و - شهادت ، سرانجام يك دهه مبارزه
اسلام گرايانه نواب صفوى و يارانش
چنانچه قبلا ذكر شد، سيد عبدالحسين واحدى و اسدالله خطيبى مسلح عازم اهواز شده
بودند تا در صورت عدم موفقيت مظفر ذوالقدر در قتل حسين علاء، وى را در اين شهر كه
مسير حركتش به بغداد براى پيمان نظامى بود، از ميان بردارند و در صورت عدم دسترسى
به وى ، عازم عراق شده و در آنجا به مقصود خود نائل آيند. اما به خاطر رهائى حسين
علاء از سوء قصد و عزم وى در رفتن به بغداد، جمعيت فدائيان اسلام شديدا تحت تعقيب
مامورين امنيتى كشور در آمدند و آن دو نيز در 28 آبان 1334، در محل مسافرخانه فارست
واقع در ايستگاه راه آهن اهواز، شناسايى و بازداشت شدند.
(688) شهربانى اهواز پس از انجام بازجوئى هاى مقدماتى و با كسب تكليف از
مركز، آنها را به تهران فرستاد. مامورين محافظ پس از ورود به تهران به تيمور بختيار
تحويل دادند. پس از رو به رو شدن تيمور بختيار با سيدعبدالحسين واحدى و توهين و
پرخاش به واحدى ، موجبات درگيرى لفظى آن دو پديد آمد و واحدى با غيرت دينى در برابر
بختيار ايستاد. اما تيمور بختيار سرمست از قدرت ، با شليك گلوله كلت در حضور
اسدالله علم وزير كشور و حسين آزموده دادستان ارتش ، سيدعبدالحسين واحدى را در دفتر
وكالتش به شهادت رساند.
(689)
سيدعبدالحسين واحدى در روز جمعه 23 ربيع الثانى 1348 قمرى متولد شد و در 12 سالگى
معمم گرديد و در ماه رمضان 1363 قمرى براى تحصيل علوم دينى به قم آمد. پس از 5 ماه
براى تكميل مدارج علمى رهسپار نجف اشرف شد و پس از آشنائى با نواب ، از نجف با او
همراه شد. واحدى در زمان شهادت 27 سال سن داشت ، و از آغاز مبارزه فدائيان اسلام تا
زمان شهادت به عنوان مرد شماره 2 جمعيت شناخته مى شد.
(690)بدن وى پس از شهادت ، توسط ماموران امنيتى به قبرستان مسگرآباد
تهران حمل و در آن محل به خاك سپرده شد. فرماندارى نظامى تهران بلافاصله با صدور
اطلاعيه اى اعلام كرد كه وى در حين انتقال به تهران مبادرت به فرار كرده و در حين
فرار توسط ماموران دولتى كشته شده است . فرداى آن روز جرايد و مطبوعات كشور نيز با
انعكاس خبر اطلاعيه فرماندارى نظامى ، قتل وى را در حين فرار اعلام كردند. با شهادت
سيدعبدالحسين واحدى ، فدائيان اسلام و طلاب حوزه علميه قم ، ضمن انتشار اعلاميه اى
شهادت وى را ناجوانمردانه خواند و اعلام كردند كه انتقام خون به ناحق ريخته شده او
را از دستگاه حكومت پهلوى خواهند گرفت . متن اعلاميه فدائيان اسلام و طلاب و فضلاى
حوزه علميه قم ، چنين است :
بسمه تعالى ، فسيعلم الذين ظلموا منقلب ينقلبون
با اينكه حوزه علميه قم هميشه وظيفه خود مى دانسته كه از راه هدايت و ارشاد اجتماع
قدم فراتر ننهد و در موضوعات سياسى كمتر دخالت نمايد، بدبختانه در اين چند روزه از
طرف يك عده افسر بى وطن و نامرد بنام فرماندارى نظامى و غيره قتل ناجوانمردانه اى
سرزده كه ديگر جاى صبر و تحمل را براى هيچ مسلمان و غيورى باقى نگذاشته و هر كس در
هر مقام و شخصيتى قرار گرفته و مختصرى خون غيرت و ديانت در عروق او جارى باشد،
انتقام اين خون به ناحق ريخته را خواهد گرفت . آرى چگونه مى توان تحمل كرده يكى از
غيورترين و فداكارترين شاگردان مكتب اسلام ، فرزند دلبند زهراى اطهر سلام الله
عليها، حضرت سيدعبدالحسين واحدى ، نيمه شب بدست يك مشت خونخوار آدمكش و يك مشت شارب
الخمر وطن فروش شربت شهادت بنوشد به فجيع ترين وضعى جان بسپارد و حوزه عليمه قم
ساكت بنشيد. شهيد ناكام ! ما كه مى دانيم تو با رسيدن تو با رسيدن به درجه رفيع
شهادت ، به منتهى آرزوى رسيدى ولى ما به فرزندان ديندار و غيور اسلام اطمينان مى
دهيم كه خون به ناحق ريخته تو همچون جد بزرگوارت حضرت حسين عليه السلام ، دامنگير
اين دستگاه يزيدى خواهد شد. و عنقريب عاملين اين جنايت به سزاى عمل خود خواهند
رسيد. در خاتمه لازم است بار ديگر از اين عمل وحشيانه نوكران اجانب ابراز تنفر و
انزجار شديد حوزه علميه را اعلام داريم . والسلام على ابن اتبع الهدى .
(691)
پس از شهادت واحدى ، مامورين دولتى با مراقبت دولتى با مراقبت كامل ، از برگزارى هر
گونه مراسم ختمى جلوگيرى كردند. تنها برادر بزرگش ، حجت الاسلام سيدمحمد تقى واحدى
، يكى از روحانيون سخنور و اهل قلم كرمانشاه و رئيس فرهنگ شهرستان سنقر كيليايى ،
با برگزارى مراسم ختمى در كرمانشاه ، ضمن ايراد سخنرانيهاى تند و شديد عليه حكومت ،
حقانيت و شفاف بودن حركت دينى ، سيدعبدالحسين واحدى را دليل شهادت وى توسط عمال
حكومت دانست و گفت : مامورين رو به صفت دولتى كمتر از آنند كه خود بتوانند جرات
چنين جسارتى را داشته باشند و دولت مستقيما به خاطر جلوگيرى از زوال و نابوديش ،
دست به اين جنايت زده است .
(692)
سيدمحمدتقى واحدى ، بلافاصله اعلام جرمى عليه قاتلين برادرش تنظيم و اطلاعيه
فرماندارى نظامى در خصوص كشته شدن برادرش را در حين فرار دروغ محض خواند. اين اعلام
جرم توسط جرايد نيز به چاپ رسيد. وى در اعلام جرمى كه راجع به شهادت مرموزانه
برادرش ، به دادستان ديوان كشور نوشته بود، ضمن اعتراض به تدفين بدن سيدعبدالحسين
واحدى در مسگرآباد تهران ، خواستار نبش قبر وى براى روشن شدن حقيقت نحوه شهادت
برادرش شده بود. اقدامات وى خشم رجال حكومت را برانگيخت و سرتيپ بختيار دستور
بازداشت وى را صادر كرد و او نيز دستگير و زندانى شد تا اسرار شهادت واحدى فاش نگردد.
