طواف سبز
طواف سبز چگونه درس بخوانيم؟ اين سؤالى است كه معمولاً ذهن همهى طلاب جوان را به
خود مشغول مىكند و پرسشى است كه غالباً همهى اساتيد حوزه با آن روبرو هستند.
واقعاً چگونه تحصيل كنيم؟ اين سئوال، دوپرسش ديگر را به شكلى پنهان در خود دارد: 1
.
در درس چه كسى شركت كنيم؟ )گزينش استاد( 2 .
با چه كسى مباحثه كنيم؟ )گزينش هم بحث( اين سؤالات در سطور آينده به طور مشروح پاسخ
داده خواهد شد.
اما قبل از شروع پاسخ، ذكر دونكته اجتنابناپذير و ضرورى است: أ .
كسى كه پاى در ميدان تحصيل گذارده است، بايد بداند كه آسانترين مسير تحصيل و
اولىترين جواب در مقابل سؤالِ »چگونه درس بخوانيم؟« اين است كه بايد درس بخوانيم!
و چنين نيست كه با كاوشى مداوم و طولانى بالاخره روشى را بيابيم كه در آن روش از
زحمت درس خواندن آسوده شويم و بدون رنج و تعب مدارج علمى را طى كنيم و قلههاى دانش
را يكى پس از ديگرى فتح نماييم! بايد بدانيم هيچ روشى در دنيا يافت نمىشود كه ما
را از زحمت درس خواندن و مطالعه كردن بىنياز كند.
تحصيل علم با سختى و مشكل توأم است و اين سختىها نيز مخصوص رشتهاى خاص نيست؛ هر
رشتهاى از علوم و هر شاخهاى از دانش نيازمند تحمل، اراده و پشتكار است.
و انتخاب روش صحيح در نهايت، باعث كاستن اين زحمات و به ثمر رساندن سريعتر و
صحيحتر آن است؛ نه اينكه ما را از رنج درس خواندن كاملاً برهاند! ب .
تحصيل قائم به شخص محصل است و امور ديگر هر چند دقيق، قوى و مؤثر باشند، جنبهى كمك
دارند.
اصل راه تحصيل بايد توسط خود محصل طى شود.
استاد هر چقدر خوب و فاضل و با سابقه باشد، يك راهنماست كه چون از نظر زمانى زودتر
اين مدارج را طى كرده، فقط مىتواند راه را بهتر نشان بدهد؛ نه اينكه دست كسى را
بگيرد و درجايى بنشاند كه خود نشسته است.
استاد در هنگام تدريس سطح راه رفته را دوباره طى مىكند و در زمان آموزش خارج
راههاى نو را جستجو مىكند و كسانى مىتوانند او را همراهى كنند كه بتوانند همپاى
او راه بروند و مسير را طى كنند.
هممباحث نيز يك كمك است.
هر چند قوى، خوش ذهن و با استعداد باشد، باز هم همراه محصل است و كمككار او.
حتى اگر هممباحث، مجتهدى قوى هم باشد، تا محصل عزم حركت در مسير را نداشته باشد،
باز كارى از او ساخته نيست.
او پا به پاى استاد مىرود، اما اين محصل سست اراده كه در گليم آسايش و دورى از
مطالعه و كار علمى غنوده است، هرگز پيشرفت نمىكند.
پس در تحصيل دو نكته مقدم است: 1 .
علم بدون رنج حاصل نمىشود.
2 .
رنج تحصيل علم بر شانههاى شخص محصل استوار است.
مراحل تحصيل
پس از مقدمهاى كه مرور كرديم مراحل تحصيل را در هفت مرحله بررسى مىكنيم.
1 .پيش مطالعه
2 .پيش مباحثه
3 .حضور در درس
4 .مطالعه
5 .مباحثه
6 .تنظيم و يادداشت مطالب
7 .تدريس فراگرفتهها
مراعات اين مراحل براى تمام كسانى كه به دروس حوزوى اشتغال
دارند، ضرورى است، چه مشغول تحصيل سطح باشند و چه خارج؛ اما براى دستهى دوم رعايت
دقيق برخى از اين مراحل، مانند پيش مطالعه و پيش مباحثه، واجب است و براى محصلان
سطح فقه و اصول مستحب مؤكّد!.
يعنى در هنگام تحصيل در مقاطع مختلف سطح علوم حوزوى، طى مراحل لازم است، اما اگر در
بعضى از مراحل مسامحه شد، باز مىتوان سطح را به نتيجه رساند.
در حالى كه اگر اين مراحل پس از اتمام سطح مراعات نگردد، عملاً تحصيل در مقطع خارج
بىنتيجه خواهد ماند؛ چرا كه هدف از تحصيل در حوزه، پرورش مجتهد است و بدون گذراندن
اين مراحل، رسيدن به قوهى اجتهاد و استنباط ميسور نمىگردد.
ناگفته نماند كسانى كه از ابتداى مقدمات تا پايان سطح در اين موارد سعى كرده و
ممارست داشته باشند، تحصيل خارج و حصول اجتهاد برايشان بسيار آسانتر است تا افرادى
كه در طول سالهاى قبل از درس خارج به همه يا بعضى از آنها تقيدى نداشتهاند.
روش بزرگان علمى حوزه مبين اين حقيقت است كه تلاش در سالهاى تحصيل سطح، تأثير
شگرفى در توفيقات آينده دارد.
