ميزان الحكمه جلد ۷
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۴ -
ـ جـبرئيل پيوسته مرا به شب زنده دارى سفارش مى كرد , چندان كه
گمان كردم نيكان امت من جز اندكى از شب را هرگز نخواهند خفت .
ـ خداوند ابراهيم را خليل خود نكرد مگر از آن رو كه مردم را اطعام مى كرد , و شب
هنگام كه مردم خفته بودند او نماز مى خواند.
ـ امام صادق (ع ) : شرافت مؤمن در نماز شب اوست , و عزت مؤمن در خوددارى او از لطمه
زدن به آبروى مردم .
ـ امـام عـلـى (ع ) مـى فـرمـود : ما خاندانى هستيم كه دستور داريم اطعام كنيم و در
گرفتاريها (به مردم ) كمك كنيم و وقتى مردم خفته اند نماز گزاريم .
ـ امام باقر(ع ) : خداوند دوست دارد كسى را كه به نماز شب , زنده دارى كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى عزوجل فرموده است : ((دارايى و فرزندان زيور زندگى اين
جهانند)) هشت ركعتى كه بنده در آخر شب مى خواند , زيور آخرت است .
ـ شب زنده دارى را فرو مگذار , زيرا بازنده كسى است كه شب زنده دارى را ببازد.
ـ من نفرت دارم از مردى كه قرآن را خوانده است و نيمه هاى شب از خواب بيدار مى شود
,اما براى نماز بر نمى خيزد تا آن كه صبح مى شود و براى نمازش مى شتابد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هرگاه مرد نيمه شب همسرش را از خواب بيدار كند و هر دو وضو
بگيرندو نماز بخوانند , در شمار مردان و زنانى قلمداد مى شوند كه بسيار به ياد
خدايند.
ـ رحـمـت خـدا بر آن مردى باد , كه نيمه هاى شب برخيزد و نماز بخواند و همسرش را
براى نماز خواندن بيدار كند و اگر بيدار نشد آب به صورتش بپاشد.
نيمه هاى شب از خواب برخيزد و نماز بخواند و شوهرش را براى نماز بيدار كند و اگر
امتناع كرد , به صورتش آب پاشد.
ـ امام باقر و امام صادق (ع ) درباره آيه ((قطعا برخاستن شب و گفتار راستين تر است
)) ,فرمودند : منظور برخاستن در ساعات آخر شب است .
ـ امـام صـادق (ع ) نـيـز دربـاره هـمـيـن آيـه , فـرمـود : مـنـظـور از ((و گفتار
(در آن هنگام ) راستين تراست )).
ـ امـام رضـا(ع ) در پـاسـخ بـه پرسش از تسبيح در آيه ((و شبى دراز او را تسبيح گوى
)) , فرمود :منظور نماز شب است .
ـ امـام كـاظـم (ع ) چـون از آخـريـن ركـعـت نـماز وتر سر بر مى داشت , مى گفت :
((در اين جا كـسـى ايـسـتـاده اسـت كـه نيكيهايش نعمتى است كه تو به او داده اى و
او در گزاردن شكر آنها نـاتـوان اسـت و گـناهش بزرگ و بسيار و چيزى جز حمايت و رحمت
تو در كف ندارد , زيرا تو در كـتـاب خود كه بر پيامبر مرسلت (ص ) فرو فرستاده اى
فرموده اى : ((اندكى از شب را مى خفتند و درسحرگاهان آمرزش مى خواستند)).
ايـنـك سـحر است و من براى گناهم از تو آمرزش مى طلبم آمرزش طلبى كسى كه سود و زيان
ومرگ و زندگى و حشر و نشرش به دست او نيست )).
سجده مى افتاد.
باليدن خدا به كسى كه در دل شب نماز مى خواند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هرگاه بنده در دل شب تار با سرور خود خلوت كند و با او به
راز ونياز پردازد , خداوند دلش را نورانى گرداند.
بنده ام بنگريد كه در دل شب تار كه هرزه درايان به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند ,
با من خلوت كرده است .
ـ هر بنده اى , مرد يا زن , كه نماز شب روزيش شود و از روى اخلاص براى خداى عزوجل
برخيزد و وضـويـى شـاداب گيرد و با نيت درست و قلب پاك و پيكرى خاشع و ديده اى
گريان براى خداى عـزوجـل نـماز گزارد , خداوند تبارك و تعالى نه صف از فرشتگان پشت
سر او قراردهد كه شمار فـرشـتـگان هر صف را جز خداى تبارك و تعالى نداند و يك طرف
هر صف درمشرق باشد و سوى ديگر آن در مغرب .
فرشتگان برايش درجه و مقام نوشته شود.
ـ پـروردگـارت به وجود سه نفر بر فرشتگان مى بالد : و مردى كه شب هنگام برخيزد و
درتنهايى نـمـاز خواند و سجده كند و در حال سجده خوابش برد , پس خداوند فرمايد : به
بنده ام بنگريد كه روحش نزد من است و پيكرش در حال سجده براى من .
