ميزان الحكمه جلد ۵
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۳ -
ـ امـام سجاد(ع ) : سه چيز است كه در هر مؤمنى وجود داشته باشد آن
مؤمن در پناه خداست : هر كه از جانب خود به مردم آن دهد كه از آنان براى خود مى
خواهد (و انتظار دارد) و مردى كه دست و گامى پيش ننهد مگر آن كه بداند در طاعت خدا
پيش نهاده يا در معصيت او و مردى كه از برادر خود عيبى نگيرد , مگر آن كه پيشتر آن
عيب را از خود دور كند.
فـيض كاشانى مى نويسد : ابو حامد غزالى مى گويد : نخستين قدمى كه شخص مراقب
بايدبردارد ايـن اسـت كـه بـبـيند آيا همت و حركتش انگيزه خدايى دارد يا نفسانى و
كمترين نكته اى كه در حـركات و رفتارهايش بر او مكشوف و معلوم مى شود اين است كه
رفتارش مباح اما بى حاصل است در ايـن صـورت آن رفتار را وا مى گذارد , چرا كه آن
حضرت فرموده است :((از نشانه هاى حسن اسلام آدمى اين است كه آنچه را بيهوده است ترك
گويد)).
شمارش بديه.
ـ امام على (ع ) : بر خردمند است كه بديهاى دينى و فكرى و اخلاقى و تربيتى خود
را شمارش كند و آنها را در سينه خويش يا به صورت نوشته گرد آورد و در راه از بين
بردن آنها بكوشد.
تقسيم ساعات و اوقات .
ـ پيامبر خدا(ص ) : در صحف ابراهيم آمده است كه خردمند , مادام كه خردش از او
گرفته نشده , بايد ساعاتى را براى خود در نظر گيرد :زمانى براى مناجات با پروردگارش
عزوجل و زمانى براى حـسـاب كـشيدن از خويش و زمانى براى انديشيدن در نعمتهايى كه
خداى عزوجل به وى ارزانى داشته است و زمانى براى بهره مندساختن نفس خود از حلال ,
زيرا اين زمان كمكى است به آن سه زمان ديگر و مايه آسودگى ورفع خستگى دلها.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : سـعـى كـنيد اوقات خود را چهار قسمت نماييد : زمانى براى
مناجات با خدا وزمـانـى بـراى كسب و كار و زمانى براى معاشرت با برادران و افراد
مورد اعتمادى كه عيبهايتان رابـه شـمـا گـوشـزد مـى كنند و در باطن خير خواه شما
هستند و زمانى براى بهره مند شدن از لذتهاى غير حرام .
ـ امـام حسين (ع ) : از پدرم (ع ) در مورد امور داخلى زندگانى پيامبر(ص ) پرسيدم
فرمود :هرگاه اراده مى كرد به خانه مى رفت و چون وارد منزل مى شد اوقات خود را به
سه بخش تقسيم مى كرد : بـخشى را به خدا (عبادت ) اختصاص مى داد و بخشى را به
خانواده اش و بخشى را به خودش وقت مـخـصوص به خودش را نيز ميان خود و مردم تقسيم مى
فرمود و خواص رامى پذيرفت و مسائل و مـوضـوعـات را از طـريق آنان به عامه ارجاع مى
داد و چيزى از ايشان مضايقه نمى كرد و روش آن بـزرگـوار در اين زمان اختصاص يافته
به امت اين بود كه درپذيرفتن به حضور و اختصاص دادن مـقـدار زمـان ملاقات به افراد
, اهل فضل را به نسبت فضل ومقامى كه در دين داشتند بر ديگرى مقدم مى داشت برخى از
آنان يك حاجت داشتند, برخى دو تا و برخى چندين حاجت .
ـ امام صادق (ع ) : از اندرزهاى لقمان به فرزندش اين بود كه فرزندم ! از روزها و
شبها واوقات خود بخشى را به تحصيل علم اختصاص بده , زيرا ضايعه اى چون ترك علم نيست
.
ـ امام على (ع ) : مؤمن را سه وقت است : وقتى كه در آن با پروردگار خود به راز و
نيازمى پردازد و وقتى كه به حساب نفس خود مى رسد و وقتى كه به لذتهاى حلال و خوش مى
گذراند.
ـ مؤمن اوقات خود را به سه قسمت بخش مى كند : زمانى كه در آن با پروردگار خود به
راز ونياز مـى پـردازد و زمـانـى كه به تحصيل معاش دست مى يازد و زمانى كه به
لذتهاى حلال و خوشايند مى گذراند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : همانا در حكمت خاندان داود درسى است براى خردمند صاحبدل كه نفس
خود را جـز در اوقـات چـهـارگانه مشغول نسازد : وقتى كه در آن با پروردگار خويش
مناجات كند و وقـتى كه در آن به حسابرسى نفس خود بپردازد و وقتى كه در آن به ديدار
بابرادران و دوستانش كـه خـيـرخـواه اويند و عيبها وكاستيهايش را به وى گوشزد مى
كنند, بگذراندو وقتى كه در آن نـفـس خود را با پروردگارش در امورى كه حلال و
خوشايند است تنها گذارد ,زيرا كه اين زمان كمكى است بر پرداختن به آن سه وقت ديگر.
ـ امـام على (ع ) : همانا شب و روز توفرصت كافى براى رسيدن به همه نيازهايت نيست ,
پس آنها را ميان كار و آسايش خود تقسيم كن .