(693)
از سوى ديگر نواب صفوى و يارانش كه در بند رژيم پهلوى گرفتار آمده بودند به خصوص
نواب صفوى ، سيدمحمد واحدى ، خليل طهماسبى و مظفرذوالقدر - به شدت زير شديدترين
شكنجه ها قرار گرفتند تا مجبور به اعتراف شده و مخفى گاههاى همرزمانش را لو دهند.
ماموران زندان به دليل داشتند كينه اى عميق نسبت به خليل طهماسبى آنقدر وى را شكنجه
دادند كه بارها به حال اغماء و بيهوشى رفت و حتى وى را در درون بشكه اى پر از شيشه
نهادند و آن را غلطاندند، اما طهماسبى همچنان استوار ايستاد و از اعتقاداتش دفاع نمود.
(694)
همزمان با دستگيرى و بازداشت فدائيان اسلام ، جرايد و مطبوعات وابسته به حكومت نيز
با ترفندهاى ژورناليستى سعى كردند كه جمعيت فدائيان اسلام را يك گروهك مافيايى و
تروريستى و مرتبط كشورهاى خارجى معرفى كنند؛ مطبوعات چنين وانمود كردند كه فدائيان
اسلام از خارج عليه رژيم تغذيه مالى و تسليحاتى مى شده اند. مطبوعات وابسته به رژيم
بر آن بود كه با فضاسازى سياسى و اجتماعى عليه فدائيان اسلام ، زمينه را براى
محاكمه تشريفاتى و سپس اعدام آنان مهيا سازند.
بالاخره در چهارم دى 1334 ش، اولين دادگاه فرمايشى نواب صفوى و هفت نفر از اعضاى برجسته اين جمعيت به رياست
سرلشگر قطبى ، در اداره دادرسى ارتش در تهران ، آغاز شد. نواب صفوى ، ابتدا پنج نفر
از افسران سابقه دار ارتش را كه در جريان مبارزات ، با او ارتباط داشتند، وكيل خود
كرد، اما وكلاى انتخابى وى ، در آن شرايط حساس و خطرناك ، وكالت او را به مصلحت
نديدند. به ناچار اداره دادرسى ، سرهنگ دكتر شايانفر به وكالت تسخيرى تعيين شد.
دادستانى اين دادرسى را سرلشگر حسين آزموده ، دادستان ارتش و نماينده او سرگرد
بهزادنيا، برعهده داشتند. اعضاى اين دادگاه نيز متشكل از سرهنگ لورآذر، سرهنگ مدرسه
اى ، سرهنگ آذرپى ، سرهنگ دست غيبى و اعضاى على البدل ان سرهنگ حريرى و سرهنگ عدل بودند.
(695)
جلسات دادرسى اين دادگاه سه روز پس از تشكيل ، به صورت مخفى درآمد و به مدت 8 روز
ادامه يافت . در اين دادگاه ، سيدمحمد واحدى از مبانى فكرى و ايدئولوژيكى فدائيان
اسلام ، دفاعيات محكمى كرد كه موجب حيرت حاضران شد. به طورى كه وكيل مدافعش گفت ،
بيان صريح چنين اصولى در دادگاه ، بى شك به صدور حكم اعدامش خواهد انجاميد و به
همين دليل او را از بيان اين گونه دفاعيات منع كرد، ليكن سيدمحمد واحدى ، مصمم بود
تا در دادگاه از مبانى اعتقادى جنبش اسلامى جمعيت فدائيان اسلام چنان دفاع محكم و
مستدلى كند كه براى هميشه در تاريخ كشورمان باقى بماند.
نواب صفوى نيز در جلسات دادگاه ، آگاهانه از ايدئولوژى و تاكتيكهاى عملياتى يك دهه
مبارزه بى وقفه يك تشكل اسلامى كه رهبريش بر عهده وى بود، دفاع نمود. هر چند متن
دفاعيات آنها به بيرون از دادگاه راه نيافت ، ليكن بخشهايى از آنچه بعدها و به ويژه
پس از انقلاب اسلام منتشر گرديد، نشانگر ثابت قدمى آنان در دفاع از عقايد دينى و
انديشه اسلاميشان مى باشد.
نواب صفوى در آخرين دفاعش در حضور بازپرس ، با صراحت تمام نوشت : حكومت هيئت حاكمه
ايران بدون استثناء قانونيت و رسميت نداشته و ما به منظور دفاع در برابر هجوم به
اسلام مسلح گشته ايم .
(696)نواب صفوى تلاش كرد كه در دفاعياتش بر چند مسئله اساسى تكيه نمايد:
نخست آنكه وى تهمتهاى سازشكارى با حزب توده را شديدا در دادگاه رد كرد و با ارائه
دلايل مستند در مخالفت با اين حزب ، طرز فكر و عملكرد جمعيت فدائيان اسلام را مؤ يد
اين ضديت دانست ، نواب بر اين نكته تاكيد داشت كه هرگز درصدد ايجاد تشكيلاتى همچون
تشكيلات حسن صباح برنيامده است ، بلكه خواهان برقرارى نظام اسلامى در ايران و در
سطح كشورهاى اسلامى بوده و براى رسيدن به اين هدف مبارزه نموده است ؛ موضوع سومى كه
نواب در دادگاه تشريح كرد كه اين بود كه وى و يارانش هرگز تروريست نبوده اند،
بلكه بر طبق موازين شرعى و با دستور از مجتهدين جامع الشرايط، هر كس را كه مهاجم به
اسلام و منافع و نواميس مسلمين تشخيص داده اند، از ميان برداشته اند و آنان كه
كشته شده اند و يا در فهرست اعداميان اين جمعيت دينى قرار داشته اند، همگى خائنين
به دين و ملت و مملكت بوده اند.
(697)
نواب صفوى ، در آخرين بازجوئيهايش درباره موانع پيشرفت مقاصد دينى فدائيان اسلام و
ماهيت حكومت حسين علاء اظهار كرد كه ، هر كس كه طرفدار دول بيگانه باشد، از نظر اين
جمعيت مانع پيشرفت و اجراى مقاصد دينى در كشور خواهد بود و لذا چنين سرسپردگانى هر
دخالتى هم كه در امور ملت مسلمان ايران بكنند، غاصبانه و ملغى خواهد بود. بنابراين
از نظر ضرورت حكم دفاع در اسلام ، در قبال هجومى كه اين حكومتها دائما نسبت به
اسلام و مسلمين روا مى دارند، دفاع از اسلام و مسلمين در برابر اين مهاجمين است .