ـ امـام عـلى (ع ) : سه كس اند كه خداوند در روز قيامت به روى آنها مى خندد : مردى
كه دربستر خود كنار همسرش غنوده و به او عشق مى ورزد, امابرمى خيزدووضو مى گيرد و
به مسجدمى رود و نماز مى گزارد و با پروردگار خويش به راز و نياز مى پردازد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : سه نفرند كه خداوندآنها را دوست دارد و به رويشان مى خندد و از
وجودشان شـادى مـى كـنـد : كـسـى كه هرگاه باگروهى (از دشمنان خدا) رو به برو شود ,
در راه خداى عـزوجـل جـانبازى مى كند تا آن كه ياكشته شود يا خداوند تعالى او را
پيروز گرداند و از شرشان نگهدارد.
بـنگريد به بنده ام كه چگونه براى من جانبازى كرد و كسى كه زنى زيبا دارد و بسترى
نرم و گرم ,امـا نـيـمـه شب از خواب برمى خيزد و شهوتش را وا مى گذارد و مرا ياد مى
كند و با من به راز و نـيـازمـى پـردازد , و در صـورتـى كـه مـى تـوانـسـت در بستر
بيارمد و كسى كه در سفر است و همسفرانش شب تا دير هنگام از هر در سخنى مى گويند و
چون خسته شدند , مى خوابند اما او در خوشى ياناخوشى و آسايش و سختى سحر را به عبادت
برمى خيزد.
ثواب نماز شب .
ـ امام صادق (ع ) : هر كار نيكى كه بنده مى كند , در قرآن برايش ثوابى ذكر شده
است مگر نماز شب كـه از بـس نـزد خـدا پر اهميت است ثواب آن را معلوم نكرده است و
فرموده : ((پهلوهايشان را از بسترها دور مى كنند.
نمى داند به پاداش آنچه مى كرده اند چه مايه شادمانى برايشان نهفته شده است )).
نتايج شب زنده دارى .
ـ پيامبر خدا(ص ) : بر شما باد به شب زنده دارى كه آن شيوه شايستگان پيش
ازشماست .
ـ امام صادق (ع ) : بر شما باد به نماز شب كه آن سنت پيامبر شماست و شيوه صالحان
پيش ازشما و دور كننده درد و بيمارى از جسمهايتان .
ـ امام على (ع ) : شب زنده دارى مايه تندرستى است و خشنودى پروردگار عزوجل و
قرارگرفتن در معرض رحمت خدا و چنگ آويختن به اخلاق پيامبران .
ـ شب زنده دارى , مايه تندرستى است .
ـ از آن زمان كه اين سخن پيامبر(ص ) را شنيدم كه : نماز شب نور است , نماز شب را
ترك نكردم .
ـ امـام صـادق (ع ) دربـاره آيـه ((هـماناخوبيها بديها را از بين مى برد)) , فرمود
: نماز شب مؤمن , گناهى را كه در روز مرتكب شده است از بين مى برد.
ـ نـمـاز شـب چهره را سفيد و نورانى مى كند , نماز شب انسان را خوشبو مى كند , نماز
شب روزى مى آورد.
ـ ازامـام سـجاد(ع ) سؤال شد : چرا شب زنده داران از همه مردم خوش سيماترند؟
فرمود : چون با خداوند خلوت مى كنند و خدا نيزجامه اى از نور بر آنان مى پوشاند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه نماز شب زياد بخواند , روز هنگام خوش سيما باشد.
عوامل محروم شدن از نماز شب (1).
ـ امام على (ع ) ـ به مردى كه عرض كرد :.
من از نماز شب محروم شده ام ـ : تو مردى هستى كه گناهانت تو را به بند كشيده است .
ـ امـام صادق (ع ) : آدمى گناهى مى كند و بدان سبب از نماز شب محروم مى شود , تاثير
كار بددر صاحب آن سريعتر از تاثير كارد در گوشت است .
ـ آدمى دروغى مى گويد و به سبب آن از نماز شب محروم مى شود.
عوامل محروم شدن از نماز شب (2).
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : (خداى عزوجل فرمود) : گاه باشد كه يكى از بندگان مؤمن من
در عبادت مـن مـى كـوشـد و از بـسـتـر خودبرمى خيزد و بالين خوش را رها مى سازد و
شبها به عبادت من مى پردازد و در راه بندگى من خود را به رنج مى افكند , اما من از
روى لطف و محبت به او و براى حفظ جانش يكى دو شب چرت را بر وى مسلط مى كنم و او مى
خوابد و صبح برمى خيزد و نمازش را مى خواند در حالى كه از نفس خود در خشم است و آن
را سرزنش مى كند.
ادامه دهد دچار خودپسندى مى شود و خودپسندى موجب مى شود تا به كارهايش مغرور گرددو
از همين جا آنچه مايه هلاكت اوست به وى دررسد زيرا به اعمال خويش مغرور مى گردد و
چندان از خود راضى مى شود كه گمان مى برد ازهمه عبادت پيشگان برتر است , و در
عبادتش مرز تقصير را پشت سر گذاشته است .
هنگام از من دور مى گردد در حالى كه خيال مى كند به من نزديك مى شود.
اجر كسى كه نيت نماز شب داشته باشد اما خوابش برد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـيـچ بـنده اى نيست كه قصد آن كند پاسى از شب را براى
نماز برخيزد اماخوابش برد , جز اين كه خوابش صدقه اى باشد كه خداوند آن را از طرف
او بدهد و ثواب نيتى كه كرده است , برايش منظور گردد.