ـ در نـامـه خـود بـه مالك اشتر , مى فرمايد : بهترين اوقات هر روز و بيشترين بخش
از آن رابراى رابطه ميان خود و خدا قرار ده , هر چند كه اگر در همه اوقات نيت پاك و
درست باشد ومردم در امنيت و آسايش باشند , اوقات همه از آن خداست .
ـ امـام سـجاد(ع ) ـ در دعايش به هنگام صبح و شام : بار خدايا! در هر ساعتى از
ساعتهاى اين روز بهره اى از بندگانت و نصيبى از سپاسگزاريت و گواه راستى از
فرشتگانت براى ما قرار ده .
شروع كردن وپايان دادن كارها با خوبى .
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هر كس آغاز روزخود را با خير شروع كند و با خير به
پايانش برد , خداوند به فرشتگان خود فرمايد : گناهانى راكه در اين بين انجام داده
است براى او ننويسيد.
ـ امام سجاد(ع ) : همانا فرشته گماشته بر بنده , در نامه اعمال او مى نويسد پس در
آغاز وپايان آن خير (برفرشته ) املا كنيد تا ما بين آن بر شما بخشيده شود.
ـ ابـوذر ره : روز تو (چون ) شتر توست كه اگر سر او را بگيرى بقيه اش دنبال تو مى
آيد , يعنى اگر روزت را با خير آغاز كنى تا آخر آن در خير به سر خواهى برد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى كـمـيـل بن زياد! هر روز نام خدا را ببر ولا حول ولا قوة
الا باللّه گوى و به خـداتـوكـل نـمـا و يـاد ما كن و نام ما را ببر و بر ما درود
فرست و به پروردگار ما , اللّه , پناه بر و بـديـن وسـيـله (بدى را) از خودت و آنچه
به تو تعلق دارد دور كن تا به خواست خدا از شر آن روز ايمن باشى .
مراقبه و محاسبه .
ـ امام كاظم (ع ) : از ما نيست كسى كه هرروز به حساب نفس خود رسيدگى نكند اگر
كار خوبى كـرده بـاشـد از خـداوند فزونتر بخواهد واگر كار بدى كرده باشد از خداوند
آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه كند.
ـ طـلحه : يك روز مردى جامه خودرا از تن درآورد و در ميان شنهاى داغ شروع به غلتيدن
كرد , در حـالـى كـه بـا خود مى گفت : بچش كه عذاب دوزخ داغتر است آيا شب (چون )
مردارى و روز بيكاره ؟
آن مرد در همين حال چشمش به پيامبر افتاد كه در سايه درختى ايستاده بود پس خدمت آن
حـضـرت آمـد و عـرض كرد : نفسم بر من چيره شد پيامبر به او فرمود : آيا چاره اى جز
اين كار نـداشتى ؟
بدان كه درهاى آسمان براى تو گشوده شد و خداوند عزوجل به وجود تو بر فرشتگانش
افـتـخـار كـرد آن گـاه بـه اصحابش فرمود : از برادر خود توشه بستانيد اين شد كه هر
كس به او مى گفت : فلانى براى من دعا كن .
ـ امام صادق (ع ) : خوشا به حال بنده اى كه براى خدا با نفس و هواى خويش جهاد كند
هر كه سپاه هـوى و هـوس خـويـش را شـكـسـت دهـد بـه خـشـنـودى خـدا دسـت يـابـد و
هركه خردش با كـوشـش وشـكستگى وفروتنى بربساطخدمتگزارى به خدا برنفس اماره اش چيره
شود , به پيروزى بزرگى دست يافته باشد ميان بنده و خداى تعالى حجابى ظلمانى تر و
وحشتناكتر از نفس و هواى نفس نيست و براى كشتن اين دو, سلاح و ابزارى چون احساس فقر
و نيازمندى به خدا و خشوع و گـرسـنگى و تشنگى كشيدن درروز و شب زنده دارى نيست , كه
اگر چنين كسى بميرد شهيد اسـت و اگـر زنده بماند و همچنان به اين راه ادامه دهد ,
خداوند عاقبت او را به خشنودى بزرگ خـتـم كند خداوندعزوجل مى فرمايد :((وآنان كه در
راه ما جهاد كنند راههايمان را به آنان نشان مى دهيم و خداوند با نيكوكاران است )).
رمضان .
ماه رمضان .
قرآن .
((ماه رمضان , كه در آن براى راهنمايى مردم و بيان راه روشن هدايت و جدا ساختن حق
از باطل , قـرآن نازل شده است پس هر كه اين ماه را دريابد , بايد كه در آن روزه
بدارد وهر كس كه بيمار يا در سـفـر بـاشـد بـه هـمـان تـعداد از روزهاى ديگر (روزه
بگيرد) خدا براى شما راحتى و آسانى مـى خواهد وخواهان سختى براى شما نيست و بايد كه
آن شمار را كامل كنيد و خدا را بدان سبب كه راهنماييتان كرده است به بزرگى ياد كنيد
و باشد كه سپاسگزار باشيد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : رمضان , بدين سبب رمضان ناميده شده است كه گناهان را مى سوزاند.
ـ نگوييد : رمضان , چون رمضان يكى از نامهاى خداى متعال است بلكه بگوييد : ماه
رمضان .
ـ در نخستين شب ماه رمضان ,درهاى آسمان گشوده مى شود و تا آخرين شب آن بسته نمى
شود.
ـ اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند, آرزو مى كند كه سراسر سال , رمضان باشد.
ـ در هـنگام فرا رسيدن ماه رمضان ,سه بار فرمود : سبحان اللّه ! به پيشواز عجب ماهى
مى رويد؟
و عجب ماهى به شما روى مى آورد؟
.
