ميقات سبز

آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی

- ۳ -


طواف سبز

طواف سبز چگونه درس بخوانيم؟ اين سؤالى است كه معمولاً ذهن همه‏ى طلاب جوان را به خود مشغول مى‏كند و پرسشى است كه غالباً همه‏ى اساتيد حوزه با آن روبرو هستند.
واقعاً چگونه تحصيل كنيم؟ اين سئوال، دوپرسش ديگر را به شكلى پنهان در خود دارد: 1 .
در درس چه كسى شركت كنيم؟ )گزينش استاد( 2 .
با چه كسى مباحثه كنيم؟ )گزينش هم بحث( اين سؤالات در سطور آينده به طور مشروح پاسخ داده خواهد شد.
اما قبل از شروع پاسخ، ذكر دونكته اجتناب‏ناپذير و ضرورى است: أ .
كسى كه پاى در ميدان تحصيل گذارده است، بايد بداند كه آسان‏ترين مسير تحصيل و اولى‏ترين جواب در مقابل سؤالِ »چگونه درس بخوانيم؟« اين است كه بايد درس بخوانيم! و چنين نيست كه با كاوشى مداوم و طولانى بالاخره روشى را بيابيم كه در آن روش از زحمت درس خواندن آسوده شويم و بدون رنج و تعب مدارج علمى را طى كنيم و قله‏هاى دانش را يكى پس از ديگرى فتح نماييم! بايد بدانيم هيچ روشى در دنيا يافت نمى‏شود كه ما را از زحمت درس خواندن و مطالعه كردن بى‏نياز كند.
تحصيل علم با سختى و مشكل توأم است و اين سختى‏ها نيز مخصوص رشته‏اى خاص نيست؛ هر رشته‏اى از علوم و هر شاخه‏اى از دانش نيازمند تحمل، اراده و پشتكار است.
و انتخاب روش صحيح در نهايت، باعث كاستن اين زحمات و به ثمر رساندن سريع‏تر و صحيح‏تر آن است؛ نه اينكه ما را از رنج درس خواندن كاملاً برهاند! ب .
تحصيل قائم به شخص محصل است و امور ديگر هر چند دقيق، قوى و مؤثر باشند، جنبه‏ى كمك دارند.
اصل راه تحصيل بايد توسط خود محصل طى شود.
استاد هر چقدر خوب و فاضل و با سابقه باشد، يك راهنماست كه چون از نظر زمانى زودتر اين مدارج را طى كرده، فقط مى‏تواند راه را بهتر نشان بدهد؛ نه اينكه دست كسى را بگيرد و درجايى بنشاند كه خود نشسته است.
استاد در هنگام تدريس سطح راه رفته را دوباره طى مى‏كند و در زمان آموزش خارج راه‏هاى نو را جستجو مى‏كند و كسانى مى‏توانند او را همراهى كنند كه بتوانند همپاى او راه بروند و مسير را طى كنند.
هم‏مباحث نيز يك كمك است.
هر چند قوى، خوش ذهن و با استعداد باشد، باز هم همراه محصل است و كمك‏كار او.
حتى اگر هم‏مباحث، مجتهدى قوى هم باشد، تا محصل عزم حركت در مسير را نداشته باشد، باز كارى از او ساخته نيست.
او پا به پاى استاد مى‏رود، اما اين محصل سست اراده كه در گليم آسايش و دورى از مطالعه و كار علمى غنوده است، هرگز پيشرفت نمى‏كند.
پس در تحصيل دو نكته مقدم است: 1 .
علم بدون رنج حاصل نمى‏شود.
2 . رنج تحصيل علم بر شانه‏هاى شخص محصل استوار است.

مراحل تحصيل

پس از مقدمه‏اى كه مرور كرديم مراحل تحصيل را در هفت مرحله بررسى مى‏كنيم.
1 .پيش مطالعه
2 .پيش مباحثه
3 .حضور در درس
4 .مطالعه
5 .مباحثه
6 .تنظيم و يادداشت مطالب
7 .تدريس فراگرفته‏ها

مراعات اين مراحل براى تمام كسانى كه به دروس حوزوى اشتغال دارند، ضرورى است، چه مشغول تحصيل سطح باشند و چه خارج؛ اما براى دسته‏ى دوم رعايت دقيق برخى از اين مراحل، مانند پيش مطالعه و پيش مباحثه، واجب است و براى محصلان سطح فقه و اصول مستحب مؤكّد!.
يعنى در هنگام تحصيل در مقاطع مختلف سطح علوم حوزوى، طى مراحل لازم است، اما اگر در بعضى از مراحل مسامحه شد، باز مى‏توان سطح را به نتيجه رساند.
در حالى كه اگر اين مراحل پس از اتمام سطح مراعات نگردد، عملاً تحصيل در مقطع خارج بى‏نتيجه خواهد ماند؛ چرا كه هدف از تحصيل در حوزه، پرورش مجتهد است و بدون گذراندن اين مراحل، رسيدن به قوه‏ى اجتهاد و استنباط ميسور نمى‏گردد.
ناگفته نماند كسانى كه از ابتداى مقدمات تا پايان سطح در اين موارد سعى كرده و ممارست داشته باشند، تحصيل خارج و حصول اجتهاد برايشان بسيار آسان‏تر است تا افرادى كه در طول سال‏هاى قبل از درس خارج به همه يا بعضى از آنها تقيدى نداشته‏اند.
روش بزرگان علمى حوزه مبين اين حقيقت است كه تلاش در سال‏هاى تحصيل سطح، تأثير شگرفى در توفيقات آينده دارد.
حضرت آيت اللَّه جوادى آملى مى‏فرمودند: »من چون سطح را خوب خوانده و خوب مباحثه كرده و اكثر كتب را درس داده بودم، وقتى به خارج رسيدم، بسيارى از دروس خارج موجود در حوزه‏ى آن زمان برايم بى‏فايده مى‏نمود و مدت‏ها طول كشيد تا درسى پيدا كنم كه برايم مطلبى جديد داشته باشد.
« البته چنين نيست كه اگر طلبه، دروس سطح را خوب نخوانده باشد، در دوران خارج بى‏بهره بماند.
هرگز، راه بسته نيست.
اما زحمت و مشكل چنين طلبه و محصلى زيادتر و راه برايش دشوارتر است.
او كارى دوچندان را بايد انجام دهد تا آمادگى لازم را بيابد.
آمادگى براى خارج اصول نياز به آشنايى مفيد با منطق، ادبيات و فلسفه دارد.
چنانچه اين آشنايى در هنگام تحصيل سطح به خوبى حاصل شده باشد، فهم خارج اصول ساده مى‏شود و گرنه بايد همزمان با شركت در درس خارج به مطالعه‏ى جدى در اين رشته‏ها نيز همت گمارد و هر قدر در اين مقدمات ضعيف‏تر باشد، زحمت و زمان بيشترى را بايد صرف نمايد.

