تزکيه روح در حج
تزکيه هر عملي به منزله بيان اسرار
آن عمل است.
مسأله «تعليم کتاب و حکمت (يعلّمهم
الکتاب و الحکمة)(1)
در سراسر معارف الهي ظهور کرده که
بخشي از آن به عقايد، اخلاق و اعمال
عبادي برمي گردد و بخش ديگرش به مسائل
اقتصادي، سياسي، نظامي و... و مسأله «تزکيه (و يزکّيهم)(2)
براي بيان باطن اعمالي است که انسان
با آن اعمال، خداي خود را عبادت يا
دستورش را امتثال مي کند. بنابر اين،
هر عملي سرّي دارد که توجه به آن سرّ،
مايه تزکيه روح خواهد بود. و رسول خدا
ـ ص ـ گذشته از آن که مفسّر و معلّم
قرآن و حکمت است، مبيِّن راز و رمز
اين کتاب و حکمت نيز مي باشد. پس بايد
گفت که مزکّي نفوس هم هست.
قسمت مهمّ تزکيه نفوس در سايه
آشنايي به اسرار عبادات و دستورات
ديني است. و حج در ميان ديگر عبادات،
خصيصه اي دارد که درباره اسرار آن،
ائمه ـ عليهم السلام ـ به شاگردان خود
دستورات سودمندِ بهتر و بيشتري
داده اند; مثل پرسش و پاسخ امام سجّاد
ـ عليه السلام ـ با شبلي. اين روايت
از نظر سند مُرسَل است، و ليکن مضمون
بسيار بلند و برجسته اي دارد.
حج مال خداست
«و لله علي الناس حجّ البيت من
استطاع اليه سبيلا.
(3)
حج لله و مال خدا است و اين تعبير
تنها مخصوص حجّ است و در مورد نماز،
روزه و ... مانند اين تعبير نيامده
است. اگر زائري به قصد سياحت يا تجارت
و مانند آن، راهي مکّه شود سير او سير
الي الله نيست و فاقد سرّ است.
مهم ترين سرّ حجّ آن است که اين سير،
«الي الله باشد; زيرا در قرآن به صورت «و لله علي
الناس حج البيت تعبير شده است.
حج ضيافت است، حاجيان
ضيوف الرحمان
تمامي عبادات، يک «سرّ مشترک دارند
و يک «سرّ مختص ، هرگاه آدمي به يکي
از آن دو، راه پيدا کند و پي ببرد،
مي تواند درباره حج نيز اين راه را
طيّ کند.
عظمت حج در دعاهاي ماه مبارک رمضان
بسيار چشمگير است به نظر مي رسد که
خداوند متعال مي خواهد ضيافت خود را
در طيّ چند ماه تمام کند که آغاز
ضيافت، شهر الله (ماه مبارک رمضان) و
پايان آن ذيحجة الحرام است که پايان
اشهر حجّ مي باشد. پس حج ـ نيز همانند
روزه ـ ضيافت خداوند است و حاجيان
ضيوف الرحمان. تعبير «ضيافت که در صوم
و حجّ آمده، از روايات گرفته شده است.(4)
يکي از برجسته ترين دعاهاي ماه
مبارک رمضان، طلب حج است، آن هم حج
مکرّر که: «و ارزقني حج بيتک الحرام،
في عامي هذا و في کلّ عام ;(5)
«خدايا زيارت خانه خود و انجام مراسم
و مناسک حج را در همه سال، نصيبم فرم
اين دعا، دعاي انسان روزه دار و ضيف
الرحمان، در ماه مبارک رمضان است.
ضيافت دو مرحله دارد: 1 ـ آن که
ميهماندار به ميهمان مي گويد چيزي
بخواه 2 ـ ميهماندار آنچه را که
ميهمان مي خواهد به او عطا مي کند.
در ماه مبارک رمضان ميهماندار، که
خداوند متعال است، به بندگان صالح خود
دستور مي دهد: «از من حج طلب کنيد
آنگاه در مراسم و مناسک حج خواسته ها
را عطا مي کند و در آنجا سخن از «طلب
نيست سخن از «عط ست. آنجا نمي گويد از
من بخواه بلکه خواسته ها را عطا
مي کند. گرچه هر خواسته و عطائي به هم
آميخته شده و هر مرتبه اي از عطا
خواسته اي را هم به همراه دارد.
