حديـث 28
عرفات
چون عمره تمتّع با
تمام شرايط ظاهري و معنويش به پايان
رسد، زائر خانه آماده رفتن به عرفات
مي شود.
قبل از رفتن به
عرفات، مستحب است زائر غسل کند و به
مسجدالحرام رفته در پيشگاه محبوب،
نزديک مقام ابراهيم به احرام حج تمتع
محرم شود و براي وقوف به عرفات، از
ابتداي ظهر نهم تا غروب آفتاب آماده
شود.
عرفات گر چه از
نظر ظاهر، بياباني بيش نيست ولي باطن
آن مضيف خانه حضرت محبوب و جاي
مهمانان خاص حضرت حق است.
وادي عرفات محفل
راز، محلّ اظهار نياز، جايگاه درمان
دردهاي باطن، مرکز دعا، عرصه گاه حال
و مناجات، ميدان طلب رحمت و مغفرت از
جناب دوست و موضع گذاشتن پيشاني ذلت
به درگاه مالک الملوک است.
ناله دردمندان در
آن صحرا مورد قبول و آه و فغان
مستمندان در آن وادي در معرض توجه
خداوند مهربان است.
در آنجا بايد
زمينه لقاي دوست را فراهم آورد و از
گلستان رحمت حضرتش گل وصال چيد.
آنجا بايد با ديدن
کثرت کفن پوشان، ياد قيامت کرد و بوقت
کوچ بهنگام غروب، آن لحظه را بايد در
نظر آورد که خيمه حيات را با همه
وسائل و عناصرش خوابانده و انسان را
به طرف برزخ با يک لا کفن کوچ
مي دهند!
براي آنان که
هزاران فرسخ راه را طي کرده و دل از
اهل و عيال و مال و منال برداشته و به
آن صحرا آمده اند و تکيه گاهي جز حق
ندارند و با دوست به راز و نياز
برخاسته و از حضرتش ـ با کمک دعاي
عرفه حضرت سيد الشهدا و راز و نياز ـ
طلب عنايت و رحمت و مغفرت مي کنند،
ثواب عظيمي قرار داده شده که روايت
زير گوشه اي از آن را بازگو مي کند:
حضرت مجتبي
ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: شخصي خارج
از مذهب اسلام به محضر رسول حق ـ صلي
الله عليه و آله ـ آمد و از آن حضرت
مسائلي پرسيد; از جمله عرضه داشت مرا
آگاه کن براي چه خاطر خداوند امر به
وقوف به عرفات بوقت عصر فرموده؟ حضرت
فرمود: عصر ساعتي است که آدم
پروردگارش را عصيان کرد، بر اُمتم
واجب فرمود در عرفات وقوف کنند و در
محبوبترين مکانها در نزدش به تضرّع و
دعا برخيزند.
آن ساعتي که مردم از
آنجا کوچ مي کنند ساعتي است که آدم
کلمات را از حق دريافت نمود و آراسته
به مقام توبه شد و توبه او از جانب
توّاب رحيم پذيرفته شد.
سپس پيامبر فرمود: قسم
به آن که مرا به حق مبعوث به رسالت
فرمود و بشير و نذير قرار داد، خداوند
را در عالم ملکوت بابي است که به آن
گفته مي شود: باب رحمت، باب توبه، باب
حاجات، باب تفضل، باب احسان، باب جود،
باب کرم و باب عفو. احدي در عرفات
نمي آيد مگر اين که از جانب خداوند
بوقت وقوف، مستحق همه اين واقعيات
مي شود.
براي حضرت حق صد هزار
فرشته است، با هر فرشته اي صد و بيست
هزار فرشته است و براي خداوند رحمتي
است که براي اهل عرفات به
عرفات نشينان نازل مي شود، چون از
عرفات کوچ کنند خداوند فرشتگان خود را
شاهد مي گيرد به اين که اهل عرفات از
آتش جهنم آزادند، و حضرت حق بهشت را
بر آنان واجب فرمود، و يک منادي ندا
مي دهد: برويد در حالي که آمرزيده
شديد، مرا خوشنود کرديد و من از شما
خوشنودم!
شخص خارج از مذهب
اسلام عرضه داشت: اي محمد، صادقانه
سخن گفتي.
حديـث 29
وقوف در
مشعرالحرام
بوقت غروب آفتابِ
روز نهم، زائر بيت ـ به حکم حضرت حق
در قرآن مجيد ـ بايد به طرف مشعر کوچ
کند و شب دهم را، که مصادف با شب عيد
است، در مشعر بماند تا وقوف واجب مشعر
را در وقتي که معين شده درک کند.
قرآن مجيد مشعر را
جايگاه ذکر و ياد حضرت حق مي داند و
به ذکر و ياد حق امر فرموده است.
آري بايد به خالق
مهربان، بخصوص در آن شب، توجه کرد
و متذکر به ذکر قلبي و لساني شد.
آن وجود مقدسي که
انسان را به انواع نعمت هاي ظاهري و
باطني آراست و به او لياقت انجام
مناسک حج را عنايت فرمود.
آن وجود مبارکي که
توفيق تصفيه مال و تزکيه اخلاق و پاکي
عمل به انسان مرحمت فرمود و زمينه
آمدن به حج را پس از تحقق آن واقعيات
براي زائر فراهم آورد.
آن مهرباني که
چراغ هدايت در قلب برافروخت، و پيوند
دل را با توحيد و رسالت و
عدل و امامت و قيامت کبري محکم نمود.
آن منبع لطف و
رحمت که عرصه آشنايي با قرآن و اهل
بيت را براي زائر تحقق داد و
بدينوسيله تمام درهاي رحمت را به روي
آدمي گشود.
زائر بايد بوقت
وقوف به مشعر، دل از مظاهر بردارد و
گوشه اي خلوت براي خود بگزيند و در آن
فرصت کوتاه از ذکر و عبادت و راز
و نياز غافل نماند، مبادا که با طلوع
آفتاب جز حسرت و ندامت براي او نماند.
