در نگاه
غالبفقيهان اهل سنت، محكوم به طهارتاند. اما چون دلايل فقهاى قائل به
نجاستاين دو گروه، به طور عمده همان دلايل ذكر شده درفصل دوم (دلايل نجاستاهل
كتاب) است كه ناتمامى آنها روشن شد، حكم نجاست اين دو گروه نيز فاقددليل معتبر
است. به همين سبب، هر دو گروه به اقتضاى قاعده فقهى «اصالتطهارت» و اصل عملى
«اصالتبرائت» محكوم به طهارت هستند.
البته بحث علمى درباره حكم هريك از اين دو گروه و نقل و نقد ادله حكمنجاست
و طهارت مجال بيشترى مىطلبد كه بايد به طور جداگانه بررسى شود.
آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين.
كتابنامه
- قرآن كريم
تفاسير
- آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، 16
جلد،بيروت، دارالفكر، 1414ق .
- بغوى، ابو محمد الحسين مسعود الغراء،معالم التنزيل فى التفسير و التاويل،
5جلد، بيروت ،دارالفكر، 1416ق .
- بيضاوى، قاضى ناصرالدين ابى سعيد،انوار التنزيل و اسرار التاويل، 5
جلد،بيروت، دارالفكر، 1416 ق .
- ثقفى تهرانى، ميرزا محمد، روان جاويد، 5 جلد، چاپ دوم: تهران،انتشارات
برهان، 1298 ق .
- حسينى البحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير القرآن، 5 جلد، چاپ اول:قم،
الدراسات الاسلاميه، 1417ق .
- حقى بروسوى، اسماعيل، روح البيان، 10 جلد، چاپ هفتم: بيروت،داراحياء
التراث العربى، 1405ق .
- رازى، فخر الدين، التفسير الكبير او مفاتيح الغيب، 30 جلد در 15 مجلد،چاپ
اول: بيروت، دارالكتب العلميه، 1411 ق .
- زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل،4 جلد، بيروت ،دارالفكر،
بىتا.
- سبحانى، جعفر،معالم التوحيد فى القرآن الكريم، به قلم جعفر الهادى ،
تهران،دارالكتب الاسلاميه، 1400 ق .
- شوكانى، محمدبن على بن محمد،فتح القدير بين فنى الرواية و الدراية من
علمالتفسير، 5 جلد ، بيروت، دارالمعرفة، بىتا.
- طباطبايى، محمدحسين،الميزان فى تفسير القرآن، 23 جلد، چاپ اول:بيروت،
مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1417 ق .
- - ، الميزان فى تفسير القرآن، گروهى از مترجمان، 20 جلد،چاپ دوم: تهران،
بنياد علمى و فكرى علامه طباطبايى با همكارى مركز نشرفرهنگى رجاء، 1364.
- طبرسى، ابو على الفضل بن الحسن، مجمع البيان، تعليق : ابوالحسنشعرانى، 10
جلد، چاپ دوم: تهران، كتاب فروشى اسلاميه، 1380 ق .
- طبرى، محمدبن جرير، جامع البيان فى تاويل القرآن، 12 جلد ، چاپ اول:بيروت،
دارالكتب العلميه، 1412 ق .
- طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسير القرآن الكريم، 13 جلد، بيروت،دارالفكر،
بىتا.
- طوسى، ابوجعفر محمدبن الحسن، التبيان فى تفسير القرآن، 10 جلد، چاپدوم:
بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا.
- عبده، محمد، المنار، تاليف: محمد رشيد رضا، 12 جلد، بيروت،دارالمعرفة،
بىتا.
- عروسى الحويزى، عبد على بن جمعة،نورالثقلين، چاپ چهارم: قم،مؤسسه
اسماعيليان، 1373.
- عمادى، قاضى ابى السعود محمدبن محمد،تفسير ابى السعود، چاپ دوم:بيروت،
داراحياء التراث العربى، 1411 ق .