1. پيش مطالعه

اولين مرحله از مراحل هفت گانه‏ى تحصيل، پيش مطالعه است كه با كمال تأسف در هيچ مقطعى به آن بهاى لازم داده نمى‏شود، از الفباى ادبيات تا نهايت خارج.
پيش مطالعه در هنگام سطح بسيار مهم، ولى در درس خارج الزامى است.
اين مرحله داراى روش خاص و ثمرات و فوايد منحصر به فرد است.
در اينجا ابتدا از ثمرات پيش مطالعه سخن مى‏گوييم و بعد بحثى در روش آن خواهيم داشت.
ثمرات پيش مطالعه پيش مطالعه سه ثمره دارد كه دو ثمره‏ى آن مستقيماً مرتبط با شخص محصل است و ثمره‏ى ديگر در انتخاب و گزينش استاد او را يارى مى‏دهد.
آن سه عبارتند از:
أ.احاطه بر كليات بحث.
ب.قدرت ارزيابى.
ج.انتخاب استاد.

أ. احاطه بر كليات بحث

پيش مطالعه استخوان بندى كلى درس را در اختيار طلبه مى‏گذارد و به او اين امكان را مى‏دهد كه تصويرى كلى از مجموعه‏ى درس در ذهن خويش داشته باشد.
در اين‏صورت چنانچه در هنگام تدريس استاد، لحظاتى ذهنش به امورى غير از درس معطوف شد، شالوده‏ى درس از دستش خارج نمى‏شود و يا اگر بر اثر حادثه‏اى دقايقى دير به درس رسيد، مجموعه‏ى مطالب‏آن روز برايش نامفهوم و مبهم نخواهد ماند.
با پيش‏مطالعه بخش‏هايى از درس براى انسان روشن مى‏شود و بقيه مبهم مى‏ماند؛ مثلاً بيست درصد مطلب را مى‏فهمد.
و چون نقاط مبهم بحث برايش مشخص مى‏شود، به هنگام تدريس استاد قادر است به آن قسمت‏ها توجه پيدا كند و علت عدم فهم خويش را در آن موارد بيابد.
با اين وصف، هم در درس نسبت به مطالب حضور ذهن دارد و هم راه ارتقاى فهم در هنگام پيش‏مطالعه را درمى‏يابد.

ب . قدرت ارزيابى

پيش مطالعه به طلبه قدرت ارزيابى علمى خويش و استاد را مى‏دهد.
او با پيش‏مطالعه متوجه مى‏شود كه چقدر از مطالب را خودش مى‏تواند از مصادر و مدارك استفاده كند و چقدر را از استاد فرا مى‏گيرد.
او همچنين مى‏تواند رشد علمى خويش را ارزيابى نمايد.
اگر درصد مطالبى كه در پيش مطالعه در مى‏يابد نسبت به مطالبى كه از استاد فرا مى‏گيرد، فزونى يابد و روز به روز به آن افزوده شود، اين افزايش نشان دهنده‏ى رشد علمى اوست.
بديهى است در روزهاى اول كه فهم ما نسبت به مطالب كم است، توضيح استاد برايمان نفع بيشترى دارد و مثلاً بيست درصد را خودمان مى‏فهميم و هشتاد درصد را از استاد فرا مى‏گيريم.
حال اگر كفه‏ى فهم ما در پيش مطالعه ابتدا با كفه‏ى استفاده از استاد در درس، مساوى و سپس رفته رفته از حالت تعادل، خارج و سنگين و سنگين‏تر شود، ممكن است به جايى برسيم كه متوجه گرديم درس استاد برايمان يا هيچ فايده‏اى ندارد و آنچه استاد، در صدد القاى آن است، خودمان، در پيش مطالعه در مى‏يابيم، و يا لااقل، گفته‏هاى استاد، مطلب چندانى افزون بر يافته‏هاى ماندارد.
و حتى ممكن است اين روش، طلبه را به جايى برساند كه از استاد نيز جلوتر برود، يعنى خود در پيش مطالعه‏اش، مطالبى را استخراج كند كه استاد به آنها نرسيده و آنقدر نكته به دست آورد كه استاد به آن اندازه نكات را درنيافته باشد.
و اين همه قدرت بر ارزيابى و رشد علمى، مرهون پيش مطالعه‏ى صحيح است.