حضرت آيت اللَّه جوادى آملى مىفرمودند: »من چون سطح را خوب خوانده و خوب مباحثه
كرده و اكثر كتب را درس داده بودم، وقتى به خارج رسيدم، بسيارى از دروس خارج موجود
در حوزهى آن زمان برايم بىفايده مىنمود و مدتها طول كشيد تا درسى پيدا كنم كه
برايم مطلبى جديد داشته باشد.
« البته چنين نيست كه اگر طلبه، دروس سطح را خوب نخوانده باشد، در دوران خارج
بىبهره بماند.
هرگز، راه بسته نيست.
اما زحمت و مشكل چنين طلبه و محصلى زيادتر و راه برايش دشوارتر است.
او كارى دوچندان را بايد انجام دهد تا آمادگى لازم را بيابد.
آمادگى براى خارج اصول نياز به آشنايى مفيد با منطق، ادبيات و فلسفه دارد.
چنانچه اين آشنايى در هنگام تحصيل سطح به خوبى حاصل شده باشد، فهم خارج اصول ساده
مىشود و گرنه بايد همزمان با شركت در درس خارج به مطالعهى جدى در اين رشتهها نيز
همت گمارد و هر قدر در اين مقدمات ضعيفتر باشد، زحمت و زمان بيشترى را بايد صرف
نمايد.
1. پيش مطالعه
اولين مرحله از مراحل هفت گانهى تحصيل، پيش مطالعه است كه با كمال تأسف در هيچ
مقطعى به آن بهاى لازم داده نمىشود، از الفباى ادبيات تا نهايت خارج.
پيش مطالعه در هنگام سطح بسيار مهم، ولى در درس خارج الزامى است.
اين مرحله داراى روش خاص و ثمرات و فوايد منحصر به فرد است.
در اينجا ابتدا از ثمرات پيش مطالعه سخن مىگوييم و بعد بحثى در روش آن خواهيم
داشت.
ثمرات پيش مطالعه پيش مطالعه سه ثمره دارد كه دو ثمرهى آن مستقيماً مرتبط با شخص
محصل است و ثمرهى ديگر در انتخاب و گزينش استاد او را يارى مىدهد.
آن سه عبارتند از:
أ.احاطه بر كليات بحث.
ب.قدرت ارزيابى.
ج.انتخاب استاد.
أ.
احاطه بر كليات بحث
پيش مطالعه استخوان بندى كلى درس را در اختيار طلبه مىگذارد و به او اين امكان را
مىدهد كه تصويرى كلى از مجموعهى درس در ذهن خويش داشته باشد.
در اينصورت چنانچه در هنگام تدريس استاد، لحظاتى ذهنش به امورى غير از درس معطوف
شد، شالودهى درس از دستش خارج نمىشود و يا اگر بر اثر حادثهاى دقايقى دير به درس
رسيد، مجموعهى مطالبآن روز برايش نامفهوم و مبهم نخواهد ماند.
با پيشمطالعه بخشهايى از درس براى انسان روشن مىشود و بقيه مبهم مىماند؛ مثلاً
بيست درصد مطلب را مىفهمد.
و چون نقاط مبهم بحث برايش مشخص مىشود، به هنگام تدريس استاد قادر است به آن
قسمتها توجه پيدا كند و علت عدم فهم خويش را در آن موارد بيابد.
با اين وصف، هم در درس نسبت به مطالب حضور ذهن دارد و هم راه ارتقاى فهم در هنگام
پيشمطالعه را درمىيابد.
ب . قدرت ارزيابى
پيش مطالعه به طلبه قدرت ارزيابى علمى خويش و استاد را مىدهد.
او با پيشمطالعه متوجه مىشود كه چقدر از مطالب را خودش مىتواند از مصادر و مدارك
استفاده كند و چقدر را از استاد فرا مىگيرد.
او همچنين مىتواند رشد علمى خويش را ارزيابى نمايد.
اگر درصد مطالبى كه در پيش مطالعه در مىيابد نسبت به مطالبى كه از استاد فرا
مىگيرد، فزونى يابد و روز به روز به آن افزوده شود، اين افزايش نشان دهندهى رشد
علمى اوست.
بديهى است در روزهاى اول كه فهم ما نسبت به مطالب كم است، توضيح استاد برايمان نفع
بيشترى دارد و مثلاً بيست درصد را خودمان مىفهميم و هشتاد درصد را از استاد فرا
مىگيريم.
حال اگر كفهى فهم ما در پيش مطالعه ابتدا با كفهى استفاده از استاد در درس، مساوى
و سپس رفته رفته از حالت تعادل، خارج و سنگين و سنگينتر شود، ممكن است به جايى
برسيم كه متوجه گرديم درس استاد برايمان يا هيچ فايدهاى ندارد و آنچه استاد، در
صدد القاى آن است، خودمان، در پيش مطالعه در مىيابيم، و يا لااقل، گفتههاى استاد،
مطلب چندانى افزون بر يافتههاى ماندارد.
و حتى ممكن است اين روش، طلبه را به جايى برساند كه از استاد نيز جلوتر برود، يعنى
خود در پيش مطالعهاش، مطالبى را استخراج كند كه استاد به آنها نرسيده و آنقدر نكته
به دست آورد كه استاد به آن اندازه نكات را درنيافته باشد.
