پاى كوى رحمتش با شور و شين |
|
عصرِشا با دوست خدا، امام حسين |
بمانيم ناله كنيم اشك بريزيم |
|
چون حسين اشك ها رو از مشك بريزيم |
آن چه آن جا او مگه ما هم بگيم |
|
يك كمى با خوبا هم ناله بشيم |
آخه آن جا وادى معرفته |
|
معرفت ، ما را هدف از خِلقتِه |
به خدا من نديدم بيانى رو |
|
چون حسين سوخته دلى زبانى رو |
آقا راه معرفت ياد داده |
|
آن جاها با خدا عشقبازى شده |
او اگر در عرفه نرفته بود |
|
رمزُ سرُّ او به ما نگفته بود |
ديگه كى راه به ما نشون مى داد؟ |
|
عشق او آتش مى زد زبون مى داد؟ |
معانى اين چند بيت روشن است ، فقط درد حسينى و عشق حسينى مى طلبد و واقعا اگر ائمه
دين معارف دين و راه و رسم بندگى را به ما نياموخته بودند، ما چگونه مى خواستيم سير
و سلوك داشته باشيم و به خدا عشق به ورزيم . اين بزرگواران بيان قرآن و كلام اللّه
هستند و خدا به وسيله اين ها، معالم دين را به ما آموخته و صلاح و فساد را در قالب
امر و نهى به زبان اين بزرگواران جارى نموده ، تا ما راه را از چاه تشخيص دهيم و
گمراه نمانيم . و المعروف ما امرتم به و المنكر مانهيتم عنه .