ج . انتخاب استاد

اين ثمره، پاسخگوى سئوالى است كه عموماً در ذهن هر جوينده‏ى علوم دينى وجود دارد: در درس چه كسى شركت كنيم؟ انتخاب استاد خصوصاً در درس خارج بسيار مهم است؛ هر چند در سطح نيز خالى از اهميت نيست.
براى شركت در درس، استادى را بايد انتخاب كرد كه به حال شخص طالب مفيد باشد.
دقت كنيد: هر طلبه استاد را فقط از آن حيث بايد ارزيابى كند كه به حال شخص خود او، نفع داشته باشد.
يعنى استاد براى او كه فردى با اين مشخصه‏هاى علمى و مؤلفه‏هاى روحى است، منفعت داشته باشد؛ اگر چه براى هيچ كس ديگرى نافع نباشد و هر طلبه بايد به اين گونه استاد خود را پيدا و در درس او شركت كند.
اما اينكه چگونه اين استاد را بيابيم و از كجا بدانيم كه براى ما منفعت دارد، كليدش پيش مطالعه است.
وقتى قبل از درس، مطالعه كرديم و دريافتيم كه چه بخشى را فهميده‏ايم و چه بخشى برايمان مبهم مانده است و آنگاه در درس شركت كرديم و ديديم كه استاد تمام يا اكثر بخش‏هاى مبهم را برايمان روشن كرد، مى‏فهميم كه اين استاد به درد ما مى‏خورد و درس اين استاد براى ما داراى منفعت است.
ممكن است همين استاد براى فرد ديگرى نافع نباشد.
گاه ممكن است سطح استاد خيلى بالا باشد و آنچه براى ما مبهم است، ابتدايى بداند و از آن به صورتى گذرا عبور كند و هيچ كمكى به ما در رفع ابهام و روشنايى اين بخش‏ها ننمايد و ما نتوانيم با او همراهى كنيم و گاه به عكس، سطح استاد پايين است و تمام وقت خود را صرف بخش‏هايى مى‏كند كه ما در پيش مطالعه فرا گرفته‏ايم و شركت ما در اين درس هيچ بار علمى را برايمان به ارمغان نمى‏آورد.
با اين وصف ممكن است درس استادى كه براى ما هيچ نفعى ندارد، براى ديگرى كه قدرت و تسلطش از ما كمتر است، فايده‏ى فراوان در برداشته باشد.
درس‏هاى خارج فقه و اصول در حوزه‏ى علميه فراوان است از دروس نزديك به سطح تا دروس بسيار دور.
اين درس‏ها همه‏اش خوب است و نافع.
اين طلبه است كه بايد با ارزيابى خويش، ببيند كدام درس مناسب اوست.
در سيستم مديريت حوزه هيچ جاى مشخصى نيست كه افراد را ارزيابى كند و هر كدام را به تناسب هوش و دانسته‏هايش به درس خاصى راهنمايى كند و اين يك حسن براى حوزه است - و نه يك عيب - اين كه انسان خودش، خودش را ارزيابى كند و درس و استاد مفيدتر را بيابد، يك آزادى عمل به طلبه مى‏دهد كه اگر به صورت صحيح از آن استفاده كند، منافع بسيارى در آن نهفته است.
دقت كنيد اين مسئله خيلى اهميت دارد كه هر طلبه كاملاً توجه كند اين استاد براى »من« نافع باشد؛ بيانش، تحقيقش و تدريسش، و عوامل جانبى و عوارض مضرّ همانند شهرت استاد، تعداد شركت كنندگان، شركت طلاب فاضل و نامدار حوزه در درس وى و.
.
.
در انتخاب دخالت داده نشود.
ممكن است اين درس براى همه‏ى آنها نافع باشد ولى براى من مضرّ! چه بسا اگر من در آن درس شركت كنم، نفهمم و اين نفهميدن به يأس، خستگى و از كار افتادگى هوش و استعدادم منتهى شود.
بايد انسان توانايى همراهى با استاد را داشته باشد و استادى را انتخاب كند كه بتواند دست در دست او مدارج را طى نمايد.
ممكن است اين استاد در نقطه‏اى ديگر مطلبى براى طلبه نداشته باشد و اين شاگرد از آن استاد بى نياز شود.
و يا حتى از او بگذرد.
در چنين جايى طلبه از اين استاد جدا شده و استادى را كه تا امروز نمى‏توانست از درس او استفاده‏ى چندانى بنمايد، برمى‏گزيند.