- فيض كاشانى، ملامحسن، تفسير صافى، 5 جلد، بيروت، مؤسسة الاعلمىللمطبوعات،
بىتا.
- القرشى الدمشقى، ابوالفداء اسماعيل بن كثير،القرآن العظم، 4 جلد،بيروت،
دارالمعرفة، 1402 ق .
- قرطبى، ابن رشد، الجامع لاحكام القرآن، 21 جلد در 10 مجلد، چاپ اول:بيروت،
دارالكتب العلميه، 1405 ق .
- قريشى، سيدعلىاكبر، قاموس قرآن، 7 جلد در 3 مجلد، چاپ ششم:
تهران،دارالكتب الاسلاميه.
- قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، 2 جلد، چاپ چهارم: قم، دارالكتاب،1367.
- كاشانى، ملافتحالله، منهج الصادقين، 10 جلد، چاپ سوم: تهران، كتابفروشى
اسلاميه، 1346.
- لاهيجى، عبدالرزاق، تفسير شريف لاهيجى، 5 جلد، تهران، شركتسهامىچاپ و
انتشارات كتب ايران، 1363.
- مراغى، احمدمصطفى، تفسير المراغى، 30 جلد در 10 مجلد، چاپ اول:بيروت،
داراحياء التراث العربى، بىتا.
- مشهدى، ميرزا محمد، كنز الدقائق، 11 جلد، چاپ اول: قم، مؤسسة
النشرالاسلامى، 1411 ق .
- مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، 7 جلد، چاپ دوم: بيروت،
دارالعلمللملايين، 1980 م.
- مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، 27 جلد، چاپ سى و يكم:تهران،
دارالكتب الاسلاميه، 1373.
- - ،پيام قرآن(تفسير نمونه موضوعى)، چاپ اول: قم،مدرسة الامام
اميرالمؤمنين(ع)، 1367.
- ميبدى، ابوالفضل رشيدالدين، كشف الاسرار و عدة الاسرار، 10 جلد،
چاپچهارم: تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1361.
جوامع حديثى شيعه
- حرعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، 20 جلد، بيروت، داراحياءالتراث
العربى، بىتا.
- صدوق، على بن بابويه، توحيد ، قم، مكتبة الصدوق، بىتا.
- طبرسى، ابى على الفضل بن الحسن، الاحتجاج، 2 جلد ، قم، انتشاراتاسوه،
بىتا.
- فيض كاشانى، ملامحسن، الوافى، 15 جلد، اصفهان، مكتبة
الاماماميرالمؤمنين(ع)، 1411 ق .
- قمى، شيخ عباس، سفيفة البحار، 2 جلد ، تهران، انتشارات اميركبير، بىتا.
- كلينى، محمدبن يعقوب، اصول كافى، 4 جلد، تهران، دارالكتب الاسلاميه،بىتا.
- - ، الفروع منالكافى، 5 جلد، تهران، دارالكتبالاسلاميه، 1391 ق .
- مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، 110 جلد، بيروت، داراحياء التراثالعربى،
1403 ق .
- موسوى دهسرخى اصفهانى، محمود بن مهدى، مفتاح الكتب الاربعه،38 جلد، چاپ
اول: بىتا.
كتب اصولى و فقهى شيعه
- آل يس، محمدرضا، فقه الامام جعفر الصادق(ع)، يك جلد.
- آملى، محمد تقى،مصباح الهدى فى شرح العروة الوثقى ، 10جلد، تهران،انتشارات
فردوسى، بىتا.
- ابن البراج، قاضى عبدالعزيز، جواهر الفقه، چاپ شده در مجموعه
سلسلهالينابيع الفقهيه 40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدار
الاسلاميه،1410 ق .
- ابن زهره، حمزة بن على،غنية النزوع الى علمى الاصول و الفروع، چاپ شده
درمجموعه سلسلة الينابيع الفقهية.
