حديـث 14
ختم قرآن در مکّه
ابتداي نزول قرآن
مجيد بر قلب عرشي رسول اسلام ـ صلي
الله عليه و آله ـ در شهر مکّه، در
کنار غار حرا به صبح بيست و هفتم ماه
رجب بود.
در آن صبح روشن،
از هر طرف، هفتاد هزار فرشته به رياست
امين وحي، عبد صالح الهي را در آغوش
لطف و رأفت گرفتند و آيات شريف سوره
علق را بر حضرت قرائت کردند:
بخوان بنام پروردگارت،
آن وجود مقدسي که مالک و مربّي است
و به اراده حکيمانه اش تمام موجودات
را بدون اين که به آنان نياز داشته
باشد آفريد.
آن خدايي که انسان را
از علق بوجود آورد، بخوان و آن مربّي
ومالکي را که گرامي تر و بزرگوارتر از
همه کريمان است. وجود مبارکي که انسان
را دانش نوشتن بهمراه قلم آموخت و به
انسان آنچه را نمي دانست تعليم فرمود.
قرآن براي هدايت
بشر از ضلالت و گمراهي آمد و براي
نشان دادن صراط مستقيم حق، بر قلب
سفير حق نازل شد.
قرآن براي رشد
انديشه و ايجاد تفکّر صحيح و تجلي
دادن ايمان به خداوند و روز قيامت در
قلب و تعليم دادن راه عمل صالح و
آراستن انسان به اخلاق حسنه نازل گشت.
قرآن براي ساختن
دنيايي آباد و آخرتي با بنياد و ايجاد
حيات طيبه و عيش راضيه و فضايي پاک در
زندگي بشر بر سينه رسول مطهّر تجلي
کرد.
آنچه مربوط به
گذشته عالم و آينده جهان و نيز
داروهاي شفابخش بيماريهاي معنوي و
قواعد نظم دهنده به حيات انساني است،
در قرآن مجيد يافت مي شود.
کتاب خدا وعظ و
موعظه الهي به انسان و شفابخش
سينه هاي دردمند و هدايتگر بشر و
رساننده بني آدم به رحمت واسعه الهي
است.
پيوند با قرآن،
پيوند با حق، پيوند با انبيا، پيوند
با اوليا، پيوند با ولايت و پيوند با
قيامت است.
قرائت قرآن قلب را
جلا مي بخشد، سينه را صفا مي دهد، بار
تحميلات شيطاني را سبک مي نمايد، راه
را به انسان نشان مي دهد. نفس را به
عرصه گاه سلامت مي برد. مشکلات را
آسان مي کند. خانه را مورد توجه ملکوت
و پرده نشينان حرم قدس مي نمايد و از
انسان موجودي مستقيم، سالم، مؤمن،
همراه با رأفت و رحمت مي سازد.
قرآن ذکر است و هر
کس از اين ذکر روي برتابد، شيطان قرين
و همنشين او گردد و چون اين روي
گرداني ادامه يابد، چيرگي شيطان بر
غافل از ذکر، حتمي شود و در نهايت رخ
برتافته از کتاب الهي جزء حزب شيطان
گردد!
براي قرآن مجيد سه
نوع قرائت هست که قاري قرآن با تحقق
اين سه نوع در طول يکديگر اهل قرآن
مي شود و گرنه به قول رسول حق:
چه بسا
قارياني که قرآن مي خوانند و قرآن
مجيد آنها را لعنت مي کند. و
اين سه نوع عبارتند از:
1 ـ قرائت قولي 2
ـ قرائت حالي 3 ـ قرائت فعلي
قرائت قولي;
خواندن آيات قرآن مجيد با زبان است.
قرائت حالي;
رعايت توجه قلبي به قرآن و اخلاص و
خلوص و از همه مهمتر تصديق قطعي و
يقيني تمام مفاهيم کتاب الهي است،
بطوري که هيچ شک و ترديدي در کنار آن
تصديق و يقين راه پيدا نکند.
و قرائت فعلي;
به اين است که چشم و گوش و زبان و دست
و شکم و شهوت و قدم در تمام شؤون
زندگي، هماهنگ با قرآن عمل کنند.
قاري اگر اين سه
نوع قرائت را تحقق دهد اهل قرآن و
بنده مخصوص خداوند است، ورنه قرائتش
قرائتي بي فايده و خواندنش خواندني
بي ثمر است.
قرائت قاري بايد
فريادي عليه ستمگران، صيحه اي عليه
شياطين، اسلحه اي عليه هواي نفس، نوري
در حيات، اخلاقي در نفس، اخلاصي در
باطن، عملي در ظاهر، حرکتي در سبيل و
راه و صراط حق، تفکري در آيات الهي و
زمينه اي براي خودسازي و رشد و تکامل
باشد.
زائر بيت الله از
جانب رسول حق و ائمه طاهرين ـ
عليهم السلام ـ دعوت شده که در سفر حج
گرچه براي يک بار در مکه و اگر بتواند
در مسجدالحرام از ابتدا تا انتهاي
قرآن کريم را قرائت کند و به تعبير
روايات يک ختم قرآن بجاي آورد.
اگر زائر بيت حق،
به صورتي که در سطور گذشته، آمد يک
ختم قرآن کند به بهره هاي شگفت انگيزي
دست يابد که به قسمتي از آن بهره ها و
منافع، در حديث زير اشاره شده:
عن ابي جعفر ـ
عليه السلام ـ قال: من ختم القرآن
بمکة لم يمت حتي يري رسول الله ـ صلي
الله عليه و آله ـ و يري منزله من
الجنة. (1)
حضرت باقرالعلوم ـ ع ـ
فرمود: کسي که در مکه به ختم قرآن
موفق شود نميرد مگر اين که رسول خدا
ـ صلي الله عليه و آله ـ را زيارت کند
و جايگاهش را در بهشت ببيند.
حديـث 15
دو عبادت برتر
از نعمت هاي بزرگ
حضرت حق به انسان زبان است.
زبان واسطه بين
باطن و ظاهر آدمي است; به اين معنا که
تمام انسانها مکنون ضمير خود را
بوسيله زبان اظهار مي کنند و
خواسته هاي باطن را با زبان بيان
مي نمايند. زبان شهادت دهنده به توحيد
و رسالت و امامت است.
زبان شهادت دهنده
در دادگاه عدل به نفع صاحب حق است.
نماز و قرآن و دعا
و مناجات و راز و نياز به وقت سحر با
زبان انجام مي گيرد.
امر به معروف، نهي
از منکر، هدايت گمراه، ارشاد از حق
دور شده، اصلاح ذات البين، اعلام محبت
و رحمت بديگران، همه و همه کار زبان
است.
قول حق، قول صدق،
قول عدل، قول حسن، قول بر حسن، قول
کريم، قول لين، قول ايمان، قول سديد،
قول معروف و قول بليغ، از محسنات زبان
و از آثار اين نعمت بزرگ الهي است.
شکر قولي و حمد
زباني در کنار هر نعمت کار زبان، و
عمل اين عضو عرصه گاه حيات فوق العاده
مهم است.
نشر علم، بيان حق،
ذکر محبوب، اثبات حقيقت، ردّ باطل،
انتقاد سازنده، از شؤون زبان است.
غيبت، که بقول
قرآن در سوره حجرات بمانند خوردن گوشت
ميّت است، آنهم ميّتي که برادر ايماني
انسان است و بقول حضرت سيد الشهدا ـ
عليه السلام ـ غذاي سگان جهنم است، از
زشتي ها و اعمال نارواي زبان مي باشد.
تهمت، فحش،
بدگويي، مسخره کردن، شايعه انداختن،
تحقير کردن مردم، تکذيب حق، تصديق
باطل، بيهوده گويي، ياوه بافي، گمراه
کردن مردم مؤمن، همه و همه کار زبان
است.
بحقيقت بايد گفت:
زبان دري از درهاي بهشت، يا بابي از
ابواب عذاب ابد و جهنم سوزان است.
با زبان مي توان
خشنودي حضرت حق، يا سخط و غضب آن وجود
مقدس را خريد.
زائر بيت الله از
ابتداي سفر، بايد به پرهيز از هر نوع
سخن باطل اقدام و خود را به گفتار حق
عادت دهد، و در اين مسير الهي آنچنان
بکوشد که چون به وطن برگشت غير حق
نگويد، و غير حق نجويد.
در بحارالانوار،
ج71، ص296 از رسول اسلام نقل شده:
زبان را جز به
سخن خير بکار نگير.
در روايات بسياري
آمده که صَمْت را همه جا و هميشه
رعايت کنيد.
صمت; چنانکه در
آثار اسلامي آمده، به معناي سکوت زبان
از سخنان باطل و ياوه و خودداري از
تمام گناهان مربوط به زبان است.
صمت از نظر رسول
بزرگوار اسلام از چنان ارزشي برخوردار
است که به نقل فيض کاشاني در
محجة البيضاء، ج5، ص194 از قول حضرت
آمده:
من کان يؤمن
بالله و اليوم الآخر فليقل خيراً أو
ليصمت.
آن که ايمان به خدا و
قيامت دارد، بايد خير بگويد يا سکوت
کند.
آري سکوت از سخنان
ناروا، بدون شک باب نجات، روشني بخش
جان، حيات قلب، نشاط باطن، و نور دل
است.