ـ امام صادق (ع ) ـ از سفارشهاى آن حضرت به فرزندانش در هنگام حلول ماه رمضان
:جانهاى خود را به تلاش و كوشش وا داريد , زيرا در اين ماه روزيها قسمت و اجلها
نوشته مى شود و در آن نام هاى مـيهمانان خدا كه بر او وارد مى شوند , نوشته مى گردد
در اين ماه شبى هست كه عمل (عبادت ) در آن از عمل (عبادت ) هزار شب بهتر است .
ـ امام سجاد(ع ) : در هنگام حلول ماه رمضان , چنين دعا مى كرد : ستايش خدايى را كه
دين خود را به ما ارزانى داشت و ما را به آيين خويش (اسلام ) اختصاص داد و در
راههاى احسان و نيكى خود در آورد , تـا بـا نـعـمـت و احسان او آن راهها را به سوى
خشنوديش بپيماييم , ستايشى كه آن را از ما بپذيرد و به وسيله آن از ماخشنود گردد و
ستايش خدايى را كه ماه خود , رمضان , ماه روزه و ماه اسلام و ماه پاكيزگى و ماه
تصفيه و ماه قيام (به عبادت و شب زنده دارى ) را يكى از اين راهها قرار داد.
ـ از دعـاى آنحضرت در وداع با ماه رمضان ـ : بدرود اى بزرگترين ماه خدا و اى عيد
اولياى خدا , بـدرود اى (گـرامـى تـرين ) اوقاتى كه (باما) همراه بودى و اى بهترين
ماه در ميان ديگرروزها و سـاعـتها بدرود اى ماهى كه آرزوها درآن نزديك و اعمال و
كردارها(ى نيك ) در آن منتشر است , بـدرود اى هـمـدمى كه وجودش گرامى و فقدانش
دردآور و اميدى كه از دست دادنش رنج آور است بدرود اى ماهى كه براى گنهكاران بس
طولانى بودى و در دلهاى مؤمنان بس پرشكوه .
خطبه هاى رسول خدا(ص ) در هنگام روى آوردن ماه رمضان .
ـ امـام على (ع ) : روزى رسول خدا(ص ) براى ما خطبه اى ايراد كرد و فرمود : اى
مردم ! همانا ماه با بـركـت و رحـمت و آمرزش به شما روى آورده است اين ماه نزد خدا
بهترين ماه است و روزهايش بـهـتـرين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعتهايش بهترين
ساعات در اين ماه شما به ميهمانى خدا دعوت شده ايد و در زمره بهره مندان از كرامت
خداوند قرار گرفته ايد در اين ماه نفسهاى شما تـسـبيح خداست و خواب شما عبادت است و
اعمال شما پذيرفته و دعايتان به اجابت مى رسد من بـرخـاسـتـم و عـرض كـردم : اى
رسول خدا! بهترين عمل در اين ماه چيست ؟
پيامبر فرمود : اى اباالحسن ! بهترين عمل در اين ماه خويشتندارى از حرامهاى خداى
عزوجل است .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : رسول خدا(ص ) در آخرين جمعه ماه شعبان براى مردم خطبه اى
ايراد كردابتدا حـمـد و ثناى الهى گفت و سپس فرمود : اى مردم ! همانا ماهى بر سر
شما سايه افكنده كه درآن شـبى هست بهتر از هزار ماه آن ماه رمضان است كه خداوند
روزه خود را در آن واجب كرده و يك شب نماز نافله در اين ماه را برابر با هفتاد شب
نماز نافله در ديگر ماهها قرار داده است .
ـ رسـول خدا(ص ) سه روز مانده از ماه شعبان , به بلال دستور مى داد در ميان مردم
جار بزندپس مردم را جمع مى كرد و بر منبر مى رفت و حمد و ثناى خدا مى گفت و مى
فرمود : اى مردم !همانا ايـن مـاه به شما روى آورده و آن سرور همه ماههاست در آن
شبى وجود دارد كه از هزارماه بهتر اسـت در ايـن مـاه درهاى دوزخ بسته و درهاى بهشت
گشوده مى شود هر كه اين ماه رادريابد و آمرزيده نشود خداوند او را (از رحمت خود)
دور گرداند.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : در آخرين روز ماه شعبان , براى مردم خطبه اى ايراد كرد و
فرمود : اى مردم ! ماه بزرگى بر شما سايه افكنده است , ماهى مبارك , در اين ماه شبى
هست كه عمل (عبادت ) در آن از هـزار مـاه عـمـل (عبادت ) بهتراست اين ماه آغازش
رحمت است و ميانش آمرزش و پايانش رهايى از آتش .
به زنجير شدن شياطين در ماه رمضان .
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : چون هلال ماه رمضان پديد آيد , درهاى دوزخ بسته گردد و
درهاى بهشت گشوده شود و شياطين به زنجير كشيده شوند.
ـ خـداونـد بـر هـر شـيـطان سركشى هفت تن از فرشتگان خود را گمارده كه تا پايان اين
ماه شما (رمضان ) همچنان در بند مى باشد.
ـ چـون شـب اول ماه رمضان مى شدخداى جليل تبارك و تعالى ندا مى دهد : اى جبرئيل به
زمين برو و شيطانهاى سركش را به زنجير بند تا روزه بندگان مرا تباه نسازند.
اخـبـارى كـه در زمـيـنه زنجير شدن شياطين در اين ماه از طريق عامه و خاصه نقل شده
فراتر ازاستفاضه و در حد تواتر است .
آمرزش خدا در ماه رمضان .
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه ماه رمضان را دريابد و آمرزيده نشود , خداوند او را
(از رحمت خود) دور گرداند.