- ابوبكر حصنىدمشقى، تقى الدين،كفاية الاخيار فى حل غاية الاختصار،2 جلد،
دمشق، دارالفكر، بىتا.
- اراكى، محمدعلى، توضيح المسائل.
- - ، التعليقة على العروة الوثقى.
- اشكورى، محمدمهدى حسينى، توضيح المسائل.
- اصفهانى، سيدابوالحسن، وسيلة النجاة(المحشى بفتاوى الگلپايگانى)،3 جلد،
چاپ اول: قم، مطبعة مهر استوار، 1393 ق .
- - ، ذخيرة العباد ليوم المعاد، نجف اشرف، مطبعة الراعى،1347ق .
- انصارى، شيخ مرتضى، الطهارة، چاپ سنگى، قم، مؤسسة آلالبيت لاحياءالتراث،
بىتا.
- بحرانى، يوسف، الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة، 24 جلد،چاپ اول:
قم، مؤسسة النشر الاسلامى، بىتا.
- بروجردى، سيدمحمد حسين، توضيح المسائل.
- تبريزى، ميرزا جواد، توضيح المسائل.
- جناتى، محمدابراهيم، طهارة الكتابى فى فتوى السيد الحكيم، نجف .
- حائرى شاهرودى، شيخ يوسف، مدارك العروة الوثقى.
- حسينى عاملى، سيدمحمدجواد، مفتاح الكرامة فى شرح قواعد العلامه،10 جلد،
چاپ سنگى، مؤسسة آل البيت، بى تا.
- حلبى، ابى الصلاح، الكافى فى الفقه، چاپ شده در مجموعه سلسلة
الينابيعالفقهيه 40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدار
الاسلاميه،1410 ق .
- حلى، ابوالقاسم نجم الدين جعفربن حسن(محقق اول)، شرايع الاسلام فىمسائل
الحلال و الحرام، 4 جلد، قم مؤسسه اسماعيليان.
- - ، المختصر النافع، چاپ شده در مجموعه سلسلةالينابيع الفقهيه.
- - ، المعتبر فى شرح المختصر، قم، مؤسسة سيدالشهداء.بىتا.
- حلى، حسن بن يوسف(علامه)، قواعد الاحكام فى مسائل الحلال و الحرام،2 جلد
در يك مجلد، چاپ سنگى، قم، منشورات رضى، بى تا.
- - ، ارشاد الاذهان ، چاپ سنگى.
- - ، تحرير الاحكام، دو جلد در يك مجلد، چاپ سنگى،مشهد، مؤسسه طوسى، بىتا.
- - ، تذكرة الفقهاء، چاپ سنگى، قم، مكتبة المرتضويه،بىتا.
- - ، منتهى المطلب، 2 جلد، چاپ سنگى، تبريز، بىتا.
- حلى، شيخ حسين، دليل العروة الوثقى.
- حلى، محمدبن ادريس، السرائر الحاوى لتحريرالفتاوى، چاپ شده درمجموعه سلسلة
الينابيع الفقهيه.
- حلى ، محمدبن حسن بن يوسف، ايضاح الفوائد فى شرح القواعد، 4 جلد.
- خامنهاى، سيدعلى، اجوبة الاستفتائات، قم، دارالحق.
- آخوند خراسانى، محمدكاظم،قطرات كتاب الطهارة.
- - ، كفاية الاصول، قم، مؤسسة آل البيت.
- خلخالى، صادق، توضيح المسائل.
- خوانسارى، سيداحمد، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع، 7 جلد،چاپ دوم:
قم، مؤسسه اسماعيليان ، 1405 ق .
- خويى، سيدابوالقاسم، التنقيح فى شرح العروة الوثقى، تقرير: ميرزا علىغروى
تبريزى، 12جلد، چاپ سوم: قم، دارالهادى للمطبوعات، 1410 ق .
- - ، دروس فى فقه الشيعه،
- - ، منهاج الصالحين، 2 جلد، بيروت، دارالتعارف، بىتا.