پاداش كسى كه خود را براى نماز شب آماده مى سازد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : فردى از شما شب برمى خيزد و خود را براى طهارت آماده مى كند
وگرههايى در كارش دارد.
مى شود و چون صورتش را شست گره ديگرى گشوده مى شود.
(سـاكـنـان عـالـم غـيـب ) فـرمـايـد : بـه اين بنده من بنگريد كه خود را آماده مى
سازد و از من سؤال مى كند , هر چه بنده ام از من بخواهد به او مى دهم .
نمازى كه بنده از آن باز خواست مى شود.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : چـون بـنـده نـمـازهـاى واجب خود را بگزارد , خداوند
درباره نماز ديگرى از او بـازخـواسـت نمى كند و چون زكاتش را بپردازد از صدقه ديگرى
بازخواستش نمى كند و چون ماه رمضان را روزه بگيرد از روزه ديگرى او را بازخواست نمى
كند.
ـ امام صادق (ع ) : هرگاه با نمازهاى پنجگانه واجب خداى عزوجل را ديدار كنى ,
درباره نمازهاى ديگر از تو بازخواست نمى كند.
ـ امام على (ع ) : اى كميل ! در هيچ فريضه اى رخصت ترك نيست و در هيچ نافله اى
سختگيرى نه .
درباره آنچه واجب فرموده است , بازخواست نمى كند.
نماز 4 ((نماز جمعه )).
نماز جمعه .
قرآن .
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون براى نماز روزجمعه ندا داده شد , به سوى ذكر
خدا بشتابيد و داد و ستد را وا گذاريد كه اين , اگر بدانيد , برايتان بهتر است )).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : آن كـه نـماز جمعه بگزارد , [ثواب ] حجى مقبول برايش منظور
گردد و اگـرنـمـاز عـصر را هم بخواند , پاداش عمره را هم مى برد و اگر تا شب در
جايش بماند , از خدا چيزى نمى خواهد مگر آنكه خداوند به او مى دهد.
ـ امام باقر(ع ) : نماز جمعه واجب است و جمع شدن براى آن , با وجود امام , واجب مى
باشد.
كرده است و سه فريضه را بدون علتى رها نكند مگر منافق .
ـ امام على (ع ) : هر كس سه جمعه متوالى بدون علت نماز جمعه را ترك كند , منافق
نوشته شود.
ـ امـام بـاقر(ع ) : هركه , بدون عذر وعلتى , سه جمعه پياپى در نماز شركت نكند
خداوند بر دل او مهر زند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه سه نماز جمعه را , از روى اهميت ندادن به آن , ترك كند
خداوند بر دل او مهر زند.
ـ هر كس , از روى عمد و بدون علتى , سه نماز جمعه را ترك كند , خداوند مهر نفاق بر
دل اوزند.
ـ عده اى هستند كه در نمازهاى جمعه شركت نمى كنند.
بر دلهايشان مهر زده مى شود و آن گاه از غافلان خواهند بود.
ـ بـه مردى كه از محروميت خود از حج شكايت كرد , فرمود : اى قليب ! بر تو باد به
نماز جمعه كه آن حج مستمندان است .
ـ نماز جمعه , حج مستمندان است .
ـ تـعـدادى از مـردم هـسـتـنـد كـه جـز اندكى در نماز جمعه شركت نمى كنند و خداى را
جز از روى غفلت و نفاق ياد نمى نمايند.
ـ هـر كـه از روى ايـمان و به حساب خدا در نماز جمعه شركت كند , اعمالش را از نو
آغازيده است (خداوند به پاداش آن گناهان گذشته اش را بيامرزد و نامه عمل جديدى
برايش باز كند).
آداب گوش دادن به خطبه .
ـ امـام صـادق (ع ) : وقـتى امام در روزجمعه خطبه مى خواند , هيچ كس نبايد سخن
بگويد تا امام خطبه اش را تمام كند.
را به پايان رساند در فاصله آن تا اقامه نماز مى تواند صحبت كند.
ـ امـام عـلى (ع ) : وقتى امام جمعه خطبه مى خواند , نه صحبت كردن جايز است نه
رويگرداندن از قبله , مگر در همان حدى كه در نماز جايز است .
ـ امـام صـادق (ع ) : رسـول خـدا(ص ) ازصـحـبـت كردن در زمانى كه امام , خطبه نماز
جمعه را مى خواند نهى فرمود , زيرا هر كه در حين خطبه صحبت كند , مرتكب عمل لغو شده
و هر كه دچار كار لغو شود , نماز جمعه اش باطل است .
ـ وقتى امام خطبه (جمعه ) مى خواند ,بر مردم واجب است كه سكوت كنند.
ـ امام على (ع ) : در روز جمعه وقتى امام خطبه مى خواند , صحبت كردن كراهت دارد.
نماز فطر و قربان و استسقانيز چنين است .
ـ امـام صـادق (ع ) : پـيامبر خدا(ص ) فرمود :هر واعظى قبله است , يعنى وقتى امام
در روز جمعه براى مردم خطبه مى خواند, مردم بايد رو به او باشند.
نماز 5 ((درود فرستادن بر پيامبر و آل او)).