روش پيش مطالعه

آنجه در اينجا به عنوان روش پيش‏مطالعه از آن ياد مى‏كنيم، در واقع مرز و حد پيش مطالعه است.
پيش‏مطالعه يك حداقلى دارد كه رعايت آن براى هر طلبه‏اى ضرورى است.
اما حدود بالاترى نيز براى آن تصور مى‏شود كه هر چه طلبه بيشتر به آنها توجه كند، به نتايج بهتر و برترى دست مى‏يابد.
حد اقل پيش مطالعه در دروس سطح اين است كه طلبه كتاب درسى خود را يك بار دقيق بخواند و موارد مبهم را علامت‏گذارى كند.
البته اگر در انجام اين كار وقت بيشترى صرف نموده و با چند بار مرور متن و دقت در آن، موارد ابهام را بكاهد، در واقع، به سطح بالاترى از پيش‏مطالعه رسيده است.
در اينجا تذكر مطلبى كه قبلاً بيان شد ضرورى است و آن اين كه طلبه‏ى سطح نبايد به كتب ديگر غير از متن اصلى درس خود مراجعه كند و رجوع به آنها فقط بايد به هدف فهم متن يا پاسخ به سؤالات بى‏جواب باشد و اين مراجعه نيز بايد بعد از حضور در درس صورت پذيرد(33).
حداقل پيش مطالعه براى درس خارج آن است كه انسان مصادر و منابعى را كه استاد معمولاً به آن رجوع مى‏كند، ببيند.
مثلاً اگر استادى متن درس خارج اصولش را كفايه قرار داده و به نظرات مرحوم نايينى‏رحمه الله بيشتر عنايت دارد، طلبه بايد، حداقل، متن كفايه و مطالب مرحوم نايينى را در آن بخشى كه استاد قصد دارد در روز بعد وارد آن شود، دقيق بررسى كند تا ببيند چه اندازه را خود مى‏تواند بفهمد و غوامضش را حل نمايد.
اين كمترين مقدار پيش‏مطالعه براى درس خارج است.
حداكثر پيش‏مطالعه در درس خارج آن است كه طلبه سعى كند در مطلبى كه استاد مى‏خواهد وارد آن بشود، قبل از درس خود به قضاوت و نظر نهايى برسد براى رسيدن به اين مهم بايد دامنه‏ى وسيعترى را بررسى كند و فرصت بيشتر و دقت جدى‏ترى را اعمال نمايد.
قضاوت و نظر به دست آمده از اين مسير گرچه ممكن است باطل باشد و استاد در جلسه‏ى درس آن را به سادگى رد و طرد نمايد، اما مهم حق و باطل بودن آن نيست، مهم اين است كه اين حركت باعث رشد چشمگير محصل مى‏شود و او را به صورتى شگرف ارتقا مى‏دهد تا آنجا كه در آينده بتواند از نظر شخصى خود در قبال نظر استاد دفاع كند.
البته اين مقدار صرف وقت و دقت، به ويژه در مراحل ابتدايى، ضرورى نيست اما حداقل پيش‏مطالعه قطعاً ضرورت دارد و در صورت انجام مداوم آن، قسمت زيادى از مسير طى مى‏شود.
البته شايد در مراحل ابتدايى تحصيل در سطوح بالا و درس خارج، همين حداقل، كافى و براى شخص مفيدتر و نافع‏تر باشد.

2. پيش مباحثه

مرحله‏ى دوم حركتى است كه پس از پيش مطالعه و قبل از حضور در درس صورت مى‏گيرد و تأثير زيادى در آمادگى ذهن براى پذيرش درس و تمركز نسبت به مطالب دارد و آن پيش مباحثه است.
البته اين مرحله از مراحلى است كه وجودش بسيار نافع است ولى نبودش لطمه‏اى به اصل تحصيل نمى‏زند.
پيش مباحثه نيز مانند پيش مطالعه داراى سطوح متفاوت است.
سطح پايين و اقلش اين است كه كتاب يا كتاب اصلى مورد رجوع استاد را با هم مباحثان بحث كنيم و حداكثر و سطح بالايش اين است كه از نظراتى كه در پيش مطالعه به آن رسيده‏ايم، همچون يك مجتهد دفاع نماييم و سعى كنيم قضاوت خود را، به اثبات برسانيم.
پيش مباحثه حتى اگر به مقدار حداقل هم انجام شود، كمترين نفعش اين است كه عمق پيش مطالعه را افزايش مى‏دهد و درصد فهم مطالب درس آينده را بيشتر مى‏كند.
زيرا در پيش مباحثه چند فكر كنار هم قرار مى‏گيرد و هر يك از افراد آنچه را فهميده است با ديگران مرور مى‏كند و اگر هر كدام مثلاً بيست در صد از بحث را فهميده باشند، حاصل مجموعه‏اى سه نفرى شايد به حدود پنجاه در صد برسد چون ممكن است بسيارى از بخش‏هايى كه فكر من در آنها راه به جايى نبرده، در تيررس فكر ديگران قرار گرفته باشد.

3. حضور در درس استاد

حضور در درس و فيض بردن از محضر استاد از امورى است كه عليرغم كمرنگ شدنش در دوران ما، تأثير به سزايى در رشد و ارتقاى علمى طلبه دارد و از اهميتى بسيار بالا برخوردار است.
شايد هر يك از ما شخصاً تجربه كرده‏ايم كه در اين حضور لحظاتى خلق مى‏شود كه هرگز در پيش مطالعه و پيش مباحثه امكان دست‏يابى به آن وجود ندارد؛ لحظاتى كه افكار بكر، مطالب نو و افق‏هايى روشن در برابر ذهن جلوه نمايى مى‏كند.
خلق اين لحظات نورانى و مبارك وابسته به دو چيز است و بدون آنها، دستيابى به چنين غنيمتى ممكن نيست: 1.
پيش مطالعه، 2.
توجه كامل به مطالب استاد در هنگام درس.
هرگز چنين لحظاتى با بيگانگى نسبت به درس و بدون پيش‏مطالعه، فراهم نمى‏آيد.
قبلاً در باب پيش مطالعه سخن گفتيم، اما براى حصول توجه كامل تحقق چند امر ضرورى است:

أ. حضور قلب

طلبه بايد همچون شكارچى هوشيار كاملاً توجهش معطوف به گفته‏هاى استاد باشد و به محض بيان استاد مطالب را صيد نمايد؛ يعنى حضور و هوشياريش در سر درس از همه جا بيشتر باشد.
مخمورى حال و پرتى حواس با شكار مطالب سازگار نيست.
به اميد نوار و دست نوشته‏ها نشستن تا در فرصت‏هاى پس از درس به كنه مطلب دست يابيم، ما را از اصل درس دور مى‏كند.
بايد سعى كنيم درس را در همان لحظه كه بيان مى‏شود تجزيه و تحليل كنيم و دريابيم چه اندازه از مطالب را مى‏فهميم.
بايد همانجا و در جلسه‏ى تدريس استاد، ذهن را وادار به كاوش در مطالب نماييم.
پرواضح است كه اين كار به سادگى حاصل نمى‏شود.
حضور فعال در درس نيازمند ممارستى جدى است.
چنين نيست كه اگر شخص امروز تصميم به آن گرفت فردا بدون زحمت، بدان دست يابد.
گاه لازم است انسان چندين ماه خود را تمرين دهد؛ هرچند معمولاً پس از گذر شش ماه تلاش، حالت انسان دگرگون مى‏شود و ناخود آگاه نسبت به مطالب هوشيارى پيدا مى‏كند؛ حتى در خستگى‏ها و كم خوابى‏ها باز هم اصل توجه به درس در انسان حفظ مى‏شود.
ناگفته نماند كه پيش مطالعه در اين حضور قلب و توجه ذهن نقش اساسى را ايفا مى‏كند چرا كه طلبه با پيش‏مطالعه از پيش مى‏داند استاد قصد دارد وارد كدام مطلب بشود، چه مى‏خواهد بگويد، كدام بخش‏ها از مطالب اين درس را، خود وى، فهميده و كدام قسمت‏ها مبهم باقى مانده است و نياز به توجه ويژه دارد.
همه‏ى اينها در حضور قلب و تمركز ذهن و حواس مؤثر است.

ب . طرح سؤال

سؤال كردن از استاد چه در درس و چه در خارج از درس در رشد طلبه بسيار تأثير دارد.
ممكن است در ابتدا سؤالات، پيش پا افتاده باشد به گونه‏اى كه استاد با چند كلمه‏ى كوتاه پاسخ دهد يا حتى سؤال مورد تمسخر و سائل مورد استهزا قرار گيرد اما احتمال اين امور يا وقوع آنها نبايد مانع از ادامه‏ى روحيه‏ى پرسشگرى او شود.
طلبه بايد به خود جرأت دهد كه نكات مبهم را سؤال كند.
چه بسا سئوال نابجاى او استاد را به نكته‏اى ديگر توجه دهد كه بسيار مهم و مفيد باشد.
اگر اين روحيه در او بماند با رشد علمى سؤالاتى را مطرح خواهد كرد كه استاد به راحتى نتواند جواب دهد و يا حتى ممكن است به سؤالاتى برسد كه مطلب استاد و نظر او را تغيير دهد.
ايجاد روحيه‏ى نقادى در تعالى محصل بسيار با اهميت است گرچه بايد توجه داشت كه از حد اعتدال خارج نشويم.
بايد ضمن اينكه براى خود استقلال رأى قايليم و بى دليل زير بار هر حرفى نمى‏رويم، اين حساب را نيز هميشه با خود داشته باشيم كه احتمال اشتباه و خطا نيز در ما منتفى نيست و با لحاظ اين هر دو، قدرت اشكال و اعتراض را در خود بارور كنيم تا رشد يابيم.
در طرح سؤال نبايد عجله كرد.
چه بسا خود بتوانيم مسئله را حل كنيم و يا استاد لحظاتى بعد آن را مطرح و جواب گويد.
ولى اگر با اندكى تأمل دريافتيم كه نه قابل حل است و نه بحث استاد به گونه‏اى است كه به طرح اين سؤال بپردازد، بايد سؤال را مطرح نماييم.
گرچه در اين صورت نيز ممكن است اشتباه كنيم و از استاد جواب بشنويم: چند لحظه‏ى ديگر صبر كنيد؛ يا خود دريابيم كه جاى اين سؤال نبود.
در هر حال، اين گونه امور عادى است و نبايد به خاطر آن از اين رويه دست برداشت.
بر اثر پيگيرى اين روش خيلى زود به جايى خواهيم رسيد كه سؤالاتمان، سؤالات با ارزش و تفكر بر انگيزى باشد.

ج . يادداشت مطالب

افراد مختلف عادات گوناگونى در نوشتن درس دارند.
بعضى بسيار كم و برخى تمام درس را مى‏نويسند و در هر صورت نوع نوشتن چندان مهم نيست.
مهم اين است كه اين نوشتن‏ها، چه كم و چه زياد، انسان را از اصلى‏ترين عنصر اين مرحله كه حضور قلب و توجه به درس است، دور نكند.
كسى‏كه پيش‏مطالعه‏كرده است، تقريباًمى‏داند چه قسمت‏هايى را بايد بنويسد.
كيفيت انتخاب اين بخش‏ها بسيار مهم است.
ممكن است كسى در هر درس فقط يك صفحه مطلب ياداشت كند، ولى تمامى نكات درس را ثبت كرده باشد و ديگرى پنج صفحه بنويسد، اما بسيارى از نكات را از قلم بيندازد.
طلبه بايد بداند كه نوشته‏اش در هنگام درس فقط يك پيش‏نويس است كه ضرورت دارد بعد از درس و مطالعه و مباحثه پاكنويس گردد.
او نبايد بى‏جهت ذهن خود را از توجه به درس به محور فرعى تميز يادداشت كردن، منحرف كند.
گرچه ممكن است پس از مدتى انسان آنقدر تسلط پيدا كند كه ضمن توجه كامل به درس، يادداشت هايش را نيز در حد نهايى و كمال مطلوب و در كمترين زمان ممكن در جلسه‏ى درس به انجام رساند.
توصيه مى‏شود در هنگام درس مطالب را در يك طرف كاغذ يادداشت كنيد و طرف ديگر را بگذاريد تا مطالب به دست آمده در مطالعه و مباحثه و نيز سؤالات مطرح شده با استاد و جواب‏هاى ايشان را يادداشت نماييد.
بايد توجه كرد كه تمامى سؤالات مطروحه، سؤالات مانده در ذهن و حل شده توسط خود طلبه در مطالعه و مباحثه راهم بايد يادداشت كرد كه در سال‏هاى بعد و در هنگام مراجعه به اين يادداشت‏ها به شدت مفيد خواهد افتاد.