از بهترين مواقع
تمرين براي تحقق صمت سفر حج است، چه
نيکوست که زائر بيت وقتي سوار بر مرکب
است، زبان به ذکر حق مشغول کند و چون
در مسافرخانه همراه با همسفران است،
حق گويي کند و چون به زيارت بيت يا
زيارت رسول حق يا ائمه بقيع مي رود،
مشغول زيارت و دعا و حمد و ثناي حق، و
بخصوص راز و نياز با معبود باشد.
در حقيقت در اين
سفر مي توان دو عبادت برتر به ثبت
پرونده خود رساند: حرکت براي زيارت
بيت و صمت، در اين زمينه به روايت
بسيار مهمي که از اهل بيت رسول مکرم
حق رسيده توجه کنيد:
عن ابي عبد
الله ـ عليه السلام ـ قال: ما عبد
الله بشيء أفضل من الصمت و المشي الي
بيته. (2)
از امام صادق
ـ عليه السلام ـ روايت شده که آن حضرت
فرمود:
خداوند به چيزي بهتر و
برتر از سکوت و رفتن به سوي کعبه،
عبادت نشده است!
حديـث 16
دو نعمت بزرگ
مال و سلامت بدن،
ثروت و صحّت جسم دو نعمت بزرگ حق و دو
عنايت خاص الهي به انسان است.
مال و ثروت اگر از
طريق حق بدست آيد، و در طريق حق خرج
شود، راهي براي رسيدن به فيوضات الهي
و عنايات ربّاني مي گردد.
دنبال مال حلال
رفتن عبادت است. زحمت کشيدن براي به
چنگ آوردن ثروت پاک، بندگي خداست.
مصرف نمودن مال
براي خود و زن و بچه، دستور حق و
اطاعت از اين دستور حرکت در مسير حق
است.
خرج کردن مال در
راه رفع نيازِ نيازمندان و دردِ
دردمندان و حاجت مستمندان عين عبادت
است.
مال کليد در بهشت
و جايگاه رضايت حق و باعث ثواب عظيم
اُخروي است.
اگر کسي تقواي
الهي را در جنب مال رعايت کند، از
آلوده شدن به حرص، طمع، آز، بخل،
خيانت، غل و غش در امان مي ماند. و
مال و ثروت او وسيله
پروازش به سوي کمال، و عامل رسيدنش به
رضاي حق مي گردد.
صاحبان عقل و
درايت در مدت عمر خود هدف و مقصدي جز
لقاي حضرت محبوب و رسيدن به خانه
آخرت، براي بهرهوري از نعمت هاي
بي پايان الهي نداشتند و مي دانستند
اين مقصود جز با معرفت و عمل قابل
تحصيل نيست و مواظبت بر تحصيل معرفت
و تداوم عمل راهي جز سلامت و صحت بدن
ندارد و سلامت بدن بستگي به آب و نان
و پوشاک و مسکن دارد، روي اين حساب
بايد بدنبال مال و ثروت رفتن، و مال و
ثروت جز از طريق زحمت و کسب مشروع
بدست نمي آيد، بنابر اين کسب مشروع
لازم و بيکاري و سربار ديگران بودن
حرام است.
به اين خاطر تجارت
و کسب براي آنچنان مقصد بزرگي که
عبارت از لقاء حق است، عين عبادت و
محض بندگي است و براي تأمين آن منظور
مقدس، رعايت تقوا در بدست آوردن مال
از واجبات الهي و از احکام رباني است.
چون مال بدست آمد،
در حقيقت نعمت خدا بدست آمده، اين
نعمت بايد در جايي مصرف شود که صاحب
نعمت به آن دستور داده; از جمله مراحل
مصرف خوردن و آشاميدن براي تأمين
سلامت بدن و صحت جسم و خوراندن
بديگران است.
چون صحت و سلامت
بدن بدست آمد، و ثروت و مال در اختيار
ماند، مسأله استطاعت و قوّت و قدرت
براي عبادت خدا بوسيله زيارت بيت و
حجّ خانه بدست مي آيد و زمينه اجراي
اين فريضه بزرگ الهي فراهم
مي شود. در اين وقت است که صاحب ثروت
و سلامت و دارنده مال و صحّت بايد
بدون درنگ خود را آماده سفر حج کند
و جزئي از اجزاء عامل لقاء حق را که
انجام مناسک حج است تحقق دهد.
روايت زير نشان
دهنده واقعياتي است که در سطور گذشته
ملاحظه کرديد:
عن ابي عبد
الله ـ عليه السلام ـ في قول الله ـ
عزّ وجلّ ـ : و لله علي الناس حج
البيت من استطاع اليه سبيلا قال: هذا
لِمَن کان عنده مال و له صحة.
(3)
امام صادق
ـ عليه السلام ـ در توضيح آيه اي که
استطاعت براي حج را مطرح کرده، فرمود:
استطاعت براي کسي حاصل است که صاحب
مال باشد و داراي سلامت بدن.
حديـث 17
نيابت در حج
اداي واجبات الهي،
و فرائض ربّاني; چنانکه از آيات و
روايات استفاده مي شود، راه حتمي و
قطعي به سوي بهشت ابدي است.
علي ـ عليه السلام
ـ در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه
مي فرمايد:
بر شما باد به فرائض،
بر شما باد به فرائض، آنها را ادا
کنيد تا خداوند شما را به بهشت
برساند.
راه نجات از سخط
حق و عذاب قيامت، بندگي و طاعت است.
طاعتِ حق،
زمينه سازِ آزادي انسان از اسارت هوا
و هوس و دور شدن انسان از شيطنت و
شيطان است.
قرآن مجيد انبيا و
اوليا را به بندگي و طاعت حق ستوده و
از آنان به عنوان عباد صالح خداوند
ياد نموده است.
چون برق بندگي و
حرارت طاعت، بر عرصه گاه وجود انسان
جرقّه زند و گرمي بدهد، عشق به معبود
در شبستان قلب جلوه بيشتر کند و
مايه هاي فساد و افساد از خيمه حيات
انسان رخت بربندد.
عبادت و طاعت،
مايه ساز رحمت و رأفت در دل، و تقويت
کننده جان، عامل تزکيه
نفس، علاج دردهاي درون، مورث پاکي
برون و نزديک کننده انسان به مقام قرب
و لقاي حضرت محبوب است.
آرامش و امنيت
باطن، از عبادت است. سلامت و عافيت
وجود، از بندگي است. قوام خانه و
خانواده، محصول طاعت خداست. پاکي
و پاکيزگي جامعه در اخلاق و اعمال،
ميوه شيرين اجراي اوامر حضرت حق است.
عبادت و طاعت
شيريني حيات، عامل دفع دشمن، باعث
تقويت بنيه فرد و اجتماع، روشني حيات،
چراغ راه، فروغ جان، و به حق و حقيقت
قسم، بهترين لذت و کامجويي براي اهل
حال است.
از مصاديق بارز
عبادت و از شاخه هاي پرثمر شجره طيبه
طاعت، اداي مناسک حج و زيارت بيت الله
و عبادت عاشقانه در مسجدالحرام و رفت
و آمد در صفا و مروه و راز و نياز با
حق در صحراي عرفات و سجده جانانه در
مشعرالحرام، و قربان کردن وجود در
مناي عشق دوست و طرد شياطين جنّي و
انسي در رمي جمرات است.
آن را که استطاعت
مالي و بدني حاصل است، بايد بار سفر
جهت انجام اين عبادت عظيم و طاعت کريم
بر بندد و بدون دغدغه خاطر و با توکّل
به حق، پشت پا به ماسوا زده، به سوي
معبود خود و معشوق قلب، و محبوب دل
بشتابد.
آن را که استطاعت
مالي عنايت شده، ولي محروم از استطاعت
بدني است و شوق لقاي بيت و عبادت در
خانه حق، او را همچون پروانه در شعله
شمع مي سوزاند، نبايد غصه و غم
محاصره اش کند و دل بخاطر محروم بودن
از اين سفر الهي در درياي اندوه غرقه
سازد; زيرا خداوند
مهربان براي برداشته شدن اين تکليف از
دوش جانش و بهره مند شدن از اين فيض
بي نظير، راه ديگري برايش معين فرموده
و آن نايب گرفتن از جانب خود براي
انجام مناسک ابراهيمي است.
البته بايد در
انتخاب نايب دقت بخرج داد و شخصي را
براي انجام اين عبادت بزرگ مأموريت
داد که تا حدي از عهده شرايط ظاهري
و باطني حج برآيد.
چون به مؤمن
پيشنهاد نيابت از حج داده شد، از باب
قضاي حاجت برادر مؤمن بايد پذيرفت که
قبول حاجت مؤمن و قضاي نياز برادر
ديني و حل مشکل بنده حق، از اعظم
عبادات و وسيله قرب به خداوند است.
نايب بايد بداند
که نيابت از حجّ، براي او بهره عظيم و
ثواب فوق العاده دارد و نيابت دهنده
بايد بداند که با تحمّل مخارج سفر،
نايب علاوه بر اداي تکليف، داراي نصيب
سنگين آخرتي است.
نيابت دهنده بخاطر
نايب گرفتن و پذيرنده نيابت بخاطر
تحمل رنج نيابت، اهل نجات و مورد
عنايت و رحمت حضرت حقند.