درود فرستادن بر پيامبر(ص ).
قرآن .
((خدا و فرشتگان او بر پيامبر درود مى فرستند , اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر او
درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر جا كه باشيد برمن درود فرستيد , زيرا درود شما به من مى رسد.
ـ درود فرستادن بر من , نورى است بر روى صراط.
ـ امام على (ع ) : هر دعايى محجوب است , تا آن كه بر پيامبر(ص ) صلوات فرستاده شود.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : هر كس در نوشته اى بر من درود فرستد , تا زمانى كه نام من
در آن نوشته موجود باشد , فرشتگان پيوسته براى اوآمرزش طلبند.
ـ بخيل ترين مردم , كسى است كه نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد.
ـ امـام بـاقـر يـا امـام صـادق (ع ) : سـنـگـيـن تـريـن عـمـلى كه روز قيامت در
ترازو (ى اعمال ) گذاشته مى شود , درود بر محمد و اهل بيت اوست .
چگونگى درود فرستادن بر پيامبر(ص ).
ـ پيامبر خدا(ص ) : بگوييد : بار خدايا!بر محمد و آل محمد درود فرست , همچنان
كه بر ابراهيم و آل ابراهيم در جهان درود فرستادى كه تو ستوده و بزرگوارى .
ـ بـگوييد : بار خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و به محمد و آل محمد بركت ده
,همچنان كه به ابراهيم و آل ابراهيم بركت دادى كه تو ستوده و بزرگوارى .
ـ در پـاسـخ بـه پرسش از نحوه درود فرستادن بر ايشان , فرمود : بگوييد : بار خدايا!
بر محمد وآل مـحـمـد درود فـرسـت , هـمـچـنـان كـه بـر ابراهيم و آل ابراهيم درود
فرستادى كه تو ستوده وبـزرگـوارى و بـه مـحـمـد و آل مـحـمد بركت ده , همچنان كه به
ابراهيم و آل ابراهيم بركت ارزانى داشتى كه تو ستوده و بزرگوارى .
معناى درود.
ـ از امـام كاظم درباره معناى درود خدا و فرشتگان و مؤمنان در آيه ((خدا و
فرشتگان او برپيامبر درود مـى فـرسـتـند اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر او درود
فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نـهـيـد)) سـؤال شـد , فرمود : درود فرستادن خدا
نوعى رحمت از جانب اوست و درودفرشتگان ستايشى است از آنان نسبت به رسول خداست و
درود مؤمنان دعايى است از آنهابراى پيامبر(ص ).
ـ امـام صـادق (ع ) نيز درباره همين آيه , مى فرمايد : پيامبر را ثنا گوييد و به او
سلام فرستيد (يابه فرمانش گردن نهيد).
خاموشى .
خاموشى .
ـ امام على (ع ) : خاموشى نشانه هوشمندى و ميوه خرد است .
ـ امام صادق (ع ) : كسانى كه پيش از شما بودند خاموشى را مى آموختند و شما سخن گفتن
رافرا مى گيريد.
خـامـوشـى مـى كـرد , اگـر بخوبى از عهده اين كار بر مى آمد و تحمل آن را داشت ,
عابد مى شد وگرنه مى گفت : من لايق اين كار نيستم .
ـ پـيـامبر خدا(ص ) در اندرز به ابوذر , فرمود : چهار چيز است كه جز مؤمن به آنها
دست نمى يابد : خاموشى كه گام نخست عبادت است .
ـ مردى خدمت رسول خدا(ص ) آمد.
نكنم كه بدان وسيله خداوند تو را به بهشت برد؟
عرض كرد : چرا , اى رسول خدا! حضرت فرمود : از آنچه خداوند به تو ارزانى داشته است
بخشش كن .
بدو بخشش مى كنم نيازمندتر بودم چه ؟
حضرت فرمود : ستمديده را يارى كن .
كـسـى كـه يـاريـش مـى كـنـم ناتوانتر بودم چه ؟
فرمود : براى آدم نادان كارسازى كن , يعنى او راراهنمايى كن .
خير خاموش نگه دار.
كشاند؟
.
ـ امـام عـلـى (ع ) در بـيـان نـشـانـه پـرهـيـزگار , مى فرمايد : اگر خاموشى گزيند
, از اين كه خاموش ماندن غمگين نيست و اگر بخندد , صدايش را بلند نمى كند.
ـ در توصيف مؤمن , مى فرمايد : خاموشيش بسيار است و اوقاتش پر (پيوسته در كار
وانديشه خدا و آخرت است ).
ثمرات خاموشى .
ـ پيامبر خدا(ص ) : بر تو باد به خاموشى بسيار كه آن موجب طرد شيطان است و در
كار دينت ياور توست .
ـ امـام رضـا(ع ) : خـامـوشـى يـكـى از درهـاى حكمت است , خاموشى محبت مى آورد
,خاموشى راهنماى آدمى به هر خير و خوبى است .
ـ امام حسن (ع ) : آدم خموش , پر هيبت است .
ـ امام على (ع ) : سكوت بسيار , هيبت مى آورد.
ـ در وصيت پيش از رحلت خود , فرمود : به خاموشى چنگ در زن , تا سالم مانى .
ـ خاموشى حكمت در پى دارد و سكوت سلامت .