زائر با قرار
گرفتن در مشعر و توجه به حضرت محبوب،
و ياد و ذکر خدا، مستوجب اجري بزرگ
مي شود که روايت زير به آن اشاره
کرده:
عن سليمان بن
مهران قال: قلت للصادق
ـ عليه السلام ـ : کيف صار وطي المشعر
عليه واجباً؟ قال: ليستوجب بذلک
بحبوحة الجنة. (1)
سليمان بن مهران گويد:
به حضرت صادق ـ عليه السلام ـ گفتم:
چه شده که فرود آمدن به مشعر بر مکلف
واجب گشت؟ فرمود: به آن سبب که مستوجب
قرار گرفتن در وسط بهشت شود.
حديـث 30
وقوف به منا
انسان جامع همه
استعدادهاست. قواي روحاني و ملکوتي،
در حدي که انسان را به عالي ترين
مدارج کمال برساند، در انسان قرار
داده شده، ظرف رسيدن به کمالات و
حقايق همين دنيايي است که انسان در آن
زندگي مي کند و زندگي دنيا همراه با
تبعاتي همانند جسم، غريزه، شهوت،
خوردن و آشاميدن و پوشيدن و کسب و کار
و تجارت و کوشش است.
رابطه انسان با
اين امور نبايد بي حد و مرز باشد، اگر
راه شکم و شهوت بدون مرز و حد باشد،
انسان بتدريج محکوم اين دو برنامه شده
و از وجود او موجودي تبهکار و آلوده و
ستمگر ساخته خواهد شد.
راه جلوگيري از
بي حد و مرز شدن شکم و شهوت فقط و فقط
عبادت است، آنهم عبادتي که وحي آن را
نظام داده است.
بندگان واقعي حق،
چراغ زندگي و گل گلستان حيات و گوهر
گرانبهاي صدف آفرينشند.
بينايان راه
فرموده اند:
بدان که مقصود اصلي از آفرينش انسان
معرفت حق و رسيدن به عشق او و مأنوس
شدن با حضرت اوست.
رسيدن به اين
مقام، موقوف بر صفاي نفس و تجرّد آن
از هوا و هوس است. هر اندازه که صفاي
نفس بيشتر و وارستگي آن شديدتر باشد،
انس و علاقه آن نسبت به خداوند متعال
افزونتر خواهد بود.
بديهي است که صفاي
نفس و تجرد آن، منوط است به پيراستگي
از شهوات نفساني و اجتناب از لذتهاي
حرام و آرزوهاي پست حيواني و عدم
تعلّق قلب به مال و منال دنيوي; زيرا
همه اينها ـ در صورتي که خارج از حدود
شرع باشد ـ موانعي هستند که انسان را
از معارف الهي و نفخات قدسي باز
مي دارند، و هيچ چيز روح انساني را از
نزديک شدن به عالم قدس که از آن نزول
يافته، مانع نمي شود مگر آنچه که بنام
مشتهيات نفساني ناميده شده، از قبيل
غرائز حيواني و ناستوده هاي اخلاقي و
کردارهاي شيطاني. و هم چنانکه ظرف تا
هنگامي که از آب پر مي باشد ورود هوا
به داخل آن امکان ندارد، نفوس انساني
نيز تا خالي و وارسته از صفات و ملکات
نکوهيده نباشد نور الهي چنانکه شايسته
است قلوب آنان را روشن نخواهد نمود.
نفوس به هر نسبت
که از اين پليديها پاک شوند، انوار
دانش بر دل آنها اشراق بيشتري يافته و
بخشش هاي يزداني بر آنها روي آور
مي شود. به عکس نفوسي که به غير خدا
اشتغال دارند، معرفت و شناسايي
پروردگار و حلاوت و دوستي و انس با او
در دل آنها جاي نخواهد گرفت و بهر
اندازه که تجرّد نفس کمال يابد، ايمان
و يقين بيشتر مي شود و صفات عالي و
فضائل کم نظير و رفعت که نفس انساني
در آن مرحله از
صفا و تجرد خواهان است، از عالم کمال
الهي بر او فرود مي آيد.
بدين جهت عباداتي
که به منزله نردبان ترقّي و راه وصول
به اين کمال مي باشد، تشريع شده است.
چه، پاره اي از
آنها انفاق مال و بخشيدن آن است که
باعث انقطاع انسان از آزمندي به
دنياست; مانند زکات و خمس و صدقات و
اين انقطاع همان علّت غائي تشريع
انفاق است که به اصطلاح دانشمندان به
غرض از تشريع ناميده مي شود، اگر چه
بهره بردن پاره اي از مردم بر آن
مترتب است.
بعضي از آنها
خودداري و اجتناب از شهوات و لذّات
است; مانند روزه و پاره اي از آنها به
منظور پرداختن دل به ياد خداوند متعال
و توجه آن به سوي او توأم با حرکات
خاص گوناگون جسمي است; مانند نماز.
آثار کامل و شايسته اي که در نفس از
مداومت و پيوستگي بر آن اعمال حاصل
مي شود ثابت و استوار خواهد بود. چه،
همانا ميان نفس و بدن ارتباطي است و
فعل و انفعالات آنها در يکديگر مؤثر
واقع مي شود.
مقصود از وضع و
تشريع عبادات اين است که انسان به آن
وسيله، مدارج کمال را قدم بقدم پيموده
و به صفات ملکوتي آراسته شود، آنچه
مسلم است اين است که صورت ظاهري هر
عبادتي نقش و اثر مطلوبي در روح ايجاد
کرده به موازات عبادات عضوي و اعمال
جوارحي آثار بسيار نيکويي در تنوير و
اصلاحات نفسي از خود بجاي مي گذارد.