ـ در خـطـبـه اش بـه هـنـگـام فرا رسيدن ماه رمضان : بدبخت كسى است , كه در اين ماه
بزرگ ازآمرزش خداوند محروم ماند.
ـ به راستى بدبخت آن كسى است , كه اين ماه را پشت سرگذارد و گناهانش آمرزيده نشود.
ـ كسى كه در رمضان آمرزيده نشود ,در كدام ماه آمرزيده خواهد شد؟
.
ـ بـر مـنـبـر رفـت و گـفت : آمين اى مردم ! جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى محمد! هر
كه ماه رمـضان را درك كند و در اين ماه آمرزيده نشود و بميرد , خدا او را (از رحمت
خود) دور كند بگو : آمين و من گفتم : آمين .
در حـديـثـى آمـده است : جبرئيل نزد من آمد و گفت : خوار بادا كسى كه ماه رمضان را
دريابدو آمرزيده نشود من گفتم : آمين .
ـ امـام صـادق (ع ) : كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود , تا رمضان آينده آمرزيده
نگرددمگر آن كه در عرفه حاضر شود.
تيراندازى .
تيراندازى .
قرآن .
((و تا آن جا كه مى توانيد در قبال آنان نيرو و اسبان سوارى آماده كنيد تا بدين
وسيله دشمن خدا و دشمن خود ـ و جز آنها كه شما نمى شناسيد و خدا مى شناسد ـ
رابترسانيد و آنچه را كه در راه خدا انفاق مى كنيد به تمامى به شما باز گردانده شود
و به شما ستم نشود)).
((شـما آنان را نكشتيد , بلكه خدا آنان را كشت و آن گاه كه تير انداختى , تو
نينداختى , بلكه خدا تير انداخت تابه مؤمنان نعمتى نيكو ارزانى دارد همانا خدا شنوا
و داناست )).
((آنان را با سجيل
((2)) سنگباران كردند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : در تفسير آيه ((و تاآن جا كه مى توانيد )) , فرمود : بدانيد كه
(منظور از) قدرت تيراندازى است , بدانيد كه قدرت تيراندازى است , بدانيد كه قدرت
تيراندازى است .
ـ هر كه تيراندازى بداند و آن را ترك كند از ما نيست يا گناه كرده است .
ـ محبوبترين سرگرمى (بندگان ) نزد خداى متعال , اسب سوارى و تيراندازى است .
ـ بر شما باد به تيراندازى كه آن يكى از بهترين سرگرميهاى شماست .
ـ هـر كه فن تيراندازى را ياد بگيرد و سپس از روى بى علاقگى آن را رها كند , كفران
نعمت كرده است .
ـ هر كه تيراندازى را بياموزد و سپس رهايش كند , نافرمانى من كرده است .
ـ امام صادق از پدرانش (ع ) : تيراندازى يكى از تيرهاى اسلام است .
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : سواركارى و تيراندازى كنيد و تيراندازى شما را خوشتر از
سواركارى دارم بدانيد كه خداى عزوجل به سبب يك تير سه نفر را به بهشت مى برد : كسى
كه آن رابسازد و كسى كه آن را براى مجاهدان خريدارى كند و كسى كه آن را در راه خدا
پرتاب كند.
رهبانيت .
موضع اسلام در برابر رهبانيت .
قرآن .
((سـپـس پيامبرانمان را پس از ايشان فرستاديم وعيسى بن مريم را از پى آنها روانه
كرديم و به او انـجيل را داديم و در دل پيروانش رافت و ترحم نهاديم و رهبانيتى كه
به بدعت آورده اند ما بر آنها مـقـرر نـكرده ايم , اما در آن خشنودى خدا مى جستند
ولى حق آن را بسزا نگزاردند ما از آن ميان به كسانى كه ايمان آورده بودند پاداش
داديم ولى بيشترينشان نافرمان بودند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) به عثمان بن مظعون , فرمود : اى عثمان ! خداى تبارك و تعالى
رهبانيت رابر ما مقرر نفرموده است , بلكه رهبانيت امت من جهاد كردن در راه خداست .
ـ چون عثمان بن مظعون به رسول خدا(ص ) عرض كرد : به ما اجازه رهبانيت بده ,
پيامبرفرمود : رهبانيت امت من نشستن در مساجد به انتظار نماز است .
ـ چون عثمان بن مظعون به رسول خدا(ص ) عرض كرد : من قصد زاويه نشينى دارم , حضرت
فرمود : آرام باش اى عثمان ! همانا زاويه نشينى امت من نشستن در مساجد و انتظار
كشيدن براى نماز از پى نماز است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : در امت من نه رهبانيت است , نه زاويه نشينى و نه زم يعنى سكوت .
ـ امـام عـلى (ع ) , درباره آيه ((بگو : آياشما را از زيانكارترين افراد خبر دهيم ,
آنان كه تلاششان در زندگى دنيا تباه شد)) , فرمود : آنان راهبان هستند كه خود را در
غارها محبوس مى كنند.
گرو.
گرو.
قرآن .
((هـرگـاه در سـفـر بـوديد و كاتبى نيافتيد بايد چيزى به گرو گرفته شود و اگر كسى
از شما ديـگرى را امين دانست , آن كس كه امين دانسته شده امانت را باز دهد و بايد
ازپروردگار خود , اللّه , بترسد و شهادت را كتمان مكنيد و هر كس شهادت را كتمان كند
دلش گناهكار است و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است )).
ـ امام باقر(ع ) : رهن (گرو) , بدون قبض (گرفتن ) تحقق پيدا نمى كند.