ـ اگر در سخن گفتن بلاغت است , در خاموشى ايمنى از لغزش است .
ـ هيچ نگهبانى , نگهبانتر از خاموشى نيست .
ـ ملازم خاموشى باش كه كمترين سود آن , سالم ماندن است .
ـ خاموشى گزين , تا به سلامت مانى .
ـ امام صادق (ع ) : خاموشى گنجى سرشار است و زيور بردبار و پوشش نادان .
ـ امام على (ع ) : همواره خاموش باش , تا كارت بالا گيرد (به مقام و جايگاه بلندى
دست يابى ).
ـ خاموشى زيور دانش است و نشانه بردبارى .
ـ خاموشى خلعت وقار بر تو مى پوشاند و زحمت پوزش خواهى را از دوش تو بر مى دارد.
ـ خاموشى , مرغزار انديشه است .
ـ ملازم خاموشى باش , تا انديشه ات روشنايى گيرد.
ـ بـرخاموشيت بيفزاى تا انديشه ات فزونى گيرد و دلت نورانى شود و مردم از دست تو به
سلامت مانند.
ـ امام حسن (ع ) : در بسيارى جاها , خاموشى نيكو ياورى است , هرچند سخنور باشى .
ـ پيامبر خدا(ص ) : هرگاه مؤمن را خاموش ديديد , به او نزديك شويد , زيرا كه حكمت
القامى كند .
ـ امام كاظم (ع ) : راهنماى خردمند انديشيدن است و راهنماى انديشيدن خاموشى .
خاموشى ستوده .
ـ امـام عـلـى (ع ) : تـنـهـا آن كـس سـزاوار نـام خـاموشى است , كه بر جواب
گفتن توانا باشد و گرنه (اطلاق ) درماندگى به او سزاوارتر است .
ـ امام رضا(ع ) : چه نيكوست آن خاموشى كه از روى درماندگى (در سخن گفتن ) نباشد
وپرگو را لغزشهاست .
ـ امام على (ع ) : خاموش باش , نه از روى درماندگى .
ـ سخن گفتن به حق , بهتر است از درماندن و خاموشى .
ـ سـخـن گـفتن ميان دو خصلت بد جاى گرفته است : پرگويى و كم گويى , پرگويى به ياوه
گويى مى انجامد و كم گويى , درماندگى و ناتوانى (از بيان مقصود) است .
ـ در فـروبـسـتـن زبـان از حـكـمـت خـيـرى نـيـسـت , همچنان كه در ندانسته سخن گفتن
خيرى نمى باشد.
ـ در توصيف پيامبر(ص ) , مى فرمايد : سخنش گويا و روشنگر بود و سكوتش زيان .
ـ در تـوصـيـف اهـل بيت (ع ) , مى فرمايد : آنان كسانى هستند,كه حكمشان (بردباريشان
) شمارا از دانـشـشـان آگـاه مـى سـازد و سـكـوتـشـان از سـخـنـشـان و ظـاهـرشان از
باطنشان , با دين مـخـالفت نمى كنند و در آن با يكديگر اختلاف نمى ورزند , زيرا دين
در ميان آنان گواهى راستگو وخاموشى گوياست .
ـ نيز در توصيف اهل بيت (ع ) , مى فرمايد : آنان مايه حيات دانش اند و مرگ نادانى .
بـردبـارى ايـشـان شـمـا را از دانـشـشـان آگاه مى سازد و آشكارشان از نهانشان
وخاموشيشان از گفتارحكيمانه شان .
ـ قرآن امر كننده ( به كار نيك و) بازدارنده (از كار بد) است و خاموشى گوياست .
صنعتگرى .
نياز هر صنعتگر.
ـ امـام صادق (ع ) : هر صنعتگرى براى جلب مشترى ناگزير از داشتن سه خصلت باشد :
دركارش مـهـارت داشـته باشد , در كارش امانتدار باشد و رضايت خاطر كسى را كه به او
سفارش كارداده است , به دست آورد.
نكوهش شب تا صبح كار كردن .
ـ امـام صـادق (ع ) : صنعتگران اگر سراسر شب را كار كنند , در آمدى كه به دست
مى آورندحرام است .
ـ هـركـه سـراسر شب را به كسب و كار پردازد و حق بهره چشم را از خواب به آن ندهد ,
آن درآمد حرام است .
مصيبت .
تقسيم مصيبته.
ـ امام على (ع ) : مصيبتها , به يكسان ميان مردم تقسيم شده است .
اجر مصيبته.
ـ امام حسن (ع ) : مصيبتها , كليدهاى اجرند.
ـ امـام بـاقـر(ع ) بـه مـردى كـه نـزد ايـشان از داغ فرزندش شكايت كرد , فرمود :
مگر نمى دانى كه خداوند از مال مؤمن و از فرزندان او بهترينش را بر مى گزيند , تا
بدين وسيله به وى اجر دهد.
سخت ترين مصيبته.
ـ امام على (ع ) در پاسخ به پرسش از سخت ترين مصيبتها , فرمود : مصيبت دينى .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : مصيبتى چون بى خردى نيست و بى خرديى چون كم يقينى نيست وكم
يقينيى چون نداشتن ترس از خدا نيست و خدا ناترسيى چون غم نخوردن بر نداشتن ترس
ازخدا نيست و هـيـچ مـصـيـبـتى چون اين نيست كه گناهت را دست كم گيرى و به حالتى كه
در آن هستى , خرسند باشى .
