حج عارفان

رحيم کارگر

- ۷ -


معرفت و شناخت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

يارب اين ماييم و اين صدر رفيع مصطفي است * * * يا رب اين ماييم و اين فرق عزيز مجتبي است . . .

خوابگاه مصطفي و کعبه مان از پيش و پس * * * بارگاه و منبر حنّانه مان از چپ و راست . . .

سلّموا يا قوم بل صلّوا علي الصدر الأمين * * * مصطفي ماجاءَ الاّ رحمةً للعالمين

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده اند : مَنْ زارَ قبري بَعدَ مَوتي ، کانَ کَمَنْ هاجَرَ اليّ في حياتي ، فَاِنْ لَم تَستطيعُوا ، فابعَثُوا اليّ بالسّلام ، فَاِنَّهُ يَبْلُغَني ؛ کسي که مرقد مرا پس از وفاتم زيارت کند ، مانند آن است که در زمان زندگي ام به سوي من هجرت کرده است و اگر نتوانستيد به زيارت من مشرّف شويد ، از هر کجا که هستيد به من سلام کنيد که سلام شما به من مي رسد . . . . ( 1 )

باري اي عزيز ! اينک وقت آن فرا رسيده است که به زيارت فخر کائنات ، اشرف مخلوقات و برگزيده حضرت ربّ الارباب ، محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله ) نائل آيي . قبل از هر چيز ، بايد شناخت و معرفت خود را نسبت به آن حضرت افزون کني و به حقّي که به گردن تو دارد معترف شوي .

عالم ربّاني مولي احمد نراقي ( رحمه الله ) گويد :

بدان که نفوس قدسيه ، خصوصاً نفوس مقدّسه انبيا و ائمه ( عليهم السلام ) ، هرگاه از ابدان شريفه خود رحلت نمودند و دست از بدن برداشتند و صعود به عالم بالا نمودند ، نهايت احاطه و غايت استيلا ، بر اين عالم از براي ايشان حاصل مي شود و تمامي امور اين عالم در نزد ايشان منکشف و ظاهر مي گردد و تمکّن از تصرّف و تأثير در اين عالم ، از براي ايشان حاصل مي شود . پس هر که به قبور مطهره ايشان حاضر شد ، به جهت زيارت ايشان ، بر او مطّلع مي گردند و از احوال زوّار مرقد مطهّرشان ، استحضار تمام دارند و سؤالات و تضرّعات و توسّلات ايشان را مي شنوند و نظر به رأفت و مهرباني ايشان نسبت به مخلصان ، نسيم الطاف ايشان بر آنان ميوزد . پس دامن شفاعت به ميان مي زنند و از خدا طلب حوائج ايشان را مي کنند و از درگاه الهي مسألت برآمدن مطالب و آمرزش گناهان ايشان را مي نمايند و همين سرّ است در ترغيب به زيارت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) . علاوه بر اينکه در زيارت ايشان ، اظهار اخلاص و تجديد عهد ولايت است و باعث سرور ايشان و رواج امرشان و غمناکي دشمنان ايشان است . . . . ( 2 )

عارف کامل ، حاج ميرزا جواد ملکي تبريزي ( رحمه الله ) گويد :

آنچه را که عقيده اسلام بر آن است ، آنکه پيغمبر ما ـ صلوات الله و سلامه عليه وآله ـ اشرف خلق خداست کافةً و او آقاي خلق خدا و حبيب خداست . در روايت معتبر از آن حضرت رسيده است که : او اوّل خلق خداست و او در معراجش به پروردگار خود به حدّي نزديک شد که جبرئيل نتوانست او را مصاحبت و همراهي کند و آن حضرت نزديک [ خدا ] شد ، مانند رسيدن دو قوس کمان به يکديگر ، بلکه نزديک تر ( 3 ) ، به مقام عالي اعلي گرديد و اسم اعظم خدا و صاحب وسيله و حوض و شفاعت کبري و او مثل اعلي است و او واسطه بين خداي تعالي و تمام ممکنات است و او نزديک ترين حجاب و طرف ممکن است و بالجمله بداندکه مکانت او در دربار خداي تعالي ، به حدّي است که انبيا و مرسلين ـ از اولين و آخرين ـ و ملائکه مقرّبين ، به آن غبطه مي برند و ما را ممکن نيست که به کنه معرفت او برسيم .