چنانکه حساً درک مي کنيم که طهارت
ظاهري در پاکي و روشني نفس تأثير دارد; مثلا
هنگامي که به وضو مي پردازيم و بوسيله
اين عمل به طهارت ظاهري آراسته شديم،
در خاتمه اين عمل عبادي يک نوع حالت
صفا و انبساط در روان خود احساس
مي کنيم که اين حالت قبل از وضو در ما
نبود و علت آن همانطور که اشاره شد
راز بستگي ميان روان و تن است.
حج اين عمل عظيم
الهي و عبادي، آنچه را که ساير عبادات
در بر دارد شامل است، بعلاوه
رياضت هاي خاصي را نيز دارا مي باشد
که عبارتست از ترک وطن، رنج دادن به
تن، گذشتن از مال، گسيختگي از آرزوها،
تحمل مشقتها، تجديد پيمان، حاضر شدن
در مشاعر و آگاهي بر شعائر.
و اين همه، در
سرزمين منا و اعمال مربوط به آن تجلي
دارد، گر چه نفوس به حکمت و رموز بعضي
از اعمال منا آشنايي ندارند، ولي بايد
به قصد انجام امر الهي انجام دهند که
احکامي را که عقل انسان از درک حقيقت
آن عاجز و به کنه معنا و اثراتي که بر
آن مترتب است راه نمي يابد و طبيعت
آدمي به آن انس ندارد; مانند انداختن
هفت سنگ ريز به ستوني معين. پذيرفتن
آن نيست مگر به جهت صدور فرمان و قصد
امتثال از جهت اين که فرمان و دستور
است و اطاعت از آن واجب.
انجام اين قبيل
عبادات که در تزکيه نفوس و برگرداندن
آنها از مقتضيات طبع و بدي و ستم و
مايل گشتن نفوس به خداوند متعال
و آراسته شدن به اخلاق حضرتش تأثير
کامل دارد، شايسته است برترين انواع
عبادت باشد.
ندانستن حکمت و
مصلحت خصوصيات خواسته شده در برخي از
عبادات، از حيث کميت و کيفيت، براي
بعضي از مردم باعث تعجب و حيرت گشته و
علت آن همانا ندانستن حقايق رازهاي
تعبدات و انوار مکنونه در مجاهدات
است.
هر عملي که بايد
بقصد قربت انجام گيرد، هر اندازه که
دور از تصرفات عقلي باشد، خصوصاً اگر
انسي به آن عمل نباشد و کلفت و مشقتي
نيز در بر داشته باشد; مانند رمي
جمرات و سر تراشيدن در سرزمين منا و
طول اقامت در آن محل. حصول مقام بندگي
و تعبد به آن عالي تر و ارزنده تر است
و به انجام اينگونه عبادات است که جان
آدمي در برابر حضرت جانان قرار
مي گيرد و در دو جهان به راهي که
پايدار است رهنمون مي شود.
چه عالي و شيرين
است که انسان در برابر صدور تمام
فرامين مولا که سرچشمه در علم و عدل و
حکمت او دارد، تسليم باشد و در باطن
خود نسبت به آن فرامين چون و چرايي
نداشته باشد که چون و چرا کار
متکبّران و دوري از اجراي قوانين حق،
راه مفسدان است.
در هر صورت وقوف
به منا و انجام برنامه هاي حق در آن
سرزمين، همراه با مشقت عظيمي که دارد،
باعث آنچنان اجر و ثوابي است که بر
اساس معارف الهي گويا پس از اتمام کار
و انجام اعمال وضع انسان همانند وقتي
است که پاک و پاکيزه و بدون گناه از
مادر متولد شده است!
روايت زير به اين
معنا توجه مي دهد:
عن الرضا
ـ عليه السلام ـ قال: قال ابو عبد
الله ـ عليه السلام ـ : اذا افاض الرّجل عن
مني وضع ملک يده بين کتفيه ثم قال له:
استأنف. (2)
حضرت رضا
ـ عليه السلام ـ فرمود: حضرت صادق
فرمودند: چون زائر از پس اتمام
برنامه هاي منا کوچ کند، ملکي دستش را
بين دو شانه او گذارد و به او گويد
زندگي را از سر بگير!
حديـث 31
رمي جمرات
پرتاب هفت سنگ ريز
به طرف سه جمره، به مدت سه روز در
منا، هدايت به اين معناست که در آن
وادي الهي براي هميشه تمام شياطين
دروني و بروني و طاغوتهاي فاسد و مفسد
را از عرصه گاه حيات خود و ديگران دور
کن.
شناخت شيطان و
جنود او در ميدان حيات، و
افسونگري هاي او و وسوسه هايش کار
دشواري نيست. توجه به آيات قرآن مجيد
و دقت در روايات، راه شناخت اين موجود
خطرناک و لشگريان اوست که بصورت هاي
گوناگون در مسير اغواي انسان قرار
دارند.
شيطان گاهي همان
انسان فاسد و مفسد و لامذهبي است که
براي ارضاي شهوات و خواسته هاي خود به
دنبال انسانهاست که برنامه هاي خود را
با شگردهاي گوناگوني که دارد و با
وسايلي که از قبيل عناصر مادي در
اختيار اوست تحميل کند، تا انسانها از
طرفي از خدا جدا شوند و از جانب ديگر
حمّال خواسته هاي او باشند و گاهي
بصورت يک موجود نامرئي است که قدرت
وسوسه کردن انسان را دارد و از اين
راه آدمي را دچار
شقاوت و هلاکت مي نمايد.