ـ امام على (ع ) : بزرگترين مصيبت و بدبختى , شيفتگى به دنياست .
ـ بزرگترين مصيبت , نادانى است .
ـ از سخت ترين مصيبتها , غلبه نادانى (بر انسان ) است .
ـ از بزرگترين مصيبتهاى نيكان , نياز آنها به مدارا كردن با بدان است .
ـ امام صادق (ع ) در هنگام مصيبت , مى فرمود : سپاس خداى را كه مصيبت مرا در دينم
قرارنداد.
سخت تر گرداند و خداى را بر كارى سپاس كه او خواست آن كار بشود و شد.
مصيبت بزرگ .
ـ امـام صـادق (ع ) بـه مـردى كـه در مـرگ فـرزنـدش سخت بيتابى مى كرد , فرمود
: اى مرد! تو درمصيبت كوچك بيتابى مى كنى و از مصيبت بزرگ غافلى ! اگر براى آن جايى
كه فرزندت رفت , آماده بودى هرگز براى او بيتابى نمى كردى .
آن روز بزرگتر از مصيبت فرزند توست .
ـ در مـعـناى تسليت دادن , فرمود : اگر مرگ اين ميت تو را به پروردگارت نزديك يا
ازگناهت دور كرده باشد , اين مصيبت نيست , بلكه براى تو رحمتى و نعمتى است , اما
اگر مرگ او تو را پند نـداده و از گـنـاهـت دور نـكـرده و بـه پروردگارت نزديك
نساخته باشد , مصيبت سختدلى تو بزرگتر از مصيبت مرگ ميت توست , اگر خداشناس باشى .
استرجاع در هنگام مصيبت .
استرجاع
((1)) در هنگام مصيبت .
قرآن .
((وقـطـعـا شـما را به چيزى از ترس و گرسنگى وكاهش اموال و نفوس و محصولات
بيازماييم و شكيبايان را نويد ده .
خداييم و به سوى او باز مى گرديم )).
ـ امام باقر(ع ) : هيچ مؤمنى نيست كه دردنيا مصيبتى به او رسد و هنگامى كه خبر
ناگهانى آن به او رسد استرجاع گويد , مگر آن كه خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد
به جز گناهان كبيره كه خداوند براى آنها آتش واجب كرده است .
ـ امام صادق (ع ) : به هركس در هنگام مصيبت , استرجاع الهام شود , بهشت بر او واجب
گردد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : مصيبتى بر خانواده اى وارد مى شود و بيتابى مى كنند.
رهـگـذرى بـر آنـان مـى گـذرد و اسـتـرجـاع مـى گـويـد پس اجر اين رهگذر بيشتر از
اجر آن مصيبت ديدگان است .
ـ چـهار چيز است كه هر كس آنها راداشته باشد در نور اعظم خداوند (غرق ) است : گواهى
دادن بـه ايـن كه معبودى جز خدا نيست ومن فرستاده خدا هستم و كسى كه چون مصيبتى بدو
رسد , گويد : ما از خداييم و به سوى او برمى گرديم , و كسى كه هرگاه كار خيرى انجام
دهد , گويد : سپاس و ستايش خدا را كه پروردگارجهانيان است .
توبه مى كنم .
معناى استرجاع .
قرآن .
((همانان كه چون مصيبتى بديشان رسد , گويند : مااز خداييم و به سوى او باز مى گرديم
)).
ـ امـام عـلـى (ع ) شـنـيـد كـه مردى جمله استرجاع را مى گويد , فرمود : اين كه مى
گوييم : ما ازخداييم , اقرار ماست به مالكيت خدا و اين كه مى گوييم : به سوى اوباز
مى گرديم , اقرار ماست به فانى شدن خودمان .
ـ به اشعث بن قيس در مرگ برادرش تعزيت گفت , اشعث استرجاع كرد.
آيا مى دانى تاويل آن چيست ؟
اشعث عرض كرد : خير , شما اوج و منتهاى دانشى .
فرمود : اين كه مى گويى : ما از خداييم , اقرار توست به مالكيت و پادشاهى خدا و اين
كه مى گويى : ما به سوى او باز مى گرديم , اقرار توست به فانى شدنت .
مصيبت مرگ فرزند.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) به زنى كه نزد ايشان از مرگ فرزندانش شكوه كرد , فرمود :
چند فرزند از تو مرده است ؟
عرض كرد : سه تا.
تو در برابر آتش , حصار محكمى بر گرد خود كشيده اى .
ـ هـركـه در داغ سـه فـرزنـد خود سوگوار شود و مرگ آنها را به حساب خداى عز و جل
بگذارد , بهشت بر او واجب گردد.
آداب مصيبت ديده .
ـ عـايشه : هنگامى كه ابراهيم درگذشت پيامبر(ص ) چندان گريست كه اشكهايش بر
محاسنش جارى گشت .
خدا! شما از گريستن نهى مى كنيد و خود مى گرييد؟
فرمود : اين گريه نيست , بلكه رحم است , وهركه رحم نكند , به او رحم نمى شود.