روايت بسيار مهمي
در مسأله ثواب نايب و آن که از جانب
برادر مؤمنش به حج مي رود وارد شده که
در سطور زير ملاحظه مي کنيد.
قال الصادق
ـ عليه السلام ـ في الرجل يحج عن آخر:
له أجر و ثواب عشر حجج و يغفر له و
لأبيه و لإبنه و لإبنته و لأخيه و
لعمّته و لخاله و لخالته، انّ الله
واسع کريم. (4)
حضرت صادق
ـ عليه السلام ـ در رابطه با مردي که
از جانب ديگري حج بجا مي آورد فرمود:
براي او اجر الهي و
ثواب ده حج است و خداوند پدر و پسر و
دختر و برادر و عمه و خاله و دايي او
را مورد مغفرت قرار مي دهد، بحق که
خداوند داراي رحمت واسعه و کرم
بي نهايت است.
حديـث 18
فقط با مال حلال
فريضه حج را ادا کنيد
قرآن مجيد و
روايات، دستور اکيد به کسب حلال و کار
مشروع دارند. طلب مال حلال چنان که در
آثار اسلامي آمده بر هر مسلماني فريضه
و واجب است.
کسب حلال و کار
مشروع، نوعي عبادت و طاعت بلکه از
بهترين و برترين رشته هاي عبادت است.
قرآن مجيد دستور
مي دهد، ابتدا مال حلال و طيب تناول
کنيد، سپس به انجام عبادت و عمل صالح
برخيزيد. پروردگار عالم، معاش را
وسيله آبادي معاد و کسب دنيا را زمينه
بدست آوردن آخرت قرار داده، بهمين جهت
آنان که دنبال مال حرام مي روند آخرتي
خراب، و معادي آميخته با عذاب ابد
دارند.
اسلام مي گويد
دنياي خود را کمک آخرت قرار دهيد و
کمک بودن دنياي انسان براي آخرت، در
صورتي است که دنياي آدمي حلال و طيب و
پاک و پاکيزه باشد.
جمله عرشي و
ملکوتيِ دنيا مزرعه آخرت است از رسول
الهي، معروف و مشهور
مي باشد. آري آخرتِ آباد، ثمره دنياي
حلال و معادِ پاک ميوه مال حلال و عمل
صالح و اخلاق حسنه است.
مال حلال ـ به
تعبير قرآن مجيد ـ فضل خدا، رزق طيب،
رزق حلال، نعمت الهي و خير خداوندي
است.
تاجرِ صادق و کاسب
مواظب و عاملِ متدين، بنابر روايات،
در روز قيامت با صديقين و شهدا محشور
مي گردد.
در آثار اسلامي
آمده: آن که بدنبال حلال برود، بخاطر
اين که باري بر دوش مردم نباشد و بر
اهل و عيال خود توسعه دهد و بر
همسايگانش بوسيله آن مال مهر و رأفت
ورزد، در قيامت به لقاي حق رسد،
بصورتي که چهره اش مانند ماه شب
چهارده باشد!
بازارهايي که در
آن کسب حلال صورت مي گيرد، به تعبير
رسول اسلام سفره هاي خداوند مهربان
است، هر کس در آن بازارها به کسب
و کار مشغول شود، از آن سفره پاک
بهره مند مي شود.
کاسب و تاجري که
دنبال مال حلال مي دود به فرموده حضرت
صادق ـ عليه السلام ـ همانند رزمنده
در راه خداست.
براي بدست آوردن
مال حلال، بدون ترديد معرفت به فقه
ومسائل حلال و حرام لازم است، به همين
خاطر، اهل ايمان قبل از دست يازيدن به
کسب، از محضر علماي ربّاني استفاده
مي کردند و با مسائل تجارت و حلال و
حرام الهي آشنا مي شدند.
اصبغ بن نباته
مي گويد: شنيدم اميرالمؤمنين
ـ عليه السلام ـ بالاي منبر مي فرمود:
اي گروه تجار، ابتدا
فقيه در مسائل کسب شويد، سپس به تجارت
اقدام کنيد، اي مردم
اول فقه سپس تجارت. بخدا قسم ربا در
اين امت مخفي تر از خزيدن مورچه بر
سنگ صاف است. اموال خود را با صدقه
حفظ کنيد، تاجر فاجر است و فاجر در
جهنم است مگر آن که مال حق بگيرد و
مال حق بدهد.
خداوند مهربان در
رحم مادر و در ايام شير خوارگي روزي
دهنده انسان بود، به ايامي که آدمي
همراه با اهل و عيال نياز بيشتري
دارد، قطعاً حضرت حق عنايت و توجه فوق
العاده تري متوجه انسان مي نمايد،
بهمين جهت در روزگار بزرگي و زن و
بچه داري با روزي حلال و رزق طيب از
طريق کسب مشروع انسان را در چتر حمايت
خود قرار داده، بدون شک عاقلانه نيست
روزي خور حق از سايه عنايت و لطف او
بيرون رود، و براي اندک مال دنيا که
بايد بگذارد و برود دست در دست شياطين
گذارد و زندگي خود و زن و بچه و گوشت
و پوست و روح خود و اهل و عيالش را به
مال حرام آلوده نمايد، و از اين طريق
خود را مستحق عذاب ابد حق کند!
با مال حلال بدن
را قوت دهيد. قلب را نوراني کنيد. روح
را تصفيه نماييد. نفس را به عرصه گاه
تزکيه و تربيت ببريد. زن و فرزند را
از آلوده شدن حفظ کنيد. زمينه عبادت
با نشاط را فراهم آوريد. خشنودي و
رضاي حق را جذب نماييد. از افتادن در
دايره ظلم و ستم به مردم، از طريق
غارت حق آنان، بپرهيزيد. شهوات خود را
با کسب حلال مهار کنيد. صولت و سطوت
شيطان هاي دروني و بروني را بشکنيد.
به قافله پاکان و صالحان و صديقان و
شهيدان بپيونديد. آبروي دنيا و آخرت
خود را حفظ کنيد. به جلب خشنودي انبيا
و امامان برخيزيد، که با مال حرام، مالي که از
کم فروشي، رشوه، غصب، ربا، دزدي،
حيله، تقلّب، ظلم، زور و دروغ، بدست
آمده نه عبادتي صحيح و قبول است و نه
کار خيري مورد پذيرش حق است.
در مسأله حج، که
قسمتي از مال انسان بايد خرج شود،
دقّت بيشتري به خرج دهيد زيرا ورود
مال حرام به قسمتي از برنامه هاي حج
موجب بطلان حج و علّت محروم شدن از
رحمت حق و باعث لعنت خدا و ملائکه بر
حاجي است.
در وطن خود سعي
کنيد تمام مال خود را اگر مخلوط به
حرام است با راهنمايي عالمي ربّاني
پاک کنيد و به حلال کردن قسمتي از مال
براي خرج سفر بسنده نکنيد که اين عمل
پسنديده نيست.
اگر تمام مال حرام
باشد، بايد به صاحبانش برگردد، در اين
صورت زمينه اي براي استطاعت باقي
نمي ماند.
قبل از سفر حج اگر
قدرت داريد به اقوام فقير برسيد. خمس
مال را که واجب الهي و دستور قرآني
است بپردازيد. از صدقه و انفاق کوتاهي
نکنيد و اگر از اين مسائل عرشي در مکه
و مدينه آگاه شديد، بدون مضايقه با
عالم کاروان تماس گرفته و با جديت به
پاک شدن کلّ مال خود اقدام کنيد تا
مبادا خداي ناکرده به مناسک شما لطمه
وارد آيد و از فيوضات الهي و عنايات
رباني محروم شويد و از سفر حج جز
حمّالي و زحمت و رنج و مشقت و لعنت حق
چيزي بجاي نماند.
عن الباقر
ـ عليه السلام ـ قال: من اصاب مالا من
أربع لم يقبل منه في أربع: مَنْ أصاب
مالا من غلول أو رباً أو خيانة أو
سرقة، لم يقبل منه فيژ زکاة و لا في
صدقة و لا في حج و لا في عمرة و قال
ابو جعفر لا يقبل الله عزوجل حجاً و
لا عمرة من مال حرام. (5)
حضرت باقر
ـ عليه السلام ـ فرمود: آن که از چهار
طريق مال و ثروت به دست آورد، چهار
عمل از او پذيرفته نخواهد شد.
آن که از طريق غش در
معامله و ربا و خيانت و سرقت کسب مال
کند، زکات و صدقه و حج و عمره او در
پيشگاه حق قبول نمي شود و نيز فرمود:
خداوند حج و عمره اي که مخارجش از مال
حرام تأمين شده نمي پذيرد.
حديـث 19
اخلاق زائر
اگر ايمان را به
منزله يک ساختمان فرض کنيم، بايد
بگوييم اين ساختمان از سه عنصر برپا
شده، 1 ـ اعتقاد به حق و قيامت 2 ـ
عمل صالح 3 ـ اخلاق حسنه.
نقش اخلاق که
مجموعه اي از حالات مثبت و واقعيات
نفسي و باطني پر منفعت است، در حفظ
ايمان و عمل، نقشي بسيار مهم دارد.
