زنان دانشمند و راوي حديث

احمد صادقي اردستاني

- ۱۱ -


ام داوود, مــادر هـم شــيـر و رضايى امام صادق (ع ) است , و محدث بزرگوار على بن موسـى بن جـعـفـربـن طاووس حسنى حسينى معروف به سيد بن طاووس و متوفاى 664 هجرى , نويسنده كتاب عظيم اقبال الاعمال ام داوود, را با كنيه ام خالد ياد كرده , او را از جده هاى صالح و مومن و شايسته خود دانسته , و در باب اعمال نيمه رجب خصوصيات و شرح اعمال ام داوود را آورده است .

داسـتـان اعـمـال نـيـمه رجب و دعاى معروف به ام داوود كه شيخ صدوق , شيخ طوسى , علامه مـجـلـسى , وسيدبن طاووس , آن را از نظر سند معتبر, واز نظر تاثير براى رسيدن به حاجت , رفع گرفتارى ها, و برطرف شدن ظلم و ستم ديگران تجربه شده , شناخته اند بدين قرار است :

دعاى ام داوود:

فـاطـمـه , مادر داوود پسر زاده امام حسن مجتبى (ع ) و مادر رضاعى امام صادق (ع ) روايت كرده است : منصور دوانيقى , لشكرى به مدينه فرستاد, و بامحمدبن عبداللّه بن حسن مثنى جنگيد, او را و بـرادر او ابـراهـيـم را كـشـت , عـبـداللّه مـحـض , پـدر مـحمد و ابراهيم را با تعدادى از سادات حسنى دستگير و اسير كردند, و به بند و زنجير كشيده بودند, و فرزند من داوود هم در ميان آنان بود, كه او رااز مدينه به بغداد منتقل نمودند, و به سياه چال زندان انداختند !

حـادثه دستگيرى و زندانى بودن فرزندم , كه از او اطلاعى نداشتم , و گاهى هم خبر مرگ او را به مـن مى دادند, برايم بسيار تلخ و دردناك بود وروزگارم با اشك و آه و گريه و ناله مى گذشت , و حـتـى بـراى رفع مشكل خود, و اندوه جانكاهى كه با آن دست به گريبان بودم , از اشخاص صالح ومومن درخواست مى كردم , براى رفع ناراحتيم دعا كنند.

امـا از دعـاى آنـان هـم نتيجه اى نگرفتم , در حالى كه از فرزند اسير و زندانيم , هر روز خبر تلخ و دردناكى دريافت مى داشتم , يك روز مى گفتند : او راكشته اند, روز ديگر خبر مى آوردند او را لاى ديـوار گـذاشـتـه انـد, و پيوسته برغم و ناراحتى فرساينده من افزوده مى شد, و مصيبت از دست دادن فرزند جوانم , مرا فرتوت و عليل ساخت , و ديگر از ديدن روى او قطع اميد كردم !

به هر حال , روز گار من با سختى و تلخى دردناكى دست به گريبان بود و شب و روزى نداشتم , و براى ديدار فرزندم , دنبال هرراه چـاره اى مى گشـتم , يـك روز با خبر شدم , امـام صادق (ع ) كه با فرزندم داوود از من شير خورده بود, بيمار شده اسـت , بـه ديدن او شتافتم , از آن حضرت عيادت كردم , هنگامى كه مى خواستم از حـضورش مرخص شـوم , فـرمود : از داوود, خبر تازه اى ندارى؟

يا شنيدن نام داوود داغ من تازه شد, اشكم سرازير گرديد, و يا آه درد آلودى , ناله سردادم : مولاى من ! فدايت شوم , داوود كجاست ؟ مدت زيادى است از او خبرى ندارم , فرزندم درعراق زندان است , و مـن از دورى او و سـرنـوشـت نـامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتى گرفتارم , از شما كه برادر رضاعى اوهستى , تقاضا مى كنم , براى نجات و آزادى او دعا كنى .

بارى , امام صادق (ع ) با مشاهده وضع نگران كننده من , فرمود : چرا تاكنون از دعاى استفتاح غفلت كـرده اى ؟ مـگـر نـمى دانى كه بوسيله اين دعا, درهاى آسمان گشوده مى شود؟ و فرشتگان الهى دعـاكـننده را مژده اجابت مى دهند, هيچ حاجتمند و دردمند و دعاكننده اى مايوس نمى شود, و خداوند هم پاداش خواننده اين دعا را بهشت قرار داده ؟

آرى , بـا شـنـيدن چنين مژده اى , كه با خواندن آن دعا دريافت داشتم , از حضرت سوال كردم : اى مولاى من ! واى فرزند خاندان پاك و معصوم , آن دعا چيست ؟ و آداب آن چگونه است؟

امـام صـادق (ع ) فرمود : اى مادر داوود ماه محترم رجب نزديك است (ماههاى حرام , كه در قرآن كـريـم , بـه عـنوان ماههاى مقدس و محترم مطرح گرديده در بيان امام باقر(ع ) شوال , ذيقعده , ذيـحـجـه و ماه رجب , معرفى شده اند) و در اين ماه مبارك دعا مستجاب مى گردد, همينكه ماه رجب رسيد, سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را, كه ايام بيض و شبانه روز نورانى نام دارد, روزه بگير, نزديك ظهر پانزدهم غسل كن , هشت ركعت نماز با ركوع و سجود دقيق و حساب شده انجام بده .

آن گاه حضرت دستور كامل اعمال و آداب دعاى مخصوص را به او تعليم داد.ام داوود, مى گويد : من دستور آن حضرت را در باره آن دعا و اعمال بطور دقيق يادداشت كردم , و مـحـضر او را ترك گفتم , تا اينكه ماه رجب فرارسـيد, و دستـورهاى امام را طبق آنچه فرمـوده بـود, در هـمـان روزهـا عـمـلى كردم , شب شانزدهم از نيمه گذشته بود, پيغمبر(ص ) و جمعى ازفـرشـتـگـان و پيامبران و صالحانى را كه براى آنها دعا و رحمت فرستاده بودم , در خواب ديدم , رسول خدا(ص ) به من فرمود : اى ام داوود اين جماعتى را كه مشاهده مى كنى , شفيعان تو هستند.