ـ امام صادق (ع ) : من از كسى كه گرو در نظرش معتبرتر از برادر مسلمانش باشد بيزارم
.
ـ دربـاره اين روايت كه : من از كسى كه گرو در نظرش معتبرتر از برادر مسلمانش باشد
,بيزارم سـؤال شـد حضرت فرمود : اين موضوع در زمانى است كه حق آشكار شود و قائم
ماخاندان ظهور كند.
صـاحب وسائل مى نويسد : ظاهرا آنچه به زمان ظهور قائم (ع ) اختصاص داده شده تحريم
است نه كراهت .
گروگان بودن انسان .
قرآن .
((هر كس در گرو كارى است كه كرده است )).
((كـسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيرويشان كردند , فرزندانشان را به
آنان ملحق مى كنيم و از پاداش عملشان هيچ نمى كاهيم , كه هر كسى در گرو كار خويش
است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : گـفـتـه ها نگهدارى مى شودو نهفته ها و درونها آشكار مى گردد
و ((هر كس گروگان كارى است كه مى كند)) و خردهاى مردمان , ناقص و بيمار است مگر كسى
كه خدايش نگه دارد.
ـ قـرآن دستور دهنده (به خوبيها) و باز دارنده (از بديها) است و خاموشى گوياست ,
حجت خدا بر بـنـدگـان اوسـت , از آنـان درباره (عمل به ) قرآن پيمان گرفته است و
آنان را به ازاى خودشان گروگان گرفته است .
ـ پس , اى بندگان خدا رعايت كنيد آنچه را كه به سبب رعايتش رستگار شما سود مى برد و
بافرو گـذاشـتـنـش تـبـهـكـار شـمـا زيـان مـى بـيند و پيش از فرا رسيدن اجلهايتان
كار كنيد , زيرا شـمـاگـروگـان چـيـزى هـستيد كه پيشاپيش فرستاده ايد و در قبال
آنچه كرده ايد , جزا داده مى شويد.
ـ و به ياد آوريد آنچه را كه پدران و برادران شما در گرو آن هستند و براى آن
حسابرسى مى شوند.
ـ از سـفـارش آن حـضـرت بـه فرزندش حسن (ع ) : از پدرى رفتنى و معترف به چيرگى زمان
به فرزند آرزومندى كه به آرزوهايش نمى رسد , به فرزندى كه راه رفتگان را مى پويد ,
به فرزندى كه آماج بيماريها وگروگان روزها و ايام است .
كسى كه گروگان گناه خويش است .
ـ امـام عـلى (ع ) : مبغوضترين مردمان نزد خداوند دو كس اند : كسى كه خداوند او
را به خودش وا گـذاشـتـه بـاشـد , چـنـيـن كـسـى از راه راسـت مـنـحرف شود و به
گفته هاى بدعت آميز و دعوتهاى گمراه كننده دل بندد پس , او سبب فتنه و گمراهى كسانى
است كه فريفته او مى شوند , راه راست پيشينيان خود را گم مى كند و كسانى را هم كه
در زمان حياتش و پس از مرگش از او پيروى كنند, گمراه مى سازد , بار گناهان ديگران
را به دوش مى كشد و گروگان گناه خويش نيز مى باشد.
ـ در نـكوهش بصريان پس از جنگ جمل , مى فرمايد : شما سپاهيان آن زن بوديد هركس در
ميان شما به سر برد گروگان گناه خويش است و هر كه از ميان شما بيرون رود رحمت
پروردگارش را باز يافته باشد.
گروگانهاى گوره.
ـ امام على (ع ) , خطاب به دنيا , مى فرمايد : دور شو از من اى دنيا! كجايند آن
ملتهايى كه با زرق و برق خود آنان را فريفتى ؟
هان ! آنان گروگان گورهايند و خفته در ميان لحدها! به خدا سوگند , اى دنيا اگر شخصى
قابل ديدن و پيكرى محسوس مى بودى , به كيفر آن كه بندگانى را به آرزوها فريب دادى ,
حدود خدا را بر تو جارى مى ساختم .
ـ در كـوى مـردگـان گـروگـان است و در تنگناى گور تنها بدنهاى تازه و لطيف دگرگون
گشته و استخوانهاى محكم ونيرومند پوسيده اند و جانها در گرو بارهاى سنگين (گناهان )
خود هستندو به خبرهاى عالم غيب يقين يافته اند.
ـ گويى شما نيز رهسپار همان جاشده ايد كه آنان شده اند و آن آرامگاه شما را گروگان
گرفته و آن امانتگاه شما را در آغوش كشيده است .
گروگانهاى فضل و بخشش خداوند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمـانـا يـاد خدا را اهلى است كه آن را به جاى دنيا
گرفته اند و از اين رو هيچ بـازرگـانـى و هـيـچ داد و سـتـدى آنان را از يادخدا باز
نمى دارد , روزهاى زندگى را با ياد خدا مـى گـذرانـنـد فـرشتگان گرد آنان را گرفته
اند وآرامش بر آنان فرود آمده و درهاى آسمان به رويـشـان گـشـوده شـده است با دعاى
خودوزيدن نسيم عفو وگذشت را از خداوند مى طلبند, گروگان نياز به فضل و رحمت خدايند
و اسيرخوارى و فروتنى در برابر عظمت او هستند.
گردن در گرو سخن .
ـ امـام عـلـى (ع ) : گـردنـم در گرو سخنى است كه مى گويم و آن را ضمانت مى كنم
كسى كه ازسـرنـوشـت گـذشتگان و كيفرهايى كه به آن مبتلا شده اند عبرت گيرد ,
پرهيزگارى او را از فروغلتيدن در شبهات باز دارد.