ايمان و عمل با
نيروي حيا، وقار، کرامت، شرافت،
بردباري، حلم، جود، سخاوت، تواضع،
خشوع، خشيت، خوف از حق، صبر، استقامت،
تغافل، گذشت، صفا، مروت، وفا، تعهد،
امين بودن، درستي، پاکدامني، عفت،
عصمت و شخصيت قابل حفظ و قابل تداوم
تا لحظه آخر حيات است. اگر انسان
آراسته به حقايق اخلاقي نباشد، براي
بقا و دوام ايمان و عمل، بدون ترديد
جاي نگراني هست. بودند کساني که از
ايمان و عمل بطور حقيقت برخوردار
بودند ولي در مسير زندگي بخاطر آلوده
بودن به کبر يا حسد، يا بخل و يا
نداشتن صبر و استقامت، ايمان و عمل را
از دست دادند، و خود را به عذاب ابدي
دچار ساختند.
حوادث صدر اسلام،
بخصوص پس از وفات پيامبر اسلام،
نشانگر اين حقيقت است که بسياري از
مسلمانان و مؤمنان بخاطر آراسته نبودن
به حقايق اخلاقي در بستر هلاکت
افتادند.
اگر بگوييم اخلاق
حسنه، ضامني معتبر، وثيقه اي محکم
و دستگيره اي سخت براي دور ماندن
ايمان و عمل از خطرات سهمگين و حوادث
سنگين است سخني بگزاف نگفته ايم.
مسأله اخلاق حسنه
و نقش آن در رشد و تکامل و حفظ ايمان
و عمل از خطر و خسارت به اندازه اي
فوق العاده و قابل توجه است که بخشي
عمده و بسيار مهم آيات و قرآن و
روايات به آن اختصاص داده شده است.
خداوند مهربان
پيامبر بزرگوار خود را در قرآن مجيد
به داشتن خلق عظيم ستوده است و اين
ستايش نشانگر اهميت و ارزش اخلاق حسنه
در حيات انسان است.
از رسول حق سؤال
شد، بهترين سرمايه اي که از جانب حق
به انسان عنايت شده چيست؟ فرمود:
اخلاق نيکو.
توجه داشته باشيم
که اخلاق نيکو مجموعه اي از اوصاف پاک
و خصال حميده و حالات عرشي و ملکوتي و
برنامه هاي پر ارزش است که به تعدادي
از آنها در سطور گذشته بعنوان حافظ
ايمان و عمل اشاره شد.
رسول حق مي فرمود:
آنچه بيشتر
باعث ورود مردم به بهشت مي شود، تقوا
و اخلاق حسنه است.
رسول حق، علّت
برانگيخته شدن خود به پيامبري را
اتمام مکارم اخلاق اعلام
مي فرمود.
رسول حق مي فرمود:
سنگين ترين
چيزي که در قيامت در نامه اعمال مردم
به سنجش گذاشته مي شود، اخلاق حسنه
است.
همچنين مي فرمود:
صاحبان اخلاق
حسنه طعمه آتش جهنم نمي شوند.
در مورد ديگر
فرمود:
نزديک ترين شما در قيامت به من،
صاحبان اخلاق پسنديده اند.
حضرت باقر
ـ عليه السلام ـ نيز فرمود:
کامل ترين شما
از نظر ايمان، نيکو خُلق ترين شماست.
امام ششم
ـ عليه السلام ـ چهار چيز را کمال
ايمان و باعث مغفرت گناه شمرده اند:
صدق، اداي
امانت، حيا و خوش اخلاقي.
در اين زمينه، به
اندازه اي روايت وارد شده که انسان از
ديدن آنهمه اثر، شگفت زده مي شود.
بيشتر روايات باب اخلاق، در جلد دوّم
کتاب شريف اصول کافي، جلد يازدهم
وسائل الشيعه، جلد سوّم محجة البيضاء
و از ابتدا تا انتهاي کتاب بسيار مهم
جامع السعادات نراقي به ثبت رسيده
است. دنبال کنندگان حقيقت مي توانند
به آن منابع بسيار مهم رجوع کنند.
از مسائل بسيار
مهمي که در سفر حج، از طريق پيامبر و
امامان معصوم سخت به آن توجه شده،
مسأله اخلاق زائرِ خانه حق است. توجه
اولياي دين به اين مسأله به اندازه اي
است که گاهي در روايات به زائر هشدار
داده شده اگر فاقد اخلاق حسنه باشد و
با همسفران خود معامله اي غير از
اخلاق حميده و صفات پسنديده داشته
باشد، خداوند مهربان، با همه
عنايتي که به حاجي دارد به او توجه
نخواهد کرد.
اين سفر با برکت،
جهت رياضت و تمرين براي آراسته شدن به
حسنات و دوري از سيئات است. سفر بسيار
مهم و کلاس بسيار با ارزشي است که
زائر بيت بايد آن را با جان و دل
غنيمت بشمارد.
واي بحال آن زائري
که از وطن آلوده به سيئات اخلاقي به
حج برود و بدون معالجه خويش از بديها
و آراسته شدن به حسنات به وطن
بازگردد.
روايت بسيار مهمي
در رابطه با اخلاق در سفر حج از حضرت
باقر ـ عليه السلام ـ در معتبرترين
کتابهاي حديث نقل شده که مي آوريم:
عن ابي جعفر
ـ عليه السلام ـ قال: ما يعبؤ بمن يؤم
هذا البيت اذا لم يکن فيه ثلاث خصال:
ورع يحجزه عن معاصي الله، و حلم يملک
به غضبه و حسن الصحابة لمن صحبه.
(6)
امام باقر
ـ عليه السلام ـ فرمود: اعتنا نمي شود
به کسي که قصد خانه حق کرده، در حالي
که در او سه خصلت نيست: ورعي که او را
از معاصي و گناهان بازدارد، حلمي که
او را بر غضبش چيره سازد و رفتار خوش
با کساني که همسفر اويند.
حديـث 20
آداب معنوي حج
در زمينه آداب
معنوي حج و اسرار باطني مناسک عظيم
اين سفر، رواياتي بس مهم و احاديثي
فوق العاده جالب از منابع وحي رسيده
که توجه به مضامين آن جملات عرشي و
ملکوتي، بر زائران خانه حق جدّاً واجب
و لازم است تا اين سفر را همراه با
حالي الهي و باطني صاف و خالص انجام
دهند.
البته بخاطر اين
که اغلب زائران آشنايي به مفاهيم
روايات ندارند، بر روحاني کاروان فرض
اخلاقي است که اين حقايق را در طي
سخنراني هاي خود به مهمانان خانه حق
تعليم دهد.
از جمله آن
روايات، روايت مفصّلي است که از وجود
مبارک حضرت صادق ـ عليه السلام ـ نقل
شده که بخاطر مفصل بودن آن تنها به
ترجمه آن قناعت کرده، توضيح و تفسيرش
را جهت زائران خانه محبوب به عهده
عالمان عامل مي گذاريم.
حضرت صادق
ـ عليه السلام ـ مي فرمايند:
زماني که قصد بيت حق
کردي، قبل از قدم گذاشتن در مسير سفر،
دل را از هر عامل مشغول کننده از دوست
و از هر مانعي که باعث محروميت تو از
فيوضات الهي است جدا کن و اين گوهر
خزانه رحمت را از گرد و غبار
مشغوليت ها و حجابها پاک گردان و تمام
امورت را به خالق و آفريننده خود
واگذار و در تمام حرکات و سکنات خود بر حضرت
محبوب تکيه کن، که در تمام صحنه هستي
تکيه گاه قابل اعتمادي جز وجود مقدس
او نيست.
در برابر قضا و حکم و
قدر او صد در صد تسليم باش و در اين
زمينه از اضطراب و هراس و دو دلي
پرهيز کن که تسليم بودن به قضا وقدر و
حکم حضرت دوست از اخلاق انبيا و
اولياي الهي است.
با دنيا و راحت و
استراحت آن و مردم وداع کن. از هر
حقّي که از ديگران بر عهده داري پاک
شو. بر زاد و توشه و ياران و اصحاب
و قدرت و قوت و جواني و ثروت خود
اعتماد مکن، بترس از اين که اين همه،
در صف دشمنانت قرار گيرند و براي تو
بصورت وزر و وبال درآيند. آري کسي که
ادعاي رضاي دوست کند و بر غير او تکيه
نمايد، غير او دشمن و وبال او گردند.
اين واقعيت است که ثابت شده تا بداني
قوّت و حيله اي جز حفظ و توفيق خدا
نيست.
آماده شو، آمادگي کسي
که اميدي به بازگشت از اين مسافرت
ندارد.
همنشيني با ياران سفر
را به بهترين صورت تدارک کن و اوقات
واجبات حق و روشهاي رسول خدا را در
تمام امور رعايت نما.
آنچه از ادب، تحمل
مشکلات، صبر و شکر، مهرباني به
ديگران، دست و دل بازي در خرج و ايثار
زاد بايد رعايت کني رعايت کن.
با آب توبه خالص از
گناهانت غسل کن و ظاهر و باطن را
شستشو بده، لباس صدق و صفا و خضوع و
خشوع در بر کن و از آنچه تو را از ياد
خدا باز مي دارد، و از طاعت حضرت دوست
به بدبختي حجاب و ممانعت مي آورد
مُحرم شو.
بعنوان پاسخ صاف و
خالص و پاکيزه به حضرت حق که تو را به
حج دعوت فرموده، در حالي که به عروة
الوثقاي او چنگ زده اي لبيک بگو.