براى تو دعا كرده اند و مژده مى دهند كه , حاجت تو برآورده شده است , خداوند ترا مشمول رحمت خـود قـرار داده , مـحـفـوظ مـى دارد, فـرزنـد تـرا هـم حفظ مى كند, و او را سالم به آغوش تو بر مى گرداند.

آرى , خـواب خـوش و لـذت بخشى ديده بودم , پيامبر و اوليا الهى را درخواب ملاقات كردم , آنان بـمـن وعـده آزادى و آمدن فرزندم رادادند,همينكه سياهى شب از پهنه زمين دامن جمع كرد, و طـلوع خورشيد به چهره هستى نور طلائى پاشيد, بخاطر وعده پيامبر و نور اميدى كه دردل غم زده ام روشـن گـرديـده بود, حال و حيات تازه اى يافته بودم , ساعتها پس از ديگرى بر روزگارم مى گذشت و همچنان نور اميد وجودم را گرمترمى كرد, و از فاصله زمانى كه پيغمبر(ص ) به من مـژده آمدن فرزندم را داده بود, به اندازه ايكه يك سوارتيزرو بتواند از عراق به مدينه آيد, گذشته بودكه ناگاه در خانه باز شد, و فرزندم به من وارد گرديد !

بـارى , داوود زنـدانـى و دور از وطـن به آغوشم بازگشت , و آن گاه كه از وضع روزگار و نحوه آزادى او جويا شدم , برايم توضيح داد : مادر ! من درزندان بغداد بودم , دست و پايم را به بند كشيده بودند, در فشار بندهاى آهنين و زندان تنگ و تاريك , روزگار تلخ و دردناكى داشتم , اما همينكه نيمه رجب گذشت , شب شانزدهم در خواب ديدم , بلنديها و ناهمواريهاى زمين برايم هموار شده , و تـرا كـه روى قـطعه حصيرى نشسته بودى و نمازمى خواندى و برايم دعا مى كردى و اطراف ترا چند نفر گرفته و با دست و سر بسوى آسمان , در حال تسبيح و ذكر خدا بودند, مى توانم ببينم .

به هر حال , من آن صحنه را در خواب ديدم , و آن شخصيت نورانى را هم كه فهميدم جد ما رسول خـداسـت مـشـاهده كردم , و به من هم فرمود : اى پسر پيرزن صالح ! ناراحت نباش , خداوند دعاى مادرت را در حق تو مستجاب گردانيده است .هـمـينكه از خواب بيدار شدم , ماموران منصور دوانيقى به زندان آمدند, سراغ مرا گرفتند, همان شبانه مرا نزد او بردند.

او دستور داد غل و زنجير را از دست و گردنم باز كردند, مبلغ ده هزار دينار به من داد, مهربانى و شفقت كرد, ماموران او همان شبانه مرا به شترى سوار كردند, و به مدينه رسانيدند ! فـاطـمـه , يعنى ام داوود مى گويد : آن گاه داوود را نزد امام صادق (ع ) بردم , و آن حضرت براى فرزندم توضيح داد : علت آزادى تو از زندان اين بود كه ,منصور دوانيقى , على (ع ) را در خواب ديده بـود, و آن حـضرت فرموده بود : اگر فرزند مرا آزاد نكنى , ترا در آتش خواهم انداخت , منصور هم درحالى كه لهيب آتش را نزد خود مشاهده مى كرد, ناچار به آزادى تو اقدام كرد !

بعد از آزادى فرزند, ام داوود مى گويد : از امام صادق (ع ) سوال كردم : اى مولاى من ! آيا اين دعا را در غير ماه رجب هم مى توان خواند؟ آن حضرت فرمود : اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود, اين دعا را مى توان خواند, وهركس هم به اين دعا اقدام كند, پس از پايان , خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار مى دهد.

ايـن بـود سـرگـذشـت فاطمه دختر عبداللّه , معروف به ام داوود, يا ام خالد, و حديثى كه از امام صادق (ع ) روايت كرده , و نتيجه ايكه از دعا و آموزش آن حضرت بدست آورده بود.هـم اكـنـون نـيز همه ساله , هزاران نفر از مومنين و طلاب جوان و عالمان دين در قم , در مسجد جـامع و مسجد امام حسن عسكرى (ع ) و در مسجدجمكران و در مسجد اعظم ,و نيز در چند شهر ديگر مانند تهران , مراسم اعمال ام داوود را برقرار مى كنند, و نتايج فراوان معنوى بدست مى آورند.

31 ـ قنوا, دختر رشيد هجرى :

قـنـوا, دخـتـر رشيد هجرى , را دانشمندان رجالى و اهل فقه و حديث , مانند شيخ طوسى , علامه برقى , و مامقانى , از بانوان ياور امام صادق (ع ) وراوى حديث از آن بزرگوار معرفى كرده اند.

چـنـانـكه اين بانو سخن امام على (ع ) را بوسيله پدر خود روايت كرده و ابو حيان بجلى هم از قنوا حـديث بازگو نموده و دانشمندان رجالى و محدث هم قنوا را بانوى معتبر و موثق در نقل حديث دانسته اند.

آرى , قنوا راوى حديث از امام صادق (ع ) معرفى شده , اما حديثى كه از وى روايت گرديده , همان حـديـثى است كه ابوحيان بجلى در باره نحوه شهادت پدر او رشيد هجرى صحابى و يار پاكباخته اميرالمومنين (ع ) از قنوا روايت كرده است .