4. مطالعه

كسى كه پيش مطالعه كرده، پيش مباحثه كرده و در درس استاد با توجه و فعال شركت نموده و سؤال‏هايى را طرح و پاسخ آن‏را دريافت كرده و.
.
.
، اين قسمت - يعنى مطالعه - برايش چندان زحمتى نخواهد داشت.
اين مطالعه باعث مى‏شودكه اگرنكات مبهمى پس‏از طى‏همه‏ى اين‏مراحل برايش باقى مانده، رفع شود و يا نكته‏اى را در تكميل بحث اضافه نمايد.
آنچه از مطالعه در اين مرحله مهم‏تر است و كمتر به آن توجه مى‏شود، تفكر است.
طلبه بايد پس از درس و مطالعه فرصتى را براى فكر كردن در نظر بگيرد.
اين فكر كردن يكى از كارسازترين بخش‏هاى تحصيل است و در اين بخش است كه بسيارى از پيچيدگى‏ها برايمان حل مى‏شود و مطالب حل شده در ذهنمان تعميق مى‏يابد.
و اين اصل كار ما در هر درس است.

5 . مباحثه

در مباحثه به دو نكته بايد توجه داشت:
أ.انتخاب هم‏مباحث.
ب.روش مباحثه.

أ. انتخاب هم‏مباحث

در هر درس كه انسان قصد مباحثه‏ى آن را دارد، ضرورى است فردى را براى بحث انتخاب كند كه خود وى قصد صاحب نظر شدن در آن درس را داشته باشد و مَباحث و مُباحثه برايش جدى باشد، نه اينكه از سر تفنن و تكليف به اين مهم اقدام كرده باشد.
سطح هم‏مباحثه هم بسيار مهم است.
هم مباحثى كه در بحث جدى است اما در سطحى بالاتر از ما قرار دارد، باعث خستگى مى‏شود؛ زيرا نمى‏توانيم پا به پاى او راه بياييم، او سريع‏تر و قوى‏تر است، يا ما مانع حركت او مى‏شويم و يا او باعث دلسردى ما.
عكسش نيز همين‏گونه است.
اگر هم‏مباحث ما در سطحى پايين‏تر باشد، باز هم ما را ملول و خسته مى‏كند چرا كه قسمت‏هايى را كه مى‏خواهيم با سرعت سپرى كنيم او آرام و با كندى طى مى‏كند و ممكن است در قسمت‏هاى سخت‏تر اصلاً با ما همراهى نكند و از پا بيفتد و اين باعث عدم رشد ما در مباحثه مى‏شود بنابراين سطح هم‏مباحث‏ها بايد هر چه به هم نزديكتر باشد تا يكديگر را تكميل كرده و باعث پيشرفت هم گردند.

ب .روش مباحثه

در هنگام مباحثه كسى كه قصد بيان درس را دارد، بايد چنان با اين مطلب برخورد كند كه گويا قصد تدريس دارد و ديگران كه شنونده‏اند، چنان برخورد كنند كه گويا در درس استاد شركت كرده‏اند؛ اشكال كنند، اعتراض كنند و نقادانه مطالب را بررسى نمايند.
هرچند ممكن است چنين مباحثه‏اى به جرّ و بحث كشيده شود، اما اين هرگز نكته‏اى منفى در بحث نيست، بلكه بسيار تأثيرگذار و رشد دهنده است.
كسى كه مطلب را بيان مى‏كند، همچنين بايد اشكالات باقى مانده براى خودش را بيان كند و بخش‏هايى را كه هنوز برايش مبهم مانده و نفهميده، عنوان نمايد تا در بحث كاملاً رفع شود.
چنين مباحثه‏اى به تحصيل و تفكر عمق مى‏بخشد و نكات بسيارى را كه در مراحل قبل براى انسان لاينحل مانده، حل مى‏نمايد و باعث رسوخ مطالب در ذهن مى‏شود.
از سوى ديگر گاه اشكالاتى كه هم‏مباحث مطرح مى‏كند، انسان را متوجه نكاتى تازه مى‏نمايد كه هرگز در مراحل قبل به آنها دست نيافته است.