و اين همه قدرت بر ارزيابى و رشد علمى، مرهون پيش مطالعهى صحيح است.
ج . انتخاب استاد
اين ثمره، پاسخگوى سئوالى است كه عموماً در ذهن هر جويندهى علوم دينى وجود دارد:
در درس چه كسى شركت كنيم؟ انتخاب استاد خصوصاً در درس خارج بسيار مهم است؛ هر چند
در سطح نيز خالى از اهميت نيست.
براى شركت در درس، استادى را بايد انتخاب كرد كه به حال شخص طالب مفيد باشد.
دقت كنيد: هر طلبه استاد را فقط از آن حيث بايد ارزيابى كند كه به حال شخص خود او،
نفع داشته باشد.
يعنى استاد براى او كه فردى با اين مشخصههاى علمى و مؤلفههاى روحى است، منفعت
داشته باشد؛ اگر چه براى هيچ كس ديگرى نافع نباشد و هر طلبه بايد به اين گونه استاد
خود را پيدا و در درس او شركت كند.
اما اينكه چگونه اين استاد را بيابيم و از كجا بدانيم كه براى ما منفعت دارد، كليدش
پيش مطالعه است.
وقتى قبل از درس، مطالعه كرديم و دريافتيم كه چه بخشى را فهميدهايم و چه بخشى
برايمان مبهم مانده است و آنگاه در درس شركت كرديم و ديديم كه استاد تمام يا اكثر
بخشهاى مبهم را برايمان روشن كرد، مىفهميم كه اين استاد به درد ما مىخورد و درس
اين استاد براى ما داراى منفعت است.
ممكن است همين استاد براى فرد ديگرى نافع نباشد.
گاه ممكن است سطح استاد خيلى بالا باشد و آنچه براى ما مبهم است، ابتدايى بداند و
از آن به صورتى گذرا عبور كند و هيچ كمكى به ما در رفع ابهام و روشنايى اين بخشها
ننمايد و ما نتوانيم با او همراهى كنيم و گاه به عكس، سطح استاد پايين است و تمام
وقت خود را صرف بخشهايى مىكند كه ما در پيش مطالعه فرا گرفتهايم و شركت ما در
اين درس هيچ بار علمى را برايمان به ارمغان نمىآورد.
با اين وصف ممكن است درس استادى كه براى ما هيچ نفعى ندارد، براى ديگرى كه قدرت و
تسلطش از ما كمتر است، فايدهى فراوان در برداشته باشد.
درسهاى خارج فقه و اصول در حوزهى علميه فراوان است از دروس نزديك به سطح تا دروس
بسيار دور.
اين درسها همهاش خوب است و نافع.
اين طلبه است كه بايد با ارزيابى خويش، ببيند كدام درس مناسب اوست.
در سيستم مديريت حوزه هيچ جاى مشخصى نيست كه افراد را ارزيابى كند و هر كدام را به
تناسب هوش و دانستههايش به درس خاصى راهنمايى كند و اين يك حسن براى حوزه است - و
نه يك عيب - اين كه انسان خودش، خودش را ارزيابى كند و درس و استاد مفيدتر را
بيابد، يك آزادى عمل به طلبه مىدهد كه اگر به صورت صحيح از آن استفاده كند، منافع
بسيارى در آن نهفته است.
دقت كنيد اين مسئله خيلى اهميت دارد كه هر طلبه كاملاً توجه كند اين استاد براى
»من« نافع باشد؛ بيانش، تحقيقش و تدريسش، و عوامل جانبى و عوارض مضرّ همانند شهرت
استاد، تعداد شركت كنندگان، شركت طلاب فاضل و نامدار حوزه در درس وى و.
.
.
در انتخاب دخالت داده نشود.
ممكن است اين درس براى همهى آنها نافع باشد ولى براى من مضرّ! چه بسا اگر من در آن
درس شركت كنم، نفهمم و اين نفهميدن به يأس، خستگى و از كار افتادگى هوش و استعدادم
منتهى شود.
بايد انسان توانايى همراهى با استاد را داشته باشد و استادى را انتخاب كند كه
بتواند دست در دست او مدارج را طى نمايد.
ممكن است اين استاد در نقطهاى ديگر مطلبى براى طلبه نداشته باشد و اين شاگرد از آن
استاد بى نياز شود.
و يا حتى از او بگذرد.
در چنين جايى طلبه از اين استاد جدا شده و استادى را كه تا امروز نمىتوانست از درس
او استفادهى چندانى بنمايد، برمىگزيند.
روش پيش مطالعه
آنجه در اينجا به عنوان روش پيشمطالعه از آن ياد مىكنيم، در واقع مرز و حد پيش
مطالعه است.
پيشمطالعه يك حداقلى دارد كه رعايت آن براى هر طلبهاى ضرورى است.
اما حدود بالاترى نيز براى آن تصور مىشود كه هر چه طلبه بيشتر به آنها توجه كند،
به نتايج بهتر و برترى دست مىيابد.
حد اقل پيش مطالعه در دروس سطح اين است كه طلبه كتاب درسى خود را يك بار دقيق
بخواند و موارد مبهم را علامتگذارى كند.
البته اگر در انجام اين كار وقت بيشترى صرف نموده و با چند بار مرور متن و دقت در
آن، موارد ابهام را بكاهد، در واقع، به سطح بالاترى از پيشمطالعه رسيده است.