بـراسـاس اين روايت , ابوحيان بجلى مى گويد : به قنوا دختر رشيد هجرى گفتم : آنچه را از زبان پدرت شنيده اى , براى من بيان كن .قنوا گفت : از پدرم شنيدم كه مى گفت : امام على (ع ) در باره آينده من خبر مى داد, و مى گفت : اى رشـيـد ! وقـتـى ترا به جرم محبت و اطاعت از من دستگير كنند, و نابكاران بنى اميه بخواهند دست و پا و زبان ترا قطع نمايند, چگونه شكيبايى و تحمل خواهى كرد؟ !

رشيد, كه مرد مومن و خالصى بود, پاسخ داد : آيا سرنوشت و عاقبت كار من بهشت خواهد بود؟.امام على (ع ) پاسخ داد : تو در دنيا و آخرت همراه من خواهى بود.قـنـوا, مـى گويد : بخدا سوگند, چند روزى بيشتر نگذشت كه عبيداللّه زياد فرماندار نابكار كوفه پدرم را دستگير كرد, و او را به برائت وجدايى ازاطاعت على (ع ) وادار نمود, اما پدرم به هيچ شكلى زير اين بار نرفت !

عبيداللّه زياد, از پدرم پرسيد : مولاى تو, مرگ ترا چگونه پيشگويى كرده است ؟پدرم پاسخ داد : مولاى من على (ع ) به من خبر داده , تو مرا دستگير مى كنى , و به برائت و بيزارى از او مـجـبور مى گردانى , و من زير بار ذلت بيزارى از على (ع ) نخواهم رفت , و تو بدين جرم نخست دست و پاى مرا, و سپس زبان مرا قطع خواهى كرد !

عـبيداللّه زياد, ادامه داد : بخدا سوگند, مولايت در باره تو درست نگفته است , آن گاه دستور داد فـقـط دست و پاى رشيد هجرى را از بدن قطع كردند, و براى اينكه پيشگويى على (ع ) را ناصحيح جلوه دهد, از قطع نمودن زبان رشيد صرف نظر نمودند ! قـنـوا, مـى گـويـد : دسـت و پاى بريده پدرم را برداشتم , و در حالى كه اشك مى ريختم , گفتم : پدرجان ! خيلى درد و ناراحتى احساس مى كنى ؟

پـدرم پـاسـخ داد : نـه دخـتـرم , مثل اينـكه در فشار شديد جمعيت قرار گرفته ام , آن گاه جسد مـجـروح و خـون آلـود او را از كـاخ دارالاماره بيـرون آورديم ,و افـراد دور او جمـع شدند, و پدرم درحـالـى كـه از دسـت و پاى بريده و خونريزى شديد رنج مى برد, جمعيت را مخاطب قرار داد و گـفت : بـرويدكـاغذ و دوات بياوريد, و مطالب مرا بنويسيد, زيرا از آنچه تا روز قيامت واقع خواهد شـد, بـراى شما گزارش خواهم كرد, اما وقتى دشـمن زبان رشيد را در مورد نقل وقايع و مناقب امـيـرالـمـومـنـيـن (ع ) از شمشير خطرناكتر ديد, مامور فرستاد و زبان وى را هم قطع كردند, و بدين ترتيب رشيدهجرى در همان شب به شهادت رسيد و جان به جان آفرين تسليم كرد.

تـوضـيح اين معنى هم لازم است كه رشيد اهل هجر يعنى شهرى از بحرين بوده , براساس منابع و مـتـونـى كـه مـا در دست داريم , وى از ياران خاص مولا اميرالمومنين (ع ) محسوب مى گشته , و هـمـانطور كه در بالا اشاره شد, امام على (ع ) علم منايا و بلايا, يعنى بخشى از علم غيب و آگاهى بـه مرگ و مير افراد را به او آموخته بود و اينكه دشمن راجع به شهادت و نحوه مرگ او, كه از زبان مـولايش شنيده بود و بدان عقيده داشت , پرس وجومى كرد ومى خواست , خلاف آن را رفتار كند و نتوانست , از همين باب است .

بـه هر حال , قنوا, زن راوى حديث از امام صادق و امام على (ع ), دختر چنين پدرى است , و چنانكه در مـتون تاريخى هم مى خوانيم : به هنگام ظهورحضرت مهدى صاحب زمان (ع ), كه سيزده زن , بـراى مـعـالـجه مجروحين جنگى , به دنيا بازگشت مى كنند, قنوا, ام ايمن , و نسيبه دختر كعب مازنى ,از جمله آنان خواهند بود.

32 ـ كلثم , دختر يوسف :

كـلـثـم دخـتـر يـوسف بن عمران بن ميثم , را نيز علامه برقى و آية اللّه سيد ابوالقاسم خوئى , در كـتـابـهاى رجالى خويش , از بانوان راوى حديث از امام صادق (ع ) دانسته اند اما متاسفانه همچون بسيارى از آثار و اخبار تاريخى و حديثى , اطلاعات و خصوصيات ديگر اين بانوى راوى حديث هم , دربوته غفلت و فراموشى قرار گرفته , و به چيزى از آن دست نيافتيم .

33 ـ آمنه , خواهر محمد :

آمـنـه , خـواهـر محمدبن ابى عمير صحابى معروف امام صادق (ع ) و خواهر سعيده كه در بالا شرح حديث او گذشت , به نظر دانشمندان و بزرگانى مانند : شيخ طوسى , كلينى , مامقانى , اردبيلى و عـلـيـارى تـبريزى , از بانوان راوى حديث از امام صادق (ع ) بوده , امامى وصالح و معتبر براى نقل حـديث محسوب مى گشته و حديثى را هم با حضور و شركت خواهر خود سعيده از امام صادق (ع ) روايت كرده است .

بر اين اساس , حكم بن مسكين روايت مى كند : سعيده و منه , خواهران محمد بن ابى عمير كه شغل او زره فـروشـى بـود, گـفته اند كه به حضورامام صادق (ع ) رسيديم و از آن حضرت سوال كرديم : آيازن مسلمان مى تواند به ديدن برادر مسلمان خويش برود؟ آن حضرت فرمود : مانعى ندارد.پـرسـيـديـم : آيا زن مسلمان مى تواند به برادر مسلمان خويش دست بدهد؟ امام صادق (ع ) فرمود : دست دادن از روى لباس مانعى ندارد.