قرآن مجيد با بيان
برنامه ها و خواسته هاي شياطين انسي و
جنّي، اين موجودات موذي و فاسد و مفسد
را به انسان شناسانده و آنها را دشمن
آشکار انسان معرفي مي نمايد. قرآن
مي فرمايد:
بدنبال گام هاي شيطان
حرکت نکنيد که او نسبت به شما دشمن
آشکاري است، او شما را به بدي و فحشا
فرمان مي دهد و اين که نسبت به خداوند
آنچه را علم نداريد بگوييد. (3)
او موجود خطرناکي است
که بهنگام انفاق و صدقه و مال دادن در
راه خدا شما را از فقر و تهيدستي
مي ترساند و به کار ناشايست فرمان
مي دهد. (42)
بوقت مبارزه در راه
خدا و جهاد في سبيل الله و ايستادن در
برابر دشمن، مريدان و دوستان خود را
به وحشت مي اندازد تا در مسير حق قدمي
برندارند، اگر اهل ايمان هستيد از
آنان نترسيد، کوشش شما بر اين باشد که
خداترس باشيد. (5)
شيطان قصد و اراده اش
اين است که مردم را به گمراهي
دراندازد، آنهم گمراهي بعيد ;(6) به
اين معنا که فاصله انسان را از خداوند
آنچنان زياد کند که براي او اميد آشتي
نماند.
هر کس شيطان را بجاي
خدا دوست و کارساز خود گيرد، براستي
زياني آشکار کرده است. (7)
کسي که گامهاي شيطان
را پيروي کند، برايش معلوم باشد که او
به تمام گناهان ظاهر و باطن امر
مي کند. (8)
شيطان کارهاي باطل را
براي مردم جلوه داد تا آنان را از راه
حق بازداشت، در حالي که نسبت به
واقعيت بينا بودند. (9)
حضرت صادق
ـ عليه السلام ـ فرمود: گامهاي شيطان
عبارتند از: قسم خوردن براي جدايي،
عهد و پيمان در انجام معاصي، قسم
خوردن به غير حق در اموري که قسم لازم
نيست. (10)
و نيز آن حضرت فرمود:
ابليس به لشگريان خود مي گويد ميان
مردم ايجاد حسد و تجاوز کنيد، که اين
دو گناه نزد خداوند مساوي با گناه شرک
است. (11)
رسول خدا فرمود: موسي
بن عمران نشسته بود که ابليس نزد او
آمد، موسي به او گفت گناهي که سبب
تسلّط تو بر فرزند آدم مي شود کدام
است؟ جواب داد: خودپسندي، زياد ديدن
عمل خويش، کوچک آمدن گناه در نظر او.
(12)
شيطان حضرت نوح را از
دو خصلت بر حذر داشت; حسد و حرص و به
او گفت در سه موقعيت به اغواي انسان
بسيار نزديکم: بوقت خشم، بوقت قضاوت
بين دو انسان، بهنگام خلوت با زن
نامحرم!(13)
از مجموع آيات و
روايات استفاده مي شود که برنامه هاي
خطرناک زير از دام هاي
شيطان و از فعاليت هاي او براي
هلاک کردن انسان و دور نمودن او از
خداوند مهربان است:
دعوت به زشتي
امر به فحشاء
گفتار ناهنجار
نسبت به حق
ترساندن از
تنگدستي به وقت انفاق
ترساندن از
مبارزه و جهاد و قيامت عليه ستمگران
ايجاد گمراهي
بعيد
ايجاد زيان و
خسارت آشکار
دعوت به گناهان
ظاهر و باطن
جلوه دادن به
کارهاي زشت
زمينه سازي
براي طلاق بي علّت
ايجاد تعهد و
پيمان براي معاصي
قسم به غير حق
ايجاد حسد و
تجاوز
برافروختن شعله
حرص
ايجاد خشم و
غضب
زمينه سازي
براي خلوت با نامحرم
زائر بهنگام رمي
جمرات بايد توجه عميق به حقيقت رمي
کند و رمي را بخاطر رمي شيطان و
برنامه هاي او از عرصه گاه حيات انجام
دهد، آنچنان رمي و سنگ انداختني که پس
از اتمام آن در روز دوازدهم خود را از
بند شيطان و زندان ابليس رها ببيند و
آن مجسّمه لعنت را که حتي بوقت رمي هم
در کنار انسان جهت گمراه کردن حاضر
است براي ابد از خود دور سازد.
اگر با چنين نيت و
توجهي رمي کند، بدون شک به آن آزادي
حقيقي که از اعظم نعم الهي است خواهد
رسيد.
روايت زير نشانگر
اين مفهوم عرشي و ملکوتي است:
عن ابي عبد
الله ـ عليه السلام ـ في رمي الجمار
قال: له بکلّ حصاة يرمي بها تحط عنه
کبيرة موبقة. (14)
از امام صادق
ـ عليه السلام ـ است در مسأله رمي
جمرات که آن حضرت فرمود: به هر
سنگ ريزه اي که زائر به سوي جمره
پرتاب مي کند، گناه بزرگِ هلاک
کننده اي از دوش جانش فرو مي ريزد.
حديـث 32
قرباني
کتاب خدا در سوره
مبارک حج، براي مسأله قرباني لطائف
شگفت آوري بيان فرموده، به گوشه اي از
آن دقائق و حقايق عنايت کنيد:
اين است احکام و مراسم
و مناسک حج و هر که شعائر خدا را ـ که
در اين مراسم تجلّي دارد ـ بزرگ
شمارد، همانا اين بزرگداشت شعائر حق،
از تقواي قلب است.
شما را در چهار پايان
تا رسيدن زمان قرباني سودهاست، سپس
وقت قرباني آنها هنگام رسيدن به بيت
عتيق است.
براي هر امّتي آيين و
مراسم عبادتي در قرباني کردن قرار
داديم تا نام خداي يگانه را بر ذبح
آنچه از چهار پايان روزيشان نموده ياد
کنند، خداي شما يکتاست، سپس تسليم او
شويد و فروتنان پاکدل را مژده بده;
فروتنان پاکدل آنانند که چون ياد خدا
شود و دلهاشان از عظمت دوست بترسد و
بر مصائبي که به آنان رسد شکيبا باشند
و نماز بپا دارند و از آنچه روزي آنان
نموديم انفاق مي کنند.