در اينجا تذكر مطلبى كه قبلاً بيان شد ضرورى است و آن اين كه طلبهى سطح نبايد به
كتب ديگر غير از متن اصلى درس خود مراجعه كند و رجوع به آنها فقط بايد به هدف فهم
متن يا پاسخ به سؤالات بىجواب باشد و اين مراجعه نيز بايد بعد از حضور در درس صورت
پذيرد(33).
حداقل پيش مطالعه براى درس خارج آن است كه انسان مصادر و منابعى را كه استاد
معمولاً به آن رجوع مىكند، ببيند.
مثلاً اگر استادى متن درس خارج اصولش را كفايه قرار داده و به نظرات مرحوم
نايينىرحمه الله بيشتر عنايت دارد، طلبه بايد، حداقل، متن كفايه و مطالب مرحوم
نايينى را در آن بخشى كه استاد قصد دارد در روز بعد وارد آن شود، دقيق بررسى كند تا
ببيند چه اندازه را خود مىتواند بفهمد و غوامضش را حل نمايد.
اين كمترين مقدار پيشمطالعه براى درس خارج است.
حداكثر پيشمطالعه در درس خارج آن است كه طلبه سعى كند در مطلبى كه استاد مىخواهد
وارد آن بشود، قبل از درس خود به قضاوت و نظر نهايى برسد براى رسيدن به اين مهم
بايد دامنهى وسيعترى را بررسى كند و فرصت بيشتر و دقت جدىترى را اعمال نمايد.
قضاوت و نظر به دست آمده از اين مسير گرچه ممكن است باطل باشد و استاد در جلسهى
درس آن را به سادگى رد و طرد نمايد، اما مهم حق و باطل بودن آن نيست، مهم اين است
كه اين حركت باعث رشد چشمگير محصل مىشود و او را به صورتى شگرف ارتقا مىدهد تا
آنجا كه در آينده بتواند از نظر شخصى خود در قبال نظر استاد دفاع كند.
البته اين مقدار صرف وقت و دقت، به ويژه در مراحل ابتدايى، ضرورى نيست اما حداقل
پيشمطالعه قطعاً ضرورت دارد و در صورت انجام مداوم آن، قسمت زيادى از مسير طى
مىشود.
البته شايد در مراحل ابتدايى تحصيل در سطوح بالا و درس خارج، همين حداقل، كافى و
براى شخص مفيدتر و نافعتر باشد.
2. پيش مباحثه
مرحلهى دوم حركتى است كه پس از پيش مطالعه و قبل از حضور در درس صورت مىگيرد و
تأثير زيادى در آمادگى ذهن براى پذيرش درس و تمركز نسبت به مطالب دارد و آن پيش
مباحثه است.
البته اين مرحله از مراحلى است كه وجودش بسيار نافع است ولى نبودش لطمهاى به اصل
تحصيل نمىزند.
پيش مباحثه نيز مانند پيش مطالعه داراى سطوح متفاوت است.
سطح پايين و اقلش اين است كه كتاب يا كتاب اصلى مورد رجوع استاد را با هم مباحثان
بحث كنيم و حداكثر و سطح بالايش اين است كه از نظراتى كه در پيش مطالعه به آن
رسيدهايم، همچون يك مجتهد دفاع نماييم و سعى كنيم قضاوت خود را، به اثبات برسانيم.
پيش مباحثه حتى اگر به مقدار حداقل هم انجام شود، كمترين نفعش اين است كه عمق پيش
مطالعه را افزايش مىدهد و درصد فهم مطالب درس آينده را بيشتر مىكند.
زيرا در پيش مباحثه چند فكر كنار هم قرار مىگيرد و هر يك از افراد آنچه را فهميده
است با ديگران مرور مىكند و اگر هر كدام مثلاً بيست در صد از بحث را فهميده باشند،
حاصل مجموعهاى سه نفرى شايد به حدود پنجاه در صد برسد چون ممكن است بسيارى از
بخشهايى كه فكر من در آنها راه به جايى نبرده، در تيررس فكر ديگران قرار گرفته
باشد.
3. حضور در درس استاد
حضور در درس و فيض بردن از محضر استاد از امورى است كه عليرغم كمرنگ شدنش در دوران
ما، تأثير به سزايى در رشد و ارتقاى علمى طلبه دارد و از اهميتى بسيار بالا
برخوردار است.
شايد هر يك از ما شخصاً تجربه كردهايم كه در اين حضور لحظاتى خلق مىشود كه هرگز
در پيش مطالعه و پيش مباحثه امكان دستيابى به آن وجود ندارد؛ لحظاتى كه افكار بكر،
مطالب نو و افقهايى روشن در برابر ذهن جلوه نمايى مىكند.
خلق اين لحظات نورانى و مبارك وابسته به دو چيز است و بدون آنها، دستيابى به چنين
غنيمتى ممكن نيست: 1.
پيش مطالعه، 2.
توجه كامل به مطالب استاد در هنگام درس.
هرگز چنين لحظاتى با بيگانگى نسبت به درس و بدون پيشمطالعه، فراهم نمىآيد.
قبلاً در باب پيش مطالعه سخن گفتيم، اما براى حصول توجه كامل تحقق چند امر ضرورى
است:
أ. حضور قلب
طلبه بايد همچون شكارچى هوشيار كاملاً توجهش معطوف به گفتههاى استاد باشد و به محض
بيان استاد مطالب را صيد نمايد؛ يعنى حضور و هوشياريش در سر درس از همه جا بيشتر
باشد.