يـكـى از آنـان (بـراى اطـمينان خاطر بيشتر) سوال كرد : خواهر من به ديدن برادر مسلمان خود مـى رود, ايـن كار ايرادى ندارد؟ امام (ع ) خطاب به خواهرم فرمود : هرگاه به ديدن برادر مسلمان خود مى روى لباس رنگى (و زينت محرك ) نداشته باش .

تـوضـيـح ايـن جـهات لازم است كه , مصافحه از روى لباس و يا با دستكش را, از سوى زن و مرد مسلمان اجنبى , عموم فقهاى عظام جايز مى دانند,چنانكه به ديدن مرد مسلمان رفتن هم از سوى زن مـسـلـمان مانعى ندارد, و اين رسم در محيطهاى مذهبى و صميمى و مطمئن هم اكنون نيز معمول است .امـا در هـر صـورت , زنـان و مـردان جوان , براى پيشگيرى از موارد اتهام و حفظ شئون اخلاقى و اجتماعى خويش , مى بايست هوشيارى و مراقبتهاى لازم را از دست ندهند.

34 ـ مغيره خادم امام صادق (ع ) :

مغيره , خدمـتگزار امام جعفر صادق (ع ) نيز, از بانوان ديگر راوى حديث از آن بـزرگوار است .

شـيـخ طوسى مقام روايت حديث او را مورد تاييد قرار داده , و عدمه مامقانى هم او را پيرو مكـتب اهـل بيت (ع ) شمرده , و صلاحيت نقل حـديث اورا مورد تحـسين قرار داده است .

35 ـ هرينه بادهى :

آخـريـن بـانـويـى كـه در ايـن سلسله نوشتار, به عنوان زن راوى حديث از امام صادق (ع ) معرفى مـى گـردد, هـرينه بادهى , با كنيه ام الخير است , كه علامه برقى , وى را صحابى و راوى حديث از امام , جعفربن محمد الصادق (ع ) شمرده اما طبق پژوهشى كه انجام شد, متاسفانه مانند بسيارى از موارد, به خصوصيات بيشتر اين بانو, ونمونه حديث وى دست نيافتيم .

فصل هشتم : زنان راوى از امام موسى بن جعفر(ع )

درايـن فصل به سراغ معرفى تعدادى از بانوانى مى رويم , كه از امام موسى بن جعفر(ع ) احاديثى را روايت كرده اند :

1 ـ ام احمد :

ام احـمد, همسر امام موسى بن جعفر(ع ) و مادر احمد و دو فرزند ديگر آن حضرت محمد و حمزه را, فقيهان و محدثان و رجال نويسانى مانند : يخ طوسى , كلينى , شيخ صدوق , آية اللّه خوئى , فيض كـاشـانـى و شيخ حر عاملى , از بانوان راوى حديث از امام موسى بن جعفر(ع ) دانسته و امافقط در بيانهاى برخى از اين بزرگان ,اندكى تفاوت در نام راوى حديث از اين بانو, كه آيا حسين بن موسى بوده , يا حسن بن موسى ؟ وجود دارد.

امـا كلينى با واسطه تعدادى از مردان راوى حديث , از حسين بن موسى , روايت مى كند, كه وى از مادر خود و از ام احمد بازگو نموده , كه آنان گفته اند : ما به همراه امام موسى بن جعفر(ع ) بوديم , كه آن حضرت به طرف بغداد حركت مى كرد.در بـيـابـان به مكانى رسيديم , كه گودال آبى وجود داشت و روز پنجشنبه هم بود, امام (ع ) به ما فـرمـود : از هـم اكنون كه وضع آب در اينجا مناسب است غسل روز جمعه را انجام بدهيد, چون در مسير فردا آب كم خواهد بود.و ما روز پنجشنبه براى جمعه ,غسل انجا داديم .الـبـتـه تـوجه داريم , از نظر فقهى و فتوايى هم غسل جمعه يكى از غسلهاى مستحب و مطلوب و بـهـداشتى و پر ارج است , وقت آن هم از اذان صبح تاظهر روز جمعه مى باشد اما كسى كه مى داند در روزجمعه آب پيدا نمى كند, مى تواند روز پنجشنبه غسل جمعه را انجام دهد.

بـه هـر حال ام احمد همسر امام موسى بن جعفر(ع ) بانوى بزرگ و مومن و با لياقتى بوده , و غير از مـقـام ارزشـمـنـد روايـت حديث از شوهر خويش ,چنانكه شيخ صدوق و ديگران آورده اند, وى از اوصياى امام موسى بن جعفر(ع ) هم محسوب مى شده است .

برپايه حديثى كه تعدادى از اعضاى خانواده امام موسى بن جعفر(ع ) آن را روايت كرده اند, امام (ع ) در وصيتنامه خويش نوشته است : اباابراهيم ,موسى بن جعفر(ع ) بر وصيتنامه خويش , اين افراد را به گواهى مى گيرد, اسحاق بن جعفربن محمد, ابراهيم بن محمد جعفرى , جعفربن صالح ,معاوية بن جـعـفـر, يحيى بن حسن بن زيد, سعدبن عمران انصارى , يزيدبن سليط انصارى , و محمدبن جعفر اسلمى .

آرى , ايـن افـراد را بـه شهادت مى گيرم و اعتراف مى كنم , كه خداوند يكى است و شريكى ندارد, محمد(ص ) بنده و رسول خداست , بدون شك روز قيامت خواهد رسيد, و خداوند همه خفتگان در قبرها را زنده خواهد كرد, زنده شدن پس از مرگ حقيقت اجتناب ناپذيرى است , حساب وكتاب و مـجـازات واقـع خـواهـد شد, و همگان در پيشگاه عدل الهى حضور خواهند يافت , آنچه را پيامبر (قـرآن ) بـراى بـشـريـت آورده حقيقت دارد,نزول جبرئيل ووحى الهى بر خاتم الانبيا حق است , خداوند زنده مى كند و مى ميراند, و همگان بخواست خداوند مبعوث و محشور مى گردند.