روح .
روح در قرآن .
قرآن .
((و از تـو درباره روح مى پرسند , بگو : روح از امرپروردگار من است و از دانش جز
بهره اندكى به شما داده نشده است )).
ـ ابـو بصير مى گويد از امام باقر يا امام صادق (ع ) درباره آيه ((و از تو درباره
روح مى پرسند ,بگو : روح از امر پروردگار من است )) سؤال كردم , فرمود : روح آن
چيزى است كه در وجودجنبدگان و مردمان است عرض كردم : آن چيست ؟
فرمود : آن از (عالم ) ملكوت و از (عالم )قدرت است .
حقيقت روح .
ـ امـام صـادق (ع ) : ارواح بـا بـدن آمـيـخـتـه نـمـى شوند و به آن متكى
نيستند , بلكه بدن را در ميان گرفته و بر آن احاطه دارند.
ـ روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است .
ـ هـشـام بـن حـكـم به امام صادق (ع ) عرض كرد : از روح به من خبر ده كه آيا آن
چيزى جزخون اسـت ؟
حـضـرت فرمود : آرى , روح , همچنان كه برايت شرح دادم , ماده اش خون است ورطوبت بدن
و روشنى رنگ به سبب خون مى باشد وهرگاه خون بخشكد روح از بدن جداشود.
سركشى ارواح .
ـ عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق (ع ) پرسيد : چرا ارواح كه در ملكوت اعلى
بودند درپيكرها قـرار گـرفـتـند؟
حضرت فرمود : چون خداوند تبارك و تعالى مى دانست كه اگر ارواح درهمان مـوقـعـيت
والا و بلند مرتبه اى كه دارند رها شوند بيشترشان در برابر خدا عزوجل دعوى ربوبيت
خواهند كرد.
ارواح , سپاهيانى فراهم آمده اند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : ارواح سپاهيانى فراهم آمده هستند , آنها كه يكديگر را
بشناسد با هم انس مى گيرند و آنان كه همديگر را نشناسند از هم جدا مى شوند.
ـ ارواح سـپاهيانى بسيج شده اند آنان كه به خاطر خدا با يكديگر آشنا شوند گرد هم مى
آيند وآنها كه به خاطر خدا ميانشان پيوند نباشد از هم جدا مى شوند.
ـ ارواح سپاهيانى هستند كه يكجا جمع شده اند و بايكديگر ديدار مى كنند و هم را مى
بويندپس آنها كه همديگر را بشناسند باهم دمخور مى شوند و آنان كه هم را نشناسند از
هم جدامى شوند.
ـ شـقيق بن سلمه : مردى خدمت على (ع ) آمد و با او سخن گفت و در ضمن صحبت گفت :من
شـمـا را دوسـت دارم على (ع ) فرمود : دروغ مى گويى عرض كرد : چرا اى امير مؤمنان ؟
فرمود : چـون در دل خـود مـحـبـت تـو را نـمـى يابم پيامبر(ص ) فرمود : ارواح در
فضا با يكديگرملاقات مـى كردند و همديگر را مى بوييدند و آنهايى كه با يكديگر آشنا
در مى آمدند با هم جمع مى شدند و آنهايى كه با هم آشنا در نمى آمدند از هم جدا مى
شدند.
زمانى كه آن پيشامدها براى على اتفاق افتاد آن مرد از جمله كسانى بود كه بر آن حضرت
شوريد.
ـ امام صادق (ع ) : نيكوكاران وقتى باهم رو به رو مى شوند اگر چه دوستى خود را به
زبان نياورند , دلـهـايـشان , با همان سرعتى كه قطرات باران در آبهاى رودخانه ها به
هم مى پيوندند , به يكديگر مى پيوندد و بدكاران وقتى با هم رو به رو مى شوند اگر چه
به زبان اظهار دوستى كنند , دلهايشان از يـكـديـگر دور است , همچون دورى دلهاى
بهايم از يكديگر هر چند مدتهاى طولانى بر سر يك آخور با هم علوفه خورند.
ـ امام على (ع ) : دوستى , ميل كردن دلهاست به يكديگر به سبب الفت روحه.
انواع روحه.
ـ امـام عـلى (ع ) , درباره آيه ((وپيشتازان سبقت گيرنده مقربند)) , مى فرمايد
: و اما سخن خداى عزوجل درباره پيشتازان سبقت گيرنده ,آنان پيامبران مرسل و غير
مرسل هستند خداوند در آنان پنج روح نهاده است : روح القدس وروح ايمان و روح قدرت و
روح شهوت و روح بدن .
ـ امـام صـادق (ع ) , نـيـز دربـاره هـمـيـن آيه , مى فرمايد : پيشتازان همان
فرستادگان خدا(ع ) وبـندگان خاص اويند خداوند در آنان پنج روح قرار داده است :
ايشان را با روح القدس تاييدكرد كـه بـه وسـيله آن اشيا را مى شناسند , ايشان را با
روح ايمان مؤيد ساخت كه به سبب آن ازخداى عـزوجل مى ترسند , آنان را با روح قدرت
كمك كرد كه به وسيله آن بر طاعت خداتوانايى دارند و آنـان را با روح شهوت تاييد كرد
كه بدان وسيله ميل به طاعت خداى عزوجل دارند و از معصيت او گريزانند و روح حركت را
در ايشان نهاد كه به سبب آن ميان مردم رفت وآمد مى كنند.
ـ امـام بـاقر(ع ) در پاسخ به سؤال جابر درباره شناخت عالم ـ : در انبيا و اوصيا
پنج روح است : روح القدس , روح ايمان , روح زندگى , روح قدرت و روح شهوت اى جابر!