و اما معرفت حق او در اين باب حديث لولاک ( 4 ) کافي است که او علت غايي تمام آفريدگان رحمت عالميان است .

اين بالنسبة به عامه ممکنات است و اما خصوص امت او ، حقوق خاصه هدايت او بر آن افزوده مي شود و تحمّل آزاري که به آن حضرت در اين راه وارد گشته است ، بر آن اضافه مي گردد که فرمود : هيچ پيامبري به مانند من آزار نکشيد . و او به تصديق کتاب خدا ، از هوا سخن نمي راند و چون جلالت و حق او را شناختي و دانستي که او زنده و در نزد پروردگار

خود به زائر خويش نظر دارد و سلام آنها را مي شنود و از ضمير آنها آگاه است ، براي گناهان آنان طلب آمرزش مي کند و در نيازمندي هاي آنان ، شفاعت مي نمايد . در اين صورت او را چنان زيارت کن ، چنان که او زنده است و تو را مي بيند و با تو روبه روست و چيزي تو را از توجّه به او مشغول نمي سازد و سراسر وجود تو به حضرت او با محبّت و هيبت او . . . متوجّه خواهد بود و تو از طول مناجات با او و عرض حوائج خود به آن حضرت ، خسته نخواهي گشت و در حرم آن حضرت ، با کسي تکلّم نخواهي کرد ؛ بلکه به چيزي که تو را از مراقبت باز دارد ، نظر خواهي کرد ، چون مي داني که او به حال تو داناست و به تو نظر دارد .

براي تمام بيماري هاي خود ، از او طلب درمان مي کني و به جلب عطوفت او و طلب باران از ابر جود و رأفت او ، حوائج خود را مي خواهي . و به يقين که او کريم ترين تمام خلايق است و بخشنده تر از هر جواد و کريم است . عطوف شفيق و رفيق ودود و رئوف است و خداوند او را در کتاب عزيزش ، به خُلق عظيم توصيف فرموده و در طلب رحمت و سؤال و تضرّع و ابتهال نبايد تسامح کني ؛ زيرا شخص کريم ، حرمت واردين را ضايع نمي سازد و در تقصيرات و لغزش هاي وارد ، مسامحه روا مي دارد و از کردار خطاي او در مي گذرد .

و به ياد آور معامله آن حضرت را با کشنده عموي خود حمزه ( عليه السلام ) موقعي که توبه او را پذيرفت و در آنچه جفا و آزار به آن حضرت از جانب تو رسيده است ، تفکّر کن . زماني که اعمال تو را بر او عرضه کنند و نافرماني ها و گناهان تو را ببيند و از اين ملاحظه متأذّي گردد و چه بسيار آزار و مکروهي که از بدي کردار تو ، به قلب شريف او رسيده و سينه عزيز او را به زشتي اعمال خودت به درد آورده اي . پس بايستي موقع زيارتِ او ، شرمسار باشي و به ساحت کريم و جناب عظيم او ، اعتذار جويي و پوزش طلبي و لامحاله از اين کار دريغ مکن و از اعتذار به قدر جنايت خودت مضايقه منما ؛ زيرا براي هر جنايتي ، پوزشي سزاوار و مناسب آن بايد و در شکر و ثناي او به قدر نعمت هاي او بر خودت دريغ مدار ؛ چه به جانم سوگند ! که تو حق پوزش جنايت خود را ، اگر به تمام جوارح خود در تمام طول عمر خود اعتذار بجويي ، قادر نخواهي بود و ادا نتواني کرد . و اگر به قدر تمام اعمار و اعصار ، او را سپاسگزاري کني ، حقّ شکر او را به جاي نياورده اي ؛ زيرا [ گناه ] هر چند حقير و کوچک باشد ، اما به نسبت به عظمت کسي که به او جنايت شده است ، عظيم خواهد بود و به لحاظ احسان او نسبت به جاني ، بزرگ خواهد بود . . . و چون اين امور را شنيدي ، بر تو است که با تمام جدّ و جهد خود و آنچه در توان داري ، در زيارت آن حضرت کوشش کني ؛ زيرا تو مباني شناسايي آن بزرگوار و معرفت حقوق و مراحم او را محکم ساختي و بر آن يقين کردي . پس به ناچار اين معرفت در قلب تو ، شوقي به زيارت او ( صلّي الله عليه وآله ) برخواهد انگيخت ، بويژه به لحاظ آنچه که در فضيلت زيارت آن حضرت وارد گشته است . . . پس در طريق زيارت آن حضرت به سر رود نه با پا راه بپيمايد ؛ چنان که از بسطامي و رابعه عدويه حکايت کرده اند که آنان در طريق مکّه مشرّفه در هر قدمي ، دو رکعت نماز گزارده اند . ( 5 )