بـارى , ايـن افـراد را بـه گواهى مى گيرم , كه اين وصيت به خط من است , و آن را از روى نسخه وصـيـت جـدم امـيرالمومنين (ع ) ووصيتهاى حسن وحسين بن على و على بن الحسين , ووصيت مـحمدبن على الباقر, ووصيت جعفربن محمد(ع ) كه قبلا صورت گرفته , بطور كامل و حرف به حرف استنساخ نموده ام , و پسرم على را وصى خود قرار دادم .

همچنين فرزندان او هم كه ان شا اللّه با وى خواهند بود, وصى مى باشند, تا آنان هم وقتى به رشد و بـلـوغ رسـيدند, به اين وصيتنامه اقرار وعمل كنند, و هركس از آن تخلف كند, خود مسئول رفتار خود خواهد بود ! ايـن وصـيتنامه , در باره اموال و دارايى و كودكان بعد از من است , و ابراهيم وعباس و اسماعيل و احمد, و ام احمد.مسئول اجراى آن خواهند بود.

آرى , از ايـنـكه ام احمد در اين وصيتنامه مخاطب امام موسى بن جعفر(ع ) ووصى آن حضرت قرار گـرفـتـه , عـظمت و مقام بلند وى كشف مى گردد,چنانكه آن گاه كه امام موسى بن جعفر(ع ) مـى خواست از مدينه به عراق برود, بخاطر لياقت و روحيه امانتدارى كه در ام احمد سراغ داشت , آن حـضرت , ودايع امامت و مواريث پيامبران را در سبدى گذاشت , و به عنوان امانت سرى تحويل وى داد, و سـفارش كرد هركس از فرزندان من نزدتو آيد و آن را درخواست كند, او امام بعد از من مى باشد, و اين كار نشانه از دنيا رفتن من هم خواهد بود.

عـلامـه مـجـلسى , مى نويسد : وقتى امام رضا(ع ) سبدى را كه ودايع امامت و مواريث نبوت در آن وجـود داشـت , از ام احمد درخواست كرد, گريه وناله وى بلند شد, و آن گاه كه امام علت آن را پـرسـيد, اماحمد جواب داد : بخدا سوگند, مونس قلب و سيد و مولاى من , موسى بن جعفر(ع ) از دنيارفته است , و آنوقت , موضوع اسرار امامت و سفارشهاى امام را كه به او نموده بود, توضيح داد.

خـلاصه ام احمد راوى حديث و حافظ اسرار امامت , همسر امام موسى بن جعفر(ع ) است و آن امام , روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 هجرى , درابوا يعنى منزلى كه بين مدينه و مكه واقع است متولد شـد در سـن بيست سالگى به مقام امامت رسيد, مدت امامت او سى و پنج سال طول كشيد,عمده عـمر خود را در مدينه گذراند, اما هارون الرشيد او را از مدينه با اجبار به بغداد برد, و سرانجام او را در زنـدان سـنـدى بـن شاهك به سال 183هجرى در سن پنجاه و پنج سالگى مسموم و شهيد كردند, و در مقبره اى كه معروف به مقابر قريش بود او را بخاك سپردند.

بـه هـر حـال , ام احـمـد, همسر امام موسى بن جعفر(ع ) داراى چنين موقعيت علمى و معنوى و خانوادگى بوده و به قول مجلسى , اين بانو مادر احمدبن موسى معروف به شاه چراغ كه در شيراز مدفون است , مى باشد.

2 ـ ام حسين , همسر موسى بن جعفر(ع ) :

ام حـسـيـن , همسر موسى بن جعفر(ع ) را هم , دانشمندان فقيه و رجالى مانند : كلينى , مامقانى , اردبـيـلى , آي; اللّه خوئى و شيخ ذبيح اللّه محلاتى ,بانوى راوى حديث از پدر خود, موسى بن جعفر(ع ) دانـسـته اند و حديثى را هم كه از وى روايت نموده اند, همان حديث مربوط به غسل جمعه درروز پنجشنبه است , كه توضيح آن در شرح حال ام احمد گذشت , و جز آن حديث از اين بانو, به حديث ديگرى برخورد نشد.

3 ـ حبابه والبيه :

شـرح حـال حبابه والبيه يعنى همان بانوى فوق العاده اى كه عمرطولانى داشته , و راوى حديث از امام اميرالمومنين (ع ) و امامان بعداز او تا امام صادق (ع ) بوده , در بالا مورد مطالعه قرار گرفت .ايـن بـانـو, بـراسـاس متون تاريخى موجود, خود مى گويد : به حضور امام موسى بن جعفر(ع ) هم رسـيـدم , و مشت شنهايى را كه دليل و معجزه امامت بود, آن حضرت نيز مهر كرد و اين مطلب را براى ديگران روايت كرده است .

4 ـ سعيده :

سـعـيـده , نـيز بانويى است , كه بدون اينكه از خصوصيات كامل خانوادگى او چيزى مطرح شده بـاشـد, شـيخ طوسى , علامه برقى , مامقانى , اردبيلى وشيخ كلينى , او را از بانوان صحابى و راوى حديث , از امام موسى بن جعفر(ع ) شمرده وحديث وى را هم در كتابهاى خود روايت كرده اند.

بـر پـايـه اين حديث , يونس بن يعقوب , از سعيده روايت كرده , كه وى گفته است : امام موسى بن جعفر(ع ) مرا براى خواستگارى يكى از زنان آل زبيرفرستاد, تا او را ببينم و نظرم را در باره لياقت و صـلاحـيـت آن زن بـه حـضـرت اعـلام دارم , وقتى با زن ديگرى كه همراهم بود, به خانه آن زن رفتيم ,وى با من گرم گرفت و خوش آمد گفت , و براى اينكه رويت و گفتگو بطور صحيح انجام شـود, آن زن هـمـراه مـن گفت : چراغى را كه در دست داشتم , نزديك ببرم , بعد آن زن مرا و زن ديـگرى كه همراهم بود, مخاطب قرار داد و گفت : مراپسنديديد؟ و با اين ازدواج موافقت داريد؟ مـا نـظـرموافق خود را اعلام داشتيم , و بعد حضرت موسى بن جعفر(ع ) با وى پيوند ازدواج برقرار نمود.