او کسي است که: «ولا تزيده کثرة
العطاء الاّ جوداً و کرم
(6)
انسان هر چه از خداوند متعال دريافت
کند، تشنه تر مي شود. ابتدا نمي داند
از خدا چه بخواهد، چون نمي داند که در
دستگاه خداوند چه هست، وقتي رُخي نشان
داد و چيزهايي را از پشت پرده ديد،
سؤال توليد مي شود و درخواست ظهور
مي کند. هر مرحله اي از عطا و بخشش،
مرتبه اي از درخواست است و خواهش را
در انسان زنده مي کند و آدمي با
درخواست و خواهش، مرحله تازه تري را
از خداوند متعال درخواست و دريافت
مي کند. وقتي مرحله بالاتري را دريافت
کرد، عطش او بيشتر مي شود و چيز
جديدتري طلب مي کند.
از مواردي که طمع زياد خوب است،
همين معارف و علوم الهي است. به همان
اندازه که طمع در ماديّات بد است، در
معارف به همان اندازه خوب است و به
عکس قناعت کردن در علوم و معارف همان
قدر بد است که طمع در دنيا و مسائل
مادّي بد است. «يدعون ربهم خوفاً
وطمعاً. (7)
هر چه خوف و طمع و دعا و دعوت
بيشتر باشد، خلوص و تقرب نيز برتر
خواهد بود. خداوند متعال هر اندازه به
بنده سالک مرحمت کند، در او سؤال
توليد مي شود و برابر اين سؤال پاسخ
جديدي را خداوند متعال عطا مي کند و
آن پاسخ جديد همان مزيد عطاست.
اين که مي گويند خداوند متعال هر
چه ببخشد از خزانه اش کم نمي شود و هر
چه ببخشد جود و کرمش بيشتر مي شود (و
لا تزيده کثرة العطاء الاّ جوداً و
کرماً.) براي آن است که هر چه ببخشد
ظرفيت، شرح صدر، و درخواستِ سالک صالح
بيشتر مي شود و وقتي درخواست او بيشتر
گردد، عطاي بيشتري نصيبش خواهد شد و
وقتي عطا بيشتر بود، باز درخواست
بيشتر و بهتر مي شود و سرانجام در
برابر درخواست بهتر و بيشتر، عطاي
افزون تري نصيب مي شود. پس نه تنها با
بخشش چيزي از مخزن خداوند کم نمي شود
که بر آن افزوده مي گردد. چون مخزنِ
الهي با اراده خداوند تأمين مي شود و
اراده خدا بي نهايت است.
در مرحله ديگري از ضيافت، در ماه
مبارک رمضان، به ما دستور داده شده که
زيارت بيت الله الحرام، حرمين شريفين
و اعتاب مقدس را مسألت کنيم، از آنجا
که ولايت، جزو ارکان حج است در دعاها
نيز کنار هم ذکر شده اند.
امام سجاد ـ سلام الله عليه ـ عرض
مي کند: «ولا تخلني من تلک المواقف
الکريمة و المشاهد الشريفة ;(8)
خدايا مبادا جاي من در مشاهد شريف
خالي باشد.
در ميهمانيهاي عادي، بنابر اين
نيست که ميهماندار به ميهمان بگويد از
من چه چيزي را درخواست کن، هرچه حاضر
کردند ميهمان مي پذيرد. ميهمان تابع
سفره صاحب خانه است امّا در ضيافت هاي
الهي و معنوي، صاحبخانه به ميهمان
مي گويد از من چه چيزي را درخواست کن،
هر چه بخواهي من مي دهم و ليکن اين ها
را بخواه; «زيارت خانه خدا، حرم رسول
خدا و مشاهد مشرفه اينها کيفيت ضيافت
ماه مبارک رمضان است که زمينه ضيافت
حجّ را فراهم مي کند.
حج، فرار الي الله و ترک
ماسوي الله
خداوند متعال فرموده است: «ففروا
الي الله ...
(9) و روايات «فرار الي الله
را همان حجّ دانسته اند که يعني سفر
کنيد به سوي خدا. اينگونه است که
انسان ها به هر سمت رو کنند، خداوند
متعال و آيات الهي را مي بينند;
«فَأَينما تُولّوا فَثَمَّ وجهُ الله.