با قلبت، همراه با
ملائکه، به طواف عرش درآي چنانکه با
وجودت، همراه با مسلمين، به طواف خانه
درآمده اي.
در بين صفا و مروه
براي فرار از هواي نفس و بيزاري از هر
حول و قوّه اي که براي خود فرض
کرده اي، هروله کن.
در حال خروج از مکه
براي ورود به منا از غفلت و لغرش،
براي هميشه خارج شو و جز چيزي که
برايت حلال است و غير آن را مستحق
نيستي آرزو مکن.
در عرفات که در پيشگاه
حضرت مولايي، به تمام گناهان و
خطاهايت اعتراف کن و عهدت را نسبت به
توحيد وجود مبارک او، در سرزمين
عرفات، تجديد کن.
در مشعر الحرام به
حضرت تقرّب جوي و در مدار تقوا و
پرهيزکاري درآي و بوقت بالا رفتن از
کوه رحمت، سفري روحي و معنوي به ملأ
اعلي و ملکوت قدس بنما.
به وقت ذبح قرباني،
گلوي هوا و هوس و طمع و آز را با
چاقوي عبادت و بندگي قطع کن.
بهنگام رمي جمرات،
شهوات و کم مايگي و پستي و کارهاي
مذموم را از خود بران.
با حلق رأس، عيوب ظاهر
و باطن را از سرزمين وجودت قلع و قمع
کن.
در ورود به حرم، وارد
در امان خدا و حمايت او و پوشش و حفظ
حضرت او شو.
با زيارت بيت عظمت و
معرفت و سلطنت، صاحب بيت را در
عرصه گاه وجودت تحقّق بخش.
با استلام حجرالاسود
به قسمت او نسبت بخود اعلام رضايت کن
و در برابر عزّتش سر
خضوع و تواضع بر خاک گذار.
با طواف وداع از
ماسواي او وداع کن.
بهنگام قرار گرفتن بر
کوه صفا، باطن و روح خود را براي روز
ملاقات با حق در صحراي محشر صفا ده.
صاحب مروت و جوانمردي
باش و اوصاف اخلاقي خود را بوقت قرار
گرفتن در مروه تصفيه کن.
بر عشق و محبتت نسبت
به حضرت حق و وفاي به عهدت; آن عهده
که با حضرت او بستي که بنده واقعي او
باشي استقامت ورز.
اين حقيقت را عارف باش
که حج از جانب حق واجب نشده و از ميان
تمام عبادات اختصاص به او پيدا نکرده
و در شرع نبوي مناسکش بدين صورت ترتيب
نيافته مگر براي ظهور آمادگي تو براي
بندگي و طاعت واقعي و اشاره به مرگ و
قبر و زنده شدن و صحنه عظيم قيامت.
او مي خواهد که
بنده اش با مشاهده صحنه هاي حج، به
دخول اهل بهشت به بهشت و ورود اهل
جهنم به جهنم معرفت پيدا کند. (7)
حديـث 21
آداب ورود به حرم
حرم يادآور عنايت
و رحمت خاص حق به اين قطعه از زمين
است; قطعه اي که خداوند عزيز با دعوت
بندگانش به آن ناحيه، آنان را در کلاس
عبادت و طاعت و بندگي و عبوديت به
عرصه گاه آزمايش و امتحان و بلا و
ابتلا مي آورد; امتحان و آزمايشي که
هر کس از آن سرفراز و قبول درآيد،
محبوب حق مي شود و در درياي رحمت
و غفران و رأفت و لطف غرق مي گردد.
حرم يادآور نزول
فرشتگان و رفت و آمد ملائکه براي طواف
بيت و عبادت حق و همسويي با اولياي
الهي و بندگان خاصّ پروردگار است.
حرم در عالم معنا
قبه اي از نور، انعکاسي از ملکوت،
تاجي بر فرق زمين، خاستگاه رحمت،
ايستگاه مغفرت و خزانه عنايت دوست،
منبع رحمت معشوق براي عاشق مست، عارف
حيران و سالک مجذوب و مجذوب سالک است.
حرم يادآور کرامت
و فضيلت، اصالت و شرافت، حق و حقيقت،
صدق و سلامت،
بي پيرايگي و امانت و درستي و امنيت
است.
حرم يادآور اخلاص
و پاکي، رفع آلودگي و ناپاکي، عبادت
و بندگي، خضوع و شرمندگي و نورانيت و
يکرنگي است.
حرم يادآور چهره
پاکان، مناجات نيکان، عبادت بندگان،
آزادي بردگان، شفاي درد دردمندان،
اميد اميدواران، راز و نياز مستمندان،
شکر شاکران، ذکر ذاکران، و ضجه و ناله
صالحان است.
حرم يادآور طاعت
انبيا، اخلاص اصفيا، اشک ديده اوليا،
صفاي اهل حال، وفاي وفاداران و بصيرت
دانايان است.
حرم يادآور هاجر،
رضا و تسليم اسماعيل، زحمت و کوشش
و نيت نوراني ابراهيم و طلوع وحي و
ظهور قرآن است.
حرم جايگاهي نيست
که هر کس را بدون شرايط راه دهند. هر
زائري را بپذيرند و هر مسافري را راه
نمايند. اينجا مهبط رحمت، موقف توبه،
مکان استغفار، مرکز عبادت، نقطه پايان
هجران، جاي تماشاي رخسار محبوب، محل
سرگذاري به حريم معشوق و مشرق خورشيد
اسماء و صفات حضرت دوست است.
حرم را براي ورود
به حريمش مقدماتي لازم است; از جمله
رفتن به ميقات، تلبيه، مُحرم شدن، و
نفس را از بيست و چهار چيز بازداشتن،
و در عرصه گاه حال و اخلاص و راز و
نياز آمدن و با پاي دل به سوي محبوب
به حرکت آمدن، آنگاه به حريم حرم مولا
وارد شدن!
شرايط ورود به حرم
از زبان پاک وجود مبارک حضرت
رضا ـ ع ـ :
فاذا بلغت
الحرم فاغتسل قبل ان تدخل مکه و امش
هنيئة و عليک السکينة و الوقار، فاذا
دخلت مکة و نظرت الي البيت فقل: الحمد
لله الذي عظمک و
شرّفک و کرمک و جعلک مثابةً للناس و
امناً و هديً للعالمين، ثم أدخل
المسجد حافياً و عليک السکينة و
الوقار و ان کنت مع قوم تحفظ عليهم
رحالهم حتي يطوفوا و يسعوا کنت أعظمهم
ثواباً و ادخل المسجد من باب بني شيبة
فقل: بسم الله و بالله و علي ملّة
رسول الله، ثم تطوف بالبيت تبدأ برکن
الحجرالاسود و قل: امانتي ادّيتها
و ميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالمؤافاة،
آمنت بالله عزّ وجلّ و کفرت بالجبت و
الطاغوت و اللات و العزّي و الهبل و
الاصنام و عبادة الأوثان و الشيطان و
کل ند يعبد من دون الله جل سبحانه عما
يقولون علوّاً کبيراً. (8)
هنگامي که به عرصه گاه
حرم رسيدي، قبل از ورود به مکه غسل
کن. با دلي شاد به حرکت خود ادامه
بده. وقار و آرامش را رعايت نما. چون
داخل مکه شدي و به بيت نظر انداختي
بگو: سپاس خداي را که تو را عظمت و
شرافت و کرامت داد و مرکز اجتماع
بندگان و هدايت عالميان قرار داد.
سپس با رعايت وقار و
آرامش، با پاي برهنه وارد مسجد شو.
اگر همراهاني داشتي وسائل آنان را
نگهدار تا طواف و سعي بجاي آرند که
بزرگترين ثواب نصيب تو شود.
از در بني شيبه وارد
مسجد شو و بگو:
بسم الله و بالله و علي ملّة رسول
الله ـ صلي الله عليه و آله ـ
سپس به طواف خانه برخيز و برنامه طواف
را از مقابل حجرالاسود شروع کن و بگو:
امانتي است که آن را
ادا مي کنم و پيماني است که نسبت به
آن، با حضرت تو تعهد مي کنم تا شاهد
وفاي آن از جانب من باشي.
ايمان به خداي ـ عزوجل
ـ آوردم و نسبت به جبت و طاغوت و لات
و عزّي و هبل و همه بت ها، و بندگي
معبودهاي باطل و شيطان و هر چه به غير
خدا عبادت مي شود کافر شدم. بزرگ است
حضرت سبحان و پاک و منزّه است از آنچه
بي خبران و بي خردان در حقّ او
مي گويند.