نواب صفوى ، با چنين ادله اى حكومت علاء را هم يكى از آن حكومتهاى غاصب شمرد و سپس
ضمن آنكه سستى علاء را در اطاعت از اوامر روحانيت ، در خصوص مقابله با فرقه ضاله
بهائيت گوشزد كرد و عمل وى را اهانت به روحانيت دانست ، اقدام او در جهت انعقاد
پيمان نظامى غربى را خطرى بزرگ براى اسلام و تسلط كفار بر مسلمين و كشورهاى اسلامى
به حساب آورد و در اين باره گفت :
با مخاطراتى كه بعد از تسلط بيشتر از پيش كفار به مناسبت پيمان
نظامى غربى براى اسلام و مسلمين پيش بينى مى شد، حكومت او (علاء) هم يكى از مصاديق
مهاجمين به اسلام بوده و عملى هم كه آقاى مظفر ذوالقدر انجام داد، يكى از مصاديق
خصوصى دفاعى بوده كه به آن راضى بودم و بيان رضايت خود راه كرده بودم و از نظر دينى
هم كه مؤ ظف به حكم دفاع بوديم . به آقاى مظفر على ذوالقدر گفته بودم و از نظر فقهى
مسلم است كه حكم كلى را بايد فقيه جامع الشرايط بيان كند و بايد حكم ضرورى شرع مقدس
را شخص مطلع به فقه بيان نمايد و لكن تشخيص مصداق و موضوع به عهده مكلف است .
(698)
سرانجام پس از دفاعيات نواب و يارانش و پايان جلسات فرمايشى ، اين دادگاه ، نواب
صفوى و سه تن از نزديكترين يارانش - سيد محمد واحدى ، خليل طهماسبى و مظفر ذوالقدر
- را طى صدور حكمى ، به اعدام محكوم كرد و چهار نفر ديگر به نامهاى سيدهادى ميرلوحى
- برادر نواب صفوى - به 6 سال زندان ، اصغرعمرى به 5 سال ، احمد تهرانى - برادر
همسر سيدعبدالحسين واحدى - به 4 سال و على بهارى ، به 3 سال زندان محكوم شدند. جرم
اين افراد قيام مسلحانه بر ضد سلطنت پهلوى و بر هم زدن اساس حكومت مشروط سلطنتى و
حمل غير مجاز اسلحه اعلام گرديد.
(699)
چنين حكمى براى رهبران و اعضاى موثر جمعيت فدائيان اسلام از آن صادر شد كه پس از
كودتاى 28 مرداد 32 و با اتكاى ايران به غرب و سيطره آمريكا بر ايران ، حكومت
آمريكايى پهلوى ، به چنان استحكامى در سايه خفقان و زور و حمايت بيگانگان قرار
گرفته بود كه در پرتو اين موقعيت خاص ، مى بايست از تمام كسانى كه در جريان نهضت
ملى نفت و در كوتاه كردن دست استعمارگران و بيگانگان نقش موثر ايفا كرده بودند
انتقام گرفته مى شد؛
(700) به ويژه آن كه در پيشاپيش اين مبارزات و در جريان نهضت ملى نفت
فدائيان اسلام به عنوان بازوى اجرايى و نظامى عمل كردند و با ترور رزم آرا، نخست
وزير مقتدر شاه ، شاه و دربار و دولت را در برابر نهضت ملى ، بى دفاع ساخته و با
متزلزل كردن دستگاه حكومت پهلوى ، زمينه پيروزى اين نهضت ملى را فراهم كردند.
يكى ديگر از دلايل صدور حكم اعدام براى نواب صفوى و يارانش را بايد در تداوم
مبارزات سياسى و اعتقادى اين جمعيت با استبداد و استعمار از كودتاى 28 مرداد 32،
دانست و در آن شرايط گرچه نيروهاى نهضت ملى و ملى گرايان ، در برابر تهاجمات رژيم
پهلوى به ملت ايران و ورود بيگانگان به ويژه آمريكا، با تشكيل نهضت مقاومت ملى به
مبارزه پنهانى عليه رژيم روى آورده بودند، اما بازوان نظامى جمعيت فدائيان اسلام ،
همچنان 0 براى دفاع از كيان اسلام و مسلمين فعالانه وارد ميدان خطرناك روياروى با
استبداد و استعمار شد كه اين مسئله ديگر براى رژيم پهلوى قابل تحمل نبود. نواب و
يارانش كه از همان روزهاى نخست ورود به ميدان مبارزه سياسى و نظامى با استبداد،
انتظار شهادت در راه عقيده را داشتند، با شنيدن حكم اعدام ، لبخندى از روى رضايت از
حق ، در سيمايشان ظاهر شد؛ بطوريكه در پرونده شهيد ذوالقدر آمده است ، سيدمحمد
واحدى ، 9ماه قبل از اين از حضرت رضا عليه السلام ، شهادت خود، نواب صفوى ، سيد
عبدالحسين واحدى و خليل طهماسبى را طلب كرده بود.
(701)
كيفرخواست محاكمات فدائيان اسلام توسط سرلشگر حسين آزموده تنظيم شد و در 23/10/34،
دومين مرحله از محاكمات فرمايشى نواب صفوى و هفت نفر از يارانش در دادگاه تجديد
نظر، در محل پادگان لشگر 1 پياده عشرت آباد تهران ، آغاز شد. در اين دادگاه نيز
سرهنگ اللهيارى به نمايندگى از جانب دادستان كل شركت داشت . رياست دادگاه بر عهده
سرتيپ محمدتقى مجيدى بود و دادگاه با حضور سرهنگ هوايى عزيزالله سيدى ، سرهنگ پياده
عزيز الله خيلتاش ، سرهنگ ستاد محمد باقر صديقى مستوفى ، سرهنگ سوار عبدالعلى
منصورپور، سرهنگ سوار رضاشيخ الاسلامى ، سرهنگ پياده حسين رئيسيان و عضويت على
البدل سرهنگ پياده لطف الله فقيهى شيرازى و سرهنگ ستاد حيدرقلى بيات و منشى دادگاه
سرگرد حسن جمشيدى ، تشكيل گرديد.
در اين دادگاه تنها يكى از وكلا به نام سرهنگ دانش وكيل اصغر عمرى و همچنين سرهنگ
دكتر شايانفر وكيل نواب صفوى ، به خوبى و با وجدان نسبى به دفاع از موكلين خود
پرداختند. دو روز قبل از اعدام ، در روز 25/10/34، نواب صفوى از صبح تا بعد از ظهر
به مدت شش ساعت در دادگاه ، از اعتقادات و تفكرات مذهبى خود دفاع كرد. سرانجام در
همان روز، دادگاه فرمايشى تجديد نظر، با تاييد حكم دادگاه بدوى ، به كار خود پايان
داد و با وجودى كه بر اساس قانون ، فرجام خواهى محكومين مدت ده روز پس از حكم
دادگاه صورت مى گيرد، با شكنجه فراوان زندانيان ، بخصوص نواب صفوى ، طهماسبى و
سيدمحمد واحدى ، آنها را مجبور به امضاى فرجام خواهى نمودند.
(702) سپس به سرعت وزارت جنگ نامه اى را با اعلام حكم دادگاه بدوى و
تجديد نظر درباره اعدام نواب صفوى و دوستانش تهيه كرد و آن را جهت فرجام خواهى از
شاه و تاييد حكم اعدامشان توسط وى ، براى محمد رضا پهلوى فرستاد. شاه نيز كه در
استراحتگاهش در دماوند بسر مى برد، سريعا حكم اعدامشان را امضا كرد. نامه وزارت جنگ
به شاه و اعلام نظر دادگاه به وى كه يك روز قبل از اعدام نواب صفوى و يارانش ارسال
گرديد، چنين است :
وزارت جنگ شماره 5301 /د 26 روز /10/34.
پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاهى
مفتخرا به شرف عرض مى رساند: هشت نفر غير نظامى به اسامى :
1 - سيد مجتبى فرزند سيد جواد شهرت ميرلوحى معروف به (نواب صفوى )
2 - سيد محمد فرزند سيدمحمدرضا شهرت واحدى
3 - خليل فرزند ابراهيم شهرت طهماسبى
4 - مظفر على فرزند حمزه على شهرت ذوالقدر
5 - سيدهادى فرزند سيدجواد شهرت ميرلوحى
6 - احمد فرزند عبدالعلى شهرت عباس تهرانى
7 - اصغر فرزند تقى شهرت عمرى معروف به حكاكى
8 - على فرزند محمد اسماعيل شهرت بهارى همدانى
پس از سؤ قصد به حيات نخست وزير (جناب آقاى حسين علاء) در تاريخ 25/8/34، به مباشرت
مظفر على ذوالقدر باتهام توطئه به منظور بر هم زدن اساس
حكومت و تجرى مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت و حمل اسلحه غير مجاز از
طرف دادستان ارتش مورد تعقيب قرار گرفته و به موجب راى
دادگاه عادى كه راى صادره در دادگاه تجديد نظر نيز تاييد و ابرام شده است ،
نامبردگان رديف 1 و 2 و 3 و 4 به اعدام رديف 5 به شش سال زندان
موقت با كار رديف 6 به چهار سال زندان موقت با كار
رديف 7 به پنج سال زندان با كار و رديف 8 به ...
(703)
با توشيح حكم اعدام نواب صفوى و يارانش ، يك دهه مبارزات
مسلحانه گروهى جوانان مذهبى ، در قالب تشكل جمعيت فدائيان اسلام ، به پايان رسيد و
شاخصترين افراد اين جمعيت به دست رژيم ديكتاتورى پهلوى به شهادت رسيد و شاخصترين
افراد اين جمعيت به دست رژيم ديكتاتورى پهلوى به شهادت رسيدند. شب 27 دى ماه 1334،
آخرين شب حيات و زندگانى اين مردان بود. محمدمهدى عبدخدايى ، آخرين شب زندگانى اين
مبارزان مسلمان را از قول شلتوكى ، يكى از زندانيان توده اى كه در نزديكى سلول نواب
صفوى و دوستانش ، شاهد آخرين لحظات زندگيشان بوده است ، اينگونه شرح مى دهد كه نواب
صفوى و دوستانش در آن شب پيوسته قرآن مى خواندند و مناجات مى كردند. نواب صفوى آيه
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم و يرزقون را
تلاوت مى كرد و چون مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (س ) بود، مى گفت ، خليلم ، مظفرم
، محمدم ، تعجيل كنيد، جده ام فاطمه زهرا منتظر ماست .
براساس نامه سرلشگر آزموده ، دادستانى ارتش ، به فرماندهى لشگر 2 زرهى مركز، در
تاريخ 26/10/34، بايد ساعت 6 صبح روز 27/10/34، نواب صفوى و يارانش اعدام گردند.
شلتوكى مى گويد: نيمه شب ديدم ، مامورين به بند زندان وارد شدند و خواستند نواب و
دوستانش را به سوى ميدان ببرند. نواب از آنان خواست تا غسل شهادت كنند. پس از انجام
غسل شهادت ، آنها مردانه و استوار در حالى كه نواب لباس روحانيتى كه از ماموران
زندان پس گرفته بود، بر تن داشت ، با شعار الله اكبر، روانه ميدان تير شدند. شلتوكى
در ادامه مى گويد: همان مردى را كه سالها به او تهمت وابستگى زده بوديم ، مى ديديم
كه بر سر آرمانخواهى و اعتقاداتش اينگونه از مرگ استقبال مى كند، لهذا در آن لحظات
آخر نواب صفوى با عظمت و شجاعتش ، احترامش را بر من تحميل كرد و من ناچارم نامش را
همواره به بزرگى ياد كنم .
(704)
گرچه نواب صفوى قبلا وصيتنامه مفصلى نوشته بود،
(705) ليكن بنابر انجام مراسم مذهبى و اقدامات لازم الاجرا، در حضور
فلسلفى نيا، قاضى عسگر لشگر 2 زرهى و سرهنگ اللهيارى ، نماينده دادستان ارتش و دكتر
تدين ، رئيس بهدارى لشگر در پاى چوبه اعدام لحظاتى قبل از شهادت ، وصيت نامه اى را
در خصوص اشياء و لوازمات زندانش ، با دست خود نوشته است . اين وصيتنامه و صورتجلسه
حاضران در پاى چوبه دار چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم ،
وصيت نامه اينجانب سيدمجتبى ميرلوحى معروف به نواب صفوى .
من از مال دنيا در زندان چيز قابل توجهى ندارم بجز اشياء مختصرى كه موجود است و
آنها را به خانواده و نشانى مادرم فعلا چون از منزل قبلى خود بيرون رفته اند و در
منزل برادرشان مى باشند به منزل برادر ايشان كه خيابان اميريه چهارراه گمرگ كوچه
اسد سردارباشى آقاى سيدمحمود صفوى وكيل پايه 1 دادگسترى مى باشد، تحويل دهيد.
به يارى خداى توانا، سيدمجتبى نواب صفوى ، امضاء - ساعت 3 بعد از نيمه شب 27 دى ماه
1334
اين وصيت نامه در حضور آقاى فلسفى نيا، قاضى عسگر لشگر 2 زرهى و نماينده دادستان
ارتش سرهنگ اللهيارى و آقاى دكتر تدين نوشته شده است . به يارى خداى توانا -
سيدمجتبى نواب صفوى امضاء.
پس از وصيت بالا مراسم مذهبى به عمل آمد. سيدمجتبى نواب صفوى امضاء. ساعت 3 و ربع
بعد از نيمه شب روز 27/10/34
وصيت نامه بالا و مراسم مذهبى در حضور اينجانب على فلسفى نيا انجام گرفت . قاضى
عسگر لشگر 2 زرهى على فلسفى نيا(امضاء) ساعت 15/3 روز 27/10/34 سرهنگ اللهيارى
17/10/34 امضاء دكتر تدين (امضاء) فرمانده دژبان 2 زرهى سروان جناب رئيس ركن الدين
زرهى مركز - سرهنگ 2 توپخانه على غفورى (امضاء) - رونوشت برابر اصل است .
(706)
لحظاتى پس از انجام تشريفات و مراسم مذهبى ، در سپيده دم 27 دى 1334، در حالى كه با
صداى بلند، شهادتين خود را سر مى دادند، نواب صفوى ، خليل طهماسبى ، سيدمحمد واحدى
و مظفرعلى ذوالقدر با چشمانى باز - بنا به درخواست خودشان ، - به سوى معبودشان
شتافتند و گلوله هاى حكومت استبدادى و ديكتاتورى پهلوى ، سينه هاى اين فرزندان
اسلام را به خون آغشته كرد. آنگاه بدنهاى غرق به خون آنها، در حضور دكتر انورى ،
پزشك قانونى ، جهت تدفين در قبرستان مسگرآباد تهران ، به سرهنگ سيدپور، نماينده
فرماندارى نظامى شهرستان تهران ، تحويل داده شد و ساعتى بعد در آن مكان به خاك
سپرده شدند.