(10)
ليکن همين انسان، که به هر سمت رو
کند چهره الهي را مي بيند، ممکن است
به جايي برسد که با خطاها احاطه بشود
و «أينما تولّوا فثمّ وجه الشيطان
شود.
بديهي است که انسان حدود و حريم
خود را، خود مي سازد، پس اگر راه گناه
را طي کند، اطراف خويش را مملوّ از
شياطين، مار و عقرب کرده است و به هر
سمت بنگرد، شيطان و مار و عقرب
مي بيند و قرآن کريم فرمود: اينان کساني هستند که
گناهانشان آنها را احاطه کرده(11)
و در کام خود فرو برده است و راه توبه
بر چنين کساني بسته است. اگر گناه در
بيرون دروازه قلب باشد، آدمي مي فهمد
که بد مي کند و احتمال توبه در او
هست، ليکن اگر اين گناهان از درون به
بيرون راه پيدا کنند، زمينه «نار الله
الموقدة التي تطّلع علي الأفئدة
(12) ـ
معاذ الله ـ فراهم گشته است.
و ديگر نمي بيند و نمي فهمد که بد
مي کند و حتّي بد را خوب وخوب را بد
مي پندارد; «وهم يحسبون أنّهم يُحسنون
صُنعاً! (13)
لذا هر کار خلاف و معصيت را که انجام
مي دهد خيال مي کند کار خوب است و چون
بد را خوب مي بيند هرگز موفق به توبه
نمي شود البته مي تواند توبه کند ليکن
اين کار خود را بد نمي داند تا توبه
کند. چنين کسي درون و بيرون خود را پر
از شياطين و مار و عقرب کرده است;
همانند کسي که باغچه منزلش را پر از
علف هرز کند، حتّي داخل گلدان اتاقش
هم علف هرز سبز مي شود.
کسي که درون و بيرون را پر از علف
هرزه کرده; راه حرکت خويش را سد کرده
است و با دست خود پا و دهان و گوش و
چشمان خود را بسته است; «فَرَدّوا
أيديهم في أفواههم.
(14)
در گذشته گروهي وقتي سخنان
پيامبران ـ عليهم السلام ـ را
مي شنيدند، گوشهاي خود را با
انگشتانشان مي بستند که مبادا صداي حق
به گوش آنها برسد; «يجعلون أصابعهم
في آذانهم.
(15)
مشرکان مکّه وقتي از کنار مجلس
تعليم کتاب و حکمت پيامبر اکرم
مي گذشتند، گوشهاي خود را با
انگشتهايشان مي بستند تا مبادا کلام
نوراني قرآن به گوششان برسد; چون
حرفهاي آن حضرت را سحر مي پنداشتند
و اسطوره مي انگاشتند.
يکي از بارزترين مصاديق سير الي
الله سفر حج است. گرچه در همه جا
مي توان خدا را عبادت کرد و از ضيوف
الرحمن شد و ليکن ذات اقدس الهي، بعضي
از مکانها و زمانها را براي ضيافت و
پذيرايي، مشخّص و آماده فرموده است;
مانند حجّ و روزه. پس چون خدا همه جا
هست، سير الي الله به معناي سير زماني
يا مکاني نخواهد بود. خدا در هر زمان
و در هر زمين و در همه جا هست; «هو
الذي في السماء الهٌ و في الأرض اله.
(16)
بطور مسلّم حج يک سرّ خاصّي خواهد
داشت که فرار الي الله به حج تفسير
شده است و آن فرار الي الله اين است
که انسان ما سوي الله را ترک کند و
الله را طلب نمايد. آري يکي از اسرار
حج ترک ما سواي خدا و طلب خداوند
متعال است و کسي که حج را به قصد
تجارت، شهرت و يا ديگر هدفها انجام
دهد، فرارش «الي الله نيست بلکه فرار
«عن الله کرده است; همانگونه که جهاد
«عن الله داريم و جهاد «في الله .
آنچه که در قرآن آمده، «والذين جاهدوا
فينا لنهدينّهم سبلن
(17)
است و در مقابل، عده اي جهاد «عن الله
دارند و از خدا رو گردانند. به خود و
مقام و شهرت و جاه متکي و وابسته هستند، از اين رو است که
جهادشان «عن الله است، قهري است که
راه را هم گم مي کنند چون الذين
جاهدوا «فين است نه «عنّ .