قرباني را براي شما از
نشانه هاي عبادت خدا قرار داديم، شما
را در آن خير و ثواب است، پس
نام خدا را بر آنها در حالي که
ايستاده اند ياد کنيد و چون پهلوشان
بر زمين افتد و قرباني شوند از آنها
بخوريد و به نيازمند بينواي خواهنده
بخورانيد، اين حيوانات را اينچنين
براي شما رام کرديم باشد که سپاس حق
بجاي آريد.
توجه داشته باشيد که
گوشت و خون قربانيها هرگز به خدا
نمي رسد، ليکن پرهيزکاري و تقواي شما
به حريم قدس او راه پيدا مي کند، بدين
گونه چهارپايان را رام شما کرده، تا
خداي را به پاس آن که شما را هدايت
نموده به بزرگي ياد کنيد و نيکوکاران
را مژده بده.
آنچه از آيات سوره
مبارکه حج در باب قرباني استفاده
مي شود اين است که:
قرباني از شعائر
الهي و نشانه عبادت حق است.
قرباني بخاطر
ايجاد ياد خدا در قلب و بر زبان است.
قرباني براي ايجاد
حالت تسليم در قلبِ عبد نسبت به
مولاست.
نشانه هاي اهل
تسليم 4 چيز است:
1 ـ ترس در قلب از
توجه به عظمت حضرت حق.
2 ـ صبر بر مشکلات
و سختي ها; بخصوص در انجام مناسک حج.
3 ـ اقامه نماز.
4 ـ پرداخت آنچه
روزي شده در راه حق.
قرباني روزي حلال
خدا است.
قرباني براي خوردن
و خورانيدن به مستحق شرعي است.
قرباني حيواني رام
است که رام بودن آن نعمت حق بر انسان
و قابل شکر و سپاس است.
گوشت و خون قرباني
ارزش رسيدن به حريم قرب حق را ندارد،
آنچه به آن حريم
ملکوتي مي رسد تقواي قرباني کننده است
که قرباني بعنوان عبادت از نشانه هاي
تقواست.
قرباني بردن به
پيشگاه حق در سرزمين منا، از اخلاق
محسنين است و خلاصه در مسأله قرباني،
آنچه مهم است بريدن گلوي هواي نفس و
شهوات و خواسته هاي نامشروع است تا
ميدان تجلّي تقواي الهي در پهنه حيات
و زندگي باز شود و زائر به حريم قدس
دوست تا مرحله لقاء و وصال سفر کند و
قرباني او در سرزمين منا بهاي آزادي
وي از آتش جهنم شود، در اين زمينه به
روايت بسيار مهم زير توجه کنيد:
عن أبي عبد
الله ـ عليه السلام ـ قال: قال علي بن
الحسين ـ عليه السلام ـ في حديث له:
اذا ذبح الحاج کان فداه من النار.
(15)
امام صادق
ـ عليه السلام ـ فرمود: در گفتاري از
حضرت علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ
است: چون حاجي در وادي منا قرباني
کند، قرباني او بهاي آزادي وي از آتش
قيامت است!
حديـث 33
حلق رأس
آنان که سر از
بندگي حق مي پيچند، و در مسأله عبادت
و اطاعت از مولا دچار کبر و خود بزرگ
بيني مي شوند و روي عبادت به خاک
درگاه دوست نمي گذارند، نعمت مي خورند
و کفران نعمت مي کنند، دل به حق
نمي دهند، و رو به جانب حضرت او
نمي آورند، از زحمات انبيا و امامان و
اوليا قدرداني نمي نمايند و خود را از
تجلّي آيات قرآن بر قلوبشان محروم
مي کنند، با حضرت محبوب صفا
نمي نمايند و براي شستشو به خرابات
عشق حق قدم نمي گذارند، بايد بدانند
که بتدريج دنياي باطن و عرصه گاه غيب
وجودشان دچار تاريکي مي شود و اين
تاريکي و چرکِ باطن، هر لحظه افزوده
مي گردد تا جايي که به انکار تمام
حقايق برخيزند و به بي نهايت پستي و
ذلت درون برسند و از اين طريق قيامت
خود را نيز به تاريکي و ظلمات دچار
کنند، ظلماتي که از پس آن حسرتي سنگين
بر دل نشيند، حسرتي که براي آن علاجي
نخواهد بود.
ولي اهل معرفت و
آراستگان به عرفان حق، و اهل رياضت
و تسليم، و عاشقان عبادت و بندگي، در
هر لحظه نور باطن بيفزايند، و بر يقين
و ايمان خود نسبت به حقايق اضافه کنند
و از اين طريق روشنايي و نور قيامت
خود را تأمين نمايند که در عبادت و
اطاعت، و بندگي و تقوا، و خوف و خشيت،
و جود و سخاوت، و کرم و حسن خلق، نور
محبوب در تجلي است و اين نور بطور
دائم براي انسان مي ماند و در تمام
عرصات به اذن حضرت محبوب به فرياد
انسان مي رسد.
از جمله اعمالي که
منبع ايجاد نور و نورانيت در دنيا و
آخرت است حلق رأس در سرزمين منا است.
در اين زمينه
روايت عجيبي از حضرت رضا
ـ عليه السلام ـ رسيده که متن آن اين
است:
... ثُمَّ
احْلِقْ شَعرک فاذا أردت أن تحلق رأسک
فاستقبل القبلة و ابدأ بالناصية و
أحلق من العظمين النابتين بحذاء
الأذنين و قل: اللّهمّ اعطني بکلّ
شَعْرة نوراً يوم القيامة، و ادفن
شعرک بِمِني. (16)
... سپس موي خود را
حلق کن، چون خواستي حلق رأس کني،
روبروي قبله قرار بگير و از پيشاني
شروع کن و از جانب دو استخوان روييده
شده روبروي دو گوش حلق کن و بهنگام
اين مسأله عبادي بگو: خداوندا به هر
موي من نوري در قيامت عطا کن، سپس موي
حلق شده را در سرزمين منا دفن کن.