(707) مدتى بعد - كه بنا بود شهردارى تهران قبرستان مسگرآباد را متروكه
نمايد - برخى از دوستان باوفايش كه قبرها را از قبل شناسائى كرده بودند، اجساد نواب
صفوى ، سيدمحمد واحدى و مظفرعلى ذوالقدر را از آن مكان خارج و به قبرستان وادى
السلام قم منتقل كردند . اين افراد كه در تاريكى شب اقدام به نبش قبر آنان كرده
بودند، موفق به خارج كردن اجساد سيدعبدالحسين واحدى و خليل طهماسبى نگرديدند.
(708)
رژيم پهلوى بعد از شهادت نواب صفوى و همرزمانش ، از برگزارى هرگونه مراسم ختمى توسط
هوادارانش ممانعت به عمل آورد. تنها، مجلسى خصوصى از سوى سيد محمود احتشام رضوى
وكيل پايه يك دادگسترى و دايى نواب صفوى ، در منزل شخصيش برپا شد. با وجود خفقان
شديد، فدائيان اسلام با انتشار اعلاميه هايى شهادت اين مبارزان مسلمان را توسط
حكومت ديكتاتورى پهلوى ، محكوم كردند. در يكى از اعلاميه ها چنين آمده بود:
هوالعزيز، درود به روان پاك مجاهدان راه خدا، آنانكه كشته شدند
و پيروز، آنها كه در انتظار شهادتند و تغيير سلوك ندادند. سلام به آنانكه چون زمانه
را بر مردم وطنشان تنگ مى بينند، رذالت سكوت را در برابر بيداد و ستم نمى پذيرند و
لعنت خداى بر تلاشگران راه طاغوت . آنانكه ننگ قاتل را در دنيا و آخرت براى رضاى
شاه ، به خود خريدند و شما اى خواننده محترم در اين پيام دقت كن ، باشد كه خدايت
يارى عنايت فرمايد. ملت مسلمان ايران پس از سالها اختناق و تحمل رنجها و شكنجه ها و
قتل و غارتها به اين نتيجه رسيدند كه مسامحه در اجراى اوامر روحانيت اصيل ، اين
روزگار سياه را براى او به ارمغان آورده ، عليهذا براى جبران گذشته (ناخوانا) به
درگاه خداوند متعال بايد جدا فداكارى كرد. بايستى براى قبولى توبه (ناخوانا) و
فدائيان اسلام را زنده كند....
(709)
فدائيان اسلام تصويرى از نواب صفوى منتشر كردند كه در زير آن نوشته شده بود:
هوالعزيز، نصرمن الله و فتح القريب . درود به روان پاك شهيد
بزرگ حضرت سيدمجتبى نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام ، ساخته شده حوزه علميه نجف ،
پيشتاز مبارزه مسلحانه در راه حكومت اسلامى و كشنده پيامبرى از جانب استعمار (كسروى
)، هژير وزير دربار، رزم آرا نخست وزير. تاريخ شهادت 1334.
(710)
فرماندارى نظامى قم پس از انتشار اعلاميه هاى متعدد و آگاهى از جلسات مخفى فدائيان
اسلام در اين شهر، به بازداشت گسترده عاملان انتشار و توزيع اعلاميه و شركت كنندگان
در جلسات فدائيان اسلام مبادرت ورزيد. متعاقب آن ، شيخ فرج الله هرسينى ، يكى از
اعضاى جمعيت فدائيان اسلام در قم كه از روحانيون محترم و متنفذ اين شهر محسوب مى
شد، به عنوان مسبب اصلى صدور و توزيع اعلاميه بازداشت شد. همچنين عباس احرارى ،
شيخ جعفر شجونى ، على غلام حضرت حجت و سيدكاظم ميرعبدالعظيمى نيز به عنوان همدستان
وى و اشخاصى چون محمدجواد حجتى كرمانى ، اصغر حسنى شيرازى ، امامى شيرازى ،
سيدقائمى ، طاهرى و برادرزاده اش نيز به عنوان اعضاى اصلى جمعيت بازداشت شدند.
مامورين شهربانى قم ، با گسترش عمليات شناسايى ، به تعقيب فدائيان اسلام و طلاب
حوزه علميه وابسته به اين جمعيت - از جمله تركمنى ، حرمى ، احمد وزيرى ، باقر مدنى
، جبروتيان ، آزادگان ، كارگران ، سيدعلى منزوى ، عبدالله مبلغى ، على خمامى ،
عبدالله خائفى ، رضا سنگتراش ، بهشتى ، عظيمى ، قزوينى ، رضا گلسرخى ، علوى كاشانى
، سيد على مير عبدالعظيمى ، بهشتى حجازى ، و عده اى ديگر - پرداختند و با سركوب
شديد هواداران اين جمعيت ، آنها را از ادامه مبارزات بازداشتند.
ز - منابع مالى جمعيت فدائيان اسلام
يكى از مسائلى كه در خصوص هر تشكيلاتى مطرح مى شود، چگونگى تامين منابع مالى آن
تشكيلات است تامين هزينه هاى عملياتى ، فرهنگى و تبليغاتى جمعيت فدائيان اسلام نيز
مورد پرستش واقع شده و بحثهائى برانگيخته است . برخى كه با اين افراد در ارتباط
بوده اند، از تنگدستى بسيار آنان سخن گفته اند. به نظر اين عده ، اعضاى اصلى جمعيت
فدائيان اسلام ، به دليل استمرار درگيرى در مبارزات سياسى ، قادر به رفع نيازهاى
اوليه زندگى خود نبوده اند. نواب صفوى ، عبدالحسين واحدى و ديگر اعضاى شاخص جمعيت ،
به علت وارد شدن در مبارزات ايدئولوژيكى و اسلامى مسلحانه با رژيم پهلوى و رجال
برجسته آن و احساس مداوم خطرات ناشى از آن ، هيچگونه دلبستگى به ماديات نداشته و
پيوسته با قناعت زندگى مى كردند؛ چنانكه روزهاى بسيارى را در مخفى گاهها با نان خشك
سر كرده و يا بى غذا مى مانده اند، اما دست نياز به سوى هيچ بيگانه اى دراز نكردند.