ـ جـابـر بـن عبداللّه : پيامبر خدا(ص ) دست عبد الرحمان بن عوف را گرفت و نزد
ابراهيم كه در حال جان دادن بود آمد.
خواست خدا كارى از من ساخته نيست و از چشمانش اشك سرازير شد.
كـرد : اى رسـول خدا! گريه مى كنيد؟
مگر شما خود از گريستن نهى نفرموديد؟
حضرت فرمود :مـن از شـيـون كـردن نـهـى كـردم , از دو صداى احمقانه و زشت : صدايى
كه در هنگام خوشى بـلـنـدمـى شـود , يـعنى لهو و لعب و ساز و آواز شيطانى و صدايى
كه هنگام مصيبت بر مى خيزد :خراشيدن چهره و دريدن گريبان و فرياد شيطانى .
نكند به او رحم نمى شود.
خـداسـت كـه بـايـد رفـت و بـازماندگان ما به رفتگانمان مى پيونديم , هر آينه بيش
از اين براى تواندوهگين مى شديم و ما براى تو غمگينيم .
خداى عز و جل را ناخشنود سازد , بر زبان نمى آوريم .
روش اهل بيت (ع ) در مصيبته.
ـ يـكـى از پـسران امام صادق (ع ) در جلوآن حضرت راه مى رفت , كه ناگهان چيزى
در گلويش گرفت و مرد.
و گـفـت : (الـهـى ) اگر بگيرى هم تو هستى كه مى دهى و اگر بيمار گردانى هم تو هستى
كه عافيت مى بخشى .
آنان را قسم داد كه شيون و فرياد نكنند.
خدايى كه فرزندان مارا مى كشد , اما جز بر عشق ما به او افزوده نمى شود و چون پيكرش
را به خاك سپرد , فرمود : فرزندم ! خداوند آرامگاه تو را گشايش دهد و تو را با
پيامبرت گرد آورد.
ـ مـحـمـد بن عبداللّه كوفى : چون مرگ اسماعيل فرزند امام صادق (ع ) فرا رسيد ,
حضرت سخت بـيـتـابـى كـرد اما همين كه چشمان او را بر هم نهاد , پيراهنى شسته يا نو
طلبيد و آن راپوشيد و سپس بيرون آمد و به بيان اوامر و نواهى (الهى ) پرداخت .
عـرض كـرد : فـدايـت شـوم , وقـتـى آن بـيـتابى شما را ديديم گمان برديم كه تا مدتى
از شما بى بهره خواهيم ماند.
مى كنيم اما همين كه نازل شد شكيبايى مى ورزيم .
گريستن بر مرگ مؤمن .
ـ امام كاظم (ع ) : هرگاه مؤمن وفات كند , فرشتگان و جاهايى كه در آنها خدا را
عبادت مى كرده و درهاى آسمان كه اعمالش به آنها بالا مى رفته است بر وى بگريند.
ـ ابو هريره : يكى از افراد خاندان رسول خدا(ص ) در گذشت .
از گريستن نهى كرد و شروع به متفرق كردن آنها نمود.
رهايشان كن , زيرا چشم اشك مى ريزد و دل داغدار است و داغشان تازه مى باشد.
شيون كردن براى مرده .
ـ پيامبر خدا(ص ) : شيون كردن , كارجاهليت است .
ـ امـام عـلـى (ع ) در نـامـه اى كـه بـه رفاعة بن شداد , قاضى خود در اهواز نوشت ,
فرمود : مبادا درشهرى كه تو در آن قدرت دارى بر مرده شيون شود.
ـ امام كاظم (ع ) در پاسخ به سؤال از نوحه كردن براى مرده , فرمود : كراهت دارد.
ـ هـنگامى كه امام على (ع ) , شيون زنان بر كشتگان صفين را شنيد , به حرب بن شرحبيل
شبامى فـرمـود : زنـان شـمـا با اين شيون كه مى شنوم , بر شما چيره شدند؟
چرا آنان را از اين فريادها باز نمى داريد؟
.
ـ پيامبر خدا(ص ) در هنگام مرگ يكى از فرزندانش گريست .
شما ما را از گريستن نهى مى كنيد و خود مى گرييد؟
پيامبر(ص ) فرمود : من شما را ازگريستن نهى نكردم بلكه از شيون و نوحه كردن منع
كردم .
صداهاى نفرين شده .
ـ امام على (ع ) از پيامبر خدا(ص ) : دو صدايند كه نفرين شده اند و خداوند از
آنها نفرت دارد : فغان كردن به هنگام مصيبت و صداهاى هنگام خوشى و شادى , يعنى نوحه
كردن و آوازخواندن .
ـ امـام صـادق (ع ) : هـر كه خداوند به اونعمتى عطا فرمايد و او در هنگام برخوردار
شدن از آن نى نـوازد , كـفـران نـعمت كرده است و هركه به مصيبتى گرفتار آيد و در آن
نوحه خوان آورد به آن مصيبت دامن زده است .
نوحه گرى ستوده .
ـ امام صادق (ع ) : از روزى كه مصيبت حسين بن على پيش آمد تا يك سال كامل روز و
شب و تا سه سـال روزهـا بـر آن حـضـرت نـوحـه مـى شـد و مـسـور بـن مـخـرمـه و ابـو
هـريره و بزرگان اصـحـاب رسـول (ص )مـخـفـيانه و نقاب بر چهره مى آمدند و به نوحه
خوانيها گوش مى دادند و مى گريستند.