- راوندى، سعيد، فقه القرآن، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه.
- سبزوارى، سيدمحمدباقر، كفاية الاحكام .
- - ، ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد، چاپ سنگى، قم،مؤسسة آلالبيت لاحياء
التراث، بىتا.
- سبزوارى، عبدالاعلى، توضيح المسائل .
- سلار، المراسم، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيع الفقهيه(40 جلد،چاپ اول:
بيروت، مؤسسة فقه الشيعه و الدارالاسلاميه، 1410 ق .) .
- سيدمرتضى، الانتصار، قم، انتشارات شريف رضى، 1391 ق .
- - ، الناصريات، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيعالفقهيه.
- - ، جمل العلم و العمل، چاپ شده در مجموعه سلسلةالينابيع الفقهيه.
- سيستانى، سيدعلى، توضيح المسائل.
- سيفى مقدسى، رضا، اهل الكتاب عقيدة و زواجا.
- شاهرودى، سيدمحمود، ذخيرة المؤمنين .
- شيرازى، محمدتقى، رسالة عمليه.
- - ، رسالة فى الفتاوى.
- صالحى مازندرانى، دروس فى الفقه.
- صدر، سيدمحمدباقر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، 4 جلد در 2 مجلد، قم،مجمع
شهيد صدر، 1408 ق .
- - ، الفتاوى الواضحة وفقا لمذهب اهل البيت(ع)، چاپ دوم:نجف، مطبعة الآداب
، 1396 ق .
- صدوق، علىبن بابويه، فقه الرضا، چاپ شده در مجموعه سلسلة
الينابيعالفقهيه (40 جلد، چاپ اول: بيروت، مؤسسة فقه الشيعه، 1410 ق .).
- - ، المقنع فى الفقه و الهداية بالخير، چاپ شده در مجموعهسلسلة الينابيع
الفقهيه.
- - ، الهداية، چاپ شده در مجموعه سلسلة الينابيعالفقهيه.
- طباطبايى، سيدعلى، رياض المسائل فى بيان الاحكام بالدلائل فى شرح
مختصرالنافع، 2 جلد، چاپ سنگى، قم، مؤسسة آلالبيت، مطبعة الشهيد، 1404 ق .
- طباطبايىحكيم، سيدمحسن، مستمسك العروة الوثقى، 14جلد، قم، مكتبهآيةالله
مرعشى نجفى، 1404 ق .
- طباطبايىيزدى، سيدمحمدكاظم، العروة الوثقى، 2 جلد، قم مؤسسهاسماعيليان.
- - ، عروه محشى .
- طوسى، ابن حمزه، الوسيله الى نيل الفضيلة، چاپ شده در مجموعه
سلسلةالينابيع الفقهيه.
- طوسى، شيخ ابن جعفر محمدبن الحسن، الخلاف، 2 جلد، قم، مؤسسةالنشر
الاسلامى.
- - ، النهاية، بيروت، دارالكتاب العربى، بىتا.
- - ، المبسوط، 6 جلد در 3 مجلد، چاپ دوم: قم، المكتبةالمرتضويه، 1387 ق .
- فاضل لنكرانى، محمد، توضيح المسائل .
- فاضل هندى، كشف اللثام ، 2 جلد ، چاپ سنگى، قم، مكتبة آيةالله
مرعشىنجفى، 1405 ق .
- فضلى، عبدالهادى، دروس فى فقه الاماميه .
- فقيه همدانى، رضا، الطهارة ، چاپ سنگى، بىنا، بىتا.
- - ، مصباح الفقيه .
- قمى، سيد حسن، توضيح المسائل.
- - ، حاشيه برعروة الوثقى .
- كاشف الغطاء، محمدحسن، كشف الغطاء عن خفيات مبهمات الشريعة الغراء،چاپ
سنگى، بىنا، بىتا.
- كركى عاملى، ابوالحسن علىبن حسين (محقق ثانى)، جامع المقاصد فىشرح
القواعد، 13جلد، چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث، 1400ق .