آرى ,سـعيده , راوى حـديث از امـام موسـى بـن جعفر(ع ) بوده , و دانشمندانى هم مانند : مامقانى , اولا او را شـيـعـى و پـيـرو مـكـتـب اهـل بيت (ع ) وثانياچون نظر كارشناسى او مورد اعتماد امام واقع شـده , او را معتبر و موثق , و صالح براى روايت حديث دانسته اند.

5 ـ غنيمه دختر ازدى :

غـنـيـمـه ازدى , را نـيز دانشمندان رجالى و فقهى و تاريخى , از بانوان راوى حديث شمرده , شيخ طـوسـى وى را از بانوان صحابى و راوى حديث ازامام موسى كاظم (ع ) دانسته و نجاشى در شرح زنـدگـى پـسـر بـرادر غـنـيـمـه يـعـنـى بـكربن محمدبن عبدالرحمان بن نعيم ازدى غامدى , مى نويسد : بومحمد, مرد موجه و با شخصيتى در اين طايفه , و از خانواده بزرگوارى در كوفه از آل نـعـيـم غامديها بوده , عموهاى او : شديد, و عبدالسلام بوده اند,پسر عموى او موسى بن عبدالسلام اسـت , و ايـنـان خانواده پرجمعيتى هستند, عمه ابومحمد, بكربن محمد, از امام صادق (ع ) و امام موسى بن جعفر(ع ) حديث روايت نموده , و به اين مطلب رجال شناسان گواهى داده اند.

6 ـ فاطمه كبرى :

فـاطــمه كبرى , دخـتر امام مـوسى بن جعفر(ع ) با عنوان معصومه ـ ع از بانوان دانشمند و راوى حـديـث بـوده , و نـويـسندگان و دانشمندان شيعه و سنى احاديث او را مورد توجه قرار داده , در كتابهاى خويش آورده اند.شيخ بزرگوار مفيد براى حضرت امام موسى بن جعفر(ع ) مجموعا سى و هفت فرزند پسر و دختر نام مى برد, كه يكى از آنان موسوم به فاطمه كبرى است .

فاطمه كبرى , براساس نوشته برخى ازمورخين , در شهر مدينه , به سال 183 هجرى متولد شد, در دامان ولايت و امامت تربيت يافت و در سال200 هجرى كه مامون الرشيد برادر وى امام رضا(ع ) را از مـدينه به مرو به حسب ظاهر براى منصوب نمودن به مقام ولايتعهدى خويش فراخواند,فاطمه معصومه (س ) هم چون تعدادى از علويان در سال 201 هجرى , به ديار ايران روى آورد, اما وقتى به ساوه رسيد, در آنجا بيمار شد, در پاسخ او كه پرسيده بود : تا قم چقدر فاصله است ؟ آن فاصله را ده فرسنگ اعلام كردند, آنوقت آن بانو به همراهان خود دستور داد, او را به قم ببرند.

بـديـن ترتيب فاطمه معصومه (س ) را به سوى قم حركت دادند, وقتى آل سعد و بزرگان شهر از داسـتـان حـركـت فاطمه به سوى قم با خبر شدند, ازوى استقبال با شكوهى به عمل آوردند, آن حـضـرت بـه خـانه موسى بن خزرج بن سعد اشعرى وارد شد, مدت هفده روز در آن خانه اقامت گـزيـد وبر اثر بيمارى , (در حالى كه حدود هيجده بهار عمر را پشت سر گذاشته , وهنوز ازدواج هم نكرده بود) چشم از جهان فروبست , و جسد مقدس اورا در مقبره بابلان جاييكه هم اكنون حرم و زيارتگاه اوست , به آغوش خاك سپردند.

بـارى , فاطمه معصومه (س ) يكهزار ويكصد و دويست وچهارده سال قبل از اين , در قم , شهرى كه هـم اكـنون بيش از نهصد وهشتاد هزار جمعيت دارد, و بيش از بيست هزار عالم و دانشجوى علوم اسـلامـى , در بيش از چهل مدرسه علوم دينى , به تحصيل و تدريس اشتغال دارند, به خاك سپرده شد.و اكـنـون ايـن شـهر كه , در زبان امام موسى بن جعفر(ع ) : عش آل محمد(ص ) يعنى خانه و پايگاه آل مـحـمد(ص ) و پيروان آنان معرفى شده , وخواستگاه انقلاب اسلامى از سال 1342هـ ـ ش بوده است , مركز تحقيق و نشر معارف اسلامى , و زيارتگاه عمومى فاطمه معصومه (س ) از داخل وخارج از كشور مى باشد.در بـاره زيارت فاطمه معصومه (س ) و پاداش معنوى آن هم , امام رضا(ع ) فرموده است : من زارها عارفا بحقها, فله الجنة .

هركس , بانو فاطمه معصومه (س ) را با دانايى و معرفت به حق او زيارت كند, لايق و سزاوار بهشت مى گردد.احاديث فاطمه (ع ). همانطور كه در بالا اشاره شد, فاطمه كبرى , دختر دانشمند امام موسى بن جعفر(ع ) احاديثى هم از آبـا و اجـداد پـاك خـود روايـت كرده , عالمان ودانشمندانى هم احاديث او را به عنوان احاديث صحيح و معتبر شناخته اند, كه چند مورد آن را بطور فشرده خاطرنشان مى سازيم :

1ـ امام حافظ شمس الدين محمدبن محمد جزرى شافعى متوفاى 813 هجرى , از محمدبن بكربن احـمـد قـصـرى , روايـت كـرده , وى نيز از فاطمه دختر على بن موسى الرضا, از فاطمه و زينب و ام كـلـثـوم (س ) دخـتـران مـوسـى بـن جعفر(ع ) كه آنان گفته اند : فاطمه دختر جعفربن محمد صادق (ع )گفت : فاطمه دختر محمدبن على (ع ) گفت : فاطمه دختر على بن الحسين (ع ) روايت نـمـود, كـه فـاطـمه و سكينه دخترهاى حسين بن على (ع ), ازامكلثوم , دختر فاطمه (س ) فرزند رسـول خدا(ص ) فرمود : آيا سخن رسول خدا(ص ) را در روز غدير خم فراموش كرده ايد, كه اعلام داشـت : من كن ت مولاه , فعلى مولاه ؟ و نيز خطاب به على (ع ) فرمود : انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام .

2ـ حـديث ديگرى را تعدادى از راويان , از فاطمه و زينب و ام كلثوم (س ) دخترهاى امام موسى بن جـعـفـر(ع ) بـا هـمان سلسله مراتبى كه در بالا آورده شد, از حضرت فاطمه زهرا(س ) و او از پدر بـزرگـوار خـود پـيـغـمبر(ص ) روايت كرده , كه آن حضرت فرمود : در روز قيامت همگان به نام مادرهاى خود خوانده مى شوند, جز شيعيان على بن ابيطالب (ع ). 3ـ حـديـث ديگرى را فاطمه (س ) دختر موسى بن جعفر(ع ) از عمربن على بن الحسين (ع ) با چند واسـطـه از صـفـيـه دخـتـر عبدالمطلب روايت كرده كه : وقتى حسين بن على (ع ) بدنيا آمد, من عهده دار نگهدارى او بودم , رسول خدا(ص ) فرمود : عمه جان ! فرزندم را به من بده .

گفتم : اى رسول خدا ! هنوز او را نظيف و تميز نكرده ام , آن حضرت فرمود : ياعمة !

انت تنظفيه؟

ان اللّه تبارك وتعالى قد نظفه وطهره .

عمه جان ! تو مى خواهى او را تميز گردانى ؟ خداوند متعال او را تميز و پاكيزه گردانيده است .

بـه هـر حال , فاطمه كبرى (س ) دختر امام موسى بن جعفر(ع ) و معروف به حضرت معصومه (س ) راوى حـديـث از پدر خويش و ساير بانوان و راويان معتبر حديث بوده , مقام علمى و معنوى بلندى داشـتـه , در بـاره زيـارت و پـاداش زيـارت آن بـزرگـوار هـم , عالمانى مانند : شيخ مفيد, علامه محمدباقرمجلسى , و جعفربن محمدبن قولويه , زيارت ماثورى را كه از جانب امام رضا(ع ) رسيده , هـمراه با دستورهاى آن آورده اند كه با پوزش از خوانندگان ارجمند, در اين مجال , زمينه توضيح بيشتر از اين نمى باشد, بلكه به كتابهاى دعا بايد مراجعه نمود.

7 ـ هاشميه مولاة رقيه :

شـيخ مفيد, وعلامه محمد باقر مجلسى , از بانوى راوى حديثى , با عنوان هاشميه كنيز رقيه دختر امـام مـوسى بن جعفر(ع ) ياد مى كنند, اما اسم كامل وخصوصيات بيشتر اين بانوى راوى حديث را تـوضـيـح نـمـى دهد, بلكه مى نويسند : هاشميه كنيز رقيه دختر موسى بن جعفر(ع ) گفته است : محمد عابد,فرزند امام موسى بن جعفر(ع ) پيوسته با وضو بود و اوقات خود را به نماز مى گذرانيد, پـاسـى از شـب را به نماز مى پرداخت , و آن گاه كه خسته مى شد, اندكى استراحت مى كرد, و بعد وضو مى گرفت و باز به نماز خواندن ادامه مى داد, و سراسر شب تا صبح را بدينگونه مى گذرانيد.

آرى , مـن مـحمد عابد را هميشه در حال ذكر خداوند مى ديدم , و مشاهده مى كردم آن بزرگوار, آيه : كانوا قليلا من الليل مايهجعون .را زيـر لب زمزمه مى كرد, و تا زنده بود به اين شيوه رفتار مى كرد, تا اينكه در شيراز از دنيا رفت و در همين مكانى كه اكنون مرقد و زيارتگاه اوست ,به خاك سپرده شد.

فصل نهم : زنان راوى حديث , از امام رضا(ع )

تـعدادى از بانوان هم , به عنوان زن راوى حديث از امام هشتم , على بن موسى الرضا(ع ) در تاريخ و كـتـابـهـاى رجـالـى مـطرح گرديده اند, كه اكنون بطورخلاصه وضع آنان را مورد مطالعه قرار مى دهيم :

1 ـ حكيمه دختر امام هفتم :

حـكـيمه دختر امام موسى بن جعفر(ع ) كه بانويى دانشمند, عابد ولايق و صلاحيتدار بوده , و عمر طولانى نيز نموده است , صحابى امام رضا(ع ) وراوى حديث از آن حضرت بوده است .

حـكـيمه مى گويد : (در ماه رمضان سال 195هجرى ) برادرم امام رضا(ع ) براى كمك و مساعدت زايـمـان همسر خويش سبيكه كه خود او را خيزران مى ناميد, مرا دعوت كرد و فرمود : اى حكيمه ! امـشـب نـزد هـمـسـرم خـيـزران بـمان , قابله هم همراه تو هست , زيرا امشب براى من فرزندى متولدمى شود.

آن گـاه بـرادرم مـا را در اطـاق قرار داد و چراغى براى ما روشن كرد, درب اطاق را بست و خود بيرون رفت .امـا وقـتـى كـودك بدنيا آمد, چراغ در اطاق خاموش شد و ما نگران شديم , ولى بعد متوجه شديم نورانيت نوزاد مارا از چراغ و روشنايى بى نيازمى كند.