ماه فرو ماند از جمال محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) * * * سرو نباشد به اعتدال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

قدر فلک را کمال و منزلتي نيست * * * در نظر قدر با کمال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

وعده ديدار هر کسي به قيامت * * * ليله اسري شب وصال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

آدم و نوح و خليل و موسي و عيسي * * * آمده مجموع در ظلال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

عرصه گيتي مجال همت او نيست * * * روز قيامت نگر مجال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

همچو زمين خواهد ، آسمان که بيفتد * * * تا بدهد بوسه بر نعال محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

( سعدي )

آري او محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است و برگزيده حضرت صمد و تو الان آماده اي تا به زيارت آن حضرت نائل آيي . هميشه و در همه حال ، اين را به ياد داشته باش که اگر وجود پاک و مقدّس آن جناب نبود ، تو الان در وادي ديگري بودي و در اوهام جاهليت غوطه مي خوردي . او بود که تو را از حضيض ذلّت به اوج عزّت کشاند و تو و آبا و اجداد تو و ساير مسلمانان را ، به دين مقدّس اسلام رهنمون ساخت و بدين ترتيب تو در جمع سعادتمندان قرار گرفتي .

کليمي که چرخ فلک طور اوست * * * همه نورها ، پرتو نور اوست

امام رسل پيشواي سبيل * * * امين خدا مهبط جبرئيل

با هدايت هاي اوست که تو نماز مي خواني ، روزه مي گيري ، عبادت مي کني ، صدقه و زکات مي دهي ، جهاد مي نمايي و . . . . او تو را به سوي نور و پاکي ها دعوت کرده و از زشتي ها و رذايل دور نموده است . او شفيع تو در روز قيامت خواهد بود و بادستان پرمهر خود ، تو را دستگيري خواهد نمود . پس شايسته است آداب و دستورات عرفاني و اخلاقي زيارت آن حضرت را به خوبي فرا گيري و به آنها عمل کني .

در شهر مدينه

حکيم متألّه مولي محسن فيض کاشاني ( رحمه الله ) گويد :

هنگامي که چشمت به ديوارهاي مدينه افتاد ، به خاطر آور اين شهري است که خداوند ، آن را براي پيامبرش برگزيد و هجرتش را از مکّه به اين شهر قرار داد و اين جايي است که رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله ) احکام پروردگارش را در آن تشريع کرد و سنّت هاي خويش را برقرار فرمود و در آن با دشمنان خدا به نبرد پرداخت و دين خدا را در آن آشکار ساخت ، تا آن گاه که خداوند روح مقدّسش را قبض فرمود و تربت او را در اين شهر قرار داد . سپس جاي قدم هاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را که در آن رفت و آمد مي کرده است ، در نفس خويش تصوّر کن ؛ زيرا بر هيچ جاي پايي از زمين مدينه گام نمي نهي ، مگر اينکه آن ، جاي پاي مقدّس حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) است . بنابراين در زمين آنجا جز با آرامش و بيم قدم مگذار و به ياد آور که پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در کوچه هاي اين شهر رفت و آمد مي کرد و خشوع و وقار او را در راه رفتن ، به خاطر آور و آنچه را خداوند از کمال معرفت خود ، در دل وي به وديعت نهاده و آوازه اش را بلند گردانيده و نام او را قرين نام خويش کرده و اعمال کسي را که هتک حرمت آن حضرت نمود ـ هر چند به بلند کردن صداي خود بر صداي او باشد ـ بي ثمر شمرده ، از نظر بگذران .