- كلباسى، محمد، النخبة.
- كوكبى تبريزى، توضيح المسائل .
- كيدرى، ابوالحسن،اصباح الشيعه بمصباح الشريعة، چاپ شده در مجموعهسلسلة
الينابيع الفقهيه.
- مرواريد، علىاصغر، سلسلة الينابيع الفقهيه، 40 جلد، چاپ اول: بيروت،مؤسسة
فقه الشيعه و الدرالاسلاميه، 1410 ق .
- مظفر، شيخ محمدرضا، اصول الفقه، 4 جلد در 2 مجلد، بيروت.
- مغنيه، محمدجواد، فقه الامام جعفر الصادق، 6 جلد در 3 مجلد چاپ ششم:بيروت،
دارالجواد، دارالتيار، 1413 ق .
- - ، الفقه على المذاهب الخمسه، چاپ ششم: بيروت،دارالعلم للملايين ، 1979
م.
- مقدس اردبيلى، احمد،مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان،14 جلد،
قم، مؤسسة النشر الاسلامى .
- مكارم شيرازى، ناصر، تعليقات على العروة الوثقى.
- - ، توضيح المسائل .
- - ، القواعد الفقهيه ، 2 جلد، قم، مدرسة الاماماميرالمؤمنين(ع).
- منتظرى، حسينعلى، الاحكام الشرعيه على مذهب اهل البيت(ع)، قم، مطبعةقدس،
1413 ق .
- - ، توضيح المسائل،
- موسوى بجنوردى، سيدحسن، القواعد الفقهيه، 7 جلد ، قم، مؤسسهاسماعيليان،
بىتا.
- موسوى خمينى، روح الله(امام) ، تحريرالوسيله، 2 جلد، قم، مؤسسة
النشرالاسلامى، 1404 ق .
- - ، الطهارة ، 3 جلد.
- موسوى عاملى، سيدمحمدبن على، مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام،8 جلد،
چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبيت، 1410 ق .
- موسوى گلپايگانى، سيدمحمدرضا، توضيح المسائل.
- - ، مجمع المسائل.
- نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام، 43 جلد، چاپهفتم:
بيروت ، داراحياء التراث العربى، بىتا.
- - ، مجمع الرسائل، (با حاشيه تنى چند تن از فقها).
- نراقى، ملااحمد،مستند الشيعه فى احكام الشريعة، 2 جلد، چاپ سنگى،بىنا،
بىتا.
- نورى همدانى، حسين، توضيح المسائل.
- هذلى حلى، يحيى بن سعيد، الجامع للشرايع، چاپ شده در مجموعهسلسلة
الينابيع الفقهيه.
- - ، نزهة الناظر فى الجمع بين الاشباه و النظائر .
جوامع روايى و فقهى اهل سنت
- ابن قدامه ، عبدالله بن احمد، المغنى، 14 جلد ، بيروت، دارالحديث.
- اندلسى، ابن حزم ظاهرى، المحلى بالآثار، 13 جلد، بيروت، دارالكتبالعلميه،
بىتا.
- بخارى، محمدبن اسماعيل، صحيح بخارى، 8 جلد، بيروت، مكتبة الثقافيه.
- جزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعه، 5 جلد، بيروت،
دارالفكر،1406ق .
- شربينى شافعى، خطيب، الاقناع.
- دارمى، ابومحمد، سنن دارمى، بيروت، دارالكتب العلميه.
- الزحيلى، وهبة، الفقه الاسلامىو ادلته، 10 جلد، چاپ دوم: دمشق،
دارالفكر،1409 ق .
- شوكانى، نيل الاوطار، بيروت، دارالجيل.
- عسقلانى، ابن حجر، فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، بيروت،دارالمعرفة.
- عينى حنفى(علامه)،عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى، بيروت، محمدامين دمج .