مخمورى حال و پرتى حواس با شكار مطالب سازگار نيست.
به اميد نوار و دست نوشتهها نشستن تا در فرصتهاى پس از درس به كنه مطلب دست
يابيم، ما را از اصل درس دور مىكند.
بايد سعى كنيم درس را در همان لحظه كه بيان مىشود تجزيه و تحليل كنيم و دريابيم چه
اندازه از مطالب را مىفهميم.
بايد همانجا و در جلسهى تدريس استاد، ذهن را وادار به كاوش در مطالب نماييم.
پرواضح است كه اين كار به سادگى حاصل نمىشود.
حضور فعال در درس نيازمند ممارستى جدى است.
چنين نيست كه اگر شخص امروز تصميم به آن گرفت فردا بدون زحمت، بدان دست يابد.
گاه لازم است انسان چندين ماه خود را تمرين دهد؛ هرچند معمولاً پس از گذر شش ماه
تلاش، حالت انسان دگرگون مىشود و ناخود آگاه نسبت به مطالب هوشيارى پيدا مىكند؛
حتى در خستگىها و كم خوابىها باز هم اصل توجه به درس در انسان حفظ مىشود.
ناگفته نماند كه پيش مطالعه در اين حضور قلب و توجه ذهن نقش اساسى را ايفا مىكند
چرا كه طلبه با پيشمطالعه از پيش مىداند استاد قصد دارد وارد كدام مطلب بشود، چه
مىخواهد بگويد، كدام بخشها از مطالب اين درس را، خود وى، فهميده و كدام قسمتها
مبهم باقى مانده است و نياز به توجه ويژه دارد.
همهى اينها در حضور قلب و تمركز ذهن و حواس مؤثر است.
ب . طرح سؤال
سؤال كردن از استاد چه در درس و چه در خارج از درس در رشد طلبه بسيار تأثير دارد.
ممكن است در ابتدا سؤالات، پيش پا افتاده باشد به گونهاى كه استاد با چند كلمهى
كوتاه پاسخ دهد يا حتى سؤال مورد تمسخر و سائل مورد استهزا قرار گيرد اما احتمال
اين امور يا وقوع آنها نبايد مانع از ادامهى روحيهى پرسشگرى او شود.
طلبه بايد به خود جرأت دهد كه نكات مبهم را سؤال كند.
چه بسا سئوال نابجاى او استاد را به نكتهاى ديگر توجه دهد كه بسيار مهم و مفيد
باشد.
اگر اين روحيه در او بماند با رشد علمى سؤالاتى را مطرح خواهد كرد كه استاد به
راحتى نتواند جواب دهد و يا حتى ممكن است به سؤالاتى برسد كه مطلب استاد و نظر او
را تغيير دهد.
ايجاد روحيهى نقادى در تعالى محصل بسيار با اهميت است گرچه بايد توجه داشت كه از
حد اعتدال خارج نشويم.
بايد ضمن اينكه براى خود استقلال رأى قايليم و بى دليل زير بار هر حرفى نمىرويم،
اين حساب را نيز هميشه با خود داشته باشيم كه احتمال اشتباه و خطا نيز در ما منتفى
نيست و با لحاظ اين هر دو، قدرت اشكال و اعتراض را در خود بارور كنيم تا رشد يابيم.
در طرح سؤال نبايد عجله كرد.
چه بسا خود بتوانيم مسئله را حل كنيم و يا استاد لحظاتى بعد آن را مطرح و جواب
گويد.
ولى اگر با اندكى تأمل دريافتيم كه نه قابل حل است و نه بحث استاد به گونهاى است
كه به طرح اين سؤال بپردازد، بايد سؤال را مطرح نماييم.
گرچه در اين صورت نيز ممكن است اشتباه كنيم و از استاد جواب بشنويم: چند لحظهى
ديگر صبر كنيد؛ يا خود دريابيم كه جاى اين سؤال نبود.
در هر حال، اين گونه امور عادى است و نبايد به خاطر آن از اين رويه دست برداشت.
بر اثر پيگيرى اين روش خيلى زود به جايى خواهيم رسيد كه سؤالاتمان، سؤالات با ارزش
و تفكر بر انگيزى باشد.
ج . يادداشت مطالب
افراد مختلف عادات گوناگونى در نوشتن درس دارند.
بعضى بسيار كم و برخى تمام درس را مىنويسند و در هر صورت نوع نوشتن چندان مهم
نيست.
مهم اين است كه اين نوشتنها، چه كم و چه زياد، انسان را از اصلىترين عنصر اين
مرحله كه حضور قلب و توجه به درس است، دور نكند.
كسىكه پيشمطالعهكرده است، تقريباًمىداند چه قسمتهايى را بايد بنويسد.
كيفيت انتخاب اين بخشها بسيار مهم است.
ممكن است كسى در هر درس فقط يك صفحه مطلب ياداشت كند، ولى تمامى نكات درس را ثبت
كرده باشد و ديگرى پنج صفحه بنويسد، اما بسيارى از نكات را از قلم بيندازد.
طلبه بايد بداند كه نوشتهاش در هنگام درس فقط يك پيشنويس است كه ضرورت دارد بعد
از درس و مطالعه و مباحثه پاكنويس گردد.