تـازه كـودك را در دامن خود گذاشته بودم , كه امام رضا(ع ) وارد اطاق شد, كودك خويش را كه نـام او جـواد تـعـيين شده بود, در آغوش گرفت ,گونه هايش را بوسيد, و آن گاه او در گهواره گذاشت و مراقبت و نگهدارى وى را به من سپرد.

هـمـيـنـكه روز سوم ولادت كودك رسيد, او چشم خود را باز كرد و در حالى كه به جانب آسمان مـى نـگـريـسـت , با عبارت فصيح زبان به وحدانيت خداوند و نبوت پيغمبر(ص ) گشود, ولى اين صحنه براى ما تعجب آور بود, بدين جهت آن را با برادرم امام رضا(ع ) در ميان گذاشتم , او فرمود : اى حكيمه ! چيزهاى عجيب و غريبتر هم از او خواهى ديد.

در حديث ديگرى , كه علامه برقى و شيخ كلينى , به وسيله حكيمه از امام رضا(ع ) بيان كرده است , مـوضـوع ارتـباط و استماع سخن جن مطرح است , اما اين معنى را هم بايد توجه داشته باشيم , كه مـوضوع وجود جن و مخاطب بودن آن در برخى از امور, يك مطلب قرآنى است , در جاهاى متعدد قرآن كريم مسئله جن مطرح گرديده , و حتى سوره اى هم بدين نام در قرآن كريم وجود دارد.

از طرف ديگر احاديث فراوانى هم در اين زمينه , از سوى پيشوايان بزرگوار اسلام وارد گرديده , و علامه محمدبن يعقوب كلينى هم تحت عنوان : نيان به حضور امامان مى رسند, معارف دين خود را از آنان مى پرسند, و در كارهاى خود توجيه مى شوند, هفت روايت آورده است .

بر اين اساس , محمدبن على و محمدبن حسن , از سهل بن زياد, و از محمدبن جحرش روايت كرده است , كه حكيمه دختر موسى بن جعفر(ع )براى من روايت كرد : من امام رضا(ع ) را مشاهده كردم كـه , جـلـو درب بـيت الحطب ايستاده بود, و بدون اينكه كسى آنجا حضور داشته باشد,زمزمه اى داشت .

عرض كردم : اى مولاى من ! با چه كسى گفتگو مى كنى؟

فرمود : اكنون عامر زهرايى نزد من آمده , مطالبى را سوال مى كند و گلايه اى دارد !

گفتم : اى مولاى من , دوست مى دارم من هم سخن او را بشنوم !

امام رضا(ع ) فرمود : اگر تو سخن او را بشنوى , مدت يكسال تب مى كنى ! اضافه كردم :

ايـرادى نـدارد, مـايـلـم سـخن او را بشنوم , امام فرمود : گوش كن , وقتى گوش دادم , صفيرى شنيدم , و بعد از آن مدت يكسال گرفتار تب و ناراحتى شدم ! خـلاصه , چنين روايتى هم , از حكيمه دختر موسى بن جعفر(ع ) بيان شده , اما از خصوصيات ديگر ايـن بـانـوى بـزرگ , تـاريـخ چـيزى را به ما ارائه نمى دهد, فقط برخى نوشته اند : مزار حكيمه در كـوههايى كه در مسير بهبهان قرار دارد, واقع است , و افرادى هم به زيارت آن بانوى بلندمنزلت , مى روند.

2 ـ عذر, ام ابى :

عـذر, كـه بـا كنيه ام ابى شهرت يافته , به اعتراف شيخ صدوق و علامه محمدباقر مجلسى بانويى بوده , كه مدتى در محضر امام رضا(ع ) بوده , و درارتباط با آن حضرت مطلبى را آورده است .

بـراين اساس صولى مى گويد : جده من ام ابى براى من بازگو كرد : من در كوفه بدنيا آمده بودم , اما با تعدادى از بانوان به عنوان كنيز خريدارى شديم وما را به خانه مامون الرشيد منتقل كردند.

خانه وى به راستى براى ما بهشتى بود, زيرا در آنجا مواد خوراكى و عطر و پول فراوان بود, اما بعد از مـدتـى مـامون مرا به امام رضا(ع ) هديه كرد,ولى در خانه امام (ع ) همه آن مزايا و امكانات را از دست دادم .

اما در آنجا همينكه پاسى از شب مى گذشت , امام (ع ) مرا از خواب بيدار مى كرد و به نماز خواندن وادار مى نمود و اين شب زنده دارى براى من سخت بود, بطورى كه آرزو مى كردم از آن خانه نجات يابم , تا اينكه امام رضا(ع ) مرا به عبداللّه بن عباس جد صولى بخشيد و در خانه او از نظر رفاه به من خوش مى گذشت .صولى , مى گويد : من زنى را از جده ام ام ابى عاقلتر و سخاوتمندتر نديده بودم .

او بـه سـال 270 هـجرى ,در حالى كه حدود صد سال داشت , از دنيا رفت , اما در باره امام رضا(ع ) بـارهـا مـى گـفت : آن حضرت از عود هندى استفاده مى كرد, گلاب و مشك مى زد, اول سفيده صـبـح نـمـاز خـود را مـى خـوانـد و بعد از آن سر به سجده مى گذاشت تا آفتاب مى زد, آن گاه برمى خاست ومردم را به ملاقات مى پذيرفت , يا سوار مركبى مى شد و دنبال كارى مى رفت .و ضـع ديگر خانه امام رضا(ع ) اينطور بود, كه كسى در آنجا صداى خود را بلند نمى كرد, بلكه افراد آهسته و اندك سخن مى گفتند.

3 ـ فاطمه , دختر امام رضا(ع ). :

فـاطـمـه دخـتر امام رضا(ع ) را, سيد محسن امين , شيخ صدوق و علامه مجلسى , از بانوان راوى حديث , از پدر خود امام رضا(ع ) دانسته اند.

امام رضا(ع ) يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى در مدينه از دامن بانويى به نام : تكتم , يا امالبنين , يا نجمه , يا سمانه , چشم به جهان گشود.