- قرطبى، ابن رشد، بدايةالمجتهد و نهاية المقتصد، دو جلد در يك مجلد،بيروت،
دارالفكر، 1415 ق .
- قزوينى، حافظابن ماجه، سنن ابن ماجه، بيروت، داراحياء التراث العربى.
- نيشابورى، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، داراحياء التراثالعربى،
بىتا.
كتب فقهى شافعيه
- انصارى، ذكريا، شرح المنهاج، بيروت، دارالفكر، بىتا.
- بيهقى شافعى، ابو بكر احمد،معرفة السنن و الآثار، بيروت، المجلس
الاعلىللشئون الاسلاميه.
- جمل، سليمان، حاشية على شرح المنهاج، دارالفكر، بىنا.
- شربينى شافعى، خطيب، مغنى المحتاج الى معرفة الفاظ المنهاج، 4 جلد،بيروت،
دارالفكر، بىتا.
- رملى مصرى شافعى، شمس الدين، نهاية المحتاج فى شرح المنهاج، 4 جلددر 2
مجلد، بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا
- سيدبكرىشافعى، ابوبكر، اعانة الطالبين على حل الفاظ فتح المبين،
بيروت،داراحياء التراث العربى، بىتا.
- شامى، ابن عابدين،رد المختار على الدرالمختار، 7 جلد، بيروت،
داراحياءالتراث العربى، بىتا.
- غزاوى شافعى، محمدزهرى، السراج الوهاج على متن المنهاج، بيروت،دارالمعرفة.
- شربينى شافعى، خطيب، الوجيزه.
- فنانى مليبارى شافعى، فتح المبين، بيروت داراحياء التراث العربى، بىتا.
- فيروز آبادى شيرازى شافعى، ابواسحاق ابراهيم، المهذب فى فقه
الامامالشافعى، 2 جلد ، مصر، مصطفى، البابى الحلبى.
- قفال مصرى شافعى، احمد شاشى،حلية العلماء فى معرفة مذاهب الفقهاء،8 جلد
چاپ اول: اردن، مكتبة الرسالة الحديثه، 1988 م .
- ماوردى شافعى، علىبن محمد، الحاوى الكبير فى مذهب الامام الشافعى،19 جلد،
بيروت، دارالكتب العلمية .
- مزنى، اسماعيل ،المختصر فى فقه الشافعى .
- نووى ، امام شرف الدين، منهاج الطالبين، بيروت ، مكتبة التجارى.
- نووى، محىالدين، المجموع فى شرح المهذب، 20 جلد، دارالفكر، بى تا.
كتب فقهى حنفيه
- ابن النجم ، حنفى، البحرالرائق فى شرح كنز الدقائق.
- حلبى، ابراهيم بن محمد، مجمع الانهر فى شرح ملتقى الابحر، بيروت،داراحياء
التراث العربى، بىتا.
- سرخسى حنفى، ابوبكر، المبسوط، بيروت، دارالمعرفة.
- طاهر البخارى، طاهر بن احمد، خلاصة الفتاوى ، 4 جلد در 2 مجلد،
كويته،مكتبه حيبيه ، 1379 ق .
- كاسانى حنفى، علاء الدين ابوبكر، بدائع الصنائع، بيروت دارالكتب العلمية.
- نظام و مفتيان هند، الفتاوى الهنديه، (كه فتاواى قاضيخان در حاشيه آن
چاپشده است)، بيروت، داراحياء التراث العربى.
كتب فقهى مالكيه
- ابن جزى كلبى مالكى، محمد بن احمد، القوانين الفقهيه، دارالفكر.
- صاوى مالكى، احمد بن محمد، حاشية على الشرح الصغير.
- مالك ابن انس، المدونة الكبرى ، دارالفكر.
- دردير مالكى، ابوالبركات احمد بن محمد، الشرح الصغير على اقرب المسالكالى
مذهب الامام مالك .
- شرح كبير بر مقنع.