او نبايد بىجهت ذهن خود را از توجه به درس به محور فرعى تميز يادداشت كردن، منحرف
كند.
گرچه ممكن است پس از مدتى انسان آنقدر تسلط پيدا كند كه ضمن توجه كامل به درس،
يادداشت هايش را نيز در حد نهايى و كمال مطلوب و در كمترين زمان ممكن در جلسهى درس
به انجام رساند.
توصيه مىشود در هنگام درس مطالب را در يك طرف كاغذ يادداشت كنيد و طرف ديگر را
بگذاريد تا مطالب به دست آمده در مطالعه و مباحثه و نيز سؤالات مطرح شده با استاد و
جوابهاى ايشان را يادداشت نماييد.
بايد توجه كرد كه تمامى سؤالات مطروحه، سؤالات مانده در ذهن و حل شده توسط خود طلبه
در مطالعه و مباحثه راهم بايد يادداشت كرد كه در سالهاى بعد و در هنگام مراجعه به
اين يادداشتها به شدت مفيد خواهد افتاد.
4. مطالعه
كسى كه پيش مطالعه كرده، پيش مباحثه كرده و در درس استاد با توجه و فعال شركت نموده
و سؤالهايى را طرح و پاسخ آنرا دريافت كرده و.
.
.
، اين قسمت - يعنى مطالعه - برايش چندان زحمتى نخواهد داشت.
اين مطالعه باعث مىشودكه اگرنكات مبهمى پساز طىهمهى اينمراحل برايش باقى
مانده، رفع شود و يا نكتهاى را در تكميل بحث اضافه نمايد.
آنچه از مطالعه در اين مرحله مهمتر است و كمتر به آن توجه مىشود، تفكر است.
طلبه بايد پس از درس و مطالعه فرصتى را براى فكر كردن در نظر بگيرد.
اين فكر كردن يكى از كارسازترين بخشهاى تحصيل است و در اين بخش است كه بسيارى از
پيچيدگىها برايمان حل مىشود و مطالب حل شده در ذهنمان تعميق مىيابد.
و اين اصل كار ما در هر درس است.
5 . مباحثه
در مباحثه به دو نكته بايد توجه داشت:
أ.انتخاب هممباحث.
ب.روش مباحثه.
أ. انتخاب هممباحث
در هر درس كه انسان قصد مباحثهى آن را دارد، ضرورى است فردى را براى بحث انتخاب
كند كه خود وى قصد صاحب نظر شدن در آن درس را داشته باشد و مَباحث و مُباحثه برايش
جدى باشد، نه اينكه از سر تفنن و تكليف به اين مهم اقدام كرده باشد.
سطح هممباحثه هم بسيار مهم است.
هم مباحثى كه در بحث جدى است اما در سطحى بالاتر از ما قرار دارد، باعث خستگى
مىشود؛ زيرا نمىتوانيم پا به پاى او راه بياييم، او سريعتر و قوىتر است، يا ما
مانع حركت او مىشويم و يا او باعث دلسردى ما.
عكسش نيز همينگونه است.
اگر هممباحث ما در سطحى پايينتر باشد، باز هم ما را ملول و خسته مىكند چرا كه
قسمتهايى را كه مىخواهيم با سرعت سپرى كنيم او آرام و با كندى طى مىكند و ممكن
است در قسمتهاى سختتر اصلاً با ما همراهى نكند و از پا بيفتد و اين باعث عدم رشد
ما در مباحثه مىشود بنابراين سطح هممباحثها بايد هر چه به هم نزديكتر باشد تا
يكديگر را تكميل كرده و باعث پيشرفت هم گردند.
ب .روش مباحثه
در هنگام مباحثه كسى كه قصد بيان درس را دارد، بايد چنان با اين مطلب برخورد كند كه
گويا قصد تدريس دارد و ديگران كه شنوندهاند، چنان برخورد كنند كه گويا در درس
استاد شركت كردهاند؛ اشكال كنند، اعتراض كنند و نقادانه مطالب را بررسى نمايند.
هرچند ممكن است چنين مباحثهاى به جرّ و بحث كشيده شود، اما اين هرگز نكتهاى منفى
در بحث نيست، بلكه بسيار تأثيرگذار و رشد دهنده است.
كسى كه مطلب را بيان مىكند، همچنين بايد اشكالات باقى مانده براى خودش را بيان كند
و بخشهايى را كه هنوز برايش مبهم مانده و نفهميده، عنوان نمايد تا در بحث كاملاً
رفع شود.
چنين مباحثهاى به تحصيل و تفكر عمق مىبخشد و نكات بسيارى را كه در مراحل قبل براى
انسان لاينحل مانده، حل مىنمايد و باعث رسوخ مطالب در ذهن مىشود.
از سوى ديگر گاه اشكالاتى كه هممباحث مطرح مىكند، انسان را متوجه نكاتى تازه
مىنمايد كه هرگز در مراحل قبل به آنها دست نيافته است.
6. تنظيم يادداشتها
طلبهاى كه مراحل پنجگانهى گذشته را با دقت پشت سر گذاشته و مطالب متنوع و
پراكندهاى را يادداشت كرده است، بايد مجموعهى يادداشتهايش در هنگام پيشمطالعه،
در سر درس، در هنگام مطالعه و در زمان مباحثه را در يكجا و به طور منظم تدوين
نمايد.