حجّ به عنوان «فرار الي الله
(18)
در قرآن کريم مطرح و بازگو شده است;
يعني يک انسان حج گزار، همين که قصد
حج يا عمره را دارد، سير او به طرف
خداست و سير به طرف خدا; يعني اعتماد
بر خدا و ديگر هيچ. اگر کسي به زاد و
راحله خود تکيه کند و به کسب و کار يا
همراهان خود متکي باشد، او فرار به
همراهان و غير خدا کرده است. سفر به
سفره خود کرده است نه سفر به ضيافة
الله.
زائر خانه خدا و مسافر سفر حجّ،
بايد از غير خدا بريده و به خداوند
متعال وصل شود واز همان قدم اوّل
وتهيّه مقدّمات، بايد چنين باشد. کسي
که مي خواهد لباس احرام تهيه کند،
بايد مال خود را تطهير، وصيت نامه اش
را تنظيم و از بستگان خود خداحافظي
کند. چرا که زائر خانه خدا در همه
حالات، با خداست و سير او «في الله ،
«الي الله ، «مع الله و «بالله است.
اين که در برخي از دعاهاي حج آمده
است; «بسم الله و بالله و في سبيل
الله و علي ملّة رسول الله
(19)
ناظر به همين است که اين کار بنام خدا
و در راه خدا و با ملّت خدا و در
سنّت رسول خدا ـ ص ـ آغاز مي شود.
حج سير آفاقي و انفسي
سفر حج را سبک نشماريم و احساس
کنيم به مقصد که رسيديم مقصود را در مقصد يافتيم و
بازگشتيم و وقتي برگشتيم، سيرمان «من
الحق الي الخلق بالحق
(20)
خواهد بود و اين سير گر چه سير اُفُقي
و آفاقي است امّا انفسي را نيز به
همراه دارد. وقتي ميهمان حق شديد درک
مي کنيد که: «هو معکم أينما کنتم.
(21)
در اين هنگام است که حاجي با يک
نورانيت و نور خاصّي برمي گردد، گويي
که تازه از مادر متولد شده است.(22)
و مردم موظفند که به زيارت حاج بروند
و زيارت او ثواب بسيار دارد; زيرا
گذشته هاي او پاک شده و قبل از آن که
به معصيتي مبتلا شود، نور خاصّي در او
هست. معلوم مي شود که: «و اَرِنا
مناسکنا و تُب علين
(23)
مسأله «يزکّيهم را هم به همراه خواهد
داشت.
اسرار حج از زبان امام سجاد ـ ع
ـ
بعضي از روايات که ناظرِ به اسرار
حجّ است،(24)
گرچه از حيث سند قابل تأمّل و دقت
مي باشد و جاي تحقيق بيشتري دارد،
ليکن متن آنها بسيار قوي است. کساني
که احاديث را با متون آنها مي شناسند،
اين گونه از احاديث را هم معتبر
مي دانند.
علي بن الحسين، امام سجاد ـ
سلام الله عليه ـ بعد از سفر حجّ،
شبلي را ديدند و فرمودند: چه مي کني؟
عرض کرد: از حج برمي گردم.
فرمـود: آيا آنگـاه که به ميقـات
رفتي و لبـاس دوختـه را از تـن
درآوردي و لباس احـرام را در بر
نمـودي و سپس و غسـل احـرام را انجـام
دادي؟
عرض کرد: آري.
فرمود: اين که لباس دوخته را از
بَر گرفتي، آيا هنگام کندن لباس
دوخته، قصد کردي که از لباس معصيت
بيرون بيايي؟
عرض کرد: نه.
فرمود: وقتي لباس احرام را در بر
کردي در اين قصد بودي که جامه طاعت در بر مي کني؟
عرض کرد: نه.
فرمود: وقتي غسل احرام انجام دادي،
آيا قصد کردي که خود را از گناهان
شستشو مي کني؟
عرض کرد: نه، من فقط لباس مخيط و
دوخته را بيرون آوردم و لباس احرام را
در بَر کردم و وقوف نمودم. و نيت کردم
همان چيزهايي را که ديگران انجام
مي دهند.
فرمود: پس تو احرام نبسته اي!