ابوبصير در روايتي
نقل مي کند: مويي از سر حلق نمي شود
مگر اين که خداوند مهربان بخاطر آن
نوري در قيامت براي زائر قرار مي دهد
و آنچه انفاق کند در پرونده اش ثبت
مي شود و چون به مکه براي حج تمتع رود
و اعمالش را انجام دهد و به منا
برگردد، در پاکي مانند کسي مي شود که
تازه از مادر به دنيا آمده است. (17)
حديـث
34
حج و امامت و
رهبري
هدف از عبادت و
بندگي، نظم و ادب و اخلاق و متانت و
پاکي و طهارت ظاهر و باطن و احسان و
ايثار و صدق و کرامت و آرامش و امنيت
و رشد و کمال در دنيا و فوز عظيم و
رضوان و جنّت و رضا و خوشنودي حق و
لقا و وصال محبوب در جهان آخرت است.
عبادت و بندگي در
صورتي اين ثمرات عظيم و ميوه هاي
شيرين و منافع معنوي را ببار مي آورد
که مسائل مربوط به آن و آداب ظاهري
و باطنيش از رهبران و امامان تعيين
شده از جانب حق اخذ شود; به عبارت
ديگر، از همان صراط مستقيمي که قرآن
مجيد بر آن اصرار دارد بايد سالک
عبادت عبور کند تا به نتايج شيرين
بندگي دست يابد و صراط مستقيم جز آيات
قرآن و مفسران حقيقي آن، که رسول خدا
و دوازده امام معصومند، واقعيت ديگر
نيست.
مشخّصه واقعي و
امتياز حقيقي مؤمن، به قبول ولايت و
پذيرش کارگرداني ائمه طاهرين و اهلبيت
طيّبين نبي اکرم است.
ولايت بنا بقول
عارفان عاشق و دانشمندان صادق و
بينايان واقف، چنانکه طريحي در
مجمع البحرين آورده، عبارت است از:
عشق ورزي به
اهلبيت و متابعت از آنان در دين و
قبول اوامر و نواهي آن بزرگواران در
عرصه عمل و اقتداي به آنان در اخلاق
و کردار.
حج ابراهيمي و به
عبارت ديگر اهل بيتي، حجي است که
هدايتگر عالميان و قيام للناس و کفر
ستيزي و برائت از مشرکان است و حج
اموي و عباسي، حج فردي و حج سکوت و حج
بي معنا و در يک کلمه انجام آدابي خشک
و ناقص و حرکاتي خارج از چهارچوب قرآن
و سنت و خلاصه، سلسله اعمالي بي روح
است که روح دشمن و روح طاغوت و
طاغوتيان و روح کفار و مشرکان از
انجام آن شاد و خشنود است; چرا که در
حج اموي و عباسي هيچ منفعتي متوجه
زائر و هيچ ضرري متوجه دشمن نيست.
حجي که به قول
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ ناله و
فريادش بسيار، ولي حاجي واقعيش فوق
العاده اندک است، حج نيست.
حج، سازمان ملل
اسلامي است. حج دواي درد ملّت هاي
مسلمان است. حج حلال مشکلات امت است.
حج وسيله اتحاد جمعيت هاي سرزمين هاي
مختلف است. حج شفاي دردهاست. حج عامل
شناخت جوامع مسلمان از يکديگر است. حج
وسيله رأفت و رحمت و کرامت و سربلندي
است ولي اين همه، در سايه رهبري و
امامت صحيح قابل تحقّق است.
مناسک، بدون رهبري
و ولايت تعيين شده از جانب حق، به قول
حضرت باقر ـ عليه السلام ـ انجام
اعمالي چند به دور مقداري سنگ است.(18)
دستي که در انجام
مناسک در دست اهل بيت پيامبر نيست، در
دست رحمت خدا قرار نمي گيرد. حاجيان
بزرگواري که در حدود يک ماه در اين
سفر الهي بسر مي برند، فرصت مناسبي در
اختيار دارند تا توسط دانشمنداني که
با کاروانها هستند، بيش از پيش با
موقف و موقعيت اهل بيت و امامان معصوم
آشنا شوند و ولايت خود را کامل کنند و
نسبت به آن بزرگواران تا سر حدّ ايثار
جان و مال در کنار بيت حق تعهد کرده و
عهد و پيمان ببندند.
در اين زمينه به
روايت بسيار مهمّي که از قلب عرشي
معصوم در کتب روايي روايت شده توجه
کنيد:
عن زرارة عن
أبي جعفر ـ عليه السلام ـ قال: انما
أمر الناس أن يأتوا هذه الأحجار
فيطوفوا بها ثم يأتونا فَيُخْبِرونا
بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم.
(19)
زراره که از معتبرترين
راويان مکتب اهل بيت و مورد اعتماد
و اطمينان امامان شيعه مي باشد از
حضرت باقر ـ عليه السلام ـ روايت
مي کند: همانا مردم دستور دارند به
سوي اين سنگ ها بيايند، سپس به دور
آنها طواف کنند آنگاه به پيشگاه ما
آمده از ولايت خودشان نسبت به ما خبر
دهند و نصرت و ياري خود را در تمام
زمينه ها به ما عرضه کنند!
حديـث
35
مدينه طيبه
زائر چون وارد
مدينه شود، با ديدن آن شهر بايد بياد
آورد: اينجا جايي است که خداي مهربان
براي پيامبرش اختيار کرد، شهري است که
نبي اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به
دستور حق آن شهر را بعد از هجرت
بعنوان مرکز پخش اسلام ناب انتخاب
فرمود، شهري است که زمينه سعادت دنيا
و آخرت مردم در آنجا فراهم آمد.