آنان به سبب روح القدس از مـطـالـب و امـور زير عرش تا زير خاك آگاهند اى جابر! اين
چهار روح تحت تاثير شب و روز قرار مى گيرند , بجز روح القدس زيرا آن به سرگرمى و
بازى نمى پردازد.
حالات روح .
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـدن را شش حالت دست مى دهد: سلامتى , بيمارى , مرگ ,
زندگى , خواب وبـيـدارى روح نـيـز چنين است زندگى آن دانش اوست و مرگش نادانى او و
بيماريش شك او وسلامتيش يقين او و خوابش غفلت او و بيداريش هشيارى او.
روح در هنگام خواب .
ـ ابوبصير از امام صادق (ع ) پرسيد : آيا هنگام خواب , روح از بدن خارج مى شود؟
حضرت فرمود : نه , اى ابـوبصير! زيرا اگر روح ازبدن جدا شود ديگر به آن باز نمى
گردد , منتها روح چون خورشيد وسط آسمان است كه پرتوآن همه جا را مى گيرد.
ـ امـام كاظم (ع ) : انسان هرگاه مى خوابد روح حيوانى در بدن مى ماند و آنچه از او
خارج مى شود روح عقل است .
آسايش .
موجبات آسايش .
ـ امام صادق (ع ) : خوشى و آسايش درخرسندى و يقين است و غم و اندوه در شك و
ناخرسندى .
ـ خوشترين آسايش , دل نبستن به مردم است .
ـ امـام عـلى (ع ) : هركه اطمينان داشته باشدكه آنچه خدا برايش مقدر كرده است به او
مى رسد , دلش آرام گيرد.
ـ امـام باقر(ع ) : هركه براى آنچه از دست داده است بر خود سخت نگيرد , تن خويش را
درآسايش قرار دهد.
ـ امام على (ع ) : جواب كردن (نيازمند) به زبان خوش يكى از دو آسايش است
((3)) .
ـ مـصـبـاح الشريعه : امام صادق (ع ) فرمود: مؤمن را آسايش حقيقى نباشد مگر آن گاه
كه خدارا ديدار كند سواى اين , آسايش در چهار چيز است : خاموشى و سكوتى كه به وسيله
آن به احوال دل و نـفس خود با آفريدگارت پى برى و تنهايى و خلوتى كه به سبب آن از
گزندهاى پيدا و ناپيداى زمـانه نجات يابى و گرسنگى كه با آن شهوتها و شيطان و وسوسه
هاى شيطانى رابميرانى و شب زنده داريى كه بدان سبب دلت را روشن و نهادت را با صفا و
روح و روانت راتزكيه كنى .
ـ امام على (ع ) : زن سازگار يكى از دو آسايش است .
ـ هـر كه بتواند خود را از چهار چيز نگه دارد شايسته آن است كه هرگز ناراحتى نبيند
عرض شد : آنها چيستند اى امير مؤمنان ؟
فرمود : شتابزدگى , خيره سرى , خودپسندى و سستى .
ـ رستگار است كسى كه با پر و بالى پرواز كند , يا عقب نشيند و (خود يا ديگران را)
آسوده گرداند.
ـ در تـوصـيـف رهـرو راه خـدا , مـى فـرمايد : دروازه ها (و منازل ) را يكى پس از
ديگرى پشت سر گـذاشـت تـا آن كه به دروازه (و منزل ) سلامت و سراى ماندگارى هميشگى
رسيد و درجايگاه امنيت و آسايش گامهايش آرام گرفت , زيرا كه دلش را به كار واداشت و
پروردگارش را خشنود ساخت .
ـ هركه به اندازه كفاف بسنده كند , آسايش يابد و در منزلگاه آسودگى فرود آيد.
بزرگترين آسايش .
ـ امام على (ع ) : هر كه دوستدار آسايش است , بايد كه بى اعتنايى به دنيا را
برگزيند.
ـ زهد و بى اعتنايى به دنيا بزرگترين آسايش است .
ـ زهد , برترين آسايش است .
ـ سلامت در تنهايى است و آسايش در زهد و بى اعتنايى به دنيا.
ـ ميوه زهد , آسايش است .
آسايش طلبى در دني.
ـ امام سجاد(ع ) به يكى از همنشينان خود فرمود : از خدا بترس و در طلب (دنيا)
جانب اعتدال نگه دار و چـيـزى را كه آفريده نشده است طلب مكن آن مرد عرض كرد :
چگونه ممكن است كسى در طلب چيزى بر آيد كه هنوز آفريده نشده است ؟
حضرت فرمود : كسى كه خواهان توانگرى و دارايى و رفـاه در دنـيـا باشد , درحقيقت
آنها را براى آسايش مى خواهد وآسايش در دنيا و براى اهل دنيا خلق نشده , بلكه در
بهشت و براى بهشتيان آفريده شده است .
ـ امـام صـادق (ع ) , در پـاسخ به اين سؤال : راه آسايش چيست ؟
فرمود : در مخالفت كردن باهواى نـفس عرض شد : پس , چه وقت بنده طعم آسايش را مى
چشد؟
فرمود : در نخستين روزورودش به بهشت .
ـ خداى تعالى به داود(ع ) وحى فرمود :اى داود! من پنج چيز را در پنج چيز قرار دادم
اما مردم آنها را در پـنـج چـيز ديگر مى جويند , ازاين رو آنها را نمى يابند آسايش
را در بهشت قرار دادم اما آنها آسودگى را در دنيا مى جويندلذا آن را نمى يابند.