حديـث 22
طواف بيت
حضرت رضا
ـ عليه السلام ـ در رابطه با طواف
جامع و کامل مي فرمايد:
هفت مرتبه خانه حق را
طواف کن و فاصله بين قدمهايت را کوتاه
بگير. در هر طوافي حجر را استلام کن و
اگر برايت امکان نداشت با دست خود به
آن اشاره کن. کنار در بيت بگو: گداي
زمين گير در خانه ات قرار دارد. بنده
تو فاني و فقير و محتاج به عرصه گاه
حريمت بار انداخته است، بهشت خود را
به او عطا کن. چون مقابل ناودان رسيدي
بگو: الهي مرا از آتش دوزخ آزاد کن و
شرّ فاسقان عرب و عجم را از من دور
نما و مرا در سايه عرش خود قرار ده و
شرّ هر صاحب شري; از فسقه جن و انس را
از من بگردان و در طواف خود بگو: بار
خدايا! از تو مي خواهم به آن اسمي که
از برکت آن بر آب مي روند، چنانکه بر
زمين حرکت مي کنند و به اسم مخزون و
مکنون نزد تو و به اسم اعظم آن; اسم
اعظمي که وقتي به آن خوانده شوي اجابت
کني و وقتي از تو بخواهند عطا فرمايي،
تو را به همه اين اسماء قسم که بر
محمد و آل محمد درود فرستي و مرا مورد
مغفرت و رحمت قرار دهي و عمل
مرا قبول کني به نحوي که از ابراهيم
خليل خود و موسي کليم خود و عيسي روح
خود و محمد حبيب خود قبول کردي.
چون به رکن يماني
رسيدي آن را استلام کن. در رکن يماني
دري از درهاي بهشت است که از روز باز
شدن بسته نشده، از برابر رکن يماني به
زاويه مسجد اشاره کن و بگو:
ربنا آتنا في
الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا
عذاب النار.
چون به طواف هفتم
رسيدي کنار مستجار توقف کن و پرده
کعبه را بگير و زياد دعا کن و نزد
حضرتش اصرار ورز و حوائج دنيا و آخرت
خود را بخواه که حضرت حق قريب و مجيب
است. (9)
حديـث 23
ثواب طواف
طواف; يعني قرار
گرفتن در مدار حق و حقيقت، قدم
برداشتن در صراط مستقيم، حرکت در مسير
عشق و محبت، افتادن در وادي اخلاص و
تسليم، توجه به محبوب، و اتصال به
عنايت معشوق، فراهم آوردن لقاء يار و
دست بيعت دادن به دست دوست،
زمينه سازي براي جلب مغفرت و رحمت حق
و پاک شدن از آلودگيها و صيقل روح و
پاکسازي جان و تحصيل رضاي صاحب بيت و
البته زحمت و کوشش براي بدست آوردن
اينهمه مايه معنوي داراي اجر عظيم و
ثواب فوق العاده است.
روايت زير گوشه اي
از عظمت اين معنا را نشان مي دهد:
عن اسحاق بن
عمار قال: قال ابو عبد الله
ـ عليه السلام ـ : يا اسحاق من طاف
بهذا البيت طوافاً واحداً، کتب الله
له ألف حسنة و محا عنه ألف سيّئة و
رفع له ألف درجة و غرس له ألف شجرة في
الجنة و کتب له ثواب عتق ألف نسمة حتي
اذا صار الي الملتزم فتح الله له
ثمانية أبواب الجنة يقال له: أدخل من
أيها شئت، قال: فقلت: جعلت فداک هذا
کلّه لمن طاف؟ قال: نعم
أفلا أخبرک بما هو أفضل من هذا؟ قال:
فقلت: بلي، قال: من قضي لأخيه المؤمن
حاجة کتب الله له طوافاً و طوافاً حتي
بلغ عشراً. (10)
از اسحاق بن عمار
روايت شده که حضرت صادق فرمود: اي
اسحاق کسي که يک بار خانه خدا را طواف
کند، خداوند براي او هزار حسنه ثبت
مي کند، هزار سيّئه محو مي نمايد،
برايش هزار درجه قرار مي دهد، هزار
درخت در بهشت مي کارد و ثواب آزاد
کردن هزار بنده به او مرحمت
مي فرمايد، چون به ملتزم برسد هشت در
بهشت به روي او باز مي شود و به او
مي گويند: از هر دري خواستي وارد شو.
اسحاق مي گويد به حضرت عرضه داشتم اين
همه براي کسي است که خانه را طواف
کند؟ فرمود: آري، آيا به ثوابي
عظيم تر از اين تو را خبر ندهم؟ گفتم:
آري خبر دهيد. فرمود: هر کس حاجتي از
برادر مؤمنش برآورده کند به اندازه ده
طواف به او ثواب مي دهند!
راستي قضاي حاجت
برادر ديني داراي چه ثواب عظيمي است
و بهره و نصيب انسان از اين عمل چه
اندازه زياد است! اي کاش تمام مردم
مؤمن به اين امر مهم اقدام مي کردند
که قدم گذاشتن در اين وادي به تمام
مشکلات مردم خاتمه مي دهد و دنياي
امّت را تبديل به مدينه فاضله و
نمونه اي از بهشت آخرت مي کند.
حديـث 24
حجر اسماعيل
مسأله با عظمت حج
که حاوي بسياري از واقعيات است از
اعظم مسائل الهي و از مهم ترين
برنامه هاي عالي مکتب انسان ساز اسلام
است.
مسلمانان اگر به
حقايق پر قيمت اين عمل عبادي اسلام
توجه کنند و برنامه هاي اين سفر
آسماني را چنان که شايسته است انجام
دهند، به رفع بسياري از مشکلات
دنيايي، سياسي، اجتماعي، اخلاقي و
آخرتي خود موفق خواهند شد.
معنويت کعبه و
آنچه مربوط به آن است، دور نمايي از
عظمت و جلال و جبروت صاحب آفرينش و
خالق هستي است. مسلمانان اگر شرايط
واقعي حج را در اعمال خود تحقق دهند،
به عظمتي ما فوق تمام عظمت ها و جلالي
ما فوق تمام جلالت ها مي رسند.
در مناسک حج، تمام
عوامل تکامل انسان قرار داده شده و
حاجي بايد با انجام مناسک، تمام
خلأهاي فکري و روحي و اخلاقي و بخصوص
ايماني خود را جبران نمايد و اگر
بدينصورت در اتصال به اعمال حج
استفاده ننمايد، حج بجا نياورده و
اعمالي هماهنگ با واقعيات الهي از او
بروز و ظهور نکرده است. کعبه قبله
دلها و ارواح و افکار پاکان و
نشانه اي براي جهت دادن تمام موجوديت
انسان به سوي حضرت محبوب
است.
کعبه محوري است که
بايد انسان با گردش به دور آن محور،
از تمام رذائل بيرون آمده و به تمام
حسنات آراسته گردد.
کعبه خانه عبادت و
بندگي و مرکز عشق و عاشقي و جايگاه
پاکان و نيکان و مرکز بخاک افتادن
صالحان و صديقان به پيشگاه حضرت حق
است.
کعبه و حجر
اسماعيل و مسجدالحرام جايگاه با عظمتي
است که انبياي بزرگ الهي و امامان
بزرگوار، به آن روي عشق داشته و شبهاي
عمر خود را تا صبح در آن مکان مقدس با
کمال خضوع و خشوع به عبادت گذراندند.
کعبه قلب معنويت و
مرکز عبوديت و جايگاه خلوص و محل خضوع
و خشوع است و دلي که از اين اوصاف
عالي رنگ ندارد، در آن حريم مبارک راه
ندارد. بدون نفس تزکيه شده و قلب
آراسته به حقايق و اوصاف الهي،
نمي توان راهي به آن وادي مقدس و حرم
با عظمت پيدا کرد که راه واقعي به سوي
حضرت معبود فقط از طريق دل پاک و روح
صاف و نفس آراسته به حسنات است.
تا از خوديّت هاي
شيطاني بيخود نگردي، تا از شرارت هاي
نفس پاک نشوي، تا از چاه تاريک رذائل
بيرون نيايي، تا خوديت الهي خود را
باز نيابي، تا خويشتن را از بيگانگان
و دشمنان بي نياز نسازي به حريم حرم
راه پيدا نکني.
حجر اسماعيل که در
دامن بيت و داخل مطاف است، محل زندگي
هاجر، آن انسان والا و کم نظير و
جايگاه زندگي اسماعيل آن نمونه اعلاي انسانيت و
اقامه کننده نماز و ادا کننده زکات و
وفادار به پيمان و آن شخصيتي است که
خداوند عزيز در قرآن مجيد او را صادق
الوعد ستوده و نسبت به او اعلام رضايت
فرموده است; آن بزرگ پيامبري که زن و
فرزند را به نماز و عبادت خدا دعوت
مي کرد و در کنار بيت زندگي را به
عبادت و مناجات و خدمت به مردم منطقه
و تربيت عباد حق مي گذراند.
حجر اسماعيل،
بنابر مشهور، مدفن عده اي از انبيا و
سفراي حق و محل دفن هاجر و اسماعيل
است.
امامان شيعه در آن
محل به عبادت و مناجات با
قاضي الحاجات مي پرداختند و به دعا و
راز و نياز در آن مکان شريف اصرار
داشتند. روايت زير گوشه اي از اين
حقيقت را بازگو مي کند:
عن علي بن مزيد
بياع السابري قال: رأيت أبا عبدالله
ـ عليه السلام ـ في الحجر تحت الميزاب
مقبلا بوجهه علي البيت باسطاً يديه و
هو يقول:
اللّهمّ ارحم
ضعفي و قلّة حيلتي، اللّهمّ أنزل
عليَّ کفلين من رحمتک و ادرُرْ عليَّ
من رزقک الواسع و ادرأ عَنّي شرّ فسقة
الجنّ و الانس و شرّ فسقة العرب و
العجم، اللّهمّ أوسع عليَّ من الرّزق
و لا تقتّر عليَّ، اللّهمّ ارحمني و
لا تعذّبني أرض عني و لا تسخط عليَّ،
انّک سميع الدعاء، قريب مجيب.