احرام يک دستور ظاهري دارد که همه آن
را انجام مي دهند و يک دستور باطني و
سرّي دارد که تنها اهل سير و سلوک و
کساني که به اسرار حجّ آگاهند، به آن
توجه دارند.
گوشه هايي از اسرار و مسائل
اخلاقي حج
عده اي از اصحاب و شاگردان ائمه ـ
عليهم السلام ـ به کشف و شهود راه
يافته اند و باطن کساني را که در
سرزمين عرفات و غير عرفات بسر
مي بردند ديده اند. زائر بيت الله
بايد با باطني روشن اين سفر را طيّ
کند و گرنه ممکن است خداي ناکرده
باطن حيواني داشته باشد و اهل باطن با
چشم ملکوتي واقعيت آنها را ببينند.
امام سجّاد ـ ع ـ از زهري پرسيد:
به نظر تو جمعيت زائر امسال چقدر است؟
زهري عرض کرد: چهارصد هزار يا پانصد
هزار. حضرت با اشاره اي، گوشه هايي از
ملکوت را بر وي روشن ساخت و او باطن
بسياري از افراد را ديد که بصورت
حيوان بودند. آنگاه فرمود: حج گزار کم
است و سر و صدا و ناله زياد. اين سر و
صداها، سر و صداي حاجيان راستين نيست.
حاجيان راستين بسيار کم هستند که به
صورت آنان را انسان مي بيني کساني
هستند که به قرآن و عترت و وحي و
رسالت معتقدند و به تمام چيزهايي که
پيامبر اکرم ـ ص ـ درباره اصول و فروع
دين، بخصوص امامت و ولايت آورده اند
معتقدند و عمل مي کنند. باطن اين گروه
همانند ظاهرشان انسان است. و دين
وجودشان را احاطه کرده است. اما کساني
که بسياري از مسائل را نپذيرفته اند و
مي گويند رسول خدا ـ ص ـ در تعيين
رهبري اجتهاد کرده و اين تعيين رهبري
بدستور خداوند متعال نبوده است! اينها
قائل به جدايي قرآن و عترتند، در حالي
که قرآن و عترت يک نور و از هم جدايي
ناپذيرند. اگر کسي به قرآن تمسک کند و
عترت را نپذيرد در حقيقت قرآن منهاي
قرآن را برگزيده است. نمي شود که
انسان بخشي از حقيقت را بپذيرد و بخشي
ديگر را رها سازد; «نؤمن ببعض و نکفر
ببعض نمي شود. کساني که «يريدون أن
يتخذوا بين ذلک سبيل ;(25)
خواسته اند راه نزديک تري انتخاب
کنند، بيراهه رفته اند و در حقيقت
باطن اينها، جحود و انکار حقّ است و
جحود و انکار حقّ به صورت حيوانيت و
درنده خويي ظهور مي کند.
اگر انساني حيوان شود بد است و
گرنه حيواني که انسان نبوده و خودش
در حدّ حيات حيواني خلق شده است،
مذموم و معاقب نيست و او را به جهنّم
نمي برند زيرا مکلّف نبوده است.
اينجا از خدا غيرِ خدا طلبيدن
خطاست
وقتي امام سجاد ـ سلام الله عليه ـ
به مکّه مشرف شد، به عرض ايشان
رساندند: والي مدينه که باغ شما را به
ستم گرفت شکايت او را به عبدالملک
خليفه وقت برسانيد، چون عبدالملک در
اين سال به مکّه آمده است. حضرت
فرمود: من در کنار کعبه، از صاحب اين
خانه دنيا نمي خواهم چه رسد که به غير
خدا پناه ببرم و مسائل دنيا را در اين
جا مطرح کنم! اين جا جاي نيايشي است
که انسان را با محبوب حقيقي آشنا کند.
بدا به حال کسي که در کنار کعبه، از
صاحب کعبه غير از محبوب حقيقي را طلب
کند!
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در
عرفات ديد سائلي به تکدّي پرداخته،
گريه مي کند. حضرت فرمود:
اگر تمام دنيا دستِ اين مرد بود و
از دست او گرفته مي شد، حق نداشت
امروز در اين سرزمين براي آن اشک
بريزد! اين جا از خدا غير خدا را
طلبيدن، ضرر کردن است.