ـ امـام صادق (ع ) به اصحاب خود فرمود : آرزوى محال نكنيد! عرض كردند : مگر چه كسى
آرزوى مـحـال مى كند؟
فرمود : شما , مگر نه اين كه آرزومند آسايش در دنيا هستيد؟
عرض كردند : چرا فرمود : آسايش براى مؤمن در دنيا محال است .
رياضت .
رياضت .
ـ امام على (ع ) : هركه بر رياضت دادن نفس خود مداومت ورزد , سود برد.
ـ در هر كار خردمند , نوعى رياضت است .
ـ سـوگـنـد بـه خـدا ـ سـوگـنـدى كـه در آن مـشـيت خدا را مستثنى مى دانم ـ نفس خود
را چنان رياضت دهم كه اگر گرده نانى برايش فراهم آورم , شاد گردد و به نانخورش نمك
بسازد وچشمخانه خود را واگذارم كه همچون چشمه اى كه آبش تهى مى شود , اشكهايش خالى
گردد ,مـگـر نـه ايـن كـه اشـتـران بـيـابـان چـر وقـتـى از چريدن سير شدند مى
آرمند و گوسفندان وقـتـى چـوپـانشان آنها را از علف سير كرد در خفتنگاه خود مى
خسبند؟
آيا على هم چون قوت و غـذاى خـود را خـورد هـمـچون حيوانات بياسايد؟
خشكيده باد چشمش اگر پس از ساليان دراز (جـهـاد وپـيـشـتـازى و عـبادت ) به
چارپايان بيابان چر بى چوپان و به گوسفندانى كه چوپان به چرايشان مى برد اقتدا
كند!.
عوامل رياضت .
ـ امام على (ع ) : اين نفس خود را با تقوارياضت و پرورش مى دهم تا در روز هراس
بزرگ از ترس در امان باشد و در لبه لغزشگاهها پابرجا ماند.
ـ شريعت , رياضت و پرورش نفس است .
ـ مطالعه حكمت و چيره شدن بر عادت , رياضت را به بار مى نشاند.
ـ در وصـف شـيـعـه اهل بيت , مى فرمايد : اگر نفسش در آنچه ناخوشايند اوست
(مانندعبادات ) سركشى كند او خواهشهايى را كه خوشايند وى است بر نمى آورد.
ـ خـداى تعالى فرمود : اى احمد! پوشاك زيبا و خوراك خوش طعم و فرش و بستر نرم را
مايه زيور خود مدان , زيرا كه نفس ماواى هر شر و همدم هر بدى است , تو اورا به طاعت
خدامى كشانى و او تو را به معصيت و نافرمانى او مى كشاند.
ـ خـدمت كردن به نفس در نگهداشتن آن از لذتها و خوشيها و پروراندن آن به دانشها
وحكمتها و كوشا كردن آن در عبادتها و طاعتهاست اينهاست مايه نجات ورستگارى نفس .
ـ در نـامـه خـود به مالك اشتر ,مى فرمايد : اگر مردم گمان بردند كه در موردى ستمى
مرتكب شـده اى دلـيـل كارى را كه كرده اى برايشان توضيح ده و با توضيحات خود گمان
آنان را از خود دوركن , زيرا كه اين كار هم مايه رياضت و پرورش نفس خودت مى باشد
وهم نرمى بامردم است .
ـ امـام صـادق (ع ) , در سفارشهاى خود به عنوان بصرى , مى فرمايد : و اما آنها كه
موجب رياضت و پـرورش نـفـس اسـت : از خـوردن چيزى كه بدان ميل و اشتها ندارى بپرهيز
كه اين كارحماقت مى آورد و تا گرسنه نشده اى غذا نخور , خوراك حلال بخور و در موقع
خوردن نام خدارا بگوى و اين حديث رسول خدا(ص ) را به ياد آر كه : آدمى ظرفى بدتر از
شكم خود پر نكرد.
ثمرات رياضت .
ـ پيامبر خدا(ص ) : از سفارشهاى خضر به موسى (ع ) اين بود : نفس خود را به صبر
رياضت بده تا از گناه رهايى يابى .
ـ امـام عـلـى (ع ) : چشمهاى خود را شبها بيدار نگه داريد و شكمهايتان را لاغر
سازيد و ازتنهايتان بگيريد و به جانهايتان ببخشيد.
ـ رياضت جز در نفس بيدار , كارگر نيفتد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : شكمهاى خود را گرسنگى دهيد و جگرهايتان را تشنگى و بدنهايتان
رابرهنگى و دلهايتان را پاك كنيد , باشد كه از فرشتگان فراتر رويد.
كشاورزى .
مستحب بودن كشاورزى ودرختكارى .
قرآن .
((آيـا چـيـزى را كـه مى كاريد ديده ايد؟
آيا شمامى رويانيدش يا ما روياننده ايم ؟
اگر مى خواستيم خـاشـاكـش مـى سـاخـتيم تا در شگفت بمانيد (و گوييد :) ما غرامت
زدگانيم بلكه ما بى نصيب ماندگانيم )).
ـ امـام صـادق (ع ) : شـش چـيـز اسـت كه مؤمن بعد از مرگ خود از آنها بهره مند مى
شود : فرزند صالحى كه براى او آمرزش بطلبد , قرآنى كه تلاوت مى كند , چاهى كه حفر
مى نمايد و درختى كه مـى نـشاند و نهر آبى كه در راه خدا جارى ووقف مى كند و روش و
سنت پسنديده اى كه از خود بر جاى مى گذارد و بعد از او به آن عمل مى شود.
|