6. تنظيم يادداشت‏ها

طلبه‏اى كه مراحل پنج‏گانه‏ى گذشته را با دقت پشت سر گذاشته و مطالب متنوع و پراكنده‏اى را يادداشت كرده است، بايد مجموعه‏ى يادداشتهايش در هنگام پيش‏مطالعه، در سر درس، در هنگام مطالعه و در زمان مباحثه را در يك‏جا و به طور منظم تدوين نمايد.
گاهى نوشته‏ها به گونه‏اى است كه با اصلاحى‏مختصر قابل استفاده‏است وگاه نياز به مرتب كردن و پاكنويس دارد ونكاتى را در پيش‏مطالعه، پيش مباحثه، درس، مطالعه، تفكر و مباحثه در ذهن خود يافته است كه بايد به مطالب يادداشت شده در اين مراحل اضافه نمايد.
توجه كنيد هرگز از مكتوب كردن نكات دريافتى خويش به اتكاى قدرت حافظه يا آنچه يادداشت كرده‏ايد، چشم نپوشيد، چرا كه نيمى از مطالبى كه الآن در ذهن داريد و گمان مى‏كنيد براى هميشه آن‏را محفوظ خواهيد داشت، به اندك زمان از يادتان خواهد رفت و در زمانى طولانى‏تر اكثرش محو و فراموش مى‏شود و فقط نوشتن و ضبط با قلم و بر روى كاغذ، آنها را ماندنى و جاودانه خواهد كرد.

7. تدريس

يكى از سنت‏هاى حوزه كه با شيوع نوار و استفاده‏ى غيرحضورى از درس‏ها، بسيار كم‏بها شده، تدريس است.
تدريس از مهم‏ترين مراحل تحصيل است كه نقشى به سزا در پيشرفت و رشد طلبه دارد.
در تدريس دو مرحله‏ى عمده وجود دارد.

أ. مطالعه

ب.
ارايه‏ى مطلب در مرحله‏ى مطالعه، طلبه - كه اينك مدرّس شده است - بايد هم متن اصلى را خوب مطالعه كند و هم كتاب‏هاى مربوط به بحث را و هم يادداشت‏هاى دوران تحصيل خود را.
علاوه بر مطالعه بايد در دو موضوع و دو زمينه كاملاً بيانديشد و فكر كند: در مطالب درس، در نوع عرضه‏ى آن.
هر استادى در هنگام ارايه‏ى مطلب بايد قبلاً خوب فكر كند و مطلب را بفهمد؛ چرا كه اگر خود وى، مطلب را نفهميده باشد، هرگز نمى‏تواند به مخاطب تفهيم نمايد.
از طرف ديگر بر اثر فكر و برنامه ريزى ممكن است انسان روش‏هاى جديدى را براى تدريس پيدا كند كه استاد او از آن روش استفاده نكرده باشد.
مثلاً متوجه شود كه اگر دو مقدمه را قبل از درس بيان كند، اصل درس ساده‏تر در ذهن شاگردان خواهد نشست؛ در حالى‏كه بدون اين دو مقدمه تفهيم با مشكل مواجه مى‏شود.
تدريس در تعميق مطالب نقشى اساسى دارد به گونه‏اى كه ممكن است انسان در هنگام تدريس متوجه شود از اصل درس و در مراحل مختلف بيش از هفتاد درصد از مطلب را بيشتر درنيافته بوده است.
چرا كه نگاه استاد به درس با نگاه شاگرد تفاوت اساسى دارد.
طلبه در هنگام تدريس نكاتى را مى‏بيند كه در هنگام شاگردى، آنها را نيافته است.
در اين مقام يادداشت كردن اشكالات باقيمانده در دوران تحصيل - كه در مرحله‏ى ششم بر آن تكيه شد - بسيار مفيد است، زيرا بسيار مى‏شود كه در هنگام تدريس، آن مسايل حل شده و مطالب بكر و نويى از آن استخراج مى‏گردد.

سخن آخر

مراحل و روش‏هايى كه در صفحات گذشته بيان شد، ممكن است در اوايل كار، وقت زيادى را بطلبد.
طلبه بايد بداند كه اگر تعداد درس‏ها را كم كند، ولى كيفيت را ارتقا دهد، موفق‏تر خواهد بود تا اينكه تعداد درس‏ها را بالا ببرد ولى از روش‏هاى مزبور كمتر استفاده كند.
از آنجا كه استعدادها مختلف است و توان افراد متفاوت، هر كس بايد خود و توان خود را بسنجد و با ارزيابى آن به انتخاب تعداد دروس اقدام نمايد.
ممكن است كسى دو درس بگيرد و آن را با دقت و به خوبى بگذراند، ولى با افزودن يك درس ديگر، از سطح هر سه درس كاسته شود.
در اين صورت بايد بداند كه خواندن دو درس به صورت كامل نتيجه بخش‏تر است و اگر اين روش را ادامه دهد، چه بسا به علت كيفيت خوب تحصيل و فهم دقيق مطالب، پس از چند سال، از ادامه‏ى برخى دروس بى‏نياز گردد و خود بتواند بخش‏هاى بعدى را با مطالعه‏ى شخصى بفهمد و غوامضش را حل كند.
به اين ترتيب آن يك درس حذف شده، جبران خواهد شد.
به عكس اگر طلبه چند درس بگيرد و همه را سطحى بخواند و فقط به يادداشت در جلسه و مباحثه از روى همان نوشته‏ها بسنده كند، چه بسا كه پس از سال‏هاى طولانى هنوز قادر به ابراز نظر و رأى نشود.