به تعبير استاد بزرگوار، حکيم
متألّه، مرحوم الهي قمشه اي ـ قدس
الله سرّه الشريف ـ :
حجرالأسود خالِ لب لعل است و اين
خال را ببوس تا به محبوبت برسي. بوسي
حَجَر خالِ لب لعل نگاران.(26)
زائر با يمين خدا بيعت مي کند و
حجرالأسود را تنزل دست پروردگار مي داند; چه اين که کعبه را تنزّل
بيت معمور و عرش خدا مي داند و طواف
خود را تنزّل طواف فرشتگان مي شمارد.
و سرانجام خود را فرشته اي متوسط
مي يابد و آثار فرشتگي را در خود
مشاهده مي کند.
وقتي به سرزمين عرفات مي رسد،
دعاهاي خاصّ عرفه را همانند امام
سجّاد و سالار شهيدان، سيدالشهدا ـ
عليهماالسلام ـ مي خواند.
امّا زمزم، رسول الله ـ صلّي الله
عليه وآله وسلم ـ آن قدر به آب زمزم
علاقه داشت که استهداء مي کرد و
مي فرمود: شما که از مکه به مدينه
مي آييد، براي من آب زمزم سوغات
بياوريد.(27)
اين آب در اثر نيايش آن مادر جوشيد.
وقتي هاجر به ابراهيم خليل عرض کرد من
و اين کودک نوزاد را در اين سرزمين
لم يزرع به که مي سپاري (اِلي مَن
تَدَعُنا) فرمود: به صاحب اين سرزمين
(اِلي ربّ هذه البنية)(28)
اين گفتن همان و آرامش قلب مادر همان.
وقتي کودک تشنه شد، مادر به دنبال
آب، هفت بار از سينه صفا به مروه و از
بالاي مروه به صفا رفت و آمد. ناگهان
ديد که زير پاي کودک نوزاد چشمه اي
جوشيده است که همچنان هزاران قرن است
مي جوشد! چه با برکت است زمزم!
بدا به حال کسي که با آب زمزم وضو
بگيرد، در کنار کعبه طواف کند و از
خدا غير خدا بخواهد و نوراني نشود!
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
«نور الحق لا يزال علي الحاج ما لم
يذنب. (29)
«حاجي تا زماني که آلوده به گناه
نشود، نور خدا در او هست و زايل
نمي شود.
اين عالي ترين بها به حج و زيارت
است. اين عمل نور است. خوشا به حال
کسي که اين نور را در آن جا ببيند و
در جان خود پياده کند.
وقتي انسان از کعبه و از سفر
بيت الله باز مي گردد بايد طواف وداع
انجام دهد و با خدا گفتگو کند.
روايت شده که امام هشتم ـ
عليه السلام ـ آنگاه که مي خواست
کعبه، اين بناي توحيد را وداع کند، به
خدا عرض مي کرد:
«اِنّي انقلبُ علي أن لا اله الاّ
أنت (30)
«خدايا! من از کنار خانه تو با
توحيد بازمي گردم و بر اين اعتقادم که
پروردگاري جز تو نيست
زائر بايد بگويد: خدايا! من موحّد
از اينجا مي روم و نه تنها معتقدم که
در عالم خدايي هست که اين ضعيف ترين
درجه توحيد است بلکه آنچنان موحّدم که
تمام کارها را فاني در کار تو و تمام
اوصاف را فاني در وصف تو و بالأخره
تمام ذوات را فاني در ذات تو مي بينم
(انّي انقلب علي أن لا اله الاّ أنت.)
حضرت فرمود: «الدّخول في الکعبة
دخول في رحمة الله والخروج عن الکعبة خروج من الذنوب
(31)
اگر انساني توفيق پيدا کرد و به
درون کعبه راه يافت، جايي که انسان در
هر حال و به هر سوي مي تواند نماز
بخواند، و به هر سمت رو کند به قبله
رو کرده است و بالأخره آنجا که نمودار
کامل از «فأينما تُوَلُّوا فثمّ وجه
الله (32)
است، چنين شخصي وارد رحمت الهي شده
است و هنگامي که از کعبه بيرون مي آيد
از گناهان خارج مي شود.