مدينه مرکزي است
که پيامبر بزرگ اسلام با تحمل انواع
شدائد و سختي ها، پيام الهي را به
مردم ابلاغ کرد.
مدينه جايي است که
براي اعلام اسلام، از طرف دشمنان خدا
نزديک به هشتاد جنگ به مسلمانان صدر
اول تحميل شد، ولي آنان در سايه رهبري
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در
برابر آنهمه جنگ در طول دهسال، مقاومت
کردند تا چرخ مکتب الهي به حرکت آمد،
جنگ هايي که مردم دور از انصاف براي
متلاشي کردن حقيقت آغاز کردند و
پيامبر عزيز و مردم مؤمن در مرحله
دفاع از حق، شهدا و مجروحين زيادي
تقديم راه خدا نمودند.
رسول حق و يارانش
در مدينه براي تأمين خير دنيا و آخرت
مردم چه اندازه زحمت کشيدند و سختي
ديدند؟!
مدينه جايي است که
براي اعلاي کلمه حق، پيران و جوانان
و مردان و زناني
در خون خود غلتيدند.
مدينه شهري است که
سالها شاهد عالي ترين خدمات صادقانه
از جانب اهل بيت و يارانشان نسبت به
اسلام ناب بود.
در آنجا مظهر عصمت
و عفت; يعني فاطمه اطهر، با پوششي
کامل و حجابي جامع، که دستور خداوند
است، به مسجد آمد و براي اقامه حق و
بپا شدن عدل، داد سخن داد.
زهراي مرضيه از آن
شهر به تمام زنان جهان، بخصوص زنان
مسلمان، درس عفت و عصمت و پوشش و حجاب
و دور بودن از دسترس نامحرمان را داد.
تو اي زائر محترم،
در اين شهر بزرگ در برابر پيامبر و
ائمه بقيع و حضرت زهرا و شهدا قرار
داري، خود را در تمام شؤون، با آن
بزرگواران بسنج و در وضع خود بيش از
پيش دقت کن.
در آن شهر حرم
رسول خدا و حرم امامان مظلوم و حرم
فاطمه زهرا و حرم شهداي احد و قبور
اولياي حق در بقيع وجود دارد، فرصت
اندک خود را غنيمت بدان و تا بتواني
در آن شهر به عبادت و روزه و قرائت
قرآن مداومت کن، بخصوص واقعياتي که در
روايت زير است فوق العاده مورد توجه
قرار ده تا به بهره عظيم و منفعت
سنگين برسي.
انّ بين قبر
النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ و بين
المنبر، روضة من رياض الجنة، أنه من
عبد الله بين القبر و المنبر و عرف حق
رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و
اهل بيته ـ و تبرّأ من أعدائهم فله
عند الله عزّ وجلّ روضة من رياض
الجنة، و لا يکون له ذلک في غير ذلک
الموضع. (20)
ميان قبر رسول خدا و
منبر، باغي از باغهاي بهشت است. کسي
که بين قبر و منبر به عبادت خدا
برخيزد و حق پيامبر و اهل بيتش را
بشناسد و از دشمنان آنان بيزاري قلبي
و عملي جويد، در نزد خدا باغي از
باغهاي بهشت از آن اوست و اين چنين
نصيبي در غير اين محل براي انسان
نيست.
عرفان به حق نبي
اکرم و اهل بيتش به اين است که آن
حضرت را فرستاده خدا بداند و اهل بيت
را امامان انتخاب شده از جانب حق براي
هدايت مردم تا روز قيامت به حساب آورد
و آن بزرگواران را در تمام شؤون زندگي
مادي و معنوي واجب الاطاعه بداند و
خود را تسليم آنان نموده به فرهنگ
سعادتبخش آنان گردن نهد و اوامر آنان
را عمل و از آنچه نهي کرده اند
بپرهيزد.
حديـث
36
مشاهد مشرفه در
مدينه طيبه
عن جعفر بن
محمد ـ عليهماالسلام ـ انّه قال: و من
المشاهد في المدينة التي ينبغي ان
يؤتي اليها و تشاهد و يُصلي فيها و
يتعاهد، مسجد قُبا وهو المسجد الذي
أُسِّسَ علي التَّقوي. و مسجد الفتح و
مسجد الفضيخ و مشربة أمّ ابراهيم و
قبر حمزة و قبور الشهداء. (21)
حضرت صادق
ـ عليه السلام ـ فرمودند: از مشاهدي
که در مدينه سزاوار است به سوي آن
بروند و مشاهده کنند و در آن نماز
بجاي آورند و با خداي خويش عهد و
پيمان بندگي ببندند مسجد قباست، مسجدي
که بر اساس تقوا بنا شده، و مسجد فتح
و مسجد فضيخ و مشربه ام ابراهيم و قبر
حمزه و قبور شهدا است.
حديـث
37
زيارت رسول خدا
شهيد بزرگوار که
از علماي بزرگ شيعه و صاحب تأليفات
ارزشمند است، در کتاب دروس براي زيارت
آدابي ذکر کرده; از جمله:
1 ـ غسل و رفتن به
زيارت پس از غسل با حال خضوع و خشوع
و لباس پاکيزه.
2 ـ ايستادن کنار
در حرم و خواندن دعا و طلب اذن از
صاحب قبر با خشوع و رقّت قلب و قدم
گذاردن در حرم با پاي راست و خروج از
آن با پاي چپ.
3 ـ زيارت در کنار
قبر يا نزديک قبر يا چسبيده به قبر يا
تکيه بر ضريح و بوسيدن آن به احترام
صاحب قبر.
4 ـ زيارت خواندن
روبروي چهره صاحب قبر و دعا با حالت
زاري و گريه و گدايي از خداوند با قسم
دادن به حضرت حق به حق حضرتش و حق
صاحب قبر و اين که خداوند او را مورد
شفاعت صاحب قبر قرار دهد.