(11)
علي بن مزيد مي گويد:
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ را در حجر
اسماعيل زير ناودان ديدم که متوجه بيت
بود و دو دست به دعا برداشته به محضر
حق عرضه مي داشت: الهي به ناتوانيم و
اندک چاره ام رحم کن. الهي
رحمت دنيا و آخرتت را بر من نازل فرما
و از روزي واسعت بر من زياد گردان، و
شرّ فاسقان جن و انس را و فاسقان عرب
و عجم را از من دور کن. خدايا روزيم
را وسعت ده و بر من تنگ مگير. الهي به
من رحمت آور و مرا عذاب مکن. از من
راضي شو و بر من غضب منما. به حقيقت
که شنونده دعايي و نزديکي و اجابت
کننده خواسته بندگاني.
حديـث 25
نماز طواف
نماز، اساسي ترين
رشته الفت و عالي ترين عامل محبّت بين
بندگان و حضرت حق است.
نماز، نور دل،
صفاي قلب، روشني جان، سلامت روان و
فروغ هستي و ذات عباد صالح خداست.
نماز، واسطه محکمي
است که تمام هستي انسان را به ملکوتِ
وجود پيوند مي دهد و همانند آن،
برنامه اي را براي ربط دادن آدمي به
حق و حقيقت نمي توان يافت.
نماز، پناه
بي پناهان، سنگر مجاهدان، گلستان روح
افزاي عاشقان، چراغ سحر مشتاقان، نور
وجود عارفان، آرامش دل بينايان و سير
کمالي آگاهان است.
نماز، زنده کننده
جان، ظهور دهنده حيات جاودان، راز و
نياز دردمندان، روشني راه رهروان، نور
ديده بيداران، سرمايه مستمندان، دواي
درد سالکان، نواي دل بي دلان، دليل
گمراهان، اميد اميدواران، سرّ حقيقي
سحر خيزان، سوز دل سوختگان، حرارت روح
افسردگان، مايه بقاي جان، و
دستگيره نجات انسان از تمام مهالک
است.
نماز، برتر از همه
عبادات، جامع تمام کمالات، منعکس
کننده کلّ واقعيات، منبع برکات و کليد
قفل تمام مشکلات است.
نماز، خمير مايه
حيات، تزکيه کننده صفات، علاج
زشت ترين عادات، بوجود آورنده حسنات،
محو کننده سيئات، باعث کرامات، منبع
فيض و افادات، نگهدارنده انسان از
آفات و حقيقت روح اهل مناجات است.
نماز، عشق سالکين،
عبادتي آتشين، کاري بي قرين، بهترين
معين، خورشيد اهل زمين، مونس اصحاب
دين، امنيت خاطر غمين ورحمت واسعه
حضرت أرحم الراحمين است.
نماز، حقيقتي
روحاني، دستور واجب حضرت سبحاني، نفخه
رحماني، جان انساني، و نور يزداني
است.
نماز، هويت ايمان،
حقيقت جهان، طريقت جان، قدرت انسان
و مايه بهشت و رضوان است.
نماز، چشمه زمزم
روح، ساغر معنوي صبوح، فتح الفتوح،
توبه نصوح، حضرت حق را ممدوح، اجمال
قرآن را مشروح و در طوفان حوادث و
آفات کشتي نوح است.
بدون نماز خود را
اهل حق و حقيقت مدان و رسيدن فيض خاص
الهي را توقع مدار.
اکسير وجود منهاي
نماز بي سود است. بي خبرانِ از نماز،
بي خردانند و فراريان از اين مقام
گرفتار دام شيطانند.
ثروتمندان بي نماز
فقيرند و تهيدستان با نماز از همه ثروتمندترند.
براي انجام نماز،
مکاني، در همه زمين، برتر و بالاتر از
مسجدالحرام نيست و در محدوده
مسجدالحرام جايي افضل و اعلي از مقام
ابراهيم نمي باشد; مقامي که دو رکعت
نماز طواف، که از نمازهاي واجب است،
پس از اتمام طواف بايد در آنجا انجام
بگيرد.
ثواب هر نمازي
بخصوص نماز طواف در مسجدالحرام ثوابي
عظيم است.
در اين زمينه
روايت زير نشاندهنده عظمت اين حقيقت
است:
عن الرضا عن
آبائه، عن الباقر ـ عليهم السلام ـ
قال: صلاة في المسجدالحرام أفضل من
مائة ألف صلاة في غيره من المساجد.
(12)
حضرت رضا از پدرانش از
حضرت باقر ـ عليه السلام ـ روايت
مي کند که: يک نماز در مسجدالحرام
بالاتر از صد هزار نماز در مساجد ديگر
است!
حديـث 26
سعي صفا و مروه
زائر با ورود به
حريم حرم و با قدم گذاردن به
مسجدالحرام وديدن کعبه و مقام و رکن و
مستجار و حجرالاسود، و صفا و مروه ـ
که در قرآن مجيد مي فرمايد از شعائر
خداست(13) ـ بايد با چشم دل نظري به
ابراهيم و اسماعيل و هاجر با کرامت
بيندازد که اين بزرگواران در چه مقامي
از عبادت و بندگي و اخلاص و تسليم
قرار داشتند و چگونه و با چه کيفيت از
اخلاق حسنه و عمل صالح برخوردار
بودند.
ملکوت اعمال و
اخلاق اين بندگان خاص حق بصورت کعبه
و مسجدالحرام و صفا و مروه و مقام و
مناسکِ مربوط به اين مکانها درآمد.
هاجر جهت سيراب
کردن اسماعيل، براي رضا و خوشنودي حق
هفت مرتبه صفا و مروه را سعي نمود تا
لطف خدا بصورت چشمه زمزم جهت ادامه
حيات اين مادر و فرزند تجلي کرد. و
اين معنا بصورت سعي صفا و مروه سنت
الهي شد و بر تمام حاجيان انجام اين
سنت واجب و فرض
گشت.
حاجيان براي سيراب
کردن قلب از ايمان و عقل از معرفت و
نفس از حسنات و اعضاي رئيسه بدن از
اعمال صالحه، بايد به سعي صفا و مروه
برخيزند و سعي خود را فرار از شيطان و
روي آوردن به حق قرار دهند.
در اداي سعي بايد
سعي زائر اين باشد که اين حرکت در صفا
و مروه را بمنزله تردّد در حريم خانه
مالک الملوک قرار دهد و نسبت به حضرت
او اميد عطا و بخشش داشته باشد.
اي عزيز، در حال
سعي صفا و مروه، دامن همت به کمر زن،
دست طلب بگشاي و با هر تعب و زحمتي
است، حالات خود را در همان مدت اندک
اصلاح کن و شرايط زائر حقيقي را تحصيل
نما و از اين معجون الهي که با کشف
تام محمّدي و ابراهميي براي درمان
تمام دردها و نقص هاي نفوس فراهم آمده
استفاده کن و خود را، تا مجال است، از
اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و
چاه عميق دوري از ساحت مقدس ربوبيت
جلّ و علا کوچ ده و خلاص کن و خويشتن
را به معراج وصال و قرب و کمال برسان.
لباس گناه و معصيت
در اين رفت و آمد از وجود خود بدر آر
و به لباس پاکي و تقوا آراسته شو و
غبار و خاک شيطنت بهنگام هروله کردن،
از باطن بريز و لجن هوا و رذائل
اخلاقي از درون پاک کن و با آب عشق
دوست ظاهر و باطن بشوي و با دست اخلاص
در تسليم را بکوب و سعي کن جز سر
باختن در راه محبوب هوسي در دل نماند.
در اين رفت و آمد،
اگر آلودگي کبر، حرص، بخل، دو رويي،
کينه، تعصب، خشم و غضب،
ريا و خودنمايي و غرور و خود
بزرگ بيني علاج نشود، فلسفه سعي صفا و
مروه تحقق پيدا نکرده است. روايت زير
نشانگر حکمت شگفت انگيز سعي است:
قال ابو عبد
الله ـ عليه السلام ـ : ما لله عزّ
وجلّ منسک أحب الي الله تبارک و تعالي
من موضع السعي و ذلک انّه يذلّ فيه
کلّ جبار عنيد. (14)
براي خداوند در ميان
مسائلِ مناسک، مسأله اي محبوبتر از
موضع سعي نيست و اين بخاطر اين است که
هر جبار معاندي در آن محل به ذلّت
مي افتد.
حديـث 27
نماز در
مسجدالحرام
انسان براي ورود
به عرصه گاه معنوي نماز و دست يافتن
به حقيقت اين عبادت، ناچار است مراحل
و منازلي را طي کند.
در مرحله اول بايد
نسبت به لباس و مکان و آب وضو و غسل
و خاک تيمّم از حق و حقوق تمام مردم و
بيت المال مسلمين پاک شود.
اگر ذره اي از
اجزاء لباس يا قسمتي از مکان و محل
اين عبادت، يا قطره اي از آب وضو و
غسل، يا مقداري از خاک تيمّم غصبي يا
حرام باشد، با آن لباس و در آن مکان و
با آن آب و خاک بهيچ عنوان نمي تواند
به بارگاه قدس برسد و به ميهماني حضرت
محبوب مشرّف گردد.