حضور امام زمان ـ ع ـ در حجّ
وجود مبارک حضرت بقيّة الله، حجة
بن الحسن ـ عجّل الله تعالي فرجه
الشريف ـ هر سال در مراسم حجّ حضور
دارد.(33)
در عرفات و منا حاضر است. همچنين
بسياري از شاگردان خاصش مانند
ابوبصيرها، سدير صيرفي ها و زهري ها
و... که تربيت شده او هستند در مراسم
حضور دارند. حضرت ـ ع ـ مي تواند به
شاگردان خود از راه ملکوت بفهماند که
چه کسي انسان است و چه کسي حيوان.
ممکن است کسي در سرزمين عرفات و منا
به وجود مبارک بقية الله الاعظم دعا
هم بکند و دعاي فرج را هم بخواند امّا
قلب او قلب انسان نباشد. ممکن است کسي
مشکلي داشته باشد و مشکلش ناخودآگاه
به برکت حضرت حجت ـ سلام الله عليه ـ
حل شود امّا چنين نيست که اگر عملي
خارق عادت در حج يا در منا و عرفات
پيدا شد، مستقيماً توسّط وجود مبارک
حضرت حجّت باشد. احتمال دارد خود حضرت باشند و احتمال دارد
اوليايي که دست پرورده آن حضرت هستند
باشند. ممکن است سالمندي، زن يا مرد،
و يا ناواردي راه خيمه و چادر را گم
کند يا در بين راه بدون زاد و راحله
بماند و وليّي از اولياي الهي که
تربيت شده مکتب ولايت امام عصر ـ
ارواحنا فداه ـ است او را راهنمايي
کند. گرچه اين شخص مع الواسطه خدمت
حضرت حجّت رسيده است اما بلا واسطه
نبوده است. چنين نيست که هر اثر غيبي
در مراسم حجّ مستقيماً مربوط به وجود
مقدس حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ
باشد. خيلي توفيق مي خواهد و چنين
تشرّفي براي اَوحَدي از موحّدان پيش
مي آيد که وجود مبارک حضرت ـ
سلام الله عليه ـ شخصاً به بالين او
بيايد. البته عنايت ايشان شامل اوليا
و شاگردان و صالحين و صديقين و
شهدايي را که تربيت کرده است، مي شود.
آنها مأموران ايشان هستند و به دستور
ايشان مشکلات ديگران را حلّ مي کنند
وخلاصه اين که وجود مقدّس حضرت و دست
پروردگان ايشان، باطن ما را مي بينند.
تفاوت حج با ديگر عبادات
زائران بيت الله الحرام هر عبادتي
را که انجام مي دهند راز و رمز بسياري
از آنها برايشان روشن است. نماز
کارهايي دارد. روزه دستوراتي دارد.
زکات و جهاد دستوراتي دارد که پي بردن
به منافع و فوايد اين دستورات دشوار
نيست. نماز ذکرهايي دارد که معناي آن
روشن است; رکوع و سجودي دارد که تعظيم
را تفهيم مي کند و تشهدي دارد که
اعتراف را به همراه دارد و ...
روزه داراي پرهيز از مشتهيات است.
همدلي و همدردي وهمآهنگي با مستمندان
و يادآور فشار گرسنگي و تشنگي بعد از
مرگ است. روزه گرفتن منافع فراوان
دارد که هم منافع طبّي و دنيايي اش
معلوم است و هم منافع تهذيب روح و
معنوي آن.
زکات، انفاق و تعديل ثروت و رسيدگي
به حال مستمندان و ضعيفان است که
منفعت و مصلحت آن هم مشخّص است.
جهاد و مرزداري و دفاع مقدّس عليه
تهاجم بيگانگان نيز منافع فراواني
دارد که پي بردن به آنها دشوار نيست.
ليکن حج، يک سلسله دستورات و مراسم
و مناسک دارد که پي بردن به راز و رمز
آن بسيار سخت و دشوار است. فهميدن
معناي بيتوته در مشعرالحرام، سر
تراشيدن، بين صفا و مروه هفت بار رفتن
و بازگشتن و در بخشي از اين مسافت
هروله کردن و ... دشوار است، چراکه
اين راز و رمزي دارد پيچيده. لذا
جريان تعبّد در حجّ بيش از ساير
دستورات ديني است.
از رسول خدا ـ صلّي الله عليه وآله
وسلم ـ نقل شده است که آن حضرت به
هنگام لبيک گفتن، به خدا عرض کرد:
«لبّيکَ بِحَجَّة حَقّاً
تَعَبُّداً وَرِقّاً.