كارگروهى

در پايان ذكر نكته‏اى خالى از فايده نيست و آن كار جمعى و گروهى است.
اين مؤلفه امروز در حوزه بسيار ضعيف است.
ممكن است تحصيل كرده‏هاى حوزه به عنوان فرد، افراد موفقى باشند، اما در جمع هيچ موفقيتى نداشته باشند.
اگر طلاب از ابتداى تحصيل بتوانند كار جمعى و گروهى را تجربه كنند، هنگامى كه قدرت علمى بيشترى بيابند، به توفيقات بالاترى دست پيدا كرده و رشد والاترى پيدا مى‏كنند.
نقش كار گروهى در مباحث تحقيقى و تبليغى بسيار چشمگير است؛ چرا كه افراد از قابليت‏ها و استعدادهاى گوناگونى برخوردارند و اگر توانايى كاركردن در كنار هم را داشته باشند، حاصل كارشان چيزى خواهد بود كه هرگز از همين افراد به صورت پراكنده و فردى بر نمى‏آيد.
اگر افراد يك گروه در سطوح مختلف علمى باشند و هر كسى به تناسب استعداد و دانش خود، كارى را بر عهده بگيرد، باعث ارتقاى سطح علمى همه‏ى نيروهاى گروه گرديده و حاصل كارشان نيز از كمترين نقص برخوردار خواهد بود.
كار جمعى مراتب و اشكال گوناگونى دارد.
اولين مرتبه‏ى آن، سنت حسنه‏ى مباحثه مى‏باشد كه از ديرباز در حوزه متداول بوده است.
تأثير مباحثه از تأثير استاد هم مى‏تواند بيشتر باشد؛ به شرط اينكه آنچه در صفحات گذشته ذكر شد، با حوصله و دقت رعايت گردد.
سنت ديگرى نيز در گذشته‏هاى حوزه وجود داشته كه نوعى كار گروهى محسوب مى‏شود و امروز متأسفانه كمتر شاهد آن هستيم.
اساتيد برجسته‏ى حوزه چند گروه شاگرد داشتند.
يك دسته از شاگردان كه با سابقه‏تر و با استعدادتر بودند، در جلسات استفتاى استاد شركت مى‏كردند و هنگامى‏كه استاد مى‏خواست در مسئله‏اى اجتهاد نمايد، با آنها مسئله را مورد بررسى قرار مى‏داد و پس از بررسى و جمع بندى نظرات همين شاگردان توسط استاد، فتاواى وى شكل مى‏گرفت.

تقرير درس

سنت ديگرى كه متأسفانه كاملاً از بين رفته و منسوخ شده است، تقرير درس استاد است.
درگذشته اساتيد، شاگردانى داشتند كه پس از پايان درسشان همان درس را تكرار مى‏كردند.
مثلاً آقاى خاتم يزدى پس از درس مرحوم آقاى خويى براى طلبه‏هايى كه تازه به درس آمده و با اصطلاحات استاد آشنا نبوده و بداهتاً توضيح بيشترى را نياز داشتند، دوباره درس را تكرار مى‏كرد.
آنچه امروز از سنت‏هاى گذشته‏ى حوزه باقى مانده است، همان مباحثه مى‏باشد كه اميد است همچنان برحال خود باقى بماند و طلاب بر آن اهتمام كنند.

صدق نيّت

آنچه گذشت همه ظواهر كار تحصيل بود.
موفقيت در علم، باطن پنهانى هم دارد كه بسيار با اهميت‏تر از ظاهر آن است. انسان به جز طى مراحل گذشته بايد لياقت و اخلاصش را به ساحت ربوبى اثبات كند تا توفيق الهى كه باطن موفقيت در علم است، رفيقش شود و در اين صورت است كه همه‏ى آن زحمات و تلاش‏ها نتيجه خواهد داد. توفيق الهى عواملى دارد كه يكى از آنها دعاى پدر و مادر و رضايت آنها است. اين عامل بسيار تأثير گذار است. ديگرى دورى از رنجاندن و آزار ديگران است. رنجاندن افراد از پدر و مادر و همسر و همسايه تا استاد و هم‏مباحث و ... شايد چندان بزرگ به نظر نرسد، اما اگر قدم در راه داشته باشيد و همراه با نور معنوى و با بصيرت حركت كنيد، خواهيد ديد كه چيزهاى كوچك، گاه تأثيرات غير قابل باورى در زندگى انسان مى‏گذارد. گاه نگاهى تحقيرآميز، دلى را مى‏شكند و از آهى، كوهى در راهى پديد مى‏آيد و شخص در عين تلاش فراوان، پيشرفتى نمى‏كند! عامل ديگر توفيق، اجتناب از معاصى است، وقتى فرصت گناهى پيدا مى‏شود، اگر بنده براى خدا ترك آن معصيت كند، ابواب خاص رحمت الهى بر او باز مى‏شود و زحمت اندك او ثمر فراوان مى‏دهد.
پرواضح است آخرين و بالاترين مرحله‏ى اخلاص، توكل به ذات هستى بخش، اميدوار بودن به او و نااميد بودن از همه‏ى مخلوقات است كه كليد اصلى موفقيت و رمز پيروزى است.
طلبه اگر باور كرد، خدا كار او را اداره مى‏كند و با عمل خود اين اعتقاد را به اثبات رساند، به چشم خود خواهد ديد كه چگونه خدا امور مختلف و حتى كوچك او را به گونه‏اى باورنكردنى اصلاح مى‏كند و او را به آنچه بايد، مى‏رساند.
اگر زندگى بزرگان حوزه را مرورى كنيم افزون بر تلاش گسترده و زحمت خستگى‏ناپذير، آنچه در سراسر حيات آنها مشهود است، اخلاص در راه خدا و توكل بر اوست و همين عامل به كوشش‏هاى آنها اثر بخشيده و هر يك را گوهرى تابناك در تاريخ بشريت گردانده است.