نماز با لباس حرام
و با آب و خاک غير مباح و با مکان غير
شرعي نماز نيست، هر چند مکلف براي بجا
آوردن آن خود را به انواع مشقتها و
زحمات و رنج ها دچار کند.
مگر امکان دارد
کسي با آلودگي به مال حرام يا قرار
گرفتن در مقام حرام، يا با اتصال به
غسل و وضو و تيممي که آب و خاکش از
راه حرام است، به بارگاه عزت آن عزيز
راه يابد.
نماز مقام پاکان و
نيکان است. نماز جايگاه بينايان و
دانايان است. نماز طريق عاشقان و
عارفان است.
عارف عاشق محال
است در مسائل نماز و ساير برنامه ها
از دستور معشوق سرپيچي کند.
مگر براي مؤمن
امکان دارد با آب غصبي يا خاک حرام
غسل يا وضو يا تيمّم بسازد، آن وضو و
غسل و تيمم مگر طهارت خدا خواسته را
تحقّق مي دهد؟!
اي عزيز، به قدر
ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات
را غنيمت شمار و به آداب قلبي و قالبي
آن قيام کن و به قلب خود بفهمان که
مايه حيات ابدي و سرچشمه فضايل نفساني
و رأس المال کرامات غير متناهي به
مراودت و مؤانست با حق است، بخصوص
بتوسط نماز که معجون روحاني ساخته شده
با دست جمال و جلال حق است، و از جميع
عبادات جامع تر و کامل تر است، پس
اوقات و شرايط آن را حتي الامکان
محافظت کن.
اشتغالات قلبي را
در اوقات نماز کم و بلکه قطع کن. به
کتب روايت مراجعه نما و در ضمن توجه
به احاديث، در احوال معصومين تدبّر کن
و در حالات آن بزرگواران تأمل نما،
شايد تنبّهي حاصل آيد و بتوان به قلب
مهجور فهماند که اوقات نماز، اوقات
حضور در بارگاه قدس حضرت ذوالجلال
است. اوقاتي است که حق تعالي، که مالک
الملوک و عظيم مطلق است، بنده ضعيف
ناچيز را به مناجات خود دعوت فرموده و
بدار الکرامت خود اذن دخول داده تا
فوز به سعادت هاي ابدي و سرور و
بهجت هاي دائمي پيدا کند.
از دخول وقت نماز
به مقدار معرفت خود، بهجت و سرور
داشته و اگر قلب استشعار عظمت و خطر
مقام کند به مقدار فهم عظمت، خوف و
خشيت حاصل مي شود و چون قلوب اوليا
مختلف و حالات آنها متفاوت است، به
حسب تجلّيات لطيفه و قهريه و استشعار
عظمت و رحمت و جمال آنها را به سرور و
بهجت وادار کند و أرحنا يا بلال گويند
و گاهي تجلّيات به عظمت و قهر و سلطنت
آنها را از خود بيخود کند و رعشه و
رعده به آنها دست دهد.
بالجمله، اي زائر
آداب قلبيه اوقات آن است که خود را
مهيا کني براي ورود به حضور مالک دنيا
و آخرت و مخاطبه و مکالمه با حضرت حق
ـ جلّ و علا ـ پس با نظري دقيق، توجه
به ضعف و بيچارگي و ذلت و بينوايي
خود، و عظمت و بزرگي و جلال و کبريايي
ذات مقدس او بنما که انبياي مرسلين و
ملائکه مقرّبين در بارگاه بزرگيش، از
خود بيخود شوند و اعتراف به عجز و
مسکنت و ذلت کنند و چون اين نظر را
نمودي و به دل فهماندي، آن دل استشعار
خوف کند و خود و عبادات خود را ناچيز
شمارد.
از طرفي ديگر، با
نظري عميق توجه به سعه رحمت و کمال
عطوفت و احاطه رحمانيت آن ذات مقدس کن
که بنده ضعيفي را به بارگاه قدس خود،
با همه آلودگي و بيچارگي که دارد، بار
داده و او را با همه تشريفاتِ فرو
فرستادن فرشتگان و نازل نمودن کتابهاي
آسماني و فرستادن انبياي مرسلين، دعوت
به محفل انس خود فرموده، بدون آن که
سابقه استعدادي از براي بنده بيچاره
باشد و يا در اين دعوت و حضور براي
حضرتش يا ملائکة الله يا انبيا سودي
تصور شود.
پس با قدم خوف و
رجاء، رغبت و رهبت خود را مهياي حضور
کن که عمده آن آن است که با قلب خجل و
دل پر از خوف و با حال انکسار و ذلّت
و ضعف و بيچارگي وارد محضر شوي و خود
را بهيچ وجه لايق محضر نداني و لايق
عبادات و عبوديت نشماري و اذن در
عبادت را فقط از شمول رحمت و عميم لطف
حضرت محبوب بداني، که اگر ذلّت خود را
نصب عين کردي و به جان و دل براي ذات
مقدس حق تواضع نمودي و خود و عبوديت
خود را ناچيز و بي ارزش دانستي حق
تعالي با تو لطف کند و تو را رفعت دهد
و به کرامات خود بيارايد.
اگر بگويند نماز
باب رحمت، بارگاه قدس، ميقات عاشقان،
معراج مؤمنان، عشق عارفان، راه
دانايان، صراط بينايان، جان والهان،
وسيله قرب جانان، و درمان دردهاست،
چيزي به گزاف نگفته اند.
معاوية بن وهب
مي گويد: از
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ پرسيدم:
برترين چيز که وسيله قرب عباد به حق و
محبوبترين عمل نزد خداوند است چيست؟
فرمود: پس از شناخت حق، چيزي را
محبوبتر از نماز نمي شناسم.
(15)
ابوبصير از حضرت
صادق ـ عليه السلام ـ نقل مي کند:
يک نماز واجب
از بيست حج بالاتر است و يک حج بهتر
است از خانه اي که پر از طلا باشد و
همه آن در صدقه مصرف شود. (16)
يونس بن يعقوب
گويد: شنيدم
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: يک
حج از دنيا و آنچه در آن است بالاتر
است و يک نماز واجب از هزار حج بالاتر است.
(17)
با توجه به اين
اوصاف، بر زائر بيت لازم است; اوّلا
تمام نمازهاي واجب خود را در حرم
اقامه کند، و آن نمازها را ـ چنانکه
سفارش بزرگان دين است ـ با جماعت
بخواند که روي گرداندن از جماعت آنهم
در کشوري که انسان را مورد تهمت قرار
مي دهند، و بوقت اقامه نماز با
فيلم برداري، رفت و آمدها را کنترل
مي کنند، از شأن مؤمن دور، و باعث وهن
شيعه و بدبيني ديگر مسلمانان به فرقه
ناجي و علت رنجش حضرت ولي عصر
ـ عليه السلام ـ است.
چه مکاني براي
نماز بالاتر از مسجدالحرام و چه حريمي
از حضرت محبوب برتر و چه جماعتي از
نظر جمعيّت، به کثرتِ جمعيت
مسجدالحرام بوقت نمازهاي واجب است؟
ما در آنجا مأمور
به اقتداي به نماز هستيم، اين
مأموريتي است که امامان بزرگوار،
بعهده ما گذاشته و ثواب عظيمي براي آن
ذکر کرده اند.
علاوه بر نمازهاي
واجب و اداي مناسک لازم سعي کنيد تا
مي توانيد در آن مکان شريف نماز قضا و
نمازهاي نافله و مستحبي بخوانيد و
مدّت کوتاهي که خداوند مهربان در اين
سفر بعهده شما گذاشته ضايع نکنيد.
از نماز شب در آن
حرم مبارک غفلت نورزيد و لحظه اي دست
از مناجات و راز و نياز با حضرت
بي نياز بر نداريد.
به ارزش نماز در
مسجدالحرام که در روايت زير بازگو شده
دقت فرماييد:
عن معاوية بن
عمار قال: قال أبو عبد الله لابن أبي
يعفور: أکثر الصلاة في مسجد رسول الله
ـ صلي الله عليه و آله ـ فان رسول
الله ـ صلي الله عليه و آله ـ قال:
صلاة في مسجدي هذا، کألف صلاة في مسجد
غيره الاّ المسجد الحرام، فان صلاة في
مسجدالحرام تعدل ألف صلاة في مسجدي.
(18)
معاوية بن عمار گويد:
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ به اين ابي
يعفور فرمود: در مسجد رسول خدا زياد
نماز بخوان، که پيامبر خدا فرمود:
نماز در اين مسجد برابر هزار نماز است
مگر مسجدالحرام که نماز در مسجدالحرام
برابر هزار نماز در مسجد من است.
پىنوشتها:
1. بحار، ج96، ص82
2. خصال، ج1، ص21; بحار، ج96، ص103
3. بحار، ج96، ص108
4. بحار، ج96، ص117
5. امالي صدوق، ص442
6. بحار، ج96، ص121
7. بحار، ج96، ص124
8. تفسير عياشي، ج1، ص59
9. بحار، ج96، ص196
10. بحار، ج96، ص203
11. بحار، ج96، ص199
12. ثواب الاعمال، ص28
13. بقره، 158
14. بحار، ج96، ص234
15. فروع کافي، ج1، ص37
16. وسائل، ج3، ص26
17. وسائل، ج3، ص27
18. کامل الزيارات، ص21