گروهى ديگر كه همواره در مقابل اين جمعيت صف آرايى سياسى داشته اند، آنها را به
وابستگى به بيگانگان ، به ويژه انگليس متهم مى كردند، نواب صفوى و سيدعبدالحسين
واحدى ، پيوسته اين اتهام را تهمتى بزرگ از سوى دشمنان خوانده اند . در اين باره ،
سيدعبدالحسين واحدى در حين يكى از سخنرانيهايش در مسجد جامع عنوان كرد كه ، اينها
هرگونه افترا و تهمتى را به ما مى زنند، ما را انگليسى و جاسوس مى دانند و من
ناتوان هنوز لباس زمستانى پوشيده ام ، كرايه خانه ام را كس ديگرى مى دهد؛ كرايه
تاكسى سوار شدنم را مردم مى پردازند و حتى قادر نيستم سالى 20 تومان كرايه منزل
مادرم را كه در قم ساكن است بپردازم . من و برادرم اطاقى اجاره كرده ايم كه 5/2 متر
طول دارد. آقاى نواب صفوى هم اطاقى اجاره كرد و تاكنون اجاره چند ماه آن را نداده
است و با صاحبخانه مشكل دارد. واحدى در ادامه افزود كه ، ما انگليسى هستيم يا آن
كسانى كه داراى هواپيماى شخصى و صاحب قصر در شميران مى باشند؟ انگليسى كسى است كه
راه را براى دشمنان دين باز گذارده و توده اى ها را آزاد كرده است و لانه جاسوسى
اصل چهارم را برپا مى سازد تا بهتر و بيشتر بتوانند در مرعوب و منكوب كردن دين
اسلام و پيروان على عليه السلام كه حرف از حق و دين زده و براى اسلام مبارزه مى
كنند، اقدام نمايند. آنهايى كه قمارخانه ها را باز، رقاصه خانه ها را آزاد و شراب
خانه ها را براى عيش و نوش يك مشت بى دين و لامذهب بى قيد و بند، باز مى گذارند، و
براى ترس جانشان به منظور معالجه با هواپيما به خارج فرار مى كنند، انگليسيند.
(711)
صدق اين سخنان واحدى را با نگاهى بر فهرست اموال نواب صفوى كه پس از شهادتش توسط
صورتجلسه وزارت دادگسترى ، به همسرش ، نيره اعظم احتشام رضوى ، تحويل داده شده است
، مى توان دريافت :
سياهه اموال منقول مرحوم سيد مجتبى ميرلوحى (معروف به نواب صفوى
) 1 - زيلو پنبه اى زمينه لاكى دو و نيم در سه 3 - 5/2 مستعمل چهار تخته 2 - لحاف
كرسى يك تخته 3 - چراغ خوراك پزى سه فيتيله يك عدد 4 - چراغ تورى يك عدد 5 - جاى
كتاب يك عدد 6 - يك قطعه آيات حجاب با قاب شيشه 7 - ديگ مسى نيم منى يك عدد 8 -
سينى مسى متوسط گرد يك عدد 9 - كفگير مسى يك عدد 10 - باديه مسى يك عدد 11 -
كماجدان مسى يك عدد 12 - جامه دان سفرى كوچك يك عدد.
در حضور امضاكنندگان زير اموال مشروحه بالا تحويل بانو نيره اعظم عيال متوفى گرديده
- نماينده كلانترى شيروانى محل امضاء، بانو نيره اعظم عيال متوفى محل امضا - نواب
احتشام رضوى پدر عيال متوفى محل امضاء.
(712)
نواب صفوى در صورت بازجوئيهايش در سال 1334 ش ، كمكها و منابع تامين كننده هزينه
هاى مربوط به طرحهاى عملياتى و تبليغاتى آن تشكيلات را به تفضيل بيان كرده است . وى
طرق دريافت كمكها را شامل وجوهات شرعيه ، استقراض ، نسيه و كمكهاى مردمى مى شمارد و
مى نويسد:
بطور كلى براى بنده 2 الى 3 جور پول مى رسيد. يا بابت وجوهات
شرعيه به بنده پول مى دادند و يا احتياج پيدا مى كردم ، قرض مى كردم و يا نسيه از
آشنايان و دوستان جنس براى منزل مى آوردم .
(713)
نواب در مورد افراد و شخصيتهاى كمك كننده و ميزان كمكهاى مادى
آنان در صورت بازجوئيش چنين گفته است :
از كسانى كه بنده هميشه بطور مستمر حواله بهشان مى دادم يك عده
آقايان هستند كه گمان مى كنم اكنون در زندان باشند. من جمله آقا رضا معتمدى پيرآهن
دوز - حاجى قاسم معمار، اكبر آقا بستنى فروش ، كربلايى ابراهيم حيدرى ، حاجى
عزيزالله حبيبى - حاجى عباس لاله ، حاجى حسين آقا اخوان فرشچى تا به حال حواله هاى
يكهزار تومانى در حدود 3 الى 4 دفعه تا چهار سال قبل داده است - عباس آقاى بقال در
دولاب در حال حاضر 410 تومان از من طلبكار است ، مشهدى حسن بقال در دولاب جنس و پول
به من داده است . مشهدى مهدى دولابى براى من پول و جنس فرستاده است . مختصرى گاهى
فرستاده كم كم . مشهدى حسن نانوا در دولاب و شاطر رجب نانوا در دولاب گاهى نان و
پول به من مى دادند. آقا نجفى خياط 10 تومان و 20 تومان به من داده است . حاجى على
ميدونى حواله 50 تومانى براى او داده ام . حاجى سيدعباس شجاعى گاهى اوقات خودش پول
مى داد. از حضرت آيت الله بروجردى گاهى از بابت وجوه مى فرستند. آقاى آيت الله حاجى
سيدكاظم شريعتمدارى ساكن قم ، ايشان هم كمك مى كنند. آقاى آيت الله حاجى شيخ
ابوالفضل خراسانى ساكن تهران كه در مسجد حاج شيخ عبدالحسين تركها نماز مى خوانند،
ايشان هم كمك مى كنند. آقاى آيت الله حاج شيخ على اكبر برهان خيابان لرزاده ، ايشان
هم كمك مى كنند. حسين طهماسبى شغل كشباف ، ايشان هم كمك مى كنند. آقا سيدمحسن شغل
سراج در بازار و حسن آقاى افشار كاسب بازار، حاجى رضايى هم كمك مى كنند و سيد بقال
در دولاب در حال حاضر 250 تومان از بنده طلبكار است . مومنى نوكرش گاهى كمك مى كند.
جعفرى بقال در خيابان فردوسى ايرانشهر مبلغ دو هزار و پانصد تومان از اجناس كه كم
كم به من داده است ، مبلغ دو هزار و پانصد تومان طلبكار است . معصومى آجرفروش گاهى
كمك مى كند. اكبرى آهنگر با برادرش گاهى كمك مى كند. حاجى حسين معمار شاهرودى او
هم گاهى كمك مى كند. آقا سيدكاظم بارفروش در ميدان سبزى (دولابى ) در دو سال اخير 3
مرتبه 50 تومان كمك كرده ، مشهدى على ورامينى بقال دولاب گاهى از او جنس گرفته ايم
. پدر عيال خليل طهماسبى بنام كربلايى حسين دولابى او به من و طهماسبى زياد كمك مى
كرد.... مهندس نكونام از آبادان كارمند شركت نفت آبادان اخيرا مبلغ يكهزار و يكصد
تومان تلگرافى ، بنام حسين طهماسبى براى من حواله كرد. سيد مجتبى نواب صفوى
(714)
چنانكه ملاحظه شد، متن صورت بازجوئيهاى نواب ، به خوبى دريافت كمكهاى نقدى و جنسى
مردمى و شهريه مراجع تقليد را به اين جمعيت روشن مى سازد و بدين ترتيب ادعاى
وابستگى آنان به بيگانگان كاملا منتفى است . نواب صفوى درباره محل اسكان خانواده
خود و دوستانش چنين گفته است :
بنده ، تا سال آخر محرم و صفر در دولاب ساكن بودم با خانواده ها
و بچه ها كه در همين منزل فعلى بوديم . از پارسال بعد از محرم كه منزل دولاب را فسخ
كرديم ، خانواده آقاى طهماسبى منزل پدرش كربلائى حسين رفت ، خانواده بنده و واحدى
را مهمان منزل پدر عيال آقاى واحدى نمودند. تا زمانى كه اين منزل را يعنى در اول
مهر ماه سال جارى ماهيانه 1900 ريال اجاره كردم و در اين يكسال خانواده هاى ما
مهمان حاجى ميرزا عبدالعلى پدر عيال آقاى واحدى بودند....سيد مجتبى نواب صفوى
.