ـ در پاسخ به پرسش از مزد نوحه خوان , فرمود : اشكال ندارد.
نوحه خوانى شد.
ـ امام باقر(ع ) سفارش كرد كه در سوگ و عزاها , تا ده سال گريه و زارى شود.
ـ هـنگامى كه رسول خدا(ص ) از جنگ احد به مدينه برگشت , از هر خانه اى كه عضوى از
اعضاى آن كشته شده بود , صداى نوحه وگريه شنيد اما از خانه عموى خود حمزه صدايى
نشنيد.
نيست .
نوحه و گريه كنند.
ـ فاطمه (ع ) براى پدر خود نوحه كردو رسول خدا(ص ) دستور داد براى حمزه نوحه گرى
كنند.
كتمان مصيبت .
ـ پيامبر خدا(ص ) : پوشيده داشتن مصائب و بيماريها و صدقه , از گنجهاى نيكى است
.
ـ امـام عـلى (ع ) : از گنجهاى بهشت است : نيكى كردن , پوشيده داشتن عمل , شكيبايى
دربرابر گرفتاريها و كتمان مصائب .
آنچه مصائب را آسان مى كند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : مردن و روز بيرون آمدنتان از گورها و ايستادنتان در
پيشگاه خداى عزوجل را بسيار ياد كنيد , تا مصيبتها بر شماآسان شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه از دنيا دل بركند , مصيبتها بر او آسان گردد.
ـ امام سجاد(ع ) : هر كه به دنيا پشت كند , مصيبتهاى دنيا بر او آسان گردد و آنها
را ناخوش ندارد.
ـ بـيـچـاره آدمـى ! هـر روز بـا سـه مـصـيبت روبه روست و از يكى از آنها هم عبرت
نمى گيرد و اگرعبرت مى گرفت , مصيبتها و كار دنيا بروى آسان مى گشت .
عمر اوست .
كه در هم جبران مى شود , اما عمر رفته را هيچ چيز برنمى گرداند.
روزيش را كامل به دست مى آورد.
باشد كيفر مى بيند.
شب مى كند , يك مرحله به آخرت نزديك مى شود و نمى داند كه به بهشت نزديك شده يا به
دوزخ ! .
ـ امام صادق (ع ) در هنگام مصيبت , مى فرمود : خداى را سپاس كه مصيبت مرا در دينم
قرارنداد , خـداى را سپاس كه اگر مى خواست مصيبتم از اين هم بزرگتر مى شد , خداى را
بر امرى سپاس كه او خواست بشود و شد.
ـ هـرگـاه مـصـيـبـتـى بـه تـو رسـيـد , مصيبت رحلت رسول خدا(ص ) را به ياد آر ,
زيرا مردم هـرگـزمـصـيـبتى چون مصيبت (رحلت ) رسول خدا(ص ) به خود نديده اند و
هيچگاه هم چنان مصيبتى نخواهند ديد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه برايش مصيبتى بزرگ پيش آيد , مصيبتى را كه از رحلت من به
اوخواهد رسيد ياد كند , در اين صورت مصيبتش بروى آسان خواهد شد.
ـ به هر كه مصيبتى رسد , مصيبت (درگذشت ) مرا به ياد آورد , زيرا آن بزرگترين مصيبت
است .
آنچه مصيبتها را بزرگ مى كند.
ـ امام على (ع ) : هر كه مصيبتهاى كوچك را بزرگ شمارد , خداوند او را به
مصيبتهاى بزرگ مبتلا گرداند.
ـ هر چه ارزش شئ مطلوب بيشترباشد, مصيبت ازدست دادن آن بزرگتر است .
فراموشى مصيبت .
ـ امـام صادق (ع ) : خداى تعالى با سه كاربه بندگان خود لطف فرمود : گنديده شدن
بدن بعد از مـرگ كـه اگـر چنين نبود هيچ عزيزى عزيزخود را دفن نمى كرد و فراموشى
بعد از مصيبت , كه اگر چنين نبود نسل (بشر) قطع مى شد وكرمخوردگى اين دانه (گندم و
) كه اگر چنين نبود فرمانروايانشان , همچنان كه زر و سيم رامى اندوزند , آن را نيز
مى اندوختند.
در خـبـرى ديـگـر آمـده اسـت : و فـراموشى بعد از مصيبت كه اگر چنين نبود, زندگى به
كام هيچ بشرى گوارا نمى شد.
ـ هرگاه كسى بميرد, خداوند فرشته اى را به سوى دردمندترين عضو خانواده او مى فرستد.
غم را از ياد او مى برد و اگر چنين نبود, دنيا آباد نمى شد.
شاد شدن از مصيبت ديگران .
ـ امـام صـادق (ع ) : در مـصـيـبـت بـرادرت اظـهـار شادى مكن , كه خداوند به او
رحم مى كند و آن مصيبت را به سوى تو مى كشاند.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : از مصيبت برادرت اظهار شادى مكن , كه خداوند به او رحم مى
كند و تو را گرفتار مى سازد.
|