(34)
«خدايا! من با رقّيت و عبوديّت محض
لبيک مي گويم و مناسک حجّ را انجام
مي دهم.
از آنجا که روح تعبّد در حج بيشتر
است، سرّ بسياري از مناسک با عقل عادي
قابل تبيين نيست. لذا به هنگام گفتن
لبيک، عرض کرد: «تعبّداً و رقّ نظير
ذکري که در سجده تلاوت گفته مي شود.
پس حج يک سلسله دستوراتي دارد که
با بندگي محض و رقّيت صرف و عبوديّت
تامّ هماهنگ تر است، براي اين که آن
اسرار و منافع مرموز را تبيين کنند،
در روايات به صورت منافع آورده اند و
گاهي هم به صورت داستان در سخنان اهل
معرفت و دل آمده است. از يک سو به
عنوان بيان اسرار است و از سوي ديگر
به عنوان داستان مي خواهند بخشهاي
اساسي حج را خوب تفهيم و تبيين کنند.
پىنوشتها:
1. آل عمران : 164
2. آل عمران : 164
3. آل عمران : 97
4. بحارالانوار، ج96، ص34
5. دعاي ابوحمزه ثمالي; دعاي افتتاح.
6. دعاي افتتاح.
7. سجده : 16
8. دعاي ابوحمزه ثمالي.
9. ذاريات : 51
10. بقره : 115
11. «وَأَحاطتْ بِهِ خَطيئَتُهُ بقره : 81
12. همزه : 6
13. کهف : 104
14. ابراهيم : 9
15. بقره : 19
16. زخرف : 84
17. عنکبوت : 69
18. ذاريات : 51
19. شاهرودي، آداب الحرمين، ص161
20. سالکين در وصول به مقامات سبعه، مرتبه طبيعت و مقام صدر و قلب و روح و سرّ و
خفيّ و اخفي چهار سفر دارند که از آنها به اسفار اربعه تعبير مي شود:
الف: سير «من الخلق الي الحق که از اول مقام طبيعت و طبع شروع مي شود. تا پايان
مقام صدر، او با تأمل و مشاهده و تفکر در آيات آفاقي و انفسي مي فهمد اينها خالقي
دارند و به حق مي رسند.
ب: سير «من الحق الي الحق که از مقام قلب تا پايان مقام روح است. در اسماء و صفات
عالي حق تعالي در وحدانيت و علم و قدرت حق بحث مي کند و سير دارد.
ج: سير «من الحق الي الخلق بالحق که از مقام سرّ الي ما شاء الله است که از ظهورات
حق در خلق مشاهداتي دارد، از فيوضات حق تعالي در خلق شهود دارد و اين نبوّتي است در
اصول و معارف دين نه اين که نبوت تشريعي داشته باشد. اگر انباء و خبري هست در معارف
دين است نه در احکام دين و نبوت تشريعي.
د: سير «من الخلق الي الحق بالحق و اين سفر از خواص انبياي مرسل است که در بين مردم
به حق سير مي کنند و مقام نبوت تشريعي است که مردم را به احکام الهي آشنا مي سازد و
انسان با وصول به اين مرحله و مقام، انسان کامل مي شود. (مقدمه اسفار اربعه، ج1;
مقدمه فصوص الحکم قيصري، فصل 12)
21. حديد : 4
22. بحار، ج96، ص385
23. بقره : 128
24. مستدرک الوسائل، ج10، ص166، روايت شبلي.
در احياءالعلوم غزالي آمده است: کسي شبلي را به خواب ديد و از او پرسيد: پروردگار
با تو چه کرد؟ شبلي پاسخ داد: آن سان مرا به حساب گرفت که سخت نوميد شدم و آن هنگام
مرا در بخشايش غرقه ساخت.
25. نساء : 150
26. ديوان الهي قمشه اي.
27. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص135
28. فروع کافي، ج4، ص201
29. فروع کافي، ج4، ص253; ثواب الاعمال صدوق، ص74
30. وافي، باب دخول الکعبه.
31. وسائل الشيعه، ج13، ص272
32. بقره : 115
33. بحار، ج52، ص151 و ص152; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص307
34. مجمع الزوائد، ج3، ص223; و محجة البيضاي فيض کاشاني.