(715)
نواب در پاسخ به سوال بازجو، در خصوص بدهيهايش به اشخاص گفت :
به جعفرى بقال 2500 تومان - سليمانى بقال مقدارى بدهى دارم -
2000 تومان ، عباس لاله بارفروش مبلغ يك هزار تومان - سيد مجتبى نواب صفوى
(716)
در پايان ذكر اين نكته ضرورى است كه بسيارى از دوستان و آشنايان نواب و يارانش پس
از شهادت آنها عنوان كردند كه با شهادت نواب و يارانش ، زن و بچه و خانواده شان از
ترس و دلهره و خانه به دوشى ، در مخفى گاههاى جمعيت كه غالبا به دليل درگير بودن در
مبارزه مسلحانه ، تحت تعقيب ماموران دولتى قرار داشته و به ناچار در مخفى گاهها و
يا در زندان بسر مى برند و نيز از تنگناهاى مادى و سختيهاى متاثر از آن ، رهايى
يافتند.
(717) گرچه اسناد ديگرى هم دلالت بر سازگارى و همراهى همسرانشان ، در
كوران مبارزات دارد.
ح - تداوم راهبردها و مبارزات سياسى
فدائيان اسلام تا انقلاب اسلامى
با تداوم حكومت ديكتاتورى پهلوى ، پس از كودتاى 28 مرداد 32 سركوب احزاب و گروههاى
سياسى و شخصيتهاى برجسته كشور همچنان ادامه داشت . حركات و اقدامات اعضاى جمعيت
فدائيان اسلام نيز پس از شهادت نواب صفوى و يارانش همواره تحت مراقبت شديد ماموران
شهربانى و ساواك قرار داشت و هرگونه جنبشى فورا در نطفه خفه مى شد. در چنين شرايطى
، به ناچار اعضاى جمعيت ، به مبارزات زيرزمينى و مخفيانه عليه رژيم روى آوردند.
عمده فعاليت آنها پس از سال 1334، به صورت حركتهاى تبليغاتى و بيان مبانى اعتقادى
در جلسات خصوصى و عمومى انجام مى گرفت . جلسات عمومى جمعيت در قالب كلاسهاى قرائت و
تفسير قرآن مجيد و مراسم عزادارى در مكانهايى چون مسجد مهديه در خيابان رزم آرا و
مسجدى در خيابان بوذرجمهرى ، توسط بهارى ، رفيعى ، صراف زاده و برخى ديگر، با عنوان
انجمن دانش و آموزش جوانان ، برگزار مى شد.
(718) تا سال 1343، بارها اعضاى فعال در چنين اقداماتى از جمله سيدهاشم
حسينى ، حجت الاسلام حاج سيدمحمدتقى واحدى ، ضمانت پناه و تعدادى ديگر به جرم اقدام
سياسى عليه رژيم و يا سابقه عضويت در جمعيت فدائيان اسلام ، دستگير و بازداشت شدند.
(719)
با آغاز قيام 15 خرداد 42 به رهبرى حضرت امام خمينى (ره ) بر دامنه فعاليت اعضاى
اين جمعيت افزوده شد . برخى از اعضاى اين جمعيت همچون شهيد مهدى عراقى ، و شهيد حاج
صادق امانى به فرمان حضرت امام خمينى (ره ) با سازماندهى هيئتهاى موئتلفه اسلامى از
سال 1343، به مبارزه با رژيم ديكتاتورى پهلوى پرداختند. اوج مبارزات اعضاى هيئتهاى
مؤ تلفه اسلامى در ترور حسنعلى منصور، متبلور شد كه به دستگيرى و اعدام چهار نفر از
عاملين آن - شهيدان حاج صادق امانى ، محمد بخارائى ، مرتضى نيك نژاد و رضا صفار
هرندى - انجاميد و تعدادى نيز همچون شهيد مهدى عراقى به زندان طويل المدت محكوم
شدند و برخى ديگر نظير شهيد اندرزگو نيز متوارى گشتند.
طبق اسناد موجود، هسته مركزى فدائيان اسلام در سال 1343، قم و ورامين بود و از سوى
اشخاصى چون روانچى ، عباس جوادى ، حاج اسماعيل كاظمى ، حاج اكبر روانبخش و
سيداسدالله روحانى نژاد، پشتيبانى مالى مى شد. حاج سيدمحسن روحانى نژاد (پدر
سيداسدالله ) نيز عهده دار امور مالى جمعيت در قم بود.
(720)
در سال 1344، مسجد مهديه در خيابان حضرت عبدالعظيم ، محل برپايى جلسات و فعاليتهاى
مخفيانه فدائيان اسلام بود. تجملات آنها غالبا با عنوان مراسم عزادارى بويژه در
ماههاى محرم ، صفر و رمضان برپا مى گشت و همواره تعدادى از آنان توسط ساواك بازداشت
مى شدند. اداره كل سوم ساواك ، طى گزارشى اعلام كرد كه در اغلب شبهاى هفته ، جلسات
فدائيان اسلام نسبت داده ، عبارتند از: هيئت جوانان بنى فاطميه به طور سيار، هيئت
ايرانيهاى مقيم مركز، عزاداران حسينى در خيابان آيزنهاور، هيئت كارگران كفاش ميدان
دروازه دولاب ، هيئت كارگران صنف سراج خيابان شهباز، هيئت شاه نجف و ساوه ايهاى
مقيم تهران ، تكيه دولابيها انتهاى جهان پناه ، هيئت عزادران حسينى ، طرقيهاى مقيم
مركز مسجد حيدريه خيابان شهباز، هيئت قائمى علم القرآن مسجد حيدريه ، هيئت پير عطا
خيابان رى ، هيئت محبان الحسين (ع )و هيئت بانوان مومنه اهل اصفهان ، خيابان رى .
علاوه بر فعاليتهاى مذهبى اين هيئتها، افراد وابسته به فدائيان اسلام به تاسيس
انجمن و مكتبهايى براى جذب و هدايت جوانان اقدام كردند. از جمله آنها
مكتب جعفرى بود كه بر روى پرچمش نوشته بود:
دشمن ستمكار و يار ستمكش باش .
جلسات اين مكتب در منزل اعضا برگزار مى شد. مكتب توحيد
نيز براى جذب و پرورش جوانان متدين دائر شده بود و افرادى چون ابراهيم قديرى ، محمد
حسين روحى ، سيد محمد واحدى و جمعى ديگر در مسجد نارمك فعاليت مذهبى داشتند.