گاهى نوشتهها به گونهاى است كه با اصلاحىمختصر قابل استفادهاست وگاه نياز به
مرتب كردن و پاكنويس دارد ونكاتى را در پيشمطالعه، پيش مباحثه، درس، مطالعه، تفكر
و مباحثه در ذهن خود يافته است كه بايد به مطالب يادداشت شده در اين مراحل اضافه
نمايد.
توجه كنيد هرگز از مكتوب كردن نكات دريافتى خويش به اتكاى قدرت حافظه يا آنچه
يادداشت كردهايد، چشم نپوشيد، چرا كه نيمى از مطالبى كه الآن در ذهن داريد و گمان
مىكنيد براى هميشه آنرا محفوظ خواهيد داشت، به اندك زمان از يادتان خواهد رفت و
در زمانى طولانىتر اكثرش محو و فراموش مىشود و فقط نوشتن و ضبط با قلم و بر روى
كاغذ، آنها را ماندنى و جاودانه خواهد كرد.
7. تدريس
يكى از سنتهاى حوزه كه با شيوع نوار و استفادهى غيرحضورى از درسها، بسيار كمبها
شده، تدريس است.
تدريس از مهمترين مراحل تحصيل است كه نقشى به سزا در پيشرفت و رشد طلبه دارد.
در تدريس دو مرحلهى عمده وجود دارد.
أ. مطالعه
ب.
ارايهى مطلب در مرحلهى مطالعه، طلبه - كه اينك مدرّس شده است - بايد هم متن اصلى
را خوب مطالعه كند و هم كتابهاى مربوط به بحث را و هم يادداشتهاى دوران تحصيل خود
را.
علاوه بر مطالعه بايد در دو موضوع و دو زمينه كاملاً بيانديشد و فكر كند: در مطالب
درس، در نوع عرضهى آن.
هر استادى در هنگام ارايهى مطلب بايد قبلاً خوب فكر كند و مطلب را بفهمد؛ چرا كه
اگر خود وى، مطلب را نفهميده باشد، هرگز نمىتواند به مخاطب تفهيم نمايد.
از طرف ديگر بر اثر فكر و برنامه ريزى ممكن است انسان روشهاى جديدى را براى تدريس
پيدا كند كه استاد او از آن روش استفاده نكرده باشد.
مثلاً متوجه شود كه اگر دو مقدمه را قبل از درس بيان كند، اصل درس سادهتر در ذهن
شاگردان خواهد نشست؛ در حالىكه بدون اين دو مقدمه تفهيم با مشكل مواجه مىشود.
تدريس در تعميق مطالب نقشى اساسى دارد به گونهاى كه ممكن است انسان در هنگام تدريس
متوجه شود از اصل درس و در مراحل مختلف بيش از هفتاد درصد از مطلب را بيشتر
درنيافته بوده است.
چرا كه نگاه استاد به درس با نگاه شاگرد تفاوت اساسى دارد.
طلبه در هنگام تدريس نكاتى را مىبيند كه در هنگام شاگردى، آنها را نيافته است.
در اين مقام يادداشت كردن اشكالات باقيمانده در دوران تحصيل - كه در مرحلهى ششم بر
آن تكيه شد - بسيار مفيد است، زيرا بسيار مىشود كه در هنگام تدريس، آن مسايل حل
شده و مطالب بكر و نويى از آن استخراج مىگردد.
سخن آخر
مراحل و روشهايى كه در صفحات گذشته بيان شد، ممكن است در اوايل كار، وقت زيادى را
بطلبد.
طلبه بايد بداند كه اگر تعداد درسها را كم كند، ولى كيفيت را ارتقا دهد، موفقتر
خواهد بود تا اينكه تعداد درسها را بالا ببرد ولى از روشهاى مزبور كمتر استفاده
كند.
از آنجا كه استعدادها مختلف است و توان افراد متفاوت، هر كس بايد خود و توان خود را
بسنجد و با ارزيابى آن به انتخاب تعداد دروس اقدام نمايد.
ممكن است كسى دو درس بگيرد و آن را با دقت و به خوبى بگذراند، ولى با افزودن يك درس
ديگر، از سطح هر سه درس كاسته شود.
در اين صورت بايد بداند كه خواندن دو درس به صورت كامل نتيجه بخشتر است و اگر اين
روش را ادامه دهد، چه بسا به علت كيفيت خوب تحصيل و فهم دقيق مطالب، پس از چند سال،
از ادامهى برخى دروس بىنياز گردد و خود بتواند بخشهاى بعدى را با مطالعهى شخصى
بفهمد و غوامضش را حل كند.
به اين ترتيب آن يك درس حذف شده، جبران خواهد شد.
به عكس اگر طلبه چند درس بگيرد و همه را سطحى بخواند و فقط به يادداشت در جلسه و
مباحثه از روى همان نوشتهها بسنده كند، چه بسا كه پس از سالهاى طولانى هنوز قادر
به ابراز نظر و رأى نشود.
كارگروهى
در پايان ذكر نكتهاى خالى از فايده نيست و آن كار جمعى و گروهى است.
اين مؤلفه امروز در حوزه بسيار ضعيف است.
ممكن است تحصيل كردههاى حوزه به عنوان فرد، افراد موفقى باشند، اما در جمع هيچ
موفقيتى نداشته باشند.