كتب فقهى حنبلى
- ابن قدامة حنبلى، شمس الدين، الشرح الكبير على المقنع، دارالفكر
ودارالكتاب العربى.
- ابن قدامه حنبلى، موفق الدين، المغنى فى شرح المختصر، دارالفكر ودارالكتاب
العربى.
- سابق، سيد، فقه السنه، 3 جلد، بيروت، دارالكتب العربى.
- عمران حسين خرقى، ابوالقاسم، المختصر، دارالفكر.
كتب لغت
- ابن اثير جزرى، مجدالدين، النهاية فى غريب الحديث والاثر، 5 جلد، قم،مؤسسة
اسماعيليان.
- ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، 6 جلد، بيروت، مركز النشر مكتب
الاعلامالاسلامى.
- ابن منظور، لسان العرب، 18 جلد ، بيروت، نشر ادب الحوزه.
- جوهرى، صحاح اللغة، بيروت، دارالعلم للملايين .
- حييم، فرهنگ حييم.
- دهخدا، لغت نامه دهخدا، 14 جلد، تهران انتشارات دانشگاه تهران، 1373.
- راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن و الجامع لاحكام القرآن،
مكتبهمرتضويه.
- شرتونى لبنانى، سعيد، اقرب الموارد فى فصح العربية و الشوارد، 3
جلد،بيروت.
- صفى پور، عبدالرحيم، منتهى الارب فى لغة العرب، 2 جلد، چاپ سنگى.
- طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، 6 جلد، بيروت مؤسسة الوفاء.
- فيروز آبادى، محمدبن يعقوب، القاموس المحيط، بيروت داراحياء
التراثالعربى، بىتا.
- مغربى شهاب فتوحى، احمد، المصباح المنير، چاپ سنگى.
- واسطى زبيدى حنفى، محمدمرتضى الحسينى،تاج العروس من جواهرالقاموس، 20 جلد،
بيروت، دارالفكر، بىتا.
منابع ديگر
- HOLY BIBLE
- آلبرماله، تاريخ رم، تهران، انتشارات ابن سينا.
- - ، تاريخ ملل شرق .
- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت ، دارصادر و دار بيروت، 1385 ق .
- ابن هشام، سيرة النبى(ص)، چاپ دوم: دارالمعرفة.
- ايلخانى، كلام يهود و مسيحيت(جزوه درسى)، تربيت مدرس(دارالشفاء) قم.
- حكمت، على اصغر، تاريخ اديان، كتاب خانه ابن سينا.
- دوستخواه، جليل، اوستا، نامه مينوى زرتشت، انتشارات مرواريد.
- رضى، هاشم، اديان بزرگ جهان، انتشارات آسيا.
- شاله فرانسوى، فيليسين، تاريخ مختصر اديان بزرگ، ترجمه: منوچهرخدايار
محبى.
- شريعتى، على، تاريخ و شناخت اديان، انتشارات البرز.
- شهرستانى، الملل و النحل، منشورات شريف رضى.
- ظفر الاسلام خان، نقد و نگرشى بر تلمود، ترجمه: محمدرضا رحمتى،
قم،انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.
- ظاهرى اندلسى، ابن حزم، الفصل فى الملل و الاهواء و النحل، دارالمعرفة.
- فنبلى، م .ا .ج .، در جست و جو حقيقت، ترجمه: ط. ميكائيليان، قم، مؤسسهدر
راه حق.
- قمى، شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان.
- كتاب مقدس(تورات و انجيل) فارسى، كتاب خانه سلطنتى لندن، 1933 م.
- الكتاب المقدس(عربى)، چاپ چهارم: بيروت، 1875 م .
- كيهان انديشه، ش 23 و 24.
- مستر جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، كتاب خانه طهورى.
- مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، 3 جلد، قاهره، دارالمعلم.
- مكارم شيرازى، ناصر، مذاهب بزرگ دنيا، جزوه زيراكس شماره121/117كتاب خانه
دفتر تبليغات.