(721)
در آن زمان اين هيئتهاى دينى و انجمنهاى اسلامى ، در كنار هيئتهاى موتلفه اسلامى و
در ادامه حركت 15 خرداد 42 كه به رهبرى حضرت امام شكل گرفته بود، قرار داشتند و
عليه حكومت مبارزه مى كردند. اين مشاركت در نهضت ، تا پيروزى انقلاب اسلامى ايران
ادامه يافت .
يكى از نهادهاى اجتماعى كه همواره از فدائيان اسلام حمايت مى كرد،
بازار بود و همانطور كه از آغاز حركت و مبارزات فدائيان اسلام پشتوانه آنان
بود، در اين زمان نيز همچنان به حمايت خود ادامه مى داد. بازار كه يك نهاد سنتى
اجتماعى - سياسى بود و پيوسته از ريشه ها و پايه هاى اعتقادى قوى دينى بهره مى
برند، در همه دوران ، روال ، قواعد و شبكه هاى عمل اجتماعى خاص خود را داشت . از
همين رو در برآوردهاى تاريخى و تحليل هاى سياسى اخير نيز براى نقش بازار و اهميت آن
در رويدادهاى سياسى كشور بايد اهميتى خاص قايل شد.
در دهه هاى 20 و 30، گروههايى از بازاريان به روحانيونى چون آيت الله كاشانى تمايل
داشتند و بخشى از آنها نيز با نهضت ملى همكارى مى كردند.
(722)همچنين
بازاريان با حمايتهاى مالى و معنوى خود نقش فعالى در مبارزات جمعيت فدائيان اسلام
ايفا كردند و بخش مهمى از مخارج مبارزاتى اين جمعيت از ناحيه كسبه بازار تامين مى
شد. در قيام 15 خرداد 42 و نهضت حضرت امام خمينى (ره ) تا پيروزى انقلاب اسلامى نيز
همواره بازاريان از حمايت و پشتيبانى اين نهضت دريغ نكردند.
ط) ظهور دوباره شاخه هايى از فدائيان
اسلام پس از پيروزى انقلاب اسلامى
پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، برخى از اعضاى فدائيان اسلام ، علاوه بر فعاليت در
جمعيت موتلفه اسلامى ، در قالب سه شاخه به فعاليت خود ادامه دادند:
(723)شاخه اول با عنوان فدائيان اسلام - بنيانگذاران
، به سرپرستى ابوالقاسم رفيعى در چند سال اول انقلاب فعال بود. تشكيلات آنان در
راستاى اهداف بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران ، حضرت امام خمينى (ره ) قرار داشت و
خود را مطيع محض حضرت امام مى دانستند. اعلاميه هاى اين گروه كه خود را همرزمان
شهيد مهدى عراقى مى خواندند، با امضاى ابوالقاسم رفيعى و با عنوان بينانگذاران بخش
فرهنگى فدائيان اسلام منتشر مى شد.
(724)تشكيلات اين شاخه پس از چند سال منحل و فعاليتشان نيز متوقف گرديد.
شاخه دوم به سرپرستى حجت الاسلام صادق خلخالى و با عنوان
فدائيان اسلام
، پس از انقلاب اسلامى شكل گرفت . اين تشكل نيز با توجه به موقعيت حجت
الاسلام صادق خلخالى كه پس از پيروزى انقلاب در مصدر امور قضايى كشور قرار گرفته
بود، ايجاد شد و به دليل وجهه ممتاز مبارزاتى فدائيان اسلام با حكومت پهلوى و مقام
و منزلت شهيد نواب صفوى ، در ميان مبارزين مسلمان جهان ، عنوان فدائيان اسلام را
برگزيدند. اين گروه كه در زمينه سياسى - فرهنگى و نظامى فعاليت مى كرد، به جذب
جوانان مذهبى و هواداران فدائيان اسلام مبادرت ورزيد. از جمله نقش اين گروه پس از
انقلاب اسلامى ، اطاعت از دستورهاى حضرت امام خمينى (ره )، در جهت حفظ انقلاب
اسلامى و اعزام نيروهاى رزمنده به جبهه هاى جنگ تحميلى بود چنان كه - بر حسب نامه
حجت الاسلام صادق خلخالى به ستاد نيروى پشتيبانى جنگ - در همان سالهاى اوليه جنگ ،
بيش از پانصد شهيد در جنگ تحميلى تقديم انقلاب اسلامى كرد.
(725)
اين تشكيلات نيز كه مقر اصليش در باشگاه افسران تهران قرار داشت ، با سلب مسئوليت
قضايى حجت الاسلام خلخالى ، منحل گرديد.
(726)
شاخه سوم وابسته به فدائيان اسلام پس از پيروزى انقلاب اسلامى با عنوان
وفاداران شهيد نواب صفوى ، به فعاليتهاى سياسى پرداختند.
اين گروه بعد از 26 سال كه از تعطيلى نشريه منشور برادرى ، ارگان جمعيت فدائيان
اسلام - كه به دستور سيد مجتبى نواب صفوى ، بنا بر مقتضايات زمانى در اواخر حكومت
دكتر مصدق منتشر مى شد، - مى گذشت ، اولين شماره دوره جديد را پس از پيروزى انقلاب
اسلامى در 18 مرداد 1358، منتشر كرد. دو شماره اول اين نشريه به مدير مسئولى مهندس
كاظم زرين بخش و از شماره سوم به مدير مسئولى سيد محمد على لواسانى انتشار يافت
(727)
هدف از انتشار مجدد اين نشريه ، تبيين اهداف نواب صفوى و فدائيان اسلام ، از
مبارزات سياسى و جنبش مسلحانه آن جمعيت ، براى نسل جديد است .
در سال 1358، گروه وفاداران به شهيد نواب صفوى ، با
انتشار اعلاميه هايى نسبت به برخى از سخنان و اقدامات حجت الاسلام خلخالى با نام
فدائيان اسلام ، اعتراض كردند. به نظر آنها حجت الاسلام صادق خلخالى عضو
فدائيان اسلام نبوده و نمى بايست با اين نام اعلاميه صادر مى كرد. اين گروه معتقد
بودند كه عملا با برقرارى حكومت جمهورى اسلامى ، اعضاى جمعيت تنها بايد از رهبرى
انقلاب اطاعت نمايند. به نظر آنها، همچنين با برقرارى جمهورى اسلامى ديگر بجاى سخن
گفتن از اقدامات و عمليات مسلحانه نيست و اين تاكتيكها و استراتژيها تنها مربوط به
دوران حكومت ديكتاتورى و استبدادى پهلوى بوده است . اين گروه با بخشى از سخنان
مربوط و اقدامات حجت الاسلام خلخالى مخالفت كرده و اعمالش را مربوط به خودش مى
دانستند؛ زيرا برخى از كارهاى وى را موجب لطمه زدن به شخصيت و رهبرى شهيد نواب صفوى
مى دانستند. حجت الاسلام صادق خلخالى در پاسخشان عنوان كرد كه هر كس مى تواند عضو
فدائيان اسلام باشد و من هم به عنوان يك عضو عمل مى نمايم نه به عنوان رهبرى
فدائيان اسلام .
(728) با وجود اين به دليل مشهوريت حجت الاسلام خلخالى پس از پيروزى
انقلاب اسلامى ، برخى وى را از مهمترين مدعيان پيروى از نواب صفوى مى شناختند.
(729)