سپس نعمتي را که خداوند به کساني ارزاني داشت که به مصاحبت او مشرّف و به مشاهده و استماع گفتار او نائل شدند ، به ياد آور و از اينکه به همنشيني با او و اصحابش توفيق نيافته اي ، بسيار اندوهگين باش و بينديش که تو در دنيا ، از ديدن او محروم بوده اي و از ديدن او در آخرت ، در خطر شکّ و ترديدي و بسا که او را در آن جهان نيز نبيني ، مگر با حسرت و اندوه از اينکه اعمال بد تو ، ميان قبول او و تو حائل شده باشد ؛ چنان که فرموده است : گروه هايي نزد من آورده مي شوند که مي گويند : يا محمّد ! يا محمّد ! من مي گويم : پروردگارا ! اينها ياران منند ؟ پاسخ مي رسد : تو نمي داني اينها پس از تو چه کرده اند ، پس مي گويم : دور و هلاک باشند . ( 6 )

استاد اخلاق ، مرحوم سيد عبدالله شبر نيز گويد :

و چون از دور چشمت به ديوارهاي مدينه افتاد ، به ياد آر که اينجا شهري است که خدايش براي سکونت پيامبر اکرم ( صلّي الله عليه وآله ) برگزيد و دستور هجرت به سوي آن داد و اينجا خانه پيامبر است ؛ خانه اي که فرائض الهي و سنن نبوي از آنجا نشأت گرفته و همين جاست که پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آن با دشمنان خدا جنگيد و دين خدا را پيروز کرد تا به سوي ملکوت پرواز نمود و خدا تربت پاکش را در آن قرار داد .

آن گاه به هنگام رفت و آمد ، جاي قدم هاي حضرت رسول را تصوّر کن و بدان که هر کجا که پا مي گذاري ، جاي پاي اوست . پس با وقار و سکينه قدم بردار . در راه رفتن و قدم زدن ، او را به ياد آر و خشوع و وقارش را تصوّر کن و ببين چگونه عمل کساني که از او هتک حرمت کردند و صداي خود را از او بلندتر نمودند ، باطل و بي اثر شد . ( 7 )

مرحوم ميرزا جواد ملکي تبريزي ( رحمه الله ) نيز گويد :

در موقع ديدن سياهي هاي شهر و آثار آن ، ناله کند و چون به ديدار آن مشرّف گردد ، براي خدا به سجده افتد و از روي محبّت صورت را بر زمين آن بمالد و بگويد :

اَمُرُّ عَلَي الدّيارِ ، ديارِ ليلي * * * اُقَبِّلُ ذَالجِدارَ وذالجِدارا

وماحُبُّ الدّيار شَعَفنَ قَلبي * * * ولکن حبُّ من سَکنَ الدّيارا

و از دخول در آنجا ، در هيبت باشد و خداي را در آن وقت به توفيق و اذن بطلبد و شوق خود را به زيارت سيماي مبارک او عرضه بدارد و از فراق و غيبت او و آنچه پس از وفات او از کيد منافقان و ستم ظالمان به ظهور رسيده است ، شکايت کند . . . . ( 8 )

پى‏نوشتها:‌


1 . حقايق ، ص543
2 . معراج السعادة ، ص703 ؛ جامع السعادات ، ج3 ، ص398 و 399
3 . دَنَي فَنَدَلّي فَکان قابَ قوسَين او اَدْني . ( النجم ( 53 ) آيه 8 ) .
4 . لولاک لما خلقت الافلاک .
5 . المراقبات ، ج2 ، ص 227ـ231
6 . حقايق ، ص543 ؛ محجّة البيضاء ، ج2 ، ص205
7 . الأخلاق ، ص126
8 . المراقبات ، ج2 ، ص232 و 233