اگر طلاب از ابتداى تحصيل بتوانند كار جمعى و گروهى را تجربه كنند، هنگامى كه قدرت
علمى بيشترى بيابند، به توفيقات بالاترى دست پيدا كرده و رشد والاترى پيدا مىكنند.
نقش كار گروهى در مباحث تحقيقى و تبليغى بسيار چشمگير است؛ چرا كه افراد از
قابليتها و استعدادهاى گوناگونى برخوردارند و اگر توانايى كاركردن در كنار هم را
داشته باشند، حاصل كارشان چيزى خواهد بود كه هرگز از همين افراد به صورت پراكنده و
فردى بر نمىآيد.
اگر افراد يك گروه در سطوح مختلف علمى باشند و هر كسى به تناسب استعداد و دانش خود،
كارى را بر عهده بگيرد، باعث ارتقاى سطح علمى همهى نيروهاى گروه گرديده و حاصل
كارشان نيز از كمترين نقص برخوردار خواهد بود.
كار جمعى مراتب و اشكال گوناگونى دارد.
اولين مرتبهى آن، سنت حسنهى مباحثه مىباشد كه از ديرباز در حوزه متداول بوده
است.
تأثير مباحثه از تأثير استاد هم مىتواند بيشتر باشد؛ به شرط اينكه آنچه در صفحات
گذشته ذكر شد، با حوصله و دقت رعايت گردد.
سنت ديگرى نيز در گذشتههاى حوزه وجود داشته كه نوعى كار گروهى محسوب مىشود و
امروز متأسفانه كمتر شاهد آن هستيم.
اساتيد برجستهى حوزه چند گروه شاگرد داشتند.
يك دسته از شاگردان كه با سابقهتر و با استعدادتر بودند، در جلسات استفتاى استاد
شركت مىكردند و هنگامىكه استاد مىخواست در مسئلهاى اجتهاد نمايد، با آنها مسئله
را مورد بررسى قرار مىداد و پس از بررسى و جمع بندى نظرات همين شاگردان توسط
استاد، فتاواى وى شكل مىگرفت.
تقرير درس
سنت ديگرى كه متأسفانه كاملاً از بين رفته و منسوخ شده است، تقرير درس استاد است.
درگذشته اساتيد، شاگردانى داشتند كه پس از پايان درسشان همان درس را تكرار
مىكردند.
مثلاً آقاى خاتم يزدى پس از درس مرحوم آقاى خويى براى طلبههايى كه تازه به درس
آمده و با اصطلاحات استاد آشنا نبوده و بداهتاً توضيح بيشترى را نياز داشتند،
دوباره درس را تكرار مىكرد.
آنچه امروز از سنتهاى گذشتهى حوزه باقى مانده است، همان مباحثه مىباشد كه اميد
است همچنان برحال خود باقى بماند و طلاب بر آن اهتمام كنند.
صدق نيّت
آنچه گذشت همه ظواهر كار تحصيل بود.
موفقيت در علم، باطن پنهانى هم دارد كه بسيار با اهميتتر از ظاهر آن است. انسان به
جز طى مراحل گذشته بايد لياقت و اخلاصش را به ساحت ربوبى اثبات كند تا توفيق الهى
كه باطن موفقيت در علم است، رفيقش شود و در اين صورت است كه همهى آن زحمات و
تلاشها نتيجه خواهد داد. توفيق الهى عواملى دارد كه يكى از آنها دعاى پدر و مادر و
رضايت آنها است. اين عامل بسيار تأثير گذار است. ديگرى دورى از رنجاندن و آزار
ديگران است. رنجاندن افراد از پدر و مادر و همسر و همسايه تا استاد و هممباحث و
... شايد چندان بزرگ به نظر نرسد، اما اگر قدم در راه داشته باشيد و همراه با نور
معنوى و با بصيرت حركت كنيد، خواهيد ديد كه چيزهاى كوچك، گاه تأثيرات غير قابل
باورى در زندگى انسان مىگذارد. گاه نگاهى تحقيرآميز، دلى را مىشكند و از آهى،
كوهى در راهى پديد مىآيد و شخص در عين تلاش فراوان، پيشرفتى نمىكند! عامل ديگر
توفيق، اجتناب از معاصى است، وقتى فرصت گناهى پيدا مىشود، اگر بنده براى خدا ترك
آن معصيت كند، ابواب خاص رحمت الهى بر او باز مىشود و زحمت اندك او ثمر فراوان
مىدهد.
پرواضح است آخرين و بالاترين مرحلهى اخلاص، توكل به ذات هستى بخش، اميدوار بودن به
او و نااميد بودن از همهى مخلوقات است كه كليد اصلى موفقيت و رمز پيروزى است.
طلبه اگر باور كرد، خدا كار او را اداره مىكند و با عمل خود اين اعتقاد را به
اثبات رساند، به چشم خود خواهد ديد كه چگونه خدا امور مختلف و حتى كوچك او را به
گونهاى باورنكردنى اصلاح مىكند و او را به آنچه بايد، مىرساند.
اگر زندگى بزرگان حوزه را مرورى كنيم افزون بر تلاش گسترده و زحمت خستگىناپذير،
آنچه در سراسر حيات آنها مشهود است، اخلاص در راه خدا و توكل بر اوست و همين عامل
به كوششهاى آنها اثر بخشيده و هر يك را گوهرى تابناك در تاريخ بشريت گردانده است.