5 ـ زيارت خواندن،
به همان زيارتي که از جانب معصوم در
کتب معتبره روايت شده.
6 ـ دو رکعت نماز
پس از اتمام زيارت.
7 ـ دعا بعد از
نماز براي امور دين و دنيا و براي
همگان تا به استجابت نزديک باشد.
8 ـ تلاوت قرآن
مجيد در کنار قبر.
9 ـ حضور قلب در
حرم مطهّر در جميع حالات تا جايي که
امکان دارد و توبه از گناه و طلب
مغفرت از حضرت محبوب.
10 ـ صدقه دادن به
آنان که دست اندر کار مشاهد
مشرفه اند، در صورتي که اهل خير و
صلاح و دين و مروّتند و داراي صبر و
کظم غيظ اند و به حوائج زائر رسيدگي
مي کنند و به غريب و گم شده توجه
دارند که لطف به آنان در حقيقت لطف به
صاحب قبر است.
11 ـ تکرار زيارت.
12 ـ بعد از هر
زيارتي، زائر بهتر از زيارت قبل، در
اخلاق واعمال، باشد; چرا که زيارت
بايد بار سنگين مفاسد روحي و عملي را
از دوش زائر بريزد و گرنه زيارت او
زيارت نيست.
13 ـ تعجيل در
خروج پس از زيارت، بخصوص وقت اداي
نياز و احتياج.
14 ـ صدقه دادن به
فقرا و مساکين و محتاجان مقيم بقعه
معصوم، که صدقه در اين موارد ثوابش
چند برابر مراکز ديگر است.
15 ـ رعايت تقيه
در مواردي که تقيه از واجبات آيين اهل
بيت است.
چون اين شرايط
حاصل شد به قصد زيارت رسول خدا به
روضه مطهره داخل شو که
زيارت رسول حق در مدينه طيبه علت کمال
حج است.
عن الصادق
ـ عليه السلام ـ قال: اذا حجّ أحدکم
فليختم حجّه بزيارتنا لأنّ ذلک من
تمام الحج. (22)
امام ششم
ـ عليه السلام ـ فرمود: زماني که يکي
از شما حج بجاي آورد، حج خود را به
زيارت ما در مدينه ختم کند که زيارت
ما (رسول خدا، زهراي مرضيه، و چهار
امام مدفون در بقيع) از تمام بودن حج
است.
و آن حضرت در باب
زيارت رسول خدا ـ صلي الله عليه و
آله ـ از خود رسول حق روايت مي کند که
آن حضرت فرمود: هر کس مرا در زنده
بودن و پس از مرگ زيارت کند، در قيامت
شفيع او خواهم بود. (23)
حديـث
38
نماز در مسجدالنبي
(صلّي الله
عليه وآله)
قال ابو عبد
الله ـ عليه السلام ـ : صلاة في مسجد
النبي ـ
(صلّي الله عليه وآله) ـ تعدل
عشرة آلاف صلاة. (24)
امام صادق
ـ عليه السلام ـ فرمود: يک نماز در
مسجد پيامبر برابر ده هزار نماز است.
چه نيکو است زائر
فرصت اندکِ خود را در مدينه که ممکن
است تا آخر عمر چنان فرصتي نصيبش
نشود، صرف نماز در مسجد رسول حق و دعا
و قرآن و زيارت کند تا پس از مرگ دچار
حسرت و اندوه نگردد، حسرت و اندوهي که
جاي جبران ندارد.
حديـث
39
زيارت فاطمه ـ
سلام الله
عليها ـ
عن جعفر بن
محمد الصادق عن آبائه ـ عليهم السلام
ـ قال: من زال قبر الطاهرة فاطمة ...
ثم استغفر الله، غفر الله له و أدخله
الجنة. (25)
امام صادق
ـ عليه السلام ـ از پدران بزرگوارش
روايت مي کند: هر کس قبر فاطمه طاهره
را به زيارتي که از ما رسيده زيارت
کند، سپس از خداوند طلب مغفرت نمايد،
خداوند او را مورد غفران قرار مي دهد
و در قيامت وارد بهشت گرداند.
زيارت رسيده از
امامان بزرگوار، در مفاتيح الجنان و
کامل الزيارات و اقبال و بحار (ج97)
ذکر شده است.
حديـث
40
ثواب عهده دار
امور زائر در نبود زائر
قال علي بن
الحسين ـ عليهماالسلام ـ : من خلف
حاجّاً في أهله و ماله کان له کأجره
حتي کأنّه يستلم الأحجار. (26)
حضرت سجاد
ـ عليه السلام ـ فرمود: آن که در وطن،
در نبود زائر، عهده دار امور خانوادگي
و مالي حاجي شود، اجرش مانند اجر حاجي
است، و حتي مانند اين است که خود او
به زيارت رفته باشد.
پىنوشتها:
1. بحار، ج96، ص267
2. بحار، ج96، ص273
3. بقره: 196
4. بقره: 268
5. آل عمران: 175
6. نساء: 60
7. نساء: 119
8. نور: 21
9. عنکبوت: 38
10. ميزان الحکمه، ج5، ص82
11. بحار، ج63، ص260
12. ميزان الحکمه، ج5، ص93
13. ميزان الحکمه، ج5، ص94
14. بحار، ج96، ص273
15. محاسن برقي، ص67
16. بحار، ج96، ص304
17. بحار، ج96، ص315
18. عيون الاخبار، ج2، ص262
19. بحار، ج96، ص374
20. بحار، ج96، ص382
21. دعائم الاسلام، ج1، ص296
22. بحار، ج97، ص139
23. بحار، ج97، ص139
24. بحار، ج96، ص382
25. بحار، ج97، ص199
26. محاسن برقي، ص70; بحار، ج96، ص387